نظریه باز تولید مناسبات سلطه ناظر بر معیارهای گزینش در نظام آموزشی

 

این نظریه نظامهای اجتماعی، به دوگروه متمایز به حساب می‌آید، بر ماهیت اجبار [۱] و تغییر[۲] در جامعه تاکید می‌کند. بر اساس این نظریه نظامهای اجتماعی به دو گروه متمایز دارا و ندار یا سلطه‌گر و تحت سلطه تفکیک می‌شوند. رابطه منابع مادی جامعه برخوردار است. گروه تحت سلطه فاقد آنها است. در نتیجه، اهداف و برنامه‌های یک گروه غالباً در تضاد با اهداف و برنامه‌های گروه دیگر است. تضاد میان گروه ها، گاهی پنهان و غالباً آشکار و خشونت آمیز است. با پدید آمدن خشونت، مبارزه میان گروه های متنازع، شدت می‌گیرد و نظام و وجود به فروپاشی سوق می‌یابد.

 

مطالعات و پژوهشهایی که از این دیدگاه به عمل می‌آید. معمولاً بر فشارها و کشاکشهایی که به وسیله قدرت و تضاد ایجاد شده و قالاً موجب تغییر در نظام اجتماعی می‌شوند، متمرکزند. بعضی از جامعه‌شناسان پیرو این رویکرد، آموزش و پرورش همگانی را به منزله نوعی ابزار جامعه سرمایه‌داری تلقی می‌کنند که راهیابی به سطوح عالی آموزش و پرورش را از طریق کارکرد گزینش و تخصیص و اغوا و فریب مردم، کنترل می‌کند.(علاقه‌بند، ۱۳۸۲، ۲۳-۲۲)

 

ویلاژ دوالر[۳] (۱۹۶۵) که در تحلیل جامعه‌شناختی مدرسه، اندیشه تضاد را مد نظر داشته. در اثر کلاسیک خود جامعه  شناسی آموزش[۴] می‌نویسد که مدارس(آمریکا) در یک حالت نامتوازن[۵] دائمی به سر می‌برند. معلمان به دلیل نداشتن انضباط، به از دست دادن مشاغل خود تهدید می‌شوند و اقتدار نظام آموزشی به طور مداوم، از سوی دانش‌آموزان، والدین، هیئتهای امناء و شوراهای آموزشی که نمآینده سایر گروه های ذینفع و غالباً رقابت جو، در نظامهای اجتماعی به شمار می‌روند. تهدید می‌شود. همچنین از این دیدگاه، ملاحظه می‌شود که کسانی که بر نظام آموزشی تسلط دارند، از طریق آن، افراد جامعه را در جهت تحقق مقاصد خویش تربیت می‌کنند. مقاومت در مقابل این نوع کنترل نیز، مورد توجه محققان است.

 

 

این رویکرد تلویحاً به یک نظام اجتماعی بی‌ثبات و متغیر اشاره دارد که بی‌نظمی و ناآرامی در آن همواره متحمل است. اما در انتقاد از این دیدگاه می‌توان می‌گفت:

 

گر چه این رویکرد تلویحاً به یک نظام آموزشی بی ثبات و متغیر اشاره دارد که بی‌نظمی و ناآرامی در آن، همواره محتمل است، و از این رو رویکردی مفید برای توضیح موقعیتهای پرستیز و متضاد به شمار می‌رود. ولی درباره تعادل یا موازنه موجود میان اجزای یک نظام یا کنش متقابل بین اعضای آن توضیحات مفیدی ارائه نمی‌دهد. البته در ارتباط با آموزش و پرورش، هر دو دیدگاه کارکردی و تضاد می‌کوشند توضیح دهند که چگونه آموزش و پرورش به حفظ وضع موجود در جامعه کمک می‌کند. با وجود این، فرد، تعریف فرد را از موقعیت اجتماعی، یا کنشهای متقابل موجود در نظام آموزشی، در کانون توجه آنها قرار نمی‌گیرد (علاقه‌بند، ۱۳۸۲، ۲۳-۲۲).

 

 

یکی از تفاوتهای مهم دیدگاه کارکردگرایی و دیدگاه ستیز درمورد تحصیلی دانش‌آموزان این است که: بر اساس دیدگاه کارکردگرایی ویژگیهای شخصی به خصوص استعداد و لیاقت تاثیر زیادی در عملکرد تحصیلی و آینده شغلی افراد دارد و قشربندی اجتماعی نظامی باز است که همه افراد جامعه بالقوه در صحنه رقابت با دیگران، به موقعیتهای اجتماعی مطلوب دسترسی دارند و افراد مستعدتر و بالیاقت تر موفق‌تر خواهند بود و موقعیت اجتماعی بهتری به دست خواهند آورد. ادعای کارکردگرایان این است که آموزش و پرورش به ایجاد یک جامعه شایسته سالار[۶] منجر می‌شود.

 

جامعه‌ای که در آن استعداد و تلاش بیشتر از خصوصیات ارثی یا امتیازهای خاص، تعیین کننده منزلت افراد است این دیدگاه با نادیده انگاشتن تفاوت در شروع نقطه تحصیلی بار موفقیت یا عدم موفقیت تحصیلی را بر دوش افراد می‌گذارد و معتقد است که خاستگاه اجتماعی فی نفسه در بازده آموزشی، تاثیر تعیین کننده‌ای ندارد.

 

اما نظریه پردازان دیدگاه ستیز معتقدند که استعداد و لیاقت تعیین کننده سطح و کیفیت آموزش نیست بلکه این خاستگاه اجتماعی است که نهایتاً بر سطح و کیفیت آموزش و در نتیجه موقعیت شغلی و اجتماعی افراد تاثیر می‌گذارد. به عبارت دیگر افراد با زمینه های اجتماعی متفاوت وارد مدارس می شوند و در هنگام خروج به پشتوانه زمینه و خاستگاه اجتماعی شان به موفقیتهای اجتماعی افراد باید زمینه‌های اجتماعی آنها را مورد نظر قرار دارد و بدین لحاظ، لیاقت و استعداد، نقش تعیین کننده‌ای در این میان به عهده دارد. بنابراین در بلند مدت مشاهده می‌شود که هر نسل در گذر زمان موقعیت اجتماعی خود را به نسل بعد انتقال داده و تداوم می‌بخشد و بدین لحاظ تحرک اجتماعی جایی در این نظام نابرابر ندارد. (رفعت جاه،  ۱۳۷۶، ۳۶ الی ۳۱)

 

گر چه دیدگاه‌های دیگری از جمله: رویکرد تعامل گرایی[۷] و غیره جهت بررسی مساله افت تحصیلی وجود دارد. ولی نگارنده از بین دیدگاه های مختلف، خصوصاً دو دیدگاه آخر، نظریه باز تولید مناسبات سلطه ناظر بر معیارهای گزینش در نظام آموزشی را برای بررسی مساله مورد نظر انتخاب می‌کند.

 

 

 

[۱] . coercion

 

[۲] . change

 

[۳] . wilard waller

 

[۴] . The sociology of teaching

 

[۵] . disequilibrium

 

[۶] . Meritocratic

 

[۷] . interactionism

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...