کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



مردم اغلب چنان به استرس عادت کرده‌اند که از وجود آن درخود بی خبرند. بسیاری از ما به رغم این که عصبی وهیجان زده نمی‌شویم از تأثیرات وعوارض ضعیف کننده ومخرب استرس در امان نیستیم حتی در صورتی که احساس یأ س واضطراب نکنیم استرس کنشگری فرد را در قلمرو اجتماعی، روانشناختی، جسمانی وخانوادگی دچار اختلال می‌کند به دلیل تغییرات روانشناختی مانند تحریک پذیری اضطراب، تنش، حالت عصبی وناتوانی در مهار خود، روابط اجتماعی وخانوادگی مختل می شود و فرد در ابقاء نقش پدر و مادری دچار ضعف و سستی می‌شود.

 

الف) واکنش هیجانی: احساس‌هایی شامل تحریک پذیری، خشم و خشونت، اضطراب، احساس ناامیدی و افسردگی، نوسان خلق، سرخوشی و افسردگی.

 

ب) اختلال در فرآیند فکر: ناتوانی در فکر کردن به طور واضح، که نمود آن در فرآیندهای دریافت اطلاعات حل مسئله و تصمیم گیری، خلاقیت و بازیابی اطلاعات شخص آشکار می‌شود.

 

ج) نشانگان رفتاری: در رفتارهایی از قبیل اختلال در خوابف پرنوشی الکل، افراط یا تفریط در خوردن، اجتناب از تماس با مردم، تغییر در وضع زندگی خود را نشان می‌دهد.

 

د) واکنش‌های جسمانی: شامل زخم دهان، کلیت، اسهال، یبوست، سوء هاضمه، احساس فشار در ناحیه قلب، زخم معده، دیابت، تنش پیش از قاعدگی ناتوانی و… (دوئل، ۲۰۰۳؛ به نقل از زهراکار، ۱۳۸۷).

 

تربیت بعضی از کودکان به قدری سخت است که والدین را دچار استرس می کند. گاهی، والدین به قدری دچار استرس وعصبانیت می شوندکه نمی‌توانند انضباط لازم را درمورد کودکان خویش به کار ببرند. اگر والدین به این صورت منفعل گردند مشکلات فرزندانشان دو چندان خواهد شد(حسینی قمی و سلیمی بجستانی،۱۳۹۱).

 

۲-۳- سازگاری با استرس

 

استرس اگرخارج ازسطح تحمل باشدسلامت موجودزنده رابه مخاطره می‌اندازد. بنابراین، حل آن مستلزم کوشش‌های خودبه خودو مصرانه بوده، فردرا برای انجام دادن کارهائی درباره‌ی آن تحت فشار قرار می‌دهد. آنچه راکه فردانجام می‌دهد، به عوامل بسیاری بستگی داردکه عبارتنداز: چهارچوب، مراجعه، انگیزه‌ها شایستگیها، تاب تحمل استرس، محدودیت‌ها یا پشتیبانی های محیطی شرایط آنی وزودگذر مانند خستگی یاحالت روانی قبلی. البته هرواکنش استرسی پاسخی است به ترکیبی از این تعیین کننده‌ها که ممکن است بعضی از مؤثرتر باشند، ولی همگی باهم به صورتی که فرد واکنش نشان می‌دهد، عمل می‌کنند (دان و همکاران،۲۰۰۱).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

۲-۴- پیامدهای استرس

 

نتایج بسیاری از تحقیقات روانشناسی حاکی از این است که بین استرس و اختلافات عاطفی رابطه مستقیم وتنگاتنگی وجود دارد. دیسترس یا استرس بد روی تفکر وشناخت، توجه وتمرکز علایق ورغبت ها، خلق وخو، و نیزارتباط عاطفی فرد با دیگران تأثیر منفی داشته ودر بروز ویا شدت بخشیدن به اختلافات عاطفی و روانی نقش مهمی را ایفا می‌کند .استرس روی جسم وروان انسان تأثیر داشته وبه تبع باعث بروز رفتارهای نامناسب واختلالات رفتاری نیز می‌شود. برای مثال، اختلال خواب (استورا،۱۹۸۵،ترجمه دادستان،۱۳۸۷).

 

 

۲-۵-انواع استرس

 

زهراکار (۱۳۸۷) در تقسیم بندی انواع استرس  به سه نوع استرس اشاره می کند:

 

اوسترس یا استرس مثبت وخوب: این استرس به افراد جنب وجوش می دهدو عملکرد آنرا بهبود می‌بخشد. این استرس زمانی است که فرد میزان مناسبی تحت فشارقرار می گیرد و به عملکردبهینه دست پیدا می‌کند.

 

نئواسترس: این نوع استرس نه خوب است ونه بد: مثل استرس ناشی از شنیدن خبر وقوع زلزله در یک نقطه دور افتاده جهان .

 

دیسترس یا استرس منفی وبد: این نوع استرس وقتی رخ می دهدکه بین ساخت‌های فرد ومنابع موجود دردسترس او منابع شخصی یا منابعی که به وسیله سازمان مهیا می‌شوند برابر نباشد و یا نیازها وانگیزه های فرد ارضا نشود .

 

 

 

 

 

۲-۶-حمایت اجتماعی ضعیف

 

والدین که احساس تنهایی وانزوا می‌کنند احساس تنش روانی شدیدتری در مقایسه با والدینی دارند که از حمایت اجتماعی (دوستان و خانواده وغیر…) بر خوردارند. مطالعات به عمل آمده رابطه نزدیکی را بین والدین دارای حمایت اجتماعی ضعیف وکودکان دارای مشکلات رفتاری وهیجانی نشان می‌دهند. ایفای نقش ضعیف توسط پدرومادر بی کفایت در ایجادرفتارهای خوشنت آمیز و استرس کودکان موثراست. کودکانی که در معرض مشکلات رفتاری قرار دارند، نیازمند مربی یا والدینی هستند که انضباط دائمی ومناسبی را از خود نشان بدهند (زرگری،۱۳۸۳).

 

پدر و مادری که دچار استرس شدید باشند نمی‌توانند وظیفه خویش را نسبت به فرزندش به درستی انجام دهند. متأسفانه هر چه مشکل رفتاری کودک بارزتر شود. والدین استرس بیشتری پیدا می‌کنند بالطبع روش تربیتی نا موفق تری خواهند داشت، که نتیجه ای جزء پیدایش مشکلات رفتاری و فرزندانشان به دنبال نخواهد آورد، بنابراین رابطه میان استرس والدین، اختلال در فرزند پروری و مشکلات رفتاری کودک وجود دارد که بر آوردن نیازهای کودک میسر نخواهد بود مگر این که والدین بتوانند استرس و مشکلات شخصی خود را کنترل کنند (زرگری نژاد و یکه یزدان دوست،۱۳۸۶). گستره‌ی وسیعی از ادبیات پژوهشی حکایت از این واقعیت دارد که والدین کودکان دارای معلولیت نسبت به سایر والدین، استرس بیشتری را تحمل می‌کنند (سینگر، اتریج و آلاد، ۲۰۰۷؛ مک کنوکی وهمکاران، ۲۰۰۸؛ به نقل از کاوه و همکاران،۱۳۹۰). این استرس ممکن است ناشی از نگرانی در مورد چگونگی کنار آمدن کودک با مشکلات آینده، مشکلات رفتاری و سطح ناتوانی، تغییر در روابط خانوادگی، هزینه‌های سنگین اقتصادی، رویاهای بر باد رفته، رفتارهای ترحم آمیز دیگران، نگرش منفی دیگران، کمبود اطلاعات، محدودیت دسترسی به خدمات و امکانات و تعارضات مربوط به داشتن فرزندی دیگر باشد (بلو، مک نیلز، شور و اوستین[۱]، ۲۰۰۶).

 

نتایج تحقیقات دیویس و کارتر (۲۰۰۸) نشان داده است که استرس در والدینی که از کودکان با نیازهای ویژه مراقبت می‌کنند، ۴۴ درصد در مقایسه با ۱۱ درصد برای کودکان طبیعی است. نتایج تحقیق‌،  هاهونگ، سلتزر، گرینبرگ[۲] (۲۰۰۸)، مبین آن است که والدین کودکان ناتوان در مقایسه با والدین بدون کودک ناتوان، عاطفه منفی بیشتر و بهزیستی روانشناختی کمتری را تجربه می‌کنند.

 

[۱] . Buelow, J.M., McNelis, A., Shore, C.P., Austin, J.K.

 

[۲] Ha ,J.H, Hong ,J, Seltzer M.M, Greenberg, J.S.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 10:13:00 ب.ظ ]




استرس والد- فرزند- رابطه (P-C-R)

 

این نظریه‌ی که به دفعات مورد آزمون قرار گرفته، سه مؤلفه دارد: حوزه‌ی والد (P=. شامل جنبه‌هایی از استرس والدینی است که از خود والدین ناشی می‌شود)، حوزه‌ی فرزند (C=. شامل جنبه‌هایی از استرس والدینی است که از رفتارهای کودک ناشی می‌شود)، و حوزه‌ی رابطه‌ی میان والد و فرزند (R=. شامل جنبه‌هایی از استرس والدینی است که از رابطه‌ی میان والد و فرزند ناشی می‌شود). بر طبق نظریه‌ی P-C-R، درجه‌ی بالای استرس در حوزه‌های والد- فرزند- رابطه در خانواده‌هایی دیده می‌شود که استرس والدینی بالاست و وجود مشکلات میان والدین و فرزندان شایع تر است (لیتل[۱]،۲۰۰۳).

 

استرس حوزه‌ی والدینی به میزان زیادی با مشکلات کارکردی خود والدین در ارتباط است (به عنوان مثال، افسردگی و اضطراب)، استرس حوزه‌ی فرزند به میزان زیادی با ویژگی‌های کودک مرتبط است (مانند مشکلات رفتاری)، و بدکاری در حوزه‌ی والد فرزند به میزان تعارض موجود در رابطه‌ی والد- فرزندی بستگی دارد این سه حوزه‌ی استرس والدینی، هر کدام به نوبه‌ی خود باعث کاهش کیفیت و اثربخشی رفتار والدین در بسیاری از جنبه‌های خود می‌گردند: به عنوان مثال منجر به کاهش اظهار گرمی و عاطفه، افزایش سختگیری در زمینه‌ی نظم و انضباط، افزایش خصومت نسبت به فرزند، کاهش انعطاف پذیری در رفتار والدین، و یا کناره گیری کامل از نقش والدینی می‌شوند. کاهش کیفیت رفتار والدین (که در بدترین حالت، با عنوان سوء رفتار یا سوء استفاده از کودک نامیده می‌شود) منجر به افزایش مشکلات رفتاری و عاطفی در فرزندان می‌گردد؛ از قبیل پرخاشگری، سرکشی، اضطراب و غم و اندوه مزمن (دیاتر دکارد، ۲۰۰۴).

 

نظریه‌ی P-C-R پیش بینی می‌کند که والدین و فرزندان بطور متقابل از هم تأثیر می‌پذیرند. بر این اساس، هنگامی که مشکلات رفتاری و عاطفی کودک در طول زمان افزایش می‌یابد، استرس والدینی نیز بالا می‌رود؛ و نتیجه افزایش مشکلات در بهزیستی والدین و فرزندان آن‌هاست. در عین حال، والدینی که در زمینه‌ی سلامت روان و عملکرد خود مشکلاتی دارند (از قبیل افسردگی، اضطراب یا سوء مصرف مواد)، در ایفای نقش خود دچار اختلال می‌شوند و در نتیجه، مشکلات رفتاری و هیجانی فرزندان خود را افزایش می‌دهند، که این نیز به نوبه‌ی خود منجر به بالا رفتن سطوح استرس والدینی می‌شود. اگرچه مکانیسم عمل استرس والدینی هم شامل والدین و هم فرزندان می‌شود، اما استرس پدر و مادر هنگام مواجهه با تقاضاهای نقش والدینی، نقش کلیدی تری در افزایش استرس والدینی دارد. بنابراین، هنگامی که استرس والدینی افزایش می‌یابد کیفیت کار والدین پایین می‌آید و مشکلات رفتاری و هیجانی فرزندان بیشتر می‌شود. زمانی که استرس والدینی کاهش می‌یابد، کیفیت کار والدین بهبود یافته و فرزندان از بهزیستی اجتماعی عاطفی بالاتر برخوردار می‌شوند (تومانیک و همکاران[۲]،۲۰۰۴).

 

 

مطالعات انجام شده در طول چندین دهه‌ی گذشته قویاً از نظریه‌ی P-C-R حمایت کرده‌اند. همزمان، این نتیجه گیری حاصل ادبیات پژوهشی گسترده ای است که شامل تقریباً تمام مطالعات همبستگی (در مقابل آزمایش) است که در آن‌ها تنها منبع جمع آوری داده‌ها، گزارش خود والدین است، لازم است تحقیقات بیشتری صورت گیرد و از طرح‌های تجربی و منابع چندگانه‌ی جمع آوری داده‌ها در سطوح مختلف اندازه گیری استفاده شود؛ مانند گزارش‌های والدین، مشاهده، و ارزیابی مؤلفه‌های بیولوژیکی استرس (دیاتر، و دیکارد، ۱۹۹۸).

 

۲-۸- نظریه‌ی تحلیل رفتگی روزانه (DH)

 

بسیاری از پژوهش‌های انجام شده در زمینه‌ی استرس والدینی بر پیامدهای ناشی از شرایط یا رویدادهای پرس استرس زندگی مانند بیماری کودک یا وضعیت وخیم اقتصادی تمرکز کرده‌اند (وبستر استراتون، ۱۹۹۰). در بسیاری از مطالعاتی که با استناد به نظریه‌ی P-C-R صورت گرفته، پژوهشگران از نمونه‌های والدین و فرزندانی استفاده کرده‌اند که دچار اختلالات رفتاری و هیجانی تشخیص داده شده بودند (مانند افسردگی و اختلال سلوک). با این حال، میان اختلال استرس والدینی و استرس والدینی معمولی و بهنجار یک تمایز مهم وجود دارد. دسته ای از عوامل در برخی از والدین به حدی استرس ایجاد می‌کند که دچار افسردگی و اضطراب مزمن می‌شوند، همین عوامل در بین والدینی که از اختلالات رفتاری و هیجانی رنج نمی‌برند نیز مشاهده می‌شود. جالب است که مقیاس رایج استرس والدینی، تقریباً همیشه برای مطالعه‌ی والدین بالینی (مانند مادران افسرده) مورد استفاده قرار گرفته است. اگرچه این ابزار برای استفاده در نمونه‌های بزرگی از والدین و فرزندان ایجاد شده بسیاری از آن‌ها فاقد مشکلات جدی عملکرد یا سلامت روان بوده‌اند (شافر[۳]،۲۰۱۲).

 

 

دانستن چگونگی ایجاد استرس والدینی در طول زمان، چگونگی تأثیر آن بر رشد والدین و کودک، و اثرات آن بر سلامت جسمی و روانی والدین نیازمند این است که به استرس معمولی والدین که به طور روزانه یا هفتگی ایجاد می‌شود، توجه کنیم. این موضوع، محور نظریه‌ی خستگی روزانه است و آن را از نظریه‌ی کلی تر P-C-R متمایز می‌کند (بوید،۲۰۰۲). والدین باید یاد بگیرند از عهده‌ی عوامل استرس زای روزانه در تربیت فرزند برآیند، سازش، بخشی از کار است که در عملکرد خانواده و کودک اهمیت بسیاری دارد و مسلماً معادل موفقیت در فرزند پروری است. در نظر گرفتن استرس والدینی به عنوان نشانه‌ی بیماری روانی یا آسیب شناسی خانواده باعث می‌شود پژوهش‌های روانشناختی صورت گرفته در چند دهه‌ی اخیر را نادیده بگیریم. استرس والدینی تقریباً هر روز رخ می‌دهد. خوشبختانه، برای بسیاری از والدین مقدار روزانه‌ی این استرس کم است؛ با این حال، اگر روش‌های کنار آمدن غیر مؤثر باشد، این عوامل استرس زای کوچک به تدریج قوی و مزمن می‌شوند (دیاتر و دکارد، ۲۰۰۴).

 

پژوهشگرانی که رشد والدین و کودک را مورد مطالعه قرار داده‌اند، از اهمیت این منابع استرس زای روزانه خبر می‌دهند. در نتیجه، ادبیات پژوهشی به میزان فزاینده ای بر استرس‌های روزانه و تأثیر آن بر سیستم خانواده تمرکز کرده‌اند(بوید[۴]،۲۰۰۲).

 

تحلیل رفتگی روزانه‌ی والدین در مقایسه با طلاق یا از دست دادن شغل، عامل استرس زای مهمی نیست؛ این‌ها رویدادهای پرتنش جزئی هستند که در بسیاری از خانواده‌ها رخ می‌دهند و ممکن است در طول زمان تأثیراتی به جا بگذارند. این استرس‌های معمولی زمانی ایجاد می‌شوند که نیاز است با مشکلات یا سوء رفتارهای جزئی کودک مقابله شود، وظایف مادی مربوط به مراقبت از کودک انجام شود، و برنامه‌های پیچیده و معمولاً متضاد مربوط به کار و زندگی خانوادگی اداره شود. استرس والدینی پایین و مزمن که ناشی از عمل اولیه است، نشان دهنده‌ی الگوی مشابهی است که به استرس و سلامت روانی در بزرگسالی منتج می‌شود. بنابراین، برای بسیاری از بزرگسالان، رویدادهای تنش زایی که هر روز رخ می‌دهند، روی هم انباشته می‌شوند و ممکن است منجر به مشکلاتی در زمینه‌ی سلامت روان و بهزیستی فرد گردند (بروملی وهمکاران[۵]،۲۰۰۴).

 

در عین حال، استرس والدینی باید از نارضایتی‌های روزانه ای که همه‌ی پدر و مادرها آن را تجربه می‌کنند، تمییز داده شود. خستگی روزانه بخشی از فرآیند استرس والدینی است (و تنها آزارنده نیست)، و اثرات اشکال افراطی آن باید جدی گرفته شود زیرا ممکن است تهدیدی بالقوه برای نقش یا هویت والدینی باشد (وی‌تر، ۲۰۰۳). زمانی که متوجه می‌شوید این رویدادها خستگی زا برای پدر و مادرهای مختلف، معانی متفاوتی در بر دارد، تمایز قائل شدن بین رویدادهای استرس زا و آزارنده پیچیده می‌شود. برای مثال، وضعیت رایج کودکی را در نظر بگیرید که نمی‌خواهد لباسی را که مادر درخواست کرده بپوشد و این کار را مرتباً تکرار می‌کند. مادری ممکن است این رفتار را به عنوان نشاه ای از لجاجت دخترش در نظر بگیرد که قویاً می‌خواهد ترجیحات خودش را دنبال کند، و این موضوع را به توانایی خود در والد مؤثر بودن برای دختر خود مربوط نمی‌کند. مادر دیگری، این نافرمانی دختر خود را به عنوان نشانه‌ی بی احترامی و خواسته‌ی عمدی او برای تضعیف اقتدار مادر قلمداد می‌کند. در مورد مادر دوم، این رویداد و رویدادهای مشابه روزانه منجر به استرس والدینی می‌شود. در مورد مادر اول، رنجش زودگذری بوجود می‌آید که احتمالاً خیلی زود رفع می‌شود (دیاتر و دکارد، ۲۰۰۴).

 

این حوزه استرس والدینی هر کدام به نوبه خود باعث کاهش کیفیت واثر بخشی رفتار والدین در بسیاری از جنبه خودمی گردد. به عنوان مثال منجر به کاهش اظهار گرمی، عاطفه، افزایش سختگیری در زمینه نظم و انضباط، افزایش خوصمت نسبت به فرزند، کاهش انعطاف پذیری دررفتار و یا کناره گیری کامل نقش والدینی می‌شوند.

 

کاهش کیفیت رفتار والدین (که در بدترین حالت با عنوان سؤ رفتار یا سؤاستفاده ازکودک نامیده می‌شود) منجربه افزایش مشکلات رفتاری عاطفی درفرزندان می‌گردد از قبیل پرخاشگری، سرکشی، اضطراب وغم و اندوه مزمن (دیاتر و دکارد،۲۰۰۴).

 

استرس والدین شامل یک برداشت در مورد اینکه تغییرات ونیازهای مرتبط با نقش والدین فراتر از امکانات موجود برای حل وفصل این نیازهاست که احساسات والدین نسبت به این نیازها را در بر می‌گیرد. احساس از پای در آمدن، بی کفایتی درنقش والدین یا ناشادی دائمی در زندگی یک فردهمه می‌تواند نشانه‌های تنیدگی والدین باشد. داشتن فرزند با اختلالات رفتاری، معلولیت از جمله عوامل استرس زایی است که ممکن است برای عده ای از والدین در طول زندگی ایجاد گردد تجربه داشتن چنین فرزندی در واقع یک بحران پیچیده زندگی است که از لحاظ روان شناختی تهدیدکنند وتنش زا می‌باشد و پیامد یک چنین تنش گسترده ای می‌تواند کاهش عزت نفس واحساس کارآمدی این والدین باشد. استرس والدین اثرات منفی بسیاری هم بر مادر هم بر کودک دارد. کازدین[۶] (۲۰۰۲) معتقد است که تنیدگی والدین روش‌های تنبیهی آنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به طوری که مستقیماً رفتارهای مقابله ای و پر خاشگرانه کودک را افزایش می‌دهد.

 

اغلب در اثر گذر زمان این احساس نا کافی بودن در مورد والدگری به سایر بخش‌های خصوصی زندگی وروابط زناشویی نیز گسترش می‌یابد. بسیاری از مادران تمام وقت خود را با کودک سپری می‌کنند علائم بالینی افسردگی را نشان می‌دهند که با احساس درماندگی نمایان می‌شود گاهی نیز احساس خشم نشان می دهندو گاهی هم درنشان دادن احساسات خوددچار حالت شرم وگناه می‌شوند (فرزاد فر، ۱۳۸۵). تحقیقات حاکی از آنندکه مداخلات روانی اجتماعی نظیر آموزش رفتارهای والدین موجب می‌شود کارایی بیشتر برای کنترل استرس خود به دست آورند. بنابراین حل و فصل مشکلات والدین به خصوص مادر منجر به ارتقای بهداشت روانی وعملکرد بهتر در ایفای نقش والدگری می‌شود (ماسن و همکاران، ۱۹۶۹، ترجمه یاسایی،۱۳۷۰).

 

[۱] . Little, L

 

[۲] . Tomanik  et al

 

[۳] . Shaffer, C.M.

 

[۴] . Boyd

 

[۵] . Bromley

 

[۶] . Kazdin, A.E

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:13:00 ب.ظ ]




خانواده صرفاً حضور تعدادی از افرادی که در یک فضای فیزیکی روانشناختی در کنار هم قرار دارند نیست، خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی ـ فرهنگی تلقی می شودکه در کنار همهء خصوصیات دیگرش دارای مجموعه ای از قواعد است که هر یک از اعضایش نقش خاصی دارند (نظری،۱۳۹۰). یکی از راهبردهای افزایش ارتباط والدین با فرزندانشان، استفاده از آموزش رفتاری والدین است. منظور از آموزش رفتاری والدین آن است که مهارت‌هایی به مادران آموزش داده شود که نتیجه‌اش تغییر رفتار فرزندان است. در این برنامه درمانگر از طریق اندیشه و رفتار عمل می‌کند. این نوع درمان ماهیت خطی دارد و درمانگر در طی یک شیوه ثابت و دقیق و رهنمودی است. شیوه‌های تعلیم شامل روش‌های کلامی و غیرکلامی است (حسینی،۱۳۹۰).

 

آموزش والدین به معنی در نظر گرفتن والدین به عنوان تغییر در زندگی فرزندانشان و رفع مشکلات آن‌ها می باشدواین امر چیز عجیبی نیست. در طول تاریخ معمولاً این والدین بوده اند که مراقب آموزش دهنده، تربیت کننده، مدیر و عامل اولیه تغییر و اجتماعی کردن فرزندانشان بوده‌اند. معمولاً این والدین هستند که ماهیت ساختار و محتوی محیط زندگی کودک را تعیین می کنند آنها هستند که تصمیم می‌گیرند کودک به چه مدرسه ای برود آنها هستندکه بیشترین تأثیر رادر روابط کودک باهمسالانش دارند وآنها هستندکه تعیین می‌کنند چه رفتارهای باید در تشویق تحمل یا نفی شود. آموزش والدین به معنی درنظر گرفتن والدین به عنوان عامل تغییر در زندگی فرزندانشان رفع مشکلات آن‌ها می‌باشد (بارلو و استووارت براون[۱]،۲۰۰۰).

 

آموزش رفتاری والدین یکی از مداخلات رفتاری است که به طور گسترده برای کودکان دارای مشکلات رفتاری استفاده می‌شود.در آموزش رفتاری والدین با وجود درمانگران، به والدین آموزش می‌دهند تا بتوانند با دقت به تعریف مشکلات رفتاری بپردازند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده‌ها، نشان می‌دهد که آموزش رفتاری، برای اصلاح مشکلات رفتاری کودکان مؤثر است. با وجودی که این اثر به عنوان یک باور قوی نیست (دوما، ۱۹۹۶؛ به نقل از فتحی،۱۳۷۴). آموزش رفتاری والدین براساس الگوی یادگیری اجتماعی تعامل والدین با فرزند می باشد. که در آن والدین یاد می گیرندکه بتوانند به اجرای روش های خاص برای افزایش رفتار در فرزندان وکاهش مشکلات رفتاری بپردازند. این روش برای درمان مشکلات رفتاری کودکان موثر واقع شده است (مگ هان، ۲۰۰۵ به نقل از رجبلو ،۱۳۸۵).

 

 

فارلی، آدامز، لاتون و اسکوویل (۲۰۰۵). برنامۀ آموزش والدین را این گونه تعریف کرده اند: برنامه های آموزش والدین، برنامه هایی استاندارد، با مداخله های کوتاه مدت هستند که راهبردهای تخصصی، از جمله توجه مثبت، نادیده انگاری ، کاربرد مؤثر پاداش و تنبیه، اقتصاد پته ای (ژتونی) و محروم کردن را به والدین آموزش می دهند تا از آنها برای مشکلات آموزش والدین از روش های مرجح در درمان رفتاری قابل ملاحظۀ بالینی استفاده کنند. اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و اختلال نافرمانی مقابلهای است و شواهدی وجود دارد که نشان می دهند آموزش والدین برای خانواده های دارای فرزند با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی باعث بهبود رفتار فرزندپروری والدین، کاهش استرس والدینی و کاهش رفتار آزارشی  کودک می شود (دنفورث،۲۰۰۶). همچنین، راهبردهای شناختی نهفته در درون برنامه ها ی آموزش والدین، باعث تغییر نگرش اعضاء خانواده نسبت به کودک دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی می شود . یعنی پذیرش و تحمل را که شرایط لازم برای برقراری تعامل مثبت است، در والدین این کودکان افزایش می دهد (بارکلی،۲۰۰۶). حتی روش آموزش والدین نسبت به روش مشاوره مزیت هایی دارد.  اگر چه هر دو روش دانش والدین را در ارتباط با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی افزایش می دهند ولی آموزش والدین به نسبت مشاوره این مزیت را دارد که آگاهی والدین از اصول مدیریت رفتار را افز ایش می دهد و مهارت های فرزندپروری کارآمد را در آنها بهبود می بخشد (آناستاپولوس و بارکلی،۱۹۹۰ به نقل از بارکلی،۶ ۲۰۰).

 

مزیت دیگر رویکرد آموزش والدین بر سایر روشها آن است که بر جنبه های مختلفی از عملکرد وادینی و خانوادگی تاثیر گذار است (اناستاپوس و شافر،۲۰۰۱). نشان دادند این نوع درمان، استرس والدین اینگونه کودکان را کاهش و اعتماد به نفس آنها را افزایش می دهد.

 

در آموزش والدین، بر کل واحد خانواده و تأثیر آن بر کودک تأکید و درباره نگرانیهایی که والدین راجع به علل، درمان و پیش آگهی اختلال فرزندشان دارند بحث می شود و اطلاعات و حمایت لازم برای والدین فراهم می آید. در پرتو اطلاعات جدید، والدین فهم بهتری نسبت به مشکلات کودک پیدا می کنند و آموزش مهارتهای کنترل رفتار کودک، احساس کارآمدی والدین را افزایش می دهد (زرگری نژاد و یکه یزدان دوست،۱۳۸۶).

 

شواهد پژوهش حاکی از آن است که آموزش رفتاری والدین اثر مفیدی را داشته است. در افرادی که در جلسه ی آموزش رفتاری بوده اند، مشکلات رفتاری و استرس کمتر، فرصت ها بیشتر و کیفیت زندگی خانوادگی افزایش یافته است. این نتایج نشان داده است که سایر فعالیت های خانوادگی افزایش یافته است. در این جلسات، والدین می آموزند که تقویت رفتار مطلوب و عدم توجه یا ارائۀ پیامد منفی برای رفتار نامطلوب کودک می تواند رفتارهای او را تغییر دهد. پاداشها و پیامدهای منفی برای این کودکان، باید بلافاصله و به طور روزمره و مکرر ارائه شود. تقویت مثبت، به صورت ژتونهایی که تعداد خاصی از آنها به و، جایزه تبدیل می شود می تواند به تنهایی یا همراه با پیامدهای منفی به کاررود (ریچاردسون و جاگین[۲]،۲۰۰۲).

 

آموزش رفتاری والدین بر تغییر رفتار کودک، با تغییر استراتژی‌های والدین متمرکز است. در آموزش رفتاری والدین محدودیت‌هایی نیز وجود دارد به طوریکه بررسی‌های ریزش دادها نشان می‌دهد که خانواده‌هایی که از لحاظ اقتصادی ضعیف تر و از نظر اجتماعی در طبقه‌ی پایین جامعه می‌باشند و همچنین والدینی که افسرده هستند تمایل به رها کردن درمان دارند. در خانواده‌هایی که بین والدین تعارض وجود دارد در اجرای مهارت‌های آموزش رفتاری با مشکل مواجه هستند. در چنین مواردی ما پیشنهاد می‌کنیم که در رابطه با آموزش والدین به پریشانی خانواده در ارتباط با پدر و مادر و رسیدگی شود. بسیاری از درمان های رفتاری که عموما از الگوی یادگیری اجتماعی تبعیت می کنند، به مشکلات مربوط به مهار و اداره ی کودک در خانواده می پردازند. با اینکه شاید خانواده درمانگرهای غیررفتاری تردید داشته باشند که این اقدامات را بتوان نوعی روش خانواده تلقی کرد، عملا متخصصانی که به رویکردهای نظری گوناگون تعلق دارند، به دفعات مجبورند به خانواده ها کمک کنند تا با مشکلات رفتاری مختلف فرزندانشان کنار بیایند. در سه دهه ی اخیر یا چیزی در همین حدود، به آموزش اصول و فنون رفتاری به والدین توجه فراوان تری می شود به قسمتی که آنها این اصول را در خانه به کار ببرند. برای این کار آنها به خاطر تماس روزانه ای که با فرزند دارند در حکم عامل تغییر ظاهر شده و رفتار نامطلوب کودک را اصلاح می کنند (پترسون ۱۹۸۵؛ به نقل از گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۱۹۷۳، ترجمه حسین شاهی برواتی و همکاران،۱۳۸۲).

 

 

دنفورث (۲۰۰۶) در بررسی ادبیات آموزشی خود پیرامون والدین، یک اصل ثابت مطرح می کند که روش های آموزشی والدین، گرایش به بدست آوردن نتایج بهتری برای هر دوی والدین و کودکان دارد. این ادبیات والدین را به عنوان واسطه های تاثیرگذار برای تغییرات مثبت بر فرزندانشان از لحاظ اجتماعی، عاطفی، ارتباطی و حوزه های رفتاری تصدیق می کنند. علاوه بر این بسیاری از مطالعات نشان می دهد که شرکت کردن خانواده ها در برنامه ی آموزشی والدین، تعاملات مثبت والدین کودکان را افزایش و استرس و نگرانی والدین را کاهش می دهد. با وجود این منافع، ادبیات محدودی در رابطه با دسترسی والدین و فرزندانی که دسترسی به این خدمات ندارند، به دلیل اینکه در مناطق دور دست زندگی می کنند و یا در لیست های انتظار طولانی مدت برای این خدمات هستند وجود دارد.

 

اثرات کوتاه مدت شامل بهبود در رفتار کودک، مانند افزایش پیروی از دستورات پدر و مادر، کاهش رفتارهای مهاجمی و مخالف، همراه با افزایش مهارت های فرزندپروری در والدین، به خاطر صرف بیشتر والدین و پاداش رفتار مثبت کودک، ارائه ی بهتر و مناسب تر دستورات و هشدار نظم و انضباط (وبستر، ۱۹۷۴ به نقل از آسمانی و مکینتاش[۳]، ۲۰۰۲). آموزش رفتاری والدین به عنوان یکی از موفق ترین مداخلات در پیشگیری و درمان مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان(مانند پرخاشگری، عدم انطباق) آمده است (فورهند و کوتچیک[۴]، ۲۰۰۲).

 

آموزش رفتاری والدین بر تغییر رفتار کودک، با تغییر استراتژی های والدین متمرکز است. در آموزش رفتاری والدین محدودیت هایی نیز وجود دارد به طوریکه بررسی های ریزش دادها نشان می دهد که خانواده هایی که از لحاظ اقتصادی ضعیف تر و از نظر اجتماعی در طبقه ی پایین جامعه می باشند و همچنین والدینی که افسرده هستند تمایل به رها کردن درمان دارند. در خانواده هایی که بین والدین تعارض وجود دارد در اجرای مهارت های آموزش رفتاری با مشکل مواجه هستند (ویرسون و فورهند، ۱۹۹۴به نقل از خرم آبادی،۱۳۸۷).

 

[۱] . Barlow & Stewart-Brown

 

[۲].Richardson, J., & Joughin, C .

 

[۳] .  Assenany & McIntosh

 

[۴] . Forehand,  R., Kotchick, B.A.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:12:00 ب.ظ ]




این فن توسط اسکینر پایه گذاری شده است. در بسیاری موارد، مشاوران رفتاری امیدوارند نتیجه ای ایجادکنندکه بسیارپیچیده یاشامل مؤلفه‌هایی است که مخالف بامجموعه ی فعلی فرد یا خانواده است که نمی شود به سادگی ازطریق تقویت پاسخ‌های موجود، به آن دست یافت. درچنین شرایطی، مشاور می‌تواند ازشکل دهی استفاده کند، یعنی دست یافتن به رفتار مطلوب از طریق تقویت تدریجی گام‌های کوچک به جای ارائه تقویت پس از پاسخ نهایی. برای مثال، ممکن است به والدین آموزش داده شودکه برای ایجاد یک عملکردرفتاری جدیددر کودک شروع کنندبه تقویت پاسخ‌هایی درکودک که شباهت‌هایی به رفتارمطلوب نهایی دارد. به تدریج، تقویت‌ها از رفتارهایی که شباهت کمتری دارندبرداشته می شودوبر رفتارهایی که شباهت بیشتری دارند، متمرکز می‌شود. این پیشرفت موجب می‌شود که رفتار کودک به رفتارمطلوب مورد نظر ما شبیه تر شود (مسترزو همکاران،۱۹۸۷ به نقل از نیکولز و شوارتز،۲۰۰۴،ترجمه دهقانی وهمکاران،۱۳۸۷).

 

 

۲-۱۴-آموزش مهارت‌های ارتباطی

 

مشاوران رفتاری وشناختی ـ رفتاری به زوجین آموزش می‌دهند که گوش کنند پیشنهادهای سازنده بدهند، از عبارات من استفاده کنند، در موردرفتارهای مثبت خاص بلافاصله بعدازانجام آن رفتاربه همسرشان بازخورد مثبت بدهندواز شفاف سازی وسؤال برای بررسی رفتارهای کلامی وغیر کلامی استفاده کنند (کرلسون وهمکاران،۱۹۸۷ به نقل از نیکولز و شوارتز،۲۰۰۴، ترجمه دهقانی وهمکاران،۱۳۸۷).

 

۲-۱۵- خاموشی

 

خاموشی زمانی صورت میگیردکه هیچ تقویتی بعداز رفتارصورت نگیرد. نادیده گرفتن یک رفتار، البته در اغلب موارد، بهترین پاسخ به رفتاری است که شما دوست ندرید. دلیل اینکه برخی از افراد در این موردشکست می خورنداین است که امتناع ازپاسخ به ندرت منجربه تقویت فوری رفتارناخواسته می‌شود. دلیل این است که بیشترمشکلات رفتاری به صورت جزئی و متناوب تقویت شده‌اند، بنابراین خاموشی آن‌ها نیازبه زمان دارد (نیکولز و شوارتز،۲۰۰۴، ترجمه دهقانی وهمکاران،۱۳۸۷).

 

۲-۱۶-تنبیه

 

تنبیه نوعی محرک است که به دنبال پاسخ نامطلوب می آید و احتمال وقوع مجدد آن پاسخ را کاهش می دهد. تنبیه نیز به دو صورت مثبت و منفی اعمال می گردد در تنبیه مثبت یک محرک منفی به دنبال یک عمل ارائه می شود. در تنبیه منفی از ارائه ی محرک مثبت به دنبال عمل خودداری می شود (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۸۶).

 

 

چنان که گفته شد تقویت (چه مثبت، چه منفی) موجب نیرومند شدن رفتار کنشگر می شود، یعنی احتمال بروز آن را در شرایط همسان آتی افزایش می دهد. در مقابل تنبیه موجب ضعیف شدن رفتار کنشگر یا کاهش یافتن احتمال آن می شود. اگر رفتار ارگانیسم با پیامد نامطلوبی دنبال شود و احتمال انجام آن رفتار در شرایط همسان آتی کاهش یابد، گفته می شود که آن رفتار تنبیه شده است. باید دقت کرد که در تنبیه پیامد نامطلوب رفتار ارائه ی یک محرک آزارنده یا همان تقویت کننده ی منفی به دنبال رفتار ارگانیسم است. پس بنا به تعریف تنبیه عبارت است از ضعیف شدن یا کاهش احتمال بروز یک رفتار پس از ارائه ی تقویت کننده ی منفی یا محرک آزارنده به دنبال آن (سیف و همکاران،۱۳۹۲).

 

کودک را با بهره گرفتن از دو روش می توان تنبیه کرد. می توان برای او موقعیت ناخوشایند یا دردناک به وجود آورد، مانند سیلی زدن، داد کشیدن، تحقیر کردن، یا می توان او را از امتیازی محروم کرد. مانند گرفتن اسباب بازی از او، محروم کردن او از تماشای تلویزیون هیچ یک از این روش ها توصیه نمی شود، مگر در موارد بسیار نادر، با این همه، بیشتر بزرگسالان تنبیه را زیاد به کار می برند. شاید هم بیشتر به این دلیل که راه دیگری برای جلوگیری از رفتارهای نامطلوب کودکان نمی شناسند. در درمان اجتنابی با بهره گرفتن از یک محرک آزارنده ی غیرشرطی، نسبت به محرکی که قبلاً جذاب بوده در مراجع ترس یا بیزاری کلاسیک ایجاد می شود و به این ترتیب پاسخ اجتناب بوجود می آید یا رفتار عامل نامطلوب یا بی ثمر بازداری می شود. یکی از برنامه هایی که شواهد تحقیقاتی خوبی پشتوانه ی آن است، برنامه ی پترسون در موسسه ی تحقیقاتی اورگون است (تاد و بوهارت، ۱۹۹۴، ترجمه فیروزبخت،۱۳۸۷).

 

پترسون معتقد است که اختلالات رفتاری کودکان محصول اتکای والدین بر کنترل آزارنده است. یعنی اتکا بر خرده گرفتن، تنبیه، داد و فریاد، غر زدن و مواردی از این قبیل. کودکان نسبتا بی دفاع نیز برای مهار کردن والدین خویش به اخلال ورزی، تلافی کردن و انجام رفتارهای مخرب رو می آورند چون در واقع از کنترل آزارنده ی پدر و مادرشان تقلید می کنند. پدر و مادر مزبور زیاد پاداش نمی دهند. علتش هم این است که یا راه و رسم پاداش دادن را نمی دانند و یا به خاطر فشار روانی و عصبانیت خویش تمایلی به پاداش دادن ندارند. فرزندشان نیز برای جلب توجه والدین خویش به انجام رفتارهای آزارنده و نامطلوب روی می آورد. به این ترتیب یک دور باطل ایجاد می شود. والدین به کمک تنبیه، فرزندشان را کنترل می کنند و با این کار خویش احساسات فرزندشان را جریحه دار و آنها را عصبانی می کنند و به این ترتیب بر احتمال انجام رفتارهای نامطلوب از سوی فرزندشان می افزایند. این جریان نیز به نوبه ی خود موجب استفاده ی هر چه بیشتر والدین از تنبیه می شود(سیف،۱۳۸۵).

 

یکی از عوامل مهم در به وجود آمدن اختلالات عاطفی، رفتاری و اجتماعی کودکان، بد رفتاری والدین و به کار بردن تنبیه است. در بسیاری از خانواده ها، به ویژه در مواردی که والدین وضع اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی پایین تری دارند، تنبیه کودکان معمول است. فشارهای اجتماعی و روحی بر والدین، عامل مهم دیگری در بد رفتاری آنها با کودکان است. هر جا که چنین فشارهایی بر والدین وارد آید، طبیعتاً پرورش فرزندان نیز با دشواری و تلخ کامی همراه خواهد بود. بررسی های واستا[۱] (۱۹۹۹، به نقل از سیف و همکاران، ۱۳۹۲) نشان می دهد که در خانواده هایی که مادر دچار فشار روحی است یا مشکلات زیاد است، کودکان خردسال مورد تنبیه قرار می گیرند که گهگاه این تنبیه بسیار شدید است. در تمام موارد آنچه به کاهش بدرفتاری با کودکان کمک موثری خواهد کرد، آگاهی دادن به والدین و مشاوره در مسائل خانواده و کودک و کمک به آنها برای حل مسئله خانوادگی و ایجاد روابط بهتر اجتماعی با دیگران و همچنین شناساندن ویژگی های رفتاری کودکان در سنین مختلف و چگونگی برخورد صحیح با آنها است .

 

 

 

۲-۱۷-تقویت منفی در مقایسه با تنبیه سه مزیت دارد:

 

۱- به کودک گفته می شود که چه رفتاری از او انتظار دارند و باید این رفتار را نشان دهد تا موقعیت ناخوشایند پایان پذیرد. بنابراین، کودک باید رفتار مطلوب را دست کم یک بار انجام دهد تا این کار به نتیجه ی خوشایندی بینجامد (یعنی موقعیت ناخوشایند برای او پایان یابد).

 

۲- کنترل رفتار در تقویت منفی به دست خود اوست، یعنی او آزاد است که هر آن، رفتار مطلوب را نشان دهد و به موقعیت ناخوشایند نشان دهد. برخلاف تنبیه، که کودک کنترلی بر رفتار خود ندارد و صرف نظر از رفتارش، تنبیه در مورد او اعمال می شود.

 

۳- تقویت منفی کارایی بیشتری دارد. به محض اینکه رفتار کودک به سوی بهتر شدن تغییر جهت می دهد، تنبیه پایان می پذیرد. باید توجه داشت که اگر تقویت منفی هم موثر نباشد، هنوز سه روش دیگر برای به کار بردن هر یک از آنها می توان از به کار بردن تنبیه خودداری کرد. آن سه روش عبارت اند از: اشباع، خاموشی و تقویت رفتار مغایر (کرومبولتز و کرومبولتز،۱۹۸۲؛ ترجمه کریمی، ۱۳۸۸).

 

تنبیه ممکن است خطرناک باشد:

 

تنبیه نه تنها از تقویت منفی تاثیر کمتری دارد، بلکه گاهی می تواند دارای خطرهایی جدی برای فرزندان باشد. از آن جمله است:

 

۱- تنبیه عمدی می تواند در عمل نقش تقویت کننده رفتار نامطلوب را داشته باشد. مثلاً، معلمی که شاگرد مزاحمی را برای تنبیه جلوی کلاس می آورد، یا در کنار خور می نشاند، یا اسم او را به عنوان مزاحم روی تخته سیاه کلاس می نویسد، در واقع توجه همه را به سوی او جلب کرده است. چنین توجهی ممکن است منظور و هدف اصلی آن شاگرد باشد و معلم با این روش، رفتار مزاحمت را در او تقویت کرده است.

 

۲- تنبیه ممکن است سبب ترس نگرانی های شدید شود که گاه در سرار زندگی آدمی را رها نمی کند.

 

۳- وقتی که کودک یا نوجوان پی در پی تنبیه شود و راهی برای گریز از آن پیدا نکند، پایه رفتارهای عصبی بعدی او گذاشته می شود.

 

۴- بیشتر کودکان و نوجوانان در برابر تنبیه واکنش متقابل نشان می دهند. این واکنش ها یا به صورت مقاومت مستقیم بروز می کند یا با بی تفاوتی و بی خیالی همراه است. گریز از خانواده، ولگردی و ناهماهنگی با جامعه پاره ای از اینگونه واکنش ها در برابر تنبیه است. مادر و پدر با کارهای خود به راستی اینگونه واکنش ها را به کودکان تحمیل می کنند.

 

۵- کودکان و نوجوانان دوست دارند تا آنجا که می توانند از تنبیه کنندگان دوری کنند. کودک یا نوجوانی که پی در پی به وسیله پدر، مادر و یا معلم خود تنبیه شود، میل نخواهد داشت که در کنار آنها باشد. اینجاست که گاهی می شنویم مادرها و پدرهای پیر و سالخورده از اینکه فرزندان با آنها مهر نمی ورزند گله دارند و شکوه می کنند که فرزندانشان به آنها نمی رسند و از آنها گریزانند. این حالت دوری جستن و گریز از مادر و پدر و بزرگترهای دیگر ممکن است واکنشی در برابر تنبیه های مکرر فرزندان به وسیله آنها باشد. بنابراین، مادر یا پدر یا معلمی که مهر دارند مورد توجه فرزند یا شاگرد خود قرار گیرند، باید تا آنجا که برایشان امکان ادرد، برای جلوگیری از رفتارهای نامطلوب فرزندان خود از روش های مثبت استفاده کنند و دست کم آنها را کمتر تنبیه کنند (کرومبولتز و کرومبولتز، ۱۹۸۲، ترجمه کریمی،۱۳۸۸).

 

با اینکه زندگی انسان آنقدر با تنبیه های گوناگون درآمیخته است که تنبیه عمدی زیادی به نظر می رسد، ولی مواردی هست که کاربرد تنبیه اجتناب ناپذیر و ضروری است. از آن جمله است:

 

۱- برای اینکه کودک خردسال معنی کلمه «نه» را به عنوان بازدارنده درک کند، همراه کردن تنبیه ملایمی با این کلمه ضروری است. مثلا وقتی که کودک به طرف چیزی با ارزش یا خطرناک دست دراز می کند، گفتن «نه» یا «نه، نه» با صدای تند و بلند یا زدن روی دست او با ملایمت، سبب می شود که ارتباط میان کلمه «نه» و آن تنبیه ملایم در ذهن کودک برقرار شود و در آینده تنها گفتن «نه» برای دست نزدن به چیزهایی که نمی خواهیم او به آنها دست بزند کافی باشد.

 

۲- در موارد اضطراری به کار بردن تنبیه ممکن است تنها راه نجات کودک از خطری جدی باشد. مثلا زدن واکسن برای کودک ناخوشایند است، اما برای سلامتی او ضروری است. زدن روی سینه کودک و پرتاب کردن او به کناری ممکن است در نظر او تنبیه تلقی شود، ولی اگر با این کار او را از زیر اتومبیل رفتن، یا برخورد چیزی مانند یک سنگ به سرش حفظ کنیم، چنین تنبیهی ضرورت دارد.

 

۳- ممکن است تنبیه تنها راهی باشد که کودک یا نوجوان را وادار به انجام دادن رفتار دیگری غیر از رفتار نامطلوب کند. امکان دارد که رفتار نامطلوبی در طول زمان آنقدر تحکیم یافته باشد که جز با تنبیه کردن نتوان کودک یا نوجوان را به انجام دادن رفتار دیگری وادار کرد.

 

بسیاری از مردم به تاثیر مفید برخی از رویدادهای ناخوشایند بر زنگی خود اعتراف دارند. شاگردی که در کلاس مردود شده بود آنقدر به درس و مدرسه پرداخت که سالها بعد شاگرد موفقی شد. بعضی ها که ازدواجشان به شکست و جدایی انجامیده است، همسران بهتری یافته اند. گروهی که از کار خود برکنار شده اند کار بهتری یافته اند. بعضی از کسانی که به حمله قلبی دچار شده اند، سیگار را برای همیشه ترک کرده اند. نمونه های بسیار از اینگونه تاثیرهای مفید در رویدادهای ناخوشایند زندگی می توان یافت. اما جالب توجه این است که حتی کسانی هم که به سبب تنبیه شدن به موفقیت رسیده اند، کاربرد تنبیه را به دیگران توصیه نمی کنند، یا دست کم نمی خواهند خودشان بار دیگر به آن رویداد ناخوشایند رو به رو شوند. البته در مواردی استثنایی موقعیت های ناخوشایندی که از پیش برنامه ریزی شده است می توان به صورت ضربه ای تکان دهنده برای آگاهی دادن به افراد به کار روند تا آنها را متوجه کنند که رفتارشان نیاز به تغییر دارد. اما تنبیه باید همراه با عرضه ی چند رفتار مغایر با رفتار نامطلوب باشد و امکان تقویت کردن رفتار مغایر نیز فراهم باشد. در غیر این صورت، تنبیه تاثیر مثبت خود را نخواهد بخشید (کرومبولتز و کرومبولتز، ۱۹۸۲، ترجمه کریمی،۱۳۸۸).

 

۲-۱۸- محرومیت

 

مفهوم محرومیت شامل دورکردن افراد (اغلب بچه‌ها) از یک محیط به خاطربدرفتاری آن‌هاست. جداکردن ازیک تقویت مثبت یامحروم کردن برای زمانی محدود (تقریبا پنج دقیقه) منجر به توقف رفتار هدف می‌شود. برای مثال، کودکی که در حین بازی خواهر و برادرش را گاز می‌گیرد، هربارکه این عمل را انجام داد، به یک اتاق دیگر می‌رود و برای پنج دقیقه روبروی دیوار می‌نشیند.

 

۲-۱۹-اقتصادژتونی

 

اقتصادژتونی، استفاده ازسیستمی ازنشانه ها یا ستاره ها جهت پاداش دادن به بچه ها به خاطررفتارهای موفقیت آمیز است.برای مثال می توان برای هر کار مطلوبی که بچه انجام می دهد یک کارت به او داد که بعدا او چند کارت را می تواند با  یک  چیز دلخواه مثل بستنی معاوضه کند (پروچاسکا و نورکراس،۱۹۹۹،ترجمه سید محمدی،۱۳۸۸).

 

۲-۲۰- قراردادوابستگی

 

راهبردی است که برای اولین بارتوسط استوارت (۱۹۶۹، به نقل از گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۱۹۷۳، ترجمه حسین شاهی برواتی و همکاران،۱۳۸۲) مطرح شد که به فرایند افزایش تبادل دو سویه رفتارهای خوشایند اشاره می‌کند یک توافق نوشته شده یا یک قرارداد امضاشده بین طرفین (برای مثال، والدین وفرزندان، معلمان ودانش آموزان) که مشخص می شود تحت آن شرایط، یک نفرکاری رابرای دیگری انجام می‌دهد، درنتیجه، طرفین قرارداد به رفتارهای مثبت یکدیگرپاداش می‌دهند. در اصطلاحات رفتاری، یک قرارداد رابطه بین نوع خاصی ازرفتار وپیامدهای آنهارامشخص می‌کند. به این صورت، ابزاری است که به شکل آسان درک می‌شود، سرراست است، به سادگی طراحی می‌شود، زورگویانه نیست وثابت شده که این قراردادها درمذاکر درباره‌ی اختلافات والد فرزندی، مفید می‌باشد.

 

۲-۲۱- اصل پریماک

 

ایده‌ی نهفته در اصل پریماک این است که اعضای خانواده نخست باید تکالیفی را انجام دهندکه کمترخوشایند است، قبل از اینکه به آنهااجازه داده شود، درگیرفعالیت های خوشایند شود، برای مثال، وقتی بچه هادر خانه برای درس خواندن مشکل دارند، ازآنهاخواسته می‌شود که اول درسشان را بخوانند تا به آنها اجازه داده شودبرنامه های تلویزیون نگاه کنند (پروچاسکا و نورکراس،۱۹۹۹، ترجمه سید محمدی،۱۳۸۸).

 

۲-۲۲- مدل سازی و ایفای نقش

 

روش‌های متعددی برای استفاده از مدل سازی ورفتارهای ایفای نقش وجود دارد (بندورا،۱۹۷۷). درموقعیت های خاص، ممکن است از اعضای خانواده خواسته شودنقش اشخاصی را ایفاکنندکه آن‌ها به شکل ایدال می خواهندآنگونه باشند. اعضای خانواده تعدادی از رفتارها آ اجرا خواهندکرد تا ببینند بهترین آنهاکدام است یک بخش از مدل سازی وایفای نقش، بازخورد و عکس العمل های تصحیحی است که ممکن است توسط مشاور یا سایر اعضای خانواده ارائه شود (پروچاسکا و نورکراس،۱۹۹۹،ترجمه سید محمدی،۱۳۸۸).

 

۲-۲۳- شرطی سازی کلاسیک

 

در شرطی سازی کلاسیک، یک محرک غیرشرطی، مثل غذا که منجر به یک پاسخ غیر شرطی مثل ترشح بزاق می‌شود، بایک محرک شرطی مثل زنگ همراه می شود نتیجه اینکه، محرک شرطی همان پاسخ را فرا می‌خواند(نیکولز و شوارتز،۲۰۰۴،ترجمه دهقانی و همکاران،۱۳۸۷).

 

۲-۲۴- شرطی سازی عملی

 

این نوع شرطی سازی توسط اسکینر (۱۹۵۳) موردتوجه قرار گرفت فرایند آزمایشگاهی استحکام نوع خاصی از رفتارپاسخ در حیوانی مثل موش سفید. برای مثال، فشار ارادی زنگ درجعبه ی اسکینر برای کسب غذاـ به وسیله‌ی پاداش یا تقویت انتخابی امکان رخ دادن آن رفتاررا بیشتراز سایر پاسخ‌هایی خواهد کردکه پاداش داده نشده‌اند. در موردانسان نیزبرخی رفتارهای روزانه‌ی ارادی (مثل پاسخ دادن به زنگ در، بازکردن درفریزر، انتخاب طعم خاصی از ماست یا خرید بلیت برای سینمایاکنسرت) که متداول شده‌اند، معمولاً به دنبال یک نتیجه مطلوب درگذشته ایجادشده‌اند، بنابراین احتمال بیشتری داردکه نسبت به رفتارهایی که پاداش ندیده‌اند، دوباره تکرار شوند مثل وقت ملاقات با دندانپزشک (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۱۹۷۳، ترجمه حسین شاهی برواتی و همکاران،۱۳۸۲).

 

۲-۲۵- تقویت

 

تقویت، استفاده از پیامدهای خاص فوری، مشروط ومتعاقب رفتار جهت افزایش توالی رفتاراست. تعریف دیگر اینکه، هر رویداد مشروطی که تعدادهررفتاری راافزایش دهد، تقویت درنظرگرفته می‌شود. هدف تقویت مثبت، افزایش تعدادپاسخ به دنبال یک رویداد مطلوب (تقویت مثبت یا پاداش). هدف تقویت منفی، افزایش تعدادپاسخ باحذف یاخاتمه دادن به یک رویداد یا محرک انزجارآور، ناخوشایند یا دردناک مداوم است که به صورت فوری بعدازپاسخ مطلوب ایجاد می‌شود (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۱۹۷۳، ترجمه حسین شاهی برواتی و همکاران،۱۳۸۲). رفتارگرایان معتقدند که ما به خاطر منافعی که تجربه می کنیم (تقویت مثبت) یا به خاطر نیاز به گریختن یا اجتناب کردن از پیامدهای ناخوشایند (تقویت منفی) به شیوه ی قابل پیش بینی پاسخ می دهیم. بعد از اینکه هدف های درمان جویان ارزیابی شدند، رفتارهای خاصی مورد هدف قرار می گیرند. هدف از تقویت، خواه مثبت یا منفی، افزایش دادن رفتار موردنظر است. تقویت مثبت مستلزم افزودن چیز با ارزشی برای فرد (مانند تحسین، توجه، پول یا غذا) به عنوان پیامد رفتار خاص است. محرکی که بعد از رفترا قرار دارد تقویت کننده ی مثبت است. برای مثال کودکی نمرات عالی می گیرد و والدینش او را تحسین می کنند اگر او برای این تحسین ارزش قایل باشد، احتمال دارد که در آینده نیز برای نمرات خوب تلاش کند. زمانی که هدف برنامه ای کاهش دادن یا برطرف کردن رفتارهای ناخوشایند است، از تقویت مثبت برای افزایش دادن فراوانی رفتارهای خوشایند که جایگزین رفتارهای ناخوشایند می شوند، استفاده می شود (کری، ۲۰۰۵، ترجمه سید محمدی،۱۳۸۹).

 

تقویت مثبت یا پاداش، محرک های خوشایند و لذت بخش را در بر می گیرد که باعث تکرار و افزایش رفتار می شود. تقویت مثبت ارائه ی یک محرک مثبت به دنبال یک عمل است مثلاً افزایش حقوق به دنبال کار اضافی انجام شده، تقویت ممکن است صد در صد باشد و یا اینکه به صورت جزئی و متناوب صورت گیرد در تقویت صد درصد برای هر دفعه عمل تقویت مثبت ارائه می شود، در حالیکه در تقویت جزئی پس از چند مرتبه انجام عمل و یا پس از فاصله ی زمانی معین فرد موفق به دریافت تقویت مثبت می شود. بر طبق اصول شرطی کردن فعال، می توان اکثر رفتارهای انسان را برحسب تقوتی مثبت و یا منفی تبیین کرد. در شناخت رفتار یک فرد و یا در تغییر و تعدیل رفتار او تقویت مثبت، یا منفی و یا هر دوی آنها دخالت دارند. البته، آنچه که برای فرد تقویت مثبت به حساب می آید، ممکن است برای دیگری لزوما تقویت به حساب نیاید و یا اینکه عامل تقویتی ضعیفی باشد. آنچه که برای یک فرد تقویت کننده است، در درجه اول به شرطی شدن قبلی او به آنچه که او یاد گرفته است که دوست داشته باشد و نیز به شرایط موجود بستگی دارد. بنابر این در به کار بستن عملی اصل تقویت مشکل عمده همان پیدا کردن تقویت کننده هایی است که برای فرد خاصی بیشتر از همه موثر است، و نیز طرح برنامه تقویت چه موقع و چه قدر باید صورت گیرد، جزء دیگر این مشکل است. تقویت ممکن است از بیرون یا از درون فرد انجام گیرد. تقویت درونی خود به خود از درون فرد برمی خیزد و رفتار او را در جهت خاصی هدایت می کند. در حالی که تقویت بیرونی از خارج و از محیط عمل فرد به او ارائه می شود و رفتار او را به نحو خاصی شکل می دهد. تقویت به طور کلی ممکن است به چهار صورت ارائه شود:

 

۱) در فواصل زمانی ثابت

 

۲) بعد از تعداد ثابتی پاسخ

 

۳) در فواصل زمانی متغیر

 

۴) بعد از تعداد متغیری پاسخ (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۸۶)

 

برای بعضی از رفتارها، به جای اینکه تقویت را براساس شماره پاسخ های درست تنظیم کنیم. بهتر است آن تقویت را براساس طول زمان نشان دادن پاسخ درست عرضه کنیم. کارمندان و کارگران حقوق خود را در برابر انجام دادن کار رضایت بخش در مدتی معین (یک ساعت، یک هفته، پانزده روز، یک ماه) دریافت می کند. در این شیوه که به آن برنامه زمانی ثابت گفته می شود، بین طول مدت انجام دادن رفتار موردنظر و دریافت تقویت، نسبت ثابتی وجود دارد مثلاً پانصد ریال در برابر یک ساعت کار و هزار ریال برای دو ساعت و … استفاده از برنامه زمانی در بیشتر شغل ها معمول تر از برنامه های نسبی است زیرا نگهداری حساب شماره پاسخ درست به مراتب مشکل تر از نگهداری زمانه مشخصی است که فرد به کار مشغول بوده است. در بعضی شغل ها هوشیاری و آمادگی همیشگی و یکنواخت فرد شاغل ضروری و حتمی است. برای مثال روان شناسان سازمان های نظامی دریافته اند که خیره شدن به صفحه کنترل رادار که از وظایف مامور کنترل است پس از مدتی سبب کم شدن توجه می شود و چه بسا در همان زمان کوتاه بی توجهی، هواپیمای دشمن وارد حریم هوایی کشور شود، بدون اینکه مامور کنترل آن را گزارش داده باشد. به همین سبب در روش های نظامی امواج کاذب را در فاصله های زمانی نامشخص به سوی رادار موردنظر می فرستند و مامور کنترل را برای اینکه به موقع گزارش داده است مورد تشویق قرار می دهند. چون این امواج گاهی در فاصله های زمانی بسیار کوتاه و گاهی در فاصله های زمانی طولانی تر فرستاده می شوند، مامور کنترل ناچار است همیشه هوشیار و آماده باشد (سیف، ۱۳۸۵).

 

۲-۲۶-  تقویت منفی

 

بر طبق نظر رفتارگرایان، اگر تقویت مثبت در کار نباشد، تقویت منفی اساس رفتار فرد است، یک تقویت کننده منفی هر چیزی است که شخص آن را ناخشنود یا رنج دهند می داند، یعنی هر چیزی است که شخص سعی می کند از آن اجتناب کند و یا بدان پایان بدهد و از آن فرار کند بدین دلیل است که تقویت منفی را معمولا کنترل تنفرآمیز می نامند تقویت منفی عین تنبیه نیست، بلکه اجتناب از تنبیه است، تقویت منفی، به عبارت دیگر ارائه نکردن یک محرک منفی است بعد از انجام یک عمل مثل تنبیه نکردن طفلی که به کارهای خلاف دست می زند تقویت منفی، کاهش یا حذف محرک های ناخوشایند و دردآور است به طوری که احتمال بروز رفتار مطلوب را افزایش می دهد. تفاوت تقویت منفی با تنبیه در آن است که تقویت منفی یعنی نیرومند شدن یک رفتار پس از حذف تقویت کننده ی منفی به دنبال آن (سیف، ۱۳۸۵).

 

تقویت کننده های منفی با عدم حضور خود احتمال ظهور یک رفتار را افزایش می دهند مثلا دانشجو از امتحان و از اینکه مبادا نمره نیاورد ترس دارد. بنابراین، خوب درس می خواند تا ترس نداشته باشد. در اینجا، ترس تقویت کننده ی منفی نامیده می شود، زیرا عدم حضور آن باعث می شود تا احتمال تکرار رفتار پیش از آن، یعنی درس خواندن افزایش یابد. هر اندازه یک تقویت کننده قوی تر باشد، به همان اندازه یادگیری آن سریع تر خواهد بود. مثلاً دانشجویان درس های ۳ یا ۴ واحدی را بهتر و سریع تر از درس های ۱ یا ۲ واحدی یادمی گیرند (گنجی، ۱۳۸۶).

 

تقویت منفی گریختن از محرک های آزارنده (ناخوشایند) یا اجتناب کردن از آنها را ایجاب می کند. در این حال فرد با انگیزه می شود تا برای اجتناب کردن از وضعیتی ناخوشایند، رفتار خوشایندی را نشان می دهد (کری، ۲۰۰۵، ترجمه سید محمدی،۱۳۸۹).

 

برای اینکه کودکی را از انجام دادن رفتار نامطلوبی باز داریم، باید ترتیبی بدهیم که هر زمان رفتار او درجهت مطلوب تغییر کرد، به موقعیتی که برای او ناخوشایند بوده است، پایان دهد. باید توجه داشت که کودک با بهبود بخشیدن به رفتار خود و تغییر دادن آن در جهت مطلوب به موقعیت ناخوشایند پایان می دهد. این موقعیت ناخوشایند تا زمانی که رفتار نامطلوب وجود دارد، ادامه خواهد داشت. این روش یعنی روش تقویت منفی را نباید با تنبیه اشتباه کرد. تقویت منفی، برداشتن موقعیتی ناخوشایند از دنباله ی یک رفتار است، در صورتی که تنبیه، اضافه کردن موقعیتی ناخوشایند به دنبال یک رفتار است (کرومبولتز و کرومبولتز،۱۹۸۲، ترجمه کریمی،۱۳۸۸).

 

تقویت منفی هم شامل حذف محرک نامطلوب و هم شامل اجتناب کردن ارگانیسم از آن است. مورد اول را یادگیری گریز یا گریزآموزی و مورد دوم را یادگیری اجتماعی می نامند. اگر هنگام قدم زدن در خیابان باران ببارد و شما برای جلوگیری از خیس شدن چتر خود را باز کنید یا به زسر یک سر پناه بروید، این یادگیری گریزآموزی نام دارد. اگر هنگام خروج از منزل با دیدن آسمان ابری چتر خود را با خود حمل کنید، این یادگیری شامل نمونه ای از یادگیری اجتنابی است (سیف و همکاران، ۱۳۹۲).

 

گاهی نیز بچه ها ممکن است بگویند (محروم شدن! یعنی چی! پنج دقیقه چیه؟) بچه ها ممکن است وقتی برای اولین بار طعم محرومیت را می چشند، بی اعتنایی نشان دهند.اما اولین محرومیت خیلی بیش از آنچه بچه ها و پدر و مادرها تصور می کنند سخت است. به والدین گفته می شود در ازای هر بار انجام رفتارهای ناشایست در دوره ی محرومیت، پنج دقیقه بر مدت محرومیت بیفزایند. مثلاً وقتی کودک فحش می دهد، داد می زند، به در لگد می زند چیزی می شکند یا محل مورد نظر را ترک می کند یا حتی به پدر و مادرش توهین می کند، پنج دقیقه بر مدت محرومیتش افزوده می شود. گاهی اولین دوره ی محرومیت به ۴۰ دقیقه می رسد. دفعه ی دوم حدوداً ۲۰ دقیقه و دفعات بعدی به ۵ دقیقه خواهد رسید. نکته ی مهم این است که پدر و مادرها در اجرای فن محروم کردن مسامحه نکنند. در ضمن نباید آن را با تنبیه و تهدید اشتباه بگیرند یا در مورد رفتاری که توافقی در مورد آن حاصل نشده از آن استفاده کنند. پدر و مادرها باید این فن را در کمال خونسردی اجرا کنند و انتقاد یا داد و فریاد را کنار بگذارند. پدر و مادرهایی که از این فن بدرستی و بطور مستمر استفاده می کنند متوجه می شوند که پس از چند بار استفاده گویی دیگر نیازی به آن نیست ( گنجی،۱۳۸۶).

 

در ضمن خیلی زود متوجه می شوند که ازغر زدن، داد زدن و تنبیه موثرتر است. اما از آنجا که اجرای صحیح فن محروم کردن دشوار است. خصوصاً در دفعات نخست، تا خودمان را مجاب به استفاده ی صحیح از آن نکرده ایم نباید به این فن توسل جوییم چون در صورت استفاده ی گه گاه از این فن، رفتار نامطلوب بصورت سهمی تقویت می شود و این امر فقط رفتار موردنظر را تحکیم می کند و بس. ارزیابیهای به عمل آمده در مورد برنامه های اصلاح رفتار نشان می دهندکه این برنامه ها در درمان اختلالات رفتاری کودکان موثرند. در ضمن پدر و مادرها نیز مثل بچه ها پس از اجرای درمان احساس رضایت و لیاقت بیشتری می کنند. والدین می گویند آنها می توانند از اصولی که در این وع درمان آموخته اند در سایر زمینه های مربوط به تربیت فرزندشان و مسایل خانوادگی استفاده کنند. همچنین سایر رفتارهای کودکان نیز بهبود می یابند.

 

در پایان مباحث تقویت باید اشاره کرد که نوع دیگری از تقویت کننده ها، تقویت کننده های اولیه و ثانویه هستند. تقویت کننده های اولیه آنهایی هستند که نیازهای زیستی را فراهم می کنند، مثلا آب، هوا، غذا، حرارت مناسب (تقویت کننده های مثبت)، درد و ترس (تقویت کننده های منفی)، تقویت کننده های اولیه به حساب می آیند. تقویت کننده های ثانویه آنهایی هستند که در اثر همراه شدن با تقویت کننده های اولیه خاصیت تقویت کنندگی پیدا می کنند و به همین دلیل آنها را تقویت کننده های شرطی نیز می نامند. به عنوان مثال، پول (تقویت کننده ی ثانویه) می تواند به غذا (تقویت کننده ی اولیه) تبدیل شود. پول، توجه، تایید اجتماعی، همه تقویت کننده ی شرطی است (گنجی، ۱۳۸۶).

 

۲-۲۷-الگودهی

 

با الگودهی، رفتار صحیح برای یادگیرنده نشان داده می‌شود. یادگیرنده رفتار الگورا مشاهده و سپس الگو راتقلید می‌کند. برای مؤثر واقع شدن الگودهی، یادگیرنده باید دارای مهارت‌های تقلیدی باشد، به عبارت دیگر، یادگیرنده باید به الگو توجه کند و فقط رفتار الگو را اجرا نماید. از آنجا که تقلید کردن رفتار دیگران تقریبادر موقعیت‌های مختلف تقویت شده است، اکثر افراددارای مهارت‌های تقلیدی هستند (سیف و همکاران،۱۳۹۲).

 

۲-۲۸-تغییر رفتار، رفتار درمانی

 

تغییررفتار حوزه ای از روانشناسی است که به تحلیل وتغییر رفتار آدمی می‌پردازد. هدف، تغییر افراط یا نارسایی در رفتار وبازگرداندن آن‌ها به حالت اعتدال وبهنجار است. افراط در رفتار، رفتار نا مطلوبی است که فرد در صدد کاهش فراوانی، کاهش تداوم وشدت آن است؛ مثل سیگار کشیدن، پرخوری، کج خلقی، مشاجره با همسر، سرپیچی، پرخاشگری، خود آسیب رسانی، ویرانگری، دروغ گفتن، دزدی کردن، ناخن جویدن، انگشت مکیدن، کندن مو، لکنت زبان، ادرار بی اختیاری، ترس واضطراب نارسایی دررفتار، رفتاری است که فرد درصدد افزایش فراوانی، تداوم وشدت آن است مانند تمرین ومطالعه، بهبود رفتارهای اجتماعی، بهبود مهارت‌های کنشی، افزایش اداره خود، ارتقای سطح رفتارهای مرتبط با سلامت مثل ورزش، تغذیه مناسب.

 

تغییررفتار به مجموعه روش‌ها وفنونی گفته می‌شود که یافته‌های روان شناسی آزمایشی، به ویژه روانشناسی یادگیری، استخراج شده‌اند. هدف آنان کمک به رفع مشکلات سازگاری افراد در موقعیت مختلف زندگی فردی واجتماعی است (سیف، ۱۳۸۵).

 

[۱] .vasta

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:12:00 ب.ظ ]




درمانگران شناختی معتقدند که تفکر تحریف شده موجب رفتار آشفته می‌شود واصطلاح تفکر تحریف شده، رفتار آشفته را آرام ودرمان می‌کند. رفتاردرمانگران در مقابل معتقدندکه رفتار آشفته ازتجربه گذشته آموخته می شودوبا آموزش دادن به بیماران برای اینکه رفتارهای جدید وسازگارانه تری رابه کاربرند می‌کوشد اختلالات راتسکین دهند. این دو دیدگاه مغایر هم نیستند وبسیاری از در مانگران سعی می کنندهم شناخت‌های تحریف شده را اصلاح کنندهم به بیماران آموزش دهند که رفتارهای جدید بپردازند. هنگامیکه درمانگران هر دو شیوه را با هم ترکیب کنند رویکرد شناختی ـ رفتاری نامیده می‌شود (آلیس،۱۹۶۲، ماهونی ۱۹۷۴، میجین بام ۱۹۷۷، بک وهمکاران ۱۹۹۷؛ به نقل ازسلیگمن وروزنهان،۱۹۸۹،ترجمه سید محمدی،۱۳۸۵).
پایان نامه

 

اصطلاح مداخله‌های شناختی ـ رفتاری به روش‌هایی مثل آموزش خود تعلیمی، آموزش حل مسئله، باز آموزی اسنادها و روش مقابله با استرس اشاره دارد . دراین درمان‌ها کمک می‌کنند به کودکان یاد بدهیم که چگونه رفتار خودشان را کنترل کنند. درمان‌های شناختی ـ رفتاری این اصل رابه کار می برندکه کودکان کنترل رفتار را از دیگران یاد می گیرندوبا استفاده از راهبردهای متنوع این جریان یادگیری راتقویت می‌کنند در مورد کودکان خردسال ما عنوان حرفه ای به والدین تکیه می‌کنیم که کمک می کنند و فرزندانشان یادبگیرند و آموزش آنهارا عهده دار شوند. وقتی کودکان برزگتر شدند می‌توان مسئولیتی را به آن‌ها واگذار و با آن‌ها مستقیما در کنترل رفتار کار کرد (کری،۲۰۰۵،ترجمه سید محمدی،۱۳۸۹).

 

۲-۳۰- نظریه بکر

 

بکر (۱۹۷۱، به نقل از خورشیدی،۱۳۸۴) نظریه رفتارگرایی را مطرح نمودبه نظر وی سه روش زیر برای تربیت واصلاح رفتار فرزندان یا هردو موجودزنده ای وجود دارد.

 

الف) کنترل محیط

 

ب) کاربرد دارو

 

ج) تغییر در عواقب رفتار

 

ایشان معتقد است که در استفاده از تقویت کننده‌ها

 

    1. باید استمرار وقوع رفتار مشخص ۲٫ معلوم شودرفتارتحت چه شرایطی انجام می‌شود. انگاه تقویت کننده‌ها یا بازدارنده‌های مناسبی که می‌توانند پاسخ‌ها را تغییردهند رابه کار برند. فرزندانی که با روش بکر تربیت شوند دارای ویژگی‌های مانند شرطی شدن، سلطه پذیری واجرا کننده‌های دستورهای دیگران هستند تربیت فرزندان براساس روس بکر مستلزم کاربست راهبردهای زیر است:

 

  1. کاربست تشویق وتنبیه بر اساس احساسات وعواطف فرزندان خود.

 

 

    1. قبل از به کارگیری تقویت کننده ها و تشویق وبازدارنده ها (تنبیه) در خصوص رفتار فرزندان باید توجیه نمود. زیرا استدلال، قدرت، خلاقیت، آنهارا افزایش ومطالب جدیدی به آن‌ها یاد می‌دهد.

 

  1. دقت کنید اگرتنبیه منطقی در زمان متناسب ومتناسب اعمال

شودمنجربه ایجاد تغییرات مطالب می‌شود.

 

  1. فرزندان دارای تفاوت‌های فردی هستند لذا هرگز آنها را با همدیگر مقایسه نکنید .

۲-۳۱-نظریه‌ی کانتور

 

کانتور (۱۹۵۳) نظریه‌ی آموزش والدین را مطرح نمود. دراین روش از والدین در یک فضای آرام وبا تفاهم دورجمع می شوند وتحت نظر مشاوران یا روانشناسان مجرب که فنون تربیت کودک را خوب می‌دانند به تجزیه وتحلیل اختلالات رفتاری فرزندان خود می‌پردازند. (البته والدین شرکت کننده از حضور مشاور یا روانشناس آگاهی ندارد) و هر یک در خصوص مشکلات مطرح شده راه حلی ارائه می دهدکه پس از اصلاح یا تأیید آن مورد استفاده‌ی والدین قرار می‌گیرد. این روش می‌تواند اطلاعات فراوانی در خصوص تربیت فرزندان به والدین ارائه دهد. کاربست این روش مستلزم توجه و لحاظ نمودن راهبردهای زیر است:

 

    1. لازم است موضوعات مورد بحث ازمشکلاتی باشندکه شرکت کنندگان با آن مواجه وبا توافق آن‌ها باشد.

 

    1. اهداف وضرورت رااز قبل برای آن‌ها مشخص کنید.

 

  1. عوامل اجتماعی ـ فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ ارزشی ـ وغیر… را بررسی ومشخص نمایید بر اساس آن‌ها برای آن‌ها برنامه ریزی کنید ( به نقل ازخورشیدی،۱۳۸۴).

۲-۳۲- پیشینه پژوهش

 

۲-۳۳-پژوهش های انجام شده در داخل کشور

 

رسولی، امیدیان و سامعی (۱۳۹۲) در پژوهشی اثربخشی آموزش شناختی  رفتاری به مادران برکاهش اختلال کاستی توجه / بیش فعالی کودکان آنها و افزایش شادکامی والدین را بررسی کردند. یافته ها نشان داد دارو درمانی و آموزش به مادران هر دو موثر است و منجر به کاهش علائم شده است اما تفاوت بین دارو درمانی و آموزش به مادران نیز معنا دار است و این نشان می دهد آموزش به مادران به همراه دارو در مانی در کاهش علایم موفق تر است.  به علاوه تاثیر آموزش به مادران در افزایش شادکامی آنها معنادار است. همچنین یافته ها حاکی ازآن است افزایش شادکاهی مادران می تواند شادکامی پدران را که در جلسات آموزشی حضور نداشتند به دنبال داشته باشد.

 

 

دادستان، قنبری و حیدری (۱۳۹۲) در پژوهشی اثر بخشی آموزش رفتاری والدین بر کاهش مشکلات برونی سازی شده کودکان ۷ تا ۹ سال بررسی کردند. نتایج نشان داد که والدین گروه آزمایش در پایان دوره آموزشی در مشکلات کلی برونی سازی شده و رفتارهای پرخاشگرانه کاهش معناداری را نسبت به گروه کنترل گزارش کردند در حالی که رفتارهای قانون شکنی در دو گروه تفاوتی نداشتند.

 

سرابی جماب و همکاران (۱۳۹۱). تاثیر برنامه اموزش والدین و پروراندن مهارتها بر استرس مادران کودکان مبتلا به اتیسم در پژوهشی بررسی کردند. یافته ها نشان دادند که برنامه اموزش والدین و پروراندن مهارتها، استرس مادران را در دوره پس ازمون و پیگیری کاهش داده است.

 

علیزاده (۱۳۹۱) در پژوهشی تدوین برنامه آموزش والدین برای خانواده های دارای فرزندان با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی و تأثیر آن برکاهش نشانه ها و کارکرد خانواده را مورد بررسی قرار داد.  نتایج به دست آمده در این پژوهش نشان داد که آموزش والدین توانسته است بر کاهش میزان استرس والدین، افزایش شیوه فرزندپروری مقتدرانه (پدر و مادر) و کاهش شیوه فرزندپروری سهل گیر پدر تأثیر معنادار داشته باشد. همچنین لازم به ذکر است که آموزش والدین بر کاهش نشانه ها، شیوه فرزندپروری خودکامه (پدر و مادر ) و سهل گیر (مادر) تأثیر معنادار نداشت. نتایج مربوط به آزمون پیگیری نیز نشان داد که شیوه فرزندپروری خودکامه مادر در افزایش یافته است.

 

خوشابی، قدیری و جزایری (۱۳۸۵) در پژوهش خود به این نتیجه رسیده اند که برنامۀ آموزش مدیریت والدین به تنهایی در کاهش نشانه های اصلی اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی و مشکلات رفتاری این کودکان تأثیری ندارد ولی درمان ترکیبی یعنی آموزش والدین و دارو درمانی در کاهش مشکلات یادگیری و نیز مشکلات روان تنی کودکان تأثیر معناداری دارد.

 

زرگری نژاد و یکه یزدان دوست (۱۳۸۶)  با انجام تحقیقی در رابطه با آموزش والدین دریافتند که آموزش والدین بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان کودکان دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی مؤثر، اما بر بیش فعالی، تکانشگری و بی توجهی آنان بی تأثیر است.

 

حاجی سید رضی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی اثر بخشی آموزش والدین بر روش های فرزند پروری مادران و مشکلات رفتاری کودکان بررسی کردند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد برنامه آموزش والدین، بهبود روش های فرزندپروری و بعد کنترل قاطعانه مادران گروه آزمایش را بدنبال داشت. تفاوت معناداری در دیگر ابعاد روش های فرزند پروری و مشکلات رفتاری کودکان بین گروه های ازمایشی و گروه گواه نشد.

 

اسماعیلی نسب و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی به  مقایسه اثربخشی دو روش آموزش والدین با رویکرد آدلری و رفتاری بر کاهش شدت نشانه های اختلال سلوک در کودکان پرداختند. بر اساس نتایج به دست آمده، در دو گروه آدلری و رفتاری، نسبت به گروه گواه، کاهش معناداری در شدت نشانه های اختلال سلوک مشاهده شد ولی بین دو روش، تفاوت معناداری نبود. این نتایج در مورد نشانه های دو اختلال بی اعتنایی مقابله ای و نارسایی توجه/ بیش فعالی در این کودکان نیز صادق بود.

 

بلالی  و آقایوسفی (۱۳۹۰) در پژوهشی  اثربخشی برنامه آموزش والدین بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان را بررسی نمودند. نتایج نشان داد که مشکلات رفتاری آزمودنیهای گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه بهطورمعناداری کاهش یافت، به علاوه پس از گذشت ۴ ماه نتایج مداخله در کودکان گروه آزمایشی پایدار بود.

 

کنگرلو و همکاران(۱۳۹۱) در تحقیقی تاثیر آموزش خانواده درکاهش مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال کمبود  ADHD توجه و بیش فعالی را بررسی کردند. میانگین پرخاشگری در کودکان قبل از آموزش والدین ۶۱/۷ و پس از اموزش به ۳۲/۶ ولی در کودکانی که والدین آنان آموزشی دریافت نکردند کاهش مشکلات رفتاری دیده نشد. به عبارتی، در گروه آزمایشی کاهش قابل توجهی در خصوص مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به بیش فعالی، نسبت به گروه کنترل، دیده شد.

 

حاجبی و همکاران (۱۳۸۴) در پژوهشی تأثیر آموزش مدیریت رفتاری به والدین کودکان پیش دبستانی مبتلا به اختلال بیش فعالی با کمبود توجه را مورد بررسی قرار دادند. نمره های مقیاس ارزیابی کانرز والدین و آزمون تعامل والد  کودک پیش از آموزش مدیریت رفتاری والدین و پس از آن تفاوت معنی داری را نشان دادند.

 

سهرابی و همکاران (۱۳۹۳) در پژوهشی اثربخشی آموزش والدینی بارکلی بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان پیش دبستانی را مورد بررسی قرار دادند. براساس نتایج به دست آمده، در گروه آزمایش، نسبت به گروه گواه، در مراحل پس آزمون کاهش معناداری در شدت نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای مشاهده شد. نتایج پژوهش بیانگر این مطلب است که نافرمانی کودکان گروه آزمایش به طور معناداری کاهش یافته است و بین اثربخشی آموزش والدینی بارکلی بر کاهش نافرمانی مقابله ای دختران و پسران تفاوت معناداری وجود ندارد.

 

 

 

حاجی سید جوادی و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهشی اثربخشی آموزش رفتاری بارکلی به والدین کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه- بیش فعالی در کاهش علایم را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد آموزش رفتاری بارکلی در والدین بر میزان کاهش علایم کودکان مبتلا تأثیر معنی داری داشت و موجب کاهش علایم در گروه مداخله در مقایسه با گروه گواه شد. اندازهگیری مکرر، ماندگاری تأثیر آموزش والدین بر کاهش علایم را تأیید کرد.

 

کلانتری، نشاط دوست و زارعی(۱۳۸۰) تاثیر آموزش رفتاری والدین و دارو درمانگری بر میزان علایم فزون کنشی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی را مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که آموزش رفتاری والدین، بر اساس ارزیابی والدین در مرحله بعد از درمان و پیگیری، بطور معنی داری میزان علایم فزون کنشی کودکان مورد مطالعه را کاهش داده است، اما بر اساس ارزیابی معلمان، تفاوت معنی داری بین میانگین های میزان علایم فزون کنشی گروه آموزش رفتاری والدین و گروه گواه در مرحله بعد از درمان و پیگیری وجود نداشت. از طرف دیگر، نتایج تحقیق نشان داد که دارودرمانی، در مرحله بعد از درمان، به طور معنی داری تاثیر چشمگیری بر کاهش میزان علایم فزون کنشی کودکان مورد مطالعه داشته است.

 

عربی و همکاران(۱۳۹۲) در پژوهشی اثربخشی آموزش مدیریت والدین برکاهش علائم اختلال های بیرونی شده کودکان دچار نقص توجه/ بیش فعالی را مورد بررسی قرار دارند. یافته ها نشان داد آموزش مدیریت والدین، نشانه های اختلال ها ی رفتاری و نشانه های بیرونی شده، از جمله پرخاشگری، تکانشگری، بیش فعالی و اضطراب کودکان دچار نقص توجه/ بیش فعالی را در مقایسه با گروه گواه و پیش آزمون به طور معناداری کاهش داده است.

 

پارسا و همکاران (۱۳۸۸) در تحقیقی تاثیر آموزش گروهی والدین کودکان ۴ تا ۱۰ ساله مبتلا به اختلال نقصان توجه- بیش فعالی بر اختلالات رفتاری فرزندان آنها را بررسی کردند. یافته ها نشان داد علی رغم بهبود معنادار هر دو گروه در ارزیابی درون گروهی قبل و بعد، میزان کاهش نمرات خرده مقیاس های رفتاری سلوک ، اضطراب ، شاخص بیش فعالی و نمره کل پرسشنامه در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد معنادار بود. در حالی که در خرده مقیاس های یادگیری ، تکانشی بیش فعالی و مشکلات روان تنی تغییر معناداری ایجاد نشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:11:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم