کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



    1. طبق نظر ملانی کلاین رابطه بین مادر و کودک از همان آغاز بدین شکل است که نوزاد با تخیلات پرخاشگرانه و مخرب روبه رو می شود. برای مثال نوزاد تصور می کند مادری که نیازهای او را برآورده می سازد یک « مادر خوب» است در حالی که مادری که برای او محدودیت ایجاد  می کند « مادر بدی» است. برای مثال اگر نوزاد، برای ارضای نیازهایش از جانب مادر احساس ناکامی کند، یعنی مادر نتواند نیازهای او را ارضاء کند، دچار خشم می گردد. خیال بافی های این کودک بیشتر پرخاشگرانه است و احساس جدایی از مادر می کند و مضطرب می شود. او همچنین از این رویا های پرخاشگرانه خود می ترسد و آن را به مادرش نشان نمی دهد زیرا می ترسد که او را از دست دهد. در نتیجه سعی می کند علاقه خود را به قسمت خوب مادرش افزایش دهد، بنابراین احساسات نمادینی برای خود ایجاد و آنها را در حافظه ذخیره می کند. با این روش او    می تواند با احساس ترس، غم و وابستگی و درماندگی خود درمورد از دست دادن مادر خوب فائق آید (کلاین، ۱۹۳۳؛ به نقل از یوسفی، ۱۳۸۹).

       

      آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

       

      ۲-۲-۱۳-۵-۱۲- نظریه کارن هورنای

       

      کارن هورنای نظریه روان رنجوری را براساس اضطراب اساسی[۲] دوران کودکی ارائه کرد و اظهار نمود زمانی که والدین نتوانند رابطه گرم و عاطفی را برای کودک فراهم آورند، کودک دچار اضطراب اساسی می شود، کودک در چنین شرایطی باید روش هایی را پیدا کند تا بتواند با دنیای اطرافش مقابله کند و کنار بیاید، بنابراین راهکارهایی را برای خود گسترش می دهد که در اوایل زندگی انتخاب کرده است. یک کودک ممکن است به سمت مردم، در مقابل مردم یا دور از مردم حرکت کند. در نوع اول کودک درماندگی خود را می پذیرد و علیرغم ترس هایش تلاش می کند تا در برابر دیگران پیروز شود و به آنها تکیه کند. در راهکار دوم، کودک نسبت به آنها احساس خصمانه پیدا می کند و سعی می کند با مردم بجنگد. در راهکار سوم نه به مردم تعلق پیدا       می کند و نه با آنها می جنگد، بلکه سعی می کند از آنها دورتر شود. در واقع دو دسته اول راهکارهای هورنای، از نوع الگوهای دلبستگی ناایمن و سومین راهکار شبیه الگو اجتنابی[۳] است (خوشابی و ابوحمزه، ۱۳۸۶).

       

      ۲-۲-۱۳-۵-۱۳- نظریه هارلو

       

      هارلو از جمله کسانی است که در نظریه های مربوط به کاهش سائق زیستی شواهدی ارائه داد. هارلو و همکارانش تعدادی بچه میمون را مورد آزمایش قرار دادند و آنان را با نمونه جدیدی از رابطه مادر و فرزندی روبرو کردند: تماس بدنی و احساس آرامش. در بعضی از مطالعات، بچه
      میمون ها در قفسی که دو نوع مادر مصنوعی در آن بود، قرار داده شدند. یکی از مادران از سیم ساخته شده بود و کودک می توانست از پستانکی که به سینه مادر نصب شده شیر بخورد. مادر دیگر با پوششی نرم پوشانده شده بود ولی غذایی به کودک نمی داد. بچه میمونها برخلاف      پیش بینی نظریه روان کاوی و رفتارگرایی بیشتر مادر پارچه ای را بغل می کردند، فقط هنگامی به مادر سیمی اعتنا می کردند که گرسنه بودند و وقتی که بچه میمون از چیزی مثلاً یک حشره    می ترسید به طرف مادر پارچه ای می رفت و آن را بغل می کرد، گویی به او احساس امنیت بیشتری می داد. لااقل برای این پستانداران ابتدایی، لذتی که غذا به همراه داشت عامل اصلی دلبستگی بین مادر و فرزند نبود (خوشابی و ابوحمزه، ۱۳۸۶).

       

      ۲-۲-۱۳-۵-۱۴- نظریه دونالد وینی کات[۴]

       

      دونالد وینی کات (۱۹۷۱-۱۸۹۶) یک متخصص اطفال انگلیسی بود. وی نظریه ای منظم درباره  روابط شیء داد و مثل مارگارت ماهلر مشاهدات زیادی در خصوص رابطه طفل و مادر انجام داد (شارف[۵]، ۱۳۸۱).

       

      وینی کات از جمله روان تحلیل گرانی است که به شدت بر اهمیت وابستگی و پیوند متقابل مادر- کودک تأکید می کند. او معتقد است که در آغاز نوزاد بدون مادر وجود ندارد و نیروی فطری وی بدون مراقبت های مادرانه متجلی نمی شود. وینی کات بر نقش مادر و نحوه پاسخ گویی او به کودک اهمیت بسیار زیادی قائل است. او معتقد است که مادر در وهله نخست دستخوش حالتی است که آن را « دل مشغولی مادرانه ی نخست» می نامد. اما مادر بعدها این حالت نخستین را فراموش می کند و سرانجام می پذیرد که دیگر ضرورت ندارد که رضامندی کامل کودک خود را فراهم آورد و در نتیجه به صورت مادری « نسبتا خوب» در می آید (دادستان، ۱۳۷۸).

       

      یکی از واکنش های مادر کنش آینه ای است. از دیدگاه وینی کات، مادر نقش آینه را در مقابل کودک خود ایفا می کند. این سخن بدان معنا است که «من» مادر به منزله تکیه گاهی برای«من»کودک است. وینی کات درکنش مادرانه سه نقش را از یکدیگر متمایز می کند:

       

      ۱-در بغل نگه داشتن[۶]

       

      ۲-در مهار خود داشتن[۷]

       

      ۳-ارائه شی

       

      وینی کات مراحل تحول رابطه ی کودک – مادر را ترسیم کرده و سه مرحله را در این زمینه متمایز می کند: مرحله ی « وابستگی مطلق» که مرحله درهم آمیختگی کامل مادر- نوزاد است. مرحله ی« وابستگی نسبی» که در خلال این مرحله کودک تدریجاً از مادر متمایز می شود و
      مرحله ی حرکت در جهت استقلال و اجتماعی شدن که در خلال آن کودک به سوی استقلال گام برمی دارد. وینی کات نیز مانند بالبی به نقش محرومیت و جدایی از موضوع دلبستگی تأکید کرده و آن را عامل مشکلات روانی کودک می داند (دادستان، ۱۳۷۸).

       

      پایان نامه ها

       

      ۱-Melanie Klein

       

      [۲]- basic anxiety

       

      [۳]- avoidant

       

      ۱-Winicatt

       

      ۲- Sharf

       

      [۶]- holding

       

      [۷]- handing

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 09:38:00 ب.ظ ]




    1. سالیوان (۱۹۴۶-۱۸۹۲) بر این باور است که نیاز نوزاد به محبت و عطوفت مشتمل بر
      دسته ای از تنش ها ست که اغلب آنها ریشه در عدم تعادل در جهان فیزیکی و شیمیایی درون و بیرون نوزاد دارند که بر آورده شدن، نیاز به درگیر شدن و روابط نزدیک بین فردی دارند. او همچنین بیان کرد که یکی از نیاز ها جزء نیاز های فیزیکی و شیمیایی نیست و آن نیاز به ارتباط است. نیاز بنیادین انسان برای برقراری ارتباط با مراقبان که آن نیز بستگی دارد به تنش های نوزاد و دیگران. مراقب بر اساس تنش های خود و نوزاد  اقدام به برآورده کردن نیاز های او می کند. سالیوان معتقد است که  که نوزاد پرورندان آنچه را که او شخصیت بخشی زود هنگام نام           می نهد آغاز می کند. در دنیای سالیوان شخصیت بخشی این چنین تعریف می شود : بازنمایی تجارب نوزاد با دیگران در محیط مراقبت. این شخصیت بخشی بر دو نوع بنیادین است؛ تجارب رضایت بخش با دیگران یا عدم رضایت بخش با دیگران (ابراهیم نژاد، ۱۳۹۰).

       

      دانلود مقاله و پایان نامه

       

      ۲-۲-۱۳-۵-۱۶- نظریه مازلو[۲]

       

      آبراهام مازلو در سلسله مراتبی که برای نیازها ی آدمی قائل است، نیاز به امنیت را به عنوان دومین نیاز و پس از نیاز به خوراک، بر می شمارد. هم چنین در میان نیاز های برتر نیز نیاز انسان به متعلق بودن و دوست داشته شدن را مطرح می کند. به این ترتیب می توان گفت نیروی دلبستگی در نظریه مازلو نیز به نوعی مورد توجه خاص بوده است (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸).

       

       

      ۲-۲-۱۳-۵-۱۷- نظریه دلبستگی بالبی

       

      بالبی(۱۹۹۰-۱۹۰۷) روان پزشک و روان تحلیل گر انگلیسی از همان ابتدا به زمینه رشد و تحول و پیامدهای آن توجه نشان داد. در محدوده روان شناسی معاصر، مطالعه اثر تجارب اجتماعی اولیه اغلب با ارجاع به مفهوم دلبستگی او ذکر می شود (بطلائی، ۱۳۸۷).

       

      بالبی با بهره گرفتن از نظریه های کردارشناسی، نظریه سیبرنیتیک و اطلاعات،                 روان تحلیل گری، روان شناسی تجربی، نظریه های یادگیری، روان پزشکی و رشته های مرتبط، پایه های نظری و سرفصل های اصلی دلبستگی را در مجموعه سه جلدی معروف خود با نام دلبستگی و فقدان (بالبی، ۱۹۷۳؛ بالبی، ۱۹۸۰؛ به نقل از مظاهری، ۱۳۷۷) ارائه نمود. اما نظریه او را بیشتر تلفیقی سه گانه از مفاهیم روان تحلیل گری، کردارشناسی و روان شناسی شناختی      می دانند (اتکینسون و همکاران، ۱۳۸۷).

       

      فکر اصلی نظریه دلبستگی بالبی از آنجا آمد که او مشاهده نمود که کودکان و نوزادان هنگام جدا شدن از مراقب اصلی خود، یک سلسله پاسخ های جهانی ارائه می کنند که در طول زمان به صورت ثابت آشکار می شود؛ شکایت (از طریق گریه کردن، چنگ زدن، اضطراب ) و رفتارهای جستجو گرایانه که همراه با ناامیدی (آشفتگی در خواب، کاهش اشتها، عدم فعالیت و افسردگی) و سرانجام فاصله گرفتن (ایجاد فاصله عاطفی و جدایی جسمانی از مراقب) دنبال      می شود (جانسون و ویفن، ۱۳۸۸). بالبی و اینسورث، روانشناسی تحلیلی، قوم شناسی، روانشناسی رشد و روانشناختی را با یکدیگر ترکیب کرده و نظریه دلبستگی را مطرح نمودند (میکالینسر و شیور، ۲۰۰۳).

       

      بالبی در تلاش برای ایجاد مفاهیمی که بیشتر با نظریه های قوم شناسی و روان شناسی شناختی همخوان باشد، مفهوم سیستم رفتاری را از قوم شناسی عاریه گرفت. سیستم رفتاری برنامه ای، گونه ای جهانی[۳]، زیست شناختی و عصبی است که رفتار را به گونه ای سازمان می دهد که شانس بقا و تولید مثل افراد را علی رغم الزامات و خطرات اجتناب ناپذیر محیطی افزایش
      می دهد (میکالینسرو شیور، ۲۰۰۷). در نظریه دلبستگی، دلبستگی به عنوان ارتباط عاطفی بین دو فرد، مفهوم سازی شده است (هولیست و میلر[۴]، ۲۰۰۵).

       

      به طور کلی در نظر بالبی چند نکته مهم باید در نظر گرفته شود:

       

      الف) دو تأثیر مهم بر نظریه وی شامل روان تحلیل گری (تأثیر محرومیت) و کردارشناسی (رفتارهای ذاتی و انطباقی دلبستگی) است که دو نسخه از نظریه او وجود دارد یکی فرضیه محرومت از مادر (ابتدا دهه ۱۹۵۰) و نظریه دلبستگی (انتهای دهه ۱۹۶۰).

       

      ب) نظریه دلبستگی، چگونگی برنامه ریزی فطری نوزاد و مراقب را برای برقراری دلبستگی توصیف می کند.

       

      ج) این نظریه هم بر نتایج مثبت دلبستگی و هم پیامدهای منفی فقدان یا از دست دادن تأکید دارد.

       

      نظریه بالبی درباره محرومیت از مادر تحت تأثیر آموزش او در روان تحلیل گری فروید بود. در این فرضیه عنوان شده است که این مفهوم بالبی و مفهوم محرومیت دهانی فروید در یک راستا و بطور موازی هستند چرا که هر دو به پیامدهای منفی قابل پیش بینی در بزرگسالی منتهی
      می شوند (فلاناگان، ۱۹۹۹).

       

      در نظریه دلبستگی، بالبی هماهنگ با نظریه پردازان قبلی خود، قائل به وجود نیازهای نخستین و ضروری برای ارضاء (مثلا نیاز تغذیه) است. وی این نکته را مورد تأیید قرار می دهد که افزون بر نیازهایی که تا کنون به عنوان نیازهای نخستین در فرد آدمی شناسایی شده اند،یک نیاز دیگر نیز وجود دارد که تاکنون آن را ثانوی می پنداشتند و آن نیاز دلبستگی است. بی همتایی و بدیع بودن مفهوم دلبستگی در نظام بالبی، بیان این فرضیه است که نیاز دلبستگی یک نیاز نخستین است. یعنی از هیچ نیاز دیگری مشتق نشده است و نیازی اساسی برای تحول شخصیت است. بدین سان بالبی از فروید که نیازها را تنها، نیاز بدنی می داند فاصله می گیرد، چرا که در نظر فروید، دلبستگی کودک، یک کشاننده ثانویه که بر نیاز نخستین به تغذیه متکی است،       می باشد (منصور و دادستان، ۱۳۷۶؛ به نقل از بطلائی، ۱۳۸۷).

       

      از طرف دیگر پژوهش های انجام گرفته از حیوانات، پایه رشد و تحول نظریه بالبی است. لورنز، کنراد[۵]، هارلو وهایند، بالبی را بسیار تحت تاثیر خود قرار داده اند (فلاناگان، ۱۹۹۹).

       

      بالبی عنوان می کند که کودک با نشان دادن استیصال و همچنین علاقه به مادر به دنبال حمایت از جانب مادر و ایجاد امنیت می باشد (بالبی، ۱۹۶۹). دلبستگی بین مادر و کودک یک نوع سازگاری رفتاری است و افراد هرگز این سازگاری را از دست نمی دهند. آنها به دلبستگی اولیه خود ادامه داده و دلبستگی های جدید را به چهره های دیگر در طول زندگی شکل                 می دهند (کاسیدی، ۱۹۹۹؛ به نقل از نصوحیان، ۱۳۹۱).

       

      تحقیقات نشان می دهد که نوزادان و کودکان می توانند به هر دو والد یامراقبان جانشین آنها دلبستگی پیدا کنند (بالبی، ۱۹۶۹).

       

      بنابراین نظریه دلبستگی را بی شک بایستی یکی از برجسته ترین دستاوردهای روانشناسی معاصر به حساب آورد. نظریه ای که فرایند شکل گیری و قطع شدن پیوندهای عاطفی را توضیح می دهد و در این میان امروز نظریه دلبستگی بالبی به عنوان توجیه غالب در روانشناسی باقی مانده است (مظاهری، ۱۳۷۷).

       

       

       

      [۱]- Salivan

       

      [۲]- Maslow

       

      [۳]-species- universal

       

      [۴]-Hollist & Miller

       

      [۵]- Konrad

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:37:00 ب.ظ ]




    1. اینسورث و همکاران(۱۹۷۸)تفاوت های فردی را در رفتار های دلبستگی باتوجه به موقعیت ناآشنا[۱] بیان کردند، موقعیت ناآشنا، اتاق آزمایشی بود که کودکان بین  ۱۲ تا ۱۸ ماهگی با مادران خود در تعامل بودند. ابتدا اینسورث پاسخ گویی متفاوت مادر نسبت به علائم کودک را مشاهده کرد. او یک ارزیابی برای سبک والدینی انجام داد که منجر به کشف سه نوع سبک دلبستگی گردید. ابتدا اینسورث، مادر و کودک را از طریق یک آینه ی یک طرفه مشاهده کرد. سپس یک غریبه وارد اتاق شد درحالی که مادر هم حضور داشت سپس به مادر علامت داده شد که از اتاق خارج شود و پس از مدت کمی دوباره مادر به اتاق برگردد. آزمایش برای بار دوم تکرار شد، در این زمان غریبه اتاق را ترک کرده و کودک برای مدتی تنها باقی می ماند. اینسورث و همکاران او، کودک به هنگامی که مادر اتاق را ترک کرد و چگونگی پاسخ به غریبه در اتاق (در مرحله اول) و واکنش او به هنگامی که تنها بود (مرحله دوم) و چگونگی پاسخ او به هنگام بازگشت مادررا مشاهده کردند. سه نوع سبک تعاملی از مشاهدات دوتایی مادر و کودک ایجاد شد. سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی/ دو سو گرا[۲] (کارن[۳]، ۱۹۹۴؛ به نقل از بطلائی، ۱۳۸۷).

       

      دانلود پایان نامه

       

      دانلود پایان نامه

       

      ۱)سبک دلبستگی ایمن

       

      حدود ۶۰% از کودکان در این طبقه قرار دارند. وقتی با مادرشان تنها هستند فعالانه به اکتشاف می پردازند و با جدایی ناراحت می شوند، اما وقتی مادرشان برمیگردد از او استقبال      می کنند و با وی تماس جسمانی برقرار می کنند. این کودکان وقتی با مادرشان هستند با      غریبه ها با خوشی به معاشرت می پردازند (هازان وشیور، ۱۹۸۷).

       

      ۲)سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی

       

      حدود ۲۵% از کودکان یک ساله را تشکیل می دهد، آنها به جدایی مادر ناراحتی اندکی نشان می دهند و معمولا به هنگام بازگشت مادر رو برمی گردانند، گویا تماس با او را نادیده      می انگارند یا از آن اجتناب می کنند (جویرمن[۴]، ۲۰۰۲).

       

      پژوهشگران نشان داده اند، کودکان اجتنابی که حضور چهره دلبستگی را نادیده می گیرند و با بی توجهی که نسبت به او نشان می دهند، سعی در کاهش تضاد با حضور چهره دلبستگی خود دارند، زیرا او همواره کودک را طرد کرده و حساسیت نسبت به درخواست کودک نداشته است. بنابراین اجتناب کودک از شخصی که اورا طرد می کند، می تواند ارزش سازگاری کوتاه مدت داشته باشد. بدین ترتیب کودکان اجتنابی اهمیتی برای ارتباط های دلبستگی قائل نیستند (کوباک وسیری[۵]، ۱۹۸۸).

       

       

       

      ۳)سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی / دوسوگرا

       

      ۱۰% از کودکان یک ساله این نوع دلبستگی را نشان می دهند. این کودکان نزدیک مادرانشان می مانند و در حضور مادر بسیار کم به اکتشاف می پردازند. وقتی مادر کودک را ترک می کند بسیار ناراحت می شود. اما وقتی بر می گردد و کودک دوسوگرا است کنار مادر می ماند وظاهراً از اینکه مادر وی را ترک کرده رنجیده است ولی احتمالاً در مقابل تماس فیزیکی که مادر آغازگر آن است مقاومت می کند. کودک دوسوگرا حتی در حضور مادر نسبت به غریبه ها بسیار محتاط است (مک نالی، بورگس[۶] و راس، ۲۰۰۳).

       

      ماین وسولومون[۷](۱۹۹۰)یک نوع سبک دلبستگی دیگر را برای کودکان تعریف کردند که کودکانی که بدون محبت، هراسان و گیج هستند را توصیف می کند. این کودکان را سازمان نایافته می نامند (به نقل از بطلائی، ۱۳۸۷).

       

      ۴)سبک دلبستگی ناایمن آشفته/ سردرگم

       

      این طبقه در طرح اصلی اینسورث نبوده اما به عنوان یک تیپ چهارم مهم پاسخگویی شناسایی شده است. ماین و سولومون (۱۹۸۶) این گروه را معرفی نمودند و آن را ترکیبی از رفتار اجتنابی و مقاوم می دانستند. این نوع شیرخوارگان هنگام جدایی یا در دیدار مجدد مادر، هیچ الگوی رفتاری مشخص را نشان نمی دهند و بنابراین در هیچ یک از گروه های پیشین قابل جایگزین نیستند. شیرخوارگان این گروه غالباً رفتاری متمایز را نشان می دهند. ممکن است گمگشته، فاقد احساس و افسرده به نظر برسند و به کندی حرکت کنند. درصد این موارد میان شیرخوارگانی که با آنها بدرفتاری می شود و یا والدین آنها تحت درمان های روان پزشکی قرار دارند به مراتب بیشتر است (اتکینسون و همکاران، ۱۳۸۷).

       

       

       

       

       

      ۲-۲-۱۳-۷- دلبستگی نوجوانان

       

      درخلال نوجوانی  یا بروز تغیرات شناختی، هویتی و جنسیتی، طبیعت دلبستگی متفاوت از دلبستگی در اوایل کودکی است. با این حال نوجوان هنوز نیازمند اعتماد و دلگرمی و       مسئولیت پذیری والدین و به عبارتی یک پایگاه ایمن در روابط نوجوان-والدین است (ابراهیم نژاد، ۱۳۹۰).

       

      دلبستگی ایمن در دوره نوجوانی بر سه اصل پایه گذاری می شود:

       

      ۱- ارتباط باز با مراقب اولیه ممکن باشد.

       

      ۲-مراقب، قابل دسترسی باشد.

       

      ۳- حمایت و کمک مراقب درصورت نیاز فراهم باشد.

       

      درحالی که تعاملات جسمی بین کودک و والدین عامل بسیار مهمی در شکل گیری دلبستگی ایمن است، با بالا رفتن توان شناختی نوجوانان، گفتگوها وسیله ای می شوند که از طریق آن دلبستگی ایمن به وسیله نوجوانان تجربه و یا نادیده گرفته می شود. از دیدگاه دلبستگی گذر موفق در دوره نوجوانی با جداشدن نوجوان از والدینش تعریف نمی شود. درواقع گذر به استقلال و بزرگسالی به کمک دلبستگی ایمن و ارتباط عاطفی با والدین تسهیل می شود. چیزی که در این دوره بسیار حساس است در دسترس بودن و مسئولیت پذیری والدین در فراهم کردن یک پایگاه امن و پناهگاه ایمن است. تعادل مؤفقیت آمیز بین استقلال و وابستگی در دوره نوجوانی مرحله خاصی است که باعث آشکار شدن دلبستگی ایمن می شود (جانسون و ویفن، ۱۳۸۸).

       

      کوباک و داملر[۸] (۱۹۹۴) به این مسئله اشاره داشتند که یکی از مهمترین ویژگی های روابط دلبستگی نوجوان با والدینش، پتانسیل روز افزون این روابط به تصحیح شدن توسط هدف[۹]        می باشد. ماهیت روز افزون تصحیح شدن توسط هدف فراهم کننده زمینه ای مهم برای یکی از بااهمیت ترین تغیرات دوره نوجوانی، یعنی کاهش اعتماد به والدین به عنوان موضوع دلبستگی است. زمانی که سیستم دلبستگی در نوجوان او را به سمت خود می کشد برای وی بسیار سخت است که در مقابل والدین ایستادگی کند و کسب استقلال نماید. نوجوانی سنی است که درآن نوجوان به سرعت توانایی کاهش وابستگی خود به موضوعات دلبستگی را گسترش می دهد و نیاز شدیدی به کاوشگری و تسلط یافتن به محیط های جدید برای ارتقای سالم در سیستم کاوشگری پیدا می کند. با این حال اغلب نوجوان هنگام تنش و پریشانی[۱۰] به سوی والدین خود می رود (به نقل از کاسیدی و شیور، ۲۰۰۸).

       

      روابط با همسالان در دوره نوجوانی متمرکز است بر رقابت برای کسب تأیید اجتماعی، پذیرش و محبوبیت میان دوستان و همچنین اجتناب از طرد شدن. از آنجایی که بچه های ایمن دارای احساس خوب راجع به خود و دیگران هستند سریعاً به شبکه های اجتماعی و حمایت کننده می پیوندند اما بچه های ناایمن در این حوزه بیشتر دچار اضطراب و نگرانی می شوند و ممکن است پویش های ارتباطات خانوادگی اولیه را دوباره ایجاد کنند (ابراهیم نژاد، ۱۳۹۰). در این راستا میکالینسر وشیور (۲۰۰۷) بیان داشتند نوجوانان ناایمن احساس تنهایی بیشتر و تحریک پذیری بالاتر داشته و در  مقیاس های عاطفی منفی نمرات بالاتری کسب می کنند. خصوصاً در نوجوانان سبک دلبستگی دوسوگرا با اختلالات درونی سازی شده[۱۱] مانند اضطراب همراه است. این در حالی است که هرشنبرگ[۱۲] و همکاران(۲۰۱۱) در برسی نوجوانان نشان دادند که نوجوانان ایمن     نمایش های رفتاری منفی کمتری داشته و نمایش رفتاری مثبت بیشتر مثل مثبت گرایی، انسجام در عاطفه و تنظیم عواطف بهتر را دارند.

       

      [۱]- strang situation

       

      [۲]- ambivalence

       

      [۳]-Karen

       

      [۴]- Joirman

       

      [۵]- Kobak &Screery

       

      [۶]- Mcnally , Burges

       

      [۷]- Mine & Solomon

       

      [۸]-Duemler

       

      [۹]-goal-corrected

       

      [۱۰]- distress

       

      [۱۱]- internalizing disorders

       

      [۱۲] -Hershenberg

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:37:00 ب.ظ ]




    1. با اینکه نظریه بالبی به پیوندهای اولیه شکل گرفته میان شیرخوار و مراقبانشان می پردازد اما همان طور که پژوهشگران دلبستگی بزرگسال خاطر نشان کرده اند، بالبی نیز متقاعد شده بود که نظام دلبستگی نقش حیاتی در سراسر چرخه زندگی بازی می کند و رفتار دلبستگی در انسان

       

       

      « زگهواره تا گور[۱]»وجود دارد (فرالی و شیور، ۲۰۰۰). بالبی(۱۹۷۹) عنوان کرد درحالی که رفتار دلبستگی در اوایل کودکی بیشتر از هرزمان دیگر قابل مشاهده است اما می توان در چرخه حیات و به ویژه در فوریت ها آن را مشاهده کرد (به نقل از مظاهری، ۱۳۷۹).

       

      اینسورث (۱۹۸۹) نیز نشان قطعی برای روابط دلبستگی در سرتا سر گستره حیات (طول عمر) ارائه داده است. او اعتقاد دارد انسان به دلبستگی خود نسبت به پدر و مادر ادامه می دهد خواه دلبستگی اولیه مطلوب بوده یا نبوده باشد. درضمن عنوان می کند روابط دلبستگی، نوعی ویژه از پیوند عاطفی است که نسبتاً از روابط پایداری تشکیل شده است و به وسیله ی تمایلی برای حفظ نزدیکی به یک شریکی که به عنوان یک شخص منحصر به فرد و غیر قابل جایگزین با دیگری است مشخص می شود.

       

       

      ویس[۲] (۱۹۸۲) دلبستگی در بزرگسالان را به عنوان ایجاد یک پیوند توسط یک بزرگسال با بزرگسال دیگر می داند که در جنبه های اساسی و مهم، مشابه دلبستگی است که کودکان نسبت به مراقب اصلی خود ایجاد می کنند. این پیوند- درست مثل آنچه که در کودکان وجود دارد- تنها در روابطی ظاهری می شود که اهمیت هیجانی بسیار زیاد و محوری دارند. این دلبستگی در بزرگسالان نتیجه عملکرد نظام هیجانی مشابه با دلبستگی در کودکان است، اگرچه در جریان تحول جرح و تعدیل شده است. نکته مهمی که در تمامی تعاریف به وضوح مورد تأکید قرار گرفته این است که کنش دلبستگی- فراهم آوردن سلامتی و ایمنی- ثابت و تغییر ناپذیر درچرخه حیات باقی می ماند، اگرچه مکانیزم های دستیابی به آن ممکن است همراه با بلوغ تغیر کند، اصلاح یا تعدیل شود یا تحول یابد (به نقل از مظاهری، ۱۳۷۹).

       

      دراواخر دهه ۱۹۸۰ هازان و شیور بیان داشتند که دلبستگی  رمانتیک که در بزرگسالان وجود دارد به دلبستگی کودک با مراقبان اولیه مشابهت دارد (میکالینسر و شیور، ۲۰۰۷).

       

      اخیراً یک حرکتی به سمت به کار بردن تئوری دلبستگی برای رابطه بزرگسالان به ویژه روابط رمانتیک برای بررسی در مورد تداوم سبک دلبستگی از شیرخوارگی به بزرگسالی صورت گرفته است. بررسی ها نشان می دهد که بین سبک دلبستگی و رشد روابط رمانتیک ارتباط وجود دارد (الیور و شرکی[۳]، ۲۰۰۸ ).

       

      ویس(۱۹۹۴) عنوان می کند، دلبستگی در اغلب روابط رمانتیک در قالب ازدواج یا غیر ازدواج نیز یافت می شود (به نقل از نصوحیان، ۱۳۹۱). همین طور اینسورث (۱۹۸۹) خاطر نشان می سازد پیوندهای جفتی جنسی مربوط به دلبستگی بزرگسال است. او همچنین مشاهده کرد که دلبستگی به اشخاص دیگر مثل معلمین، بستگان نزدیک، مربیان یا خواهر و برادران بزرگتر نیز پیدا می شود. بنابراین چنین استدلالهایی می تواند به عنوان مبنا برای مطالعات تجربی دلبستگی بزرگسالان تلقی شوند (فینی و نولر، ۱۹۹۶). بنابراین مفهوم دلبستگی در زندگی بزرگسالان نیز تحت عنوان دلبستگی بزرگسالان به کار گرفته شده است (مظاهری، ۱۳۷۹).

       

      امروزه نظریه دلبستگی برای درک روابط عاشقانه بزرگسالان، نظریه شاخص و مهمی شده است. براساس این نظریه تجارب ارتباطی اولیه  به ایجاد الگوهای شناختی درونی درمورد خود و دیگران  در بافت ارتباطی منجر می شود. این الگوها سپس به انتظارات و رفتارهای ارتباطی خاصی می انجامد (کریسی[۴]، ۲۰۰۸؛ دی وایت و هاور[۵]، ۲۰۰۸).

       

      نیازهای دلبستگی در روابط بزرگسالان همان نیازهای رابطه ی والد- کودک هستند. احساس ایمنی به حس اعتماد و اطمینان به در دسترس بودن و پاسخگو بودن مظاهر دلبستگی و همچنین به حس خود ارزشمندی[۶] در ارتباط با مظاهر دلبستگی اطلاق می شود. یعنی اینکه فرد احساس طرد[۷] ، ترک یا رها شدگی[۸] از سوی دیگران نکند (جانسون و ویفن، ۱۳۸۸).

       

      نظریه دلبستگی بزرگسالان در واقع بسط نظریه دلبستگی بالبی و اینسورث است برای تعیین تفاوت های فردی از لحاظ شناخت، احساس و رفتار که در بافت روابط نزدیک بزرگسالی و نوجوانی اتفاق می افتد. براساس این نظریه، تفاوت های فردی در سبک دلبستگی ناشی از تجارب افراد در روابط نزدیک قبلی است و باروابط دلبستگی بین کودک و مراقبان اولیه شروع             می شود (فرالی و شیور، ۲۰۰۰؛ میکالینسر و شیور، ۲۰۰۷). از سال ۱۹۸۷ که این نظریه پیشنهاد شد بخش عظیمی از تحقیقات نشان داده اند که سبک دلبستگی به لحاظ نظری با فرایندهای ذهنی مربوط به روابط نزدیک، رفتارهای مشاهده شده در این روابط و پیامدهای چنین روابطی، چه ذهنی (مانند رضایت) و چه عینی (مانند جدایی و طلاق) مرتبط است (نوفل[۹] و شیور، ۲۰۰۶).

       

      ۲-۲-۱۳-۸-۲- سبک های سه گانه دلبستگی بزرگسالان

       

      هازان وشیور(۱۹۸۷) اظهار داشتند سبک های دلبستگی بزرگسالان به طرز قابل توجهی با فاکتورهای نگرش، شخصیت و هیجان در بزرگسالی مرتبط می باشد. بنابراین آنها براساس ارزیابی روش (موقعیت ناآشنا) اینسورث، به توصیف سه سبک دلبستگی بزرگسال به صورت مناسباتی از روابط بزرگسالان پرداختند که عبارتند از:

       

      ۱)سبک دلبستگی ایمن

       

      افراد دارای سبک دلبستگی ایمن، دارای روابط صمیمی بادیگران هستند. به در دسترس بودن دیگران هنگام روابط با آنها و هم به هنگام موقعیت های اضطراب آور خارجی اطمینان دارند. این افراد همچنین از روابط دوران بزرگسالی خود رضایت داشته و شیوه های مختلفی برای برخورد با تعارض های زندگی دارند، کمتر گوش به زنگ هستند و ترس کمتری نسبت به ترک شدن از طرف اطرافیان دارند و تلاش می کنند خواص دلبستگی ایمن خود را با سلامت جسمانی خود ربط دهند. بزرگسالان ایمن نسبت به سایرین راحت تر و بهتر می توانند با دیگران صمیمی شوند، درحالی که به آنها وابسته اند یا آنها به وی وابسته اند احساس آرامش می کنند. آنها غالباً درمورد اینکه ترک شوند یا اینکه شخصی  با آنها صمیمی شود نگران نیستند. آنها قادرند به دیگران اعتماد کنند و خود را دوست داشتنی و با ارزش می دانند. هم چنین بزرگسالان ایمن از اعتماد به نفس، مهارتهای اجتماعی و توانایی برقراری روابط عاطفی و صمیمی نسبتاً پایدار و رضایت بخش برخوردارند (هازان و شیور، ۱۹۸۷).

       

      بزرگسالان با سبک دلبستگی ایمن تمایل دارند تا روابط رمانتیک شان را به صورت شاد و مورد اعتماد توصیف کنند، آنها قادرند به آسانی  به دیگران نزدیک شوند و به حمایت از شریک زندگی شان تمایل دارند. پژوهش هازان و شیور(۱۹۸۷) نشان داد که حدود ۵۶% از بزرگسالان در طبقه دلبستگی ایمن قرار می گیرند. افراد با سبک دلبستگی ایمن گرایش دارند تا تجارب
      رابطه شان را بیشتر به صورت مثبت توصیف کنند و به ادامه روابط شان بیشتر از افراد       مضطرب / دوسوگرا تمایل دارند (کارداکتز[۱۰]، ۲۰۰۹).

       

      ۲)سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی

       

      دلبستگی اجتنابی با الگو فعال سازی دیگران در روابط مرتبط است. افراد دارای این سبک آسیب پذیری را انکار می کنند و ادعا می کنند که نیازی به روابط نزدیک ندارند و تمایل  به ترس از صمیمیت دارند (ویدرمن و آلگیر[۱۱]، ۱۹۹۶). بزرگسالان دارای سبک دلبستگی اجتنابی تمایل دارند که از صمیمیت و فراز و فرودهای هیجانی بیمناک باشند، اعتماد کردن به دیگران را مشکل
      می یابند و از زیادی نزدیک شدن به دیگران نگرانند. بزرگسالان اجتنابی حدود۲۵% از  جمعیت را تشکیل می دهند (هازان وشیور، ۱۹۸۷).

       

      [۱] -fram the cradle to the grave

       

      ۱- Wies

       

      [۳] -Oliver & Shirkey

       

      [۴]- Creasey

       

      [۵] – Houwer

       

      [۶] -self – worth

       

      [۷] -reject

       

      [۸] -abandoned

       

      [۹]- Noftle

       

      [۱۰]- Kardaktaz

       

      [۱۱] -Weiderman& Allgier

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:36:00 ب.ظ ]




    1. بزرگسالان دارای سبک دلبستگی دوسوگرا با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بیشتر مشخص می شوند (کولینز و همکاران، ۲۰۰۲). دلبستگی اضطرابی با الگوهای فعال سازی خود در روابط مرتبط است. یعنی این افراد گرایش دارند که الگو ضعیفی از خودشان در روابط داشته باشند، هم چنین این افراد نگرانند که دوست داشته نشوند یا ترک گردند و در جستجوی اطمینان آفرینی مجدد و تجربه عاطفی منفی هستند (ویدرمن و آلگیر، ۱۹۹۶). بزرگسالان با سبک اضطرابی/ دوسوگرا عشق را به صورت یک وسواس تعریف می کنند و گرایش دارند تا روابط رمانتیکی را تجربه کنند که به وسیله فراز و فرودهای هیجانی، حسادت بیش از حد و تمایل قوی برای پیوند هیجانی مشخص می‌گردد (هازان و شیور، ۱۹۸۷). بزرگسالان اضطرابی/ دوسوگرا خواهان صمیمیت هستند و بیش از هرچیز دیگری از طرد می ترسند (پیتر ماناکو و بارت[۱]، ۲۰۰۰).

       

       

      ۲-۲-۱۳-۹- تفاوت دلبستگی بزرگسال و کودک

       

      نکته قابل توجه این است که الگوهای دلبستگی بزرگسالان ریشه در روابط دلبستگی کودکان دارد. در واقع شواهد مهمی وجود دارد که تأیید می کند نظام هیجانی دلبستگی در کودکی نقش الگوی اصلی (یا پیش الگو) را در نظام هیجانی دلبستگی بزرگسالان ایفا می کند (مظاهری، ۱۳۷۹). با این وصف دلبستگی بزرگسالان واجد تفاوت های مفهومی و ساختاری با دلبستگی در دوره کودکی است که عبارتند از:

       

      بالبی (۱۹۷۳؛ به نقل از یوسفی، ۱۳۸۹) رفتار دلبستگی را  به عنوان هر شکلی از رفتار که موجب به دست آوردن یا از دست ندادن برخی افراد مهم و ترجیح داده شده و حفظ همجواری با آنهاست که معمولاً به عنوان قوی تر یا داناتر تصور می شوند تعریف می کند. اینسورث (۱۹۸۹) با اشاره به این معیار(قوی تر/ داناتر) بالبی، برای تشخیص و تعیین چهره دلبستگی کودک و بزرگسال اشاره کرده است.

       

      در کودکی روابط دلبستگی بین طفل (مراقبت جوینده) و مادر(مراقبت کننده) ظاهر       می شود، در بزرگسالان روابط دلبستگی معمولا بین همسالان است (اینسورث، ۱۹۸۹).

       

      تفاوت دیگر در ماهیت تقابل است اگرچه بالبی (۱۹۸۰) تصریح کرده که در نظام دلبستگی مراقبت کردن رابطه ای متقابل است و با تشویق دو جانبه و تعامل متقابل بین چهره دلبستگی و طفل مشخص می شود یعنی پویایی والد- نوزاد یک سویه یا یک جانبه است، والد مراقبت می کند و نوزاد رفتارهای دلبستگی (جستجوی مراقبت) را به نمایش می گذارد. در حالی که روابط دلبستگی در بزرگسالان فرایند متقابل تر یا برابر تری را می طلبد که در برگیرنده هر دو کنش جستجوی مراقبت و ارائه مراقبت باشد، به عبارت دیگر در بزرگسالان نقش ها (مراقبت کننده و مراقبت جوینده) قابل جابه جایی با یکدیگر هستند (به نقل از اینسورث، ۱۹۸۹).

       

      رابطه دلبستگی کودک رابطه مکملی است و تصویر دلبستگی نسبت به مراقبت نخستین اوست. در مقایسه سبک دلبستگی بزرگسالان متقابل است و تصویر دلبسته او اغلب با همسر و شریک جنسی او است. تلفیقی از سه سیستم رفتاری شامل دلبستگی، مراقبت و مسئولیت و  ملاقات های جنسی، جزء موارد نخستین دلبستگی بزرگسالان است. شیور این را مبنا قرار داد که سبک دلبستگی که در کودکی مورد رشد قرار گرفت می تواند در تعهدات و رفتار های جنسی تأثیر گذار باشد (ویس، ۱۹۸۲؛ به نقل از نصوحیان، ۱۳۹۱).

       

      در طفولیت فرایند جفت شدن مراقبت کننده و مراقبت شونده تقریباً همیشه فرایندی طبیعی است و هیچ شانسی برای انتخاب وجود ندارد، اما در دلبستگی بزرگسال این فرایند برای هردو طرف رابطه، با نوعی انتخاب همراه است (اصغری نژاد،۱۳۸۰).

       

      نظام دلبستگی در بزرگسالان، غالباً نسبت به تصویری ایجاد می شود که روابط زناشویی با وی نیز وجود دارد، یعنی در تعامل با نظام رفتار جنسی عمل می نماید، همانگونه که برمن و همکاران (۱۹۹۴) نیز به آن اشاره کرده اند. نظام دلبستگی در نوزادان و کودکان از نظر نتیجه نهایی، بیشتر در خدمت بقای نوزاد عمل می کند درحالی که درمورد بزرگسالان فراهم آوردن واحد خانواده در خدمت تنظیم سطح بهینه پایدار و مداوم همجواری- فاصله با همسر است که معمولا به افزایش امکان بقاء نوع منجر می شود (به نقل از اصغری نژاد،۱۳۸۰).

       

      علی رغم تفاوت های مفهومی دلبستگی در کودکی و بزرگسالی، فعالیت های نظری و تجربی در طول دو دهه گذشته نقش و اهمیت روابط دلبستگی در چرخه حیات را به وضوح مورد تأیید قرار داده است و افزایش قابل ملاحظه ای  در فراوانی نظریه ها و تحقیقات تجربی  در این زمینه مشاهده می شود که همگی نشان دهنده این نکته اند که دلبستگی نقش مهمی را در پیوندهای بزرگسالان شامل روابط عاشقانه و زناشویی بازی می کند (سیمپسون، ۱۹۹۰).

       

      [۱]- Pieteromonaco & Barrett

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:36:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم