کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



صاحبنظران حوزه شخصیت و روان شناسی از کلمه شخصیت تعریف های گوناگونی ارائه
داده اند. کلمه شخصیت که برابر  و معادل کلمه انگلیسی پرسونالیستی[۱] است در حقیقت از ریشه لاتین پرسونا[۲] گرفته شده است که به معنی نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگران تئاتر بر چهره می گذاشتند. این تعبیر تلویحاً اشاره به این مطلب دارد که شخصیت هر کس ماسکی است که او بر چهره خود می زند تا وجه تمیز او از دیگران باشد (کریمی، ۱۳۸۹). بنابراین مفهوم اصلی و اولیه شخصیت، تصویری ظاهری و اجتماعی است که براساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند، قرار دارد. یعنی در واقع، فرد به اجتماع خود، شخصیتی را ارائه می دهد تا جامعه براساس آن، وی را ارزیابی کند (شاملو، ۱۳۸۲). اما شخصیت در معنای علمی به این سادگی قابل تبیین نیست، زیرا شخصیت یک مفهوم انتزاعی است که از طریق انسجام و هماهنگی مجموعه ای از خصوصیات معنا پیدا می کند. این خصوصیات عبارتند از : عواطف و هیجانات، انگیزه ها، افکار، تجارب و ادراکات. از سوی دیگر شخصیت تنها شامل جنبه های ظاهری رفتار نیست بلکه معنای واقعی شخصیت چند بعدی است  و این ابعاد شامل طیفی از فرآیندهای درونی و ذهنی است که افراد را وادار به انجام رفتار معینی می کند (دارابی، ۱۳۸۸).

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

گرچه همه نظریه پردازان شخصیت با یک تعریف واحد از آن مؤافق نیستند اما میتوانیم بگوییم که شخصیت عبارت است از الگوی نسبتاً پایدار صفات، گرایش ها یا ویژگی هایی که تا
اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشند. به طور تخصصی تر شخصیت از صفات و گرایش هایی تشکیل می شود که به تفاوت های فردی در رفتار، ثبات رفتار در طول زمان و تداوم رفتار در
موقعیت های گوناگون می انجامد (فیست و فیست، ۱۳۸۹).

 

شخصیت بیانگر آن دسته از ویژگی های فرد یا افراد است که شامل الگوهای ثابت فکری، عاطفی و رفتاری آنهاست (پروین و جان، ۱۳۸۹). شخصیت را می توان تمایلات نسبتاً پایدار روانی و جسمانی تعریف نمود، تمایلاتی که نحوه ی تطابق فرد را نسبت به محیط روانی، اجتماعی و مادی  معین می سازد (کاپلان و سادوک[۳]، ۱۳۸۷).

 

از نظر آیزنک (۱۹۸۵؛ به نقل از دیجسترا و بارلدز[۴]، ۲۰۰۸) شخصیت عبارت است از
ویژگی های خلق و خو، تفکر و حتی ویژگی های جسمانی فرد که کمابیش ثابت و پایدار بوده و سازگاری منحصر به فرد او با محیط را مشخص می نماید. در واقع صفات شخصیتی بر سبک هیجانی، ارتباطی، تبیینی، نگرشی و انگیزشی فرد اطلاق می شود (بوچارد[۵]، ۲۰۰۳).

 

در زبان عامه، شخصیت به معانی دیگری به کار می رود؛ مثلاً وقتی گفته می شود که کسی با شخصیت است؛ یعنی اینکه او دارای ویژگی هایی است که می تواند افراد دیگر را تحت نفوذ خود قرار دهد یا متانت و وقار دارد. همین طور در نقطه مقابل آن بی شخصیت به معنی داشتن
ویژگی های منفی است که البته باز هم دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد، اما در جهت منفی. همچنین کلمه شخصیت در عرف به عنوان چهره مشهور و صاحب صلاحیت در حوزه های مختلف به کار می رود، همچون شخصیت سیاسی، شخصیت علمی، شخصیت هنری و از این قبیل (کریمی، ۱۳۸۴).

 

اما در این قسمت یک تعریف جامع از شخصیت ارائه می کنیم :

 

« شخصیت عبارت است از مجموعه ویژگی های جسمی، روانی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز می سازد»(کریمی، ۱۳۸۴).

 

 

 

۲-۲-۱۲-۲- عوامل تعیین کننده ی شخصیت

 

عوامل تعیین کننده ی شخصیت به دو گروه تعیین کننده های ارثی و محیطی تقسیم می‌شوند:

 

عوامل ارثی، نقش عمده ای در تعیین شخصیت فرد، به خصوص در تعیین آنچه در وی منحصر به فرد است، بازی می کنند. اگر چه بسیاری از روان شناسان، در طول تاریخ روان شناسی بر اهمیت عوامل محیطی و ارثی در شکل گیری شخصیت تأکید کرده اند، نظریه های اخیر معتقدند که اهمیت این عوامل در ویژگی های شخصیتی افراد متفاوت، فرق می کند. مثلاً اهمیت عوامل ارثی در ویژگی هایی چون هوش و خلق و خو بیشتر است تا در ارزش ها، آرمان ها و باورها. عوامل محیطی و تأثیرات آن موجب شباهت افراد به یکدیگر می شود. همینطور، تجارب افراد موجب می شود که هر یک موجودی منحصر به فرد باشند (پروین  و جان، ۱۳۸۹).

 

ویژگی های وراثتی برای تحقق یافتن و رشد خود به زمینه ای مناسب نیاز دارند و این محیط است که چنین زمینه ای را می تواند فراهم سازد. عوامل محیطی زیادی از قبیل محیط سیاسی، جغرافیایی، فرهنگی، دینی و …  هر کدام به نحوی در به وجود آمدن رفتارهای خاص یا جلوگیری از مستعد بار آمدن افراد مؤثرند. چه بسیار افرادی هستند که استعداد نه چندان خوبی دارند ولی محیط آن ها طوری است که این حداقل استعدادها نیز به خوبی شکوفا می شوند و برعکس این قضیه نیز صادق است و آن اینکه افرادی نیز هستند که استعدادهای بالقوه عالی دارند اما به دلیل نامناسب بودن محیط این استعدادها نهفته در فرد باقی مانده اند. بر همین اساس نقش محیط در بوجود آوردن تفاوت های فردی از جمله شخصیت، امری اجتناب ناپذیر است (کرباسی و وکیلیایی، ۱۳۸۸).

 

 

اما شاید این سؤال به وجود بیاید که از بین عوامل مذکور (محیط و وراثت) کدام عامل نقش اساسی تری را در بروز صفات افراد داراست؟ پاسخ به این سؤال بسیار دشوار است. چرا که هر دو عامل وراثتی و محیطی با یکدیگر در تعامل اند و مرز مشخصی بین آنها نمی توان تعیین کرد. اما برای رفع تعارض این دو باید گفت که در بروز ویژگی های هر فرد هر دو عامل وراثت و محیط مؤثرند و هیچ یک به تنهایی نمی تواند عامل اصلی باشند بطور کلی تأثیر این دو از یکدیگر تفکیک ناپذیر است (گنجی، ۱۳۸۹).

 

[۱] – personality

 

[۲] -persona

 

[۳]- Kaplan & Sadoc

 

[۴] -Dijistra & Barelds

 

[۵] -Bouchard

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 09:43:00 ب.ظ ]




۲-۲-۱۲-۳-۱-رویکرد روان تحلیل گری[۱] اولین رویکرد در مطالعه رسمی شخصیت، روان تحلیل گری زیگموند فروید[۲] بود که کار خود را در اوایل قرن نوزدهم شروع کرد. تقریباً هر نظریه شخصیتی که پس از نظریه فروید ساخته شد به موضع وی مدیون است چرا که یا از بنا نهاده شدن بر موضع او یا مخالفت با آن ناشی شده است. لیبرت و اشپیگلر[۳] (۱۹۷۰) ویژگی های خاص این نظریه را اینگونه بیان می کردند؛ نظریه شخصیت در روانکاوی : ۱) ماهیتی ساختی دارد، ۲) فرآیندی پویاست، ۳) فرآیندی تکاملی است و ۴) بر یک نقطه جبری مبتنی است ( به نقل از شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۸۵). روان تحلیل گری بر نیروهای ناهشیار به عنوان حاکمان و شکل دهندگان شخصیت تأکید دارد، یعنی امیال جنسی و پرخاشگری با پایه زیستی و تعارض های اجتناب ناپذیر اوان کودکی را در شکل گیری شخصیت پر اهمیت تلقی می کند. از نظر فروید غرایز[۴] عناصر اصلی شخصیت هستند، نیروهای برانگیزاننده ای که رفتار را سوق می دهند و جهت آن را تعیین می کنند. غرایز شکلی از انرژی هستند، انرژی تغییر شکل یافته ای که نیازهای بدن را به امیال ذهن پیوند می دهد. طرح اولیه فروید شخصیت را به سه سطح تقسیم کرد : هشیار،[۵] نیمه هشیار[۶] و ناهشیار[۷]. هشیار، شامل تمام احساس ها و تجربه هایی است که در هر لحظه ی معین از آنها آگاه هستیم. فروید هشیار را جنبه محدودی از شخصیت می دانست زیرا تنها بخش کوچکی از افکار، احساس ها و خاطرات ما در هر لحظه در آگاهی هشیار وجود دارد. مهم تر از آن به نظر فروید ناهشیار می باشد. نظریه روان تحلیل گری بر این بخش تمرکز دارد؛ ناهشیار، شامل نیروهای سوق دهنده عمده در پشت کل رفتار است و مخزن نیروهایی است که نمی توانیم آن را ببینیم یا کنترل کنیم. نیمه هشیار بین این دو سطح قرار دارد و مخزن خاطرات، ادراکات و افکاری است که ما در لحظه به صورت هشیار از آن ها آگاه نیستیم ولی می توانیم آن ها را به راحتی به هشیاری فرا خوانیم. فروید بعدها نظر خود را درباره سه سطح شخصیت تغییر داد و سه ساختار اساسی را در آناتومی شخصیت معرفی کرد: نهاد[۸] ، من[۹] و فرامن[۱۰] . نهاد با نظر پیشین فروید درباره ناهشیار مطابقت دارد(البته من و فرامن نیز جنبه های ناهشیار دارند). نهاد ساختار قدرتمند شخصیت است، زیرا تمام انرژی لازم برای دو جزء دیگر را فراهم می کند. نهاد(طبق آنچه فروید آن را اصل لذت نامید) از طریق ارتباطی که با کاهش تنش دارد در جهت افزایش لذت و دوری از درد عمل می کند. نهاد فقط ارضای فوری را می شناسد و از واقعیت آگاهی ندارد و تنها راهی که می‌تواند برای ارضای نیازهایش انجام دهد از طریق عمل بازتاب و تجربه خیال پردازی است که فروید آن را اندیشه در فرآیند نخستین[۱۱] نامید (شولتز و شولتز[۱۲]، ۱۳۸۸). کودک در حال رشد یاد گرفته است که با دنیای بیرونی هوشمندانه و منطقی برخورد کند و توانایی های ادراک، تشخیص، قضاوت و حافظه خود را پرورش دهد، توانایی هایی که بزرگسالان برای برآوردن نیازهای خود به کار می برند. فروید این توانایی ها را اندیشه در فرآیند ثانوی[۱۳] خواند. می توان این ویژگی ها را تحت عنوان عقل یا معقول بودن، جمع بندی کرد که در دومین ساختار شخصیت فروید، یعنی من وجود دارند. من ارباب منطقی شخصیت است. هدف آن جلوگیری از دانلود مقاله و پایان نامه تکانه های نهاد نیست، بلکه کمک به آن برای کاهش تنشی است که خواستار آن است. چون من از واقعیت آگاه است، تصمیم می گیرد که چه وقت و چگونه غرایز نهاد می توانند بهتر ارضا شوند. من به شیوه ای عملی و واقع بینانه، محیط را درک و دستکاری می کند و از این رو گفته می شود که طبق اصل واقعیت عمل می کند. به طور مثال، اگر شغل خود را دوست نداشته باشیم و بدون آن نتوانیم برای خانواده خود غذا و سرپناهی تهیه کنیم، این من است که ما را وادار می کند تا آن کار را ادامه دهیم. همچنین این من است که ما را وادار به تحمل افرادی که دوست نداریم می کند (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸). فرامن در حقیقت نقطه مقابل و ضد نهاد است یعنی هر اندازه نهاد کوشش به ارضای بدون چون و چرای غرایز و تمایلات دارد، فرامن سعی در محدود کردن و محروم کردن ما از همه لذت ها و ارضای نیازها دارد. محتوای فرامن در نظریه فروید معادل وجدان اخلاقی است. توجه فرامن به کمال است نه لذت و خوشی. فرامن هم با نهاد در مبارزه و مخالفت است و هم با من، زیرا کار او از یکسو جلوگیری از برآورده شدن خواسته ی نهاد است و از سوی دیگر قانع کردن من برای جایگزین کردن هدف های اخلاقی به جای اهداف واقعی و توجه شخص به کمال و سعی در وصول آن است (کریمی، ۱۳۸۴). چند جهت گیری تحلیلی دیگر در طول حیات فروید و پس از آن به وجود آمد. اما برخی از آن ها که از مفاهیم بنیادی فروید ساخته شده بودند، این هدف را دنبال کردند که نظریه های فروید را گسترش بیشتری بدهند و برخی نیز به طور چشمگیری از نظریه ها یا روش های فروید منحرف شدند. این گروه پس از آن که با فروید قطع رابطه کردند، مکتبی به نام نوروانکاوی به وجود آوردند. این افراد عبارت بودند از: کارل یونگ[۱۴]، آلفرد آدلر[۱۵]، کارن هورنای [۱۶] و اریک فروم[۱۷]. این نظریه پردازان از بسیاری از جهات با هم اختلاف دارند اما از لحاظ مخالفت با تأکید فروید بر غرایز به عنوان برانگیزننده اصلی رفتار انسان و دیدگاه شخصیت جبرگرایانه او توافق دارند. نظریه پردازان نوروانکاوی تصور خوش بینانه و دلنشین تری از ماهیت انسان ارائه می دهند. نظریه آنها نشان می دهد که حوزه شخصیت ظرف یک دهه بعد از این که به طور رسمی شروع شد با چه سرعتی گسترش یافت (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸). ۱-sychoanalytical apprroach [۲]- Freud [۳] -Liebert & Spiegler [۴] -instincts [۵] -conscious [۶] -preconsicious [۷] -unconscious [۸]-id [۹]-ego [۱۰]-superego [۱۱] -thought in Primary- Process [۱۲]- Schultz &Schultz [۱۳] -thought in secondary-Process [۱۴]-Carl Yung ۲- Alfred Adler ۳-Karen Horney [۱۷] – Erick Fromm

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:42:00 ب.ظ ]




در رویکرد رفتاری، به شرایط درونی مثل اضطراب، سایق ها، انگیزه ها، نیازها یا مکانیزم های دفاعی، یعنی فرآیندهایی که اغلب نظریه پردازان دیگر شخصیت به آن متوسل شده اند هیچ اشاره‌ای نمی یابیم. به نظر رفتار گرایان، شخصیت چیزی جز تجمع پاسخ های آموخته شده به محرک ها، یعنی مجموعه ی رفتارهای آشکار یا نظام های عادت نیست. شخصیت تنها به چیزی اشاره دارد که بتوان آن را به صورت عینی مشاهده و دست کاری کرد. رفتارگرایی تصویری ماشینی از انسان ها ارائه می دهد، ماشین های منفعلی که به صورت خودکار به محرک های بیرونی پاسخ می دهند به این ترتیب که محرک ها به درون وارد می شوند و پاسخ های مناسب که از تجربه گذشته آموخته شده اند به بیرون سوق داده می شوند (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸). پایان نامه ها ۲-۲-۱۲-۳-۳-رویکرد شناختی[۲] شناخت به معنی عمل یا فرآیند دانستن است. نظریه های شناختی شخصیت بر شیوه های شناخت مردم از محیط و از خوشان تأکید می ورزند، یعنی اینکه آن ها چگونه درک و ارزشیابی می‌کنند، چگونه یاد می گیرند، چگونه می اندیشند و چگونه مسائل را حل می کنند. به عقیده بعضی از محققان این نظریه ها عقلانی ترین یا روان شناختی ترین نظریه های شخصیت هستند زیرا تمرکز خود را منحصراً بر فعالیت های ذهنی آگاهانه قرار داده اند. ممکن است چنین به نظر برسد که با تمرکز انحصاری بر فرآیندهای ذهنی و روانی، برخی از اندیشه هایی که نظریه های دیگر با آن ها سر و کار دارند، از قبیل نیازها یا هیجان ها به عنوان فعالیت های جداگانه ی شخصیت مورد غفلت قرار گرفته اند. اما واقعیت چنین نیست، در نظریه های شناختی این گونه فعالیت ها را بخش هایی از شخصیت می شناسند که مانند تمام بخش های دیگر شخصیت به وسیله فرآیندهای شناختی کنترل می شوند. تفاوت بین رویکردهای گوناگون و رویکرد شناختی این است که رویکرد شناختی می کوشد تا تمام جنبه های شخصیت از جمله مؤلفه های شناختی آن را در قالب فرآیندهای شناختی شرح دهد (کریمی، ۱۳۸۴). ۲-۲-۱۲-۳-۴- رویکرد انسان گرایی[۳] این رویکرد در واقع در عرصه مخالفت با دو دیدگاه روان تحلیل گری و رفتارگرایی شکل گرفته است. مخالفت آنان بر این پایه استوار بود که روان تحلیل گری توجه اصلی خود را بر جنبه های بیمارگونه و روان آزرده وار انسان متمرکز کرده و رفتارگرایی نیز با انکار نیروهای هشیار و ناهشیار در انسان و تمرکز بر مشاهده رفتارهای عینی و ماشینی انگاشتن انسان، در واقع نیروهای بالقوه انسان را نادیده گرفته است. انسان گرایی نظامی فکری است که در آن تمایلات و ارزش های انسان در درجه اول اهمیت قرار دارند. رویکرد انسان گرایی به شخصیت، بخشی از جنبش انسان گرایی در روان شناسی است که در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ شکوفا شد و طرفداران آن کوشیدند تا روش ها و مواد موضوع این حوزه را اصلاح کنند. اصطلاح روان شناسی انسان گرا ابتدا توسط گوردون آلپورت[۴] در سال ۱۹۳۰ به کار برده شد. آلپورت و موری[۵] را پیشگامان رویکرد انسان گرایی به شخصیت می دانند این رویکرد بر توانمندی ها و آرزوهای انسان، اراده آزاد و هشیار، و تحقق بخشیدن به استعدادها تأکید می ورزد، تصویری دلنشین و خوشبینانه از ماهیت انسان ارائه می دهد و انسان ها را به صورت موجوداتی خلاق که به رشد و خودشکوفایی علاقه مند هستند توصیف می کند (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸). ۲-۲-۱۲-۳-۵-رویکرد صفات[۶] شخصیت از دیدگاه های نظری مختلف مفهوم سازی شده است، با این حال روان شناسان شخصیت به دنبال یک طبقه بندی علمی و قابل قبول از صفات شخصیت بوده اند. صفات شخصیت، به الگوهای همسان افراد در رفتار، احساسات و افکار گفته می شود. طرفداران مکتب صفات عقیده دارند که هر فرد ترکیب وحدت یافته ای از صفات بدنی و روانی است. طبق این دیدگاه افراد از نظر صفات شخصیت با یکدیگر متفاوتند، یعنی آمادگی های گسترده ای برای پاسخگویی به شیوه هایی خاص دارند. به عبارت دیگر انسان ها را می توان از نظر احتمال رفتار، احساسات و تفکر آنها به طریقی خاص توصیف کرد(پروین و جان، ۱۳۸۹). مقاله - متن کامل - پایان نامه آنان ضمن تأکید بر تفاوت های فردی در صفات شخصیت به طبقه بندی افراد براساس برخی از صفات مشترک معتقدند. به نظر این دسته از روان شناسان، هر چند الگوی صفات شخصیت هر فرد از دیگران متمایز است در عین حال وجوه اشتراک مقایسه پذیر در افراد وجود دارد. بنابراین تفاوت های فردی را می توان به عنوان پراکندگی یا تغییر پذیری صفات و خصایص اساسی شخصیت تلقی کرد (شریفی، ۱۳۸۲). بقراط[۷]، آلپورت، کتل[۸]، آیزنک و مک کری و کاستا را می توان به عنوان نمونه هایی از نظریه پردازان صفات معرفی کرد، زیرا همه ی آنها بر تفاوت های فردی در آمادگی های افراد تأکید دارند. ۲-۲-۱۲-۴- نظریه های شخصیت ۲-۲-۱۲-۴-۱- نظریه بقراط یکی از قدیمی ترین نظریات در زمینه صفات، نظریه مربوط به بقراط، پدر علم پزشکی است. وی افراد را به چهار دسته دموی، بلغمی، سوداوی و صفراوی تقسیم کرد. او معتقد بود که چهار مایع در بدن وجود دارد که افزایش هرکدام از آنها در بدن منجر به بروز رفتاری خاص در افراد می شود. این چهار مایع عبارتند از: خون که فرد را دموی، خوش بین و شاد می سازد، بلغم که فرد را خونسرد، بی رگ و بی عاطفه می سازد، صفرای سیاه که افراد را غمگین و افسرده می سازد و صفرای زرد که افراد را تند خو و زود خشم می سازد (راس[۹]، ۱۳۸۶). ۲-۲-۱۲-۴-۲- نظریه آلپورت آلپورت، شخصیت را سازمانی پویا در درون فرد می داند که از نظام های روانی و جسمانی که ویژگی های رفتار و افکار را تعیین می کند، تشکیل شده است. وی صفات را شیوه های پیوسته و پایدار واکنش به جنبه های محرک محیط می داند. آلپورت ویژگی های صفات را به شرح زیر بیان می کند: اول اینکه صفات شخصیت واقعی بوده و در هریک از ما وجود دارند. صفات، ساختارهایی نظری با بر چسب هایی که برای تبیین یا توصیه رفتار ما ساخته شده باشند، نیستند. دوم اینکه صفات، رفتار را تعیین می کند یا باعث آن می شوند. صفات فقط در پاسخ به محرک های خاصی برانگیخته نمی شوند. آنها ما را برای جستجوی محرک مناسب برانگیخته می کنند و با محیط تعامل می کنند تا تولید رفتار نمایند. به علاوه صفات می توانند به صورت تجربی خود را نشان دهند. با مشاهده رفتار در طول زمان می توان دلیل وجود صفات را در وحدت و ثباتی که پاسخ های یک شخص به محرک یکسان یا مشابه دارد استنباط نمود. ویژگی های دیگر صفات از نظر آلپورت این است که علی رغم این که ویژگی های متفاوتی را نشان می دهند، با یکدیگر رابطه متقابل داشته و ممکن است با یکدیگر همپوشی داشته باشند. مثلاًپرخاشگری و خصومت از یکدیگر مجزا هستند ولی صفات مربوط به هم می باشند و غالباً مشاهده شده که به طور نرمال در رفتار یک شخص اتفاق می افتد. به علاوه صفات بر حسب موقعیت فرق می کنند. مثلاً شخصی امکان دارد صفت تمیزی را در یک موقعیت و بی نظمی را در موقعیتی دیگر نشان دهد (شولتز وشولتز، ۱۳۸۸). آلپورت ابتدا دو طبقه از صفات را پیشنهاد کرد. صفات فردی و صفات مشترک. صفات فردی منحصر به یک شخص است و منش وی را توصیف می کند. صفات مشترک بین چند فرد تقسیم شده است، نظیر اعضای یک فرهنگ. صفات مشترک احتمال دارد با تغییر استانداردها و ارزش های جامعه در طول زمان تغییر یابد. آلپورت به خاطر ابهامی که می تواند از نامیدن این دو پدیده به عنوان صفات ناشی شوند، واژگان خود را تغییر داد. وی صفات مشترک را «صفات» و صفات فردی را «صفات شخصی» خواند (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸). صفات فردی یا گرایش های شخصی همگی از شدت و اهمیت یکسانی برخوردار نیستند. از این جهت آلپورت سه نوع صفات را پیشنهاد کرد: -صفات اصلی[۱۰]: صفات اصلی بسیار فراگیر و با نفوذ است و تقریباً با تمام جنبه های زندگی تماس دارد و بر رفتار فرد مسلط است مثل سادیسم و میهن پرستی کورکورانه (پروین، ۱۳۸۹). آلپورت به صفات اصلی «آمادگی های بنیادی[۱۱]» می گوید. این آمادگی ها به قدری واضح هستند که نمی توان آن را پنهان کرد (شیرافکن، ۱۳۹۱). – صفات مرکزی[۱۲]: خصیصه های عمومی که پایه های اصلی شخصیت را شکل می دهند. این صفات مرکزی، هرچند به نفوذ و اقتدار صفات اصلی نیستند، اما خصیصه های عمده ای هستند که ممکن است برای توصیف فرد دیگر به کار آیند (راس، ۱۳۸۶). هرکس دارای تعداد کمی صفات مرکزی می باشد، پنج تا ده مضمون که رفتار او را توصیف می کند، مانند پرخاشگری، خوددلسوزی و بدگمانی. این ها ویژگی هایی است که در هنگام بحث کردن درباره یک شخص آشنا ذکر می شود (پروین، ۱۳۸۹). در واقع صفات مرکزی، صفاتی هستند که فرد اغلب آنها را نمایان می سازد و اطرافیان او به راحتی می توانند آن را در وی تشخیص دهند (شیرافکن، ۱۳۹۱). – صفات ثانویه[۱۳]: صفاتی که گاهی به نگرش های یا اولویت ها مربوطند و غالباً تنها در وضعیت های خاص یا تحت شرایط خاص پدیدار می شوند (راس، ۱۳۸۶). این صفات، کم نفوذترین صفات فردی هستند که به صورت آشکار و پیوسته از صفات اصلی و مرکزی ظاهر می شوند و آن چنان به ندرت و یا ضعیف آشکار می شوند که فقط یک دوست نزدیک می تواند متوجه شود، مثل ترجیح دادن نوع خاصی از موسیقی یا غذا (پروین، ۱۳۸۹). ۲-۲-۱۲-۴-۳- نظریه کتل باتوجه به تأکید برساختار، می توان انتظار داشت که ابعاد ساختاری شخصیت، کانون مشمول نظریه کتل را تشکیل می دهد. در واقع صفت، مهمترین عنصر ساختاری در نظریه کتل می باشد. منظور از صفت این است که رفتار انسان در طول زمان در موقعیت های مختلف دارای الگوی منظم خاصی است (پروین وجان، ۱۳۸۹). کتل، شخصیت را چیزی که اجازه پیش بینی رفتار شخص را در اوضاع و احوال معین به ما می دهد، تعریف کرده است. بنابراین به نظر او یک نظریه شخصیت باید هدفش پیش بینی رفتار آدمی و شرایط و اوضاع و احوال معین باشد (کریمی،۱۳۸۴). وی مفاهیمی را که سازنده شخصیت هستند به این قرار معرفی کرده است: ویژگی یا صفت: بنابر تعریف کتل، ویژگی یا صفت، ساخت ذهنی یا استنتاجی است که از ملاحظه رفتار حاصل شده و نظم و پایداری آن باعث ساخت رفتار می شود. وی این رفتار را براساس در نظر گرفتن وجوه خاص به چندین شکل طبقه بندی می کند. وی در یک طبقه بندی، صفات را به صفات منشی (که نشان دهنده سرعت و قدرت انگیختگی هستند)، صفات تحریکی (که شخص را به سوی هدفی به حرکت وا می دارند) و صفات توانشی که نمودار زیرکی، مهارت و زبردستی هستند، تقسیم می کند (کریمی، ۱۳۸۴). در طبقه بندی دوم،کتل صفات را به دو دسته صفات عام و خاص تقسیم بندی می کند. صفات عام، صفاتی هستند که میان همه رفتار آدمی یا لااقل میان همه افراد یک جامعه مشترک هستند. صفات خاص، صفاتی هستند که اختصاص به یک فرد معین دارند و وجه تمیز او از افراد دیگر هستند (کریمی، ۱۳۸۴). در طبقه بندی سوم، کتل صفات را براساس پایداری و تداوم به دو دسته صفات سطحی و عمیق تقسیم می کند. صفات سطحی، دسته ای از رویدادهای رفتاری است که آشکار و ظاهرند و دوام و توصیف پذیری آنها بسیار کم است. صفات عمقی، در حقیقت منبع و سر چشمه صفات سطحی و علت های واقعی رفتار آدمی هستند. صفات عمقی با داوم هستند و شناخت آنها برای مطالعه شخصیت ضرورت اساسی دارد. این صفات نیز دو دسته اند: صفات سرشتی[۱۴]، یعنی صفاتی که ذاتی هستند و شخص آنها را باخود به دنیا می آورد و صفات محیطی[۱۵] که با آموختن و تربیت به دست می آیند و حاصل محیط اند. با بهره گرفتن از روش تحلیل عوامل روی صفات عمقی در شخصیت، کتل توانست جمعاً شانزده صفت را شناسایی کرده و بعداً چهار صفت دیگر را به آنها اضافه کند (کریمی، ۱۳۸۴). [۱]- behaviorism approach [۲]- cognitive approach [۳] -humanitisic approach [۴] .Alport [۵]- Murray [۶]- traitsapproach [۷]-Hippocra [۸]-Cattell [۹]-Ross [۱۰] -cardinal traits [۱۱]-cardinal disposition [۱۲] -centeral traits [۱۳]-secondary traits [۱۴]-constitutional traits [۱۵]-environmental traits

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:42:00 ب.ظ ]




    1. در نظریه آیزنک مفهوم صفت و مفهوم تیپ هستند که در معرفی شخصیت اهمیت خاص دارند. صفات عادات و اعمالی هستند که جنبه ای نسبتاً ثابت دارند، مانند افسردگی، سستی، ضعف، وسواس و امثال آنها. تیپ هم که از پیوستگی چندین صفت تشکیل شده است برای معرفی شخصیت در درجه اول است (سیاسی، ۱۳۸۴).

       

       

      آیزنک در نخستین تحقیقات خود به دو بعد شخصیت دست یافت و آنها را                 درون گرا – برون گرا و روان آزرده خو ( از لحاظ عاطفی پایدار- از لحاظ عاطفی ناپایدار) نام نهاد. رابطه این دو بعد اصلی شخصیت با طبایع چهارگانه ای که به وسیله پزشکان یونانی، بقراط و گالن[۱] معرفی شده و ویژگی های شخصیتی بیشتری را در بر می گیرد در شکل۲-۲ آمده است. آیزنک بعد سومی را نیز به آنها افزود و آن را روان پریش خویی[۲] نام نهاد. افراد دارای نمره ی بالا دراین بعد، افراد منزوی، بی احساس و بی توجه به دیگرانند و با آداب و رسوم مورد قبول جامعه در تضادند (پروین و جان، ۱۳۸۹). آیزنک براساس پژوهش قابل ملاحظه ای معتقد است که تمام صفات شخصیتی را می توان مسئول سه تیپ یا بعد دانست. این ابعاد شخصیت ترکیباتی از صفات یا عوامل هستند.

       

       

      سه بعد شخصیت مورد انتظار آیزنک عبارتند از:

       

      برون گرایی در برابر درون گرایی: فرد برون گرا به دنبال شناخته شدن و تحریک است، سریع هیجان زده می شود، وابسته به محیط اطراف خود است و خودجوش و اجتماعی می باشد. بر عکس، فرد درون گرا از خود کنترلی قوی برخوردار است، آرام است، از جمع گریز است، اهداف خود را مستقل از شرایط بیرونی پیگیری می کند و گرایش به برنامه ریزی کردن در کارهایش دارد (فرانسوا و کریستف[۳]، ۱۳۹۲).

       

      روان رنجور خویی در برابر ثبات هیجانی: فرد روان رنجورخو پیوسته و سریع در اثر هیجانهای ناخوشایند به هم می ریزد: اضطراب، غمگینی، عذاب وجدان. برعکس، فرد پایدار از لحاظ هیجانی به ندرت هیجانی می شود و اگر از تعادل نیز خارج شود، خیلی زود حالت عادی خود را باز می یابد (فرانسوا و کریستف، ۱۳۹۲).

       

      روان پریش خویی در برابر کنترل تکانه: روان پریشان سخت و دشوار هستند، تمرکز حواسشان کم است، حافظه شان ضعیف است. به طور کلی از نظر ادراک و اعمالی که تحریک لازم دارد بسیار کند هستند. بیشتر ساکن و بی حرکت می مانند و آمادگی سازگاری با تغییرات محیطی را ندارند (سیاسی، ۱۳۸۴).

       

      تعداد زیادی از پژوهش های آیزنک بر ابعاد برون گرایی و روان رنجور خویی تمرکز دارند و عمده این پژوهش ها صرف زیربنای زیست شناختی این ابعاد شده است.

       

      از نظر آیزنک، صفات و ابعاد عمدتاً توسط وراثت تعیین شده است، با وجودی که وی تأثیرات محیطی بر شخصیت نظیر تعامل خانوادگی در کودکی را نادیده نمی انگارد، ولی استدلال می کند که چنین تأثیراتی محدود هستند (شولتز وشولتز، ۱۳۸۸).

       

       

       

       

       

       

       

       

       

       

       

       

       

       

      سوداوی

       

       

      صفراوی

       

       

      بلغمی

       

       

      دموی

       

       

      استوار

       

       

      درونگرا

       

       

      برونگرا

       

       

      نا استوار

       

       

       

       

       

      دمدمی

       

       

      مضطرب

       

       

      فعال

       

       

      خوش

       

       

      زودرنج

       

       

      متلون

       

       

      تکانشی

       

       

       

       

       

      تحریک پذیر

       

       

      پرخاشگر

       

       

      بی قرار

       

       

       

       

       

      انعطاف ناپذیر

       

       

      ساکت

       

       

      مردم گریز

       

       

      خوددار

       

       

      هوشیار

       

       

      پیشگام

       

       

      بی خیال

       

       

      مردم آمیز

       

       

      سرزنده

       

       

      سهل گیر

       

       

      پاسخ ده

       

       

      پرحرف

       

       

       

       

       

      معاشرتی

       

       

      آرام

       

       

      میانه رو

       

       

      تاثیرپذیر

       

       

      باثبات

       

       

      بانظم

       

       

      مسالمت آمیز

       

       

       

       

       

      فکور

       

       

       

       

       

      محتاط

      [۱]-Galen

       

      [۲]- Psychoticism

       

      [۳]- Francois & Christophe

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ب.ظ ]




    1. یکی از اهداف طبقه بندی صفات، تعریف حیطه ها و ابعادی است که بتواند تعداد زیادی از صفات را پوشش دهد (نصوحیان، ۱۳۹۱). بدین ترتیب پژوهشگران به جای بررسی جداگانه هریک از صفات می توانند ابعاد خاص ویژگی های شخصیت را مطالعه کنند (جان و سریواستاوا[۱]، ۱۹۹۹). یکی از طبقه بندی های صفات شخصیت، طبقه بندی پنج عاملی بزرگ شخصیت است که توسط مک کری  و کاستا صورت گرفته است.

       

      مک کری و کاستا (۱۹۸۹) پنج محور اصلی برای معرفی شخصیت ارائه کردند. نظریه آنها نظریه «پنج عاملی بزرگ» در شخصیت شناخته شد. این نظریه از سوی روان شناسان مذکور در اواخر دهه ۸۰ میلادی ارائه شد و در اوایل دهه ی ۹۰ مورد ارزیابی قرار گرفت. ماتیوزو دیری[۲] (۱۹۹۸) اشاره دارند که این نظریه از جهاتی دارای پایه های منطق کلامی و از زوایایی دارای زیربنای آماری است. دیگمن[۳] (۱۹۹۰) معتقد است که طرح پنج عاملی، ساختار ویژگی های شخصیت را نشان می دهد و محصول چهار دهه تلاش و کوشش عملی در این زمینه است (به نقل از حق شناس، ۱۳۸۸).

       

      آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

       

      مک کری و کاستا، پنج عامل بزرگ شخصیت را تمایلاتی معرفی کرده اند که زمینه زیستی دارند، یعنی تفاوت های رفتاری مربوط به پنج عامل به ژنها، ساختار مغز و مانند آن بر می گردد. این تمایلات اساسی، آمادگی عمل و احساس به نحوی خاص است و به طور مستقیم تحت تأثیر محیط قرار ندارد. آنها با طرح مجدد مسئله طبیعت در برابر تربیت، نظر خود را به تربیت بیان
      می کنند. جان کلام این است که صفات شخصیت مانند خلق و خو، آمادگی های درونی در مسیر رشد بوده و اساساً مستقل از تأثیرات محیطی هستند (پروین و جان، ۱۳۸۹).

       

      با توجه به شواهد مربوط به ارثی بودن تمایلات اساسی، تأثیرات محدود آنها از والدین و مطالعاتی که در سایر فرهنگ ها و جوامع شده است، مک کری و کاستا معتقدند که شخصیت از یک رسش درونی نشأت می گیرد. با این دید، صفات شخصیت بیشتر متأثر از عوامل زیستی است تا محصول تجربه ی زندگی و شکوفایی تمایلات اساسی به وسیله محیط( پروین و جان، ۱۳۸۹).

       

      عوامل پنج گانه در طی مدت زمان طولانی و در فرهنگ های مختلف عموماً ثابت اند
      (مک کری و کاستا، ۱۹۹۹؛ به نقل از نیلفروشان، ۱۳۸۹). باید در نظر داشت که اگر چه صفات شخصیتی با ثبات اند ولی افراد می توانند الگوهای رفتاری افکار و احساسات خود را در طی    برنامه های مداخله و درمان تغییردهند. بنابراین پیوند بین پنج عامل و پیامدهای مهم زندگی اشاره به ابعاد رفتاری دارد که افراد می توانند برای رشد شخصیتی و متغیر مد نظر قرار دهند. تغییر در ساختار شخصیت باید با توجه به تغییرات بلوغ و پختگی، انتقال های بافتی – اجتماعی و تکالیف زندگی مختص سن بررسی شود (جان و سریواستاوا، ۱۹۹۹).

       

      این پنج عامل عبارتند از: روان رنجورخویی، برون گرایی، تجربه پذیری، توافق پذیری و وظیفه شناسی.

       

      این عوامل از طریق انواع فنون ارزیابی، از جمله پرسشنامه های خودسنجی، آزمون های عینی و گزارش های مشاهده گران تأیید شده است. پژوهشگران بعداً آزمون شخصیتی را به نام پرسشنامه شخصیت نئو (NEO) ساختند که از سرواژه های به دست آمده از حروف اول سه عامل اول برای اسم آن استفاده شده است (شولتز و شولتز، ۱۳۸۸).

       

      [۱]-Srivastava

       

      [۲] – Mattewes& Deary

       

      [۳]- Digman

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم