• فروید اولین دانشمندی بود که به شیوه­ی علمی منظم و منطقی و براساس یک سلسله اطلاعات  کلینیکی، تأثیر دوران رشد و تکامل را در ایجاد شخصیت انسان مطرح نمود و اهمیت آنرا مورد تأکید قرار داد به اعتقاد او شخصیت انسان در اواخر سال پنجم زندگی کامل می­شود و پس از آن هر نوع رشد و تکاملی که رخ می­دهد فرعی است به نظر وی در کودکی ۴ مرحله جسمانی شمولی ـ جنسی وجود دارد که شخصیت او را شکل می­دهد. این مراحل عبارتند از: مرحله دهانی، مقعدی، فالیک و مرحله جنسی می­باشد(نوید و راتوس[۱]،۲۰۰۷، ترجمه سیدمحمدی،۱۳۸۹).

     

    از نظر فروید، اضطراب زیربنای تمام هنجارهای روانی و در واقع اضطراب در اصل انسان را برای مقابله با خطر تجهیز می­نماید و اضطراب بر سه نوع می­باشد:

     

    مقاله - متن کامل - پایان نامه

     

    ۱ـ اضطراب واقعی یا عینی

     

    ۲ـ اضطراب نوروتیک

     

    ۳ـ اضطراب اخلاقی(احمدزاده،۱۳۸۵، به نقل از عطارشوشتری و شفاعی،۱۳۹۱).

     

    مطرح­ کردن نظریه فروید حتی به اختصار کار آسانی نیست. زیرا شکل­ گیری نظریه او در طول  زندگی وی بصورت تدریجی و حتی تا آستانه درگذشت او در سال ۱۹۳۹ همچنان ادامه داشته است. از نظر فروید ساختار شخصیت شامل دستگاه پویا و مربوط به هم است. نهاد، خود، فراخود و بنابراین کار فرد رسیدن به هدف­های مورد نظر به شیوه­ای است که از نظر جامعه پذیرفته شده باشد. در واقع خود، نماینده­ی آگاهی هشیارانه از جهان است پس در واقع از نظر فروید رشد واقعی شخصیت تابع گذر فرد از یک رشته مراحل روانی ـ جنسی است. فروید (۱۹۶۳) ویژگی­های خاصی برای سلامت ­روان شناختی که ذکر کرده است که نخستین ویژگی خودآگاهی است. یعنی هرآنچه که ممکن است در ناخودآگاهی موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود عوامل سرکوب­ شده در ناخودآگاه بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف ­شده برای نگهداری آنها در ناخودآگاه بایستی به من بازگردانده شود. تجارب کودکی ناخودآگاه بایستی باز گشوده شوند و از این طریق به­ فرد کمک شود تا شیوه­ی ارضای کودکانه را رها کند. در نهایت خودآگاهی حقیقتی ممکن نیست مگر اینکه کنترل غیرواقعی و غیرضروری من برتر در هم شکسته شود(مریدی،۱۳۸۹؛ به نقل از پارسایی کیا،۱۳۹۰).

     

    زیرا ظرفیت ناخودآگاه من برتر بازتابی از تحریم­ها، ممنوعیت­ها و ایده­آل­های والدین فرد است و این مسایل در انسان نوعی احترام غیرمنطقی و انعطاف­پذیر را جایگزین وجدان سخت­گیر و اخلاقی می­شود این واپس­زده خودآگاه شوند می­توانیم زندگی لذت­آوری را شروع کنیم خودآگاهی لذت­ طلبی نیست. خودآگاهی عنصر اصلی سلامت­ روانشناختی و در شخص بالغ نتیجه واپس­زنی تمایلات غریزی جایگزین محکومیت آنها می­شود به­ نظر فروید:«خودآگاهی برای سلامت­ روانشناختی کفایت­کننده نیست» در نتیجه فروید معیار نهایی سلامت­ روانشناختی را بیگانگی منطقی از علاقه­مندی­ها و اشتباهات عمومی می­داند(سمنگان و جوکار،۱۳۸۹).

     

    نظریه­ کارل یونگ

     

    یونگ معتقد است که در هر فرد نوعی شخصیت ناخودآگاه جمعی و از قبل تعیین ­شده توسط نژاد او شکل گرفته است. فرد براساس آن تجارب فردی خود را به نحوه انتخابی بر می­گزیند. یعنی به وسیله تجارت فردی بخصوص شخصیت ناخودآگاه جمعی و نژادی خود رابطه و تغییر دهد. با این تعریف شخصیت فرد نتیجه نیروهای درون کهن و عوامل موجود بیرونی زمان حاضر اوست. اهمیتی که یونگ برای گذشته نژادی و تاریخی شخصیت فرد قائل بوده است باعث شده که پیش از هر روانشناسی دیگر به مطالعه مذاهب، سنبل­های قدیمی، آداب و رسوم و عقاید انسان­های اولیه بپردازیم و برای آنها همان ­قدر اهمیت قائل شود. به ­نظر یونگ شخصیت از چند سیستم جدا ولی مربوط به ­هم تشکیل شده است که مهم­ترین این سیستم­ها عبارت است از:

     

    ـ ایگو

     

    ـ ناخودآگاه شخصی و عقیده­ها

     

    ـ ناخودآگاه جمعی

     

    علاوه براین سیستم­های متقل به صفات دیگری مانند:

     

    ـ نگرش­های برون­گرایی و درون­گرایی

     

    ـ کنش­های فکر

     

    ـ احساس و ابتکار نیز در نظریه یونگ دارای اهمیت خاصی هستند. از نظر یونگ فرآیند تفرد از عوامل مؤثر در سلامت­روان است. تفرد در ساده­ترین شکل آن عبارتست از:

     

     

    ـ منفرد شدن

     

    ـ همگون ­شدن

     

    ـ تمیز تدریجی خودآگاهی از ناخودآگاهی

     

    ـ منحصر به­ فرد شدن بی­ نظیر

     

    بطور کلی فرد به خود حقیقی مبدل می­شود و برای رسیدن به این تفرد نیاز است که نسبت­های ناخودآگاه و خودآگاه یکپارچه شوند. به ­نظر یونگ سلامت­ روانشناختی و خودشناسی یکسان هستند و تحقق خود به سه معیار مشخص می­شود:

     

    ۱ـ بایستی واپس­زنی تخلیه شود.

     

    ۲ـ از طریق مشارکت بی­قید در مذهب و یا نمادی از این نوع ناخودآگاه را درک کند.

     

    ۳ـ از طریق ایمان به نماد یا اسطوره­ی خصوصی به خودشناسی نزدیک می­شود.

     

    از نظر یونگ، در رشد سالم، تمام نیروهای مخالف و موافق در یک هماهنگی و وحدت پیش می­روند به نحوی که تکانه­های نهاد یا نظارت خردمندانه «من» و مواظبت و مراقبت «من برتر» بصورت قابل قبولی فرهنگی و تحت شرایط مورد تأیید جامعه ارضا می­شوند (شاملو، ۱۳۷۷، به نقل از مرادی دولت آبادی،۱۳۹۱).

     

    نظریه­ آلفرد آدلر

     

    آدلر از اولین پیروان فروید بود ولی بعدها از او جدا شد و مکتب خود را به نام روانشناختی فردی تشکیل داد اساس نظریه­ او براین است که انسان در اصل بوسیله­ی عوامل اجتماعی برانگیخته می­شود و از عوامل بیولوژیک. آدلر معتقد بود که در هر انسانی احساس حقارت وجود دارد و یکی از طرق برگزیده برای جبران احساس حقارت و ضعف تلاش برای کسب قدرت و طریق دیگر انکار و عقب­ نشینی از واقعیت است. از نظر آدلر سبک زندگی هر فرد منحصر به خود اوست و در تمام طول  عمر الگوی رفتارهای بعدی او قرار می­گیرد(شاملو، ۱۳۷۷، به نقل از خزل پور،۱۳۹۰).

     

    بنا به نظر آدلر (۱۹۳۷) فرد برخوردار از سلامت ­روانشناختی توان شهامت با جرأت عمل ­کردن برای رسیدن به اهدافش را دار چنین فردی جذاب و شاداب و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی را با دیگران دارد. به عقیده آدلر، فرد سالم از مفاهیم و اهداف خویش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر عذر و بهانه نیست، فردی مطمئن و خوش­ بین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در جبران، اقدام به رفع آنها می­ کند (کورسنی[۲]، ۱۹۷۲؛ به نقل از مرادی دولت آبادی،۱۳۹۱).

     

    به ­نظر آدلر فرد دارای سلامت ­روان، روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در کوره­های اجتماعی و خانواده بدرستی می­شناسد. فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش می ­پردازد. فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب اهداف است. فرد سالم خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها، فرد سالم از اشتباهات اساسی پرهیز می ­کند، اشتباهات اساسی شامل:

     

     

     

    ـ اهداف نادرست و محال

     

    ـ درک نادرست و توقع بی­ مورد از زندگی، تقلیل یا کاهش ارزشمندی خود، ارزش­­ها و باورهای غلط می­باشد.

     

    – چنین فردی سعی در کاستن عقده حقارت دارد و بدنبال غلبه و چیرگی بر بی­ جرأتی است و در نهایت چنین فردی موفق می­شود که انگیزه­های نامطلوب خود را دگرگون سازد.

     

    – فرد سالم دارای علاقه­ اجتماعی وصل به مشارکت اجتماعی است. جالب­ترین هدف شخصیت سالم به عقیده­ی آدلر تحقق خویستن است. بینش­گری و ابتکار فیزیکی از ویژگی­های دیگر سلامت­ روانشناختی است(نوید و راتوس،۲۰۰۷، ترجمه سیدمحمدی،۱۳۸۹).

     

    [۱] – Navid & Rathus

     

    [۲] – Corseny

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...