کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



 

 

تاریخچه قانون خواهی و حاکمیت قانون یکی از انگیزه های مهم مردم در انقلاب مشروطه بوده است در این انقلاب که نقطه عطفی در تاریخ ایران محسوب می گردد و اقدام به قانونگذاری شد و یکی از این حوزهای قانونگذاری نیز مسائل استخدامی کارکنان و مستخدمان دولت از جمله امور انضباطی آن ها بوده علاوه بر مجلس قوه مجریه نیز با صلاحیت نظام نامه های خود،مقرراتی در خصوص موضوعات یاد شده وضع کرده از مهم ترین قوانین و مقرراتی که در دوره مشروطه و قبل از انقلاب اسلامی در خصوص رسیدگی به تخلفات اداری و انضباطی مستخدمان دولت وضع شده می توان به قانون استخدام کشوری مصوب ۱۳۰۱،نظامنامه محاکمات اداری مصوب ۱۳۱۵،قانون استخدام کشوری ۱۳۴۵،آیین نامه دادرسی اداری مصوب ۱۳۴۶،آیین نامه دادرسی اداری شرکت های دولتی مصوب ۱۳۵۳، قانون رسیدگی به اعمال خلاف حیثیت و شوون شغلی و اداری کارکنان دولت و شهرداری ها مصوب ۱۲۵۴ اشاره کرده همچنین برخی از مواد قوانین مصوب قبل از انقلاب به این امر اشاره نموده اند که از آن جمله میتوان گفت :مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

۱-مواد۲۸۸ به بعد قانون دادرسی و کیفری ارتش مصوب ۴/۱۰/۱۳۱۸ با اصلاحات بعدی

 

۲-ماده ۴۲ قانون مجازات عمومی مصوب ۱۳۰۴ که بر اساس آن بیان شده : عملی که از مستخدمین و مأمورین دولتی واقع می شود.در موارد ذیل جرم محسوب نمی گردد: ۱- در صورتی که ارتکاب عمل به واسطه امر آمر قانونی واقع شده و مرتکب بر حسب قانون ملزم به اجرای آن بوده است.

 

۲- در صورتی که ارتکاب آن عمل برای اجرای قانون لازم بوده.

 

۳- ماده ی ۱ قانون مسئولیت مدنی مصوب ۷/۲/۱۳۳۹ که بیان می دارد((هر کس بدون مجوز قانونی عمداً یا در نتیجه بی احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجارتی یا به هر حق دیگرکه  به موجب قانون برای افراد ایجاد گردد یا لطمه ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می باشد.))

 

ماده ی ۵۴ قانون استخدام کشوری مصوب ۱۳۴۵ و اصلاحی آن در سال ۱۳۴۶ (( مستخدم مکلف است در حدود قوانین و مقررات، احکام و اوامر روسای مافوق خود را در امور اداری اطاعت نماید.اگر مستخدم حکم یا امر مقام مافوق را بر خلاف قوانین و مقررات تشخیص دهد مکلف است کتباً مغایرت دستور را با قوانین و مقررات به مقام مافوق اطلاع دهد، در صورتی که بعد از این اطلاع مقام مافوق کتباً اجرای دستور خود را تأکید کرد مستخدم مکلف به اجرای آن است.همچنین ماده ۴۱ قانون مجازات عمومی مصوب ۵۲ نیز به این امر اشاره نموده است عمل در صورتی که به امر آمر قانون باشد جرم محسوب نمی گردد.

 

با توجه به موارد گفته شده مشخص است که مقنن قبل از انقلاب اسلامی با توجه به شرایطی مأمور را فاقد مسئولیت مدنی و کیفری دانسته بود و از سوی دیگرتخطی مأمور یا آمر از وظایف مشخص شده در صورتی که منجر به ورود خسارت یا ضرر و جرح یا قتل می گردد. به تناسب مورد، واجد مسئولیت بوده است.

پس از انقلاب اسلامی: قانون گذار پس از انقلاب اسلامی تغییر جدی در قوانین خویش انجام نداده است که برخی از موارد مربوط در ادامه مورد اشاره قرار خواهد گرفت:

 

۱-ماده ی ۳۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۶۱ که مقرر می دارد : ((اعمالی که برای آنها مجازات مقرر شده است در موارد زیر جرم محسوب نمی شود:

 

۱-در صورتی که ارتکاب عمل به امر آمر قانونی باشد و خلاف شرع نباشد.

 

۲-در صورتی که ارتکاب عمل برای اجرای قانون اهم لازم باشد.

 

۳-در صورتی که ارتکاب عمل به عنوان امر به معروف یل نهی از منکر باشد.

 

تبصره: ((هر گاه به امر غیر قانونی یکی از مقامات رسمی جرمی واقع شود آمر و مأمور به مجازات مقرر در شرع محکوم می شوند ولی در مورد مأموری که امر آمر را به علت اشتباه قابل قبولی به تصور اینکه قانونی است اجرا کرده باشد فقط به پرداخت دیه یا ضمان مالی محکوم خواهد شد))

 

۲- مواد ۴۸ به بعد قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۶۲ در خصوص مسئولیت های مدنی و جزایی مأمورین دولتی

 

۳- آیین نامه انضباطی نیروهای مصلح مصوب ۱۳۶۹ فرماندهی معظم کل قوا در مورد مسئولیت انضباطی مأمورین

 

۴- ماده ی ۵۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰که بیان می دانست : اعمالی که برای آنها مجازات مقرر شده است در موارد زیر جرم محسوب نمی شود.

 

۱-در صورتی که ارتکاب عمل به امر آمر قانونی بوده و خلاف شرع هم نباشد.

 

۲-در صورتی که ارتکاب عمل برای اجرای قانون اهم لازم باشد.

 

۵- مواد ۸ به بعد قانون جرایم نیروهای مسلح مصوب ۱۳۷۱ در خصوص مسئولیت مدنی و کیفری مأمورین

 

۶- مواد ۱۶،۱۳،۱۲ قانون بکارگیری صلاح توسط مأمورین مسلح در موارد ضروری مصوب ۱۳۷۳ در مورد مسئولیت های مدنی و کیفری آمر و مأمورین می باشد .

 

۷- مواد ۵۷۰ به بعد قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ در خصوص تقصیرات مقامات و مامورین دولتی فصلی را به خود اختصاص داده است.

 

۸-قانون گذار در بند پ ماده ۱۵۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ نیز به این امر اشاره نموده است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-06-09] [ 03:35:00 ق.ظ ]




در این فصل به بررسی جرایم و ضمانت اجرا های کیفری اعمال خلاف قانون مامورین دولتی پرداخته خواهد شد

 

۲-۱-الف:تعدیات مامورین‌ نسبت‌ به‌ تمامیت جسمانی شخاص

 

برخی از جرایم موجب صدمه و ضرر جسمانی می‌شود.البته این جرایم در‌ عین‌ حال‌ مـمکن استبا صدمه روانی نیز همراه باشد.به‌ویژه آن‌که مامورین دولت که مورد اعتماد مردم‌ و پناهی برای آن‌هامحسوب می‌شوند وقتی مرتکب تعدی می‌شوند،تصور ورود صدمات معنوی طبیعی به‌نظرمی‌رسد.در‌ این‌ زمینه‌ مصادیق متعددی را به شرح ذیـل مـی‌توان شناسایی نمود.

 

۲-۱-۱-اخذ اقرار با اذیت و آزار‌ متهم

 

در گذشته،در سیستم دادرسی قانونی اقرار متهم نزد مقامات صالح قضایی،یکی ازمهم‌ترین ادله قانونی‌ اثبات‌ جرم‌ تلقی می‌شد.به‌همین خاطر در این سیستم‌ها مامورین قضاییسعی در تحصیل اقرار از متهم با تـوسل‌ بـه‌ آزار و اذیت آن‌ها داشته و سپس بر این اساس،وی رامحکوم می‌نمودند.در‌ حالی‌ که‌ اگر بعدها مشخص می‌شد که وی بی‌گناه بوده است و اقرار او بهارتکاب جرم در‌ اثر‌ شکنجه‌ بوده است،یا امکان جبران آن نـبود بـا هیچ اقدامی در جهت رفع‌ تعدیبه‌ عمل آمده صورت نمی‌گرفت.

 

در همین راستا به‌منظور حفظ حقوق و آزادی‌های فردی،قانون‌گذار ضـمانت اجـراءکیفری ایـن اصل را‌ پیش‌بینی‌ کرده‌ است.به‌طوری که ماده ۵۷۸ قانون مجازات اسلامی‌ مقرر‌ می‌دارد:

 

«هر یک‌ از‌ مستخدمین‌ و مامورین قـضایی یـا غیرقضایی دولتی برای این‌که متهمی رامجبور به اقرار کند او را اذیت و آزار بدنی نماید عـلاوه بـر قـصاص یا پرداخت دیه حسب‌ مورد بهحبس از شش ماه تا سه سال محکوم می‌گردد و چـنان‌چه کـسی در این خصوص دستور داده باشدفقط دستور دهنده به مجازات حبس مذکور محکوم خواهد شـد و اگـر‌ مـتهم‌ به واسطه اذیت و آزارفوت کند مباشر مجازات قاتل و آمر مجازات آمر قتل را خواهد داشتـ»

 

آزار در لغت بـرای رنـج،آسیب،گزند،بیماری،ظلم و ستم وضع شده است و اذیت برایجور،ستم‌ و رنج به کار رفته است.[۱]بـا تـوجه بـه معانی فوق معلوممی‌شود که این واژه‌ها شامل صدمات و آسیب‌هایی می‌شود که ایجاد‌ رنج‌ و درد جسمی یـا آزردگـیروحی‌ کـند،بدون‌ این‌که عرفا ضرب‌وجرح اصطلاحی به شمار رود.مانند اینکه مامورین فردی را در معرض سـرما یـا گرما قرار دهند.البته شخص آزاردیده باید به‌عنوان متهمبه جرم؛دستگیر،بازجویی‌ و شکنجه قرار گرفته باشد؛والا‌ اگر‌ آزار و اذیت در مـوردی غـیر از اتهامو بازجویی باشد،عمل مامور مشمول حکم ماده ۷۵۸قانون مجازات اسلامی می‌شود،ماده مـزبورمقرر می‌دارد:

 

«چنان‌چه مـرتکب جرایم مواد قبل ماده[۵۷۸]توقیف شده یا مـحبوس شـده‌ یـا‌ مخفیشده را تهدید به قتل نموده یا شـکنجه و آزار بـدنی وارد آورده باشد علاوه بر قصاص یا پرداخت دیهحسب مورد به یک تا پنج سـال حـبس و محرومیت از‌ خدمات‌ دولتی محکوم‌ خـواهد شد.»

 

با تـوجه به عـبارات«آزار بـدنی»و«مجبور بـه اقرار»اشکالی که به سیاست اتخاذی قـانونگذار وارد اسـت،این‌که قانون در‌ رابطه با اذیت و آزار برای ادای سوگند و شهادت و نیز‌ آزار‌ و اذیتمعنوی صراحتی ندارد.

 

اصل ‌‌۳۸‌ قانون اسـاسی؛«هرگونه شـکنجه برای گرفتن اقرار و یا کـسب اطـلاع ممنوع است،اجبار شخص‌ به‌ شهادت،اقرار‌ یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سـوگندی فـاقد ارزش واعتبار است.متخلف‌ از این اصل طـبق قـانون مـجازات می‌شود

 

بعضی از حقوقدانان با توجه به صراحت این ماده شکنجه روحی و شکنجه غیر متهم مثل شاهد را مشمول این ماده نمی­دانند.[۲] در نتیجه با توجه به اصول و مواد قانونی فوق می­توان گفت که اقرار بر مبنای شکنجه هیچگونه اثر حقوقی ندارد و اینگونه اقرار قابل رد بوسیله متهم می­باشد؛ حتی شکنجه کننده با توجه به مراتب عمل ارتکابی مجرم و به مجازات قانونی محکوم می‌‌‌‌‌‌‌گردد.

 

در مورد اثر اقرار بر مبنای شکنجه این سوال به ذهن می‌آید که اگر همراه با اقرار دلیل دیگری همراه شود، آیا شکنجه اخذ شده برای اقرار خدشه­ای به آن دلیل وارد می­آورد؛ یا اینکه آن دلیل به قوت خود باقی است؟

 

به طور مثال اگر کسی بر اثر شکنجه اقرار به سرقت کرد و بعد مال را تحویل داد، آیا بخاطر غیر مستند بودن اقرار، متهم تبرئه می‌‌‌‌‌‌‌گردد یا اینکه دلایل دیگر به قوت خود باقی است؟

 

در جواب می­توان گفت، در نظامهایی که سیستم “اقناع وجدان حاکم است، دلایل همگی طریقیت دارند و هر دلیلی ارزش برابر با سایر ادله را می‌‌‌‌‌‌‌تواند داشته باشد و اقرار به عنوان ملکه دلایل قلمداد نمی­شودتا اینکه با خدشه وارد آمدن به آن، دلایل دیگر از عداد خارج شوند[۳]

 

پس در صورت وارد آوردن شکنجه برای اخذ اقرار، فقط به اقرار ترتیب اثر داده نمی­ شود و دلایل دیگر اعتبار خود را دارند و می­توان مورد استناد قرار گیرند. در فرض بالا هم تحویل مال خود دلیلی بر ارتکاب سرقت می‌‌‌‌‌‌‌باشد و اخذ شکنجه برای اقرار خدشه­ای به آن دلیل وارد نمی­آورد.

 

۲-۱-۲-اعمال مـجازاتی اشـد از مجازات مورد حکم
مقاله - متن کامل - پایان نامه
زمانی که حکم مجازات از سوی مقام‌ قضائی‌ علیه فردی صادر شد،این حکم برای اجراءبه مقامات قضائی یا دولتی دیگر ارجاع‌ می‌گردد.گاهی‌ اتفاق‌ می‌افتد که مامور اجراء حکم بنا بـهدلایلی،محکوم‌علیه را بـه بیش از مـجازات مقرر در حکم،مجازات‌ می‌کند.دلیل‌ این اقدام هرچهکه باشد،امری خلاف قانون و مستوجب مجازات عامل آن می‌باشد.اعمال‌ مجازات‌ اشد‌ از مجازاتمورد حـکم ابتدا در ماده ۱۳۲قانون مجازات عمومی جرم‌انگاری شد.پس از تحولات قانون‌گذاریبعد از‌ انقلاب‌ مـاده‌ ۵۹ قـانون تـعزیرات(۱۳۶۲)جایگزین آن گردید.این ماده مقرر می‌داشت که:

 

«هر مستخدم یا مامور‌ دولت‌ که محکوم را سخت‌تر از مجازاتی که مورد حکم استمجازات کـند ‌ ‌یـا امر به آن نماید،و‌ یا‌ جزایی دهد که مورد حکم نبوده است در صورتی کـه ایـن عـملموجب‌ قصاص‌ یا دیه باشد،عامل یا آمر حسب مورد‌ محکوم‌ به‌ آن می‌شود والا به حبس از ششماه‌ تـا‌ سه سال محکوم خواهد شد.و اگر اقدام مستخدم مزبور متضمن جرم دیگری هـم‌ باشد،»

 

 متعاقباً ماده ۵۷۹ قانون مجازات اسلامی در سال ۱۳۷۵ بدین شرح به تصویب رسید:

 

«چنانچه هر یک از مامورین دولتی محکومی را سخت تر از مجازاتی که مورد حکم است مجازات کند یا مجازاتی کند که مورد حکم نبوده است به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد و چنانچه  این عمل موجب قصاص یا دیه باشد مباشر به مجازات آن نیز محکوم خواهد شد و اگر اقدام مزبور متضمن جرم دیگری نیز باشد مجازات همان جرم حسب مورد نسبت به مباشر یا آمر اجرا خواهد شد»

 

رفتار مادی مرتکب جرم دو نوع است :

 

حالت اول :محکوم سخت تر از مجازات مورد حکم مجازات شود

 

حالت دوم:محکوم مجازاتی را تحمل کند که مشمول حکم نبوده است

 

در این ماده تمایزی میان نوع  و میزان مجازات به عمل نیامده است مثلاً اگر اجرا کننده مجازات ،محکوم را بیشتر از مقدار مذکور در حکم در زندان نگه دارد یا بیشتر از مقدار لازم تازیانه بزند  و … در همه موارد مجازات یکسانی درنظر گرفته شده استیا مثلا اگر کسی یک روز زندانی را بیشتر از مقدار مدکور در حکم نگه دارد یا یک ماه ، تفاوتی ندارد .هر چند ممکن است اعلام شود باتوجه به اختیار قاضی در تعیین مجازات این موضوع منتفی است

 

۲-۲-جرایم علیه حیثیت معنوی اشخاص و آزادی آنها

 

تعدیات علیه حـیثیت معنوی افراد،مربوط به جرایمی است که موجب ورود خسارتمعنوی و روانی به بزه‌دیدگان می‌شود.این خسارت ممکن‌ است‌ با صدمه جسمی همراه باشد کهدر این صورت صدمه جسمی در درجه دوم اهمیت قرار دارد.

 

تعدی عـلیه آزادی اشـخاص با توجه به نوع آن،در موارد‌ مختلفی‌ جرم‌انگاری شده است.

 

سلب آزادی،توقیف و دستور توقیف غیرقانونی اشخاص از جمله این موارد است که در این قسمتبه تفکیک آن‌ها را مورد بررسی‌ قرار‌ می‌دهیم .

 

۲-۲-۱-سلب آزادی اشخاص

 

ماده ۵۷۰ قانون مجازات اسلامی در رابطه با سلب آزادی اشخاص به صراحت مقررمی‌دارد:

 

«هر یـک از مـقامات‌ و مـامورین وابسته به نهادها و دستگاهای حکومتی که برخلاف قانون،آزادیشخصی افراد ملت را سلب کند یا آنـان را از حـقوق مـقرر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایرانمحروم نماید علاوه بر‌ انفصال‌ از خدمت و محرومیت یک تا پنـج سـال از مشاغل حکومتی به حبساز دو ماه تا سه سال محکوم خواهد شد»

 

از شرایط مهم تـحقق ایـن ماده که مربوط به مرتکب این نوع جرایم‌ می‌شود،این‌ است‌ کهبازداشت کننده باید از جمله اشخاصی بـاشد کـه قانونا حق بازداشت‌ را‌ نداشته باشد.در این دستهاز جرایم قصد مجرمانه مرتکب،علی‌رغم وقـوع یـک فعل،موجب تحقق دو جرم مختلف می‌شود؛که این‌ امر‌ غـیر از تـعدد مـعنوی جرم است و قاعده جمع مجازات‌ها به عـلت‌ تـعدد‌ قصد‌ مرتکب بایک فعل واحد مطرح می‌گردد.هرگاه یکی از مامورین دولتی که صلاحیت تـوقیف و بـازداشت‌ افرادرا‌ دارد و با قصد محروم کـردن دیـگری از آزادی شخصی مـبادرت بـه صـدور چنین‌ دستوری‌ نمودهباشد،مجازات وی در اجرای مواد ۵۷۰ و ۵۷۵ قـانون مـجازات اسلامی،دو ماه تا‌ سه‌ سال‌ می‌باشد.

 

اگر مامور دولت فردی را از حقی محروم نماید که آن حـق از حـقوق‌ مقرر‌ در قانون اساسینباشد،بلکه از حقوق مقرر در قـوانین عادی باشد،مامور دولتی طـبق مـاده‌ ۵۷۰‌ قانون‌ مذکور قابلمجازات نخواهد بـود،مگر ایـن‌که سلب حق شخصی مقرر در قانون اساسی را نوعی سلب‌ آزادی تلقی‌ نمائیم.[۴]

 

و اگر حقی بـرای افـراد ملت  در قانون اساسی اسـت قـید‌ آن  در‌ قوانین عادی ایـن حـق را از جمله حقوق مقرر در قـانون اسـاسی،مثل حق داشتن وکیل‌ که هم‌ در‌ قانون اساسی و هم در قوانین عادی پیش‌بینی شده است،خارج نمی‌کند.در حـالی‌که‌ قـوانینعادی‌ ضمانت اجرای قانون اساسی می‌باشند و لذا حـقوق مـندرج در قوانین عـادی بـه طـریق اولی فردیرا که با‌ استفاده از اختیار دولتـی خود آزادی شخصی افراد را سلب نماید،یا آنان‌ را‌ از حقوق مقرر درقانون اساسی محروم نماید،مشمول‌ ماده‌ فوق‌ قرارخـواهد داد.بدیهی است که باید این سلب‌ آزادی به‌ مـوجب وظـیفه بـاشد؛اگر در نـتیجه روابط شخصی و بـدون ارتـباط با موقعیت دولتی‌ باشد،مشمولاین‌ ماده نخواهد شد.ضمن این‌که منظور‌ از‌ آزادی شخصی‌ در‌ مفهوم‌ کلی آن است.[۵]برخی از این آزادی‌های شـخصی‌ عـبارت‌ از آزادی رفـت‌وآمد،حق انتخابشغل و مسکن،مصونیت منازل و اماکن خصوصی،مکاتبات،مکالمات و…می‌باشند،که بـا‌ تـوجهبه‌ قـید«حقوق مـقرر در قـانون اسـاسی»محروم کردن‌ افراد از این دسته‌ آزادی‌ هم مشمول این مادهمی‌شود.

 

۲-۲-۲-توقیف و دستور توقیف غیرقانونی

 

مقنن در ماده ۵۷۵ قانون مجازات اسـلامی،توقیف و دسـتور توقیف غـیرقانونی توسطمقام قضایی یا مقامات صالح دیگر‌ را‌ جرم‌انگاری نموده است.هرگاه مقامات‌ قضایی‌ یا دیگرمامورین ذی‌صلاح برخلاف قانون تـوقیف یا دستور بازداشت یا تعقیب جزایی یا قرار مجرمیتکسی را صادر نـماید،به انـفصال دائم از سـمت قضایی محکوم می‌شوند.

 

[۱]- معین،محمد،فرهنگ معین،۱۳۵۷،ج ۱:۰۰۱ و ۲۶

 

[۲]- گلدوزیان،ایرج،بایسته های حقوق جزای اختصاصی،۱۳۸۶،میزان،ص۳۴۴

 

[۳]- آشوری،محمد،آیین دادرسی کیفری،جلد اول،۱۳۹۰،سمت،ص۲۷۰

 

[۴]- گلدوزیان،پیشین،ص۲۳۵

 

[۵]-طباطبائی موتمنی،منوچهر،پیشین،ص۲۱

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:34:00 ق.ظ ]




هتک‌حرمت مسکن و استراق سمع،از جرایم علیه امنیت روانی اشخاص محسوبمی‌شوند کـه ‌ ‌حـسب مورد از سوی مامورین دولتی نسبت به اشخاص رخ می‌دهد.این دسته از جرایمبه لحاظ اهمیت در قـانون‌ اسـاسی‌ مـطرح شده‌ است و قوانین جزایی به حمایت کیفری از آن پرداخته است.

 

 

 

 

 

۲-۳-۱-هتک‌حرمت مسکن غیر:

 

اصل ۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی‌ ایران مقرر می‌دارد:

 

«حیثیت،جان،حقوق،مسکن و شـغل اشخاص از تعرض مصون است مگر‌ در‌ مواردی‌ که قانونتجویز نموده است.»

 

ماده ۵۸۰ قانون مجازات اسلامی،ضمانت اجـرای کیفری این اصل را پیـش‌بینی نـمودهاست.این ماده مقرر‌ می‌دارد:

 

«هر ‌‌یک‌ از مستخدمین و مامورین قضایی یا غیرقضایی یا کسی که خدمت دولتی به‌ اوارجاع‌ شده‌ است بدون ترتیب قانونی به منزل کسی بدون اجازه و رضای صاحب منزل داخل شودبه‌ حـبس از یک ماه تا یک سال محکوم خواهد شد »

 

.در مورد آزادی شخصی مذکور در ماده به‌نظر مـی‌رسد کـه آزادیدر مفهوم عام منظور مقنن‌ بوده‌ است منحصر به آزادی تن نیست و سلب آزدی تن می‌تواندمصداقی از سلب آزادی شخص باشد.

 

در جرم هتک‌حرمت منزل غیر تـوسط مـامور دولت باید عنصر مادی به صورت‌ کاملمحقق‌ شود.

 

در مورد مرتکب لازم است‌ که‌ رابطه کـاری‌ بـا‌ دولت‌ داشته باشد.این رابطه اعم از آن‌ اسـتکه‌ مـرتکب در اسـتخدام دولت باشد،یا این‌که خدمت دولتی به او ارجاع شـده‌ بـاشد.از‌ دیگر شرایطتحقق جرم فوق‌الذکر این است‌ که مستخدمین قضائی یا‌ اجرایی‌ در حین انـجام وظـیفه و یا‌ به سببآن و با سـوءاستفاده از مـقام و منصب دولتـی وارد مـنزل غـیر‌ شوند.منظور‌ از حین انجام وظیفه،هرنوع شغل‌ یـا‌ مـاموریتی‌ است که صاحبان‌ مقام‌ دولتی و سایر مستخدمین‌ دولت‌ مطابق قانون به‌طورمستمر یـا مـوقت مکلف به انجام آن می‌باشند.بنابراین اگر خـارج از وظایف‌ دولتی‌ و به مـناسبتروابط و مـنافع خصوصی‌ اقدام‌ کرده باشند،مشمول‌ ایـن‌ مـاده‌ نخواهد شد.این شرط از‌ ماده ۵۸۰قانون مذکور استنباط می‌شود. که صلاحیت حکم را داشته مکره به اطـاعت امـر او بوده،اقدام‌ کرده‌ است که در ایـن صـورت مـجازاتمزبور‌ در‌ حق‌ آمر‌ اجـراء‌ خـواهد شد و اگر‌ مرتکب یـا سـبب وقوع جرم دیگری نیز باشد مجازات آنرا نیز خواهد دید و چنان‌چه این‌ عمل‌ در‌ شـب واقـع شود مرتکب یا آمر به‌ حـداکثر‌ مـجازات‌ مقررمحکوم‌ خـواهد‌ شد»

 

سیاست اتخاذی قانون‌گذار در مورد این دسته از جرایم‌ مامورین‌ دولتی‌ مبتنی بر تساهلمی‌باشند؛چراکه با توجه به میزان مجازات،شکی نـیست کـه ارتکاب جرم مذکور تـوسط مـاموریندولت از شدت ‌‌خفیف‌تری‌ نسبت به ارتکاب آن توسط افراد عادی دارد.ضمانت اجراء هتکحرمت مسکن توسط مامورین‌ دولت‌ یک‌ ماه تا یک سال حبس پیش‌بینی شده است؛در حالی کهارتکاب آن توسط افراد عادی سـه‌ مـاه تا یک سال حبس مقرر گردیده است.[۱]لذا شایسته است‌ اولا:ضمانت اجراء این جرم‌ در‌ مواردی که مرتکب مامور دولت است،نسبت به افراد عادی از شدت بیشتری برخوردار باشد و ثانیا:براساس سیستم مـجازات‌های مـوازیانفصال از خدمت و جـزای نقدی را نیز پیش‌بینی کند،تا گامی در راستای‌ فردی کردن مجازات‌هاباشد.

 

۲-۳-۲-استراق سمع

 

استراق سمع یکی از مصادیق تعدیات مامورین دولت علیه شخصیت معنوی اشـخاصمی‌باشد که به امنیت روانی آنان لطمه وارد می کند.استراق سمع به‌عنوان یکی از ابـزارهای پلیـسبه دسـتور مقام‌ قضایی‌ منحصر به کشور خاصی نیست. در کنار این مزایااستفاده از این ابزار مخفی،می‌توانست موجب بروز مشکلاتی،از‌ جمله‌ هتک‌حرمت‌ حریم خصوصی افراد نیز شود.به‌ همین‌ خاطر در استراق سـمع‌ بـاید‌ دو نـکته رعایت شود:اول اینکه دولتاحساس کند که حقش را اعمال میکند و دوم‌ اینکه‌ شهروند احساس کند کـه حـریم خصوصی‌ اورعایت‌ شده است.

 

مصونیت مکالمات‌ تلفنی‌ از استراق سمع و فاش کردن آن،در اصل ۲۵ قـانون اسـاسیپیش‌بینی شـده است.ماده ۵۸۲ قانون مجازات اسلامی در جهت‌ تضمین‌ این حق بنیادین ضمانتاجراء کیفری پیش‌بینی‌ نموده‌ است.این‌ مـقرر‌ می‌دارد:

 

«هر یـک از مـستخدمین‌ و مامورین دولتی،مراسلات یا مخابرات یا مکالمات تلفنیاشخاص را در غیر مواردی که قانون اجـازه داده حـسب‌ مورد‌ مفتوح‌ یا توقیف یا معدوم یا بازرسییا ضبط‌ یا‌ استراق‌ سمع‌ نماید‌ یا‌ بدون اجـازه صـاحبان آنها مطالب آنها را افشاء نماید به حبس ازیک سال تا سه سـال و یـا جزای نقدی از شش تا هجده میلیون ریـال مـحکوم‌ خـواهد شدـ«

 

در همین راستا تبصره ماده ۱۰۴ قانون آیین دادرسـی دادگـاه‌های عمومی و انقلاب در امورکیفری(۱۳۷۸)نیز مقرر می‌دارد:

«کنترل تلفن افراد جز در مواردی که به امنیت کشور مـربوط اسـت و یا‌ برای احقاق حقوق اشخاص بـه‌نظر قـاضی ضروری تـشخیص داده شـود،ممنوع می‌باشد»

 

بنابراین از نـظر قوانین کیفری استراق سمع فقط در دو مـورد جـایز است؛

 

اول جایی که مربوط به امنیت کشور می‌شود،

 

دوم موردی‌ که‌ برای احقاق حـقوق خـصوصی لازم باشد

 

.تشخیص اینکه مکالمه تلفنی منافی امنیت کـشور است یا نه؛برعهده مـقام قـضایی است.بنابراین قضاتدادگاه‌های انقلاب که بـه جـرایم علیه‌ امنیت‌ کشور رسیدگی می‌کنند،در مواردی که‌ لازم‌ است بایددستور کنترل تلفن را بـدهند و ضـابطین دادگستری مجاز به کنترل مـکالمه بـدون دسـتور مقام قضایینمی‌باشد.اگرچه ایـن مـاده اشاره‌ای به فاعل کـنترل کـننده‌ نشده‌ است. ضمن این‌که معیار‌ تشخیص«ضرورت»مشخص‌ نیست و شایسته است از شفافیت بیشتریبرخوردار باشد.در‌ مـورد ایـن‌که آیا بـاید همه مکالماتی که در طی این کنترل است،ضبط شود یا این‌که صرفا مواردی که مربوط به‌ ارتکاب‌ جرم‌ اسـت ضبط شود،به‌نظرمی‌رسد مکالمات خصوصی جایگاهی برای ضبط ندارند و لازم است امحاء شـود.اما اگـر در ضـمن مکالمه،جرم دیگری کشف شود در سیستم حقوقی آلمان در چنین مواردی ولو‌ آن‌که‌ جرم‌ سنگین باشد به آن توجه نمی‌شود و فقط به هـمان ‌ ‌جـرم اول‌ رسیدگی‌ می‌شود. اما وضعیت در سیستم حقوقی ایران به‌وضوح روشن نیست.از این‌رو در بسیاری موارد بـه اسـتناد جـرم مشهود،مورد تعقیب‌ قرار‌ می‌گیرد.در حالی‌که مراجع کیفری در سیستم حقوقی ایران فقط دلایلی را می‌توانندمستند‌ قرار‌ دهند‌ کـه در جلسه دادگاه مطرح و در معرض مباحثه و مذاکره حضوری قرار گرفته‌ باشدو‌ نحوه‌ تحصیل نـیز قانونی و مشروع باشد[۲]

 

با توجه بـه ایـن‌که ارتکاب این جرم صرفا توسط‌ مامورین‌ دولت قابل تحقق می‌باشد؛نکتهاول این‌که تخطی از چارچوب قانون باید ضمن انجام وظیفه‌ صورت‌ گیرد‌ و دیگر این که اگر بهغیر مناسبت شغل یا توسط افراد عادی بـاشد،مشمول این‌ ماده‌ قرار نمی‌گیرد.بنابراین اگر افراد عادیاستراق سمع انجام دهند،تحت این عنوان مجازات نخواهند شد. لذا برای‌ تنظیم‌ سیاست جنایی تقنینی کارآمد،قانون‌گذار باید به نحوی عمل نماید که ضمن حفظ حقوق عمومی،حقوق شهروندان نـیز‌ رعـایت‌ شود.در مورد کنترل تلفن افراد شایسته است لیستی از جرایم امنیتی که استراق‌ سمع‌ در‌ آن موارد جایز است،مشخص و اعلام شود.

 

۲-۴- تعدیات ناشی از ترک فعل

 

خطرات ناشی از‌ تعدیات‌ مامورین‌ دولت به‌حدی است که مقنن مجبور است به جـهت حفظ امـنیت عمومی حتی‌ در‌ مواردی که عنصر مادی آن ترک فعل است هم به جرم‌انگاری تعدیات مامورین بپردازد.

 

 

 

 

 

 

 

۲-۴-۱-امتناع از قبول شکایت

 

یکی از‌ جلوه‌های امتناع از انجام وظایف قانونی،امتناع از قبول شکایت می‌باشد.در اینزمینه ماده‌ ۵۹۷‌ قانون مجازات اسلامی مقرر می‌دارد:مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

«هر یک از مقامات قضایی که شکایت و تظلمی‌ مطابق شرایط قانونی نزد آنها بـرده شـودو بـا وجود این‌که رسیدگی به آنها از وظایف آنان بوده به هر عذر و بهانه اگرچه‌ به‌ عـذر سـکوت یااجمال یا تناقض‌ قانون‌ از قبول شکایت یا رسیدگی به آن امتناع کند یـا صـدور حـکم را برخلاف قانون به تاخیر اندازد یا برخلاف صریح قانون رفتار کند دفعه‌ اول‌ از شش ماه تا‌ یـک‌ سـال و درصـورت تکرار به انفصال دائم از شغل قضایی محکوم می‌شود و در هر صورت به تادیه خـسارات وارده نـیز محکوم خواهد شد.»

 

این ماده که ضمانت اجرای اصل ۱۶۷ قانون‌ اساسی است،با‌ اصول کلی حقوق در تعارض است.چراکه تا عملی در قـانون بـه‌عنوان جرم پیش‌بینی نشود،نمی‌توان مرتکب آن را محکوم نمود.با این‌حال این ماده اصرار بر صدور حـکم دارد،ولو ایـن‌که قانون ساکت باشد.در واقع‌ وقتیقانون‌ در موردی‌ سـاکت مـی‌باشد،اصولا آن فـعل یا ترک فعل قابل مجازات نیست.علاوه بـر ایـناصل ۳۶ قانون اساسی به‌طور صریح‌ اصل قانونی بودن دادرسی و اصل قانونی بودن مجازات‌هارا پذیـرفته اسـت.از‌ طرف‌ دیگر‌ اصل ۱۶۶ قانون اسـاسی مستند بـودن احکام دادگـاه‌ها بـه مـواد قانونو اصل ۱۶۹ قانون اساسی قاعده عدم عـطف قـوانین ‌‌کیفری‌ به ماسبق را بیان کرده است.

 

با جمع اصول مذکور و با توجه به‌ بـند‌ ۴ اصـل ۱۵۶ قانون اساسی و نیز روح حاکم بر قـانون اساسی،شکی باقی نمی‌ماند که اجـازه مـقنن در‌ اصل ۱۶۷ به قضات محاکم مـبنی بـر مراجعه به منابع معتبر اسلامی و فتاوای‌ مشهور،در صورت فقدان نص،سکوت‌ یا‌ نقص قانون؛منصرف بـه امـورحقوقی و نه کیفری است.ضمن آن‌که در اصـل ۳۶ قـانون اسـاسی لفظ«فقط»که از ادات حصراست،به کـار رفـته است که با تـوجه بـه حجت بودن مفهوم حصر،حکم به تعیین‌ مجازات و اجرایآن جز به استناد قانون مدون،امکان‌پذیر نـبوده و خـلاف قانون اساسی است.لذا شایسته است ماده مـزبور بـه نحوی اصـلاح گـردد کـه در موارد سکوت قانون،اگر قـاضی در صدور حکم برائت تاخیر‌ نمود،مشمول‌ مجازات گردد.

 

[۱]- ماده ۶۹۴قانون مجازاتاسلامی

 

[۲]- گلدوزیان،پیشین،ص۲۴

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:34:00 ق.ظ ]




یکی از‌ اشکال تعدیات مامورین دولتی‌ که ناشی از ترک فعل است.عدم استماع شکایت محبوس غیرقانونی است.در این رابطه ماده ۵۷۲ قانون‌ مجازات‌ اسلامی مقرر می‌دارد:

 

«هرگاه شخصی برخلاف قانون‌ حبس‌ شـده‌ بـاشد‌ و در خصوص حبس‌ غیرقانونی‌ خودشکایت به ضابطین دادگستری یا مامورین انتظامی نموده و آنان شکایت او را استماع نکرده باشند  و‌ ثابت‌ ننمایند‌ که تظلم او را به مقامات ذی‌صلاح‌ اعلام‌ و اقدامات‌ لازم‌ را‌ معمول داشته‌اند بـه انفصال دائم از هـمان سمت و محرومیت از مشاغل دولتی به مدت سه سال تا پنج سال محکومخواهند شدـ»

 

حبس غیرقانونی در این ماده اعم از‌ حبس و توقیف است.منظور از استماع شکایت تنها شنیدن اظهارات نیست،بلکه منظور این است که اگـر شـکایت شـفاهی است صورت جلسه شود و اگر کـتبی اسـت،اخذ و مـقامات ذیربط اعلام شود.اگر مامور‌ عقیده‌ داشته باشد که حبس قانونی است یا از غیرقانونی بودن حبس بی‌اطلاع باشد،عدم استماع او طبق این ماده قـابل مجازات نیست.

 

چراکه امـتناع از انـجام وظیفه(پذیرفتن شکایت)می‌باشد و موضوع مواد دیگر قانونمجازات‌ اسلامی‌ مـی‌باشد.اگر زنـدانی ادعای غیرقانونی بودن حبس خود را بنماید و تظلم‌خواهی کند برای ضابط و مامور تکلیف ایجاد می‌شود.زیرا مامور،مرجع تشخیص قانونی یا غیرقانونی بودن‌ حـبس‌ نـیست و بـاید به وظیفه‌ خود‌ عمل کند.ولو این‌که ثابت شود حبس غـیرقانونی بوده است.

 

ضمن آن‌که اگر مامور نیروی انتظامی که نزد او شکایت مزبور ارائه می‌شود،سرباز وظیفه باشد،مشمول حکم‌ این‌ ماده می‌شود.با اطـلاق مـامورین‌ انـتظامی،انفصال‌ دائم در منتفی،ولی محرومیتاز مشاغل دولتی به مدت سه سال در مورد وی اعمال می‌گردد.

 

۲-۵-تعدیات مامورین نـسبت بـه دولت

 

مامورین دولت‌ مورد‌ اعتماد مردم و به‌ویژه مورد اعتماد دولت می‌باشند.لذا باید بدون غرض انجام خدمت کـنند.با ایـن وجود،فرض تعدی مامورین نسبت بـه دولت بـا انگیزه‌های مختلف به صـورت عـمدی یـا غیرعمدی متصور می‌باشد.قانون‌گذار‌ به‌ این‌ مـهم تـوجه نموده و مصادیق یکه‌ امکان‌ ارتکاب‌ آنها می‌باشد،را جرم‌انگاری نموده است.تعدیات مامورین نسبت بـه دولت بـه دو شکل صورت می‌گیرد.قسم اول این تعدیات راجـع به امنیت کشور اسـت.جرم‌ جـعل‌ توسط مامورین‌ دولت که اعتماد عمومی را نـسبت بـه اسناد‌ رسمی‌ کاهش می‌دهد،از جمله جرایم علیه امنیت کشور می‌باشد.قسم دوم این تعدیات در زمره جـرایم عـلیه عدالت قضایی است.این دسته از تـعدیات‌ از‌ مـوانع‌ اجـرای عدالت محسوب مـی‌شوند.به هـمین دلیل مساعدت مامور دولت در‌ فـرارزندانی،مانعی در جـهت تحقق عدالت می‌باشد.

 

۲-۵-۱-تعدیات نسبت به امنیت کشور

 

تعدیات مامورین دولت نسبت به امنیت کشور،از جمله‌ جرایمی‌ اسـت‌ کـه نتیجه آن مخدوش شدن امنیت کشور است.این سـلب یـا تزلزل امـنیت‌ مـی‌تواند‌ ابـعاد مختلفی داشته باشد.چراکه در نـتیجه این اقدامات؛امنیت اقتصادی،سیاسی،قضایی و اجتماعی مورد تهدید قرار می‌گیرد.از این‌رو درمواردی‌ که‌ فعل‌ یا ترک فعلی تـوسط مـامور دولت به صورت غیرعمدی ارتکاب یابد،به لحـاظ‌ بـعدامنیتی‌ جـرم‌ مـحسوب می‌شود.

 

۲-۵-۱-۱-انتشار و افـشاء اسناد محرمانه و سـری دولتی

 

قانون مـجازات انتشار و افشای اسناد‌ محرمانه‌ و سری دولتی(مصوب ۱۳۵۳/۱۱/۲۹)بهجرم‌انگاری انتشار و افشاء اسناد محرمانه و سری دولتیپرداخته است.قانون‌گذار در ماده‌ ۲ مقررمی‌دارد:

 

«هر یـک از کـارکنان وزارتـخانه‌ها و موسسات دولتی و وابسته به دولت و شرکت‌های‌ دولتیکه‌ حـسب وظـیفه مـامور حـفظ اسـناد مـزبور بوده و آنها را انتشار داده یا افشاء‌ نماید‌ یا خارج از حدودوظایف اداری در اختیار دیگران قرار دهد یا به هر‌ نحو‌ دیگران‌ را از مفاد آنها مطلع سازد،در صورتیکه افشای مفاد اسناد مـذکور در اثر عدم رعایت‌ نظامات‌ یا در اثر غفلت و مسامحه مامور حفاظت آنها صورت گرفته باشد مجازات‌ او‌ سه‌ ماه تا شش ماه حبس خواهد بود»

 

صدر ماده‌ راجع‌ است به کسانی است که کارمند دولت و مامور حفظ اسناد سری و محرمانهمی‌باشند و این اسناد را با علم و عمد افـشاء‌ یا‌ در اختیار دیگران قرار می‌دهند.ماده‌ ۵۰۵‌ قانون مجازات اسلامی مشابه چنین اقدامی را با این تفاوت که مرتکب فرد عادی یا ماموری است که اسناد سری یا محرمانه در اختیار ندارد،جرم‌انگاری کرده‌ است.این‌ ماده مقرر می‌دارد:

 

«هر کـس‌ بـا‌ هدف برهم‌زدن امنیت کشور به هر وسیله اطلاعات طبقه‌بندی شده را باپوشش مسئولین نظام یا مامورین دولت یا به هر نحو دیگر جمع‌آوری کند چنان‌چه بخواهد آنرا در اختیار دیگران‌ قرار‌ دهد و مـوفق بـه انجام آن شود به حبس از دو تا ده سال و در غیر این صورتبه حبس از یک تا پنج سال محکوم می‌شود»

 

در واقع عنصر مادی این جرم ، جمع آوری اطلاعات طبقه بندی شده اعم از محرمانه ،خیلی محرمانه ، سری یا به کلی سری می باشد.عنصر روانی این جرم ،علاوه بر عمد در جمع آوری اطلاعات ، قصد خاص برهم زدن امنیت کشور می باشد.وجود هدف و انگیزه دادن اطلاعات به دیگران ضروری است

 

ماده ۲ قانون مجازات‌ انتشار‌ و افشای‌ اسناد محرمانه و سری دولتی در قسمت دوم،جرمافشاء مفاد اسناد رسمی یـا مـحرمانه را در نتیجه عدم‌ رعایت نظامات یا غفلت و مسامحه،با میزانمجازات سه تا شش ماه‌ حبس،جرم‌انگاری‌ نموده‌ است.در حالی که ماده ۵۰۶قانون مجازاتاسلامی،این جرم را با مجازات خفیف‌تر یک تا شش ماه حـبس ‌‌جـرم‌انگاری‌ نـموده است.ماده ۵۰۶قانون مجازات اسلامی مـقرر می‌دارد:

 

«چنان‌چه مـامورین دولتـی که مسئول امور حفاظتی‌ و اطلاعاتی‌ طبقه‌بندی شده می‌باشندو به آنها آموزش لازم داده شده است در اثر بی‌مبالاتی و عدم‌ رعایت اصول حفاظتی توسط دشـمنانتخلیه اطـلاعاتی شـوند به یک تا شش ماه حبس‌ محکوم می‌شوند»

 

از ایـن‌رو بـه‌نظر‌ می‌رسد‌ که قسمت اخیر ماده ۲ قانون مجازات انتشار و افشای اسناد محرمانه وسری دولتی منسوخ می‌باشد.

 

در مورد ماده ۵۰۶ نکاتی باید اعلام داشت که در ادامه آورده می شود:

 

۱-این جرم ، خاص مامورین دولتی است که دارای رابطه استخدامی با دولت می باشند است.شغل مامور دولتی باید ارتباط با مسائل امنیتی باشد و دوره های  آموزشی لازم  را دیده باشند.مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

۲-جرم موضع این ماده یک جرم مادی صرف نیست که بدون وجود عنصر مادی تحقق پذیرد بلکه برای تحقق آن ،احراز بی مبالاتی ضروری است .بنابراین ماموری که تحت تاثیر شکنجه یا هیپنوتیزم یا مستی اجباری و یا در حال خواب اطلاعات خود را بروز می دهد مشمول این ماده نمی شود مگر اینکه نفس این حالت ، ناشی از بی مبالاتی باشد[۱]

 

۲-۵-۱-۲-جعل اسناد

 

از آن‌جایی که کارمندان دولت عوامل دولت مـحسوب مـی‌شوند؛چنان‌چه در اجـرای وظیفه محوله مرتکب قصور و جرم شوند،گویی دولت مرتکب آن جرم شده است و در نـتیجه آبرو و حیثیت دولت به خطر می‌افتد.به‌ویژه آن‌که عمده جرایم ارتکابی ایشان،از جمله جرایم علیه امنیت وآسایش عمدی می‌باشد.ماده ۵۳۲ قـانون‌ مـجازات‌ اسـلامی با اشاره به کارمندان و مسئوولان دولتی، به جرم‌انگاری‌ جعلاسـناد پرداخـته است.این مـاده مـقرر می‌دارد:

 

«هر یـک از کارمندان و مسئوولان دولتی که در‌ اجرای‌ وظـیفه خـود در احکام و تقریرات ونوشته‌ها و اسناد و سجلات و دفاتر‌ و غیر آنها از نوشته‌ها و اوراق رسمی تزویر کـند اعـم از این‌که امضاء یا مهری را‌ ساخته‌ یا‌ امـضاء یا مهر یا خـطوط را تـحریف کرده یا کلمه‌ای الحاق کـند‌ یـااسامی‌ اشخاص را تغییر دهد علاوه بر مجازات‌های اداری و جبران خسارت وارده به حبس از یکتا‌ پنج‌ سـال یـا به پرداخت شش تا سـی مـیلیون ریـال جزای نقدی مـحکوم‌ خـواهد‌ شد»

 

ماده ۵۳۴ قانون مجازات اسلامی نـیز در‌ ایـن‌ زمینه‌ بیان می‌دارد:

 

«هر یک از کارکنان ادارات دولتی‌ و مراجع قضایی و مامورین به خدمات عمومی که درتحریر نـوشته‌ها و قـراردادهای راجع‌ به‌ وظایفشان مرتکب جعل و تـزویر‌ شـوند‌ اعم از‌ ایـن‌که‌ مـوضوعیا‌ مـضمون آن را تغییر دهند یا‌ گـفته‌ و نوشته یکی از مقامات رسمی،مهر یا تقریرات یکی از طرفینرا تحریف‌ کنند‌ یا امر باطلی را صحیح یـا‌ امـر صحیحی را باطل‌ یا‌ چیزی را که بـه آن اقـرار‌ نـشده اقـرارشده جلوه دهند عـلاوه بـر مجازات‌های اداری و جبران خسارت وارده به‌ حبس‌ از یک تا پنج سالیا‌ شش‌ تا‌ سی میلیون ریال‌ جزای‌ نـقدی مـحکوم خـواهند شد»

 

لازمه تحقق‌ جعل توسط کارمند دولت این است کـه جـعل از امـوری بـاشد کـه انـجام آن‌ درحدود‌ صلاحیت و وظیفه کارمند مورد نظر‌ باشد.مثلا‌ مامور تنظیم‌ شناسنامه‌ در‌ حین تنظیم آن،مرتکب جعل‌ شود.البته زمان و مکان ارتکاب عمل،تاثیری در مسئولیت کیفری مرتکب ندارد.

 

حتی اگر مرتکب در غیر‌ سـاعات‌ اداری و در غیر محل کار‌ هم‌ اسناد‌ مزبور‌ را‌ جعل کند،باز هممسئولیت‌ کیفری‌ دارد.[۲]اگر مامور دولت سند عادی را در راستای اختیاراتیکه به او داده شده یا به موجب‌ وظیفه‌اش‌ انجام‌ دهد،مشمول ماده ۵۳۴قرار می‌گیرد.چراکه موضوعاین ماده‌ قـراردادها‌ و نـوشته‌های‌ غیررسمی‌ است.ضمن‌ آن‌که اگر مامور دولتی در راستای امورشخصی و خارج از حیطه اختیارات و وظایف مرتکب جعل در اسناد عادی شود،همانند افرادعادی موضوع ماده ۵۳۶ قانون مجازات اسلامیقابل‌ مجازات است.

 

 

۲-۵-۲-اختلاس

 

سوءاستفاده کارمندان ازاموالی که برحسب وظیفه قانونی در اختیار آنها قرارداده شده،ازجمله  جرایمی است که درسطح جهان به خصوص کشورهای درحال توسعه بسیارمشاهده می‌شودوبه همین دلیل قانونگذاردرکشورهای مختلف وازجمله درنظام جزایی ایران ارتکاب به آنرا بسیارموردتوجه قراردادهاست.اصل ۴۹ قانون اساسی نیز این موضوع راموردتوجه قرارداده است که براساس آن،ثروت‌های ناشی ازاختلاس توسط دولت گرفته شده وحسب مورد به بیت‌المال یاصاحب حق بازگردانده می‌شود.

 

قانونگذارجمهوری اسلامی ایران ابتدا جرم اختلاس را درماده ۷۵ قانون تعزیرات سابق مقرر وعنوان مأموران دولتی را نه تنها احصاکرد بلکه درتبصره یک آن کارمندان وکارکنان قوه مقننه رانیزمشمول جرم اختلاس مندرج دراین ماده قرارداد تا درصدد جلوگیری ومبارزه بامرتکبان ارتشا،اختلاس وکلاهبرداری برآید.قانون تعزیرات درسال ۱۳۶۴ توسط مجلس شورای ملی تصویب ودرتاریخ ۱۵ آذر ۱۳۶۷ به تأیید مجمع تشخیص مصلحت نظام رسید.

 

رکن قانونی جرم اختلاس مربوط به ماده ۵ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا،اختلاس وکلاهبرداری است که مقررمی‌دارد: «هریک ازکارمندان وکارکنان ادارات،سازمان‌ها،شوراها،شهرداری‌هاوموسسات وشرکت‌های دولتی یا وابسته به دولت یا نهادهای انقلابی،دیوان محاسبات و موسساتی که به کمک مستمر دولت اداره می‌شوند یا دارندگان پایه قضایی وبه طورکلی قوای سه گانه وهمچنین نیروهای مسلح و مأموران به خدمات عمومی اعم از رسمی یا غیر رسمی،وجوه یامطالبات یاحواله‌ها یاسهام واسناد و اوراق بهادار یا سایر اموال متعلق به هریک از سازمان‌ها وموسسات فوق ‌الذکر یا اشخاص را که برحسب وظیفه به آنها سپرده شده است،به نفع خود یادیگری برداشت وتصاحب کند،مختلس محسوب ومجازات خواهدشد.»

 

صرف داشتن قصد،مستوجب تعقیب کیفری نیست بلکه مرتکب باید نسبت به مالی که برحسب وظیفه به اوسپرده شده است،خیانت کند که در اینصورت عمل مرتکب عنوان جرم دارد وبرای تحقق آن نیز عناصری لازم است.

 

۱- سمت مرتکب از موضوعات مهم است. مرتکب بایدازکارمندان وکارکنان دولت یامأموران به خدمت عمومی باشد. این موضوع ازاجزای اصلی عنصرمادی جرم اختلاس محسوب می‌شود.

 

۲-اختلاس باید از شرکت‌های سهامی غیر دولتی باشد. حال این پرسش مطرح می‌شود که باتوجه به خصوصی ‌سازی وکاهش مشاغل دولتی،آیااختلاس ازشرکت‌های خصوصی متصور است یاخیر وآیامی‌توان ازاین شرکت‌ها حمایت کیفری کرد؟دراین زمینه اداره حقوقی قوه قضاییه دونظرمشورتی دارد: «۱-اصل براین است که تصرف وتصاحب دراموال متعلق به دولت ازمصادیق جرم اختلاس است و استثنائاً دخل وتصرف دراموالی که به حسب وظیفه به کارمندان دولت سپرده شده درحکم اختلاس است.

 

 ۲- بزهی که درشرکت‌های دولتی اختلاس نامدارد، درشرکت خصوصی ممکن است ازمصادیق خیانت درامانت یاکلاهبرداری یاسرقت باشد.»

 

۳-عنصر بعدی برای تحقق جرم اختلاس،تصاحب است،به این معناکه مرتکب باید اموالی که دراختیاراوست،عالماًوعامداًتصاحب کند.یعنی به ملکیت خود یا دیگری درآورد. صرف استفاده کردن غیر مجاز از اموال بدون قصد تملک آن را نمی‌توان مشمول ماده ۵ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا،اختلاس وکلاهبرداری قرارداد.

 

۴-موضوع جرم اختلاس یکی دیگر از عناصر تحقق این جرم است،به اینصورت که رفتار مرتکب موجب ضرر و زیان شده باشد،حال چه به صورت کلی باشد یا جزئی.

 

۵-عنصر دیگر برای تحقق این جرم،سپرده شدن اموال است. دراین مورد مال باید برحسب وظیفه کارمند به او داده شود.ضمنا قصد آگاهانه کارمند وداشتن سوءنیت،برای تحقق جرم اختلاس لازم است. اگر کارمند براثر بی‌احتیاطی یااشتباه درخصوص مبلغی که برحسب وظیفه به اوسپرده شده است،باکسری مواجه شود،مستوجب جرم اختلاس نمی‌شود. زیرااگر سوء نیت وقصد وجود نداشته باشد، شایدمستوجب مسئولیت مدن یشود.

 

[۱]- چتردانش، قانون یار مجازات اسلامی مصوب ۹۲ ،۱۳۹۴،ص۴۷۷

 

[۲]- ساریخانی،عادل،حقوق جزای عمومی اسلام،۱۳۹۲،دانشگاه پیام نور،ص۲۸۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:33:00 ق.ظ ]




تعدیات مـامورین دولت عـلیه عـدالت قضائی،از جرایمی است که‌ مانع‌ از‌ تحقق عدالتقضایی می‌شود.خطر ناشی از این تعدیات تا جایی است‌ که این دسته از جرایم حتی در صورت غیر عمدی بـودن هـم جـرم‌انگاری شده‌اند.از جمله این جرایم مساعدت در فرار‌ زندانی،جلوگیری از‌ اجـرای‌ اوامـر کتبی و احکام مقامات قضائی و دخالت در امور قضائی‌ می‌باشد.

 

۲-۶-۱-مساعدت در فرار زندانی

 

از جرایم علیه عدالت قضایی که ارتکاب آن توسط مامورین دولت رخ می‌دهد،جرم مساعدت در‌ فرار‌ زنـدانی‌ اسـت.این مـساعدت در فرار زندانی می‌تواند دو جلوه متفاوت داشته باشد.

 

جلوه اول‌ این‌که‌ مامورین‌ زندان در حـفظ و مراقبت از زندانی اهمال کرده و در نتیجه این مسامحه،

 

زندانی متواری‌ شود.جلوه‌ دوم ناظر به وضعیتی است که مامورین زندان در انجام عمل ارتـکابی سوءنیت داشـته و بـا‌ زندانی تبانی و مواضعه کرده و به این وسیله موجبات فرار او را‌ مهیا‌ سـازند.هریک‌ از ایـن دو صورت دارای تبعات خاص خود می‌باشد،که به تفکیک مورد بررسی قرار‌ می‌گیرد.

 

۲-۶-۱-۱-فرار زندانی در نتیجه اهمال مامور

 

در این رابطه مـاده ۵۴۸ قـانون مـجازات اسلامی مقرر‌ می‌دارد:

 

ـ«هرگاه ماموری‌ که موظف به حفظ یا ملازمت یا مراقبت مـتهم یـا فـرد زندانی بوده در انجاموظیفه‌ مسامحه‌ و اهمالی نماید که منجر به فرار وی شود به شش مـاه‌ تـا‌ سـه‌ سال حبس یا جزای نقدی از سه تا هجده میلیون ریال محکوم خواهد شدـ«

 

مرتکب این جـرم،ماموری‌ اسـت‌ که‌ وظیفه حفظ،مراقبت یا ملازمت زندانی به او سپردهشده اسـت.مطابق آئین‌نامه سازمان زندان‌ها و اقـدامات تـامینی و تربیتی کشور(۸۵/۱/۱۱)شرحوظایف مامورینی که جهت،مراقبت یا ملازمت تعیین می‌شوند،مشخص شده است.البته اهمال و مسامحه در انجام وظیفه مامور مـحافظ،مراقب یـا ملازم مقید‌ به‌ تحقق نتیجه اسـت.ایننکته از قـید«منجر به فـرار زنـدانی شـود»استنباط می‌گردد.بنابراین لازم است اولا؛فرار صـورت گیرد و ثانیا؛رابطه سببیت بین خطای مامور و فرار زندانی‌ موجود‌ باشد.

 

۲-۶-۱-۲-فرار زندانی در نتیجه مساعدت‌ مامور

 

در این زمینه ماده ۵۴۹ قـانون مـجازات اسلامی مقرر می‌دارد:«هر کس مامور حـفظ یـامراقبت یـا مـلازمت زنـدانی یا توقیف شـده‌ای بـاشد و مساعدت در فرار‌ نماید‌ یا راه فرار او‌ را‌ تسهیلکند یا برای فرار وی تبانی و مواضعه نماید…»

 

قانون‌گذار به لحاظ عمدی بودن ایـن جـرم حـالت‌های مختلف را از هم تفکیک نمودهاست.مساعدت،تسهیل و تبانی از جمله ایـن حـالت‌ها اسـت کـه‌ رخ مـی‌دهد.

 

در حالت اول ماموردر فرار شخص متهم یا محکوم مساعدت می کند؛مثل این‌که درب زندان یا بازداشتگاه را به رویاو باز کرده یا کلید در دسترس او قرار می‌دهد.

 

در حالت دوم‌ مامور‌ راه فرار‌ مـتهم یا محکوم را تسهیل می‌کند؛مثل این‌که مامور دستبند را به دست خود قفل نکند تا زندانی بتواند‌ در یک فرصت مناسببا کشیدن دست بند از دست مامور فرار کند.

 

در‌ حالت‌ سوم‌ مامور از قبل با شخص زنـدانی تـبانی می‌کندتا زندانی بتواند به نحوی از زندان یا بازداشت‌گاه فرار ‌‌کند؛مثل‌ این‌که در حین انتقال به محل دیگر در زمان و مکان معینی فرار کند.

 

 در‌ هر‌ سه‌ صورت زندانی،مباشر جرم و مامور دولت معاون جرم مـحسوب مـی‌شود.اما به علت اهمیت موضوع جرم،به‌عنوان جرم‌ مستقل محسوب شده است.قانون‌گذار با توجه به میزان محکومیت یا نوع اتهام فراری در‌ مجازات مامور دولتی قائل به‌ تـفکیک‌ شـده است.لذا در هر مورد وابسته بـه اتـهام یا محکومیت زندانی،مامور دولت به مجازاتی خاص محکوم می‌شود.اما فرد فراری بدون‌ توجه‌ به میزان مـحکومیت یـا نـوع‌ اتهام‌ به موجب‌ ماده۵۴۷‌ قانون‌ مجازات اسلامی قابل مجازات است.

 

ابهامی که در‌ ایـن‌ مورد وجود دارد؛تکلیف شروع به جرم مساعدت در فرار می‌باشد.اگرزندانی با مساعدت‌ مامور‌ شروع به فرار نمود،اما موفق بـه‌ فـرار نـشد،آیا می‌توان مامور‌ مساعدت کننده‌ را به مجازات مقرر در‌ این‌ ماده محکوم کرد؟پاسخ ایـن‌که جـرم ارتکابی مامور،جرمی مطلق است.چرا که مقنن در ماده ۵۴۹‌ صرف‌ تبانی برای فرار را مستوجب‌ مجازات‌ است.بنابراین به‌ صرف شروع،جرم تـام‌ و قـابل مـجازات است.در صورتی‌که‌ جرم‌ فرار زندانی در نتیجه اهمال مامور،جرمی مقید به نتیجه می‌باشد و فـرض شـروع بـه جرم‌ متصور‌ است.اما در مورد زندانی به لحاظ این‌که‌ صرف‌ تبانی برای‌ فرار‌ یا‌ شروع بـه فـرار و عـدم تحقق جرم و این‌که شروع به جرم هم جرمانگاری نشده،قابل مجازات نیست؛مگر آن‌که تحت‌ عـناوین‌ دیـگر مثل تخریب تجهیزات زندان،قابل پیگرد‌ باشد.چراکه‌ قید«فرار‌ نماید»مذکور‌ در‌ ماده ۵۴۷ مبین‌ تحقق‌ نتیجه(فرار زندانی)است.

 

 

 

 

 

 

 

۲-۷-جلوگیری از اجرای اوامـر کـتبی دولتـی و احکام قضایی

 

ماده ۵۷۶ قانون مجازات اسلامی مقرر می‌دارد:

 

«چنان‌چه هر‌ یک‌ از صاحب منصبان و مستخدمین و ماموران‌ دولتی‌ و شهرداری‌ها‌ درهـر‌ مـرتبه‌ و مقامی که باشد از مقام خود سوءاستفاده نموده و از اجرای اوامر کتبی دولتی یا اجـرای قوانین مـملکتی و یـا اجرای احکام یا اوامر مقامات قضایی یا‌ هرگونه امری که از طرف مقامات قانونیصادر شده بـاشد جـلوگیری نماید به انفصال از خدمات دولتی از یک تا پنج سال محکوم خواهدشد»

 

این جرم از جرایم عمدی است که عنصر مـادی آن بـه صـورت فعل می‌باشد و سوءنیتمرتکب در اعمال قدرت رسمی بـرای جـلوگیری از اجـرای قـانون یـا حـکم لازم می‌باشد.البته‌ جلوگیریمامور‌ از اجرای اوامر قضایی،اداری و قانونی با امتناع از انجام وظیفه(خودداری از انجام وظیفه) متفاوت می‌باشد؛چراکه جرم اول ناشی از فعل و جرم دوم ناشی از ترک فعل است.چراکه مقننجلوگیری مامور دولتی از اجرای اوامر‌ قانونی‌ و قضایی را نوعی سوءاستفاده از مقام و منصبدولتیقلمداد نموده است.مامور دولت ضمن سـوءاستفاده از اخـتیارات و قدرتی که به منظور انجام وظایفقانونی به وی اعطا شده است،از اجرای‌ اوامر‌ مقامات‌ دولتی،قضایی یا قانون جلوگیری می‌کند.مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

ماموری که‌ قدرت‌ رسمی خود را در جهت جلوگیری از اجرای حکم قانون یا امر آمـرصالح بـه کار گیرد،مشمول ماده مذکور است،بدون این‌که رتبه‌ و مقام‌ مامور خاطی موثر در جرمبودن عمل ارتکابی وی‌ باشد؛به‌ شرط آن‌که اولا؛امری شامل قوانین مملکتی یـا احـکام قضایی یااوامر مقامات قانونی،وجود داشـته بـاشد و ثانیا؛صادرکننده امر قانونا صالح‌ به‌ صدور‌ امر با رعایت تشریفات منطبق بر قانون باشد.بنابراین جلوگیری از اجرای‌ امر مقامی که قانونا صالح با صدور آن نبوده یـا امـری که برخلاف قانون صـادر شـده باشد،مشمول ماده مذکور‌ نیست.

 

۲-۸-دخالت در‌ امور قضایی

 

یکی از مصادیق مجرمانه تعدیات مامورین دولت که مقنن به‌ آن‌ پرداخته است،دخالت مقامات و مامورین اداری در امور قضایی است.ماده ۵۷۷ قانون مجازات اسلامی چنین مقررمی‌دارد:

 

«چنان‌چه مستخدمین‌ و مامورین‌ دولتی اعم از استانداران و فرمانداران و بخشداران یـامعاونان آنـها و مامورین‌ انتظامی‌ در‌ غیر موارد حکمیت در اموری که در صلاحیت مراجع قضائی است دخالت نمایند و با‌ وجود‌ اعتراض‌ متداعیین یا یکی از آنها یا اعتراض مقامات صلاحیت‌دار قضائی رفع مداخله ننمایند به حبس‌ از‌ دو ماه تـا سـه سال مـحکوم خواهند شد»

 

که البته این موضوع عدم دخالت‌ اعضاء‌ قوه‌ مجریه در وظایف قوه قضاییه از دیرباز موردتوجه قانونگذاران کشورهای مـختلف قرار گرفته است.چراکه‌ در‌ ایران قبل از استقرار مشروطیت،ماموران دیوان در تمام امور اداری،قضایی و نظامی مداخله می‌کردند؛به شکلی که حتی دادگاه‌هاهم از دخالت و نفوذ آن‌ها در امان نبودند.[۱]طـوری کـه رئیـس هر ادارهیا هر‌ شخص‌ مقتدر و متنفذ در‌ محاکمه‌ها‌ دخالت و احکامی که جز مـیل شـخص و اغـراضی نفسان یدلیل و مدرکی نداشت را صادر و اجرا می‌نمود. همین جهت مادهمذکور سیاست تقنینی مناسبی در جـهت جـلوگیری از اعـمال‌ نفوذ‌ صاحبان قدرت اداری در احکامقضایی است.

 

برای تحقق این جرم سمت مرتکب شرط است؛چراکه طبق نص مـاده قـانونی فوق،لازماست مرتکب این جرم مامور دولت باشد.مقنن بعضی از ماموران را در این‌ ماده‌ احصاء نموده‌ اسـتو فـقط آنها را مشمول ماده دانسته است.در قانون تعزیرات سابق در ماده ۵۷ مامورین غیرقضائیرا مشمول‌ این جرم دانـسته بـود ولی در قانون تعزیرات سال ۷۵ درصدد‌ اصلاح‌ برآمده‌ و بعضی ازمقامات را احصاء نموده است.علت احصاء بـرخی از مـقامات بـا این هدف صورت گرفته است ‌‌که استاندارن،فرمانداران‌ و بخشداران در حوزه ماموریت خود نماینده عالی دولت محسوب می‌شوندو مـسئولیت اجـرای‌ سیاست‌ عمومی‌ دولت برعهده آن‌ها محول شده و از این حیث حق نظارت درامور را بـه اسـتثناء‌ مـحاکم قضائی دارند.تجربه نشان داده است که بیشترین دخالت از طرف اینمقامات صورت‌ گرفته و به همین‌ جهت‌ اسـت کـه قـانون‌گذار از باب تاکید به این مقامات اشاره نمودهاست.

 

تفاوت دیگر ماده ۵۷۷ قانون مجازات اسلامی بـا مـاده ۵۷ قانون تعزیرات سابق این است که درقانون قبلی مقنن صرفا دخالت‌ در اموری که داخل در صلاحیت مـحاکم دادگـستری بود را جرمتلقی می‌کرد و چون طبق قانون آئین دادرسی کیفری و مدنی صلاحیت مـحاکم مـشخص بود،بنابراین اگر اقدام مرتکب به‌نحوی صورت مـی‌گرفت‌ کـه‌ داخـل در صلاحیت محاکم نبود در واقعدر مرحله کشف و تـعقیب و تـحقیق واقع می‌شد دیگر جرم مداخله در امور قضایی نبود؛در حالیکه هدف مقنن از وضع ایـن مـاده صیانت‌ دعاوی‌ کیفری و مدنی از مـداخله و تـجاوز عمال قـوه مـجریه است و نـمی‌توان حدوحصری برای آن قائل شد.به همین جـهت مـقنن در قانون سال ۷۵ درصددرفع این ابهام برآمده و به‌ جای عبارت صلاحیت محاکم و دادگـستری،عبارت صـلاحیت مراجع قضایی را جایگزین نموده است.

 

[۱]- شامبیاتی،حقوق کیفری اختصاصی ـ جلد سوم ـ جرایم علیه مصالح عمومی کشور،مجد،ص۴۰۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:33:00 ق.ظ ]