کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



پرخاشگری پیش کنشی، رفتار تعمدی و اجباری است که به منظور به دست آوردن یک هدف دلخواه صورت می گیرد و با تقویت خارجی کنترل می شود. ریشه های این نوع پرخاشگری در نظریه یادگیری اجتماعی یافت می شود. پرخاشگری واکنشی، پاسخ دفاعی همراه با عصبانیت به تهدید و ناکامی است و ریشه های این نوع پرخاشگری در نظریه ی پرخاشگری – ناکامی قابل مشاهده است. در پرخاشگری واکنشی فرد وقتی مورد تهدید قرار می گیرد به آسانی عصبانی می شود. در فهم پرخاشگری واکنشی روش های شناختی به ویژه مدل یکپارچگی شناختی[۱] بسیار موثر است. این مدل سه فرآیند شناختی را مشخص می کند که شامل تفاسیر خصمانه[۲]، فرایندهای نشخوار[۳] و تلاش برای کنترل[۴] است (ویلکویسکی[۵] و رابینسون[۶]، ۲۰۱۰).

 

 

 

 

پرخاشگری ابزاری و خصمانه

 

پرخاشگری خصمانه به منظور ایجاد ضرب و جرح و درد در قربانی صورت می گیرد، بدون آن که هیچ نتیجه ای برای فرد پرخاشگر داشته باشد. در پژوهشی که هارتاپ (به نقل از کانر، ۲۰۰۴) انجام داد، پرخاشگری ابزاری به تدریج و با افزایش سن کاهش یافت، در حالی که پرخاشگری خصمانه همراه با بالا رفتن سن، افزایش یافت. نتایج نشان داد که پسرها پرخاشگری خصمانه بیشتری نسبت به دخترها نشان دادند ولی پرخاشگری ابزاری بین دخترها و پسرها تفاوتی نداشت.

 

پرخاشگری عاطفی و تجاوزگرانه

 

این نوع پرخاشگری بسیار شبیه پرخاشگری پیش کنشی و واکنشی می باشد. پرخاشگری عاطفی واکنش به تهدید است که می تواند توسط یک فرد یا اجتماع صورت پذیرد. هدف از این نوع پرخاشگری دفاع است و با کنترل حرکتی ضعیف و برنامه ریزی نشده همراه می باشد. در این حالت سیستم عصبی خود مختار سطح بالایی از برانگیختگی را نشان می دهد. پرخاشگری تجاورزگرانه یک رفتار معطوف به هدف و با انگیزه ی قبلی است که با برنامه ریزی توسط فرد، همراه با کنترل حرکتی مناسب انجام می شود. در پرخاشگری تجاوزگرانه برانگیختگی سیستم عصبی خود مختار پایین می باشد. در پرخاشگری عاطفی فرد به اموال و دارایی خود آسیب می زند، به طور کامل از کنترل خارج می شود، خود را در معرض آسیب فیزیکی و جراحت قرار می دهد و پرخاشگری به نطر بدون هدف می باشد. در پرخاشگری تجاورزگرانه، فرد در لحظات پرخاشگری می تواند رفتار خود را کنترل کند، بسیار مراقب خود است تا آسیب نبیند و اعمال پرخاشگرانه را با برنامه ریزی انجام می دهد (به نقل از پایندان، ۱۳۸۹).

 

پرخاشگری دفاعی و مجرمانه

 

پرخاشگری دفاعی، در پاسخ به یک موقعیت تهدید آمیز ایجاد می شود. پرخاشگری مجرمانه، به صورت حمله ی بی جهت و بدون دلیل به فرد دیگر تعریف شده است. پژوهش ها نشان داده اند که بیشترین پرخاشگری انسان ها، پرخاشگری دفاعی در واکنش به یک تهدید واقعی یا خیالی می باشد.

 

دیدگاه های نظری درباره ی پرخاشگری

 

پژوهشگران علم روانشناسی اختلالات رفتاری را از دیدگاه های مختلفی مورد بررسی قرار داده اند و یافته های آنان در توجیه و تبیین اختلالات رفتاری به پیدایش نظریه های مختلف منجر شده است. بنابراین برای آشنایی با اختلالات و عناصر و ویژگی های شخصیتی باید به بررسی نظریه های مختلف در این زمینه پرداخت. در این راستا به مهمترین نظریه های مطرح شده از سوی روانشناسان درباره پرخاشگری و علل بروز آن می پردازیم.

 

دیدگاه روانکاوی

 

فروید رفتار انسان را حاصل دو دسته غریزه زندگی و مرگ می داند. غرایز زندگی در جهت ارضای نیاز به غذا، آب، هوا و امور جنسی عمل می کنند و در خدمت بقای فرد و نوع هستند و جهت غرایز زندگی به سمت رشد و نمو است. وی در مقابل غرایز زندگی، غرایز مرگ یا ویرانگر را قرار داد. فروید فرض کرد که آدمی میلی ناهشیار به مردن دارد. یک جزء مهم و حیاتی غریزه های مرگ، سایق پرخاشگری است، یعنی میل به مردن که معطوف به اشیاست و نه خود. سایق پرخاشگری ما را به تخریب، تسخیر و کشتن وا می دارد (شولتز، ۱۹۹۰، ترجمه ی کریمی و همکاران، ۱۳۸۳).

 

دیدگاه یادگیری

 

از دیدگاه یادگیری، پرخاشگری نیز مانند سایر رفتارها و فعالیت ها نوعی رفتار اجتماعی آموخته شده می باشد. به عقیده ی بندورا انسان ها یکدیگر را مورد حمله قرار می دهند چون از تجربیات گذشته واکنش های پرخاشگری را یاد گرفته اند، برای انجام اعمال پرخاشگرانه انتظار پاداش داشته و یا به دست می آورند و یا شرایط اجتماعی و محیطی خاص آن ها را مستقیماً به سمت پرخاشگری سوق می دهد. طبق دیدگاه یادگیری ریشه های پرخاشگری متغیرند، از تجربیات پرخاشگری گرفته تا یادگیری انواع گوناگونی از عوامل موقعیتی خارجی (کاپلان و همکاران، ۱۹۹۴، ترجمه ی پورافکاری، ۱۳۷۵).  تحقیقات نشان می دهند که حتی مشاهده آلات و ابزار پرخاشگری نیز می تواند در شخص مشاهده کننده حالت پرخاشگرانه ایجاد کند. برکوتیز[۷] (۱۹۶۷، به نقل از خداپناهی، ۱۳۸۵) طی آزمایشی نشان داد که چنانچه حالت تحریک پرخاشگری وجود داشته باشد، وجود اسلحه (ابزار قدرت) باعث رفتار پرخاشگرانه می شود. این پدیده به نام “اثر اسلحه” معروف شد. در پژوهشی تفاوت میزان پرخاشگری در دو گروه از کودکان بررسی شد. در این پژوهش یکی از دو گروه هر روز کارتون های خشن تماشا می کردند و گروه دیگر کارتون های غیر خشن. نتایج پژوهش مذکور نشان داد که کودکان گروه اول در روابط خود با همسالان ، پرخاشگری بیشتری نشان دادند. مطالعات دیگر رابطه بین تماشای برنامه های خشونت بار تلویزیون در دوره کودکی و میزان پرخاشگری در دوران بزرگسالی را نشان می دهند (به نقل از پایندان، ۱۳۸۹).

 

 

دیدگاه عقلانی  هیجانی

 

الیس[۸] معتقد است که ناراحتی ها و اضطراب های هر فرد زاییده ی افکار، احساسات و رفتار غیر منطقی اوست. از نظر وی افکار سخت و مطلق که سبب بیماری های روانی، همچون افسردگی می گردند در ابتدای زندگی آموخته شده اند. الیس علت ایجاد خشونت در افراد را مواردی همچون ناکامی، بر اثر یک منبع درونی یا بیرونی، احساس پایمال شدن حقوق، احساس زیر سوال رفتن و تهدید عزت نفس می داند. به اعتقاد الیس پرخاشگری و خصومت پیامد غیر منطقی این موارد هستند؛ الف) گرایش فطری و زیستی به پرخاشگر شدن، ب) رویدادهای ناخوشایند و ناکام کننده، ج) گرایش به افکار نادرست. از نظر وی برای اینکه خصومت رخ دهد این سه متغیر باید وجود داشته باشند (الیس، نامشخص، ترجمه ی فیروزبخت و عرفانی، ۱۳۸۶).

 

دیدگاه جامعه شناسی

 

توماس هابز[۹] اولین کسانی است که اندیشه های منسجمی را پیرامون خشونت گرایان و موقعیت و تاثیرات آن در جامعه ارائه کرده است. برخی جامعه شناسان به نظریه «جامعه پذیری در پرخاشگری یا تنبیه بدنی» معتقد هستند. این نظریه بیان می کند که تنبیه بدنی کودکان (مثل با مشت و لگد زدن) در طی فرایند تربیت و بزرگ شدن کودک به پرخاشگری برون گرا (مانند آسیب زدن به دیگران) و تنبیه روانی کودکان (مانند اینکه به کودک بگویند «دوستت ندارم») به پرخاشگری درون گرا منجر می شود (اندرسون و همکاران، ۲۰۱۰).

 

دیدگاه ذاتی و غریزی

 

برخی از روان شناسان مانند فروید و لورنز[۱۰]، معتقدند که پرخاشگری در انسان جنبه ی ذاتی و فطری دارد. به عقیده ی لورنز پرخاشگری کو موجب آسیب رساندن به دیگران می شود، از غریزه ی جنگیدن بر می خیزد که بین انسان و سایر ارگانیسم ها مشترک است. انرژی مربوط به این غریزه به طور خود به خود، با شدت کم و بیش ثابت در ارگانیسم تولید می شود. احتمال پرخاشگری با بالا رفتن میزان انرژی انبار شده و وجود و شدت محرک های آزاد کننده پرخاشگری، افزایش می یابد (کاپلان و همکاران، ۱۹۹۴، ترجمه ی پورافکاری، ۱۳۷۵).

 

دیدگاه موقعیتی

 

آلودگی هوا: قرار گرفته در معرض بوهای مضر در هوا مانند بوهایی که از کارخانه های سازنده ی مواد شیمیایی و صنعتی خارج می شود در شهرهای بزرگ و صنعتی.

 

سروصدا: قرار گرفتن در معرض صداهای بلند و تحریک کننده خشونت مستقیم شدیدتری را در افرادی که با این صداها مواجه می شوند در مقایسه با افرادی که در معرض این صداها قرار نمی گیرند ، بر می انگیزد.

 

مواد غذایی: یکی دیگر از عوامل موثر در پرخاشگری نوع مواد غذایی مورد استفاده ی افراد است. پژوهش ها نشان داده اند وقتی مواد غذایی شامل ویتامین ها، مواد معدنی و اسیدهای چرب لازم باشند، میزان پرخاشگری کاهش می یابد.

 

تراکم: برخی از مطالعات حاکی از آن است که تراکم بیش از حد ممکن است سطح پرخاشگری را بالا ببرد. همچنین در موقعیت هایی مانند مزاحمت ، تحریک و ناکامی، تراکم جمعیت ممکن است احتمال انفجارهای پرخاشگرانه را تشدید نماید (زالبرگ[۱۱]، نیجمن[۱۲]، استروسما[۱۳] و استاک[۱۴]، ۲۰۱۰).

 

برانگیختگی جنسی: پژوهش های جدید نشان می دهند که تاثیر برانگیختگی حسنی بر پرخاشگری قویاً بستگی به نوع منبع شهوانی مورد نظر در ایجاد این واکنش ها و نیز ماهیت دقیق خود واکنش ها دارند. وقتی منبع شهوت انگیز ملایم باشد پرخاش نیز کم می شود اما اگر وقیح باشد پرخاشگری تشدید می شود (سادوک و سادوک، ۲۰۰۳، ترجمه ی رفیعی و رضاعی، ۱۳۸۲).

 

درد: درد جسمی ممکن است سائق پرخاشگری یا انگیزه ی صدمه رساندن به دیگران را بیدار کند. اگر این سائق تحریک شود، هر هدفی را که دم دستش باشدپرخاشگر هیچ سهمی هم نداشته باشد (سادوک و سادوک، ۲۰۰۳، ترجمه ی رفیعی و رضاعی، ۱۳۸۲).

 

 

 

دیدگاه انگیزشی

 

در سال ۱۹۳۹ پنج نویسنده تحت عنوان گروه یل، کتابی به نام «ناکامی و پرخاشگری» منتشر نمودند که سال ها راه گشای تحقیقات تجربی در زمینه ی پرخاشگری بود. براساس این نظریه هر ناکامی موجب پرخاشگری می شود و هر پرخاشگری از یک ناکامی ریشه می گیرد. شدت پرخاشگری بستگی به اهمیتی دارد که فرد برای هدف قایل است و از رسیدن به آن محروم شده است. این نظریه مورد انتقاد قرار گرفت و چنین مظرح شد که ناکامی همیشه موجب پرخاشگری نمی شود. تحقیقات دیگری نیز نشان دادند که ناکامی تنها زمانی می تواند پرخاشگری بعدی را تسهیل کند که شدید و غیر قابل انتظار باشد (بلیر[۱۵]، ۲۰۱۰).

 

[۱]- Integrative Cognitive Model (ICM)

 

[۲]- hostille interpretations

 

[۳]- ruminative processes

 

[۴]- Efforful Control

 

[۵]- Wilkowski

 

[۶] -Robinson

 

[۷]- Berkowitzo

 

[۸]- Ellis

 

[۹]- Habz

 

[۱۰]- Lorenz

 

[۱۱]- Zaalberg

 

[۱۲]- Nijman

 

[۱۳]- Stroosma

 

[۱۴] -Staak

 

[۱۵]- Blair

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 08:30:00 ب.ظ ]




باس و پری (۱۹۹۲) سه صفت را به عنوان مولفه های تشکیل دهنده مزاج مشخص کردند. نخست هیجان پذیری که همان شدت واکنش های هیجانی است. دامنه ی این بعد از فقدان خویشتنداری واکنش تا واکنش های بسیار شدید و تحریک شده گسترده شده است. صفت دوم فعالیت است که سرعت و قدرت دو جزء اصلی آن است. از این لحاظ افراد از خواب آلودگی تا مانیا متفاوت اند. صفت سوم جمع پذیری است و به ترجیح فرد برای با دیگران بودن یا تنها بودن اطلاق می شود (رایس، ۱۳۸۲، ترجمه فروغان، ۱۳۸۷). در تقسیم بندی دیگر توماس و جس (۱۹۷۷، به نقل از یزد خواستی، ۱۳۸۹) نه مولفه ی زیر را برای مزاج شناسایی کردند:

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

 

۱- سطح فعالیت[۱]

 

فعالیت: میزان انرژی که به صورت حرکت نشان داده شود.

 

الف) عامل ریسک پذیری فعالیت:

 

    1. اگر فعالیت زیاد باشد؛ مداخله کردن در فعالیت های اجتماعی و انجام وظایف ممکن است با بیش فعالی اشتباه شود. حال آنکه بیش فعالی فقط با فعالیت زیاد مشخص نمی شود بلکه شامل فعالیت آشفته و سازمان نیافته و بی هدف نیز می باشد.

 

 

  1. اگر فعالیت کم باشد؛ فرد برای انجام وظایف کند و سست و بی حال به نظر می آید.

ب) عامل حمایت کننده فعالی:

 

    1. اگر فعالیت زیاد باشد؛ فرد نیرومند است، در محیط اطراف به سیاحت می پردازد و حتی در محیط خسته کننده هم باعث تحریک خود می شود.

 

  1. اگر فعالیت کم باشد؛ در شرایط محدود باعث مزاحمت کم می شود (مزاحمت و دخالت کمی ایجاد می کند).

۲- قابلیت پیش بینی ( ریتم دار بودن)[۲]

 

قابلیت پیش بینی: رفتار و اعمال دارای ریتم و نظم خاصی بوده به طوری که قابل پیش بینی باشند.

 

الف) عامل ریسک پذیری قابلیت پیش بینی:

 

    1. اگر ریتم دار بودن زیاد باشد؛ اگر محیط نتواند نیازهای برنامه ریزی شده را پیش بینی و برآورده کند ممکن است مشکلاتی ایجاد شود.

 

  1. اگر ریتم دار بودن کم باشد؛ در مورد نیازهای غیر قابل پیش بینی نگرانی ایجاد می شود.

ب) عامل حمایت کننده قابلیت پیش بینی:

 

    1. اگر ریتم دار بودن بالا باشد؛ برای مراقبت کمتر شگفت انگیز است (کمتر باعث تعجب مراقب می شود).

 

  1. اگر ریتم دار بودن پایین باشد؛ با بی نظمی در مراقبت، اختلال در آسایش کودک ایجاد نمی شود چون کودک خیلی حساسیت به بی نظمی ندارد و توازن کمی در کودک وجود دارد.

۳- نزدیک شدن یا کناره گیری از محرک های جدید[۳]

 

نزدیک شدن یا کناره گیری از محرک های جدید؛ واکنش فرد نسبت به محرک های جدید را نشان می دهد.

 

الف) عامل ریسک پذیری نزدیک شدن یا کناره گیری:

 

    1. اگر نزدیک شدن یا کناره گیری زیاد باشد؛ اگر پذیرش عوامل منفی، خیلی سریع صورت گیرد در محیط خطرناک باعث خطر می شود.

 

  1. اگر نزدیک شدن یا کناره گیری کم باشد؛ پذیرفتن تغییر و دگرگونی کند است و ازتجارب مفید اجتناب می کند.

ب) عامل حمایت کننده نزدیک شدن یا کناره گیری:

 

    1. اگر نزدیک شدن یا کناره گیری بالا باشد؛ یک تناسب سریع در موقعیت مثبت ایجاد می کند.

 

  1. اگر نزدیک شدن یا کناره گیری پایین باشد؛ مثل غریبه ای در یک شهر در موقعیت خطرناک احتیاج به محافظت دارد.

۴- سازش پذیری[۴]

 

سازش پذیری میزان سازش فرد با تغییر را نشان می دهد.

 

الف) عامل ریسک پذیری سازگاری:

 

۱٫اگر سازگاری زیاد باشد: به علت تاثیرات منفی مرکب در محیط،همچون ارزش های ضد اجتماعی گروه همسالان فرد در معرض خطر می باشد.

 

  1. اگر سازگاری کم باشد؛ برای سازگاری لازم ب نیازهای محیطی بیش از اندازه درگیر می شود و این درگیری باعث فشار روانی می شود.

 

 

ب) عامل حمایت کننده سازگاری:

 

    1. اگر سازگاری زیاد باشد؛ پذیرش عوامل مثبت سریعتر اتفاق می افتد و بیشتر با سرپرست هماهنگ می شود.

 

  1. اگر سازگاری کم باشد؛ در مقابل پذیرش تاثیرات منفی از فرد محافظت می کند.

۵- شدت بیان خلق[۵]

 

شدت بیان خلق: شدت پاسخگویی را نشان می دهد.

 

[۱]- Activity

 

[۲]- Predictability

 

[۳]- approach or separatism new stimalus

 

[۴]- adaptabilitly

 

[۵]- strongly expressed mood

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ب.ظ ]




در این قسمت نظریه های روان تحلیل گری، رفتارگرایی، یادگیری اجتماعی، انسانگرایی، تعامل گرایی نمادین، منظومه ای و طرد-پذیرش در مورد تعامل والدین و فرزندان مطرح خواهد شد.

 

نظریه ی روان تحلیل گری

 

فروید (۱۹۳۸) در نظریه روان تحلیل گری خود مطرح ساخت که اساس شخصیت کودک تا ۵ سال اول زندگی شکل می گیرد. فروید بر این اعتقاد بود که شخصیت در سه بعد ارتقاء می یابد: بن، من، فرامن. بن تحت کنترل اصل لذت است که می گوید: سائقهای جنسی و پرخاشگری کودک باید به سرعت ارضاء شوند. من از بن شکل می گیرد و به عنوان عامل کنترل منطقی غرایز مادری و ابراز واقع گرایانه هیجان صیانت نفس را ممکن می سازد. فرامن، محصول جامعه پذیری است و فرد را قادر می سازد تا به طریقی اخلاقی عمل کند.

 

اومنشأ اختلالات روانی بزرگسالی را در تجارب اولیه افراد می داند. همچنین معتقد است پاسخ های والدین به ابراز رفتاری سائق های لیبدویی، به آشفتگی درونی او دامن می زند. به این دلیل باید از ناکامی یا ارضای مفرط سائق های لیبدویی در هر مرحله از رشد روانی-جنسی کودک اجتناب شود، زیرا در غیر اینصورت تثبیت روی خواهد داد (استافورد و به یر، ۱۹۹۱؛ ترجمه دهگانپور وخرازچی، ۱۳۷۷).

 

نظریه زیستی

 

نظریه زیست شناختی بر این مطلب تاکید دارد که نشانه های اختلال روان شناختی و رفتارهای ناسازگارانه ناشی از عوامل زیست شناختی می باشد. عوامل زیستی می توانند از طریق مکانیزم های گوناگون از جمله: تاثیرات ژنتیکی، اختلالات زیست شیمیایی، آسیب دیدگی ساختاری یا بد کارکردی اعضاء بر اثر بیماری یا ضربه بر رفتار کودک تاثیر بگذارد (یار محمدیان ، ۱۳۸۹). در بعضی از کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری بالا بودن سروتونین خون و پایین بودن سطح متابولیت سروتونین در مایع مغزی نخاعی و در برخی از افراد کمبود آنزیمی در پلاسمای خون (که دوپامین را به نورآدرنالین تبدیل می کند)، دلیل پرخاشگری و تهاجم گزارش شده است (ماتیز و لاچمن ، ۲۰۱۰).

 

 

نظریه رفتار گرایی

 

یادگیری و رفتارگرایی انطباقی، شاخصه های تحقیق و رشد نظریه رفتارگرایی بودند. تمایل عمده آنها بر محرک های محیطی و پاسخ های سازواره ای مربوط بود. دستور کار چنین رفتارگرایی در این ادعای واتسون نهفته است که گزینش تجارب کودک را به هر گونه ای که مایل باشیم، شکل دهد. این موضوع در قالب موضوع طبیعت–تربیت به وضوح  افرطی است؛ در واقع مسئولیت همه چیز بر عهده طبیعت–تربیت است، در نتیجه چنین دیدگاهی، فرزند پروری از اهمیت فوق العاده برخوردار می شود. تجاربی که والدین برای کودک بر می گزینند و تقویت پاسخ های مطلوب او به شکل گیری رفتار کودک می انجامد. رفتار گرایان قبول نداشته اند که یادگیری موارد جدید الزاماً براساس یادگیریهای قبلی پا نهاده باشد و یا ضرورتاً در توالی های ویژه ای رخ داده باشد، بلکه کودکان به ترتیب مواجهه با رفتارهای بزرگسالان به فراگیری عادات آنان می پردازند. شاید بتوان گفت که اسکینر یکی از نافذ ترین و جامع ترین نظریات یادگیری را ارائه داده است. شناخت و خودداری هیچ یک برای تغییر یا کمیت رفتارهای تازه ضرورت موجودی ندارند (اسکینر، ۱۹۸۷).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

اسکینر تقریباً هرگونه تاثیر بالقوه ژنتیکی بر رفتار را نفی کرد او عوامل ارثی را به عنوان وسایل آماده سازی فرد برای پاسخ به شیوه تقویت عامل می نگریست. سادگی الگوی رفتارگرایی، یعنی محرکـ-پاسخ  تقویت مناسب رواج، در کتابهای فرزند پروری بود. کتب راهنمای فرزند پروری، فهرستی از روش های شکل دهی محیط و رفتار کودک را به والدین ارائه می دادند (به نقل از شایق، ۱۳۹۱).

 

نظریه یادگیری اجتماعی

 

با افول محبوبیت رفتارگرایی محض، نظریات یادگیری اجتماعی پا به عرصه نهادند. شاید نظریه یادگیری اجتماعی بندورا (۱۹۷۷ ، ۱۹۶۹) با نفوذترین این نظریات باشد. در این نظریه الگو برداری و تقلید به عنوان نیروهای اصلی در رشد رفتار و به صورت تاثیرات متقابل شناخت رفتار و محیط نگریسته می شوند (بندورا، ۱۹۸۶).

 

تعدادی از رویکردهای تعامل اجتماعی نیز در مقوله نظریات یادگیری اجتماعی گنجانده شده است. باور اصلی دیدگاه تعامل گرایان اجتماعی بر این است که کودکان از طریق تعامل فعال در محیط به یادگیری می پردازند، که جنبه مهم و تعیین کننده آن در نقش بزرگسالان به عنوان راهنما و مشاور کودکان نهفته است (بندورا، ۱۹۸۳). تاثیر این افراد نیز دو جانبه است. در مجموع نظریات یادگیری اجتماعی، نشانگر گذر از نظریاتی است که کودک را به صورت موجودی منفعل–واکنش گرا می نگرد و حرکت به سوی دیدگاه هایی است که کودکان را فعال و تعامل گرا می دانند. عوامل درونی و محیطی هر دو باید در نظر گرفته شوند، کودک و والدین هر دو دارای نقش های واحد هستند. این الگوها آشکار از پیچیدگی بیشتری نسبت به الگوی رفتارگرایی برخوردارند در این الگو درک تعامل فرد و محیط وعملیات شناختی کودک در پاسخ به محیط مورد تاکید فراوان قرار گرفته است (ترجمه دهگانپور وخرازچی، ۱۳۷۷).

 

نظریه انسان گرایی

 

روانشناسان انسانگرا کار خود را بر مفروضات زیر بنا نهاده اند: اراده، آزادی، طبیعت فعال انسان، کارکردهای مهم درک افراد و شرایط.شاید منتقدترین نظریه انسانگرایی به راجرز[۱] (۱۹۶۱) تعلق داشته باشد. نقطه نظر اصلی او این بود که افراد در گزینش و کنترل اعمال خود آزاد هستند، گرچه نیازهای انسان این اعمال را هدایت می کنند.در درمان به شیوه راجرز، فرد با شناخت بیشتر از خود توانایی هدایت رفتارش را بدست می آورد. این رشد خودداری در کودکان، بطور گسترده ای متکی به در نظر داشتن تعابیر و ادراکات کودکان از اعمال والدینشان است. بطور کلی، هدف رویکردهای مبتنی بر نظریه راجرز، توانمند ساختن افراد برای حذف محدودیت های بیرونی است تا بدین وسیله در نهایت به کمال مطلوب نائل شوند (به نقل از شایق،۱۳۹۱).

 

نظریه تعامل گرایی نمادین

 

تعامل گرایی نمادین رویکرد خاص است و نمی توان آن را با هیچ یک از نظریات قبلی به سادگی مقایسه کرد. جنبه مهم تعامل گرایی نمادین آن است که انسان ها علاوه بر زندگی در یک محیط فیزیکی، در محیطی نمادین نیز زندگی می کنند. از این رو برای شناخت انسان ها فرد  باید به مطالعه نمادهای ذهنی و ارزشهایی که تعامل افراد را در گروه های اجتماعی متاثر می سازند  بپردازد.

 

بدین معنا که یک فرآیند دیالیکتیکی بین افراد و جامعه به وقوع می پیوندند، چرا که نمادهایی که انسان به آنها پاسخ می گوید، به نوبه خود ازتعامل مشترک افراد نشأت می گیرند. افراد براساس نمادهایی که به کار می برند و باورهایی که درباره معانی نمادها دارند، درباره افعالی که در طی تعامل انجام می دهند تصمیم گیری می کنند. به ویژه در خصوص تعامل والدین و کودکان این تعاملات، هنجارها و انتظارات مشترک متقابلی را شکل می دهند. اگر چه از لحاظ نظری والدین و کودکان تاثیری دو جانبه بر هم دارند، در باز نمودهای منتشر شده تعامل گرایی نمادین و طرح های تحقیقاتی مرتبط با آن والدین به جامعه پذیر کننده[۲] و کودک[۳] به جامعه پذیر شونده بدل می شوند (پیترسون[۴] و رالینز[۵] ، ۱۹۸۷). تاکید بر فرایندهای ذهنی آشکار می سازد که در تعامل گرایی نمادین، کارکرد ادراک و معنا از اهمیت بسیاری برخوردار است. برای مثال اگر چه والدین عموماً نقش جامعه پذیر کننده را بر عهده می گیرند، نیروی والد در واقع کارکردی از ادراک کودک از رابطه والد–کودک است (اسمیت ۱۹۸۸، به نقل از استانفورد و به یر، ۱۳۷۷).

 

نظریه منظومه ای

 

فرض اساسی مفهوم سازی نظریه منظومه ها از رفتار انسان این است که تمامی اعضای یک شبکه اجتماعی بر یکدیگر تاثیر می گذارند. هر منظومه خانوادگی از منظومه های فرعی متعددی تشکیل شده است. منظومه فرعی زن و شوهری، والد و فرزندی، خواهر و برادری و غیره، منظومه های فرعی بسیاری از اصول و کارکردهای خانواده را تعریف می کند. برای مثال در خانواده های کارآمد، منظومه فرعی زناشویی، نیرومندترین منظومه است. وقتی مرزهای بین منظومه های فرعی بسیار نفوذ ناپذیر شده و یا به طور نامناسبی قطع شوند، مانند هنگامی که منظومه فرعی والد–کودک نیرومندتر از منظومه فرعی زناشویی است، آنگاه معمولاً انواعی از اختلالات در روابط آشکار می شود (مینوچین[۶]،۱۹۸۸).

 

سرانجام، مفاهیم تعادل حیاتی و تغییر مطرح می شوند. خانواده ها در مقابل تغییر مقاوم هستند و برای حفظ وضعیت کنونی خود تلاش می کنند، اعضای منظومه به الگوهای جاری منظومه متکی هستند. تغییرات از هر نوع که باشند، چه تغییرات بهنجار در طول زندگی و چه تغییرات ناشی از رخدادهای ناگهانی موجب وارد آمدن فشار بر خانواده می شوند. خانواده در پاسخ به رشد هر یک از اعضا و همچنین رشد روابط دو عضوی تشکیل دهنده خانواده از زناشویی ، همشیران و غیره دگرگون می شود. علاوه بر این  وقایعی که با گذر زمان رخ می دهند همچون تولدی جدید یا تصادفی در خانواده، الگوهای تعاملی خانواده را اصلاح می کنند (ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۷۷).

 

نظریه طرد – پذیرش والدین

 

نظریه طرد – پذیرش والدین توسط روهنر (۱۹۸۶، به نقل از روهنر و خالقی، ۲۰۱۲) ارائه شد. این نظریه، یک نظریه ارتباطی است که کوشش می کند نتایج عمده طرد-پذیرش کودک از سوی والدین را بر رشد رفتاری، شناختی و هیجانی کودک توضیح دهد و عملکرد شخصیت فرد در بزرگسالی را با طرد–پذیرش والدین پیش بینی کند. از نظر مفهومی، طرد-پذیرش والدین روی هم رفته از ابعاد گرمی والدین محسوب می شود. گرمی والدین بعنوان یک بعد دو قطبی تعبیر می شود که عدم گرمی و محبت والدین دو قطب مخالف پذیرش است. والدین پذیرا، والدینی تعریف می شوند که دوستی یا محبت بیشتری را به صورت کلامی یا جسمانی به کودکان نشان می دهند. محبت فیزیکی ممکن است بوسیله نوازش کردن در آغوش گرفتن و بوسیدن نشان داده شود. محبت کلامی، ممکن است از راه هایی مثل تحسین و تمجید کودک و گفتن چیزهای خوبی در مورد او نشان داده شود، همه اینها اشکالی هستند که باعث می شود کودک احساس دوست داشتن یا مورد پذیرش واقع شدن کند.

 

والدین طرد کننده، بصورت والدینی تعریف می شوند که کودکانشان را دوست ندارند، آنها را تنبیه می کنند یا کودکانشان از آنها می رنجند، طرد والدین به دو شکل اصلی نشان داده می شود:

 

۱- خصومت و پرخاشگری والدین، که به صورت احساس خشونت، رنجش، عصبانیت و دشمنی نسبت به کودک بروز می کند. ۲- نادیده گرفتن و تفاوت قائل شدن بین کودک و دیگران، که به صورت کناره گیری و غیر قابل دسترس بودن والدین برای کودکان، هم از لحاظ جسمی و فیزیکی و هم از لحاظ روانی بروز می کند (راتر، ۱۹۸۴). هر دو شکل طرداین احساس را به کودک تلقین می کند که طرد شده اند یا دوست داشته شده نیستند. کودکانی که در دوران کودکی دارای والدین پذیرا بوده اند، در بزرگسالی والدین پذیرا خواهند بود و با سایرین نیز می توانند روابط باز و گرمی برقرار کنند. در مقابل، کودکانی که طرد شده اند، بیشتر تمایل به خشونت دارند، برای حل مسائلشان بیشتر دارای حالت دفاعی اند و اعتماد به نفس و خود کارامدی آنها آسیب دیده است. اگر میزان طرد کودک شدید باشد، نمی تواند یاد بگیرد که چگونه دیگران را دوست بدارد و به سختی می تواند دیگران را بپذیرد. در نتیجه تخریب روانی ناشی از طرد، این کودکان در مقابل استرس تحمل ندارند، از نظر هیجانی در مقایسه با کودکان پذیرفته شده ثبات کمتری دارند، این کودکان نسبت به والدینشان خشم بیشتری نشان می دهند، چرا که از طرد بیشتر والدین می ترسند. این حالت را استقلال دفاعی[۷] یا کناره گیری هیجانی[۸] از والدین می نامند. اگر والدین اجازه بروز این خشم را به کودک ندهند، احتمالاً کودک این پرخاشگری را به صورت اشتغال ذهنی یا نگرانی، خوابها یا خیال پردازی هایی با موضوع پرخاشگری و تصور خشونت نسبت به دیگران نشان می دهد (روهنر و خالقی، ۲۰۱۲).

 

نظریه دلبستگی

 

نظریه دلبستگی[۹] مبتنی بر نظریه رفتار غریزی است و دیدگاهی تکاملی دارد. بدین معنا که انسان علاوه بر نیازهایی که بیشتر به عنوان نیازهای اساسی در او تشخیص داده شده بود یک نیاز اساسی دیگر به نام دلبستگی[۱۰] داردکه تا کنون آن را نیاز ثانویه می پنداشتند. نیازهای جسمانی کودک مانند غذا و احساس گرما باید توسط مادر ارضاء شود، این نیاز کودک به مادر باعث می شود که کودک مادر را عامل ارضای نیازهای خود دانسته و به او دلبسته شود. مطالعه بر روی جیوانات نشان داده است که رفتارهای دلبستگی در حیوانات نیز وجود دارد به طوری که برای بچه میمونها گاهی تماس جسمانی از غذا مهم تر است، آنها در غیاب مادر به شی نرم (میمون پشمی)، دلبستگی نشان می دهند و نه به شی ای (میمون سیمی)، که غذا برای آن فراهم می کرد (خانجانی، ۱۳۸۴).

 

تمرکز نظریه دلبستگی بر سیستم کنترل به عنوان سیستم حفظ مجاورت و رابطه مراقبتی بین حمایت کنندگان اولیه و کودک می باشد. طبق این نظریه دلبستگی میل به ایجاد پیوندهای عاطفی قوی با افرادی خاص است که به عنوان یک ویژگی ذاتی انسان تلقی می شود (بالبی، ۱۹۸۸).

 

بالبی (۱۹۸۸) معتقد بود که نظام دلبستگی در سراسر زندگی فعال است ولی در هنگام ترس، پریشانی، خستگی یا مریضی به شدید ترین حد فعالیت خود می رسد که باعث می شود فرد تمایل به جستجوی پشتیبانی، دلداری و حمایت از جانب مراقبین اولیه پیدا کند. بالبی (۱۹۷۴) تفاوت های فردی را براساس عملکرد سیستم دلبستگی تبیین می کند. او معتقد بود که تفاوت های مذکور از تعامل با مظاهر دلبستگی ناشی می شوند. تعامل با مظاهر دلبستگی که در دسترس و پاسخگوی نیازهای فرد هستند، عملکرد بهینه سیستم دلبستگی را باعث می شود و در کودک احساس امنیت شکل می گیرد. این احساس به نوبه خود باعث انتظارات مثبت در مورد دسترسی به دیگران در موقعیت های مخاطر آمیز، دید مثبت از خود، به عنوان فردی توانا و با ارزش و اعتماد فزاینده به ابزارهای حمایتی می باشد (بالبی، ۱۹۸۸).

 

در حقیقت مراقبت مادرانه ای که توام با حساسیت و پاسخ گویی باشد به رشد روابط دلبستگی ایمن و در نهایت شایستگی اجتماعی–هیجانی کودک، منتهی می شود.از سویی دیگر تعامل با افراد مهمی که به نیازهای دلبستگی فرد پاسخ گو نباشد باعث احساس ناامنی، تردید در مورد حسن نیت دیگران و احساس تردید درباره حس نزدیکی جویی می شود. این تعاملات رنج آور باعث می شود که کودک نتواند به هنگام پریشانی رفتار خود را مدیریت کند، احساس دلبستگی ناایمن کرده و الگوهای منفی از خود و دیگران در او شکل می گیرد.

 

جان بالبی معتقد بود که آشفتگی های روانشناختی اغلب از روابط آشفته با مظاهر دلبستگی در اوایل زندگی و هم در طول دوره زندگی نشات می گیرد (بالبی، ۱۹۸۰). برای مثال او ادعا کرد، زمانی که رفتار دلبستگی یک کودک با تاخیر و بی میلی پاسخ داده شود و این از نظر کودک آزار و اذیت تلقی شود احتمالاً آن کودک به شکل اضطرابی دلبستگی پیدا می کند. زمانی که کودک به مراقبت خود نیازمند است او را نمی یابد و یا مراقب حاضر به برآورده کردن نیازهای کودک نباشد او تمایلی به ترک مراقب خود ندارد و مضطربانه مراقب را جستجو می کند. در حالت دیگر وقتی کودک توسط مراقبان خود فعالانه طرد می شود او علی رغم میل به نزدیکی و مراقبت شدن، الگوی اجتنابی را نسبت به مراقبانش از خود نشان می دهد و رفتارهای خشمگینانه و پرخاشگرانه در او غالب می شود (بالبی، ۱۹۸۸).

 

 

 

 

 

 

 

کیفیت دلبستگی

 

کیفیت دلبستگی درجه ی سهولتی است که یک کودک درمانده توسط مراقب خود به احساس امنیت میرسد و چهارالگوی اساسی دارد شامل: دلبسته ی ایمن[۱۱]، دلبسته ی ناایمن، مقاوم یا دو سوگرا[۱۲]، دلبسته ی ناایمن آشفته/ سرگشته[۱۳] و دلبسته ی ناایمن اجتنابی[۱۴].

 

کودکان دلبسته ی ایمن، قادر به تعدیل اضطراب جدایی شان هستند و با اعتماد به پاسخگویی عاطفی مادر بلافاصله بعد از دست یابی به احساس امنیت ناشی از بازگشت وی قادر هستند به بازی و اکتشاف مستقل خود ادامه دهند و چون تجسمی مثبت از خود و مادر دارند بنابراین اعتماد به نفس و حس خود اتکایی مثبت در آن ها تقویت می شود.بنابراین کیفیت دلبستگی ایمن با اعتماد به نفس، احساس شایستگی، درک از حمایت اجتماعی و احساس توانمندی در کارها ارتباط مثبتی دارد (تامبلی[۱۵]، لاگی[۱۶]، ادورسی[۱۷]و نوتاری[۱۸]، ۲۰۱۲).

 

کودکان دلبسته ی ناایمن مقاوم و دوسوگرا در موقعیت نا آشنا دشوارتر به احساس آرامش دست می یابند . آن ها در تضاد بین ماندن در کنار مادر و یا اکتشاف و بازی مستقل قرار دارند. در هنگام بازگشت مادر، پاسخ های دوسوگرانه نسبت به او نشان می دهند، نسبت به خود احساس بی ارزشی و دیدگاه منفی دارند (کاسیدی[۱۹] و برلین[۲۰]، ۱۹۹۴).

 

در دلبستگی ناایمن اجتنابی هنگام بازگشت ما در بعد از جدایی، کودک از نزدیک شدن به او اجتناب می کند. این اجتناب مکانیسم دفاعی است که کودکان در برابر اضطراب ناشی از غیر قابل اعتماد بودن مادر از خود نشان می دهند (کاسیدی و برلین، ۱۹۹۴).

 

کودکان دلبسته ی ناایمن آشفته / سرگشته، به راحتی در دو گروه قبلی قرار نمی گیرند. این کودکان به هنگام بازگشت مادر بعد از جدایی، نه مانند کودکان اجتنابی از مادر اجتناب می کنند و نه مانند کودکان دو سوگرا به شدت به مادر می چسبند و نسبت به مادر واکنش هایی که بیانگر ترس و تناقض است از خود نشان می دهند (مین و سولومون، ۱۹۹۰).

 

دلبستگی در دوران کودکی

 

رده ی سنی ۱۲-۶ سال مرحله ای است که دنیای اجتماعی کودکان گسترش پیدا می کند. با ورود کودکان به مدرسه با گروه بزرگتر و متنوع تری از همسالان روبرو می شوند. تغییرات مهمی در توانایی اجتماعی و شناختی کودکان شکل می گیرد که مظهر دلبستگی کودکان را تحت تاثیر قرار می دهد (دیکز[۲۱] و تامپسون[۲۲]، ۲۰۰۵) و به این ترتیب رفتار دلبستگی اغلب به سمت مظاهر غیر مراقبت کننده مثل همسالان هدایت می شود (گودوین[۲۳]، میر[۲۴]، هیس[۲۵] و تامپسون، ۲۰۰۸) ، به علاوه اینکه همسالان ممکن است به عنوان منابعی از اعتماد در نظر گرفته شوند. اگر جنبه ی مشخص از دلبستگی به همسالان، این است که توانای همسالان برای حمایت و تشویق فرضیات کودک برای چالش های رشدی بیشتر است اما محققان تاکید می کنند که کودکان به حمایت عاطفی والدینشان اعتماد می کنند زیرا دلبستگی ایمن به والدین است که بهزیستی شخصی را در طول زندگی پیش بینی می کند (بایرز[۲۶] و همکاران، ۲۰۰۳). اگرچه به طور معمول یک شخص بیش از یک مظهر دلبستگی دارد اما چرخه ای در دلبستگی ایجاد می شود و رفتارهای دلبستگی به طور غیر معمول در نهایت به سمت مظهر دلبستگی اصلی هدایت می شوند (لاگی[۲۷]، دالیسیو[۲۸]، پالینی[۲۹] و باروکو[۳۰]، ۲۰۰۹).

 

بسیاری از نظریه پردازان نیروی سازماندهی این چرخه اتفاق نظر دارند که بازنمایی کودک از مظهر دلبستگی اصلی بیشترین تاثیر را دارد و والدین مستقیماً در این ساختار دهی دخالت دارند و حتی همسالان کودکانشان را برای تماس وی با آن ها انتخاب می کنند و به طور غیر مستقیم بر روی هنجارها و اعتقادات در مورد رفتار اجتماعی مناسب و همین طور روی الگوهای ارتباطی که تجارب دلبستگی را پایه ریزی می کنند نفوذ دارند (زیمرمن[۳۱]، ۲۰۰۴).

 

در این دوره کودکان برای خود تنظیمی تعداد دفعاتی که احساس نیاز به مظهر دلبستگی دارند ظرفیت بیشتری دارند و شروع بلوغ نیز می تواند دلبستگی به والدین را تحت تاثیر قرار دهد  در نیازها و انتظارات اجتماعی کودکان نیز تغیراتی شکل می گیرد. علی رغم تمام تغییرات، شواهد بیانگر آن است که والدین هنوز نقش اساسی در زندگی کودکان دارند و همچنان نیازهای دلبستگی کودکان با والدین آن­ها ارضاء می­شود (کرنز[۳۲]، تومیچ[۳۳] و کیم[۳۴]، ۲۰۰۶).

 

شیوه های فرزند پروری

 

پژوهش ها نشان می دهد که در رابطه والد–کودک دو مسئله مهم وجود دارد: پذیرش از سوی والدین و کنترل والدین بر کودک (به نقل از بیابانگرد ، ۱۳۷۶). دیانا بامرنید (۱۹۷۸) با توجه به رابطه بین دو بعد پذیرش و کنترل، چهار روش را شناسایی کرده است:

 

    1. والدین قاطع و اطمینان بخش (پذیرش بالا، کنترل بالا)

 

    1. والدین قدرت طلب، خودکامه و مستبد (پذیرش پایین، کنترل بالا)

 

    1. والدین آسان گیر، آزاد یا دموکراتیک (پذیرش بالا، کنترل پایین)

 

    1. والدین بی توجه و غفلت کننده (پذیرش پایین، کنترل پایین)

 

  1. والدین قاطع: از میان شیوه های فرزند پروری آن شیوه ای که بیش از هر شیوه دیگری از خود مختاری و فردیت کودک حمایت می کند (قاطعانه یا حمایتگرانه) نامیده شده است. والدین قاطع، گرم ولی قاطعند. آنان معیارهایی را برای رفتار کودک در نظر می گیرند ولی انتظاراتی از آنان دارند که با نیازها و توانایی های کودک تطابق دارد. آنان ارزش بسیاری برای رشد خود مختاری و خودرهبری کودک قائلند. به نحوی منطقی رفتار می کنند و بر مسئله متمرکز می شوند و غالباً درباره مسائل انطباطی با فرزند خود بحث می کنند و توضیح می دهند.

والدین قاطع معیارها و انتظارات خود را به وضوح به نوجوانان منتقل می کنند. محدودیت های قائل می شوند ولی در عین حال آماده مذاکره اند. آنان از کشمکش غیر لازم برای بدست آوردن قدرت پرهیز می کنند و رفتار غیر منطقی نوجوان را توهینی شخصی قلمداد نمی کنند. وقتی که از آنها خواسته می شود،آزادانه راهنمایی می کنند و می گذارند که کودک با عواقب رفتارهای خود مواجه شود. فقط وقتی که این پیامدهای طبیعی، شدید یا غیر قابل بازگشت باشد والدین مداخله می کنند تا از بروز پیامدهای وخیم جلوگیری کنند (به نقل از شریفی اردانی، ۱۳۹۰).

 

والدین قاطع نسبت به تغییر نیازهای کودکانشان حساس هستند. نقش های گوناگون را توضیح می دهند. درباره مسائل مختلف بحث می کنند و مشوق ارتباطات کلامی بین خود و فرزندانشان هستند. همچنین اندیشیدن مستقل فرزندان خود را تشویق می کنند (توچه می کنی؟) و برای نظر و دیدگاه های مخالف فرزندان خود احترام قائل هستند. با این حال سهل گیر نیستند هنگامی که استدلال آنان پذیرفته نشود تمایل دارند برا قتدار خود و خواسته هایشان تاکید کنند تا حرف شنوی فرزندان را بدست آورند. والدین موفق با نقشهایی که به طور آشکار و منطقی اجرا می کنند احترام فرزندان و پذیرش اقتدار خود را کسب می کنند (به نقل از آقا محمدیان، ۱۳۸۴).

 

  1. والدین خودکامه و مستبد: والدین مستبد لزومی نمی بیند برای دستوراتی که می دهند دلیلی ارائه دهند و به نظر آنان اطاعت بی چون و چرا یک فضیلت است. بعضی از والدین از سر خشم روشی را پیش می گیرند و بعضی دیگر نمی خواهند دردسر توضیح دادن و بجث و گفتگو را تقبل کنند. البته بعضی دیگر چنین می کنند به این دلیل که از این راه می خواهند به نوجوانان یاد دهند که به مراجع قدرت احترام بگذارند. اشتباه عده ا ی در این است که ممکن است با این کار اختلاف را سرکوب کنند ولی نمی توانند آن را از بین ببرند و در حقیقت بیشتر به خشم کودک دامن میزنند. نوجوانانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیده داشته باشند. شاید به این دلیل که به فدر کافی فرصت نداشته اند که عقاید خود را بیازمایند یا مستقلانه مسئولیت قبول کنند و هیچ کس هم آنقدر برای عقاید آنها ارزش قائل نبوده که به آن توجه نشان دهد. در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس، استدلال و خلاقیت کمتری دارند، ذهن کنجکاوی ندارند، از لحاظ رشد اخلاقی کمتر رشد یافته اند و در برخورد با مشکلات روزمره عملی ، تحصیلی و ذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند. معمولاً والدین خود را نا مهربان و سهل انگار می دانند و معتقدند که انتظارات و تقاضایشان غیر منطقی و نادرست است (به نقل از نیکبخت، ۱۳۸۹).

دختران این خانواده ها کاملاً وابسته به والدین تربیت می شوند و انگیزه پیشرفت ضعیفی خواهند داشت. پسرانشان نیز پرخاشگر می شوند. تحقیقاتی که کوپراسمیت[۳۵] (۱۹۷۷، به نقل از اکبری، ۱۳۸۷)به عمل آورده نشان می دهد که میان عملکرد مستبدانه والدین با رشد عزت نفس پایین پسران رابطه معنی داری وجود دارد. خانواده هایی که در آنها والدین از شیوه تربیتی قدرت طلبانه یا استبدادی استفاده می کنند در مقایسه با روش های دیگر تعارضات بیشتری را تجربه می کنند.

 

    1. والدین آسان گیر و دموکراتیک (سهل انگار): این والدین مهرورز و پذیرا هستند، متوقع نیستند و از هر گونه اعمال کنترل خود داری می کنند. به فرزندانشان اجازه می دهند در هر سنی که هستند خودشان تصمیم بگیرند در صورتی که ممکن است قادر به انجام آن نباشند. آنها می توانند هر وقت که بخواهند غذا بخورند و بخوابند و هر قدر که بخواهند تلویزیون تماشا کنند. آنها مجبور نیستند طرز رفتار خوب را یاد بگیرند یا کارهای خانه را انجام دهند. اگر چه برخی از والدین آسان گیر واقعاً معتقد نیستند که این روش بهترین است اما از تواناییهای خود در تاثیر گذاشتن بر رفتار فرزندانشان مطمئن نیستند و از لحاظ اداره کردن خانواده خود بی کفایت و بی برنامه هستند (سید محمدی ، ۱۳۸۵).

 

  1. والدین بی توجه و غفلت کننده: اولیای این نوع خانواده ها به علت ترجیح دادن اشتغالات و فعالیت های خود از رفتارهای فرزندان خود غافل می شوند. لذا در این نوع خانواده ها نوعی فرزند محوری به وجود می آید. مصاحبه هایی که با این نوع خانواده ها صورت گرفته نشان می دهد که آنها از فعالیت ها، خواسته ها و رفتارهای فرزند خود در بیرون منزل بی خبر هستند. همچنین به اتفاقاتی که برای فرزندشان در محیط مدرسه روی می دهد توجهی ندارند. این بی توجهی حتی نسبت به افکار فرزندشان نیز وجود دارد که باعث می شود روزانه گفتگو و مکالمات محدودی با فرزندان خود داشته باشند. نوجوانان ۱۴ تا ۲۰ ساله این نوع خانواده ها افرادی خوش گذران و ولخرج هستند و قادر به کنترل پرخاشگری خود نیستند به مدرسه بی علاقه اند و اوقات خود را در خیابان ها و پاتوق های خاص می گذرانند. این نوجوانان اغلب لذت جو هستند و تحمل ناکامی را ندارند و نمی توانند هیجان های خود را کنترل نمایند. این گونه افراد نمی توانند اهداف دراز مدتی را دنبال نمایند و اکثر آنها به گروه بزهکاران و منحرفان اجتماعی محلق می شوند و از نظر عاطفی نیز افرادی گسیخته، افسرده و بی علاقه اند. با مقایسه چهار روش تربیتی خانواده ها می توان نتیجه گرفت فرزندان خانواده های مستبد و سهل انگار از میزان اعتماد به نفس پایینی برخوردار بوده و پرخاشگر ترند (به نقل از اکبری، ۱۳۸۷).

 

 

[۱]- Rogers

 

[۲]- socializer

 

[۳]- socializee

 

[۴]- Peterson

 

[۵]- Rallins

 

[۶]- Minuchin

 

[۷]- defensive independence

 

[۸]- emotional detachment

 

[۹]- attachment tneory

 

[۱۰]- atachment

 

[۱۱]- security attachment

 

[۱۲]- ambivalent

 

[۱۳]- disorganized/disoriented

 

[۱۴]- avoidant

 

[۱۵]- Thambelli

 

[۱۶]- Laghi

 

[۱۷]- Odorsio

 

[۱۸]- Notari

 

[۱۹]- Cassidy

 

[۲۰]- Berlin

 

[۲۱]- Raikes

 

[۲۲]- Thampson

 

[۲۳]- Goodvin

 

[۲۴]- Meyer

 

[۲۵]- Hayes

 

[۲۶]- Byers

 

[۲۷]- Laghi

 

[۲۸]- Dalessio

 

[۲۹]- Pallini

 

[۳۰]- Barocco

 

[۳۱]- Zimmermann

 

[۳۲]- Kerns

 

[۳۳]- Tomich

 

[۳۴] – Kim

 

[۳۵]- Cooper Smith

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ب.ظ ]




خستگی درد

 

در مورد روش‌شناسی خستگی درد چالش‌های بسیاری وجود دارد اما شاید بزرگترین چالش آن عدم توافق در مورد تعریف خستگی باشد (جاکوبسن[۱]، ۲۰۰۴). خستگی مربوط به درد و به خصوص سرطان از شایعترین علائم ناتوان کننده در افراد است. اگر چه گاهی بیماران واژه خستگی را برای بیان احساس خواب آلودگی، افسردگی، ضعف و درماندگی استفاده می‌کنند، اما به طور کلی خستگی را می‌توان به عنوان یک فقدان انرژی فیزیکی یا ذهنی که منجر به افت فعالیت‌های فرد می‌شود، تعریف کرد (برون و کرونک، ۲۰۱۰). خستگی مرتبط با بیماری های مثل میگرن ، ام اس و سرطان دارای ابعاد چند مفهومی است که از جنبه‌های جسمانی، روانشناختی و اجتماعی قابل بررسی است (ون، کانگ، کارپنتر، ۲۰۰۸).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

بیماران مبتلا به سرطان معمولا خستگی را به عنوان مانعی برای عملکرد طبیعی و کیفیت زندگی‌ می‌دانند (موستین[۲] و همکاران، ۲۰۰۷). شبکه ملی جامع سرطان[۳] (۲۰۰۷) خستگی سرطان را به این شرح تعریف می کند: خستگی مرتبط با سرطان یک ناراحتی پایدار است، خستگی یا احساس ذهنی از خستگی، به علت سرطان یا حاصل درمان سرطان است و ارتباطی به فعالیت‌های معمول اخیر ندارد.

 

تعریف ارائه شده توسط سلا[۴] و همکاران (۲۰۰۱) ویژگی‌های مختلف خستگی را در بر می­گیرد: خستگی حالت ذهنی فراگیر، پایدار و کاهش ظرفیت جسمی و ذهنی است که با استراحت برطرف نمی‌شود. این تعریف دارای سه ویژگی شایان ذکر است. اول، مشخصه خستگی به عنوان یک پدیده ذهنی، که بر این اساس‌ می‌تواند از روش خودگزارش‌دهی اندازه‌گیری شود. دوم، ارائه راه‌های مختلفی که در آن خستگی از خستگی عادی مشخص شود، که عبارتند از: شدت و مزمن بودن (خستگی شدید و پایدار) و نفوذ ناپذیری آن که با اقدامات معمول، رهایی از خستگی ندارد (برطرف نشدن با استراحت). سوم، اهمیت بالینی این پدیده و ویژگی‌های چند بعدی آن (کاهش ظرفیت کار فیزیکی و روانی) (جاکوبسن، ۲۰۰۴).

 

 

 

۲-۲- ملاک‌های تشخیصی

 

به طور معمول، یک بیمار که فقط‌ می‌گوید در حال تجربه خستگی است به عنوان داشتن  CRFدر نظر گرفته می‌شود. اما اغلب پزشکان موافقند که مجموعه‌ای از معیارهای تشخیصی، جهت پژوهش و برنامه ریزی درمان ضرورت دارد (سلا و همکاران، ۲۰۰۱). از طرفی چون تعاریف خستگی متفاوتند، برای روش بهینه ارزیابی خستگی، در این بیماران اتفاق نظری وجود ندارد. از این رو اهمیت به دست آوردن خودگزارش‌دهی به طور گسترده‌ای به رسمیت شناخته شده است و انواع ابزار خود گزارش‌دهی در حال حاضر استفاده‌ می‌شود (جاکوبسن، ۲۰۰۴). با یک رویکرد جامع تر، چندین محقق اندازه گیری‌های چند بعدی خستگی برای بیماران مبتلا به سرطان را توسعه و اعتبار داده‌اند. این اقدامات عبارتند از: پرسشنامه کوتاه خستگی (مندوزا[۵] و همکاران، ۱۹۹۹)، مقیاس تجدید نظر پیپر خستگی (پیپر[۶] و همکاران، ۱۹۹۸)، پرسشنامه علائم چند بعدی خستگی (استین، مارتین، هان و جاکوبسن، ۱۹۹۸ به نقل از جاکوبسن، ۲۰۰۴)، مقیاس خستگی در سرطان (اکویاما[۷] و همکاران، ۲۰۰۰)، مقیاس تجدید نظر خستگی سرطان شوارتز[۸] (شوارتز و میک[۹]، ۱۹۹۹)، پرسشنامه چند بعدی خستگی (اسمتس[۱۰]، گارسن[۱۱]، بنک[۱۲]، هاس[۱۳]، ۱۹۹۵).

 

جدول ۱-۲

 

نمونه‌هایی از مقیاس‌های چند بعدی اندازه‌گیری خستگی (به نقل از جاکوبسن، ۲۰۰۴)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقیاس ابعاد منبع
 پرسشنامه کوتاه خستگی شدت                       دخالت مندوزا و همکاران (۱۹۹۹)
مقیاس خستگی سرطان فیزیکی       شناختی                 عاطفی اکویاما و همکاران (۲۰۰۰)
پرسشنامه نشانگان خستگی شدت           فرکانس        تنوع روزانه        دخالت هان و همکاران (۱۹۹۸)
پرسشنامه چند بعدی خستگی کلی  فیزیکی  روانی   کاهش فعالیت  کاهش انگیزه اسمتس، گارسن، بنک، هاس (۱۹۹۵)
پرسشنامه علائم چند بعدی خستگی کلی  فیزیکی  عاطفی  روانی  انرژی استین، مارتین، هان و جاکوبسن (۱۹۹۸)
مقیاس خستگی پیپر تجدید نظر شدت / رفتاری  معنای عاطفی  حسی  شناختی / خلق پیپر و همکاران (۱۹۹۸)
مقیاس تجدید نظر خستگی سرطان شوارتز فیزیکی    ادراکی شوارتز و مک (۱۹۹۹)

 

 

۲-۳- بروز، شدت و روند خستگی

 

بروز و شدت CRF تحت تاثیر عوامل زیادی، از جمله نوع و میزان درمان، تکنیک‌های اندازه گیری، و جمعیت بیماران مورد مطالعه قرار‌ می‌گیرد (جین پیر[۱۴] و همکاران، ۲۰۰۶). بیماران مبتلا به سرطان پروستات حداقل شدت خستگی را گزارش کرده و بیماران مبتلا به سرطان ریه، گوارش، سر و گردن بیشترین شدت خستگی را گزارش دادند. جنس، سن، و مقدار کل رادیوتراپی، پیش بینی واریانس قابل توجهی را در شدت خستگی نداشت (هیکوک و همکاران، ۲۰۰۵). در ارتباط با پرتو درمانی، خستگی سرطان برای هفته‌های سوم تا پنجم درمان به میزان بالایی و بیش از سه چهارم از بیماران آن را گزارش کردند. در دو مطالعه نیز تشخیص نوع سرطان را تنها عامل قابل توجه مربوط به شدت خستگی را گزارش دادند (هیکوک، مورو، روسکو، موستین و اکونیف، ۲۰۰۵؛ هیکوک، مورو، روسکو، موستین، اکونیف و بول، ۲۰۰۵). در مطالعه دیگری نیز بیش از ۵ هفته پرتو درمانی، بالاترین علائم ثانوی افزایش میزان CRF و مشکلات پوستی گزارش شده را نشان‌ می‌دهد (جین پیر و همکاران، ۲۰۰۶). همچنین در ارتباط با شیمی درمانی در عرض ۴ تا ۵ روز از اتمام شیمی درمانی، خستگی به شدید‌ترین مقدار رسیده و به تدریج در طول یک دوره چرخه کامل درمان کاهش‌ می‌یابد (بک[۱۵]، دادلی[۱۶]، ۲۰۰۵). به غیر از دوره درمان سرطان، ۳۰٪ تا ۴۰٪ از بیماران یک خستگی مداوم و طولانی مدت را تجربه شده می‌نمایند (جلیسن و همکاران، ۲۰۰۶) که این برای ماه‌ها و حتی سال‌ها پس از اتمام درمان ادامه‌ می‌یابد (هافمن[۱۷]، ریان[۱۸]، جین[۱۹]، کلمار[۲۰] و مورو[۲۱]، ۲۰۰۷).

 

 

CRF  به عنوان یک نتیجه خود به خودی سرطان و به عنوان یک عارضه جانبی درمان سرطان رخ‌ می‌دهد، اگرچه پاتوفیزیولوژی زمینه‌ای دقیق آن تا حد زیادی ناشناخته است. احتمال خستگی، تقریبا برای تمام بیماران در درمان سرطان وجود دارد. تا ۹۰٪ از بیماران تحت درمان با اشعه و تا ۸۰٪ از کسانی که تحت شیمی درمانی قرار گرفته‌اند، خستگی را تجربه کرده‌اند. تاثیر CRF  بر کیفیت زندگی بیمار، به خصوص در ارتباط با عملکرد فیزیکی و توانایی انجام فعالیت‌های روزمره زندگی، عمیق و فراگیر است. (هافمن و همکاران، ۲۰۰۷).

 

[۱] . Jacobsen

 

[۲] . Mustian

 

[۳] . National Comprehensive Cancer Network

 

[۴] . cella

 

[۵] . Mendoza

 

[۶] . Piper

 

[۷] . Okuyama

 

[۸] . Schwartz

 

[۹] . Meek

 

[۱۰] . Smets

 

[۱۱] . Garssen

 

[۱۲] . Bonke

 

[۱۳] . Haes

 

[۱۴].  Jean-Pierre

 

[۱۵] . Beck

 

[۱۶].  dudley

 

[۱۷] . Hofman

 

[۱۸] . Ryan

 

[۱۹] . Jean

 

[۲۰] . Colmar

 

[۲۱] . Morrow

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ب.ظ ]




ژن ها سلامت و رفتار ما را از هنگام تولد تا مرگ تحت تاثیر قرار می دهند. بهترین نمونه در مورد اثر ژن و توارث مطالعه دوقلوهای یکسان است. به عنوان مثال، مشاهده شده که فشارخون، ۶۵% ارثی بوده و تنها ۴۰% تحت تاثیر رژیم غذایی، ورزش، پاسخ های استرس زای آموخته شده و عوامل دیگر قرار می گیرد. شواهد خوبی وجود دارد مبنی بر این که، کودکان والدین دارای اختلالات روانی جدی، ریسک بالایی برای ابتلا به آن اختلال خواهند داشت. یک سری خصوصیات شخصیتی مثل خجالتی بودن و یا مضطرب بودن نیز ارثی بوده و فرد را تحت تاثیر قرار می دهند (آلدوین،۱۹۹۱). در تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده، نشان داده شده که دوقلوها، عادت های عصبی یکسانی در مواقعی که تحت فشار روانی قرار می گیرند، نشان می دهند؛ مثل جویدن ناخن[۱] یا مالش چانه[۲]. همچنین، حتی اگر آنها کاملا جدا از هم بزرگ شده باشند، باز هم در توصیف اضطراب شان از کلمات مشابه استفاده می کنند. تاثیرگذاری ژن ها بسیار جالب است اما نباید در آن اغراق شود (تاکر- لاد[۳]،۲۰۰۰).

 

 

تجربه یک رویداد شگفت آور و غیر معمول نیز باعث به وجود آمدن استرس می شود. هب[۴](۱۹۴۶) دریافت که شامپانزه ها تا چهارماهگی هیچ احساس ترسی ندارند اما بعد از این سن، اشیاء آشنایی که به طرق غیرآشنا به آنها نشا ن داده می شود، ترس ایجاد می کنند. به عنوان مثال، دیدن یک مدل انسانی، باعث بروز علایم ترس و استرس می شود. این نتیجه در مورد انسان نیز قابل تعمیم است. یعنی تجربه یک شیء یا رویداد آشنا به شکل غیرمعمول در فرد ایجاد ترس می کند. باید توجه داشت که چنین واکنش هایی، بیشتر واکنش های حفاظت از خطر می باشند (تاکر- لاد، ۲۰۰۰).

 

 

 

۲-۱۰- نظریه یادگیری- رفتاری استرس

 

تجربه استرس می تواند از طریق هر سه نوع یادگیری یعنی یادگیری کلاسیک[۵]، یادگیری کنش گر[۶] و یادگیری مشاهده ای[۷] حاصل شود. در مورد آلبرت کوچولو[۸]، همراه شدن صدای شدید با ارائه موش باعث شد که او از موشهای سفید بترسد. باید به این نکته توجه داشت که همه افراد در موقعیت های خاصی صدمه می بینند اما هرگز نسبت به آن موقعیت احساس ترس نمی کنند. روان شناسان معتقدند که شرطی سازی کلاسیک در انسان پیچیده تر از آن است که تنها همراه شدن یک محرک خنثی با یک موقعیت به صورت خود کار، واکنش ترس را به وجود آورد. تحقیق در مورد چگونگی به وجود آمدن ترس و استرس در انسان مشکل است، زیرا روانشناسان نمی توانند و نباید این حالتها را در افراد به وجود آورند. بنابراین نتایج به دست آمده از طریق مراجعینی است که برای درمان یا مشاوره مراجعه کرده اند (تاکر- لاد،۲۰۰۰).در گذشته برای مولفه تفکر در فرایند شرطی سازی کلاسیک نقشی در نظر نمی گرفتند، اما امروزه محققان می گویند که محرک شرطی باعث می شود انتظارات فرد درمورد محرک غیرشرطی برانگیخته شده و افراد واکنش های مختلف نسبت به آن نشان دهند (پاسخهای شرطی متفاوت). با توجه به این فرض، به گفته دیوی[۹] (۱۹۹۲) نظریه های جدید مراحل شرطی سازی شناختی را پیشنهاد می کنند (نقل از تاکر- لاد،۲۰۰۰). مراحل شرطی سازی شناختی در شکل ۲-۱ نشان داده شده است.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

 

 

 

 

 

محرک شرطی            پیامد انتظارات            مفهوم شناختی محرک غیر شرطی         ارزیابی پاسخ به UCS             پاسخ شرطی شده

 

 

شکل۲-۱- اثر عوامل شناختی در شرطی سازی (تاکر-لاد،۲۰۰۰)

 

[۱]. nail bitting

 

[۲]. mannerism

 

[۳]. Tucker-Ladd

 

[۴]. Hebb

 

[۵]. classical

 

[۶]. operational

 

[۷]. observational

 

[۸]. little Albert

 

[۹]. Davey

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم