کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



لهمن و پوسترادو -معتقدند که در بررسی کیفیت زندگی باید هر دوجنبه ذهنی و عینی را مد نظر قرارداد.. ابعاد ذهنی شامل سلامت، امنیت، وضعیت مالی، ارتباطات اجتماعی، ارتباطات خانوادگی، فعالیت­های روزمره و تفریح و همچنین رضایت کلی از زندگی است. ابعاد عینی شامل تماس­های اجتماعی، ارتباطات خانوادگی، فعالیت­های روزمره و کفایت مالی است. مک داناد،به نقل از  مقدم طالمی، ۱۳۸۳) پنج حوزه برای کیفیت زندگی وجود دارد: سلامت و رفاه، ارتباطات بین فردی، حضور فرد در خانه و در جامعه، رشد فردی، مقام و منزلت و عزت نفس. اگر پنج معیار بالا را در نظر بگیریم حداقل سه مورد آنها وابسته به فرد می­باشد. و شاید تنها ارتباطات بین فردی و حضور فرد در خانه و در جامعه به نظر می­رسد که در حوزه خارجی قرار گیرد (آلین ،۲۰۰۰).

 

 

هر چند توافق کاملی برای آنچه که باید در بررسی کیفیت زندگی مد نظر قرار داد، وجود ندارد اما محققانی همچون پاین (۱۹۸۹)فهرست موارد ذیل را که در این زمینه مهم هستند،پیشنهاد کرده­اند:

 

-وضعیت شناختی (مثل اضطراب و افسردگی )

 

-عملکرد فیزیکی (مثل فعالیت، رفتارهای مراقبت از خود )

 

-علائم (که ممکن است با بیماری مانند درد یا ناشی از عوارض جانبی درمان مانند تهوع واستفراغ باشد).

 

-ارتباطات اجتماعی (مانند ارتباطات خانوادگی و زناشویی

 

-نقش­های اجتماعی (مانند مسئولیت شغلی، والد بودن، همسری )(مقدم طالمی به نقل از هورن[۵]-،۱۳۸۳).

 

الکساندر ویلمز معتقد است رفاه فیزیکی، روابط خوب با انسانها، فعالیت­های اجتماعی، تکامل شخصیتی ،تفریحات و سرگرمی­ها، امنیت و شرایط اقتصادی می­توانند ابعاد و جوانب مهم و کیفیت زندگی را تشکیل دهند (مولزان[۶]،۱۹۹۱) اندرسون و بود کهاردت [۷](۱۹۹۹)به نقل از دالکی [۸]و همکارانش می­نویسند: اجزا اصلی کیفیت زندگی بین همه افراد مشترک است ولی تاکیدی که افراد به اجزا ی مختلف دارند متفاوت می­باشد. در یک سری از تحقیقات انجام شده با هدف

 

تعریف اجزای کیفیت زندگی سیزده خصوصیت توسط پاسخ دهنده­گان مطرح شده که به صورت خلاصه و بر اسا س اهمیتشان شامل: عشق و عاطفه، احترام به خود و رضایت از خود، آرامش فکر و رضایت جنسی، انگیزش، پذیرش اجتماعی، موفقیت و رضایت شغلی، شخصیت، همکاری و مداخله در کارها، رفاه اقتصادی، بهداشت مناسب، تغییر و تحول، برتری،استقلال و خلوت می­باشد(اندرسون،۱۹۹۹).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ابعاد زیر گروه ها

 

 

 

سلامت جسمانی و مادی

    • سلامتی جسمانی و امنیت

 

  • سلامت و امنیت شخص

 

 

 

ارتباط با دیگران

    • ارتباط با همسر

 

    • داشتن فرزند و سرپرستی آنها

 

  • ارتباط با والدین ،خواهر و برادرها و سایر بستگان

 

 

 

فعالیت­های اجتماعی ،گروهی ،شهری

    • فعالیت در رابطه با کمک و ترغیب دیگران

 

  • فعالیت وابسته به حکومت ملی و منطقه­ای

 

 

 

 

 

تکامل و ترقی شخصیتی

    • تکامل فکری

 

    • درک و برنامه ریزی شخصی

 

    • نقش حرفه ای

 

  • حق ابتکار و بیان شخصی

 

 

 

 

 

 

تفریح

    • انجام فعالیت­های اجتماعی

 

    • فعالیت­ها ی تفریحی بصری و غیر فعال

 

  • فعالیت­های تفریحی  مشارکتی و فعال

 

جدول۳-۲ ابعاد کیفیت زندگی و عناصر تشکیل دهنده آن برا ساس نتایج تحقیقات اندرسون و بورد کهارت(۱۹۹۹( .(اقتباس ازمقدم طالمی،‌۱۳۸۳)

 

 

 

 

 

۱-بعد اجتماعی

 

بعد اجتماعی از جمله عوامل کلیدی در شکل دادن کیفیت زندگی است که تاثیر قابل توجهی بر احساسات اساساٌ اجتماعی  مردم دارد. این بعد در سطح میانه مورد سنجش قرار می­گیرد و شاخص­های آن تلفیقی از شاخص­های ذهنی و عینی کیفیت زندگی هستند. وظیفه یا کارکردی که یک شهروند می ­تواند در اجتماع برعهده بگیرد تأثیر مهمی بر کیفیت زندگی اش به جا می­گذارد. هرچه نقش و کارکرد شهروندان در امور اجتماعی بیشتر باشد کیفیت زندگی آنها افزایش می­یابد. بعد از استانداردهای شهروندی، دومین عامل تشکیل دهنده­ی بعد اجتماعی منزلت نقش افراد در جامعه است. منزلت نقشی با بهره گرفتن از «نظریه­ ویژگی­های پایگاهی »[۹] مورد بررسی قرار می­گیرد. بر طبق این نظریه هر ویژگی­ای که افراد در «گروه های مبتنی بر انجام وظیفه » [۱۰]از یکدیگر متمایز کند می ­تواند به عنوان عاملی در تفکیک پایگاه و منزلت نقشی افراد عمل کند(کرول[۱۱]، ۲۰۰۴) ویژگی­های پایگاهی با توجه به الگوهای فرهنگی و یا نوع کار در حال انجام تعیین می­شوند.

 

۲-بعد روانی

 

روانشناسان در اولین قدم برای مطالعه­ کیفیت زندگی خواهان بررسی نگرش فرد نسبت به زندگی می­باشند. بسیاری از نظریه پردازان بر میزان احساس سعادت فرد از زندگیش به عنوان عامل تعیین­کننده در نگرش فرد به زندگی تاکید کرده­اند. از جمله عوامل که به عنوان مشخصات تعریف کننده­ احساس سعادت یا خوشبختی  ارائه شده ­اند می­توان به معیار هایی نظیر دوست داشتن دیگران، لذت بردن از زندگی و یا شناخت خود اشاره کرد. اما تعریفی که داینر[۱۲](۲۰۰۰ ،ص۳۴) برای احساس سعادت ارائه می­دهد متضمن این است که افراد خودشان از زندگی خود یک ارزیابی مثبت داشته باشند. این تعریف ذهنی به اعتقاد وی تعریفی دموکراتیک و مردم محور است زیرا از خود فرد خواسته می­شود که زندگیش را ارزیابی کند و تشخیص دهد که آیا از زندگیش احساس خوشبختی می­ کند یا خیر . چنین تعریفی از یک زندگی خوب همان «احساس سعادت ذهنی »[۱۳]نامیده می­شود(د ینر،۲۰۰۰)

 

محققان زیادی در توصیف این احساس به ارزیابی مردم از زندگی خودشان توجه می­ کنند، ارزیابی که هم عاطفی و هم شناختی است. مسئله­ای که در ارتقاء احساس سعادت نقش بسیار مهمی دارد، نیازهاو میزان بر آورده شدن آنها در نزد افراد است. اولین کوشش­ها از جانب مازلو از منظری جامعه شناختی نسبت به مقوله نیازها صورت گرفت. بر اساس رهیافت­های روانشناختی تا زمانی که نیازهای انسان در یک اندازه ی مورد قبول برآورده نشود احساس سعادت انسان افزایش نخواهد یافت.

 

زیلر [۱۴](۱۹۷۴) در بررسی خود احساس سعادت را مستقیما با نیاز به احترام به خود درارتباط می­داند. و معتقد است احساس سعادت تا حد زیادی با ارزیابی فرد نسبت به بر آورده شدن این نیاز تعیین می­شود.

 

دیگر عامل تعیین کننده­ احساس سعادت، به زندگی خانوادگی فرد برمی­گردد کونو و ارلی [۱۵](۱۹۹۹) در مطالعه خود به این نتیجه رسیدندکه احساس سعادت و خوشحالی با ارزیابی که فرد نسبت به همسر و زندگی زناشویی اش دارد، همبستگی بالایی دارد. همچنین درمطالعه گلن و ویور (۱۹۷۹) مشخص شد که ازدواج موفقیت آمیز میزان احساس سعادت و خوشحالی فرد را تا حد زیادی افزایش می­دهد. در کنار احساس سعادت، برخی از محققان از احساس رضایت از زندگی در اجتماع نیز به عنوان عاملی موثر در بالا بردن کیفیت زندگی سخن گفته­اند(دینر ،۲۰۰۰) همچنین این عامل از جمله شاخص­های ذهنی در تعیین کیفیت زندگی می­باشد. تحقیقات نشان داده است که عدم رضایت از زندگی در اجتماع حتی تمایل به جابجایی به اجتماعی دیگر را موجب می­شود.

 

 

فیلکینز(۲۰۰۰)در بررسی مدل­های رضایت از زندگی، متغیر های مختلفی به عنوان عوامل تاثیر گذار بر رضایت از زندگی در اجتماع ذکر کرد .برای مثال، کاساردا و جانویتز [۱۶](۱۹۷۴)یک مدل نظامند تدوین کردند تا با بهره گرفتن از شاخص­های طول مدت اقامت، موقعیت اجتماعی و چرخه زندگی شخص، میزان پیوستگی به اجتماع را پیش بینی می­ کند. در این مدل، اجتماع به عنوان یک نظام پیچیده­ شبکه رفاقت و خویشاوندی و پیوند­های رسمی و غیر رسمی دیده می­شود. که ریشه در زندگی خانوادگی و فرایند­های اجتماعی شدن دارد و در نهایت میزان رضایت فرد از زندگی در اجتماع اش را مشخص می­ کند.

 

گودی(۱۹۷۷) در مطالعه خود دریافت که ابعاد اجتماعی در تعیین رضایت از زندگی در اجتماع اهمیت بیشتری دارند. وی برای تبیین رضایت از زندگی در اجتماع مقیاس بعد اجتماعی را طراحی کرد که اجزای آن عبارت بودند از: روابط گروه نخستین، مشارکت در اجتماع، التزام به اجتماع، قابلیت زندگی داشتن، همگنی، توزیع قدرت و احساس غرور به اجتماع. او همچنین خدمات ارائه شده از جانب شهرداری ­ها را در نظر مردم مورد ارزیابی قرار داد. نتیجه­گیری گودی حاکی از این مطلب بود «که شهروندان آن محله­هایی را بیش از سایر محله ها رضایت بخش تلقی می­ کنند که در آنها روابط از نوع گروه نخستین و قوی باشد، جایی که مردم در امور مدنی مشارکت کرده و به این کار افتخار کنند، جایی که فرایند­های تصمیم گیری به صورت همگانی و با مشارکت سایرین اجرا شوند، جایی که شهروندان همگن باشند و به اجتماع و حفظ آن اهمیت دهند.

 

براون (۱۹۹۳) دریافت که مهمترین عوامل مؤثر بر رضایت فرد از زندگی در اجتماع عوامل اقتصادی هستند. در تحلیل وی احساس رضایت بالا اززندگی با سطح بالایی اززندگی همراه است. که برداشتن یک درآمد کافی که خرید کالا و خدمات را میسر می­سازد مبتنی است. او فرض می­ کند که شغل ایده­آل و درآمد کافی عوامل کلیدی در تعیین رضایت از زندگی هستند. چهار متغیر رفتار اقتصادی که در تحلیل او وارد شده اند عبارتند از: اشتغال اولیه، رضایت ازشغل، رضایت ازدرآمدو خرید ازخارج اجتماع در مقابل خرید از داخل آن. در کنار متغیرهای فوق طول مدت اقامت، سن، مالکیت خانه، شدت آشنایی­ها و عضویت در سازمان­های محلی نیز در مدل وی از جمله عوامل تاثیرگذار بر سطح رضایت از زندگی می­باشد.

 

سلامت

 

سلامت از سوی مجامع معتبر بین المللی محور توسعه قلمداد شده است و بدون آن امکان ایجاد توسعه پایدار در کشورها وجود ندارد و سیاست­گذاران و مردم کشور­ها برای رسیدن به یک توسعه پایدار چاره­ای جز گذر از سلامت ندارند.

 

سازمان بهداشت جهانی (WHO) سلامت را رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی تعریف کرده و آن را تنها نبود بیماری نمی­داند. اگر به سلامت به عنوان نبود بیماری و معلولیت در آحاد مردم جامعه نگاه کنیم هرگز معنی فوق تحقق نخواهد یافت. ولی اگر سلامت را حالتی از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی بدانیم و انسان سالم را انسانی بدانیم که با توان بالای جسمی، ذهنی، روانی و عاطفی در بهترین شکل قادر به اداره زندگی خود می­باشد و سلامت را به عنوان منبعی برای زندگی مولّد فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تلقی کنیم، پی خواهیم برد که واقعاً بدون سلامت در تمام ابعاد آن، کشور­ها قادر نیستند به یک توسعه پایدار و همه­جانبه دست یابند (کوپر، ۱۹۹۱).

 

از سوی مجامع مختلف بین المللی برای سلامت ابعاد مختلفی قائل شده ­اند که انسان­ها را برای اداره زندگی و سلامت خود توانمند می­سازد.

 

پور اسلامی (۱۳۸۱) در واژه نامه ارتقای سلامت به نقل از سازمان بهداشت جهانی انسان سالم را انسانی معرفی می­ کند که: جسم او به حدی از استقامت، انعطاف پذیری و قدرت برخوردار است که می ­تواند زندگی روزمره فردی و اجتماعی را با شادابی و کارآیی لازم تا آخر عمر اداره کند و تنها نبودن بیماری نیست بلکه منظور داشتن توانمندی جسمانی برای اداره کار­های روزمره با رفاه کامل است. انسان سالم از توان روانی کافی برخوردار است و قادر به اتخاذ تصمیم­های درست در موقعیت­های مختلف زندگی به نفع خود و جامعه و واکنش صحیح و رشد­دهنده در مقابل شرایط محیطی است. انسان سالم یعنی داشتن توان عاطفی کافی برای برقراری روابط اجتماعی سالم با دیگران، به عبارت دیگر، داشتن ارتباطات توأم با همدلی و همکاری اخلاقی با دیگران به طور کلی سلامتی به مفهوم سازگاری کامل فرد با محیط اجتماعی و برخورداری از بهداشت جسمانی و روانی است.

 

 

 

 

 

۱- سلامت جسمی

 

سلامت جسمی در مفهومی ساده، به معنای نداشتن بیماری و نقص عضو و معلولیت است. فردی که از نظر جسمانی دارای آثار سلامتی، پرانرژی و سرحال باشد، فردی است تندرست و دارای سلامت جسمانی.

 

گلدبرگ و هیلر(۱۹۷۹) علائم نشان دهنده سلامت جسمانی را احساس سلامتی، پر­انرژی­بودن، تمرکز حواس در کار­ها و هوشیاری و سرحال­بودن معرفی کرده و علائم زیر را جزء نشانه­ های فقدان سلامتی برشمرده است: احساس ضعف و سستی، احساس بیماری، احساس سر درد، احساس سنگینی در سر، نگرانی از به­هم­خوردن حال در اماکن، احساس داغ و سرد شدن، عرق کردن زیاد، به خواب نرفتن مجدّد، کمبود خواب، خستگی بیش از حد و اضافه وزن (کاشف، ۱۳۸۵).

 

برخی از صاحبنظران سلامت عمومی را مترادف با تندرستی ، نیروی حیات و شور و شوق برای زندگی می­دانند.آردل[۱۷](۱۹۸۴) در ارتباط با سلامت و بهزیستی چنین تعریفی را ارائه کرده است: “بهزیستی یعنی رویکردی آگاهانه به منظور سلامتی روحی، روانی و جسمانی” و در این زمینه حرکت نقش اساسی را در تأمین سلامتی ایفا می­ کند. سلامت جسمانی انسان تحت تأثیر عوامل زیادی از جمله عوامل ارثی، محیط زیست، مراقبت­های پزشکی و بهداشتی و سبک زندگی قرار دارد. سبک زندگی به مجموعه خصوصیات، الگو­ها و عادات و ویژگی­های رفتاری و عملکردی انسان اطلاق می­شود که به عنوان یک بخش منظم از الگوی زندگی روزمره فردی می­باشد. برای مثال تغذیه، عادات خواب و استراحت، استعمال دخانیات و عادات فعالیت حرکتی (پوراسلامی، ۱۳۸۱).

 

۲ – سلامت روان

 

مفهوم سلامت روان در واقع جنبه­ای از سلامت عمومی است. سازمان بهداشت جهانی، سلامت روان را چنین تعریف می کند:”حالت سلامتی کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی”.

 

در ارتباط با سلامت روان، به طور معمول احساس نگرانی و اضطراب نقطه شروع ناراحتی روانی است و تداوم آن موجب اختلال در کنش­های روانی، اجتماعی و جسمانی فرد می­شود.در شرایط عادی و معمولی برخی از اضطراب­ها، نگرانی­ها و ضربه­های روحی و روانی را می­توان نادیده گرفت اما گاه شدّت و پایداری این عوامل نامطلوب به حدی است که حتی فرد را از انجام کار­های روزمره باز­می­دارد. برخورداری از تعادل روانی به عوامل زیادی بستگی دارد که مهم­ترین آن­ها احساس امنیت،احساس ارزشمندی، کمبود اضطراب، کمبود میزان احساس گناه و وسواس­های بیهوده، رشد وجدان اخلاقی و انجام فعالیت­های تفریحی مناسب است (نجات و ایروانی، ۱۳۷۸).

 

اصطلاح سلامت روان، اصطلاحی است که از آن برای بیان و اظهار کردن هدف خاصی برای جامعه استفاده می­شود. هر فرهنگی بر­اساس معیار­های خاص خود به دنبال سلامت روان است. هدف هر جامعه این است که شرایطی را که سلامت اعضای جامعه را تضمین می­ کند، آماده نماید. منظور از سلامت روان، سلامت ابعاد خاصی از انسان مثل هوش، ذهن، حالت و فکر می­باشد. از طرف دیگر، سلامت روان روی سلامت جسمی هم تأثیر دارد. بسیاری از پژوهش­های اخیر مشخص کرده­اند که یک سری اختلال­های فیزیکی و جسمی به شرایط خاص روانی مرتبط هستند (کاشف، ۱۳۸۵).

 

سلامت روان حالت موفقیت آمیز یک کنش روانی است که نتایج آن فعالیت­های ثمربخش ، روابط رضایت­بخش با دیگران، توانایی سازگاری با تغییرات و کنار­آمدن با ناملایمات است. سلامت روان با بهزیستی شخصی و روابط خانوادگی و بین­فردی و ایفای­نقش در اجتماع رابطه تنگاتنگ دارد.

 

لوینسون[۱۸] و دیگران (۱۹۶۲) در تعریف سلامت روان می­نویسند: “سلامت روان عبارت است از کیفیت احساس فرد نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی و اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارند. چگونگی سازگاری وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن” (نوابی نژاد، ۱۳۷۳).

 

به اعتقاد کارل مننجر سلامت روان عبارت است از: سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان، به­گونه­ای که باعث شادی و برداشت مفید مؤثر به طور کامل شود.

 

کمپبل (۱۹۸۹) سلامت روان را احساس رضایت و بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است (کاپلان و سادوک، ۱۳۷۵).

 

گینزبرگ (۱۹۹۱) سلامت روان را تسلط در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی یعنی عشق، کار و تفریح تعریف می­ کند که همکاران گینزبرگ این تعریف را کامل تر نموده اند؛ استعداد یافتن و ادامه دادن کار، داشتن خانواده و ایجاد محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصت­ها حداکثر تعادل و سلامت روان است (میلانی فر، ۱۳۷۴).

 

سلامت روان حالتی است که بیانگر سطح بالا و قابل قبولی از سازگاری و انطباق عاطفی و رفتاری می­باشد. به عبارت دیگر، فردی از سلامت روان برخوردار است که ضمن سازگاری به لحاظ هیجانی و رفتاری، دارای ثبات نسبی و حدّی از اعتدال باشد و از زندگی خود و بودن با دیگران احساس لذت و رضایت نماید. همچنین سلامت روان عبارت است از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقعیت­های اجتماعی و قدرت سازگاری با آن­ها، ارضای نیاز­های خویشتن به طور متعادل و شکوفایی استعداد­های فطری خویش. مفهوم سلامت روان در فرهنگ­های مختلف ممکن است تعابیر متفاوتی داشته باشد ولی نکته مهم آن است که با شناسایی ابعاد و عوامل مؤثر بر سلامت روان می­توان از شیوع اختلالات در هر مرحله­ای از زندگی پیشگیری کرد (نجات و ایروانی، ۱۳۷۸).

 

۳ – روابط اجتماعی

 

در نظر پارسونز، نظام اجتماعی عبارت است از ارتباطات اجتماعی بین خود و دیگری در یک موقعیت. روابط اجتماعی به ارتباط و وابستگی متقابل انسان­ها و جهت­گیری رفتاری آن­ها در جامعه اطلاق می­شود. ارتباط انسان­ها، سنگ­بنای جامعه انسانی است و بدون آن هرگز فرهنگ به­عنوان خصیصه جامعه پدید نمی­آید. ارتباط عبارت است از فنّ انتقال اطلاعات، افکار و رفتار­های انسانی از یک شخص به شخص دیگر(ساروخانی، ۱۳۶۵).

 

انسان موجودی اجتماعی است و نمی­تواند جز در میان جمع و براساس روابط صالح اجتماعی سیر کند.انسان چه در حال آسایش و راحتی و چه در بلا و سختی لازم است قدرت­های مادی و معنوی خود را روی هم بریزد و کلیه شئون زندگی خویش را در پرتوی روابط اجتماعی به سامان رساند. انسان در تعامل دائم با محیط اجتماعی است و عناصر آن پیوسته در جهت سازندگی یا ویرانگری شخصیت افراد به نحو اقتضا عمل می­ کنند. انسان در بستر اجتماع رشد می­ کند و به شدّت از آن تأثیر می­پذیرد، زیرا رابطه میان فرد و اجتماع رابطه­ای حقیقی است. به این صورت که میان فرد و اجتماع رابطه­ای برقرار می­شود که بر خواص و آثار فرد در اجتماع اثر گذارده و به طور طبیعی خواص اجتماع نیز بر فرد اثر می­گذارد.

 

انسان­هایی که از حیث اجتماعی دارای روابط خوب و سالمی با دیگران هستند، دارای تندرستی اجتماعی هستند. به عبارت دیگر، تندرستی اجتماعی به معنی رضایت داشتن، ارتباط اعتماد آمیز و تعامل خوب با دیگران است. در این زمینه برخورد منصفانه، عدالت خواهی، علاقه به دوستان و همنوعان بسیار از اهمیت برخوردار است. ایده تندرستی اجتماعی بیان کننده آن است که مردم همانند یک شبکه ارتباطی در تماس با هم هستند و در همه زمان­ها به هم نیاز دارند. یک شخص سالم اجتماعی، احساس می­ کند که به جامعه­اش تعلق دارد و در مقابل، از دست دادن علاقه به دوستان، آشنایان و همکاران و نیز از دست دادن توانایی مشارکت در تجربیات مطلوب با دیگران از علائم کاهش اجتماعی شدن در افراد می­باشد (ساروخانی، ۱۳۶۵).

 

داشتن روابط اجتماعی خوب، احساس خوشایندی از امکان ارضاء نیاز­ها و خواسته­ های انسان در ارتباط با دیگران به ارمغان می­آورد؛ رضایت در ابعاد خانواده، شغل و محیط کار، گروه­های اجتماعی، اقتصاد و سیاست که ترکیب این ابعاد رضایت اجتماعی را به وجود می آورد و در انسان­هایی که نیاز­های اولیه خود را از قبیل نیاز­های فیزیولوژیک و امنیت به دست آورده­اند، تأمین این نیاز و و تعلق به گروه، یا به عبارتی، داشتن روابط اجتماعی مناسب از اهمیت ویژهای برخوردار است (کاشف، ۱۳۸۵).

 

خانواده چیست ؟

 

تعریف خانواده درفرهنگهای مختلف، غالباٌمتفاوت است .

 

اداره سرشماری ایالات متحده(۱۹۹۱،صفحه ۵)تعریف وسیعی ازخانواده رابه شرح ذیل ارائه می­دهد:”خانواده گروهی است متشکل ازدویاچند نفرکه به یکی ازطرق تولد، ازدواج یافرزندخواندگی با یکدیگر مرتبط بوده وبا یکدیگر در یک منزل زندگی می­ کنند”.

 

درمجموع، خانواده هاباتوجه به عملکردهای اقتصادی، فیزیکی (جسمانی )،اجتماعی وعاطفی تعریف می­گردند.خانواده اساس رشد و تکامل وموجب ثبات وپایداری­اند. (به نقل از گلادینگ ،ترجمه بهاری و همکاران،۱۳۸۲).

 

خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی-فرهنگی[۱۹] تلقی می­شود که در کنار همه­ی خصوصیات دیگرش، دارای مجموعه قواعدی است و هر یک از اعضایش نیز نقش خاصی دارند .اعضای این سیستم با هم رابطه­ای عمیق و چند لایه دارند. در داخل این سیستم، حلقه­های عاطفی قدرتمند، پایدار و متقابلی را به هم گره زده است .اغلب اوقات اعضاء از طریق تولد یا ازدواج در این سیستم وارد می­شوند (نظری ،۱۳۸۶).

 

خانواده سیستم منحصر به فردی دارد که با روابط دوستی و روابط کاری متفاوت است. در همه­ی جوامع روایط زوجی ارزش زیادی دارند. همین عامل باعث می­ شودکه بیش از ۸۰%از افراد طلاق گرفته دوباره ازدواج کنند (گلدنبرگ،۲۰۰۰ ).

 

بر طبق سرشماری سال ۱۹۹۰ آمریکا نشان می­دهد که حدود ۵۶ درصد آمریکایی­های بالای ۱۵ سال ازدواج کرده اند و با همسرانشان زندگی می­ کنند، ۱۸ %طلاق گرفته اند و فقط ۲۶%ازدواج نکرده ­اند (نظری ،۱۳۸۶). بالتبع داشتن ازدواج­های متفاوت، تعداد خانواده­های تشکیل شده نیز متفاوت می­باشد.

 

Lehman &Postrado-2

 

MC Danad-[2]

 

-Alleyne-1

 

Payne–2

 

Horne-[5]

 

Molzahn-4

 

-Anderson &Burchhardt5

 

-Dalkey4

 

status characteristics theory (SCT)-[9]

 

take group-[10]

 

Correll-[11]

 

Diener-[12]

 

being-subjective well-[13]

 

Ziller-[14]

 

eyEarl & Konow-[15]

 

  Janowit  &  Kasarda-[16]

 

۱-Ardel

 

۱-Levinson

 

ulturalc-socio-[19]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 03:29:00 ب.ظ ]




انواع گوناگون خانواده­ها عبارتنداز: هسته­ای، تک والدی، ازدواج مجدد، اقوام نزدیک وبدون فرزند (بهاری،۱۳۸۲). در تقسیم بندی دیگری شلزینجرد (۱۹۷۹) خانواده­های کانادایی را در دسته­های زیر تعریف نموده که احتمالاٌ این طبقه بندی در تمامی دنیای غرب قابل اعمال است :الف) خانواده­ی هسته­ای متشکل از شوهر، همسر و فرزندان ب)زوج­های بی­فرزند متشکل از شوهر و همسر ج)خانواده های تک والدی متشکل از زنان بیوه، مردان بیوه، اشخاص طلاق گرفته، همسران جدا شده و ترک شده، مادران ازدواج نکرده و)خانواده­های رضاعی، متشکل از شوهر، همسر و فرزند خوانده ه)خانواده­های بازسازی شده، متشکل از ازدواج­های دوم و «خانواده­های مرکب ». در خانواده­های باز سازی شده یکی از هشت حالت زیر به چشم می­خورد :

 

۱-مرد طلاق گرفته – زن مجرد ۲- مرد طلاق گرفته – زن بیوه ۳-مرد طلاق گرفته – زن طلاق گرفته ۴-مرد مجرد-زن بیوه ۵–مرد مجرد- زن طلاق گرفته ۶-مرد بیوه – زن مجرد ۷-مرد بیوه – زن طلاق گرفته دامنه خانواده­های بازسازی شده واقعاٌ بیشتر از آن است که این فهرست به آن اشاره دارد، زیرا متغیرهای ممکن زیادی، بسته به این که آیا بچه­ها توسط زن یا شوهر به زندگی زناشویی وارد می­شوند یا هر دو همسر، و نیز نوع سرپرستی این فرزندان، وجود دارد .به علاوه ممکن است فرزندانی که حاصل زندگی زناشویی «باز سازی شده » هستند نیز به خانواده مذکوراضافه شوند. و)خانواده­های اشتراکی،که ممکن است از گروهی خانواده بچه­دار و تعدادی بزرگسال مجرد تشکیل شود. (دهقانی ،۱۳۷۵ ).

 

 

ازلحاظ تاریخچه، اکثرخانواده­های تک والدی به علت مرگ یاترک یکی از زوجین به وجودآمده اند. دردهه ۱۹۵۰روندجدیدی آغازشد. درصدخانواده­های تک والدی حاصل ازطلاق نسبت به خانواده­های تک والدی حاصل ازمرگ افزایش چشمگیری پیدا کرد (لوتیان وکان وی ،۱۹۹۰).

 

انواع خانواده های تک والدی

 

خانواده­های تک والدی گونه های بسیارمتفاوتی دارند. خواه برنامه ریزی شده یابرنامه ریزی نشده باشند، بالاخره به مرورزمان به وجودمی­آیند. سه گونه اصلی ازخانواده­های تک والدی ناشی ازطلاق، مرگ وقصد و نیت به وجودمی­آیند. باوجوداین، روندشکل­گیری خانواده­های تک والدی درهمه مواردیکسان است ودارای مراحل مشخص ومعینی است(گلادینگ،ترجمه بهاری،۱۳۸۲٫(

 

خانواده تک والدی حاصل ازطلاق  

 

درخانواده­های تک والدی حاصل ازطلاق، به غیرازبرخی ازتمهیداتی که براساس آنهاپدرومادرمی­توانندحضانت مشترک رابرعهده بگیرند بایدبه دو واحدفرعی توجه داشت .یکی تک والدقیم وتعاملات وی باهمسر سابق و فرزندان و واحد فرعی دیگر شامل، تک والد غیرقیم وروابط وی باهمسرسابق وفرزندان است (کارترومک گلدریک ،۱۹۸۸ ترجمه بهاری،۱۳۸۲).

 

طرح وبرنامه­هایی که هردو والد پس ازطلاق بدان طریق درارتباط بابچه قرارمی­گیرند، فشارهای عصبی ودرعین حال محاسنی رابه همراه دارد در چنین موفعیتهایی، فشارهای عصبی برای والدقیم شامل بازسازی منابع مالی وتجدیدشبکه­های اجتماعی است وفوایداصلی برای یک والدقیم موفق تجدید (احیای )حس اعتمادبه نفس در فرد است .درچنین خانواده­ای برای والد غیرقیم، محرک­های تنش زا عبارت از راه های ادامه ارتباط با فرزندان خود به عنوان والد (پدر یا مادر) وبازسازی شبکه ­های اجتماعی است والد غیرسرپرست وقتی که موفق شد پاداش می­گیرد. این پاداشها عبارت انداز: تدبیر و یافتن راه حل برای مشکلات و ایجاد اعتمادبه نفس. (گلادینگ، ترجمه بهاری،۱۳۸۲).

 

پایان نامه

 

خانواده­های تک والدی حاصل ازمرگ

 

مراحل شکل­ گیری خانواده­های تک والدی حاصل ازمرگ به اندازه خانواده­های تک والدی حاصل از طلاق مشخص و معین نیست. با وجود این، روشن است که مرگ به خانواده ضربه شدیدی واردمی کندووظیفه اصلی، بازسازی کردن آن خانواده است (براون ،۱۹۸۸؛مودی ومودی ،۱۹۹۱ ؛نقل از بهاری، ۱۳۸۲).

 

پیدایش این نوع خانواده­هاچنانچه درجدول ۳-۲نشان داده شده است، طی سه مرحله صورت می گیرد.اولین مرحله درفرایند ظهور یک خانواده تک والدی، سوگواری است. این مرحله برای بازماندگان برای خالی کردن احساسات مثبت ومنفی در مورد متوفی بسیار ضروری است .

 

هارلو[۱] (۱۹۹۱) نشان داد که تقریبا یک سوم بیوه ها از افسردگی در شش ماه بعد از داغدیده­گی رنج می برند .بنابراین این نوع تخلیه هیجانی امکان آغاز مرحله دوم یعنی سازگاری مجدد را فراهم می­ کند. فراگیری وظایف جدید، کنارگذاردن کارهای گذشته ویا محول کردن وظایف همسر متوفی به دیگراعضای خانواده دراین مرحله انجام می­گیرد (مورداک ،۱۹۸۰) .باسپری شدن این مرحله، خانواده به مرحله نهایی یعنی مرحله پیشرفت واحیامی­رسد. در این مرحله، اعضای خانواده وبه طورکلی خانواده می­تواندموقعیت­های جدیدی برای رشد پیدا کرده واز این موقعیت­هااستفاده کنند. این آخرین مرحله، ممکن است منجر به ایجاد و یا عدم ایجاد روابط وهویتهای جدید فردی و جمعی گردد.

 

جدول ۴-۲خانواده­های تک والدی حاصل ازمرگ

 

مرحله                                                        وظیفه                                     نتیجه

 

——————————————————————————————————-عزاداری                                         تخلیه هیجانی                                تجزیه و تحلیل روابط گذشته

 

سازگاری مجدد                                  فراگیری /رهاکردن وظایف

 

احیا و پیشرفت (دستاورد)                      پیشرفت خانوادگی وشخصی             کسب مهارتهاوعلائق جدید

 

 

 

تک والدی حاصل ازقصدونیت

 

قصد و نیت عامل دیگر ظهور خانواده­های تک والدی است. مواردی که درارتباط باعامل قصدونیت مشخص شده اندعبارت انداز:الف) حامله شدن بدون عقد ازدواج (حاملگی نامشروع ) ب) تصمیم به نگهداری بچه حاصل ازحاملگی بدون عقد ازدواج به صورت اتفاقی یاج) قبول کردن یک بچه به عنوان فرزندخوانده توسط بزرگسال مجرد. ویژگی منحصر به فرد این نوع خانواده­های تک والدی این است که والد پیش از رسیدن فرزند، فرصت برای آماده شدن دارد.

 

خانواده های دارای مادرتک والدی 

 

بنابرآمارهای به دست آمده ،۸۵% تا۹۵ % از کودکان در خانواده­های تک والدی با مادران خود زندگی می­ کنند (گلیک ،۱۹۸۸).”درسال ۱۹۸۸، بیش از۱۳میلیون کودک فقط بامادران خودزندگی می­کردند”اگر چه این رقم در چند سال اخیرکاهش یافته است (لویتان وکان وی ،۱۹۹۰).

 

همچنین مادران با مطالبات زمانی جدیدی همچون وظایف شغلی یاتعهدات مدرسه روبرومی­شوند. برای برخی ازاین مادران، سروکار داشتن با خانواده همسر سابق مشکل ودشوار است. برای مثال آنهامی­خواهند در زمانی معین فرزندان را ملاقات کنند. خواه برای پدر یا مادر قیم راحت باشد یاراحت نباشد. این نوع مطالبه زمانی به طورکلی با آرامش خانواده تک والدی تداخل دارد، اما روی مادر تاثیر بخصوصی می­گذارد.

 

این مادران بامشکل حفظ کردن هویت یا تغییر هویت مواجه می­شوند. مادران جوان تک والدی معمولا”به توجه، حمایت و راهنمایی نیازمندند. به عنوان یک گروه اکثرا”ازاعتمادبه نفس پایین وتجربه کاری ویاتحصیلات محدودی برخوردار هستند (لویتان وکانی وی ،۱۹۹۰). علاوه برمشکلات عملکردی وهویتی، والد این نوع خانواده­ها غالبا”از خدمات روانشناختی و پزشکی آگاهی ندارند. ازسوی دیگر، زنان بالای ۴۵ سال به ویژه آنهایی که اساسا”خانه دار هستند برای بازسازی زندگی از نظر اقتصادی، روانشناختی و اجتماعی زمان بسیار سخت و دشواری را سپری می­ کنند (والراشتاین ،۱۹۸۶).

 

به طورکلی، سلامتی و سالم بودن خانواده­هایی که توسط مادران تک والدی اداره می­شوند، به سن و مرحله مادر و فرزندان، سطح تحصیلات، درآمد و حمایت اجتماعی بستگی دارد. معمولا”شرایط زندگی مخاطره آمیز و پردغدغه است اگرچه خانواده­های تک والدی بسیاری به سرپرستی مادران وجود دارند که از عملکرد بسیار خوبی بهره مندند.

 

Harlow-[1]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ب.ظ ]




محدودیت خانواده­های تک والدی مرزها و نقشها را در برمی­گیرد (گلن ویک وماوری ،۱۹۸۶). نواحی مختلف و مشکل ساز عبارتند از: مشاجرات درباره مرز میان زن وشوهر سابق ومیان فرزندان و پدر یا مادر قیم با پدر یا مادر قیم مشترک آنها، مشکلات مرزی میان زن وشوهر سابق هر چیزی از ملاقات تا رابطه جسمی را شامل می­شود (گلداسمیت ،۱۹۸۲). درخانواده­های تک والدی هنگامی که مشاجره میان همسر سابق وپدر یا مادر قیم پیش می­آید؛ اگر مرزها روشن وواضح نباشند، تعاملات دچارآشفتگی و بی­نظمی می­شودو فرزند یا فرزندان از کنترل خارج می­شوند (گلنویک وموری ،۱۹۸۶). متاسفانه بچه­هایی که درخانواده­های تک والدی بزرگ می­شوند اغلب به علت مشکلات مرزی ، دچار مشکلات رفتاری می­شوند. (گلادینگ،ترجمه بهاری،۱۳۸۲).

 

ازدیگرمشکلات این خانواده­هانقشهامی­باشند. اگرچه انعطاف­پذیری در ایفای نقش برای کمک به خانواده تک والدی به طورکلی درانجام وظایف مفید و باارزش است ، اماممکن است سبب افزایش استرس (فشارعصبی) و مشغله برای افراد خاصی ازخانواده شود. این اعضاء ممکن است به ترتیب نامطلوبی نقش یا سنگینی نقش را تجربه کنند (ویس ،۱۹۷۹).در حقیقت خستگی مفرط و فرسودگی ناشی ازکار زیاد که سبب آزار و پریشانی یک عضو یا بیش از یک عضو می­شود، معمولا”نتیجه این شیوه عملی باز است.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

محدودیت دیگر در خانواده­های تک والدی مربوط به هویت می­شود. بسیاری از این فرزندان، بخصوص آنهایی که در خانواده­های تک والدی حاصل ازطلاق بزرگ می­شوند، درکسب هویتی روشن وقوی وبرقراری ارتباط باجنس مخالف دچار مشکل هستند.”بچه­های طلاق خیلی زودتر از دیگران خانه را ترک می­ کنند، اما نه برای تشکیل خانواده، آنها در مقایسه بادوستان خود کمتر، پیش از ازدواج با کسی زندگی می­کنندو هنگامی هم که ازدواج می­ کنند، طلاق می­گیرند “(کارلسون واسپری ،۱۹۹۳،ص۶۰).آنها از دوران کودکی خود لذت کافی نمی­برند. در دوره بزرگسالی، از اینکه به سرعت رشد کنند، ابراز تنفر می­کنندو آگاهانه یا ناآگاهانه مناسب سن خود رفتار نمی­کنند.

 

محدودیت دیگر در خانواده تک والدی مربوط به وضع روحی –عاطفی اعضای خانواده می­شود. از جمله حالات روانی که فرزندان و والدین این خانواده­ها ابرازمی­کنند عبارتند از : درماندگی، ناامیدی ، ناکامی، یاس، گناه، افسردگی وتبعیض است (موداک ،۱۹۸۰؛گلداسمیت،۱۹۸۲،بورگرافل وباروت ،۱۹۹۱).

 

خانواده­های دوباره ازدواج کرده  

 

درتوصیف خانواده­های ازدواج مجدد عبارت ­های بسیاری به کارمی­روند: خانواده­های ناپدری نامادری، خانواده­های بازسازی شده خانواده­های زوجیت یافته مجدد، خانواده­های درهم آمیخته وخانواده­های مخلوط. بدون توجه به اصطلاحات به کاررفته یک چنین خانواده­ای از دو بزرگسال و نافرزندیها، فرزند خوانده­ها، فرزندان حضانتی تشکیل می­شود (پیرسن ،۱۹۹۳).

 

تشکیل خانواده­های ازدواج مجدد

 

تشکیل خانواده­های ازدواج مجدد بیشتر هنگامی رخ می­دهد که کسی ازدواج قبلیش به مرگ یاطلاق منجرشده، تصمیم به ازدواج بافردی بگیرد که وی  نیز قبلا” ازدواج کرده یا هرگز ازدواج نکرده است .نتیجه­ی آن، ترکیب جدیدی از افراد، گذشته­ها، مشکلات وتعامل­هاست که مختص این رابطه خاص است .از این پیوند پیچیده میان شخصیت­ها و خانواده­ها، موقعیت­ها و شرایط بی­نظیری پدیدمی­آید.

 

 

خانواده دارای ناپدری یا نامادری[۱]دارای ویژگی­های خاص خود هستند چون تعداد افراد بیشتری با هم در تعامل قرار می­گیرند، خانواده دارای مشکلات بیشتری است (هترینگتون،۱۹۸۹رشک،۱۹۸۷؛نقل از بهاری، ۱۳۸۲).

 

زمانی که زن و مرد هر دو دارای فرزند هستند، روابط در خانواده­ی جدید بسیار پیچیده می­شود. معمولا پدر و خویشاوندان پدر در رابطه­ جدید حذف می­شوند. و در این گونه موارد زوجین بایستی فشار زیادی را تحمل کنند (موسوی ،۱۳۸۴).

 

تشکیل خانواده­های ازدواج مجدد بیشتر هنگامی رخ می­دهد که کسی ازدواج قبلیش به مرگ یاطلاق منجرشده، تصمیم به ازدواج بافردی بگیرد که وی  نیز قبلا” ازدواج کرده یا هرگز ازدواج نکرده است .نتیجه­ی آن، ترکیب جدیدی از افراد، گذشته­ها، مشکلات وتعامل­هاست که مختص این رابطه خاص است .از این پیوند پیچیده میان شخصیت­ها و خانواده­ها، موقعیت­ها و شرایط بی­نظیری پدیدمی­آید.

 

صرفنظر از اینکه نامادری چه اقداماتی برای برقراری رابطه ی صمیمانه ی والد –کودک انجام دهد، تلاش­های او احتمالا درکوتاه مدت محکوم به شکست است (برک،ترجمه سید محمدی ،۱۳۸۶).

 

عموما ۳ تا ۵ سال طول می­کشد تا خانواده­های آمیخته، پیوند و آسایش خانواده­های تنی دست  نخورده را برقرار کنند (ای هینگر –تالمن و پسلی ،۱۹۹۷).

 

lystepfamil-[1]لل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ب.ظ ]




جنبه مثبت این نوع خانواده­ها بر اساس یافته­ های مربوط به مطالعات زمینه یابی نشان می­دهد که خانواده های جانشین در ارتیاطات خود آزادتر (بازتر) هستند، تمایل بیشتری دارند تا با تعارض­ها کنار بیایند و بیشتر عمل گرا وکمتر احساساتی هستند .ضمنا این خانواده­ها زمینه­ مراقبت از کودکان و وظایف خانه داری، مساوات طلبانه رفتار می­ کنند .جنبه منفی این خانواده­ها درمقایسه با خانواده­های «ازدواج اول»، به هم پیوستگی کمتر و شرایط استرس آوربیشتر است. روابط والد خوانده –کودک در خانواده های دست نخورده ازکشمکش بیشتری برخوردار است(موسوی،۱۳۸۳).

 

پیامدهای ازدواج مجدد

 

زوجهایی که ازدواج مجدد کرده اند، فشار بیشتری را از جانب خانواده خانواده ی خود تحمل می­ کنند (بری ،۱۹۹۹ ،گاتونگ وکلمن ،۱۹۹۴(.

 

بزرگسالان در خانواده­های آمیخته، برای نحوه ی ارتباط برقرار کردن با خویشاوند خانواده ها، از جمله فرزند خوانده­های خود رهنمودهای اجتماعی کمی دارند. روابط والد خوانده_فرزند خوانده ها، پیش بین قدرتمندی برای خشنودی زناشویی می­باشد.

 

پایان نامه ها

 

والدینی که هرگز ازدواج نکرده اند

 

مادری کردن بدون ازدواج در بین زنان کم درآمد پرهزینه است، زیرا زندگی کردن در خانواده ای که زن سرپرستی را برعهده دارد غلبه کردن بر فقر را دشوارتر می­سازد.

 

مادران ازدواج نکرده به احتمال زیاد کمتر از مادران مطلقه برای بزرگ کردن فرزندانشان کمک مالی دریافت می ­کنند (هیل ،۱۹۹۷ ). چون فرزندان آنها از محبت و درگیری پدر بی­بهره هستند، در مدرسه ضعیف عمل می­ کنند و بیشتر از کودکان خانواده­های کم درآمد، رفتارهای ضد اجتماعی دارند .این مشکلات سازگاری زندگی را برای مادران آنها استرس زا تر می­ کنند (کولی،۱۹۹۸، فلورشیم، تولان،گرمن-اسمیت، ۱۹۹۸؛ نقل از سید محمدی،۱۳۸۶).

 

چه کسی و تحت چه شرایطی بیشتر از همه احساس تنهایی می­ کند ؟

 

بزرگسالانی که جدا شده، طلاق گرفته، یا بیوه شده اند، بیشتر از آنهایی که متاهل هستند، بدون ازدواج با هم زندگی می­ کنند، یا مجرد هستند، احساس تنهایی می­ کنند، بدین معنی که تنهایی به دنبال از دست دادن پیوندی صمیمی، شدیدتر است (روبنشتاین و شیور ،۱۹۸۲:استروب و همکاران ،۱۹۹۶)

 

مردان در صورتی که درگیر رابطه ی عاشقانه نباشند، بیشتر از زنان احساس تنهایی می­ کنند، شاید به این علت که برای ارضای نیاز های صمیمیت گزینه های کمتری دارند. زنان درزندگی مشترک، بیشتر ازشوهران احساس تنهایی می­ کنند، مخصوصا اگر شاغل نباشند، به تازگی نقل مکان کرده باشند، یا فرزندان کوچک داشته باشند، شرایطی که دسترسی آنها را به شبکه ی اجتماعی گسترده تر محدود می­ کند (فیشر و فیلیپس،۱۹۸۲؛نقل از سید محمدی،۱۳۸۶ )

 

ازدواج مجدد و وضعیت روانی زنان

 

بیوه­گی در بین زنان در طول زندگی یکی از حوادث با احتمال بالا برای زنان۷۵ ساله و بالاتر است. برای مثال ۶۵% زنان دراین گروه سنی بیوه هستند ((OPCS,1990.

 

امروزه شاهد عده قابل توجهی از زنانی هستیم که شوهر خود را از دست داده اند و فاقد شوهر هستند. این میزان براساس آمار ۱۳۷۹ بالغ بر یک میلیون و پانصد هزار نفر است (سالنامه آماری کشور، ۱۳۷۹).

 

فقدان شوهر به دلایل متعدد بروز می­ کند. فوت، شهادت و طلاق معمولترین آن­هایند. شرایط افراد متعاقب از دست دادن شوهر متفاوت است: بعضی با از دست دادن همسر برای همیشه ناتوان می­شوند و ممکن است نتوانند به زندگی ادامه دهند، بعضی امورات خود را انجام می­ دهند. ولی نه به خوشی آن ایام که شوهر در خانه حضور داشته، عده ای دیگر نخستین شغل زندگی خود را انتخاب می­ کنند و برخی دیگر تن به ازدواج مجدد می­ دهند.(هرلاک،۱۹۸۶).

 

واین بازتاب­ها هم در انتظار زندگی بیشتر زنان می­باشد و هم در گرایش آنان به ازدواج با مردان بزرگترازخودشان نقش بازی کرده است (بنت[۱]،۱۹۹۷).

 

ازدواج مجدد گروه اخیر، نوعی از خانواده­ها را به وجود می­آورد که به خانواده­ی بازسازی شده معروف است. خانواده بازسازی شده، شکل­های  متفاوتی دارد. مواردمرتبط با بحث عبارتند از : ازدواج زن بیوه با مرد طلاق گرفته، ازدواج زن بیوه با مرد مجرد، ازدواج زن مجرد با مرد طلاق گرفته، ازدواج زن بیوه با مرد بیوه و ازدواج زن طلاق گرفته با مرد بیوه (بارکر،۱۳۷۵). وضعیت خانواد ه­های مخلوط وضعیت خاصی است. خانواده­ای را مخلوط می­گویند که حداقل یکی از زوجین تجربه ازدواج مخلوط را داشته باشد و احتمالاٌ فرزندانی را از ازدواج قبلی به همراه دارد. شروع زندگی برای تمامی خانواده های مخلوط با معایبی همراه است که اگر این معایب درک و فهمیده شوند می­توان آنها را برطرف کرد. البته این سخن بدین معنا نیست که خانواده­های مخلوط مانعی برای گسترش یک زندگی خانوادگی خوب را در خود دارند، بلکه اتفاقاً بعضی از خانواده­های مخلوط زندگی موفقی را هم به وجود آورده­اند .عوامل و نواقصی وجود دارد که می­توان از آنها برای رشد و پیشرفت یا بر عکس برای صدمه زدن به یکدیگر استفاده کرد و متاسفانه بسیاری از روابط در ازدواج مجدد که می ­تواند بالقوه رضایت بخش باشد به علت نیافتن راه­های موفقیت آمیز مشکل ساز می­شود(ویرجینا،۱۳۷۶).

 

اختلالات روان شناختی بیش­تر در زنانی دیده می­شود که متعاقب از دست دادن شوهر، ازدواج مجدد نداشته اند.

 

آن دسته از زنانی که شوهر خود را از دست داده و ازدواج مجدد نداشته اند معمولاٌ با ده عامل استرس زا مواجهند که عبارتند از : مالی و اقتصادی، احساس گناه، عدم ارضای نیاز های شخصی، عزت نفس پایین، فقدان نظم در زندگی، فقدان قواعد در اداره خانواده، مشکل در ارتباطات اجتماعی، فقدان تفریح سالم و مسئولیت سنگین (احمدی،۱۳۸۳).

 

در مجموع، مشکلات روانی – اجتماعی همسران شاهدی که ازدواج مجدد کرده اند، کم­تر از آنهایی است که ازدواج مجدد نکرده ­اند (رسول زاده طباطبایی،۱۳۷۳).

 

عامل مهم دیگر که در موفقیت ازدواج دوم نقش دارد، انگیزه ازدواج است. متاسفانه بسیاری از ازدواج های دوم با انگیزه واقعی و به دلیل نفس ازدواج صورت نمی­گیرد بلکه با انگیزه های مبهم و انگیزه­های بیان نشده انجام می­شود. این انگیزه ها به دلیل عدم وضوح و صراحت ممکن است هیچ وقت برآورده نشده، طرفین را به نارضایتی سوق دهند (احمدی،۱۳۸۳).

 

عدم رضایت ازشوهر دوم، منتهی به یک سلسله عوارض روانی –اجتماعی می­شود که ازدواج را به سرعت به بن بست می­کشاند (رسول زاده طباطبایی،۱۳۷۳).

 

درازدواج مجدد، ضرورت برقراری تطابق و سازگاری زناشویی بیش­تر احساس می­شود، زیرا سازگاری در ازدواج مجدد مستلزم شکستن عاداتی است که فرد در طی سالهای زندگی با آن خو گرفته است. تشکیل و تثبیت عادات جدید در ازدواج مجدد معمولا با مشکلاتی همراه است که از آن جمله می­توان به وجود کودکان، وابستگان و منسوبین ناشی ازازدواج اول اشاره کرد.

 

دراین مطالعه که با هدف ارزیابی وضعیت کیفیت زندگی زنان ازدواج مجدد کرده و نکرده انجام گرفته سعی شده است که به این سوالات پاسخ گفته شود. با توجه به افزایش میزان زنانی که شوهر خود را از دست می­ دهند به ویژه میزان طلاق در جامعه نتایج حاصل از این پژوهش و پیشنهاد های ارائه شده می تواند در روشن شدن این مشکلات یاری دهنده باشد.

 

tBennet-[1]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ب.ظ ]




مفهوم آموزش و پرورش

 

«مطالعه تحول معنای Education  در زبانهای مغرب زمین نیز آموزنده است. ریشه این لغت که در زبان فارسی به «تربیت»، «تعلیم و تربیت»،«پرورش»و «آموزش و پرورش» ترجمه می‌شود، در زبان لاتین به معنی کشت نباتات، پرورش حیوانات، تغذیه و تعلیم اطفال به کار رفته است. باید اضافه شود که تا حدود نیمه قرن هفدهم آکادمی فرانسه، تربیت آدمی را فقط در معنای تعلیم او به کار می‌برده است.«مراقبت از تعلیم اطفال اعم از اینکه متوجه تمرین روح یا ورزش جسم باشد» امّا لیتره بین عمل (پرورش کودک و نوجوان) و نتایج آن (عادت مکتسبه) فرق قائل می‌شود. در نظر او کسب عادت فکری چیزی و توسعه خصایل اخلاقی چیز دیگر است.»(شکوهی، ۱۳۷۵، ۲۱)

 

 

امّا کلمه Education در حال حاضر در ادبیات مربوطه در سطح بین‌‌‌اللملی به چهار معنا به کار می‌رود: به معنای موسسه یا نهاد(الف)، به معنای عمل یا تأثیر (ب)، به معنای محتوا (ج)، به معنای نتیجه یا محصول (د).

 

-تعلیم و تربیت به معنای موسسه یا نهاد، به مجموعه ساختهایی اطلاق می‌شود که در زمان معینی در یک کشور یا در گروهی از کشورها، غایتشان تربیت افراد ملت است، طبق مقررات بیش و کم دقیقی کار می‌کنند در لحظه معینی از تاریخ خصوصیات نسبه ثابتی دارند.

 

-عنوان عمل یا نفوذ متأثر از تعریفی است که در آغاز قرن حاضر (۱۹۱۱) دورکیم از تعلیم و تربیت کرد و از این طریق طرز فکر تربیتی چندین نسل از مربیان را تحت تأثیر قرار داد.

 

-در معنای محتوا در اولین تقرب برآنچه «برنامه» نامیده می‌شود منطبق است. برنامه غالبا و تقریبا منحصرا به مجموعه‌ای از معارف کسب کردنی راجع است. امّا تعلیم و تربیت به معنای علمی از مفهوم برنامه هم فراتر می‌رود.

 

-تعلیم و تربیت به عنوان «محصول» اثری است که در چهارچوب تعلیم و تربیت به معنای «نهاد» و از طریق توسل به تعلیم و تربیت در معنای «محتوا» بر تعلیم و تربیت به معنای«عمل و تأثیر» مترتب می‌شود و شایستگی و کارآیی فارغ‌التحصیلان نظام آموزشی مبین آن است. (همان،۲۶-۲۵)

 

پستالزی[۲] مربی و روانشناس تربیتی اواخر قرن۱۸ و اوایل قرن ۱۹ و بانی آموزشگاههای نو می‌گوید:

 

«تربیت عبارتست از رشد طبیعی، تدریجی و هماهنگ کلیه استعدادها و نیروهای موجود و مکتوم در انسان»

 

هربارت[۳] مربی و فیلسوف آلمانی اوایل قرن ۱۹ می‌گوید:

 

«تعلیم و تربیت عبارتست از مراقبت از کودک و تعلیم معلوماتی که او را صاحب هنر و مهارت و فضیلت و تقوی نماید و هدف از این تبلیغات باید دستیابی به کمال شخصیت یعنی اعتدال و هماهنگی جسم و روح را فراهم سازد»

 

فروبل[۴] مربی بزرگ آلمانی قرن ۱۹ به تبعیت از فلسفه طبیعت دوستی یا ناتورالیسم رومانتیک روسو و نظریات پستالزی معتقد است که فلسفه تربیت همان «رشد و تکامل نیروها و استعدادهای بالقوه موجود در نهاد آدمی است» وی معتقد است که مراحل مختلف رشد از یکدیگر جدا و متمایز نیستند و این همان نظر « ژان ژاک روسو» در کتاب معروف امیل است. زیرا ژان ژاک روسو که منبع الهام پستالزی، هربات و فروبل بود، تربیت را رشد نیروهای طبیعی فردی طفل می‌داند که آموزش و پرورش باید خود را با قوای طبیعی و استعدادهای ذاتی و متفاوت کودکان سازگار سازد. به عبارت دیگر روسو معتقد است که توجه به علائق و تمایلات طبیعی و کنجکاوی و حرکات و فعالیت طفل باید محور آموزش و پرورش واقع گردد. (نیک‌زاد، ۱۳۷۵، ۱۱الی ۷)

 

امّا دورکیم[۵] جامعه‌شناس معروف فرانسه که یکی از مراجع بزرگ «تعلیم و تربیت » می‌گوید:

 

«تربیت عملی است که نسلهای بزرگسال بر روی نسلهایی که هنوز برای زندگانی اجتماعی پخته نیستند انجام می‌دهند و هدف آن این است که در کودک شماری از حالات جسمانی و عقلانی و اخلاقی برانگیزد و پرورش دهد که جامعه سیاسی بر روی هم و نیز محیط ویژه‌ای که فرد به نحو خاصی برای آن آماده می‌شود اقتضاء می‌کنند» از این تعریف چنین بر می‌آید که تربیت اجتماعی کردن روشمند نسل جوان و وسیله‌ای است برای جامعه که با آن کودکان شرایط اساسی بقای خود را فراهم می‌سازد. (دورکیم ، ۱۳۷۶ ،۴۸)

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

البته دورکیم معتقد است که عمل تربیت که بزرگترها در حق کوچکترها انجام می‌دهند عمدتا بر محور «وجدان جمعی» به منظور اجتماعی بار آوردن افراد لازم‌التعلیم است. (نیک‌زاد، ۱۳۷۵، ۹)

 

امّا آخرین تعریف از آموزش و پرورش را از دیدگاه دکتر فومنی در اینجا می‌آوریم:

 

«آموزش و پرورش عبارتست از شیوه عمل و اعمال روش در سوادآموزی، فرهنگ‌آموزی، گسترش علوم و فنون و تخصص با برنامه‌های از پیش اندیشیده شده در چارچوب سازمانهای منطبق با نیازهای اقتصادی-اجتماعی. (فومنی، ۱۳۸۲ ،۶۱)

 

۲-۳- جامعه‌شناسی آموزش و پرورش

 

آموزش و پرورش نهادی است اجتماعی که در ارتباط با سایر نهادهای اجتماعی عمل می‌کند. کار جامعه‌‌شناسی مطالعه نهادهای اجتماعی و چگونگی پیدایش و سیر تکوینی آنهاست و هم اینجاست که جامعه‌شناسی درمطالعه نهاد آموزش و پرورش، اهمیت پیدا می‌کند. در چکیده کارهای هانری‌ژان[۶] جامعه شناسی آموزش و پرورش چنین تعریق شده است:

 

«جامعه شناسی آموزش و پرورش عبارتست از مطالعه نهادها و روابط اجتماعی در ارتباط با آموزش و پرورش»از طرف دیگر اهمیت جامعه شناسی آموزش و پرورش در آن است که مقتضیات اجتماعی در زندگی انسانی نقش عمده دارد. در نتیجه آموزش علمی که در حدود سالهای ۱۹۰۰ در اروپا به وجود آمده ابتدا از فیزیولوژی[۷] و روانشناسی[۸] و مخصوصاً از روانشناسی الهام گرفته و سپس در مسایل مربوط به بازده آموزش و پرورش وارد شده است. دیدگاه جامعه شناختی و مطالعه تجربی آموزش و پرورش قدری دیرتر در ایالات متحد آمریکا گسترش پیدا کرد. اسمیت اولین کسی بود که برای این کار عنوان خاصی انتخاب کرد: «جامعه شناسی آموزش و پرورش» سال ۱۹۱۷٫

 

بعد از جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸) چهار واقعه عمده در جهت‌گیری آموزش به طرف علوم اجتماعی به ویژه جامعه شناسی موثر بوده است:

 

۱-آموزش عمومی          ۲-سازمانهای آموزشی         ۳-دگرگونی نقش خانواده        ۴-اوج‌گیری انقلاب صنعتی

 

مطالعه سازمانهای آموزشی، نقش آموزش و پرورش در تحولات اجتماعی، فنون آموزش ناشی از این روند تحولی، تحول جمعیت و گسترش مدارس رسمی مورد نیاز جمعیت رو به افزایش جوامع، اعم از شهری و روستایی، از جمله موضوعاتی هستند که در چارچوب نهادهای اجتماعی و در حیطه مطالعات جامعه شناسی است. بر اساس چنین ملاحظاتی، جامعه شناسی آموزش و پرورش به منزله یکی از رشته‌های مهم جامعه شناسی به وجود می‌آید و با کاربرد روش های تحقیقی مشخص، مطالعه تحولات جامعه در زمینه‌های مختلف و رشد جمعیت و رابطه آنها با آموزش و پرورش می‌پردازد. (فومنی، ۱۳۸۲ ،۲۴ الی ۱۹ )

 

 

 

۲-۴- هدف جامعه شناسی آموزش و پرورش

 

هدف جامعه شناسی آموزش و پرورش آن است که پدیده آموزش و پرورش، نحوه تشکل و سازمان پذیری، و کارکردهای عمومی آن را در زندگی اجتماعی مطالعه کند. بدیهی است که در هر جامعه‌ای، دامنه آموزش و پرورش از چارچوب نظام آموزش و پرورش فراتر می‌رود. آموزش و پرورش پدیده‌ای است که آشکار یا نهان در تمام ارکان و نهادهای اجتماعی جای دارد و از راه تأثیرات متقابل، درکل نظام اجتماعی نفوذ می‌کند.

 

فراگرد آموزش و پرورش، متضمن ترکیبی از روابط و کنشهای متقابل اجتماعی است. تحلیل جامعه شناختی آن می‌تواند هم به آموزش و پرورش رسمی که تحت شرایط معین در آموزشگاهها صورت می‌گیرد و هم به فراگردهای تربیتی بی‌شماری که در خانواده و محیط زندگی به صورت ضمنی اتفاق می‌افتند، ناظر باشد. بنابراین، جامعه شناسی آموزش و پرورش در تعریف وسیع آن، نه فقط مطالعه نهاد آموزش و پرورش و سازمانها و روابط آن، بلکه مطالعه جوانب تربیتی سایر نهادهای اجتماعی، یا به طور کلی، تمامیت تجربه‌های یادگیری و پرورشی افراد جامعه را شامل می‌شود. پس جامعه شناسی آموزش و پرورش رسمی، بخشی از جامعه شناسی آموزش و پرورش است. (علاقه‌‌بند، ۱۳۸۲، ۲۰-۱۹)

 

۲-۵- نظام جدید آموزش و پرورش در ایران

 

نظام جدید آموزش و پرورش در ایران با تاسیس مدرسه دارالفنون در سال ۱۲۲۸ آغاز شد. این مدرسه که به سبک اروپایی اداره می‌شد، شامل دوره‌های متوسطه و عالی بود. به دنبال آن با تشکیل وزارت علوم در سال ۱۲۳۲ و سپس آغاز حکومت مشروطه، مدارس متعددی در سطح ابتدایی و متوسطه در تهران و شهرستانها توسعه یافت. (صافی، ۱۳۸۲، ۸)

 

امّا با مطالعه اسناد و مدارک مربوط به تاریخ آموزش و پرورش در ایران نشان می‌دهد که نخستین بار در نهم آبان ماه ۱۲۹۰ هجری شمسی، مجلس شورای ملی، قانون تعلیمات اجباری را تصویب کرد. در سال ۱۲۹۴ هجری شمسی، نظارت دولت در امر آموزش و پرورش به صورت یک اصل در متمم قانون اساسی مطرح شد و از این تاریخ، سازمانهای آموزشی در ایران شکل منظم و متمرکزی به خود گرفتند و نظارت دولت بر موسسات آموزشی جنبه قانونی پیدا کرد ولی می‌توان گفت، نظام آموزش و پرورش رسمی ایران در واقع از انقلاب مشروطیت و پس از وضع قانون اساسی و متمم آن به وجود آمده است.

 

تا قبل از انقلاب مشروطیت، آموزش و پرورش در مکتب خانه‌های سنتی ادامه داشت و معمولا دولت و سازمانهای دولتی هیچ‌‌گونه نظارتی بر آنها نداشتند. امّا در سال ۱۲۲۵ هجری شمسی اولین سنگ‌‌بنای مدرسه دارالفنون توسط میرزاتقی‌خان امیر کبیر بر زمین نهاده شد. در اولین دوره این موسسه عالی به سبک نوین، یکصد نفر جوان در رشته‌های نظامی(توپخانه، پیاده نظام، سواره نظام)، مهندسی، پزشکی(طب و جراحی)، داروسازی، فیزیک و معدن شناسی در آن به تحصیل پرداختند.

 

در سال ۱۲۳۷ هجری شمسی، وزارتخانه‌ای به نام وزارت علوم تأسیس شد که مسئوولیت آموزش و پرورش فرزندان جامعه از ابتدایی تا عالی را بر عهده داشت. در شهریور ۱۲۸۹ قانون اداری «وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» به تصویب این قانون بلافاصله مدارس دولتی در تهران و مراکز استان و شهرستانها بر اساس نظام آموزشی غرب تأسیس شد و وزارت معارف وقت تصمیم به تربیت معلمینی گرفت که بتوانند عهده‌دار تدریس در مدارس شوند. به این ترتیب مراکزی به نام«دارالمعلمین» تأسیس شد که بعدها به نام دانشسرای مقدماتی به خود گرفت. در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی برابر ۱۳۲۹ هجری قمری قانون فرهنگ نیز به تصویب رسید که متضمن اجباری بودن تعلیمات ابتدایی برای عموم ایرانیان بود.

 

در سال ۱۳۰۰ شمسی قانون شورای عالی فرهنگ تصویب شد که به موجب آن اداره کلیه مدارس، از تهیه برنامه‌های درسی و آموزشی و تربیتی گرفته تا برنامه‌ریزی امتحانات و تعیین صلاحیت معلمان تحت نظر این شورا درآمد. وزارت فرهنگ که عهده‌دار تعلیمات از دوره ابتدایی تا عالی بود، سنگ‌بنای دانشگاه را نهاد و به موجب قانون ۸ مرداد ۱۳۱۲ شمسی، دانشگاه تهران تأسیس شد.

 

در اسفند سال ۱۳۱۲ شمسی قانون تربیت معلم از تصویب مجلس گذشت. دانشسرای مقدماتی با هدف آشنا کردن معلمان به اصول جدید آموزش و پرورش، وظیفه تربیت آموزگاران دبستانها را برعهده گرفت و دانشسرای عالی موظف به آموزش دبیران دبیرستانها شد. اهم اقدامات دولت از ۱۳۰۰ شمسی به بعد در زمینه آموزش و پرورش از ابتدایی تا عالی را می‌توان در چند مورد زیر خلاصه کرد.

 

۱-تأسیس دانشسراهای مقدماتی و عالی برای تربیت معلم و دبیر

 

۲-تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۲

 

۳-گسترش مدارس در مراکز استان و شهرستانها و بخش‌ها

 

۴-ایجاد مدارس اکابر برای آموزش بزرگسالان در سال ۱۳۱۵

 

۵-اعزام دانشجو به کشورهای اروپایی به منظور استفاده از آنها در مراحل آموزشی کشور

 

تا سال ۱۳۴۳ دو مقطع آموزشی وجود داشت. یکی دوره ابتدایی به مدت شش سال از سن هفت سالگی و دیگر دوره متوسطه که آن هم شش سال بعد از دوره ابتدایی به طول می‌انجامید.از سال ۱۳۴۳ سطوح آموزشی، به سه دوره تقسیم شد. دوره ابتدایی پنج سال از سن شش سالگی،‌دوره راهنمایی به مدت سه سال و دوره دبیرستان به مدت چهار سال که از مهرماه سالی تحصیلی ۴۶-۱۳۴۵ به اجرا درآمد.

 

از سال ۱۳۴۵به بعد به خاطر تحولات اجتماعی و اقتصادی و ضرورت تغییر در برنامه‌های آموزشی به منظور دست‌یابی به اهدافی جدید از جمله : پرورش ذوق هنری، پرورش جسمی (تربیت بدنی) . تاکید بر اخلاق و فلسفه اجتماعی، پرورش نیزوی انسانی ماهر و متخصص وغیره، انتقال قدرت تصمیم‌گیری از مرکز به سطوح پایین و ایالات، اقدامات مفیدی در منطقه‌ای کردن آموزش و پرورش به عمل آمد که اهدافی از قبیل: مشارکت مردم در امر آموزش و پرورش تعیین اولویتهای محلی و منطقه‌ای در برنامه‌ها و فعالیتهای آموزشی غیره را در برداشت. (فومنی،‌۱۳۸۲، ۸۷الی۸۳)

 

[۱] . بین تربیت (Education) و آموزش (Training) یا کار‌آموزی فرق است. تربیت یا آموزش و پرورش به رشد تکامل توانهای اشخاص برای شرکت خلاق در زندگی توجه دارد. آموزش یا کارورزی و کار آموزی به آماده ساختن شخصی برای نوع خاصی از استخدام توجه دارد. (شعاری نژاد، ۱۳۸۱، ۲۰۳)

 

[۲] . Pestalozzi

 

[۳] . Herbart

 

[۴] . Froebel

 

[۵] . Emile Durkheim 1858-1917

 

[۶] . H. Janne

 

[۷] . Physiologie

 

[۸] . Psychologie

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:27:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم