کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



دول 10-4 آزمون همگنی واریانسها 88

جدول 11-4 تحلیل کوواریانس تاثیر آموزش والدگری مثبت درمیانگین خرده مقیاس اضطراب مادران. 88

جدول 12-4 میانگین و انحراف معیار ناکارآمدی اجتماعی در پیش آزمون و پس آزمون گروه ها 89

جدول 13-4 آزمون همگنی واریانسها 89

جدول 14-4 تحلیل کوواریانس تاثیر آموزش والدگری مثبت درمیانگین خرده مقیاس ناکارآمدی اجتماعی مادران   89

جدول 15-4 میانگین و انحراف معیار میزان افسردگی در پیش آزمون و پس آزمون گروه ها 90

جدول 16-4آزمون همگنی واریانسها 91

جدول 4-17- تحلیل کوواریانس تاثیر آموزش والدگری مثبت درمیانگین خرده مقیاس افسردگی  مادران. 91

 

 

چکیده
هدف پژوهش حاضر ، بررسی اثر بخش برنامه گروهی والدگری مثبت در سلامت روان مادران ، کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نقص توجه است.

دریک مطالعه شبه آزمایشی بااستفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. مادران 24 کودک مبتلا  به اختلال فزون کنشی/ نقص توجه  به صورت در دسترس از مدارس ابتدایی ناحیه 3 کرمانشاه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (n=12) و کنترل (n=12) تقسیم شدند.

گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت قرارگرفت . آزمودنی ها به وسیله مقیاس سلامت روان عمومی در 2 مرحله (قبل از مداخله ، بعد از مداخله ) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. باتوجه به یافته های آماری نتایج نشان دادکه اجرای برنامه آموزشی منجربه افزایش معنادار سلامت روان مادران گروه آزمایشی درمقایسه با مادران گروه کنترل شده است. درنتیجه برنامه والدگری مثبت در ارتقاء سلامت روان مادران دارای کودک مبتلا به اختلال فزون کشی / نقص توجه ، موثر است. لذا پیشنهاد می شود درمانگران ازاین روش به عنوان یک درمان مکمل در کنار سایر روشهای درمانی برای کمک به مادران این گروه از کودکان استفاده نمایند .

کلید واژه ها : برنامه گروهی والدگری مثبت ، اختلال فزون کنشی/ نقص توجه ، سلامت روان

 
 
فصل یکم
مقدمه پژوهش
 

 

 

 

 

1-1 مقدمه
دوران کودکی از مهمترین مراحل زندگی است که در آن شخصیت فرد پایه ریزی شده و شکل می گیرد. اغلب ناسازگاری ها و اختلالات رفتاری در نوجوانی و بزرگسالی ، از بی توجهی به مسائل و مشکلات عاطفی – رفتاری دوران کودکی و عدم هدایت صحیح در روند رشد و تکامل ناشی می شود (کارت رایت – هاتون[1] ، 2005).

1 اهمیت و ضرورت پژوهش
روان شناسان ، کودکی را دوره ای از زندگی دانسته اند که تاثیر آن در تمام عمر به خوبی مشهود است. بسیاری از صفات و ویژگی هایی که در کودکان شکل می گیرند، اغلب در طول عمر پایدار باقی می مانند و یا این که می توان تاثیر آن را در سنین بعدی یا بزرگسالی مشخص کرد. در واقع مشکلات دوره کودکی علاوه بر مختل کردن عملکرد و توانایی های کودک او را برای مشکلات دیگر در آینده مستعد می سازد (اقبالی،1387 ،نقل از خدایی، 1392). از طرفی دیگر صاحب نظران روان شناسی و علوم تربیتی یکی از مهمترین نهادهای موثر در تربیت و رفتار آدمی را سازمان خانواده می دانند (احمد صافی ، 1386). از عواملی که در سلامت خانواده و یا نابسامانی آن موثر است ، مساله سلامت پدر و مادر بعنوان گردانندگان اصلی خانواده و مجریان و هادیان برنامه تربیت است. وقتی والدین از جهات مختلف سالم باشند خانواده نیز سالم و بهنجار است و بهنگامی که آن دو یا یکی از آنها بیمار باشند کفه سامان یافتن خانواده می لنگد (قائمی ، 1386). به ویژه در خانواده هایی که کودکان با اختلال فزون کنشی/نقص توجه دارند ، به دلیل اینکه رفتارهای غالبی این افراد تکانشگری و نافرمانی و حواس پرتی است ، سبب ایجاد تحریک پذیری بالا در والدین می شود و در اثر تداوم رفتارهای مستبدانه و پرخاشگرانه والدین (بویژه مادر) با کودک فزون کنشی/نقص توجه،کم کم شخصیت کودک ستیزجو می گردد (آلبرچت،1391،نقل از خدایی،1392). پس نشانگان فزون کنشی/ نقص توجه به طور معنی داری با تجارب مدیریت آشفته خانواده همراه است و می تواند احتمال تعاملات اجباری والد-کودک را افزایش دهد (دشییون و پاترسون ،1997، نقل از دوپال واستونر، 2003،ترجمه محمدخانی واسمائی مجد،1388)و ازآنجایی که والدین بیشترین زمان را با کودک می گذرانند،پس این مداخلات باعث درمان باقدرت بالا وهزینه های پایین می شود(مینجارز،2010). با توجه به این مسئله ، می توان از طریق برنامه والدگری مثبت، باعث ایجاد رابطه مثبت بین والدین و فرزندانشان شد (فتحی آشتیانی و همکاران، 1389). همچنین می توان پیشرفتهای مهمی در سلامت و رفاه کودکان و اعتماد به نفس والدین در امر پرورش فرزندان در سطح جامعه به دست آورد (ساندرز ، 2009). ازطرفی اکثر تحقیقات مبتنی بر والدین، اثر مداخلات والدین را بر بهبودی خود کودک مورد مطالعه قرار می دادند و به اثری که مداخلات می تواند بر روی خانواده داشته باشد، توجه کمتری شده است.براین اساس  در این پژوهش اثر آموزش برنامه والدگری مثبت درسلامت روان عمومی مادران کودکان دارای اختلال فزون کنشی/ نقص توجه در شهرکرمانشاه مورد بررسی قرار می گیرد تاگامی در جهت کاهش مشکلات وفشارهای روحی والدین دارای کودکان فزون کنشی/  نقص توجه باشد. در صورت اثربخشی این آموزش، قابلیت تعمیم این روش به مراکز درمانی وتوانبخشی جهت کمک به والدین همچنین درمان کودکان مبتلا به این اختلال وخانواده های آنها وجود دارد.

 

4-1  اهداف پژوهش
1-4-1 هدف اصلی : هدف اصلی از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزشی برنامه گروهی والدگری مثبت در سلامت روان مادران کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی / نقص توجه درشهرکرمانشاه درسال 1393 است.

2-4-1 اهداف فرعی
تعیین میزان اثر بخشی آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت در کاهش علائم جسمانی مادران کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی / نقص توجه
تعیین میزان اثر بخشی آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت در کاهش اضطراب مادران کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی / نقص توجه
تعین میزان اثر بخشی آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت در کاهش میزان ناکارآمدی اجتماعی مادران کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی / نقص توجه
تعیین میزان اثر بخشی آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت در کاهش افسردگی مادران کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی / نقص توجه
5-1 فرضیه های پژوهش
آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت به مادران ،کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی / نقص توجه باعث کاهش علائم جسمانی آنان می شود.
آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت به مادران ،کودکان مبتلا به فزون کنشی / نقص توجه باعث کاهش اضطراب آنان می شود
آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت به مادران ،کودکان مبتلا به فزون کنشی / نقص توجه باعث کاهش ناکارآمدی اجتماعی آنان می شود .
آموزش برنامه گروهی والدگری مثبت به مادران ،کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نقص توجه باعث کاهش افسردگی آنان می شود.
 

6-1 تعاریف (مفهومی وعملیاتی)
1-6-1 تعاریف مفهومی
اختلال  فزون کنشی / نقص توجه [2]: اختلال رشدی از فراخنای توجه به تکانشگری و یا فزون کنشی و نیز رفتارهای قاعده مند است که در آن، این کمبودها به طور قابل ملاحظه ای نامتناسب با سن عقلی کودک است. شروع آن در دوران کودکی است. نشانه ها به طور قابل ملاحظه ای نافذ و موقعیتی هستند. معمولا در طول زمان مزمن یا پایدارند و نتیجه مستقیم تاخیر شدید زبان ، ناشنوایی، نابینایی ، اوتیسم یا روان پریشی دوران کودکی نیستند(آلبرچت ، 1391،نقل ازخدایی ،1392). ویژگی اساسی و مهم این اختلال ، الگوی مداوم بی توجهی یا فزون کنشی – تکانشگری است نسبت به افراد عادی که در همان سطح از رشد قرار دارند، با فراونی و شدت کمتری رخ می دهد (شکوهی یکتا، 1389).

نقص توجه : عبارت است از توجه در برابر محرک های مربوط و نامربوط ، یعنی عدم توجه به محرکهای مربوط و توجه و تمرکز بر روی محرکهای نا مربوط (شکوهی یکتا ،1389).

فزون کنشی : منظور تحرک و بی قراری شدید و یا سطوح بالای تحرک رفتاری ناهدفمند میباشد(شکوهی یکتا ،1389).

تکانشگری : ویژگی اساسی و مهم این اختلال ، غالبا قبل از اینکه سوال تمام شود با عجله پاسخ می گوید. در انتظار نوبت نمی تواند بماند و حرف دیگران را قطع می کند یا مداخله می کند (شکوهی یکتا ،1389).

برنامه والدگری گروهی مثبت[3] : برنامه والدگری گروهی مثبت یکی از انوع برنامه های آموزش مدیریت والدین می باشد که بر اساس مدل یادگیری پاترسون(1982) و توسط ساندرز و همکاران(1999) در دانشگاه کویینزلند[4] در استرالیا ایجاد شده است. این برنامه ، پنج سطح طولی دارد که برای سطوح مختلف حمایتی که والدین نیاز دارند ، طراحی شده است که به وسیله افزایش آگاهی و مهارت و اعتماد به نفس والدین صورت می گیرد (ترنر[5] و ساندرز ، 2006).

سلامت روان[6] : از دیدگاه جهانی مطابق تعریف استانداردی که سازمان جهانی بهداشت[7] (2012)، از سلامتی ارائه کرده است،سلامت عبارتست از :تامین رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی که معنای آن تنها به نبودن بیماری و نقص عضو، محدود نشده بلکه شامل سه محور جسم، روان و جامعه میشود و لذاهرگونه نقص و آسیبی که به هریک از محورهای سه گانه وارد شود، تعادل فرد را بر هم زده و منجر به نبودسلامت میشود(حاتمی وهمکاران،1385).

فرهنگ وبستر [8] سلامتی را وضعیت خوب جسمانی و روحی و بخصوص عاری بودن از درد یا بیماری جسمی می‌داند. فرهنگ آکسفورد[9]  سلامتی را وضعیت عالی جسم و روح و حالتی که اعمال بدن به موقع و مؤثر انجام شود می‌داند(پارک[10] ،2005).فرهنگ روانپزشکی کمپل این اصطلاح را “احساس رضایت وبهبودی روانی وتطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هرجامعه “تعریف کرده است(پورافکاری،1389).سلامت عمومی دارای 4 مولفه تعیین کننده است و زیر مقیاس های آن عبارتند از : نشانه های بدنی ، اضطراب ، اختلال در عملکرد اجتماعی و افسردگی.

2-6-1 تعاریف عملیاتی
اختلال فزون کنشی – نقص توجه : در پژوهش حاضر به افرادی اطلاق می شود که در مدارس ابتدایی آموزش و پرورش ناحیه سه کرمانشاه توسط روان شناس مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نقص توجه تشخیص داده شده اند و به آنان خدمات ویژه ارائه می شود .

مادران دارای کودکان فزون کنشی / نقص توجه : در پژوهش حاضر به مادرانی اطلاق می شوند که فرزندان آنها در مدارس مقطع ابتدایی آموزش و پرورش ناحیه سه کرمانشاه ،توسط روان شناس تشخیص اختلال فزون کنشی/ نقص توجه دریافت کرده اند و تحت درمان  وآموزش هستند.

برنامه والدگری گروهی مثبت : در پژوهش حاضر اثر بخشی برنامه والدگری گروهی مثبت با آموزش به والدین مورد بررسی قرار می گیرد که شامل 8 جلسه که 6جلسه آن به صورت هفتگی و هر هفته یک جلسه دو ساعته و2 جلسه پیگیری به صورت تلفنی برگزار گردید. محتوای جلسات به طور مفصل در روش اجرا ذکر شده است.

سلامت روان : در پژوهش حاضر به نمرات حاصل از پرسشنامه 28 سوالی سلامت عمومی[11]  گلدبرگ[12] که از مادران ، کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی – نقص توجه سنجیده شده بود استناد شد.

[1] Cartwright – Hatton,S.

[2] Attention Deficit/Hyeractivity Disorder(ADHD)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 01:13:00 ب.ظ ]




وانشناسان اتفاق نظر دارند که انسان نیازمند به بهداشت روانی است. و باید سعی شود تا به کودکان و نوجوانان نیازمند کمک، آموزشی ارائه گردد. بنابراین می توان گفت یکی از جالب ترین و شاید مهم ترین پیشرفت ها در حوزه ی درمان کودکان و نوجوانان، راهنمایی یا به عبارتی در اختیار گذاردن مهارت ها توسط روانشناسان است. به این معنی که روانشناسان به کسانی که واجد شرایط هستند مهارت های خود را آموزش می دهند تا از این طریق افراد و خانواده هایشان بتوانند به خود و سایرین کمک کنند. یکی از این طرح ها آموزش مدیریت رفتاری به والدین است. در این برنامه ها والدین برای اصلاح رفتارکودکان و نوجوانان خود آموزش می بینند (کازدین[3] ،1987). این برنامه براساس رویکرد رفتاری بوده و متوجه رفتار آشکار است و چندان تاکیدی بر افکار، احساسات و الگوی ارتباطی ندارد و بررسی محتوای این برنامه نشان می دهد که اساساً بر تکنیک های تغییر رفتار تکیه دارد. برطبق این دیدگاه رفتارکودک مشکل دار به ناگزیر ناشی از تعاملات والد- فرزندی ناسازگارانه، و فرزندپروری ناکارآمد است و به همین دلیل هم تداوم می یابد. آموزش والدین مزایای متعددی دارد. نخست آنکه، والدین بیشترین تماس را با فرزندانشان دارند و می توانند بیشترین تاثیر را در تغییر رفتار فرزندان خود داشته باشند. کازدین (1985) با بازنگری پیشینه پژوهشی متذکر می شود که آموزش رفتار درمانی به والدین در مقایسه با دارونما و عدم مداخله در اکثر پژوهش ها تاثیر معناداری داشته است. اگر والدین بتوانند این شیوه را به خوبی پیاده کنند، تاثیر درمان از خانه و خانواده نیز تجاوز می کند و حتی به محیط مدرسه و خارج از مدرسه نیز تعمیم می یابد. از نظر این برنامه محیط زندگی طبیعی نوجوان می تواند مثل اتاق مشاوره یا اتاق بازی در جهت درمان فرد مورد استفاده قرار گیرد. در پژوهش حاضر بدلیل مزایایی که طرح آموزش مدیریت رفتار دارد، از این رویکرد با هدف اصلی کاهش مشکلات رفتاری و ارتقای بهزیستی روان شناختی کودکان قلدر و والدین آن ها استفاده شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیان مسئله

