کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



هرست نمودار ها

نمودار 2-1- انواع تصمیمات با توجه به نوع مشکل ………………………………………………….. 31

نمودار 2-2- عوامل تأثیر گذار در وابستگی یک تعمیم ………………………………………………. 33

نمودار 2-3- الگوهای تصمیم گیری ………………………………………………………………………. 35

نمودار 2-4- الگوی عقلائی تصمیم گیری ………………………………………………………………. 36

نمودار 2-5- الگوی باز تصمیم گیری …………………………………………………………………….. 38

نمودار 2-6- الگوی تصمیم گیری مرحله ای ……………………………………………………………. 40

نمودار 2-7- الگوی کارنگی ………………………………………………………………………………… 41

نمودار 2-8- الگوی تصمیم گیری در شرایط بحرانی …………………………………………………. 42

نمودار 4-1- درصد مشارکت معلمان ……………………………………………………………………. 103

نمودار 4-2- درصد خلاقیت معلمان  …………………………………………………………………… 103

نمودار 4-3- مقایسه معلمان بر حسب جنسیت  ……………………………………………………… 104

نمودار 4-4 مقایسه معلمان بر حسب مدرک تحصیلی………………………………………………… 105

نمودار 4-5- مقایسه معلمان بر حسب سابقه ی خدمت……………………………………………… 106

 

 

 

 

 

 

فصل اول:کلیات تحقیق

 

 

 

 

 

مقدمه

علم مدیریت از جمله علوم بشری است که تاریخ تکوین این علم به اوایل قرن بیستم میلادی و ارائه تئوری « مدیریت علمی » از سوی « تیلور »[1]  بر می گردد،  شکل گیری مدیریت بعنوان یک نهاد پیشرو ، متمایز و با اهمیت ، نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی بشر به شمار می آید،  به ندرت در تاریخ بشریت نهاد نوینی به چنین سرعتی توانسته است انکار ناپذیری خود را به اثبات برساند ( دراکر ، به نقل از جمشیدیان و اخوان صراف ، 1381 ).

مدیریت به زندگی تمام انسانها وارد شده است و هیچ انسانی وجود ندارد که تأثیر مدیریت در زندگی وی مشاهده نشده باشد ، مدیریت سعی در برداشتن موانع پیش روی انسانها دارد ، بدون مدیریت دستیابی به اهداف مشخص شده ممکن نیست ، شرکتهای تجاری و کلیه مؤسسات اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و آموزشی ، امکان ادامه حیات بدون یک مدیریت صحیح را ندارند ( امین شایان جهرمی ، 1382 ).

در سال 1969 رئیس اتحادیه ی مدیریت آمریکا (AMA)[2] تعریف مدیریت را این طور مطرح کرد « انجام دادن کارها از طریق دیگران » در تعریف جدید مدیریت به کارکردن با، یا از طریق دیگران در جهت رسیدن به اهداف فرد و سازمان مطرح شده است. در این تعریف به نقش و کارکرد انسان در سازمان‌ها و همچنین نتایج کار توجه خاص شده و در خاتمه اهداف فرد و سازمان به هم مرتبط شده اند( امین شایان جهرمی ، 1382 ص 12 ).

مدیریت یکی از مهمترین فعالیت‌های انسانی است، وظیفه اصلی مدیر طراحی و حفظ محیطی است که در آن افراد به صورت گروهی کارکنندو مأموریتها و اهداف خاصی را به انجام برسانند ، در یک سازمان مدیران افرادی هستند که فعالیت‌های دیگران را هدایت می کنند ، آنها عناوینی از قبیل  سرپرست ، مدیر بخش ، مدیر گروه ، مدیر منطقه ، رئیس کل و مدیر عامل دارند. مدیریت به فرآیند انجام فعالیت‌های با کارآئی کامل توسط دیگر افراد اشاره می کند ، این فرآیند وظایف یا فعالیت‌های اولیه ، برنامه ریزی ، سازماندهی ، رهبری ، تصمیم گیری و کنترل را در بردارد ( رابینز ، استیفن ، 1996 ).

صاحبنظران علم مدیریت وظایف و مسؤولیت‌هائی را برای مدیران سازمانهای مختلف از جمله سازمانهای آموزشی در نظر گرفته اند ، توجه مدیران آموزشی به این وظایف امری مهم جهت اداره مطلوب سازمان ها قلمداد می شود ، در واقع مدیران از طریق ، برنامه ریزی ، سازماندهی ، هدایت ، تصمیم گیری و کنترل قادر به اداره مناسب سازمانهای آموزشی خواهند بود( اسماعیلی ، 1381 ).

 

بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهداف  طراحی شده و با توجه به ساختارش نیازمند نوعی مدیریت می باشند ، کانون مدرسه به عنوان مرکزی برای آموزش و پرورش کودکان این جامعه به حساب می آید و مدیران و کارکنان باید در کنار یکدیگر و فضائی آکنده از صمیمیت و آرامش ، با استفاده ازامکانات و تجهیزات مادی در تعامل با یکدیگر زمینه رسیدن به اهداف کلی و جزئی تعلیم و تربیت را بوجود آورند( بانشی ، 1386 ).

 

بیان مسأله

در کشور ما اغلب سازمانهای آموزشی به علت استفاده از سبک مدیریت سنتی ، متمرکز و نامناسب و دیوانسالاری ، مخالف خلاقیت و نو اندیشی اند و با حفظ رویه های منسوخ گذشته ، سعی در سرکوب خلاقیت و نوآوری و تحول را دارند و این سرکوبگری ریشه بسیاری از مسائل و مشکلات موجود در آموزش و پرورش ما است ، لذا بررسی و شناخت شیوه های تصمیم  گیری و سبک مدیریت مدارس و اذعان به عدم مطلوبیت و اثر بخشی آن جهت پرورش خلاقیت سازمانی و همچنین ارائه پیشنهادهائی جهت استقرار سبک مدیریت مناسب و منعطف که محرک و مشوق خلاقیت و نوآوری باشد و همچنین کمک به تغییر سبک مدیریت نامطلوب موجود به عنوان یکی از موانع بر سر راه خلاقیت دبیران از اهمیت بسزایی برخوردار است ( تصدیقی ، 281 ).

« سایمون »[3] یکی از مهمترین وظایف مدیریت را تصمیم گیری می داند و حتی آنرا قلب سازمان می نامد و آنرا مترادف مدیریت معرفی می نماید سازمان ها ، مراکز تصمیم گیری در حل مسائل و مشکلات جامعه هستند . از میان سازمان های مختلف یک کشور ، مراکز آموزشی به ویژه مدارس از جایگاه خاصی برخوردارند . زیرا مدارس در چگونگی تبدیل منابع انسانی به سرمایه های انسانی ، چگونگی تأمین بهداشت جسمی و روانی ، چگونگی آموزش مهارتهای حل مسئله ،  تفکر خلاق ،  تفکر انتقادی ، ارتباطی ، خود آگاهی ، همدردی و همدلی ، عاطفی و … دانش آموزان باید به درستی تصمیم بگیرند و تصمیم گیری درست را به دانش آموزان یاد دهند . بدین ترتیب مدیران آموزشی باید به این مهم توجه داشته باشند که مهم ترین کار آنها تصمیم گیری درباره مسائل مختلف تعلیم و تربیت است. ( خورشیدی ، 1382 ،  ص 182 ، 183 ).

تصمیم گیری در سازمانها دارای انواع و شیوه های گوناگونی است ، دو نوع از مهمترین انواع تصمیم گیریها ، تصمیم گیری فردی و تصمیم گیری جمعی است ،  در تصمیم گیری فردی ،  فرد به تنهائی تصمیم می گیرد ، اما در تصمیم گیری مشارکتی دانش تک تک افراد به یکدیگر محلق شده و از آن به طور جمعی استفاده می‌شود . هدف این تصمیم گیری تأمین هر چه بیشتر منافع افراد مشارکت کننده در تصمیم است        ( باقریان ، 1380 )

هدف اساسی نظام مشارکتی ، توسعه کیفی ، منابع انسانی است ، مشارکت وسیله ای است تا حس مسؤولیت ، وظیفه شناسی و تعلق به محیط کار را در کارکنان رشد دهد و به واسطه آن به کارکنان اجازه داده می شود به جای آنکه به طور مداوم رهبری  شوند و زیر نظر قرار گیرند ، از توانائی شخصی استفاده کرده ، فکر کنند و قوه خلاقه خویش را به کار گیرند، بیاموزند و فرصت ابراز وجود داشته باشند و شایستگی و شخصیت و مهارت خود را نشان دهند ، به این دلیل که نیروی انسانی به عنوان رکن اساسی تولید و مهمترین عامل بهبود و ارتقای مستمر بهره وری مطرح است. اعتقاد بر این است که وقتی کارکنان در فرآیند تصمیم گیری نقش داشته باشند از تصمیمات اتخاذ شده حمایت می کنند و در نتیجه کارآئی خود را افزایش می دهند ، ارتباطات در وضعیت مشارکتی چند جانبه و چند سویه است ، همانطور که بین کارکنان تبادل نظر انجام می گیرد ، بین مدیر و کارکنان نیز این مهم صورت می گیرد ، مشارکت در تصمیم گیری می تواند به مزایائی منجر شود که ما از آنها بعنوان تحکیم روابط مدیر با کارکنان ،ارتقای روحیه ،رضایت مندی شغلی و کاهش وابستگی به رهبری یاد می کنیم (بانشی ، 1386 ).

مشارکت پیش شرط توسعه بوده و کلید گسترش آن ، آموزش و پرورش است ، آموزش و پرورش موجب افزایش  آگاهیها ، قابلیتها و توانائیهای انسان می گردد، مشارکت و مدیریت سبب می شود تا میزان نظارت بر کارکنان کاهش یابد و کارکنان خود برای افزایش کارآئی و اثر بخشی سازمان ، دلسوزی نشان دهند و دلبستگی خود را به هدفهای گروهی بیفزایند و با احساس نظری مثبت نسبت به خود به پدید آمدن فضای سازمانی دلپذیری کمک کنند بررسیهای روان شناختی نشان می دهد که هر گاه مردم فرصت بیان اندیشه های خود را بیابند و در اتخاذ تصمیمی که بر سرنوشت آنها اثر می گذارد شریک شوند ، خلاقیّت و نوآوری بیشتری از خود نشان می دهند و مسؤولیت بیشتری می پذیرند( طوسی ،1370 ).

مشارکت به معنای بهره گیری و استفاده از توانائی دیگران است . مشارکت یکی از فرآیند های کم هزینه اما بسیار کارگشا و مؤثر در سازمان می باشد . همچنین مشارکت یک فرآیند توان مند سازی نیروی انسانی است ، یعنی ما می توانیم با افزایش مشارکت ، قابلیتهای نیروی انسانی را افزایش دهیم ،  از جمله فواید مشارکت گسترش پدیده خلاقیت در سازمان است ، یعنی مشارکت منجر به ایجاد  خلاقیت در سازمان می شود ،  دلیل این امر این است که افراد در سازمان و محیط کار اجازه اظهار نظر پیدا می کنند و ناچار هستند که حضور فعال داشته باشند ، به نوعی احساس تعهد و الزام پیدا می کنند برای بیان ایده های جدید و تازه  ( احمدی ، 1388 ).

برای اینکه افراد در سازمان به تفکر بپردازند باید محیطی ایجاد شود که در آن به نظریات و اندیشه ها ، امکان بروز داده شود . یکی از شیوه های بسیار مهم و پر جاذبه  پرورش شخصیت انسانها ، همین طور استعداد خلاقیت[4] و نوآوری[5] و حتی رشد اجتماعی ، شور و مشورت است . نظام ارتباط مشارکت جویانه ، بر خلاف نظام ارتباطی یک سویه یا سلسله مراتبی کلاسیک ، امکان رشد خلاقیت را بیشتر می کند ، زیرا امکان مشارکت افراد برای درگیری با موقعیت حل  مسئله را فراهم می کند و از این طریق موجب رشد قوای فکری و ذهنی آنان می شود( سام خانیان ، 1384 ، ص 76 ).

از اهمیت خلاقیّت همان بس که در قرآن کریم 250 بار از آفرینش ،  خلق و آفریدن در هستی سخن گفته شده است ، و هر پرتوئی از هستی برگ زرین خلق و زایش جدید را در بطن خود به همراه دارد،  لذا خلاقیت یک موهبت الهی است که در فکر و اندیشه و قلم و رفتار و عمل انسان در زندگی و محیط کار او جلوه پیدا می کند و اگر زمینه بسط ، تربیت و تمرین این موهبت الهی و قدرت مغزی فراهم نگردد از یک نعمت فوق العاده مهم و کلیدی محروم مانده ایم (قاسمی ، 1380 ).

خلاقیت و نوآوری یکی از اساسی ترین و بنیادی ترین ویژگیهای خاص انسان است ، می توان گفت بدون خلاقیت و نوآوری ادامه حیات انسان امکان پذیر نیست و سازمان باید همواره کارکنان خود را به نوآوری و ایجاد  تغییر تشویق و ترغیب نماید ، در غیر این صورت با مسائل و مشکلات روبرو خواهد شد ، مسأله یا مشکلی که پیش روی مدیران قرار دارد این است که باید کارکنان  خود را به خلاقیت بیشتر وادار نمایند و در برابر پدیده  تغییر ، شکیبائی و بردباری بیشتری به خرج  دهند ( رابینز ، 1996 ) .

 

در این پژوهش به دنبال این هستیم که نقش آفرینی مدیران آموزشی در جلب مشارکت معلمان و بروز خلاقیت در آنان با تکیه بر شیوه های تصمیم گیری به چه میزان می باشد و به کار گرفتن صحیح این شیوه ها توسط مدیران مدارس تا چه میزان بر مشارکت معلمان و خلاقیت آنان تأثیر دارد و همچنین می خواهیم بدانیم که تا چه حد در محیطهای آموزشی به این مسئله اهمیت داده می شود ؟ و در صورت عدم به کارگیری شیوه های صحیح ، موانع و مشکلات آن کدامند؟

 

ضرورت و اهمیت تحقیق

همه سازمانها برای بقاء نیازمند اندیشه های نو و نظریات بدیع و تازه هستند ، افکار و نظرات جدید ، همچون روحی در کالبد سازمان دمیده می شود و آن را از نیستی و فنا نجات می دهد . در عصر ما برای بقا و پیشرفت و حتی وضع موجود باید جریان نوجوئی و نوآوری را در سازمان  تداوم بخشید تا از رکود و نابودی آن جلوگیری شود( بانشی،1386).

امروزه تصمیم گیری در انجام مطلوب امور سازمانها اهمیت زیادی دارد، اگر به شکل صحیح انجام شود ، موجب انگیزش زیردستان جهت همکاری و مشارکت بیشتر با مدیریت سازمان می گردد. مدیران آموزشی معمولا با گروههای متفاوتی در درون و برون سازمان خود مواجه هستند که مشارکت دهی این گروهها در انجام امور ، موجب انگیزش و شرکت فعال آنها جهت حل مسائل و مشکلات آموزشی و پرورشی آموزشگاه می شود     ( همان ، 1386 ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 12:16:00 ب.ظ ]




دول 4-7  نتایج تحلیل ماتریس همبستگی بین متغیرهای پژوهش…………………………………….         159

 

 

 

 

فهرست شکل‌ها

عنوان                                                                                                          صفحه

شکل 2-1الگوی مسئولیت پذیری اجتماعی بِرمن(برمن،1994)………………………………………..          45

شکل 2-2 ارتباط بین زمینه ، خود ، عمل و نتایج(کانل و ولبورن،1991)……………………………..          54

شکل 2-3 مدل مفهومی تحقیق…………………………………………………………………………………        134

شکل3-1 فرایند تحقیق…………………………………………………………………………………………….138

شکل4-1 نمودار ستونی توزیع شرکت کنندگان در متغیر  جنسیت……………………………………          148

شکل4-2 نمودار ستونی توزیع شرکت کنندگان در متغیر  پایه تحصیلی……………………………..          149

شکل4-3 نمودار ستونی توزیع شرکت کنندگان در متغیر  رشته تحصیلی…………………………..150

شکل4-4 نمودار ستونی توزیع شرکت کنندگان در متغیر نوع مدرسه…………………………       ……150

 

 

 

فصل اول

کلیات پژوهش

 

 

 

1-1 مقدمه

جامعه موفق توسط افراد آن شکل می‌گیرد. انسان عامل توسعه است و این قابلیت از طریق آموزش و پرورش فرصت ظهور می‌یابد.آموزش پرورش در جوامع امروزی با کارکردهای متعدد،  مسئولیت بزرگی برای تحقق اهداف فردی و اجتماعی بر عهده گرفته است و به عنوان بهترین فرصت برای شکوفایی استعدادهای انسان‌مطرح و مورد توجه است(ابوالمعالی و همکاران،1391؛به نقل از سروش،1391).

در جامعه موفق فرصت های یادگیری را باید چنان در نظر گرفت که دانش‌آموزان امروز شهروندان فرهیخته فردا شوند.گلسر[1](1998) معتقد است که برای موفقیت فرد در زندگی بطور کلی او باید نخست موفقیت را در یکی از جنبه های مهم زندگی خود تجربه کند و این جنبه مهم برای بسیاری از مردم قاعدتا مدرسه است. موفقیت در تحصیل و داشتن پیشرفت تحصیلی[2] یکی از عرصه های اصلی کسب احساس موفقیت در مدرسه می باشد.

پولین سیزر[3]( 1987) ابراز می داردکسانی که تجربه موفقیت تحصیلی را دارند ، حتی در مواجهه با شکست های تحصیلی گاه به گاه برخورد بهتری نسبت به دانش آموزان که موفقیت تحصیلی را تجربه نکرده اند از خودشان می دهند. ارزیابی پیشرفت و عملکرد تحصیلی در حوزه یادگیری و آموزش به مثابه مفهوم کنترل کیفیت در حوزه تولید و صنعت است. به زبان تولید این ارزیابی می تواند موجب تضمین کارآیی و اثربخشی اندوخته‌ها و مهارت‌های علمی و عملی در افراد متخصص شود که همانا محصول نهایی حوزه تعلیم و تربیت محسوب می شوند و بدین ترتیب بازده کارخانجات تولید علم و فن آوری که همان دانشگاه ها و موسسات علمی و آموزشی هستند بیش از پیش مورد تقویت و بهبود قرار خواهند گرفت. پیشرفت تحصیلی یکی از مهمترین معیارهایی است که در بررسی توانایی دانش آموزان برای انجام تحصیلات در رسیدن به مرحله فارغ التحصیلی نقش قابل توجهی را ایفا می کند . این مفهوم یکی از مهمترین پارامترهایی است که در پیش بینی وضعیت آتی فراگیران از لحاظ کسب صلاحیت و مهارت های علمی و عملی لازم مورد استفاده قرار می گیرد(سنایی نسب و همکاران،1391).

عوامل زیادی اعم از عوامل درونی و فردی و عوامل بیرونی و موقعیتی بر پیشرفت تحصیلی تاثیر می گذارند.یکی از مسائل تربیت که در علمکرد روحیه افراد نقش تعیین کننده ای دارد اصل مسئولیت پذیری[4] است. انسان مسئول با عملکرد خویش به عنوان فردی کار آمده است که در او امکان اقدام به فعالیت های خود خواهانه کاهش می یابد وگلاسر انسان مسئول را انسان سالم معرفی می کند.

آلیس[5] فرد را مرکز عالم قرار می دهد و او را مسئول اعمال و احساسات اعمال و احساسات خویش می داند و متعقد است که فرد می توان میان آنچه که از محیط می گیرد و بازده عاطفی خویش مبادله کند بنابراین انسان موجودی تلقی می شود که کنترل قابل ملاحظه ای برا افکار و احساسات و اعمال خود دارد(کرد لو، 1387 : 5 ).

به اعتقاد گلاسر افراد دارای انگیزه پیشرفت بالا برای پیدا کردن راه حل مسائل شخصا مسئولیت می پذیرند هدف مدار هستند و اهداف چالشی را انتخاب می کنند بنابراین مسئولیت پذیری فردی[6] زمینه ساز مسئولیت پذیری اجتماعی[7] است و مسئولیت پذیری اجتماعی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی زیادی دارد .

انسان همواره در ارتباط با محیط پیرامون خود با مسائل و مشکلات متنوع و ناشناخته ای روبرو است و برای پاسخگویی به خواسته خود نیازمند تعامل و سازگاری[8] با محیط اطراف خودی می باشد. این در حالی است که در دنیای معاصر پیشرفت های تکنولوژی و ارتباطی نیز نقش همنوایی کنار آمدن و سازگار با موفقیت ها مسائل پیش رو را  ضروری تر ساخته است . سازگاری جریان است که در آن فرد برای وقف دادن خود با منشاهای درونی و ملزومات بیرونی تلاش و کوشش به خرج می دهد( رید – ویکتور[9]، 2004 ؛ مک آلیستر[10]، 1999 ).

سازگاری شرایط یا حالتی است که در آن فرد با نیاز های خود با جامعه ای که به آن تعلق دارد منطبق شود. فرد احساس می کند که نیازهای ارضا شده اند و یا ارضا خواهند شد( کاظمی، 1388؛ به نقل ازروشنایی،1389 ). تفاوت در تجارت خانوادگی اشخاص می تواند در طول زمانی تفاوت‌های فردی را در سازگاری دانش آموزان پدید آورد یعنی دلایل سازگاری دانش آموزان ممکن است به تجارب گذشته آن‌ها مربوط باشد. در حال حاضر نظام های آموزشی یکی از ابزارهای قدرتمند برنامه ی توسعه اقتصادی اجتماعی سیاسی کشورها به شمار می رود زیرا تامین نیروهای انسانی متبحر و متخصص به جهت توسعه از سیاست های نظامی تعلیم و تربیت بوده است تاسیس مدارس و مراکز شبانه روزی به منظور رفع محرومیت ها و کشف و شکوفایی و تقویت استعدادهای در نقاط دور دست و محروم از تسهیلات بخصوص مناطق روستایی و دور از مراکز و حمایت از خانواده پر جمعیت و داری فرزندان نخبه و با استعداد و خلاق صورت گرفت.

از سوی دیگر نمی توان منکر نقش تربیت فرزند و میزان مسئولیت پذیری و سازگاری و کمک به رشد طبیعی و شناسایی و پرورش صحیح استعدادهای نهفته و زمینه سازی برای امر تعلیم و تربیت مطلوب آن‌ها و ارتقای سطح روانی افراد در یک کانون متمرکز و گرم خانواده شد. با توجه به اهمیت پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بررسی و تاثیر گذار بودن عواملی حوزه عاطفی مانند مسئولیت پذیری و سازگاری در میزان آن و همچنین وجود دو قشر دانش آموزانی که در خانواده زندگی می کنند و گروهی دیگر که در شبانه روزی هاحضور دارند پژوهشی حاضر باهدف بررسی رابطه بین مسئولیت پذیری و سازگاری با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستان‌های روزانه و شبانه‌روزی شهرستان رفسنجان در سال تحصیلی 93-92 انجام گرفت تا از نتایج آن درتوسعه وتعمیق علم استفاده گردد .

1-2 بیان مسئله

امروزه پیشرفت تحصیلی به عنوان مسئله ای عمده در نظام آموزش و پرورش هر کشوری مطرح است به طوری  که میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان به عنوان یک شاخص مهم برای ارزیابی نظام های آموزشی و موفقیت در فعالیت های علمی مورد توجه دست اندکاران نظام آموزش و پرورش، میزان بهره وری و توفیق نظام های آموزشی است(سیف،1381).

پیشرفت تحصیلی در طی حدود یک قرن گذشته یکی از مسائل مهم در رواشناسی و علوم وابسته بوده است (پرنمیوزیک و فرنهام[11]،2003). در جامعه امروزی تحصیلات و به تبع آن پیشرفت تحصیلی به دغدغه های اصلی والدین برای کودکان و نوجوانان خود بدل شده است. در حقیقت می توان گفت در جوامع امروزی تحصیلات مناسب به هدف دستیابی به موقعیت های اجتماعی، شغلی و اقتصادی بالاتر یکی از اهداف اصلی برای والدین و سیاست گذاران کشورها تلقی می شود و ملاک اثر بخشی موفقیت آموزش نیز پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است.

بنابراین شناخت ابعاد مختلف پیشرفت تحصیلی و متغیرهای مرتبط با آن گام نخست و اصلی برای این هدف است. دامنه بسیار گسترده ای از متغیرهای فردی، اجتماعی و خانوادگی و فرهنگی با پیشرفت تحصیلی مرتبط است. بعضی از پژوهش‌گران بر اهمیت متغیرهای فردی در این زمینه تاکید می کنند. احساس مسئولیت یکی از ویژگی‌های شخصیتی انسان هاست که عبارت است از قابلیت پذیرش، پاسخگویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می‌شود و فرد حق دارد آن را بپذیرد یا نپذیرد (کلمز[12] ،ترجمه علی پور، 1385). سروتو[13](1989) معتقد است که مسئولیت پذیری یک تعهد و الزام درونی از سوی فرد با انجام مطلوب کلیه فعالیت هایی می باشد که بر عهده وی گذاشته می شود ( به نقل از موسوی ده موردی ،1377).

مسئولیت پذیری فرایندی است که فرد باید از اولین سال‌های کودکی آن را آموخته تا بتواند با وظایف متعددی که در دوران مختلف زندگی با آن‌ها روبرو می شود مسئولانه برخورد کند. بچه ها احساس مسئولیت را از والدین، مدرسه، دوستان، و اجتماع می آموزندو با آموختن این مهارت با ارزش را تا آخر عمر حفظ کرده و این امر باعث موفقیت آن‌ها در امور زندگی می شود. هم چنین مسئولیت حاصل سه ویژگی تشخیص تصمیم و خلاقیت است. کسی که بداند، تصمیم بگیر و دگرگون کند؛ بنابراین مسئول است. فرد مسئول ترجیح می دهد خود تصمیم بگیرد و در جریان آن تمام دانش، کوشش، مهارت و سرمایه خود را نیز به کار گیرد او به توانایی خود اطمینان دارد، به خود به عنوان فردی ارزشمند احترام می گذارد و از قبول مسئولیت نمی‌هراسد (باهنر، 1370؛ به نقل از رضایی و همکاران، 1384).

دو بعد مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی که وجود دارند در واقع از یک منشا هستند یعنی مسئولیت پذیری در بعد شخصی زمینه ساز مسئولیت اجتماعی می شود (سبحانی نژاد و فردانش، 1379). برخی از محققان احساس مسئولیت پذیری را برای بدست آوردن هرگونه پیشرفت و موفقیت فردی در نوجوانان لازم دیده اند. سبحانی نژاد (1379) معتقد است که باید مسئولیت پذیری اجتماعی و ابعاد سه گانه عاطفی، شناختی و رفتاری را در آموزش های مدارس بگنجانیم تا پیشرفت تحصیلی به دست آید.

در جهان امروز، تحولات سریع و گسترده علوم، فناوری، ارتباطات و پیدایش دیدگاه‌های نوین درباره مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سبب شده است که در نظام‌های آموزشی و روش‌های تعلیم و تربیت دگرگونی اساسی ایجاد شود. سازگاری موفقیت آمیز در عصر اطلاعات و انفجار علم و فناوری مستلزم آن است که شخص برای جستجوی اطلاعات، تجزیه و تحلیل و به کاربستن آن‌ها برای حل کردن مسائل و تصمیم گیری مناسب از توانایی و مهارت‌های کافی برخوردار باشد. نسل آینده در دنیایی زندگی خواهد کرد که به شیوه تفکر دقیق و پیچیده تری نیاز خواهد داشت تا با برخورداری از سیالی اندیشه و مهارت‌های اساسی، خود را با شرایط همواره متحول زمان، سازگار کند (سیسیلیا و بلگو[14]،2007).

سازگاری آموزشی[15]، اجتماعی[16] و عاطفی[17] به معنای موفقیت آموزشی ، رضایت اجتماعی و آرامش روحی است (راتل[18]، 2005). عواملی که انسان را به سوی سازگاری سوق می دهند بسیارند، با این وجود نیازها به عنوان مهمترین عامل ایجاد سازگاری به شمار می آیند. همه افراد دارای یک سری از نیازها هستند یک دسته نیازهای بیولوژیکی و دسته دوم نیازهای روانی که فرد به جهت رشد سالم شخصیت، برای برطرف کردن آن‌ها تلاش می کند و ارضای این دسته از نیاز ها منجر به سازگاری عاطفی و اجنماعی می‌شود. وقتی نیازهای فرد برآورده نمی شود تعادل روانی به هم خورده و فرد دچار کنش می شود بنابراین برطرف کردن ناکامی و غلبه بر مشکلات زندگی منجر به سازگاری می شود (فریدنبرگ[19]، 1996؛ به نقل از توزنده جانی و همکاران،1386).

رابطه سازگاری با پیشرفت تحصیلی در اغلب پژوهش‌ها مثبت و معنا دار گزارش شده است (لایدار[20] و همکاران،2007؛ شکری و همکاران،1385؛آتش روز و همکاران،1387) و همچنین پرموزیک و فورنهام[21] (2003) نشان دادند که بین عامل سازگاری و غیبت در کلاس رابطه منفی وجود دارد و بین سازگاری و رفتار مثبت در کلاس ارتباط مستقیم برقرار است (به نقل از روشنایی،1389 ).

چنانچه که عوامل  مسئولیت پذیری و سازگاری با پیشرفت تحصیلی رابطه داشته باشند با تقویت و توجه به این عوامل نه تنها دانش آموزانی فرهیخته و با سواد داریم بلکه شهروندانی خواهیم داشت که مسئول و سازگارند، زیرا اینان سرمایه اصلی و مدیران و مسئولان فردای جامعه اند که در روند پیشبرد اهداف کشور تاثیری ژرف دارند. مدارس شبانه روزی به منظور ایجاد فرصت مناسب برای تحصیل دانش آموزان روستایی و حاشیه نشین تاسیس شده‌اند، اما باید این مطلب در نظر قرار بگیرد که آیا هنگامی که دانش آموزان از محیط اصلی و کانون خانواده جدا می شوند و تحت نظم و شرایط جدید قرار می گیرند، میزان یادگیری و پیشرفت تحصیلی و همچنین عواملی مثل مسئولیت پذیری  و سازگاری آنان در مقایسه با دانش آموزان مدارس روزانه تفاوت پیدا می کند یا خیر؟ توجه به اهمیت موضوع پژوهشگر را بر آن داشت که آیا بین مسئولیت پذیری و سازگاری با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستان‌ها ی روزانه و شبانه روزی شهرستان رفسنجان سال تحصیلی 93-92 رابطه وجود دارد؟ در ضمن با توجه به اینکه دخترها و پسرها دنیای متفاوتی از یکدیگر دارند و تحولات را نیز متفاوت تجربه می کنند، آیا این تغییرات متفاوت به یک سازگاری، مسئولیت پذیری و پیشرفت تحصیلی متفاوت نیز منتهی خواهد شد؟

[1] Gellser

[2] academic achievement

[3] Thizer

[4] responsibility

[5] Alies

[6] personal responsibility

[7] social responsibility

[8] adjustment

[9] Reed-victor

[10]Mcleod & McAllister

[11] Permuzic&Furnham

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:16:00 ب.ظ ]




ین پژوهش در نظر دارد به بررسی رابطه ی بین هوش معنوی با مهارت های ارتباطی بپردازد .پس بهتر آن است که قبل از هر چیزی  تعاریفی چند از این دو مولفه، یعنی هوش معنوی ومهارت های ارتباطی رامورد بررسی قرار دهیم.

هوش معنوی بیانگر مجموعه ای از توانایی ها و ظرفیت ها و منابع معنوی است که کاربست آن ها موجب افزایش انطباق پذیری و در نتیجه سلامت روان افراد می شود(کینگ[1]، 2008: 38).گین و پورهیت[2] (2006) هوش معنوی را توانایی تجربه شده ای می دانند که به افراد امکان دستیابی به دانش  و فهم بیشتر را می دهد و زمینه را برای رسیدن به کمال و ترقی درزندگی فراهم می سازد(ص230)

ارتباط در گذشته و برای انسان اولیه، علاوه بر کارکردهایی که در جهت حفظ حیات و یاری گرفتن از دیگران داشته، زمینه ساز فعالیت های اجتماعی و سرآغازی برای زندگی اجتماعی نیز بوده است. ارتباط سراسر زندگی انسان رادربرگرفته است.انسان به کمک ارتباط، زنده می ماند، رشد وتکامل می یابد و سعادت وخوشبختی وی تاحد زیادی به چگونگی رابطه او با دیگران بستگی دارد.(سیاوشی و نوابی نژاد، 1384). در هر حال، هیچ نوع ارتباطی جز به دلیل احساس نیاز شدید انسان برای برقراری تعامل اجتماعی به وقوع نمی پیوندد. انسان برای برقراری رابطه با دیگران روش های مختلفی را پرورانده است، که رشد و تکامل زبان و شیوه های غیرکلامی مانند حالت چهره، حالت کلی بدن یا وضعیت اندام‌ها و حرکات بیانگر و…  را شامل می شود. هر یک از این شیوه ها می توانند بخشی از اطلاعات و احساسات مورد نظر فرد در حال صحبت، یا گوینده، را به فرد دیگر، یا شنونده، انتقال دهد(بولتن[3]، 1994؛ ترجمه سهرابی، 1391: 21).

اهمیت مهارتهای ارتباطی در این است که به فرد کمک می کند احساسات منفی و تنش های اجتماعی را کاهش داده و بطور سازنده و موفقیت آمیز به حل مساله بپردازد (جارویس تیبات و ماتیک[4]، 2005). به عقیده هارجی ودیکسون (2004)ریشه بسیاری از مشکلات فردی و سازمانی را می­توان در کمبود ارتباطات موثر و سیستم ارتباطی و به طور کلی سوء تعبیر و تفسیرهای ارتباطی جستجو کرد(رضائیان، 1391: 56). با وجود آن که ارتباط بین فردی جزو بزرگترین پیشرفت های بشر به شمار می­آید، اما خیلی از انسان ها قادر به برقراری یک ارتباط خوب و موثر نیستند(بولتن، 1994؛ ترجمه سهرابی، 1391). شاید شدید ترین انتقادهایی که مدیران می توانند از همکاران و مافوق ها یا کارکنان دریافت دارند، پیرامون عدم توافق شان در ارتباط موثر است(رضائیان، 1391: 56). ولی علی رغم اینکه ارتباطات، یک مهارت موثر برای مدیران و کارکنان است اما شاید تاکنون به عنوان یک بعد اصلی به آن توجه نشده است و لذا به قدر کافی به شفاف سازی در مورد آن پرداخته نشده است (دولویکز[5]، 1994؛ به نقل از کشتکاران و همکاران، 1390: 42).تاثیر فوق العاده هوش معنوی بر ارتباطات و نیز ارتباطش با دیگر انواع هوش، سبب می شود معنویت و هوش معنوی به یک موضوع مهم در حوزه مدیریت و سازمان تبدیل شود(حیدری،1391: 68).افرادی که دارای هوش معنوی بالاتری هستند، رابطه بهتری با دیگران  برقرار می کنند(سیسک[6]، 2008: 26). با توجه به مطالب ذکر شده، به نظر می آید هوش معنوی تاثیر زیادی بر نحوه ارتباط کارکنان داشته باشد. از سوی دیگر از آنجا که هوش معنوی سازه ای جدید است، تحقیقات تجربی موجود در این زمینه اندک می باشد. بنابراین انجام پژوهش های بیشتر مورد نیاز است. در همین راستا این پژوهش در نظر دارد به بررسی رابطه هوش معنوی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان بپردازد.

 

بیان مسأله

اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان، در چند دهه گذشته به صورتی روزافزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده است.  پیشرفت علم روانشناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده ی جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است که نیازهای معنوی بشر در برابر خواسته‌ها و نیازهای مادی او قد علم  کنند و اهمیت بیشتری یابند. به طوری که سازمان بهداشت جهانی در تعریف ابعاد وجودی انسان، به ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی اشاره می کند و بعد چهارم یعنی بعد معنوی را نیز در رشد و تکامل انسان مطرح می سازد. معنویت به معنای نقش زندگی یا «روشی برای بودن» و تجربه کردن است که با آگاهی یافتن از یک بعد غیرمادی به وجود می­آید و ارزش های قابل تشخیص، آن را معین می سازد(الکینز[7] و همکاران، 1988؛ به نقل از یعقوبی، 1388). روانشناسان برای تبیین توانایی افراد، عقل و استدلال و همچنین عواطف و هیجان ها از واژه­هایی مانند هوش بهر[8]و هوش هیجانی [9]استفاده می کنند که در کنار این مفاهیم، واژه هوش معنوی[10] در سال های اخیر توجه روانشناسان را به خودجلب کرده است (کینگ، 2008(. هوش معنوی را بیانگر مجموعه ای از توانایی ها و ظرفیت ها و منابع معنوی می داند که کاربست آنها موجب افزایش انطباق پذیری وسلامت روان افراد می شود و هوش معنوی را شامل توانایی های ذیل می داند. تفکر انتقادی وجودی: ظرفیت تفکر انتقادی داشتن در ماهیت هستی.  تولید معنای شخصی: توانایی ایجاد معنی از تجارب روانی ومادی.  آگاهی متعالی: تشخیص بعد فرافردی خویشتن و ارتباط آن با خود و طبیعت. توسعۀ حالت هوشیاری: داشتن تجارب اوج یافته هوشیاری به اختیار فرد. درپژوهش حاضر، هوش معنوی با توجه به دیدگاه او بررسی شده است.کاربرد هوش معنوی در زندگی فرد می تواند ارتباط شخص را با خود، دیگران و خدا و به خصوص پرورش خودآگاهی فرد تسهیل کند(نازل[11]، 2004). استفاده از هوش معنوی در رهبری سازمان، توجه به تلفیق و کاربرد معنویت در عملکرد سازمانی و اثربخشی رهبری رشد فزآینده ای یافته است(امرام[12]، 2009: 3).

از سوی دیگر مدارک و شواهد موجود نشان می دهد که بین ارتباطات مؤثر و میزان تولید یا بازدهی افرد رابطه ی مستقیم وجود دارد (رابینز، استیون: ترجمه اعرابی وپارساییان، 1390: 617). مهارت های ارتباطی آن دسته از مهارت هایی هستند که افراد می توانند با کمک آنها درگیر تعامل های بین فردی و فرایند ارتباط شوند و شامل مهارت های متفاوتی هستند که مهم ترین آنها مهارت های کلامی، گوش دادن موثر و بازخورد است(چاری و دلاورپور، 1387: 126). مهارت کلامی عبارت است از به کارگیری آگاهانه نمادهای کلامی  به منظور ترغیب دیگران به انجام کار. گوش دادن موثر توانایی شخص در توجه به پیشنهاد ها، نظرات یا سوالات دیگران و درک آنهاست. مهارت بازخورد عبارت است از برگشت نتیجه پیام به طوری که فرستنده از وضعیت ارسال پیام و نحوه دریافت و درک آن آگاه گردد(مرتضوی و مهربان، 1384: 127). آلیسون[13] (2010) بر شکل گیری حمایت اجتماعی و روابط بین فردی مناسب از طریق دین و معنویت تاکید کرده است. دین، که به پرورش مهارت های ارتباطی کمک می کند، وجود آموزه­هایی خاص برای فراهم آوردن حمایت اجتماعی از طریق گروه ها، برقراری رابطه برابر و فوری، پذیرش عاری از قضاوت را فراهم می نماید(سانچز و ناپو[14]، 2008).

با توجه به اینکه هوش معنوی یک سازه ی جدید است، تحقیقات تجربی موجود در این زمینه اندک می باشد. اما در زمینه اثر متقابل معنویت و متغیرهای روانشناختی، تحقیقات به طور چشم گیری افزایش یافته است(روس مارین و راب[15]، 2010). تاچمن[16] (2009)بر مبنای یک برنامه 5 مرحله ای نشان داد که درمان معنوی از طریق به کارگیری فنون مقابله مذهبی، در آموزش ارتباطات، یکی کردن مفاهیم و مهارت های آموخته شده، توجه به مهارت های ارتباطی و مهارت های حل مساله و در نهایت حمایت ارتباطی اعضای خانواده های دارای فرد اسکیزوفرنی، موثر واقع می شود. همچنین باقری، اکبر زاده و حاتمی(2010) و کرمی(1390) نشان دادند که ارتقاء هوش معنوی از طریق آموزش های دینی منجر به درک الگوهای زندگی، دستیابی بیشتر به مهارت های ارتباطی، تشخیص معنای واقعی حوادث و احساس تسلط در هدف گذاری می شود. در همین راستا این پژوهش در نظر دارد به بررسی رابطه هوش معنوی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان بپردازد و به این سوال پاسخ دهد که آیا بین هوش معنوی با مهارتهای ارتباطی کارکنان رابطه وجوددارد؟ب

سوالات پژوهش

میزان هوش معنوی کارکنان دانشگاه  لرستان چقدر است؟
میزان مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان چقدر است؟
از طریق کدامیک از مولفه­های هوش معنوی می توان، میزان مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان را پیش بینی کرد؟
 

فرضیه های پژوهش

فرضیه اصلی: بین هوش معنوی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه  لرستان رابطه وجود دارد.

 

فرضیه های فرعی

1-بین میزان تفکر انتقادی وجودی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه  لرستان رابطه وجود دارد.

2-بین میزان تولید معنی شخصی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه  لرستان رابطه وجود دارد.

3-بین میزان آگاهی  با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه  لرستان رابطه وجود دارد.

4-بین میزان توسعه حالت آگاهی با مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه  لرستان رابطه وجود دارد.

5-بین  میزان هوش معنوی کارکنان دانشگاه لرستان از لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی(جنس، سن، سنوات خدمت و میزان تحصیلات) تفاوت وجود دارد.

6-بین میزان مهارت های ارتباطی کارکنان دانشگاه لرستان از لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی(جنس، سن، سنوات خدمت و میزان تحصیلات) تفاوت وجود دارد.

 

تعاریف مفهومی و عملیاتی واژه ها و اصطلاحات

متغیرها را می توان به صورت مفهومی و عملیاتی تعریف کرد. تعریف مفهومی به تعریف یک واژه توسط واژه های دیگر اشاره دارد. این تعریف به روشن شدن ماهیت یک پدیده کمک می کند و نقش مهمی را در فرایند تدوین فرضیه ها ایفا می کند. تعریف عملیاتی تعریفی است که به ویژگی های قابل مشاهده استوار است و تا حدود زیادی به شرایط مسأله تحقیق و فرهنگ محقق بستگی دارد و نمی تواند تمامی معانی یک مفهوم را شامل شود(بازرگان، 1387، 42).بر این اساس متغیرهایی که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است، از جنبه های مفهومی و عملیاتی به شرح زیر تعریف شده اند:

 

تعاریف مفهومی

مهارتهای ارتباطی به منزله آن دسته از مهارتهایی است که به واسطه آنها افراد می توانند درگیر تعاملهای بین فردی وفرآیند ارتباط شوند؛ یعنی فرآیندی که افراد طی آن، اطلاعات،  افکار و احساسهای خود را از طریق مبادله کلامی و غیر کلامی با یکدیگر در میان می گذارند(هارجی و دیکسون، 2007). مهارت های ارتباطی شامل مهارت های متفاوتی هستند که مهم ترین آنها مهارت های کلامی[17]، گوش دادن[18] موثر و بازخورد[19] است(چاری و دلاورپور، 1387). مولفه های مهارت های ارتباطی به شرح زیر می باشد:

الف-مهارت کلامی: ﻳﻌﻨﻲ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﺩﻱ ﻳﺎ ﮔﺮﻭﻫﻲ، ﻭ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﻱ ﻧﺸﺴﺘﻬﺎﻱ ﻣﺆﺛﺮ(ریاحی و همکاران، 1391: 2).

ب-گوش دادن: ﻳﻌﻨﻲ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ فرد ﺩﺭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ صحبت های ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺩﺭﻙ ﺁﻧﻬﺎ)همان منبع).

ج-بازخورد:  مهارت بازخورد عبارت است از برگشت نتیجه پیام به طوری که فرستنده از وضعیت ارسال پیام و نحوه دریافت و درک آن آگاه گردد(چاری و دلاورپور، 1387).

2.هوش معنوی: هوش معنوی بیانگر مجموعه ای ازتوانایی ها و ظرفیت ها و منابع معنوی است که کاربست آن ها موجب افزایش انطباق پذیری و در نتیجه سلامت روان افراد می شود(کینگ، 2008: 38).

کینگ (2008) هوش معنوی را شامل توانایی های ذیل می  داند:

-تفکر انتقادی وجودی: ظرفیت انتقادی به ماهیت وجود، واقعیت، جهان، فضا، زمان، تامل و سایر مسایل وجودی مانند وجود متافیزیکی ونیز ظرفیت اندیشیدن به مسایل غیروجودی دررابطه باوجود خود گفنه می شود.

-به وجود آوردن معنای شخصی: توانائی استخراج معنی شخصی و هدف از تمام تجربیات فیزیکی و روانی، از جمله ظرفیت برای ایجاد و استناد هدف زندگی را گویند.

-آگاهی متعالی: ظرفیت برای شناسایی ابعاد متعالی/الگوهای خود یا دیگران وجهان (بعنوان مثال، جهان غیر مادی وفیزیکی)و حالات طبیعی هوشیاری، همراه با توانایی شناسایی رابطه خود با جسم را شامل می شود.

-گسترش حالت هوشیاری: توانایی ورود و خروج به سطوح بالاتری از آگاهی(مانند هوشیاری کامل، آگاهی کیهانی، وحدت)وسایر حالات در اختیار خود فرد(همانگونه که در تفکر عمیق، مراقبه، نمازوغیره ایجاد می شود)را گویند.

 

تعاریف عملیاتی

مهارت های ارتباطی: نمره ای است که آزمودنی ها از پرسشنامه 18 سوالی مهارت های ارتباطی بارتون(1990) کسب می کنند. این نمره در طیف لیکرت و مقیاس فاصله ای به دست می آید. مولفه‌های مهارت های ارتباطی به شرح زیر می باشد:
الف-مهارت کلامی: عبارت است از نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات 3و 4و 7و 12و 15و 17 پرسشنامه مهارت های ارتباطی بارتون کسب می کنند.

ب-مهارت شنود: عبارت است از نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات 2و 6و 8و 10و 14و 18 پرسشنامه مهارت های ارتباطی بارتون بدست می آورند.

ج-مهارت بازخورد: عبارت است از نمره ای است که آزمودنی ها از پاسخ به سوالات 1و 5و 9و 11و 13و 16 پرسشنامه مهارت های ارتباطی بارتون کسب می کنند.

 

هوش معنوی: نمره ای است که آزمودنی ها از پرسشنامه 24 سوالی هیلدبرانت (2011): به دست می آورند. این نمره در طیف لیکرت و مقیاس فاصله ای به دست می آید. مولفه های هوش معنوی به شرح زیر می باشد:
[1] . king

[2] . Gain&Purohit

[3] . Bolten

[4] . Jarvis,Tebbuttj,Mattick

[5] . Dulewicz

[6] . Sisk

[7] . Elkins

[8] . Intelligence  Qutiont

[9] . Emotional  Qutiont

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:15:00 ب.ظ ]




2-مدل اندازه گیری متغیر خشم در حالت تخمین استاندارد ……………………………………………  51

4-3-مدل اندازه گیری متغیر اضطراب در حالت تخمین استاندارد ……………………………………….  56

4-4-مدل اندازه گیری متغیر شرم در حالت تخمین استاندارد ……………………………………………..  60

4-5–مدل اندازه گیری متغیر امید در حالت تخمین استاندارد ………………………………………………  64

4-6-مدل اندازه گیری متغیر نا امیدی در حالت تخمین استاندارد ………………………………………..  68

4-7-مدل اندازه گیری متغیر خستگی در حالت تخمین استاندارد ………………………………………..  72

4-8-مدل اندازه گیری متغیر لذت در حالت تخمین استاندارد …………………………………………….  76

4-9–مدل اندازه گیری متغیر رویکرد مطالعه سطحی در حالت تخمین استاندارد ……………………  80

4-10-مدل اندازه گیری متغیر رویکرد مطالعه عمیق در حالت تخمین استاندارد ……………………  84

4-11-مدل اندازه گیری متغیر رویکرد مطالعه راهبردی در حالت تخمین استاندارد ………………..  92

4-12-مدل معادلات ساختاری در حالت تخمین استاندارد ………………………………………………. .. 92

 

 

 

 

چکیده

هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه بین رویکرد­های مطالعه با هیجان­های تحصیلی مربوط به یادگیری در دانش­آموزان می­باشد. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش کلیه دانش­آموزان دختر و پسر دبیرستان­های شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 93-1392بوده، رویکرد­های مطالعه به وسیله “پرسشنامه رویکرد­های مطالعه” (ASI)و هیجان های تحصیلی مربوط به یادگیری به وسیله “پرسشنامه هیجان­های تحصیلی”(AEQ)مورد سنجش قرار گرفتند.این دو پرسشنامه بر روی 379 نفر از دانش­آموزان که به روش نمونه گیری طبقه­ای تصادفی انتخاب شده بودند، اجرا شد. داده­ها با استفاده از نرم­افزار­های SPSS  مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. با تعیین ضریب همبستگی اسپیرمن و با اطمینان 95% ، یافته­های این پژوهش نشان داد که رویکرد مطالعه عمیق با هیجان­های تحصیلی غرور، امید، و لذت در یادگیری رابطه معنی­دار مثبت، با خشم، ناامیدی و خستگی رابطه معنی­دار منفی و با اضطراب و شرم فاقد رابطه معنی­داری می­باشند. رویکرد مطالعه سطحی با هیجان­های تحصیلی ناامیدی، اضطراب، شرم، خشم ، ناامیدی و خستگی رابطه معنی­دار مثبت و با امید و لذت رابطه معنی­دار منفی و نیز با غرور فاقد رابطه معنی­داری می­باشد. رویکرد مطالعه راهبردی با هیجان­های تحصیلی غرور، امید و لذت دارای رایطه مثبت معنی­دار؛ با اضطراب، خشم، شرم، ناامیدی و خستگی رابطه معنی­دار منفی می­باشد. این پژوهش نشان داد که جنسیت، پایه و رشته تحصیلی دانش­آموزان با رویکرد­های مطالعه و نیز با هیجان­های تحصیلی مربوط به یادگیری رابطه معنی­داری ندارند. از یافته­های به دست آمده نتیجهگرفته می­شود که به کار گیری رویکرد های مطالعه عمیق و راهبردی در دانش­آموزان موجب هیجان های مثبت غرور، امید و لذت از یادگیری و به کار­گیری رویکرد مطالعه سطحی موجب هیجان­های منفی خشم، اضطراب، شرم، نامیدی و خستگی در دانش­آموزان می­شوند.

کلید­واژه­ها: رویکرد­های مطالعه، هیجان­های تحصیلی،هیجان­های تحصیلی مربوط به یادگیری

 

فصل یکم

 

 

کلیات پژوهش

 

 

1-1- کلیات پژوهش

1 -2 – مقدمه:

بحث در مورد رویکردهای مطالعه[1]، ریشه در پژوهش­های مارتن[2] و سالجو[3] (1976) دارد. آن­ها نحوه برخورد دانشجویان با مطالب مورد مطالعه را بررسی نموده و اصطلاح رویکردهای مطالعه را ابداع کردند. مطالعه آن­ها که آغازگر بسیاری از پژوهش های بعدی بود، با روش­های پرسشنامه­ای رایج در باره مطالعه و یادگیری تفاوت داشتو به صورت پرسش و پاسخ­های عمیق با تعداد نسبتاً محدود از دانشجویان انجام می­شد که خود این روش را پدیدارنگاری[4] نامیدند. مارتن و سالجو یک تمایز بنیادی در نحوه برخورد دو دسته از دانشجویان با تکالیف آموزشی را تشریح کردند. گروهی از دانشجویان از روشی استفاده کردندکه مبتنی بر درک و فهم مطالب بود. این دانشجویان برای متن ساختار معنایی قایل بودند و دنبال مقاصد زیربنایی، الزامات متن و معنای نهفته در مطالب بودند. گفته شد این دانشجویان دارای رویکرد عمیق[5] هستند. در مقابل گروهی دیگر از دانشجویان روشی بر­می­گزینند که مبتنی باز­پدیدآوری[6] است. این دانشجویان متن مورد مطالعه را به عنوان واحدهای جدا از هم در نظر می­گیرند که برای پاسخ دادن به سؤالات احتمالی باید به خاطر سپرده شوند. این نحوه روبرو شدن با تکالیف رویکرد سطحی[7] نامیده شد(مارتن و سالجو،به نقل ازسیف و فتح آبادی،1385)  همزمان در استرالیا و انگلستان هم پژوهشگرانی دیگر در مطالعات خود در این­باره به رویکردهای مشابهی رسیدند. این محققان به علاوه رویکرد دیگری به نام راهبردی[8] را معرفی کردند که مشخصه آن به کار بردن حداکثر تلاش به روشی سازمان یافته برای کسب بالاترین نمرات بود. نگاهی به پیشینه موضوع رویکردهای مطالعه نشان می­دهد که رویکردهای سطحی و عمیق بیش از رویکرد استراتژیک مورد بررسی قرار گرفته اند.

انتویستل و تیت[9]ویژگی­های رویکردهای سطحی و عمیق را بر اساس نتایج پژوهش­های خود به صورت زیر خلاصه کرده­اند. ویژگی­های رویکرد سطحی مطالعه عبارت است از: تمایل به بازپدیدآوری صرف محتوا، پذیرش ایده­ها و اطلاعات به صورت منفعلانه؛ تمرکز صرف به الزامات سنجش؛ عدم تمرکز و مداقه در­باره هدف­ها یا راهبرد­های یادگیری؛ حفظ کردن حقایق و روش­ها به صورت روزمره(روتین)؛ شکست در تشخیص اصول یا الگوهای راهنمایی کننده .هم­چنین ویژگی­های رویکرد عمیق مطالعه عبارت است از: تمایل به درک و فهم معنای متون؛ تعامل قوی و منتقدانه با متن؛ مرتبط ساختن ایده­های مطرح شده در متن به دانش و تجارب قبلی؛ استفاده از اصول سازمان دهنده برای یکپارچه ساختن ایده­ها؛ مرتبط ساختن شواهد با نتیجه گیری­ها و قضاوت­ها؛ بررسی کردن منطق بحث­ها.(انتویستل و تیت،1993)

تنگ[10] در بیان تمایز میان دو رویکرد می­گوید، یادگیرندگانی که رویکرد سطحی دارند برای انجام تکالیف انگیزه­های بیرونی دارند. یعنی برای رسیدن به هدف­های بیرونی تلاش می­کنند. و تکلیف را به خاطر تکلیف انجام نمی­دهند. در این رویکرد افراد می­خواهند از شکست پرهیز کنند اما با بکار بستن حداقل تلاش و فعالیت. در این رویکرد راهبرد­هایی به خدمت گرفته می­شود که اهداف آن­ها یادگیری طوطی وار و حفظ مطالبی است که از دید خواننده مهم تشخیص داده شده است. این دانشجویان واقعیت ها را به صورت تکه­های جدا از هم به خاطر می­سپارند و از برقرار کردن روابط میان آن­ها ناتوانند. این دانشجویان از یادگیری طوطی وار و حفظ کردن برای بازپدیدآوری مطالب و نه برای درک و فهم آن­ها استفاده می­کنند(تنگ،2004).

دانشجویان دارای رویکرد مطالعه عمق، برای انجام تکالیف، انگیزه درونی دارند که از علاقه آن­ها نسبت به مطالب ناشی می­شود. راهبردهای مورد علاقه آن­ها ویژه تکلیف[11] است و هدف آن­ها جستجو و فهم معانی مطالبی است که باید آموخته شود. این یادگیرندگان نه تنها بین مطالبی که می­خوانند ارتباط برقرار می­کنند، بلکه بین مطالب جدید و مطالبی که قبلاَ یادگرفته­اند، و نیز بین این مطالب و تجربه­های شخصی در زندگی روزمره­شان هم ارتباط برقرار می­کنند.

در الگوی شناختی انگیزشی پکران چنین فرض شده است که اثر هیجان‌های تحصیلی بر پیشرفت با واسطه‌گری متغیرهای انگیزشی و شناختی صورت می‌گیرد. پکران و همکارانش چنین نوشته‌اند: «چنین فرض شده است که اثرات هیجان‌ها بر یادگیری و پیشرفت با واسطه‌گری تعدادی از مکانیسم‌های شناختی و انگیزشی انجام می‌شود.» (پکران و همکاران، 2002، ص 97).

بر اساس نظریه‌های ارزیابی هیجان‌ها زمانی فراخوانده می‌شوند که شخص یک رویداد یا موقعیت را برای بهزیستی یا موضوعات اساسی خود، مهم تلقی کند. به‌علاوه کیفیت و شدت هیجان فراخوانده شده صرفاً به خود موقعیت بستگی ندارد؛ بلکه به ارزشیابی ذهنی موقعیت در قالب مجموعه ابعاد ارزیابی مربوط می‌شود.به‌طور کلی نظریه‌های ارزیابی چنین فرض می‌کنند که ارتباطی علّی بین ارزیابی‌های خاص و هیجان‌های خاص وجود دارد.

نقش‌های‌ مختلف هیجان‌های تحصیلی در پیش‌بینی پیشرفت را می‌توان با استفاده از تبیین علیت متقابل و دوسویه در نظریه‌ی کنترل- ارزش هیجان‌های تحصیلی (پکران، 2006، پکران و همکاران، 2002) بهتر درک نمود.

لذت فعالیت‌های پیشرفت زمانی برانگیخته می‌شود که این فعالیت‌ها هم قابل کنترل و هم با ارزش تجربه شده باشند.برای مثال یک دانش‌آموز زمانی انتظار لذت از مطالعه دارد که او احساس کند شایستگی و توانایی تسلط بر محتوای یادگیری را دارد و مطالب یادگیری را جالب تلقی کند.

هیجان‌های بازده مورد انتظار امید و اضطراب، به‌ترتیب مرتبط با موفقیت و شکست بالقوه هستند و زمانی رخ می‌دهند که مقداری عدم قطعیت در باره‌ی بازده وجود داشته باشد. برای مثال یک دانش‌آموز اگر فکر کند ممکن است در آزمون شکست بخورد و نتیجه‌ی آزمون برای وی مهم باشد، احساس اضطراب خواهد نمود؛ ولی اگر او مطمئن باشد که موفق خواهد شد یا نتیجه‌ی آزمون اهمیتی برایش نداشته باشد، اضطرابی را تجربه نخواهد کرد.

ناامیدی زمانی تجربه می‌شود که فرد احساس کند هیچ کنترلی بر شرایط ندارد و در مورد شکست مطمئن باشد. در نهایت هیجان‌های پس‌نگر همچون غرور و شرم به‌ترتیب پس از موفقیت و شکست و ادراک این نکته رخ می‌دهند که عوامل درونی اِعمال کنترل یا فقدان کنترل موجب این نتایج شده باشند (پکران، 2006)

 

1-3- بیان مسئله:

مهم­ترین دغدغه­ها و اهداف فراگیران و نظام­های آموزشی؛ پیشرفت تحصیلی، یادگیری بیشتر و آسان­تر  است. و بر این اساس، یافتن و بررسی عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی و یادگیری دارای اهمیت زیادی می­باشد. هم رویکرد­­های مطالعه و هم هیجان­های تحصیلی از عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی دانشجویان و دانش­آموزان هستند. تأثیر این دو عامل بر پیشرفت تحصیلی در پژوهش­های متعددی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته.در حال حاضر هرساله افت تحصیلی دانش­آموزان، زیان­های اقتصادی و اجتماعی فراوانی برکشور و خانواده­ها تحمیل می­کند. اگر چه عوامل فراوانی برافت تحصیلی دانش­آموزان و دانشجویان مؤثر است، اما می­توان بخشی از این افت را به عدم به کار گیری رویکرد مناسب مطالعه و عدم کنترل هیجان­های تحصیلی مفید و مؤثر نسبت داد.

یادگیری،تنها به معنای افزودن مقدار دانش و یادآوری‏ بعدی نیست.بلکه یادگیری علاوه بر انتقال اطلاعات شامل درک و فهم و اصولی است که‏ بتوان آن‏ها راهم در موقعیت‏های آشنا و هم در موقعیت‏های‏ ناآشنا ودر دنیای واقعی به کار بست. یادگیری باید به منزله یک تغییر کیفی در نحوه نگاه کردن، تجربه کردن،و فهم و کاربرد امور در دنیای واقعی در نظر گرفته شود. یادگیری صرفاً تغییر کمی در میزان دانشی که فرد به دست می­آورد نیست(سیف و فتح­آبادی، 1388). به کارگیری‏ رویکرد صحیح مطالعه به دانش‏آموزان کمک خواهد کرد که‏ آن‏ها قابلیت تعمیم‏پذیری بیش‏تری بین مطالب آموخته شده‏ در کلاس درس و زندگی واقعی خود دریابند.

انگیزش یکی از عوامل بروز رفتار است و در تمام رفتار­ها ازجمله یادگیری و هیجان اثر دارد. رویکرد­های یادگیری و مطالعه برای یک شخص ثابت نیستند، رویکرد­های یادگیری می­توانند به وسیله عوامل شخصی دانش­آموز برگزیده شوند و به وسیله محیط یادگیری تغییر داده شوند(پکرانو همکاران،2002، ).

امروزه با کاهش انگیزه دانش­آموزان، هیجان­های مثبت در دانش­آموزان کاهش یافته و این عامل خود موجب کاهش افت تحصیلی در دانش­آموزان گشته است.  این پژوهش در پی بررسی این مسئله­ می­باشد که ارتباط رویکرد­های یادگیری و هیجان­های تحصیلی چگونه می­باشد؟ اگر هردو این متغیر­ها به طور مجزا در پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان مؤثر می­باشند،آیا با تغییر یکی از آن­ها، متغیر دیگر چگونه تغییر خواهد کرد؟ و چگونه می­توانیم این متغیر­ها را به گونه­ای تغییر دهیم تا بیشترین پیشرفت تحصیلی به دست آید.

 

1-4-ضرورت انجام تحقیق:

دانشجویان و دانش­آموزان بر اساس برداشتی که از یادگیری دارند، رویکرد­های متفاوتی را برای مطالعه و یادگیری مطالب درسی انتخاب می­کنند. ویلیس[12] برداشت دانشجویان از یادگیری را در شش مورد خلاصه کرده است: یادگیری به منزله افزودن بر مقدار دانش اکتسابی، یادگیری به منزله حفظ کردن و بازتولید اطلاعات به خاطر سپرده شده، یادگیری به معنای به کار بردن اطلاغات،  یادگیری به معنای فهمیدن مطالب مورد مطالعه، یادگیری به معنای فرآیند تفسیر و مداقه در اطلاعات برای فهمیدن آن­ها؛ و بالاخره یادگیری به منزله فرآیندی که باعث تغییر می­گردد.(ویلیس، 1993)

این شش برداشت از مفهوم یادگیری را می­توان به دو دسته تقسیم کرد. سه مورد اول ، یادگیری را به عنوان فرآیند به خاطر سپردن و باز تولید اطلاعات در نظر می­گیرند در مقابل سه مورد دیگر، یادگیری را به عنوان فرآیند جستجوی معنا از مطالب مورد مطالعه و یکپارچه سازی و مرتبط ساختن آموخته­های جدید با آموخته­های قبلی و تجربه­های فردی در زندگی واقعی در نظر می­گیرند. به بیان دیگر گروهی از دانشجویان و دانش­آموزان، یادگیری را اکتساب و بازپدیدآوری[13] می­دانند و گروهی دیگر معتقدندکه یادگیری فرآیند تغییر شکل دادن[14] اطلاعات و فهم معنای آن­هاست. دانش­جویان و دانش­آموزان بر اساس برداشتی که از مفهوم یادگیری دارند، راهبرد­های متفاوتی را برای مطالعه و یادگیری مطالب درسی انتخاب می­کنند(ویلیس، 1993). و در نتیجه نحوه برخورد آن­ها با مطالب مورد مطالعه(رویکرد مطالعه) متفاوت خواهد بود.تغییرات محیط آموزشی از قبیل شیوه تدریس، شیوه ارزشیابی و حجم تکالیف(سیف و فتح­آبادی،1387)، نوع سرفصل­های آموزشی(نجات، 1390) در انتخاب رویکرد مطالعه مؤثر خواهند بود.

دانش­آموزانی که رویکرد سطحی دارند، طوطی­وار حفظ می­کنند و هدف آن­ها حفظ مطالب برای بازپدیدآوری است نه برای درک و فهم آن­ها. دانش­آموزانی که رویکرد عمیق دارند نه تنها بین مطالبی که می­خوانند ارتباط برقرار می­کنند، بلکه بین مطالب جدید و مطالبی که قبلاً یادگرفته­اند، و نیز بین این مطالب و تجربه­های شخصی در زندگی روزمره هم ارتباط برقرار می­کنند.رویکرد­های متفاوت مطالعه، سبب سطوح متفاوت از یادگیری می­شوند. و هر سطحی از یادگیری دستاورد خاص خود برای فراگیرنده دارد. بنابراین رویکرد­های مطالعه می­تواند به نتایج و اهداف یادگیری ارتباط داشته باشد.

 

2-marton

3-saljo

4– phenomenography

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:15:00 ب.ظ ]




رد و در صورت نیاز اقدام به برنامه ریزی در جهت اصلاح و بهبود آنها کرد. همچنین، دیگر متخصصانی که در حیطه روان شناسی صنعتی سازمانی کار می کنند را نیز می توان از جمله کاربران این تحقیق دانست.

1-7. فرضیه های پژوهش

با تو جه به موضوع پژوهش حاضر می توان فرضیه پژوهش حاضر را به شکل زیر عنوان کرد:

بین تعهد سازمانی و ارزش نظری رابطه ی معناداری وجود دارد.
بین تعهد سازمانی و ارزش اقتصادی رابطه ی معناداری وجود دارد.
بین تعهد سازمانی و ارزش هنری رابطه ی معناداری وجود دارد.
بین تعهد سازمانی و ارزش اجتماعی رابطه ی معناداری وجود دارد.
بین تعهد سازمانی و ارزش سیاسی رابطه ی معناداری وجود دارد.
بین تعهد سازمانی و ارزش مذهبی رابطه ی معناداری وجود دارد.
1-8. تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

1-8-1. تعریف مفهومی متغیرها

جهت گیری ارزشی: مجموعه ای از گرایش ها و معیارها نزد افراد در موقعیت های مختلف اجتماعی است که هدف های کلی را در زندگی تعیین می کند و در رفتار عملی و لفظی فرد متجلی می شود( اکرامی و همکاران، 1390).

تعهد سازمانی: تعهد سازمانی یک نگرش درباره وفاداری کارکنان به سازمان و یک فرآیند مستمر است که به واسطه مشارکت افراد در تصمیمات سازمانی ، توجه افراد به سازمان و موفقیت و رفاه سازمان را نشان می- دهد(مقیمی، 1380).

تعهد احساسی و عاطفی: که به تعلق عاطفی کارکنان به سازمان، احساس یگانگی آنان با سازمان و حضور فعال آنان در سازمان اشاره دارد. معمولاً کارکنانی که ازتعهد احساسی برخوردارند، تمایل دارند تا در سازمان باقی بمانند و این امریکی از آرزوهایشان است(ام سی کنا،2005 ).

تعهد مستمر: درارتباط با مزایا و هز ینه هایی است که مربوط به ماندن در سازمان یا ترک کردن آن است. در واقع این تعهد بیان کننده یک محاسبه است که از آن به عنوان تعهد عقلانی نیز یاد می کنند. معمولاً کارکنانی که دارای تعهد مستمر هستند، تا زمانی دردرون سازمان باقی می مانند که ترک سازمان هزینه گزافی برای آن ها داشته باشد (همان منبع).

تعهد هنجاری: که به الزام یا وظیفه کارکنان به ماندن در سازمان اشاره دارد. پس کارکنان تا زمانی در سازمان باقی خواهند ماند که ازنظر آنان ماندن در سازمان کار درست و مناسبی باشد(همان منبع).

1-8-2. تعریف عملیاتی متغیرها

جهت گیری ارزشی:  نمره ای که آزمودنی ها از پرسشنامه نظام های ارزشی آلپورت ورنون و لیندزی بدست می آورند.

تعهد سازمانی: نمره ای که آزمودنی ها از پرسشنامه تعهد سازمانی آلن و مییر بدست می آورند.

تعهد احساسی و عاطفی:  نمره ای که فرد از گویه 1 تا 8 پرسشنامه تعهد سازمانی  بدست می آورد.

تعهد مستمر: نمره ای که فرد از گویه 9 تا 16 پرسشنامه تعهد سازمانی  بدست می آورد.

تعهد هنجاری: نمره ای که فرد از گویه 17 تا 24 پرسشنامه تعهد سازمانی  بدست می آورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:14:00 ب.ظ ]