کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



گفتاردوم : ماهیت و قلمرو تعهد حفظ اسرار بانکی

 

در این گفتار نخست ماهیت حقوقی و سپس قلمرو این تعهد را بررسی می کنیم :

 

الف:  ماهیت حقوقی تعهد

 

تردیدی نیست که بانک امین اسرار تلقی شده و با توجه به حرفه، فلسفه فعالیت،           و شخصیت بانک مشتری آن را امین اسرار و طرف اعتماد خود قرار می دهد. اما چنین رابطه ای را نمی توان عقد ودیعه و امانت به معنای خاص دانست زیرا اگر چه پذیرفته شده که بسیاری از «اسرار تجاری»[۱] دارای ارزش اقتصادی هستند، اما در مجموع دشوار است که بتوان اسرار          حرفه ای را مالی به حساب آورد، که نزد بانک سپرده شده است. «تعهد بانک وظیفه ای است مسلم از نظر قانون یا عرف، که مبنای اعتماد مشتری به بانک قرار گرفته و تعامل بانک و مشتری بدون تصریح هم به آن شکل می گیرد. پس می توان گفت که بانک بر اساس قانون و تعهدی که در قبال مشتری دارد، مکلف به حفظ اسرار است اما در صورتی که در قانون یا عرف، حدود تعهد و اجرای آن روشن نباشد تکلیف چیست ؟

 

یک راه حل آن است که برای تبیین نحوه اجرای این تعهد، حدود و شیوه محافظت بانک از اطلاعات مشتری، گفته شود که این رابطه نوعی امانت عام است و از نظر مدنی می توان قواعد و احکام راجع به امانت را برای آن در نظر گرفت. درست است که موضوع عقد ودیعه، سپردن مالی نزد دیگری است تا آن را نگه دارد و در اینجا این عناصر وجود ندارد اما با تحلیل قصد طرفین در این تعامل نمی توان انکار کرد که در اینجا هم نوعی امانت و یا دقیق تر اعتماد به امانتداری بانک در نظر طرفین مشاهده می شود.

 

البته با توجه به این تحلیل، نقض تعهد «حفظ اسرار حرفه ای» را نباید از نظر کیفری خیانت در امانت و مشمول مواد ۶۷۳ و ۶۷۴ قانون مجازات اسلامی دانست، زیرا عناصر این جرم را ندارد. وانگهی در امور کیفری اصل تفسیر مضیق، و تفسیر به نفع متهم اعمال می شود و هیچ کس مجازات نمی گردد، مگر به موجب نص صریح قبلی که عمل را جرم تلقی کرده باشد. در حالی که عنصر مادی خیانت در امانت، عدم استرداد «مال» موضوع امانت است. در اینجا «مالی» سپرده نشده است. پس در صورت تردید، اصل را باید بر برائت متهم دانست. افزون بر آن، با توجه به ماده ۶۴۸ می توان گفت «افشای اسرار حرفه ای» در قانون مجازات ما عنوان خاص مجرمانه دارد.»[۲]

 

برای پاسخ به این پرسش ها به سه گونه می توان استدلال کرد :

 

۱ چنانچه مسئولیت و تعهد بانک را ناشی از قرارداد بدانیم، در این مورد قاعده این است که عدم انجام قرارداد خود تقصیر است و زیان دیده نیازی به اثبات تقصیر بانک ندارد. با این تحلیل، اگر اطلاعات مشتری برملاء شد، این بانک است که باید ثابت کند که افشاء سّر ناشی از رویدادی بوده که دفع آن خارج از حیطه اقتدار بانک، یا به واسطه عذر قانونی بوده است، و از این رو نباید او را مقصر دانست. از آنجا که بانکداری در قلمرو بازرگانی قرار دارد، این تحلیل با اصول حقوق تجارت که از جمله به تقویت اعتماد، اعتبار و گردش ثروت استوار است مطابقت دارد. در این عرصه اسرار تجاری و حرفه ای افراد، مبنای اعتبار آنان است و اغلب از دارایی های معنوی و رموز کار آنان به شمار می رود. تجار مایل نیستند که رقبا و طرف های مذاکره با آن ها، از اسراربانکی شان آگاه باشند. از این رو مبنای رابطه خود را با بانک به گونه ای تنظیم می کنند که بانک تعهد به پوشیده ماندن اطلاعات می کند، و در صورت افشاء مسئولیت و تقصیر بانک محرز است. مگر آنکه بانک ثابت کند افشای اسرار مربوط به کوتاهی و یا عهد شکنی وی نبوده است. از این روست که دادگاه ها و حقوقدانان انگلیسی عذر اتفاقی بودن افشای اطلاعات را نمی پذیرند.

 

۲ در تحلیل ماهیت تعهد بانک گفتیم که در این میان می توان نوعی رابطه امانی ملاحظه کرد و از لحاظ مدنی می توان احکام راجع به امانت را در مورد آن جاری کرد. بدین ترتیب بانک مکلف است همچون امینی متعارف و دلسوز حداکثر کوشش خود را برای حفاظت از داده ها و اسرار مشتری به عمل آورد. در صورتی که با وجود همه تدابیر بانک، به دلیل نفوذ نفوذگران یا رویدادی غیر قابل پیش بینی، اطلاعات مشتری آشکار گردد، نباید او را ضامن دانست. بانک هنگامی ضامن است که تعدی و تفریط کرده باشد. پس مشتری برای دریافت خسارت باید تعدی و تفریط بانک را اثبات نماید. می دانیم که امانتداری اشخاصی مانند وکیل، پزشک، رهبران مذهبی و بانکها مبنی بر نوعی احسان بوده و این رابطه از تعاملات مبنی بر مسامحه تعبیرمی شود. به بیان رساتر در حقوق ایران مسئولیت بانک را باید مسئولیت امین تعبیر کرد. در این صورت بار اثبات تقصیر بر عهده مشتری است که راز او بر ملاء شده است .

 

۳- تعبیر دیگر آن است که مسئولیت بانک را از نوع مسئولیت مدنی قهری و مبتنی بر تقصیر بدانیم. در این صورت، تقصیر بانک باید اثبات شود. مشتری زیان دیده باید اثبات کند که اطلاعات افشاء شده، این افشاء موجب زیان دهی شده و سبب آن کوتاهی بانک بوده است.

 

ب: قلمرو تعهد

 

اساس التزام بانک به رازداری و حفظ اسرار حرفه ای مشتریان خود را عرف و رویه مسلم حرفه بانکداری دانستیم و گفتیم که بدون تصریح قانونگذار و طرفین هم، چنین تکلیفی به استناد عرف و یا به عنوان شرط ضمنی بررابطه طرفین حکومت دارد. در بسیاری از کشورها این تکلیف در قوانین تصریح شده و یا در قراردادهای مشتری و بانک شرط          می شود. اما مصادیق اسرار بانکی، ذینفع تعهد، متعهد رازداری، و محدوده وظیفه بانک گاهی نیاز به بررسی دقیق تری دارد.

 

 

  • مصادیق اسرار بانکی، ذینغع تعهد و متعهد رازداری :

 

روشن کردن این نکته که منظور از اطلاعات محرمانه چیست؟ چه اشخاصی متعهد به رازداری و چه کسانی ذینفع این حق می باشند؟ قلمرو تعهد حفظ اسرار مشتریان را روشن می سازد .

 

 

  • چه اطلاعاتی محرمانه است ؟

 

نمونه های بارز در اینجا لازم است مصداق های اصلی اسرار بانکی مشتریان بررسی شود تا بتوان گفت افشای کدام اطلاعات ممنوع است.

 

اسرار بانکی مشتری نزد بانک را می توان به قرار زیر دانست :

 

تمامی حساب ها، سپرده ها، امانات، محتویات صندوق های امانات، و همین طور معاملات راجع به این موارد محرمانه است. اطلاع از حساب ها و امانات فوق، یا اظهار نظر راجع به آن ها به طور مستقیم یا غیر مستقیم ممنوع است. تفاوت نمی کند که حساب های مشتری عادی باشد یا جاری، مدنی باشند یا تجاری. نوع حساب هر چه باشد، صرف نظر از ماهیت آن محرمانه است. محرمانه بودن شامل ضمانت نامه های بانکی و اسناد اعتباری و تمامی انواع سپرده ها           می شود، چه موارد یاد شده در چارچوب عملیات بانکی به بانک تسلیم گردیده باشند و یا مانند اوراق مالی و اسناد تجاری به عنوان امانت به بانک سپرده شده باشد.

 

سری بودن اختصاص به حساب ها و سپرده های بالا ندارد و شامل کلیه معاملات راجع به این حساب ها، سپرده ها امانات و صندوق های امانات می شود، خواه این اعمال با گشایش حساب انجام شوند یا انعقاد قرارداد یا اجاره صندوق امانات، و یا با بیرون کشیدن از حساب ها یا سپردن در آن، قفل کردن آن یا استرداد ودیعه، قرض کردن یا تضمین حساب ها و اوراق بانکی. همین طور است اطلاعاتی که در زمان ورود مشتری به خزانه صندوق اماناتی که اجاره کرده و یا در زمان خروج از آن حاصل می شود. در محرمانه بودن اطلاعات مشتری تفاوت         نمی کند که حساب با کارمزد پول داخلی باشد یا خارجی، و بالاخره وظیفه محرمانه بودن            صرف نظر از جنسیت مشتری وجود دارد.

 

 

  • چه اشخاصی متعهد حفظ اسرارند ؟

 

افشای اطلاعات از سوی تمامی اشخاص، و دستگاه هایی که قانون به آن ها اختیار کسب اطلاعات یا تحصیل اوراق یا دریافت اظهاراتی را داده که محرمانه می باشند، مطابق احکام مقرر در قوانین و مقررات یا عرف مسلم بانکداری در هر کشور ممنوع است، و «ممنوعیت یاد شده حتی در صورت پایان یافتن رابطه بین مشتری و بانک به هر دلیلی، پابرجاست.» [۳]

 

روساء و اعضای هیئت مدیره بانک ها، و مدیران و کارگزاران آن ها، از دادن یا کشف هر نوع اطلاعات، یا اظهارات راجع به مشتریان بانک ها یا حساب های آن ها، یا سپرده ها و امانات مختص به آن ها یا معاملات ایشان راجع به موارد یاد شده و نیز همراهی با غیر در کسب اطلاع بر آن ها، به جز آنچه به موجب قانون تجویز یا استثناء شده، ممنوع است.

 

این ممنوعیت بر تمامی کسانی که به حکم حرفه یا وظیفه یا نمایندگی به طور مستقیم یا              غیر مستقیم بر اظهارات و اطلاعات مورد اشاره آگاهی می یابند، تسری می یابد.

 

ممنوعیت افشاء شامل همه کارکنان بانک مانند نگهبان و راننده و منشی هم می شود و لازم نیست اطلاع به واسطه وظیفه او، تحصیل شده باشند. بلکه اشخاص مشمول حکم قانون، به هر دلیل به واسطه مشارکت و همکاری با بانک، از حساب ها و اسرار تجاری مشتری بانک آگاه شوند، مشمول این ممنوعیت قرار دارند. در همین مورد دو مسئله را پاسخ می گوییم.

 

 

  • می توان پرسید که آیا در حقوق کشور ما تنها «بانک ها»چنین وظیفه ای دارند یا اینکه موسسات مالی و اعتباری و صندوق های قرض الحسنه هم می باید رازدار مشتریان باشند ؟

 

در لزوم تبعیت از این تعهد تفاوتی نمی کند که بانک موسسه باشد یا شرکت. کیفیت تصدی بانک به فعالیت بانکداری هم بر این تعهد اثری ندارد. زیرا آنچه در این التزام برجسته است، طبیعت عملیات و رابطه بین صاحب راز و کسی است که امین قرار گرفته است. البته تنها بانک یا موسسه طرف قرارداد با مشتری چنین تعهدی دارد. پس قاعده کلی این است که اشخاصی که به واسطه حرفه خود «به عنوان بانک یا موسسه اعتباری» امین اسرار واقع می شوند، متعهد حفظ اسرارند و تفاوت نمی کند که قالب شخص حقوقی و عنوان مجوز او چه باشد. مقصود از بانک شخص حقوقی، رئیس هیئت مدیره، مدیر، مدیران ارشد که دارای اختیار            تصمیم گیری هستند، کارکنان (یعنی همه کارکنان و کارگزارانی که از آن ها خواسته می شود تا وظیفه بانکی را انجام دهند) و کسانی است که به مناسبت اعمالی که در بانک بر عهده می گیرند، به اطلاعات دست می یابند، ولو آنکه از نظر مقررات و عرف اداری نبایستی به این اطلاعات دسترسی داشته باشند مانند خدمتگزاران و کارکنان و وابستگان در هر رده ای که باشند .

 

 

  • بطور معمول اطلاعات مشتریان از سوی کارمندان بانک افشاء می شود. پس چرا بانک بایستی مسئول جبران خسارت افشای راز از جانب دیگری «کارمند بانک» باشد ؟

 

حقوقدانان در پاسخ می گویند: «تعهد بانک در مقابل مشتری در واقع تعهد به حفظ صداقت و امانتداری کارمندان بانک هم می باشد و بانک مسئول اعمال کارمندان خود هم هست. زیرا کارکنان در بانک و به نام بانک فعالیت می کنند. اینکه مسئولیت ناشی از اقدامات کارکنان متوجه بانک شود، در حقوق ما مانندهایی دارد «ماده ۱۲ قانون مسئولیت مدنی»[۴]. منتهی در این مورد بانک می تواند به نوبه خود برای جبران زیان پرداخت شده به کارمند خاطی رجوع نماید. «همچنین«بند ج ماده ۳۵ قانون پولی و بانکی کشور»[۵] در خصوص مسئولیت بانک در چنین مواردی صراحت دارد.»[۶]

 

 

  • اسرار چه اشخاصی باید حفظ شود :

 

باید توجه داشت که بانک ها وظیفه دارند تا اسرار «مشتریان» خود را حفظ کنند. به سخن دیگر، شخص باید مشتری بانک باشد، نه اینکه ثالث تلقی شود. التزام بانک تنها به حفظ اطلاعات خود «صاحب سّر» می باشد، و آن شخصی است که با بانک ارتباط برقرار کرده، از طریق آن عملیات بانکی انجام می دهد، اسرار را نزد بانک تودیع و بانک را از آن ها مطلع نموده و بر پوشیده باقی ماندن اسرار خود، به بانک اعتماد کرده است. صاحب این حق مشتری است و حفظ اسرار به نفع مشتری انجام می شود. بانک نمی تواند مدعی شود که مشتری خود باید موضوع را پوشیده نگاه می داشت. لزومی ندارد که عمل تکرار شود تا شخص مشتری تلقی شود و یا لازم نیست که مشتری سابقه تعامل با بانک داشته باشد، یا بانک مشتری را بشناسد. در عین حال، هنگامی شخص وصف مشتری پیدا می کند که بانک او را پذیرفته باشد، بدین معنی که بانک با انجام عملیات بانکی توسط شخصی که ارتباط پیدا کرده موافق باشد. در نتیجه سارق چک، یا مشتری سابق که پس از بستن حساب خود در بانک مبادرت به صدور چک از محل حساب بسته کرده، مشتری محسوب نمی شود.

 

 

  • دسترسی به اطلاعات حساب های بانکی افراد از منظر فقه اقتصادی و اقتصاد اسلامی دارای چه حکمی است ؟

 

«طبعاً ورود به حوزه اطلاعات شخصی افراد، برای هیچ کسی جایز نیست. این یک اصل اولیه است. تنها کسی که اجازه دارد در حوزه خصوصی هم آگاهی کسب کند حضرت رسول(ص) هستند بر طبق آیه «النبی اولی بالمومنین من انفسهم»[۷]. در واقع حضرت در حوزه خصوصی هم ولایت دارند. بعد از پیامبر و به ویژه در زمان غیبت مسئله این است که دایره ولایت حاکم شرع را در چه حد بدانیم. تقریباً همه می گویند که حاکم شرع در حوزه خصوصی ولایتی ندارد. اما اگر مسئله ای در حوزه عمومی باشد و در واقع دارای جنبه عمومی باشد، آیا حاکم شرع می تواند ورود کند یا نمی تواند؟ در این جا کسانی مانند حضرت امام (ره) که معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستند می‌گویند که حاکم شرع در همه حوزه های عمومی که مبتنی بر مصلحت و ضرورت است مجاز است دخالت کند و ورود داشته باشد. لذا در این مسئله هم اگر دولت به عنوان حاکم بنا بر یک مصلحت عمومی یا ضرورت عمومی بخواهد به اطلاعات شخصی افراد ورود کند چنانچه ضرورت و مصلحت مسئله ثابت بشود می تواند ورود کند و کسب آگاهی و اطلاع داشته باشد.

 

حال ملاک سنجش ضرورت و مصلحت چیست؟ این مورد یک مسئله کارشناسی و موضوعی است که آیا کسب اطلاع دولت یا مراجع ذیصلاح از حساب های بانکی افراد ضرورت دارد یا نه و یا به مصلحت هست یا خیر؟ این یک مسئله کارشناسی حقوقی و اقتصادی است که آیا مراجع قضایی و دولت راهی غیر از این دارند یا نه. به نظر می رسد با توجه به شرایط خاص   کشور ما و عدم شفافیت اطلاعات و رانت‌هایی که وجود دارد، دولت اگر بخواهد یک نظام مالیاتی درست را برپا کند و جلوی پولشویی و سوء استفاده های مالی را بگیرد دخالت دولت برای این اهداف عمومی در حساب های بانکی افراد ظاهرًا اجتناب ناپذیر است و ضروریست.

 

پس ضرورت این مسئله در نزد کارشناسان اثبات شده است. حالا اینکه از این ضرورت             می توان حکم شرعی گرفت یا نه به نظر فقها بستگی دارد که مثلاً فقهایی مثل حضرت امام (ره) این مسئله را جایز می دانند.»[۸]

 

[۱]– بسیاری از اسرار تجاری را عده ای مال به حساب آورده اند ، زیرا  پاره ای از اسرار تجاری به عنوان مالکیت معنوی تحلیل می شوند.

 

[۲] – مسعودی،علیرضا، حقوق بانکی ، انتشارات پیشبرد، چاپ اول ، ۱۳۷۸، ص۲۰.

 

[۳]– ماده ۹۷ قانون شماره ۸۸ مورخ ۲۰۰۳ مصر .

 

[۴]– ماده۱۲ این قانون بیان می دارد:کارفرمایانی که مشمول قانون کار هستند مسئول جبران خساراتی می باشند که از طرف کارکنان اداری و یا کارگران آنان در حین انجام کار یا به مناسبت آن وارد شده است مگر این که محرز شود تمام احتیاط هایی که اوضاع و احوال قضیه ایجاب  می نموده به عمل آورده و یا این که اگر احتیاط های مزبور را به عمل می آورند باز هم جلوگیری از ورود زیان مقدور نمی بود کارفرما می تواند به وارد کننده خسارت در صورتی که مطابق قانون مسئول شناخته شود مراجعه نماید.

 

[۵]– بندج این قانون بیان می دارد:هر بانک در مقابل خساراتی که در اثر عملیات آن متوجه مشتریان می شود، مسئول و متعهد جبران خواهد بود.مدیر عامل، رییس هیأت مدیره، اعضای هیأت عامل و اعضای هیأت مدیره هر بانک نیز در مقابل صاحبان سهام ومشتریان مسؤول خساراتی می باشند که به علت تخلف هر یک از آنها از مقررات و قوانین و آیین نامه های مربوط به این قانون یا اساسنامه آن بانک به صاحبان سهام یا مشتریان وارد می شود.

 

[۶] – مسعودی ، همان ، ص۹۷.

 

[۷] – سوره احزاب ، آیه ۶.

 

[۸] – شریف زاده، محمد جواد، «بررسی حساب های بانکی مردم از نگاه اسلامی»، سایت پژوهشکده پولی و بانکی، (بانک مرکزی جمهوری اسلامی ) ، اردیبهشت ۱۳۹۳.

 

پایان نامه درباره جرم پولشویی و رازداری بانکی

 

 

(فایل کامل موجود است )

 

 

 

پایان نامه رشته حقوق : نقش رازداری بانکی در تحقق بزه پولشویی

 

 

– گرایش حقوق جزا و جرمشناسی

 





موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 02:10:00 ق.ظ ]




بند اول: رفتار مجرمانه جرم پول‌شویی

 

رفتار مجرمانه جرم پول‌شویی، همان طور که در فصل ۱ در قسمت تعریف حقوقی این جرم در قانون مبارزه با پول‌شویی ایران و افغانستان آورده شد، هم به صورت فعل مثبت مادی و هم به نحو ترک فعل می‌باشد. البته ترک فعلی که منجر به پول‌شویی شود به صورت حداقلی است که در بند ج ماده ۲ قانون مبارزه با پول‌شویی ایران به آن اشاره شده است. مواردی از رفتار‌ها در قانون جلوگیری از پول‌شویی افغانستان نیز جرم‌انگاری شده‌اند که برخی از آنها ترک فعل می‌باشند ولی تحت عنوان جرم پول‌شویی تعقیب و مجازات نمی‌شوند بلکه قانون مذکور تحت عنوان “جرایم قابل مجازات” در قانون جلوگیری از پول‌شویی افغانستان بدان پرداخته شد ه است که این جرایم قابل مجازات همان موارد بند ج ماده ۲ قانون مبارزه با پول‌شویی ایران است که قانونگذار ایران آن رفتار‌ها را جرم تلقی کرده ولی قانونگذار افغانستان آنها را جرمی غیراز پول‌شویی دانسته است.

 

قانون مبارزه با پول‌شویی ایران طی تعریف پول‌شویی در ماده ۲، رفتار‌هایی را در ۳ قسمت ذکر نموده که رکن مادی این جرم را تشکیل می‌دهند؛ جرم پول‌شویی عبارت است از:

 

الف- تحصیل، تملک، نگهداری یا استفاده از عواید حاصل از فعالیت‌های غیرقانونی با علم به این که به طور مستقیم یا غیرمستقیم در نتیجه ارتکاب جرم به دست آمده باشد.

 

ب- تبدیل، مبادله یا انتقال عوایدی به منظور پنهان کردن منشأ غیرقانونی آن با علم به این که به طور مستقیم یا غیرمستقیم ناشی از ارتکاب جرم بوده یا کمک به مرتکب به هر نحوی که وی مشمول آثار و تبعات قانونی ارتکاب آن جرم نگردد.

 

ج- اخفاء یا پنهان یا کتمان کردن ماهیت واقعی، منشأ، منبع، محل، نقل و انتقال، جابه جایی یا مالکیت عوایدی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم در نتیجه جرم تحصیل شده باشد.

 

درباره واژگان و مفاهیم رفتار‌های مجرمانه مذکور در این ماده نکات زیر شایان توجه است:

 

“تحصیل” در فرهنگ لغت به معنای بدست آوردن و فراهم کردن معنا شده است.[۱] همچنین در معنای تحصیل مال مسروق آورده شده که منظور از تحصیل، بدست آوردن و در اختیار گرفتن شیء به هر شکل و طریقی که ممکن است.[۲] به نظر می‌رسد واژه تحصیل، اعم از تملک بوده این مفهوم را نیز در برمیگیرد و نیازی به ذکر آن در متن ماده مذکور نیست. واژه تحصیل که به معنای بدست آوردن اموال از هر طریقی است، در رابطه با جرم پول‌شویی نیز مانند جرم سرقت، منظور از هر طریق، طرق قانونی و غیرقانونی است؛ حتی قانونگذار می توانست از عبارت “تصاحب یا تصرف” استفاده نماید.

 

“تملک” نیز یعنی مالک شدن مالی به یکی از اسباب قانونی تملک مثل عقود و ایقاعات.[۳] اما در پول‌شویی که صحبت از عواید ناشی از جرم است، تملک نمی‌تواند از راه مشروع باشد که در این صورت از بحث ما خارج می‌بود. پس تملک به معنای برقراری علقه مالکیت از هر طریق نسبت به عواید ناشی از جرم است. با این توضیحات به نظر می‌رسد که تحصیل اعم از تملک است چرا که تحصیل بدست آوردن اموال از هر طریقی چه طرق قانونی یا غیرقانونی را شامل می‌شود.

 

“نگهداری” به معنای حفظ یا کنترل منافع و عواید از جرم می‌باشد[۴] و در فرضی است که مرتکب، خود، مال را تحصیل نکرده و تصرف مالکانه بر آن ندارد اما به نحوی از انحا مال را نزد خود داشته و از آن نگهداری می‌کند. از مصادیق این مورد، بانک‌ها یا موسسات مالی و اعتباری را می‌توان در نظر آورد که هرچند در جرم منشأ دخالت یا نفس عملیات تحصیل مال مداخله نداشته‌اند، لیکن با پذیرش عواید حاصل از جرم و نگهداری از آن، در تسهیل عملیات پول‌شویی مشارکت می‌کنند با ذکر این نکته که به غیرقانونی بودن منشأ این اموال که به طور مستقیم یا غیرمستقیم در نتیجه ارتکاب جرم به دست آمده‌اند علم داشته باشند.

 

در قسمت الف ماده ۳ قانون مذکور، بعد از تحصیل، تملک و نگهداری، عبارت “استفاده” آورده شده است که به نظر می‌آید منظور از استفاده از عواید حاصل از فعالیت‌های نامشروع، به کار بستن آن عواید در کسب و کار و فعالیت‌های تجاری مشروع و تزریق این اموال نامشروع به بدنه اقتصاد ملی است تا پس از مخلوط شدن با اموال مشروع، کاملا پوشش قانونی پیدا کرده و در قبال استفاده از عواید نامشروع، مالیات پرداخت نمایند تا تشخیص منشأ غیرقانونی آن تا حد بسیار زیادی غیرممکن گردد.

 

بند ب ماده ۲ قانون مبارزه با پول‌شویی ایران، عبارات ” تبدیل، مبادله یا انتقال” را به منظور پنهان کردن منشأ غیرقانونی عواید نامشروع را جرم معرفی کرده است. تبدیل در فرهنگ معین[۵] به معنای بدل کردن و دگرگون‌سازی است اما در ارتباط با جرم پول‌شویی، منظور از تبدیل، هر رفتاری است که به روند قانونی جلوه دادن عواید حاصل از جرم کمک کند و مرحله به مرحله عواید ناشی از جرم را تبدیل به اموال مشروع گردد. “مبادله”[۶] نیز به معنای معاوضه چیزی با چیز دیگر است که در اینجا به معنای تبدیل وجه کشوری به وجه رایج کشور دیگر است.

 

همچنین بند ب این ماده صحبت از “انتقال” عواید کرده است که انتقال[۷] به معنای جابجا شدن و فرستادن است که در بحث ما به معنای انتقال مبالغ پول از حساب به حساب دیگر و یا انتقال الکترونیکی به کشور دیگری است که مبادله ارز را به همراه دارد.

 

“اخفاء یا پنهان نمودن یا کتمان” عواید حاصل از جرم، دسته‌بندی سوم رفتار مجرمانه جرم پول‌شویی است که در بند ج ماده ۲ قانون مذکور آورده شده است. مقنن در این بند با استفاده از “یا”، این سه عبارت را به نحو مترادف به کار بسته است. به نظر می‌آید جدا کردن بند ج ضرورتی ندارد و می‌توانست با بند ب تلفیق شود چرا که فلسفه ارتکاب جرم پول‌شویی، اخفاء یا پنهان کردن یا کتمان ماهیت واقعی، منشا، منبع، محل، نقل و انتقال، جابجایی یا مالکیت عواید حاصل از جرم است و بهتر می‌بود در بند ب پس از عبارت “به منظور پنهان کردن”، عبارت “کتمان” نیز آورده می‌شد؛ همچنین در همین بند ب پس از عبارت “منشا”، عبارات ذکر شده در بند ج، یعنی “ماهیت واقعی، منبع، محل و…” آورده می‌شد و بند ج حذف می‌گردید.

 

یک مساله اینکه عبارت “کتمان کردن” به نظر ترک فعل می‌آید یعنی کسی که در مقام گزارش دهی است و از این وظیفه خودداری کند. منظور از گزارش دهی، گزارش معاملات مشکوک، ماهیت واقعی، منشا، منبع، محل، نقل و انتقال، جابجایی یا مالکیت عوایدی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم در نتیجه جرم تحصیل شده باشد، است و از آن سرباز زند و اقدامی انجام نداده و با این رفتار، موجب تحقق پول‌شویی گردد.

 

در حقوق افغانستان، رفتار مجرمانه جرم پول‌شویی نیز مانند حقوق ایران تقریباً شامل رفتار‌های مشابهی است؛ چرا که غالباً پول‌شویان برای تطهیر امال نامشروع خود از شیوه‌های مشابه استفاده می‌نمایند. هر دو قانون مبارزه با جرم پول‌شویی ایران و افغانستان نیز با تصریح و تعیین برخی رفتار‌ها قصد جلوگیری و مبارزه با جرم پول‌شویی را دارند لیکن قانونگذاران افغانستان و ایران از واژگان و عبارات متفاوتی استفاده کرده‌اند که نیاز است با ذکر رکن مادی جرم پول‌شویی در قانون جلوگیری از پول‌شویی افغانستان به مقایسه آن با رفتار مجرمانه جرم پول‌شویی تصریح شده در قانون مبارزه با پول‌شویی ایران بپردازیم.

 

قانون سابق مبارزه با پول‌شویی افغانستان در امر عبارت پردازی تا حد زیادی مشابه قانون مبارزه با پول‌شویی ایران است با این توضیح که قانون سابق مبارزه با پول‌شویی افغانستان مصوب ۱۳۸۳، رفتارهای “پنهان کردن، تغییر شکل دادن و انتقال عواید نامشروع”، “حصول، تصاحب و استفاده از عواید نامشروع” و ” کتمان ماهیت، منبع، موقعیت و یا مالکیت دارایی‌های نامشروع” را به عنوان رکن مادی و رفتار‌های مجرمانه جرم پول‌شویی گزیده بود که تقریباً تقسیم‌بندی آن همانند بند الف، ب و ج ماده ۲ قانون مبارزه با پول‌شویی ایران است.

 

به نظر می‌آید این نوع تقسیم‌بندی رفتار‌های مجرمانه پول‌شویی در قانون ایران و قانون سابق افغانستان در ۳ قسمت، با در نظرگرفتن مراحل ارتکاب جرم پول‌شویی صورت گرفته است؛ یعنی همان مراحل استقرار (ابتدای ورود وجوه نامشروع به سیستم مالی)، مرحله استتار یا تبدیل (جداسازی عواید نامشروع از منشأ و تبدیل و انتقالات مالی برای ردگم کردن منشأ اموال نامشروع) و مرحله ادغام (تزریق عواید پاک شده به سیستم اقتصادی و قانونی نشان دادن اموال و عواید).

 

با تصویب قانون جدید جلوگیری از پول‌شویی، تعریف متفاوتی از جرم پول‌شویی نسبت به قانون سابق ارائه شد و در ماده ۴ قانون جدید، قانونگذار در ۴ قسمت رفتارهایی را به عنوان عناصر مادی جرم پول‌شویی معرفی نموده که مفاد بند ۱ فقره ۱ ماده ۴ به عنوان اصلی‌ترین رفتار مجرمانه مشخص شده و عبارت است از “پنهان نمودن یا تغییر منشأ وجوه و دارایی‌های مجرمانه”.

 

عبارت مذکور با توجه به مفهوم و تعریف کلی جرم پول‌شویی ارائه شده و عبارتی فراگیر است و شامل تمامی رفتارهایی می‌شود که موجب پنهان یا تغییر منشأ عواید حاصل از جرم شده و باعث مشروع جلوه دادن آنها می‌گردد. در اینجا نیز مقنن با استفاده از “یا”، پنهان نمودن و تغییر منشأ دادن را به نحو مترادف استفاده کرده تا عنوان مجرمانه “پنهان نمودن” اموال نامشروع (که می‌تواند اموال مسروقه باشد) از بحث پول‌شویی خارج گردد.

 

در بند ۲، ۳ و ۴ فقره ۱ ماده ۴ قانون جدید، شروع به جرم پول‌شویی، شرکت و معاونت نیز به عنوان رکن مادی و رفتار مجرمانه پول‌شویی جرم‌انگاری شده و مرتکبین شروع به جرم، شرکت و معاونت در جرم پول‌شویی، در حکم مباشر جرم پول‌شویی قلمداد شده و مجازات می‌گردند.

 

ماده ۴ قانون جلوگیری از پول‌شویی افغانستان:

 

۱- شخص در حالات آتی با داشتن علم، اطلاع یا شک در مورد اینکه وجوه و دارایی‌ها، عواید ناشی از جرم بوده، مرتکب جرم پول‌شویی شناخته می‌شود:

 

– پنهان نمودن دارایی یا تغییر منشأ نامشروع وجوه و دارایی‌ها…

 

– اقدام به منظور پنهان نمودن یا تغییر شکل دادن ماهیت واقعی، منبع، موقعیت یا انتقال حق مالکیت وجوه و دارایی‌ها یا سایر حقوق

 

– اقدام به تحصیل، تصرف یا استفاده از وجوه و دارایی‌ها

 

– اشتراک، داشتن ارتباط یا همدستی در ارتکاب جرم و اقدام به آن و تشویق، تسهیل یا مشورت دهی در ارتکاب هر یک از جرایم مندرج این فقره.

 

[۱]– عمید، حسن، فرهنگ عمید،جلد ۱، ص ۵۴۵.

 

[۲]– گلدوزیان، ایرج، محشای قانون مجازات اسلامی، چاپ ۶، مجد، ۱۳۸۴، ص ۳۷۵.

 

[۳]– جعفری لنگرودی، محمد جعفر، مبسوط ترمینولوژی حقوق، جلد ۲، ص ۱۴۲۲.

 

[۴]– سلیمانی، حمید، پول‌شویی در فقه و حقوق کیفری ایران، نشر اندیشه عصر، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۳، ص ۷۰.

 

[۵]– معین، محمد، فرهنگ معین، جلد ۱، ص ۱۰۲۱.

 

[۶]– معین، محمد، فرهنگ معین، جلد ۳، ص ۳۷۶۰.

 

[۷]– معین، محمد، فرهنگ معین، جلد ۱، ص ۳۶۵.

 

پایان نامه درباره جرم پولشویی و رازداری بانکی

 

 

(فایل کامل موجود است )

 

 

 

پایان نامه رشته حقوق : نقش رازداری بانکی در تحقق بزه پولشویی

 

 

– گرایش حقوق جزا و جرمشناسی

 

 

 

 

 

 






موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:10:00 ق.ظ ]




 

رازداری بانکی یا نهانکاری بانکی

 

 

 

در دنیای بانکداری و جریانات مالی پدیده ای وجود دارد که در ادبیات طرفداران آن، رازداری و محرمانگی بانکی و مالی و از سوی منتقدان با عنوان نهانکاری مالی نامیده می شود. در نظر است در این فصل شقوق و جلوه های متنوع نهانکاری که در قالب حمایت تقنینی، ساختارها و تاسیسات ویژه حقوقی و کارشکنی و عدم همکاری در مبادله اطلاعات مالی میان دولت ها متبلور می شود، بررسی گردد. سپس اصل شفافیت به همراه مبانی اخلاقی و اقتصادی آن و رابطه نزدیک آن با حاکمیت قانون معرفی می شود. همچنین ضرورت رعایت توازن میان اعمال اصل شفافیت و حریم اختصاصی شهروندان و حق مالکیت تبیین می شود و راهکارها و ساز و کارهای تضمین شفافیت نیز توضیح داده می شود.

 

 

مبحث اول : نهانکاری مالی و بانکی

 

 

نهانکاری مالی و بانکی از رازداری و محرمانگی مشروع متمایز است. منتقدان نهانکاری مالی از بانک ها و موسسات مالی انتظار ندارند که اطلاعات مشتریان خود را برای عموم منتشر کنند. به همان ترتیب که بیان شد پزشکان ملزم نیستند اطلاعات و پرونده بیمار خود را با کسی در میان بگذارند و همچنین بانک ها و موسسات مالی. قلمرو نهانکاری مالی از نقطه ای شروع          می شود که بانک یا موسسه مالی از ارائه اطلاعات لازم به مقامات ذیصلاح – که به موجب قانونهای بیان شده برای دریافت اطلاعات واجد صلاحیت شناخته شده اند و در جهت اجرای قوانین جزایی و یا دریافت مالیات از مودیان متمول و سایر موارد به آن اطلاعات نیاز دارند – امتناع می ورزند.

 

 

نهانکاری مالی در شقوق سه گانه ذیل قابل مشاهده است :

 

 

«شق اول که شناخته شده ترین روش است، در کشورهایی چون سوئیس و اتریش و لوکزامبورگ اعمال می شود. بانکداران به مشتریان خود تعهد می سپارند که اسرار مشتریان خود را با خود به گور خواهند برد و قانون دولت متبوع این بانکداران، با ضمانت اجرای قانونی، از چنین تعهدی محافظت می کند و کسانی را که به نقض آن مبادرت ورزند به کیفر می رساند.

 

 

شق دوم که روشی کمتر شناخته شده است اما از حیث پیچیدگی و موثر بودن اهمیت بیشتری دارد شامل کشورهایی است که می توان در قلمرو آن ها اقدام به تشکیل سازمان های حقوقی از قبیل تراست یا شرکت یا بنیادهای تجاری نمود که مالکیت و اهداف و کارکرد آن ها مخفی می ماند و قابل دسترسی نیست. کشف و افشای نهانکاری که با به کار گرفتن این روش صورت می گیرد به مراتب دشوارتر از نهانکاری مبتنی بر روش نخست است. ایالات نوادا، دلاور و وایومینگ در ایالات متحده آمریکا با مجاز شمردن تاسیس سازمان هایی از این دست، امکانات نهانکاری نفوذ ناپذیری را فراهم می سازند که مالک یا منتفع واقعی پشت مقامات اسمی که در واقع وکلاء و نمایندگان حرفه ای هستند پنهان می شوند. بنابراین به فرض شناسایی مقامات اسمی اشخاص اصلی از پرده برون نمی افتند. این ساختارها قابلیت و ظرفیت نهانکاری بسیار بالایی دارند. به طوری که ثروت انباشته در تراست های جرزی[۱] «در سال ۲۰۰۹ بالغ بر ۴۰۰ میلیارد دلار تخمین زده شد.»[۲]

 

 

شق سوم: نهانکاری مالی از طریق مانع تراشی دولت ها بر سر راه همکاری و مبادله اطلاعات میسر می شود. ممکن است دولت ها حتی با وجود موافقتنامه های دوجانبه و یا چند جانبه در خصوص تبادل اطلاعات مالی مشتریان خارجی بانک ها مستقر در قلمروشان، از جمع آوری و تحصیل اطلاعات مالی امتناع کنند. بدین ترتیب موافقتنامه های تبادل اطلاعات عملاً در صورتی که دولت اطلاعات لازم را گردآوری نکرده باشد بی اثر می ماند. گاهی هم دولت به رغم وجود اطلاعات ، یا از ارائه آن پرهیز می کند و یا با تراشیدن موانع دیوان سالارانه دسترسی به آن را ممتنع می سازد.»[۳]

 

 

گفتاراول : شفافیت اقتصادی

 

 

سازوکارهایی که بروز جریان های نامشروع مالی را امکانپذیر می سازند، نتیجه رابطه و همکاری متقابل میان دولت های نهانکار و وکلاء، حسابداران و بانکدارانی است که قالب ها و ساختارهای لازم را برای سهولت این امر به وجود می آورند و سپس دولت های نهانکار با استفاده از رژیم های سیاسی و حقوقی، به کارکرد آن ها کمک می کنند، و این عدم شفافیت است. بنابراین به آسانی می توان پذیرفت که میان حاکم بودن اصل شفافیت از یک سو، حجم             جریان های نامشروع مالی از سوی دیگر، رابطه معکوس برقرار است. اساس استدلال هایی که به نفع ترویج و تحکیم شفافیت ارائه شده است، ضرورت تحقق عدالت در جامعه انسانی است. ضرورت عدالت، برابری همگانی در قبال قانون را ایجاب می کند که در نتیجه آن قانون باید به یکسان در خصوص همه مردم اعمال شود. بدین ترتیب مفهوم حاکمیت قانون در جامعه مستقر می شود. البته مفاهیم متعددی برای عدالت قائل شده اند و مباحث بسیاری پیرامون آن در           حوزه های مختلف شکل گرفته است که مجال طرح آن در این پژوهش نیست و صرفاً به یکی از مفاهیم آن که در برابری همگانی در قبال قانون و اصل حاکمیت قانون متبلور می شود بسنده         می گردد. زمانی که سخن از شفافیت اقتصادی و مالی در جهت به حداقل رساندن جریان های نامشروع مالی و در جهت نزدیک شدن به حاکمیت قانون است، مقصود، بسط عدالت در فراتر از مرزهای یک دولت است. صرف نظر از چارچوب های نظری این مسئله، ترسیم نقشه جغرافیایی جریان های مالی نامشروع و تدقیق در مبادی و خط سیر و مقاصد آن نشان می دهد که زیان های ناشی از آن، منافع کل جامعه انسانی و نه شهروندان یک دولت خاص را هدف گرفته است و در واقع پدیده ای بین المللی است. حقوق بین الملل که در وجه غالب، حقوق بین الدول تلقی            می شود، برای تمشیت شفافیت مالی بسیار ضعیف و مبهم است. این در حالی است که در جامعه بشری امروز که به مفهوم دهکده جهانی هر چه نزدیک تر می شود، عدم شفافیت مالی در یک نقطه از جهان و در قلمرو یک دولت خاص، منافع شهروندان دولت های دیگر را در نقطه ای دیگر از جهان به خطر می اندازد و به تبع آن مفهوم حاکمیت قانون و عدالت را در آنجا مخدوش می سازد. به عنوان نمونه، وجود سازوکارهای نهانکاری و عدم شفافیت در کشوری مثل سوئیس باعث می شود طبقه متمول و نخبگان اقتصادی در یک کشور دیگر که مشمول قوانین مالیاتی هستند با استفاده از این سازوکارها از قید حاکمیت قانون در کشور خود بگریزند و یا مجرمانی که از راههای غیر قانونی و نامشروع اموال هنگفتی را به دست آورده اند با خیالی راحت پول های حاصل از جرائم منشاء خود را به دست بانک های آن کشور سپرده بدون اینکه رد پایی از جرائم آنان و عواید حاصل از آن برایشان باقی بماند. لذا اینجاست که اثرات سنگین عدم شفافیت های اقتصادی نشان داده می شود و نقش دولتها و قوانین در این شفافیت مشخص می گردد.

 

 

البته با وجود وابستگی نزدیک میان شفافیت مالی و تحقق برابری و حاکمیت قانون و عدالت، اعمال آن تا حدی مطلوب است که معترض حق مالکیت نشود. بدین ترتیب ترسیم هر راهکاری در این خصوص جزء با در نظر داشتن تعادلی منطقی و منصفانه میان اصل شفافیت و حق مالکیت امکان موفقیت نخواهد داشت. یک سوی این تعادل ناظر بر حق خصوصی شهروندان بر اموال آن ها است و سوی دیگر آن معطوف به حق عمومی دولت برای اعمال حقوق حاکمیتی از جمله اخذ مالیات می باشد.

 

 

حال که تعادل میان اصل شفافیت و حق مالکیت با شاخص حق خصوصی شهروندان و حق عمومی دولت سنجیده شد، لازم است که وجه دیگر مسئله یعنی رعایت حق مالکیت در مقابل تکلیف شهروندان به رعایت حقوق عمومی دولت نیز مورد توجه قرار گیرد. برای روشن تر و عینی تر شدن نتیجه بحث می توان گفت که پیش شرط انتظار تضمین و ضمانت حق مالکیت توسط دولت، این است که حق دولت نیز برای وصول عادلانه مالیات از شهروندان تضمین شود. بدیهی است که وصول عادلانه مالیات جز با ترویج و استقرار شفافیت مالی در سراسر جهان میسر نخواهد بود. مجدداً لازم به تاکید است که به هیچ عنوان هدف از طرح این مباحث این نیست که پای دولت به زندگی شخصی مردم باز شود و حریم اختصاصی افراد مادام که عملی غیر قانونی مرتکب نشده اند و به عنوان شخص حقیقی به رفع و رجوع امور اقتصادی خود اشتغال دارند به چالش کشیده شود.

 

 

«حق بر محرمانگی و حریم اختصاصی با عامل تکلیف فرد در برابر دولت متوازن می شود.

 

 

اشخاص باید در برابر مزایا و امتیازاتی که توسط رژیم حقوقی به آن ها داده می شود با حس مسئولیت برخورد کنند. به عنوان مثال وقتی اشخاص حقیقی به صورت انفرادی و یا با سایر اشخاص در قالب شرکت مدنی به فعالیت تجاری یا اقتصادی می پردازند، مسئولیت آنان نامحدود و تضامنی است. خلق شخصیت حقوقی و اعطای امکان فعالیت اقتصادی و بازرگانی با مسئولیت محدود به آن ها، یکی از مزایایی است که رژیم حقوقی برای توسعه اقتصادی و محدود کردن دامنه ریسک به اموال شرکت بازرگانی به وجود آورده است تا اموال شخصی افراد مصون بماند.»[۴]

 

 

تراست یکی دیگر از اقسام ساختارهایی است که نحوه اعمال حقوق مالکیت را در مقایسه با آنچه در خصوص اشخاص حقیقی به اجرا در می آید دگرگون می کند. خلق این پدیده های قانونی توسط رژیم حقوقی، در حکم مزایایی است که ضمناً می تواند مورد سوء استفاده             قرار گیرد. نفی موجودیت این نهادهای حقوقی، پنداری تندروانه و غیر منطقی است. لکن آنچه باید مورد اصرار باشد این است که حق جامعه برای حصول اطمینان از اینکه از مزایای حاصل از ساختارهای مزبور مسئولانه بهره برداری شده است محفوظ داشته شود.حصول اطمینان از حسن بهره برداری از ساختارهای قانونی فقط زمانی امکانپذیر است که ادله و مستندات راجع به آن موجود باشد. به طوری که مصادف با موجودیت یافتن نهادهای ذیربط مثل تراست ها، هویت منتفعان واقعی، نام و مشخصات دقیق کسانی که آن را مدیریت می کنند، اسناد تاسیسی آن ها و حساب هایی که عملیات مالی به واسطه آن ها صورت می گیرد طبق قانون ثبت شود. بدین ترتیب اشخاصی که دارای نفع مشروع در کنترل مطابقت اعمال این نهادها با الزامات قانونی هستند خواهند توانست حق خود را اعمال نمایند. الزام به ثبت این مشخصات و اطلاعات در واقع بهای برخورداری از مزایای حاصل از ساختارها و نهادهای قانونی است که اشخاص از آن بهره مند شده اند.چنانچه ملاحظه شد استدلال های اخلاقی نیرومندی به نفع شفافیت مالی وجود دارد که بر اساس آن جامعه به اشخاص اجازه می دهد در جهت منافع خصوصی خود از ساختارهای حقوقی خاص، مانند تراست، بهره برداری کنند و در مقابل سایر افراد جامعه نیز حق نظارت بر این ساختارها را پیدا می کنند تا اطمینان حاصل کنند که منافعشان با سوء استفاده دیگران از این نوع ساختارها به خطر نمی افتد. با این حال مبانی شفافیت مالی به مسائل اخلاقی خلاصه          نمی شود و جنبه های اقتصادی قابل توجهی در تقویت ضرورت شفافیت مالی مد نظر است.

 

 

«بنا بر نظریه اقتصادی، کارآیی تخصیص منابع به شرایط خاصی وابسته است که وجود اطلاعات کامل یکی از شرایط است. هر چند تحقق اطلاعات کامل فقط در نظر متصور است، اما تلاش برای تحقق آن، آن هم ممکن و هم مطلوب است. نقش نظام های مالی و حقوقی نهانکار ایجاد اختلال در حرکت به سوی اطلاعات کامل است که در نتیجه آن عده ای از روند جاری در بازار مطلع می شوند و آن اطلاعات از چشم عده ای دیگر پنهان می ماند. رژیمهای نهانکار تعمداً اطلاعات را به صورت نامتقارن به نفع و به نمایندگی از نخبگان مالی و چه بسا مجرمین و خلافکاران به زیان گروهی دیگر نهفته نگه می دارند.»[۵]

 

 

[۱]-jersey

 

 

[۲]– FSI Team financial Secrecy Index , 2013, Available Online at : www.financialsecraegindex.com/.Last

 

 

[۳] – گل نژاد،بهنام،«رازداری یا نهانکاری بانکی و مالی»، بهمن ۱۳۹۱، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، گروه مطالعات محیط کسب و کار، گزارش ۱۲۸۲۷، صص ۴-۳.

 

 

[۴] -گل نژاد،همان،ص۷.

 

 

[۵] -گل نژاد،همان،ص۸.

 

 

پایان نامه درباره جرم پولشویی و رازداری بانکی

 

 

 

(فایل کامل موجود است )

 

 

 

 

 

پایان نامه رشته حقوق : نقش رازداری بانکی در تحقق بزه پولشویی

 

 

 

 

– گرایش حقوق جزا و جرمشناسی

 

 

 





موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:09:00 ق.ظ ]




شاخص نهانکاری مالی[۱]

 

«شاخص نهانکاری مالی با استفاده از مجموعه داده های کمی و کیفی به سنجش سهم کمک کشورها «حوزه های حقوقی» به مشکل جهانی نهانکاری مالی می پردازد. این شاخص از ۱۵ نماگر«شاخص فرعی» به دست می آید. اطلاعات کیفی مبتنی بر مقررات، مشارکت با سازوکارهای مبادله اطلاعات و سایر منابع اطلاعاتی قابل اتکا برای محاسبه درجه نهانکاری قلمرو حقوقی هر کشور استفاده  می شود. شاخص نهانکاری مالی درجه نهانکاری در هر دولت را از حیث خدمات راجع به مخفی کاری مالی به اشخاص غیر مقیم مشخص می سازد.»[۲]

 

جدول ۱- خلاصه پانزده نماگر استفاده شده در رتبه بندی نهانکاری مالی[۳]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شماره نماگر                                          دسته بندی نماگر بر اساس زمینه
دانش مالکیت انتفاعی [۴]
۱ نهانکاری بانکی : آیا نهانکاری بانکی به واسطه مبانی قانونی مورد حمایت قرار می گیرد و آیا بانک ها ملزم به اخذ و جمع آوری و نگهداری اطلاعات مکفی راجع به مشتریانشان هستند ؟
۲ امکان ثبت موسسات (بنیادها) و تراست ها : آیا امکان ثبت و ایجاد بنیادها و تراست ها وجود دارد و آیا امکان دسترسی همگانی به این کار وجود دارد؟
۳ ثبت مالکیت نهایی شرکت ها : آیا جزئیات مالکیت نسبت به منافع شرکت ها حفظ شده و با هزینه مناسب در اینترنت قابل دسترس می باشد ؟
جنبه های کلیدی مقررات شفافیت شرکتی
۴ انتشار جزئیات مالکیت شرکت ها: آیا جزئیات مالکیت منافع شرکت ها حفظ شده و با هزینه مناسب در اینترنت قابل دسترس می باشد ؟
۵ دسترسی به حساب های شرکتی : آیا نظام قضایی کشور، الزامی برای ثبت حساب های شرکتی در یک نهاد رسمی ایجاد کرده و آیا این حساب ها با هزینه مناسب در در اینترنت در دسترس می باشد؟
۶ گزارش کشور به کشور : آیا نظام قضایی کشور ، شرکت های ثبت شده در بورس ملی را ملزم به موافقت و همراهی با استاندارد گزارش کشور به کشور می کند ؟
کارآیی مقررات مالی و مالیاتی
۱۷ ظرفیت تبادل اطلاعات : آیا تمامی موسسات پرداختی (مثل بانک ها ، تراست و مدیران موسسات و بنیادها) ملزم به ارائه گزارش پرداخت سود سهام به اشخاص غیر مقیم اداره مالیاتی هستند ؟
۸۸ کارآیی سازمان مالیاتی : آیا اداره مالیاتی از سازوکار تعیین هویت مودیان استفاده می کند ؟
۳۹ استفاده از ابزارهای جلوگیری از فرار مالیاتی : آیا نظام قانونی کشور ، به ازای مالیات بر درآمدهای سرمایه ای حاصل شده در خارج از کشور شامل مالیات بر سود بانکی و سود سهام ، اعتبار مالیاتی اعطاء  می کند یا خیر ؟
۱۱۰ نهادها و تاسیسات حقوقی زیان آور : آیا در نظام حقوقی کشور ، ثبت شرکت های سلولی محافظت شده (PCC)  و مجاز بودن یا نبودن شرط گریز را در اسناد تاسیس تراست مورد سنجش قرار می دهد؟
استانداردهای بین المللی و شرکتی
۰۱۱ مقررات ضد پولشویی : ارزیابی بر اساس توصیه های کار گروه اقدام مالیFATF
۱۱۲ مشارکت در سازو کارهای مبادله اطلاعات : آیا نظام حقوقی کشور ، در معاهدات دوجانبه یا منطقه ای و یا چند جانبه و بین المللی ، به منظور مبادله اطلاعات مالیاتی مشارکت دارد و آیا جایگزینی برای دریافت مالیات ماهیانه از حقوق دارد؟
۱۱۳ معاهدات دو جانبه برای تبادل اطلاعات : چه تعداد معاهدات دو جانبه مالیاتی و توافقات مبادله اطلاعات مالیاتی منعقد شده است ؟
۱۱۴

تعهدات بین المللی ناظر بر شفافیت : عضویت دولت ها در کنوانسیون های بین المللی ناظر بر امر شفافیت و سلامت مالی همچون :

 

 

کنوانسیون ۱۹۸۸ معاضدت اداری مشترک ، سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی و شورای اروپا در خصوص امور مالیاتی ،

 

کنوانسیون ۱۹۸۸ ملل متحد با موضوع مبارزه با قاچاق مواد مخدر و رونگردان ، کنوانسیون ۲۰۰۰ ملل متحد برای مبارزه با جرائم سازمان یافته فراملی ، کنوانسیون ۲۰۰۵ ملل متحد علیه مفاسد اقتصادی ، تعیین می شود.

۱۵ همکاری قضایی بین المللی: همکاری قضایی کشورها در تعقیب و مجازات مجرمین جرائم مالی بر اساس توصیه های کارگروه اقدام مالی FATF.
     

 

این نماگرها که از گزارش مالیاتی سالیانه که توسط سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه قابل استخراج است در سال ۲۰۱۳ اقدام به تهیه گزارش از ۸۲ کشور«پیوست۱» نمود عبارت است از:

 

 

  • نهانکاری بانکی [۵]

 

آیا نهانکاری بانکی به واسطه مبانی قانونی مورد حمایت قرار می گیرد و یا قرارداد خصوصی بانک و مشتری منشاء این حمایت است؟ آیا بانک ها ملزم به اخذ و جمع آوری و نگهداری اطلاعات مکفی راجع به مشتریانشان هستند؟ برای اینکه کشوری در خصوص این نماگر نمره کامل شفافیت را بگیرد باید اطلاعات مشتریان بانک ها هم موجود و هم قابل دسترس باشد. به طوری که مقامات دولت های خارجی بتوانند بدون طی کردن تشریفات خاص و یا اخذ مجوز قضایی به اطلاعات راجع به حساب های بانکی اتباع خود دسترسی داشته باشند.

 

 

  • امکان ثبت موسسات (بنیادها)و تراست ها[۶]

 

آیا امکان اداره شرکت ها و تراست های خارجی توسط تراست های مقیم وجود دارد؟آیا تراست ها و بنیادها به صورت متمرکز و امکان دسترسی همگانی به ثبت می رسند ؟ اینها  پرسش هایی است که پاسخ به آن ها نماگر مربوط به تراست ها و بنیادها را تشکیل می دهد. جرائمی که از طریق تراست ها و بنیادها در رژیم های نهانکار قضایی به وقوع می پیوندد عبارت است: فرار مالیاتی، پنهان کردن عواید ناشی از مفاسد اقتصادی، جرائم سازمان یافته از قبیل قاچاق مواد مخدر، معاملات غیرقانونی اسلحه، پولشویی، ورشکستگی به تقلب و غیره. در میان ۸۲ کشوری که در سال ۲۰۱۳ مورد ارزیابی قرار گرفته، تنها ۱۳ کشور بصورت محدود و ۱۷ کشور بصورت بسیار محدود ثبت تراست های خارجی و بنیادهای خصوصی مجاز نیست و ۵۲ کشور باقی مانده در این خصوص مقرراتی تصویب نکرده اند.

 

 

  • ثبت مالکیت نهایی شرکت ها [۷]

 

این نماگر در پاسخ به این پرسش که آیا مالکیت نهایی «ذینفع نهایی» شرکت ها به           صورت متمرکز ثبت و روز آمد می شود حاصل می گردد. عدم ثبت مالکیت نهایی شرکت ها به وضعیتی سر در گم کننده می انجامد که در آن وضعیت، دسترسی به اطلاعات مطلقاً غیر ممکن می شود. لازم به ذکر است که از ۸۲ کشور جهان که در سال ۲۰۱۳ مورد ارزیابی قرار گرفت تنها چهار کشور آندورا، کاستاریکا، هند و موناکو از حیث ثبت مالکیت نهایی تمامی انواع شرکت ها نمره مثبت دریافت کرده اند.

 

 

  • انتشار جزئیات مالکیت شرکت ها [۸]

 

این نماگر با توجه به اینکه آیا کشورها اطلاعات کامل راجع به سهامداران و مالکان واقعی را با درج مشخصات اسناد هویتی آن ها به همراه محل اقامتشان به رایگان و یا با اخذ هزینه معقول از طریق اینترنت یا سایر طرق مقتضی در دسترس همگان قرار می دهند، تعیین می شود. وضعیت کشورها در این نماگر، بدینگونه است که از بین ۸۲ کشور مورد مطالعه، هیچ کشوری دارای ساز و کار انتشار مالکیت بر منافع نیست و۸ کشور(استرالیا، هنگ کنگ، ایرلند، جزیره ایرلند، ایتالیا، جرزی، مالتا و نیوزلند) دارای سازوکار انتشار مالکیت قانونی هستند و ۷۴ کشور باقی مانده ساز و کاری در خصوص انتشار اطلاعات مالکیت شرکت ها ندارند.

 

 

  • دسترسی به حساب های شرکتی [۹]

 

برای تعیین وضعیت این نماگر، ثبت حساب های سالیانه شرکتی و همچنین انتشار آن بر روی اینترنت مورد ملاحظه قرار می گیرد. مستثناء شدن شرکت های مسئولیت محدود از تکلیف انتشار حساب های سالیانه شرکت، یک نکته منفی است که دامنه شفافیت را محدود می کند. زیرا شرکت هایی که بخواهند از خصوصیت نهانکاری بهره برداری کنند، اقدام به تاسیس               شرکت هایی می نمایند که از این تکلیف معاف است. از ۸۲ کشوری که مورد ارزیابی قرار گرفتند تنها ۱۳ کشور (اتریش، بلژیک، دانمارک، فرانسه، هند، آلمان، ایرلند، ایتالیا، لوکزامبورگ، مالتا، نروژ، سوئدو انگلستان) الزام شرکت ها به انتشار حساب های سالیانه را مقرر می دارند.

 

[۱]-Financial Secrecy Index.

 

[۲] – گل نژاد، همان ، ص۱۱.

 

[۳]-Tax Justice Networke Mapping Financial Secrecy، Secrecy Indicators،۲۰۱۳ At:www. Secrecy Jurisdictions . com/reasearchanalysis

 

[۴]– Knowledge of Beneficial Owner ship

 

[۵] – SOURCE:Mapping Financial Secrecy ،Banking Secrecy ،۲۰۱۳.

 

[۶]– SOURCE:Mapping Financial Secrecy ، Trust and Foundation Register،۲۰۱۳.

 

 

 

[۷] – SOURCE:Mapping Financial Secrecy/ Recorded Company Ownership،۲۰۱۳.

 

[۸] – SOURCE:Mapping Financial Secrecy،Published Company Owner ship،۲۰۱۳.

 

[۹]– SOURCE:Mapping Financial Secrecy،Published Company Account ،۲۰۱۳.

 

پایان نامه درباره جرم پولشویی و رازداری بانکی

 

 

(فایل کامل موجود است )

 

 

 

پایان نامه رشته حقوق : نقش رازداری بانکی در تحقق بزه پولشویی

 

 

– گرایش حقوق جزا و جرمشناسی

 





موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:09:00 ق.ظ ]




کلاهبرداری تحت عنوان جرم جدید یا بحران قرن ۲۰ ( ۲۰ th century crisis ) یاد می شود و شاید دلیل آن باشد که در قدیم این جرم استقلال نداشته است. برای مثال در حقوق روم کلاهبرداری در کنار سایر جرایم علیه اموال از قبیل سرقت ، خیانت در امانت ، تحت عنوان واحدی یعنی « فور تورم » قابل مجازات بود که شامل هر نوع تصاحب نامشروع مال متعلق به غیر می شد. در فرانسه نیز کلاهبرداری تا قبل از ۱۸۱۰ نوعی سرقت تلقی می شد و در کامن لای قدیم تحصیل مال غیر با خدعه و فریب در ابتدا اساساً جرم نبود و پس از آن نیز جرم چندان شدیدی محسوب نشد. لیکن این جرم با هویت مستقل در سال ۱۷۵۷ وارد قوانین انگلستان شد و در حال حاضر بخش ۱۵ قانون سرقت مصوب ۱۹۶۸ را تشکیل می دهد ( the ftact ).

 

 

نباید تصور کرد که کلاهبرداری نیز مانند جرایم راهنمایی و رانندگی جرمی جدید است. چرا که برخی از انواع آن مانند جعل و قلب سکه[۲] در امپراتور روم قدیم و بیزانس به عنوان جرم شناخته شده و این جرایم از سال ۱۲۹۲ میلادی در کشوری مثل انگلستان ممنوع اعلام شد.

 

قلب و جعل سکه به سال ۵۵۰ قبل از میلاد در حکومت لیدی برمی گردد و تا زمان حاضر از طریق روشهای هوشمندانه قصه ای تکراری است که مشتاقان گنج را به سوی خود می خواند و آنها را با برنامه ریزی دقیق و تکراری در شمار مالباختگان قرار می دهد. بیشتر کلاهبرداری ها از طریق سکه های تقلبی در لرستان با مرکزیت الیگودرز و در اصفهان ، قزوین باز با مهوریت شهرستان الیگودرز روی داده که به شمال خوزستان ، فریمان و مرکزی کشیده شده که غالباً از جنس مس و برنج با روکش طلا می باشد. الیگودرز بعنوان مرکز تولد این جرم که به کل کشور سرایت کرده و اقشار مختلفی را درگیر خود نموده و با روش های جدید و نقشه های قبلی و هوشمندانه صورت می پذیرد و باعث بروز جرایم دیگری در این شهر از جمله زورگیری و نزاع شده.لذا با مطالعه موردی طرفین و روش های ارتکاب و شناسایی ابزار ارتکاب میتوان به نتایج مثبتی در جهت راه گشایی و برنامه ریزی در جهت پیشگیری در خصوص این جرم دست یافت.

 

وجه مشترک جرایم علیه اموال یا جرایم مالی آن است که همه ی این جرایم مشمول نقضی حقوق مالکانه در شخصی می شوند تردیدی وجود ندارد که مفهوم مال و مالکیت از تأسیسات اصلی جامعه و حمایت از آن ها از اهداف مهم دولت می باشد. و همانطور که افراد جامعه از آزادی فیزیکی برخوردارند حقوق و منافع آنها نیز باید مورد احترام قانونگذار قرار گیرد و از تعرض مصون بماند از این رو تعرض به منافع مالی اشخاص را می توان تعرض و تهاجم به جسم او تشبیه کرد زیرا در هر دو مورد حریم وی مورد تهاجم قرار گرفته بعلاوه جامعه نیز از این نظر مورد تجاوز قرار گرفته و زیان می بیند که علاوه بر سست کردن پایه های اقتصادی نظام اجتماعی موجب می شود که منابع عظیمی صرف جلوگیری از جرم و نیز تعقیب و مجازات مجرمین علیه اموال گردد و این خسارت نهایتاً به جامعه یا بخشی از آن وارد می شود. با توجه به اینکه جرایم مالی به نقض حقوق مالی اشخاص مربوط می شود با حقوق مدنی و قراردادها ارتباط تنگاتنگی دارد و برای محکوم کردن شخص به ارتکاب این جرایم ابتدا باید با استفاده از مفاهیم حقوق مدنی ثابت نمائیم که کسی از حقی مالی برخوردار بوده و این حق توسط مجرم نقض شده است.

 

برای مثال برای محکوم کردن شخص به ارتکاب سرقت باید تعلق مال ربوده شده به شخص دیگر اثبات شود که این امر تحلیل مبانی و مفاهیم حقوق مدنی در مورد مالکیت را ایجاب می کند و با توجه به ارتباط زیاد حقوق مدنی با جرایم علیه اموال و مالکیت که در سایر جرایم کمتر مشاهده می گردد بحث و بررسی جرایم علیه اموال نیازمند ظرافت و دقت نظر خاصی بیش از آنچه در سایر جرایم لازم است می باشد و هر نظام حقوقی باید بداند در مقابل صدماتی که به منافع اشخاصی وارد می شود تا چه اندازه باید از ضمانت اجراهای جزایی استفاده کند.

 

نکته دیگر که توجه به این جرم را بصورت خاصی ایجاب می کند کثرت وقوع آن است. سهولت ارتکاب بسیاری از جرایم مالی در مقایسه با سایر جرایم و محسوس بودن منفعت حاصلی از آنها مجرمین را که معمولاً افراد حسابگری بوده و قبل از ارتکاب جرم منافع و مضررات ناشی از آن را با هم مقایسه می کنند بیشتر به ارتکاب این نوع جرم ترغیب می کند. بنابراین یک حقوقدان هم به لحاظ این که از نظر حرفه ای با این جرایم بیشتر از سایر جرایم سر و کار دارد و هم از نظر این که به عنوان انسانی که در جامعه بشری زیست می کند بیشتر در معرض خطر این جرایم می باشد ، نمی توان به جرایم مالی و عناصر متشکل آن کم توجه بود.

 

در جرم کلاهبرداری ضرری بر خود مال زده نمی شود بلکه صدمه به حقوق مالکانه اشخاصی وارد می آید و به این دلیل شاید اصطلاح ( جرایم علیه حقوق مالی ) اصطلاحی صحیح تر نسبت به جرایم علیه اموال باشد [۳]

 

آنچه کلاهبرداری را از سایر جرایم علیه اموال متمایز می سازد و آن را بصورت استثنایی درآورده این است که کلاهبردار بصورتی عمل می کند که مالک یا متصرف مال فریب خورده و خود از روی میل و رضا و چه بسا با التماس به امید کسب منافع سرشار ، مالش را در اختیار مجرم قرار می دهد. تحقق این امر ، یعنی اغفال قربانی و جلب نظر وی برای این که مال خود را به دست خودش در اختیار کلاهبردار قرار دهد احتیاج به مانور متقلبانه دارد ، صحنه سازی و پشت هم اندازی توسط مجرم . از این رو برخلاف بسیاری از مجرمین دیگر معمولاً کلاهبردارها از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بوده و چه بسا مناصب اجتماعی یا اقتصادی مهمی نیز در جامعه داشته باشند.

 

آنان از این هوش و ذکاوت ، تحصیلات عالیه ، موقعیت اجتماعی و چرب زبانی بعنوان ابزار کار خود برای به دام انداختن قربانی استفاده می کنند و این خصیصه ها معمولاً تعقیب و دستگیری را مشکلتر از تعقیب و دستگیری سایر مجرمین می کند.

 

کسی که می تواند با هوش و استعداد و سایر توانایی هایی که دارد رد پایی از خود باقی نگذاشته و کشف جرم را برای مأمورین مشکل سازد و عدم رغبت قربانیان جرم به گزارش کردن این جرم دستگیری مجرمین را مشکل می کند. که این بی میلی می تواند دو دلیل داشته باشد. اول اینکه وقوع کلاهبرداری نشانگر ساده لوحی قربانی جرم است چه بسا قربانیان جرم از بیم آن که مورد استهزاء واقع شوند ترجیح دهندکه موضوع را فراموش کنند و پی گیری نکنند.

 

دلیل دیگر این که کلاهبرداری های بزرگ معمولاً در مؤسسات بزرگ مالی – شرکت ها ، بانک ها وقوع می یابد که مدیران و صاحبان این گونه مؤسسات که حیات اقتصادی آنها در گرو اعتماد و اطمینان مردم است و مطلع کردن پلیس و درز کردن موضوع به مطبوعات موجب سلب اعتماد مردم از مؤسسات بانک ها خواهد شد و به این دلیل از خبر وقوع آن جلوگیری می کند چون باعث پی آمدهایی سوء سیاسی – اقتصادی دو کشور خواهد شد. لذا بیشتر کلاهبرداری ها تحت پوشش بیمه ها قرار نمی گیرد تا فاش شدن آن سودی برای مال باخته داشته باشد.

 

جرم کلاهبرداری ریشه دیرینه ای در قوانین رم قدیم و الواح دوازده گانه و مجموعه قوانین حمورایی دارد. در تاریخ حقوق جزا بردن مال غیر فقط از طریق سرقت صورت می گرفته و جرم بود. تجاوز به مال غیر غالباً جنبه ی مدنی داشته است . بر طبق قوانین این دوران اگر کسی مرتکب سرقت می شد و در حین ارتکاب سرقت دستگیر می شد در اختیار صاحب مال قرار می گرفت و مرتکب موظف بود که دو برابر مال مسروقه را به مالباخته بپردازد. اگر به همکار دین خود را ادا نمی کرد ، بستانکار می توانست با اجازه ی حاکم شصت روز او را در خانه خود زندانی کند و اگر شخص دیگری ترتیب پرداخت بدهی او را نمی داد و این حق را داشت که مدیون را بکشد و یا در خارج از مرز کشور بعنوان برده بفروشد [۴]

 

در حقوق اسلامی احکام متعددی در خصوص کلاهبرداری و غیره تحت عنوان ( اکل مال بالباطل ) ذکر شده است. همچنین در آیه شریفه ۱۸۸ سوره بقره – اشاره به منع تحریم استفاده اموال یکدیگر به طریق باطل و ناحق نموده و یا در حدیث نبوی ( نهی بنی عن الغرور لایمل امر مسلم الا به طیب نفسه ) که دلالت بر منع و تحریم تصاحب و ربودن مال غیر به ناحق و برخلاف میل و رضای صاحب آن دارد [۵]

 

ریشه کلاهبرداری از نظر شریعت اسلام به تدلیس و گاهی غبن مربوط می شود منتهی باید توجه نمود که از نظر حقوق اسلام عناصر تشکیل دهنده تدلیس مدنی از تدلیس جزایی متفاوت بوده و در تدلیس جزایی شخص با وجود پیش بینی جوانب احتیاط و رعایت ضوابط و معیارها باز هم مغرور عملیات متقلبانه طرف مقابل می شود.

 

به عبارتی تدلیس جزایی از باب اغفال است که در واقع نوعی کلاهبرداری است به نحوی که کلاهبردار به بکار بردن وسایل متقلبانه در اراده شخصی مجنی علیه مستقیماً نفوذ کرده و او را مغرور عملیات خود می سازد. در حالی که در تدلیس مدنی بحث اغفال مطرح نیست ، بلکه از باب غفلت است زیرا یکی از طرفین معامله نسبت به مورد معامله که عین خارجی است مرتکب عملیات می شود که طرف دیگر معامله فریب خورده و این فریب به صورت غیر مستقیم بوده و صرفاً معلول سهل انگاری و بی دقتی و بی توجهی طرفی است که فریب خورده است و این فریب به صورت غیر مستقیم بوده و صرفاً معلول سهل انگاری و بی دقتی و بی توجهی طرفی است که فریب خورده است [۶]

 

بدیهی است که احکام فوق در شریعت اسلام به صورت کلی جاری شده و شامل کل صور ( اکل مال بالباطل ) می باشد. منتهی عنوان خاصی که در متون فقهی مورد اشاره قرار گرفته و تقریباً معادل جرم کلاهبرداری ( احتیال )است. در واقع محتال کسی است که حال مردم را به حیله ببرد مانند آن که سند دروغی درست کند و بدین وسیله مال دیگران را ببرد ، پس باید تعزیر شود[۷]

 

صاحب شرایع نیز درباره ی تعریف جرم احتیال می فرمایند. « آن کس که مال مردم را به حیلت ، مکر و فریفتن و نامه های مزوّر نوشتن و گواهی باطل و پیغامهای دروغ دادن و آنچه مانند اینهاست ببرد بر امام واجب است به آنچه که صلاح باشد وی را تعزیر کند و غرامت بگیرد و در شهر مجرم وی را بگرداند تا دیگران عبرت بگیرند [۸]

 

امام راحل ( ره) نهایتاً برای محتال مجازات تعزیری قائل شده و می فرمایند : « اگر مال را بدون محاربه بردارد حکم محاربه بر او جاری نمی شود کما این که اگر مال را بردارد و فرار کند یا به زور و بدون کشیدن سلاح ، بگیرد یا در گرفتن اموال به وسایل حیله نماید مانند تقلب در اسناد یا نامه ها و مانند اینها. پس در اینها حد محارب و همچنین حد سارق ، جاری نمی شود لیکن طبق نظر حاکم باید تعزیر شود. [۹]

 

با مقایسه فقهی جرم احتیال با کلاهبرداری می توان چنین نتیجه گرفت که محتل کسی است که با توسل به حیله و فریب و نیرنگ ، موجب اغفال مجنی علیه شده و بالنتیجه مجنی علیه با طیب خاطر و به دست خویش مال خود را در اختیار محتال قرار می دهد.

 

به همین ترتیب کلاهبردار کسی است که با انجام اعمال متقلبانه جلب اعتماد دیگران را فراهم ساخته و برحسب اعتماد حاصله موجب اغفال طرف شده و از این راه مال دیگری را تحصیل و می برد. بنابراین در انجام اعمال متقلبانه مسأله جلب اعتماد ، اغفال ، اخذ مال و نهایتاً بردن مال باید تحقق یابد تا کلاهبرداری واقع شود.

 

 

 

[۱] – C.C colton. See : s.jqmes g ch. Stabbings(ed) A Dictionary of legal quotetions. ( London : groom helm , 1986.p50 )

 

[۲] – ر.ک. تحلیل مبانی حقوق جزایی ص ۲۲۰ – ۲۱۹ میر محمد صادقی

 

[۳] – جرایم علیه اموال و مالکیت – دکتر حسین میر محمد صادقی ، چاپ ۲۸ تابستان ۱۳۸۹.

 

[۴] – جرائم علیه اموال و مالکیت ، دکتر هوشنگ شامبیاتی ، انتشارات حجر ۱۳۷۹. ص ۱۰۱

 

[۵] – پاد ، دکتر ابراهیم ، جزوه حقوق جزای اختصاصی ، جرایم علیه اموال ، انتشارات دانشگاه تهران ، ص ۵۰-۴۹

 

[۶] – سنگلجی ، محمد ، ضوابط معاملات ، انتشار دانشگاه حقوق و علوم سیاسی ۴۷ – ۴۶ ، ص ۱۰.

 

[۷] – آیت الله دستغیب سید عبدالحسین ، گناهان کبیره ، جلد دوم ، ص ۱۷۱.

 

[۸] – علامه محقق حلی ( ابوالقاسم نجم الدین ) شرایع الاسلام جلد چهارم ، ترجمه ابوالقاسم بن احمد یزدی ، انتشارات دانشگاه تهران بکوشش محمدتقی دانش پژو ، سال ۱۳۶۲ ، ص ۱۸۹۳

 

[۹] – حضرت امام راحل (ره) تحریرالوسیله ، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، ترجمه علی اسلامی ، جلد چهارم ، مسأله ۱۲ ، ص ۲۴۳. )

 

پایان نامه ها درباره جرم کلاهبرداری (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:09:00 ق.ظ ]