سرمایه اجتماعی بعنوان عامل تسهیل همکاری و هماهنگی که دستیابی به اهداف را با هزینه کمتر امکانپذیر میسازد میتواند در سه سطح مورد بررسی قرار گیرد:
– سطح خرد: در این سطح، سرمایه اجتماعی در قالب روابط فردی و شبکههای ارتباطی بین افراد و هنجارها و ارزشهای غیر رسمی حاکم بر آنها بررسی میشود و در این سطح منافعی مورد نظر است که فرد به سبب عضویت در گروه و بهرهبرداری از سرمایه اجتماعی به دست میآورد مانند هنگامی که مادری از دوستش تقاضا میکند تا بچه او را برای مدتی نگاه دارد. این رابطه دوستی ناشی از سرمایه اجتماعی میان مادر و دوست خود است که اگر وجود نمیداشت، مادر مجبور بود پرستار بچه استخدام کند و هزینه بپردازد. تقسیمبندی سرمایه اجتماعی به دو نوع غیررسمی (پیوندی یا درونگروهی) و تعمیمیافته (آوندی یا میانگروهی) –که در صفحات آینده به تفصیل توضیح داده خواهد شد- در این سطح قرار دارند.
– سطح میانی: سرمایه اجتماعی در کنار منافعی که برای فرد دارد میتواند در صورت تکرار و پایبندی تمام اعضای گروه به تعهدات خویش منافعی جمعی را پدید آورد که برای تمامی اعضای گروه قابل استفاده باشد. سرمایه اجتماعی در این سطح که به سرمایه اجتماعی هماوندی نیز معروف است به پیوندها و روابط حاکم میان اعضای گروهها، سازمانها، بنگاهها میپردازد. تفاوت این سطح از سرمایه اجتماعی با سطح خرد در این است که جایگاه افراد در سطح میانی یکسان نیست و شامل روابط افقی و عمودی در یک سازمان یا گروه میشود. این تفاوت جایگاه، غالباً موجب ایجاد روابطی جدید و با ویژگیهای خاص میشود. بررسی جیمز کلمن در خصوص فروشندگان بازار الماس شهر نیویورک نمونه بارزی از سرمایه اجتماعی در این سطح میباشد. او در این مثال نشان میدهد که چگونه تهعدات متقابل اعضای گروه و ضمانتهای مؤثر برای ممانعت از خیانت در امانت موجب شده تا اموری مانند ارزشیابی الماسها بدون کمترین هزینهها و با اطمینان انجام گیرد و در نتیجه همبستگی گروهی در سطح بالایی حفظ و تداوم یابد.
– سطح کلان: آخرین و فراگیرترین جنبه سرمایه اجتماعی، سطح کلان است که شامل رسمیترین روابط و ساختارهای نهادی میشود. در این نگاه، علاوه بر روابط گسترده غیررسمی و همچنین روابط افقی و عمودی که در دو سطح قبل مطرح شدند، روابط و ساختارهای نهادی رسمی چون حکومت، رژیم سیاسی، قوانین حاکم، نظام حقوقی و آزادیهای مدنی و سیاسی نهادهایی هستند از طریق آنها سرمایه اجتماعی کلان شکل میگیرد. این بحث از سرمایه اجتماعی تحت عنوان نهادی نیز معرفی میشود و به محیط اجتماعی و سیاسی میپردازد که به ساختارهای اجتماعی شکل میدهد و هنجارها را قابل توسعه میکند. (شاه حسینی،۱۳۸۱؛۱۲و بهزاد،۱۳۸۱؛۴۵-۴۳)
شاخص اصلی مورد استفاده برای آگاهی از نهادهای حاکم بر جامعه و بدنبال آن، سنجش سرمایه نهادی، برداشت اعضای جامعه از نهادهاست، یا بعبارتی همانند بسیاری از تحقیقات که در ایران نیز انجام شده است میزان اعتماد افراد به اصناف مختلف یا از نگرش مردم نسبت به رعایت قوانین پرسش شود. ویژگی متمایزکننده این سطح سرمایه اجتماعی، رسمیت موجود میان کنشگران آن است. بررسیهای پاتنام و فوکویاما در این سطح قرار دارد.از نظر پاتنام سرمایه اجتماعی موجب شده تا نهادهای دموکراتیک حکومتی بهتر وظایف خود را انجام دهند و از نظر فوکویاما، سرمایه اجتماعی نظم اجتماعی را به طریق مؤثر و کارآمدتری حفظ و تداوم میبخشد.
۲-۱-۶-پیامدهای منفی سرمایه اجتماعی:
بخش اعظم ادبیات سرمایه اجتماعی با لحاظ قرار دادن نقش سرمایه اجتماعی در روانسازی چرخهای همکاری تا حد زیادی بر پیامدهای مثبت آن تمرکز داشتهاند و تحقیقات زیادی در خصوص مزایای حاصل از بکارگیری سرمایه اجتماعی انجام شد. اما به خطرات و تهدیدات آن کمتر توجه شده است چرا که سرمایه اجتماعی همچون همه پدیدههای اجتماعی نمیتواند بدون ابعاد و نکات منفی باشد.اگر سرمایه اجتماعی همکاری دو جانبه را برای منفعت اعضای آن مستحکم میکند پس به همین مقدار میتواند همکاری برای اهداف منفی را ارتقاء بخشد. تقریباً همین مطلب درباره سرمایه مالی و سرمایه فیزیکی هم صادق است. بخش زیادی از مطالب مارکس درباره سرمایه، برای تشریح پیامدهای منفی سرمایه بود. پاتنام یک فصل از کتاب خویش بنام «بولینگ تنها» را به بررسی مضرات سرمایه اجتماعی اختصاص داد و احتمال سوء استفاده از سرمایه اجتماعی را در شرایط خاص تصدیق کردامادرکل معتقد بود که سرمایه اجتماعی یک نیروی مفید و بیضرر است و فقط یک سری هزینه بدنبال خود دارد. فوکویاما نمونههایی از پسآمدهای منفی سرمایه فیزیکی (اسلحه) و سرمایه انسانی (شکنجه) را مطرح می کند اما بیان میدارد که احتمال تولید اثرات منفی توسط سرمایه اجتماعی بیش از دو شکل دیگر سرمایه است و علت آن را این امر میداند که اغلب همبستگی گروهی در اجتماعات انسانی به قیمت خصومت بر علیه اعضای برونگروهی ایجاد میشود. وی نتایج منفی سرمایه اجتماعی را با بهره گرفتن از شعاع اعتماد تشریح می کند و میگوید که هر چه شعاع اعتماد محدود به اعضای خود گروه باشداحتمال بروزاثرات منفی بیشتر میشود .(همان؛ ۱۳۴-۱۲۱)
بنابراین مشخص است آنچه که میتواند برای شبکه اجتماعی واحد یا برای سازمان مشخص منفعت سرمایه اجتماعی تلقی شود عیناً زیانی برای شبکه اجتماعی یا سازمانی دیگر یا حتی کل جامعه به حساب آید، بطوری که پورتس و لندونت (۱۹۹۶) اظهار میدارند که همبستگی بالای گروهی بویژه درشبکههای بسته گرچه سرمایه اجتماعی برای آن گروه بخصوص افراد عضورا به حداکثر میرساند. در مقابل این امر به زیان سایر گروهها و افراد تمام میشود (به نقل از سازمان ملی جوانان، ۱۳۸۷؛ ۱۰۵). از جمله وجوه مرتب با آثار مخرب سرمایه اجتماعی ایجاد نابرابری و باز تولید آن است. بیشتر افرادی که به نسبت سرمایه مالی و فرهنگی زیادی دارند از سرمایه اجتماعی زیادی هم برخوردارند. منظور آن است که افراد عموماً مشارکت بیشتری با سایر افراد داشته و همچنین اتصالاتشان بیشتر با افرادی است که اتصالات زیادی دارند و در مقابل افراد محروم از لحاظ اقتصادی و تحصیلات، گاهی اوقات به دلیل اتصالاتشان عقب نگه داشته میشوند که این مطلب را نباید صرفاً به معنای مشارکت کم دانست چرا که محرومترین افراد هم تمایل به تشکیل شبکههایی از افرادی با موقعیتی مشابه خودشان دارند که قابلیت محدودی در دسترسی به منابع جدید خواهند داشت .(جانفیلد، ۱۳۸۸؛ ۱۲۹-۱۲۴)
فان در خصوص آثار مخرب سرمایه اجتماعی میگوید که «همان ویژگیهای سرمایه اجتماعی که آن را مفید و حاوی فواید میسازند بالقوه میتوانند به بروندادهای منفی نیز بیانجامند … و به جای متحدسازی اجتماعات به متفرق کردن آنها همت گمارند» که اریکسون از این ویژگی تحت عنوان شرایط متناقض و پارادوکسیکال برای سرمایه اجتماعی یاد میکند. بدین صورت که علیرغم وجود مزایا و جنبههای مثبت، میتواند به نتایج منفی و ناخواسته نیز منجر شود (سازمان ملی جوانان، ۱۳۸۷؛ ۱۰۶-۱۱۵).از سوی دیگر این نتایج منفی سرمایه اجتماعی میتواند نتیجه عملکرد مستقیم و اهداف یک گروه باشد مانند برخی از شبکههای اجتماعی مانند گروههای تروریستی که از سرمایه اجتماعیشان برای اهداف مخرب و نامطلوب استفاده میکنند یا میتواند ناشی از نتایج غیرمستقیم یا ناخواسته عملکرد یک گروه باشد که در ابتدا توافقی بر سر آن نداشتهاند. که در این حالت سرمایه اجتماعی سازنده (Productive) جای خود را به آنچه که روبیو سرمایه اجتماعی منحرف (Perversed) مینامد میدهد. (وولکاک و نارایان، ۲۰۰۰؛ ۲۲۹)با این حال سرمایه اجتماعی مخرب دارای نکات مثبتی نیز است که برای اعضای شبکه خیلی مهم است. بدین صورت که باندهای خشن تنها شبکههایی هستند که در آنجا با افرادی مواجه میشوند که آنها را دوست دارند. چرا که عضویت در این باندها برای اعضای آن علاوه بر کسب نوعی هویت و کارایی فردی نوعی سرگرمی هم محسوب میشود. بعد جنسیتی سرمایه اجتماعی مخرب هم خیلی بارز است. جرائم سازماندهی شده مخصوصاً در سطح رهبری، بیشتر قلمرو مردان است و بیشتر باندهای سازماندهی شده عموماً مردانه هستند و خیلی از اصول سازماندهی شده باندهای شکل گرفته براساس پیروی زنان پایهگذاری شده است. براساس تحقیقات چیریکاس و همکارانش (۲۰۰۱) ارتباطی پیچیده بین سرمایه اجتماعی مخرب و قومیت وجود دارد. مسلماً در جایی که مشابهتها در بالاترین حد باشد اعتماد بیشتر بوده و تهدید جنایتکارانه اغلب از جانب سایر اقوام احساس میشود. حتی گاهی اوقات پایبندی آشکاری نسبت به نژادگرایی و فرقهگرایی مذهبی مشاهده میشود. برای نمونه در مسکو اعضای باندها باید به اهداف گروه که شامل فعالیتهای تبهکارانه و ملیگرایی و نژادگرایی افراطی است سوگند وفاداری بخورند. (جانفیلد، ۱۳۸۸؛ ۱۴۳-۱۴۰)
آلجاندرو پروتس از جمله افرادی است که به پیامدهای منفی سرمایه اجتماعی پرداخته و در بررسیهای خود چهار نمونه از اهداف نامطلوب سرمایه اجتماعی را بیان میدارد:
– محرومیت بیگانگان: محروم کردن افراد بیرون از شبکه از منافعی که توسط اعضاء شبکه کنترل میشود.
– افزایش مطالبات اعضای گروه: مطالبات بیش از اندازه از اعضاء همکار کم تلاش در گروه از اعضاء موفق از طریق «سواری گرفتن رایگان» در جایی که گروهها با همبستگی بالا شکل یافتهاند.
– محدود کردن آزادی افراد
– هنجارهای ضعیف یا ردهبندی نزولی هنجارها: که میتواند اعضای یک گروه که از قبل مورد ظلم قرار گرفتهاند را از مشارکت در جریان اصلی جامعه باز دارد. بعبارت دیگر وضعیتهایی هستند که در آنها استحکام همبستگی گروهی ناشی از تجربه مشترک تیرهبختی و مخالفت با جامعه اصلی است و در چنین شرایطی بیان موقعیتهای فردی اعضای گروه به انسجام گروهی لطمه میزند زیرا این انسجام دقیقاً بر پایه عدم امکان چنین موقعیتهایی بنا شده است .(به نقل از شجاعی، ۱۳۸۷؛۴۶)
بنابراین باید توجه داشت که سرمایه اجتماعی دارای آثار مخرب نیز بوده و این وجه را نیز باید بعنوان خصلت ذاتی آن در نظر داشت و به تعبیر پورتس آن را به مثابه شمشیر دو دم تلقی کرد و در مطالعه آ ن باید علاوه بر وجوه مثبت، وجوه منفی را نیز مد نظر داشت چرا که به قول دولارف، فرضیه عمومی مبتنی بر مفید بودن سرمایه اجتماعی بطور صرف، یک نتیجهگیری اشتباه است.
۲-۱-۷-نظریههای سرمایه اجتماعی
۲-۱-۷-۱-جیمز کلمن
کلمن اولین کسی بود که به بررسی مفهومی سرمایه اجتماعی و عملیاتی کردن آن پرداخت او در تحلیل و تبیین سرمایه اجتماعی به جای توجه به ماهیت و محتوای آن به کارکرد آن توجه کرده است. کلمن در زمان مرگش در ۱۹۹۵ یک جامعهشناس برجسته به حساب میآمد و در توسعه سرمایه اجتماعی، خصوصاً در آمریکای شمالی تأثیرگذار بود. مطالعات وی درباره دستاوردهای تحصیلی دانشآموزان دبیرستانهای دولتی و کاتولیک در جوامع محروم شرح میدهد که سرمایه اجتماعی میتواند منبع مهم برای عامه مردم باشد. به اعتقاد کلمن « سرمایه اجتماعی شی واحدی نیست بلکه تنوعی از هستیهای گوناگونی است که دو ویژگی مشترک دارند: همگی آنها شامل جنبهای از یک ساختار اجتماعی هستند و همگی کنشهای معین افرادی که در درون این ساختار هستند را تسهیل میکنند» (کلمن، ۱۳۷۷؛ ۴۶۲). وی معتقد است که سرمایه اجتماعی مانند دیگر شکلهای سرمایه، مولد است و دستیابی به هدفهای معین را که در نبود آن دستیافتنی نیست امکانپذیر می سازد. از نظر وی در شرایط نبود یا کمبود سرمایه مادی و اقتصادی، وجود سرمایه اجتماعی میتواند عاملی در جهت جبران این کمبود و گسترش سرمایه مادی باشد. سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی فعالیتهای تولیدی را تسهیل میکند و سرمایه اجتماعی نیز مانند آنها عمل میکند (همان؛ ۴۶۵).سرمایه اجتماعی در نظر وی منابع و انرژی نهفته در جامعه است که سبب فعال شدن ارتباطات در میان مردم میشود. این منابع اعتماد، همدلی، تفاهم و ارزشهای مشترکی میباشند که شبکه اجتماعی و انسانی را بهم متصل میکند و امکان کارهای دستهجمعی را فراهم میسازد. سرمایه اجتماعی منبعی است که میتواند سطح روابط فردی را به سطح روابط اجتماعی ارتقاء دهد. نقش گروههای نخستین مانند خانواده، دوستان و همسایگان در تولید سرمایه اجتماعی از اهمیت ویژهای برخورداراست. سیستم خانوادگی مبنای تعریف کلمن از سرمایه اجتماعی است از نظر وی سیستمهای خانوادگی از الف) سرمایه مالی (منابع مالی برای هزینههای خانواده و پرورش کودک) و ب) سرمایه انسانی (تحصیلات و مهارتهای والدین) ج) سرمایه اجتماعی ساخته شدهاند. وی بیان میکند که ریشههای مؤثرترین اشکال سرمایه اجتماعی به روابط ایجاد شده در دوران کودکی برمیگردد. بنابراین سرمایه اجتماعی بواسطه فرآیندهایی که پیوندهای خویشاوندی را از بین میبرند از جمله طلاق و جدایی و مهاجرت تضعیف میشود. (جان فیلد، ۱۳۸۷؛ ۱۸۱)
به اعتقاد کلمن سرمایه اجتماعی در سه شکل ظاهر میشود:
–تعهدات و انتظارات: که به میزان قابلیت اعتماد به محیط اجتماعی بستگی دارد. تقریباً تمامی نظریهپردازان علوم اجتماعی بر این نکته تأکید کردهاند که برای یک جامعه اعضای آن باید دارای انتظارات متقابل از یکدیگر باشند تا بدین وسیله هر فرد بتواند رفتار خود را با کردار سایرین هماهنگ سازد.
– ظرفیت بالقوه اطلاعات یا همان شبکههای اجتماعی: از نظر کلمن اطلاعات مبنایی برای کنشگران است اما دسترسی به آنها هزینه دارد با وجود این روابط اجتماعی که غالباً برای مقاصد دیگری برقرار میشوند کانالهای ارتباطی را بوجود میآورند که زمان و سرمایهگذاری لازم را برای کسب اطلاعات را کاهش میدهند بدین ترتیب روابط اجتماعی وسیله کسب اطلاعات است. بطوری که مانوئلی کاستلز، عصر پست مدرن را عصر اطلاعات و ظهور جامعه شبکهای نامیده است که در آن روابط مستقیم یا ثابت جای خود را به نظامهای باز مبتنی بر هماهنگی میدهد که او آن را شبکههای شبکهها مینامند (به نقل از محمدی، ۱۳۸۴؛ ۱۳۶).
– هنجارها و ضمانتهای اجرایی مؤثر: هنجار ویژگی نظام اجتماعی است نه ویژگی کنشگر درون آن. هنجار در سطح کلان اجتماعی وجود دارد و بر رفتار افراد در سطح خرد اجتماع حاکم است و وسیله مناسبی برای تبیین رفتار فردی فراهم میکند. هنگامیکه هنجار مؤثری وجود دارد، این هنجار شکل نیرومند، اما گاه شکننده سرمایه اجتماعی را تشکیل میدهد. هنجارهای مؤثر مانع جرم و جنایت در شهرها میشوند. هنجارهای مؤثر میتواند شکل قدرتمندی از سرمایه اجتماعی را تشکیل دهند.
علیرغم تمام تأثیرگذاریهای جیمز کلمن بر توسعه مفهوم سرمایه اجتماعی پورتس ،کلمن را به خاطر ارائه تعریفی مبهم و لیست نامرتب اشکال – لیستی که عوامل تعیینکننده ، منابع و نتایج سرمایه اجتماعی را تلفیق کند- که زمینهساز بروز آشفتگی و تعارض در ادبیات گسترده سرمایه اجتماعی شد سرزنش میکند. کلمن همچنین به خاطر محافظهکاری و تأکید بر نقش اصلی ساختارهای سنتی خانواده و مشارکت مذهبی در ایجاد سرمایه اجتماعی قوی مورد انتقاد قرار گرفته است. (وطندوست، ۱۳۹۱؛ ۵۹)
۲-۱-۷-۲-پیر بوردیو
بوردیو جامعهشناس فرانسوی، جزء اولین محققانی بود که به تحلیل نظاممند ویژگیهای سرمایه اجتماعی پرداخت. از نظر بوردیو سرمایه هر منبعی است که در عرصه خاصی اثر بگذارد و به فرد امکان دهد که سود خاصی را از طریق مشارکت در رقابت بر سر آن بدست آورد. درک بوردیو از سرمایه وسیعتر از معنای پولی سرمایه در اقتصاد است. سرمایه یک منبع عام است که میتواند شکل پولی و غیر پولی و همچنین ملموس و غیرملموس به خود بگیرد. لذا وی اشکال مختلفی را برای سرمایه قائل است که عبارتند از:
۱– سرمایه اقتصادی: که قابل تبدیل شدن به پول است و میتواند به شکل حقوق مالکیت نهادینه شود.
۲- سرمایه فرهنگی: که عبارتست از ارزشها و هنجارها و تواناییهای اجتماعی که فرد درونی کرده و میتواند به او در دستیابی به منابع کمک نماید. این نوع از سرمایه در برخی از شرایط قابل تبدیل شدن به سرمایه اقتصادی است.
از نظر بوردیو سرمایه فرهنگی به سه حالت میتواند وجود داشته باشد (مساعی، ۱۳۸۸؛ ۱۰۱):
–حالت تجسدی: این نوع سرمایه به بدن و ذهن فرد وابسته است. به تلاشها و سرمایهگذاری شخص وابسته است و بوسیله خود فرد بدست میآید. این نوع سرمایه پیوسته و همراه خود فرداست و از طریق بخشش انتقال نمییابد و به ظرفیت و استعداد یادگیری کنشگر و حافظه او وابسته است. در واقع این حالت، مجموعه تواناییها، داناییهای ذهنی، مهارتهای علمی و تجربی رفتاری است که در شیوه سخن گفتن، باورها و ارزشها و نگرشهای خاص فرد تجلی پیدا میکند.
– حالت عینیت یافته: اشیاء مادی، کالاهای فرهنگی و رسانهای مانند نوشتهها، کتابها و نقاشیها جزء سرمایه فرهنگی عینیت یافته است. بهرهگیری از این نوع از سرمایه فرهنگی وابسته به سرمایه فرهنگی تجسدی فرد است. در مطالعه این نوع سرمایه فرهنگی میتوان مجموع داراییها، موجودی کالاهای فرهنگی مورد استفاده افراد مانند نوع، تعداد کتابها، تابلوهای نقاشی، کامپیوتر و … را در نظر داشت.
– حالت نهادی شده: عینیت بخشیدن به سرمایه فرهنگی از طریق مدارک دانشگاهی و تحصیلی است که خارج از داراییهای مادی و عینی فرهنگی سرمایه تجسدی و بیولوژیکی واقعیت پیدا میکند. این کار از طریق کسب عناوین تحصیلی که به صورت قانونی و نهادی تأیید شده است حاصل میگردد.
۳- سرمایه اجتماعی: که تحت برخی از شرایط قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی میباشد و عبارتست از حاصل جمع منابع بالقوه و بالفعلی که تحت نتیجه مالکیت شبکه بادوامی از روابط نهادی شده بین افراد و بعبارت سادهتر عضویت در یک گروه است و نوعی ابزار دسترسی به منابع اقتصادی و فرهنگی از طریق ارتباطات فرهنگی محسوب میشود.
۴-سرمایه نمادین: به هر گونه دارایی گفته میشود که دستهای از اعضاء اجتماع آن را درمییابند، به رسمیت میشناسند و برای آن ارزش قائل هستند. به دیگر سخن، نقش کلیدی سرمایه نمادی مشروعیت بخشیدن به گونههای دیگر سرمایه است. سرمایه نمادی تنها در برداشتهای ذهنی وجود دارد گسترش مییابد و درک میشود.وی میان این نوع چهار نوع سرمایه یک پیوستگی خطی میبیند و سرمایه اقتصادی را ریشه دیگر انواع سرمایه میداند و معتقد است که همه انواع سرمایه میتوانند از سرمایه اقتصادی سرچشمه بگیرند و در سرمایه اقتصادی ریشه دارند اما هرگز بطور کامل به یک صورت اقتصادی تقلیل نمییابند. انواع سرمایه قابل تبدیل به یکدیگرند و هر کدام از انواع این سرمایهها میتوانند برای دستیابی به دیگر انواع آن هم یاریگر باشند.
از نظر بوردیو جایگاه هر فرد یا گروه بستگی به میزان برخورداری از ۴ شکل سرمایه دارد. بنابراین افراد یا گروهها دائماً برای بهبود جایگاه خود در فضای اجتماعی در تلاشاند تا بطرق مختلف یک نوع از سرمایه را به نوع دیگر تبدیل کنند. به این ترتیب کنشگران میتوانند با بهره گرفتن از سرمایه اجتماعی به سرمایه اقتصادی یا فرهنگی دست یابند و به همین نحو برای دستیابی به سرمایه اجتماعی نیز باید سرمایهگذاریهای هوشمندانهای در منابع اقتصادی و فرهنگی انجام دهند. حال چنانچه کیفیت زندگی در سطح پایینی قرار داشته باشد. این فرایند تبدیل و بازتولید اشکال مختلف سرمایه با مشکل مواجه می شود و در این میان سرمایه اجتماعی نمود بیشتری خواهد داشت چرا که سرمایه اجتماعی در روابط اجتماعی خلاصه میشود. بنابراین افراد و گروهها از فرصتهای محدود یا کمتری در جریان روابط اجتماعی برخوردار میشوند. چرا که گسترش شبکه ارتباطات و پیوندهای اجتماعی، سطح دسترسی افراد و گروهها به منابع اقتصادی و اجتماعی را افزایش میدهد که در نتیجه باعث استفاده بهتر از منابع اجتماعی، کاهش هزینههای اجتماعی خواهد شد. زمینه محور بودن انواع سرمایه، قابلیت ترکیب، تبدیلپذیری و اثربخشی آنها بر یکدیگر نقطه قوت دیدگاه بوردیو است.
در میان انواع سرمایههای مد نظر بوردیو، سرمایه اجتماعی دارای جایگاه خاصی است. به نظر وی سرمایه اجتماعی بعنوان شبکهای از روابط یک ودیعه طبیعی یا حتی یک ودیعه اجتماعی نیست بلکه چیزی است که در طول زمان و تلاش بیوقفه بدست میآید. بعبارت دیگر شبکه روابط، محصول راهبردهای سرمایهگذاری فردی و جمعی آگاهانه و ناخودآگاه است که هدفش ایجاد یا بازتولید روابط اجتماعی است که مستقیماً در کوتاهمدت یا بلندمدت قابل استفاده هستند و سرمایه اجتماعی هر فرد بستگی به تعداد روابط و میزان سرمایه (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نمادی) دارد (جان فیلد، ۱۳۸۶؛ ۱۷). بعبارت دیگر حجم سرمایه اجتماعی مورد تملک یک فرد به اندازه شبکه پیوندهایی بستگی دارد که او میتواند به طرز مؤثری بسیج کند مضافاً وابسته است به حجم سرمایه (اقتصادی، فرهنگی، نمادین) در تصرف کسانی که وی با آنان مرتبط است.پس سرمایه اجتماعی نوعی ابزار دسترسی به منابع اقتصادی و فرهنگی از طریق ارتباطات اجتماعی است و از دو بعد تشکیل شده است:
۱-شبکهها و ارتباطات (روابط اجتماعی)
۲-جامعهپذیری
بوردیو توضیح میدهد که افراد نبایستی فقط به رابطه داشتن با دیگران اکتفا کنند بلکه بایستی بدانند این شبکهها چگونه عمل میکنند و چگونه میتوان این روابط را در طول زمان حفظ کرد و از آنها بهره گرفت (شجاعی، ۱۳۸۷؛ ۵۴).با همه این اوصاف و با توجه به غیرقابل انکار بودن تحلیل قوی و منسجم بوردیو از انواع سرمایه کاروی بدون نقص هم نیست. عموماً وی توجه کمی نسبت به وجوه منفی سرمایه اجتماعی دارد و دلیل اصلی آن هم این است که نظریه وی بطور دقیق شیوههای بکارگیری اتصالات توسط برخی گروهها برای کسب سود تمرکز دارد و سوء استفاده از سرمایه اجتماعی را مخصوصاً در کسانی که قادر به نمایندگی سرمایه اجتماعی نهادینه هستند امکانپذیر میداند و به دیدگاهی از سرمایه اجتماعی گرایش داشته که قدیمی و فردگرایانه به نظر میرسد. در این نگاه جایگاه کمی برای کنشگران جمعی وجود دارد و تحلیلهای وی عموماً در سطح خرد باقی میمانند. از سوی دیگر وی سرمایه اجتماعی را بعنوان ابزاری برای تثبیت، تقویت و حفظ برتری طبقه مرفه میداند و در نظریه وی جایگاهی برای امکان بهرهبرداری دیگران، یعنی افراد یا گروههای کم بضاعتتر از این پیوندهای اجتماعی وجود ندارد (جان فیلد، ۱۳۸۸؛ ۳۸-۳۴).
۲-۱-۷-۳-رابرت پاتنام
رابرت پاتنام عالم سیاسی آمریکایی از دیگر صاحبنظران است که در دهههای اخیر در رواج اندیشه سرمایه اجتماعی نقش بسزایی داشته است تا جایی که رویکرد وی در باب سرمایه اجتماعی رویکردی غالب محسوب شده و رویکرد« معیار» نامیده میشود (شجاعی،۳۳۳:۱۳۸۷) .وی مفهوم سرمایه اجتماعی را فراتر از سطح خرد بکار میگیرد و به چگونگی کارکرد سرمایه اجتماعی در سطح منطقهای و ملی و نوع تاثیرات سرمایه اجتماعی بر نهادهای دموکراتیک و در نهایت توسعه اقتصادی علاقهمند است. به همین منظور در دو مطالعه تطبیقی میان ایالتهای مختلف در امریکا و همچنین حکومتهای تازه تاسیس ایتالیا در شمال و جنوب در دهه ۷۰، تاثیر سرمایه اجتماعی را در تقویت جامعه مدنی و کارآمدی دموکراسی از سویی و رشد و توسعه اقتصادی از سوی دیگر مورد توجه قرارداده است( توسلی، ۱۳۸۴؛۱۵). بدین صورت که مناطق دارای سرمایه اجتماعی زیاد، اجتماع مدنی زنده و پرشوری دارند و در نتیجه اقتصاد پررونق و نهادهای سیاسی فعال دارند ولی مناطق دارای سرمایه اجتماعی اندک، در عرصه اجتماع، اقتصاد و سیاست دچار مشکلاند.پاتنام سرمایه اجتماعی را آن دسته از عناصر ویژگیهای نظام اجتماعی( مانند اعتماد اجتماعی، شبکههای اجتماعی و هنجارها)میداند که هماهنگی و همکاری را در بین افراد یک جامعه برای دستیابی اهداف مشترک تسهیل میکند. همانطورکه مشخص است وی سرمایه اجتماعی را با سه مولفه تعریف میکند:
شبکهها: روابط اجتماعی افراد و تعاملات آنها با یکدیگر بنیادی ترین جزء سرمایه اجتماعی از نظر پاتام است و شبکهها را به عنوان خاستگاه دو مولفه دیگر سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد و هنجارهای معامله متقابل مطرح میسازد و میگوید که شبکههای رسمی و غیر رسمی ارتباطات ومبادلات درهرجامعهای وجوددارند که برخی ازاین شبکههاافقی یامساواتطلب وبرخی دیگر شبکههای عمودی یاانحصارطلب قابل تفکیک میداند. در شبکههای افقی شهروندانی عضویت دارند که از قدرت و وضعیت برابری برخوردار بوده و در شبکههای عمودی شهروندانی عضوند که در وضعیتی نابرابر نسبت به هم به سر میبرند. از نظر وی شبکههای افقی در قالب مشارکت مدنی مانند انجمنهای همسایگی، کانونهای سرود خوانی باشگاههای ورزشی، احزاب مردمی و… روی میدهند و شبکههای عمودی فاقد توان لازم برای برقراری اعتماد و همکاری اجتماعی هستند که دو عامل اساس این قضیه است یکی غیر موثق بودن جریان اطلاعات در شبکههای عمودی نسبت به افقی است و دوم این که هنجارهای معامله متقابل و مجازاتهای مربوط به تخلف مانع از فرصتطلبی میشوند و شبکههای عمودی برای تعاملات عالی کمتر وضع و اجرا میشوند. هر چه شبکههای اجتماعی بویژه شبکههای افقی در یک جامعه بیشتر باشد مردم تمایل بیشتری به همکاری و نفع جمعی دارند.
هنجارهای همیاری: در هر گروه اجتماعی هنجارهایی هستند که مهمترین سودمندی آنها تقویت اعتماد، کاهش هزینه معاملات و تسهیل همکاری است. از نظر پاتنام مهمترین این هنجارها، هنجارهای معامله متقابل هستند وی این هنجارها را مولدترین اجزای سرمایه اجتماعی میداند این هنجارها با شبکههای انبوهی از مبادلات اجتماعی مرتبط است و هر یک دیگری را تقویت میکند. وی در اینباره میگوید:
«ملاک سرمایه اجتماعی اصل همیاری تعمیم یافته است من اکنون این کار را برای شما انجام میدهم بیآنکه چیزی فوراً در مقابل انتظار داشته باشم و شاید حتی بیآنکه شما را بشناسم با این اطمینان که در طول راه شما یاگیری لطف مرا پاسخ دهید».
وی در تعریف هنجارهای همیاری به دو نوع هنجار اشاره دارد: ۱- متوازن ۲- تعمیمیافته
در نوع متوازن با مبادله همزمان چیزهایی با ارزش برابر مانند موقعی که همکاران روزهای تعطیلشان را با هم عوض میکنند اشاره دارد اما درحالت تعمیمیافته[۲۶] رابطه تبادلی مداومی در جریان است که در همه حال یک طرفه و غیر متوازن است اما انتظارات متقابلی را ایجاد میکند مبنی بر این که سودمندی که اکنون اعطا شده باید در آینده بازپرداخت گردد (غلامزاده، ۱۳۸۷:۲۲۶).
–اعتماد اجتماعی: از نظر پاتنام، شایعترین شکل سرمایه اجتماعی اعتماد است که تحت عنوان «منابع اخلاقی» شناخته میشوند منابعی که ذخیرهشان در حین استفاده به جای کاهش ،افزایش مییابد و در صورت عدم استفاده کاهش مییابد. وی اعتماد اجتماعی را ناشی از دو منبع میداند یعنی هنجارهای معامله تقابل و شبکههای مشارکت مدنی. بدین ترتیب که شبکهها، هنجارها را تولید میکنند و هنجارهای تولید شده باعث ایجاد اعتماد میشوند: (همان؛ ۲۲۷). از نظر وی اعتماد همکاری را تسهیل میکند و هر چه سطح اعتماد در یک جامعه بالاتر باشد همکاری هم بیشتر خواهد شد و باز این همکاری به نوبه خود اعتماد را ایجاد میکند. همه چیز با توجه به شعاع اعتماد، به دو نوع اعتماد شخصی و اعتماد تعمیم یافته اشاره دارد و نوع دوم را برای جامعه سودمندتر میداند به نظر وی این نوع اعتماد، شعاع اعتمادراازکسانی که شخصاً میشناسیم فراتر میبرد و همکاری گستردهتر در سطح جامعه را موجب میگردد.
پاتنام معتقد است که افراد در انجمنها میآموزند که به همدیگر اعتماد داشته باشند و برای دستیابی به اهداف مشترک همکاری کنند. همکاریهای موفق به تمایل برای همکاری بیشتر منجر شد و حتی به بیرون از این انجمنها تسری مییابد. اگر بخش زیادی از مردم عضو انجمنهای متعدد باشند این روند به کل اجتماع تسری مییابد که پاتنام از اصطلاح تسری یافتن[۲۹] برای این منظور استفاده میکند (پونتیو، ۲۰۰۴؛ ۶). وی ۲ شکل سرمایه اجتماعی را از هم مجزا میکند:
۱- سرمایه اجتماعی ارتباطدهنده یا جامع
[۳۰]- سرمایه اجتماعی درونگروهی یا انحصاری
سرمایه اجتماعی درونگروهی هویتهای انحصاری را تقویت کرده و باعث حفظ هماهنگی میشود و سرمایه اجتماعی ارتباطدهنده، افراد متعلق به تقسیمات اجتماعی متنوع را گردهم میآورد. سرمایه اجتماعی درونگروهی برای تعاملهای خاص و انتقال همبستگی سودمند است و همچنین در نقش یک نوع چسب اجتماعی قوی اجتماعی برای حفظ وفاداری درونگروهی قوی و تقویت هویتهای مشخص عمل میکند.اتصالات ارتباطدهنده برای اتصال به ابزارها و امکانات خارجی و نشر اطلاعات مفیدند و یک بینش جامعهشناختی فراهم میآورند که میتوانند هویتها و تعاملات وسیعتری را بوجود آورند (پاتنام، ۲۰۰۰، به نقل از جان فیلد، ۱۳۸۸؛ ۵۶). سرمایه اجتماعی درونگروهی حول خانواده، دوستان صمیمی و سایر خویشاوندان نزدیک بنا شده است اما سرمایه اجتماعی ارتباطدهنده به جای آنکه یک گروه کوچک و محدود را تقویت کند به ایجاد هویتهای وسیعتر و بدهبستان گسترده گرایش دارد و افراد را به آشنایان دورتری که در حلقههایی غیر از حلقه خودشان قرار دارند ارتباط میدهد.
اصولاً این اتهام بر پاتنام وارد است که یک تعریف دورانی از سرمایه اجتماعی ارائه داده است و از ارائه توضیحی برای تولید و حفظ سرمایه اجتماعی ناتوان است و اهمیت پیوندعلی مرتبطکننده اعتماد و شیکهای گسترده از انجمنها را درک نمیکند. از سوی دیگر پاتنام به علت مثبتانگاری بیش از حد زیر سؤال میرود چرا که وی سرمایه اجتماعی را درمان بسیاری از دردهای جامعه میداند و بنا به قول میسنرتال تصویری رمانتیک شده از اجتماع ارائه کرده است و این مطلب را که شبکهها میتوانند هم اعتماد و هم بیاعتمادی پرورش دهند درک نکرده است (همان؛ ۶۴).
۲-۱-۷-۴-فرانسیس فوکویاما
وی نیز مانند پاتنام سرمایه اجتماعی را در سطح کلان مورد بررسی قرار داده است و مؤلفههای مورد بحث پاتنام (اعتماد، هنجارها و شبکههای مشارکت مدنی) در بحث وی نیز تکرار شده است. فوکویاما بیش از همه محققان به جهت تأکید بر اعتماد و تحقیق در مورد اثرات اقتصادی آن معروف است. پسی معتقداست که فوکویاما کوشیده است تا عملکرد اقتصادی جوامع گوناگون را براساس سطوح مختلف اعتمادمقایسه کند زیرا سطح اعتماد موجود در جامعه تبیینکننده درجه دموکراسی و توانایی جامعه برای رقابت در عرصه اقتصادی است (شارعپور، ۱۳۸۲؛ ۲۱).
از نظر وی سرمایه اجتماعی بر پایه ارزشها و هنجارهای مشترک در یک اجتماع و همچنین بر تمایل به جایگزینی منافع شخصی با منافع گستردهتر استوار است. ارزش مشترک به بازیگران اجازه میدهد که به یکدیگر اعتماد کنند و بر پایه همین اعتماد به فردامکان میدهد تا با دیگران معاشرت کنند و از این طریق به ظهور سرمایه اجتماعی میانجامد. وی در رابطه با سرمایه اجتماعی، هنجارهای اجتماعی را به دو بخش تقسیم میکند:
– هنجارهای مولد سرمایه اجتماعی
– هنجارهای غیر مولد سرمایه اجتماعی
هنجارهای مولد به ارتقای همکاری میان اعضای گروه منجر میشود و اساساً سجایایی چون صداقت، ادای تعهدات و ارتباطات دوجانبه میباشد. اما هنجارهای مولد سرمایه اجتماعی برخلاف هنجارهای مولد سرمایه اجتماعی کمکی به ارتقای همکاری میان اعضای گروه نخواهد کرد پس ممکن است در جامعهای سرمایه اجتماعی و اعتماد متقابل را ببینیم ولی هنجارهای قوی آن از نوع غیرمولد سرمایه اجتماعی باشد مثل عدم اعتماد به دیگران، جامعهای که افراد حتی نباید به پدر و مادر خویش اعتماد کنند دارای یک هنجار غیرمولد سرمایه اجتماعی است (نوابخش، ۱۳۸۷؛ ۵) مانند هنجارهایی که در گروه مافیا رایج است که حتی به پدر و مادر خود هم اعتماد نکن.از دید فوکویاما خانواده یکی از منابع اصلی برای تولید سرمایه اجتماعی در سطح جهانی محسوب میشود که باعث میشود زمینه پیوند و اعتماد بین افراد بوجود بیاید و زوال آن کاهش سرمایه اجتماعی در جامعه را بدنبال خواهد داشت و معتقد است که رواج الکلیسم، افزایش جرم و جنایت، خودکشی، فرزندان نامشروع و کاهش مشارکتهای مدنی و کاهش اعتماد در جامعه آمریکا نتیجه زوال خانواده است.وی معتقد است که سرمایه اجتماعی نظامی از ارزشها و هنجارهای اخلاقی را فراهم میسازد که بواسطه آن جامعه از فروپاشی اخلاقی و مبتلا شدن به انواع انحرافات اجتماعی مصون میماند و سلامت اجتماعی، سبب رشد اقتصادی خواهد شد.
یکی از مفاهیم مهم در دیدگاه فوکویاما، مفهوم سرمایه ارتباطی است و بدین معنی است که علاوه بر هنجارها و ارزشهای مشترک باید به متغیرهای واسطهای مانند شعاع اعتماد، انسجام داخلی گروه، داشتن ارتباط مؤثر با گروههای دیگر نیز توجه کرد و بیان میدارد که برای تقویت سرمایه اجتماعی، منابع درونگروهی کافی نیستند و باید به منابع بیرونگروهی یا بعبارتی سرمایه اجتماعی ارتباطی نیز توجه کرد (غفاری، ۱۳۸۸؛ ۸۲).
از جمله ابتکارات فوکویاما درسنجش سرمایه اجتماعی استفاده از روش جایگزینی است که میتوان سرمایه اجتماعی را با شاخصهایی نظیر میزان جرم و جنایت، فروپاشی خانواده، مصرف مواد مخدر، خودکشی، فرار از مالیات و … و با بهره گرفتن از روشهای غیر مستقیم مورد اندازهگیری قرار داد. فرض بر این است که چون سرمایه اجتماعی وجود هنجارهای رفتاری مبتنی بر تشریک مساعی را منعکس میکند، انحرافات اجتماعی نیز بالفعل بازتاب عدم وجود سرمایه اجتماعی خواهند بود.
۲-۱-۷-۵-آنتونی گیدنز
نقطه آغازین هستیشناسی گیدنز دیالکتیک میان فعالیتها و شرایط است که در زمان و مکان رخ میدهد (ریتزر، ۱۳۸۵؛ ۴۸۸). اعتماد به شیرازه زمان و مکان مربوط میشود زیرا اعتماد یعنی تعهد دادن به شخص، گروه یا نظام در طول زمان آینده، اعتماد یک اندیشه مدرن است.وی مفهوم اعتماد را با ریسک و مخاطره مرتبط میسازد و این مفهوم در نظر وی ارزش اساسی دارد چنانچه وی مدرنیته متأخر را فرهنگ مخاطره مینامد. اعتماد به یک شخص، یا به یک نظام به معنی انطباق با ریسک است در حالی که قبول ریسک نمیتواند به معنی ایجاد اعتماد باشد (گیدنز، ۱۳۷۷؛ ۱۷۶-۱۷۵).
از دیدگاه گیدنز اعتماد در نظامهای ماقبل مدرنیته متأخر از نوع پایبندیهای چهرهدار و مبتنی بر همحضوری است حال آنکه در مدرنیته متأخر اعتماد غیرشخصی و به دیگران ناشناس یا به عبارت دیگر «بیتوجهی مدنی» جنبه بنیادی روابط اجتماعی بین افرادی است که از ماهیت رشد یابنده نظامهای انتزاعی ریشه گرفتهاند (همان؛ ۱۴۴).
آنتونی گیدنز بین دو نوع اعتماد تمایز قائل میشود: اعتماد به افراد خاص و اعتماد به افراد یا نظامهای انتزاعی.
اعتماد به نظامهای انتزاعی دربرگیرنده آگاهی از مخاطره و فرد مورد اعتماد است. در حالی که کنشگر میتواند به راحتی در مورد میزان ارزش اعتماد به افراد خاص قضاوت کند (براساس اطلاعات مربوط به تاریخچه آن فرد، انگیزهها و شایستگیهای او)، میتواند درباره میزان ارزش اعتماد نسبت به دیگران تعمیمیافته نیز دارای ایدهها و باورهایی باشد. افراد همچنین میتوانند درباره میزان ارزش اعتماد نسبت به نظامهای انتزاعی نظیر نهادها نیز دارای باورهایی باشند از این فرآیند میتوان با سطح اعتماد نهادی نام برد. این همان چیزی است که گیدنز آن راایده اعتماد به «نظامهای تخصصی» مینامد. ممکن است کنشگر نسبت به فردی که اتومبیل یا خانه او را ساخته است شناختی نداشته باشد ولی نسبت به نظام استاندارد تنظیم قواعد و قوانین، نظارت و کنترل کیفیت دارای میزانی از اعتماد باشد که گیدنز آن را تحت عنوان پدیده «از جاکندگی» یاد میکند که خصلت جامعه مدرن است. در چنین حالتی مردم بدنبال علائم و نشانهها هستند و به مارکها توجه میکنند در حالی که نمیدانند وسایل و ابزارها را چه کسانی ساختهاند، کجا ساختهاند و … در واقع محلیت از بین رفته است و امور حالت انتزاعی پیدا کردهاند و اعتماد به انتزاعیات تقویت شده است. به اعتقادوی پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک وایمان مردم به این پیشرفتهاو همچنین نقش نهادهایی چون آموزش و پرورش و وسایل ارتباط جمعی در این زمینه بسیار تأثیرگذار بوده است
۲-۱-۷-۶-تئوری شکاف ساختاری
این تئوری در سال ۱۹۹۲ توسط برت برای مفهومسازی سرمایه اجتماعی بکار برده شد. تأکید این تئوری بر روابط میان فرد و همکاران وی در شبکه و همینطور روابط میان همکاران با یکدیگر است (الوانی، ۱۳۸۵؛ ۸). منظور از شکاف در این تئوری، فقدان ارتباط میان دو فرد در یک شبکه اجتماعی است که فینفسه برای سازمان مزیتی تلقی میشود. مطابق این تئوری اگر یک فرد در یک شبکه اجتماعی با همکارانی که با هم در ارتباط نیستند یا حداقل اندکی ارتباط دارند ارتباط برقرار کند نهایت استفاده را خواهد برد. بنابراین تقویت شبکههای شکافدار، دارای مزایایی از جمله: ارزیابی سریع اطلاعات، قدرت چانهزنی مضاعف، افزایش قدرت کنترل بر منابع و نتایج است.پیوندهای ساختاری میتواند برای بهبود عملکرد سرمایه اجتماعی مؤثر واقع شود. برای نمونه مشارکت در اجرای برنامههای پرداخت مشترک حق بیمه میتواند در زمان بازپرداخت از طرف شرکت بیمه مؤثر واقع شود (تاجبخش، ۱۳۸۴؛ ۳۱). این تئوری فرض میکند که بازارها، سازمانها و افرادی که در ارتباط با هم هستند در صورتی که روابط میان آنها ساختار نیافته، بینظم و تعریف نشده باشد بعنوان یک سرمایه سودآور برای آنها تلقی میشود و هر چه ارتباط میان آنها منظمتر و ساختارمندتر باشد از این سرمایه کاسته میشود. بطور کلی رسمیت و قانونمند بودن ساختاری با سرمایه اجتماعی در تعارض است.
[۱]- Bonding
[۲]- Brinding
[۳]- Linking
[۴]- Institutional
[۵]- Bowling alone
[۶]- Radius of trust
[۷]- Portes & Landolt
[۸]- Fine
[۹]- Erikson
[۱۰]- Rubio
[۱۱]- Alenjandro Portes
[۱۲]- Free riding
[۱۳]- Downward leveling of norms
[۱۴]- Durlauf
[۱۵]- James Coleman
[۱۶]- Pierre Bourdieu
[۱۷]- Economical Capital
[۱۸]- Cultural
[۱۹]- Embodied state
[۲۰]- Objectived state
[۲۱]- Institutionalized state
[۲۲]- Social capital
[۲۳]- Symbolic capital
[۲۴]- Robert Putnam
[۲۵]- Blanced reciprocity
[۲۶]- Generalized reciprocity
[۲۷]- Radius of trust
[۲۸]- Generalized trust
[۲۹]- Spillorer
[۳۰] – Bridging
[۳۱]- Bonding
[۳۲]- Francis Fukuyama
[۳۳]- Pessey
[۳۴]- Bridging social capital
[۳۵]- Anthony Giddens
[۳۶]- Civil in attention
[۳۷]- Structural Hole Theory
[۳۸]- Burt