مقاله-پروژه و پایان نامه | ۲-۹ سنجش و غربالگری مشکلات شناختی بیماران ام اس – 4 |
“
۲-۸-۸ نوروپلاستیسیتی
نوروپلاستیسیتی یک تغییر اساسی در گذرگاه و سیناپسهایی است که در پاسخ به سیگنالهای محیطی یا آسیب مغزی اتفاق می افتد. این فرایند ویژه یک نوع مکانیسم جبرانی است که می تواند مغز را قادر به بهبود و بازیابی آسیبهای عصبی مرکزی کند. اسکلروز متعدد یک بیماری خود ایمنی است که می تواند بخشهای مختلف سیستم عصبی مرکزی را به خصوص ماده سفید درگیر کند. ازآنجاکه درگیری سیستم عصبی مرکزی به صورت پیشرونده است و در اسکلروز متعدد ادامه مییابد، انتظار میرود که نوروپلاستیسیتی در بهبود آسیبهای سیستم عصبی مرکزی در این بیماران اتفاق افتد. مطالعات نشان می دهند که تکنیکهای توانبخشی شناختی متفاوت ممکن است در نوروپلاستیسیتی این بیماران مؤثر باشد (مقدسی و اوجی،۲۰۱۳).
۲-۸-۹ ذخیره شناختی
یک فاکتور مهم دیگر که تأثیر آن بر توانایی ذهن و عملکرد شناختی آن مطرح است، غنای ذهنی فرد است (استرن، ۲۰۰۹). بر اساس فرضیه ذخیره شناختی، غنای ذهنی می تواند از تأثیر منفی بیماریها بر تواناییهای شناختی بکاهد. ساموسکی[۸۴] و همکاران (۲۰۰۹)، در یک مطالعه جدید صدق این فرضیه در بیماران اماس را نشان داده اند و بر لزوم انجام تحقیقاتی برای پیشگیری از روند نزولی شناخت در این بیماران با بهره گرفتن از فرضیه مذکور تأکید ورزیدهاند.
۲-۸-۱۰ گرما
حساسیت به گرما و نقش آن در نقایص شناختی بیماران اماس آشکار شده است. در مطالعه ای عملکرد شناختی توسط آزمونهای توجه مستمر و سرعت پردازش، PASAT و آزمون آمادگی دیداری رایانهای، قبل، در حین و بعد از ارائه گرما اندازه گیری شد. در طول ارائه گرما دمای بدن بیماران مبتلا به اماس نسبت به گروه کنترل به طور معناداری بیشتر بود و گرما عملکرد بیماران را تنها در آزمون PASAT نسبت به سایر مقیاسهای شناختی بدتر کرد. نتایج این مطالعه نشان داد افزایش قابلتوجه دمای مرکزی بدن در استرس حرارتی با بدتر شدن خفیف و برگشتپذیر عملکرد PASAT 3 ارتباط دارد، در حالی که به نظر میرسد عملکرد چالاکی بینایی تحت تأثیر قرار نگرفته است (همالاینن[۸۵] و همکاران، ۲۰۱۲).
۲-۹ سنجش و غربالگری مشکلات شناختی بیماران ام اس
افراد مبتلا به اماس که مشکلات شناختی را تجربه کرده اند باید مورد ارزیابی عصبروانشناختی قرار گیرند. این می تواند به ارزیابی علل مشکلات شناختی (واکنش روانی یا ارگانیک)، کمک کند تا راههای مناسب جهت کاهش نتایج این آسیبها به فرد ارائه گردد. نقایص شناختی باید در اسرع وقت بهوسیلۀ ابزارهای غربالگری کوتاه مورد ارزیابی قرار گیرند تا توسط آن به بیماران و مراقبان آن ها جهت کنار آمدن با موقعیت جدید کمک شود (گلدینگ و هنز، ۲۰۱۲). متأسفانه پی بردن به مشکلات شناختی بیماران اماس در حین معاینات و آزمایشهای عصبشناسی دشوار است (فیچر،۱۹۸۹). ضمناً ارتباط ضعیفی بین میزان ناتوانی های جسمانی و مشکلات شناختی بیماران اماس وجود دارد (رائو و برناردین ،۱۹۹۱) اما علیرغم مشکلاتی که در یافتن اختلال شناختی بیماران در حین معاینات پزشکی وجود دارد استفاده از آزمونهای عینی عصب-روانشناسی هنوز به عنوان یکی از مراحل روتین معاینات در کلینیکهای تخصصی اماس در نیامده است. یکی از دلایل عدم استفاده از این آزمونها در دسترس نبودن آنهاست که حتی اگر موجود هم باشند، احتمالاً گران قیمت و طولانیمدت هستند. اما با شروع اقدامات پزشکی برای بهبودی بیماران، یافتن اختلالات شناختی در مراحل اولیه بسیار مهم و ضروری است.
در حال حاضر ابزار ارزیابی عملکرد شناختی افراد مبتلا به اماس (MACFIMS) به زبان فارسی هنجاریابی شده است (اسحاقی و همکاران،۲۰۱۲). اگرچه این آزمون باهدف سنجش مشکلات شناختی بیماران اماس طراحی گشته اما میتوان از آن به عنوان یک مجموعه آزمون ارزیابی عملکرد شناختی مفید و مقرونبه صرفه در میان جمعیت نرمال جامعه هم برای کسب اطلاعات بیشتر در سنجشهای بالینی روانشناسان استفاده کرد.
۲-۱۰ مداخلات شناختی در بیماران ام اس
با توجه به فراوانی بالای نقایص شناختی در افراد مبتلا به اماس و نتایج جدی آن اطلاعات دربارۀ مشکلات شناختی مرتبط با اماس، ارزیابی عصبروانشناختی و توانبخشی عصبشناختی باید جزو بخشهای ضروری هر برنامه توانبخشی باشد. توانبخشی بعد از تشخیص شروع می شود. بر این اساس عصب روانشناس باید بخشی از گروه توانبخشی اماس به منظور ارزیابی و درمان فرد مبتلا به اماس در نظر گرفته شود.
جبران[۸۶]، زمانی که فاصلهای میان سطوح عملکرد مورد انتظار و واقعی وجود دارد لازم است. روشهای ارزیابی باید به صورت فردی انتخاب شود. در حال حاضر درمان دارویی نقش مهمی در آسیب عصبشناختی بازی نمیکند.
جبران شامل ۴ عنصر است:
ترمیم (بازسازی)[۸۷]، که آموزش مستقیم عملکرد کاهشیافته است. ابزارهای آموزش رایانهای که حوزه های شناختی خاصی را هدف قرار می دهند (مانند حافظۀ کاری، توجه، عملکردهای اجرایی)، ممکن است فرصت مهمی برای تحریک سیستم عصبی مرکزی باشد و در نتیجه به مغز برای جبران نقایص از طریق فعال کردن مسیرهای جایگزین کمک کنند. بااینحال ادبیات در این موضوع هنوز اندک است و نتایج جهت مقایسه به دلیل رویکردهای روششناختی متفاوت مشکل است. بااینحال، شواهدی وجود دارد که آموزش شناختی اثرات مفیدی دارد.
جانشینی[۸۸]، استفاده از روشهای دیگر جهت دستیابی به نتیجۀ مشابه.
انطباق[۸۹]، شامل سازگار کردن فرد با اهداف و انتظارات خود با سطوح عملکرد واقعی است.
جذب (تشبیه)[۹۰]، دلالت بر سازگار ساختن انتظارات افراد دیگر با سطوح واقعی عملکرد دارد (مطلع ساختن افراد مهم مثل مراقبان، اجتماع و …) (گلدینگ و هنز، ۲۰۱۲).
۲-۱۱ توانبخشی شناختی
توانبخشی شناختی که اصطلاحاً ترمیم شناختی[۹۱] نیز نامیده میشود، روش درمانی است که هدف اصلی آن بهبود نقایص و عملکردهای شناختی بیمار از قبیل حافظه، عملکرد اجرایی، درک اجتماعی، تمرکز و گوشبهزنگی(توجه) است. توانبخشی شناختی با شناخت درمانی[۹۲] تفاوت اساسی دارد چراکه در شناخت درمانی هدف تعدیل و بازسازی افکار و باورهای غلط و نادرست است (هرز و مدر،۲۰۰۲، به نقل از دولتشاهی، ۱۳۸۳).
“
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-17] [ 11:19:00 ب.ظ ]
|