کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



توجهی که اکنون به کیفیت زندگی کاری می شود بازتابی است از اهمیتی که همگان برای آن قائلند. چنین می نماید که شمار بسیاری از کارکنان از کار خود ناراضی و در پی کاری معنی دارتر هستند. کارکنان در خواست دارند در پیامدهای اقتصادی و غیراقتصادی کارشان تغییراتی داده شود. اهمیت پاداش های غیر اقتصادی در مقایسه با اهمیت پاداش های اقتصادی هم اکنون افزایش یافته است. بویژه در نزد کارکنان که از آموزش و پرورش بالایی بهره مند هستند، چنین به نظر می رسد که نیاز شدیدی به بهتر کردن کیفیت زندگی کاری در بسیاری از کارکنان وجود دارد.

 

 

شماری از آگاهان بر این باورند که بعضی از رکورد بهره وری و کاهش کیفیت معمول در برخی از کشورها ناشی از کاستی های زندگی کاری و تغییر است که در علاقه مندی ها و
رجحان های کارکنان پدید آمده است و کارکنان در خواست دارند که در کارشان نظارت و دخالت بیشتر بیابند. هنگامی که با کارکنان با احترام رفتار شود و آنان فرصت بیان اندیشه های خود را داشته باشند و در تصمیم گیری ها بیشتر مشارکت کنند واکنش های مناسب و مطلوبی از خود نشان خواهند داد. تأکید بر عوامل ملموس و عینی زندگی در محیط کار، این نظریه را تقویت می کند که افزایش این عوامل، بهره وری منابع انسانی را افزایش می دهد. به تعبیری دیگر اگر توقع داشته باشیم که پرسنل یک سازمان وظایف محوله را بیشتر و بهتر انجام دهند باید حقوق و دستمزد، امکانات رفاهی، امنیت شغلی و مواردی از این قبیل را افزایش دهیم و در عین حال که این رابطه و توقع وجود دارد رابطه ی معکوس آن یعنی تأثیر علل بهره ور بودن بعنوان بخش از کیفیت زندگی کاری است (سیاحی، ۱۳۷۷).

 

به طور خلاصه کیفیت زندگی کاری از جمله مباحث مهمی است که در جهان امروز بخش عظیمی از وقت، بودجه و توجه صاحبنظران را به خود اختصاص داده است. در حالی که در گذشته فقط تأکید بر زندگی شخصی (غیر کاری) بوده است امروزه، بهبود کیفیت زندگی کاری یکی از
مهم ترین اهداف سازمان و کسانی که برای سازمان کار می کنند، می باشد. اگر یک کارگر واقعاً احساس کند که کیفیت زندگی کاریش بهبود یافته است، اعم از اینکه نتیجه ی عملکرد خودش باشد و یا سیاست هایی که از طرف سازمان در جهت افزایش بهره وری اتخاذ می شود، این مطلب به کارگر نیروی بیشتری در جهت انجام کارش می بخشد. نتیجه ی طبیعی این فرآیند، ایجاد نیروی زندگی و جو فعال در داخل گروه یا سازمان است و در نهایت موجب افزایش بهره وری فراتر از نتایج مورد انتظار با توجه به استانداردهای تکنولوژیک یا تجهیزات می شود. همین مطلب خود موجب انگیزه بیشتر برای کار بهتر و در نتیجه کیفیت زندگی کاری بهتر می گردد. دست کم، سازمان به چهار دلیل زیر بایستی به کیفیت زندگی کاری اهمیت بدهد:

 

    • کیفیت زندگی کاری بعنوان فرهنگی که سطح بالایی از تعهد متقابل را بین افراد و سازمان به وجود می آورد، به این معنا که افراد با اهداف سازمان و توسعه آن متعهد باشند و سازمان نیز به نیازهای افراد و بالندگی آنان متعهد باشد.

 

 

    • کیفیت زندگی کاری بعنوان یک هدف که بهبود عملکرد سازمانی را از طریق ایجاد مشاغل و محیط های کاری راضی کننده تر و مؤثرتر برای افراد در کلیه سطوح سازمان فراهم می کند.

 

    • کیفیت زندگی کاری بعنوان یک فرایند که موجبات تحقق اهداف را از طریق دخالت دادن و مشارکت فعال کلیه افراد سازمان فراهم می نماید.

 

  • کیفیت زندگی کاری پدیده ای است که امروزه از مرز سازمان و شرکت فراتر
    می رود و اثرات آن در زندگی خصوصی فرد و خارج از سازمان نیز قابل مشاهده است (علامه، ۱۳۷۸).

اهداف و برنامه های کیفیت زندگی کاری

 

یکی از صاحبنظران دو هدف عمده ای که یک برنامه ی کیفیت زندگی کاری بایستی دنبال نماید، را بهبود شرایط کاری و افزایش اثربخشی سازمانی می داند. محقق دیگری هدف از کیفیت زندگی کاری را بهبود بهداشت (فیزیکی و روانی) کارکنان و بهبود بهره وری سازمان دانست و اعتقاد دارد با حاکم کردن برنامه های کیفیت زندگی کاری در یک سازمان زمینه های حرکت از یک فرهنگ استبدادی به سوی یک فرهنگ مشارکتی فراهم خواهد د. در برخی از سازمان ها هدف از برنامه های کیفیت زندگی کاری عبارت است از افزایش تعهد و اعتماد کارکنان، حل مشکلات به کمک آن ها به منظور افزایش رضایت آنان و اثربخش سازمان. تنی چند از نویسندگان در مقاله ای تحت عنوان  موج جدید کیفیت زندگی کاری  موج جدید تیم های کیفیت زندگی کاری را شامل تیم هایی از کارکنان می دانند که اهداف مربوط به کار خویش را تعیین نموده اند و معیارهای تعیین چنین اهدافی را به شرح زیر می داند:

 

الف- بهبود روش انجام کار به گونه ای که مورد نظر مشتری (ارباب رجوع)، نیروی کار و مدیر باشد.

 

ب- باعث ایجاد درآمد و یا کاهش هزینه شود.

 

ج- باعث بهبود در ارائه خدمات به مشتری (ارباب رجوع) شود.

 

د- روحیه کار تیمی (گروهی) را ارتقاء بخشد.

 

دو تن از نویسندگان مدیریت منابع انسانی نیز ایجاد احساس مسئولیت در کارکنان، افزایش رضایتمندی و خشنودی کارکنان از شغل، ایجاد زمینه ی دخالت و مشارکت به کارکنان، ایجاد احترام و اعتماد در کارکنان و بهبود عملکرد سازمان را از جمله اهداف عملیاتی کیفیت زندگی کاری به شمار می آورند (شکیب، ۱۳۸۵).

 

می توان کیفیت زندگی کاری را همانند چتری تصور نمود که بر چندین برنامه که در جهت ایجاد تغییر در سازمان به اجرا درمی آیند، سایه می افکند. از تغییرات به وجود آمده در هر سازمان و در نتیجه اجرای برنامه های کیفیت زندگی کاری اهدافی مد نظر است. دانشمندان و نظریه پردازان توسعه سازمانی، اهداف حاصل شده از اجرای برنامه های کیفیت زندگی کاری را چنین بیان
می نمایند:

 

گروهی هدف برنامه های کیفیت زندگی کاری را بهبود شرایط کاری و افزایش در اثربخشی سازمانی می دانند. گروهی دیگر هدف برنامه های کیفتی زندگی کاری را ایجاد سازمان هایی
می دانند که هم در ارائه برنامه ها و خدماتی که ارزش آن به وسیله جامعه تعیین می شود مؤثرتر باشد و هم زمینه ی پاداش دهنده تر و تحریک کننده تر برای کارکنان به وجود آورد. هر چند
برنامه های کیفیت زندگی کاری با یکدیگر تفاوت عمده دارند و دارای اهدا جزیی متعددی هستند، اما همه این برنامه ها یک هدف کلی دارند یعنی می خواهند ساختار سازمانی را ارگانیک، پویا، انسانی و در عین حال سازمان را مکانی جالب تر و رضایتمندانه تر برای کار نمایند (متقی و خواجویی، ۱۳۸۵).

 

پس به طور کلی اهداف اصلی برنامه کیفیت زندگی کاری عبارت است از:

 

    • ارتقای شرایط کاری (عمدتاً از دیده کارکنان)

 

  • کارآمدی بیشتر سازمانی (عمدتاً از دید کار فرمایان) (کمالوند، ۱۳۸۵).

 

 

این اهداف را بصورت دیگری نیز بیان نموده اند:

 

۱- تغییر نگرش نسبت به منابع انسانی و حصول مجموعه ای از منافع برای کارکنان

 

غفار زاده (۱۳۸۰) در ارتباط با ایجاد این تغییر نگرش در اثر اجرای برنامه های کیفیت زندگی کاری معتقد می باشد که توجه به کارکنان سازمان به عنوان بزرگترین دارایی سازمان،
پدیده ای است که در دو دهه اخیر رشد فراوان داشته است. اندیشه های تازه و دگرگونی های
ریشه ای که در قلمرو مدیریت منابع انسانی پدید آمده، بی آنکه با ایستادگی یا مقاومتی رو به رو شود، به آرامی و به آسانی پذیرفته شده است. ابطحی و کاظمی (۱۳۸۰) در باره این هدف برنامه های کیفیت زندگی کاری می نویسد:

 

«کیفیت زندگی کاری اشاره به مجموعه ای نتایج برای کارکنان نظیر رضایتمندی شغلی، فرصت های رشد و روان شناختی، امنیت شغلی، روابط مناسب کارفرما  کارکنان و میزان پایین حوادث دارد. سازمان هایی که در جستجوی راه های تحریک استعداد بالقوه کارکنان خود می باشند، همانند گذشته با بهره گرفتن از تهدید و ارعاب و مشوق های پولی صرف، پیشرفت نخواهند داشت. مدیران در حال پی بردن به این حقیقت هستند که برنامه های کیفیت زندگی کاری می تواند مشوق های مثبتی را برای کارکنان در جهت بکار بردن استعدادهایشان در سازمان خود فراهم آورد.»

 

 

 

تعالی (۱۳۸۶) در ارتباط با جایگاه منابع انسانی در برنامه های کیفیت زندگی کاری
می نویسد، استفاده از منابع انسانی متکی به اقداماتی است که برای حفظ و صیانت جسم  و روح کارکنان سازمان به عمل می آید. این اقدامات شامل امکانات رفاهی و خدمات درمانی، طرح های تشویقی، تناسب شغلی، امنیت شغلی، طراحی شغلی (غنی سازی و توسعه شغلی)، اهمیت به نقش و جایگاه فرد در سازمان، فراهم آوردن زمینه رشد و پیشرفت کارکنان، آموزش و مواردی از این قبیل می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 03:33:00 ب.ظ ]




آن دسته از سازمان هایی که به اهمیت نقش منابع انسانی در بهبود بهره وری پی برده اند، ارزش قدرت نیروی کار متعهد و در صحنه را می دانند، لذا منابع مهم و انرژی های فراوانی را صرف ایجاد محیطی می نمایند که کارکنان با حداکثر توان خود در بهبود عملکرد سهیم باشند. البته در عمل، این دو هدف خیلی از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. اکثر تعریف های رسمی که از کیفیت زندگی کاری ارائه شده است، بیانگر همسویی و همخوانی بین هدف های فردی و سازمانی است (بلچر، ترجمه گروه مدیریت بهره وری بنیاد جانبازان، ۱۳۷۹).

 

عوامل موفقیت برنامه های کیفیت زندگی کاری

 

برای آن که یک برنامه کیفیت زندگی کاری با موفقیت همراه باشد سه جزء عمده تلاش های کیفیت زندگی کاری بایستی اجرا شود. این سه عامل به شرح زیر می باشد:

 

پایان نامه ها

 

    • توسعه پروژه های کیفیت زندگی کاری در سطوح مختلف: این بدان معنا است که بایستی تلاش های هماهنگ و سازمان یافته ای را در جهت درگیر نمودن کارکنان در حل مسائل سازمانی یا بهبود محیط سازمان نظام های پاداش یا ساختار کار از طریق ابزارهای مشارکتی انجام داد. این تلاش های هماهنگ کننده بسیار حائز اهمیت می باشد. این کافی نیست که صرفاً بگوییم ما قصد داریم به روش انسانی عمل کنیم. بایستی اقدامات مشهود ما مشخص و قابل مشاهده ای که ناظر بر تغییر روش انجام کار باشد، وجود داشته باشد.

 

    • ایجاد تغییر در نظام های مدیریت و ترتیبات سازمانی: این تغییرات به دو دلیل ضروری است. اول آن که ممکن است نیاز به تغییر انواع ساختارها، معیارها،
      نظام های هدف و غیره و به منظور تشویق و پشتیبانی از پروژه های کیفیت زندگی کاری وجود داشته باشد. دوم آن که مورد ملاحظه قرار دادن این تغییرات مختلف بعنوان عواملی که در کیفیت زندگی کاری اهمیت حیاتی و اساسی دارند به خودی خود حائز اهمیت است. بعنوان مثال تغییرایت که در نظام های پاداش صورت
      می گیرد به منظور آنکه یک نظام جدید تقسیم سود پی ریزی شود یا تغییراتی که با هدف افزایش میزان مشارکت کارکنان در حل مسائل سازمانی در نظام ارزیابی عملکرد صورت می پذیرد.

 

  • ایجاد تغییرات رفتاری در مدیریت سطح عالی (ارشد): حوزه سوم تغییرات، تغییرات ضروری است که بایستی در رفتار مدیریت ارشد صورت پذیرد. به نظر می رسد مدیریت بویژه مدیریت سطح عالی تقریباً از پیش نیازهای کلی موفقیت برنامه های کیفیت زندگی کاری باشد. موفقیت در هر گونه برنامه کیفیت زندگی کاری مستلزم درک عمیق این فرایند توسط مدیریت سطح عالی سازمان می باشد. مدیران عالی سازمان بایستی به اجرای فعالیت های کیفیت زندگی کاری متعهد شده و از
    سرمایه گذاری های لازم برای بهبود کیفیت زندگی کاری و مسائل و مشکلات بالقوه ای که ممکن است بر سر راه اجرای چنین برنامه هایی وجود داشته باشد آگاهی یابند. برای اینکه کیفیت زندگی کاری برای کلیه اعضای سازمان معتبر باشد، گروه مدیریت ارشد بایستی تا حدی در اجرای آن مشارکتی ملموس و مشهود داشته باشد.

یکی دیگر از نویسندگان تلاش های موفق کیفیت زندگی کاری را شامل موارد زیر می داند:

 

    • نقش مدیران بایستی مجدداً تعریف شود و بایستی نقش رهبری و مربی گری را بپذیرند و نه نقش کارفرما و دیکتاتور.

 

    • ارتباط صریح، باز و مبتنی بر اعتماد ضروری می باشد.

 

    • اطلاعاتی که نوعاً فقط در اختیار مدیران است بایستی در سراسر سازمان توزیع شده و پیشنهادهایی که توسط غیر مدیران ارائه می شود جدی گرفته شود (حتی المقدور زمینه اجرایی پیشنهادها در سازمان فراهم شود).

 

    • در برنامه های کیفیت زندگی کاری بایستی به طور مداوم تحول ایجاد شود و امور به سمت مشارکت واقعی مدیریت و کارکنان حرکت کند.

 

  • کیفیت زندگی کاری نبایستی تحت سیطره یک جانبه مدیریت درآید (علامه، ۱۳۸۳).

حلقه های کیفیت

 

حلقه های کیفیت، یک مفهوم مدیریتی تازه است که به رشد صنعتی پویای ژاپن یاری بسیارداده است.  بر پایه این روش نیروی کار شرکت، پربهاترین منبعی است که شرکت در اختیار دارد؛ زیرا این نیروی کار اغلب متشکل از شایسته ترین اشخاص برای یافتن وحل مسائل مربوط به کار در آن شرکت هستند.

 

به دنبال ۲۰ سال تجربه های کامیاب در ژاپن و نیز کامیابی های اخیر در اروپا و ایالات متحده آمریکا، کشورهای دیگر نیز در دهه ی۱۹۸۰ به حلقه های کیفیت روی آورده اند.

 

 

گروه های حلقه کیفیت: حلقه کیفیت شامل ۷ تا۱۰ تن از اشخاص است که از یک منطقه کاری مشابه، برگزیده می شوند و به طور منظم گرد هم می آیند تا کیفیت و مسائل مربوط به آن را در قلمرو کاری خود شناسایی و تحلیل کنند و برای مشکلات راه چاره بیابند. عضویت در حلقه های کیفیت به طور اختیاری است و جلسه های آن به طور معمول هفته ای یک ساعت از وقت رسمی کار است. در نشست های نخستین گروه، اعضای گروه در زمینه روش ها و فنون حل مسائل که از پویایی گروهی، مهندسی صنعتی و

 

نظارت برکیفیت سرچشمه گرفته اند، آموزش داده می شوند. این روش ها شامل: اندیشه انگیزی، تحلیل علت و معلولی، جدول های نظارت، طبقه بندی و جدول های پراکندگی است.

 

ضرورت های حلقه های کیفیت: ویژگی هایی که برای حلقه های کیفیت ضرورت دارند، بدین شرح اند:

 

– نقش فرد میانجی یا آسان ساز، مهمترین بخش از برنامه حلقه های کیفیت است. او باید قادر باشد در همه ی رده های سازمانی با مردم کار کند، نوع آفرین و پرنرمش باشد و از فضای سیاسی سازمان آگاه باشد.

 

– مدیریت باید برنامه حلقه کیفیت را حمایت کند. هرگاه اتحادیه کارگری نیز در این میان درگیر باشد،

 

باید از برنامه، پشتیبانی کند و نظرهای آن را رعایت کند.

 

– مشارکت کارکنان در حلقه های کیفیت باید اختیاری باشد؛ ولی مدیریت باید پدید آمدن حلقه ها را تشویق و ترغیب کند.

 

– در محدوده ای که برقرار می شود، اعضای حلقه ها باید احساس آزادی کنند تا درباره مسائلی که به نظرشان می رسد؛ کار کنند.

 

– آسان سازها باید مدیریت را ازآنچه درحلقه ها می گذرد و از پیشرفت کار آنها آگاه گردانند.

 

– کیفیت، و نه کمیت باید در مرتبه نخست قرار گیرد.

 

– یک برنامه کامیاب از مفاهیم واصول کارساز حلقه های کیفیت پیروی می کند (صائبی وطوسی،۱۳۸۴).

 

حلقه های کیفیت گروه های کوچکی از کارکنان هستند که به طور منظم با رهبر گروه تشکیل جلسه می دهند تا مشکلات مرتبط با کار را تعیین و حل کنند. آنها از نوع بسیار ویژه ی تشکیل تیم هستند که در ژاپن عمومیت دارد و در آمریکای شمالی در اواخر دهه ی ۱۹۷۰ و اوایل دهه ی ۱۹۸۰ محبوبیت زیادی کسب کرد.

 

عمدتاً، حلقه ی کیفیت گروهی بین ۷ تا ۱۰ نفر از کارکنان یک واحد هستند که به طور منظم داوطلبانه هفته ای یک بار حدود یک ساعت با یکدیگر ملاقات می کنند تا مشکلات کیفیت و سایر مسائل تولید را شناسایی، تحلیل و پیشنهادها و توصیه های لازم را در آن باره بنمایند. جلسه معمولاً توسط سرپرست اداره می شود، هر چند در مواردی رئیس جلسه انتخاب می گردد و در مواردی ریاست گروه بین اعضای آن چرخشی می شود. توصیه های ایجاد شده به وسیله ی حلقه کیفیت معمولاً به کمیته ی مدیریت که بخشی از ساختار تصمیم گیری سازمان است گزارش می شود (جزنی،۱۳۸۰).

 

سیستم های اجتماعی- فنی

 

نوع دیگر مداخله برای بهبود کفیت زندگی کاری استفاده از سیستم های اجتماعی- فنی است.      سیستم های اجتماعی- فنی عبارت است از:

 

مداخله در وضیعت کار برای سازمان دهی مجدد کار، گروه های کاری و ارتباط بین کارگران و     فناوری هایی که برای انجام کار، مورد استفاده ی آنان قرار می گیرد. بیش از گسترش دادن یا غنی کردن یک شغل، این نگرش ها ممکن است به تغییرات اساسی در محیط کار منتهی شود(جزنی،۱۳۸۰).

 

 

 

نمونه های زیادی از کیفیت زندگی کاری مطرح نموده اند که شامل طیف وسیعی از عوامل می شود که چند نمونه از آنها را در زیر مطرح می کنیم:

 

هاکمن و اولدهام(۱۹۷۶)[۱] توجهات را به سوی آنچه جلب کرده اند که آنها به عنوان نیازهای رشد روانی به عنوان مسئله ای مربوط به کیفیت زندگی کاری شرح داده اند و تعدادی از این نیازها شناخته شده اند که عبارتند از: تنوع مهارتی، شناخت وظیفه، اهمیت وظیفه، استقلال و بازخورد. آنها اظهار کردند که اگر کارمندان می خواهند که کیفیت بالایی از زندگی کاری را تجربه کنند باید به چنین نیازهایی توجه شود.

 

تیلور[۲] (۱۹۷۹) به صورت واقعه گرایانه تری اجزای اصلی کیفیت زندگی کاری را شناسایی کرد که عبارتند از: عوامل اساسی شغلی و خارجی دستمزد، ساعات و شرایط کاری، نظریه های شغلی درونی مربوط به خود کار. او اظهار کرد که تعدادی از جنبه های دیگر می توانند اضافه شوند که شامل: توان شخصی، مشارکت کارمندان در مدیریت، انصاف و برابری، حمایت اجتماعی، استفاده از مهارت های فعلی خود، خود پیشبرد، آینده ای هدفمند در کار، ارتباط اجتماعی کار یا محصول، تاثیر برفعالیت های کاری مازاد. همچنین او اظهار کرد که مفاهیم کیفیت زندگی کاری مربوط ممکن است بر اساس سازمان و گروه کارمندی تغییر کند.

 

وار[۳]و همکارانش (۱۹۷۹) در یک بررسی درباره ی کیفیت زندگی کاری، طیفی از عوامل ظاهراً مربوط را در نظر گرفتند که شامل: درگیری شغلی، انگیزه شغلی درونی، توان لازم برای مقام بالاتر، ویژگی های شغلی درونی درک شده، رضایت شغلی، رضایت از زندگی و خوشبختی، اضطراب قابل کنترل. آنها     درباره ی طیفی از همبستگی هایی که از کارشان مشتق می شود بحث کرده اند مانند: همبستگی بین درگیری شغلی و رضایت شغلی، انگیزه شغلی درونی و رضایت شغلی و ویژگی های شغلی درونی درک شده و رضایت شغلی. مخصوصاً وار و دیگران علائمی برای یک پیوند متعادل بین رضایت شغلی کامل و رضایت کامل در زندگی و خوشبختی با یک پیوند ضعیف تر اما مهم با اضطراب قابل کنترل یافتند. بنابراین اگر چه بعضی از نویسندگان برجنبه های محل کار درکیفیت زندگی کاری تاکید کرده اند، دیگران ارتباط عوامل شخصیتی، سلامتی روحی و مفاهیم گسترده تر خوشبختی و رضایت زندگی را شناختند. عواملی که به صورت روشن و مستقیم بر کار تاثیر می گذارند به عنوان کانون اصلی توجه به کار رفته اند زیرا محققان تلاش کرده اند که تاثیرات مهم برکیفیت زندگی کاری در محل کار را کشف کنند.

 

میرویس و لاولر[۴] (۱۹۸۴) اظهارکردند که کیفیت زندگی کاری با رضایت از دستمزد، ساعات و شرایط کاری پیوند دارد؛ که پایه های اصلی یک کیفیت زندگی کاری خوب را به عنوان محیط کاری سالم، دستمزد برابر، فرصت های استخدام برابر و فرصت هایی برای پیشرفت شرح می دهند.

 

بابا و جمال[۵] (۱۹۹۱) آن چه را به عنوان شاخص های نمونه ی کیفیت زندگی کاری شرح می دهند                                شامل: رضایت شغلی، درگیری شغلی، ابهام نقش کاری، تعارض نقش کاری، بار اضافی نقش کاری، فشارشغلی، تعهد سازمانی و اهداف مربوط به معامله است که فهرست کرده اند. آنها روزمرگی محتوای شغلی را بررسی کردند و اظهار کردند که این قسمت باید به عنوان قسمتی از مفهوم کیفیت زندگی کاری بررسی شود.

 

بعضی در این باره بحث کرده اند که کیفیت زندگی کاری ممکن است بین گروه های کارگری فرق کند. برای مثال، الیس و پامپلی[۶]  (۲۰۰۲) تعدادی ازعوامل که به نارضایتی شغلی و کیفیت زندگی کاری در پرستاران مربوط می شود را این گونه بر شمرده اند: محیط کاری نامطلوب، نارضایتی از مسکن، بار کاری، ناتوانی در دقت کردن آن گونه که خواسته می شود، تعادل بین کار و خانواده، نوبت کار، عدم مشارکت در      تصمیم گیری، انزوای شغلی، عدم قدردانی، روابط ضعیف با سرپرستان و همکاران، تعارض نقش و فقدان فرصت برای یادگیری مهارت های جدید است را شناختند.

 

درنتیجه اگر یک کارگر واقعاً احساس می کند که کیفیت زندگی کاریش بهبود یافته است، اعم از این که نتیجه ی عملکرد خودش باشد و یا سیاست هایی که از طرف سازمان در جهت افزایش بهره وری اتخاذ می شود، این مطلب به کارگر نیروی بیشتری در جهت انجام کارش می بخشد. نتیجه ی طبیعی این فرآیند، ایجاد نیروی زندگی و جو فعال در داخل گروه یا سازمان است و موجب افزایش
بهره وری فراتر از نتایج مورد انتظار با توجه به استانداردهای تکنولوژیک یا تجهیزات می شود و همین مطلب خود موجب انگیزه بیشتر برای کار بهتر و در نتیجه باعث افزایش خشنودی شغلی بیشتر افراد می گردد و این امر منجر به کارآفرینی ضروری سازمانی می گردد.

 

 

 

[۱] . Hackman & Oldham

 

[۲] . Taylor

 

[۳] . Warr

 

[۴] . Mirvis & Lawler

 

[۵] . Baba & Jamal

 

[۶] . Ellis & Pompli

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:33:00 ب.ظ ]




۲-۲-۱- بازی چیست؟

 

در دهه(۱۹۶۰) بازی های آموزشی توجه بسیاری از رهبران آموزشی را به خود جلب کردند و آنها ارزش رویکرد آموزشی تجربی در افزایش انگیزه و فهم دانش آموزان در محیط های آموزشی را مورد توجه قرار دادند.(لیمن سون، ۱۹۹۹؛ به نقل از بورن هید[۱]، ۲۰۰۶)

 

پاتریک در تعرف بازی می گوید:بازی عبارت است از مجموعه  فعالیت های آزاد و دلخواه که صرفا با اراده و میل خود شخص صورت می گیرد و پرداختن به آن به علت فشار و جبر هیچ یک از عوامل درونی و بیرونی نیست(موثقی، ۱۳۸۰).

 

بازی فعالیت های آزاد و پویا، به منظور لذت بردن گروه، بازی می تواند به صورت موازی، یا به صورت گروهی، یا ترکیبی از این دو باشد. بازی برای کودکان مهم است چون بوسیله بازی مهارت های ادراکی-حرکتی و شناختی و اجتماعی گوناگونی را بدست می آورند. همچنین معنی اساسی آن، کشف خود و جهان است. حفظ سلامت روانی و بدست آوردن یک زندگی متعادل نیز از معانی بازی می باشد (ریموند و کورسینی[۲]، ۲۰۰۲).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

بازی نیز همسان با سایر پدیده ها ابعاد و جنبه های وسیعی را در بر می‌گیرد. گوناگونی این ابعاد باعث شده تا تعریف های زیادی از بازی ارائه گردد. هریک از این تعریف‌ها با برجسته نمودن جنبه ای از بازی دیدگاه خاصی را ارائه می دهند. در فرهنگ و بستر، بازی به صورت­های زیر تعریف شده است:

 

 

-حرکت، جنبش و فعالیت به مثابه حرکت عضلات

 

– آزادی یا محدودیتی برای حرکت یا جنبش

 

– فعالیت یا تمرین برای سرگرمی، تفریح یا ورزش

 

مشخصه این تعاریف محدود نمودن آن به جنبش های حرکتی و عضلانی است و این امر باعث می‌شود تا تفاوت میان بازی و ورزش از نظرها دور بماند(مهجور، ۱۳۷۶)

 

ورزش در فرهنگ و بستر به معنی هرگونه فعالیت یا تمرین است که باعث لذت، سرگرمی، تفریح یا اشتغال باشد و یا فعالیتی که نیاز کم و بیش به حرکات شدید و قوی و زورورزی بدنی دارد و بر اساس برخی از سنت‌ها و یا قوانین مقرر انجام شود. آنچه در تعریف ورزش اضافه گردیده عبارت «رعایت برخی از سنت‌ها و قوانین مقرر» است که این موضوع در بازی نیز صدق می کند. یعنی انجام هر بازی مستلزم رعایت مجموعه ای از قوانین و سنتها است. خواه این قوانین و سنت‌ها به‌صورت آشکار برای مشاهده‌کننده مشهود باشد و خواه نظاره‌گر آنها را بدون مشاهده به صورت درونی اجرا کند(احمدوند،۱۳۹۰).

 

۲-۲-۲- وﯾﮋگی‌های اساسی بازی:

 

برای اینکه بتوان فعالیتی را بازی نامید، باید دارای پنج وﯾﮋگی اساسی باشد(روبین، فاین، و واندنبرگ[۳]،۱۹۸۳). اول اینکه بازی دارای انگیزه درونی است. هدف آن در خودش نهفته است، و تنها به خاطر رضایت حاصل از انجام آن صورت می پذیرد.

 

دومین وﯾﮋگی بازی این است که به صورت آزادانه انتخاب شود. اگر کودکان وادار شوند یا حتی با ملایمت زیر فشار قرار گیرند تا بازی کنند، ممکن است هیچگاه به فعالیت تعیین شده به چشم بازی نگاه نکنند. برای مثال در بررسی کینگ[۴](۱۹۷۹)، مشخص شد اگر معلم برای شاگردانش بازی را تعیین کند، آنها به آن همچون کار می نگرند؛ در صورتی که اگر خودشان حق انتخاب داشته باشند آن گاه همان فعالیت را نوعی بازی می دانند.

 

سومین وﯾﮋگی اساسی بازی این است که باید خوشایند باشد.کودکان بایستی از انجام آن لذت ببرند وگرنه نمی توان آن را به عنوان بازی در نظر گرفت.

 

چهارمین وﯾﮋگی بازی، واقعیت گریزی است. به این معنی که با عنصر وانمود سازی به معنای بر هم ریختن واقعیت برای انطباق با رغبت های بازیکن همراه است.این امر به وﯾﮋه در بازی های نمادین که وﯾﮋگی اصلی دوره ی پیش دبستانی است، مصداق دارد؛یعنی هنگامی که کودکان مدت زیادی از وقت خودرا برای آزمودن نقش های جدید و بازی کردن در صحنه های تخیلی صرف می کنند.

 

سرانجام اینکه بازیکن باید در بازی شرکت داشته باشد.کودک باید از لحاظ جسمانی، روانی و یا هردو درگیر باشد، نه اینکه منفعل،یا نسبت به آنچه روی می دهد، بی تفاوت باشد(گنجی۱۳۹۱).

 

 

 

نظریه های مرتبط:

 

۲-۳- نظریه ی انرﮊی مازاد:

 

نظریه ی انرﮊی مازاد که بر هربرت اسپنسر[۶] نسبت می دهند قبلا توسط شاعری به نام شیلر[۷] عنوان گردیده بود و لذا به نظریه ی اسپنسر و شیلر معروف است. طرفداران این نظریه معتقدند که بدن مقداری انرﮊی دارد که  آنرا به صورت فعالیت هدفدار یعنی کار و فعالیت بدون هدف! یعنی بازی مصرف می­ کند. اسپنسر اعتقاد داشت حیواناتی که در رده بالای سلسله ی تکاملی قرار دارند کلیه وقت و انرﮊی خود را صرف پیدا کردن غذا نمی نمایند، بلکه انرﮊی مازاد خود را در فعالیت دیگری به کار می گیرند. شیلر معتقد است حیوان زمانی که احساس کمبود نماید کار می کند، زمانی که سرشار از انرﮊی است بازی می کند و مازاد بر آن، فشاری است برای فعالیت، بر اساس این نظریه هرگاه انرﮊی بدن از حد متعادل بیشتر شود و ارگانیسم افزایشی مازاد در انرزی خود احساس کند بازی جلوه گری می کند.در این نظریه اعتقاد بر این است که نیروی وجودی انسان برای رفع حوایج و تامین بقا مصرف می گردد و مازاد بر  آن در راه‌هایی مصرف می شود که در آن هدف های انتفاعی مورد نظر نیست. ساده ترین و بی آلایش ترین این فعالیت ها جهت صرف قوای مازاد بازی است. لانگه معتقد است که هنر از بازی می تراود و بازی فشار نیروی زاید ارگانیسم بر اثر مصروف گشتن آن، سرخوشی و سرمستی ایجاد شده و فرد متلذذ می گردد(خدایی خیاوی،۱۳۸۰).

 

لویی معتقد است نظریه­ انرزی مازاد بعنوان نوعی شیوه­ی تبیین کلی بازی، دو نقطه ضعف دارد: اولا نمی تواند میان اشکال مختلف بازی فرق بگذارد، ثانیاً فقدان بازی را در گروه­های معینی از کودکان از قبیل معلولان ذهنی که در مؤسسات ویزه زندگی می کنند تبیین نمی کند(مخبر،۱۳۷۷).

 

 

 

 ۲-۴- نظریه ی پیش تمرینی:

 

نظریات پیش تمرینی در بازی اعتقاد دارند فعالیت هایی را که کودکان در بازی انجام می دهند در واقع نوع آماده سازی آنها برای زندگی آینده است و در بازی فعالیت­هایی تمرین می شود که برای  آینده­ی فرد ضروری است. نظریات پیش تمرینی این اندیشه در خور توجه را مطرح می کنند که بازی فرصت مهمی در اختیار فرد قرار می دهد تا فعالیت­ها و مهارت های لازم را در مراحل بعدی زندگی تمرین نماید. بازی عاملی است که برای پرورش نیروهای خام و آماده سازی آنها برای استفاده در زندگی بکار گرفته می شود(گارلی[۸]،۱۹۳۷، به نقل از آرین،۱۳۸۷).

 

بر اساس این نظریات بازی یک کنش بیولوﮋیک است و هدفش آماده ساختن کودک برای زندگی است. صرف نظر از درستی و نادرستی این نظریه به یقین می توان گفت که کودک در بازی های گوناگون راه و رسم زندگی را یاد می گیرد(شعاری ﻧﮋاد،۱۳۸۵).

 

در نظریات پیش تمرینی به چند تعبیر و تفسیر از بازی پرداخته شده است که در زیر به جند مورد آن اشاره می شود:

 

الف:نظریه ی غریزی مک دوگال[۹]

 

ب:نظریه ی اجتماعی گروس[۱۰]

 

ج:نظریه ی ویلیام اشترن[۱۱]

 

د:نظریه ی پتالوﮋی[۱۲]

 

 ۲-۴-۱- نظریه ی غریزی مک دوگال:

 

این نظریه از آن رو که در بازی موضوع غریزه را مورد توجه قرار داده است به نام نظریه­ غریزی معروف شده است.مک دوگال این نظریه­ بازی را تمایل موجود زنده برای عملی کردن غرایز می داند. البته پیش از آنکه غرایز میدان عمل پیدا کنند. بر اساس این نظریه ی بازی، رفتار غریزی است و در اصل شکلی از رفتار رشد یافته­تری است که او باید در آینده بکار ببندد. لذا محتوای بازی را محتوای نوع فعالیتی تشکیل می دهد که کودک باید در دوران بلوغ و بزرگسالی داشته باشد، فرض اصلی این نظریه این است که بازی نوعی آماده سازی کودک برای آینده است(مخبر، ۱۳۷۷).

 

۲-۴-۲- نظریه ی اجتماعی گروس:

 

گروس اعتقاد داشت که در نظریه ی غریزی مک دوگال عامل اجتماعی مورد بررسی و توجه قرار نگرفته است. لذا با توجه به غریزی بودن بازی بعد دیگری را مورد توجه قرار داده و نقش اجتماعی آن را بررسی کرده است. گروس نظر و عقیده ی خود را به این نحو توجیح می کند که در رده های بالای تکامل نژادی از جمله انسان دوره ی وابستگی بیشتر بوده و اهمیت الگوی رفتاری کاملاً غریزی کاهش می یابد. لذا بازی را به عنوان تمرین مهارت هایی می داند که در دوره های بعدی زندگی به آنها نیاز می­باشد. نوزاد انسان با وجود دوره­ی طولانی وابستگی و رفتاری که کمتر غریزی است باید نه تنها مهارت‌های فیزکی بلکه مهارت های اجتماعی و نمادین را بیاموزد. و این امر به کمک بازی میسر است. به نظر گروس کودکان در جریان بازی خود را آماده‌ی فعالیت‌های سازش یافته‌ای می‌کنند که در آینده ناگزیر خواهند بود آن فعالیت ها را در زندگی داشته باشند(گارلی، ۱۹۳۷؛ به نقل از آرین، ۱۳۸۷).

 

۲-۴-۳- نظریه ی ویلیام اشترن:

 

اشترن معتقد است بازی غریزه ای برای رشد و نمو استعدادها و یا تمرین مقدماتی برای اعمال آتی است. نظر وی ترکیبی از نظریه ی مک دوگال و گروس می باشد، به نظر وی کودکان با بر عهده گرفتن نقش فرضی در بازی، خود را برای آینده آماده می نمایند مثلا؛ دختر کوچکی که به عروسک بازی علاقه دارد به صورت ناخود آگاه و غیرعمدی خود را آماده می نماید تا در بزرگسالی نقش مادرانه را بر عهده بگیرد، به نظر اشترن این آماده سازی غیر ارادی است و نمی تواند به عنوان هدف تعلیم و تربیت مطرح شود. اشترن بازی را به دو گروه فردی و اجتماعی تقسیم می کند، تسلط بر بدن و اشیاﺀ مختلف محیط از نتایج بازی های فردی و تقلید، ایفای نقش های تکمیلی را از نتایج بازی های گروهی یا اجتماعی است(مهجور، ۱۳۸۷ ).

 

 ۲-۴-۴- نظریه ی پستالوژی:

 

به نظر پستالوژی درگیری ها، سرگرمی ها، کوشش ها و  فعالیت هایی که در بازی صورت می گیرد به فرد کمک می کند تا مجموعه اعمالی را که برای زندگی آینده ی فرد لازم است یاد بگیرد و از این طریق ارتباط محکمی میان جسم و روح فرد ایجاد می شود(مهجور، ۱۳۸۷).

 

 

 

۲-۵- نظریه ی بازپیدایی:

 

این نظریه رهیافتی در مقابل نظریات پیش تمرینی و آماده سازی برای زندگی است و به نام نظریه­ تکرار تاریخ و یا باز پیدایی شناخته می شود. در این دیدگاه اعتقاد بر این است که توجیه بازی بر اساس فعالیت های زندگی آینده چندان صحیح به نظر نمی رسد، بلکه بازی در ارتباط با اعمال گذشته­ی انسان قابل بررسی است. در این نظریه اعتقاد بر این است که انسان به طور طبیعی و از طریق وراثت، مهارت‌هایی دارد که در زمان حال چندان مناس زندگی او نیستند. لذا باید به نحوی این مهارت های غیر ضروری را از خود دور کند، بهترین راه برای دور کردن آنها، بازی می باشد، بر اساس این نظریه کودک برای رسیدن به مرحله ی رشد درست همان مراحلی را طی می کند که بشر بدوی در جهت تبدیل شدن به انسان متمدن طی نموده است(همان منبع).

 

استانلی هال[۱۴] می گوید بازی تمرینی آن فعالیت های غریزی است که برای اجداد ما مهم بوده است به نظر وی ارزش بازی در آن است که موقعیتی برای تخلیه ی غرایز ابتدایی ما فراهم می آورد که در صورت تخلیه نشدن، در جامعه ی معاصر مشکلاتی فراهم می آورد مثل غریزه ی پرخاشگری که در بازی های نوع جنگی تخلیه می شود(مخبر، ۱۳۷۷).

 

 

 

۲-۶- نظریه ی بیان خود:

 

نظریه ای که بازی را به عنوان وسیله و فرصتی جهت بیان خود معرفی می کند. بر این مفهوم مبتنی است که همچنان که افراد بزرگتر با کلام و جملات، مفاهیم و منظور خود ا می رسانند کودکان با بهره گرفتن از بازی به آن اقدام می نمایند. خانم ویرجینیا آکسلین[۱۵] در مقدمه کتاب بازی درمانی می گوید کودکان در وضعیت بازی صداقت، صراحت روشن و زنده ی خود را بیان می کنند خود درونی شان را کم کم و با احتیاط کامل بروز می دهند. همچنین می نویسد بازی طبیعی کودک برای بیان خود و فرصتی است که به کودک داده می شود تا احساسات و مسایل خود را از طریق آن بیان نماید درست مانند بعضی از انواع خاص درمان بزرگسالان که در آن فرد مشکلات خود را از طریق صحبت کردن بیان می کند(گاری لی، ۱۹۳۷؛ به نقل از آرین، ۱۳۸۷).

 

فروبل[۱۶] از جمله اشخاصی بود که اهمیت بسیاری به بازی می داد به طوری که او را پیامبر بازی می­گفتند، وی زمین را در اختیار کودکان می داد تا از آن برای ارضای حس کنجکاوی خود استفاده کنند. طرفداران فروبل بازی را به مثابه ساده­ترین راه بیان نیروی سازنده کودکان در نظر می­گیرند(مظلوم،۱۳۷۷).

 

 

 

۲-۷- نظریه ی ان پیاه:

 

ﮊان پیاﮊه روان شناسی که همه او را به خاطر نظریات ارزشمندش در زمینه ی رشد شناختی می شناسند بازی را در ردیف عامل هایی که در رشد هوشی و شناختی تاثیر دارند قرار می دهد. نظر وی در مورد بازی نیز نظر نسبتا جامعی است و مورد قبول اکثر نظری پردازان قرار گرفته است. پیاﮊه در تعریف بازی چهار وﯾﮋگی را بر شمرده است که به عنوان معیار فعالیت بازی معرفی می شود. وی فعالیتی را بازی می داند که دارای هدف خارجی نبوده، کاملا اختیاری و لذت بخش باشد و در عین حال سازماندهی نداشته و از هر گونه پرخاشگری به دور باشد(مظلوم،۱۳۷۷).

 

 

 

[۱] -Burenheide

 

[۲] -Raymond & Corcini

 

[۳] -Rubin,  Fein & Vandenberg

 

-king

 

[۵] -Super Energy

 

[۶] -H.Spenser

 

[۷] -Schiller

 

[۸] -Garle

 

[۹] -Macdogal

 

[۱۰]-Gross

 

[۱۱] -William Stern

 

[۱۲]- Pestalozzi

 

[۱۳] -Recaptiulation Theory

 

[۱۴] -staniey Hall

 

[۱۵] -Virginia Axline

 

[۱۶] -Frieedric Frobel

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:32:00 ب.ظ ]




برای درک بهتر مفهوم بازی، در نظر پیاﮊه به تقسیم بندی وی از بازی می پردازیم. وی بازی را به چهار دسته تقسیم بندی کرده است که عبارتند از: بازی های مهارتی[۱] یا تمرینی، بازی های نمادین[۲]، بازی های با قاعده[۳] و بازی های  سازنده[۴] .

 

 

۲-۸-۱- بازی های مهارتی:

 

به نظر پیاﮊه بازی های مهارتی شکل ابتدایی بازی است و اکثرا در مرحله ی حسی– حرکتی دیده می­شود جنبه­ی تفننی این بازی کمتر بوده و تکرار فعالیت های اکتسابی است(توفیق، ۱۳۷۹).

 

کودک از طریق بازی های مهارتی یا تمرینی به رشد اعمال و حرکات نایل می شود و از پرداختن به این گونه بازی ها لذت می برد مثلا کودکی که سوار بر تاب علاوه بر احساس شادی و لذت، حفظ کنترل خود در روی تاب را که یک مهارت است نیز یاد می گیرد(شفیع آبادی، ۱۳۷۰).

 

 

۲-۸-۲-  بازی های نمادین:

 

بازی های نمادین آن دسته از بازی هایی هستند که هر کودکی خود آنرا درست کرده و به تنهایی بازی می کند، کودک در سنین ۳و۲ سالگی تا ۶و۵ سالگی از طریق اینگونه بازی ها با بهره گیری از تخیل، واقعیت اشیای در دسترس را تغییر می دهد و به گونه ای با آنها برخورد می کند که گویی واقعیت دارند. استفاده از این گونه بازی ها کودک را از محدودیت های محیطی رها می سازد و به آرزوهایش جامه ی عمل می پوشاند.مثلا تکه چوبی را در لای پاهایش گرفته و مانند اسبی می تازد. کودک در بازی­های نمادین خود را با واقعیت برون وفق نمی دهد،بلکه واقعیت ها را تغییر می دهد و آنها را همسان نیازهای خود می کند(مهجور،۱۳۸۷).

 

پیاﮊه معتقد است که بازی های نمادین نقطه‌ی اوج بازی های کودکانه است. با توجه به اینکه قدرت سازگاری کودک با محیط خارج به مانند بزرگسالان نیست و محدودیت های محیطی را نمی توانند درک کنند لذا بخشی از محیط را بر اساس نیاز خود تغییر داده و بازی می کنند، گویا اینکه چون نمی تواند در دنیای بیرون بر اسب سوار شود(چون اسب موجود نیست) از تکه چوبی برای ارضای این نیاز خود استفاده می کند(توفیق،۱۳۷۹؛ شفیع آبادی،۱۳۷۰؛ مهجور، ۱۳۸۷).

 

از دیدگاه پیاﮊه برای آنکه کودک به تعادل عاطفی و ذهنی دست یابد ضرورت دارد عرصه ای از فعالیت وجود داشته باشد که چندان در قید محدودیت عوامل خارجی نباشد و فرصت لازم برای جذب یا دوران سازی را فراهم می سازد. به عنوان مثال کودکان می توانند از طریق بازی نمادین حوادث و تجارب مهم را بازسازی کنند. و بدین ترتیب آنها را درک و شناسایی نمایند. لذت بازی از آنجا ناشی می­شود که تجارب بازسازی شده از این راه را می توان مطابق با خواست ها و هوس های بازیگر تغییر داد(مخبر،۱۳۷۷).

 

مارگارت لان فلد[۵] می گوید کودک در بازی نمادین با ارتباطی که با خود برقرار می کند خود را فراموش شده[۶] را آشکار می کند(بوالحسنی، ۱۳۷۹).

 

۲-۸-۳-  بازی های با قاعده:

 

بازی های با قاعده بازی هایی هستند اجتماعی و دارای قواعد و مقررات خاصی که توسط گروه تحمیل می شود، کودک از طریق این بازی ها مشارکت، همکاری، رعایت حقوق دیگران و قوانین اجتماعی را یاد می گیرد و اکثرا در سنین ۴ تا ۷ سالگی در بین کودکان رایج بوده و با رشد اجتماعی کودک بر اهمیت آن افزوده می شود. در بازی های گروهی که دارای قواعد و مقررات است بازیگر باید نقش دیگر بازیکنان را بداند همانطور که نقش خود را می داند. و همچنین باید توانایی گرفتن نقش دیگران را در خود رشد و توسعه دهد تا بتواند از این طریق پیش بینی نماید که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد تا رفتار خود را با آن سازگار نماید(صرافان،۱۳۷۸).

 

۲-۸-۴-  بازی های سازنده:

 

بازی های سازنده بر پایه ی بازی های نمادین ساخته می شود و از جمله بازی هایی است که جنبه­ی تفننی آن کمتر بوده و متوجه ساخت یک وسیله می باشد و به سازندگی واقعی منجر می شود. انجام کارهای مکانیکی، حل مسائل و آفرینش هوشمندانه جزءاین بازی هاست که حد اصل این بازی های کودکانه و سازگاری های واقعی است(توفیق،۱۳۷۹).

 

 

 

 ۲-۹- نظریه­ شارلوت بوهلر[۹]:

 

شارلوت بوهلر طبقه بندی دیگری را از انواع بازی ها ارائه نموده و آن را به پنج دسته تقسیم بندی نموده است(احمدوند، ۱۳۸۱؛ منصور، ۱۳۷۸).

 

۲-۹-۱- بازی های کنشی:

 

بوهلر بازی های مرحله ی حسی- حرکتی را بازی های کنشی می نامد. در این بازی ها که دو سال اول زندگی را شامل می شود کودک با بهره گرفتن از جسم و بدن خود حرکات تکراری و تصادفی انجام می دهد و از این کار لذت می برد. نحوه ی واکنش مادر و اطرافیان در پاسخ به این گونه اعمال نژاد بسیار مهم و اساسی است بویژه صداهایی که از خود در می آورد باید با عکسل العمل همراه بوده و جوابی داشته باشد. کودک گاهی با این گونه بازی ها والدین خود را ملعبه ساخته، آنها را به بازی دعوت می­ کند. نگاه کردن به دست ها، گذاردن اشیاء در دهان، به هم زدن اسباب بازی ها، واکنش به صدای موسیقی، هل دادن اشیاء روی زمین و ورق زدن صفحات کتاب از جمله ی اینگونه بازی هاست.

 

 

 

 

 

۲-۹-۲- بازی های وانمود سازی یا خیالی:

 

در این گونه بازی ها همانطور که از نام آن پیداست کودک با بهره گرفتن از تجربیات خود رویداد جدیدی را که در سابق برخورد چندانی باآن نداشته است تجسم می کند و با آن بازی می نماید.

 

۲-۹-۳- بازی های انفعالی:

 

بازی های انفعالی نوعی از بازی است که در آن کودک با اینکه بازی می کند ولی نقش و خلاقیت بیشتری در بازی ندارد. در این گونه بازی ها کودک با نگاه کردن به تصاویر یا شنیدن داستان و استفاده از قصه گویی بزرگترها مشغول می شود. استفاده از قصه در متون مذهبی، تاریخی و ادبی اکثر ملل وجود دارد، در صدر اسلام از قصه گویی استفاده ی بیشتری شده است. در ایالات متحده آمریکا چهار روش قصه گویی وجود داشته است که عبارتند از: آموزشی، مذهبی، کتابخانه­ای و تفریحی، قصه گویی نوع اخیر عمدتا با هدف سرگرم کردن کودکان صورت می گرفت، این روش قصه گویی به مرور توسط عده ­ای به صورت رسمی و با عنوان کار، با بهره گرفتن از زمین های بازی صورت گرفت. موسسه ی زمین های بازی در سال ۱۹۰۶ تأسیس شد. اعضای این موسسات در پارک های شهر یا مراکز تفریحی که توسط شهرداری نگهداری و اداره می شد به کار قصه گویی می پرداختند. هدف نهایی آن ها این بود که ضمن سرگرم کردن کودکان، با فرهنگ عامه، ادبیات و تاریخ سرزمین خود را به کودکان آموزش بدهند(اقلیدی،۱۳۸۷).

 

بازی های انفعالی را می توان به اشکال دیگری هم به کار گرفت مثلا می توان به کودکان گفت که داستان هایی را برای سایر کودکان نقل کنند و یا اینکه در هنگام گفتن داستان توسط قصه گو، در نقش بازیگر صحنه ای عمل نماید به عبارت دیگر عمل بازیگر اصلی داستان را اجرا نمایند، این کار باعث می­شود که کدکان ضمن اینکه از حالت انفعالی صرف بیرون آیند با اجرای حرکات و اعمالی که در متن داستان گفته می شود احساس، عاطفه و هیجان آن را عملا تجربه نمایند(اقلیدی،۱۳۸۷).

 

 

 

 ۲-۹-۴- بازی های ساختمانی:

 

منظور بوهلر از بازی های ساختمانی یا سازنده همان بازی هایی است که به سازندگی واقعی منجر می شود مثلا کودک در حین بازی چیزی درست می کند و یا وسیله ای را می سازد و یا اینکه عمل بازی کودک ساخت وسیله یا ابزاری می شود(فصیح،۱۳۸۳).

 

  ۲-۹-۵- بازی های جمعی:

 

در بازی های جمعی کودک با سایر دوستان خود بازی می کند. در این نوع بازی که با بازی با قاعده­ی پیاﮊه همخوان است کودک با قوانین و قواعد بازی آشنا می شود و با دیگران به روابط متقابل می پردازد و از این طریق دامنه دوستی های خود را گسترش داده، نوعی از زندگی اجتماعی را یاد می­گیرد این گونه بازی ها معطوف به رشد اجتماعی فرداست ولی رشد روانی و جسمی را هم در بر می گیرد(فصیح، ۱۳۸۳).

 

[۱] -Practical Games

 

[۲] -Symbolic Games

 

[۳] -Games With ruler

 

[۴] -Constructive

 

[۵] -Margarat Lan Fald

 

[۶] -Forgotten Self

 

[۷] -Games With rules

 

[۸] -Formation Games

 

[۹] -Charlotte Buhler

 

[۱۰] -Mack believe

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:32:00 ب.ظ ]




در مکتب آسمانی اسلام نیز به بازی به عنوان عامل رشد و پیشرفت انسان توجه شده است. بازی در قرآن چندین بار آمده است و مفسرین قرآنی در تعبیر و تفسیر نظرات مختلفی آورده اند از جمله راغب اصفهانی می گوید در صورتی که می گوییم فلانی بازی کرد که از فعل خود مقصود صحیحی در نظر نداشته باشد. این تعریف چندان مقبول نیفتاده است. علامه طباطبایی می فرماید بازی کار یا کارهایی است که هدف خیالی دارد و از نظم و نسقی خیالی برخوردار است مانند بازی های کودکان و زندگی این دنیا به این جهت بازی است(آیات ۳۲ انعام، ۶۴ عنکبوت و ۳۶ محمد«ص» که همچون بازی کودکان سریع البطلان است زیرا کودکان با شور و ولع ساعتی برای بازی اجتماع می کنند و به سرعت متفرق می­شوند. در نهج البلاغه نیز جدی نبودن به عنوان معیار بازی آمده است(بهشتی، ۱۳۶۶).

 

پایان نامه ها

 

پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) می فرماید: کودک در هفت سال اول آقاست و هفت سال دوم فرمانبر و هفت سال سوم وزیر و مشاور پدر و ماد به حساب می آید(وسائل الشیعه،ج ۱۵،ص ۱۲۴). یکی از موارد قابل توجه و مربوط به موضوع این است که در هفت سال اول زندگی نیازهای کودک را در نظر داشته باشیم و یکی از نیازهای اساسی کودک بازی کردن است که در رشد جسمی، عاطفی، اجتماعی و … کودکان تاثیر زیادی دارد(بهشتی، ۱۳۶۶).

 

روایت دیگری از امام صادق(ع) ،مده است که فرزند خود را تا هفت سالگی رها کن تا بازی کند و هفت سال دوم به تادیب او بپرداز و در هفت سال بعد هم تحت مراقبتش بدار. با توجه به این روایت نیز به اهمیت آزادی در بازی کودک می توان پی برد. به طور کلی اسلام نیز، مانند سایر نظریاتی که قبلا مطرح گردید به بازی به عنوان وسیله می نگرد نه هدف و آن را وسیله ی ارضای خواسته های کودک و فعلیت یافتن تمایلات کودک معرفی می کند. اضافه می شود که لغت بازی (لعب) در۱۵، آیه­ی قرآن و اغلب با لغات خوض به معنی فرو رفتن و لهو به معنی بیهودگی آمده است. درهمه ی این آیات بازی به عنوان پدیده ای که به از خود بیگانگی آدمی و غرق شدن در امور مادی می انجامد،معرفی شده است در آیه­ی ۳۲ از سوره­ی انعام آمده است: سوما الحیاه الدنیا الا لعب و لهو وللدار الاخره خیر. زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست و خانه ی آخرت بهتر است(بهشتی ۱۳۶۶، احدی و بنی جمالی ۱۳۸۲،منطقی،۱۳۷۷).

 

 

 

۲-۱۱- رشد و تکامل حرکات از دیدگاه علم تکامل بدن انسان:

 

تحقیقات و مظالعات انجام شده در این زمینه به طور کلی نشان می دهد علاوه بر این که یادگیری­های حرکتی خود یک امر تخصصی است، همواره یک رابطه ی مستقیم میان توسعه­ی حرکات و رشد ساختمانی نیز وجود دارد.البته با وجود روابط فوق، برای یادگیری حرکات مختلف تمرین نقش اصلی را بازی می کند. کودک عوامل ارثی گوناگونی را که تعیین کننده شکل ظاهری و نیروهای بالقوه اوست، برای تمام دوران زندگی از والدین خود به ارث می برد. محیط از لحظه ی تشکیل جنین شروع به اثر گذاردن کرده و همراه عوامل وراثتی موجب ساختن فرد می شود(دادستان، ۱۳۸۶).

 

 

اصولاً توانایی ها و ویزگی هایی بیشتر تحت تأثیر محیط قرار می گیرند که با گذشت زمان زیاد تغییر می کنند یا به بیان دیگر یادگیری در  آن نقش بسیار مهمی دارد. از جمله این ویزگی ها می توان اعتقادات، ارزش ها و طرز تفکر را نام برد که پایه های ارثی در آنها یا بسیار کم است یا اصلاً وجود ندارد. در این رابطه شین فلد[۱](۲۰۰۴). معتقد است ویزگی هایی نظیر هوش، گیرنده­های حسی، زمان عکس العمل و هماهنگی عصبی-عضلانی زمینه های وراثتی بیشتری دارند.

 

به طور کلی بلوغ جسمانی مرحله ی رشدی بسیار پیچیده ایست که تکامل فرد را تا رسیدن به یک انسان بالغ در بر می گیرد(دادستان، ۱۳۸۶).

 

رشد به طور کلی عبارت است از یک نسخه تغییرات و دگرگونی های پی در پی و متوالی در جهت رسیدن به کمال و رشد(احدی،۱۳۸۷).

 

رشد جسمانی عبارت است از یک سلسله تغییرات هندسی در سلول که در نتیجه ی آن هر سلول از نظر حجم، اندازه، مایه ی سلولی و تعداد افزایش می یابد(کارلسون[۲]،۲۰۰۶).

 

به طور کلی تغییراتی که در انسان صورت می گیرد و معلول یادگیری نیستند، نتیجه ی رشد و تکامل جسمانی می باشند.

 

در کسب مهارت های ساده این امکان هست که رشد و تکامل سهم عمده ای داشته باشند، لیکن برای اجرای مهارت های پیچیده و دشوار معمولا یادگیری نقش عمده ای دارد.

 

اصولا رشد و تکامل جسمانی انسان سمت و هدف معینی دارد و آن حرکت به سوی بلوغ ساختمانی با کسب ظرفیت و توانایی کامل است. به این ترتیب در خلال بیست سال اول زندگی انسان بطور مستمر در حال تلاش برای رسیدن به طبیعت و ویزگی های بزرگسالی است(سید محمدی، ۱۳۸۶).

 

۲-۱۲- مباحث نظری مهارت های ذهنی:

 

 ۲-۱۲-۱- مفهوم شناسی مهارت های ذهنی:

 

ویگوتسکی معتقد است که بازی، منبعی هدایت کننده برای رشد ذهنی کودکان پیش دبستانی است(کمپبل، ۲۰۰۸).

 

به باور گانیه مهارت های ذهنی چگونگی برخورد فرد با محیط را مشخص نموده و به عنوان توانایی استفاده ازنمادها در جهت کنش متقابل با محیط توسط یادگیرنده به کار می روند(گانیه[۳]، ۱۹۸۴؛ به نقل از سیف، ۱۳۸۳). مهارت های ذهنی به چهار طبقه فرعی تمیزدادن، مفاهیم، قواعد  و حل مسأله تقسیم می شوند. از نظر گانیه یادگیری تمیز با جنبه های متمایز اشیای محرک مرتبط بوده و به توانایی یادآوری و بیان زنجیره های پاسخ متفاوت از سوی یادگیرنده نیازمند است. در مقابل طبقه فرعی یادگیری تمیز، طبقه دیگری تحت عنوان یادگیری مفاهیم قرار دارد که درآن بر قرار دادن اشیا در یک طبقه و پاسخ دادن به هر مورد از آن به عنوان عضوی از آن طبقه تاکید می شود. در این طبقه توانایی تمیز جداگانه از سوی یادگیرنده، به عنوان پیش نیاز یادگیری مفاهیم مطرح می گردد. در این رابطه پژوهش های انجام شده به وسیله کالدول و هال[۴](۱۹۷۰) بیانگر وجود رابطه بین یادگیری مفاهیم و یادگیری تمیز دادن است. همچنین پژوهش های انجام شده توسط اکسزیدایس(۱۹۸۲)، کولن(۱۹۸۳) و مالونی[۵](۲۰۰۸)حاکی از وجود رابطه معنادار بین یادگیری مفاهیم و حل مساله بود. قواعد به عنوان سومین طبقه فرعی مهارت­های ذهنی به صورت حالت درونی که رفتار شخص را اداره کرده و او را در بیان رابطه بین مفاهیم یاری می­رساند معرفی می شود. در این طبقه فرعی، یادگیری مفاهیم و یادگیری تمیز به عنوان پیش نیازی برای یادگیری قواعد مطرح شد. چهارمین طبقه فرعی مهارت های ذهنی تحت عنوان حل مسأله یا قاعده سطح بالا مطرح می گردد. حل مسأله را می توان به عنوان فرایندی در نظر گرفت که بدان وسیله یادگیرنده با ترکیب قواعد از پیش آموخته شده راه حلی را برای مسأله جدید ارائه نموده که این فرایند، یادگیری جدید را به دنبال دارد. در این فرایند، یادگیری قواعد و اطلاعات کلامی به عنوان پیش نیازهای این طبقه فرعی مد نظر قرار می گیرند(گانیه، ۱۳۷۳).

 

 

 

۲-۱۳- مباحث نظری مهارت های اجتماعی:

 

 ۲-۱۳-۱- مفهوم شناسی مهارت های اجتماعی:

 

در متون روانشناسی، مفهوم مهارت های اجتماعی به صورتهای مختلف تعریف شده است. برای مثال هالینگر[۶](۱۹۸۷) مهارت های اجتماعی را عبارت از مهارت هایی می داند که برای داشتن ارتباط مثبت با دیگران و پذیرش توسط آنها ضروری هستند، کارتلج[۷]  و همکاران(۱۳۷۲) مهارت های اجتماعی عبارت است از رفتارهای انطباقی فراگرفته که فرد را قادر می سازد با افراد روابط متقابل داشته باشد، واکنش های مثبت  بروز دهد و از رفتارهایی که پیامد منفی دارد، اجتناب ورزد. گرشام، واتسون و اسکینر[۸](۲۰۰۱) مهارت های اجتماعی مجموعه از توانایی هایی هستند که: روابط اجتماعی مثبت و مفید را آغاز و حفظ نماید، دوستی و صمیمیت با همسالان را گسترش دهد، سازگاری رضایت بخشی را در مدرسه ایجاد کند، به فرد اجازه دهد که خود را با شرایط وفق دهند و تقاضاهای محیط اجتماعی را بپذیرند. مهارت های اجتماعی را می توان رفتار های کلامی و غیرکلامی مقبول، هدفمند، بهم مرتبط و تحت کنترل و آموختی تعریف کرد که جنبه ی تعاملی داشته، موجب شروع و تداوم روابط متقابل و مثبت گردیده، عزت نفس افراد را افزایش داده و پذیرش اجتماعی را تسهیل می نماید مایکلسون[۹]  و همکاران(۱۹۸۳؛ به نقل از خیر و یوسفی، ۱۳۸۱) معتقدند که تعریفی منسجم از مهارت های اجتماعی، می تواند شامل چند مورد زیر باشد:

 

۱- مهارت های اجتماعی اساساً از طریق یادگیری(بویژه از طریق یادگیری اجتماعی شامل مشاهده، الگوسازی، تمرین و بازخورد) بدست می آید.

 

۲- مهارت های اجتماعی شامل رفتار کلامی و غیرکلامی شناخته شده و جدایی پذیر هستند.

 

۳- مهارت های اجتماعی شامل توانایی شروع ارتباط مناسب و مؤثر با دیگران و نیز ارائه­ پاسخ های شایسته و مفید هستند.

 

۴- مهارت های اجتماعی تقویت مناسب را به دنبال دارد.

 

۵- مهارت های اجتماعی، ماهیتی تعاملی دارند و مشتمل بر پاسخ های مناسب و مؤثر می باشند.

 

۶- مهارت های اجتماعی تحت تأثیر ویژگی های فردی و محیطی است که مهارت مورد نظر در آن بروز       می کند(یعنی ویژگی موقعیت) و عوملی همچون سن، جنسیت، موقعیت اجتماعی افراد، روی نحوه­ی عملکرد اجتماعی آنها تأثیر می گذارند.

 

بنابراین مهارت های اجتماعی، رفتارهای آموختنی هستند که بر روابط میان افراد تأثیر می گذارند. این مهارت ها از رفتارهای مشخص و مشتمل بر  توانایی شروع ارتباط و ارائه پاسخ تشکیل شده اند و احتمال دریافت تقویت اجتماعی را به بیشترین حد خود می رسانند. و نیز ماهیتی تعاملی دارند که وابسته به موقعیت هستند. در اکثر کودکان رشد مهارت های اجتماعی مناسب از طریق تعامل با والدین، خواهران و برادان و بستگان و همسالان و طی فرایند آرام و خود به خود، صورت می گیرد. اما برای آن دسته از کودکانی که این فرایند خود به خود، به نحوی صحیح انجام نپذیرد، می تواند مشکلاتی در زمینه ­های مختلف به وجود بیاورد. تحقیقات نشان داده اند، بسیاری از کودکانی که در روابط اجتماعی دارای مشکل هستند و یا توسط همسالات خود مورد پذیرش واقع نمی شوند، در معرض ابتلا به انواع ناهنجاری های رفتاری ـ عاطفی قرار دارند و در امر پیشرفت آموزش ضعیف هستند. از طرفی دیگر کودکانی که دارای مهارت های اجتماعی مناسب هستند، رفتارهایی را از خود نشان می دهند که منجر به پیامدهای مثبت روانی ـ اجتماعی نظیر پذیرش توسط همسالان و رابطه مؤثر با دیگران می شوند. آنها می توانند خودداری رفتاری داشته باشند و رفتارهای دوستانه، یاریگرانه و سخاوتمندانه و به طور کلی رفتارهای مبیّن همکاری با دیگران را از خود نشان دهند. کودکانی که رفتارهای اجتماعی دارند، می توانند حالات عاطفی و هیجانی دیگران را درک نمایند. در تنظیم و عواطف خود تبحر بیشتری نشان دهند و در رفتار های اجتماعی، به نحوی مناسب و شایسته با دیگران ارتباط برقرار کنند(خیر و یوسفی، ۱۳۸۱).

 

۲-۱۳-۲- انواع مهارت های اجتماعی:

 

مهارت های اجتماعی بسیار متنوع بوده و تقسیم بندی واحدی در مورد آنها وجود ندارد. پیاژه جامعه پذیری یا رشد اجتماعی کودکان را از نخستن سال های زندگی تا دوران بلوغ به ۳ مرحله تقسیم می کند:

 

مرحله اول را «خود محوری»[۱۰] می نامد. در این مرحله انگیزه ی اجتماعی خارج در کودک تأثیری ندارد و او خود را محور همه چیز می داند.

 

مرحله دوم تلاش می نماید روابط اجتماعی برقرار کند. در مرحله سوم داد و ستد های اجتماعی پدیدار می گردد و کودکان با دیگران رفتار محرمانه و متقابل دارد(قنبری، ۱۳۸۷).

 

گلدشتاین[۱۱](۱۹۹۸)؛ به نقل از نصر اصفهانی و همکاران، ۱۳۸۳) مهارت های اجتماعی را به شش دسته طبقه بندی می کند:

 

۱٫مهارت های اجتماعی آغاز کننده.

 

۲٫مهارت های اجتماعی پیشرفته.

 

۳٫مهارت های اجتماعی مربوط به احساسات و عواطف.

 

۴٫مهارت های اجتماعی مربوط به پرخاشگری.

 

۵٫مهارت های اجتماعی مربوط به استرس.

 

  1. مهارت های اجتماعی مربوط به طرح ریزی.

فتحی(۱۳۸۷؛ به نقل از ابراهیمی، ۱۳۸۸) مهارت های اجتماعی را به ده دسته تقسیم کرده است.

 

۱٫مهارت های کلامی و غیر کلامی.

 

۲٫آشنایی با یک غریبه و معارفه.

 

۳٫داد و ستد و تعارفات اجتماعی.

 

۴٫شناسایی حقوق و رفتار قاطعانه.

 

۵٫تعریف و قدردانی از خود و دیگران.

 

۶٫تقاضا کردن و رد کردن تقاضای غیر منطقی.

 

۷٫نحوه پرسیدن سؤالات خصوصی.

 

۸٫انتقاد و انتقاد پذیری.

 

۹٫کنترل خشم و کنار آمدن با احساس تحقیر.

 

۱۰٫درک تفاوت بی جرأتی، پرخاشگری و ابراز وجود.

 

کودکان برای آنکه بتوانند خودشان را با اجتماعی که در آن زندگی می کنند، هرچه بیشتر سازگار کنند، باید مهارت های اجتماعی گوناگون را بیاموزند. این مهارت ها در بر گیرنده طیف وسیعی از توانایی های گروهی، از آغاز کردن یک مکالمه ساده، حفظ و پایان دادن به آن تا تشخیص علائم و نشانه های ارتباط جمعی و حتی پیچیده ترین آنها مثل: فرایند حل مشکل و تعارض می باشد. کودکانی که در این مهارت ها ضعف دارند می توانند به کمک والدین، آموزگاران و مشاورا ن مدرسه و با بهره گرفتن از روش های مدل سازی، نقش بازی کردن و تمرین این گونه مهارت ها را فرا گیرند(سلحشور، ۱۳۸۵).

 

[۱] -Shin feld

 

[۲] -Carelson

 

[۳] -Ganieh

 

[۴] – Caldwell & Hall

 

[۵] – Exezidis & Cullen & Malone

 

[۶] — Hollinger

 

[۷] – Kartledg

 

[۸] – Gersham, Watson &Skinner

 

[۹] – Mikelson

 

 

 

[۱۰] – ego center

 

[۱۱] – Goldesten

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:32:00 ب.ظ ]