کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



6

166

167

169

 
 

بیان مسئله:
تربیت از مفاهیم و پدیده هایی است که در خصوص معنا و مفهوم آن توافقی فلسفی و وحدت دیدگاه کمتر وجود دارد و به این لحاظ هر مکتب متکی بر مبنای فلسفی خود تعریفی ویژه برای تربیت ارائه می کند. (آویبوری ،ترجمه پاییز،1317،ص 107)

برخی معنای تربیت حقیقی را کشاندن آدمی به سوی ارزشها می دانند ( نقیب زاده 1383) و برخی تربیت را انتظام بخشیدن به تجهیزات و توانایی های فیزیکی، فکری، اخلاقی آدمی برای بهره مندی های فردی و اجتماعی و نیز تمرکز بخشیدن به این فعالیت ها و خلاقیت های آن برای رسیدن به غایت مورد نظر می دانند[1].

در تربیت اخلاقی تضعیف و انهدام صفات و استعدادهای منفی و تقویت وپرورش هماهنگ صفات و استعدادهای مثبت اخلاقی(چون تضعیف و انهدام صفات و استعدادهای منفی که ریشه در بعد حیوانی انسان دارد و در حقیقت انسانی نیستند) لازمه رشد و پرورش استعدادهای عالیه روحی و اخلاقی است، لذا در تعریف فوق به این جنبه اشاره شده است. ( سادات، 1372،ص56)

از فیلسوفان مسلمان که افکارش حاوی مطالب سرشار تربیتی است ، می توان از فارابی نام برد. همان طور که در یکی از کتب خود می گوید: تمامی سعادت در مکارم اخلاقی است، و در جایی دیگر اظهار داشته است که هر که عملش وسیله تهذیب اخلاق او نشده است، خوشبخت نیست. در فلسفه فارابی سلسله مراتبی را شاهد هستیم که عقول هفتگانه او محسوب می شود و فارابی سعادت را اتصال انسان به عقل فعال که عالی ترین آنها است می داند.( احصاء العلوم،ترجمه  خدیو جم ،1381) با استناد به یک مورد از مطالعات انجام شده در مورد فارابی ، مقایسه تطبیقی اندیشه های افلاطون و فارابی است که توسط محقق محترم ،  میرزا محمدی صورت گرفته است. در این رساله محقق اقدام به استخراج وجوه مشترک و افتراق اندیشه های این دو فیلسوف کرده است، که یکی از زمینه های مهم ترویج  افکار آنان نیز بستر سازی مناسب به منظور بهره برداری از آرای آنان در زمان حاضر، مخصوصأ در تعلیم و تربیت کشورمان است(میرزا محمدی،1382)

مورد دیگر پژوهش نوروزی و هاشمی  است با عنوان تحلیلی بر تربیت اخلاقی از دیدگاه فارابی اذعان         می دارند که هدف پژوهش بررسی دیدگاه‌های فارابی درباره نحوه تحصیل سعادت فرد و جامعه است. این پژوهش، با رویکرد تحلیلی- توصیفی و با استفاده از منابع اصلی، به بررسی اندیشه­های تربیت اخلاقی فارابی پرداخته است. با توجه به اینکه فارابی هم به فلسفه یونان احاطه داشته و هم از مکتب وحیانی اسلام و احادیث ائمه اطهار(ع) بهره‌مند بود، اندیشه وی در شرایط کنونی جامعه می­تواند راهنمای عمل بسیار خوبی باشد. با این که فارابی بیشتر در باب مسائل اجتماعی و سیاسی سخن گفته است، اما فرد و اخلاق را در رأس امور می­داند. وی انسان را موجودی مختار و امکان تغییر اخلاق را برای هر فرد ممکن می‌داند. فارابی انسان را موجودی اجتماعی در نظر می­گیرد که دستیابی او به سعادت، بدون تعاون و همکاری با دیگر افراد جامعه ممکن نیست. وی معتقد است که سلامت فرد و جامعه متأثر از هم بوده و با تربیت افراد سالم می­توان به مدینه فاضله دست یافت و در مدینه فاضله است که سلامت اخلاقی و ایمان مردم مصونیت پیدا می­کند. از این‌رو، اصول و روش­هایی را برای تغییر افعال قبیح و ایجاد رفتارهای پسندیده پیشنهاد می‌کند. (نوروزی، 1389)

اگر چه فارابی مانند برخی مربیان چون افلاطون،دیویی، کانت و….به طور مستقیم درباره تعلیم و تربیت و اخلاق به بحث نپرداخته است، اما اثار وی به ویژه دو کتاب ارزشمندش به نام های آرای اهل مدینه فاضله و سیاست مدینه مالامال از مباحث تربیتی و اخلاقی است. بنابراین به خوبی مشخص است که میتوان با مطالعه دقیق این اثار ، مسایل تربیتی ،اخلاقی و عقلانی استخراج کرد.(میرزا محمدی،1384)با توجه به انچه بیان شد و با توجه به این که از دیر باز تربیت اخلاقی و تعقل یکی از اصلی ترین اهداف تعلیم وتربیت مطرح بوده است ، پرداختن به مسأله تربیت اخلاقی در راستای تعقل و خرد ورزی از جهت تأثیرات آن در نیروی تعقل می تواند جایگاه تربیت اخلاقی را در نظام تعلیم تربیت بهبود بخشد .حال با عنایت به مسائل بیان شده پرسش اصلی در این طرح بدین گونه طرح می گردد: آیا بین سلسله مراتب عقل فارابی و تربیت اخلاق
رابطه ای وجود دارد؟

 

اهمیت و ضرورت تحقیق:
نظری:
توسعه و بسط مرزهای علوم

دست یافتن به ایده های نو درباره تربیت اخلاقی

عملی:
آشنایی دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت اعم از مدیران، برنامه ریزان، معلمان و دانشجویان با آرای تربیتی فارابی از جهاتی چند مفید به فایده می باشد:

اینکه فارابی فیلسوفی مسلمان است و با توجه به اینکه نظام تعلیم و تربیت کشور ما نیز اسلامی است، تکیه بر افکار و اندیشه های مربیان مسلمان در دستیابی به فلسفه تعلیم و تربیت مناسب برای نظام نظام تربیتی کشور بسیار ضروری است.
اینکه فارابی فیلسوفی نظام گراست و تعلیم و تربیت را به صورت جامع و عمیق در نظر گرفته است و از یک سو نگری در ابعاد آن به طور جدی اجتناب نموده است.
اینکه فارابی فیلسوفی مترقی است و افکار او آشتی دهنده است تا جداکننده، وی با تسلط کامل به فلسفه یونان از یک سو و دین اسلام از سوی دیگر میان این دو نزدیکی ایجاد کرده و فلسفه را به عنوان ابزار بیان حقیقت دین انتخاب کرده است.
4.از همه مهم تر اینکه فارابی معلم ثانی است و با مهارت خاصی به طبقه بندی علوم پرداخته و به آنها صورت  منطقی و برهانی می دهد.(میرزا محمدی،1384)

هدف های تحقیق:
اهداف کلی:
مشخص کردن نظریه سلسله مراتب عقل فارابی و دلالت های آن در تربیت اخلاقی

اهداف جزئی:
1-مشخص کردن جایگاه عقل در فلسفه فارابی

2-مشخص کردن سلسله  مراتب عقل در فلسفه  فارابی

3-مشخص کردن جایگاه اخلاق در فلسفه  فارابی

4-مشخص کردن چگونگی تربیت اخلاقی در فلسفه  فارابی .

سوالات تحقیق:
سوال کلی:

ارتباط نظریه سلسله مراتب عقل فارابی با دلالت های آن در تربیت اخلاقی چگونه مشخص می شود؟

سوالات جزئی:
1.جایگاه عقل در فلسفه فارابی کجاست؟

2.مشخص کردن سلسله مراتب عقل در فلسفه فارابی چگونه است؟

3.جایگاه اخلاق در فلسفه فارابی کجاست؟

4.تربیت اخلاقی در فلسفه فارابی چگونه مشخص می شود؟

تعریف عملیاتی مفاهیم
فارابی:

ابونصر محمد بن محمد بن طرخان بن اوزلوغ در سال 259 هجری /873 . در « وسیج » دهکده کوچکی از شهرستان «فاراب »در ترکستان ماوراءالنهر متولد شد و در رجب سال 339 هجری/ ژانویه سال 951 م در دمشق درگذشت. در جوانی به بغداد رفت و بیشتر سال های برکت خیز عمرش را در آنجا گذراند. اگر بخواهیم ابونصر را به یکی از فلاسفه یونان از نظر اخلاقی تشبیه کنیم باید او را به افلاطون تشبیه کرد(میرزا محمدی،1384).فارابی ،مؤسس فلسفه اسلامی که به عنوان معلم ثانی پس از ارسطو شناخته می شود، از فیلسوفان برجسته جهان اسلام است. نظریات فارابی در مباحث اخلاقی و ارزش شناسی مبنای اندیشه ی فیلسوفان و حکیمان پس از او در بحث اخلاق و تربیت اخلاقی قرار گرفته است. (بابایی،1386)

 

 

تربیت:
تربیت در لغت به معنی نشو و نما دادن ،زیاد کردن ،برکشیدن و مرغوب و قیمتی ساختن است. در معنی اخیر ،تربیت از حد افراط و تفریط بیرون آمدن و به حد اعتدال سوق دادن است.

« تربیت عبارت است از اداره و هدایت جریان ارتقائی و رشد بشر به منظور جهت دادنش به سوی کمال
بی نهایت» (ملکی، 1382)

تربیت اخلاقی:
از آنجا که حیات انسان صرفا اقتصادی نیست، بلکه از جنبه های عاطفی و شخصی نیز برخوردار است، بنابراین لازم می آید درباره راهی که از طریق آن، فرد حیات شخصی و اجتماعی خود را هدایت نماید، بصیرتی بیابد.

کلمه اخلاق جمع خلق است. خلق عبارت است از صفت درونی که در هر انسانی وجود دارد و منشاء کار و رفتار انسان است. تربیت اخلاقی عبارت است از برانگیختن، بیدار کردن و تقویت صفات و فضایل انسانی و جلوگیری نمودن از رشد صفات ناپسند و رذیله هایی که مایه های انحراف از حالات انسانی را فراهم         می آورد. ( شریف زاده خاوری، حکیمه، ارزش های اخلاقی در برنامه ریزی مدارس، نشریه پیوند، شماره 192 سال 1374)

ابن سینا در کتاب سیاست می گوید: وقتی طفل از شیر مادر جدا گشت، باید به تربیت و تمرین اخلاقی او اقدام نمود، پیش از آنکه اخلاق پست به او هجوم آورد.زیرا اخلاق پست با سرعت به کودک سرایت می کند .پس اگر خلق زشتی در طفل پیدا شد و به او چیره گشت، از میان بردن آن دشوار است.

فارابی در بحث تربیت اخلاقی از چهار اصطلاح”سعادت” “کمال” “فضیلت” “خیر” نام می برد. مسیر همه این موارد از ماده به معنا و از جهان مادی به سوی خداوند بزرگ است . انسان کامل در نزد فارابی کسی است که به فضائل اخلاقی دست یافته باشد. به نظر او آدمی هم باید به این فضایل شناخت داشته باشد و هم به آن عمل کند (میرزا محمدی ،1387)

 

دیدگاه فارابی درباره عقل:
دیدگاه فارابی در مورد قوا و مراتبی که شناخت عقلانی را تشکیل می دهند، به سنت تفسیر درباره نفس ارسطو که به منسوبین یونانی راجع است، تعلق دارد. بر اساس این سنت و با توجه به توضیح مختصر ارسطو در صفحات 3و 4و 5 کتاب درباره نفس، از عقلی که واجد همه اشیا می شود و عقلی که « همه اشیا را       می آفریند» با اصطلاحات عقل بالقوه و عقل فعال نام برده شده است. عقل بالقوه به عنوان قوه ای در نفس یک شخص معرفی شده است، ولی عقل فعال جوهر مجرد ازلی و ثابتی است که به عنوان علت محرک و موثر عقل انسان عمل نموده و امکان انتزاع تصورات کلی از محور حسی خیالی را میسر 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 12:00:00 ب.ظ ]




 

فصل یکمکلیات پژوهش
 

1-1 مقدمه:

سرمایه فیزیکی، منابع انسانی، فناوری و مدیریت عناصر تشکیل دهنده ی سازمان های امروزی است. که به نظر محققان در میان این عناصر، منابع انسانی، مهم ترین عنصر به حساب می آید (آنگر[1] و همکاران، 2011، ص 242). از آنجا که منابع انسانی بیش از نیمی از منابع و سرمایه ی بسیاری از سازمان ها را تشکیل می دهد، تأمین و حفظ سرمایه ی انسانی نیازمند فعالیت های آموزشی به طور مستمر در تمام سطوح سازمانی هستند (حنیفی و همکاران، 2014، ص 2450).

سرمایه ی انسانی در مدارس و سیستم های آموزشی، از وضعیت فوق العاده ای نسبت به سایر سازمان ها برخوردار است. چون در این سازمان تولید نهایی نیز سرمایه ی انسانی برای سایر سازمان هاست. لذا، تمام کشورهای دنیا به دنبال راه هایی برای بهبود وضعیت مدارس خود و پاسخی بهتر برای چشم اندازهای عالی اقتصادی و اجتماعی شان هستند. به عنوان مهمترین و پرارزش ترین منابع در مدارس، معلمان مرکز تلاش های موفقیت آمیز در مدارس هستند. بر اساس تجزیه و تحلیل سیاست های آموزش معلمان در 25 کشور، که توسط سازمان همکاری اقتصادی و توسعه[2] (2005) صورت گرفته است، کیفت معلم، مهمترین عامل در سیستم آموزشی، و دومین عامل مهم در این زمینه در میان متغیرهای فراوان اثرگذار بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، پیشینه ی خانوادگی دانش آموزان است (سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، 2005، ص 1).

اثربخشی معلمان وابسته ی به آموزش هایی است که به آنها داده می شود. این آموزش ها امروزه و در قالب سیستم آموزشی آموزش و پرورش بسیاری از کشورهای دنیا، تحت عنوان آموزش ضمن خدمت شناخته می شود. آموزش های ضمن خدمت، در ابتدا و در دهه های گذشته بیشتر به شکل سنتی و به روش چهره به چهره ارائه می گردید. اما امروزه و با رشد سریع فناوری های گوناگون و امکان استفاده ی آسان از آنها در آموزش های جمعی به لحاظ سهولت و کاهش هزینه های آموزشی، آموزش ضمن خدمت معلمان را نیز در بر گرفته و بسیاری از دوره های آموزشی ضمن خدمت معلمان چه در بخش دروس تخصصی و چه در بخش مباحث عمومی به این شکل ارائه می گردد.

هدف اصلی دوره های آموزشی ضمن خدمت، توانمندسازی شغلی، حرفه ای و شخصی روان شناختی معلمان به منظور بهره وری و ارتقاء سطح کیفیت آموزش هایی است که آنها می توانند در کلاس های درس خود ارائه دهند.توانمندسازی، یک مفهوم پیچیده است. به همین خاطر دارای معانی متفاوتی برای افراد متفاوت است. در میان انواع توانمندی افراد، توانمندی روان شناختی از اهمیت بالاتری برخوردار است. توانمندی روان شناختی شامل اعتقادات افراد درباره ی معنای کاری که انجام می دهند و توانایی آنها برای انجام کارشان به خوبی، احساسشان از خودمختاری و استقلالشان در تأثیرگذاری بر نتایج کارشان است. کارکنان توانمند از نظر روان شناختی، خودشان را در کار خود مؤثر می دانند و همکارانشان نیز آنها را مؤثر ارزیابی می نمایند (کوین و اسپریتزر[3]، 1997، ص 37). شواهدی وجود دارد که کارکنان دارای توانمندی روان شناختی بیشتر، احساس بهتری نسبت به شغل خود دارند (اکسل[4] و همکاران، 2013، ص 70). این احساس بر عملکرد آنها در زمینه ی کاری خود بسیار می تواند اثرگذار باشد.

با توجه به مطالب مطروحه و نیز با اشاره به سه نکته ی مهم یعنی: اهمیت منابع انسانی در سازمان ها و لزوم توجه سازمان به آموزش این منابع به منظور بهره وری بیشتر، اهمیت آموزش های ضمن خدمت معلمان در کیفیت بخشی به آموزش های آنان، و نیز اهمیت توانمندی روان شناختی و تأثیر آن بر عملکرد شغلی و حرفه ای افراد، این مطالعه با در نظر گرفتن موضوعات مطروحه و نیز با توجه به گسترش دوره های الکترونیکی آموزش های ضمن خدمت معلمان، در تلاش است تا تأثیر بهره گیری از این دوره ها را بر توانمندسازی روان شناختی معلمان مورد مطالعه قرار دهد.

 

 

 

 

1-2 بیان مسئله:

در عصر حاضر، سازمان ها در محیطی قرار گرفته اند که با شتاب غیر قابل تصوری در حال تغییر و تحول هستند. در این شرایط عدم اطمینان، چنانچه توانمندی های روان شناختی همه ی اعضای سازمان ها تقویت نگردد، قدرت تحمل، رقابت و انطباق با تغییرات کاهش یافته، سازمان به سوی عدم بهره وری و فرسودگی پیش خواهد رفت (نادری و همکاران، 1388، ص 40). این موضوع در خصوص آموزش و پرورش و نیروهای شاغل در آن، بخصوص معلمان، از اهمیت بسزایی برخوردار است. شرت[5] و همکاران(1994، ص 13) توانمندسازی معلمان را فرایندی می دانند که به وسیله آن مشارکت کنندگان محیط آموزشی، شایستگی های خود را بهبود می بخشند و رشد حرفه ای خود را ارتقا می دهند و مسائل خود را حل می کنند.

معلمان نقطه آغاز و عنصر اصلی هر گونه تحول در نظام آموزش و پرورش محسوب می شوند؛ پس برای این که بتوانند وظایف حرفه ای، تخصصی و تربیتی خود را بهتر انجام دهند، و یا به عبارتی از توانمندی برخوردار گردند، لازم است پیوسته امکان بهره مندی آنها از آموزش های جدید و مهارت های تازه فراهم گردد. این مهم از طریق طراحی و اجرای نظام ضمن خدمت معلمان، به نحوی که زمینه ی ارتقای علمی و تخصصی و به روز نمودن اطلاعات و کسب مهارت های جدید را امکان پذیر نماید، میسر می شود (سمیعی زفرقندی، 1390، ص 151).

اهمیت آموزش مهارت های حرفه ای معلمان در دوره های ضمن خدمت به گونه ای است که یون و همکاران (2007) می گویند: بازبینی بیش از 1300 مطالعه ی شناسایی تأثیرات بالقوه ی گسترش مهارتهای حرفه ای معلمان بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نشان داد که معلمانی که آموزش های مربوط به ارتقاء مهارت های حرفه ای را دریافت کرده بودند توانستند باعث ارتقاء پیشرفت تحصیلی دانش آموزان خود شوند (یون[6] و همکاران، 2007). این موضوع نشان دهنده ی اهمیت آموزش مهارت های حرفه ای معلمان است.حنیفی و همکاران (2014) در بررسی تأثیر دوره های کوتاه ضمن خدمت بر توانمندسازی معلمان دبیرستان شهر تهران، نتیجه گرفتند که آموزش کوتاه مدت بر توانمدسازی معلمان تأثیر مثبت دارد. همچنین بر ابعاد توانمندسازی معلمان شامل غنی سازی شغلی، تشکیل تیم های کاری و مشارکت در تعیین اهداف مؤثر است. جوادپور سماک و همکاران (2013) در مطالعه ی بررسی تأثیر آموزش ضمن خدمت بر توانمندسازی پرسنل شعب بانک سپه در شهر گیلان، نشان دادند که بین آموزش های ضمن خدمت و توانمندسازی کارکنان بانک سپه شهر گیلان رابطه معنادار آماری وجود دارد. اورنگی و همکاران (1390) در مطالعه ی تأثیر آموزش های ضمن خدمت بر عملکرد معلمان شهر شیراز که به شکل علی مقایسه ای صورت گرفته است، نتیجه گرفتتند که دوره های آموزش ضمن خدمت روشها و فنون تدریس، مدیریت کلاس و سنجش و اندازه گیری، تأثیری بر عملکرد حرفه ای معلمان در تدریس کلاسی، کلاسداری، ارزشیابی کلاسی و وضعیت تحصیلی دانش آموزان ندارد. دماوندی و الزامی (1392) در مطالعه ی بررسی رابطه آموزش های ضمن خدمت، سابقه خدمت و تحصیلات با توانمندی شغلی معلمان زن که به شکل توصیفی همبستگی صورت گرفت، نشان دادند که از میان سه عامل آموزش های ضمن خدمت، سابقه و تحصیلات، تنها آموزش ضمن خدمت به طور معناداری با توانمندی شغلی ارتباط دارد. همچنین بین آموزش ضمن خدمت و هر یک از مؤلفه های توانمندی شغلی، رابطه ی معنادار وجود دارد. کروبی و متانی (1388) در بررسی تأثیر آموزش های ضمن خدمت بر توانمندسازی کارکنان دانشگاه آزاد مازندران، نتیجه گرفتند که آموزش های ضمن خدمت در بهبود عملکرد، تقویت مهارت های شغلی، رضایت شغلی و آمادگی لازم برای انجام وظایف در کارکنان مؤثر بوده است. نادری و همکاران (1386) در بررسی توانمندسازی کارکنان شرکت نفت از طریق آموزش های ضمن خدمت نشان دادند که از دیدگاه مربیان افزایش توانمندی کارکنان از طریق آموزش های ضمن خدمت تنها در مؤلفه های مسئولیت پذیری، راهبرد گزینی، سازگاری، رقابت و یادگیری صورت پذیرفته و در سایر مؤلفه ها این افزایش کمتر از حد متوسط بوده است.

بررسی مطالعات صورت گرفته در داخل و خارج کشور در زمینه ی اثربخشی دوره های ضمن خدمت بر توانمدسازی کارکنان، حاوی نکات قابل توجهی که در تبیین مسأله ی اصلی این پژوهش بسیار کمک کننده است. اولین نکته تضاد و غیرهمسویی میان نتایج پژوهش های صورت گرفته در زمینه ی تأثیر دوره های ضمن خدمت بر توانمندسازی کارکنان ادارات و سازمان های مختلف است. نکته ی دوم عدم وجود پیشینه ی تجربی در زمینه ی تأثیر دوره های آموزشی ضمن خدمت بر توانمندسازی روان شناختی معلمان است و دیگر اینکه در میان مطالعات موجود و در دسترس هیچ مطالعه ای تأثیر دوره های آموزشی ضمن خدمت الکترونیکی را مورد مطالعه قرار نداده است. این در حالی است که امروزه و در پی رشد زیرساخت فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی، امکان بهره گیری از بسترهای الکترونیکی برای آموزش ضمن خدمت معلمان نیز مهیا گردیده است. و تغییرات پویا در فناوری و امکان بهره گیری از آن در آموزش می تواند تأثیرات عمیقی بر آموزش و پرورش معلمان داشته باشد (وولداب[7]، 2014، ص 159). از این رو در بسیاری از موارد سیستم آموزش ضمن خدمت معلمان به سمت الکترونیکی شدن پیش می رود. الکترونیکی شدن ضمن خدمت ها در اصل و ماهیت خود با آموزش های ضمن خدمت سنتی تفاوت هایی در شیوه و روش اجرا دارد. بنابراین لازم است که اثرات این شیوه ی آموزش در قیاس با شیوه های سنتی بر جوانب مختلف روان شناختی، عملکردی و عاطفی معلمان سنجیده شود. بر این اساس سؤال و مسأله ی اساسی این مطالعه این است که آموزش ضمن خدمت الکترونیکی چه تأثیری بر توانمندسازی روان شناختی معلمان دارد؟

اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:

امروزه ما در یک جامعه ی مبتنی بر دانش زندگی می کنیم. جایی که دانش و مهارت نقش مهمی را در آن بازی می کنند (فاوساوات[1] و همکاران، 2011، ص ص 811). در عصر حاضر که سازمان ها بر دانش و مهارت کارکنان خود تکیه می کنند، سازمان های آموزشی نظیر آموزش و پرورش، نقش مهم و حیاتی را در توسعه ی منابع انسانی از طریق فراهم سازی آموزش، بازی می کنند (هانسن[2]، 2007، ص 312).چرا که نیروی انسانی کارآمد، شاخص عمده برتری یک سازمان نسبت به سازمان های دیگر است. به طوری که وجود نیروهای انسانی توانمند و متعهد به سازمان در هر سازمان ضمن کاهش غیبت، تأخیر و جابجایی، باعث افزایش چشمگیر عملکرد سازمان، نشاط روحی کارکنان، تجلی بهتر اهداف متعالی سازمان و نیز دستیابی به اهداف فردی خواهد شد (ابیلی و ناستی زایی، 1388، ص 27). از این رو سازمان ها همواره در تلاش بوده اند تا به شیوه های مختلف، سطح توانمندی نیروهای انسانی خود را ارتقاء ببخشند. توانمندسازی کارکنان یک فرآیند است و از طریق آن یک فرهنگ توانمندسازی توسعه می یابد که در آن آرمان ها، اهداف، مرزهای تصمیم گیری و نتایج تأثیرات و تلاش های آنان در کل سازمان به اشتراک گذاشته می شود (نادری و همکاران، 1386، ص 66).

توانمندسازی حرفه ای معلمان بعد از استخدام، از طریق آموزش های ضمن خدمت صورت می گیرد. این موضوع، بخشی از نظام آموزش معلمان به حساب می آید که در ادامه آموزش های قبل از خدمت آنها مطرح می شود و نباید آن را به عنوان دوره های موسمی و بدون ارتباط قلمداد کرد. آموزش ضمن خدمت معلمان می تواند منجر به بهبود دانش، نگرش و مهارت شده و به آنان کمک نماید تا توانایی های خویش را بهتر بشناسند و در راه تصدی مشاغل بالاتر آماده شوند (دماوندی و الزامی، 1392، ص 230). آموزش معلمان از جمله ی موارد مهم در هر کشوری است چرا که بدون کیفیت آموزش معلمان، امکان ارتقای کیفیت آموزش در مدارس امکان پذیر نیست (شارما[3]، 2003، ص 50).

از این رو، دوره های آموزشی ضمن خدمت معلمان در سازمان های تصمیم گیری آموزش و پرورش همواره مطرح بوده و در دهه ی اخیر با امکان بهره گیری از آموزش های الکترونیکی، بخشی از این آموزش به شکل الکترونیکی ارائه می شود. با توجه به اینکه ارائه ی آموزش های ضمن خدمت به شکل الکترونیکی پدیده ی نوینی است که هنوز بسیاری از زوایای آن ناشناخته مانده است، اهمیت دارد که پژوهشگران در این حوزه فعالیت نموده و به بررسی تأثیر این دوره ها بر ویژگی های روان شناختی، مهارتی، علمی و عاطفی معلمان بپردازند. نتایج مطالعاتی شبیه مطالعات حاضر می تواند به روشن شدن جوانب مهمی از تأثیرگذاری اجرای دوره های آموزش ضمن خدمت به شکل الکترونیکی بنماید.

نتایج حاصل از این مطالعه در خصوص اثربخشی آموزش های ضمن خدمت الکترونیکی، می تواند به برنامه ریزان ارتقاء علمی معلمان در وزارت آموزش و پرورش و همچنین سازمان های آموزش و پرورش در استان ها، به منظور تصمیم گیری صحیح در زمینه ی ارائه یا عدم ارائه ی آموزش های ضمن خدمت الکترونیکی، کمک مؤثری نماید. از این رو آنچه در تبیین اهمیت و ضرروت این پژوهش می توان بیان داشت، کاربرد نتایج این پژوهش در تصمیم گیری به منظور برنامه ریزی آموزش های ضمن خدمت معلمان به شکل سنتی یا الکترونیکی است. از این رو می توان گفت که این مطالعه می تواند تأثیرات مثبتی بر روند و چگونگی اجرای دوره های ضمن خدمت معلمان، به منظور بهینه سازی اثرات مثبت این دوره ها داشته باشد.

 

1-4 اهداف پژوهش:

1-4-1 هدف کلی:

بررسی نقش آموزش ضمن خدمت الکترونیکی بر توانمندسازی روان شناختی معلمانمقطع ابتدایی شهرستان سرپل ذهاب.

1-4-2 اهداف ویژه:

به منظور تعیین اهداف مورد بررسی در این مطالعه بر اساس توان ابزار به کار گرفته شده در سنجش و اندازه گیری میزان توانمدسازی روان شناختی افراد مورد مطالعه می توان اهداف زیر را بر اساس مدل ارائه شده از توانمندسازی روان شناختی در نظر گرفت. این مدل بر اساس تقسیم بندی اسپریتزر (1995) از توانمندسازی روان شناختی کارکنان ارائه گردیده است.

[1]Phausavat

[2]Hansson

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:59:00 ق.ظ ]




دول 4-4. شاخص های برازندگی مدل نهایی………………………………………………………….. 68

جدول 5-4 . ضریب استاندارد مسیر غیرمستقیم (اثر میانجی) مدل نهایی با روش بوت استراپ……… 68

 

 

فهرست اشکال

عنوان                                                                                                 صفحه

شکل1. مدل مفهومی……………………………………………………………………………………………. 10

شکل1-4. مدل پیشنهادی وظیفه شناسی به عنوان میانجی بین شفقت-خود و رضایت زناشویی……… 67

شکل 2-4. مدل نهایی وظیفه شناسی به عنوان میانجی بین شفقت-خود و رضایت زناشویی…… 68

 

 

 

فصل اول

کلیات پژوهش

 ه

ازدواج پیمان مقدسی است که از طریق آن خانواده تشکیل می شود و تقریباً از ابتدای زندگی انسان در تمام زمان‌ها و مکان‌ها در میان اقوام و ملل و جوامع وجود داشته و مورد تأکید بیشتر ادیان بوده است. آن را پیوند مطلوب انسانی دانسته اند که به زندگی افراد معنا می‌بخشد (نورانی پور، بشارت و یوسفی، 1386). زن در نقش همسر توان ایجاد خانه­ای گرم و با محبت را داراست و مرد به عنوان شوهر، پایه­های روابط اجتماعی و اقتصادی خانواده را مستحکم نگه می­دارد تمام این موارد زمانی امکان­پذیر است که زن و شوهر، دارای سلامت روان و آسایش خیال باشند. زندگی مشترک سالم و ایجاد کانونی با محبت، ایمن، صمیمی و همراه با تفاهم، برای رسیدن به این مهم نقش بسزا دارد (جنتی جهرمی، معین و یزدانی، 1389). بنابراین به دلیل اهمیت ویژه این مسئله، این مطالعه به دنبال این است که چه عواملی منجر به رضایت­ زناشویی زوجین می­شود. رضایت زناشویی[1] عبارت از وجود یک رابطه دوستانه همراه با حس تفاهم و درک یکدیگر، وجود یک تعادل منطقی بین نیازهای مادی و معنوی زوجین (وحدتی، 1388). ازدواج و زندگی زناشویی مستلزم وجود سطح پایداری از سازگاری از جانب زوج‌هاست. احساس رضایت از ادواج نقش مهمی در میزان کارکردهای بهنجار خانواده ایفا می‌کند (دانش، 1384).

جذابیت‌های جسمی، عاطفه، سن ازدواج، فرزندان، زمینه اقتصادی–اجتماعی، داشتن علایق و هدف‌های یکسان و فعالیت جنسی همه عواملی هستند که مورد توجه­اند. همه زوج­ها به دنبال آن هستند که از زندگی زناشویی خود لذت ببرند و احساس رضایت کنند. در زندگی زناشویی، رضایت زناشویی عبارت است از احساس­های عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه­شده توسط زن یا شوهر موقعی که همه جنبه­های ازدواج­شان را در نظر می­گیرند. بررسی عوامل مؤثر در رضایت زناشویی از این جهت حائز اهمیت است که رضایت فرد از زندگی زناشویی بخش مهمی از سلامت فردی محسوب می­گردد (مردانی حموله و حیدری، 1389). در این پژوهش یکی از عوامل مهم و موثر در ایجاد رضایت یا عدم رضایت زناشویی شفقت-خود[2] در نظر گرفته شده است

در طول زندگی، گاهی افراد هیجان‌های منفی مانند: سوگ، غمگینی، یا خستگی شدید ناشی از استرس زیاد و شکست را تجربه می‌کنند. برای کنار آمدن با این هیجان های منفی، آن ها نیاز به تسلی خاطر، آرامش و از همه مهمتر نیاز به رفع این احساس‌های منفی بدون آسیب دیدن دارند. افراد باید برای برخورد با این احساسات منفی شفقت-خود را تقویت کنند. اصطلاح شفقت-خود از واژه شفقت گرفته می‌شود زیرا شفقت شامل؛ حساسیت داشتن نسبت به رنج دیگران، آگاهی از غم­ها، میل به تسلی رنج‌های دیگران و داشتن یک دیدگاه بدون قضاوت از اشتباهات افراد می شود (دینز، کیسکی و سومر[3]، 2008). فرد از طریق شفقت ورزیدن به خود، یک امنیت هیجانی به وجود می‌آورد که بتواند بدون ترس از سرزنش خود، خودش را به وضوح ببیند و فرصت پیدا می‌کند تا با دقت بیشتری الگوهای ناسازگار فکری، هیجانی و رفتاری را درک و اصلاح کند (قربانی و واتسن[4]، 1385).

همچنین افرادی که از شفقت خود بالایی برخوردارند نسبت به افرادی که شفقت خود کمی دارند سلامت روان‌شناختی بیشتری دارند زیرا در آن‌ها درد گریزناپذیر و احساس شکستی که همه افراد تجربه می‌کنند به وسیله یک سرزنش خود بی‌رحمانه، احساس انزوا و همانند سازی افراطی با افکار و هیجان‌ها (نولن- هوکسما[5]، 1991) استمرار نمی‌یابد (بلات، کوینلن، چارن، مک دونالد و زاروف[6]، 1982، به نقل از سعیدی، قربانی، سرافراز و شریفیان، 1392).

یکی دیگر از عوامل موثر بر رضایت زناشویی ویژگی‌های شخصیتی است که در تحقیقات متعددی به بررسی ارتباط ویژگی‌های شخصیتی با رضایت زناشویی پرداخته شده است (دانش، 1384). یکی از این ویژگی‌های شخصیتی وظیفه‌شناسی[7] است. وظیفه شناسی (وجدانی بودن) توصیف کننده قدرت کنترل تکانه‌ها، به صورتی که جامعه آن­ را مطلوب می‌داند و تسهیل کننده رفتار تکلیف-محور و هدف-محور است. این سنخ شامل ویژگی‌هایی چون تفکر قبل از عمل، به تأخیر انداختن ارضا خواسته‌ها، رعایت قوانین و هنجارها و سازماندهی و اولویت‌بندی تکالیف است (مک گری و کاستا[8]، 1987، به نقل از حق شناس، 1388). شاخص وظیفه شناسی (با وجدانی بودن) که “تمایل به موفقیت” نیز نامیده شده است، می تواند به مفهوم قدرت طرح ریزی خیلی فعال، سازماندهی و انجام وظایف محوله به نحو مطلوب باشد. فرد با وجدان و وظیفه شناس، فردی هدفمند، بااراده و مصمم است (فقیهی‌پور، آتشی، فقیهی‌پور و مشهدی اسماعیل، 1389).

با توجه به اینکه رضایت زناشویی به عنوان ملاکی برای ارزیابی میزان کارکردها و تعارض­های خانواده است و همچنین تأثیری که برخی متغیرها از جمله شفقت-خود و ویژگی‌های شخصیتی بر رضایت زناشویی دارد؛ این تحقیق با هدف بررسی نقش میانجی­گری وظیفه‌شناسی بر ارتباط بین شفقت-خود و رضایت زناشویی در کارمندان متاهل دانشگاه شهید چمران اهواز انجام گرفته است.

بیان مسأله
انسان در زندگی خود مقاطع و مراحل حساسی را پشت سر می‌گذارد. یکی از این مراحل حساس و سرنوشت‌ساز مساله ازدواج و تشکیل زندگی مشترک است و مهم‌تر از این مرحله تلاش هر یک از زوجین برای حفظ این زندگی مشترک و حتی‌الامکان رسیدن به درجات عالی رضایت‌بخش زناشویی است تا در سایه این رضایت بتوانند به اهداف مورد نظرشان از ازدواج دست یابند. رابطه زناشویی در زندگی مانند هر رابطه دیگری دارای جنبه‎‌های مثبت و منفی می‌باشد، مهم‌ترین عامل شاخص و تعیین کننده در ازدواج، کیفیت و نوع رابطه بین زن و شوهر است (گاتمن[9]، 2002). یکی از عواملی که بر به وجود آمدن رضایت زناشویی موثر است، شفقت- خود است. اصطلاح شفقت-خود از واژه شفقت گرفته می‌شود زیرا شفقت شامل حساسیت داشتن نسبت به رنج دیگران، آگاهی از غم‌هایشان، میل به تسلی رنج‌هایشان و داشتن یک دیدگاه بدون قضاوت از اشتباهات افراد می‌شود (دینیز و همکاران، 2008). این مفهوم که بر اساس فلسفه‌ی بودایی است اصطلاحاتی از جمله: با رنج‌های خود صادق بودن و تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفتن، تجربه احساس‌هایی از قبیل اهمیت دادن و مهربان بودن نسبت به خود، داشتن نگرشی بدون قضاوت و همراه با درک در قبال نقص‌ها و شکست‌های خود و ملاحظه این امر که تجارب هر شخص قسمتی از تجارب مشترک انسانی است را شامل می‌شود (نف[10]، 2003). نف سه مؤلفه اصلی شفقت-خود را پیشنهاد می‌کند، که با هم همپوشی دارند: (1) مهربانی نسبت به خود[11] در برابر خود-داوری[12]، (2) احساسات مشترک انسانی[13] در برابر انزوا[14] و  (3) ذهن آگاهی[15] در برابر همانند سازی افراطی[16] است (نف، 2011).

[1]. marital satisfaction

[2]. Self–compassion

[3]. Deniz, Kesici, & Sumer

[4].Watson

[5] .Nuln.Huksma

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:59:00 ق.ظ ]




حساسات و هیجانات، عادات و خصوصیات اخلاقی، فعالیت‌ها و معتقدات افکار خود را در برمی‌گیرد که در فرد به‌صورت دائم وجود دارند. هرچند که روانشناسان در تعریف شخصیت به‌اتفاق نظر نرسیده‌اند، ولی همه در این مورد متفق القولند که شخصیت کل خصوصیات و صفات فرد است. این صفات و خصوصیات در فرد دائمی است و موجب می‌شود که فرد با محیط ارتباط برقرار کند. (شاملو، 1382).

یکی از مسائل تأثیرگذار بر مسئله زناشویی افراد، ویژگی‌های شخصیتی فرد مقابل می‌باشد. ازآنجاکه این ویژگی‌ها زیربنای رفتاری فرد را تشکیل می‌دهد پرداختن به این مقوله می‌تواند جنبه‌های خاصی از عملکرد افراد  را در زمینه‌های مختلف روشن می‌سازد. بی‌تردید یکی از مهم‌ترین تصمیم‌هایی که در طول زندگی خود می‌گیریم، انتخاب شریک زندگی است. زندگی زناشویی زن و مرد با ازدواج و تشکیل خانواده شروع می‌شود. ازدواج موهبتی بزرگ و الهی است که به‌عنوان مهم‌ترین و عالی‌ترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی وامنیتی افراد بزرگسال و به‌منظور حفظ بقا نسل بشر، همواره و از دیرباز مورد تأکید بوده است. شاید عمومی‌ترین اهداف زوج‌های جوان را بتوان به این شرح خلاصه کرد: همبستگی، آزادی، عشق و محبت، تشکیل خانواده، نزدیکی جنسی، حفظ نسل و داشتن فرزند. ازدواج به‌عنوان نهاد اجتماعی پایه و اساس ارتباط انسانی را تشکیل می‌دهد. ازدواج یعنی پیوند زندگی مشترک دو فرد با حفظ استقلال نسبی هر یک در جهت تکامل شخصیت طرفین، پیوند زناشویی به‌عنوان یکی از پیچیده‌ترین انواع روابط انسانی واجد چنان توان بالقوه‌ای در آزادسازی احساسات است که در کمتر روابط بین فردی دیگر می‌توان نظیر آن را یافت(شهیدی و یوسفی، 1387).

ازدواج رابطه‌ای است که شخص با انتخاب وارد آن می‌شود و تقریباً نیم قرن در این رابطه خواهد ماند. این درصد قابل‌توجهی ثابت است، بنابراین زن و مرد که باهم ازدواج می‌کنند، باید بتوانند خود را با نیم‌قرن تحولات اجتماعی و رشد و تغییرات متقابل یکدیگر تطبیق دهند. در غیر این صورت، به‌احتمال‌زیاد رابطه زناشویی آن‌ها دچار مشکل خواهد شد(ثنایی، 1375).

مشاهده زندگی‌های زناشویی در سطح جامعه و همچنین مطالعه پژوهش‌های موجود در این زمینه بیانگر این نکته است که در همه زندگی‌های خانوادگی، فضای آرامش، محبت و عشق برقرار نیست و تفاهم بین همه‌ی زوجین  وجود ندارد. یعنی رضایت از زندگی و به دنبال آن، خوشبختی زنان و مردان تأمین نمی‌شود(ستیر[2]، ترجمه بیرشک، 1380). بسیاری از همسران زندگی مشترک  خود را با عشق آغاز می‌کنند. در این زمان هرگز به این موضوع نمی‌اندیشند که روزی ممکن است شعله عشق آنان به خاموشی گراید. این درست زمانی است که سرخوردگی آغازشده است. سرخوردگی2 از عشق یک‌روند تدریجی است و به‌ندرت به‌طور ناگهانی بروز می‌کند. درواقع صمیمیت و عشق به‌تدریج رنگ می‌بازد و به همراه آن احساس خستگی عمومی عارض می‌شود (پانیز19963، ترجمه شاداب، 1381).

با توجه به اهمیت نقش تیپ‌های شخصیتی و عشق در کیفیت روابط زوجین، پژوهش حاضر درصدد است تا به بررسی نقش واسطه‌ای تیپ‌های شخصیتی بر مؤلفه‌های عشق و سرخوردگی زناشویی در بین زوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهر شیراز بپردازد.

بیان مسئله

ازدواج را می‌توان یکی از مهم‌ترین تصمیم‌گیری‌ها در زندگی هر فرد دانست و رضایت از ازدواج یکی از اصلی‌ترین عوامل تعیین کنده کیفیت زندگی و سلامت روانی هر فرد می‌باشد و یکی از مهم‌ترین عوامل تعیین‌کننده رضایتمندی از رابطه زناشویی، عشق و کیفیت آن است (حفاظی طرقبه، 1385). مدی[3](1989)شخصیت را مجموعه‌ای باثبات از تمایلات و ویژگی‌ها می‌داند که مشترکات و تفاوت‌های فردی و روانشناختی(افکار، احساسات و اعمال )افراد را تعیین می‌کند و ممکن است به‌آسانی، به‌عنوان نتیجه فشارهای زیست‌شناختی و الگوی پیچیده و بسیار عمیقی از ویژگی اجتماعی زمان قابل‌درک نباشد.

ویژگی‌های شخصیتی در تمام زمینه‌های زندگی و روابط اجتماعی انسان جلوه‌گر می‌شود و به‌صورت مستقیم به‌عنوان عاملی تأثیرگذار بر فرآیندهای ارتباطی زوج‌ها اثر می‌گذارد و سازگاری آن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. درواقع رابطه زناشویی پیوند دو شخصیت است و هریک از همسران با پیشینه تحولی، سبک شخصیتی، ترکیب عوامل زیست‌شناختی و تجربی گوناگونی به زندگی مشترک قدم می‌گذارند(محمدزاده، جمهری و برجعلی، 1387).

پیوند میان ویژگی‌های شخصیتی زوج‌ها با میزان سازگاری آن‌ها در روابط زناشویی‌شان، به باور اسمیت و پترسون[4](2008) در درجه اول به این دلیل است که جنبه‌ها یا ابعادی از ویژگی‌های شخصیتی افراد می‌تواند به‌سان یک عامل تنش‌زا در لحظه‌لحظه زندگی در روابط زناشویی آن‌ها وارد عمل شود. از طرف دیگر هریک از ویژگی‌های افراد، الگوهای خاص رفتاری و عملکردی را به آن‌ها تحمیل می‌کند. شخصیت یک نفر انواع معین و متفاوتی از واکنش‌ها را از طرف مقابل فرامی‌خواند که در کل بر سازگاری آن‌ها مؤثر است.

وقتی به ازدواج با جزئیات بیشتری نگاه می‌کنیم کاملاً مشخص است که کلمه ساده عشق نمی‌تواند به‌تنهایی انواع احساساتی را که دو شخص به هم دارند توصیف کند. ازدواج از روی عشق یعنی مجموعه‌ای از احساسات عمیق و مثبت ما به یک فرد دیگر ازجمله دل‌بستگی، علاقه، صمیمیت، آمیختگی، هوس و تفاهم. (ناکس[5]، 1985. به نقل از تبریزی، 1383(

همچنین این تحقیق می‌تواند مورداستفاده برای مشاوران ازدواج, خانواده و روانشناسان تربیتی می‌باشد.

اهداف برجسته تحقیق

هدف اصلی:

هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین نقش واسطه‌ای تیپ‌های شخصیتی در ارتباط با مؤلفه‌های عشق و سرخوردگی زناشویی زوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهر شیراز می‌باشد.

اهداف فرعی:

تبیین رابطه تیپ‌های شخصیتی با مؤلفه‌های عشق
تبیین رابطه تیپ‌های شخصیتی با سرخوردگی زناشویی
تبیین رابطه مؤلفه‌های عشق با سرخوردگی زناشویی
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها:  

تعریف مفهومی واژه‌ها:  

تیپ شخصیتی:

شخصیت به‌عنوان خصوصیات  و صفات برجسته یا به مجموع حالاتی که یک فرد در حضور دیگران نشان می‌دهد یا به تعبیری دیگر به مجموع ویژگی‌های منحصربه‌فردی اطلاق می‌شود. که در مناسبات اجتماعی از وی بروز می‌کند. (، به نقل از حق جو، 1378).

ویژگی‌های شخصیتی عامل بسیار مهمی درروند زندگی و عملکرد افراد در خانواده و سازگاری زوجین می‌باشند. توصیف شخصیت را می‌تواند به‌وسیله پنج عامل قوی توضیح داد.

این پنج عامل اغلب با عنوان روان‌نژندی1 (N)، برون‌گرای2(E)، گشودگی3 (O)، توافق پذیری (A)4، وظیفه مداری ©5[6]،  معرفی می‌شوند. (تاپس و کریستال، 1992، 1961)6

روان نژندی1: روان نژندی گرایش به عدم ثبات هیجانی و عاطفی تعریف می‌شود. افراد روان‌نژند با ویژگی‌هایی مانند اضطراب، افسردگی، تکانشوری خشم و ناامیدی شناخته می‌شود.
. برون‌گرایی2:  برون‌گرایی گرایش به داشتن فعالیت‌های جسمی، کلامی و جمع‌گرایی توصیف می‌شود. افراد برون‌گرا با ویژگی‌هایی مانند گرمی، قاطعیت، پرفعالیتی و هیجان خواهی شناخته می‌شوند.

گشودگی به تجربه : گشودگی در تجربه تمایل به تجربه پذیری عقلانیت و باز بودن در مقابل ایده‌ها و اعمال جدید تعریف می‌شود. افراد گشوده در تجربه با ویژگی‌هایی مانند کنجکاوی ، خلاقیت، تخیل گرایی، زیباپسندی، هنردوستی و نوگرایی شناخته می‌شوند.
4. توافق پذیری: توافق پذیری به ازخودگذشتگی، نوع‌دوستی و مهرورزی تعریف می‌شود. افراد توافق پذیر با ویژگی‌هایی مانند معتمد بودن، رک‌گویی، فروتنی، دل‌رحمی، همدردی شناخته می‌شوند.
وظیفه مداری : گرایش به انضباط، تعهد، مسئولیت‌پذیری و کارآمدی تعریف می‌شود.
افراد وظیفه مدار با ویژگی‌هایی مانند نظم و ترتیب، دقت، وظیفه‌شناسی، تلاش برای موفقیت و خویشتن‌داری شناخته می‌شوند. ( خرمائی، 1385).

 

 

مؤلفه‌های عشق:  

عشق لذتی مثبت است، احساس عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که اشاره به پذیرش بی‌قیدوشرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شده است. استرنبرگ مدل مثلثی عشق را معرفی کرده و عشق را شامل سه مؤلفه دانست:  صمیمیت، میل (هوس) و تعهد (استرنبرگ، 1998، به نقل از رضازاده، 1381).

الف) صمیمیت:  شامل احساس نزدیکی، عاطفه، ارتباط و پیوستگی عمیق و خود افشاگری و وابستگی بین فردی در روابط عاشقانه است (نلسون[7]، 2005، به نقل از قمرانی و طباطبایی، 1385).

ب) میل (هوس):  از تمایلاتی که به حالت عاشقانه، کشش فیزیکی و وصال جنسی پیده‌های وابسته برمی‌گردد ناشی می‌شود، نیازهای دیگری که در شوریدگی است، شامل عزت‌نفس، پیوند جویی و حتی خودشکوفایی است(پک[8] 1978، به نقل از قمرانی و طباطبایی، 1385).

ج) تعهد:  به تصمیم‌گیری زوجین در مورد اقامت کردن با یکدیگر و در کنار همدیگر بودن اشاره دارد که شکل کوتاه‌مدت به رابطه با یک شریک معین و در شکل بلندمدت عاملی برای حفظ و تداوم روابط عاشقانه زوجین می‌باشد. (استرنبرگ، 1988، به نقل از رضازاده، 1381).

سرخوردگی زناشویی:  

سرخوردگی زناشویی یک حالت فرسودگی جسمی، عاطفی و روانی است که کسانی را که توقع دارند عشق رویایی و ازدواج به زندگیشان معنا ببخشد را متأثر می‌سازد. سرخوردگی هنگامی بروز می‌کند که آن‌ها متوجه می‌شوند، علی‌رغم تمام تلاش‌هایشان رابطه‌شان به زندگی معنا نداده و نخواهد داد. (ون پلت[9] 2004).

سرخوردگی دارای سه مؤلفه از پا افتادن جسمی، از پا افتادن عاطفی و از پا افتادن روانی می‌باشد.

جنبه‌های مختلف سرخوردگی زناشویی:

سرخوردگی جسمانی:  نوعی فرسودگی جسمانی که به‌صورت خستگی مزمن ظاهر می‌شود.

سرخوردگی عاطفی:  نوعی از پا افتادن عاطفی که در آن فرد احساس می‌کند ازنظر عاطفی نابودشده است.

سرخوردگی روانی:  از پا افتادگی روانی ناشی از سرخوردگی معمولاً به‌صورت کاهش خودباوری و منفی نگری نسبت به روابط به‌خصوص رابطه با همسر رخ می‌دهد. [10]

[1] Personality

[2] Satir

 

[3] -Maddi

[4] -Smith & Peterson

[5] -Konx

 
1– Neuroticism

2– Extrarersion

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:58:00 ق.ظ ]




دول شماره(4- 12): توزیع فراوانی نیازهای آموزشی تهیه کنندگان گفتگوی ویژه خبری و

رتبه­بندی نیازها بر اساس  آزمون فریدمن……………………………………………………………………………………………… 70

فهرست نمودار

عنوان                                                                                                    صفحه

نمودار شماره (4-1): توزیع فراوانی برنامه­سازان برحسب جنسیت……………………………………………………… 58

نمودار شماره(4-2): توزیع  درصد فراوانی برنامه­سازان بر حسب تحصیلات………………………………………. 59

نمودار شماره(4-3): توزیع فراوانی برنامه­سازان برحسب سابقه کار…………………………………………………….. 60

نمودار شماره (4-4): توزیع فراوانی برنامه سازان برحسب وضعیت استخدامی……………………………………. 61

نمودار شماره(4-5): توزیع فراوانی برنامه­سازان برحسب گذراندن دوره آموزشی………………………………… 62

نمودار شماره (4-6):نمایش میانگین رتبه­های نیازهای آموزشی تهیه کنندگان رادیو……………………………… 63

نمودار شماره(4- 7): نمایش میانگین رتبه­های نیازهای آموزشی گزارشگران رادیو………………………………. 64

نمودار شماره(4- 8): نمایش میانگین رتبه­های نیازهای آموزشی تهیه کنندگان سیما……………………………… 66

نمودار شماره(4-9): نمایش میانگین رتبه­های نیازهای آموزشی کارگردان فیلم…………………………………….. 67

نمودار شماره(4-10): نمایش میانگین رتبه­های نیازهای آموزشی کارگردان نقاشی متحرک………………….. 68

نمودار شماره(4-11): نمایش  میانگین رتبه­های نیازهای آموزشی کارگردان ویدئویی…………………………… 69

نمودار شماره(4- 12): نمایش  میانگین رتبه­های نیازهای آموزشی تهیه کنندگی ویژه خبری………………… 70

 

 

چکیده

این پژوهش با هدف مطالعه نیازسنجی آموزشی  برنامه­سازان صداوسیمای مرکز مازندران انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش 75نفر از برنامه سازان صدا وسیمای مرکز مازندران که 60 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای می باشد.،روش پژوهش توصیفی کتابخانه­ای و پیمایشی و ابزار جمع­آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته که شامل 6 سوال  می­باشد. در بخش آماری از جداول و نمودارها جهت توصیف، در بخش آمار استنباطی از آزمون فریدمن و برای تجزیه و تحلیل داده­ها از نرم­افزارspss  استفاده شده است پایایی پرسشنامه با انتخاب 30 پرسشنامه و با استفاده از آزمون آلفای کرانباخ محاسبه و ضریب آلفا084/0 تعیین شد.روایی پرسشنامه با بررسی که استاد راهنما و مشاور و کارشناسان تحقیق کردند مورد تایید قرارگرفت نتایج این پژوهش حاکی از آن است که بیشترین  نیاز آموزشی برنامه­سازان صدا، آموزش تکنیک­های جدید برنامه سازی رادیویی و شناخت نرم افزارهای آن است. گزارشگران رادیو هم نحوه برقراری ارتباط با مردم را اصلی­ترین نیاز آموزشی خود دانسته­اند. در بخش سیما نیز به تفکیک، تهیه­کنندگان، یادگیری تکنیک­های ساخت مستند، کارگردانی ویدئو، برنامه­ریزی و دوره­های استودیو مجازی، کارگردانها، تمام دوره­های معرفی شده در تحقیق و کارگردانهای نقاشی متحرک، دوره­های انیمه استودیو و   تردی مکس را به عنوان مهمترین نیازهای آموزشی خود مطرح کردند. در بخش خبر هم به ترتیب، تحلیل اخبار، کار با رایانه و خبرشناسی و شناخت ارزش خبری از نیازهای آموزشی کارکنان این بخش عنوان شده است .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول

کـلیـــات پـــژوهش

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

در دنیایی که مدیران وکارکنان شاهد تغییرات زودگذر هستند کاراصلی به گونه ای اجرا در
می آید که کارکنان همواره باید نوآوری های روزمره داشته باشند. بنابراین کارکنان واعضای سازمان باید پیوسته چیزهای تازه ای فراگیرند، مهارتهای جدید بیاموزند وپیوسته بازآموزی شوند. امروزه آموزش و بهسازی منابع انسانی بعنوان یکی از استراتژی های اصلی دستیابی به سرمایه انسانی وسازگاری مثبت با شرایط تغییر بعنوان دو مزیت رقابتی سازمانها قلمداد می شوند و از اینرو جایگاه و اهمیت راهبردی آن در بقاء وتوسعه سازمان نمایان شده است. ارائه آموزش اثر بخش دریک سازمان مدرن مستلزم تفکر جدید ، مدلهای جدید، رویکرد جدید وابزار ومکانیزم های جدید است. از اینرو شناخت و تحلیل اثر بخش نیازهای آموزشی پیش نیاز یک سیستم آموزشی موفق است.

تعیین نیازهای آموزشی اولین گام برنامه ریزی آموزشی کارکنان ودر واقع نخستین عامل ایجاد تضمین اثر بخش کارکرد آموزش وبهسازی است. که اگر بدرستی انجام شود مبنای عینی تری برای برنامه ریزان بعنوان نقشه اثر بخشی وطبعاً سایر فعالیتها ، فراهم خواهد شد واحتمال تطابق آن با نیازهای سازمان ، حوزه های شغلی وکارکنان ودر نهایت اثر بخشی آن افزایش خواهد یافت.

نیازسنجی با شناسایی نیازهای مهم، مبنایی برای تعیین اهداف و طبعاً بستر مناسبی برای سازماندهی سایر عناصر مهم حول محور نیازهای اولویت یافته فراهم می سازد. بنابراین کلیه تصمیمات در خصوص تدارک اهداف خاص ، محتوی آموزشی مناسب واستفاده موثر ومناسب از سایر منابع و امکانات محدود (انسانی، مالی، مادی) تابعی از مطالعات نیازسنجی است .پس تشخیص نیاز اولین قدم در آموزش است. تشخیص نیاز باید متکی بر اصول صحیح وعلمی باشد تا برنامه ریزان با اطمینان کامل نسبت به تامین نیاز اقدام نمایند .نیاز آموزشی پدیده ای است مربوط به تحولات بنیانی جامعه ودر ارتباط با مسائل اقتصادی آن ونیازی که هر جامعه به تعداد معینی افراد تحصیل کرده با معلومات تخصصی ویژه وبه میزان های مختلف ودر سطح مختلف وبه مقیاس آرمانهای آینده دارد. آنچه در آموزش مدیران مهم است در نظر گرفتن نیازهای آموزشی است که مطابق آن نیازها ، برنامه ریزان آموزشی باید جهت رفع آن نیازها اقدام به تهیه وتدوین برنامه های آموزشی مطلوب کنند. نیازسنجی آموزشی فعالیتی حیاتی ومهم برای آموزش وبهسازی عملکرد مدیران وکارکنان است. نتیجه اینکه تعیین نیازهای آموزشی نقطه آغاز هر نوع آموزشی است ، که نقش وتاثیر فراوان در اثر بخشی ونیز فراهم آوردن مبنایی برای ارزیابی وتصمیم گیری در زمینه های آموزشی دارد(عباس زادگان و ترک زاده ،1381، ص،56).

بیان مساله

اولین و اساسی ترین گام درتدوین و اجرای برنامه آموزشی ،اجرای صحیح و مبتنی برواقعیت فرایند نیازسنجـی است  .نیازسنجی درحقیقت،  سنگ زیرین ساختمان آموزش است و هر قدر این سنگ زیرین، بنیانی تر و مستحکم تر باشد بنای روی آن محکم تر و آسیب ناپذیر خواهد بود.نیازسنجی عبارت است از شناسایی نیازها (فاصله میان آنچه هست و آنچه باید باشد) و      درجه بندی آنها به ترتیب اولویت و انتخاب نیازهایی که باید کاهش یافته و حذف شود (مشایخ و بازرگان، 1383، ص 163).

تعاریف مختلفی از نیازسنجی ارائه شده است که نقش این مهم را در فرایند بهسازی و بالابردن مهارتها وبهروه وری بیشتر برای حصول به اهداف سازمانی نشان می دهد: با این تعریف در سازمانی مانند سازمان صدا و سیما، نیاز سنجی آموزشی  مهمترین و بنیادی ترین اصل در حصول به اهداف تعیین شده رسانه ایست با توجه به اینکه هر نظام آموزشی در صورتی در انجام رسالت خود موفق خواهد شد که عوامل آموزشی آن برخوردار از صلاحیت های علمی و آشنا به روشهای آموزشی و مجهز به مهارت های آموزشی و شغلی و حرفه ای باشند. نظام آموزش رسانه‌هایی مانند رادیو و تلویزیون در زمینه کاری خود مسئولیتی خطیر دارد، زیرا که از یک سو فن‌آوری رسانه پیوسته در حال تغییر و تحول است و از سوی دیگر ماهیت کار سازمان علی‌الخصوص برنامه سازی و مشاغل مربوط به آن با استفاده از فن‌آوری های جدید باید همگام با تحولات دیگر با موضوعات و مسائل جدید مواجه شده و مأموریت‌های رسانه را در مسیر تحول و پیشرفت به انجام برساند. بنابراین آموزش باید همواره همگام با تحولات پاسخگوی نیازهایی که مدام در حال  تغییر و تحول است باشد. (پاپیان، 1384، ص15)

آموزش حرفه که به طور عمده باید توسط حرفه­ای­ها صورت بگیرد از یک­سو خود نیازمند به­روز کردن مهارت­های آموزشی خود می­باشد و از سوی دیگر همواره نیروهای حرفه­ای سازمان را برای عرضه آموزش مورد لزوم سازمان به نیازمندان آماده سازد. با توجه به اینکه صدا و سیمای مرکز مازندران از اولویت­های تولیدی به سزایی در سازمان صدا و سیما جهت انعکاس وقایع و تاثیر روی افکار عمومی برخورداراست نیازسنجی آموزشی ضروری به نظر می­رسد در حالی­که تاکنون با توجه به واکاوی­های انجام شده، این مهم در صدا و سیمای مرکز محقق نشده و با توجه به تغییر ذائقه مخاطبان مازنی، نیازسنجی آموزشی هم ضروری به نظر می­رسد بنابراین در این پژوهش به شناسایی نیازهای آموزشی برنامه­سازان تولید سیما، صدا و خبر می­پردازیم تا راهگشایی برای کیفیت
برنامه­سازی برنامه سازان وبرنامه ریزان سازمان قرار گیرد .

با توجه به مطالب فوق این تحقیق با هدف بررسی نیازسنجی آموزشی برنامه­سازان صداوسیمای مرکز مازندران انجام می­گیرد.

 

 

اهمیت و ضرورت انجام پژوهش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:58:00 ق.ظ ]