کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



  • آمادگی اعتیاد، استعداد برای معتاد شدن به هر طریقی است. پژوهش­های مختلف نشان می دهند که برای پذیرش و مصرف مواد، زمینه های رشدی ناسالمی لازم است. در واقع معتادان کسانی هستند که مواد، به زمینه های رشدی ناسالم آن ها اضافه می شود. یعنی رشد ناسالم در زمینه های مختلف موجب گرایش آن­ها به مواد می شود و رشد گرایش به مواد در طی زندگی، تحت عنوان استعداد اعتیاد، مطرح است (کلد­ی و مهدوی، ۱۳۸۲). عده ای از نظریه پردازان معتقدند که گرایش به اعتیاد یک وضعیت فیزیولوژیکی اساسی است، چیزی که فرد با آن متولد می شود (تامر، ۲۰۰۱). به عبارت دیگر اعتیاد به مواد مخدر، دامنگیر افرادی می­شود که از آمادگی برای ابتلا برخوردار هستند. به طور نمونه، مصرف مواد مخدر می تواند تابع ویژگی­ها و خصایص فردی باشد. یعنی وجود برخی خصایص از لحاظ فردی باعث گرایش به مواد مخدر شود. به عنوان مثال نوجوانان با ویژگی های افسردگی، اضطرابی و ناآرامی از گرایش و آمادگی بیشتری برخوردارند (کاظمی حقیقی، ۱۳۸۱). همچنین، افراد با هیجان خواهی بالا با احتمال بیشتری در رفتارهای پرمخاطره (مثل مصرف مواد) برای ارضای نیاز هیجان خواهی یا به­دست آوردن بروندادهای مطلوب درگیر می شوند (ایمز، زاک و استیس[۱]، ۲۰۰۲). بنابراین به طور کلی این اعتقاد وجود دارد که گرایش اولیه به مصرف مواد مخدر در مصرف کنندگان مواد وجود داشته و در واقع این گرایش موجب مصرف مواد توسط آن­ها می شود. نظریه پردازان کوشیده اند این گرایش نوجوانان به اعتیاد را در چهار چوب های مختلفی تبیین نمایند. در بخش زیر عمده ترین مدل ها توصیف می شوند.
    پایان نامه

     

     

     

    1. مدل های مربوط به گذارهای تحولی برای مصرف مواد

    به طور کلی رفتار و سبک زندگی پرخطر در دوره نوجوانی رو به افزایش می گذارد. چنین خطراتی در اثر (مستقیم یا غیرمستقیم) گذارهای تحولی[۲] متعدد پدید می آیند. گذارهای تحولی عبارتند از “مسیرهایی که ما را به خود تغییر یافته اجتماعی، روانی و جسمانی متصل می کنند. معنی و رویداد گذرهای تحولی ریشه در تعامل فرآیندهای بلوغ جسمی، انتظارات و اثرات فرهنگی، و هدف ها و ارزش های فردی دارد. افراد همان طور که بر محیط فیزیکی و اجتماعی اثر می گذارند، از آن اثر می گیرند و گذارهای تحولی خود را تا اندازه ای شکل می دهند (شولنبرگ و ماگس[۳]، ۲۰۰۱، به نقل از پورشهباز و همکاران، ۱۳۸۴). عبور از نوجوانی و آغاز جوانی، یک گذار تحولی مهم و حیاتی است که در طی آن تنوع و گوناگونی مسیرهای زندگی افزایش می یابد. گذرهای تحولی فشارزا در دوره نوجوانی و جوانی را می توان به شرح زیر گروه بندی نمود (پورشهباز و همکاران، ۱۳۸۴):

     

      • گذرهای زیستی و روان شناختی

     

      • گذرهای هویتی (یعنی تغییراتی در خودشناسی و خودگردانی)

     

      • گذرهای ارتباطی (یعنی تغییراتی در روابط با والدین و همسالان)

     

    • گذرهای موفقیت (یعنی گذرهای شغلی و تحصیلی)

    به منظور چگونگی اثر گذارهای تحولی بر رفتار پرخطر به ویژه مصرف مواد مخدر مدل های متعددی مطرح شده اند، از جمله ۱) مدل بار اضافه، ۲) مدل رشدی ناسازگار، ۳) مدل ناهماهنگی فزاینده، و ۴) مدل کاتالیزور (شتاب دهنده) گذار.

     

    در انتها باید اذعان کرد که علی رغم تلاش های گسترده و تبیین های مطلوبی که در این مدل، درباره سبب شناسی مصرف مواد صورت گرفته است، افرادی که مستعد مصرف مواد هستند، تنها در یک الگوی خاص گذار تحولی قرار نمی گیرند. این پدیده حاصل تعامل عوامل متعدد است، به همین دلیل هر یک از مدل ها درباره تبیین سوء مصرف مواد مخدر تنها قسمتی از حقیقت را نمایان می سازند.

     

     

     

    [۱]- Ames, Zogg, & Stacy

     

    [۲]- developmental transition

     

    [۳]- Schulenberg & Mags

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 08:51:00 ب.ظ ]




  • بررسی های دهه گذشته درباره مصرف مواد مخدر بیشتر بر مشخص نمودن عوامل خطرزای شروع، تدوام و شدت یافتن مصرف مواد مخدر از یکدیگر تمرکز داشته است که این عوامل می توانند همپوشی­های پیچیده ای نیز با یکدیگر داشته باشند (سادی[۱]، ۱۹۹۹).

     

    نقطه مقابل عوامل خطرزا، یعنی عوامل محافظت کننده به عواملی اطلاق می شود که احتمال مصرف مواد مخدر را کاهش و یا تاب آوری را افزایش می دهند. اگر چه بیشتر پژوهش های پیشین درباره عوامل خطرزای مصرف مواد مخدر هستند اما اخیراً بر عوامل محفاظت کننده، همچون خودکارآمدی، اعتمادبه نفس، عاطفه مثبت، و غیره نیز تأکید شده است. به عنوان نمونه، آن­چه در سال های اخیر در چهارچوب مدل عوامل خطرزا و محفاظت کننده بر آن تأکید بیشتری می شود، شناخت عواملی است که خطر مصرف مواد مخدر را کاهش داده و یا فرد را علی رغم وجود عوامل خطرزا، از مصرف و سوء مصرف مواد مخدر مصون می دارند. در حقیقت یکی از محکم ترین دلایل بررسی عوامل محفاظت کننده در مورد مصرف مواد مخدر، پی بردن به این پرسش است که چرا در افراد زیادی به رغم این که در معرض عوامل خطرزا قرار دارند مشکلات جدی سوء مصرف مواد بروز نمی کند و برعکس، چرا عده زیادی از افراد به رغم این­که در معرض عوامل خطرزای اندکی قرار دارند دچار مصرف یا سوء مصرف مواد می شوند؟

     

    در مورد رابطه میان عوامل خطرزا و محافظت کننده مصرف مواد باید به چند نکته توجه داشت. اولاً معمول این است که عوامل خطرزا و محفاظتی را روی یک پیوستار در دو نقطه انتهایی مقابل هم، در نظر می گیرند. برای نمونه، عملکرد ضعیف درسی در مدرسه یک عامل خطرزا برای مصرف مواد مخدر و عملکرد خوب یک عامل محفاظتی در برابر مصرف مواد مخدر محسوب می شود (پاندینا، ۲۰۰۶). بر اساس این رویکرد، عوامل محفاظتی تنها اثر عوامل خطرزای خاصی را تعدیل می کنند. برای مثال، محیط حمایت کننده خانواده ممکن است تنها در صورت وجود نفوذ همسالان برای مصرف مواد مخدر، اثر محفاظتی داشته باشد. محیط خانواده بدون چنین نفوذی از سوی همسالان، ممکن است اثری روی گرایش نوجوان به مصرف مواد نداشته باشد، چون مصرف مواد تا حدودی نامحتمل است. دوم، عوامل محفاظتی می توانند با کاهش احتمال بروز عوامل خطرزا وارد عمل شوند. به عنوان مثال یک خانواده حمایت کننده می ­تواند حضور یا بروز اثرات منفی همسالان را با اعمال نفوذ روی نوجوان در مورد انتخاب دوست کاهش دهد. سوم، گاهی یک عامل خطرزا یا حفاظتی می تواند به پی آمدهای گوناگونی منتهی شود (چند پایانگی[۲]). برای مثال یک عامل خطرزای خاص (مشکلات تحصیلی) الزاماً به مصرف مواد کمک نمی کند و در حقیقت، برخی از عوامل خطرزا می توانند به منزله عوامل محفاظتی روی بعضی از افراد در بعضی شرایط عمل نمایند (پاندینا، ۲۰۰۶). نمونه بارز آن، اعتیاد به الکل در والدین است که می تواند در مورد بعضی به منزله عامل خطرزا و در مورد بعضی دیگر به مثابه عامل محفاظتی عمل کند. فرزندان افراد الکلی در معرض خطر بالایی از ابتلا به سوء مصرف و وابستگی به الکل، که به دلیل ساز و کارهای زیستی و اجتماعی شدن پدید می آید، قرار دارند. با این وجود، فرزندان افراد الکلی شانس بالاتر از متوسطی برای غیرالکلی ماندن نیز دارند. چهارم، تعداد بسیار اندکی از عوامل خطرزا یا محفاظتی را می توان سراغ داشت که همگانی باشند، به این معنا که در مورد همه افراد یکسان عمل کنند. بنابراین، مکانیسم اثر و فرآیند عمل عوامل خطرزا و محفاظتی می تواند به واسطه ویژگی های مهمی آشکارا تفاوت کند.

     

    مقاله - متن کامل - پایان نامه

     

    در ادامه چند رویکرد توصیف می شود که عوامل خطرزا و محافظت کننده موثر بر آمادگی اعتیاد را مطرح کرده اند.

     

     

     

     

     

     

     

    ۱-۲٫ رویکرد اجتماعی/فرهنگی، بین فردی و فردی

     

    بررسی های هاوکینز، کاتالانو، و میلر[۳] (۱۹۹۲، به نقل از کیم، زین و هانگ[۴]، ۲۰۰۲) حاکی از آن است که مهمترین عوامل خطرزای مصرف مواد عبارتند از: الف) عوامل اجتماعی/فرهنگی، ب) عوامل بین فردی و ج) عوامل فردی.

     

    الف) عوامل اجتماعی/فرهنگیمهمترین عوامل اجتماعی/فرهنگی خطرزا مصرف مواد عبارتند از: قوانین و هنجارهای حمایت کننده سوء مصرف مواد، در دسترس بودن مواد، محرومیت شدید اقتصادی، بی سازمانی و آشفتگی محل زندگی و باورهای فرهنگی.

     

    ب) عوامل بین فردی: عوامل بین فردی اصلی در زندگی نوجوانان عبارتند از: خانواده، مدرسه و گروه همسالان و مهم ترین عوامل خطرزای مصرف مواد مخدر در این گستره ها عبارتند از: رفتار و نگرش خانواده نسبت به مصرف مواد مخدر، شیوه های تربیتی ضعیف و ناهمخوان خانوادگی، تعارض ها و اختلافات خانوادگی، پیوند و تعهد اندک به خانواده، ارتباط با همسالانی که مواد مصرف می کنند، تعهد پایین به مدرسه و شکست تحصیلی.

     

    ج) عوامل فردی (زیست-روان شناختی): مهمترین عوامل خطرزا فردی (زیست-روان شناختی) مصرف مواد مخدر در نوجوانان عبارتند از: شخصیت، مشکلات عاطفی/رفتاری زودهنگام و پایدار، گریز از ناملایمات و آشفتگی های عاطفی، احساس بیگانگی و روحیه عصیانگری، نگرش مثبت به مصرف مواد مخدر، و تغییرات خلقی[۵] .

     

     

     

    ۲-۲٫ الگوی ساختار علی مصرف مواد

     

    در نمودار ۱-۲ عوامل خطرزا و محافظت کننده به صورت مدلی با ساختار علّی (گالانتز و هارتل، ۲۰۰۲، به نقل از پورشهباز و همکاران، ۱۳۸۴) ارائه شده است. بر اساس این مدل شروع مصرف مواد مخدر نتیجه تعامل پویای فرد با محیط است. در این مدل، تأثیرات اجتماعی و آسیب پذیری تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند. همچنین، افراد ممکن است از مسیرهای مختلف، مصرف مواد مخدر را آغاز نمایند. هر چه تعداد عوامل خطرزا در ارتباط با فرد بیشتر باشد، احتمال مصرف مواد مخدر توسط او بیشتر است. زیرا وجود عوامل خطرزای چندگانه، هم در پیش بینی شروع مصرف مواد نقش دارد و هم در میزان مصرف بعدی موثر است. در مقابل، هر چه تعداد عوامل محافظت کننده بیشتر باشد، احتمال مصرف مواد مخدر توسط وی کمتر است (مینویی و صالحی، ۱۳۸۳).

     

     

     

    [۱]- Swadi

     

    [۲]- multiend

     

    [۳]- Hawkins, Katalano, & miller

     

    [۴]- Kim, Zane, & Hong

     

    [۵]- mood alteration

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




  • بر اساس این مدل (پاندینا، ۲۰۰۶)، عوامل خطرزا و محافظت کننده مصرف مواد می توانند به سه دسته کلی زیست شناختی، رفتاری/روان شناختی، و اجتماعی/فرهنگی تقسیم شوند. همچنین، هر کدام از این دسته ها نیز به دسته های کوچکتری تقیسم بندی می شوند که عبارتند از:

     

     

    عوامل زیست شناختی. عمده ترین عوامل خطرزا و محافظت کننده زیست شناختی شامل متغیرهای زیر است:

     

      • نیمرخ های ژنتیکی که منجر به تغییرات عملکرد مغزی شده و در نتیجه فرد را از آمادگی و گرایش به اعتیاد محافظت کرده یا مستعد و آماده مصرف مواد می سازد.

     

      • اختلالات یا توانایی های پردازش حسی

     

      • تغییرات عصب شناختی نیز می توانند فرد را مستعد مصرف یا از مصرف محافظت نماید.

     

    • در انتهای این طیف تاریخچه خانوادگی مصرف الکل و مواد یا اختلالات مرتبط از جمله اختلالات عاطفی و اختلالات خلقی، وجود اختلالات تکانه ای و وجود بدکاری عصب-روان­شناختی قرار دارند.

    عوامل روان شناختی و رفتاری. که شامل سه دسته فرعی فرآیندهای درونی نظیر افکار و احساسات، نیمرخ های فعالیت رفتاری مانند رفتار مواد جویی و انحراف کلی، و در آخر شیوه های تعامل بین فردی است. عمده ترین عوامل خطرزا و محافظت کننده رفتاری/روان شناختی شامل متغیرهای زیر هستند:

     

      • سبک های شخصیت نظیر هیجان جویی، نوجویی، آسیب گریزی یا پاداش وابستگی

     

      • نیمرخ عاطفی، سبک های تنظیم خود مانند نیمرخ های مقابله ای، صلاحیت رفتاری، و خودکارآمدی/اعتماد به نفس

     

      • وقایع و تجارب مثبت و منفی زندگی

     

    • نگرش ها، ارزش ها، عقاید نسبت به مصرف مواد.

    عوامل محیطی و اجتماعی. که شامل دسته های فرعی تعاملات خانوادگی، ارتباط با همسالان، تعاملات سازمانی، و ساختارهای نهادی/اجتماعی است. عمده ترین عوامل خطرزا و محافظت کننده فرهنگی/اجتماعی مصرف مواد عبارتند از:

     

      • ساختار/عملکرد حمایت خانواده

     

      • شیوه های فرزندپروری

     

      • فرصت برای رشد صلاحیت های اساسی

     

     

      • گروه همسالان

     

      • فرصت های اجتماعی و اقتصادی همچون مسائل آموزشی

     

      • ساختار کلی حمایت اجتماعی

     

      • دسترس پذیری فعالیت های اجتماعی

     

      • سازمان ها از جمله مدارس، نهادها یا محل کار

     

      • قدرت و تأثیر اعتقادات دینی جامعه

     

      • هنجارهای اجتماعی، نگرش ها و اعتقادات مرتبط با مصرف مواد

     

    • مشوق های اجتماعی و اقتصادی تبادل مواد

    هر کدام از این عوامل می توانند به عنوان عوامل سازه ای یا پویا باشند و یا می توانند یک رابطه سطحی با مصرف مواد داشته یا نقش یک عامل تعدیل گر یا میانجی را برای شروع مصرف مواد داشته باشند (پاندینا، ۲۰۰۶).

     

    با توجه به مدل زیستی-روان­شناختی-اجتماعی مصرف مواد، عوامل خطرزا و محافظت کننده مصرف مواد در طیف گسترده ای قرار دارند که امکان بررسی همه علل به صورت ساختاری امکان پذیر نیست. اما با توجه به مدل ساختار علی مصرف مواد، یکی از متغیرهای دور اثر گذار در مصرف مواد، خانواده می باشد. در همین رابطه نظریه پردازان نیز توافق زیادی دارند که خانواده نقش مهمی در شکل گیری رشد کودکان داشته و در بین عوامل متعدد خانوادگی اثر گذار بر رشد کودک، شیوه های فرزندپروری به عنوان یک متغیر مهم در نظر گرفته شده است (کلتیکانگاس- جاروینن، رایکونن، اکلوند و پلتونن[۱]، ۲۰۰۴) و همان طور که مطرح شد، شیوه های فرزندپروری می تواند به عنوان عامل خطرزا و محافظت کننده مصرف مواد باشد (پاندینا، ۲۰۰۶). از طرف دیگر، در این مدل علی، عوامل روان شناختی، نزدیک ترین متغیر اثرگذار بر مصرف مواد محسوب می شوند. همان طور که قبلاً در مدل زیستی-روانی-اجتماعی مطرح شد، عوامل روان شناختی می توانند طیفی از متغیرهای درونی مانند عوامل شخصیتی شامل نوجویی، هیجان خواهی و راهبردهای مقابله تا متغیرهای بیرونی مانند نگرش نسبت به مواد را در برگیرند. بنابراین با توجه به پیشینه پژوهشی و نظری، از جمله عواملی که نقش موثرتری در شروع مصرف مواد داشته اند شامل شیوه های فرزندپروری (پاتوک- پکهام و مورگان-لوپز[۲]، ۲۰۰۶)، شخصیت به ویژه نوجویی (لرر، کانیاس، کارنی، ابستین[۳] و لرر، ۲۰۰۶)، راهبردهای مقابله (بایلی، هیل، اوستل و هاوکینز[۴] ، ۲۰۰۹) و مشکلات رفتاری برونی سازی شده (هایمن و سینها[۵] ، ۲۰۰۹) است. هر کدام از این عوامل می توانند نقش محافظت کننده یا خطرزا را در ارتباط با آمادگی اعتیاد داشته باشند. بدین ترتیب که شیوه فرزند پروری مقتدر به عنوان عامل محافظت کننده و شیوه های فرزندپروری مستبد و سهل گیر به عنوان عامل خطرزای آمادگی اعتیاد شناخته شده اند. همچنین، نوجویی بالا و مشکلات رفتاری نیز به عنوان عامل زمینه ساز برای شروع مصرف مواد شناخته شده اند. راهبرد مقابله مسئله مدار نیز جزء عوامل محافظت کننده و راهبردهای مقابله هیجان مدار و اجتنابی، جزء عوامل خطرزای آمادگی اعتیاد هستند. بنابراین در پژوهش حاضر در ارتباط با آمادگی اعتیاد، متغیرهای شیوه فرزند پروری به عنوان متغیر دور و متغیرهای روان شناختی نوجویی، راهبرهای مقابله به عنوان متغیرهای نزدیک و مشکلات رفتاری به عنوان نزدیک ترین متغیر بررسی شدند.

     

    در ادامه هر یک از متغیرهای پژوهش به تفصیل بیان می­شوند.

     

     

     

    [۱]- Keltikangas-Jarvinen, Raikkonen, Ekelund, & Peltonon

     

    [۲]- Patock-peckham & Morgan-Lopez

     

    [۳]- Lerer, Kanyas, Karni, & Ebstein

     

    [۴]- Bailey, Hill, Oestele, & Hawkins

     

    [۵]- Hyman & Sinha

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ب.ظ ]




  • خانواده به عنوان زیربنایی ترین و اساسی ترین بنیان شکل دهنده زمینه ساز مصرف مواد به شمار می رود (زینالی و همکاران، ۱۳۸۷)؛ و یکی از مهمترین عوامل خانوادگی موثر بر رشد کودک، شیوه های فرزندپروری است (کلتیکانگاس- جاروینن، کیویماکی و کسکیوارا[۱]، ۲۰۰۳).

     

    مردم سبک های والدینی را حتی قبل از به دنیا آمدن فرزندشان شروع می­ کنند و مطمئناً تا یک یا دو سالگی فرزند، سبک­های والدینی به روشنی معلوم می­شود؛ اما بسیاری از والدین، قبل از دبستان از این سبک ها آگاه می­شوند (پازانی، ۱۳۸۳). البته ادبیات تحقیق در زمینه ارتباط والدین و کودکان، گسترده، چندرشته ای و گاه متناقض است و به این علت است که به سختی می توان در مورد ارتباط والدین و فرزندانشان به طور قطعی اظهار نظر کرد (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰). در ادامه، برخی نظریه ها در مورد شیوه فرزند پروری مطرح می شود.

     

     

     

    نظریاتی در باب شیوه های فرزندپروری

     

     

     

    در ادامه نظریاتی در ارتباط با شیوه فرزندپروری مطرح می شود.

     

     

     

    1. نظریه فرآیند تخریبی خانواده

    یکی از جنبه های اساسی تأثیر خانواده، روابط والدین-فرزندان است. روابط نادرست والدین با فرزندان خطر مشکلات روانی فرزندان را افزایش می دهد. پترسون[۲] (۱۹۸۶) به بررسی الگوهای روابط والدین-فرزندان و اثر آن بر اختلال رفتاری فرزندان پرداخت. او نظریه فرآیند تخریبی خانوادگی را به عنوان عامل اصلی ایجاد کننده اختلال رفتاری در فرزندان ارائه داد. پترسون همچنین دریافت که فرزندان دشوار فرامین منفی مبهم تری دریافت می کنند. پترسون و بنک[۳] (۱۹۸۶، به نقل از اسماعیلی، ۱۳۸۲) نشان دادند که مهمترین نارسایی در مهارت های والدین عبارت از نظارت ضعیف، سرزنش، تهدید و نق زدن به فرزندان و استفاده زیاد از تنبیه بدنی است که به نظر معادل شیوه های فرزندپروری مستبدانه و سهل گیرانه در نظریه بامریند می باشد.

     

     

     

    1. نظریه پذیرش- طرد والدین

    نظریه پذیرش-طرد والدینی[۴] یک نظریه ارتباطی است که کوشش می کند نتایج عمده پذیرش و طرد کودک از سوی والدین را بر رشد رفتاری، شناختی و هیجانی کودک توضیح دهد و عملکرد شخصیت فرد در بزرگسالی را با پذیرش-طرد والدین پیش بینی کند. به علاوه، این نظریه کوشش می کند، توضیح دهد که چرا برخی از کودکان توانایی بهتری نسبت به سایر کودکان برای سازگار شدن با تأثیرات مخرب طرد و بدرفتاری و خشونت دارند. این تئوری بر ارتباط بین پذیرش-طرد والدین و رفتارهای معنادار در اجتماع متمرکز است (رحمانیان، ۱۳۸۰).

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

    از نظر مفهومی، روی همرفته، پذیرش و طرد والدین از ابعاد گرمی والدین است. والدین پذیرا از نظر PART والدینی هستند که دوستی یا محبت بیشتری را به صورت کلامی یا فیزیکی به کودکان نشان می دهند و والدین طرد کننده در این دیدگاه، والدینی هستند که کودکانشان را دوست ندارند، آن­ها را تقبیح می کنند یا کودکانشان از آن­ها می رنجند. “طرد” در تمام دنیا خود را به دو روش اصلی نشان می دهد. یعنی، در یک شکل به صورت خصومت و پرخاشگری والدین و در شکل دیگر با نادیده گرفتن و تفاوت گذاردن بین کودک و دیگران (رانر[۵]، ۱۹۸۴، به نقل از رحمانیان، ۱۳۸۰). هر دو نوع سبک طرد والدین (طردی که به شکل خصومت (پرخاشگری) نشان داده می شود و هم طردی که به شکل بی تفاوتی/ نادیده انگاری ظاهر می شود) آسیب رسان هستند. هر دو شکل طرد با غیاب دلبستگی والدینی و نشانه های عینی، این احساس را به کودکان تلقین می کند که طرد شده اند یا دوست داشته شده نیستند.

     

    و بالاخره، این­که سبک والدینی طرد (هر دو صورت آن) خود به دو شکل است: ۱- به صورت ذهنی از جانب کودک تجربه می شود و یا این­که ۲- برای هر مشاهده گر بیرونی این طرد قابل مشاهده است.

     

    این تئوری (رانر، ۱۹۸۴، به نقل از رحمانیان، ۱۳۸۰) پیش بینی می کند کودکانی که طرد شده یا سوء رفتار هیجانی داشته باشند، بیشتر تمایل دارند به خشونت متوسل شوند و برای حل مسائل خود به خصومت و رفتارهای خشن روی آورند. این­ها افرادی وابسته هستند و اگر هم مستقل باشند، دارای حالات دفاعی هستند، اعتماد به نفس و کفایت خود[۶] آن­ها آسیب دیده است، از نظر هیجانی آسیب دیده و ناپایدار بوده و از این لحاظ به دیگران وابسته نیستند و دید منفی به دنیا دارند.

     

    چه عواملی توانایی کودک را برای سازگار شدن و کنار آمدن با والدین طرد کننده بالا می برد؟ طبق نظریه PART عامل اول “احساس روشن داشتن از خود”[۷] است که توسط خود شخص یا دیگران ایجاد می شود و ممکن است، به کودک کمک کند تا با تأثیرات منفی ناشی از طرد والدین سازگار شود. عامل دوم آن است که اگر کودک بتواند بفهمد که چرا مادرش چنین اعمال یا احساسی نسبت به وی دارد، بهتر می تواند با رفتار مادرش سازگار شود. عامل سوم نیز عبارتند از این که آن دسته از کودکانی که معتقدند حداقل می توانند برخی حوادث اطراف خود را کنترل کنند، یا حداقل خودشان و برخی از صفات شخصیتی شان را بیشتر می توانند کنترل کنند، بهتر می توانند با طرد والدین کنار بیایند. در نظریه PART به این دسته از کودکان خود-تعیین کننده[۸] گفته می شود. به نظر می رسد که عوامل اجتماعی دیگری نیز توانایی کودک را برای سازگار شدن با والدین طرد کننده بالا برد؛ مثلاً برخی از این کودکان سعی می کنند تا آن­جا که ممکن است اوقات کمتری را با والدین طرد کننده خود بگذرانند، یا برخی دیگر از این کودکان افراد دیگری را جانشین والدین خود می سازند. کودکانی که با این موقعیت (داشتن والدین طرد کننده) بهتر بتوانند سازگار بشوند، به طور مشخصی بیشتر قادرند که شخصیت بهتری در بزرگسالی در خود ایجاد کنند. این کودکان سازگار شده با والدین طرد کننده، از نظر سلامت هیجانی در حالتی بین کودکان پذیرفته شده و کودکان طرد شده­ای که قابلیت سازگاری با این موقعیت را نداشته­اند، قرار دارند (رحمانیان، ۱۳۸۰).

     

     

    [۱]- Keltikangas-Jarvinen, Kivimaki, & Keskivaara

     

    [۲]- Patterson

     

    [۳]- Bank

     

    [۴]- Parental Acceptance Rejection Theory (PART)

     

    [۵]- Rohner

     

    [۶]- self- adequacy

     

    [۷]- clear sense of self

     

    [۸]- self- determined

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ب.ظ ]




  • طبق نظریه سه وجهی پیترسون و رالینز (۱۹۸۷، به نقل از استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰) در هر گروه دو عضوی والد- کودک در سیستم خانواده، درباره این­که “چه کسی بر دیگری تأثیر می گذارد”، سه رویکرد وجود دارد. این سه رویکرد عبارتند از: تأثیر یک سویه[۲]، تأثیر دو سویه[۳] و تأثیر منظومه ای[۴].

     

     

     

    الف-۳) رویکرد یک سویه

     

    رویکرد یک سـویه، کودک را موجودی منفعــل می انگارد و به والدین نیز به صورت شکل­دهندگان کودک نگریسته می شود. گویی که کودکان تکه ای موم هستند. اصول اساسی دیدگاه یک سویه بر این فرض استوار است که دروندادهای والدین به گونه ای بر رشد کودک تأثیر می گذارند. ویژگی های کودکان، پیامد مستقیم چگونگی فرزندپروری و خصوصیات الگوهای ارتباطی والدین است. به عبارت دیگر، این فرض یکی از فرض های علت و معلولی خطی است. با این فرض، پژوهش یک سویه بر آن بوده است تا راه صحیح فرزندپروری و چگونگی ایجاد رشد بهینه را کشف کند. از جمله این دروندادهای والدین، شخصیت و شیوه تربیتی آن­هاست.

     

    پایان نامه

     

    شاید مشهورترین تحقیق درباره شیوه های والدینی، مطالعه دیانا بامریند در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۱ درباره کودکان پیش دبستانی و والدین شان باشد. در این تحقیق هر کودک در موقعیت های مختلف در مدرسه، پرستاری و در خانه مورد مشاهده قرار گرفتند. اطلاعات به­دست آمده برای ارزیابی کودک در زمینه ابعاد رفتاری از قبیل جامعه پذیری، اعتماد به نفس، پیشرفت ، تکانشی بودن و خویشتنداری مورد استفاده واقع شدند. همچنین، والدین و کودکانشان در خانه و در حین تعامل مورد مصاحبه و مشاهده قرار گرفتند. وقتی بامریند داده ها و اطلاعات مربوط به والدین را تحلیل کرد، دریافت که به طور کلی والدین افراد مورد مطالعه، یکی از سه سبک فرزند پروری مقتدر، مستبد و سهل گیر را مورد استفاده قرار می دهند (حسین پور، ۱۳۸۱).

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

    نظریه بامریند در نظریه هایی جای می­گیرد که رویکرد یک سویه نامیده می شود، هر چند، مطالعه بامریند در مورد شیوه های تربیتی، رویکردی التقاطی است که به آسانی نمی توان آن را به نظریه تاریخی خاصی مرتبط ساخت. کار او نه به تبعیت از نظریه ای خاص، بلکه بر اساس طرد نظریات پیشین بنا شده است. هدف او مطالعه ترکیب عواملی همچون گرمی و کنترل بود (بامریند، ۱۹۶۷، به نقل از حسین پور، ۱۳۸۱). او با بهره گرفتن از رویکرد تواتری، بسیاری از انواع رفتارها و عقاید را تشریح و شناسایی کرد. با وجود این، بدون شک او نیز محققی یک سویه است. وی آشکارا از یک نوع تعامل، به عنوان بهترین مسیر رشد نسبت به سایر انواع تعامل دفاع کرده است.

     

    طبقه بندی بامریند از تحلیل عمیق و چند روشی[۵] تعامل والد-کودک منتج شده است. وی از تحلیل رفتار کودک و والدین سه شیوه تعاملی متمایز را که در دو جنبه کلی با هم متفاوت بودند، شناسایی کرد. این دو جنبه کلی عبارتند از: (۱) والدینی که برای کودکانشان تعیین تکلیف می کنند و آن ها را وادار به انجام تکالیف می سازند. و (۲) والدینی که نسبت به کودکان گرم و پذیرا هستند. بر اثر ترکیب این دو جنبه کلی، سه طبقه شیوه فرزند پروری شکل می­گیرد که بامریند این سه طبقه مجزا را مقتدرانه، سهل انگار و استبدادی نامید (حسین پور، ۱۳۸۱).

     

    شیوه مقتدرانه: والدین در الگوی اول نسبت به سایر والدین، واقعیت­ها و بینش­های شناختی را به کودکان خود منتقل می­سازند و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک در رد یک رهنمود از خود نشان می­ دهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استـدلال و منطق بهره می­جویند و نیز به منظور توافـق با کودک از ارتبـاط کلامی استفاده می­ کنند. رفتارهای نامطلوب، این والدین را مرعوب خود نمی سازد، آن­ها ظاهراً تاب مقاومت در برابر قهر و غضب کودک را دارند. والدین مقتدر به آغاز تعامل کودک به گونه و درجه ای پاسخ می دهند که معمولاً برای کودک خشنود کننده است. تفاوت های مهم بین این گروه از والدین با والدین مستبد در رفتارهای حمایتی و استفاده از مشوق های مثبت است. والدین مقتدر به تلاش های کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ می دهند و از تقویت های مثبت بیشتری استفاده می کنند. علاوه بر این، والدین مقتدر در ابراز محبت و تفاهم والد-کودک به طور چشمگیری نمرات بالاتری می گیرند و در تمام متغیرهای دربرگیرنده محبت نیز رتبه های بالاتری احراز می کنند. کودکان والدین مقتدر در مقیاس هایی نظیر فعال بودن، اعتقاد به خود و استقلال رأی رتبه های بالاتری را به خود اختصاص می دهند. این کودکان، واقع گرا، با کفایت و خشنود توصیف شده (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰)، متکی به نفس بوده، با همسالان روابط دوستانه دارند، با فشار روانی به خوبی مقابله می کنند، سرزنده و پرانرژی هستند (ماسن، گلیگان، هوستون و کانچر، ۱۹۹۵، ترجمه یاسایی، ۱۳۸۱).

     

    شیوه سهل­گیر: یک الگوی فرزندپروری گرم و صمیمی اما سست است که در آن بزرگسالان خواسته های نسبتاً کمی دارند، به کودکان اجازه می دهند که آزادانه احساسات و تکانه هایشان را ابراز کنند، فعالیت های کودکانشان را به دقت نظارت نمی کنند و به ندرت به طور مقتدر، رفتار کودکان را کنترل می کنند (پازانی، ۱۳۸۳).

     

    والدین سهل انگار در ابعاد کنترل و خواسته های معقول در پایین ترین سطح هستند و در مهرورزی حد وسط سه الگوی موجود را به خود اختصاص می دهند. خانواده والدین سهل انگار نسبتاً آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. بر اساس گزارشات موجود، هر دو والد کنترل اندکی بر کودکانشان دارند. این والدین همچنین، در خصوص انضباط کودک از نگرش­های متعارضی برخوردارند.

     

    والدین سهل انگار در عین حالی که به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آن ها ندارند. فقدان خواسته های معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و درگیری در گفتگو با کودک، همواره از ویژگی های این شیوه به شمار می رود. این والدین به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می دهند. در عین حال، والدین سهل انگار در توالی های کنترل، والدین زورگو و سرکوب گر هستند. آن ها از روش­های احساس گناه و انحراف استفاده می­ کنند. این والدین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه­جویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود می­آورند. والدین سهل­انگار در نشان دادن محبت با والدین مقتدر تفاوت­های فاحش ندارند. مادر سهل انگار به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خود محروم می کند و به تمسخر او می پردازد (ماسن و همکاران، ۱۹۹۵، ترجمه یاسایی، ۱۳۸۱).

     

    برعکس والدین مستبد، والدین سهل گیر قوانین کمی دارند و بدون هیچ محدودیت ثابتی، تسلیم فرزندانشان می شوند. اگر والدین قانونی هم بگذارند در اجرا شکست می خورند. این سبک موجب بی نظمی و هرج و مرج می شود. والدین سهل گیر شبیه ستاره دریایی هستند، آن­ها هیچ شکل یا ساختاری ندارند. در خانواده سهل گیر، بچه ها متصدی امور هستند. این بچه ها از آن­جایی که با والدین سهل گیر بزرگ می شوند هر آن­چه را که می خواهند انجام می دهند. آن­ها همه را به زحمت انداخته و لوس و خودخواه هستند (پازانی، ۱۳۸۳).

     

    مادرانی که بسیار لوس کننده هستند و به کوچک­ترین در خواست کودک خود پاسخی مثبت می­ دهند، باعث می شوند که کودکانشان هیچگونه محرومیتی را تجربه نکرده و نیز هیچگونه کنترلی بر خواسته ها و درخواست های بی شمار خود نداشته باشند. این گونه کودکان می آموزند که هر چیز را طلب کنند، باید به سرعت و سادگی فراهم شود. بدین جهت از ویژگیهای بارز رفتاری این کودکان، پرتوقعی، پرخاشگری و تحریک پذیری است. آن­ها در استمرار دوستی با دیگران دچار اشکال هستند زیرا از دیگران نیز مانند مادر خود توقع بیش از حد دارند و می خواهند با سر و صدا و پرخاشگری تسلط خود را بر دیگران حفظ کنند و همگان را در خدمت نیازهای خود در آورند و هر چه را می خواهند در اسرع زمان به دست آورند (سیف نراقی و نادری، ۱۳۷۰). در واقع، کودکان والدین سهل انگار از اتکا به خود، خودرأیی یا استقلال رأی اندکی برخوردارند. این کودکان به صورت افرادی ناپخته توصیف شده اند که هنگام مواجهه با ناملایمات، تمایل به واپس روی دارند. این کودکان نسنجیده عمل می کنند و به فعالیت بی هدف می پردازند. با چنین شیوه تربیتی، فرزندان کمتر با مفاهیم خوب، بد، زشت و زیبا، پسندیده و ناپسند آشنا می شوند و در نتیجه رشد شخصیت آن­ها دچار اختلال می گردد. این گونه افراد چون در زمان کودکی و نوجوانی امیال و خواسته هایشان بدون چون و چرا ارضاء شده و کمتر مزه تلخی ها و محرومیت ها را چشیده اند رشد و ورزیدگی لازم برای مواجهه با مسایل و مشکلات زندگی را ندارند و بهترین راه را برای گریز از مشکلات، پناه بردن به مواد مخدر می دانند (پازانی، ۱۳۸۳).

     

    شیوه استبدادی: شیوه فرزند پروری بسیار محدود کننده که در آن بزرگسالان قوانین زیادی را وضع می کنند و انتظار اطاعت دقیق از آن قوانین را دارند. آن­ها اغلب با تاکتیک های شدید و تنبیهی (نمایش قدرت و یا کناره گیری از کودک) برای تسلیم کردن کودک واکنش نشان می دهند. این والدین به دیدگاه های تعارضی کودکان حساس نیستند و انتظار دارند کودک جملات و گفتارشان را به عنوان قانون بپذیرد و اقتدارشان را ارج بگذارد. نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز می سازد. این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیام های کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالباً هنگام اِعمال رهنمودها دلیل ارائه نمی کنند و به ندرت به تشویق کلامی می پردازند. همچنین تا آن­جا که ممکن است در برابر استدلال کودکان تغییر موضع نمی دهند. والدین مستبد نسبت به سایر والدین در میزان مرعوب شدن در برابر رفتارهای نامطلوب، در حد متوسط قرار دارند. در میان این سه الگو، الگوی استبدادی کمترین مهرورزی را اِعمال می کند. به ویژه، این والدین به ندرت در تعاملی که منجر به خشنودی کودک می شود شرکت می جویند. والدین مستبد عموماً نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بی­تفاوتند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده می کنند. ابراز محبت در این الگو در پایین ترین سطح خود قرار دارد. این مادران، تأیید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز می کنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط عاطفی قوی بین مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت، بر اساس گزارش­های موجود، این مادران برای کنترل کودکان خود از شیوه های ایجاد ترس استفاده می کنند. والدین مستبد بسیار سخت گیر هستند. آن­ها قوانین زیادی دارند. والدین مستبد زیاد فریاد می زنند، سرزنش می کنند و فرزندانشان را تهدید می کنند تا آن­چه که آن­ها می خواهند انجام شود. به فرزندانشان اجازه سوال نمی دهند. بچه ها نمی توانند عقایدی برای خود داشته باشند، یاد نمی گیرند برای خود فکر کنند یا تصمیم درستی بگیرند. این سبک فرزندپروری شبیه دیوار آجری است. این دیوار آجری سخت و غیر متحرک است. والدین در این سبک، نقشه های مختلفی می کشند تا بچه ها را بدون کمترین آزادی در کنار خود نگهدارند. این گونه سخت گیری ها، خشونت ها، سرزنش ها و تحقیرهای والدین، اثرات مخرب و جبران ناپذیری بر روی ساختار شخصیتی کودک و نوجوان باقی می گذارد و احساس حقارت، احساس بی کفایتی، ترس و انزوا و گوشه گیری، ناتوانی در برقراری روابط عاطفی و اجتماعی، ناسازگاری یا پرخاشگری، و … می تواند زاییده چنین رفتارهای نسنجیده و نابخردانه والدین باشد. این کودکان زود بزرگسال می شوند، آن­ها یاد می گیرند که رفتارهای نادرست خود را از پدر و مادرشان پنهان کنند. برای مثال وقتی که یک بچه نمره بدی در مدرسه می گیرد برای اجتناب از تنبیه، ورقه خود را پنهان می کند. به زودی یاد می گیرد مادامی که گیر نیفتاده می ­تواند قوانین را زیر پابگذارد. این بچه ها برای شکستن این دیوار آجری و آزاد شدن از پشت آن، سرکشی را پیشه خود می سازند. این حالات روانی زمینه های مناسبی هستند که سبب اعتیاد به مواد مخدر می گردند (پازانی، ۱۳۸۳). والدین دارای سبک مستبدانه، کنترل محدودکننده ای را با بهره گرفتن از شیوه تنبیهی و مستبدانه به کار برده و به طور همزمان دسترسی پذیری عاطفی و گرمی کمی نسبت به کودکشان نشان می دهند، بنابراین این نوع شیوه فرزند پروری با رشد خشم و مشکلات برونی سازی در کودکان و نوجوانان ارتباط دارد. کیفیت موثر ارتباط والد-کودک، نوع کنترل والدین و درگیری والدین به عنوان ابعاد مهم شیوه های فرزندپروری شناخته شده است که با مشکلات برونی سازی و درونی سازی کودک مرتبط می باشد. همچنین، پاسخگو بودن و مسئولیت پذیری والدین در اوایل کودکی تکانشگری کمتر و کنترل بیشتر را در کودک پیش بینی می کند (لنگو و کواکس[۶]، ۲۰۰۵). در واقع، بعضی از واکنش­های کودک که در اختلال رفتار اجتماعی او مانند دزدی، فرار از مدرسه، تخریب، خشونت، انحراف و استفاده از مواد مخدر نمایان می شود، ممکن است در منزل، مدرسه و یا در جامعه صورت گیرد. این واکنش ها معمولاً نتیجه خشم حاصل از محرومیتی است که کودک در خانواده احساس می کند. طرد کردن کودک، خشونت کردن با او و یا حتی افراط در محافظت و توجه به او، عواملی هستند که سبب می شود کودک خشم خود را بروز دهد و انتقام خود را از جامعه بگیرد (شاملو، ۱۳۸۲).

     

    ب-۳). رویکرد دو سویه

     

    از نظر رویکردهای دوسویه، همان گونه که والدین بر رفتار کودکان تأثیر می گذارند، کودکان نیز رفتار والدین را تحت تأثیر قرار می دهند. طرفداران رویکرد دوسویه، تعامل و جامعه پذیری را به عنوان فرآیندهایی دوجانبه در نظر می گیرند. نه تنها کودکان اجتماعی می شوند بلکه والدین نیز به عنوان اعضای در حال رشد جامعه، اجتماعی تر می شوند (گر چه به طریقی متفاوت). بدین ترتیب والد و کودک به طور همزمان دو نقش را عهده دار می شوند، جامعه پذیر کننده و جامعه پذیر شونده. در واقع، دیدگاه های دوسویه، کودک را به عنوان موجودی که با ارادۀ دیگران می توان بر آن نوشته ای را حک کرد، مورد مطالعه قرار نمی دهند. کودک در جای خود، فردی منحصر به فرد است که از بدو تولد، زندگی را تغییر می دهد. نظریات و تحقیقاتی که این فرضیات را بر می­گزینند، می توانند به دو مقوله متضاد تقسیم شوند: نخستین مقوله که رویکرد بازتابی نام گذاری شده است، آشکارا نقطه مقابل دیدگاه یک سویه است. در این رویکرد روش های تأثیر گذاری کودکان بر والدین مورد بررسی قرار می گیرد. طبق رویکرد بازتابی، کودکانی که در حد میانی گستره خلق و خو قرار می گیرند ظاهراً تأثیر نسبتاً بیشتری را بر والدین اعمال می­ کنند. والدین در برخورد با کودکان نا آرام مجبور به اتخاذ روش واکنشی متفاوتی نسبت به کودکان آرام هستند (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰).

     

    حوزه معتبرتر رویکرد دوسویه، نظریه تأثیر متقابل است. در این الگو رابطه دو عضوی والد-کودک از اهمیتی خاصی برخوردار است و تحقیقات، چگونگی انطباق والد و کودک، تنظیم تعاملات آن ها و عمدتاً تأثیر بر یکدیگر را پی گیری می کنند. طبق تحقیقات رویکرد تأثیر متقابل، تعامل انطباقی والد-کودک از همان ابتدای تولد نوزاد و با شدت آغاز می شود. مطالعه ای با بهره گرفتن از روش مشاهده در مورد کنش های متقابل بین مادر و فرزند انجام شد. کودکان مورد مشاهده یا بهنجار بودند یا پر فعالیت و بین ۴ تا ۸ سال سن داشتند. کودکان پر فعالیت در طول بازی بیشتر سؤال می کردند و مادران آن­ها در مقایسه با مادران فرزندان بهنجار بیشتر جواب منفی می دادند. احتمالاً بعضی از این تفاوت ها در رفتار مادران، ناشی از پر فعالیتی کودکان، و رفتار کودک هم به نوبه خود تحت تأثیر واکنش های مادران بوده است (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰).

     

     

     

    ج-۳). رویکرد منظومه ای

     

    در رویکرد منظومه ای اعتقاد بر آن است که تمام افراد و روابط موجود در یک خانواده به طور تعاملی و بازتابی، سایر افراد و روابط را شکل می دهند. دیدگاه منظومه ای به طور نظری، ورای روابط علت و معلولی حرکت کرده در عوض تمرکز اصلی آن بر الگوهای متوالی تعاملات و تأثیر دو جانبه به عنوان مشخص کننده روابط است (اسماعیلی، ۱۳۸۲). در مجموع، هنگام بررسی خانواده به عنوان یک منظومه، متوجه خواهیم شد که تربیت بر نوزاد تأثیر می گذارد و از آن تأثیر می پذیرد و هر دو تحت تأثیر رابطه زناشویی قرار دارند که آن دو نیز به نوبه خود تحت تأثیر تربیت قرار می گیرند. در واقع چهار چوب منظومه ای به عنوان بسط دیدگاه های دوسویه بهتر شناخته می شوند (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰).

     

    بر اساس مشاهدات بامریند (۱۹۶۷، به نقل از حسین پور، ۱۳۸۱) کودکان والدین مستبد، نسبت به کودکان والدین مقتدر در برقراری رابطه با همتاها و احراز موضع فعال و نیز استقلال رأی در رتبه هایی پایین تر قرار می گیرند. این کودکان همچنین، به صورت افرادی با خصومت فعال، منزوی و غم زده، آسیب پذیر نسبت به فشار و محتاط توصیف شده اند.

     

    وقتی بامریند در سال ۱۹۶۷ (به نقل از حسین پور، ۱۳۸۱) این سه شیوه فرزند پروری را به شخصیت های کودکان پیش دبستانی که در معرض هر سبک قرار داشتند مرتبط ساخت، دریافت که کودکان والدین مقتدر و اطمینان بخش رشد نسبتاً خوبی دارند، بشاش هستند، از نظر اجتماعی مسئول، متکی به خود، رو به پیشرفت بوده و با بزرگسالان و همسالان همکاری می کنند. برعکس کودکان والدین مستبد و قدرت طلب، مایل بودند ظاهراً بیشتر اوقات ناراحت باشند و به سادگی آزرده شده، غیردوستانه و نسبتاً بی هدف بودند، و بالاخره، کودکان والدین سهل گیر اغلب تکانشی و پرخاشگرند، به ویژه اگر پسر باشند. آن­ها گرایش دارند که ارباب منش، خود محور باشند، فاقد خویشتنداری بوده و در پیشرفت و استقلال در سطح پایینی قرار دارند.

     

    بامریند مجدداً در سال ۱۹۷۷ (به نقل از استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰) آزمودنی ها را هنگامی که در سن ۹-۸ سالگی بودند و والدینشان را مورد مشاهده قرار داد. کودکان والدین مقتدر هنوز هم در مهارتهای شناختی و هم در مهارت های اجتماعی در سطح نسبتاً بالایی بودند. در همان زمان کودکان والدین مستبد به طور کلی در مهارتهای شناختی و اجتماعی متوسط تا زیر متوسط بودند. کودکان والدین سهل گیر در هر دو حیطه شناختی و اجتماعی مهارتی نداشتند. در واقع کودکانی که به شیوه مقتدر بزرگ شده بودند، در نوجوانی، مطمئن، روبه ترقی و از نظر اجتماعی با کفایت بودند، آن­ها تمایل داشتند از مصرف مواد مخدر و سایر مشکلات رفتاری مبرا باشند. به نظر می رسد در تمام گروه های قومی و نژادی مورد مطالعه در ایالات متحده، تاکنون بین شیوه های فرزندپروری مقتدر و پیامدهای مثبت کودکان رابطه وجود داشته باشد.

     

    طبقه بندی بامریند در مطالعات بعدی با نمونه های بزرگتر والدین و کودکان مورد تأیید قرار گرفت. کار بامریند در سنجش دقیق رفتارهای ارتباطی والدین در شیوه های مختلف از اهمیت زیادی برخوردار است (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰). در پژوهش حاضر نیز از این دسته بندی شیوه های فرزندپروری استفاده شده است.

     

    [۱]- Peterson & Rollins

     

    [۲]- unidirectional

     

    [۳]- bidirectional

     

    [۴]- systematic

     

    [۵]- multimethod

     

    [۶]- Lengue & Kovacs

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:49:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم