دانلود پایان نامه مدیریت در مورد بررسی تجارب برخی کشورهای توسعهیافته در زمینه تجدید ساختار صنعت برق |
بررسی تجارب برخی کشورهای توسعهیافته در زمینه تجدید ساختار صنعت برق
بریتانیا جزء اولین کشورهایی[در جهان] است که شروع به تجدیدساختار صنعت برق خود کرده و الگوی بسیاری از کشورها در این راستا میباشد. اما علت اصلی این امر اقدامات اصلاحی و ترمیمی این کشور در این زمینه است. الگوبرداری برخی کشورها نظیر استرالیا از این برنامه های ترمیمی کاملاً قابلمشاهده میباشد.
بریتانیا تقریباً در دهه۱۹۸۰ برنامه های اصلاحی را آغازنمود و اکنون بهنظرمیرسد که نتیجهی مثبتی در این زمینه بهدستآوردهاست(عبداللهی و همکاران، ۱۳۸۴: ۷). تجدید ساختار صنعت برق در این کشور، رقابت را همراه با خصوصیسازی پدیدآورد. این تجربه درکل، از نظر کارایی، دستاوردهای بزرگی را ایجادنمود؛ لیکن برق هستهای که به صورت بنگاه دولتی باقیمانده نیز دستاوردهای زیادی داشته و این امر نشانمیدهد که در بریتانیا، رقابت، در عوض مالکیت خصوصی، عاملی تعیینکننده بوده است(قهرمانی، ۱۳۸۲: ۳۴۹). البته مشکلات چندی هم با تجدیدساختار صنعت برق بهوجودآمدهاند که در زیر بهطورخلاصه به دو مورد از آنها اشاره شدهاست :
- سود حاصل از بازار مالی رقابتی تقریباً بهطور نامتوازنی بین دستاندرکاران این صنعت توزیع میشود و این باعث بهوجودآمدن تبعیضاتی بین آنها و بروز اندکی نارضایتی شدهاست.
- خصوصیشدن شرکتها، تلاش آنها برای رسیدن به سود بیشتر را دربردارد. این شرکتها با کاهش نیروی انسانی و در نتیجه کاهش هزینههایشان سود خود را افزایش می دهند، بنابراین باعث افزایش نرخ بیکاری میشوند(عبداللهی و همکاران، ۱۳۸۴: ۷).
شکل ۲-۸ مدل کلان صنعت برق بریتانیا را نمایش میدهد. این بخشها در یک ارتباط منظم و منطقی با یکدیگر میتوانند انتظارات مشترکین و سایر ذینفعان صنعت برق را در جهت عرضه برق مطمئن، با کیفیت، ایمن و پایدار برآورده سازند. همانطور که از این شکل قابلمشاهده است، در صنعت برق بریتانیا سازمان پشتیبانی و به تبع آن نهادهای فعال در این بخش، مشاهده نمی شود. در واقع میتوان دلیل این امر را با بلوغ تشکیلاتی و سازوکارهای مدون در سازمان عملیات و بازرگانی صنعت برق این کشور مرتبط دانست، چرا که نهادهای درگیر در این سازمان و سازوکارهای بازارمحور آن میتوانند بدون نیاز به پشتیبانی دولتی یا پشتیبانیهای خاص دیگر، منابع لازم برای توسعهی بخشهای تولید، انتقال و توزیع نیروی برق را تأمین نمایند(شرکت موننکو ایران – معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱).
در ادامه به برخی از فعالیتهایی که توسط سازمانهای نمایشدادهشده در شکل انجام میگیرد اشاره میشود :
شکل۲-۸٫ مدل کلان صنعت برق بریتانیا(شرکت موننکو ایران – معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱)
- سازمان عملیات و بازرگانی : نهادهایی که در سازمان عملیات و بازرگانی فعالیت دارند بر طبق شکل۲-۸، شامل شرکتهای تولید نیروی برق، شرکتهای انتقال، مدیریت و راهبری شبکه، مدیر مالی بازار، بهرهبرداران شبکه توزیع، شرکتهای عرضه برق، بورسها و تجار غیرفیزیکی میباشند(شرکت موننکو ایران – معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱).
- سازمان نظارت و تنظیم مقررات برق : پس از تجدیدساختار در صنعت برق بریتانیا به دو دلیل عمده، نیاز به وجود نهادهایی که در حوزههای مختلف صنعت برق به تنظیم مقررات و نظارت بپردازند، احساس شد. این دو دلیل عبارت بودند از:
- خارجشدن نهادهای درگیر در عملیات صنعت برق از حیطه کنترل مستقیم دولت؛
- پیدایش بازیگران مختلف در صنعت برق و لزوم هماهنگسازی فعالیتهای میان آنها از طریق وضع قوانین و مقررات بیطرفانه بهگونهای که احساس جانبداری از هیچیکاز بازیگران به وجود نیاید(همان منبع).
- سازمان حاکمیت : نهادهایی که در سازمان حاکمیت صنعت برق بریتانیا فعال هستند عبارتند از: دولت؛ پارلمان؛ وزارت انرژی و تغییرات آب و هوایی؛
پارلمان از طریق قانونگذاری، دریافت گزارشها و نظارت کلان و دولت نیز از طریق اعمال اقتدار(انتصاب مدیران، اعطای بودجه و غیره) بر وزارتخانهها و سازمانهای دولتی مرتبط با صنعت عرضهی برق، بر این صنعت اعمال حاکمیت مینمایند(همان منبع).
در طول سه دهه گذشته سیاستها و ساختار صنعت برق هلند در جهتی مخالف و به صورتی افراطی تغییر یافتهاست. تا پایان دهه هشتاد، صنعت برق این کشور به صورت انحصاری اداره میشد و بخشهای تولید و توزیع برق دارای یکپارچگی عمودی بودند و مقامات شهری و ایالتی مالکیت آنها را دردست داشتند. اما به منظور دستیابی به عرضهی کاراتر برق و تعرفههای پایینتر آن، بخش برق در طول سالهای ۱۹۸۹-۱۹۸۵ مجدداً سازماندهی گردید. با این وجود بهنظرمیرسد که این سازماندهی مجدد، کارایی مورد انتظار را به همراه نداشتهاست. همچنین تغییراتی که دولت در خلال سال های ۱۹۹۵و۱۹۹۶با هدف کاهش ناکارایی در بخش برق اعمالکرده، اگرچه تا حدودی محققشدهاست اما اینکه به کسب منافعی منجر میگردد یا خیر چندان مشخص نیست. بهعلاوه رسیدن به جایگاهی مطلوب در بازار برق اروپا خود مستلزم تدوین سیاستهایی است که این سیاستها با ایجاد یک بازار رقابتی در هلند در تضاد است؛ ضمن اینکه مؤلفههای یک بازار بینالمللی هنوز به طور دقیق تعیین و تعریف نشده است(کاستر ، ۱۹۹۸ : ۶۶۱).
تا سال۱۹۹۴صنعت برق استرالیا عمدتاً درانحصار دولت بود و و از میان شش ایالت استرالیا، چهارتای آنها دارای یکپارچگی عمودی بودند و در دو ایالت دیگر-نیوسوتولز و کوئینزلند-بخش توزیع، اسماً و به صورت جزئی از بخش تولید، جدا شدهبود.
جوهر و ماهیت اصلی تجدیدساختار در استرالیا، تلاش برای ایجاد بازارهای رقابتی و کاهش قیمت برق بود. اما محققان بر این باورند که روند تجدیدساختار فعلی در این کشور نمیتواند به ایجاد بازار رقابتی برق منجر شود؛ بهاینمعنا که حتی اگر سیستم فعلی رقابتیتر از سیستم پیشین شود، این امر لزوماً به کارایی اقتصادی بالاتر منجر نخواهدشد. از این رو به منظور افزایش کارایی و نیز ایجاد بازارهای رقابتی، بایستی بازاری برای کلیهی خدمات مربوط به انرژی، و نهصرفاً برق، به وجودآید؛ ضمناً قیمت گذاری صحیح بهتنهایی کافی نیست(دیسندرف[۱]، ۱۹۹۶ : ۴۶).
فرایند تجدیدساختار در کشورهای نوردیک(شامل نروژ، سوئد، فنلاند و دانمارک) از سال ۱۹۹۶ آغازشد و در سال ۲۰۰۰ همهی کشورهای نوردیک به این بازار پیوستند. روند تجدید ساختار در این کشورها به شرح زیر است :
۱- ایجاد تسهیلات اشتراکی؛ ۲- ارائه لایحه انرژی؛ ۳- ایجاد بازار رقابتی؛ ۴- ایجاد بازار آزاد؛ ۵- تأسیس بازار ملی؛ ۶- مقرراتزدایی و تعدیل مقررات؛ ۷- آغاز سیاست خصوصیسازی؛ ۸- تأسیس هیئت مرکزی تولید برق(عبداللهی و همکاران، ۱۳۸۴: ۶).
لازم به ذکر است که فرایند تولید برق در هریک از این کشورها با یکدیگر فرق می کند. به عنوان مثال منابع آبی، منبع تغذیهی برق نروژ میباشد. در سوئد و فنلاند نیز علاوه بر نیروگاههای آبی نیروگاههای اتمی و حرارتی نقش بسزایی دارند و در دانمارک اغلب از نیروی حرارتی برای تولید برق استفاده میشود. در این کشورها ساختار قیمتهای الکتریسیته و یا بهتعبیری تقسیمبندی قیمت پرداختی توسط مصرف کننده به این صورت است :
الف)مالیاتهای سالیانه که متناسب با میزان مصرف انرژی میباشند. ب)قیمت تولید و فروش الکتریسیته که شامل هزینه تولید توان و هزینه های زیست محیطی میشود. ج)هزینه انتقال که وابسته به محل اتصال خطوط میباشد(همان منبع).
بازار نوردیک سه وظیفه عمده را برعهدهدارد : ۱- بازار تجارت فیزیکی که نوعی بازار لحظهای است. ۲- بازار تجارت مالی که در آنها قراردادهایی به منظور تضمین قیمت و مدیریت ریسک تنظیم میگردد. ۳- تسویهی بازار برق نوردیک که در این بخش، بازار خود وارد قراردادها میشود به این معنی که قراردادهای مبادله انرژی استاندارد را تسویهمی کند و موجب شفافسازی مسائل مالی میشود(همان منبع).
برخی مشکلات موجود در بازار برق نوردیک عبارتند از : عدم هماهنگی تعرفهی انتقال، کافی نبودن ظرفیت، عدم همکاری شرکتهای بهرهبردار شبکه های اصلی انتقال، جداسازی توزیع و فروش در شرکتهای توزیع(همان منبع).
صنعت برق آلمان دارای نوعی هماهنگی تام و تمام است. دولت فدرال آلمان تأثیر بسیار محدودی در این صنعت داشته و صرفاً نقش پشتیبان ساختار فعلی را داراست و مقامات شهری قدرت بیشتری در خصوص قانونگذاری دارند. در این کشور، بازار، بین بازیگران و بخش خصوصی تقسیم شدهاست و چندین شرکت تولید نیروی برق به صورت مستقل مشغول به فعالیتند. تبادل اطلاعات، داوطلبانه بوده و الگوی مالکیتی نیز متنوع و به صورت ترکیبی از مالکیت عمومی و خصوصی است. ساختار رسمی بازار برق آلمان کاملاً پایدار بوده و با این تفاسیر میتوان گفت که بخش برق آلمان تقریباً مشابه یک بازار برق آزاد است(آرنتسن و کینک، ۱۹۹۶ : ۵۵۰).
صنعت برق کره در ابتدا توسط شرکت نیروگاه برق کره[۲]و با ساختار انحصاری طبیعی اداره میگردید. اما همزمان با کمرنگشدن اثربخشی مدیران و نیز کاهش میزان صرفهجویی در مقیاس، شرکت مذکور به شش شرکت تابعه تقسیم و رقابت بین آنها در آوریل سال ۲۰۰۱ آغاز شد. نتایج حاصل از ارزیابی فرایند تجدیدساختار صنعت برق کره حاکی از آن است که نرخ بازگشت دارایی[۳] افزایش یافتهاست و صورتهای مالی نشاندهنده عملکرد بهتر این صنعت نسبت به زمان پیش از تجدیدساختار هستند. اما میزان بهرهوری مانند بهرهوری سرمایه و نیز ارزش افزودهی داراییها، کارخانه و تجهیزات نسبت به گذشته کاهش یافتهاست(ون[۴]، ۲۰۰۷ : ۵۰۸۰).
کشور ایالات متحده آمریکا فاقد صنعت برق یکپارچه و منسجم است، به گونهای که در برخی از ایالتهای این کشور بازار برق، پیادهسازی شده و در برخی دیگر کماکان ساختار یکپارچهی عمودی استقرار دارد(شرکت موننکو ایران – معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱). تگزاس یکی از ایالاتی است که فرایند مربوط به تجدیدساختار تسهیلات برق آن، در ژانویهی سال ۲۰۰۲آغاز گردید. این تسهیلات که تا آن زمان دارای یکپارچگی عمودی بودند بایستی پیش از دادن حق انتخاب به مشتریان، به نهادهای تولید، انتقال و توزیع مجزا، تفکیک میشدند. بدین منظور، فعالیتهای مربوط به انتقال و توزیع، همچنان به صورت تنظیمی باقیماندند. بخشهای تولید و خردهفروشی عمدتاً قانونزدایی شدند و این بازار خردهفروشی جدید، به صورت موفقیتآمیزی، رقبای فراوانی را به سمت خود جذب کرد. اما با وجود اینکه تگزاس، موفقترین بازار برق تجدیدساختارشده در شمال آمریکا بهشمار میآید همواره این انتقاد بر آن وارد است که نتوانسته در خصوص کاهش قیمت برق مصرفی برای ساکنین این ایالت اقدام ویژهای صورتدهد و در این زمینه با شکست مواجه گردیدهاست(زارنیکا و ویت ورت[۵]، ۲۰۰۶ : ۲۱۹۱).
۲-۲-۲-۱-۲-۴-۲٫بررسی تجارب برخی کشورهای درحالتوسعه در زمینه تجدید ساختار صنعت برق
شیلی نخستین کشور درحالتوسعهای بود که اصلاحات جامعی را در خصوص صنعت برق خود درپیش گرفت. این کشور در این زمینه نمونهای موفق در میان کشورهای درحالتوسعه به شمارمیآید. اصلاحات صنعت برق شیلی در سال ۱۹۷۸برنامهریزی شد و قانونگذاری ابتدایی مربوط به آن در سال ۱۹۸۲ منجر به تفکیک افقی و عمودی بخش برق و نیز تجاریسازی آن گردید. این کشور دارای دو سیستم شمالی و مرکزی است. ساختار بازار برق در کشور شیلی به این صورت است که بخشهای تولید، انتقال و توزیع به صورت افقی تفکیک شده اند، با این وجود هریک از این بخش ها دارای یکپارچگی عمودی میباشند. برخی از موفقیتهایی که شیلی درخصوص اصلاحات صنعت برق و تجدیدساختار کسب نمودهاست را میتوان به صورت زیر برشمرد :
- از سال ۱۹۸۲ تا پایان سال ۲۰۰۸ ظرفیت تولید برق در سیستمهای مرکزی از ۲۷۱۳ مگاوات به ۹۳۸۶ مگاوات(میانگین رشد سالیانهی تقریباً۵%) و در سیستمهای شمالی از۴۲۸ مگاوات به ۳۶۰۲ مگاوات(تقریباً۸%در هر سال) افزایش یافتهاست.
- عملکرد مالی قوی در شرکتهای برق موجب نرخ بالای سرمایهگذاری، کاهش قیمت در بخش توزیع و ارتقای کیفیت عرضه شدهاست(آژانس بینالمللی انرژی،۱۶نوامبر ۲۰۱۲الف).
فرایند تجدیدساختار صنعت برق چین از حدود دو دههی پیش آغازگردید و طی این فرایند، بخش برق اساساً شکل جدیدی بهخود گرفت. اگرچه جهت پیشبرد این امور، سیاستهای مهمی معرفی و پیادهسازی شد، اما همچنان چالشهای زیادی باقی است. برای مثال بازار عمدهفروشی رقابتی و دسترسی به بازار خردهفروشی هنوز در مرحلهی آزمایشی بوده و توافق کمی راجع به نحوهی اجرای اصلاحات در آنها وجود دارد. به علاوه اگرچه به صورت تئوریک گفتهمیشود که ایجاد بازار عمدهفروشی و دسترسی به بازار خردهفروشی، کارایی بازار را افزایش میدهد، اما تضمین وقوع چنین امری در عمل، دشوار است. از سوی دیگر در حال حاضر ایجاد یک بدنهی قانونگذاری کاملاً مستقل در صنعت برق چین غیرممکن بهنظرمیرسد. در مجموع، به این دلیل که چین در مراحل آغازین تجدیدساختارخود میباشد نمیتوان به صورت دقیق راجع به شکست و یا موفقیت آن سخن گفت(ما و هی[۶]، ۲۰۰۸ : ۱۷۰۹).
در طول دههی گذشته صنعت برق ترکیه اصلاحات عمیقی را در ساختار و مالکیت خود تجربه کردهاست. با افزایش نگرانیهای عمومی راجع به میزان کارایی بخش برق، ترکیه نیز تصمیم به جایگزینی مدلهای سنتی و یکپارچهی عمودی صنعت برق با عملیات مربوط به تفکیک فعالیتها و ورود رقابت به این صنعت گرفت. بنابراین، صنعت برق در این کشور به بخشهای تولید، انتقال، توزیع و بازار خردهفروشی تقسیمگردید. درحالحاضر، کشور ترکیه برای ورود رقبا به بخشهای رقابتپذیر(تولید و خردهفروشی) و همچنین پرورش رقابت در بخشهای رقابتناپذیر برنامه ریزی کردهاست. اکنون با وجود چارچوب قانونی مناسب و مطلوب در این کشور، میتوان گفت که سیاستهای دولت درمورد خصوصیسازی بخش توزیع، با ایدهآلهای آن فاصلهی بسیار دارد. در واقع دولت ترکیه بایستی به این سؤال اساسی پاسخدهد که : آیا عملیات و مدیریت صنعت برق این کشور باید در قالب یک تجارت رشد و نمو کند و یا اینکه همچنان به صورت نوعی از خدمات و تسهیلات عمومی باقی بماند؟(اردوگدو، ۲۰۰۹ : ۱۴۹۱).
شکل۲-۹ مدل کلان صنعت برق ترکیه را نمایش می دهد.
شکل۲-۹٫ مدل کلان صنعت برق ترکیه(برگرفته از شرکت موننکو ایران- معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱)
در ادامه به برخی از وظایف و زیرمجموعههای سازمانهای مشخصشده در این شکل اشاره میشود.
- سازمان عملیات و بازرگانی صنعت برق : نهادهای فعال در این سازمان عبارتند از :
۱-۱٫ نهادهای مرتبط با تولید برق : تولید برق در ترکیه توسط شرکتهای دولتی و خصوصی انجام میشود. ای.یو.آ.اس شرکت تولید برق دولتی کشور ترکیه است که مالک و بهرهبردار نیروگاههای دولتی در این کشور است. در صنعت برق ترکیه، بخش خصوصی در تولید برق در قالبهای مختلف نظیر نیروگاههای با قراردادهای بی.اٌ.اٌ، بی.اٌ.تی و تی.اٌ.اٌ.آر، نیروگاههای خصوصی مستقل و مصرف کنندگان خودتأمین(مصرفکنندگانی که هدف اصلی آنها تأمین برق مورد نیاز خود میباشد و برق تولیدی مازاد خود را در بازار میفروشند) مشارکت دارند(شرکت موننکو ایران – معاونت انتقال و دیسپاچینگ، ۱۳۹۱).
۱-۲٫ شرکت شبکه انتقال برق ترکیه : این شرکت، مسئولیت تعمیر و نگهداری تجهیزات انتقال و اجرای طرحهای توسعه شبکه انتقال در منطقه تحت پوشش خود را برعهدهدارند(همان منبع).
۱-۳٫ شرکتهای بهرهبردار شبکهی توزیع : شبکهی توزیع برق ترکیه به ٢١ منطقه تقسیم میشود که در هر منطقه، بهره برداری از شبکهی توزیع، فروش برق به مشترکین، نصب و خواندن کنتورها و صدور و پخش صورتحسابها بر عهده شرکت توزیع برق آن منطقه میباشد.
۱-۴٫ شرکتهای عمدهفروشی برق : فعالیتهای عمدهفروشی برق توسط شرکت دولتی تجارت و معاملات برق ترکیه و شرکتهای خصوصی انجاممیشود. این شرکتها به عنوان تولیدکننده در بازار برق فعالیت می کنند و به عنوان شرکت عمدهفروشی برق نمیتوانند در فعالیت خردهفروشی برق مشارکت داشتهباشند(همان منبع).
۵-۱٫ مصرف کنندگان بازار برق : مشتریان یا مصرف کنندگان بازار برق در کشور ترکیه به دو گروه مصرف کنندگان مجاز و مصرف کنندگان غیرمجاز تقسیم میشوند. در حقیقت مصرف کنندگان واجد شرایط، افراد حقیقی یا شرکتهای حقوقی هستند که میتوانند برق خود را از طریق شرکت در بازار تأمین کنند و مصرف کنندگان غیرمجاز آن دسته از مشترکینی هستند که میتوانند انرژی مورد نیاز خود را از شرکتهای بهرهبردار توزیع تأمیننمایند(همان منبع).
- سازمانپشتیبانی صنعت برق : در صنعت برق ترکیه نهادهایی وجوددارند که در حوزه سازمانپشتیبانی صنعت برق قرارمیگیرند. این نهادها در ترکیه عبارتند از : تیایدیآاس که مالکیت کلیهی تأسیسات و شبکه های توزیع در ترکیه را برعهدهدارد؛ ادارهی خصوصیسازی و شورایعالی خصوصیسازی که در زمینه اجرای سیاستهای خصوصیسازی دولت فعال میباشند(همان منبع).
- سازمان نظارت و تنظیم مقررات : نهادهایی که در مجموعهی سازمان نظارت و تنظیم مقررات فعالیتمی کنند، مسئولیت نظارت بر عملکرد سایر نهادها را برعهدهدارند(همان منبع).
- سازمان حاکمیت صنعت برق : نهادهای حاکمیتی صنعت برق ترکیه عبارتند از وازرت انرژی و منابع طبیعی، هیئت دولت و پارلمان(همان منبع).
اصلاحات برق در کشور هند با هدف ارتقای رقابت در بازار برق در سال ۲۰۰۳ آغاز گردید. برای این منظور دولت هند، سیاستهای متنوعی را درپیش گرفت. کمیتهی قانونی برق مرکزی نیز رقابت را از طریق دسترسی آزاد به انتقال درون ایالتی، تجارت درون ایالتی و تبادل قدرت تسهیلساخت. اما علیرغم تمامی تلاشهای صورت گرفته، قیمت برق در بازار برق عمدهفروشی هند افزایش یافتهاست. البته دلایل مختلفی برای وقوع این امر قابلذکر است که به وجود آمدن قدرت بازار یکی از بارزترین این دلایل است(شوکلا و تامپی[۷]، ۲۰۱۱ : ۲۶۹۹).
همانطور که ملاحظهمیشود کشورهای مختلف گامهایی را در جهت تجدیدساختار صنعت برق خود برداشتهاند. به نظر میرسد که برخی از این کشورها این روند را صرفاً به تقلید از کشورهای پیشگام و موفق در این زمینه و بدون توجه به ساختار و ویژگیهای صنعت برق خود دنبالکردهاند و شاید هرگز لزوم اعمال آن را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرارندادهاند؛ این در حالی است که برخی دیگر از کشورها همهی جوانب را به خوبی سنجیدهاند و سپس این تصمیم استراتژیک را اتخاذ نموده اند. به هرحال آنچه از شواهد امر پیداست این است که تجدید ساختار در بسیاری از کشورها برخلاف هزینه های سنگین و روند بلندمدت خود، افزایش در کارایی اقتصادی و نیز ایجاد یک بازار کاملاً رقابتی را تضمین نمیکند. پن(۱۹۹۵ : ۲۰) معتقد است که«تلاش برای ایجاد یک بازار تولید رقابتی و ایمن، همواره در مرکز برنامه های تجدیدساختار و قانونزدایی قراردارد و اکثر افراد صاحبنظر تصور می کنند که یک بازار رقابتی تولید برق کاملاً محتمل و دستیافتنی است؛ این در حالی است که این فرضیه هیچگاه واقعاً مورد ارزیابی قرارنگرفته و هیچ سیستم نظارت بر عملکرد جامعی نیز در این زمینه ایجادنشدهاست». در واقع وی اگرچه مخالفتی با اعمال تجدیدساختار ابراز نمیدارد اما از تحقق آن نیز چندان مطمئن نیست زیرا همانگونه که گفتهشد این فرایند بسیار بلندمدت است و نمیتوان راجع به آن پیشداوری کرد. نیوبری(۲۰۰۲ : ۹۱۹) نیز چنین اذعانمیدارد که«اگرچه آزادسازی صنعت برق(آزادسازی با تجدیدساختار از بعضی جهات متفاوت است)، بازارهای برق را رقابتی ساخته، ظرفیت انتقال را افزایش داده و ظرفیت کافی تولید را تضمین مینماید اما برق را با قیمتهای افزونتری به مشترکین ارائهمیدهد»؛ با این حال وی نیز مسئله آزادسازی صنعت برق را به طور کامل رد نمیکند و پیشنهاداتی را به منظور رفع این مشکلات ارائهمیدهد. بنابراین چنین به نظرمیرسد که کشورها باید پیش از اقدام به تجدیدساختار صنعت برق خود، نخست با برآورد هزینهها، مدت زمان تقریبی پیادهسازی این فرایند و میزان تقریبی افزایش کارایی صنعت، راجع به لزوم اعمال آن تصمیم گیری نمایند؛ زیرا همانطور که در این قسمت عنوان شد و در قسمتهای بعد نیز به آن اشارهمیشود، کشورهای مختلفی را میتوان نام برد که به رغم تحمل هزینه های فراوان به کارایی اقتصادی مورد انتظار خود دستنیافتهاند و شاید این سؤال همچنان برای آنان باقی است که آیا لزومی به آغاز این فرایند بود و آیا اکنون تداوم آن ضرورتی دارد یا خیر؟ و در مقابل، کشورهایی را نیز میتوان مثال زد که به اهداف مدنظر خود رسیده اند. در مجموع میتوان گفت که این مسائل، اهمیت توجه به«لزوم»تجدیدساختار صنعت برق را بیش از پیش نمایان می کنند. در ادامه صنعت برق ایران، به عنوان یکی از کشورهای درحالتوسعه، در قالب یک بخش مجزا مورد بررسی قرارمیگیرد و نقاط ضعف و قوت آن تشریح میگردد.
[۱] – Diesendorf
[۲] – Korea Electric Power Corporation (KEPCO)
[۳] – Return On Equity (ROE)
[۴] – Won
[۵] – Zarnikau & Whitworth
[۶] – Ma & He
[۷] – Shukla & Thampy
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-06-08] [ 01:57:00 ب.ظ ]
|