کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



فهرست مطالب

عنوان                                                شماره صفحه

چکیده ۱

فصل اول: کلیات تحقیق

۱-۱- مقدمه ۳

۱-۲- بیان مسئله ۴

۱-۳- ضرورت و اهمیت پژوهش ۷

۱-۴- اهداف تحقیق ۱۰

۱-۴-۱ هدف کلی ۱۰

۱-۴-۲ اهداف جزیی ۱۰

۱-۵- فرضیه‏های تحقیق ۱۱

فصل دوم: مروری بر ادبیات و پیشینه تحقیق

۲-۱- مقدمه ۱۳

۲-۱-۱ تعاریف ۱۴

۲-۲- مبانی نظری ۱۶

۲-۲-۱ ماکس وبر ۱۶

۲-۲-۲ آنتونی گیدنز ۱۷

۲-۲-۳ پیر بوردیو ۲۱

۲-۲-۳-۱ مفهوم منش ۲۲

۲-۲-۳-۲ مفهوم میدان ۲۶

۲-۲-۳-۳ مفهوم عمل ۳۰

۲-۲-۳-۴ مفهوم نماد ۳۱

۲-۲-۳-۵ مفهوم طبقه ۳۱

۲-۲-۳-۶ مفهوم مصرف ۳۵

۲-۲-۴ کاکرام ۳۹

۲-۲-۵ آدلر ۴۰

۲-۲-۵-۱ مفاهیم اساسی نظریه آدلر ۴۱

۲-۲-۵-۲ انواع سبک زندگی از دیدگاه آدلر ۴۲

۲-۲-۶ تورستین وبلن ۴۴

۲-۳- شاخص های جوانی و سبک زندگی ۴۶

۲-۳-۱ امتداد یافتن دوره جوانی ۴۷

۲-۳-۲ فردی شدن ۴۷

۲-۳-۳ عدم اطمینان و خطر ۴۸

۲-۳-۴ ریسک پذیری ۴۸

۲-۳-۵ نگرش متفاوت جوانان به کار و فراغت ۴۹

۲-۳-۶ برقراری ارتباط به شیوه متفاوت ۵۰

۲-۳-۷ مصرف گرایی و مصلحت طلبی ۵۰

۲-۴- اینترنت ۵۱

۲-۴-۱ استفاده جوانان از اینترنت در ایران ۵۳

۲-۴-۲ ویژگی های اینترنت ۵۵

۲-۴-۳ انواع کاربردهای رسانه های مجازی ۵۵

۲-۴-۴ آمار استفاده از اینترنت در جهان ۵۷

۲-۴-۵ تأثیرات مثبت اینترنت بر سبک زندگی ۵۸

۲-۴-۵-۱ کوچک شدن جهان و رشد فرهنگی ۵۸

۲-۴-۵-۲ خدمات آموزشی و پژوهشی ۵۹

۲-۴-۵-۳ ارایه خدمات به «شهروند الکترونیک» ۵۹

۲-۴-۵-۴ توسعه اقتصادی و تجارت الکترونیک. ۶۰

۲-۴-۵-۵ ایجاد خلاقیت و اخلاق کاری سازنده ۶۰

۲-۴-۵-۶ تعامل و همزیستی جهانی؛ شکل‌گیری هویت پویا ۶۱

۲-۴-۵-۷ کثرت‌گرایی فرهنگی ۶۲

۲-۴-۵-۸ جهانی شدن و حقوق شهروندی ۶۲

۲-۴-۶ تأثیرات منفی اینترنت بر سبک زندگی ۶۳

۲-۴-۶-۱ بعد اجتماعی ۶۳

۲-۴-۶-۲ تبدیل اینترنت به ارزش ۶۳

۲-۴-۶-۳ قبض و بسط باورها ۶۴

۲-۴-۶-۴ اثرات روانی ۶۴

۲-۴-۷ تأثیرات مثبت و منفی فیس بوک بر سبک زندگی ۶۵

۲-۴-۷-۱ انتشار سریع و آزادانه اخبار و اطلاعات، افزایش قدرت تحلیل و تقویت روحیه انتقادی ۶۵

۲-۴-۷-۲ امکان عبور از مرزهای جغرافیایی و آشنایی با افراد، جوامع و فرهنگ های مختلف ۶۵

۲-۴-۷-۳ شکل گیری و تقویت خرد جمعی ۶۵

۲-۴-۷-۴ ارتباط مجازی مستمر با دوستان و آشنایان ۶۶

۲-۴-۷-۵ تبلیغ و توسعه ارزش های انسانی و اخلاقی در عرصه جهانی ۶۶

۲-۴-۷-۶ افزایش سرعت در فرایند آموزش و ایجاد ارتباط شبانه روزی بین استاد و شاگرد ۶۶

۲-۴-۷-۷ فیس بوک و اختلالات روانشناختی ۶۶

۲-۴-۷-۸ فیس بوک و اعتیاد ۶۷

۲-۵- پیشینه پژوهش ۶۷

۲-۵-۱ تحقیقات داخلی ۶۷

۲-۵-۲ تحقیقات خارجی ۷۵

۲-۶- چارچوب نظری تحقیق حاضر ۷۹

۲-۶-۱ گرایش و رفتارهای زیست محیطی ۸۲

۲-۶-۲ مصرف کالاهای فرهنگی ۸۲

۲-۶-۳ باورها و رفتارهای دینی ۸۳

۲-۶-۴ گرایش و رفتارهای بهداشتی ۸۳

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

فصل سوم: روش اجرای تحقیق

۳-۱- مقدمه ۸۶

۳-۲- روش تحقیق ۸۶

۳-۳- ابزار گردآوری داده ها ۸۷

۳-۴- اعتبار ۸۷

۳-۵- پایایی ۸۸

۳-۶- تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم ۸۹

۳-۶-۱ متغیر وابسته ۸۹

۳-۶-۲ متغیر مستقل ۹۱

۳-۷- جامعه آماری ۹۳

۳-۸- تعیین حجم نمونه ۹۳

۳-۹- روش نمونه گیری ۹۴

۳-۱۰- استخراج و پردازش داده ها ۹۵

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق

۴-۱- مقدمه ۹۷

۴-۱-۱ توصیف متغیرهای جمعیتی ۹۷

۴-۱-۱-۱ بررسی توزیع فراوانی افراد مورد بررسی براساس سن ۹۷

۴-۱-۱-۲ بررسی توزیع فراوانی افراد مورد بررسی براساس جنسیت ۹۸

۴-۱-۱-۳ بررسی توزیع فراوانی افراد مورد بررسی براساس وضعیت تاهل ۹۹

۴-۱-۱-۴ بررسی توزیع افراد مورد بررسی براساس مقطع تحصیلی ۱۰۰

۴-۱-۱-۵ بررسی توزیع افراد مورد بررسی براساسدرآمد خانوار ۱۰۱

۴-۱-۱-۶ بررسی توزیع افراد مورد بررسی براساس ۱۰۲

۴-۱-۱-۷ بررسی توزیع افراد مورد بررسی براساس طبقه اجتماعی ۱۰۳

۴-۱-۲ توصیف  متغیر وابسته و ابعاد آن ۱۰۴

۴-۱-۲-۱ توصیف بعد مصرف کالاهای فرهنگی ۱۰۴

۴-۱-۲-۲ توصیف بعد گرایش و رفتارهای بهداشتی ۱۰۵

۴-۱-۲-۳ توصیف بعد باورها و رفتارهای دینی ۱۰۶

۴-۱-۳ توصیف بعدهای مستقل تحقیق ۱۰۸

۴-۱-۳-۱ توصیف متغیر میزان دسترسی به اینترنت ۱۰۸

۴-۱-۳-۲ توصیف متغیر میزان استفاده از خدمات اینترنت ۱۰۹

۴-۱-۳-۳ توصیف متغیر فعالیت در فیسبوک ۱۱۰

۴-۲- آزمون فرضیات ۱۱۱

۴-۲-۱ بررسی رابطه بین متغیر های پیشینه ای و سبک زندگی و ابعاد آن ۱۱۱

۴-۲-۱-۱ فرضیه اول ۱۱۲

۴-۲-۱-۲ فرضیه دوم ۱۱۳

۴-۲-۲ بررسی رابطه متغیرهای مستقل با سبک زندگی و ابعاد آن ۱۱۶

۴-۲-۲-۱ فرضیه چهارم ۱۱۷

۴-۲-۲-۲ فرضیه پنجم ۱۱۸

۴-۲-۲-۳ فرضیه ششم ۱۱۸

۴-۲-۲-۴ فرضیه هفتم ۱۱۹

۴-۲-۲-۵ فرضیه هشتم ۱۱۹

۴-۲-۲-۶ فرضیه نهم ۱۲۰

۴-۳- بررسی میزان تاثیر همزمان متغیرهای مستقل بر مولفه های سبک زندگی ۱۲۰

۴-۳-۱ بررسی میزان تاثیر همزمان متغیرهای مستقل بر مصرف کالاهای فرهنگی ۱۲۰

۴-۳-۲ بررسی میزان تاثیر همزمان متغیرهای مستقل بر گرایش و رفتارهای زیست محیطی ۱۲۱

۴-۳-۳ بررسی میزان تاثیر همزمان متغیرهای مستقل بر گرایش و رفتارهای بهداشتی ۱۲۲

۴-۳-۴ بررسی میزان تاثیر همزمان متغیرهای مستقل بر باورها و رفتارهای دینی ۱۲۲

فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات

۵-۱- مقدمه ۱۲۴

۵-۲- نتایج مربوط به متغیرهای پیشینه ای ۱۲۴

۵-۳- یافته های مربوط به بررسی رابطه میان متغیرهای پیشینه ای و سبک زندگی و ابعاد آن ۱۲۵

۵-۴- بررسی رابطه متغیرهای مستقل با سبک زندگی و ابعاد آن ۱۲۸

۵-۵- بحث و تفسیر یافته های پژوهش ۱۲۹

۵-۶- پیشنهادات ۱۳۴

منابع و مآخذ ۱۳۶

فهرست منابع فارسی ۱۳۶

فهرست منابع انگلیسی ۱۴۲

پیوست ۱۴۴

چکیده انگلیسی ۱۵۸

 

 

 

 

 

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 05:41:00 ب.ظ ]




 

 

۲-۱- مقدمه

در ادبیات جامعه­شناسی، از مفهوم «سبک زندگی» دو برداشت و دو گونه مفهوم­سازی متفاوت به عمل آمده است. در فرمول­بندی نخست- که سابقه­ی آن به دهه­ی ۱۹۲۰ باز­می­گردد- سبک زندگی، معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد و غالباً به عنوان شاخصی برای تعیین طبقه­ی اجتماعی به کار رفته است. در         فرمول­بندی دوم، سبک زندگی نه راهی برای تعیین طبقه اجتماعی، بلکه شکل اجتماعی نوینی دانسته       می­شود که تنها در متن تغییرات فرهنگی مدرنیته و رشد فرهنگ مصرف­گرایی معنا می­یابد؛. در این معنا سبک زندگی راهی است برای تعریف ارزش­ها و نگرش­ها و رفتارهای افراد که اهمیت آن برای تحلیل­های اجتماعی روز به روز افزایش می­یابد. اهمیت و رواج فزاینده­ی سبک زندگی در علوم اجتماعی، ظاهراً ناشی از این واقعیت است که سنخ­شناسی­های موجود نمی­توانند تنوع و گوناگونی دنیای اجتماعی را توضیح دهند (گیدنز[۱] ۱۹۹۴، ۱۴۱).

مفهوم «طبقه» که برای مدتی طولانی اصل طلایی تبیین بود، به تدریج سودمندی و کارآیی خود را از دست داده به گونه­ای که یافتن روابط قطعی و مطمئن میان تحصیلات، مشاغل، درآمد و نگرش­های افراد روز به روز دشوارتر می­شود. برخی از نخبگان قدرت، فاقد مالکیت و یقه­آبی­ها مرفه­تر از یقه سفیدان هستند. دیگر نمی­توان خطوط تحرک اجتماعی و مقصد نهایی طبقاتی افراد را از خاستگاه طبقاتی آن­ها پیش­بینی کرد. منزلت شغلی، گاهی اختلاف زیادی با تحصیلات، درآمد و قدرت نشان می­دهد.

در یک کلام، دیگر نمی­توان به کمک مفهوم طبقه، تصویری از جهان ترسیم کرد. در چنین وضعیتی، مفهوم سبک زندگی انعطاف­پذیر­تر است زیرا بر خلاف مفهوم طبقه، محتوا و منطق یا منشأ سبک­های زندگی را از پیش تعیین نمی­کند. سبک زندگی فقط حاکی از این است که برخی از پیشینه­ها، فعالیت­ها، درآمدها و نگرش­ها با یکدیگر سازگارند و تحلیل­گر اجتماعی می­تواند طرحی از آن­ها ترسیم کند. با توجه به این چرخش در جامعه­شناسی امروز می­توان نتیجه گرفت که مفهوم سبک زندگی بدیل یا جایگزینی برای مفهوم طبقه شده است. بررسی ماهیت و کارکرد منطقی این دو مفهوم می­تواند مسایل و مضامین مندرج در این چرخش و جایگزینی را روشن­تر سازد(اباذری و چاوشیان ۱۳۸۱، ۱۷).

در دهه­ی اخیر بدون سبک زندگی، یعنی بدون چهارچوب­های مشخصی که شباهت­ها و تفاوت­ها را آشکار می­سازد، افراد یک جامعه امکان برقراری ارتباطی معنادار و پایدار میان خود نخواهد داشت. نمایش مدرن اشیاء، نمایش سلسله اشیایی است که یکدیگر را تکمیل می­کنند و حق انتخاب را نشان می­دهند و جامعه­ای مملو از نمایش و جلوه، که در آن مصرف­کننده احساس می­کند که هر چه می­خواهد را می­یابد به وجود آمده است. کلیدی­ترین ویژگی این جامعه را باید در اجتناب­پذیری افزایش درجه انتخاب در ساخت و عرضه کالا به حساب آورد. تمرکز بر مصرف­کننده به عنوان یک موجود اجتماعی است که با مصرف کالا در فرایند تعامل اجتماعی قرار می­گیرد. در چنین مسیری، جامعه طبقاتی به جامعه­ی توده­ای تبدیل می­شود؛ جامعه­ای که در آن خود، به خود کالایی[۲] تبدیل شده، فرد با کالاها همنوا و منطبق می­شود. نظریه­های اجتماعی در رویکردهای اخیر، بیشتر به روش­هایی توجه دارد که از رهگذر آن­ها زبان مخصوص صور و سبک­های منزلت به تصویب می­رسد، زیرا در حال حاضر به تبعیت از ماکس وبر، تمایزی سنتی بین طبقه و منزلت وجود دارد که بیانگر توجه به تفاوت­های اجتماعی ناشی از روش­های مصرف به جای روش­های تولید است(کرایب[۳] ۱۳۸۲، ۲۲۶).

 

۲-۱-۱ تعاریف

سبک زندگی اصطلاحی است که در فرهنگ سنتی چندان کاربردی ندارد چون ملازم با نوعی انتخاب از میان تعداد کثیری از امکان­های موجود است، سخن گفتن از کثرت انتخاب نباید به این پندار بینجامد که در همه­ی انتخاب­ها به روی همه افراد باز است. یا آن که همه مردم تصمیم­های مربوط به انتخاب­های خویش را با آگاهی کامل از کلیه امکانات موجود بر می­گزینند. چه در عرصه کار چه در عرصه مصرف، برای همه­ی گروه­هایی که از قید فعالیت­های سنتی آزاد شده­اند، انتخاب­های گوناگونی در زمینه سبک زندگی وجود دارد.

از نظر بوردیو[۴] سبک زندگی شامل اعمال طبقه‌بندی‌شده و طبقه‌بندی‌کننده‌ی فرد در عرصه‌هایی چون تقسیم ساعات شبانه‌روز، نوع تفریحات و ورزش، شیوه‌های معاشرت، اثاثیه و خانه، آداب سخن‌ گفتن و راه‌ رفتن است. در واقع عینیت‌یافته و تجسم‌یافته‌ی ترجیحات افراد است. سبک‌های زندگی، شیوه‌های مصرف عاملان اجتماعی‌ای است که دارای رتبه‌بندی‌های مختلفی از جهت شأن و مشروعیت اجتماعی‌اند. این شیوه‌های مصرفی بازتاب نظام اجتماعی سلسله‌مراتبی است؛ اما چنان‌ که بوردیو در کتاب تمایز  بر حسب منطق دیالکتیکی نشان می‌دهد، مصرف صرفاً راهی برای نشان دادن تمایزات نیست، بلکه خود راهی برای ایجاد تمایزات نیز هست (باکاک[۵] ۱۳۸۱، ۹۶).

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

از آنجائیکه هر کنشگری برای پاسخ به نیازها و بیان خود، به کمک امکانات، راه و روش های موجود، از اشیا» به شیوه خاصی استفاده می کند، انواع، طرز رفتار، ترجیحات و جهت گیری های خاصی را در زندگی دارد، بنابراین سبک او با شخصیتش ارتباط می یابد. در تعریف مفهومی سبک زندگی، گیدنز معتقد است: «سبک زندگی را می توان مجموعه ای کم و بیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار         می گیرد. این عملکردها نه فقط نیازهای جاری او را برآورده می سازد بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خویش بر می گزیند، در برابر دیگران مجسم می سازد. سبک زندگی مجموعه ای نسبتا منسجم از همه رفتارها و فعالیت های یک فرد معین در جریان زندگی روزمره است. در تعریف سبک زندگی بر مبنای «الگوی مصرف»، اعم از اشیا و رفتار، شاخص شیوه های متفاوت زندگی افراد و گروه ها مورد نظر است(گیدنز ۱۳۷۸، ۱۲۰).

زیمل[۶] متمایز ساختن خود از دیگران – به واسطه مد –  را محرک مصرف می داند وی کارکرد دو گانه ای برای مد قایل است در یک وجه، اعلام تمایل فرد برای متمایز شدن از دیگران و بیان هویت فردی و خواست فردیت است، اما وجه دیگر آن که جنبه طبقاتی دارد، سبب همبستگی گروهی و تقویت انسجام اجتماعی طبقاتی است.

وبلن در تعریف سبک زندگی و مصرف، انگیزش های اجتماعی برای رفتار رقابت آمیز و چشم و هم‌چشمی را پایه و اساس تبیین پدیده مصرف مدرن قرار می دهد و با طرح مفهوم طبقه تن آسا، مفهوم تمایز طبقاتی که در مصرف تجلی پیدا کرده است را مطرح می کند و قدرت مالی و ثروت را مبنای افتخار، منزلت و جایگاه اجتماعی می داند. البته وی نقش ذخیره کردن ثروت در کسب افتخار را ضعیف تر از نمایش دادن آن می داند و معتقد است که برای به دست آوردن و حفظ اعتبار، فقط داشتن ثروت یا قدرت کافی نیست بلکه ثروت وقدرت باید نشان داده شود، زیرا اعتبار فقط با آشکار کردن آن‌ها به دست می آید. به نظر او افراد ثروتمند در جوامع کوچک از طریق فراغت خود نمایانه و در جوامع بزرگ و شهری از طریق مصرف خود نمایانه و نمایشی، ثروت خود را به نمایش می گذارند. وی به اصل و قانون ضایع کردن تظاهری در جریان مصرف نمایشی اشاره می کند که منظور مسابقه و رقابت برسر هر چه بیشتر پول خرج کردن است. وی پدیده مد را مختص به طبقه بالایی می داند که می خواهند نشان دهند که برای کسب درآمد مجبور به کار کردن نیستند. او یکی از بهترین زمینه های مصرف نمایشی و ضایع کردن تظاهری را مصرف لباس        می داند (مجدی و همکاران ۱۳۸۹، ۱۳۴).

به طور کلی سبک زندگی را می­توان اینگونه تعریف کرد:

سبک زندگی بخشی از زندگی است که عملاً تحقق می­یابد و دربردارنده طیف کامل فعالیت­هایی است که افراد در زندگی روزمره انجام می­دهند. بنابراین طیف فعالیت­های مختلف افراد در هر عرصه از زندگی         می­تواند سازنده سبک زندگی آن­ها در آن عرصه باشد(رضوی­زاده ۱۳۸۶، ۱۶۷).

با توجه به تعاریفی که آمد نشان می دهد که این تعاریف :

  • انتخابی است؛
  • گزینش مبتنی بر سلیقه و علایق است؛
  • خاص به منابع و امکانات در دسترس است و به موقعیت اجتماعی فرد مشروط است.
  • از رهگذر انتخاب سبک زندگی می توان وجوه تشابه و تفاوت افراد را تعیین نمود، به عبارت دیگر سبک زندگی متمایز کننده افراد و گروه هاست.

 

[۱] Giddens

[۲] Commodity Self

[۳] Craib

[۴] Bourdieu

[۵] Bocock

[۶] Simmel




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:41:00 ب.ظ ]




مفهوم مصرف

موضع کلی بوردیو در قبال مقوله مصرف با این عبارت از کتاب تمایز که «اقتصاد جدید طالب دنیای اجتماعی ای است که در آن مردم به همان اندازه که براساس ظرفیت شان در تولید ارزیابی می شوند، بر حسب ظرفیت شان در مصرف نیز ارزیابی خواهند شد» و «اقتصاد نوین اخلاق زاهدانه تولید و انباشت را  به نفع اخلاق لذت جویانه مصرف نفی می کند».

بوردیو همچنین تحلیل و بلن و زیمل را پیچیده تر ساخت و آن را چند گام جلو برد. وی تحلیل انگیزه های مصرف را به چندی فراتر از اقدام آگاهانه برای هم چشمی (وبلن) و تمایز  (زیمل) کشانید. و علاقه ای نداشت که نشان دهد گروه های اجتماعی مختلف، به شیوه های گوناگون مصرف می کنند؛ بلکه می خواهد معلوم کند که گروه های فرادست و فرودست طبقات متوسط درگیر مبارزه ای بی پایان اما ملایم برای تثبیت هویت، ارزش و موقعیت اجتماعی خود هستند. مصرف و خصوصاً مصرف فرهنگی ابزاری برای تولید فرهنگی، مشروعیت سازی و مبارزه در فضای اجتماعی است. مصرف چیزی بیش از برآوردن خواسته های زیستی است. ارزش ها، نشانه ها، نمادها فعالانه درگیر تولید و باز تولید ساختارهای اجتماعی هستند. طبقات مسلط این قابلیت را دارند که شیوه زیستن خود را به عنوان تعریف فرهیختگی مشروعیت  بخشند.

بوردیو، نشان داد که علاوه بر محدودیت های مالی و منابع اقتصادی، ساختار دیگری وجود دارد که مصرف(خصوصاً مصرف فرهنگی) را محدود می کند. نظام قریحه های برآمده از منش های طبقاتی نیز بر تعیین نوع و میزان مصرف مؤثرترند. مفهوم منش به لحاظ نظری بیش از مفهوم بخت زندگی وبر، قدرت تبیین کنندگی دارد. منش قادر است محدودیت های ادارکی ناشی از ترکیب انواع سرمایه در نزد هر کنشگر را نیز تبیین کند. بوردیو با نشان دادن این که سبک های زندگی محصول منش ها و خود منش ها نیز تابعی از انوع تجربه ها و از جمله تجربه آموزش رسمی هستند، و بیان این نکته که الگوهای مصرف اصلی ترین بروز سبک های زندگی اند، ارتباط میان آموزش رسمی در ساختار سرمایه داری و بازتولید آن را تحلیل کرد. آموزش رسمی است که گرایشاتی پایدار برای ایجاد الگوهای مصرف خاص پدید می آورد. زیرا مصرف کننده شدن نیازمند به وجود آوردن ناخودآگاه و ذخیره ای مناسبی از نمادهای فرهنگی است و صرفاً فرایندی زیست شناختی نیست. عمده ترین میراث اندیشه بوردیو برای جامعه شناسی مصرف و تحلیل سبک های زندگی، تحلیل ترکیب انواع سرمایه برای تبیین الگوهای مصرف و مبنای طبقاتی قرایح و مصرف فرهنگی است. از سوی دیگر، تأکید بوردیو بر الگومند بودن اعمال مصرف که نتیجه الزامات منش است، الهام بخش تکنیک های پژوهش درباره الگوهای سبک زندگی نیز بوده است (فاضلی ۱۳۸۲، ۴۳-۴۶).

در نظریه بوردیو سبک زندگی که شامل اعمال طبقه بندی شده و طبقه بندی کننده فرد در عرصه هایی چون تقسیم ساعات شبانه روز، نوع تفریحات و ورزش، شیوه های معاشرت، اثاثیه و خانه، آداب سخن گفتن و راه رفتن است، در واقع عینیت یافته و تجسم یافته ترجیحات افراد است. از یک سو، سبک های زندگی شیوه های مصرف عاملان اجتماعی ای است که دارای رتبه بندی های مختلفی از جهت شأن و مشروعیت اجتماعی اند. این شیوه های مصرفی بازتاب نظام اجتماعی سلسله مراتبی است؛ اما چنانچه بوردیو در کتاب تمایز بر حسب منطق دیالکتیکی نشان می دهد، مصرف صرفاً راهی برای نشان دادن تمایزات نیست، بلکه خود راهی برای ایجاد تمایزات نیز است (باکاک ۱۳۸۱، ۹۶).

سبک زندگی متأثر از ذائقه، و ذائقه پیامد منش و منش نیز محصول جایگاه فرد در ساختارهای عینی اجتماعی است. جایگاه فرد در ساختار اجتماعی که مشخص کننده میزان بهره مندی وی از انواع سرمایه است، منش وی را شکل می دهد و منش نیز مولد دو نوع نظام است. سبک زندگی و فرآیندهای مصرفی به منزله تجلی آن، هم نظامی از اعمال طبقه بندی شده است و هم نظامی از اعمال طبقه بندی کننده. ازاین رو است که فرآیندهای مصرفی خود به منزله متغیری مستقل در ایجاد سلسله مراتب اجتماعی مطرح اند. نکته مهمتر آنکه رابطه منش و ساختار اجتماعی یک سویه نیست، بلکه بوردیو از رابطه دیالکتیکی شرایط و منش سخن می گوید که سبب تغییر در توزیع سرمایه و توازن رابطه قدرت در جامعه می شود و سیستمی از تفاوت های ادراک شده و دارایی های متمایز ایجاد می کند که در واقع همان توزیع سرمایه نمادین و سرمایه مشروعی است که حقیقت عینی را تحریف می کند.

سرمایه نمادین محصول شناخته شدن و به رسمیت شناخته شدن توسط دیگران است و لذا نیازمند آن است که مقوله های فهم و ادراک دیگران این اعمال و رویه های مصرفی را به عنوان برتر شناسایی کنند. دسته بندی های سبک زندگی که از طریق کاربست الگوهای بوردیویی به دست می آید؛ صرفاً توصیف مجموعه ای از واقعیات نیست، بلکه از آن جهت که اجازه پیش بینی سایر اوصاف و خصایل را می دهد، نقش تبیین گر دارد و می تواند قدرت پیش بینی برخوردها، دوستی و امیال را به دست دهد. تحلیل بوردیویی در دو جنبه دارای جنبه تبیینی است. جنبه آشکارتر رابطه جایگاه اجتماعی، منش و سبک زندگی است و جنبه دوم طبقه بندی های سبک زندگی است که به سبب قدرت پیش بینی ای که دارد جنبه تبیینی دارد. تبیین بوردیو از سبک زندگی مناسب ترین تحلیل برای تحلیل سبک زندگی است. بوردیو جدا از میراث مارکسیستی اش در پرداختن به فرهنگ به مثابه عاملی مستقل و همچنین توجه به مصرف به عاملی برای تمایزگذاری متأثر از وبر است. از این رو می توان از مفاهیم وی در سنت وبری نیز بهره گرفت. نکته قوت دیگر نظریه بوردیو رابطه دیالکتیکی است که در نظریه وی میان عاملیت وساختار برقرار است. این رابطه دیالکتیکی در تحلیل سبک زندگی اهمیت ویژه ای دارد. ساختار نظری منسجم و غنای نظریه بوردیو سبب شده است تا بسیاری از اصحاب مطالعات فرهنگی در تحلیل مصرف و سبک زندگی از این رویکرد نظری استفاده کنند (هال[۱] و همکاران ۱۳۸۸، ۱۳۴).

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

بوردیو از جمله جامعه­شناسانی است که به غنای مفهوم سبک زندگی افزوده است. در نظریه­ی بوردیو سبک زندگی که شامل اعمال طبقه­بندی شده و طبقه­بندی کننده­ی فرد در عرصه­هایی چون تقسیم ساعات              شبانه­روز، نوع تفریحات و ورزش، شیوه­های معاشرت، اثاثیه و خانه، آداب سخن گفتن و راه رفتن است، در واقع عینیت یافته و تجسم یافته ترجیحات افراد است. از یک سو، سبک­های زندگی شیوه­های مصرف عاملان اجتماعی­ای است که دارای رتبه­بندی­های مختلفی از جهت شأن و مشروعیت اجتماعی­اند. این شیوه­های مصرفی بازتاب نظام اجتماعی سلسله مراتبی است؛ اما چنانچه بوردیو در کتاب تمایز بر حسب منطق دیالکتیکی نشان می­دهد، مصرف صرفاً راهی برای نشان دادن تمایزات نیست، بلکه خود راهی برای ایجاد تمایزات نیز هست. «بنابراین سبک زندگی محصول نظام­مند منش است که از خلال رابطه­ی دو  جانبه­ی خود با رویه­های منش درک می­شود و تبدیل به نظام نشانه­هایی می­گردد که به گونه­ای جامعه­ای مورد ارزیابی قرار گیرد (مثلاً به عنوان قابل احترام، ننگ­آور و ….)».

بوردیو معتقد است که مصرف به منزله­ی نظامی از نشانه­ها و نمادها مطرح است که کارکرد­هایی چون تمایز­گذاری اجتماعی دارد (صمدی ۱۳۸۲، ۱۴۵).

بوردیو شیوه­هایی را تحلیل کرد که گروه­های هم­رده و هم­طبقه خود را به وسیله­ی آن، از الگوهای مصرفی گروه دیگر متمایز می­کنند. بوردیو نشان می­دهد که چگونه گروه­های خاص، بویژه طبقات اجتماعی- اقتصادی، از میان انواع کالاهای مصرفی، روش­های لباس پوشیدن، غذا خوردن، آرایش کردن، مبلمان و تزیین داخلی منزل و …. انتخاب­هایی را انجام می­دهند تا روش زندگی مجزای خود را مشخص و خود را از دیگران متمایز کنند. بوردیو شیوه­هایی را تحلیل کرد که گروه­های مختلف خود را به وسیله آن از الگوهای مصرفی که شیوه زندگی یک گروه را مشخص می­سازد متمایز می­کنند. پیر بوردیو عقیده دارد که همیشه کشمکشی برای کسب قدرت و منزلت نه تنها در بین بلکه درون طبقات گوناگون جامعه وجود دارد. این کشمکش­ها در فضای اجتماعی رخ می­دهد جایی که روابط بین طبقات مطابق با میزان دسترسی به اشکال متفاوت سرمایه (سرمایه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی) ساخته شده­اند.

بوردیو به مبارزه و کشمکش برای قدرت اشاره می­کند، کشمکشی که تنها به قدرت اقتصادی مربوط        نمی­شود بلکه سلطه فرهنگی را نیز در­بر­می­گیرد. مبارزه و کشمکش برای سلطه، بین طبقات و خرده طبقات به تداوم تغییرات سبک زندگی منجر می­شود. نبرد نمادین در زمینه­های متفاوت ترجیحات فرهنگی است؛ بنابراین فضای اجتماعی سبک­های زندگی مطابق با احکام و دستورات قدرت ساخته شده است. در نتیجه، طبقات و خرده طبقات قدرتمند­تر سبک زندگی را برجسته و مسلط می­کنند (رضوی­زاده ۱۳۸۶، ۵۶).

بوردیو نیز همانند گیدنز نظرش بر این است که با این که افراد سبک­های زندگی خود را خود انتخاب      می­کنند، اما در اجرای این سبک­ها آزادی کامل ندارند. آن­ها در راستای اصلاح چنین گزینه­های می­باشند ولی بوردیو طوری روند کنترل را انتخاب کرده که گزینه­های یک عامل در کل ملازم با عادت افراد باشد. سبک زندگی تحت نفوذ قوی ساختار (فرصت زندگی) بر روی عادت­واره است که انتخاب­های سبک زندگی از آن مشتق می­شوند. انتخاب و مشارکت در یک سبک زندگی ویژه، تحت تأثیر فرصت­های زندگی است. بنابراین کار بوردیو نشان می­دهد که انتخاب­های سبک زندگی نه تنها محدود می­شوند بلکه حتی به وسیله فرصت­های زندگی نیز شکل می­گیرند.

بوردیو معتقد است که مصرف از اصلی ترین عناصر دنیای اجتماعی مدرن است و به عنوان متغیری مستقل و نه وابسته به عوامل اقتصادی، تحلیل می کند. بوردیو معتقد است که گروه های فرادست و فرودست طبقات متوسط درگیر مبارزه ای بی پایان اما ملایم برای تثبیت هویت، ارزش و موقعیت اجتماعی خود هستند. مصرف و خصوصاً مصرف فرهنگی ابزاری برای تولید فرهنگی، مشروعیت سازی و مبارزه در فضای اجتماعی است. مصرف چیزی بیش از برآوردن خواسته های زیستی است. ارزش ها، نشانه ها و نمادها فعالانه درگیر تولید و بازتولید ساختارهای اجتماعی هستند. طبقات مسلط این قابلیت را دارند که شیوه زیستن خود را به عنوان تعریف فرهیختگی مشروعیت بخشند. بوردیو ذیل عنوان خشونت نمادین نشان داد که در جریان فرایند مصرف، اعضای طبقات مسلط، بقیه را از حلقه خود می رانند و ضمن آنکه توزیع نابرابر ثروت را زیر لوای برتری قریحه های ملهم از استعدادهای شخصی می پوشانند، انحصار طبقاتی ایجاد می کنند و بدین سان سرمایه های فرهنگی خود را به سرمایه اجتماعی و اقتصادی نیز تبدیل می کنند.

عمده ترین میراث اندیشه بوردیو برای جامعه شناسی مصرف و تحلیل سبک های زندگی، تحلیل ترکیب انواع سرمایه برای تبیین الگوهای مصرف، بررسی فرضیه تمایز یافتن طبقات از طریق الگوهای مصرف و مبنای طبقاتی قرایح و مصرف فرهنگی است. از سوی دیگر تأکید بوردیو بر الگو مند بودن اعمال مصرف که نتیجه الزامات منش است، الهام بخش تکنیک های پژوهش درباره الگوهای سبک زندگی نیز بوده است که نمونه ای از آن ها را خود وی در کتاب تمایز به کار گرفته است (فاضلی ۱۳۸۲، ۴۴-۴۶).

[۱] Hall




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:40:00 ب.ظ ]




انواع سبک زندگی از دیدگاه آدلر

آدلر چند مشکل را که همگی با آنها مواجه می شویم، شرح داد و آنها را در سه طبقه گروه بندی کرد: مشکلاتی که شامل رفتار ما نسبت به دیگران می باشد، مشکلات شغل و مشکلات عشق و محبت. او چهار سبک زندگی اساسی که می توانیم برای پرداختن به این مشکلات اختیار کنیم، معرفی کرد که عبارتند از:

  • تیپ سلطه گر؛ نگرشی سلطه گر یا حاکم را با آگاهی اجتماعی کم نشان می دهد. چنین شخصی بدون توجه به دیگران رفتار می کند.
  • تیپ گیرنده؛ این افراد انتظار دارند دیگران اسباب رضایت آنها را فراهم آورند و از این رو به آنان وابسته می شوند. این تیپ به نظر آدلر از همه رایج تر است.
  • تیپ اجتناب کننده؛ برای رو به رو شدن با مشکلات زندگی، تلاش نمی کند. این اشخاص با اجتناب کردن از مشکلات، از هر گونه احتمال شکست دوری می کنند.

این سه تیپ برای مواجه شدن با مشکلات روزمره ی زندگی آمادگی لازم را ندارند. آنها قادر به همکاری با دیگران نیستند و برخورد بین سبک زندگی آنها و دنیای واقعی موجب رفتار نابهنجار می شود که به صورت روان رنجوری و روان پریشی آشکار می شود. آنها فاقد آنچه آدلر علاقه ی اجتماعی خواند، هستند.

  • تیپ سودمند اجتماعی؛ با دیگران همکاری می کند و طبق نیازهای آنها عمل می نماید. این گونه اشخاص در چارچوب علاقه ی اجتماعی کاملاً رشد یافته ای با مشکلات کنار می آیند. باید متذکر شوم که آدلر در مجموع با طبقه بندی یا تیپ بندی کردن انعطاف ناپذیر افراد به این شکل مخالف بود و اظهار داشت این چهار سبک زندگی را صرفآ برای آموزش معرفی کرده است (کریمی ۱۳۸۷، ۷۶).

آلفرد آدلر ترتیب تولد را به عنوان یکی از اصلی ترین عوامل مؤثر اجتماعی در دوران کودکی دانست که بر مبنای آن فرد سبک زندگی خود را پدید می آورد. حتی خواهران و برادران نیز هر چند والدین یکسانی دارند و در یک خانه زندگی می کنند، اما از محیط های اجتماعی یکسانی برخوردار نیستند. واقعیت بزرگتر یا کوچکتر بودن از خواهران و برادران خود و نیز این واقعیت که فرد در معرض نگرشی از والدین قرار گرفته که با ورود فرزندان دیگر تغیر یافته است، شرایط کودکی متفاوتی را پدید می آورند که اثری گسترده بر شخصیت فرد دارد. او بر چهار موقعیت متفاوت تاکید داشت: فرزند اول، فرزند دوم، فرزند آخر و تک فرزند.

  • فرزند اول: موقعیت بی همتا، توجه تقسیم نشده والدین، شاد و امن تا زمان تولد فرزند دوم و ضربه تغییر جایگاه، حسرت گذشته و بدبین به آینده، پختگی عقلی بیشتر بدلیل نقش رهبر، علاقه به حفظ نظم و انضباط، وظیفه شناس، خودکامه و محافظه کار.
  • فرزند دوم: عدم تجربه موضع قدرت، سرمشق گرفتن از فرزند اول، رشد زبانی و حرکتی بیشتر بدلیل رقابت، خوش بین و رقابت جو و جاه طلب.
  • فرزند آخر: عزیز دردانه، سرعت رشد و موفقیت زیاد  بدلیل تحریک برای جلو افتادن از خواهر- برادرها، یا مشکلات سازگاری بدلیل وابستگی و درماندگی.
  • تک فرزند: کانون توجه، پختگی زود، عدم یادگیری رقابت و در نتیجه ناامیدی در جامعه (شولتز و شولتز ۱۳۸۶، ۱۰۸).

به طور کلی از نظر آدلر ریشه­های سبک زندگی عبارتند از: سلامتی و ظاهر، وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده، نگرش­های والدینی، منظومه خانواده و نقش جنسیتی. دومین بعد سبک زندگی نگرش­ها نسبت به تکالیف زندگی هستند، نگرش­ها نسبت به تکالیف زندگی در دوران نوجوانی تحول می­یابند این نگرش­ها عبارتند از: نگرش نسبت به خود، نگرش به سوی مشکلات، نگرش به سوی دیگران، به سوی جنس مخالف و نگرش به زندگی. سومین بعد از سبک رندگی، تکالیف زندگی است. آدلر بر سه تکلیف اساسی در زندگی تأکید دارد که عبارت هستند از: دیگران، شغل و عشق و مسائل جنسی (استین[۱] ۲۰۰۳، ۱۶۶).

با توجه به چگونگی تشکیل منشأها، نگرش­ها و تکالیف، افراد در زندگی سبک­های متفاوتی را به کار            می­برند. پروچاسکا و نور کراس[۲] (۱۳۸۱)، شش سبک زندگی به شرح زیر معرفی می­کنند:

سبک زندگی ناز­پرورانه، سبک زندگی تحت سلطه، سبک زندگی وسواسی، سبک زندگی پرخاشگرانه، سبک زندگی انزوا­جویانه و سبک زندگی مبتنی بر گرایش اجتماعی آن­ها معتقد هستند که سبک زندگی سالم، گرایش اجتماعی را منعکس می­کند.

۲-۲-۶ تورستین وبلن

یکی دیگر از اندیشمندانی که در زمینه سبک زندگی خصوصاً سبک زندگی طبقه مرفه کار کرده است وبلن[۳] می باشد. وبلن تلاش می کرد که نشان دهد چگونه فرهنگ و روابط اجتماعی توسط تکنولوژی شکل       می گیرد. به نظر وی تحول جامعه عبارت است از فرایند پذیرش ذهنی و اندیشه ای که تحت فشار اوضاع و احوال اجتماعی و تمدنی به بار می آید. انطباق و سازگاری دوباره، به آهستگی و با بی‌میلی انجام می‌شود. سهولت فرایند پذیرش و انطباق، به درجه پذیرشی که افراد جامعه از خود نشان می دهند بستگی دارد (علیزاده و همکاران ۱۳۸۵، ۲۹۵).

وبلن در سراسر آثارش، می خواهد نشان دهد که چگونه عادات فکری بر اثر عادت های زندگی پدید می‌آیند و پیوسته بر دلبستگی سبک های فکری با ساختارها و سازمان های اجتماعی تأکید داشت. وی اعتقاد داشت که بخش مهمی از طرح های اندیشه یا معرفت، بازتاب طرح های زندگی است. در همین راستا وبلن اعتقاد داشت که پایگاه فرد در عرصه تکنولوژی و اقتصاد، بینش و عادات فکری اش را تعیین می کند.

در نظر وبلن هر چند واقعیت اجتماعی، تا حد زیادی بر معرفت تأثیر می گذارد، اما باید دانست که بیش از طبقات اجتماعی، این نهادهای اجتماعی اند که نقش عامل مسلط را در معرفت ایفا می کنند؛ چرا که نهادها خوشه هایی از عادات و رسوم اند که اجتماع تصویب کرده است. به نظر او تکامل جوامع بشری را باید به عنوان فرایند گزینش طبیعی نهادها در نظر گرفت. وی همچنین سبک‌های تفکر را به موقعیت و نقش های ساختاری درون اجتماع پیوند می داد. او نظریه وابستگی سبک‌های تفکر به موقعیت حرفه ای طراحان آن‌ها را مطرح کرد (کوزر[۴] ۱۳۸۰، ۳۶۳).

نظریه طبقه تن آسا[۵]؛ وبلن اصطلاح طبقه مرفه را در وصف افرادی به کار می برد که به لحاظ اقتصادی عملکری غیرمولد دارند و از این نظر، همچون افراد طبقه کاسب‌کار هستند. وبلن گناه طبقه مرفه را مصرف توام با اسراف می دانست. اعضای این طبقه برای جلب توجه دیگران به مصرف متظاهرانه (خرید کالاهایی که برای ادامه حیات ضروری نیستند) و فراغت متظاهرانه (استفاده غیر مولد از وقت)، می‌پردازند. بنا به نظر وبلن، علاوه ‌بر زیان‌هایی که اعضای این طبقه مستقیماً به ثبات اقتصادی جامعه وارد می آورند، برای اعضای طبقات اجتماعی نیز الگوی رقابت م شوند که نتیجه این امر، جامعه ای خواهد بود که به اتلاف زمان و پول می پردازند.

به زعم او، تن آسا، انسانی است که از کار تولیدی دوری می گزیند، آن را حقیر شمرده و تنها در کنار بخش مولد زندگی می کند و گاهی حتی برای حفظ منافع خود به امر تولید هم آسیب می رساند. به نظر وبلن خصیصه تن آسایی و مصرف و ضایع کردن متظاهرانه تا امروز ادامه دارد. به طوری که حتی در طبقه متوسط و لایه های پایینی نیز رسوخ کرده است و با وجودی که مردان این طبقات نمی توانند از کار مولد و پرمشقت دوری کنند ولی برخی نمودهای بسیار جزیی از تظاهرات مصرف و اسراف متظاهرانه در زنان و خانواده آنها دیده می شود…. به هر حال اکنون هم در جوامع امروزی به ویژه صنعتی، توانایی مالی مهمترین عامل شهرت و اعتبار است که آن را به نمایش می گذارند. به طوری که مردم فقیرنشین و در حاشیه هم برای کسب منزلت به آن رو آورده اند، مثلا در قالب پوشش لباس، آرایش منزل و ….. (دیلینی[۶] ۱۳۸۸، ۲۹۷).

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

وبلن در کتاب نظریه طبقه تن آسا، پس از آنکه در مقدمه ای نسبتا طولانی، طبقه تن آسان را  معرفی            می کند، از سیزده نمود مختلف از این طبقه سخن می گوید. مولفه های “چشم و هم چشمی مالی”، “تظاهر به تن آسایی”، “مصرف تظاهری”، “معیارهای مالی منحط در زندگی”، “ذوق و سلیقه”، “پوشش خاص توانگران”، “کناره گیری از کار تولیدی و محافظه کاری” و “حفظ این صفات دیرینه از عهد فئودالی تاکنون” که به تعبیر او “بقایای زورمندی دنیای بربریت” هستند، “باور عمومی به بخت و اقبال”، “رعایت امور دینی به عنوان یک نماد از این طبقه”، “دیگر علایق رشک برانگیزشان” و در نهایت “آموزش عالی به عنوان نمودی از فرهنگ پول مداری” .

ولی وبلن اعتقاد دارد که طبقه مرفه جامعه از امتیازاتی که جامعه در اختیار آن گذاشته اند استفاده بهینه         نمی کند و این مصرف متظاهرانه همراه با اتلاف وقت، از بین بردن انرژی و هدر رفتن پول است که همه اینها را قشر مرفه فدای کسب عزت نفس از راه خرید متظاهرانه می کند. وبلن در ادامه بحث طبقه تن آسا به فراغت متظاهرانه نیز اشاره می کند که رابطه نزدیکی با مصرف متظاهرانه دارد و اهداف این نوع فراغت نیز کسب عزت نفس و برانگیختن رشک دیگران می باشد. وبلن به بعضی از این نوع فراغت ها اشاره       می کند: اسب سواری، دانستن زبانهای مرده، سگ دوانی، ورزشهای گرانقیمت مثل اسکی و گلف و… . وبلن پیامد مصرف و فراغت متظاهرانه را اتلاف سرمایه می داند و هم چنین عقیده دارد که این نوع روش­ها تبدیل به یک نوع عادت شده اند و عادات ذهنی مشخصه های ویژه ای دارند که یکی از آنها اینست که در نبود شرایط مالی قشر مرفه در مقابل خواسته هایشان پافشاری می کنند و مدت ها سرسختی نشان می دهند. البته از میان این موارد، هفت نمود نخست آن – شامل: “چشم همچشمی مالی”، “تظاهر به تن آسایی”، “مصرف تظاهری”، “معیارهای مالی در زندگی”، “معیارهای مالی ذوق و سلیقه”، “لباس به عنوان نمودی از فرهنگ توانگری” و “از کار تولیدی کناره گرفتن و محافظه کاری”- مستقیما در تحلیل های اقتصادی- اجتماعی از جامعه مصرف گرا و غیر مولد جا می گیرند (وبلن ۱۳۸۳، ۱۲۹).

از نظر وبلن رد پای طبقه تن آسان و غیر مولد و مصرف گرا را در تمام مسائل جامعه از قبیل مذهب و آموزش و پرورش می توان یافت. به همین دلیل نمود سیزدهم کتاب، نقد “آموزش عالی به عنوان نمودی از فرهنگ پول مداری” است. چنانکه او می گوید: «برای آنکه شیوه های فکری مناسب (برای نگرش اقتصادی جامعه مصرف گرا و غیر مولد) در ذهن نسل جوان حفظ شوند، افکار عمومی جامعه، هماهنگ با شیوه معتبر زندگی، یک انتظام مدرسی (اسکولاستیک[۷]) را تصویب و تجویز می کند. شیوه های فکری که با راهنمایی معلم ها و سنت های مدرسی شکل پیدا می کنند، دارای ارزش اقتصادی ویژه خود هستند و کارایی و سودمندی فردی را تحت تاثیر قرار می دهند.» در اینجا او از واژه مدرسی یا اسکولاستیک به عنوان هسته اصلی آموزش عالی و موسسات آکادمیک با منظوری خاص استفاده می کند. معمولا واژه اسکولاستیک، دوران ایستایی ذهنی و انجماد فکری قرون وسطایی، استبداد حکومت کلیسای کاتولیک و مدارسی که نیروی محافظه کار مناسب با این نظام را تربیت می کنند را به خاطر می آورد. چرا که وبلن اصرار دارد که شکل گیری آموزش عالی بر این اساس و تحت نفوذ طبقه تن آسان و ارزش های محافظه کارانه و مصرف گرای آن بوده است. او حتی عبارت کاملا شناخته شده آموزش عالی[۸] را که در کشورهای انگلیسی زبان برای بحث درباره ساز و کارهای آموزش پس از دبیرستان و بویژه آموزش دانشگاهی بکار می رود،  بگونه ای متفاوت و دو پهلو استفاده می کند. او از این صفت عالی به روش همیشگی خود دو هدف دنبال می کند: نخست آموزش دانشگاهی و دوم آموزشی که در سطح بالای جامعه پذیرفته شده است. با انطباق این دو معنی او می کوشد تا نشان دهد که آموزش عالی با زندگی طبقه مرفه و تن آسان ارتباط پیدا می کند (دیلینی ۱۳۸۸، ۲۹۹).

[۱] Stein

[۲] Prochaska & Norcross

[۳] Veblen

[۴] Coser

[۵] The Theory Of The Leisure Class

[۶] Delaney

[۷] Scholastic

[۸] Higher Education




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:40:00 ب.ظ ]




شاخص های جوانی و سبک زندگی

در جامعه معاصر جوانان تجارب متفاوتی از کار و فراغت دارند. کاهش فرصت های اشتغال، بسط علاقه مندی ها و فرصت های آموزشی و تحصیلی برای جوانان، اشتغال پاره وقت، وابستگی بیشتر جوانان به خانواده های خویش، اهمیت بیش از پیش حفظ و تنوع در اوقات فراغت از جمله زمینه های اصلی هستند که الزام های جدی را در ارزش ها و سبک زندگی جوانان بر جای گذاشته اند، به گونه ای که جوان امروز متفاوت از آن چیزی است که در گذشته وجود داشت. ویژگی های اصلی و مهم این تفاوت، به قرار زیر است:

 

۲-۳-۱ امتداد یافتن دوره جوانی

جوانی در دوره معاصر طولانی تر از گذشته شده است. اگر چه در معانی عرفی خود دوره جوانی را در ایران مرز بلوغ و ازدواج می دانند، با این حال پیشرسی در بلوغ، به تأخیر افتادن سن اشتغال تمام وقت، ازدواج و دیگر مؤلفه های گذار به بزرگسالی طولانی شدن این دوره را به همراه داشته است جوانان شیوه های جدیدی را برای پر کردن فضای زندگی و تجربه گذار خود اختیار می کنند (الگوهای متفاوتی دوستی و یا مهارجت شغلی و تحصیلی به خارج از کشور نمونه هایی از این موضوع به شمار می آیند). جوانی در دروه کنونی زودتر شروع می شود و دیرتر پایان می یابد (ذکائی ۱۳۸۳، ۷۶).

 

۲-۳-۲ فردی شدن

فردی شدن فرآیند جدیدی نیست. تنوع راه کارهای تحصیلی، حرفه ای و آموزشی جوانان، از بین رفتن بافت همسایگی ها، فشرده شدن بازار کار، سرعت یافتن تحرک اجتماعی و نیز جغرافیایی از جمله زمینه های مؤثر بر این فرآیند است. اگر چه برخی نویسندگان این ادعا را که فردگرایی وجه مشخصه نوگرایی است، به چالش می کشند  و فرآیندهای هویت یابی با احساسات جمعی و مدها و به موازات شکل گیری گروه بندی های قبیله ای، موسیقیایی، ورزشی یا توریستی در بطن جامعه توده وار مدرن را طرح می کنند، با این حال اصل شکل گیری تنوع و تکثر در سلیقه ها بدیهی و جدی است. جوانان در تجربه گذار به بزرگسالی کمتر تابع مدل های نقش بزرگسالان خود و عموماً متکی به انتخاب و عاملیت خویش هستند. فردی شدن ضرورتاً تفاوت های مربوط به زمینه های اجتماعی، جنسیت و یا زمینه های دیگر را از بین  نمی برد، بلکه صرفاً بدین معناست که همه طبقات اجتماعی از تنوع بیشتری برخوردارند. این تنوع شکاف های اجتماعی را مرزبندی افزون تری بخشیده است. انتخاب حرفه ها و رشته های بطور مرسوم مردانه و یا زنانه توسط جنس دیگر، ابهام در تفکیک سلیقه های مردانه و یا زنانه توسط هر دو جنس بطور مشترک نمونه هایی از این امر است (ذکائی و میرزایی ۱۳۸۵، ۷۷).

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

۲-۳-۳ عدم اطمینان و خطر

ویژگی دیگر وضعیت جدید جوانان که سبک های زندگی آنا را تحت الشعاع قرار می دهد، پیش بینی ناپذیری کمتر آینده است. این مسئله خود تا اندازه ای نتیجه فردی شدن و اتکا افراد به خویش است. در سطح کلان عدم اطمینان را با مفهوم سازی بک[۱] (۱۹۹۲) از جامعه خطر[۲] می توان توضیح داد. نوگرایی متاخیر، تعداد و درجات زیادی از خطر را متوجه جامعه ساخته است، که از جمله می توان خطرات مرتبط با آلودگی محیطی، استفاده خطر ساز از انرژی هسته ای، و پرداخت صنعتی در تولید مواد غذایی، کشاورزی را نام برد. در جامعه خطر این اذعان وجود دارد که تداوم مسیرصنعتی گرایی کلاسیک، خطر تخریب خود را به دنبال دارد. شاید عدم اطمینان را بتوان نتیجه سرعت زیاد تغییرات اقتصادی و اجتماعی دانست که نتیجه آن ناشناخته بودن نقش های بزرگسالی است که بسیاری از نوجوانان و جوانان امروزدر آینده ایفا خواهند کرد. در سطح ساختاری، چند برابر شدن جوانانی که وارد تحصیلات دانشگاهی و آموزش های فنی و حرفه ای می شوند، تورم جوانان با مدارک تحصیلی بالا و تضمین کمتر تحصیلات برای دریافت مشاغل، انتخاب های بالقوه متنوعی که در مسیر زندگی تحصیلی، شغلی، حرفه ای با آن روبروست در کنار محدودیت های ساختاری، زمینه بیگانگی مدیران هویت و مبهم ساختن تجربه گذار طیفی از جوانان را بدنبال خواهد داشت (ذکائی ۱۳۹۱، ۸۰ – ۸۱).

 

۲-۳-۴ ریسک پذیری

نامطمئن بودن نسبت به آینده این نتیجه را بدنبال دارد که، همه قدم هایی که جوانان می توانند بردارنده با ریسک و خطر همراه است. جوانان ناچار به ریسک پذیری هستید و از هزینه ها و منافع بالقوه این ریسک آگاهی دارند. به نظر می رسد تجربه گذار در جامعه مدرن به طور فراینده ای با ریسک پذیری همراه است و بسیاری از جوانان هم اکنون با آن آشنا شده اند. جوانان ایرانی می دانند بدون تحصیلات عالیه استخدام در مشاغل حرفه ای بسیار دشوار است، اما در همان حال به این نکته نیز اذعان دارند که تکمیل تحصیلات دانشگاهی نیز تضمین کننده اشتغال نیست و از این رو بسیاری از آنان به نوعی دست به قمار می زنند. روابط فردی نیز به همان اندازه با ریسک همراه شده است. انتخاب همسر که پیش از این با نظارت بیشتر اجتماعی و خانواده و غالباً در چارچوب شبکه های آشنایی فامیل، همسایگی و محلی صورت می گرفت با پیچیدگی های بسیار همراه شده است. جوانان بخش زیادی از احساس امنیت پیشین را از دست داده اند. بسیار از آنها آینده خود را معرض خطرمی بینند و ناچارند بدون نقشه ها و مدل های راهنمای قابل اتکاء، بسوی بزرگسالی سفر کنند.

از سوی دیگر عدم اطمینان و ریسک می تواند تجربه آزاد کننده ای نیز برای برخی جوانان بشمار می آید. پیش بینی ناپذیری آینده می تواند جذاب تر از دانستن محدودیت هایی باشد که فرد در آینده با آن روبرو است. نسخه آینده برای جوانان نانوشته و حک نشده است و جوانان بنحوی از آن اطلاع دارند. نتیجه دیگر ابهام، پیش بینی ناپذیری و اجبار در اتکاء بیشتر به عنصر خطر و ماجراجویی، نگرش منفی نسبت به جهان است. نسل معاصر بیشتر در مجاورت رسانه ها و اخبار و احتمالاً بیش از هر نسل دیگر شاهد تجاوز، خشونت و جنایت بوده است (جنگ در عراق، افغانستان، خطر آلودگی های هسته ای تخریب محیط زیست) با توجه به چنین زمینه هایی احساس ترس، نا امنی و خطر در میان این نسل رواج بیشتری دارد. جوانان عصر حاضر به دور نمای اقتصادی خود امیدی کمتری دارند. فرصت تحریک ساختاری را از والدین خود کمتر می دانند (تحریک بین نسلی) و اعتقاد به لذت بخشی بیشتر تجربه جوانی برای نسل پیشین در مقایسه با خویش دارند (ذکائی ۱۳۹۱، ۸۲).

[۱] Beck

[۲] Risk Society




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:39:00 ب.ظ ]