کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



مفهوم منبع کنترل به این مربوط است که شخص تا چه اندازه باور دارد که بر شرایط خود مؤثر بوده و کنترل دارد. منبع کنترل اولین بار در نظریه یادگیری راتر در سال ۱۹۶۵ مطرح شد. راتر مفهوم منبع کنترل را برای انکار نمودن تفاوت‌های شخصیت در عقاید ما نسبت به منبع تقویمان معرفی نمود. پژوهش راتر نشان داده است که برخی از مردم معتقدند تقویت وابسته به رفتار خود آن‌هاست. دیگران فکر می‌کنند که تقویت توسط نیروهای بیرونی کنترل شده است. منبع کنترل به میزان اعتقاد فرد در مورد کسب پاداش از طریق کوشش شخصی اطلاق می‌شود (راتر، ۱۹۶۶).

 

پایان نامه

 

 

 

۲-۷-۲٫ منبع کنترل درونی

 

افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل درونی هستند، خود را حاکم بر سرنوشت خود می‌بینید. این افراد به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی یعنی منبع داخلی نظارت و کنترل باور دارند.

 

افراد دارای منبع کنترل درونی، اعتقاد دارند که کنترل کافی بر زندگی خود و رویدادهای آن داشته و مطابق همین باور رفتار می‌کنند. تحقیق نشان داده است که آن‌ها در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند. کمتر تحت نفوذ دیگران قرار می‌گیرند و برای مهارت‌ها و پیشرفت‌های خود ارزش والاتری قائل هستند. آن‌ها بیشتر از افراد دارای منبع کنترلی بیرونی برای قبول مسؤولیت اعمال خود آمادگی دارند. تحقیقات مقدماتی حاکی از آن است که افراد دارای منبع کنترل درونی از بهداشت روانی بهتری برخوردار هستند.

 

همچنین، این افراد در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل نمودند. آن‌ها اضطراب کمتر و عزت‌نفس بیشتری گزارش می‌کنند، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسؤولیت جهت اعمالشان دارند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند (کریمی، ۱۳۸۹).

 

آیا منبع کنترل درونی همیشه مطلوب است؟ پژوهشگران حوزه منبع کنترل نگران آن هستند که تمایز درونی – بیرونی صرفاً به عنوان اصطلاحی برای بیان خوب و بد یا باکفایت و بی‌کفایت به کار برود. با وجود این، در بسیاری از تحقیقات معلوم شده است که درونی‌ها کارکرد بهتری نسبت به بیرونی‌ها دارند. شاید یک علت آن باشد که بسیاری از پژوهش‌ها در زمینه‌هایی انجام شده که فرد بر آن­چه برایش اتفاق افتاده تا حدودی کنترل دارد (مثلاً دانشجویان می‌توانند با تغییر عادات مطالعه خود بر نمره‌هایشان اثر بگذارند). در چنین موقعیت‌هایی، اعتقاد به مهار شخص می‌تواند درست و انطباقی باشد، اما موقعیت‌هایی نیز هستند که فرد کنترل اندکی بر آن‌ها دارد. در برخی مشاغل خاص، کسانی که سخت کار می‌کنند به همان میزانی حقوق دریافت می‌کنند که افراد فراری از کار دریافت می‌کنند. در یک حکومت استبدادی، در اکثر موارد امکان آن وجود ندارد که به حکومت و دولت تأثیر گذاشت. در چنین موقعیت‌هایی، اعتقاد به مهار شخص ممکن است موجب پریشانی فرد شود (ساپینگتون، ترجمه حسین شاهی، ۱۳۸۸).

 

 

 

 

۲-۷-۳٫ منبع کنترل بیرونی

 

افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل بیرونی هستند تصور می‌کنند که دریافت تقویت آن‌ها وابسته به مردم دیگر، تقدیر و یا شانس است این افراد معتقدند که بر آن­چه بر ایشان روی می‌دهد کنترل ندارند و رویدادها را به منابع بیرونی از خود مثل شانس، سرنوشت و صاحبان قدرت نسبت می‌دهند. در واقع، این افراد فکر می‌کنند که دریافت تقویت آن‌ها وابسته به لطف دیگران و یا شانس است. مردم دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که تقویت توسط مردم دیگر کنترل شده و آن‌ها در مقابل این نیروهای بیرونی ناتوان‌اند. (شولتز، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).

 

منبع کنترل ما تأثیر مهمی بر رفتارمان خواهد داشت. اشخاصی دارای منبع کنترل بیرونی هستند که معتقدند رفتارها یا مهارت‌های آن‌ها در تقویت‌هایی که دریافت می‌دارند اثری ندارد، در نتیجه در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایده‌ای نمی‌بینند. آن‌ها به منبع کنترل زندگی خود در زمان حال یا آینده باور چندانی ندارند. (کریمی، ۱۳۸۹).

 

افراد معتقد به منبع کنترل بیرونی ارزش ناچیزی برای هرگونه تلاش جهت بهبود بخشیدن به شرایط خود قائل می‌باشند. برای این افراد زندگی بیشتر نوعی بازی شانس است و به نظر آن‌ها موفقیت بیشتر به شانس یا لطف دیگران بستگی دارد (گنجی، ۱۳۹۱).

