جدول ۲-۹: روی آوردهای مختلف به خود شیفته
مزاج
القای والدین
دیدگاه نسبت به خود
جهان بینی
روان بنه های سازش نایافته
اصلی ترین ملاک
DSM-IV-TR
|
فعال و پاسخگو،استعادهای خاص، جذاب،رشد زودرس زبان
«رشد کن و فوق العاده باش- برای من»
من خاص و منحصر به فردم، و من محق هستم که حقوق فوق العاده و امتازهای خاص داشته باشم بدون اینکه آنها را به دست آورده باشم.
زندگی میز ضیافتی است که به اراده خود می توانی از آن استفاده کنی.
مردم تحسین و امتیازهای زیادی را به من بدهکارند. بنابراین من «این خاص بودن» را انتظار خواهم داشت و می خواهم.
محق بودن، ناقص بودن، محرومیت هیجانی، خود مهار گری ناکافی، معیارهای سرسختانه و بی امان.
احساس خود بزرگ بینی از مهم بودن خود
|
طرحوارههای ناسازگار اولیه
نظریه یانگ
در دومین کنفرانس بین المللی روان درمانی شناختی که از ۱۸ تا ۲۰ سپتامبر در سوئد برگزار شد، پدسکی[۱]، (۱۹۸۶) مقاله ای ارائه داد با عنوان دهه ۹۰ میلادی: متمرکز شدن شناخت درمانی بر اختلالات شخصیت ».صحت این پیش بینی زیاد طول نکشید، چون چهار سال بعد – یعنی در سال ۱۹۹۰ میلادی دو کتاب مهم در این حوزه به زیور طبع آراسته شدند« شناخت درمانی اختلالات شخصیت» اثر بک، فریمن و همکاران[۲] ( ۱۹۹۰ ) « شناخت درمانی اختلالات شخصیت: رویکرد طرح واره محور، اثر یانگ[۳](۱۹۹۰).
هرچند قبل از این نیز مقاله ها یا فصل هایی از کتاب ها(مثل ، فریمن، پریتز[۴] ، فلمینگ[۵] و سایمون[۶]،۱۹۹۰) به این موضوع اختصاص داده شده بود، اما با انتشار این دو کتاب بود که شناخت درمانی خود را عملاً درگیر مدل سازی، فرمول بندی و طرح درمان افراد مقاوم به درمان کرد.
پاتریشیا کولا در سال ۲۰۰۴ با جفری یانگ مصاحبه ای انجام داد. یانگ در این مصاحبه اظهار داشت:
وقتی که حول و حوش سال ۱۹۸۲ کار خصوصی خود را شروع کردم، متوجه شدم بیماران مشاهدات متنوع و زیادی دارند و کاربرد شناخت درمانی کلاسیک برای این دسته از بیماران، موفقیت چندانی به همراه ندارد. میزان موفقیت در این گروه از این بیماران به زیر ۵۰ درصد می رسید و برای بسیاری از آن ها اصلاً موفق نبود. حداقل نیمی از بیماران از پیشرفت کار راضی نبودند. احساس کردم باید مولف های دیگری به رویکرد شناخت درمانی کلاسیک اضافه کنم. نکته دیگری که متوجه شدم این بود که بیماران در « مرکز شناخت درمانی بک » از صافی های تشخیصی می گذشتند، در حالیکه در کلینیک های خصوصی نمیتوان چنین ملاک های شمولی در نظر گرفت.
یانگ( ۱۹۹۹ ) معتقد است که بسیاری از بیمارانی که در فرآیند شناخت درمانی کلاسیک نمی توانند به بهبودی معناداری دست یابند و مفروضه های کلاسیک شناخت درمانی(درمان شناختی- رفتاری ) را زیرپا گذارند. او بر این باور است که شناخت درمانی کلاسیک (کوتاه مدت)، هفت مفروضه درباره بیماران دارد. این هفت مفروضه عبارتند از:
۱- بیماران با اندک آموزشی می توانند به احساسات خود دست یابند.
۲- بیماران با اندک آموزشی می توانند به افکار و تصاویر ذهنی خود دسترسی یابند.
۳- بیماران مسایل و آماج های قابل تشخیص دارند.
۴- بیماران برای انجام تکالیف خانگی و بارگیری راهبردهای خویشتن داری انگیزش و اشتیاق کافی دارند.
۵- بیماران می توانند بعد از گذشت چند جلد باورها نگران رابطه ای مشارکتی و دو جانبه پایه ریزی کنند.
۶- بیماران را ایجاد رابطه درمانی درمان با درمانگر مشکل ندارند
۷- میتوان با بهره گرفتن از تکنیک های شناختی- رفتاری، الگوهای فکری و رفتاری بیماران را تغییر داد.
تجارب یانگ ( ۱۳۸۴ ) نشان داد که برخی از بیماران که عده آن ها هم کم نیست از این مفروضهها تبعیت نمی کنند و همین امر مشکلاتی را برای اجرای شناخت درمانی کلاسیک رقم می زند.
تجارب سایر متخصصان حوزه شناخت درمانی نیز گمانه زنی یانگ را تایید کرد (لیهی ۲۰۰۳، فریمن، جلالی و مک گلوسکی[۷] ، ۲۰۰۳ ؛ نیدلمن[۸] ۲۰۰۳). یانگ ( ۲۰۰۲ )مفهوم طرح واره، را به عنوان واحد تبیین نظریهی خود انتخاب کرد و پیرامون آن به نظر پردازی مشغول شد. در اثر تجارب اولیه کودک با والدین و محیط اطراف به تدریج نظام باورهای (طرح واره، مفروضه، افکار خودآیند) در ذهن او شکل می گیرد. در این نظام باورها به صورت نهفته باقی می ماند و در سیر زندگی برخی از حوادث آن را فعال می کنند. در اثر این فعال سازی، علایم شناختی، عاطفی، انگیزش، رفتارش و فیزیولوژیکال پدید میآیند(بلک بورن[۹] ،۱۹۹۸). البته یانگ و همکاران ( ۲۰۰۳ ) بر نقش خلق و خو در شکل گیری سبک های مقابلی تاکید ویژه ای دارند و پدیده آسیب شناسی شناختی را تنها به عوامل یادگیری کاهش نمی دهند، بلکه نقش ویژگی های بیولوژیکی را نیز برجسته می کنند. اگر چه اصطلاح طرح واره در روان شناسی شناختی و شناخت درمانی سابقه زیادی دارد، به طوری که از آدلر ( ۱۹۲۹ ؛ به نقل از اسپری، ۱۹۹۹) به عنوان منادی این بحث یاد می کنند، اما با کارهای بک(۱۹۸۵،۱۹۷۹) این اصلاح اهمیت ویژه ای پیدا کرد. در شناخت درمانی معمولاً بین مفروضه ها و طرح واره ها تمایز قایل می شوند. مفروضه ها، حالت شرطی دارند و در قالب جملات « اگر … پس » بیان می شوند،» اما طرح واره ها، غیرشرطی هستند. در متون شناخت درمانی، مفروضه ها به اسامی دیگری نیز شناخته شده اند مثل باورهای واسطه ای یا شرطی(بک،۱۹۹۵)؛ قواعد (مک کی و فانینگ[۱۰]، ۱۹۹۱ )؛ نگرشهای ناکارآمد ، مفروضه های ثانوی (بک و همکاران ، ۱۹۷۹ ).اخیراً یانگ و همکاران (۱۳۸۶) به این نتیجه رسیده اند که باورهایی که در ابتدای زندگی شکل می گیرند، غیرشرطی و آن هایی که بعدها در سیر تحول پدید می آیند، شرطی هستند. یانگ و همکاران ( ۱۳۸۶ ) طرح واره های ناسازگار اولیه را به دو دسته شرطی و غیرشرطی تقسیم کرده اند که در جدول ۱۰ به آن اشاره می شود
جدول ۲-۱۰: تفاوت بین طرح واره های شرطی و غیرشرطی(یانگ و همکاران،۱۳۸۶؛ص۴۷)
طرح واره های غیرشرطی طرح واره های شرطی |
رها شدگی / بی ثباتی اطاعت
بی اعتمادی/بدرفتاری ایثار
محرومیت هیجانی پذیرش جویی / جلب توجه
نقص بازداری هیجانی
وابستگی / بی کفایتی معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی
آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری
خویشتن تحول نیافته/گرفتار شکست
منفی گرایی/بدبینی
|
تنبیه
استحقاق/بزرگ منشی
خویشتن داری / خودانظباطی ناکافی
یانگ و همکارانش معتقدند که انسان پنج نیاز هیجانی اساسی دارد که عبارتند از:
۱- دلبستگی ایمنی به دیگران (شامل نیاز به امنیت، ثبات ، محبت و پذیرش)؛
۲- خودگردانی ، کفایت و هویت
۳- آزادی در ابزار هیجان ها و نیازهای سالم
۴- خودانگیختگی و تفریح
۵- محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری
اگر این پنج نیاز به خوبی برآورده نشوند در پنج حوزه در ذهن کودک طرح واره های ناسازگار شکل می گیرد. یانگ ( ۱۹۹۰) معتقد است که طرح واره های ناسازگار اولیه خصوصیاتی دارند که عبارتند از:
۱- الگوها یا درون مایه های عمیق وفراگیری هستند؛
۲- از خاطرات، هیجان ها، شناختواره ها و احساسات بدنی تشکیل شده اند.
۳- در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند؛
۴- در سیر زندگی تداوم دارند؛
۵- درباره خویشتن و رابطه با دیگران هستند ؛ ۶- و به شدت ناکارآمدند
طرح واره های ناسازگار اولیه و حوزه های مرتبط با آن ها(یانگ و همکاران،۱۳۸۶؛ ص۳۸ تا ۴۱)
بریدگی و طرد
(انتظار این که نیازهای فرد برای امنیت، ثبات، محبت، همدلی، در میان گذاشتن احساسات، پذیرش و احترام به شیوه ای قابل پیش بینی ارضاء نخواهند شد. طرح واره های این حوزه به طور معمول در خانواده های به وجود می آید که بیعاطفه، سرد، مضایقه گر، منزوی، تندخو، غیرقابل پیش بینی یا بدرفتار هستند).
بی ثباتی یا بی اعتمادی نسبت به دریافت محبت و برقراری ارتباط با اطرافیان، به طوری که فرد احساس می کند افراد مهم زندگی اش نمی توانند حمایت عاطفی و تشویق لازم را به او بدهند، زیرا این افراد از لحاظ هیجانی، بی ثبات، غیرقابل پیش بینی اعتماد ناپذیر و نامنظم اند. فردی که چنین طرح واره ای در ذهنش شکل گرفته باشد، معتقد هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگی اش بمیرند یا این که او را رها کنند و به فرد دیگری علاقمند شوند.
۲– بی اعتمادی/ بدرفتاری
انتظار این که دیگران به انسان ضربه میزنند، بد رفتارند، دروغ میگویند و سود جو هستند. ممکن است فرد احساس کند که همیشه حق او را میخورند.
۳– محرومیت هیجانی
انتظار این که تمایلات و نیازهای فرد به حمایت عاطفی به اندازه کافی از جانب دیگران ارضاء نمی شوند. سه نوع محرومیت مهم وجود دارد که عبارتند از:
اول) محرومیت از محبت:[۱۵] فقدان توجه، عطوفت یا همراهی
ب) محرومیت از همدلی :[۱۶] درک نشدن، به حرف دل فرد گوش ندادن، عدم خودافشایی یا در میان نگذاشتن احساسات بادیگران.
ج) محرومیت از حمایت[۱۷]: نداشتن منبع قدرت، جهت دهی یا راهنمایی نشدن از سوی دیگران.
۴- نقص/ شرم
احساس این که فرد در مهم ترین جنبه های شخصیت اش، انسانی ناقص، نامطلوب، بد، حقیر و بی ارزش است یا این که در نظر افراد مهم زندگی اش، فردی منفور و نامطلوب به حساب می آید. همچنین این طرح واره، حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد، طرد، سرزنش، کم رویی، مقایسه های نابجا، احساس ناامنی در حضور دیگران و حس شرمندگی در ارتباط با عیب و نقص های درونی را دربرمی گیرد. این نقاط ضعف ممکن است شخصی (تکانه های خشم، تمایلات جنسی غیرقابل پذیرش،خودخواهی) یا عمومی باشند( ظاهر جسمی نامطلوب و مشکلات اجتماعی).
۵- انزوای اجتماعی/ بیگانگی
احساس این که، فرد از جهان کناره گیری کرده و با دیگران متفاوت است یا این که به جامعه و گروه خاصی تعلق خاطرندارد.
خودگردانی و عملکرد مختل
انتظاراتی که فرد از خود و محیط دارد باتوانایی های محسوس او برای جدایی، بقاء و عملکرد مستقل یا انجام موفقیت آمیز کارها تداخل می کنند. طرح واره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آید که اعتماد به نفس کودک را کاهش می دهند، گرفتارند، بیش از حد از کودک محافظت می کنند یا این که نتوانسته اند کودک را به انجام کارهای بیرون ازخانواده تشویق کنند.
۶- وابستگی/ بی کفایتی
اعتقاد به این که فرد نمی تواند مسئولیت روزمره را(مثل مراقبت از دیگران، حل مشکلات روزانه، قضاوت خوب، از عهده تکالیف جدید برآمدن و تصمیم گیری صحیح) بدون کمک قابل ملاحظه دیگران، در حد قابل قبولی انجام شدهد. این حالت اغلب به صورت درماندگی ظاهر می شود.
۷- آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری
ترس افراطی از این که فاجعه نزدیک است و هرلحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و این که فرد نمی تواند از آن جلوگیری کند.
ترس ها بر یک یا چند جنبه متمرکزند:
الف) حوادث پزشکی مانند حمله های قلبی و ابتلا به ایدز، ب) وقایع هیجانی مانند دیوانه شدن، ج) سوانح محیطی مانند گیرافتادن در آسانسور، قربانی جنایت شدن، سقوط هواپیما و زمین لرزه.
۸- خود تحول نیافته/گرفتار
ارتباط عاطفی شدید و نزدیکی بیش از حد با یکی از افراد مهم زندگی(اغلب والدین)، به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی. غالباً اعتقاد بر این است که هیچ یک از این افراد گرفتار، بدون حمایت دیگری، قادر به ادامه زندگی نبوده یا نمی توانند شاد باشند. فردی که چنین طرح واره ای دارد ممکن است احساس کند وجودش در دیگران ادغام شده و هویت
جداگانه ای ندارد. این طرح واره اغلب به صورت احساس پوچی و سردرگمی، جهت نداشتن و بی هدفی و یا در موارد شدید به صورت شک و تردید در موجودیت و ساختار وجودی فرد بروز می کند.
۹- شکست
باور به این که فرد شکست خورده است یا درآینده شکست خواهد خورد و این که شکست برای او اجتناب ناپذیر است. فرد در مقایسه با همسالانش در حوزه های پیشرفت(مثل تحصیل، شغل، ورزش ) غالباً احساس بی کفایتی می کند، اغلب شامل این باور است که شخص، دیوانه، بی استعداد، نالایق و نادان است و نسبت به دیگران ، موفقیت کمتری دارد.
محدودیت های مختل
نقص در محدودیت های درونی، احساس مسئولیت در قبال دیگران یا جهت گیری نسبت به اهداف بلندمدت زندگی. این طرحواره ها منجر به بروز مشکلاتی در رابطه با رعایت حقوق دیگران، همکاری با دیگران، تعهد یا هدف گزینی و رسیدن به اهداف واقع بینانه . طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آید که به جای انضباط، مواجهه مناسب، محدودیت های منطقی، مسئولیت پذیری، همکاری متقابل و هدف گزینی؛ وجه مشخصه آن ها، سهل انگاری افراطی، سردرگمی، یا حس برتری است. در برخی موارد، کودک ممکن است نتواند ناراحتی عادی و معمولی را تحمل کند یا این که ممکن است هدایت، جهت مندی و راهنمایی کافی دریافت نکرده باشد.
۱۰- استحقاق/ بزرگ منشی
فردی که چنین طرح واره ای دارد معتقد است که نسبت به دیگران یک سروگردن، بالاتر است، حقوق ویژه ای برای خودش قائل است و تعهدی نسبت به رعایت اصول روابط متقابل که راهنمای تعاملات اجتماعی بهنجار هستند، ندارد. اغلب بر این نکته پافشاری می کند که دیگران باید هرآنچه را که او می خواهد برایش فراهم کنند، بدون توجه به این که آیا درخواست او منطقی است، چه چیزی از نظر دیگران معقول است، یا این که چه هزینه ای برای دیگران دارد. چنین افرادی برای این که بتوانند کسب قدرت کنند و یا دیگران را کنترل نمایند، تمرکز افراطی بر برتری جویی(برای مثال موفق ترین، با استعدادترین و ثروتمندترین شدن) دارند( هدف اولیه کسب توجه یا پذیرش از سوی دیگران نیست).گاهی اوقات برای این که فرد بتواند تمایلات خود را ارضاء کند، بدون همدلی با دیگران و یا بدون توجه به نیازها و احساسات آن ها، به رقابت افراطی یا کنترل رفتارهای دیگران روی می آورد.
۱۱- خویشتن داری و خود انضباطی ناکافی
مشکلات مستمر در خویشتن داری مناسب و تحمل نکردن ناکامی ها در راه دستیابی به اهداف شخصی یا ناتوانی درجلوگیری از بیان هیجان ها و تکانه ها. در شکل هعای خفیف تر آن، بیماربه شدت از ناراحتی اجتناب می کند. فردی که چنین طرح واره ای دارد، درد را تحمل نمی کند، از مسئولیت پذیری گریزان است، به هر قیمتی که شده از تعارض جلوگیری می کند و زیاد به خودش سخت نمی گیرد. این عوامل باعث می شود از رضایت شخصی، تعهد و انسجام شخصیتی چنین فردی جلوگیری شود.
دیگرجهت مندی
تمرکز افراطی بر تمایلات، احساسات و پاسخ های دیگران به گونه ای که نیازهای خود فرد نادیده گرفته می شود. این کار به منظور دریافت عشق و پذیرش، تداوم و ارتباط با دیگران یا اجتناب از انتقام و تلافی صورت می گیرد. در این طرح واره ها، فرد معمولاً هیجانات و تمایلات طبیعی خود را واپس می زند و نسبت به آن ها ناآگاه است. طرح واره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آیند که کودک را با قید و شرط پذیرفته اند: کودک به منظور دستیابی به توجه، عشق و پذیرش دیگران باید جنبه های مهم شخصیت خود را نادیده بگیرد. در بسیاری از این خانواده ها، نیازها و تمایلات هیجانی والدین و منزلت اجتماعی، در مقایسه با نیازها و احساسات کودک، ارزش بشیتری دارند.
۱۲- اطاعت
احساس اجبار نسبت به واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران. این کار معمولاً برای اجتناب از خشم، محرومیت، یا انتقام صورت می گیرد. دو نوع از مهم ترین اطاعت ها عبارتند از:
الف) اطاعت از نیازها: واپس زنی تمایلات، تصمیمات و ترجیحات شخصی
ب) اطاعت از هیجان ها: واپس زنی هیجانات شخصی بویژه خشم
معمولاً این طور بنظرمی رسد که تمایلات، عقاید و احساسات فرد، فاقد ارزشند یا برای دیگران اهمیت ندارند. این طرح واره،اغلب به شکل اطاعت افراطی همراه با حساسیت بیش از حد نسبت به احساسات دیگران تجلی می یابد. این طرحواره به طور کلی منجر به خشمی می شود که در قالب یک سری نشانه های ناسازگارانه از جمله رفتارهای منفعل – پرخرشگرانه، طغیان های عاطفی کنترل نشده، علایم روان تنی، کناره گیری از عواطف، برون ریزی و سوء مصرف مواد آشکار می شود.
۱۳- ایثار
تمرکز افراطی بر ارضاء نیازهای دیگران در زندگی روزمره که به قیمت عدم ارضای نیازهای خود فرد تمام می شود. رایج ترین دلایل انجام این کار عبارتند از: جلوگیری از آسیب رساندن به دیگران، جلوگیری از احساس گناه ناشی از خودخواهی یا تداوم ارتباط با افراد نیازمند. این امر اغلب از حساسیت بیش از حد نسبت به درد و رنج دیگران ناشی می شود. چنین طرح واره ای منجر به این احساس می شود که نیازهای فرد ایثارگر به قدر کافی ارضاء نمی شوند و همچنین باعث رنجش افرادی می شود که او از آن ها نگهداری می کند (با مفهوم وابستگی بیمارگونه[۳۱] همپوشی دارد).
گوش به زنگی بیش از حد و بازداری
تأکید افراطی بر واپس زنی احساسات، تکانه ها و انتخابهای خودانگیخته فرد یا برآورده ساختن قواعد و انتظارات انعطاف ناپذیر و درونی شده درباره عملکرد و رفتار اخلاقی که اغلب منجر به از بین رفتن خوشحالی، ابراز عقیده، آرامش خاطر، روابط نزدیک و سلامتی می شود. طرح واره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آید که در آن ها عصبانیت، توقع و گاهی اوقات تنبیه مشاهده می شود: در این خانواده ها،بر عملکرد عالی، بی نقص گرایی، وظیفه شناسی، پیروی از قوانین، پنهان سازی هیجان ها، اجتناب از اشتباه تاکید می شود، در عین حال که به لذت، خوشحالی و آرامش اهمیت چندانی داده نمی شود. معمولاً درچنین افرادی تمایلی نهفته نسبت به بدبینی و نگرانی وجود دارد، بدین صورت که اگر افراد نتوانند در تمام اوقات گوش به زنگ باشند، همه چیز از هم می پاشد.
۱۴- بازداری هیجانی
بازداری افراطی اعمال، احساسات و ارتباطات خودانگیخته که معمولاً به منظور اجتناب از طرد دیگران، احساس شرمندگی و از دست دادن کنترل بر تکانه های شخصی صورت می گیرد. معمول ترین حوزه هایی که بازداری در مورد آن ها اعمال می شود عبارتند از:
الف) بازداری از بروز خشم و پرخاشگری.
ب) بازداری از بیان تکانه های مثبت(از قبیل خوشحالی، محبت، برانگیختگی جنسی و بازی).
ج) بازداری از بیان آسیب پذیری یا بیان راحت و صریح احساسات و نیازهای شخصی
د) تاکید افراطی بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجان ها.
۱۵- معیارهای سرسختانه/ عیب جویی افراطی
باور اساسی مبنی بر این که فرد برای رسیدن به معیارهای بلندپروازانه درباره رفتار و عملکرد خود، باید کوشش فراوانی به خرج دهد و این کار معمولاً برای جلوگیری از انتقاد صورت می گیرد. این طرحواره به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آید که تحت فشارند، نسبت به خودشان و دیگران بیش از حد عیب جویی می کنند و توقع دارند کارها با کیفیت عالی و در کوتاهترین زمان انجام شوند. این طرحواره اغلب منجر به نقص های جدی در احساس لذت، آرامش، سلامتی، احساس ارزشمندی، پیشرفت یا روابط رضایت مندانه می شود و معمولاً به شکل های زیر بروز می کند:
الف) بی نقص گرایی، توجه غیرمعمول به جزئیات یا ارزیابی کمتر از حد عملکرد خود در مقایسه با عملکرد دیگران.
ب) قوانین غیرقابل انعطاف و و غیرواقع بینانه اخلاقی، فرهنگی و مذهبی.
ج) دغدغه زمان و کارآمدی به منظور انجام کار بیشتر.
در هر صورت وقتی که طرح واره های ناسازگار اولیه از ذهن شکل گرفتند، افراد به سه شیوه میتوانند با آن ها کنار بیایند: الف) جنگ ب) گریز ج) منجمد شدن. این سه سبک را یانگ و همکارانش (۲۰۰۳)به ترتیب نسبت های مقابله ای جبران افراطی، اجتناب و تسلیم نامگذاری کرده اند.
نکته بارز دیگری که در نظر یانگ (۲۰۰۳) به چشم میخورد تفاوت بین سبک مقابله و پاسخ مقابلهای است. یانگ بر این عقیده است که یک سبک مقابله ای ممکن است از چندین پاسخ مقابله ای تشکیل شده باشد. یانگ با این کار خود ظرافت بیشتری به بحث سنجش رفتارهای ناسازگار داده است.
یانگ (۱۹۹۹) با مفهوم طرح واره ها توانست آسیب شناسی شناختی بسیاری از اختلالات روانی را تبیین کند، اما به تدریج در تجارب بالینی خود متوجه شد که برخی از بیماران چندین طرح واره دارندو ممکن است در هر لحظه چندین طرح واره در ذهن آن ها فعال شود. او برای تبیین چنین حالتهایی از اصطلاح ذهنیت استفاده کرد. یانگ و همکاران (۲۰۰۳، ص ۲۷۱) ذهنیت را این گونه تعریف کرده اند:
مجموعه ای از طرح واره یا عملکردهای طرح واره چه انطباقی و یا غیرانطباقی ، که درحال حاضر در ذهن خود فعال شده اند. به عبارتی ، طرح واره ها در حکم صفت هستند و ذهنیت در حکم حالت.
از مفهوم ذهنیت برای تبیین اختلال شخصیت مرزی خیلی استفاده می شود(یانگ و بهاری [۳۵]۱۹۹۸). یانگ و همکاران (۲۰۰۳) از ۱۰ ذهنیت نام می برند که به سه دسته تقسیم میشوند: الف) ذهنیت های کودکانه[۳۶] ب) ذهنیت های مقابله ای ناسازگار[۳۷] ج) ذهنیت های والد ناکارآمد[۳۸]
یانگ و همکارانش در جدول ۱۱ به معرفی طرح واره های چهار ذهنیت کودکانه پرداخته اند(یانگ و همکاران،۲۰۰۳؛ص ۲۷۳).
جدول۲-۱۱: معرفی طرح واره های چهار ذهنیت کودکانه
ذهنیت کودکانه |
تعریف |
متداولترین طرح واره ها |
ذهنیت کودک آسیب پذیر[۳۹] |
تجربه کردن خلق ملال انگیز
یا مضطرب
|
رهاشدگی، بی اعتمادی بدرفتاری، محرومیت هیجانی، نقص، انزوای اجتماعی، وابستگی/بی کفایتی، آسیب پذیری به ضرر یا بیماری،خویشتن تحول نیافته/گرفتار،منفی گرایی/بدبینی |
ذهنیت کودک عصبانی[۴۰] |
خشم شدید به محض ارضاء
نشدن نیازها
|
رهاشدگی، بدرفتاری / بی اعتمادی، محرومیت هیجانی، اطاعت. |
ذهنیت کودک تکانشی/ بی انظباط[۴۱] |
کسب لذت تکانشگرانه بدون
توجه به محدودیت
|
استحقاق، خودانظباطی و خویشتن داری ناکافی |
ذهنیت کودک شاد[۴۲] |
احساس مورد علاقه بودن |
فعال نشدن طرح واره های ناسازگار |
علاوه بر این چهار ذهنیت کودکانه، یانگ و همکاران (۲۰۰۳) از سه ذهنیت سبک مقابله ای نیز نام می برند. این سه ذهنیت دقیقاً مطابق همان سه سبک مقابلله ای ناسازگار هستند. یانگ و همکارانش به تعریف این سه ذهنیت مقابله ای ناسازگار پرداخته اند.
جدول ۲-۱۲: ذهنیت های مقابله ای ناسازگار(یانگ و همکاران،۲۰۰۳؛ص ۲۷۵)
ذهنیت های مقابله ای ناسازگار |
تعریف |
تسلیم شده مطیع[۴۳] |
اتخاذ سبک مقابله ای وابستگی و تسلیم |
محافظ بی تفاوت[۴۴] |
اتخاذ سبک مقابله ای انزواطلبی ، گوشه
گیری و اجتناب رفتاری
|
جبران کننده افراطی[۴۵] |
اتخاذ سبک مقابله ای کنترل گری و
حمله متقابل
|
درباره این موضوع که کودکان به تدریج گفتارهای والدین و اطرافیان خود را درون سازی می کنند درحوزه روان شناسی زیاد بحث شده است که یکی از صاحب نظران این موضوع لوریا است که این روند را در سه مرحله به طور مفصل بررسی کرده است. یانگ و همکارانش(۲۰۰۳) نیز بر همان باورند. . آن ها معتقدند که اغلب، صدای والدین در قالب خودگویی در ذهن فرزندانشان عمل می کند. صداهای والدین در قالب دو ذهنیت والد پرتوقع و والد تنبیه گر/ انتقادگر در مدل طرح واره درمانی مفهوم سازی میشوند.
جدول ۲-۱۳: ذهنیت های والد ناکارآمد(یانگ و همکاران،۲۰۰۳؛ص ۲۷۷).
ذهنیت والد ناکارآمد |
تعریف |
متداولترین طرح واره ها |
والد تنبیه گر/انتقادگر[۴۶] |
عیب جویی و تنبیه خود یا
دیگران
|
اطاعت، تنبیه گری، نقص، بی
اعتمادی /بدرفتاری
|
والد پرتوقع[۴۷] |
داشتن معیارها و انتظارات بالا
از دیگران و تحت فشار
قراردادن خود یا دیگران برای
دستیابی به این معیارها
|
معیارهای سرسختانه،
ایثارگری
|
[۱] . Padesky
[۲] .Beck&Freeman et al
[۳] . Young
[۴] . Pritzer
[۵] . Fleming
[۶] . Simon
[۷] . Djulali MCL loskey
[۸] . Needlman
[۹] . Blackburn
[۱۰] . Mckay&Faninning
[۱۱] . disconnection and rejection
[۱۲] . bandonment/instability
[۱۳] . mistrust/abuse
[۱۴] . emotional deprivation
[۱۵] . deprivation of nurturance
[۱۶] . deprivation of ampathy
[۱۷] . deprivation of protection
[۱۸] . defectiveness/shame
[۱۹] . social isolation/alienation
[۲۰] . impaired autonomy and performance
[۲۱] . dependence/incompetence
[۲۲] . vulnerability to harm or illness
[۲۳] . enmeshment/undeveloped self
[۲۴] . failure
[۲۵] . impaired limits
[۲۶] . entitlement/grandiosity
[۲۷] . insufficient selfcontrol/selfdiscipline
[۲۸] . otherdirectedness
[۲۹] . osubjugation
[۳۰] . selfsacrifice
[۳۱] . codependency
[۳۲] . overvigilance/inhibition
[۳۳] . emotional inhibition
[۳۴] . unrelenting standards/hypercriticalness
[۳۵] . Behary
[۳۶] . child modes
[۳۷] . maladaptive coping mode
[۳۸] . dysfunctional parent mode
[۳۹]. vulnerable child mode
[۴۰] . angry child mode
[۴۱] . impulsive/undisciplined child mode
[۴۲] . happy child mode
[۴۳] . compliant surrender
[۴۴] . detachment protector
[۴۵] . overcompensator
[۴۶] . punitive / critical parent
[۴۷] . demanding parent