پیتر دراکر، نابغه مدیریت عصر حاضر، که بسیاری او را فردی پیشرو در مدیریت امروز جهان می دانند، درک خواستهها و نیازهای مشتریان را نقطه آغازین هر کسب و کار می داند. این بیانگر فلسفه ای پویا و زنده است و به همین دلیل است که مدیران و بازاریابان، سازمانهایی مشتری محور ایجاد میکنند، دیدگاههای مشتریانشان را در نظر میگیرند، به صدای آنها گوش فرا می دهند و سعی در نفوذ به ذهن و ضمیر آنها را دارند. در حقیقت دانستن و درک فکر و نحوه تفکر مشتریان به یکی از نگرانیهای اولیه بازاریابان بدل گشته است (کاریلات، ریگل، لوکاندر، گبهارد و لی[9]، 2009) چراکه بازاریابها می بایست به دو سوال مهم پاسخ دهند: اول آنکه برای مشتریان بالقوه چه چیز مهم است یا میتواند مهم شود؟ دوم آنکه بایستی بر کدامیک از مواردی که برای مشتریان اهمیت دارد متمرکز شد؟ (پری[10]، ۱۳۹۰: ۲۵). مشکلی که بسیاری سازمانها با آن مواجه هستند این است که نمیدانند در ذهن مصرفکنندگانشان چه تداعیاتی از برند ثبت شده است و آیا فعالیتهای بازاریابی توانسته است آنچه را که مد نظر سازمان است به مشتریان بقبولاند؟ چه تفکرات مثبت و منفی درخصوص برندشان در ذهن مصرفکنندگان ثبت شده است؟ تحقیقات متعدد نیز ثابت کرده است که ایجاد و پیاده سازی استراتژیهای موفق بازاریابی نیازمند داشتن درکی عمیق از مشتریان است. چرا که افکار مصرفکنندهها بر اولویت ها و تصمیم هایی که در مورد محصولات مختلف میگیرند اثر دارد. بنابراین اگر مدیران بخواهند بر تفکرات و رفتارهای مصرفکنندهها اثر بگذارند و برای آنها ارزش هایی پایدار به وجود آورند، باید کاملا به ماهیت آنها پی برده و آنها را بشناسند (زالتمن، ۱۳۸۶: ۱۸۶). بنابراین چالش اساسی پیش روی بازاریابان در ایجاد برند قدرتمند، کسب اطمینان از این نکته است که مشتریها تجربههای مناسبی را از محصولات، خدمات و سایر برنامههای بازاریابی به دست می آورند به نحوی که در ذهن آنها افکار، احساسات، تصورات، باورها، نگرش ها و اعتقادات مطلوبی از برند تحت عنوان تداعیهای برند ایجاد میشود (کلر 1391، :۸۶). برند های قدرتمند تداعیهای قدرتمند، مطلوب و منحصر به فردی از خود در ذهن مشتری ایجاد میکنند (کلر، 1391: ۱۰۶). تمامی این تداعیها درون یک شبکه سازمان یافته در ذهن مشتری قرار گرفته اند (آندرسون، ۱۹۸۳). نکته اصلی این است که چگونه شرکت ها و سازمانها قادر هستند تا این شبکهی تداعیها را بدست بیاورند و از این طریق قادر به مدیریت هرچه کارآمدتر فعالیت های بازاریابی خود باشند. سازمانها، شرکت های تجاری و غیرانتفاعی با استفاده از نقشه مفهومی برند میتوانند تداعیهای اصلی و فرعی خود را پیدا کنند. همچنین آنها قادر خواهند بود تا بتوانند به این موضوع پیببرند که کدام یک از تداعیها مستقیماً به برند مرتبط است و این تداعیها به چه صورت در ذهن مشتریان در ارتباط با یکدیگر هستند. روش نقشه مفهومی برند به مدیران کمک میکند که دریابند چگونه نام تجاری توسط مصرفکنندگان ادراک شده است و اینکه این برداشت با موضع یابی برند مطابقت دارد یا خیر و در نتیجه به تعیین و تنظیم استراتژیهای ارتباطات بازاریابی بپردازند (سلین و چارلز[11]، 2006). با تکرار این روش مدیران میتوانند تغییرات ایجاد شده در تداعیهای برند در ذهن مصرفکننده را در طول زمان بررسی نمایند و ارزیابی کنند که آیا برنامههای بازاریابی، برداشت های مصرفکنندگان از نام تجاری را تغییر دادهاند یا خیر (جان و همکاران، 2006). با استفاده از نقشه مفهومی برند مدیران بازاریابی میتوانند تداعیهایی را که در تعیین هویت برند نقش اصلی را دارند و همچنین تداعیهایی را که جهت اصلاح تصویر نام تجاری می بایست تغییر کنند را شناسایی نمایند (سلین و چارلز، 2006).
با توجه به موارد گفته شده، مساله اصلی مطالعه حاضر، نگاشت نقشه ذهنی مشترکین دو اپراتور همراه اول و ایرانسل ازطریق روش نقشه مفهومی برند می باشد که ما را قادر به استخراج شبکه تداعیهای برند می نماید که امکان شناخت و درک بهتر و کاملتر این دو برند در ذهن مشترکین را فراهم می آورد.
1-3- ضرورت انجام تحقیق
در سالهای اخیر همگام با پیشرفت خدمات و محصولات و پیشرفت تکنولوژیهای مختلف صنعت ارتباطات سیار، گویای داستان جدیدی از بازاریابیها است. امروزه دیگر تلفن همراه یک فناوری محسوب نمیشود بلکه در حقیقت وسیلهای است که به بهبود روند زندگی مردم کمک میکند. تلفن همراه نمادی از آینده را به همراه دارد، زندگی مردم را بهبودی میدهد و به آنها امکان میدهد از شرایط کنونی خود بیشترین استفاده را ببرند. با در نظر گرفتن تأثیر برند در جذب مشتریان، باید توجه شود که برند فقط یک لوگو یا شعار نیست، بلکه مجموعه عملکردی است که اپراتور از خود به مشترکین نشان میدهد که شامل مواردی همچون اطمینان به شبکه، مجموعه خدمات و قیمتگذاری خدمات و … است. برند به طرح و نقشه اپراتورها بها میدهد و در صورتی که به طور موفقیتآمیزی مطرح و پیاده شود میتواند برای کلیه حوزههای تجاری اپراتورها به کار گرفته شود. گرچه انتخاب نام تجاری برای هر شرکت سخت و تعیینکننده است، اما حفاظت از این نام به مراتب دشوارتر است. چون در صورت از دست رفتن اعتماد مشتریان، بازگرداندن آن به راحتی امکانپذیر نیست. آن هم در دنیای مخابرات که در عین حال که پایه خدمات آنها یکسان است، بعضی با اقبال بیشتری روبهرو میشوند. شاید بتوان بخش عمدهای از تفاوت موجود را در قابلیتهای نهفته در برند یک شرکت جستجو کرد. پژوهش حاضر سعی بر این دارد تا با به دست آوردن نقشه شبکه تداعیهای برند که در طی مدت در ذهن مشترکین دو اپراتور ایرانسل و همراه اول نقش بسته است، بتواند فعالیت های بازاریابی و ارتباط با مشتریان را در جهت مناسب هدایت کند تا سرانجام منجر به ایجاد یک مزیت رقابتی پایدار و منحصر به فرد شود، مزیتی که می تواند سازمان را از ناحیه اشتراکی گسترده صنعت ارتباطات خارج کرده و جایگاهی اختصاصی برای سازمان مزبور فراهم کند. استفاده از ابزاری جدید به نام BCM در همین راستا و برای پاسخگویی به این نیاز مهم توسط محقق صورت گرفته است. همچنین مروری بر پیشینه تحقیق نشان می دهد با وجود کاربرد های فراوان مدل های ذهنی مشتریان و نقشههای اجماعی، مطالعات صورت گرفته داخلی در این زمینه بسیار ناچیز و خلاء آن مشهود است. کمبود تحقیقات در این زمینه به دلیل سختی استخراج ساختارهای ذهنی و نبود روشهای مناسب برای انجام این کار است.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف اصلی
نگاشت (ترسیم) نقشهی شبکهی تداعیهای برند ایرانسل و همراه اول از منظر مشترکین این دو اپراتور با استفاده از روش نقشه مفهومی برند (BCM)
1-4-2- اهداف فرعی
– شناسایی تداعیهای اصلی و فرعی هر برند
– شناسایی تداعیهایی که مستقیماً به برند پیوند دارند و تداعیهایی که غیر مستقیم به برند متصل هستند.
– شناسایی ارتباطات میان تداعی با یکدیگر و با برند
– شناسایی شدت و قدرت پیوند بین تداعیها با یکدیگر و با برند
– مقایسه تصویر ذهنی مشترکین دو برند ایرانسل و همراه اول، با استفاده از سه معیار قدرت، مطلوبیت و منحصر به فردی که سه ویژگی مهم تداعیهای برند از دیدگاه کلر هستند.
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 05:36:00 ب.ظ ]
|