 

بنابراین درمی‌یابیم که منبع کنترل درونی – بیرونی یک بعد شخصیتی است و به‌طور کلی بیشتر مردم بین این دو حد افراطی قرار می‌گیرند. میزان درونی یا بیرونی بودن فرد یک رشته پیامدهای رفتاری خواهد داشت. انتظار می‌رود که درونی‌ها در انواع بسیاری از فعالیت‌ها سلطه‌جویی و کارآمدی نشان دهند. در حالی که بیرونی‌ها بیشتر منفعل هستند. (کریمی، ۱۳۸۹).

 

 

 

۲-۷-۴٫ ویژگی‌های افراد با منبع کنترل درونی

 

اشخاص با منبع کنترل درونی از لحاظ رفتاری و شخصیتی دارای ویژگی‌های زیر می‌باشند:

 

    • کنترل کافی بر زندگی خود دارند، یعنی به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی باور دارند.

 

    • در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند و در انواع بسیاری از فعالیت‌ها سلطه‌جویی و کارآمدی نشان می‌دهند.

 

    • کمتر تحت نفوذ دیگران قرار می‌گیرند و حس انتخاب شخصی بیشتری را تجربه می‌کنند.

 

    • برای مهارت‌ها و پیشرفت‌های شخصی خود ارزش والاتری قائل‌اند.

 

    • نسبت به تقویت های محیطی که می‌توانند برای هدایت رفتار خود از آن‌ها استفاده کنند هشیارترند.

 

    • بیشتر افراد دارای کنترل بیرونی برای قبول مسؤولیت اعمال خود آمادگی دارند.

 

    • با احتمال بیشتری درگیر خیال‌پردازی‌های زیادتری درباره پیشرفت می‌باشند و خیال‌پردازی‌های کمتری درباره شکست دارند.

 

    • اطلاعات بیشتری را در موقعیت‌های متفاوت کسب نموده و پردازش می‌نمایند.

 

  • احتمال کمتری دارد که مشکلات هیجانی داشته باشند و الکلی بشوند.

۱۰- در کنار آمدن با ناراحتی‌های روانی توانایی بهتری دارند.

 

۱۱- عزت‌نفس بیشتری دارند و به شیوه‌های ماهرانه اجتماعی‌تری عمل می‌کنند.

 

۱۲- با همسالانشان مردمی‌ترند و جذب مردمی می‌شوند که می‌توان آن‌ها را دستکاری کرد.

 

۱۳- این افراد گرایش به کسب نمرات بیشتری در مدرسه دارند در آزمون‌های پیشرفت تحصیلی استاندارد نمرات بالاتری به دست می‌آورند.

 

۱۴- در تلاش برای قانع سازی و زورگویی مقاوم‌تر، زیرک‌تر و کنجکاوترند.

 

۱۵- احتمال دارد این اشخاص از نظر جسمانی سالم‌تر از افراد بیرونی باشند و نیز گرایش کمتری به بیماری‌های فشار خون، حملات قلبی دارند.

 

۱۶- افراد دارای منبع کنترل درونی به ورزش کردن علاقه­مندتر بوده و احتمال ترک سیگار در آن­ها بیشتر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 09:59:00 ب.ظ ]




اشخاص با منبع کنترل بیرونی از نظر رفتاری و شخصیتی دارای ویژگی‌های زیر می‌باشند.

 

    • این افراد به امکان کنترل زندگی خود در زمان حال و آینده باور چندانی ندارند.

 

    • در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایده‌ای نمی‌بینند.

 

 

    • احساس فشار روانی در این افراد بیشتر است.

 

    • افراد بیرونی محیط را تهدیدکننده می‌بینند، یعنی اعتقاد آن‌ها این است که کنترلی بر آن ندارند.

 

    • از نظر جسمانی نسبت به افراد درونی ضعیف‌ترند، یعنی درونی‌ها به نظر می‌رسد سالم‌تر باشند.

 

    • بیشتر از درونی‌ها به شانس اعتقاد دارند و در واقع برای افراد زندگی بیشتر نوعی بازی شانس است.

 

    • موفقیت‌هایشان را به لطف دیگران و یا شانس نسبت می‌دهند.

 

    • برای قبول مسؤولیت آمادگی کمتری دارند.

 

    • این افراد به طور کلی حس کنترلی را احساس نمی‌کنند.

 

  • بیشتر منفعل هستند و احتمال رفتار فعال در آن‌ها کمتر است (همان).

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ب.ظ ]




نظریه پردازی در حیطه ی هیجانات مثبت، بیش از دو هزار سال قدمت دارد. نخستین نظریه پردازی های منسجم در مورد این مقوله، به نظریات فلاسفه ی یونان باستان، به خصوص افلاطون و ارسطو در مورد هیجانات شادی و لذت، مربوط می‌شود (ویترس[۱]، ۲۰۰۹). در این نظریات، به طور بارزی به جنبه های غیرمادی و فراحسی هیجانات شادی و لذت، تأکید می‌شد و اعتقاد بر این بود که تجربه ی شادی و لذت اصیل، در نتیجه ی تجربیاتی همچون دستیابی به فضایل اخلاقی، درک زیبایی و خوبی، امکان پذیر خواهد بود (کسبیر و داینر، ۲۰۰۸). البته در میان فلاسفه ی یونان، نظریه پردازان از جمله آریستیپوس نیز لذت و شادی را به عنوان احساسات خوشایند آنی و موقعیتی می‌دانستند و برای این هیجانات، جنبه های شناختی و متعالی در نظر نمی‌گرفتند (گرامی، ۱۳۸۷).

 

 

در دوران پس از میلاد مسیح تا عصر رنسانس، در میان هیجانات مثبت، عمدتاً هیجان لذت، مرکز توجه نظریه پردازان بود، البته در آن دوران، تمایز و مرزبندی دقیقی بین هیجان لذت و شادی وجود نداشت و بسیاری از تبیین های ارائه شده برای هیجان لذت، مفهوم هیجان شادی به معنای تعریف شده در روان شناسی امروزی را نیز در بر می‌گرفت (کسبیر و داینر، ۲۰۰۸). در طول این سال ها نظریات بسیار مختلفی در مورد تبیین هیجان لذت، ارائه شد که بعضی از آن ها مانند نظریات فلاسفه ی مسیحی و اسلامی، معتقد به جنبه های مذهبی و معنوی در تبیین هیجان لذت بودند و بعضی دیگر صرف نظر از مبانی مذهبی و معنوی، به تبیین این هیجان می‌پرداختند. در مجموع این نظریات، چیزی که مورد اتفاق نظر اکثر این صاحب نظران بود، تعریف جنبه های شناختی و فراحسی برای هیجان لذت بود (گرامی،‌۱۳۸۷). حتی در نظریاتی مثل نظریه ی اپیکور، بنیانگذار مکتب فلسفی رواقی، که لذت را به عنوان غایت زندگی تلقی می‌کرد، تعریف لذت، صرفاً به لذت حسی محدود نمی‌شد بلکه لذت های پایدار فرامادی را نیز در بر می‌گرفت (سلیمانی، ۱۳۸۹). نقطه ی اوج این دیدگاه جامع در تبیین هیجان لذت، در نظریات جان استوارت میل[۲]، فیلسوف قرن نوزدهم، متبلور شد. براساس نظریه ی میل، لذات جسمی‌محض، برای حیوانات تناسب دارد ولی انسان ها علاوه بر لذات جسمی، لذات سطح بالاتری را نیز جستجو می‌کنند. او این دسته از لذات را که فقط خاص انسان بود، با عنوان لذت های برتر[۳] مطرح نمود. میل معتقد بود که این نوع از احساس لذت، برخاسته از مقولاتی همچون هنر، موسیقی، فلسفه، مذهب و مواردی از این قبیل است (فرانکلین، ۲۰۱۰). این دیدگاه میل، در تبیین های امروزی علم روانشناسی در مورد هیجان لذت، بویژه در حیطه ی مطالعات رویکرد روانشناسی مثبت،‌ بسیار تأثیر گذار بوده و مورد پذیرش و توافق عمومی‌نظریه پردازان و پژوهشگران این حیطه قرار دارد (کار، ۲۰۰۵؛ پترسون، ۲۰۰۶).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

در تاریخ روانشناسی علمی، نیز هیجان لذت، خیلی زودتر از هیجان شادی، مورد توجه نظریه پردازان قرار گرفت. مفهوم لذت، به طور ضمنی در مکاتب و رویکردهای اولیه ی روانشناسی، آشکار بود. مثلاً درقانون اثر[۴] ثرندایک[۵] بر ارائه ی یک مولفه ی لذت بخش و خوشایند، تأکید می‌شد. در رویکرد وونت[۶]، تجربه ی لذت به نوعی در یکی از مولفه های سه گانه ی اصلی تجربه ی هشیار، مطرح می‌شد. همچنین در نوشته های ویلیام جیمز[۷] نیز مطالبی در مورد لذت، دیده می‌شود که این هیجان را به ساز و کارهای بدنی مرتبط دانسته است (ویترس، ۲۰۰۹).  اولین نظریه پردازی جدی در مورد لذت، که مستقیماً این مفهوم را مورد بحث قرار داد، توسط فروید[۸]، صورت گرفت که «اصل لذت[۹]» را مطرح نمود. فروید اصل لذت را به عنوان یک نیروی انگیزشی در رفتار انسان در نظر گرفت و معتقد بود که براساس این اصل، فرد در پی دست یافتن به لذت فوری و اجتناب از درد و رنج است. در نظریه ی فروید، لذت بیشتر به عنوان یکی از منابع و عوامل تأثیر گذار بر حالات آسیب شناسی روانی بود، زیرا براساس اصل لذت، لذت به عنوان تمایلی در نظر گرفته می‌شد که لازم بود فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدها و نتایج احتمالی، ارضا شود (جانسون، ۲۰۰۹). البته فروید، صِرف تمایل لذت را معادل حالات آسیب شناسی، قلمداد نمی‌کرد، بلکه معتقد بود که اگر این تمایل، تحت تسلط ساختار شخصیتی ایگو[۱۰] قرار بگیرد، و متناسب با موقعیت و شرایط واقعی ارضا شود، منجر به پیامدهای ناسالم و ناکام کننده نخواهد شد. با این حال، در نظریه ی فروید،‌ لذت به عنوان یک مولفه ی مثبت تأثیر گذار بر سلامت روان، محسوب نمی‌شد (شولتز و شولتز؛ ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۷).

 

در سایر مکاتب و رویکردهای غالب روان شناسی در دهه های اول قرن بیستم نیز هیجانات مثبتی همچون شادی و لذت، به طور اختصاصی، مورد تأکید و توجه قرار نداشتند. در طی این سال ها تمرکز اصلی بسیاری از رویکردهای روانشناسی که به مقوله ی هیجانات می‌پرداختند، بر حالات هیجانی منفی ناسالم مانند افسردگی و اضطراب، به خصوص در موقعیت ها و زمینه های بالینی بود (واتسون[۱۱]، ۲۰۰۲). البته در این میان، رویکردهایی همچون رویکرد انسان گرایی با پیشگامی‌مزلو، برخلاف جریان غالب، با تمرکز محض بر آسیب شناسی روانی مخالف بودند و بر توجه به جنبه های مثبت انسان،‌ تمرکز داشتند، ولی در این رویکردها جریان پژوهشی منسجم، علمی‌ و نظام داری که به طور اختصاصی، حیطه ی هیجانات مثبت را هدف قرار دهد، راه اندازی نشد. تا اینکه در اواخر قرن بیستم با تغییراتی که در تعاریف ارائه شده از سلامت روان بوجود آمد (مک دونالد، ۲۰۰۶) و بویژه با شکل گیری رویکرد روانشناسی مثبت به پیشگامی‌سلیگمن، موج بی سابقه ای از اقبال پژوهشگران به حیطه ی هیجانات مثبت، بوجود آمد که بویژه از اوایل قرن بیست و یکم به طور بارزی در پژوهش های علمی‌روانشناسی، قابل مشاهده بود (شولتز و شولتز؛ ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۷). امروزه این جریان پژوهشی به طور روزافزونی به رشد و گسترش خود ادامه می‌دهد و تأکید و تمرکز عمده ی آن، بویژه بر هیجانات شادی و لذت است (سلیگمن، ۲۰۰۲).

 

[۱]. Vitterse

 

[۲]. John Stuart Mill

 

[۳]. Higher pleasure

 

[۴]. Law of effect

 

[۵]. Thorndike

 

[۶]. Wundt

 

[۷]. William James

 

[۸]. Freud

 

[۹]. Pleasure principle

 

[۱۰]. Ego

 

[۱۱]. Watson

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:58:00 ب.ظ ]




۲-۲-۲-۱ ریشه های تحولی

 

شادی به عنوان یک هیجان نخستین محسوب می‌شود که جزء الگوهای هیجانی مادرزادی است و تقریباً در تمام فرهنگ ها به صورت یکسان متجلی می‌شود (خداپناهی، ۱۳۸۷). نخستین تظاهرات هیجان شادی،‌ از همان هفته های اول بعد از تولد، در قالب لبخندهای نوزادان، نمایان می‌شود. این لبخندها در ابتدا در پاسخ به محرک هایی همچون نوازش کردن و تکان دادن، و در حدود یک ماهگی در واکنش به دیدنی های جالب، ایجاد می‌شود. در حدود ۶ تا ۱۰ ماهگی، نوزاد به چهره ی انسان، لبخند می‌زند و در حدود سه تا ۴ ماهگی برای نخستین بار، خنده نمایان می‌شود. این تظاهرات هیجان شادی در ماه های اول پس از تولد، بسیار حائز اهمیت است، زیرا والدین را ترغیب می‌کند تا به اندازه ی کافی پاسخدهی عاطفی داشته باشند و تحریکات محیطی لازم را برای نوزاد، فراهم آورند. بنابراین کارکرد حیاتی هیجان شادی در دوران نوباوگی و نوپایی، تقویت رابطه ی والد- کودک است که برای رشد جسمانی و روانشناختی سالم کودک، لازم است (برک، ترجمه ی سیدمحمدی، ‌۱۳۸۶؛ ماسن، کیگان، هوستون و کانجر؛ ترجمه ی یاسایی، ۱۳۸۷). از این دوران به بعد، تظاهرات شادی به موازات رشد توانمندی های شناختی، پیشرفت می‌کند و از کارکردهای اجتماعی بیشتری برخوردار می‌شود. به موازات پیشرفت سن در دوره های تحولی بعدی، فرد می‌تواند به طور هشیارانه از تظاهرات شادی خود برای تأثیر در روابط و تعاملات اجتماعی خویش بهره ببرد (محسنی، ‌۱۳۹۰).

 

 

۲-۲-۲-۲ جنبه های ژنتیکی

 

مطالعات انجام شده بر روی دوقلوها با مقایسه ی دوقلوهای یک تخمکی و دو تخمکی، نقش ژنتیک را در تجربه ی هیجانات مثبت، تأیید کرده اند. بر این اساس، این موضوع تأیید شده است که حداقل بخشی از تفاوت های فردی در تجربه ی هیجانات مثبت، به تفاوت در استعدادهای ژنتیکی مربوط می‌شود. این موضوع هم در مورد هیجان شادی و هم در مورد هیجان لذت، صدق می‌کند (کامپتون و هافمن[۲]، ۲۰۱۳).

 

بعضی از نظریه پردازان، معتقد هستند که برای تجربه ی شادی، یک «حد نهایی[۳]» وجود دارد. بر این اساس، همانطور که در مورد کنترل وزن، مطرح شده است که افراد، صرف نظر از اینکه چه رژیمی‌بگیرند، دارای یک حد نهایی برای میزان وزن خود هستند، برای تجربه ی شادی نیز مطرح می‌شود که شادی، ریشه ی ژنتیک دارد و هرفردی علی رغم تلاش در جهت تجربه ی شادی، بازهم به همان حد معین تجربه ی شادی بازخواهد گشت (رسنیک[۴]، ۱۹۹۷). البته عده ای از نظریه پردازان از جمله سلیگمن (۲۰۰۲) با پذیرش مطلق و افراطی این رویکرد جبر گرایانه مخالف هستند. این نظریه پردازان، ضمن اذعان به اینکه شادی مبنای ژنتیک دارد،  معتقدند که میزان تجربه ی شادی، تا حد زیادی در کنترل خود افراد استدر واقع رویکردهای واقع بینانه تر و متعادل تر بیان می‌دارند که اگرچه استعداد ژنتیک، در تعیین محدوده ی تجربه ی شادی،‌ تأثیر گذار است ولی عامل اصلی تعیین کننده در تجربه ی شادی، قضاوت ها و ارزشیابی های شناختی افراد از رویدادهای زندگی روزمره و نیز میزان تجارب هیجانات مثبت، همچون لذت است (رسنیک، ۱۹۹۷).

 

 

۲-۲-۲-۳ جنبه های فیزیولوژیک

 

براساس پژوهش های انجام شده به نظر می‌رسد که در بین مراکز مغزی، دسته ی تارهای جلویی میانی (ام- اف – بی)، سپتال و کرمینه مخچه که با سپتال رابطه دارد، می‌تواند در تجربه ی هیجان شادی، نقش داشته باشد. به علاوه، نقش هسته های دمی‌(بخشی از هیپوتالاموس و تالاموس) در تجربه ی هیجان شادی، تأیید شده است (خداپناهی، ۱۳۸۷). همچنین نتایج پژوهش های اخیری که در این زمینه انجام شده اند، نشان می‌دهند که قشر پیش پیشانی نیمکره ی چپ مغز،‌ به هنگام تجربه ی هیجان شادی، فعالیت قابل توجهی دارد. این یافته ها نشان می‌دهند که این قسمت از مغز با فرآیند کاهش و بهبود هیجانات منفی نیز ارتباط داشته و فعالیت آن توسط بعضی از اعمال ارادی در جهت کاهش هیجانات منفی، قابل افزایش است (کامپتون و هافمن، ۲۰۱۳).

 

۲-۲-۲-۴ جنبه های شناختی

 

در مورد جنبه های شناختی هیجان شادی، آنچه که مورد توافق نظر نظریه پردازان هیجانات مثبت است، این است که این بعد، عمدتاً به ارزشیابی شناختی در مورد رضایت از حیطه های مختلف زندگی، اشاره دارد (کار، ۲۰۰۵). رضایت از زندگی، محصول ارزیابی فرد از کارکرد و شرایط زندگی خود است، به گونه ای که کیفیت این ارزیابی، به استانداردها و معیارهای هرفرد، مربوط می‌شود (وایتنک و همکاران[۵]، ۲۰۰۴). بنابراین تحقق بعد شناختی هیجان شادی، هنگامی‌اتفاق می‌افتد که فرد براساس معیارهای درونی شده ی خود، ارزیابی مثبتی از کل زندگی و حیطه های اختصاصی آن داشته باشد و تجارب زندگی خود را در مجموع، خوب، معنادار و ارزشمند، تلقی کند (کالاهان، ۲۰۱۱). براین اساس، شادی یک مفهوم ذهنی است و هرکسی خود، بهترین قضاوت کننده در مورد سطح شادی خویش است. به همین دلیل است که به صرف وجود یا عدم وجود شرایط مثبت بیرونی و مادی نمی‌توان در مورد سطح شادی افراد، اظهار نظر قطعی کرد. این احتمال وجود دارد که افرادی با شرایط و امکانات محیطی محدود، سطح شادی بالایی را تجربه کنند و برعکس، افرادی حتی با فراهم بودن شرایط و امکانات مناسب، سطح مناسبی از شادی را تجربه نکنند. در واقع علت این تفاوت ها به ارزشیابی های شناختی افرد در رابطه با رضایت از حیطه های مختلف زندگی و نیز رضایت از کلیت زندگی خویش، مربوط می‌شود (کسبیر و داینر، ۲۰۰۸).

 

۲-۲-۲-۵ جنبه های اجتماعی

 

براساس مطالعات انجام شده در زمینه ی شادی، نمی‌توان این هیجان را در خارج از یک بافت بین فردی، تبیین نمود. میزان بالاتر اجتماعی شدن  و همکاری بین فردی، از جمله مواردی است که همواره با سطوح بالاتر شادی همراه است. پژوهش ها نشان می‌دهد که کمیت و مهمتر از آن، کیفیت روابط بین فردی دوستانه، به طور مثبتی با
شادی همبستگی داشته و احساس تنهایی، به طور قوی با افسردگی همبستگی دارد. اهمیت این موضوع تاحدی است که حتی مطرح شده است که روابط اجتماعی رضایت بخش، می‌تواند مهمترین منبع شادکامی‌محسوب شود (کسبیر و داینر، ۲۰۰۸). برای این یافته های پژوهشی، تبین های مختلفی مطرح شده است که سه مورد از مهمترین آن ها عبارتند از (کار، ۲۰۰۵):

 

۱- افراد شاد در نظر دیگران جذاب تر به نظر می‌رسند و به همین دلیل، بیشتر احتمال دارد که توسط دیگران برای روابط بین فردی و تعاملات اجتماعی، انتخاب شوند. همچنین افراد شاد،  نسبت به افراد افسرده و ناشاد، که یبشتر بر خودشان متمرکز هستند و کمتر تمایل به درگیری با مسائل دیگران دارند، بیشتر تمایل دارند که به طور یاریگرانه با دیگران ارتباط برقرار نمایند و به آن ها کمک کنند.

 

۲-  هر انسانی به لحاظ روانشناختی، نیازی اساسی به پیوند داشتن با دیگران دارد، لذا ارتباطات مطلوب با دیگران به دلیل تأثیر مثبتی که بر ارضای یکی از مهمترین نیازهای انسان می‌گذارد، به افزایش احساس رضایت و شادی منجر می‌شود. این موضوع در بسیاری از نظریه های مطرح شخصیت و روان درمانی همچون نظریه ی مزلو (شولتز؛ ترجمه ی خوشدل، ‌۱۳۸۵) و واقعیت درمانی گلاسر (اوندرا و گرینوالت[۶]، ۲۰۰۷؛ گلاسر؛ ترجمه ی رحمانیان، ۱۳۸۵) بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.  درواقع بین شادی و روابط بین فردی، یک رابطه ی دوجانبه وجود دارد، به طوریکه از یکسو شادی به تجربه ی ارتباطات مؤثر کمک می‌کند و از سوی دیگر، ارتباطات مؤثر به افزایش شادی منجر خواهند شد.

 

۳- ارتباطات مؤثر با دیگران، شبکه ی حمایت اجتماعی مطلوبی را برای فرد تأمین می‌کند که می‌تواند با کمک به حل مسائل مختلفی که فرد با آن رو به رو می‌شود، به حفظ و تداوم احساس شادی کمک نماید.

 

۲-۲-۲-۶ جنبه های اقتصادی

 

ارتباط پول و درآمد، با شادی قابل انکار نیست، زیرا تحقق بسیاری از نیازهای اساسی انسان، همچون نیاز به غذا، امنیت، سرپناه و مواردی از این قبیل در گروی تأمین مناسب منابع مالی است (فرانکلین، ۲۰۱۰). این موضوع در دیدگاه صاحب نظرانی همچون گلاسر (گلاسر؛ ترجمه ی رحمانیان، ۱۳۸۵) و مزلو (شولتز؛ ترجمه ی خوشدل، ۱۳۸۵) که به بررسی نیازهای اساسی انسان پرداخته اند، نیز مورد تأکید است البته باید توجه داشت که این به معنای آن نیست که ثروت، به عنوان یک منبع و عامل ایجاد کننده ی شادی محسوب می‌شود. بسیاری از افراد ناشاد هستند که هیچ مشکلی از جانب منابع مالی ندارند و اضافه شدن ثروت و دارایی، نمی‌تواند باعث افزایش شادی آن ها شود. بنابراین می‌توان گفت ثروت و دارایی، تاحدی که بتواند نیازهای اساسی انسان را برطرف نماید، می‌تواند تا حد زیادی شرایط لازم برای تجربه ی هیجان شادی را فراهم آورد، ولی لزوماً به شادی منتج نخواهد شد (فرانکلین، ۲۰۱۰). نتایج پژوهش های مختلف نیز نشان می‌دهد که میزان ارتباط بین ثروت و شادی بسیار پایین است (سلیگمن، ۲۰۰۲).

 

۲-۲-۲-۷ جنبه های هیجانی

 

یکی از نخستین نظریه پردازی های اختصاصی در مورد جنبه ی هیجانی شادی، که امروزه مورد توافق نظریه پردازان و پژوهشگران روانشناسی شادی قرار دارد، نظریه ی برادبرن[۷] است که در اواخر دهه ی ۱۹۷۰ مطرح شد. براساس نظریه ی برادبرن، شادی به عنوان یک حالت تعادل هیجانی بین دو دسته هیجانات منفی و هیجانات مثبت، قلمداد می‌شود. بر این اساس، تجربه ی شادی، هنگامی‌تحقق می‌یابد که از یکسو هیجانات منفی در کمترین سطح ممکن تجربه شوند و از سوی دیگر هیجانات مثبت، به میزان قابل توجهی تجربه گردند (اشموتکین[۸]، ۲۰۰۵). در میان هیجانات مثبت مرتبط با شادی، هیچ هیجانی به اندازه ی هیجان لذت، مورد تأکید قرار نگرفته است. امروزه این موضوع مورد توافق نظریه پردازان و پژوهشگران حیطه ی هیجانات مثبت است که هیجان لذت، جزئی تفکیک ناپذیر از هیجان شادی محسوب می‌شود و به عنوان مولفه ی هیجانی شادی به حساب می‌آید (دوک ورث، استین و سلیگمن[۹]، ۲۰۰۵).

 

[۱]. Developmental

 

[۲]. Compton & Hoffman

 

[۳]. set point

 

[۴]. Resnick

 

[۵]. Whiteneck et al

 

[۶]. Onedera & Greenwalt

 

[۷]. Bradburn

 

[۸]. Shmotkin

 

[۹]. Duckworth, Steen & Seligman

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:58:00 ب.ظ ]




۲-۲-۳-۱ ریشه های تحولی

 

ریشه های تحولی هیجان لذت نسبت به هیجان شادی، در متون مربوط به روانشناسی تحول، کمتر مورد بحث قرار گرفته است. شاید دلیل این امر، این باشد که اساساً لذت به عنوان مولفه ی هیجانی شادی، محسوب می‌شود و لذا می‌توان ریشه های تحولی شادی در بعد هیجانی را به نوعی به عنوان تحول هیجان لذت نیز در نظر گرفت (آرگایل؛ ترجمه ی گوهری انارکی، ۱۳۸۳).

 

 

لذت نیز همچون شادی از جمله هیجان های نخستین محسوب می‌شود (خداپناهی، ۱۳۸۷) که به اشکال مختلف، از بدو تولد، جلوه های مختلف‌آن قابل مشاهده است. این نشانه ها که جهان شمول هستند، معمولاً در طول دوره ی نوباوگی به صورت حالت انبساط عضلانی و بستن چشم ها در هنگام ارضای نیازهای فیزیولوژیک مانند تغذیه شدن، قابل مشاهده هستند (ماسن و همکاران؛ ترجمه ی یاسایی، ۱۳۸۷). با این حال، هیجان لذت در دوره های بعدی تحول، در همین سطح جسمانی باقی نمی‌ماند و به موازات رشد جنبه های شناختی، لذت های پیچیده تری که تحت تأثیر حواس فیزیولوژیک نیستند نیز پدیدار می‌شود که تحت عنوان لذت های برتر شناخته می‌شود (کار، ۲۰۰۵).

 

۲-۲-۳-۲ جنبه های فیزیولوژیک

 

پژوهش های نوروپسیکولوژی در مورد هیجان لذت، تاکنون بسیاری از جنبه های فیزیولوژیک مربوط به این هیجان را به خوبی شناسایی کرده اند. بویژه در بعد لذت های حسی، انتقال دهنده های عصبی خاصی در ارتباط با هیجان لذت، مشخص شده و مناطق مغزی مرتبط با این هیجان، دقیقاً شناسایی شده اند. در میان انتقال دهنده های عصبی، نقش دوپامین و سروتونین در تجربه ی هیجان لذت، بسیار برجسته است. همچنین پپتیدهای شبه افیونی که شامل آندروفین ها، آنکفالین ها و دینورفین ها می‌شود، علاوه بر اثر تسکینی و ضددرد، در تجربه ی هیجان لذت نیز نقش دارند (حائری روحانی، ۱۳۸۶).

 

در میان مناطق مغزی، نقش بعضی از ساختارهای دستگاه کناری و بویژه شکنج زاویه ای و سپتال، در رابطه با تجربه ی لذت های بدنی همچون لذت جنسی، مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین مشخص شده است که هیجان های مثبتی همچون لذت، بیشتر در نیمکره ی چپ، مورد بررسی قرار می‌گیرند (خداپناهی، ۱۳۸۸). علاوه بر مواردی که ذکر شد، مشخص شده است که بعضی از هورمون ها از جمله هورمون اکسیتوسین[۱] نیز در تجربه‌ی لذت، نقش اساسی دارد (کامپتون و هافمن، ۲۰۱۳).

 

۲-۲-۳-۳ جنبه های غریزی

 

یکی از مهمترین منابع هیجان لذت، در بعد جسمی، ارضای نیازهای غریزی همچون خوردن و میل جنسی است (آرگایل؛ ترجمه ی گوهری انارکی و همکاران، ۱۳۸۳). این شکل از هیجان لذت، بویژه از دیدگاه تکاملی، بسیار حائز اهمیت است، زیرا تجربه ی لذتی که با ارضای نیازهای اساسی غریزی همراه است، افراد را به فراهم کردن شرایطی که به ارضای این نیازها بیانجامد برمی‌انگیزد که نتیجه ی آن، حفظ بقای آن ها خواهد بود (خداپناهی، ۱۳۸۸).

 

۲-۲-۳-۴ جنبه های شناختی

 

اگرچه جنبه های فیزیولوژیک و جسمی، جزئی اساسی از هیجان لذت هستند، اما لذت صرفاً به عنوان یک مولفه ی زیستی و بدنی محسوب نمی‌شود، بلکه اساساً این هیجان به یک حالت ذهنی خوشایند اشاره دارد که با بعضی از حواس و دریافت های بدنی همراه است (اگدن[۲]، ۲۰۰۱). به عبارت دیگر لذت، علاوه بر ابعاد فیزیولوژیک، ابعاد پیچیده ی شناختی را نیز در بر می‌گیرد (پترسون، ۲۰۰۶). البته مطرح کردن بعد شناختی برای هیجان لذت، مانند آنچه که برای هیجان شادی، مطرح شد، به معنی معادل دانستن این دو هیجان نیست. در واقع تفاوت این دو هیجان، در این است که ارزیابی های شناختی مبتنی بر رضایت و خشنودی، یکی از مولفه های اصلی هیجان شادی است، که بدون تحقق آن، نمی‌توان سخن از تحقق هیجان شادی به میان آورد، ولی این مولفه های شناختی، جزء مولفه های اصلی هیجان لذت، محسوب نمی‌شوند، بلکه جزء عوامل تأثیر گذار بر تجربه‌ی این هیجان، محسوب می‌گردند. به همین دلیل است که امکان تجربه ی هیجان لذت، حتی بدون ارزیابی‌های شناختی مثبت، امکان پذیر است. به عنوان مثال، فردی که هیچ ارزیابی شناختی مثبتی از زندگی خود، به طور کلی و در حیطه های مختلف ندارد، با رفتارهایی مثل رابطه ی جنسی، کشیدن سیگار و مواردی از این قبیل که تجربه ی لذت حسی را فراهم می‌آورند، به طور موقت، هیجان لذت را تجربه خواهد کرد. با این حال، تجربه ی لذت پایدار در بلندمدت و در هردومقوله ی لذت های جسمی‌و برتر، بدون تحقق مولفه های شناختی مثبت و مؤثر، امکان پذیر نخواهد بود (کار، ۲۰۰۵).

 

 

۲-۲-۳-۵ جنبه های اجتماعی

 

به طور کلی رابطه ی هیجانات مثبت از جمله لذت، با روابط اجتماعی، دو جانبه است. یعنی افرادی که روابط اجتماعی مطلوبی دارند، میزان لذت بیشتری را تجربه می‌کنند و همچنین افرادی که سطح بالاتری از هیجانات مثبت همچون لذت را تجربه می‌کنند، روابط بین فردی مثبت تری دارند (جانسون، ۲۰۰۹).  برخلاف هیجانات منفی مانند اضطراب که میزان درگیری افراد را در موقعیت های اجتماعی کمتر می‌کند و ممکن است مخل روابط بین فردی مطلوب شود، هیجانات مثبت مانند لذت، باعث می‌شود که افراد، بدون بازداری و کنار کشیدن از موقعیت های اجتماعی، با جنبه های مختلف موقعیت های بین فردی درگیر شوند و سطح بالایی از توجه و بینش را نسبت به ابعاد مختلف این موقعیت ها داشته باشند. این توجه گسترش یافته به افراد کمک می‌کند تا  در موقعیت های اجتماعی، روی ایده ها، اعمال و فعالیت های جدید،گشوده باشند وخلاقیت بیشتری از خود نشان دهند. در نتیجه، این خلاقیت و گشودگی می‌تواند به ارتقاء و گسترش هرچه بیشتر روابط بین فردی ثمربخش و مفید برای سلامت روان منجر شود (کار، ۲۰۰۵).

 

همچنین روابط بین فردی نیز می‌تواند تأثیر بسزایی در تجربه ی لذت فراهم آورد. براساس نظریه ی انتخاب، بدون داشتن روابط رضایت بخش، تجربه ی هیجانات مثبت، به طور پایدار و در طولانی مدت، امکان پذیر نخواهد بود. زیرا هیجانات مثبت، هنگامی‌حاصل می‌شوند که یک یا چند مورد از نیازهای اساسی انسان، ارضا شده باشد و ارضای مطلوب و مناسب تمام نیازهای انسان حتی نیازهای فیزیولوژیک او، تنها در سایه ی روابط رضایت بخش، امکان پذیر است (اوندرا و گرینوالت، ۲۰۰۷). بنابراین تجربه ی هیجانات مثبت، که به دنبال روابط مطلوب ایجاد می‌شود، نشانگر این است که نیازهای جسمانی و روانشناختی فرد، به خوبی در حال ارضا شدن است و بنابراین سلامت روان او در وضعیت مطلوبی قرار دارد (گلاسر؛ ترجمه ی ملکیان و احمدی، ۱۳۸۶).

 

[۱].Oxytocin

 

[۲].Ogden

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:57:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم