اصطلاح استرس از زبان انگلیسی گرفته شده و معادل دقیق آن در فارسی کلمه “فشار” است، البته معنای وسیع و طیف گسترده آن را نمی­رساند (شاملو، ۱۳۶۳). این اصطلاح تقریباً از قرن پانزدهم در زبان انگلیسی مورد استفاده قرار گرفت. در این زبان کلمه استرس به معنای فشار یا کشش فیزیکی به کار می­رفت . تا قرن هفدهم کاربرد آن در حوزه های مهندسی معماری تعمیم یافت و از آن پس این کلمه در مفهو م سختی و فلاکت در مورد انسا ن نیز مورد استفاد ه قرار گرفت. به عبارت دیگر، فشار وارد بر فرد جانشین فشار وارد بر شیء شده بود. در اوایل قرن بیستم بعضی از پژوهشگران استرس را در ارتباط با اختلالا ت روان­تنی مطرح کردند. سپس در سال ۱۹۳۰ سلیه تمایز بین علت اختلالات بدنی و آثار آن را مطرح کرد. او علل یا محرک­های خارجی را عامل استرس و حالت عدم تعادل بدن را استر س نامید (شفر[۱] ، ۱۹۸۲)

 

 

برای شناسایی بیشتر واژه استرس باید به تاریخچه آن بازگشت، یعنی زمانی که از این واژه برای رسانیدن مفهوم فشار فیزیکی استفاده می­شد. فیزیک دانان ثابت می­ کنند که بین نیروی وارد بر واحد سطح و فشار حاصل از آن رابطه مستقیم وجود دارد بدین معنا که اگر یک نیوتن نیرو بر یک متر مربع سطح وارد کنیم، یک پاسکال فشار خواهیم داشت؛ رابطه بین این سه مؤلفه را به (A) و مترمربع واحد سطح (F) نیوتن واحد نیرو، (P) نشان می‌دهند که در آن (پاسکال واحد فشار( P = FA  صورت فرمول  است  و هر چه نیرو افزایش یابد، درصورتیکه سطح ثابت باشد، فشار به همان نسبت یا اندازه افزایش می­یابد.

 

 

سلیه [۲](۱۹۵۰) تعریف کاملاً نوینی  برای استرس ارائه داد. وی با تأکید بر سیستم غدد درونریز اظهار داشت که در ارگانیسم هر عامل یا محرکی می ­تواند تغییرات حفاظتی و سازگارکننده­ای به وجود آورد. به نظر او هر محرک تنش­زا، اگر فشار کافی داشته باشد، ممکن است به ایجاد واکنشی که او آن را سندرم سازگاری کلی نامید، منجر شود.

 

سلیه به هنگام طرح تاریخی این موضوع چنین می­گوید: استرس عبارت است از مجموعه واکنش­های غیراختصاصی که تحت تأثیر محرک های گوناگون در ارگانیسم ایجاد می­شود. استرس از نظر ماهیت، اختصاصی است، اما منشأ غیراختصاصی دارد. اختصاصی بودن ماهیت آن یعنی اینکه دارای تغییرات کلیشه­ای یکسان و ویژه­ای است که مهم­ترین آنها عبارتند از: واکنش غده قشری فوِق کلیوی، کاهش میزان ائوزینوفنل در خون و رشد زخم در دستگاه گوارش. غیراختصاصی بودن آن از این نظر است که استرس براثر محرک های گوناگون به وجود می­آید (فایلا[۳]، ۱۹۹۱ ؛ آیزنک[۴]، ۲۰۰۰ ). البته سلیه در ابتدا تصور می­کرد که استرس فقط تحت تأثیرعوامل زیان آور، ایجاد می­شود، ولی بعدها عنوان کرد هرچیز خوشایند و ناخوشایند موجب بروز استرس می­شود. استرس و اضطراب دو واکنش طبیعی ارگانیسم در موقعیت­های تهدیدکننده­اند که بدون آنها بقای نوع انسان به خطر می­افتد. استرس عاملی است که انسان را در مواجهه با مسائلی که از آنها شناختی ندارد یا اتفاقاتی که  به وضوح ما را مورد تهدید قرار می­دهد، آماده می­سازد. استرس با تشدید جریان خون موجب افزایش فعالیت می‌شود و می ­تواند در دستیابی به اهداف موردنظر مفید واقع شود. ولی میزان زیاد یا طولانی مدت آن نه تنها دیگر مفید نیست، بلکه زیانبار است.

 

اشخاصی که درباره استرس اطلاع کمی دارند، اغلب آن را نوعی نیروی خارجی نیرومند می پندارند که نسبت به آن کنترل اندکی دارند. آنها احساس می کنند در صور ت امکان باید از این فشارها ممانعت به عمل آورند، ولی چنانچه برای شخص امکان گریزی وجود نداشته باشد، باید آن را تحمل کند؛ ولی باید ذکر کرد که در مورد استر س عمل خودکار یا گریز ناپذیر وجود ندارد. هریک از ما در مواجهه با موقعیت بالقوه پرتنش به شیوه کاملاً متفاوتی واکنش نشان می­دهیم و به انتخاب سبک مقابله با آن می­پردازیم. ما می­توانیم راهی را انتخاب کنیم که خود را دچار درماندگی کنیم یا از تجربیات خود لذت ببریم. در استرس عواملی چون زمینه، شرطی شدن، تجربه­های پیشین، مدت زمان و شدت استرس نقش مهمی دارند. واکنش هر فرد در مقابل استرس از الگوی پیچیده افکار و رفتار او نشأت می گیرد. برای مثال، ما بر اساس نوع عقیده­مان نسبت به خود و جهان و چگونگی ارضای خود به تنش پاسخ می­گوییم. همچنین واکنش ما در مقابل تنش به میزان کنترل ما بر زندگی، و وضعیت فعل و انفعالات شخصی و وضعیت جسمانی­مان بستگی دارد. این عوامل و بسیاری دیگر از عوامل حد خاصی از تنش را برای هریک از ما به وجود می­آورند. اگر بتوانیم با استرس­ها به­ طور صحیحی برخورد کنیم، استرس دوستی می­شود که ما را برای مواجهه با مسائل زندگی نیرو می­دهد، ولی اگر با ضعف با آن برخورد کنیم و اجازه دهیم از کنتر ل ما خارج شود، به شکل دشمنی در می­آید و موجب بروز بیماری­های مختلف بویژه امراض شدید قلبی و ضعف اندام­های بدن می­شود.

 

 

 

۲-۱-۲-  مفاهیم استرس:

 

استرس، در قرن حاضر یکی از مهم ترین زمینه ­های پژوهش در علوم مختلف به شمار می‌آید. این موضوع توجه دانشمندان رشته‌های مختلف اعم از پزشکان، روان شناسان، فیزیولوژیستها، زیست شناسان و جامعه شناسان را به خود جلب کرده است و هریک جنبه هایی از استرس و عوارض آن را مورد بررسی قرار داده‌اند در دهه­های اخیر همکاری این متخصصان به شکل­ گیری رشته­هایی چون (روان شناسی سلامت)، ( طب روان­تنی)، (طب رفتاری) منجر شده است که تاثیر استرس را بر رفتار، بهداشت روانی  و اختلال‌های روان تنی مورد توجه قرار داده­اند.

 

امروزه به دلیل گسترش عوامل تنش­زا و کاهش توان مقابله انسان در برابر آنها) به دلیل تغییر سبک زندگی(  استرس به پدیده ای پیچیده و بزرگ تبدیل شده است، چرا که تحت تأثیر عوامل متعدد و تعامل میان آنها قرار دارد. از مهم ترین پدیده­هایی که به استرس می­انجامند، می­توان از مهاجرت به شهرهای بزرگ یا کشورهای بیگانه، صنعتی شدن، تحولات روزافزون و سریع علم وفناوری، افزایش جمعیت، عدم پایبندی به آداب و رسوم گذشته، تغییر روابط خانوادگی، تغییر نقش اعضای خانواده، گسستگی روابط خانوادگی، جنگ، اضطراب فراگیر در مورد جنگهای هسته­ای، فقر، معلولیت، بیماری‌های مزمن و تغییر ارزش­های فرهنگی و اجتماعی نام برد (فریدنبرگ و لوی، ۱۹۹۳)

 

بدیهی است که استرس بخش جدایی ناپذیر زندگی بشر است، بنابراین لازم است که تمامی افراد با راه­ها و راهبردهای مقابله با آن آشنا باشند. با شناخت عوامل ایجادکننده استرس می­توان زمینه مقابله با آن را مهیا کرد. صور مختلف حمایت­های اجتماعی، زمینه را برای بازداری و کاهش مشکلات عاطفی و روانی فراهم می­ کند. شدت واقعه تنش­زا، نوع آن، ویژگی­های شخصیتی فرد، سن و تجارب گذشته، از مهمترین متغیرهایی هستند که در اتخاذ روش مقابله تأثیر دارند.

 

حوادثی مانند مر گ عزیزان، سیل، زلزله، بیماری­های مزمن و طلاق، از جمله رویدادهایی هستند که تقریباً در بیشتر افراد استرس ایجاد می­ کنند. میزان تأثیر پاره­ای از رویدادها بر وضع جسمانی و روانی فرد در دوره­های خاصی از زندگی با سایر دوره­ها متفاوت است .برای مثال، به نظر می­رسد استرس ناشی از مرگ والدین در کودکی بیش از سایر دوره­های زندگی بر سلامت روانی افراد تأثیر می­گذارد. همچنین استرس ناشی از تعارض با والدین معمولاً در نوجوانی افزایش می­یابد. واکنش به استرس می ­تواند در سازگاری فردی نقش مهمی داشته باشد، افراد در ارزیابی رویدادهای تنش زا با یکدیگر تفاوت دارند. آنان به گونه های متفاوت با استرس سازش پیدا می­ کنند و آن را کاهش می­ دهند.

 

ویژگی­های شخصیتی نیز در ارزیابی و در نتیجه سازگاری فرد با استرس تأثیر دارند، به طوری که گاه دو فرد در مقابل رویداد مشخصی به گونه ای کاملاً متفاوت واکنش نشان می­ دهند. وقوع یک رویداد می ­تواند در فردی سبب بروز اضطراب شدید، افسردگی یا سایر بیماری­های جسمانی و روانی شود، درحالی که همین رویداد ممکن است بر فرد دیگری تأثیر چندان منفی نداشته باشد یا در رفتار او تغییری جزئی ایجاد کند.

 

ارگانیسم برای سازگاری  با موقعیت­های تنش زا  باید کوشش­هایی فراتر از ظرفیت خود به کار برد و پاسخ های مطلوب فیزیولوژیک، روا نشناختی و رفتاری ارائه کند. میزان تحمل افراد در مقابل موقعیت­های تنش­زا، متفاوت است که میزان سازگاری انسان را نسبت به محیط نشان می­دهد .برخی از افراد آستانه مقاومت بالایی دارند و در مقابل استرس آسیب کمتری می­بینند .واکنش­های شناختی، عاطفی، رفتاری و جسمانی، ازجمله واکنش­هایی هستند که افراد در برخورد با استر س نشان می­ دهند.

 

استرس به عنوان یک حقیقت در زندگی مدرن امروزی، مطرح است که بدون شناخت کافی، مدیریت آن میسر نخواهد بود. نخستین گام در کسب شناخت، آشنایی با تعاریف گوناگون این پدیده است. سالی (۱۹۸۳)، استرس را به این صورت تعریف کرده است “پی­آمدی که بر اثر تقاضای محیطی بر روی اورگانیسم به وجود می­آید”؛ اما در نگاهی جامع، بیر و فرانز (۱۹۸۴) برای شناسایی استرس، سه طریق اصلی را مطرح کرده­اند.

 

۱-به عنوان یک محرک محیطی (نیروی تحمیل شده به یک فرد)

 

۲-به عنوان واکنش جسمانی و روانی فرد به یک محرک

 

۳-به عنوان کنش و واکنش بین فرد و شرایط

 

در توضیح استرس به عنوان محرک چنین گفته شده است ” اتفاقات و رویدادهای محیطی که تقاضاهایی را روی فرد به وجود می­آورند، تا اندازه ای قابل تحمل هستند که برای فرد استرس زا نباشد”در توضیح استرس به عنوان یک پاسخ، این طور توضیح داده شده است که در این حالت، استرس به خاطر اینکه بار زیادی بر فرد وارد می­آورد، شکل می­گیرد. سلی (۱۹۶۵) گفته است استرس یک واکنش غیر مشخص بدن به یک تقاضا است که در معرض واکنش یا پاسخ به یک محرک، به فشار یا استرس منجر می­گردد. به بیان دیگر این نگرش به این مطلب تأکید دارد که پاسخ­های گوناگون استرس در افراد و شرایط گوناگون متفاوت هستند (گیگان و همکاران، ۲۰۰۳). در حال حاضر، استرس مرتبط با شغل در هر حرفه ای و بیش تر از یک دهه­ی گذشته در حال رخ دادن است و به­ عنوان موضوعی جدی در ارتباط با سلامتی مطرح است (لو و همکاران، ۲۰۰۳). بنابراین مطالعه آن بسیار مورد توجه قرار گرفته است. مطالعات بی شماری استرس را از ابعاد اجتماعی، روانشناسی و پزشکی مورد بررسی قرار داده اند. از دیدگاه محیط کاری، محققان منبع اصلی استرس شغلی را محیط کاری و حرفه ای فرد می­دانند. تحقیقات دیگری تفاوت های فردی را مرکز توجه خود قرار داده اند و به بررسی استرس شغلی از این دیدگاه پرداخته اند (گانستر و چبرک، ۱۹۹۹)

 

طبق رویکرد” مؤسسه ملی سلامت و ایمنی شغلی” (۱۹۹۹)، استرس شغلی پاسخ­های هیجانی آزاردهنده‌ای است که در صورت عدم تناسب بین خواسته­ها و الزامات شغل و استعداد فرد و یا منابع و نیازهای کارگر بروز می‌کند. طبق نظر محققان این مؤسسه، اغلب استرس شغلی و چالش، به یک معنی و مترادف با یکدیگر به کار می­روند، در حالیکه این دو مفهوم از هم جدا هستند. چالش، از لحاظ جسمانی و روانی، به فرد انرژی و نیرو می‌بخشد و افراد را در جهت آموختن مهارت های جدید در شغلشان بر می­انگیزد. بنابراین، چالش یک عامل مهم و سازنده برای سلامتی و بهره­وری است (………،۲۰۰۷). در تعریفی دیگر استرس شغلی عبارت است از عدم توانایی در مواجه شدن با فشارهای شغلی به دلیل نبود تناسب بین توانایی­های شخصی و شرایط و نیازهای کاری(…….،۲۰۰۵)

 

[۱] Shaffer

 

[۲] Selye

 

[۳] Failla

 

[۴] Eysenck

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...