به استناد تحقیقات متعدد انجام گرفته در زمینه بررسی رابطه خود کارآمدی باپیشرفت تحصیلی وعملکرد نتایج مهمی بدست آمده است . بندورا(۱۹۸۶)معتقدبودکه اثرمثبتی از خودکارآمدی بر عملکرد وجود دارد وبررسیهای بسیاری نظریه اوراتایید نمودند، زیمرمن(۱۹۹۵). ارتباط بین ادراک خودکارآمدی ، خودتنظیمی وپیشرفت تحصیلی راموردبررسی قرار داد. طبق نتایج به دست آمده ، باورهای خودکارآمدی ، فرآیندهای خود تنظیمی را تحت تاثیر قرارداده وبرکاربرد های راهبردهای شناختی وفرا شناختی موثر است و بدین ترتیب باعث پیشرفت تحصیلی می گردد.
از طرف دیگرباتوجه به اینکه احساس خودکارآمدی نقش تسهیل کننده بر فرایندهای درگیری شناختی با تکلیف دارد . بالا رفتن خودکارآمدی باعث افزایش درگیری شناختی واستفاده از راهبردهای شناختی وفرا شناختی می شود، در نتیجه پیشرفت تحصیلی را به همراه دارد(پنتریچ ودیگروت[۱]،۱۹۹۰).
پاجاریس وشانک(۲۰۰۱) بیان کرده بودند که هنگامی در مورد رابطه بین خودکارآمدی وپیشرفت تحصیلی صحبت می کنیم ، مثل زمانی است که می خواهیم رابطه علت ومعلولی مرغ وتخم مرغ را مشخص نماییم. خودکارآمدی هم می تواند برعملکرد تاثیرگذاشته وهم از آن تاثیر بپذیرد. بدین صورت که خودکارآمدی بالا باعث پیشرفت بهتر شده وپیشرفت بالا نیز باعث شکل گیری خود کارآمدی بالا خواهد شد. بنابراین دیدگاه ما در مطالعه ونوع بررسی نقش مهمی را ایفا می کند. محققان با دیدگاه خود افزایی[۲] ، خودکارآمدی را علت پیشرفت اولیه پیشرفت می دانند . در حالی که محققان با جهت رشد مهارت باورهای خود[۳] را نتیجه و نه علت پیشرفت به حساب می آورند .روشن است که دیدگاه هرکدام در نوع توصیه های آن نیز اثر می گذارد . اگر باورهای خود دانش آموزان به عنوان تعیین کننده پیشرفت در نظر گرفته شود ، تلاش معلمان وراهبردهای تحصیلی باید در تشویق باورهای خود دانش آموزان جهت بگیرد که خودکارآمدی وپیشرفت دانش آموزان را بالا ببرد واگرباورهای خود به عنوان نتیجه فرض شود ، تلاش های آموزشی باید در جهت بالا بردن مهارت های دانش آموزان صرف شود (پاجاریس وشانک، ۲۰۰۲).
مولتون وهمکارانش[۴] (۱۹۹۱) در طی مطالعه ای که به روش فرا تحلیل[۵] صورت گرفت ،۳۸مطالعه ای که رابطه بین خودکارآمدی وعملکرد را ارزیابی کرده بودند، دوباره مورد بررسی قرار دادند. بررسی این مطالعات (که در نمونه ها طرح های واندازه های ملاک مختلف ودر زمینه های گوناگون بودند)نشان دادند که خودکارآمدی به میزان ۳۸%=ru با عملکرد رابطه دارد. علاوه براین خودکارآمدی ۱۴%از واریانس عملکرد را تبیین می کند(مولتون وهمکاران ، ۱۹۹۱، به نقل از صمدی، ۱۳۸۶)
علاوه برتاثیر مستقیم خودکارآمدی برعملکرد ، واسطه شدن در نقش دیگر متغیرها نیزاز جمله کارکردهای دیگر خودکارآمدی است . خودکارآمدی نقش واسطه ای در عملکرد وانتخاب تحصیلی دارد. بدین معنا که بسیاری ازاثرات خودکارآمدی به علت اثراتی است که دیگر متغیرها به طور غیر مستقیم برخودکارآمدی دارند(بندورا ، ۱۹۷۷ ).
۲-۱-۱-۱۰ تأثیرزمینه های فرهنگی واجتماعی روی باورها ی خودکارآمدی
بندورا(۱۹۸۶)مشاهده کرد که تعدادی از شرایط وجود دارد که تحت آنها باورهای خودکارآمدی نمی توانند نقش تاثیرگذار ،پیش بینی کننده یامیانجی را در کارکرد انسانی انجام دهند . برای مثال در سیستم هایی با ساختار متعصبانه دانش آموزان ممکن است دریابند که مقدار تلاش مهارت آمیزی برای نتایج طراحی شده را فراهم نیاورده اند. در چنین مواردی دانش آموزان ممکن است مهارت ضروری وخودکارآمدی بالا رابرای پیشرفت داراباشند. ولی دست به کار نشوند. به این دلیل که فاقد مشوق های ضروری هستند. همچنین در صورتیکه مدارس فاقد معلمان موثروتجهیزات ضروری ومنابع مورد نیاز برای رسیدن دانش آموزان به عملکرد مناسب تحصیلی باشند، خودکارآمدی روی عملکردتاثیر نمی گذارد. بندورا معتقداست که وقتی فشار های اجتماعی ومنابع نا مناسب در عملکرد تحصیلی مداخله کنند، خودکارآمدی ممکن ازعملکرد واقعی تجاوز کند. زیرامشکل، ندانستن آنچه باید انجام دهند نیست، بلکه مشکل اینجاست که آنها توانایی انجام آنچه را می دانند، ندارند(پاچارز،۱۹۹۷ ).
به نظر میرسد برخی مفاهیم اساسی نیازی به تجدید نظردارند. تفاوت های مفهومی بین خودکارآمدی وخود پنداری همیشه روشن نیست .اهمیت این موضوع ازاین جهت است که ویژگی های تعریفی هریک ازاین سازه ها فهمیده شود،خود کار آمدی وخود پنداری دیدگاه های نسبتاً مختلفی به خود را نشان می دهند.خود کار آمدی عبارت است از قضاوت نسبت به توانایی برای عملکرد در یک تکلیف یا مشغول شدن در یک فعالیت است.در صورتی که خود پنداری عبارت است از توصیف شخصی از خود ادراک شده به همراه قضاوت خود ارزشی وخصوصاً بستگی به این دارد که چگونه یک فرهنگ یا ساختار اجتماعی به اسناد هایی که افراد احساسات خود ارزشی کرده اند ،ارزش می دهد(پاجارز، ۱۹۹۶)
۲-۱-۱-۱۱ نقش باورهای خود کارآمدی در انگیزش رفتار و انتخاب اهداف آگاهانه
باورهای خودکارآمدی شخصی در نظم دهی انگیزش فرد نقش مهمی ایفا می کنند (بندورا، ۱۹۹۱والترز[۶]، ۱۹۹۸). مطالعات متعدد نشان داده است که باورها بطورکلی باورهای خود کار آمدی بطور اخص در نظم دهی انگیزش وهدایت عمل ورفتار انسان مکانیسم کلیدی وباارزشی است(مثلا پاچاریزی، ۱۹۹۴،پینریچ،مارکس، بویل،۱۹۹۳، به نقل از حسین آبادی، ۱۳۸۰ ). بندورا (۱۹۹۱و۱۹۹۳).میان سه نوع برانگیزاننده شناختی[۷] وباورهای کارآمدی، ضمن تفاوت قائل شدن ارتباط برقرار کرده است. اسنادهای علی در نظریه اسناد،انتظارات پیامددر نظریه ارزش وتعیین هدفهای آگاهانه در نظریه هدف.اوبرانگیزانندهای شخصی شناختی را بصورت شکل زیر بازنمایی کرده است(بندورا ،۱۹۹۱ ).
شکل ۲-۲ :ارتباط بین برانگیزاننده های شناختی وعملکرد (بندورا،۱۹۹۱،ترجمه سیف،۱۳۸۴)
افرادی که خودشان رادرسطح بالای اثر بخش می پندارند ،شکست هایشان رابه تلاش ناکافی نسبت می دهند وبرعکس آنهایی که به توانایی خودشک دارند، کوشش های خودرا کاهش داده وبه سرعت راه حل های سطوح پایین تر را انتخاب می کنند (بندورا،۱۹۸۹،۱۹۹۳، به نقل ازعبدی نیا،۱۳۷۷)در نظریه انتظار –ارزش انگیزش به وسیله ای آنی انتظار که رفتارپیامد خاصی را ایجاد خواهد کرد واین پیامددارای ارزش می باشد نظم دهی می شود (ویگفیلد، ۱۹۹۴،۱۹۹۷، ویگفیلد و اکلز،۱۹۹۲) . همان طور افراد درباره نتایج احتمالی عملکرد شان می اندیشند ، به باورهایشان درباره آنچه که آنها می توانند انجام دهند ، نیز فکرمی کند(بندورا،۱۹۹۱ ). اهداف آگاهانه نیز با باورهای خودکارآمدی افراد ارتباط متقابل دارند . رفتار به وسیله اهداف از پیش تعیین شده برانگیخته وهدایت میشود. شواهدی وجوددارد که نشان می دهد اهداف چالش برانگیز خود کارآمدی فرد را افزایش می دهند (مثلا پنتریچ و همکاران ،۱۹۹۳، دوئک ولگیت، ۱۹۸۸ والترز، ۱۹۸۹، به نقل از حسین آبادی، ۱۳۸۰).
افرادبرای اینکه از روی عملکرد خود درباره کارآمدی خود قضاوت کنند، تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرند. سختی کار ،میزان تلاش ، شرایط مطلوب ونا مطلوب ، میزان کمک بیرونی که دریافت کرده اند ، حالات عاطفی وبدنی آنها در حین انجام کار وچگونگی موفقیت ها وشکست ها ، قضاوت درباره کارآمدی را تحت تاثیر قرار می دهند . باورهای افراددرموردلیاقت هایشان برمیزان فشارروانی[۸]، افسردگی[۹] واضطراب[۱۰] که در موقعیت های تهدیدآمیز تجربه می کنند اثرگذاراست .
کسانی که اعتقاددارندکه می توانند این فشارهای بالقوه را تحت کنترل خود درآورند الگوهای فکری نگران کننده را به ذهن راه نمی دهند ودر نتیجه مضطرب نمی شوند. برعکس کسانی که به کارآمدی خود برای کنترل بالقوه تهدیدهامعتقد نباشند، تهدیدها منجربه فشارروانی واضطراب می گردد
( بندورا،۱۹۸۹و۱۹۹۳به نقل از حمیدی پور،۱۳۷۷) .
اهداف انتخاب شده ممکن است تغییر کنند. این تغییر به کاربرد آن اهداف ومیزان موفقیت فرد در رسیدن به آنهابستگی دارد . برخی از اهداف اصلی برای مدت طولانی تری ثابت می ماند ووقتی افرادبه هدف خود می رسند، این امکان وجودداردکه هدف تازه ای برگزینندبه میزانی که آمادگی فرد برای تجدید نظردر خود واهدافش بیشتر باشد، تلاش بیشتری می کند( بندورا،۱۹۸۹و۱۹۹۳، به نقل از حمیدی پور،۱۳۷۷).
انسان ها تلاش می کنند اهدافی را انتخاب کنند که می دانند، توانایی انجام آنهارادارندواز انتخاب اهداف فراتر از حد توانایی خود اجتناب می ورزند(بندورا،۱۹۹۳).
[۱] . Degroot
[۲] . Self – Enhancement Orientation
[۳] . Skill Development Orientation
[۴] . Multon
[۵] . Meta-Analysis
[۶] . Wolters
[۷] . Congnitive Motivation
[۸] . Strwss
[۹] . Depresssion
[۱۰] . Anxity
[جمعه 1399-06-07] [ 10:42:00 ب.ظ ]
|