تمامی روانشناسان و متخصصین علوم تربیتی بر این باورند که دوره نوجوانی حساس ترین ، بحرانی ترین و مهم ترین دوره رشد هر انسان می باشد، و نوجوان تحت فشارهای اجتماعی- روانی زیادی قرار می گیرد و با مسائل پیچیده ای دست و پنجه نرم می کند در این دوره فرد به بلوغ می رسد، در پی کشف هویت خود است بدنبال استقلال و جدایی از وابستگی های دوره کودکی است، به همین دلیل در این دوره نوجوانان دارای وضعیت روانی باثباتی نیستند و در این دوره هست که معمولاً بیشترین مشکلات رفتاری برای نوجوانان بوجود می آید. یکی از مسائل رایج در دوران نوجوانی  بویژه در مدارس مسأله قلدری است. بنابه تعریف دان الویوس، نظریه پرداز پیشگام در زمینه ی قلدری در مدرسه، قلدری شکلی از رفتار تهاجمی است که در بین دانش آموزان پدیده ای شایع است و اغلب با تکرار و عدم برابری قدرت مشخص می شود. قلدری می­تواند به اشکال مختلف از قبیل دعوای فیزیکی با دیگران، هل دادن، صدا کردن دیگران با کلمات تحقیرآمیز و یا به اشکال غیرمستقیم تر مانند طرد و شایعه پراکنی باشد (الویوس[4]،1993؛ پیشکین[5]،2002). این رفتار موجب ناراحتی و پریشانی در خانواده می شود و تاثیر عمیقی بر بهزیستی روانی فرد، خانواده و جامعه می گذارد زیرا در محیط خانواده که در واقع جامعه ای محدود است، کنش و واکنش های میان اعضاء تاثیر به سزایی درکاهش یا افزایش مشکلات دارد به عبارت دیگر واکنش­ها و ارتباط های متقابل و صمیمیت والدین اساس رشد شناختی_عاطفی کودک را تشکیل و خطر ابتلای کودک به اختلال های روانی را کاهش می دهد. لذا در چنین محیطی صحبت از تاثیر یکسویه (چه کودک و چه والدین) بر یکدیگر خطاست. نمی توان صرفاً از مشکلات کودک سخن راند حال آن که روشن است در یک سیستم تعاملی رشد می یابد (جانسون و مش، 2001؛ به نقل از رقیه بلالی،1390). به طورکلی می توان گفت حضور کودک مشکل دار در هر خانواده، ساختار آن خانواده را تحت تاثیر قرار می‌دهد و بهزیستی روانی خانواده به خصوص والدین را تحت الشعاع قرار می‌دهد. کودک بر اثر تعارض‌های شدید میان اعضای خانواده، کل خانواده را درگیر بحران می‌کند. در بررسی های انجمن روانشناسی آمریکا، از کل دانش آموزان 13 درصد قلدر، 11 درصد قربانی، و6 درصد قلدر- قربانی تلقی می­شوند. و برخی مطالعات میزان شیوع بالاتری از قلدری را گزارش کردند برای مثال، در یک مطالعه از 250 دانش آموز دبیرستانی و راهنمایی،75 درصد گزارش کردند که مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند (پیشکین،2002). از این رو با توجه به شیوع روزافزون قلدری در میان نوجوانان به عنوان پیش زمینه ای برای بروز خشونت های مدرسه ای شدیدتر و افت کیفیت زندگی بزرگسالی آن ها، لازم است تا صاحب نظران عرصه ی تعلیم و تربیت، به ویژه روانشناسان مدرسه درصدد یافتن راهکارهای مداخله ای و پیشگیرانه این پدیده در مدارس و ارائه پاسخ های موثر به این مشکل جدی و فراگیر باشند؛ زیرا علاوه بر این که قربانیان از این قلدری آسیب می­بینند قلدری برای خود قلدر نیز مضر و آسیب زا می باشد؛ چنانچه نوجوان قلدر دارای بهزیستی روانی پایین و دارای افکار خودکشی می باشد (کارامان کپنکچی، چینکر[6]؛2006). این معضل نه تنها محیط مدارس را با ترس و نگرانی همراه می کند، بلکه بر توانایی یادگیری دانش آموزان هم تاثیر منفی می گذارد (گل کاپچی[7]،2004). پژوهش در زمینه قلدری مملو از گزارش پیامدهای روانشناختی و رفتار منفی دانش آموزان درگیر در قلدری است. مخصوصاً، قلدرها دارای خودانگاره ضعیف تر (فایندلی[8]،2006) هستند. و خشمگین تر و افسرده تر، از سایر دانش آموزان بوده و در مقایسه با آن هایی که درگیر قلدری نیستند، دارای مشکلات رشد و سلوک بیشتری هستند (لی[9] ،2009). وجود چنین رفتارهایی بر پیکره ی جامعه آسیب زده و آن را به یک جامعه ناسالم و ناامن تبدیل می کند. و قلدرها علاوه بر داشتن پیشرفت تحصیلی پایین تر، به احتمال بیشتر حداقل یک مشکل بهداشت روانی نیز دارند، زیرا این کودکان در حالی که روش حل مسئله یکی از مهم ترین عوامل ایجاد تعادل بهزیستی روانی است استفاده نمی کنند (نانسل ، اورپک، پیلا ، سیمون-مورتن و اسچیت[10] ،2001؛ پیشکین ،2002). وجود مشکلات رفتاری درکودکان علاوه بر ایجاد مشکلات روانی و تحصیلی و غیره برای خود کودک، عاملی برای ایجاد استرس و نگرانی در میان اعضای خانواده می باشد، و بر بهزیستی روانی والدین تاثیر می گذارد (ماش[11]،1983). زیرا دلواپسی در مورد رفتار کودکان و نوجوانان و نحوه کنار آمدن با آن رایج ترین منشاء تنش یا فشار روانی برای والدین است. و گاهی والدین با روش های انضباطی غلط مانند توجه والدین به رفتارهای نادرست و برخورد غلط با آن، بی توجهی به رفتارهای مثبت و جامعه پسندانه نوجوان، نظارت های ضعیف، استفاده از مجازات ها و تنبیه های که یا خیلی خفیف هستند و اثری ندارد یا خیلی شدید است و موجب پرخاشگری، ترس و اضطراب می شوند. استفاده مکرر از تنبیه و قهر در روابط خانوادگی موجب شکل گیری و یا شدیدتر شدن رفتار های پرخاشگرانه در نوجوان می شود بنابراین لازم است، والدین با آگاهی از روش های تربیتی غلط در جهت برطرف کردن آن تلاش کنند و روش های تربیتی درست را جایگزین کنند. به همین خاطر روانشناسان با ارائه تکنیک های موثر سعی دارند مشکلات روانی این نوجوانان را تحت کنترل درآورند و می خواهند از این رهگذر به ارتقاء سلامت روانی والدین این نوجوانان نیز کمک نماید. این جاست که اهمیت آموزش مدیریت رفتاری به والدین، خودنمایی می کند که نوعی درمان با هدف تشویق والدین به درگیر شدن فعالانه در مداخله هایی است که کارکرد خانواده را تقویت می کند. آموزش والدین با تمرکز بر ایجاد مهارت های اثر بخش، نیاز والدین به اطلاعات مربوط را مدنظر قرار می دهد و به آن ها در مورد تصمیماتی که برای کودک خود می گیرند آگاهی می دهد. مزیت دیگر رویکرد روش های آموزش مدیریت رفتار بر سایر روش ها، آن است که برجنبه های مختلفی از عملکرد والدینی و خانوادگی تاثیر گذار است؛ و اسکینر[12] اظهار می دارد که سلامت روانی و انسان سالم معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو شود از روش اصلاح رفتار برای بهبود و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش به طور متناوب استفاده می جوید تا وقتی که به هنجار مورد پذیرش اجتماع برسد، به علاوه انسان سالم بایستی آزاد بودن خودش را نوعی توهم پندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط می باشد و هر رفتار توسط حدودی از عوامل محیطی مشخص گردد. از دیدگاه اسکینر انسان بایستی از علم، نه برای پیش بینی بلکه برای تسلط بر محیط خودش استفاده کند. کانت فیلسوف بزرگ آلمانی، والدین تربیت شده را سرمشق و الگوی رفتاری فرزندان می داند. بدیهی است با تولد فرزند، نیازهای او به طور پیچیده ای با نیازهای والدین گره می خورد. مشکل یکی، مشکل دیگری نیز می باشد. هر چند که والدین مسئول واقعی مراقبت از فرزندان می باشند، اما این امر یعنی مراقبت از کودکان شغلی است که نیاز به مهارت کافی دارد، حتی پرتوان ترین و قابل ترین والدین هم نیاز به کمک و حمایت دارند (پیتر،1999، به نقل از بیرامی ،1388). و در برخی تحقیقات از این که آموزش والدین می تواند یکی از مداخلات موثر در کاهش قلدری و رفتار مخل باشد مورد حمایت قرارگرفت (فلای و گراملیچ، سگاوا، برنز و هالیدی[13]،2004). با این حال تاکنون در جامعه ما درباره ی بهزیستی روانی کودکان قلدر و والدین آن ها در مدارس و دیگر حوزه های اجتماعی (خانواده، محیط کار و غیره) به طور کارآمد و فراگیر بررسی نشده است و بیشتر تحقیقات روی قربانیان متمرکز بوده در حالی که این بچه ی قربانی نیست که از عواقب قلدری رنج می برد ، خود قلدران نیز از این رفتار آسیب می بینند. با این حال در سایر کشورها این حوزه ها مشخص شده و موسساتی نیز ایجاد شده اند که به مردم خدمات  مقابله با قلدری یا متوقف کردن را ارائه می دهند. فلذا روشن است که بهزیستی روانی این دانش آموزان و والدین شان از وضعیتی مطلوبی برخوردار نباشد و لازم است که به شیوه های مختلفی آن را ارتقاء بخشید که  BMTاز جمله آن هاست. با توجه به مبانی نظری و پژوهشی ذکر شده پژوهش حاضر با هدف ارتقای بهزیستی روانی دانش آموزان قلدر و والدین آن ها از آموزش مدیریت رفتار استفاده کرده است.

 

 

 

 

 

ضرورت و اهمیت تحقیق

قلدری علاوه براین که برای قربانیان ، شاهدان و فضای آموزشی زیان بخش است برای خود شخص قلدر و زورگو نیز اثرات منفی دارد. زیرا معمولاً قلدری دوران کودکی به دوران بزرگسالی انتقال می یابد (آهنگر انزابی ، شریفی درآمدی وکمالی نیا ،1390). و با گذشت زمان شدت و وخامت این قلدری بیشتر شده و در بزرگسالی به سبب قانون شکنی و بزهکاری دستگیر و زندانی می شوند (الویوس،1389). و در تعدادی از مطالعات اخیر این پیش بینی تایید شده است (احمد و بریس ویت[14]،2004). با این حال وجود پدیده ای به نام قلدری در محیط آموزشی می تواند اثرات جبران ناپذیری بر اهداف اساسی تعلیم و تربیت دانش آموزان داشته و درصورت عدم تأمین بهداشت روانی این نوجوانان و والدین آن ها مشکلات بزرگتری ایجاد خواهد شد. تامین بهداشت همه افراد جامعه از مهم ترین مسایل اساسی هر کشور است، این امر در سه جنبه جسمانی، روانی و اجتماعی مورد ملاحظه قرار می گیرد، در صورتی که بعد روانی بهداشت به اندازه کافی مورد توجه قرار نگیرد، فراوانی مشکلات روانی و رفتاری رو به فزونی خواهد گذاشت تا حدی که عوارض ناشی از بی توجهی به آن در ابعاد فردی و اجتماعی، خانوادگی و انسانی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اثرات سوء و غیر قابل جبران را در پی خواهد گذاشت. بدیهی است که بیماری روانی مخصوص یک قشر یا یک منطقه خاص نبوده و تمامی طبقات جامعه را در بر می گیرد و هیچ انسانی از فشار روانی و اجتماعی مصون نیست و به طور کلی باید گفت وجود یک بیماری روانی به کار و اقتصاد خانواده لطمه  وارد می کند، درآمد سرانه را کاهش می دهد و رفاه و نشاط فردی را از اعضای خانواده سلب می کند و با تخریب و ضایع کردن نیروی انسانی، در اقتصاد و اجتماع تاثیر عمیق و سوء بر جای می گذارد. به همین دلیل بهداشت روان در اغلب کشورها در رأس برنامه ملی و بهداشت همگانی قرار دارد (میلانی فر، 1386). بنابراین با توجه به شیوع قلدری در مدارس و عواقب شدیدش دست اندرکاران آموزش و پرورش، مدارس و والدین، گام های موثری باید بردارند و مانع بروز مشکلات روانی و افت تحصیلی فرد شوند. بر طبق نظریه ی سیستم ها، هرعضوی از خانواده به منزله ی واحدی از خانواده در جهت حفظ و برقراری تعادل با دیگران ارتباط برقرار می کند. خانواده کوچک ترین و اساسی‏ترین واحد اجتماعی است که هر یک از افراد جامعه در آن متولد می‏شود و تربیت و پرورش می‏یابد در این میان نقش پدر و مادر در تربیت فرزند بسیار مهم و تعیین کننده است و در تربیت فرزندان ، خانواده دارای اهمیت و جایگاه مشخصی است زیرا والدین اولین شکل دهندگان و معماران شخصیت فرزند خود هستند. بنابراین دیگر نمی توان کودک را به عنوان موجودی کاملاً منفعل که صرفاً متأثر از تجربیات دیگران است در نظر گرفت، چرا که ویژگی های خلقی کودک نیز در تعامل هایی که با اطرافیان (به ویژه والدین) دارد، بسیار تاثیر گذار است. خانواده درمانگران بر این معتقدند که نه تنها آن عضو خانواده که بر چسب بیمار به او زده شده و مشکلات خانواده به او نسبت داده می شود، در فرآیند درمان نیازمند درمان است بلکه اعضای دیگر خانواده نیز در امر درمان باید مورد توجه قرار گیرند (گلدنبرگ وگلدنبرگ،1386). زیرا والدین و کودکان در فرآیندی دو سویه با یکدیگر تعامل دارند در این مجموعه طرفین قادرند تأثیرات بس شگرفی بر یکدیگر بگذارند. و بیشتر رفتارهای کودک از رفتار والدین سرچشمه می گیرد (بیدوغان[15]، 2006؛ جان هالی – وندی استاین،1390). چنانچه در پژوهش کابلینسکی، کاوالانکا و رندولف (به نقل از بلالی، 1390) در ارتباط با نقش والدین در مشکلات رفتاری کودکان آمریکایی، نشان داد نقش والدین، سبک زندگی، تعارض های خانوادگی و افسردگی مادر در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان موثر است. مادرانی که از تجارب بهتری در پرورش کودک خود بهره مند بودند، افسردگی کمتر و سعی در رفع تعارض های خانوادگی داشتند در کودکانشان مشکلات رفتاری کمتری مشاهده شد. بنابراین باید در درمان نیز به خانواده توجه شود. از این رو امروزه متخصصان بالینی و پژوهشگران، کیفیت این تعامل را در روابط والدین وکودکان مورد توجه ویژه قرار داده اند و این نکته را پذیرفته اند که برخی از ویژگی های والدین و متغیرهای چارچوب خانوادگی بر چگونگی پاسخگویی والدین به نیازهای فرزندانشان تاثیرگذار است. لذا ارائه روش هایی که بتوان براساس آن چگونگی روابط والدین_کودک را، مشخص کرد، به ویژه در شرایطی که این رابطه دچار تنیدگی و مشکل است، می تواند به عنوان بخشی از برنامه های پیشگیری در نظر گرفته شود (زرگری نژاد و یکه یزدان دوست ،1386). اما آنچه در اینجا مطرح می گردد این است که چگونه می‏توان این نهاد مقدس را به معنای حقیقی خود، آنطور که شایسته است برای فرزندان و سایر اعضای خانواده آماده و مجهز نمود ؟ در جواب باید اذعان داشت که بهترین راه و ابزار در این امر، آموزش به افراد خانواده ، بخصوص والدین محترم است و بسیار حائز اهمیت است که والدین کودکان قلدر با روش صحیح مدیریت رفتار آشنا شوند. چرا که در برخی موارد، والدین با مدیریت صحیح رفتار آشنا نیستند و موجب بروز مشکلات رفتاری در کودکان می شوند یا آن ها را تشدید می کنند. آموزش مدیریت والدین متداول ترین و موفق ترین رویکرد درمانی در ارتباط با رفتار مخل کودکان هستند و اکثر والدین از این برنامه ها رضایت دارند. وانگهی، آموزش مدیریت والدین با معیارهای نظام خدمات سلامت روانی که همانا مقرون به صرفه بودن، موثر بودن کوتاه بودن و داشتن اعتبار تجربی هستند همخوانی دارد و فواید درمانی آن تأیید شده است (تیور و بیگلان،1998؛ به نقل از شرودر، 1385). اساس اثربخشی آموزش والدین، نقش عملکرد و محیط خانواده در بروز اختلالات روانشناختی درکودک است، از این رو درمان اختلالات کودکان، بدون توجه به افراد تاثیرگذار بر آنان، ممکن نیست. روش های فرزندپروری ناکارآمد و خشن، رفتار غیر حمایت کننده، نظارت ضعیف و الگوی رفتار ضد اجتماعی در والدین ، مهم ترین پیش بینی کننده های اختلالات سلوک درکودکان است(کورد و همکاران،2004؛ به نقل از اسماعیلی نسب،1389). بنابراین آموزش مدیریت رفتار به والدین موجب می‏گردد که والدین بتوانند محیط مناسب‏تری برای رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه فرزندان خود فراهم کنند و این امر نیز پیشرفت و بالندگی افراد خانواده و جامعه را در پی خواهد داشت. نتایج این پژوهش می تواند برای والدین، مربیان و غیره که مسئول تعلیم و تربیت کودکان هستند الهام بخش باشد یا به احساسات و نیازهای کودکان توجه نموده و در زمینه ی کمک به بهزیستی روانی دانش آموزان قلدر و همچنین خود شکوفایی والدین و ارتقاء بهزیستی روانی آن ها گام بردارد. علاوه بر این نتایجی این نوع تحقیقات می تواند راه گشایی باشد برای پژوهشگران و دانشجویان روانشناسی تربیتی که در این زمینه به تحقیق خواهند پرداخت

 

 

متغیرهای پژوهش

متغیر مستقل: آموزش مدیریت رفتاری (BMT)

متغیر وابسته: بهزیستی روان شناختی والدین وکودکان قلدر

متغیر تعدیل کننده: جنسیت

[1] . bulling

1 . Ryff

2. Kazdin
[4] . Olweus

Piskin

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:12:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

 

1-1- مقدمه:

اختلال­های خُلقی طیف وسیعی از اختلال­ها را در برمی­گیرند که در آن­ها خُلق بیمارگونه و آشفتگی­های وابسته به آن بر شکل بالینی مسلط است. در اوایل از اختلال­های خُلقی تحت عنوان اختلال­های عاطفی نام برده می­شد، به معنی حالت هیجانی است که از طریق بیانات چهره وحالت بدن آشکار می­شود (سادوک[1] و سادوک، 2002).

اختلال­های خُلقی به دو دسته اصلی تقسیم می­شوند: یک قطبی و دوقطبی. اختلا­ل­های افسردگی یک قطبی شامل اختلال افسردگی عمده و دیستایمیک است؛ اختلال­های دوقطبی شامل اختلال دوقطبی I، اختلال دوقطبی II، اختلال دوقطبی تصریح نشده در جایی دیگر و ادواری­خویی است. سایر اختلال­های خُلقی، اختلال خُلقی وابسته به مواد و اختلال خُلقی وابسته به شرایط عمومی هستند.  علاوه بر موارد گفته شده اختلال­های خُلقی معمولا به صورت نشانه­ای در سایر اختلال­های روانپزشکی مثل دمانس، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال­های سوءمصرف مواد و اسکیزوفرنی هستند (کلسی[2]، نمروف[3] و نیوپورت[4]، 2006).

اختلال­های یک قطبی صرفا دوره­های افسردگی را دربرمی­گیرد؛ از طرف دیگر اختلال­های دوقطبی هم اپیزود افسردگی و هم اپیزود مانی را شامل می­شود. شکل 1-1 اختلال­های یک قطبی و دوقطبی را به تصویر می­کشد.

اختلال­های خُلقی درصد قابل توجهی از بیماران مبتلا به اختلال­های روانی را در برمی­گیرد و خطر شروع آن در سنین پایین گزارش شده است (سادوک و سادوک، 2002) به همین دلیل توجه قابل­ملاحظه­ای به درمان اختلال­های خُلقی شده است. درمان­های مختلفی در این راستا ارائه شده­ است؛ اما یکی از بحث برانگیزترین درمان­ها در این زمینه الکتروشوک می­باشد. الکتروشوک، یکی از درمان­های زیستی است که برای درمان اکثر اختلال­های خُلقی با چند محدودیت، که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا ( APA ) اعلام شده، استفاده می­شود.

الکتروشوک، درمانی انتخابی برای اختلال­های خُلقی است که حاد هستند، تغییرات اساسی در خلق، تفکر و فعالیت­های حرکتی بیمار روی دهد، یا زمانی که علت اختلال زیست-شیمیاییو فیزیولوژیکی باشد، یا زمانی که سایر درمان­های دردسترس مؤثر واقع نمی­شوند و یا اینکه علایم دارو درمانی خطرناک و ناخوشایند باشد و استفاده طولانی مدت از آن­ها امکان­پذیر نباشد (فینک[5]، 1999).

 الکتروشوک احتمالا برای بیماران با پیشینه طولانی از بدعملکردی روانی و هیجانی مؤثر نیست، همچنین برای مبتلایان به نوروزها، ناسازگاری­های موقعیتی­، اختلال­های شخصیتو اختلال­های وابسته به دارو نمی­تواند کمک کننده باشد (بالدوین[6] و اوکسلاد[7]، 2000).

بیمارانی که الکتروشوک دریافت می­کنند، معمولا روش­های درمانی متعددی را تجربه کرده­اند که بدلیل عدم مؤثر بودن، برای دریافت الکتروشوک ارجاع داده می­شوند (فینک، 1999). استفاده از الکتروشوک هم با نگرانی­های زیادی همراه است از جمله از دست دادن موقتی یا دائمی فرایندهای شناختی که با انجام پژوهش­های گسترده در این زمینه و بالا بردن تکنولوژی و بالا بردن سطح روش­های وارد کردن شوک به سر بیمار، تا حدی از نگرانی­های موجود کاسته است.

 

2-1– بیان مسئله

اختلال­های خلقی اغلب مزمن و عود کننده می­باشند، شیوع آنها در طول زندگی برای اختلال افسردگی اساسی حدود 15% وبرای اختلال­های دوقطبیI حدود 1% است. بدلیل شیوع گسترده اختلال­های خُلقی و مشمول شدن تعداد بسیاری از مبتلایان به اختلال­های روانی، تلاش­های گوناگونی برای درمان آن در هر دوره تاریخی با توجه به بار علمی و تجربی انسان صورت گرفته است (سادوک و سادوک، 2002).

در قرن بیستم بررسی و پژوهش در زمینه اختلال­های خُلقی شروع شده، نظریه­ها و فرضیه­های فراوانی در مورد پیدایش، شکل­گیری و انواع آن ابراز گردیده و در پی آن روش­های درمانی گوناگونی مطرح شده است از جمله: انواع روان­درمانی­ها خصوصا رفتاردرمانی – شناختی[8]، چندین طبقه از داروهای ضدافسردگی و الکتروشوک است (کلسی، نمروف و نیوپورت، 2006).

الکتروشوک، درمانی زیستی است که با ایجاد تشنجی خفیف و با عبور جریان ضعیف الکتریکی در ناحیه­ای از سر انجام می­شود. الکتروشوک از سال 1938 برای مبتلایان به اختلال­های خلقی که نسبت به درمان مقاوم بودند، همچنین برای افرادی که میل به خودکشی یا دیگرکشی و علائم بارز بی­تابی یا بهت داشتند، به صورت درمانی انتخابی درآمد (فیدا[9] و همکاران، 2009) و امروزه گزارش می­شود حدود 10% بیماران بستری با تشخیص افسردگی اساسی الکتروشوک دریافت می­کنند ( متیو[10] و همکاران، 2008).

پژوهش­های بسیاری در رابطه با اثربخشی الکتروشوک انجام شده است، مثل فراتحلیلی که توسط انجمن مطالعاتی الکتروشوک انگلستان[11] (2003) انجام شد. در این فراتحلیل گزارش شد الکتروشوک واقعی موثرتر از الکتروشوک ساختگی[12] است و همچنین گزارش اثربخشی چشمگیر الکتروشوک نسبت به دارو درمانی ارائه شد.

هدف­های پژوهش
1-4-1- هدف کلی

تعیین اثر الکتروشوک بر توجه شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی
2-4-1– هدف­های اختصاصی

هدف­های اختصاصی این پژوهش عبارتند از:

تعیین اثر کوتاه­مدت الکتروشوک بر توجه انتخابی شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی
تعیین اثر کوتاه­مدت الکتروشوک بر توجه تقسیم­شده شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی
تعیین اثر بلندمدت الکتروشوک بر توجه انتخابی شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی
تعیین اثر بلندمدت الکتروشوک بر توجه تقسیم­شده شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی
5–1–  سؤال­های پژوهش

 سؤال­های این پژوهش عبارتند از:

آیا الکتروشوک بر توجه انتخابی شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی در کوتاه­مدت تأثیر دارد؟
آیا الکتروشوک بر توجه تقسیم­شده شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی در کوتاه­مدت تأثیر دارد؟
آیا الکتروشوک بر توجه انتخابی شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی در بلندمدت تأثیر دارد؟
آیا الکتروشوک بر توجه تقسیم­شده شنیداری بیماران مبتلا به اختلال­های خلقی در بلندمدت تأثیر دارد؟
 

متغیرهای پژوهش
متغیر وابسته: توجه شنیداری انتخابی، توجه شنیداری تقسیم­شده

متغیر مستقل: الکتروشوک

متغیر مقوله­ای: گروه افراد مبتلا به اختلال­های خلقی دارای دو سطح دریافت کننده الکتروشوک و دریافت نکننده الکتروشوک

1-6-1- تعریف­های مفهومی متغیرها

توجه شنیداری انتخابی: توجه شنیداری انتخابی سطحی از توجه است که به ظرفیت حفظ تکالیف شناختی و رفتاری، در هنگام مواجه شدن با محرکات مزاحم یا رقیب اشاره دارد (تسورت[13]، اسپونگ[14] و استو[15]، 2007)

توجه شنیداری تقسیم­شده: توجه شنیداری تقسیم­شده بالاترین سطح توجه است و اشاره به توانایی پاسخ دادن به شکل خودانگیخته به چندین تکلیف در یک زمان دارد (همان منبع).

الکتروشوک: الکتروشوک، درمانی زیستی است که با ایجاد تشنجی خفیف و با عبور جریان ضعیف الکتریکی در ناحیه ای از سر انجام می شود (فینک، 2001).

1. sadock
2. kelsey
nemeroff
newport

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:12:00 ب.ظ ]




لاقیت[1] یکی از مفاهیم بحث برانگیز در حوزه روان شناسی بشمار میرود و در عصر کنونی به شدت مورداقبال و نظر قرار گرفته است. بدون تعارف، در جهان فوق صنعتی امروز، خلاقیت یکی از تکنیکهای مهم دستیابی به اکتشافات، اختراعات و پیشرفتهای علمی، فنی و هنری تلقی می شود. از این رو بروز این قریحه در دوران کودکی مورد آموزش و حمایت قرار می گیرد (پیرخائفی، 1379).

باتوجه به شرایط امروز کشور ولزوم ساخت وبومی کردن علوم فعلی وابداع علوم واختراعات جدید در کشور به نظر میرسد سیستم آموزش وپرورش ما در دهه های گذشته دچار تغییرات اساسی نشده است وروزمرگی در بین دانش آموزان به چشم می خورد به این صورت که دانش آموز هر روز با یک برنامه خاص هفتگی به مدرسه رفته وفقط دروس اعلام شده از طرف آموزش وپرورش را به صورت اجباری مطالعه کرده وبه سمت مطالعات فرا درسی نمی روند البته استثنائاتی هم وجود دارد وبعضی از مدارس البته با صرف هزینه های سنگین برای خانواده ها  اقداماتی را در زمینه نوآوری در دانش آموزان انجام می دهندکه در مقایسه با نسل جوان ودر حال تحصیل ما بسیار ناچیز است.

امروزه صاحبنظران خلاقیت را دانشی بنیادی برای هرگونه تغییر و نوآوری می دانند خلق ایده های نو و تولیدات ابتکاری از ویژگی های شناختی انسان ها است. با چنین نگاهی خلاقیت عاملی مهم در شتاب بخشیدن به نوآوری های علمی و فناورانه بشر تعبیر شده است. از نظر ریهامر[2]و برولین[3] (1999)خلاقیت توانایی و ظرفیت فرد برای تولید ایده ها، آثار و محصولات نو و ابتکاری تعبیر می‌شود. به عبارت دیگر، خلاقیت موجب می‌شود تا فرد انطباقی جدید با شرایط و موقعیتهای محیطی به گونه‌ای غیر مرسوم ولی مفید پیدا کند. مطالعات موجود نیز نشان می دهند که مرکز ثقل حرکات نوین در آینده را خلاقیت و میزان بهره گیری از تفکر خلاق تشکیل می دهد. بر این اساس ، یکی از چالش های جدی و قابل پیش بینی بشر در آینده  مساله میزان بهره گیری از ذهن ها و شخصیت های خلاق در حوزه های مختلف علمی، پژوهشی، فناورانه و بهداشتی است (به نقل از پیرخائفی ، 1388).

با توجه به مسائل موجود چگونه می توانیم خلاقیت را در بین محصلان و دانش آموزان ارتقاء دهیم یا اصلا لزومی بر اقداماتی که بتوانیم با آن ها ایده های نو وجدید را شکوفا وپرورش نماییم هست؟ چگونه می توانیم خلاقیت در بین محصلان پویا وفعال نماییم؟ پژوهشهای اخیر، بودو[4]، تورنس[5]، پارنز[6]، دبونو[7]، فلوهیرسن[8] وکلینکنبر[9] ثابت کرده است که خلاقیت با ضعف و شدت بالقوه و پرورش پذیری در عموم افراد وجود دارد و میتوان آنرا با به کارگیری روشها و فنون معین، تولید طرز تفکرهای نو و ایجاد محیط مناسب پرورش داد(سمخانیان،2008) . گیلفورد[10] ( 1967) دراین ارتباط معتقد است که خلاقیت را از طریق تحریک می توان در افراد پویا ساخت و به حرکت در آورد. او معتقد است که پویا سازی بایستی در تمامی عناصر خلاقیت روی دهد؛ این عناصر شامل مولفه های واگرا، مولفه های همگرا و مولفه ارزشیابی خلاقیت است.تورنس (1974) معتقد است خلاقیت یک اثر شخصی است یعنی به عواملی نظیرانگیزش، هیجان، عواطف، احساسات، تجربه ها ویادگیریهای شخصی او وابسته است.خلاقیت هر چند بعد فردی دارد ولی ماهیتا قابل آموزش است(به نقل از پیرخائفی، 1388).

یکی از نکات قابل ملاحظه در این راستا به الگوهای ارتقای خلاقیت برمی گردد. درواقع موضوع مهم این است که از چه الگوهایی می توان برای ارتقای انگیزه درونی و نیز عملکرد تحصیلی بهره مند گردید. یکی از الگوهای جدید در این زمینه الگوی فعال سازی ذهن و شخصیت (یا همان الگوی بالینی خلاقیت درمانی است ). این رساله پژوهشی تلاش می کند تا دورنمایی را از اثربخشی این الگو در حوزه ارتقای انگیزه درونی و عملکرد تحصیلی ارائه کند.

بیان مساله
یکی از مهم ترین مقاطع تحصیلی که نقش بسیار مهمی در آینده افراد دارد مقطع دبیرستان است زیرا دانش آموز در این دوره نسبت به انتخاب رشته ومسیر آینده تحصیلی خود تصمیم گیری و اقدام می نمایند. از این رو دانش آموزان سال اول دبیرستان به دلیل انتقال از مقطع راهنمایی به دبیرستان و لزوم سازگاری با محیط وفعالیت های دبیرستان با چالش های اساسی روبرو هستند به گونه ای که می توان گفت موفقیت تحصیلی دانش آموزان  در سال اول برای تلاش وپشتکار آن ها در طول دوران تحصیلی و پیشرفت های بعدی آن ها بسیار با اهمیت است.

اهداف پژوهش:
تعیین تاثیر الگوهای بالینی خلاقیت درمانی بر ارتقاء انگیزه و عملکرد تحصیلی دانش آموزان می باشد.

اهداف فرعی:
تعیین اثر بخشی الگوی بالینی خلاقیت درمانی بر ارتقاء انگیزه تحصیلی دانش آموزان مقطع دبیرستان.
تعیین اثر بخشی الگوی بالینی خلاقیت درمانی بر ارتقاء عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع دبیرستان.
سوالات پژوهش :
سوال اصلی :

آیا آموزش الگوی بالینی خلاقیت درمانی، برسطح ارتقاء انگیزه وعملکرد تحصیلی دانش آموزان موثر است ؟
سوالات فرعی :

آیا الگوی بالینی خلاقیت درمانی قادر به ارتقاء انگیزه تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی است ؟
آیا الگوی بالینی خلاقیت درمانی قادر به ارتقاء عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی است ؟
 

فرضیه های پژوهش:
بین انگیزه تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش (دوره دیده خلاقیت درمانی) با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.
بین عملکرد تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش (دوره دیده خلاقیت درمانی) با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.
تعریف مفهومی متغیرها:
انگیزه:
انگیزه عبارت است از: عامل درونی به وجود آورنده انگیزش. انگیزه نیز در لغت به معنی آنچه که کسی را به کاری برانگیزد آمده است. انگیزه و انگیزش غالبا به صورت مترادف به کار می‌روند. با این حال، می‌توان انگیزه را دقیق‌تر از انگیزش دانست. به این صورت که انگیزش را عامل کلی مولد رفتار، اما انگیزه را علت اختصاصی یک رفتار خاص به حساب آورد (خوی نژاد، 1374).

انگیزش:
انگیزش، از نظر لغوی اسم مصدر و به معنی ترغیب، انگیزیدن و انگیختن است. ولی از دیدگاه صاحبنظران عبارت است از: «حالت‌های درونی ارگانیسم که موجب هدایت رفتار او به سوی هدفی خاص می‌شود». انگیزش، معمولا بر اثر دخالت یک انگیزه در انسان ایجاد می‌شود. انگیزه، اصطلاحی است که با انگیزش مترادف است و بعضی این دو را یکی می‌دانند. تعاریف زیادی در رابطه با انگیزش وجود دارد که دو مورد از مشهورترین آن ها توسط بارون و روبرتسون( و اسمیت) ارائه شده است  بارون [11] (1991) می گوید : انگیزش فرایند های درونی یی است  که رفتار ما را فعال، هدایت و نگهداری می کند (به ویژه رفتارهای جهت دار را ).روبرتسون و اسمیت[12] (1985) اظهار می دارند انگیزش مفهومی روان شناختی است که مرتبط با نیرو دهی و جهت دهی رفتار انسان می باشد (هایفور و وایدت [13] 2002) نیرودهی به معنی این است که انگیزش رفتار را مقاوم، نیرومند و سرشار از تلاش می سازد و جهت دهی به معنی این است رفتار به سمت رسیدن به یک هدف یا پیامد خاص معطوف است (به نقل از خوی نژاد، 1374).

خلاقیت:
خلاقیت توانایی و ظرفیت فرد برای تولید ایده ها، آثار و محصولات نو و ابتکاری “تعبیر می‌شود کرافت[14] (2001) به نقل از رابینسون[15] (1999) معتقد است خلاقیت از پنج مفهوم تشکیل شده است:1- تخیل 2- روش واسلوب 3- جستجوگری هدفمندانه 4- ابتکار 5- ارزشمندی(به نقل از پیرخائفی، 1379).

عملکرد تحصیلی:
عملکرد تحصیلی عبارت است از کلیه فعالیتها و تلاشهایی که یک فرد در جهت کسب علوم و دانش و گذراندن پایه ها و مقاطع تحصیلی مختلف در مراکز آموزشی از خودنشان می دهد. عملکرد تحصیلی عبارتست از درجه و میزان موفقیت فرد در امتحانات پایان ترم تحصیلی مدارس که از نمره صفر تابیست تعیین می گرد.

1 Creativity

2 Ryhammar

3Borlin

4 bodo

5 Torrance

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:11:00 ب.ظ ]




مارده شدند، هر دو گروه پرسشنامه نشخوار فکری و ابراز وجود را تکمیل کردند. مداخلات درمانی ذهن­آگاهی روی گروه آزمایش به صورت گروهی، طی 8 جلسه 1 ساعته، هفته­ای یکبار، برگزار شد. در نهایت اطلاعات جمع­آوری شده بوسیله پرسشنامه، توسط نرم افزار spss، و با استفاده از روش آماری کواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته­های حاصل از پژوهش نشان داد روش درمانی ذهن­آگاهی بر کاهش میزان نشخوار فکری معنی داری بوده­است. همچنین ذهن­آگاهی در افزایش ابرازوجود نیز تأثیر مثبت و معنی داری داشته است. نتیجه­گیری می شود، درمان ذهن­آگاهی توانست میزان نشخوارفکری افراد معتاد را کاهش دهد و در مقابل میزان ابراز وجود آنان را بالا ببرد.

کلیدواژه­ها : درمان ذهن­آگاهی، نشخوار فکری، ابراز وجود،  متادون.

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول

کلیات تحقیق

 

 

مقدمه
سوءمصرف مواد و هم چنین اعتیاد، از غم­انگیزترین معضلات جوامع امروزی می­باشد. وابستگی به مواد اختلال مزمن و عودکننده­ای است که شروع و تداوم آن متأثر از تعامل عوامل ژنتیکی، روانی، اجتماعی و محیطی است. یافته­های شیوع شناسی نشان می­دهدکه حدود 2 میلیون معتاد در قشر جوان وجود دارد که با توجه به پایین آمدن سن اعتیاد این آمار رو به افزایش است از سوی دیگر صدها نفر به دلیل عوامل مرتبط با اعتیاد (از جمله خرید و فروش) زندانی هستند و این زنگ هشداری است که تحقیقات در حیطه­های مختلف این معضل را نشان می­دهد (یعقوبی و همکاران، 1392).

در این میان، چندبعدی بودن سبب شناسی اختلال وابستگی به مواد و مسئله­ی همبودی[1] با اختلالات دیگر نیز از موانع دیگر مشکل­ساز درمان بیماران وابسته به مواد می­باشد، به طوری که یافته­های تحقیقی نشان می­دهد که بیش از 70 درصد افراد وابسته به مواد علاوه بر مشکل مصرف مواد از اختلالاتی مانند اختلال شخصیتی، جنسی، اضطرابی، افسردگی و اختلالات جسمی رنج می­برند (Hasin et al., 2002).

از طرفی، اعتیاد به مواد مخدر افیونی بیماری مزمنی است که در اغلب موارد با یک بیماری روانپزشکی دیگر همراه است. اختلالات خلقی و در راس آن افسردگی از جمله شایع­ترین اختلالات محور اول همراه با اعتیاد می­باشد. براساس نسخه چهارم تجدید نظر شده راهنمایی تشخیصی آماری اختلالات روانی (DSM-IV-TR) مشخصه اختلال  افسردگی خلق افسرده با احساس غمگینی، اعتماد به نفس پایین و بی علاقگی به هر نوع فعالیت و لذت روزمره مشخص می­باشد. احتمال همبودی اختلال­های روانپزشکی در افراد مبتلا به اختلال­های مصرف مواد را سه برابر بیشتر می­دانند (Sinha, 2001).

بیان مسئله

وابستگی به مواد یا اعتیاد به مواد مخدر در همه­ی مشاغل، سطوح تحصیلی و طبقه­ی اقتصادی، اجتماعی دیده می­شود و به افراد و اقشار خاصی اختصاص ندارد. با توجه به شیوع بالای وابستگی به مواد و دشواری­های درمان آن، تلاش برای شناسایی عوامل خطر ابتلا به این مشکل در جمعیت­های مختلف بسیار ضروری است.

در جهان پیشرفت زیادی در درک چرایی شیوع مصرف مواد مخدر و یافتن مناسب­ترین راه پیشگیری و درمان­های آن ایجاد شده است.

دلایل مختلفی برای گرایش به انواع مواد مخدر وجود دارد. برخی افراد برای پذیرفته شدن در جامعه به سمت مواد می­روند و برخی دیگر سعی می­کنند خود را رشد یافته­تر و بزرگتر جلوه دهند و برخی برای تسکین خود به مواد پناه می­برند (ابوالقاسمی و همکاران، 1388).

پژوهش­های بالینی متغیرهای گوناگونی را به عنوان پیش­بینی کننده­ی وابستگی به مواد مخدر شناسایی کرده است، که به 4 دسته تقسیم می­شوند: (Newcomp and Richardson, 2004)

محیط فرهنگی اجتماعی
عوامل بین شخصی
عوامل روانی-رفتاری
عوامل زیستی- ژنتیکی
مصرف مواد به متغیرهای روان شناختی دیگری از جمله احساس ناامنی و سبک­های دفاعی ناکارآمد نیز بستگی دارد.

زینالی و همکاران (1386)، در مطالعه­ای که با هدف بررسی زمینه­های پیش اعتیادی معتادان و مقایسه­ی آن با افراد غیرسالم انجام دادند، به این نتایج دست یافتند که وجود زمینه و استعداد ویژه برای قبول و مصرف مواد مخدر ضروری است و اینکه زمینه­های پیش اعتیادی معتادان نظیر خصوصیات شخصیتی، روابط خانوادگی، شیوه­ی زندگی و عقاید آنها به­طور معناداری متفاوت از افراد سالم است.

با مطالعه­ی پژوهش­های گذشته به نظر می­رسد که متغیرهایی از جمله هیجان­خواهی، پرخاشگری، ابراز وجود و افسردگی ممکن است رابطه­ی نزدیکی با گرایش به مواد داشته باشد (زرگر و همکاران، 1387).

یکی از مواردی که به عنوان پیش­بینی کننده­ی وابستگی به مواد مخدر در نظر گرفته می­شود ابراز وجود می­باشد. در اصل یکی از مهارت­های زندگی، مهارت ابراز وجود کردن می­باشد که به معنای ابراز عقاید، احساسات و افکار، به صورت شایسته و به گونه­ایست که به هیچ کس، بی­احترامی روا نداریم و حق کسی را نیز ضایع نکنیم. ابراز وجود باعث افزایش عزت نفس، بیان منطقی افکار و احساسات، کاهش اضطراب، بهبود مهارت­های اجتماعی- ارتباطی و ملاحظه حقوق دیگران و در عین حال گرفتن حق خود شده و در نهایت منجر به افزایش میزان رضایت از زندگی و شادکامی می­شود (مرادپور و همکاران، 1392).

بنابراین ابراز وجود یک مهارت آموخته شده است نه یک صفت که یک فرد یا دارای آن است، یا از آن بهره­مند نیست. لذا یک برنامه صحیح آموزشی ابراز وجود قادر است دید افراد را نسبت به خودشان تغییر دهد، اعتماد به خود را در آنها تقویت کند و روابط بین فردی را بهبود بخشد (Lin et al., 2004).

ضرورت مسئله

آثار و نتایج زیانبار و مخرب فردی، اجتماعی و فرهنگی سوءمصرف، وابستگی و اعتیاد به مواد سبب شده است  تا بیماران سوء مصرف مواد و کادر درمانی جامعه برای پیشگیری، ترک و جلوگیری از مصرف مواد اقدام کنند. بر این اساس، متخصصان بهداشتی و مؤسسات آموزشی و درمانی نظریه­ها، مدل­ها، راهکارها و فنون مختلفی را در پیشگیری و درمان سوء مصرف مواد و پیشگیری از عود، ابداع، آزمایش و تجربه کرده­اند.

گزارش شده است که اکثر افرادی که برای سوء مصرف مواد مراجعه کرده­اند پس از ترخیص از درمان دچار عود مصرف مواد شده­اند (Patapis and Lynch, 2006).

با وجود این، هنوز شیوه درمان قطعی برای آن یافت نشده است. حتی پس از آن که فرد وابسته، مصرف مواد مخدر را برای مدتی طولانی قطع کند، نیز نمی­توان امیدوار بود که مصرف مواد را از سر نگیرد. از این جهت عود مصرف مواد یکی از معضلات اصلی درمان افراد دچار سوءمصرف مواد است. به منظور مقابله با مصرف مواد مطالعات مختلفی انجام شده است و جمع­بندی­های به دست آمده از این مطالعات نشان می­دهد که اثربخشی درمان­های نگهدارنده­ی دارویی، بدون مداخله­های روانی اجتماعی با عود مصرف مواد زیادی همراه است.

یکی از رویکردهای مداخلات روانی، کاربرد ذهن آگاهی در جلوگیری از عود مصرف مواد است

Witkiewitو همکاران (2005)، با ترکیب تحقیقات بیش از دو دهه بر پیشگیری از بازگشت به عنوان درمان وابستگی به مواد با فنون موجود بر پایه ذهن­آگاهی، مداخله جدید شناختی رفتاری را برای، اختلال­های مصرف مواد با نام پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی پیشنهاد کردند .

بنابراین، پیشگیری از عود بر پایه ذهن آگاهی، درمان رفتاری جدیدی است که فنون پیشگیری از بازگشت شناختی رفتاری سنتی (پیشگیری از بازگشت) را با مراقبه ذهن آگاهی برای درمان اختلالات مصرف مواد ترکیب می­کند. از این تلفیق به عنوان موج سوم رفتار درمانی یاد می­کنند. از نظر کابات-زین هدف ذهن­آگاهی حالتی تغییر یافته از هوشیاری نیست، بلکه حالتی از خود مشاهده­گری بدون ارزیابی و توجه به واقعیت حال حاضر است (Greeson, 2009).

بنابراین با توجه به اثربخشی و جدید بودن این شیوه درمان و از آنجایی که بخشی از مراجعه کنندگان به مراکز خدمات مشاوره­ای را معتادان تشکیل می­دهند و اغلب از انواع مشکلات روانی و جسمی، از قبیل افسردگی و اضطراب شکایت می­کنند، براین اساس، ما توجه خود را به تبیین­های روان شناختی معطوف کرده، درصدد ارتقای سلامت معتادان خود درمانجو برآمدیم. با توجه به اطلاعات فوق، این مسأله برای پژوهشگر مطرح شد که آیا روش درمان شناختی ذهن­آگاهی بر روی نشخوار فکری و ابراز وجود در افراد معتاد تحت درمان با متادون مؤثر است؟

1-4- اهداف پژوهش

بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر روی نشخوار فکری در افراد معتاد تحت درمان با متادون
بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر روی ابراز وجود در افراد معتاد تحت درمان با متادون
1-5- فرضیه های پژوهش

آموزش ذهن آگاهی بر روی نشخوار فکری در افراد معتاد تحت درمان با متادون مؤثر است.
آموزش ذهن آگاهی بر روی ابراز وجود در افراد معتاد تحت درمان با متادون مؤثر است.
1-6- تعریف اصطلاحات، مفاهیم کلیدی و متغیرها
1-6-1– ابراز وجود
تعریف مفهومی

منظور از ابراز وجود، توانایی ابراز خویشتن به صورت صریح و مناسب، ارج نهادن به احساس و فکر خود و شناخت نقاط قوت و ضعف خویشتن می­باشد، پس ابراز وجود به معنی احترام گذاشتن به خود و دیگران است. یعنی این که عقاید، افکار، باورها و احساسات ما و دیگر افراد از نظر اهمیت برابرند (هرمزی­نژاد و همکاران، 1379).

تعریف عملیاتی

در این پژوهش ابراز وجود، نمره­ای است که از پرسشنامه ابراز وجود به دست می­آید.

 

1-6-2- نشخوارفکری
تعریف مفهومی

نشخوار فکری به عنوان افکاری مقاوم و عود کننده تعریف می­شود که گرد یک موضوع معمول دور می­زند. این افکار به طریق غیر ارادی، وارد آگاهی می­شوند و توجه را از موضوعات مورد نظر و اهداف فعلی منحرف می­سازند (Joormann, 2006).

تعریف عملیاتی

در این پژوهش نشخوار فکری، نمره­ای است که از پرسشنامه نشخوار فکری به دست می­آید.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:11:00 ب.ظ ]