پایان نامه : محدودیتهای MBCT |
با وجود اثربخشی MBCT بر اساس هزینه های پایین و میزان موفقیت بالا در کاهش عودهای افسردگی، پژوهشها نشان میدهد که اثربخشی یکسانی در پیشگیری از همهی اشکال عود افسردگی ندارد. به عقیدهی سگال و همکاران (۲۰۰۲) اگرچه MBCT برای بیمارانی با سه دوره یا بیشتر موثر است، برای افرادی که تنها دو دورهی قبلی داشته اند موثر نیست. میزان عود برای آنهایی که MBCT دریافت می کنند و برای آنهایی که یکی از درمانهای رایج[۱] (TAU) را دریافت می کنند یکسان است. نتایج مشابهی از پژوهش ما و تیزدیل (۲۰۰۴) به دست آمده است.
ما و تیزدیل (۲۰۰۴) نیز نشان دادند که اگر هنگام شروع افسردگی هیچ رخداد زندگی پیشایندی وجود نداشته باشد، کاهش میزان عود/بازپیدایی در MBCT به حداکثر میرسد، در حالیکه هیچ تفاوتی بین MBCT و TAU برای افسردگیهایی که به وسیلهی رخدادهای معنادار زندگی شروع میشود نشان داده نشد. به عبارت دیگر، MBCT در کاهش عود/بازپیدایی مرتبط با نوع خودپیرو و نشخواری الگوهای تفکر منفی که به طور درونی فراخوانده میشوند موثر است، اما در کاهش عود/بازپیدایی مرتبط با رخدادهای سخت زندگی ناموثر است.
سگال و همکاران (۲۰۰۲) نشان دادند که MBCT به ویژه برای آنهایی که در گذشته افسردگی داشته اند اما در هنگام شروع برنامهی MBCT نسبتاٌ بهبود یافتهاند طراحی شده است. بنابراین، MBCT بیمارانی را که افسردگی حاد دارند هدف قرار نمیدهد زیرا تمرکز ضعیف و تفکر منفی شدیدتر در میان این بیماران توجه و تمرکزشان را که مستلزم رشد مهارتهای بنیادین MBCT است تحت تاثیر قرار خواهد داد. برعکس، بر اساس یافته های پژوهش کنی و ویلیامز (۲۰۰۷)، اغلب شرکتکنندگان در MBCT که افسردگی شدید دارند در نمرات افسردگیشان بهبودی نشان دادند. با این حال، حتی اگر شرکتکنندگان شدیداٌ افسرده بودند، باید تشخیصشان صرفاٌ افسردگی اساسی بود نه اختلال عاطفی. آنهایی که واجد شرایط برای شرکت در آن پژوهش بودند نیز اگر تشخیصشان افسردگی اساسی بود مستلزم داشتن سه دوره یا بیشتر بودند. در واقع این دو ملاک کاربرد دامنهی نتایج در این پژوهش را محدود میکرد. بنابراین، اثربخشی MBCT در بیماران افسردهی حاد هنوز قطعی نیست.
به عقیدهی کوئلهو، کنتر، و ارنست[۲] (۲۰۰۷)، پژوهش در موردMBCT در مراحل مقدماتیاش میباشد و تلاش برای ترسیم نتیجهگیریهای قطعی در مورد اثربخشیاش هنوز زود است. در مورد “نقش منحصر به فرد مراقبهی حضورذهن در پیامد MBCT” پژوهش کافی وجود ندارد (لاو مکمین، ۲۰۰۵). نقشی که حضورذهن در MBCT برای پیشگیری از عود/بازپیدایی افسردگی بازی می کند و اثربخشی واقعیاش هنوز قطعی نیست. پژوهش بیشتری برای تایید اثربخشی و کارآمدی MBCT لازم است؛ برای مثال، آیا MBCT نسبت به مددکاری اجتماعی فردی و یا تجویز دارو به منابع کمتری نیاز دارد (کوئلهو و همکاران، ۲۰۰۷).
۲-۳۰- درمان شناختی رفتاری
اولین رویکرد درمان مستقلی که منجر به پایه گذاری درمان شناختی رفتاری[۴] گردید، درمان عقلانی – هیجانی[۵] بود که توسط دکتر آلبرت آلیس[۶] بنیان گذاشته شد. اواسط دهه ۱۹۵۰، آلیس در واکنش به طبیعت ناکارآمد روانکاوی رویکرد خود را توسعه داد. ریشههای فلسفی RET به گروهی از فلاسفه یونان باز میگردد، ازجمله اپیکتتوس و مارکوس اورلیوس. اپیکتتوس در رسالهای نوشت: انسانها توسط چیزها آشفته و پریشان نمیشوند، بلکه با برداشت و باوری که از آنها میگیرند چنین میشوند. رواندرمانگر مدرنی که بیشترین تلاش را در پیشرفت RET داشت آلفرد آدلر بود (روانشناسی فردی را ایجاد نمود). آدلر که یک نئوفرویدی است اظهار داشت: من معتقدم که رفتار یک فرد از ایدههای او سرچشمه میگیرد.
آلیس مدل ABC را به وجود آورد و آن را همگانی نمود و بعداً نام آن را به رویکرد ABCDE تغییر داد. در دهه ۱۹۹۰ آلیس رویکرد خود را به رفتار درمانی عقلانی – هیجانی تغییر نام داد. در سالهای ۱۹۶۰ دکتر آرون بک رویکرد خود را با نام درمان شناختی به وجود آورد. راهکار بک به دلیل راهبرد درمانی موثری که در افسردگی دارد شناخته میشود. در دهه ۱۹۶۰ دکتر مکسی مالتس بی. (ازشاگردان آلیس) درمان عقلی رفتاری را مورد توسعه قرار داد. دیگر نظریه پردازان و پزشکان تأثیر گذار عبارتاند از مایکل ماهونی، دونالد میشن بام و دیوید برنز. دکتر دیوید برنز توسط کتاب پرفروش خود به نام «حال خوب[۷]» در دهۀ ۱۹۸۰، CBT را به زبان ساده برای همه قابل درک نمود (انجمن ملی درمانگران شناختی رفتاری[۸]، ۲۰۰۸).
۲-۳۱- پیدایش CBT
درمان شناختی – رفتاری یک دسته بندی عمومی از روان درمانی است. درمان شناختی[۹] یا درمان شناختی – رفتاری توسط آرون تی بک درسال ۱۹۶۰ در زمانیکه در دانشگاه پنسیلوانیا یک روانپزشک بود پایه گذاری گردید. دکتر بک با بهره گرفتن از مطالعات و تمرینات روانکاوی آزمایشات متعددی را در راستای آزمایش مفاهیم روانکاوانه افسردگی طراحی و به انجام رساند. در حالیکه انتظار میرفت تحقیقات، این مفاهیم پایهای را تأیید کنند، رسیدن او به نتایج معکوس و مخالف او را شگفت زده کرد.
[۱]. Treatment As Usual
[۲]. Coelho, Canter & Ernest
[۳]. Lau & McMain
[۴].Cognitive Behavioral Therapy (CBT)
[۵].Rational Emotional Therapy (RET)
[۶].Elise
[۷].Feeling Good
[۸]. National Association of Cognitive-Behavioral Therapists (NACBT)
[۹].CT
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-06-07] [ 08:23:00 ب.ظ ]
|