کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



رضایتمندی زناشویی[۱] به عنوان نگرش ها یا احساسات کلی فرد نسبت به همسر و رابطه­اش تعریف شده است(کوب[۲]، ۲۰۰۲). چنین تعریفی از رضایتمندی زناشویی نشان می دهد که رضایتمندی یک مفهوم تک بعدی است و نشان دهنده ارزیابی کلی فرد نسبت به همسر و رابطه­اش است. بدین ترتیب رضایتمندی زناشویی نشان دهنده ارزیابی کلی فرد است که در آن ویژ گی های مثبت بارز هستند و و یژگی های منفی تقریباً وجود ندارند و عدم رضایتمندی زناشویی منعکس کننده حالتی از ارزیابی است که در آن ویژگی­های منفی بسیار بارز هستند و ویژگی های مثبت نسبتاً وجود ندارد. در نتیجه رضایتمندی زناشویی یک پدیده درون­فردی و یک برداشت فردی از همسر و رابطه است و وقتی بکار می رود که واحد تحلیل فرد است(یعنی نگرش ها یا احساسات فرد) و هدف تجزیه و تحلیل نگرش های ذهنی افراد (به جای نشانه های عملی) درباره همسر و رابطه است(برادبوری، فینچام و بیچ[۳]، ۲۰۰۰).

 

۲-۲-۲- سازگاری زناشویی

 

بررسی پیشینه مفهوم سازگاری زناشویی نشان می دهد که این مفهوم به طور ثابت برای اشاره به فرایندهایی که برای دستیابی به یک رابطه زناشویی هماهنگ و کارکردی ضروری است، در نظر گرفته می­شود(برادبری، فینچم و بیچ، ۲۰۰۰). دراین خصوص، رابطه­ سازگارانه به عنوان رابطه ای تعریف می­شود که در آن مشارکت کنندگان حتی اگر با یکدیگر مخالفند، به خوبی با هم ارتباط برقرار می­ کنند و اختلاف­هایشان را به شیوه ­های رضایت بخش و دو جانبه حل و فصل می­ کنند(لاک و والاس[۴]، ۱۹۵۹). اسپنیر سازگاری را فرایندی تعریف می کند که پیامدهای آن بوسیله میزان اختلافات مشکل آفرین زوجین، تنش­های بین فردی و اضطراب فردی، رضایتمندی زوجین، انسجام و به هم  پیوستگی زوجین و همفکری درباره مسایل مهم زناشویی، مشخص می­شود(گانگ، ۲۰۰۷). بدین ترتیب سازگاری مفهومی چند بعدی است که نه تنها فرد، بلکه رابطه او با همسرش را در نظر می­گیرد و نسبت به رضایتمندی از ویژگی های عینی­تری  برخوردار است(برومن[۵]،۲۰۰۵).

 

 

اسپنیر بر اساس این تعریف، مقیاس سازگاری زوجی را تدوین کرد که شامل اندازه ­گیری چند بعدی سازگاری زناشویی است. اما به دلیل آنکه وجوه متفاوت روابط زناشویی را ارزیابی می­ کند، مورد انتقاد تعداد بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته  است(برادبری، فینچم و بیچ، ۲۰۰۰). به همین ترتیب لاک و والاس(۱۹۵۹) سازگاری زناشویی را به عنوان فرایند انطباق کارامد شوهر و زن تعریف می­ کنند که از تنش­های ارتباطی اجتناب می­ کنند و یا آن را حل می­ کنند، آن چنان که از ازدواجشان و از یکدیگر احساس رضایت می­ کنند و علایق و فعالیت­های مشترکی دارند و احساس می­ کنند که ازدواجشان انتظارات آنها را برآورده کرده است. لاک بر اساس همین تعریف یک آزمون سازگاری زناشویی تدوین کردند که خشنودی همسران از ازدواج و همسرشان، میزان توافق درباره مسائل زناشویی(مثلا” رابطه جنسی، تبادل محبت، فلسفه زندگی و غیره)، میزان همراهی همسران با یکدیگر، توانایی آنان در کنار آمدن با تضادهایشان را ارزیابی می­ کند(لسلی و لیتیگ[۶]، ۲۰۰۴ ).

 

۲-۲-۳- تعریف کیفیت زناشویی

 

اگرچه در طول دهه اخیر مفهوم کیفیت زناشویی به طور روز افزونی در پژوهش­های زناشویی استفاده شده و مطالعات بسیاری درباره آن انجام شده است، اما اتفاق نظر اندکی درباره مفهوم سازی و اندازه گیری آن وجود دارد. هنوز به درستی مشخص نیست که آیا کیفیت زناشویی احساس افراد متاهل درباره ازدواجشان است یا یکی از ویژگی­های ارتباط بین همسران است. آیا برای اندازه گیری آن باید از یک بعد ( برای مثال، رضایتمندی کلی) و یا چند بعد پیچیده( برای مثال ، ویژگی­های رفتاری ) استفاده کرد؟ از آنجاییکه به نظر می رسد مردم تمایل ندارند ازدواج هایشان را به طور کلی منفی ارزیابی کنند، اندازه گیری تک بعدی رضایت کلی همسران ممکن است نامناسب باشد( پیمنتل[۷] ، ۲۰۰۰). بررسی پیشینه پژوهش­های حیطه روابط زناشویی نشان می دهد که دو جهت  گیری عمده برای مفهوم سازی و کاربرد عملی کیفیت زناشویی وجود دارد. در برخی موارد با کیفیت زناشویی به طور واضح به عنوان مفهومی که از دو جزء تشکیل شده برخورد شده است. یعنی کیفیت زناشویی، هم سازگاری زناشویی و هم شادمانی[۸] زناشویی  را در بر می­گیرد. در این صورت سطح بالای کیفیت نشان دهنده­ی وجود ویژگی های عینی رابطه( بین همسران ) همچون همراهی، ارتباط خوب و عدم  تضاد است، که  مشخصه رابطه سازگارآنهاند. همچنین میزان رضایتمندی از رابطه و همسر را نیز در بر می­گیرد. سازه کیفیت زناشویی این سازگاری و رضایتمندی را در یک مفهوم وسیعتر و جامع ترکیب می­ کند( لیوایز و اسپنیر، ۱۹۷۹). بدین ترتیب کیفیت زناشویی مفهومی چند بعدی است که نه تنها شامل ویژگی های دورن فردی،  بلکه  شامل ویژگی های بین­فردی  همسران  نیز  هست. براین اساس بوکوالا[۹](۲۰۰۵) توافق نسبی زن و شوهر درباره موضوع­های مهم، شریک شدن درکارها و فعالیت­های  مشترک و ابراز محبت به یکدیگر را کیفیت  زناشویی می­داند.

 

 

بیشتر اندازه گیری های رضایت، سازگاری و کیفیت  زناشویی در دو گروه جای می گیرند. اندازه گیری های کیفیت سازگاری، که هر دو ویژگی-های عینی و ذهنی روابط زناسویی را ارزیابی می کنند، و اندازه گیری های کیفیت رضایتمندی، که فقط ویژگی ها و نگرش­های ذهنی روابط زناشویی را ارزیابی می­ کنند(برومن، ۲۰۰۵).

 

لازم به ذکر است که در این پژوهش پژوهشگر از مفهوم وسیع و جامع کیفیت زناشویی استفاده کرده است. به عبارت دیگر هم سازگاری و هم رضایتمندی یعنی هر دو ویژگی عینی و ذهنی روابط زناشویی ارزیابی کرده است.

 

[۱] – marital satisfaction

 

[۲] – Cobb, R. J.

 

[۳] – Bradbury, T., Fincham, F., & Beach, S

 

[۴] – Locke, H. J., & Wallace, K. M

 

[۵] – Broman, C. L

 

[۶] – Leslie, L. A., & Letiecq, B. L.

 

[۷] – Pimentel, E. F

 

[۸] – marital happiness

 

[۹] – Bookwala, J

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 10:11:00 ب.ظ ]




 

 

در این قسمت به بررسی و توضیح مهمترین نظریه های پیرامون کیفیت روابط زناشویی یعنی نظریه لیوایز و اسپنیر و نظریه مارکس پرداخته می­شود.

 

۲-۲-۳-۱-  نظریه لیوایز و اسپنیر

 

لیوایز و اسپنیر (۱۹۷۹) طی مطالعات و پژوهش هایی که درباره کیفیت روابط  زناشویی انجام دادند، سعی کردند از یک سو عوامل موثر بر کیفیت زناشویی را بیابند و از سوی دیگر دریابند کیفیت زناشویی، بیش از همه بر  ثبات و پایداری روابط زناشویی تاثیر می­گذارد. آنها معتقد بودند که کیفیت زناشویی تابعی از سه نوع متغیر است: منابع فردی و اجتماعی قبل از ازدواج که همسران با خود به خانواده می­آورند، رضایتمندی آنها از سبک زندگیشان و پاداشی یا تقویتی که از تعاملات زناشویی خود دریافت می­ کنند. سپس این نویسندگان موضوع اصلی  نظریه اشان را چنین   بیان  می کنند :  هر چه کیفیت زناشویی بیشتر باشد، ثبات زناشویی بیشتر می­شود. ثبات به این معناست که آیا یک ازدواج بی عیب است یا نه. همچنین آنها اظهار  کردند که کیفیت زناشویی پایین، عدم اثبات را افزایش می دهد. به این دلیل که احساس عدم خوشبختی یا عدم  رضایتمندی از ازدواج نوعاً افکار و رفتارهای مربوط به طلاق را افزایش می دهد. سرانجام آنها استدلال کردند که دو گروه از نیروهای بیرونی وجود دارند که رابطه بین کیفیت زناشویی و ثبات زناشویی را تحت تاثیر قرار می دهند که به طور مشخص عبارتند از، تاثیر  قوی منفی از جذابیت های جایگیزین و یک تاثیر  می گذارد. سرانجام آنها استدلال  کردند که دو گروه از نیروهای بیرونی وجود دارند که رابطه بین کیفیت زناشویی و ثبات زناشویی را تحت تاثیر قرار می دهند که عبارتند از تاثیر  قوی منفی  از جذابیت­های جایگزین و یک تاثیر مثبت  قوی از فشارهای بیرونی بر زوجین برای حفظ ازدواجشان. به تعبیر دیگر در صورتی که چیزهای پر جاذبه­تر از روابط زناشویی بتوانند همسران را به خود جذب کنند، کیفیت زناشویی کاهش خواهد یافت و ثبات زناشویی از بین خواهد رفت . از سوی دیگر می توان هنجارها و ارزش های اجتماعی ، احساس تعلق و وابستگی به همسر و خانواده همچنین انسجام و یکپارچگی نظام خانواده را از جمله فشارهای بیرونی دانست که همسران را وامی­دارند تا زندگیشان را حفظ کنند(لیوایز و اسپنیر، ۱۹۷۹).

 

 

۲-۲-۳- ۲-  نظریه مارکس

 

مارکس (۱۹۸۹) بر اساس نظریه لیوایز واسپنیر و رویکرد سیستمی بوون (۱۹۷۲) نظریه و نوع شناسی نوینی درباره کیفیت زناشویی ارائه کرد. او با نگرشی سیستمی به فرد ، رابطه او با همسرش و رابطه فرد با دیگران، می نگرد و استدلال می­ کند که در نظریه سازی درباره روابط زناشویی، ما همیشه فرضیه هایی مطرح می کنیم درباره فردی که وارد رابطه زناشویی می شود، سپس آن را حفظ یا نابود می کند و به شیوه ­های گوناگون تحت تاثیر آن قرار می­گیرد و بر آن تاثیر می گذارد. او چارچوب نظریه خود را چنین توضیح می­دهد: یک فرد متاهل دارای سه زاویه است که عبارتند از: زاویه درونی، زاویه همسری، سومین زاویه . اولین زاویه خود درونی فرد است- بار دورنی فرد با تلاشها، انگیزه­ها و انرژی­های گوناگون فرد که بوسیله پیشینه طولانی از تمامی تجربیات زندگی اش شکل می گیرد . دو زاویه دیگر، دو راهی هستند که فرد  را از زاویه اولیه اش به بیرون هدایت می­ کنند.  زاویه دومی زاویه رابطه با همسر است. آن بخشی از خود که به طور مداوم به همسر توجه می­ کند. با او هماهنگ می شود و از مراقبت می­ کند: زاویه دوم پل استقلال – همبستگی است، به همین دلیل است که مردم همسر را به عنوان ( نصف دیگر من) می­دانند . سومین زاویه هر نقطه تمرکز خارج از خود به جز همسر را نشان می دهد. افراد مختلف دارای زاویه سوم گوناگون هستند که مهمترین آنها، بچه­ها ، خویشاوندان، دوستان، مشاغل، علاقه­مندیهای  تفریحی و سرگرمی و غیره هستند. سومین زاویه می تواند علائق مستقل یا مشترک همسران باشد، علایقی که هر یک از همسران جداگانه دنبال می کنند. مثلاً شغل و یا علایقی که به طور مشترک دنبال می شود، مثلاً فرزندان ، بسته به اینکه همسران چگونه زاویه  سوم شان  را درون مثلث هایشان جای می­ دهند، زاویه سوم همسران می ­تواند مستقل از یکدیگر یا مشترک باشد. سه زاویه فرد ، محیط پیچیده و پویایی از انرژی، اطلاعات و منابع را برای او فراهم می­ کنند. مارکس برای فهم بهتر پویایی های روابط زوجین اظهار می دارد که من به دلیل منابعی که در هر یک  از زاویه  هایش می یابد  به سوی آنها کشیده می شود. و  از یک زاویه دور می­گردد. اگر منابع جذابتری در زاویه های دیگر بیابد. همان چیزی  که لیوایز و اسپنیر «جذابیت های جایگزین» نام نهاده­اند. بنابراین هر تغییری در کیفیت انرژی هر یک از زاویه های من شکل مثلث را تغییر می دهد: افزایش کشش در یک نقطه موجب کاهش کشش­های نقطه های دیگر می شود و کاهش کشش در یک نقطه موجب کاهش کشش­های نقطه های دیگر می­شود ، و کاهش کشش در یک نقطه مطمئن ترین شیوه برانگیختن من برای محدود کردن خودش به زاویه هایی است که کشش قوی تری دارند. من به طرفی کشیده می شود که بیشترین پاداش های جذب کننده را دریافت می کند و یک فرد خوش شانس چنین پاداش­هایی را در هر سه زاویه می یابد. همچنین مارکس توجه زیادی به رویکرد سیستمی بوون به ویژه پویایی های خانواده و اینکه مثلث­های افراد متاهل چگونه به شکل های مختلف سازماندهی می­شوند، داشته است. از نظر بوون ازدواج نظام ناپایداری است که همیشه شامل تنش­های غیر قابل اجتنابی است که درون آن ایجاد می شود. به طور متناوب، یک یا هر دو همسر تمایل دارند بحران های انباشته شده در زاویه سوم مثلث خود را تخلیه کنند. اما مارکس پویایی های زناشویی را به شیوه ­های متفاوت از بوون تجزیه وتحلیل می­ کند. برخلاف بوون که یک  مثلث تغییر پذیر را در نظر می­گیرد که دو زاویه آن را زن و شوهر تشکیل می دهند و زوایه دیگر اعضاء خانواده یا آنچه در خارج قرار دارد است، مارکس دو مثلث جداگانه ای که با یکدیگر آمیخته­اند را تصور می کند که هر همسر سه زاویه ای که در بالا توضیح داده شد را دارد. بوون سومین زاویه را فرد در دسترس می داند، در حالیکه مارکس سومین زاویه را متشکل از هر علاقه مهم می­بیند که اغلب یک شخص مثلاً بچه است، اما ممکن است یک فعالیت همچون شغل، سرگرمی و فعالیت های تفریحی نیز باشد. با این وجود بوون تاکید بسیاری بر ماهیت سیستمی عناصر همسری دارد. او به وضوح نشان می دهد که چگونه سومین زاویه به طور غیر  قابل اجتنابی بخشی  از سیستم زناشویی است و اینکه چگونه کیفیت روابط زناشویی به طور مستقیم تحت تاثیر شیوه ای که توسط آن همسران زاویه های سوم خود را بکار می­برند، قرار می گیرند(مارکس، ۱۹۸۶).

 

 

از نظر  مارکس کیفیت زناشویی، نتیجه شیوه ­های سازمان یافتن و تعامل افراد متاهل در این مثلث است. گفته می شود فردی که من اش حرکت های عادی و متعادلی اطراف و بین هر سه زاویه انجام دهد، دارای کیفیت زناشویی بالایی است. سپس او با بهره گرفتن از تصاویر گرافیکی جالبی انواع کیفیت زناشویی را این چنین توصیف می کند(مارکس، ۱۹۸۶):

 

 

 

۲-۲-۳-۲-۱- ترکیب رمانتیک

 

شکل(۲-۱) ترکیب رمانتیک را نشان می دهد . انرژی بسیاری اطراف و بین زاویه های همسری در گردش است که همسران را به  هم می آمیزد. مانند آنست که تمامی من هر دو همسر می خواهند هیچ چیز به جز شریک زندگی شان نباشد و بقیه خودشان را فراموش می­ کنند. مطمئناً دو همسر از زاویه­های درونی و زاویه­های سوم­شان جدا می شوند.  در تصویر این تبادل ها بوسیله فلش­هایی که زاویه – درونی را به محیط ویژه اش متصل می­ کند، نشان داده شده است(دنیای درونی، تاریخچه و پیشینه شخصی فرد) و سومین زاویه را به محیطش( برای مثال، انرژی و اطلاعاتی که به فرد از طریق دنیای شغل وارد می شود و به دنیای شغل به عنوان برون داد برمی­گردد). جالبتر اینکه در ترکیب رومانتیک فرد هرگز نمی تواند از پیشینه شخصی خود جدا شود و از طرف دیگر نمی­تواند تمامی تعهدات خود نسبت  به زاویه سومش را حذف کند، چرا که حتی شیداترین عشاق نیازمند توجهند.

 

 

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲-۲-۳-۲-۲- ترکیب وابستگی- فاصله­ای

 

شکل(۲-۲) ترکیب وابستگی- فاصله ای را نشان می دهد. در این ترکیب یک همسر( اغلب زن ) با زاویه همسرش می آمیزد(همچون ترکیب رمانتیک) و بنابراین به آن وابسته است، در حالیکه همسر دیگر با سومین زاویه مستقل خود درگیر است. بنابراین از ارتباط زناشویی فاصله می­گیرد، در این ترکیب حداکثر پویایی و کشش وجود دارد: هر چه قدر  فرد وابسته سعی می­ کند فردی­که فاصله می­گیرد را بیشتر به خود جذب کند، فردی­که فاصله می­گیرد بیشتر از او دور می­شود. فردی که فاصله می­گیرد کمتر علاقه­مند است و قدرت بیشتری در رابطه زناشویی دارد، جاذبه سومین زاویه قبلاً مرد را به خود جذب کرده است و او حتی توجه اندکی به درون خودش دارد. شوهر منابع زیادی را هم از سومین زاویه محبوبش و هم از سوی همسرش(کسی که مشتاقانه یا نا ­امیدانه جبهه خانگی را برای هر دوشان حفظ می­ کند) دریافت می­ کند، و سعی دارد توجه شوهرش را به خود جلب کند. معمولا زن هیچ منبعی در سومین زاویه اش ندارد و تنها مصرف کننده درآمد شوهرش است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

       
       

 

 

 

 

 

 




 

شوهر

 




 

زاویه همسری

 




 

زاویه همسری

 

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲-۲-۳-۲-۳- ترکیب جدایی

 

شکل(۲-۳) ترکیب جدایی کیفیت زناشویی را نشان می دهد: هر دو همسر با زاویه­های سوم­شان آمیخته­اند و از زاویه­های همسری­شان فاصله گرفته­اند. علی رغم انرژی اندکی که از زاویه هر یک از همسران به سوی دیگری جریان  دارد، این ترکیب نسبت به الگوی وابستگی – جدایی ممکن است آسایش بیشتری برای همسران به وجود آورد. سومین زاویه قدرتمند می ­تواند هر چیزی  باشد، فرزند، کار، دوستان و زناشویی­های جدا و غیره؛ این پیوندها علی رغم پایین  بودن کیفیتشان می­توانند بسیار با ثبات و طولانی باشند.

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲-۲-۳-۲-۴- ترکیب همبستگی متعادل

 

شکل(۲-۴) همبستگی(اتصال) متعادل را نشان می­دهد و نمایانگر الگویی از پویایی­های ارتباطی است که در آن هر دو همسر بین خلوت و اشتراکشان تعادل برقرار کرده­اند. توجه داشته باشید که چگونه انرژی­های آنان به طور سیال چرخش­ها را انجام می­دهد و هیچ تراکمی در هیچیک از زوایه­ها وجود ندارد. یک فرد با چنین حرکت های سیالی حقیقتاً استقلال داخلی دارد، و جریان من نه تنها  از ارتباط همسری، بلکه از دیگر زوایای من متمایز است و هیچیک از زاویه­ها به تنایی به فرد دستور نمی­دهد. بنابراین هر دو همسر مقدار زیادی منابع را از زاویه های فردی و سوم شان به سوی زاویه همسری شان هدایت می کنند. آنها همچنین یک زاویه سوم مشترک دارند. که برای آنها  حداقل یک نقطه مشترک را فراهم می کند(مثلاً کودک).

 

همانطور که شکل نشان می­دهد حرکت مداوم من  اطراف زاویه های خارج از خودش، مثلث را به دایره تبدیل می­ کند.

 

شاید برای همسران عجیب باشد که چنین تعادلی را بین بخش های مختلف بر قرار کنند،  و اغلب افراد  تمایل دارند خود را به شیوه ای سازماندهی کنند که به برخی از قسمت ها ارجحیت بیشتری دهند  به این معنی که حرکت من نظامی از تعهدات ایجاد می­ کند که در آن  یک  علاقه  بهتر یا با ارزش­تر از علایق دیگر فرد دیده  می­شود. اینکه کدام  علاقه  ارجحیت می یابد  از یک فرد به فرد دیگر متفاوت است و با قوانین فرهنگی که جهت گیری­های فردی را از طریق فرایند جامعه پذیری سازماندهی می­ کند، ارتباط  تنگاتنگ دارد. برای مثال، نقش پدر بودن، مردان را به تعهد بیشتر به نقش­های حرفه ایشان وادار می­ کند و مادر بودن زنان را به نقش های مادری شان متعهد می سازد(مارکس، ۱۹۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:10:00 ب.ظ ]




رابطه کیفیت ­روابط ­زناشویی و موقعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده:

 

یکی از مسایل بسیار با اهمیت که همیشه مورد توجه اندیشمندان مختلف بوده است، یافتن فرایند تاثیر وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده برکیفیت روابط زناشویی است. زیرا اولین نهاد اجتماعی که حتی با کوچکترین  تغییر در شرایط اجتماعی دچار چالش های جدی می­شود خانواده است. نوسان های اقتصادی که منجر به کاهش در امد از دست دادن  شغل  افراد جامعه می شود،  خانواده را دستخوش مشکل های جدی همچون عدم سازگاری زن و شوهر ، از هم گسیختگی خانواده، خشونت و پرخاشگری همسران نسبت به یکدیگر  خواهد کرد(باقری، ۱۳۸۰).

 

کانجر، الدر ، لورنز، کانجر و دیگران[۱](۱۹۹۰)  از طریق ارزیابی  میزان تنش و تضاد در روابط زناشویی نشان دادند که مشکلات اقتصادی (درآمدکم، عدم ثبات شغلی)  موجب کاهش کیفیت زناشویی(خوشبختی  و رضایتمندی زناشویی) می شود.  آنها به جای اینکه  از احساس کلی  همسران  نسبت  به زندگی زناشویی شان  به عنوان  شاخص  اصلی ارزیابی کیفیت  تعامل های زناشویی استفاده کنند، از میزان عدم توافق در امور مالی، رفتارهای ستیزه جویانه و تنش زا، عصبانیت و خشونتی که مردان به هنگام مشکلات اقتصادی نشان می­ دهند، استفاده کردند. آنها همچنین نتیجه­گیری کردند که تنش بیشتر در روابط زناشویی با عدم ثبات زناشویی(جدایی، طلاق) بیشتر مربوط است. این نتایج، یافته­ های دیگر پژوهش­هایی که فروپاشی زناشویی را با مشکلات اقتصادی مرتبط می دانستند، تایید کرد. همچنین یافته­ های آنان نشان داد که تاثیر مشکلات اقتصادی بر کیفیت زناشویی، از طریق افزایش خشونت و کاهش گرمی و حمایت کنندگی در روابط  زناشویی  نمود می­یابد. فشارهای اقتصادی رابطه غیرمستقیمی با ارزیابی زوجین از زندگی زناشویی­شان دارد. بدین طریق که فشارهای اقتصادی موجب افزایش خشونت در تعامل­های زناشویی وکاهش رفتارهای گرم و حمایت کننده ­ای که زوجین نسبت به یکدیگر ابراز می­دارند، می­شود. میزان خشونت و یا گرمی و محبت در تعامل­های زناشویی پیش بینی­کننده و ابراز رضایتمندی زناشویی و یا درماندگی زناشویی[۲] هستند(کانجر و الدر، ۱۹۹۰).

 

به نظر می­رسد آن  ابعاد تعامل زناشویی که شامل محتوای منفی(برای مثال، عیب جویی/ خرده­گیری) و تاثیر احساسی منفی( مثلاً عصبانیت یا رفتارهای تهدید آمیز و خشونت) هستند، بیشترین تاثیر را بر کیفیت روابط زناشویی  داشته باشند و مشکلات  اقتصادی بیشترین  تاثیر  را بر آنها می گذارند. همچنین پژوهش های پیشین نشان می­ دهند که فشار  اقتصادی  ممکن است منجر به کناره گیری و عدم توجه مراقبت همسران نسبت  به یکدیگر شود. بنابراین، هنگامی­که  زوجین  با مشکلات مالی روبرو می­شوند، تعامل­های مثبت  بین آنها کاهش می­یابد. گرمی و حمایت کنندگی تعامل­های زناشویی  نیز  بر خوشبختی و رضایتمندی زناشویی تاثیر می­گذارد و از این طریق کیفیت زناشویی را کاهش می­دهد. کانجر و الدر(۱۹۹۰) مدلی(شکل۲-۵) را برای تبیین  بهتر این موضوع پیشنهاد کردند.

 

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این مدل نشان می دهدکه شاخص­های عینی مشکلات اقتصادی( نداشتن درآمد متناسب با نیازها، فشار اقتصادی حاصل از درآمدکم یا نداشتن درآمد در طولانی مدت، و عدم ثبات شغلی) با احساس فشاراقتصادی(این استنتاج که منابع مالی برای برآوردن احتیاجات خانواده کافی نیستند) مرتبط است. همچنین مشکل اقتصادی موجب مشکلات تعاملی  بین  همسران( افزایش خشونت و رفتار منفی) کاهش گرمی و حمایت کنندگی(رفتار مثبت) می­شود، هنگامی که همسران متوجه می­شوند منابع خانواده برای حفظ یک زندگی مطلوب یا زندگی که انتظار آن را داشتند کافی نیست(کانجر و والدر،۱۹۹۰). مشکلات  تعاملی حاصل  از فشار اقتصادی موجب کاهش کنش متقابل مثبت بین همسران شده  و در نهایت  بر خوشبختی و رضایتمندی زناشویی تاثیر می­گذارد(گانگ،۲۰۰۷).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

۲-۳- رویکردها و برنامه ­های پیشگیری

 

در گذشته درمانگران به پیشگیری علاقه و تعهد کمتری نشان می دادند، اما اخیراً به امکان پیشگیری از درماندگی زناشویی توجه بیشتری شده است. رویکردهای پیشگیری بر زوج هایی تمرکز دارند که هنوزمشکلات رابطه­ای عمده ای را تجربه نکرده اند. برنامه ­های پیشگیری بیشتر بر الگوهای روانی آموزشی و مهارت و شایستگی مبتنی هستند و برتوانمندی­ها و سلامتی زوج توجه دارند. اگرچه این رویکردها از عوامل مخاطره انگیزی همچون سبک های ارتباطی نادرست، الگوهای تعاملی آسیب زا و نگرش های منفی غافل نیستند، اما بیشتر تاکیدشان بر رشد نگرش های مثبت ورضایتبخش دوسویه، سبک های ارتباط و الگوهای صمیمیت است. به عبارت دیگر رویکردهای درمانی اغلب بر الگوهای طبی مبتنی هستند و عموماً به زوج ها با دید و نگرش آسیبی نگاه می­ کنند، در حالی که رویکردهای پیشگیری این گونه نیستند. به علاوه بیشتر برنامه های پیشگیری دارای اجزاء زیر هستند. آنها آموزشی، مبتنی بر تجربه، دارای ساخت، دارای برنامه،محدود به زمان، مثبت نگر، معمولاً اقتصادی و دارای ساخت و دارای جهت گیری گروهی می­باشند. در حالی که مدل های درمانی دارای ساخت کمتر، برنامه ریزی کمتر، جنبه آموزشی کمتر، مثبت نگری کمتر، بدون محدویت زمانی و از نظر هزینه نیز بالا هستند(گینزبرگ[۳]، ۲۰۰۰). علی­رغم تفاوت های موجود بین پیشگیری و درمان، طی دو دهه گذشته مرزهای بین این دو نوع مداخله تا حدودی از بین رفته است. تاثیر مدل های روانی-آموزشی در درمان و حوزه های بهداشت روانی، تمرکز بر مداخله هایی که از نظر هزینه مقرون به صرفه بوده و دارای کارایی باشند و رشد درمان های کوتاه مدت، در کمرنگ شدن مرزهای این دو حوزه موثر بوده اند. امروز استفاده از مدل ای درمانی در مداخله های پیشگیری و کاربرد مدل های پیشگیری در زمینه درمان رواج بیشتری یافته است. بنابراین می توان گفت که مشخص کردن مرز بین پیشگیری، توانگرسازی و درمان تاحدودی غیر ممکن است(برگر و هنا، ۱۹۹۹).

 

پیشگیری شامل هر نوع رویکرد، طریقه یا روش است که برای اصلاح شایستگی و عملکرد بین فردی برای افراد و در اینجا به ویژه  برای همسران، طراحی می­شود(برگر و هنا،۱۹۹۹).

 

به طور کلی سه سطح پیشگیری وجود دارد که به شرح هر کدام پرداخته می­شود:

 

پیشگیری اولیه به مداخله هایی اطلاق می شود که از طریق آن به زوج ها کمک می شود تا دچار درماندگی نشوند. این نوع مداخله­ها منابعی را برای زوج ها فراهم می­ کنند که از طریق آن از بوجود آمدن مشکل جلوگیری می­شود. در بیشتر موارد جهت گیری این نوع مداخله ها به دوره های انتقالی و چرخه های زندگی زناشویی است(به عنوان مثال،آشنا شدن، ازدواج، تولد اولین فرزند و غیره). در جریان این دوره­های حساس، استرس در حد بالاست و برای اینکه زوج ها به طور موثر وارد روابط شوند به راهبردهای مقابله­ای اثربخش­تری نیاز دارند و برنامه ­های پیشگیری اولیه به همین منظور تهیه می­شوند.

 

پیشگیری سطح دوم، برای افرادی که با توجه به مشکلات ارتباطی در معرض خطر بیشتری هستند، بکارگرفته می شود. این زوج های درمعرض آسیب با بهره گرفتن از روش های ارزیابی و تشخیص منظم شناسایی می شوند. هدف پیشگیری سطح دوم عبارت است از تمرکز بر مشکلات رابطه ای و تلاش برای کاهش شدت خطر و آسیب­های آن.

 

پیشگیری سطح سوم، برای زوج هایی است که قبلاً مشکلات شدیدی را تجربه کرده اند و این مداخله ها به منظور کاهش احتمال بازگشت آنها می باشد. واضح است که این زوج ها احتمال عود دارد(ادیتال و لوی[۴]،۲۰۰۵).

 

برگر و هنا(۱۹۹۹) اهداف سه سطح پیشگیری را در ارتباط زوج ها به صورت زیر مشخص کرده است:

 

پیشگیری اول: این برنامه­ها بر کمک کردن به زوج ها در جهت رویارویی با مسائل طبیعی زندگی، همچون دوره­های انتقالی زندگی تاکید دارند(به عنوان مثال نقش های والدی، تغیرات محل زندگی، تغییرات شغلی).

 

پیشگیری دوم: این برنامه ها برای پیشگیری از نارضایتی آینده یا از دست دادن رابطه دلخواه، همچون مهربانی و صمیمیت، طراحی می شوند.

 

پیشگیری سوم: این برنامه ها به زوج هایی که مشکلات جدی دارند کمک می­ کند تا از زوال رابطه و یا جدایی زناشویی جلوگیری کنند.

 

کمیته پیشگیری موسسه طبی[۵]، حوزه پیشگیری را در سه سطح عمومی[۶]، انتخابی[۷] و نشان داده شده[۸]، مشخص کرده است. این طبقه بندی بر حضور و شدت عوامل خطر ساز برای ایجاد یک اختلال روانی مبتنی  می­باشد. بنابراین، پیشگیری عمومی به جمعیت عمومی نظر دارد نه بر افرادی که در خطر هستند. راهبردهای پیشگیری انتخابی، بر گروههایی تمرکز دارد که خطر نسبتاً جدی برای ابتلا به یک اختلال روانی را نشان می­ دهند. و نهایتاً راهبردهای پیشگیری نشان داده شده، در مورد افراد یا گروههایی است که قبلاً برخی  نشانه­ها را داشته اند و یا آنهایی که آمادگی های جسمی برای ابتلا به یک اختلال را نشان داده اند. در واقع مداخله­های عمومی همان پیشگیری اول هستند، مداخله های انتخابی همان پیشگیری دوم و مداخله های نشان داده شده یا به عنوان پیشگیری دوم و یا پیشگیری سوم می باشد(برگر وهنا، ۱۹۹۹).

 

[۱] – Conger, R. D., Elder, G. H., Lorenz, F. O., Conger, K. J., & etal

 

[۲] – marital inability

 

[۳] – Ginsberg, B. G

 

[۴] – Adital B., Lavee, Y.

 

[۵] – Institute Of  Medicin’s(IOM) Prevention Committee

 

[۶] – universal

 

[۷] – selective

 

[۸] – indicated

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:10:00 ب.ظ ]




حرکت غنی­سازی ازدواج در انقلاب های اجتماعی دهه ۱۹۶۰ بوجود آمد که از چند منبع سرچشمه گرفت. در همان زمان که گابریل کالو[۲]، یک کشیش کاتولیک در بارسلون اسپانیا، زوج ها را راهنمایی می کرد به عنوان آغاز رویارویی زناشویی به حساب می آید. هربرت اتو[۳] یک حرکت انسانی کار با زوج ها را در  کالیفرنیا پایه ریزی کرد. در اکتبر ۱۹۶۲ دیوید و ورا میس[۴] یک گروه از زوج های کویکر[۵] را در مرکزی در پنسلوانیای غربی مورد راهنمایی قرار می دادند. میس یک پیشرو در رشد مشاوره ازدواج در برتانیا و ایالات متحده بود. میس در سال ۱۹۷۳ انجمن غنی سازی ازدواج برای زوج ها را (آ، سی، ام، ای) بوجود آمورد و مدل غنی سازی ازدواج که میس بوجود اورد، الگوی اصلی این برنامه شد. در دهه۱۹۶۰،اسمیت[۶] آزمایشگاهی را برای ارتباط زوج ها طراحی کرد. در اوایل دهه۱۹۷۰، میس و اسمیت برنامه هایشان را ترکیب کردند.برنامه های این پیشروان از نظر چهارچوب و روش تفاوت دارند اما آنها در دو باور اصلی مشترکند: ۱- رابطه زناشویی کلید زندگی خانوادگی موفقیت آمیز است. ۲- مداخله های پیشگیری موثرتر و مفید تر از درمان هستند(برگر و هنا، ۱۹۹۹).

 

 

حتی پس از گذشت حدود ۴۰ سال، اصطلاح غنی سازی ازدواج دارای تعریف دقیق و استانداردی نیست. بیشتر افرادی که در این حوزه کار می­ کنند، در این زمینه اتفاق نظر دارند که غنی سازی ازدواج عبارت است از برنامه هایی که برای آن دسته از زوج هایی طراحی می شوند که کارکرد رابطه ای خوبی دارند، اما مایلند رابطه­شان را هر چه بیشتر رضایت بخش­تر نمایند. میس عقیده داشت که هریک از زوج ها یک ظرفیت طبیعی برای کامل شدن و رشد دو سویه را دارند که در بیشتر موارد در حد نامناسبی باقی می ماند. او عقیده داشت در بسیاری از موارد ازدواج­ها به این دلیل با شکست روبرو می شوند که زوج ها نمی توانند منابع بلقوه خویش را به فعلیت برسانند. از این رو برنامه طراحی می شوند تا به زوج هاکمک کنند که توانمندی های بالقوه خویش را به ظهور رسانند. این برنامه ها نه تنها می توانند از شکست ازدواج در بسیاری از موارد جلوگیری کند، بلکه کیفیت بسیاری از رابطه ها را بهبود می بخشند(فقیرپور،۱۳۸۳).

 

کاترون[۷] مفهوم غنی سازی ازدواج را در شکل(۲-۶) نشان می دهد.

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تصور کنید که تجارب زندگی در یک پیوستار از درمان تا غنی سازی توزیع شده است. افراد زیادی برای حل  یک مشکل طبی، عاطفی یا زناشویی نیازمند درمان هستند. در این حالت آنها در یک جو درمانی قرار می گیرند.  هدف درمان حرکت دادن بیمار با مراجع از حوزه درمان  به حوزه عملکرد بهنجار است. فضای کارکرد بهنجار عبارت است از توانایی مقابله با مسائل و خواسته های زندگی روزانه. پیشگیری در این فضا قرار  می­گیرد. زیرا در اینجا برای جلوگیری از برگشت یک فرد یا یک زوج به داخل حوزه درمان برنامه ریزی  می­شود. بیشتر افراد دو فضای نخست را تجربه می کنند. بنابراین این دو فضا عموماً قابل فهم هستند. اگر شما  در فضای بهنجار نباشید، احتمال دارد که در فضای درمانی قرار داشته باشید. کاترون عقیده دارد که پیوستار از درمان و مقابله فراتر می رود و غنی سازی را نیز در بر می گیرد. غنی سازی حرکت به طرف رشد رابطه زناشویی است. رشد رابطه زناشویی عبارت است از تقویت رابطه زناشوی از طریق ایجاد اهداف و جهت­ها برای ازدواج(فقیرپور،۱۳۸۳).

 

پایان نامه ها

 

۲-۳-۱-۱- ویژگی ها

 

مدل غنی سازی ازدواج (A. C. M. E) دارای ویژگی های زیر است:

 

۱- برنامه ­های غنی سازی ازدواج برای زوج هایی است که زندگی زناشویی سالم دارند. درعمل این برنامه ها برای زوج هایی است که در بحران زناشویی نیستند و به دلیل مشکلات بدنبال درمان نمی باشند.

 

۲- برنامه بوسیله یک نفر و یا بیش از یک نفر آموزش دیده  با روش (آ،سی،ام،ای) و زوج های ثبت نام کننده، هدایت می شود و رهبر سبک تعاملی و مشارکتی را اعمال می­ کند.

 

۳- روش اساساً مبتنی برتجربه و پویاست، نه تعلیمی و استدلالی.

 

۴- زوج های شرکت کننده برای تعامل و گفتگوی خصوصی در یک زمینه گروهی فرصت دارند.

 

۵- ممکن است از تمرین های تجربی ساخت دار استفاده شود.

 

۶- زوج های شرکت کننده، اغلب در تعیین موادمورد بحث در برنامه نظر می دهند(آ،سی،ام، ای،۱۹۹۵؛ به نقل از برگر و هنا،۱۹۹۹).

 

۲-۳-۱-۲- ساختار برنامه

 

برنامه غنی سازی ازدواج از نظر ساختار متفاوت است. یعنی در بعضی زمینه­ها دارای انعطاف پذیری می باشد. همچنین در این مدل افراد مختلف با دیدگاه های ویژه خودشان ساختار برنامه را تغییر می دهند(برگر و هنا، ۱۹۹۹).

 

۲-۳-۱-۳- اهداف

 

برای برنامه های غنی سازی ازدواج اهداف عمومی زیر توسط انجمن غنی­سازی ازدواج(A. C. M. E) پذیرفته شده است، اگرچه متناسب با موقعیت های خاص، ممکن است اهدافی نیز اضافه شود (برگر و هنا، ۱۹۹۹).

 

۱- افزایش آگاهی هر زوج از خود  و همسرش با تاکید بر توانمدی ها و بالقوه های فردی و رابطه ای.

 

۲- شناختن جهت های رابطه برای رشد دان رابطه .

 

۳- رشد دادن و تشویق کردن استفاده از ارتباط اثربخشف حل مساله و مهارت های  حل تعارض.

 

۴- یادگیری مهارتها و کشف راههایی که از طریق آنها رشد به طور مثبت رخ دهد.

 

۵- افزایش صمیمیت دو سویه و همدلی.

 

۲-۳-۱-۴- مهارت ها

 

مهارت هایی که در A. C. M. E مورد توجه قرار می گیرند عبارتند از:

 

    • نشان دادن نحوه مشارکت مثبت برای یک رابطه زناشویی سالم.

 

    • نشان دادن همکاری و مشارکت با همسر.

 

    • نشان دادن گرمی و توجه.

 

    • برقرار کردن ارتباط موثر و داشتن فهم و بینش به دیگران.

 

    • سهیم شدن تجارب زناشویی با دیدی باز.

 

    • نشان دادن حساسیت به نیازهای دیگران در گروه.

 

    • نشان دادن توانایی مقابله موثر با موقعیت مشکل در گروه.

 

  • نشان دادن برنامه ریزی موثر و مهارت های طراحی برنامه.

۲-۳-۲- رویکرد ارتباط زوج (C. C[8]

 

برنامه ارتباط زوج ها بیشتر تحت تاثیر نظریه های نظام های خانواده بوده است و چندین نفر در رشد این برنامه نقش اساسی داشته اند که از جمله می توان به افراد زیر اشاره کرد. روبن هیل[۹]، ویرجینیا ستیر و همکارانش، دان جکسون[۱۰]، پاول واتزلاویک[۱۱]، سیدنی جورارد[۱۲] و ویلیام هیل[۱۳].

 

اهداف کلی برنامه ارتباط زوج برای کمک کردن به زوج ها در موارد زیر می باشد: ۱- در موضوعات روزانه به طور موثرتر ارتباط برقرار کنند.

 

تعارضات را کنترل و حل کنند.

 

یک رابطه زنده و رضایت بخش بوجود آورند(فقیرپور،۱۳۸۳).

 

[۱] – Association for Couples in Marriage Enrichment (A. C. M. E)

 

[۲] – Gabriel Calvo

 

[۳] – Herbert Otto

 

[۴] – David & Vera Mace

 

[۵] – فرقه­ ای از پروتستان­های آمریکا

 

[۶] – Smith

 

[۷] – Cotron

 

[۸] – Couple Comminication(CC)

 

[۹] – Reuben Hill

 

[۱۰] – Don Jackson

 

[۱۱] – Paul Watzlawick

 

[۱۲]- Sydney Jourard

 

[۱۳]- William Hill

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ب.ظ ]




برنامه پیشگیری و تقویت رابطه[۱] (P. R. E. P) -کیفیت روابط زناشویی

 

ریشه های اختصاصی این برنامه به میانه های دهه ۱۹۷۰ بر می گردد، زمانی که محققان زیادی درماندگی زناشویی را مورد مطالعه قرار دادند. در دانشگاه ایندیانا هووارد مارکمن[۱] و جان گاتمن[۲] از افرادی بودند که در این زمینه مطالعه کردند. این محققان در زوج های درمانده نقص های ارتباطی  را پیدا کردند و نهایتاً مارکمن به این نتیجه رسید که کیفیت ارتباط قبل از ازدواج و قبل از درماندگی یکی از مهمترین پیش بینی کننده­های درماندگی زناشویی آینده است. بر اساس این یافته­ها مارکمن یک برنامه پیشگیری را بوجود آورد(استامن، ۲۰۰۰)

 

(P. R. E. P) بر دیدگاه سنتی رفتاری- شناختی و زوج درمانی رفتاری مبتنی شده است. بنابراین بر روش های تفکر( نگرش ها و انتظارات) و رفتارهایی(ارتباط و کنترل تعارض) توجه دارد که با شکست یا موفقیت زناشویی همراه می باشند. رویکرد مهارت محور بر این پیش فرض تکیه  می کند که زوج ها می توانند رفتارهای تازه­ایی را یاد بگیرند که به آنها کمک کند تا  از زوال رابطه که به وفور در ازدواج دیده می­شود، پیشگیری شود. این برنامه علاوه بر ریشه های رفتاری- شناختی بر طیف وسیعی از تحقیقات زناشویی متکی می­باشد. اگر چه مسیر مشخصی برای درماندگی زناشویی و طلاق وجود ندارد، اما شکل(۲-۷) در بر گیرنده یک الگوی کلی است که بر پایه مطالعات مختلف مربوط به ازدواج و رابطه، مسیر شکست ازدواج را نشان می دهد.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در این مدل دو نفر از طریق آمیختن شباهت ها و تفاوت ها جذب یکدیگر می شوند. و وقتی مدت زمانی را با هم می گذارانند در صورتی که زمان رضایتبخش باشد نسبت به هم احساس دلبستگی می کنند. در این میان یک احساس اضطراب برای از دست دادن عشق بالقوه بوجود می آید. در این زمینه تعهد رشد می کند و تا حد زیادی اضطراب از طریق پیمان با هم بودن، رفع می شود. برای بسیاری از زوج ها این تعهد در جریان ازدواج به اوج خود می رسد. قبل از عروسی، بیشتر زوجها برای اولین بار درباره توانایی­شان برای دست بکار شدن با تعارض آزمون هایی کرده­اند، اما آنها در جریان دوستی­شان با بسیاری از موضوعات مهم و یا اختلاف ها روبرو نشده­اند. و این دلیلی است بر اینکه چرا در این مرحله رضایتمندی خیلی زیاد است.هنوز دلیل روشنی وجود ندارد که چگونگی زوج ها ارتباط برقرار می کنند و با تعارضات که داستان مهمی را درباره آینده شان خبر  می دهد، دست بکار می شوند. فراتر از سطح رضایتمندی قبل از ازدواج، این زوج های متعهد باید در طی زمان  به طور روز افزونی  با مشکلات مربوط به باهم بودن روبرو شوند. همین امر توضیح می دهد که چرا بسیاری از زوج ها می­توانند تعهد را بوجود آورند و تا زمانی که دلبستگی را دارند همچنان خوشحال باقی بمانند و بتدریج با خشم های پایدار و تعارضات حل نشده فرسایش پیدا می­ کنند. اینکه آنها درباره چه چیزی بحث می­ کنند و چگونه بحث می کنند نتیجه انتظارات و توانایی شان برای برقراری ارتباط و مذاکره موثر است. بسیاری از این انتظارات و توانایی ها بر تجارب قبلی زندگی با خانواده اصلی، روابط گذشته و زمینه فرهنگی شان مبتنی است. الگوهای معینی از رویارویی نامناسب با تعارض که بر رابطه اثر تخریبی دارند، در بسیاری از ازدواج ها بطور تکراری ظاهر خواهد شد. علاوه بر این در طی زمان یک تغییر مهم در رابطه رخ خواهد داد، همسر فعلی بجای اینکه منشاء لذت یا حمایت باشد، بطور روز افزون با درد و ناکامی همراه  می شود. برای بسیاری از زوج ها،  این حالت پیش فرض اساسی مربوط به فلسفه باهم بودن را که ( داشتن یک دوست صمیمی و حمایت کننده در زندگی بود)، نقض می کند. ممکن است تعبیر های منفی تر از آنچه هست، تعبیر کنند، تدریجاً اطمینان کاهش می یابد و احساس دلبستگی که به تعهد منتهی می شد، شکننده می شود. و در واقع ما شاهد زوج هایی می شویم که باقربانی شدن تعهد در کوره داغ تعارض ها، آینده  رابطه شان تهدید می شود. نهایتاً از ازدواج پوسته ای  می ماند و هر یک از زوج ها انتظار تغییر از دیگری را دارد.  در این حالت برقراری مجدد نقطه نظر اولیه دشوارتر می گردد. در اینجا کلید های حفظ ازدواج  در گرو تعهد  بعنوان فداکاری نیست بلکه بیشتر بعنوان یک اجبار است. به عیارت دیگر حالا تصمیم برای ماندن یا ترک  کردن بیشتر بر اساس مقایسه بهای ترک کردن در برابر اشتیاق برای ماند انجام می گیرد. در اینجا با توجه به  نقطه نظر  زوج ها ممکن است آنها از همدیگر طلاق بگیرند و یا به یک زندگی زناشویی بدبخت  گونه ادامه  دهند. البته بعضی از زوج ها از این مکان توام با فشار زیاد و فداکاری کم، به رشد مجدد فداکاری، عشق و مثبت بودن در ازدواج، برمی­گردند. این الگوی مربوط به شکست ازدواج اهدافی را برای مداخله مطرح می­ کند که عبارتند از: الگوهای معین ارتباط، کنترل تعارض، باورهای با کارکرد بد و شناخت ها و انگیزه های مربوط به تعهد. چیزهایی وجود دارد که زوج ها می­توانند یاد بگیرند و عمل کنند تا به آنها کمک شود که در مسیر شکست قرار نگیرند و در مسیر دوستی، حمایت و صمیمیت قرار بگیرند(برگرو هانا،۱۹۹۹).

 

۲-۳-۵- مدل رفتاری – ارتباطی

 

رویکرد رفتاری- ارتباطی، ترکیبی نظری- عملی از سیستم ها و جهت گیرهای شناختی- رفتاری است. گرچه رفتار بر اساس تامین اهداف حقیقی و یا استعاره­ای مفهوم سازی می­شود، اما تعدیل­هایی که میان  همسران روی می دهد همیشه دارای پیامد های ارتباطی است. به این معنا که رفتار یکی از همسران بر طرف مقابل اثراتی خواهد داشت. این موضوع به روشنی عقیده های نظام دار است. در عین حال مشخص شده است که اسنادهای فردی و تفسیرهای مربوط به رفتارهای همسر بسیار متنوع  بوده و بر درک همسر و نوع پاسخی که بروز خواهد کرد اثر می گذارد. در حقیقت رفتار موجود در یک رابطه، به شکلی چشمگیر تحت تاثیر عوامل  شناختی قرار می گیرد. مدل رفتار- ارتباطی نظامی مفهومی و بالینی ترکیب سه سیستم نظری  بسیار  مقبول  دهه گذشته(تبادل اجتماعی، شناخت درمانی و رفتار درمانی) می­باشد. رویکردهای رفتاری مربوط به مشکلات زناشویی، از زمان پیدایش خود در کمتر  از دو دهه دستخوش تحول گسترده­ای شده ­اند. در مداخله­های رفتاری نخستین، نظریه تبادل اجتماعی و قراردادی ساده مورد تاکید قرار می­گرفتند. اخیراً نگرش­های مداخله­ای با طیف گسترده ای طراحی شده ­اند. هدف این نوع نگرش ها عبارتند از افزایش رفتارهای مثبت و خوشایند، بهبود در ارتباط، ایجاد مهارت های حل مسئله و حرکت در جهت حل مسائل جنسی، ایجاد تغییر در الگوهای زیان بخش یا مخدوش فکری که ممکن است زوج ها داشته باشند، پیدا کردن راه­هایی  برای جلوگیری از تشدید تعارض و کوشش برای تغییر  الگوهای وسیع­تر رفتاری که به اختلافات زناشویی منجر می­شوند. رویکردهای اولیه، رضایت زناشویی را افزایش در تعامل های مثبت بین زوج­ها تعریف می­کردند و در نتیجه در مداخله های رفتاری سعی می­شد به جای تعامل­های منفی، تعامل­های مثبت جایگزین شوند. این کار، از طریق تشخیص و افزایش  رفتارهای مطلوب صورت می گرفت. در نگرش رفتاری که عمدتاً بر اساس  نظریه های یادگیری برخاسته از آزمایشگاه استوار بود و با کارهای اسکینر قوت گرفته بود، کنش­های متقابل بین زوج های مشکل دار، تحت کنترل منفی تلقی می شد. یعنی این تعامل ها به وسیله تنبیه یا ترس از  پیامد های منفی کنترل می شوند. بنابراین، هدف این نوع مداخله­های رفتاری اولیه، تغییر جهت­گیری از کنترل منفی به کنترل مثبت بود. به این معنی که طرفین به علت اجتناب از تنبیه، مثبت عمل نکنند، بلکه به علت خوشحال کردن طرف مقابل، دست به این کار بزنند( و این خود، باعث می شود که طرف دوم، طرف اول را  خوشحال کند). این مفاهیم، هنوز هم زیر بنای نظری قسمت اعظم رفتار درمانی زناشویی امروزی را تشکیل می دهند. اما امروزه هم نظریه و هم عمل، توسعه پیدا کرده اند به نحوی که بتوانند نوآوری­های مهمی را در خود جای دهند.  نظریه یادگیری اجتماعی بندورا مخصوصاً در درک ما از فرایندهای شناختی- ادراکی، که در کار با زوج های مشکل دار اهمیت دارند، موثر بوده است. دلالت ضمنی و مهم این نگرش این است که متخصص بالینی باید اسنادهایی را که طرفین در مورد رفتار خود و رفتار طرف مقابل به کار می گیرند، مورد ارزیابی قرار دهند. اسنادها عبارتند از اعتقاد طرفین درباره علل و دلایل رفتارهای طرف مقابل. درمانگر زناشویی، علاوه بر ارزیابی علل مورد نظر رفتارها باید شیوه ای را که هر یک از طرفین  در تفسیر تاثیر رفتار خود و رفتار طرف دیگر به کار می گیرند(سبک شناختی)مورد ارزیابی قرار دهد.(قاسم زاده، ۱۳۷۸).

 

[۱] – Howard Markman

 

[۲] – John Gottman

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم