پایان نامه بررسی اثرات نقدینگی بر نوسان قیمت در بازار مسکن |
در بعد اقتصاد کلان نیز، مسکن دارای اهمیت ویژهای است. نوسانات قیمت مسکن میتواند اثرات قابل توجهی بر اقتصاد به جا گذارد. کرین وود و هرکویتز (1991)[2] در تحقیق خود دریافتند که ارزش کل سرمایهی داراییهای مسکونی بیش از سرمایهی تجاری بوده و به طور معمول، ارزش سرمایهگذاری صورت گرفته در گروه اول بیش از گروه دوم است. بنابراین تلقی مسکن به عنوان یک کالای مصرفی عادی، بسیار سادهانگارانه خواهد بود. تغییرات قیمت مسکن، ثروت خانوارها را به شدت تحت تأثیر قرار داده و از کانال اثرات ثروت، مصرف خانوارها را دستخوش تغییر قرار میدهد.
در عمل ارتباط نزدیکی بین بازار مسکن و چرخههای اقتصاد کلان وجود دارد. دیویس و هیت- کوت (2005)[3] در یافتند که سرمایهگذاری در بخش مسکن، منجر به پدیدار شدن چرخههای تجاری میشود؛ در حالی که سرمایهگذاری در سایر بخشها دنباله رو چرخههای تجاری است.
تأثیر دیگر مسکن بر اقتصاد کلان، از مسیر وثیقههای نزد بانکها و موسسات مالی انتقال مییابد. وجود رابطه معنیدار بین ارزش وثیقهها و فعّالیت اقتصادی در تعدادی از مطالعات تجربی موردی به اثبات رسیده است. بلک (1996)[4] در مطالعهی خود پی برد که 10 درصد افزایش در خالص دارائیهای مسکونی سبب افزایش پنج درصدی کسب و کارهای جدید میشود. با افزایش قیمت مسکن، افراد وثیقههای ملکی ارزشمندتری را برای ارائه به بانکها در اختیار خواهند داشت. دریافت وام بیشتر، امکان راهاندازی کسب و کارهای بیشتر و بزرگتری را برای آنها فراهم خواهد ساخت.
دیویس و هیت- کوت با استفاده از دادههای ملی ایالات متحده، معنیداری تأثیر قیمت دارائیهای مسکونی بر تولید حقیقی را به اثبات رساندند. کن (2004)[5] نیز به نتیجه مشابهی دست یافت (قدوسی، نیلی و کشاورز، 1388).
جنبهی دیگر اهمیت مسکن، جذابیّت آن برای سرمایهگذاری است. قیمت مسکن در سالهای اخیر با وجود نرخ بهره پایین، نقدینگی زیاد و رشد اقتصادی ثابت افزایش چشمگیری داشته است. نه تنها قیمتها در شرایط واقعی به سرعت افزایش یافتهاند، بلکه نسبت قیمت به درآمد و اجاره نیز افزایش یافته است. اقتصادهای صنعتی افزایش و کاهشهای معنیداری را طی 35 سال گذشته تجربه کردهاند. همانند قیمت دیگر دارائیها، قیمت مسکن نیز از نرخ بهره تأثیر میپذیرد و در بعضی کشورها بازار مسکن کانال مهم انتقال سیاست پولی است. نوسان قیمت مسکن میتواند اثرات مهمی بر فعالیتهای اقتصادی و تورم داشته باشد. در کشورهایی که قیمت مسکن در آنها بسیار بالاست، بانکهای مرکزی با چالشهای فشار تورم مواجهاند و همزمان به دنبال به حداقل رساندن این افزایش هستند. همچنین کاهش عمده در قیمت مسکن اغلب با رکود اقتصادی همراه است و گاهی در پیدایش رکود مالی نقش دارد (آهیرن و دیگران، 2005).[6]
بازار مستغلات ماهیّتاً پر نوسان است و این موضوع با تکیه بر مبانی نظری و داده های بازار مسکن قابل استنباط است. گرین (2002) بیان می کند توسعه بازار مسکن منجر به ادوار تجاری میشود و توسعه تجاری از نوسان بخش مسکن تبعیت می کند. بحران های متعدد در بازارهای مالی کشورهای مختلف از جمله بحران پس انداز و وام در امریکا، بحران دهه 1980 در آرژانتین، مشکلات بلند مدت اقتصاد ژاپن که گاهی از آن به نام افسانه زمین یاد میشود و بحرانهای آسیایی در تایلند، مالزی و کشوهای دیگر از آن جمله است. تردیدی نیست ریشه بحرانهای ذکر شده حباب قیمت املاک بوده است که به واقع ریشه در نقل و انتقالات شدید سرمایه به داخل کشور و به ویژه بازار املاک و مستغلات بدون توجه به ظرفیتهای اقتصادی و حاکمیت قوانین و مقررات منطقی و مستدل و نظام انگیزشی قوی داشته است. در مطالعات کیم[7] (2000) و مرا و رنوآد[8] (2000) تصریح شده که در بحران مالی آسیا بازار داراییهای غیر منقول نقش مهمی داشته است. انگیزههای تشدید بحران از طرف بخش حقیقی اقتصاد نیز تشدید میگردید، از جمله میتوان به ساخت و ساز بیش از حد معمول و مورد نیاز اشاره کرد. مطالعات نشان میدهد نوسان قیمت داراییها در میان کشورهایOECD تا اندازه قابل توجهی متأثر از تغییرات در بازار مالی و سیاستهای مرتبط بوده است. مطالعات ذکر شده در زمینه ارتباط بازار داراییهای غیرمنقول و ادوار تجاری به همراه ارزیابی تلاش سیاستگذاران در جهت کنترل بحرانها و وضع قوانین و مقررات شرایط مناسبی برای بررسی فراهم میآورد.
1-2- بیان مسأله
در سالهای ابتدایی هزاره جدید در اکثر کشورهای صنعتی، همچنین در کشورهای در حال توسعه تغییر و تحولات قابل ملاحظهای روی داده به طوری که رشد قابل ملاحظه نقدینگی یکی از نشانههای آن است. در افق زمانی مشابه، بسیاری از کشورها افزایشهای متوالی در قیمت مسکن را تجربه کردهاند. به عنوان مثال رشد قیمت اسمی مسکن در سالهای ابتدایی دهه 2000 در آمریکا (7٪)، انگلستان (13٪)، ایرلند (12.5٪)، کانادا (7٪)، اسپانیا (14.4٪)، هلند (8.7٪) فرانسه (10٪)، استرالیا (12٪)[9] و همچنین دیگر کشورهای OECD افزایش شدیدی در قیمت مسکن داشتهاند. قیمت مسکن نقش قوی و موثر در متغیرهای اقتصاد کلان بازی میکند. آیا قیمتهای مسکن به تقویت فرایند انتقالی پولی از مازاد نقدینگی به متغیرهای کلان کمک میکند؟ و به طور خاص، آیا نقدینگی جهانی به قیمتهای مسکن سرازیر میشود؟ (بلک، ارس و ستزر، 2008)[10] حال سوالی که مطرح میشود این است که آیا رشد نقدینگی میتواند عامل افزایش قیمت مسکن باشد؟
بحران اقتصادی که هم اکنون کشورهای صنعتی را به شدت تحت تأثیر قرار داده و دامنه آن به اکثر کشورهای در حال توسعه رسیده با سرایت به مؤسسات بزرگ مالی، تبدیل به بحرانی فراگیر در بازارهای مالی شده و کاهش شدید قیمت سهام و سقوط بازارهای بورس را به همراه داشته است. ورشکستگی برخی بانکها و نهادهای مالی که نتیجه طبیعی این فرآیند است موجب اضطراب و نگرانی در بازارهای مالی و کاهش شدید اعتبارات، رکود اقتصادی و افزایش بیکاری شده است. در چنین وضعی، خانوارها نسبت به آینده اقتصادی نگرانتر میشوند و سطح مصرف خود را به سرعت کاهش میدهند که این امر، تقلیل سطح فروش و کاهش سود بنگاههای اقتصادی را به دنبال داشته و زمینه را برای کاهش سرمایه گذاری و افزایش بیکاری فراهم میآورد و در یک کلمه بحران اقتصادی را تشدید میکند. علت اصلی بحران اخیر را باید در سه حوزه جستجو کرد؛ رونق کاذب بازار مسکن آمریکا، نوآوریهای مالی در اعطای وامهای رهنی پرخطر و فقدان نظارت کافی بر عملکرد بازارهای بورس و مؤسسات بزرگ مالی و سفتهبازان در بازار جهانی سرمایه (درخشان، 1387).
نقدینگی مهمترین متغیر پولی در اقتصاد کلان است که از طریق تعاملات حاکم بر تولید ناخالص ملی و سرعت گردش پول و نوسانات سطح عمومی قیمتها در معادلهای موسوم به تئوری مقداری پول تعیین میشود. آنچه مسلم است هرچه بازارهای پولی یک کشور گستردهتر و عمیقتر باشند، نهادهای تأثیرگذار بر نقدینگی نیز بیشتر خواهد بود. در حال حاضر نهادهای اثرگذار بر نقدینگی، بانک مرکزی، بانکهای دولتی و غیردولتی و مؤسسات اعتباری غیر بانکی (مردم و دولت) میباشند. اگرچه نقدینگی در فضای اقتصادی مبتنی بر تولید، فی نفسه عامل مثبت تلقی میشود اما در شرایطی که افزایش آن هیچ تناسبی با تولید ملی نداشته باشد، به تعبیر سنتی زمینه ساز ایجاد پول بدون پشتوانه یا پول سوزان است که به طور خودکار ارزش چنین پولی کاهش خواهد یافت. نقدینگی شامل دو جزء پول و شبه پول است. رشد بی رویه نقدینگی باعث رشد سریع تقاضا برای کالاها و خدمات شده و چون در کوتاه مدت عرضه کالا و خدمات محدود است این امر منجر به ایجاد تورم در اقتصاد میشود. کنترل حجم نقدینگی هدف نهایی کشورها برای رسیدن به اهداف کلان اقتصادی مثل ایجاد رشد تولید ناخالص داخلی، کنترل تورم، ایجاد موازنه در پرداختهای خارجی، حفظ ارزش داخلی پول و ایجاد اشتغال است. در واقع کنترل نقدینگی به عنوان وسیلهای برای رسیدن به اهداف کلیدی اقتصاد کلان است. بدین منظور حجم نقدینگی به گونهای تعیین میشود که با حمایت از رشد تولیدات داخلی در حد ظرفیتهای تولیدی از بروز تورم جلوگیری نماید.
نقدینگی با انگیزههای متفاوتی وارد بازار مسکن میشود. بخشی از نقدینگی به انگیزه کسب و عایدی سرمایه و استفاده از تغییرات احتمالی قیمت مسکن و سایر دارائیهای جایگزین و بخش دیگری از آن تحت تأثیر تقاضای خانوارها برای تامین تقاضای سرپناه وارد بازار میشوند. در مقابل تقاضای نقدینگی مربوط به وجه سوداگری مسکن تحت تاثیر چند عامل قرار میگیرد:
ـ تغییر در ترکیب دارائی خانوارها در اثر ریسک و بازدهی
ـ انتظارات قیمتی در بازار دارائی
نوسان و نقل و انتقال شدید حجم نقدینگی در بخش مسکن یکی از معضلات این بخش است. در ابتدا منابع عظیم مالی، بنا به دلایل مختلفی که به طور عمده ناشی از رشد نقدینگی در سطح کلان است، به سوی بخش مسکن و به صورت تقاضای سوداگرانه سوق مییابند. در شرایط فقدان الگوها و کانالهای متشکل، ورود نقدینگی به تدریج حالت هجمهای به خود میگیرد. از آنجایی که فعالیتهای سوداگرانه تابع قانون بازده نزولی سود نیستند، سود در بخش مسکن همچنان بالا میماند، تا زمانی که اضافه عرضه در بخش به یکباره انتظارات را نسبت به سودآوری این بخش تغییر داده، منابع مالی را از بخش مسکن خارج کرده و بخش مسکن و به تبع آن اقتصاد کشور را با رکود مواجه میسازد. به این ترتیب فعالیتهای سوداگرانه در بخش مسکن موجب افزایش قیمت آن و افزایش قیمت، موجب تغییر انتظارات و پیآمد آن افزایش بیشتر قیمت میشود. این روند به همین صورت ادامه پیدا میکند، تا ناگهان بر اثر ازدیاد عرضه و فقدان تقاضای غیر سوداگرانه انتظارات معکوس شود و بخش مسکن وارد رکود شود. به دلیل اینکه بخش مسکن دارای بیشترین ارتباط پیشین با بخشهای اقتصادی است، با رکود بخش مسکن مجموعه اقتصاد به سمت رکود گسترده پیش خواهد رفت. مسئله مهمتر آنکه ورود و خروج نقدینگی با حداقل شفافیت همراه است و همین عامل میتواند فرآیند تصحیح انتظارات در بازار را مختل سازد. اختلال در انتظارات موجب میشود که فرآیند تصحیح خودکار انتظارات مدت زیادتری به طول میانجامد و همین امر شدت نوسانات را افزایش میدهد. با کانالیزه شدن جریان نقدینگی به سمت بازار مسکن، نهادهای سیاستگذار به سادگی میتوانند از این بازار به عنوان ابزار کنترلی نوسانات استفاده کنند ( یزدانی، 1382).
بدین ترتیب مطالعه حاضر نقش نقدینگی به عنوان یکی از مهمترین عوامل موثر بر قیمت مسکن را در کشورهای OECD و ایران مورد بررسی قرار میدهد و ارتباط نقدینگی و قیمت مسکن را در کشورهای ذکر شده تجزیه و تحلیل میکند.
1-3- ضرورت انجام تحقیق
یکی از عوامل اصلی رشد جهشی قیمت مسکن، تقاضای سرمایهای مسکن است که خود ریشه در مشکلات ساختاری اقتصاد کلان از جمله رشد شتابان نقدینگی و عدم ظرفیتپذیری سایر بخشهای اقتصادی برای جذب این نقدینگی دارد. در ادبیات اقتصادی نیز همواره از ویژگی بخش مسکن به عنوان ضربه گیر اقتصاد یاد شده است. در واقع میتوان ادعا کرد که بخش مسکن به نوعی هزینه سایر بخشهای اقتصادی را به ویژه به دلیل عدم وجود ظرفیتهای مناسب جذب کامل میپردازد.
تحت این شرایط و تا زمانیکه جذب نقدینگی موجود در سایر بخشهای اقتصادی همچون بازار سرمایه، بانکها و صنعت گسترش یابد، مسألهای که فراروی سیاستگذاران بخش مسکن قرار میگیرد این است که چگونه میتوان این هزینه را به حداقل رساند و یا در کنار آن تدابیری اتخاذ شود تا فرصتهایی در جهت افزایش ظرفیتهای تولید و سرمایهگذاری و به عبارت دیگر افزایش عرضه مسکن ایجاد کرد که خود میتواند آثار ضد تورمی داشته باشد و یا به عبارت دیگر جهت کنترل قیمت مسکن چه سیاستهایی مناسب است؟
1-4- فرضیههای تحقیق
رشد نقدینگی بر افزایش قیمت مسکن در کشورهای مورد مطالعه اثر مثبت دارد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 11:08:00 ب.ظ ]
|