• مؤلفه­های هوش معنوی در اسلام

     

    در فرهنگ اصیل اسلامی به طور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. به طور مثال، جامی (۱۳۸۱) بر اساس متون مذهبی مؤلفه­های ذیل را برای هوش معنوی برشمرده است:

     

     

    ۱ـ مشاهده وحدت در ورای کثرت ظاهری؛

     

    ۲ـ تشخیص و دریافت پیام­های معنوی از پدیده ­ها و اتفاقات؛

     

    ۳ـ سؤال و دریافت جواب معنوی در مورد منشأ و مبدأ هستی (مبدأ و معاد)؛

     

    ۴ـ تشخیص قوام هستی و روابط بین فردی بر فضیلت عدالت انسانی؛

     

    ۵ـ تشخیص فضیلت فراروندگی از رنج و خطا و به کارگیری عفو و گذشت در روابط بین فردی؛

     

    ۶ـ تشخیص الگوهای معنوی و تنظیم رفتار بر مبنای الگوی معنوی؛

     

    ۷ـ تشخیص کرامت و ارزش فردی و حفظ و رشد و شکوفایی این کرامت؛

     

    ۸ـ تشخیص فرایند رشد معنوی و تنظیم عوامل درونی و بیرونی در جهت رشد بهینه این فرایند معنوی؛

     

    ۹ـ تشخیص معنای زندگی، مرگ و حوادث مربوط به حیات، نشور، مرگ و برزخ، بهشت و دوزخ روانی؛

     

    ۱۰ـ درک حضور خداوندی در زندگی معمولی؛

     

    ۱۱ـ درک زیبایی­های هنری و طبیعی و ایجاد حس قدردانی و تشکر؛

     

    ۱۲ـ داشتن ذوق عشق و عرفان که در آن عشق به وصال منشأ دانش است نه استدلال و قیاس؛

     

    ۱۳ـ داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته در یک قطعه شعری را بفهمد؛

     

    ۱۴ـ هوش معنوی باعث فهم بطون آیات قرآنی می­شود و موجب می­گردد افراد کلام انبیا را راحت­تر و با عمق بیشتر درک نمایند؛

     

    ۱۵ـ هوش معنوی در فهم داستان­های متون مقدس و استنباط معنای نمادین این داستان­ها کمک فراوانی می­ کند؛

     

    ۱۶ـ هوش معنوی که در قرآن در مورد صاحبان آن صفت اولوالالباب به کار رفته است، باعث می­شود افراد به جوهره حقیقت پی ببرند و از پرده­های اوهام عبور نمایند (کوچکی،۱۳۹۱).

     

    هر چند عرفای اسلامی نیز این مؤلفه­ها را ذکر نموده ­اند، ولی از آنجا که این مؤلفه­ها به انسان بینش می­ دهند و باعث افزایش سازگاری او با هستی می­شوند، می­توان آنها را جزء مؤلفه­های معنوی قلمداد نمود. عوامل مؤثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبر در خلقت، تدبر در آفاق و انفس، روزه­داری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات آن می­توانند نقش اساسی در تقویت هوش معنوی داشته باشند. غور و تفحص در مورد هوش معنوی منجر به مطرح شدن عوامل زیر شده است:

     

     

    درک حضور متعالی در زندگی، درک پیام­های حضور متعالی که هدایت­گر هر انسانی از درون و بیرون است، حس شگفتی و اعجاب در برابر امر قدسی، حس خشیت و فروتنی در مقابل عظمت وجود متعالی، توان گوش دادن به ندای ربوبی، حفظ آرامش در هنگام آشفتگی و تناقض و دوگانگی، تعهد، فداکاری، ایمان، درک خردمندانه معنای عمقی کلام خداوندی، سازگاری و درک فرمان و دستورات الوهی و درک شناختی و عاطفی این دستورات، درک وحدت در عین کثرت، درک عشق در عین نقص در روابط، درک عدالت در عین عمل، درک معنا در رنجها، سختی­ها و دشواری­ها و توانایی عمل کردن به­صورت مستقل. بعضی از توانایی­ها و کیفیت­ها همانند خردمندی، خلاقیت و دلسوزی با آگاهی معنوی رشدیافته ناشی از مذهب همراه است. به همین شکل حقایق قدیمی (مثلاً قانون طلایی سقراط که بیان می­دارد خودت را بشناس یا عبارت بقراط که می­گوید «آزار مرسان»)، بعضی از ویژگی­های اصلی افرادی را که از نظر معنوی باهوش هستند، نشان می­دهد. بودا، مسیح، محمد(ص) و مادر ترزا از جمله افراد بنامی می­باشند که دارای چنین مهارت­ها و کیفیاتی هستند و در واقع هوش معنوی بالایی دارند (مک هاوک، ۲۰۰۲؛ به نقل از سعیدی،۱۳۹۱).

     

    رشد هوش معنوی

     

    به نظر می­رسد اگر تعاریف هوش معنوی، روش­های مختلف دانستن را در برنگیرند، ناقص هستند. در بررسی اخیر رابرت فورمن، افرادی که دارای سنین مختلفی بودند، معنویت را مفهومی تجربه­ای[۱] می­دانستند تا فراعقلی[۲]. تمرین­های تأملی مانند مراقبه، به این دلیل که وابسته به آشنایی با سه روش متمایز دانستن است، برای پالایش هوش معنوی مناسب به نظر می­رسد. سه روش دانستن عبارتند از: حسی[۳]، عقلی[۴] و تأملی.[۵] به نظر می­رسد این سه روش دانستن، بخش جدایی­ناپذیری از هوش معنوی هستند که بعضی از افراد نشان می­ دهند (وگان، ۲۰۰۳).

     

    آگاهی هشیارانه و سازگاری با وقایع و تجارب زندگی و پرورش خود آگاهی از جمله عوامل اصلی رشد هوش معنوی تلقی می­شوند. علاوه بر این، بعضی از روش­ها، راهبردها و تمرین­ها برای رشد آن مفید تلقی می­شوند؛ مثلاً وگان معتقد است هوش معنوی از طریق افزایش وسعت نظر و گشودگی و داشتن نقطه نظرهای مختلف، حساسیت زیاد نسبت به تجارب و واقعیاتی نظیر حالت تعالی[۶] (ماورایی) و موضوع­های معنوی، فهم عمیق­تر نمادها و بازنمایی افسانه­ها و کهن الگوهای ناهشیار کشف نشده افزایش می­یابد (نازل، ۲۰۰۴).

     

    هوش معنوی را می­توان با تمرین­های مختلف توجه، تغییر هیجانات، و تقویت کردن رفتارهای اخلاقی افزایش داد. این تمرین­ها منحصراً متعلق به یک دین خاص یا آموزش معنوی خاص نیستند. گرچه هوش معنوی با رشد شناختی، هیجانی یا اخلاقی مرتبط است، ولی نمی­توان آن را با هیچ یک از آنها برابر دانست.از آنجا که هر یک از انواع مختلف هوش به میزان متفاوتی رشد می­ کنند، ممکن است در یک فرد یکی از آنها رشد زیادی کند، ولی انواع دیگر رشد چندانی نکرده باشند. زمانی که موضوعات هیجانی یا اخلاقی حل نشده باقی می­مانند، از رشد معنوی جــلوگیری می­ کنند. بلوغ معنوی به عنوان یــکی از جلوه­های هوش معنوی، شامل درجه­ای از بلوغ هیجانی و بلوغ اخلاقی[۷] (روحیه اخلاقی) و رفتار اخلاقی[۸] می­شود و خردمندی و دلسوزی برای دیگران را صرف نظر از جنس، قومیت، سن یا نژاد در بر می­گیرد. می­توان گفت بلوغ معنوی دید عمیق و گسترده­ای است که با آگاهی همراه است و شامل ارتباط زندگی درونی ذهن با زندگی بیرونی می­شود (وگان، ۲۰۰۲).

     

    زهر و مارشال معتقدند هوش معنوی از طریق جستجوی معنای اصلی موقعیت­ها، مطرح کردن «چرا» برای مسائل و تلاش برای برقراری ارتباط میان رویدادها رشد
    می­ کند. همچنین یادگیری و بازشناسی و گوش دادن به پیام­های شهودی راهنمایی کننده یا صدای درونی، متفکر بودن، بالا بردن خودآگاهی، آموختن از اشتباهات و صداقت داشتن با خود باعث افزایش هوش معنوی می­شود (نوبل، ۲۰۰۱ ،  به نقل از نازل، ۲۰۰۴).

     

    خودآگاهی برای افزایش بلوغ معنوی ضروری است. زمانی که توجه مستقیماً متوجه درون است، فرد ممکن است تلاش کند تا به احساسهای ذهنی و تفکرات خود توجه نماید. در ابتدا، فرد ممکن است کاملاً درگیر موضوعات شخصی شود و نتواند ذهنش را حتی برای یک لحظه خالی کند. جذبه مسائل شخصی می ­تواند در صورت تلاش فرد برای تمرکز بر آنها یا پرورش آگاهی بدون انتخاب، منحرف­کننده باشد. آگاهی از امکان تغییر جهت ارادی توجه، می ­تواند آغازی بر فرایند کنارگذاشتن عادات فکری پیشین و الگوهای رفتاری باشد. روان درمانگران نیز آموزش می­بینند تا سرگذشت دیگران را با توجه کامل و عدم دخالت خویش شاهد باشند. واضح است هنگامی که با ذهن آرام به دیگری توجه می­کنیم، در پرتو هوش معنوی، زخم­های قدیمی التیام می­یابند و قلب­ها گشوده می­شوند. همراهی با دیگران با میانجی­گری خاموش نیز می ­تواند اثرات درمانی داشته باشد (وگان، ۲۰۰۲).

     

    [۱]. experiential

     

    [۲]. transrational

     

    [۳]. sensory

     

    [۴]. rational

     

    [۵]. contemplative

     

    [۶]. Transcendent

     

    [۷]. Moral

     

    [۸]. Ethical

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...