کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



این فصل به خلاصه پژوهش، نتیجه گیری و پیشنهادها اختصاص دارد. بخش نتیجه گیری آخرین بخش از انجام پژوهش است که در آن، پژوهشگر بر اساس اطلاعات آماری که به دست می آید می تواند نسبت به پژوهشی که انجام داده اظهار نظر و نتیجه گیری کند. این نتیجه گیری آخرین تأثیر را هم از حیث سبک نگارش هم از جهت محتوا باید به خواننده القا نماید. نتیجه گیری، باوری مبتنی بر استدلال و بر مبنای شواهد حاصل از پژوهش است که پژوهشگر در اختیار خوانندگان پژوهش، علاقه مندان به اجرای پژوهش‏های آتی مبتنی بر پژوهش کنونی و در نهایت استفاده کنندگان کاربردی، قرار می دهد. در این پژوهش پس از جمع آوری اطلاعات و داده های لازم،‏ سود تقسیمی، سود سال جاری، سود سال قبل و اقلام تعهدی اختیاری شرکت‏های نمونه، محاسبه شده و جهت سنجش رابطه بین متغیرهای پژوهش ابتدا آزمون های F لیمر و هاسمن جهت انتخاب الگوی مناسب صورت گرفت، سپس از ضریب همبستگی در سطح اطمینان ۹۵% و از آزمونF و آزمون t برای تعیین معنی دار بودن مدل رگرسیونی و رابطه همبستگی بین متغیرهای پژوهش به منظور تایید یا رد فرضیه های پژوهش استفاده شده است.
۵-۲- خلاصه تحقیق
در این تحقیق به بررسی همبستگی بین اقلام تعهدی اختیاری به عنوان شاخص مدیریت سود (متغیر مستقل) و نسبت سود سهام پرداختی و تغییرات سود تقسیمی (متغیر وابسته) با در نظر گرفتن سه متغیر کنترلی بازده حقوق صاحبان سهام، اندازه شرکت و اهرم مالی پرداخته شد. به منظور آزمون تأثیر متغیر مستقل مذکور بر متغیر وابسته، ما به طرح دو فرضیه اصلی به شرح ذیل پرداختیم:
فرضیه اول: بین دامنه اتکا به فعالیت های مدیریت سود و نسبت پرداخت سود سهام رابطه معنی‏داری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین دامنه اتکا به فعالیت های مدیریت سود و تغییرات سود تقسیمی رابطه معنی‏داری وجود دارد.
به منظور آزمون فرضیات فوق نمونه ای از شرکت های بورس اوراق بهادار تهران را در قلمرو زمانی سال‏های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ را انتخاب نمودیم. نمونه انتخابی به روش حذفی و شامل ۷۰ شرکت بود. بعد از انتخاب نمونه و جمع آوری اطلاعات مربوط به قلمرو زمانی ۵ ساله تحقیق، تعداد مشاهدات در مجموع ۳۵۰ سال- شرکت بوده و فرضیات فوق را مورد آزمون قرار دادیم که نتایج آزمون فرضیات در ادامه بیان می‏گردد.
۵-۳- خلاصه نتایج حاصل از پژوهش
یکی از پیامدهای تضاد منافع در شرکت‏های سهامی، گزارشگری مالی جهت دار توسط مدیران شرکت است. مدیران به عنوان مسئولین تهیه صورت های مالی با وقوف کامل بر وضعیت مالی شرکت و با برخورداری از سطح آگاهی بیشتر نسبت به استفاده کنندگان صورت های مالی، به طور بالقوه سعی دارند که تصویری مطلوب از واحد تجاری را جلوه دهند. این امر از طریق اعمال نظر در سود گزارش شده واحد تجاری میسر می شود. به طور کلی مدیریت سود به عنوان اقدامات آگاهانه به عمل آمده توسط مدیریت جهت رسیدن به اهداف خاص در چارچوب رویه های حسابداری تعریف می شود (اسکات ، ۲۰۰۳). حداکثر سازی سود و شیوه توزیع آن از جمله موضوعات مهمی هستند که مدیریت هر واحد تجاری باید بررسی و تفکر در مورد آن ها را به عنوان مهم ترین وظیفه خود در نظر داشته باشد. نتیجه کلی این عملیات چنین خواهد بود که تصویر واحد تجاری بهتر از وضعیت واقعی به نظر می رسد و انگیزه تزریق سرمایه و منابع مالی از طریق افراد برون سازمانی به شرکت افزایش می یابد (الیاسیانی و جیا[۱۳۴] ، ۲۰۰۶: ۵۵-۵۴).
برای سالیان متمادی در گذشته اقتصاددانان فرض می‏کردند که تمامی گروه های مربوط به یک شرکت سهامی برای یک هدف مشترک فعالیت می کنند، اما در۳۰ سال گذشته موارد بسیاری از تضاد منافع بین گروه ها و چگونگی مواجهه شرکت ها با این گونه تضادها توسط اقتصاددانان مطرح شده است.
این در حالی است که بخشی از مالکیت شرکت ها در اختیار سهامداران حرفه ای عمده قرار دارد که بر خلاف گروه سهامداران جزء، اطلاعات داخلی با ارزش درباره چشم اندازهای آتی و راهبردهای تجاری و سرمایه گذاری های بلند مدت شرکت، از طریق ارتباط مستقیم با مدیران شرکت در اختیار ایشان قرار می‏گیرد. در این پژوهش تاثیر دامنه فعالیت های مدیریت سود بر سطح سود تقسیمی اعمال شده در شرکت‏ها و میزان توزیع آن، بررسی شده است. با توجه به مباحث فوق در این پژوهش دو فرضیه مورد آزمون قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل‏های آماری حاکی از رد فرضیه اول و تایید فرضیه دوم می باشد. بر اساس این نتایج، دامنه فعالیت های مدیریت سود در شرکت های نمونه آماری مورد مطالعه، متاثر از سطح سود تقسیمی در این شرکت ها نمی باشد. همچنین نتایج نشان داد که رابطه مثبت و معناداری میان تغییرات سود تقسیمی‏ و مدیریت سود وجود دارد. در ادامه نتایج مذکور تحلیل و تفسیر شده است.
۵-۳-۱- تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها
الف) نتیجه آزمون فرضیه اول
بین دامنه اتکا به فعالیت های مدیریت سود و نسبت پرداخت سود سهام رابطه معنی داری وجود دارد.
فرضیه اول به دنبال یافتن ارتباط میان مدیریت سود و میزان سود تقسیمی شرکت ها است. نتایج آزمون فرضیه اول نشان می دهد که آماره F برابر با ۱۱/۵۸، آماره t برابر با ۳۷/۰ و سطح معناداری بدست آمده از رگرسیون چند گانه ۷/۰ می باشد. در فرضیه اول وجود رابطه معناداری میان اقلام تعهدی اختیاری و پرداخت سود سهام در سطح اطمینان ۹۵/۰ رد شده است. زیرا نتایج بدست آمده حاکی از عدم رابطه ای معنی دار در سطح خطای ۰۵/۰ است.
این یافته در انطباق با تحق

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

یق هوی یوان و همکاران (۲۰۱۰) و جهانزیب و همکاران (۲۰۱۲) که به بررسی مدیریت سود و سیاست‏های تقسیم سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار چین و پاکستان پرداختند بوده و منطبق با تحقیق اعتمادی و جوادی مزده (۱۳۸۸) است، اما در تضاد با نتایج یافته‏های‏ طالبی (۱۳۸۹) و خدادادی و جان جانی (۱۳۹۰) است. طالبی در تحقیق خود با عنوان “ارزیابی نوع مدیریت سود و بررسی اثر ساختار مالکیت و اندازه شرکت بر روی مدیریت سودآوری آتی” نشان داد که متغیر اقلام تعهدی اختیاری با بهره گرفتن از شاخص های (EARNt+1∆) و (CFOt+1) در سطح اطمینان ۹۵% معنی دار بوده، اما با بهره گرفتن از شاخص (NDNIt+1) در سطح اطمینان ۹۵% معنی دار نیست. با توجه به اینکه این متغیر در دو شاخص از مجموع سه شاخص سودآوری آتی معنی دار است پس می توان نتیجه گرفت که در مجموع بین اقلام تعهدی اختیاری و سودآوری آتی رابطه معنی داری وجود دارد.
خدادادی و جان جانی (۱۳۹۰) در پژوهشی به بررسی رابطه مدیریت سود و سودآوری شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد که بین مدیریت سود و نرخ سود تقسیمی رابطه معنی داری وجود دارد و شرکت هایی که مدیرت سود داشته اند نسبت به شرکت هایی که مدیریت سود نداشته اند در سطح سود هر سهم نرخ سود تقسیمی بالاتری داشته اند.
بنابراین چنین به نظر می رسد که نتایج فرضیه اول پژوهش حاکی از این است که دامنه فعالیت‏های مدیریت سود در شرکت ها، متاثر از سیاست های تقسیم سود در آنها نمی باشد. همچنین ضریب اندازه شرکت در فرضیه اول منفی بود. بنابراین شرکت های بزرگ در شرکت‏های نمونه پژوهش، سود کمتری میان سهامداران خود توزیع می کنند. از سوی دیگر نتایج نشان می دهد که با افزایش نسبت پرداخت سود سهام، بازده حقوق صاحبان سهام نیز افزایش می یابد.
به طور کلی نتایج آزمون فرضیه اول بیانگر این است که در بورس اوراق بهادار تهران، مدیران از اقلام تعهدی اختیاری برای توزیع سود سهام بیشتر اوراق بهادار بنگاه های خود استفاده نمی کنند.
ب) نتیجه آزمون فرضیه دوم
بین دامنه اتکا به فعالیت های مدیریت سود و تغییرات سود تقسیمی رابطه معنی داری وجود دارد.
فرضیه دوم تحقیق در پی ردیابی رابطه ای معنی دار بین دامنه اتکا به فعالیت های مدیریت سود و تغییرات سود تقسیمی است. نتایج حاصل از آزمون فرضیه دوم نشان می دهد که مقدار آماره F برابر با ۱/۱۴، آماره t برابر با ۶۶/۳ و سطح معناداری بدست آمده از رگرسیون چند گانه نیز ۰۰۰۳/۰ می باشد که حاکی از وجود رابطه ای معنی دار میان دامنه اتکا بر فعالیت های مدیریت سود و تغییرات سود تقسیمی می‏باشد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه دوم نشان داد که ارتباط بین فعالیت های مدیریت سود در شرکت‏هایی که تغییرات سود تقسیمی پایداری دارند در سطح خطای ۰۵/۰ معنی دار است. به عبارت دیگر، در این‏گونه شرکت ها، مدیریت سود نسبت به سایر شرکت ها بیشتر است. لذا فرضیه دوم پژوهش تایید می‏شود.
این یافته در انطباق با تحقیق تهرانی و ذاکری (۱۳۸۸) که به بررسی رابطه بین کیفیت سود و سود تقسیمی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند است، اما مغایر با تحقیق پورحیدری و دیگران (۱۳۸۸) که به بررسی پایداری سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند است.
نتایج فرضیه دوم حاکی از این است که در زمان افزایش سریع درآمد (ترقی ناگهانی سود) مدیران شرکت ها ممکن است اقدام به کاهش سود گزارش شده نمایند. زیرا چنانچه سود دوره ای بالاتر از محدوده سقف مشخص شده در طرح پاداش باشد و آن بخش از سود نهایی، پاداش چندانی نداشته باشد، مدیریت سعی در انتقال درآمد به سال بعد خواهد داشت تا از پاداش افزوده آن در محدوده طرح پاداش برای سال آتی استفاده کند. از سوی دیگر بالا رفتن و ترقی سود سبب می شود تا سهامداران، معیار و استاندارد سود مشمول پاداش را افزایش دهند که در میزان پاداش سال های بعد تاثیر منفی خواهند داشت. بنابراین طبق یافته های فرضیه دوم، رابطه منفی معنی داری بین تغییرات سود تقسیمی که درصدی از تغییرات سود خالص است با سیاست های تقسیم سود وجود دارد.
بنابراین أنچه از نتایج فرضیه دوم پژوهش برمی آید این است که مدیران سود گزارش شده سال قبل را به عنوان آستانه مهمتری نسبت به سطح سود صفر در نظر می گیرند و انگیزه ها برای دستکاری سود در چنین مواقعی بیشتر می شود. مدیران و سرمایه گذاران نهادی عمده نیز وقتی انگیزه برای دستکاری سود بالاست، نقش ضعیفی در اعمال محدودیت ها برای چنین رفتاری دارند. از سوی دیگر با تامل و مقایسه نقش مدیران غیر موظف و سرمایه گذاران نهادی عمده هنگامی که سود مدیریت نشده کمتر و بالاتر از آستانه هاست، می توان دریافت، نظارت بر عملکرد مدیران شرکت ها نامتقارن است و در شکل ضعیف تاکید اصلی آنها بر محدود کردن مدیریت سود افزایشی است. اما چنین به نظر می رسد که نظارت سهامداران و سرمایه گذاران عمده نسبت به مدیران غیر موظف متقارن تر است.
با توجه به یافته های تحقیقات پیشین، به نظر می رسد که سیاست های تقسیم سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پایدار نیست، چرا که به منظور داشتن یک سیاست باثبات در تقسیم سود، مدیریت باید سود تقسیمی دوره قبل را مد نظر قرار دهد. تغییرات سود تقسیمی بر اساس مدل لینتنر نشان دهنده آن است که با افزایش دامنه فعالیت های مدیریت سود در شرکت های ایرانی، تغییرات سود تقسیمی آنها نیز افزایش می یابد. بنابراین در صورت گرایش به
مدیریت سود فرصت طلبانه توسط مدیران، دارای سیاست های تقسیم سود پایداری نمی باشند.
در تحقیق حاضر به منظور بررسی بیشتر با بهره گرفتن از متغیرهای مداخله‏گر، اثر بازده حقوق صاحبان سهام، اندازه شرکت و اهرم مالی شرکت نیز بر سیاست‏های تقسیم سود در شرکت­های نمونه آماری مورد­­ مطالعه مورد آزمون قرار گرفت. نتایج ارائه شده در جدول (۴-۱۴) در رابطه با متغیرهای کنترلی نشان می‏دهد که ضرایب این متغیرها به جز اهرم مالی شرکت از لحاظ آماری معنادار است و بیانگر آن است که با سیاست‏های تقسیم سود شرکت‏های نمونه تحقیق رابطه معنی داری دارند.
جدول شماره (۵-۱) : خلاصه یافته های تحقیق

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

 

 

 

 

 

 

 

 

تطابق با سایر تحقیقات رد یا تائید فرضیه فرضیه های تحقیق
جهانزیب و همکاران (۲۰۱۲)
اعتمادی و جوادی مزده (۱۳۸۸)
رد شد بین دامنه توسل بر فعالیت های مدیریت سود و نسبت پرداخت سود سهام رابطه معنی داری وجود دارد. فرضیه اول
تهرانی و ذاکری (۱۳۸۸) تایید شد بین دامنه توسل بر فعالیت های مدیریت سود و تغییرات سود تقسیمی رابطه معنی‏داری وجود دارد. فرضیه دوم

۵-۴- نتیجه گیری کلی تحقیق
آنچه در جمع بندی و نتیجه گیری کل آزمون بین دامنه اتکا به فعالیت های مدیریت سود و سیاست‏های تقسیم سود می‏توان عنوان کـــرد این است که رابطه ای معنادار بین اقلام تعهدی اختیاری به عنوان شاخص مدیریت سود با نسبت پرداخت سود سهام در شرکت ها وجود ندارد و این نشانه‏ای از عدم گرایش مدیران به استفاده از اقلام تعهدی اختیاری برای توزیع سود سهام بیشتر اوراق بهادار در شرکت‏های نمونه آماری مورد مطالعه می باشد. نتیجه دیگر اینکه، رابطه مثبت و معناداری بین تغییرات سود تقسیمی و مدیریت سود در شرکت ها وجود دارد. همچنین رابطه منفی معنی داری بین تغییرات سود تقسیمی که درصدی از تغییرات سود خالص است با سیاست های تقسیم سود وجود دارد.
۵-۵- پیشنهادات
پس از انجام مراحل یک پژوهش علمی، اگر پژوهش بر اساس یک روند سیستماتیک و پژوهش‏گرانه صورت گرفته باشد، محقق می تواند نظراتی را هم در مورد یافته ها و نتایج پژوهش، راهکارها و پیشنهادهایی را به منظور بهبود اوضاع فعلی و بسط پژوهش های آتی بیان کند. بدین سبب در ادامه پیشنهادهایی توسط پژوهشگر ارائه می شود.
۵-۵-۱- پیشنهادهایی در راستای یافته های پژوهش
پیشنهاد مبتنی بر نتایج فرضیه اول:
با توجه به نتایج آزمون فرضیه اول که حاکی از عدم وجود رابطه ای معنی دار میان مدیریت سود و سیاست های تقسیم ‏سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بود، معیار عملکردی به غیر از سود می تواند گروه های استفاده کننده را در ارزیابی مطلوب و شفاف عملکرد مدیریت یاری رساند. در این راستا پیشنهاد می شود ارزش افزوده ایجاد شده توسط شرکت به همراه سود و جریان‏های نقدی توسط گروه های ذینفع مد نظر قرار گیرد.
با توجه به نتایج به دست آمده از فرضیه اول پژوهش، پیشنهاد می‏گردد تحلیل‏گران و سرمایه‏گذاران هنگام استفاده از صورت های مالی شرکت ها در تجزیه و تحلیل های خود جهت تصمیم گیری در رابطه با سرمایه گذاری در سهام شرکت ها به عوامل موثر بر مدیریت سود نظیر بازده حقوق صاحبان سهام و اندازه شرکت توجه داشته باشند.
پیشنهاد مبتنی بر نتایج فرضیه دوم:
همان طور که از نتایج تحقیق نیز برآمد، تغییرات سود تقسیمی و پایداری پرداخت سود سهام از عواملی است که نقش قابل توجهی در مدیریت سود شرکت ها در بورس اوراق بهادار تهران دارد، لذا سرمایه گذاران در تصمیم گیری های خود می‏توانند از یافته های علمی این تحقیق بهره برده و تحقیقات بیشتری در این زمینه انجام دهند.
نتایج آزمون فرضیه دوم تحقیق حاکی از آن است که رابطه مثبت و معناداری بین مدیریت سود در شرکت های نمونه تحقیق و تغییرات سود تقسیمی آنها وجود دارد. بنابراین نتایج این تحقیق می‏تواند در جهت ارزیابی وضعیت مالی و عملکرد واحدهای تجاری، مورد استفاده تحلیل گران مالی، سرمایه گذاران و سایر استفاده کنندگان از صورتهای مالی قرار گیرد.
با توجه به نتایج حاصل از فرضیه‏های تحقیق در خصوص تاثیر دامنه اتکا به فعالیت های مدیریت سود بر سیاست های تقسیم سود، در حوزه کاربردی به دست ‏اندرکاران تهیه و تدوین مبانی نظری گزارشگری مالی و استانداردهای حسابداری ملی توصیه می شود، نتایج این تحقیق و تحقیقات داخلی مشابه را در راستای ارتقای جایگاه مبانی نظری و ویژگی‏های کیفی خاص گزارشگری مالی را بر اساس رویه های حسابداری و شرایط موجود در بازار سرمایه کشور، مد نظر قرار دهند. بدین ترتیب در ادامه پیشنهادهایی برای پژوهش های آتی ارائه می شود .
۵-۵-۲- پیشنهادهایی برای پژوهش های آتی
با توجه به اهمیت پدیده مدیریت سود به نظر می رسد انجام پژوهش های بیشتر و با در نظر گرفتن جوانب دیگر به روشن شدن این موضوع کمک نماید. این پژوهش می تواند به عنوان الگویی برای پژوهش‏های بعدی قرار گیرد. بررسی تک تک عوامل تأثیر گذار بر مدیریت سود، می تواند موجبات درک بیشتر مفهوم و اهمیت مدیریت سود را فراهم آورد. آنچه پیشنهاد می شود شامل موارد زیر می باشد:
با توجه به اینکه در این پژوهش از مدل تعدیل شده جونز برای محاسبه اقلام تعهدی اختیاری استفاده شد، پیشنهاد می شود در پژوهش های آتی از سایر مدل ها به خصوص مدل کازنیک و مدل درآمدهای اختیاری استوبن (۲۰۱۰) برای برآورد اقلام تعهدی اختیاری و غیر اختیاری استفاده گردد.
پژوهش های آتی بایستی مدل بهتری برای تفکیک اقلام تعهدی به اختیاری و غیر اختیاری ایجاد کند. علاوه بر این، برای هر صنعت مدل خاصی ایجاد گردد تا بهترین نتیجه ممکن از انجام پژوهش هایی که اقلام تعهدی از متغیرهای اصلی انجام پژوهش هست حاصل شود و اشتباه در تفکیک این اقلام به حداقل ممکن برسد.
در این پژوهش، سه معیار سود خالص، سود سهام پرداختی و تغییرات سود تقسیمی در سال جاری(t) و سال قبل (۱-t) برای ارزیابی سیاست های تقسیم سود استفاده شد. البته در این پژوهش به دنبال اینکه کدام معیار سنجش، بهتر و مطلوب تر است نبودیم، اما در پژوهش های آتی می توان تلاش کرد معیار مطلوب‏تر شناسایی شود و یا معیار دیگری برای سنجش سود تقسیمی به کار برده شود.
بررسی تاثیر رقابت در بازار محصول بر مدیریت سود.
بررسی رابطه بین اندازه شرکت ها با سطح مدیریت سود آنها.
بررسی ارتباط بین سیاست های تقسیم سود و توان رقابتی صنایع.
بررسی تحقیق حاضر با بهره گرفتن از اطلاعات مالی شرکت های فعال در بازار فرا بورس.
۵-۶- محدودیت های تحقیق
در تمام تحقیقاتی که صورت می‏گیرد، محدود
یت ها جزء لاینفک تحقیق هستند. زیرا همین محدودیت‏ها هستند که زمینه را برای تحقیقات آتی و جدید را فراهم می سازند. این تحقیق نیز از این قاعده مستثنی نبود. در انجام این پژوهش، چندین محدودیت وجود داشته که احتمالا” بر نتایج و یافته های حاصله
تاثیر گذاشته است.
نتایج پژوهش حاضر تحت تاثیر صحت اطلاعات موجود در صورت های مالی شرکت ها است. این در حالی است که به نظر می رسد به طور نسبی در یادداشت های همراه صورت های مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و بر مبنای استانداردهای حسابداری ایران، افشا و طبقه‏بندی کامل و مناسبی از اجزای سود صورت نمی گیرد و حتی برخی اصول و رویه های موجود در این رابطه، توسط شرکت ها به طور صحیح، کامل و یکنواخت به کار گرفته نمی شود.
بی توجهی به سایر عوامل اختصاصی شرکت ها نظیر ویژگی های تجاری و مدیریتی و عوامل کلان اقتصادی که احتمال تاثیر بر پرداخت سود تقسیمی دارد، از محدودیت های این پژوهش است.
آثار ناشی از تفاوت در روش های حسابداری در ارتباط با اندازه گیری و گزارش رویدادهای مالی در شرکت های مختلف، می تواند بر نتایج پژوهش اثر گذاشته باشد.
با توجه به محدود بودن جامعه آماری به شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران که جزء شرکت های تولیدی بوده و سال مالی آنها منتهی به پایان اسفند ماه باشد، تعمیم نتایج به سایر شرکت ها بایستی با احتیاط انجام شود.
پیوست ها
پیوست شماره یکنام شرکت های نمونه تحقیق

عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ردیف نام شرکت ردیف نام شرکت ردیف نام شرکت
۱ آبسال ۲۵ سایپا ۴۹ کاشی نیلو
۲ آهنگری تراکتورسازی ۲۶ سیمان خزر ۵۰ کشت و صنعت پیاذر
۳ توسعه صنایع بهشهر ۲۷ سایپا شیشه ۵۱ گل گهر
۴ پتروشیمی خارک ۲۸ سیمان خاش ۵۲ لابراتوار رازک
۵ پتروشیمی شازند ۲۹ سیمان سپاهان ۵۳ لاستیک سهند
۶ داده پردازی ایران ۳۰ سیمان صوفیان ۵۴ داروسازی امین
۷ دارو سازی جابرابن حیان ۳۱ سیمان قائن ۵۵ لبنیات پاستوریزه پاک
۸ پشم و شیشه ایران ۳۲ سیمان کرمان ۵۶ محور سازان ایران خودرو
۹ پتروشیمی آبادان ۳۳ شیشه و گاز ۵۷ معادن منگنز ایران
۱۰ تراکتور سازی ایران ۳۴ گروه صنعتی بارز ۵۸ معدنی املاح ایران
۱۱ تهران دارو ۳۵ مخابرات ایران ۵۹ نفت اصفهان
۱۲ چرخشگر ۳۶ صنایع مس ایران ۶۰ نفت بهران
۱۳ حمل و نقل پتروشیمی ۳۷ صنعتی کیمیدارو ۶۱ نفت پارس
۱۴ حمل ونقل توکا ۳۸ صنعتی و شیمیایی رنگین ۶۲ نیرو ترانس
۱۵ خوراک دام پارس ۳۹ فراورده های نسوز اذر ۶۳ نیرو کلر
۱۶ داروسازی ابوریحان ۴۰ فولاد خراسان ۶۴ اندمین سایپا
۱۷ دارو سازی اسوه ۴۱ تاید واتر ۶۵ البرز دارو
۱۸ داروسازی داملران ۴۲ حفاری شمال ۶۶ ایران ترانسفو
۱۹ داروسازی زهراوی ۴۳ سرامیک اردکان ۶۷ ایران خودرو
۲۰ ذغال سنگ نگین طبس ۴۴ تکین کو ۶۸ ایران خودرو دیزل
۲۱ ریخته گری تراکتور سازی ۴۵ کارخانجات پلاسکوکار سایپا ۶۹ ایران دارو
۲۲ رینگ سازی مشهد ۴۶ کارخانه چینی ایران ۷۰ پتروشیمی فن آوران
۲۳ زامیاد ۴۷ کاشی پارس    
۲۴ سالمین ۴۸ کاشی سینا    

پیوست شماره دواقلام تعهدی اختیاری (DA)
روش محاسبه اقلام تعهدی اختیاری (DA) در شرکت آبسال در سال ۱۳۸۶ به شرح ذیل تشریح می‏گردد:
TAt = N.I– CFOt
TA(1386/آبسال)= ۷۱٫۱۲۷٫۱۴۵٫۲۴۹ – ۶۶٫۰۶۰٫۰۰۰٫۰۰۰ = ۵٫۰۶۷٫۱۴۵٫۲۴۹
NDA(1386/آبسال) = α۱ (۱/A1-86) + α۲ (ΔREV86 – ΔREC ۸۶/ A1-86) + α۳ (PPE ۸۶/ A1-86)
در این معادله مقادیر NDA ، ۱α ,۲α ,۳α مجهول است.
۱α ,۲α ,۳α پارامترهای برآورد شده خاص شرکت می باشد که از رابطه زیر و با بهره گرفتن از رگرسیون محاسبه می شوند.
TAit /Ait-1 = α۱ (۱/Ait-1) + α۲ (ΔREVit/Ait-1) + α۳ (PPEit/Ait-1)
جداول مربوط به رگرسیون در بخش تجزیه و تحلیل آماری وجود دارد.
۱α= ۴۰۷۰۰۰۰۰۰۰
α۲ = ۰۴۶/۰
α۳ = ۱۱۹/۰-
NDA = α۱ (۱/A1-90) + α۲ (ΔREV90 – ΔREC ۹۰/ A1-90) + α۳ (PPE ۹۰/ A1-90)
NDA(آبسال/۱۳۸۶) = ۴۰۷۰۰۰۰۰۰۰× (۱۱۷۵۲۹×۱۰) + ۰۴۶/۰ × (۰۴۷۳۲۶۷۱۲/۰- ) + (۱۱۹/۰-) ×۱۹۵۴۰۱۹۲/۰ = ۰۲۰۶۴۶۴۱۳/۰-
DA(1386/آبسال) = TA90/Ait-1 – NDA90 = ۰۰۵۹۵۵۳۸۲/۰ – (۰۲۰۶۴۶۴۱۳/۰) = ۰۲۶۶۰۱۷۹۵/۰
بدین ترتیب اقلام تعهدی شرکت های نمونه در تحقیق حاضر به شکل بالا محاسبه گردیده است.
پیوست شماره سه: خروجی نرم افزار (جداول مربوط به تجزیه و تحلیل های آماری)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ANOVAB
MODEL 1 SUM OF SQUARES DF MEAN SQUARE F SIG.
  REGRESSION .۴۹۸ ۳ .۱۶۶ ۱۱٫۵۴۱ .۰۰۰A
RESIDUAL ۴٫۹۷۴ ۳۴۶ .۰۱۴    
TOTAL ۵٫۴۷۱ ۳۴۹      
A. PREDICTORS: (CONSTANT), [ PPE / AT-1] , (DREV – DREC) / AT-1, [ 1 / AT-1]
b. Dependent Variable: TAt/ At-1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
COEFFICIENTSA
MODEL 1 UNSTANDARDIZED COEFFICIENTS STANDARDIZED COEFFICIENTS T SIG.
B STD. ERROR BETA
  (CONSTANT) .۰۱۲ .۰۱۱   ۱٫۱۰۸ .۲۶۸
[ ۱ / AT-1] ۳٫۹۷۶E9 ۱٫۱۹۸E9 .۱۷۱ ۳٫۳۱۸ .۰۰۱
(DREV – DREC) / AT-1 .۰۴۶ .۰۱۲ .۲۰۰ ۳٫۹۱۱ .۰۰۰
[ PPE / AT-1] -.۱۱۵ .۰۳۷ -.۱۶۱ -۳٫۱۲۲ .۰۰۲
a. Dependent Variable: TAt/ At-1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  DA DPO DIT – DI(T-1) EIT – EI(T-1) ROE SIZE LEV
N VALID ۳۵۰ ۳۵۰ ۳۵۰ ۳۵۰ ۳۵۰ ۳۵۰ ۳۵۰
MISSING ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰
MEAN .۰۱۲۲۷۸۱۰۸ ۱٫۰۸۸۰۲۹ .۰۰۷۷۱۸۹۳۷ .۰۱۱۴۱۸۱۶۴ .۳۴۰۵۱۰۴۱۸ ۱۱٫۰۰۱۸۶۲۸۲۱ .۶۰۶۹۰۵۰۹۸
STD. DEVIATION .۱۱۹۳۷۷۴۴۵۴ ۲٫۲۴۰۴۹۴۴ .۰۸۸۳۰۲۴۵۸۷ .۰۷۵۱۱۲۶۲۸۴ .۲۳۵۱۸۹۱۷۸۵ .۸۶۳۵۲۸۳۲۱۶ .۳۳۷۲۷۷۴۵۲۹
SKEWNESS ۲٫۴۹۵ ۵٫۸۶۷ -۲٫۶۲۳ .۴۲۸ ۳٫۵۶۱ .۳۲۹ ۱۱٫۳۰۱
STD. ERROR OF SKEWNESS .۱۳۰ .۱۳۰ .۱۳۰ .۱۳۰ .۱۳۰ .۱۳۰ .۱۳۰
KURTOSIS ۱۹٫۸۷۹ ۴۲٫۱۹۲ ۵۳٫۴۷۵ ۹٫۶۲۴ ۲۹٫۶۲۳ .۲۳۳ ۱۷۹٫۰۹۵
STD. ERROR OF KURTOSIS .۲۶۰ .۲۶۰ .۲۶۰ .۲۶۰ .۲۶۰ .۲۶۰ .۲۶۰
MINIMUM -.۲۷۱۲۱۰۹ .۰۰۰۰ -.۹۷۶۱۲۳۸ -.۴۴۸۷۳۹۳ .۰۰۷۴۱۰۲ ۸٫۱۵۸۳۶۲۵ .۰۶۶۷۳۷۹
Maximum ۱٫۱۰۴۵۷۰۶ ۲۱٫۷۹۰۰ .۶۵۷۷۸۷۸ .۳۷۹۸۴۹۰ ۲٫۶۹۶۷۸۰۲ ۱۳٫۳۰۶۰۴۲۹ ۵٫۹۳۶۹۳۳۱

Statistics
NPar Tests

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ONE-SAMPLE KOLMOGOROV-SMIRNOV TEST
  DPO
N ۳۵۰
NORMAL PARAMETERSA,B MEAN ۱٫۰۸۸۰۲۹
STD. DEVIATION ۲٫۲۴۰۴۹۴
MOST EXTREME DIFFERENCES ABSOLUTE .۳۱۳۶۱۸
POSITIVE .۳۰۰۳۹۵
NEGATIVE -.۳۱۳۶۱۸
KOLMOGOROV-SMIRNOV Z ۵٫۸۶۷۲۶۲
ASYMP. SIG. (2-TAILED) .۰۰۰
A. TEST DISTRIBUTION IS NORMAL.
b. Calculated from data.

NPAR TESTS
/K-S(NORMAL)=DPO
/MISSING ANALYSIS.
NPar Tests

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ONE-SAMPLE KOLMOGOROV-SMIRNOV TEST
  DPO
N ۳۵۰
NORMAL PARAMETERSA,B MEAN -.۷۶۴۵۵۷
STD. DEVIATION ۱٫۵۲۵۳۳۷
MOST EXTREME DIFFERENCES ABSOLUTE .۰۳۵۲۰۸
POSITIVE .۰۳۵۲۰۸
NEGATIVE -.۰۲۲۹۳۰
KOLMOGOROV-SMIRNOV Z .۶۵۸۶۷۸
ASYMP. SIG. (2-TAILED) .۷۷۸۴۵۰
A. TEST DISTRIBUTION IS NORMAL.
b. Calculated from data.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-12-19] [ 09:58:00 ق.ظ ]




، میان و نتیجه تشکیل شده است که هر یک بخش مهمی از کل را در بردارد.

فیلم روایت کشمکش شخصیتها درمتن هاست. سه نوع شخصیت را در فیلم ها می توان باز شناخت: مثبت، منفی و خاکستری. بسته به ژانر فیلم ممکن است شخصیت های خاکستری حضور بیشتر و یا کمتری داشته باشند؛ اما به هر حال در متن هر فیلم خواه نهان و خواه آشکار روایتی اخلاقی از نیکی و بدی مستتر است که هر شخصیتی سهمی از آن را با خود دارد.

امروزه فیلم یکی از مهمترین روایت های در دسترس ماست که نقش قابل توجهی در شکل دهی به معرفت و شناخت ما از اکنون، تاریخ و خیر و شر دارد. از این رو اهمیت دارد که روشن سازیم فیلم های مختلف چه روایت یا روایت های اخلاقی را بازنمایی می کنند؟ چه امری را خوب و چه امری را ناپسند می شمارند؟ این اعمال نیک و بد چه سرانجامی در فیلم پیدا می کنند؟ و سرانجام جامعه به جهت اخلاقی چگونه بازنمایی می شود؟

از جمله ابزارهای موجود در زندگی بشری که از طریق آن به خلق و باز تولید نشانه های فرهنگی در دوران مدرن پرداخته می شود،سینماست.

سینما یکی از معدود هنرهای هفت گانه ای ست که در تقسیم بندی مدرن امکان برخورداری از بازنمایی عناصر و مولفه های صوتی- تصویری را داراست. این رسانه از سویی به تغییر جهان اطراف بشر امروزی دست زده است و از سوی دیگر لازم است تا برای فهم نحوه ی تاثیر آن در حوزه ی شناخت بشری از شیوه های مدرن بهره جست. نشانه شناسی یکی از این طرق است که می توان به وسیله ی آن به چنین مهمی نائل شد. (شریعتی وشالچی، ۹۶)

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

ویژگی تأثیر گذار بودن نوشته های بیضایی،در زبان و نوشتار اوست که ارتباطی ویژه و جدا نشدنی بین اثر و مخاطب ایجاد می کند ،چه در اثری مانند مرگ یزدگرد که متنی بسیار ادبی و سنگین برای عوام دارد و چه در باشو،غریبه کوچک که گویش گیلکی دارد و فهم زبان برای افراد غیر، در ابتدا ی شروع داستان کمی دشوار است، اما ویژگی های سبکی بیضایی به گونه ای است که این ارتباط با این شرایط نیز قطع نمی شود و این ویژگی یک فیلمنامه خوب است که آن را تبدیل به فیلمی موفق، تأثیر گذار و فراموش نشدنی می کند.

۳-۲ تدوین

تدوین به جای نشان دادن واقعیت در پی اندیشیدن به واقعیت است. تدوین در بهترین حالت جهان بینی نظریات کارگردان را آشکار می کند و نه خود موضوع را. تدوین آفرینش یک معناست که در خود تصاویر به گونه ای عینی وجود ندارد و تنها از نسبت میان این تصاویر به دست می آید، نسبتی که ساخته و پرداخته نیت یا اراده ی کارگردان و تدوینگر است. تدوین، حتی اگر سینماگر نخواهد، یک معنا را برجسته می کند و در تحلیل نهایی، یک معنا را حفظ می کند، تدوین معنایی را که مقصود سینماگر است باقی نگه می دارد. (احمدی، ۱۳۸۹: ۱۷۹)

۳-۳ اسطوره در سینمای بهرام بیضایی

در این جا نام تعدادی از اساطیر مهم ایرانی آورده می شود که دلیل انتخاب آن ها، استفاده بهرام بیضایی از این اساطیر و یا اشاره ای بر آن ها در فیلمنامه هایش بوده است.

۳-۳-۱ مهر / میترا

مهر در اوستا میثر Mithra و در پارسی باستان و سانسکریت میترا Mitra آمده است و در اوستا «میثر» به معنی پیمان و معاهده است، همچنین نام ایزد فروغ یا فرشته روشنایی است. در زبان فارسی مهر به معنی خورشید به جای مانده و نیز نام هفتمین ماه از سال و شانزدهمین روز از هر ماه است.. (رحیمی ورهبین، ۱۳۸۳: ۳۴)

مهر همراه با خورشید از مشرق به مغرب می رود پس از فرو رفتن خورشید نیز به زمین می آید و بر پیمان ها نظارت می کند و برای بهتر انجام دادن چنین وظیفه ای صفت خدای همیشه بیدار را دارد و هرگز خواب به چشمانش نمی آید. (آموزگار، ۱۳۸۱: ۲۰) مهر همچون میانجی میان خدا و مردمان، رهاننده یا رستگار کننده یا رهایش گر مردمان است از این رو صفت و لقب برجسته ی او «سوشیانس» است به معنی رهاننده (مقدم، ۱۳۸۸: ۶۸)

۳-۳-۲ ناهید/ اناهید

ایزد بانویی با شخصیتی بسیار برجسته که جای مهمی در آیین های ایران باستان به خود اختصاص می دهد. آناهیتا پاکی و بی آلایشی معنی می دهد. این ایزد بانو با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی به صورت الهه ی عشق و باروری نیز در می آید؛ زیرا چشمه ی حیات از وجود او می جوشد و بدینگونه «مادر خدا» نیز می شود، به عنوان ایزدبانوی باروری، زنان در هنگام زایمان برای زایش خوب و دختران برای یافتن شوهر مناسب به درگاه او استغاثه می کنند. او نطفه ی مردان را پاک می کند و زهدان زنان را برای زایش آماده می سازد. (آموزگار، ۱۳۸۱: ۲۴-۲۲)

۳-۴ بن مایه های مشترک در آثار بیضایی

۳-۴-۱ زن در آثار بیضایی

با توجه به این که سینما یکی از مظاهر تمدن جدید هنر، صنعتی است که نمی توان منکر تأثیر شگرف و گسترده ی آن بر فرهنگ عامه بود، زیرا بر مبنای مقتضای ماهیت خود می توان پیام هایی را متناسب با نیات درونی فیلم ساز به گروه مخاطبان و پیام گیران منتقل سازد. سینما،عنوان زبان احساس، تعقل و تبلیغ،هنری تکنولوژیک است که نقش اساسی در تحول فرهنگ ها و اصطلاح نگرش ها و الگو سازی برای انسان ها و عصر ها دارد.

این ابزار فرهنگی در بستر نظام فرهنگی می تواند اشاعه دهنده ی باور های فرهنگی آن نظام باشد همچنین نقش به سزایی در به تصویر کشیدن و تثبیت جایگاه زن در جامعه دارد.(وریجی کاظمی و جوادی یگانه،۲۰۲)

البته همانطور که پیش تر ذکر آن رفت، هر فیلم خوب، نیازمند داشتن فیلمنامه ای موفق است.بیضایی در معرفی زنان و جایگاه آن ها در جامعه ی ایرانی در دوران مختلف اعم از دوران تاریخی ایران(قبل از اسلام)، دوران گذشته(اوایل انقلاب) و همچنین دنیای معاصر، با توجه به نیرو و توان واقعی آن ها دیدی ویژه و خاص و البته صادقانه داشته است و به خوبی وضعیت او را در مقابل جامعه ی مرد سالار و مشکلات آن نشان داده است.

او برای این امر به ریشه ها ی وجودی زن در تاریخ و اسطوره برگشته و آن را در زنان امروزی به نمایش گذاشته،ریشه هایی که اغلب به دست فراموشی سپرده شده اند، ریشه هایی که از الهه گان بزرگ ایرانی _آناهیتا_ گرفته شده.بیضایی با رویکردی پست مدرن در جامعه ای نه چندان مدرن اما معاصر ایران آن ها را به تصویر کشانده است.

زن در آثار بیضایی، یک زن در واقع آرمان خواه جامعه ی ما را نشان می دهد، به گونه ای نشان دهنده و نماد آرمان و گونه ای از اسطوره ها و مفهوم ما در ناخودآگاه یا «مادر مثالی» نشأت گرفته،«مادر مثالی» که به آن کهن الگو ها می گوییم.این بحث را یونگ بنا گذاشت،یونگ معتقد بود که در ناخودآگاه همه ی انسان ها یک کهن الگو یا یک صورت مثالی مشترک است.

هر چیزی که رشد دهنده و پرورش دهنده است و هر چیزی که به ترتیبی می خواهد ما را به رشد و شکوفایی برساند و مهرش را نصیب ما کند و ما را مراقبت کند با مفهوم مادری در ارتباط است،این کهن الگو در آثار بیضایی به اوج خودش می رسد و زنان آثار بیضایی جنبه نمادین دارند.

بر خلاف زنان آثار بیضایی،زنان در آثار اکبر رادی(یکی دیگر از نمایشنامه نویسان معاصر بیضایی)، زنانی بسیار واقع گرا هستند آن ها دقیقا تصویری از جامعه ی خودشان هستند، زنی که با شرایط سخت جامعه می تواند سازگاری و هماهنگی داشته باشد.(یثربی،۷۵)

در واقع نوشتن و در مرکز قرار دادن زن در آثار بیضایی، در تأیید این امر نیست که او یک فمینیسم است چرا که در مصاحبه ای که با محمد عبدی داشته این نکته را اذعان کرده ؛«به نظرم فمینیسم تا موقعی که تبدیل به تهمت نشده بود،برای خودش معنای دیگری داشت.حالا بعضی برای تخطئه ی دیگران از این سوژه استفاده می کنند.به هر حال در افق زمانیکه کار را شروع کردم که پنجاه درصد جامعه_ و اگر نه بیشتر_ زنان هستند که من نمی شناسم،همچنان که فکر می کردم پنجاه درصد دیگر مردان هستند که من آن هارا هم نمی شناسم.در فرهنگ ادبی گذشته ی ما،غیر از شاهنامه و هزار و یک شب،هیچ پس زمینه ای برای شناخت انسان،مرد و زن و هر دو ،وجود ندارد.در حالی که تئاتر نویسی اصلا یعنی شناخت انسان، مردوزن و موقیت شان. وقتی این ضعف را در خودم کشفکردم، شروع کردم به کوشش در آموختن و دقت کردن در جهان پیرامون، و کوشش کردم از طریق نوشتن کشف کنم یا کشف را به صورت نوشته در بیاورم.این در واقع پذیرش نادانی ام نسبت به جهان و ساکنان آن بود».(عبدی،۱۳۸۳ : ۸۳-۸۲)

زنان در آثار بیضایی از جایگاه خاصی برخوردارند و حضور آن ها حتی مهم تر از حضور مردان است، البته این بدان معنا نیست که زنان جای مردان را می گیرند بلکه برعکس با ویژگی های زنانه خود، زمام امور را به دست می گیرند و سعی در ایفای نقش مردان ندارند، اما به طور مثال،زن در آثار مسعود کیمیایی، دارای درجه و دسته ه ای مختلف، از جمله ، زن نجیب، زن نا نجیب است که این تقسیم بندی بر اساس مقاله ای که توسط حمیرا آزمانی بر روی آثار مسعود کیمیایی انجام شده است(آزمانی،۶۸) و یا زن در آثار حاتمی کیا، که اکثرا حالتی ضعیف و احساساتی دارند و در تصمیم گیری ها با شک و تردید مواجه می شوند.

در مقاله ای تحت عنوان(نشانه شناختی تصویر زن در سینمای حاتمی کیا) نوشته ی سید محمد مهدیزاده و معصومه اسمعیلی،که بر روی چهار فیلم، زنان را در آثار نامبرده بررسی کرده، شخصیتی که از زنان آثار حاتمی کیا نشان داده شده، افرادی هستند که بیشتر وابسته یک مرد هستند هم برای تصمیماتی که می گیرند و یا راهی را که در زندگی خود انتخاب می کنند.

این زنان، زنان واقع گرای جامعه هستند که تا حدودی از ریشه های اسطوره ای خود جدا مانده اند و در گیر جامعه و دنیای پیش روی خود که اکثرا مرد ها برای آن ها ساخته اند، شده اند،اما همانطور که دیده می شود، زنان آثار بیضایی در بدترین و سخت ترین شرایط زندگی از ریشه ها دست نمی کشند و همچنین قوی و قدرتمند به راه خود ادامه می دهند و در آخر نیز پیروز مندانه از نبرد با مشکلات جامعه باز می گردند.

البته در آثار بیضایی نیز واقع گرایی وجود دارد، در واقع تمامی فیلمنامه های اتنخاب شده یک واقعه یا حقیقتی ساده و روشن را بیان می کنند،که تفاوت در نحوه ی بیان و ایجاز های نمایشی آن است که اثر را گاه به سوی فرا واقع گرایی یا آرمان گرایی هدایت می کند.

در باشو، غربیه ا کوچک،بهرام بیضایی به رغم توانایی در جهت بهره برداری از مردم و پیش کشیدن مقوله ی واقیعت پردازی، با حذف کنش های اضافی مردم، و انتخاب کنش هایی که آمیزه ای از عناصر نمایشی و زندگی را توأمان در معرض دید قرار می دهد، به پرداختی موجز و دقیق از زندگی _ و واقعیت_ دست می یازد.

مردمی که در واقعیت اثر بیضایی تجلی یافته اند،حضوری پررنگ،واقعی،زنده،و در عین حال نمایشی بر پرده دارند.عنصر تخیل و وهم،نیز جزئی عادی و جدایی ناپذیر از آن واقعیتی است که هنرمند ساخته و پرداخته است.

از این روست که حضور مادر باشو در هیأتی غریب در خطه ی شمال، صرفا از باور ساده ی ناشی از مهرورزی کودکانه خارج شده، به عنوان مابه ازای درونی نایی جان در صحنه ی پی جویی باشو، با نشان دادن مسیر در میان راه طوفانی، نیزکار می کند.در این جا تداخل وهم و واقعیت و آفرینش هنرمندانه در سه فصل از داستان به اوج خود می رسد؛

۱٫بازتاب واقعیت با بهره گرفتن از مضامین فرا واقعی

۲٫در هم تنیده شدن دو عامل ذکر شده به عنوان یک کل

۳٫در هم ریختن،تداخل و یکسان شدن عناصر زمان و مکان(عبدی،۱۳۸۳: ۲۰۶-۲۰۵)

در آثار اولیه ی بیضایی نیز، زنان حالت اسطوره ای خود را ندارند؛ در فیلم رگبار، زن شکل جدی به خود نگرفته بلکه فقط بچه ای دربغل دارد و پشت مرد خود ایستاده و حرفی نمی زند (همان،۱۱۷) اما این امر رفته رفته، حالتی تکاملی پیدا می کند و زنان جایگاه ویژه و جدی خود را در آثار بیضایی پیدا می کنند.

به طور مثال زن در مسافران (مادربزرگ) با عاطفه و محبتی که دارد مانع مرگ مهتاب و عزیزانش شده و این عاطفه او بود که آن ها را به خیال و باور او برگرداند و مانع از رفتن آن ها شد.

یا در سگ کشی این محبت و عاطفه گلرخ کمالی نسبت به همسر خود و ادای دین او، به ناصر معاصر است که تمام سختی ها را تحمل می کند و در میان راه این مسئله را نه در حد یک ادای دین بلکه بیشتر از آن، که برای امتحان خودش ادامه می دهد و تا آخر با موفقیت پیش می رود و همینطور در باشو، غریبه کوچک که اساسا بر محور محبت و عشق مادرانه می چرخد و مانند داستانی واقعی و مستندگونه، عشق مادرانه یک زن را به یک فرزند نشان می دهد و در چریکه تارا، باز موضوع بر سر مهر تاراست که مانع زندگی آشوب (برادر شوهر تارا) و درماندگی قلیچ و از همه مهمتر،مانع از رفتن مرد تاریخی شده که علی رغم پیدا کردن شمشیر،عشق تارا نمی گذارد که او برود و به زمان و دیار خود بپیوندد.

البته در میان، زن مورد نظر بیضایی با زنان معمولی کمی فرق دارد، آن ها علاوه بر داشتن محبت و مهر و عشق، دارای قابلیت های ویژه ای اند که می توانند آن ها را در پیشبرد اهداف بزرگشان یاری کنند، ویژگی هایی مانند صداقت، قدرت در تصمیم گیری، کنترل احساسات، منش رفتاری اندیشمندانه، صاحب تفکر و …که به طور کلی خنثی نیستند و منتظر اتفاق نمی نشینند بلکه خودسرنوشت و تقدیر را تغییر می دهند و دراین راه تمام آنچه را که دارند به کار می گیرند تا پیروز میدان شوند.

گویی زن اسطرلابی است که می توان از پهنه ی آن نه تنها مناسبات اجتماعی که همه هستی را رصد کرد، او آینه ای است برای وانمایی تاریخ و تاریخ حقیقی و روایتگر همه ی ستم هایی که انسان این سرزمین در طول تاریخ و در شرایط گوناگون ناچار به تحمل آن بوده است و زنان از این همه، سهمی بیش از مردان داشته اند. (اعلم، ۶)

اما به قول م.رایانی مخصوص، نکته این جاست که زن در جایگاه زنانگی خود طرح می شود، یعنی از آنچه هستند فراتر نمی روند، شاید زن ها در آثار بیضایی گاه قدرتمند ظاهر شوند پوزه ی صدها و ده ها مرد را به خاک بمالند؛ اما این عمل آن ها، از سرزنانگی وزن بودن آن هاست، هیچ گاه زن قدرتمند بیضایی، جاپای مردها نمی گذارد. (رایانی مخصوص ۶۱)

جایگاه حضور زن در آثار بیضایی بسیار مهم و قابل دیدن است و یا حتی می توان گفت اساسی است، این نگاه زنان را که در بعضی از آن ها، تبدیل به مادرانی مهر آور می شوند، دیدی کمابیش فمینیستی به آثارش بخشیده. زنانی که در این پنج فیلمنامه حضور دارند، زنانی قدرتمند در حیطه ی اجتماع و خانواده هستند، و تا آنجا پیش می روند که خلاف عادات مردسالاری جامعه مرد را به دنبال تصمیمات خود می کشانند.

زنان خلاف عادات جامعه حرکت می کنند و از درایت و هوش سرشار برخوردارند و این نگاه ریشه در اسطوره های ایرانی دارد که باز می گردد به الهه ی «آناهیتا» یکی از مهمترین الهه های ایران باستان.

زنان خلاف سنت حرکت می کنند، البته منظور سنت هایی است که حق زن بودن یا تا حدودی انسان بودن را از آن ها گرفته و این زنان، به دنبال احیای حقوق خود راه می روند شاید بتوان گفت (اتفاقا) موفق می شوند اما برای این کامیابی بهایی سنگین نیز می پردازند.

گلرخ کمالی در فیلم سگ کشی زنی است وفادار به شوهر و دوستدار او و این نکته از زمانی آغاز می شود که، گلرخ علاوه بر شک به خیانت نسبت به همسر خود او را ترک می کند، تا ناصر معاصر آزادانه تر تصمیم بگیرد و راهی را که می خواهد پیش ببرد.

و این وفاداری در آنجا جا به اوج خود می رسد که پس از بازگشت از شهرستان، حاضر است هر کاری بکند تا شوهر خود را از منجلاب بیرون بکشد و در نهایت عشق او منجر به پیروزی او می شود.

در نگاهی دیگر به فیلم، احساس ترحم نسبت به گلرخ، از سوی مخاطب برانگیخته می شود، اما نگاهی دوم نیز وجود دارد و آن رسیدن به یک پختگی و دستیابی به حقیقت است که گلرخ پس از طی مراحل سخت آن را کسب کرده و در پایان، این اوست که برنده شده و زندگی اش با وجود زخم هایی که برداشته اما رنگ و بویی عمیق تر به خود می گیرد.

گلرخ در این راه زخم هایی برداشته که در ابتدا خود را به دلیل ترک همسرش مستحق آن می دارد و راهی برای جبران غفلتش می داند، اما در نیمه ی راه، این مسأله را شخصی تر می کند و به خاطر ظلمی که در حقش به خاطر زن بودن شده، می خواهد که آن را به پایان برساند.

«حالا دیگر نمی تونم ول کنم، نه حالا دیگه به خاطر اون نیست، به خاطر خودمه.

من نمی تونم شکست بخورم. من قیمت زیادی پاش دادم، از تحقیر و التماس تا …»(بیضایی،۱۳۹۲ :۸۸)

در این باره هوشنگ علم می نویسد: سگ کشی در روایت ظاهری اش نمایشگر مظلومیت زن در جامعه ی مرد سالار است. جامعه ای که با نگاه (زن – کالا) نگر، به مرد اجازه می دهد از (زن) به عنوان ابزاری برای منافع ومطامع خود بهره جویی کند. اما در پس و پشت این لایه ظاهری، بیضایی، بی مقداری و حقارتی مردانی را هم که در چنبره ی باورهای غلط سودازدگی هایشان سرگردان مانده اند، در آینه ی حضور زن به نمایش می گذارد.

نمایشی که نه فقط در قالب زمان فیلم که حتی بعد از خروج تماشاگران از سالن تاریک سینما در ذهن او تداوم می یابد و حس انزجار نسبت به مردانی را که درنهایت نصیبی جز قربانی شدن ندارند تداوم می بخشد. (اعلم،۶)

در ابتدای فیلم، همزمان با رفتن جواد مقدم شریک ناصر معاصر، همسر او، گلرخ باز می گردد و در یک تحلیل جانشینی، گلرخ جانشین جواد مقدم می شود، و به جای این که هواپیمای جواد مقدم بلند شود هواپیمای گلرخ به زمین می نشیند، داستان بین دو نگاه متعجب گلرخ و هیجان زدگی او قرار می گیرد. ابتدای فیلم زمانی که به تهران می آید : تغییراتی را می بیند که قبلا ندیده.از دست دادن خانه، ماشین شکاری ناصر معاصر که نماد او نیز هست، تغییر در فضای خیابان ها به دلیل ساخت و ساز، و همینطور در آخر داستان که گلرخ باحقیقت روبه رو می شود، همسر گلرخ، ناصر معاصر، که اتفاقا انتخاب نام او ارتباطی با ویژگی هایش نیز دارد، ناصر معاصر نماد یک فرد فریب کار در دنیای معاصر و امروزی است که از همسرش به عنوان طعمه برای آینده خود استفاده می کند.

و اما زن در مرگ یزدگرد، در یک فضای تاریخی متفاوت ظاهر می شود اما با این حال باز هم همان اقتدار و درایت زن امروزی و معاصر را در حفاظت از خانه و خانواده خود دارد. دراین داستان یک خانواده سه نفره متعلق طبقه ی فرودست جامعه حضور دارند (زن، دختر، مرد آسیابان) که نمادی از کل جامعه ی آن زمان (مردم) هستند و با افراد حکومت در حال مقابله به سر می برند.

می توان دوباره زن قدرتمند نگاه بیضایی را دید که حتی از مرد خود نیز قوی تر ظاهر می شود و در میان توفان که نمادی از مشکلات و مصائب زندگی آن هاست، تنها خود را ایستاده در مقابل آن ها تصور می کند زمان صحبت یا توضیح خانواده آسیابان به افراد پادشاه، در حالی که دختر و مرد از مرگ و توضیح چگونگی رخ دادن اتفاق به آن ها عاجزند زن خود را اینگونه معرفی می کند:

«اینک دشمنان از همه سو می تازند، چون هشت گونه بادی که از کوه و دامنه، و از جنگل و دشت، از دریا و رود، از ریگزار و بیابان می رسد.

در میان این توفان ایستاده منم…»(بیضایی،۱۳۸۹: ۱۲)

و در آخر تصمیمی عجیب می گیرد، اینکه همسر خود را جای پادشاه ایران زمین جا بزند. و ازاین طریق زندگی را برخود و خانواده اش ببخشد، و این زمانی است که نزدیکان پادشاه، که سر کرده خود را به درستی نمی شناسند، و فقط او را از نقاب، زره، کمربند و بازوبند طلایش می شناسند و این خود نمادی از ناآگاهی یا نادانی آن هاست و نشانه ای از نشناختن پادشاه واقعی توسط زیردستان، نزدیکان و بزرگان پادشاه.

همانطور که گفته شد زن در مرگ یزد گرد چهره ای متفاوت دارد، و آن این که از موقعیت و جایگاه خود بر خلاف مرد آسیابان ناراضی است و این همان تعریفی است که هگل از بنده دارد.

در این جا بنده در مقابل خدایگان قرار می گیرد و معنا می دهد (خانواده آسیابان در مقابل یزدگرد شاه)، هگل دو لحظه در زندگی بنده را برای تکامل خودآگاهی ضروری ذکر می کند.، ترس از مرگ و کار. ترس از کشته شدن به دست خدایگان است که بنده را وادار به عقب نشینی از پیکار می کند و جایگاه بندگی را برای او رقم می زند.

ولی ترس از مرگ برای رسیدن به کمال کافی نیست. ترس از کشته شدن به دست خدایگان، بنده را وادار به کار کردن می کند و بنده با کار کردن، ارباب طبیعت می شود و آن را دگرگون می سازد. او بیان می دارد که تنها با کار است که انسان از معنی، ارزش و ضرورت تجربه ای که در ضمن ترسیدن از قدرت مطلق به او دست می دهد آگاه می شود.

نتیجه کار مظهر اندیشه ی بنده است .بنده با کار کردن خویشتن را تحقق می بخشد و از این که وجود دارد، آگاه می شود.(مرندی و اکبری،۱۹۳)

پس در مرگ یزد گرد، مرد آسیابان بنده ای است که خصوصیات بنده ای را ندارد که هگل تصور می کند، زیرا نتوانسته است به این باور دست یابد که جایگاه او نیز به اندازه جایگاه شاه اهمیت دارد. او آنچنان تحت تأثیر شاه قرار دارد که نمی تواند به اهمیت وجود خود به عنوان بنده پی ببرد.

آسیابان غافل از این امر است که تداوم دیالکتیک به طور مناسب منجر به این می شود که بنده موقعیت خود را بهبود بخشیده واز این طریق به آگاهی درست از خود دست یابد. او نمی داند که(خود) بنده در دیالکتیک با خدایگان شکل می گیرد.

بدین ترتیب، مرحله ترس و بندگی بگذرد تا به مرحله ی کار وارد شود اما زن نیز که درک درستی از موقعیت خود ندارد، از یک جهت می توان زن را به بنده ای که هگل تعریف می کند، شباهت داد و آن اهمیتی است که او به حفظ زندگی می دهد و تلاشی است که برای زنده ماندن می کند.

زن همانند بنده هگل، آگاه است که حیات برای او از همه چیز مهم تر است. زن نمی تواند برای حفظ زندگی از پیکار دست بردارد. او باید پیکار را ادامه دهد و برای زنده ماندن یا باید به سردار اثبات کند که شاه خود کشی کرده است و یا او را قانع کند که این کشته آسیابان است نه یزدگرد،(همان،۱۹۹) که در این راه موفق می شود و زندگی دوباره را به خود و خانواده اش هدیه می کند.

در پایان پیکار مرگ و زندگی رابطه ی بین یزدگرد و آسیابان پایان می یابد و هیچ یک به تعریف دلخواه نمی رسند. به محض این که یزدگرد کشته می شود، بنده مرجع شناخت را از دست می دهد و دیگر پیکار نمی تواند وسیله ای باشد تا هر طرف به تعریف دلخواه برسند.

البته بیضایی معتقد است دیالکتیک خدایگان و بنده پایان نمی یابد، بلکه تحت تأثیر جدایی که در ذهن یزدگرد رخ می دهد و عمل بیرونی، سقوط امپراطوری این دیالکتیک شکل جدیدی به خود می گیرد.(همان،۲۰۳)

همانطور که گفته شد، در مرگ یزدگرد، جنبه های مختلف شخصیت یزدگرد توسط خانواده ی آسیابان نمود پیدا می کند. اما نکته این جاست که آسیابان نقش یزدگرد را زمانی بازی می کند که درمانده است و خود را به خاطر شرایط کنونی سرزنش کرده و آرزوی مرگ می کند.

او در زمان خطر گریخته و آرزو دارد که کاش هرگز شاه نمی شد.اما در عوض دختر، بی رحمی یزدگرد را به نمایش می گذارد. او نشان می دهد که شاه چطور بی رحمانه به هر کاری دست می زند تا به هدفش برسد و این که قدرت در دست چنین شاهی چه قدر خطرناک است.

چنین شاهی زن را می فریبد تا به کمک او آسیابان و دختر را از میان بردارد تا بتواند از مرگ بگریزد. شاهی که زن به نمایش می گذارد، شاهی زیرک است که با ترفند های مختلف سعی دارد آسیابان را وادار کند تا او را بکشد.(همان،۲۰۵)

در این جا باز هم شاهد قدرت و درایت زن نگاه بیضایی هستیم که حتی در حالت نمایش یک شخصیت دیگر(یزدگرد) ،کدام جنبه ها توسط زن بازی می شود و کدام یک توسط مرد آسیابان.

نگاه بهرام پشتیبان(بیضایی) به زن، نه فقط در سایه اساطیر_آناهیتا یا ناهید_که نیز در پرتو تماشا ی مشکلات روزمره ی تارا و گلرخ و مانند آن ها شکل گرفته است.

بیضایی در نگاهش به زن شعار نمی دهد و صد البته هم زن را ابزار گیشه نمی کند. این نام اوست که به گیشه اعتبار می بخشد. بهرام نا آرام چون دیگر نا آرام های هم رده اش برده ودر بند شهرت و شهوت نبوده و نیست.

روایت بیضایی، حدیث زن سده ی بیستمی ست که سال ها پیش تر از جنبش امروز زنان پیش رویمان بر زبان تارا فریاد می شود:«من برای هر لقمه ای که می خورم،کار می کنم، حتی برای نفسی که می کشم:زندگی من چه تعارفی دارد؟چرا نباید بخندم؟»

بهرام پشتیبان بسیار پیش از جامعه شناسان دهه هفتاد،رنسانس آفرینی و دگرگون سازی نیمه آنیمایی اجتماع عقب مانده سنت زده و اسطوره ستای را درک کرده و پذیرفته است.پس این رسالت را همچون صلیب بی فرجامی ظاهری آثارش بر دوش می گیرد که به این چیرگی نیمه آنیمایی در دگرگون ساختن اجتماع، چهار چوب و راستای درست و منطقی هم خوان با فرهنگ و هویت ملی از دست رفته ببخشد.

تارا بسیار پیش از فمینیست های نوین، درفش ستیز با سنت های جا افتاده ی جاهلی و نقش های جنسیتی کاملا پذیرفته شده زن ایرانی را بر می افروزد و عنان اختیار زن در عیان و آشکار بر خود او می سپارد تا سرنوشت خویش را در چالش جبر و اختیار بر گزیند.(اوحدی،۳۹)

در مسافران نیز یک نمونه ی دیگر از (زن سالاری) را می بینیم:

شگفت آورترین و زیباترین شخصیتی که بیضایی در این فیلمنامه آفریده، (مادربزرگ) است. او نمادی از هوشیاری، آگاهی، امید است. که کل داستان و یک جریان واقعی را به کلی تغییر می دهد و این را فقط از طریق عشق و اعتقاد او به عشق و مهرش ممکن می سازد. و به گفته ی علیرضا توانا، داستان بین دو دیالوگ مادربزرگ، در ابتدای فیلم، «از مرگ حرف نزن» و در پایان فیلم «آمدند» شکل می گیرد.

او دوباره خلاف عادت جمع حرکت می کند و علاوه بر این که همه می دانند که راه او غیر منطقی و غیرواقعی است اما باز می تواند همه را به سمت تصمیم و عقیده ی خود بازگرداند که در این راه تنهاست و فقط ماهرخ (نوه اش) او را یاری می کند.

می توان گفت که مادربزرگ و ماهرخ نشانه های همنشینی اند، زیرا که ماهرخ تمثیلی است از جوانی مادربزرگ، چرا که کارهایی که مادربزرگ نمی تواند انجام دهد ماهرخ انجام می دهد و آن ها با هم، هم نظر و هم عقیده اند.

و در این رابطه (نزدیکی ماهرخ و مادربزرگ) بیضایی از طرف گلرخ می گوید « اگر خانم بزرگ دیوانه است، چه خوش است دیوانگی. و اگر خرد جمعی در خدمت مرگ است، چه نیک است بی خردی». (قوکاسیان، ۱۱۳:۱۳۷۱)

مادربزرگ مانند یک پیردانا، با متانت و آرامش و آگاهی رفتار می کند و تا آخرین لحظه به اعتقاداتش وابسته است و در آخر نیز این اعتقاد او را به پیروزی می رساند.

او با وجود این که تمام نشانه ها را بر مرگ عزیزانش می بینند اما به یک نشانه ی محکم تر دل می بندد و آن حضور آینه است و همچنین عشقی است که به عزیزانش دارد. در واقع می توان گفت، تنها عشق و مهر مادربزرگ است، که مانع از رفتن عزیزانش شده و آن ها را بازگردانده.

در چریکه ی تارا که مایه ی اساسی (مهر) است و این مهر توسط زنی به نام (تارا) صورت می گیرد، او زنی معتقدر است که با دو فرزند خود زندگی می کند و همسرش را در دریا از دست داده، با این حال خود مسئولیت زندگی و فرزندان را بر دوش می کشد، البته مردان زیادی عاشق او هستند.

زنی که بیضایی در این فیلمنامه معرفی می کند، علاوه بر نداشتن مرد، باز هم در شرایط سخت زندگی و اجتماعی سرپاست و گلیم خود را از آب می کشد. که در این بین (مرد تاریخی) که در دنیای تاراست و رنگ و بوی مادی به خود گرفته عاشق او می شود، و دوباره بن مایه مهر و عشق در این فیلمنامه، مانع از رفتن و یا مردن او می شود.

(البته این مهر، همواره در لایه های دست نیافتنی وآسمانی می ماند به ویژه این که در پایان این مهر فرازینی مایه نجات (بیگانه) نیست و مهر زمینی تر، از دل تارا جوانه می زند.) (قوکاسیان، ۴۲:۱۳۷۴)

بن مایه (مهر) در تمامی داستان حضوری پررنگ دارد و تبدل به مهرمادری، مهر و عشق، و همچنین تبدیل به نمادهای مهری، مانند طبیعت و باروری است می شود.

در چریکه ی تارا، زن از نگاه بیضایی دوباره با اعتقادات مخصوص خود زندگی می کند. هنگام ترس به مجسمه ای که نماد دست حضرت ابوالفضل است پناه می برد و دعا می خواند و به تنهایی از پس آن بر می آید.

داستان اشاره زیادی به زمین (مادر) دارد که افراد داستان بر روی آن کار می کنند و نشان دهنده ی مهر زمین به انسان هاست که مانند مادری مهربان به آن ها غذا می دهد و از افتخارات هر کس است که بتوانند روی زمین کارکند،و مردی که عاشق تاراست –قلیچ- و مادر قلیچ در پی اثبات این حرف،به تارا می گوید: او روی زمین کار می کند.

اوج قدرت و تصمیم تارا زمانی مشخص می شود که به عشق و مهر (مردتاریخی) جواب می دهد، با دنبال کردن نشانه های مرد تاریخی که اسبی خونین است او را در جنگل پیدا می کند و از دلبستگی متقابل خود، می گوید وحتی حاضر است با او بمیرد، این نشان دهنده ی قدرت تاراست یا قدرت زن در نگاه بیضایی است که می تواند برای زندگی خود آزادانه تصمیم بگیرد و حتی برای آن بمیرد!

تارا هر دو عشقش را (همسر و مرد تاریخی) را در دریا از دست می دهد و به جنگ با دریا درپی گرفتن حقش یا عشق هایش است.

تارا که نمادی از ناهید(آناهیتا) در زمین و سرچشمه ی زندگی است و صحبت کردن او با پدر بزرگ و حتی مرد تاریخی تأکیدی بر این قضیه و نیروی غیر زمینی اوست.

در باشو، غریبه ی کوچک نیز که از (اساس درباره ی مهر و آشتی است، این مهر در درجه ی نخست به پیوندی نمادین، آیین مهر با باروری زمین در دوران باستان دارد؛ مهر از مفهوم جاری خود فراتر رفته و بنیان هستی آدمی را از مهری می داند که از نخستین روز چشم گشودن در این جهان در او سرشته شده است: مهر مادری؛ داستان از آیین مهرورزی نیز در می گذرد و در لایه ای دیگر، باز مایه ی (بیگانه) و نیاز او به دیده شدن و پذیرفته شدن را دنبال می کند. (قوکاسیان، ۴۲:۱۳۷۴)

باشو، غریبه کوچک، ازیک جنگ آغاز می شود، اما موضوع یادآوری و بیان فضای جنگ نیست، بلکه بیضایی آن را سریعا تبدیل به موضوعی مخالف آن می کند (فضای سرسبز و آباد و آرام شمال کشور) و در واقع موضوع آن، مهر و عشق مادر به فرزند است، خواه این فرزند، از مادر خود زاده شده باشد و یا خواه فرزند کسی دیگر باشد.

درهر حال فرزند ایران است و دراین جا مادر، مانند زمین که به تمام افراد نعمت خود را بی درنگ و بدون خست و با تمام سخاوتمندی می بخشد، نایی نیز تبدیل به نمادی از مادر یا همان زمین می شود و مهر خود را علاوه بر فرزندان خود به باشو، نیز عرضه می کند.

در این جا مانند تمام بن مایه های آثار بیضایی، که (مهر) است، رابطه ای بین باشو و نایی، که نه از زبان و فرهنگ، بلکه از مهر و عشقی که بین نگاه های آنها ها ردو بدل می شود و باشو را آن جا نگه می دارد و حتی خود را پاسبان جان و مال نایی می کند.

اسطوره سازی بیضایی در باشو، غریبه کوچک، باشو یک پسر جنگ زده ای که دو مادر دارد، مادری در «خود» که درون اوست و گاهی به صورت«سایه» پدیدار می شود؛ و مادری«دیگر» که وجود جسمانی دارد،ولی برای پسر«سایه»است.

تقابلی از این دست که سراسر یونگی است، آثار بیضایی را تسخیر کرده است. ولی صور مثال، صور بومی دارند و همچنین بسیار مهم است.(براهنی،۱۹۷_۱۹۶)

در این اثر، طبیعت، نمادی از مادر است که خاصیت پناهندگی نیز دارد، باشو به طبیعت شهر خود، از شر انسان و جنگ های آنان پناه برده. البته طبیعتی سوخته و از بین رفته و به طبیعتی دیگر که نقطه ی مقابل فضای جنوب کشور است راه پیدا می کند، و طبیعت، این مادر روزگار هدیه ای به او می دهد و آن نایی است. در این جا طبیعت و نایی، نمودی از مادر هستند.

نایی در فیلمنامه باشو، غریبه کوچک، تقریبا شخصیتی همتای تارا، در چریکه ی تارا دارد، او از همسر خود دور است و با دو فرزند خود زندگی می کند و همتای یک مرد برای گذران زندگی تلاش می کند و از فرزندان خود محافظت می کند. او تمام وظایف مرد خود را در دوران نبودش انجام می دهد؛ زنی مقتدر و با درایت. نایی حتی برای پذیرفتن باشو به عنوان مهمان منتظر جواب اجازه شوهرش نمی شود.

گرچه برای او نامه ای می نویسد و از او کسب اجازه می کند اما این در واقع کاملا نمادین است، چرا که او تصمیم خود را گرفته و حتی به آن نیز عمل می کند. نایی یک تنه در مقابل اطرافیان و همسایگان خود که همه به اتفاق بر سر نگه داشتن باشو مخالف بودند، می جنگد و پاسخ مهر خود را زمانی می گیرد که بیمار است و باشو از او محافظت می کند و حتی جای او نیمه شب به پاسبانی از مزرعه می رود و در صحنه ی آخر جلوی همسر نایی، برای نایی می ایستد.

درون مایه اکثر آثار بیضایی خلق و ایجاد یک دنیای فرازمینی است، دنیایی که به دلیل نبودش در زندگی ما بسیار حس می شود، دنیایی که پر از مهربانی، آگاهی، روشنی و ارتباط با طبیعت و نور است و بیضایی با خلق این آثار به دنبال دنیایی با این ویژگی ها می گردد که بیشتر توسط زنان خلق می شوند.

۳-۴-۱-۱ زن و طبیعت

زنان در آثار بیضایی با طبیعت در ارتباطند، به طور مثال در باشو،غریبه کوچک (نایی) و در چریکه ی، تارا این ارتباط مستقیم است. به این دلیل که در هر دو طبیعت، و زن نمادی از باروری و رشد است و این دیدگاه در فیلمنامه هایی که در فضای شهری اتفاق افتاده کم تر بوده، خود او نیز چنین می گوید: «شاید علت این است که من گمان می کنم جامعه ی ما یک جامعه ی غیربارور است، تولید نمی کند یاتولیداتش نسبت به استعدادش و نیروی مولده اش که درش راکد مانده، بسیار ناقص و حقیر است». (قوکاسیان، ۱۲۴:۱۳۷۱)

و مادربزرگ مسافران، در واقع به دلیل آگاهی تجربه و ارتباطش با گذشته و ریشه ها می تواند نمونه ای شهری (تارا و نایی) باشد. (همان، ۱۳۲)

۳-۴-۱-۱-۲ درخت

درخت (درخت کیهان) که ستون و رکن کیهان است و زمین را به آسمان می پیوندد و گواه برحسرت و دلتنگی و دور افتادگی است که (زمین و آسمان نخست به هم نزدیک بودند) وسیله دست یافتن به طاق آسمان و دیدار خدایان و گفتگو با آنان است.(عطروش ۲۳:۱۳۸۵)

درختی که مقدس است و تقدیر شده، به زن و ایزدان شباهت تام و تمام یافته است و متصف به همه ی صفات آنان است، از قبیل باروری و جاودانگی و غیره. بنابراین ریشه کن کردن درخت ممکن است خشم خدایان را برانگیزد. درخت زمان را تعریف و تثبیت می کند و بدین قرار، ذات و جوهر زمان در درخت متمرکز می شود.

پل والری در (گورستان دریاییLe cimetieremarin) ،کاج را با کبوتر ماده، نشانه صلح و دریا، نماد نوزایی و خورشید، مظهر الوهیت پیوند زده. (همان، ۳۰-۲۸)

در نقوش ایران باستان تصویری هست که بسیار تکرار می شود، تصویر دو بز که به طور قرینه درخت زندگی را ستایش می کنند، در مسافران، ماهرخ یا همان عروس،جانشین درخت زندگی و نشانه ی باروری است، بزها نیز نماد برکت در ایران باستان بودند. در این داستان، ماهرخ نماد باروری است که با ازدواج او نیز یک نماد به تکامل می رسد.

درخت سرو نشانه ای از زندگی، جاودانگی و باروری است که روی پارچه های عزاداری خانه مادربزرگ وجود دارد، یا این نشانه یعنی پایه ی چوبی به شکل درخت که یادآور سرو یا نخل است که بر آن ردیف های چراغ در حیاط خانه برای مراسم عزاداری نصب شده. درخت در این داستان، یادآور باروری است.

در مسافران به کرات از طبیعت استفاده شده و همینطور درخت، در حیاط خانه، هر درخت با زایش یکی از افراد خانواده کاشته شده، که ماهرخ در معرفی نمادین خود به مستان، حیاط پر از درخت را «این حیاطی پر از ما»(بیضایی،۱۳۸۱ :۲۴)، معرفی می کند که مرگ مهتاب و درخت او (یک نشانه ی همنشینی) برای تلقی می شود.در این جا باغبان شاخه های خشک درخت را جدا می کند اما درخت را قطع نمی کند چون بر این باور است که ریشه ها هنوز زنده هستند پس امید نیز باید زنده بماند. و این تفکر با بازگشتن مهتاب و همراهانش جامه ی عمل به خود می پوشاند. ارتباط انسان و طبیعت در این جا قابل دیدن است، بیماری و مرگ هر انسان نیز با درختی که متعلق به اوست در ارتباط است و زمانی که برای انسان اتفاق می افتد درخت او نیز خراب می شود.

در باشو، غریبه کوچک ترسیدن باشو از صداهای اطراف خود در شمال، او را یاد فضای جنگ جنوب می اندازد و صدایی که در طبیعت می شنود برای او نمادی از صدای جنگ می شود. این ترس تا آنجا پیش می رود که فریاد می کشد و برای پناه بردن دیگران به جای امن تلاش می کند. اما مردم شمال که در دامان پر مهر طبیعت همیشه سبز زندگی کردند هرگز تصوری از آنچه که در ذهن باشو است، ندارند و حتی او را به تمسخر می گیرند.

عقاب در آسمان نمادی از هواپیماهای جنگی است برای باشو که در ابتدای با دیدن آن حس خوبی پیدا نمی کند و از آن می ترسد و یا هیچ ارتباطی با آن ندارد اما کمی بعد با دیدن رابطه ای که نایی با طبیعت به خصوص عقاب دارد او هم تصور خود را تغییر می دهد و با آن از طریق (آوا) ارتباط برقرار می کند و نیز عقاب به او پاسخ می دهد.

و این ارتباط صمیمی بین طبیعت وباشو می تواند نشانه ای از ارتباط باشو و نایی باشد چرا که نایی و طبیعت یکی پنداشته می شوند. (در تحلیل همنشینی)

وجود رمزگان سبکی، در چریکه ی تارا و باشو، غریبه کوچک که بیشتر داستان روی طبیعت (آسمان، زمین، باروری) می چرخد، مفهوم سخاوت، عشق (خدای مهر) دارد و باز نمودن آن در تارا و نایی تجسم پیدا می کند.

در چریکه ی تارا، نیز تارا زنی است که با طبیعت ارتباط مستقیم دار در طبیعت عاشق می شود و توسط آن عشقش را از دست می دهد و دوباره در وجود کسی دیگر (قلیچ) آن را باز می یابد. ارتباط تارا با طبیعت آن گونه است که هنگام قطع درختان توسط اهالی آبادی، او تصور می کند که از درختان خون بیرون می آید و تنها تاراست که آن را می بیند.

در سگ کشی زمان حرکت گلرخ به سمت ناصر معاصر از جاده ای می گذرد که دو طرف آن درخت سرو است « از پنجره ی سواری نقره ای که به شتاب در جاده می رود درختهای کنار جاده تند و خلاف جهت می گذرد»(بیضایی،۱۳۹۲ :۲۵) حرکت گلرخ برخلاف طبیعت کنشی نمادین از فریب خوردن و اشتباه اوست.

زمان رسیدن گلرخ به ناصرمعاصر، او را در فضایی می بیند، «گلرخ حالا گیج در زندگی زمینی مرزبندی شده با درختان بلند، که آلونکی هم میان آنست…»(همان،۲۶) ناصر معاصر در میان طبیعت مرزبندی شده در یک خانه یا آلونک کوچک حبس شده که نشانه ی تسخیر شدن روح ناصر معاصر است.

البته در پایان داستان گلرخ از همان جاده باز می گردد و این درختان نیز همواره نمادی از معنای حقیقی و وجودی بازشناختن خویش هستند (شیخ مهدی، ۶۹-۶۸) و نشانه ی دستیابی به حقیقت اصلی و عمیق در زندگی گلرخ کمالی اند و گلرخ حالا با درک عمیق تری از معنای زندگی، به سوی آن در حرکت است و این اتفاق تجربه ی سنگینی برای فهیم تر شدن او است.

۳-۴-۱-۳ فضای شهری

در سگ کشی، زمان برگشتن گلرخ به تهران و نحوه نگاه کردن او به فضای شهری تهران و تغییراتی که در آن صورت گرفته می تواند نشانه ای از تغییرات باشد که در زندگی گلرخ و برای او رخ داده و به خاطر دور بودنش از آن ها خبر نداشته. (صادقی، ۱۰۰)

به طور کلی داستان در دو نگاه متعجب گلرخ وهیجان زدگی نگاه او قرار می گیرد ابتدای فیلم زمانی که به تهران می آید تغییراتی را می بینید که قبلا نبوده و همینطور از دست دادن خانه، ماشین شکاری (نمادی از ناصر معاصر)، تغییر شهر و خیابان ها در پایان، زمانی است که دست ناصر معاصر برای گلرخ رو می شود و دوباره گلرخ در بهت و تعجب فرو می رود.

حضور گلرخ درهتل- هتل خود نمادی از عدم پایداری و تغییر است– می تواند نشانه ای از تغییراتی باشد که در زندگی او رخ داده و در آخر منجر به تغییر نگرش او نسبت به زندگی می شود.

در اتاق گلرخ در هتل، پشت پنجره عده ای از ابتدای داستان شروع به ساخت و ساز کرده اند. این نیز می تواند نشانه ای از دنیای بیرونی و خارجی گلرخ باشد که همه چیز علیه یک زن درحال ساخته شدن است (همان) که کلید شروعش توسط همسرش زده شد.

در این جا تهران تبدیل به فضایی می شود که تمام مردم آن مرتبا در حال تغییراند.

«می دونی تهران هی شماره ها عوض می شه»(بیضایی،۱۳۹۲ :۲۰) نماد تغییر و تحول در مردم تهران و نیز عوض کردن خانه یا فروختن آن – خانه نماد آرامش و حفظ خانواده است- نشانه ای از عدم آرامش خانواده عشق و همسری ناصر معاصر نسبت به گلرخ کمالی است.

۳-۴-۲ مرگ (جدایی)

مفهوم مرگ یا جدایی یکی از بن مایه های مشترک بیشتر آثار بیضایی است که به گونه ای تازه مطرح می شود و رنگ و بویی دیگر دارد. البته در آثار بیضایی همیشه مرگ با زندگی یا جدایی با رسیدن در یک نشانه ی جانشینی قرار دارند و پس از جدایی، رسیدن و بعد از مرگ، زندگی و امیدی دوباره حضور پیدا می کند.

در مسافران در ابتدای فیلم اتفاق داستان برای مخاطب توسط خود بازیگران گفته می شود، پس مخاطب در انتظار خبر نیست اما چیزی که در این اثر متفاوت است نحوه برخورد و باورهای افراد داستان با این واقعه است.

مرگ مسئله ی محوری مسافران است که در قالب سرنوشت در شکل جبرگونه اش به آشکارترین شکل ممکن مطرح می شود. حلقه های جبر به هم بافته می شوند اما نه تنها عمودی به شکل زنجیر که هم عمودی است و هم افقی همچون کار بافتنی که اولین حلقه در ازل و آخرین آن ها در ابد است.

در بین مسافرانی که در سواری به سمت تهران در حرکتند ارتباط منطقی نیست بلکه فقط جبر است که بدون هیچ منطقی آن ها را همسفر یکدیگر ساخته. (زن روستایی و خانواده داوران) (قوکاسیان ۲۵:۱۳۷۱-۲۴)

بعد از روایت مهتاب از جریانی که اتفاق خواهد افتاد و سوار شدنش در ماشین، تصویر بالا می رود به سوی کوه خزان زده وآسمان ابرآلود که همگی نماد غم و اندوه و نشانه ای برتأکید حرف مهتاب هستند. مهتاب در ماشین سواری خود را با فامیل اصلی خود عنوان می کند و گفتن این جمله که «آه نه معمولا در این موارد اسم قبلی رو به کار می برن مهتاب معارفی…»(بیضایی،۱۳۸۱ :۹-۸) نشان از مرگ شوهر است و معرفی خود که تنهاست و جدا شناخته خواهد شد.

رفتن سواری سیاه رنگ، از فضاهای سیاه به فضای سفید و دوباره تکرار این تضاد، همان دیالکتیک فضای امید و ناامیدی، عروسی و عزا، و باوری است که در کل فیلم حاکم است.

پس از روبه رو گویی مهتاب جلوی دوربین و حرکت آن ها توسط یک ماشین سیاه به سمت تهران، سیاه بودن ماشین و تصادف و سپس مرگ، ماشین سیاه، تبدیل به نمادی از قبر متحرک (تابوت) می شود.

پس از خبردار شدن خانواده داوران و معارفی ها از تصادف، حال و هوا و نشانه های مرگ از راه می رسند، بیضایی در این اثر، حادثه را به نمایش نمی گذارد اما نشانه های آن را در بین بازماندگان به زیبایی بیان می کند. به طور مثال برای تأکید بر فضای عروسی و همینطور نشان دادن شروع فضای عزا و ناراحتی، در سمساری، ماهو سفارش وسایلی را می دهد که تکرار و حضور آنان برای تأکید فضا است، که در ابتدا به صورت شاد و پر از رنگ و نقش است؛ « جا شمعی با پارچ آب طلا، رومیزی صورتی، زرد، سفید، آینه با حاشیه فرشته، گل های لاله ای اصل گلبهی، فیروزه ای، دسته گل همیشه بهار شبه طبیعی…» و سپس تغییر آن ها به وسایل مورد نیاز سوگواری «حذف صورتیف پرده بهشت و دوزخ، زیرسیگاری با رقم یا صاحب صبر، کتیبه ها با رقم یا کرام الکاتبین و …»(همان،۳۲-۲۸)

علاوه بر آن، تضادهایی که در داستان است نیز از نشانه های مرگ به حساب می آیند: قطع درخت (شاخه های آن) که نمادی از مهتاب است توسط باغبان که کارش، کاشت و محافظت از درختان است و پس گرفتن نامه های عروسی از مهمانان توسط پستچی که قبلا آن ها را به مهمانان رسانده بود و اما با تمام این نشانه ها، مادربزرگ که دست از اعتقاد و انتظارش نسبت به بازگشت مسافران بر نمی دارد مرگ را باور نمی کند و بقیه افراد باور کرده را نیز نصیحت به عدم باور می کند و مرتبا با گفتن این که «از مرگ حرف نزن» یا «از خرابی حرف نزن» (همان،۲۰_۱۶) از ابتدای داستان شروع می شود. البته باید گفت این یک آرزوی قدیمی بشر است که عزیزانش را از دهان مرگ پس بگیرد.

در افسانه های باستانی میان دورود، ایشتار برای پس گرفتن تموز، به جهان مردگان می رود. و البته چند قرنی بعد از آن در یونان هم ئورفه[۲۴]برای باز آوردن ئوریدچه[۲۵] به جهان مردگان می رود.

و همینطور در گیلگمش[۲۶]که به جهان مردگان می رود و چندگاهی با دوست مرده اش انکیدو[۲۷]که آینه ی خود اوست، حرف می زند. پس انتظار و خواسته مادربزرگ به اندازه تاریخ ایران باستان و باقی تمدن های باستانی دیگر قدمت دارد. (قوکاسیان، ۹۴:۱۳۷۱)

به طور کلی می توان نشانه های فضای مرگ را در فیلم مسافران در تمام اثر مشاهده کرد:

شکستن بلور ماهی که تا قبل از شنیدن خبر تصادف همه اعضای خانه تلاش می کردند نشکند، چون بدیمن بوده، شکستن آینه، قطع ساقه های گل (که نماد عشق رهی به ماهرخ بوده) به وسیله ی شمشیر خانوادگی و شکستن تصویر رهی در آینه ای که قبلا شکسته شده، نشانه ای از عدم وجود امید به فردا و زندگی است. تضاد در حرکت بین سیاه و سفید حتی روی کتیبه هایی که برای مراسم گرفته شده نیز نشانه ی عدم وجود سیاهی مطلق و یا سفیدی مطلق (نمادبین و یانگ، جاودانگی) و حضور امید و روزنه ای رو به فردا در میان سیاهی و تاریکی است.

جاده نیز نمادی از جدایی و دوری است که در ابتدای داستان یکی از نشانه های مرگی در راه و در ادامه آن جدایی است.

سرانجام خانه حاضر می شود برای مراسم عزاداری اما مادربزرگ آن را استقبالی برای آمدن مسافران می داند که همزمان است با عروسی ماهرخ، به همین علت او به همه مهمانان خوش آمد می گوید و تنها کسی است که لباس سیاه عزا نپوشیده. در این مراسم شش صندلی خالی نیز وجود دارد که نمادی از حضور روح شش مسافر است.

پس از آمدن همه ی مهمانان و روبه رو شدن با تضادی مشخص و گیج شدن اینکه مراسم سوگواری است یا عروسی، ماهرخ- همانطور که گفته شده نمادی از جوانی مادربزرگ است- در حمایت و طرفداری از او لباس سفید عروسی اش را بر تن می کند و تمام تفکرات مادربزرگ را جامه عمل می پوشاند و مرگ، خانه را به مادربزرگ تحویل می دهد و ناامیدانه راه را برای امید باز می گشاید. در این جا مادربزرگ و مرگ در نشانه ی جانشینی یکدیگر قرار می گیرند.

این نکته قابل ذکر است که بازگشت مسافران را می توان نوعی واقع گرایی نسبی تصور کرد، چرا که این اتفاق در ذهن نویسنده افتاده و به قول نلسون گودمن؛ فیلسوف آمریکایی؛ «واقع گرایی نسبی است و توسط نظامی از ملاک ها یی بازنمایی برای یک فرهنگ شخص خاص و در یک زمان مشخص تعیین می شود پس این اتفاق را می توان از دید نویسنده واقعی به نظر آورد». (چندلر، ۲۱۶:۱۳۸۷)

مسافران جشن پیروزی زندگی بر مرگ است و باروری بر قحط سالی، مسافران فیلم بسیار بسیار ساده ای است در ستایش زندگی و امید های نو. (قوکاسیان، ۱۶۹:۱۳۷۱-۱۶۲)

در سگ کشی نیز جدایی اتفاق می افتد، جدایی در مرحله ای اول بین ناصر و گلرخ به دلیل شکی که گلرخ به شوهر خود دارد، و سپس بین ناصر و جواد مقدم شریک او و دوباره به دلیل دروغ و تردیدی که در ذهن جواد مقدم ایجاد می شود و نشانه هایی مبنی بر این جدایی. در ابتدای داستان، او در خانه جواد مقدم حضور پیدا می کند، فضای اتاق، تاریکی، صدای آژیر، که خود نماد خطر و اتفاق بد است، صدای انفجار (نشانه ای خرابی و ویرانی است)، نفس تنگی جواد مقدم، خواب آشفته او، همگی نشانه هایی برای شروع یک حادثه ناگوار است. و باعث رفتن جواد مقدم یا فرار او می شود.

گلرخ پس از بازگشت خود را جدا از همسر می یابد و برای آزادی وی و رسیدن به او هر کاری می کند. ناصر معاصر خود را به زندان معرفی می کند_زندان خود نمادی از _جدایی و دور افتادگی است، نشانه هایی که در این داستان وجود دارد همگی تأکیدی بر جدایی و دور افتادگی است: هتل، سفر، تلفن، جاده، زندان و … در آخر داستان گلرخ از جاده ای که به سوی ناصر معاصر رفته باز می گردد؛ جاده ها فقط مسیری برای رفتن نیستند بلکه مسیری برای بازگشت به جایی که به آن تعلق داریم نیز تلقی می شوند.

در مرگ یزدگرد، همانطور که از نام اثر مشخص است، مضمون داستان مرگ یزدگرد پادشاه است. در داستان فضای مرگ به شدت به چشم می خورد، نشانه هایی چون فضای تاریک و تیرگی، حضور یک جسد، ترس و اضطرابی که بین خانواده آسیابان حاکم است. آتش روشن و بخورسوز موبد و دعا خواندن او، عدم چرخش سنگ آسیاب و خون موجود بر آن همگی به حضور مرگ پاسخ مثبت می دهند.

در مرگ یزدگرد،زن، دختر و مرد آسیابان مدام تغییر جنسیت می دهند. در واقع هدف اسطوره، گاهی فراروی از جنسیت به سوی معناست.(براهنی،۱۹۷_۱۹۶)

سنگ آسیابان تا قبل از ورود پادشاه در حال چرخش بوده (خود چرخ نماد حرکت جنبش و زندگی در جریان است) اما با آمدن پادشاه در کومه ی آسیابان، از چرخیدن می ایستد که نماد مرگ، نیستی و عدم زندگی است.

در این داستان پادشاه و مرگ در نشانه ای همنشینی نسبت به هم قرار دارند چرا که پادشاه است که زندگی را از مردمش گرفته و این سخن در تأکید ظلمی است که پادشاه بر مردمش روا داشته:

« هر چه داریم از پادشاه است.

چه می گویی مرد ما که چیزی نداریم

آن نیز از پادشاه است!…»(بیضایی،۱۳۸۹: ۵۹)

در آسیابان به جای گندم خون پادشاه در چرخش است، کل داستان در فضای سرد و بارانی به همراه بادهای تند که همراه شده، با پایان دوره ساسانی و شروع دوره ای تاریخی جدید در ایران و زندگی ایرانیان همگی نشان از مرگ است، مرگ دوره ای که با مردن پادشاه آن همراه است. و باد نماد مشکلات و بدبختی های در راه است که از آینده ای نه چندان دور (جنگ) می آید. که این بار شرایط آب و هوایی نمادی از تغییر شرایط زندگی و اجتماعی مردم است. سربازان پادشاه، «مردم را سپاهیان مرگ» معرفی می کنند.

و همچنین کومه ی مرد آسیابان نمادی از گور است و همانطور که مرد آسیابان خود اعتراف می کند: «مرده ای بودم به گوری سرد پا نهاده و اینک هنوز روشنی دنیا (نماد روزگاری بر وفق مراد) ندیده، از مرگی به مرگ دیگر می روم»(همان،۵۲) همگی بر نشانه های مرگ و فضای مرگ گونه این داستان تأکید دارد، و سرباز که مشغول ساختن وسایلی برای کشتن آن ها ست از وسایل زندگی خانواده، برای کشتن آنها بهره می گیرد.

در اساطیر ایران شاه به خاطر از دست دادن شکوه و قدرت خود و ضعف در ایفای نقش پادشاهی تغییر شکل می دهد.بیضایی معتقد است تغییر شکل خدایان در مرگ یزدگرد را می توان یک «شامیران» قلمداد کرد.

در ایران باستان فاصله ی زمانی بین امپراطوری و روی کار آمدن امپراطوری دیگر«شامیران» نام داشت. شامیران نماد دوره ی آشوب و سرگردانی است و نماد دوره ایی که یک نظام سقوط می کند و نظامی جدید بر سر کار می آید.

بیضایی خود می گوید:«مرگ یزدگرد در یک شامیران رخ می دهد، در تاریخ صفر.زمانی که تاریخی به سر رسیده و تاریخ دیگر هنوز آغاز نشده است.»(مرندی و اکبری،۲۰۴)

و در پایان داستان همگی تسلیم تازیان می شوند، موبد و سربازان با پوشیدن کفن های سفید به استقبال مرگ می روند و زن نیز خود را برای شرایط جدید آماده می کند، «آری اینک داوران اصلی از راه می رسند، شما را که درفش سپید بود، این بود داوری؛ تا رای درفش سیاه آنان چه باشد».(بیضایی،۱۳۸۹ :۶۹)

زن نیز از شرایط حکومت قبلی (ساسانی) ناراضی است زیرا که تماما به آن ها ظلم شده و حال با دیدن رنگ پرچم تازیان بر این تضاد اشاره دارد که شاید حکومت آنان مانند پرچشم هایشان باشد.

برای یزدگرد شاه، پادشاه بودن همان مرگ است، پس به دنبال راهی برای جدایی از موقعیتش است و در این جا مرگ و یزدگرد در نشانه ی همنشینی نسبت به هم قرار می گیرند.

در چریکه ی تارا نیز مضمون و محتوای اثر بر سر جدایی و مرگ است، تارا، همسرش را از دست داده و پس از بازگشتن از ییلاق با خبر می شود که پدربزرگ خود را نیز از دست داده؛ خراب شدن پرچین ها،دزدیده شدن هیزم هایش و همینطور گرفتن بقچه ای از وسایل پدربزرگ، افتادن آینه ای غبار گرفته بر زمین، همگی نشان از مرگ پدربزرگ است.

در این داستان علاوه برتارا، مرد تاریخی نیز دچار جدایی و سرگشتگی شده؛ او به دنبال نشانه ای از تبار خود که همان شمشیر پدر بزرگ است، نتوانسته بمیرد و به سمت ایل و تبار خود برود .

شمشیر نشانه ارتباط پدر بزرگ تارا و مرد تاریخی است.(ارتباطی از گذشته به آینده)، مرد تاریخی در نهایت به دلیل عشق و محبتی که نسبت به تارا پیدا کرده نمی تواند برود و تارا تصمیم به مرگ می گیرد تا با او برود .علاوه بر آن آشوب نیز که بر تارا عاشق شده، از زندگی جدا افتاده و فقط تاراست که می تواند او را از این سر شکستگی برهاند.

آشوب و مرد تاریخی هر دو نشانه ی همنشینی یکدیگرند و از طرف دیگر مرد تاریخی با همسر فوت شده تارا نیز در نشانه ای همنشینی قرار می گیرد.

اما قلیچ با دادن پیشنهاد ازدواج به تارا و این که عشق او بر خلاف عشق مرد تاریخی، زمینی است، تبدیل به امید تارا در زندگی اش می شود ونسبت به مرد تاریخی در تحلیل جانشینی قرار می گیرد چراکه مرد تاریخی متعلق به دنیای مرگ و گذشته است و قلیچ متعلق به آینده و زندگی و امید.

در این اثر، بیگانه یا همان مرد تاریخی، نمادی از انسانی است که متعلق به این زمان و مکان نیست و متعلق به جای دیگر و زمانی دیگر است.

به طور کلی بن مایه ی بیگانه در بسیاری از آثار بیضایی وجود دارد، در چریکه ی تارا، مرد تاریخی و در مرگ یزدگرد، پادشاه، که خانواده آسیایان او را بیگانه ای خطاب می کنند، او را نمی شناسند و شک و تردید در پادشاه بودن و نبودن او همراه افراد خانواده و سپس افراد پادشاه است.

و همین طور که در سگ کشی، گلرخ، در پایان داستان به بیگانه بودن شوهرش به ناصر معاصر پی می برد و این که واقعا او را نشناخته. در باشو، غریبه کوچک نیز باشو، تبدیل به بیگانه ای اما با عنوان مهمان، برای نایی و خانواده او می شود و همین طور نایی برای باشو. اما در پایان آثار بیضایی، این عدم شناخت و بیگانگی تبدیل به شناخت حقیقت و فهم می شود.

در باشو، غریبه کوچک ابتدای داستان، فضای جنگ، طبیعت سوخته، خانه های خراب، در فضای شهری به هم ریخته،کامیونی که بدنه اش از شن و خاک برای مستتر بودن پوشیده شده است و صدای انفجار همگی بر فضای مرگ و جنگ تأکید دارد.

این نشانه ها با باشو، قهرمان داستان همراه می شود و حتی در شمال که جایی است که رنگ و بویی از جنگ، مرگ و خرابی در آن پیدانیست، او احساس ترس می کند، از عقاب در آسمان، صدای ساخت ساز مهندسان در فضای شهر، یا حتی صدایی که ممکن است او را بترساند همگی نشان از مرگ ، خرابی و جدایی دارد که در حافظه او مانده است.

حضور مادر باشو_که مرده است|_در کنار نایی، که باعث اعتماد کردن باشو به نایی می شود، و فقط او قادر به دیدنش است و همینطور در جایی از داستان، رفتن باشو با خانواده اش (مادر_ خواهر و پدر) که همگی مرده اند نشان از مرگ و جدایی است.

در پایان این فراق تبدیل به وصالی دیگر می شود. باشو صاحب خانواده ای می شود و این سرگشتگی و جدایی پایان می یابد.(نایی در تحلیل همنشینی مادر باشو،قرار می گیرد)

۳-۴-۳ آینه

آینه یکی از ابزارهای مهم در آثار بیضایی است. آینه در اندیشه ها، نمادی از روشنایی و یار همیشگی ایرانیان آریایی است. بدون این که بدانیم همیشه چون گیاه به سوی روشنایی کشیده می شویم. شاید در پنهان گاه تک تک یاخته های بدن ما، آن ترس از تاریکی نیاکان دور در ما خفته است که برای گریز از تاریکی و سرمای سخت مهاجرتی تاریخ ساز آغاز می کردند. و به دنبال همین مفهوم از روشنایی است که در باورهای ایران کهن والاترین جای ها در بهشت برای برگزیده ترین بندگان، نورانی ترین جای هاست. (ارداویرافنامه فصل ۱۲ بندهای ۱، ۸، ۱۲)

و آینه نماد روشنایی است که در مسافران همچون (آگنی) خدای آتش دوران ودایی هندیان در همه ی (آیین) ها، خانواده ای خوشبخت به مهمانی (آیینی) نو می رود و چون داس مرگ، هستی این شش موجود نازنین را درو می کند.

در مسافران آینه نمی شکند بلکه گم می شود، چون نور روشنایی را نمی توان برای همیشه نابود کرد. و سرانجام هر چند در رؤیا، در پایان مراسم تلخ سوگواری باز می گردد. و از خود روشنایی می تاباند و با حضور خود دست پیمان نو عروس و نو داماد را در دست هم می گذارد. (قوکاسیان ۳۱:۱۳۷۱-۳۰)

پس در این جا، آینه نمادی از باروری، نوزایی و جاودانگی است. داستان از یک آینه شروع می شود و با آن تمام می شود که این بر اهمیت و جایگاه آن اشاره دارد و تمام داستان بر مبنای گم شدن و پیدا شدن آن می چرخد.

به تعبیری دیگر ابتدا و انتهای مسافران بین دو آینه می گذرد: آینه ی اول چیزی از خود و خاص خود ندارد همان تعبیری که در (آئین ذن) از تهیت یا تهیگی می شود و تنها منعکس کننده چیزهاست، ولی آینه دوم حامل بار مفهومی ژرفتر است.

آینه ی مسافران در انتهای فیلم روح مسافران را در برابر روح سوگواران قرار می دهد. دو روح مقابل هم مانند دو آینه رو به روی هم، در حالیکه هیچ حجابی نمی تواند مانع بازتاب توأمان و ملکوتی این دو گردد.

و اما اطمینانی که مسافران از محکم بودن طناب و جایگاه آینه دارند، در راستای به نمایش گذاشتن ویژگی های منحصر به فرد آینه است. اگر آن را به آهستگی بلند می کنند نه به این دلیل که سالم به مقصد برسد بلکه در تفسیر این مفهوم است که آن هنگام تصادف مرگبار، وقتی آینه ناپدید می شود، ما به این حقیقت دست می یابیم که نیروهای دیگری از آن محافظت می کنند. (قوکاسیان،۱۳۷۱: ۴۳-۴۱)

در این اثر، آینه از یک سو سمبل مهربانی، عشق و پیوند نیز می تواند باشد.

و از سوی دیگر، نقش مهمی پیدا می کند: شاهد و قرینه اثبات مرگ است، یعنی این حالت آخرین فرایند هستی است پذیرفتن یا نپذیرفتن آن معانی وسیع پیدا می کند. نپذیرفتن مرگ به عنوان نابودی و نیستی نشان از وجود دیدگاهی معتقد به ماوراءالطبیعه دارد، یعنی همان دلمشغولی انسان از نخستین روزهای فعالیت اندیشه در او تاکنون. ماوراءالطبیعه و سرنوشت بعد از مرگ دیدگاهی فلسفی و ذهنی هم دارد. (قوکاسیان ۲۷:۳۷۱-۲۶)

حاملان آینه هر چند مرده اند، اما به مرگی زنده مرده اند. آن ها تبدیل به نیرویی شده اند که امید، زندگی و معرفت را دوباره به جمع باز می گردانند و به عنوان عامل انعکاس واقعیت بازتاب جمع می شود. (همان، ۶۵)

وقتی مردگان با آینه باز می گردند، و مهتاب آینه را در مقابل افراد می گیرد کسانی مانند ماهرخ در لباس عروسی، خود را به صورت کاملا واضح و شفاف می بیند و لبخند رضایت می زند. نور آینه بعضی چشم ها را می زند و نمی توانند در آن نگاه کنند.

مسافران به طور کلی بیان یک مسئله ی واقعی و اجتماعی به زبان اسطوره است. بنابراین مرگ در این داستان که مرگ اسطوره ای هم هست با همان ابهام و پیچیدگی غافلگیر کننده ای که معمولا در همه ی تولدها، مرگ ها و رستاخیزهای اسطوره ای وجود دارد. در واقع داستان باروایت مرگ شروع می شود و از طریق روایت آینه به زندگی می رسد. (همان، ۶۳)

عدم شکستن آینه نشانه ای از ادامه ی زندگی و جاری بودن آن و امید به بازگشت مسافران است. حتی با وجود نشانه هایی از حضور مرگ مانند: تبدیل خانه برای عروسی به عزا و تعویض سفارش ها در سمساری از وسایل عروسی به وسایلی برای سوگواری. چرا که اثری از شکستن آینه نیست و حضور مادربزرگ به عنوان ارتباط دهنده این نشانه ها و حضور وجود امیدواری نسبت به بازگشت عزیزان است.

ما در پایان فیلم به یک خودشناسی می رسیم که از طریق هویت طبیعی آینه رخ می دهد. از طریق روایتی که با آینه شروع و با آینه تمام و ملموس می شود.

در این جا ابتدا روایت تصویری داریم تا کلامی. آینه با هویت روایتگرانه ای که پیدا می کند خود به صورت یک نشانه در می آید.- نشانه ای بارز- که سایر نشانه ها را درخود منعکس می کند،از آسمان ابری شروع می کند به دریای متلاطم می رسد بعد سواری و سپس جاده … داستان از طریق کنار هم گذاشتن این نشانه ها برای ما تعریف می شود. و در پایان داستان آدم ها را روایت می کند و هر یک به گونه ای درآینه منعکس می شوند. (همان ۷۹-۷۸)

در مرگ یزد گرد، آسیابان،زن و دختر نقش یزدگرد را بازی می کنند و به جای او سخن می گویند و هر یک از آن ها آیینه ای می شود تا بخشی ازشخصیت شاه را نمایان کند.

این گونه به نظر می رسد که مجموعه ی اعضای یک جامعه شاه را می سازند (خانواده آسیابان نماد کل جامعه) و به همین علت شخصیت یزدگرد خصوصیات منحصر به فردی دارد.آنچه در آسیاب رخ می دهد، بازنمایی جدال درونی یزد گرد است.(مرندی و اکبری،۲۰۵)

وجود آینه در مرگ یزدگرد، به صورت نمادین و غائب است و اگر ویژگی انعکاس و بیان واقعیت را یکی از ویژگی های آینه بدانیم جایگزین شدن افراد خانواده (زن_مرد _دختر) آسیابان به جای یکدیگر و گاه به جای پادشاه نمادی از حضور آینه در بین آنها است البته آینه ای که حقیقت را بر ملا می کند نه فقط واقعیت را.

یا در باشو، غریبه کوچک، آینه نمادی از باروری و مهر است. پس از این طریق با زن در ارتباط است پس می توان گفت نایی آینه ای از حضور مادر باشو است که عشق و مهر مادر باشو در او برای باشو منعکس می کند. اما در این جا نیز آینه حالتی غائب دارد، فقط نشانه های او دلیل براثبات وجود آن هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:07:00 ق.ظ ]




ماده ۴-۱-۲ و ۷-۱-۲ مطرح شده اند.
ماده ۶-۱-۲ : (تحول قبول)
۱) اظهار یا فعلی دیگر از سوی مخاطب ایجاب که بر رضایت به یک ایجاب دلالت داشته باشد. قبول محسوب می شود. سکوت یا اقدام نکردن به خودی خود به قبول منجر نمی شود.
۲) قبول یک ایجاب هنگامی نافذ می شود که [اظهار یا فعل] دال بر رضایت از سوی ایجاب دهنده وصول شود.[۵۴]
۳) با این وجود اگر بر طبق ایجاب یا در نتیجه رویه هایی که طرفین بین خود برقرار کرده اند، بر طبق عرف تجاری مخاطب ایجاب بتواند با انجام فعلی رضایت خود را بیان کند، بی آنکه این امر به اطلاع ایجاب دهنده رسانده شود و به هنگام انجام دادن آن فعل، قبول نافذ می شود.[۵۵]
بند ۱۱- اعلام رضایت به یک ایجاب :
برای آنکه قبول محقق شود، مخطاب ایجاب باید “رضایت” خود را از ایجاب به طریقی خاطرنشان کند، صرف تصدیق دریافت ایجاب، یا ابراز قابل به آن، کافی نیست، به علاوه رضایت باید، غیرمشروط باشد، یعنی نمی توان آن را به اقدام دیگری که باید از سوی ایجاب دهنده یا مخاطب ایجاب انجام شود و وابسته کرد. درنهایت، قبول درنظرگرفته شده نباید حاوی تفسیر شروط ایجاب باشد یا دست کم نباید حاوی تفسیری باشد که به طور اساسی آن شرط را تغییر دهد.
در صورتی که در ایجاب، هیچ گونه شکل خاصی از قبول تحمیل نشود، اعلام رضایت ممکن است، با یک اظهار صریح یا با استنتاج از فعل، مخاطب ایجاب عملی شود. در بند (۱) ماده فوق، شکلی که فعل مزبور باید داشته باشد مشخص نشده است؛ فعل مزبور اغلب شامل اقدامات مربوط به اجرای تعهدات- مانند پیش پرداخت برای مبلغ قرارداد، ارسال کالاها یا آغازکار در محل انجام پروژه و غیره… خواهد بود.
بند ۱۲- سکوت یا عدم اقدام :
از جمله “سکوت یا اقدام نکردن، به خودی خود، به قبول منجر نمی شود.” در بند (۱) ماده فوق، این مطلب آشکار می شود که صرف سکوت یا عدم اقدام مخاطب ایجاب، قاعدتاً نباید به این معنا باشد که مخاطب ایجاب به ایجاب رضایت داده است. درصورتیکه طرفین، خود توافق کنند که سکوت به منزله قبول خواهد بود یا اگر در این مورد یک رویه معاملاتی یا عرف تجاری وجود داشته باشد، وضعیت فرق خواهد کرد.
بند ۱۳- چه موقع قبول نافذ می شود؟
مطابق بند (۲) قبول از لحظه ای که اعلام رضایت به ایجاب دهنده واصل می شود، نافذ می شود، دلیل اتخاذ اصول “وصول” و ترجیح آن به اصل “ارسال” این است که بهتر است احتمال خطر انتقال دادن قبول برعهده مخاطب ایجاب باشد، نه برعهده ایجاب دهنده، چرا که طریق و وسیله مخابره قبول را مخاطب ایجاب انتخاب می کند و او می داند که آیا طریق و وسیله انتخاب شده، موضوع خطر یا تأثیر ویژه ای هست یا نه و در نتیجه به بهترین وجهی می توان تدابیری برای وصول قبول به مقصدش اتخاذ کرد.
قاعدتاً، قبولِ صرفاً فعلی نیز فقط هنگامی دارای اثر قانونی می شود که متن اخطار مربوط به آن به دست ایجاب دهنده برسد.
ماده ۷-۱-۲ : (زمان قبولی)
ایجاب باید در مدت زمان که ایجاب دهنده تعیین کرده است، قبول شود، و در صورتی که زمانی تعیین نشده باشد، با توجه به اوضاع و احوال، از جمله سرعت وسایل ارتباطی که از سوی ایجاب دهنده به کارگرفته شده است، باید قبولی درز مان متعارف انجام شود. ایجاب شفاهی باید بلافاصله قبول شود. مگراینکه اوضاع و احوال برخلاف آن دلالت کند.
درباره مدت که در طی آن ایجاب باید قبول شود، این ماده که با بند (۲) ماده ۱۸ کنوانسیون ملل متحد درباره قراردادهای فروش بین المللی کالا مرتبط است بین ایجابهای شفاهی و کتبی تمایز قایل می شود.
در ایجابهای کتبی، همه چیز به این امر بستگی دارد که آیا در ایجاب، مدنی معینی برای قبول مشخص شده است یا نه، اگر چنین مدتی مشخص شده باشد، قبول ایجاب باید در آن مدت انجام شود. اما در تمام موارد دیگر بیان رضایت باید “در مدت زمان متعارف با توجه به اوضاع و اموال، از جمله سرعت وسایل ارتباطی به کار گرفته شود از سوی ایجاب دهنده” به ایجاب دهنده واصل شود.
ماده ۸-۱-۲ : (قبول در مهلت مشخص)
مهلت قبولی مشخص شده از سوی ایجاب دهنده از زمانی آغاز می شود که ایجاب ارسال می شود. زمان مندرج در ایجاب، زمانی ارسال تلقی می شود. مگراینکه اوضاع و اموال برخلاف آن دلالت داشته باشد.
هرگاه ایجاب دهنده مدتی را رای قبول معین می کند، این سؤال طرح می شود که مدت مذکور چه موقعی آغاز می شود بر طبق ماده فوق، مدت مزبور از لحظه ای که ایجاب ارسال می شود یعنی از محدوده کنترل ایجاب دهنده خارج می شود آغاز می گردد. درباره اینکه چه موقعی ایجاب ارسال می شود. این موجود است که زمان ارسال ایجاب همان زمانی است که در ایجاب ذکر شده است.
مبحث دوم- مراحل تشکیل قرارداد؛ مقایسه اصول حقوق قراردادهای اروپایی با حقوق ایران :
گفتار اول- تشکیل قرارداد :
مقررات کلی : طبق ماده ۱-۱-۲ شرایط تشکیل قرارداد به شرح زیر می باشد :
۱) قرارداد زمانی منعقد می شود که :
الف) طرفین قرارداد قصد نمایند قانوناً ملتزم شوند.
ب) طرفین قرارداد به یک توافق کامل برسند، بدون اینکه نیازی به هیچ شرط، اضافی باشد.
۲) لازم نیست قرارداد به صورت کتبی منعقد یا مستند شود و همچنین شکل آن موکول به هیچ شرط دیگری نیست. قرارداد به هر شیوه ای مثل شهادت شهود قابل اثبات است.
این ماده، موارد ضروری در انعقاد یک قرارداد را معین می کند. این ماده در
قسمت ابتدایی فصل دوم اصول حقوق قراردادهای اروپا قرار گرفته و بنا

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

براین تمامی مقررات این فصل را تحت شمول قرار می دهد.[۵۶] اصطلاح “قرارداد” موارد ذیل را شامل می شود:
الف) توافقاتی که براساس آن، دو یا چند طرف قرارداد متعهد می شوند تا تعهدی را اجرا نمایند.
ب) توافقاتی که قبول کننده، با برعهده گرفتن عمل یا به وسیله قبول شرطی که مورد تقاضای ایجاب کننده بوده، ایجاب را قبول نماید.
ج) توافقاتی که تنها یکی از طرفین قرارداد متعهد می باشد و تعهد او نیاز به قبول طرف دیگر قرارداد دارد.
د) تعهداتی که یک طرف قرارداد بدون نیاز به قبول طرف دیگر قرارداد ملزم به اجرای آن می باشد. همچنین، قواعد راجع به قراردادها در توافقات مربوط به تعدیل یا پایان دادن، قراردادهای موجود اعمال می شود. در این خصوص باید به ماده ۷-۱-۱ اصول حقوق قراردادهای اروپا توجه نمود.
ماده ۱۰۱-۲ به صورت شفاف و دقیق به بیان شرایط انعقاد یک قرارداد می پردازد. از سوی دیگر، در بند ۲ این ماده به شرایط شکلی انعقاد قرارداد پرداخته شده است. براساس این بند، هیچ تشریفات خاصی برای انعقاد، تغییر یا اختتام قرارداد وجود ندارد، البته براساس اصل آزادی قراردادها، بایستی قائل به این شویم که طرفین قرارداد می توانند با توافق، خلاف این را مقرر دارند. (همان، ص۱۰۶)
بند اول- شرایط انعقاد یک قرارداد :
الف) قصد التزام قانونی :
برای انعقاد یک قرارداد ضروری است طرفین قرارداد قصد نمایند که براساس قرارداد مزبور ملتزم شوند. ماده ۱۰۲-۲ اصول حقوق قراردادهای اروپا این شرط را بسط داده و بیان می دارد در مواردی که یک طرف قرارداد قصد نداشته باشد تا خود را قانوناً ملتزم به مفاد قرارداد نمایند، اگر طرف دیگر قرارداد دلیلی ارائه نماید مبنی بر اینکه او از اظهارات و رفتار طرف قرارداد این قصد را استنباط نموده، طرف قرارداد علیرغم عدم وجود قصد التزام، ملزم به مفاد قرارداد می باشد. همچنین در مورد ضرورت “قصد التزام” قواعد خاصی در ماده ۱۰۳-۶ مشاهده می شود.
ب) توافق کامل :
ماده ۱۰۳-۲ به تفصیل به بیان مفهوم این شرط می پردازد.[۵۷]
ج) شکل قرارداد :
در انتهای بند ۱ ماده ۱۰۱-۲ اصول حقوق قراردادهای اروپا تأکید شده که برای انعقاد قرارداد، هیچ شرط خاص دیگری لازم نیست. به عبارت دیگر، هیچ مشکل خاصی برای انعقاد قرارداد پیش بینی نشده و علاوه بر آن، ضرورتی برای وجود عوضین وجود ندارد. لذا تعهدات بلاعوض بدون نیاز به امر دیگری لازم الاجراست. همچنین، یک قرارداد صرفاً به دلیل آنکه در زمان انعقاد آن، انجام تعهد آن غیرممکن فرض شده، نامعتبر نمی باشد. در اکثر کشورهای اتحادیه اروپا، بطورکلی برای انعقاد قرارداد، کتبی بودن یا سایر تشریفات ضرورت ندارد.[۵۸] در حقوق کشورهای دانمارک، سوئد، فنلاند، یونان، آلمان، استرالیا، پرتغال، هلند و اسپانیا، انعقاد قرارداد موکول به هیچ تشریفات خاصی نمی باشد.
د) مقایسه با سایر اسناد :
ماده ۱۱ کنوانسیون بیع بین المللی کالا مقرر می دارد که قرارداد مربوط به بیع کالا لازم نیست بصورت کتبی منعقد شود و از نظر شکلی منوط به هیچ شرط دیگری نمی باشد. همچنین در بند ۱ ماده ۲۹ این کنوانسیون آمده است که قرارداد بیع میتواند صرفاً با توافق طرفین تعدیل یا خاتمه داده شود. طبق ماده۲-۱ اصول قراردادهای تجاری بین المللی نیز متضمن قواعد مشابهی در این خصوص می باشد.
هـ ) حقوق ایران :
به موجب ماده ۱۹۱ قانون مدنی، عقد محقق می شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند. بر این اساس، برای تحقق قرارداد ضرورت دارد که طرفین قصد ایجاد التزام داشته باشند و اراده واقعی آنان بر وقوع عقد تعلق پذیرد. اما چنانچه نتوان از بیان عبارات طرفین چنین استنباطی را به عمل آورد، به استناد اصل عدم، وقوع عقد منتفی است. در حقوق اسلام نیز قاعده مشهور “العوقد تابعه للقصود” دلالت بر این امر دارد. پس هنگامی که طرفین هنگام ادای جملات و عباراتی که به منزله مذاکرات مقدماتی است، قصد التزام به مفاد قرارداد را ندارند، عقد منعقد نمی شود و مذاکرات یاد شده بی اثر است.[۵۹]
در حقوق ایران به استثنای مواردی چند، انعقاد قرارداد تابع تشریفات خاصی نبوده و طرفین می توانند قرارداد را به هر وسیله ای که تمایل دارند منعقد نمایند. قرارداد می تواند بصورت شفاهی منعقد شود یا به موجب سند عادی یا رسمی مورد توافق واقع شود. ماده ۱۹۱ ق.م هیچ گونه شرط شکلی را برای تحقق عقد لازم ندانسته و تنها مواردی که ضروری است، وجود قصد انشاء است. همچنین ماده۱۹۳ق.م انعقاد معامله بوسیله عمل را نیز مورد تأیید قرار داده است. در خصوص سایر اعمال حقوقی مانند ایقاعات وضعیت به همین ترتیب است و به عنوان مثال، در ماده ۴۴۹ ق.م فسخ معامله به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن نماید حاصل می شود و همچنین به موجب ماده ۱۴۸ و ۲۵۱ ق.م تنفیذ و ردّ معامله فضولی از همین قاعده تبعیت می کند.
در حقوق اسلام از قواعدی چند مانند “العقود تابعه للمقصود” و “انما الاعمال بالنیات” همین نظریه استنتاج می گردد و یکی از تقسیم بندی های عقود در نظام حقوقی ایران، عقد رضایی است که برای وقوع آن، انجام هیچ گونه تشریفاتی ضرورت ندارد واصل رضایی بودن عقود است.

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:07:00 ق.ظ ]




منظور از یادگیری پیچیده، ادغام و تلفیق دانش، مهارت و نگرش در یادگیرنده و همچنین یکپارچهسازی مولفه های اصلی آنها از لحاظ کیفی و سپس انتقال آن چه که در مدرسه یا محیط کارآموزی آموخته شده است به زندگی روزمره یا محیط کار واقعی یادگیرنده است (ونمرینبور و کریشنر[۶۱]، ۲۰۰۷).
یادگیری پیچیده بر اهداف یادگیری آمیخته و اهداف یادگیری عملکردی چندگانه متمرکز میباشد که در بردارندهی وظایفی هستند که در زندگی یا شغل یافت میشوند. این اهداف کلی یادگیری، هماهنگی کاربرد و انتقال مهارت ها را ارتقاء میدهند که آمیخته از یادگیری پیچیده میباشند (ون مرینبور، کلارک و دی کروک[۶۲] ،۲۰۰۲). آنها شبیه به اهداف کلی آمیخته هستند که گانیه و مریل (۱۹۹۰) در راستای توسعه و بسط نظام های طبقهبندیشان مطرح کرده بودند. تصمیمات متوالی در زمان طراحی برای یادگیری پیچیده از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار هستند. ون مرینبور و همکاران (۲۰۰۲) بیان میدارند که یک توالیای از وظایف یادگیری در واقع استخوانبندی هر نوع برنامه کارآموزی است که در راستای یادگیری پیچیده هدف گذاری شدهاند» (ص۴۳ ). آنها سلسله مراتبی را مطرح میسازند که از وجود دو نوع رابطه بین مهارت ها گزارش میدهد که بایستی هنگام طراحی برای یادگیری پیچیده مدنظر قرار گیرند. اولین نوع رابطه در یک سلسله مراتب، رابطه افقی بین مهارت های هماهنگ است که ممکن است به صورت متوالی باشد (به عنوان مثال ابتدا شما این را انجام میدهید، سپس آن را انجام میدهید). دومین نوع رابطه در سلسله مراتب از نوع عمودی است، آن جا که تسلط بر مهارت های سطح پایین سلسله مراتب (پیش نیازها)، موجب انجام مهارت ها در سطوح بالاتر سلسله مراتب میگردد. ون مرینبور تصدیق میکند که کار گانیه روی سلسله مراتب یادگیری بر تفکرش دربارهی ترتیب و توالی برای یادگیری پیچیده تأثیر گذاشته است. یادگیری پیچیده شامل مهارت های متناوب و نامتناوبی است که طراحان آموزشی اهداف یادگیری مختلفی برای هر دو نوع این مهارت ها معین میکنند (ون مرینبور و همکاران، ۲۰۰۲).
مهارت های متناوب (مثل مهارت در انجام کاهای روزمره) آن دسته از مهارت هایی هستند که میتوانند در موقعیت های مشابه پیچیده به کاربرده شوند و شامل قواعدی هستند که از یک موقعیت به موقعیت دیگر تعمیم پیدا میکنند و البته مهارت های نامتناوب (مثل رمان) از یک موقعیت به موقعیت دیگر متفاوت هستند.
مطابق با دیدگاه ونمرینبور کلارک و دیکروت (۲۰۰۲) برای جنبهی نامتناوب یک مهارت و مهارت پیچیده به عنوان یک کل، فرآیندهای یادگیری اصلی که باید ارتقاء داده شوند به ساختن طرح واره مربوط میگردند. طرح واره استفاده از مهارت های مختلف را از یک موقعیت به موقعیت دیگر تسهیل میکند. زیرا آنها حاوی دانش عینی و تعمیم یافته هستند. برای این که به یادگیرندگان کمک کنید تا طرح وارهشان را از نو یا مجدد بسازند، تجارب عینی را برای یادگیرندگان فراهم آورده و آنها را تشویق به انتزاعی کردن اطلاعات به دور از جزئیات کنید (ون مرینبور و کرشنر، ۲۰۰۷).
ون مرینبور، کلارک و دی کروت (۲۰۰۲) فرض میکنند که زمانی یک طرح واره جدید ساخته میشود، مدل های ذهنی، فرایند استدلالسازی را تسهیل میکنند. زیرا آنها بر این تأمل میکنند که محتوا چگونه سازمان مییابد. علاوه بر این، راهبردهای شناختی همچنین بر حل مسأله تأثیر میگذارند. زیرا آنها بر چگونگی پرداختن به مسأله اثرگذار هستند. به عنوان مثال، فرآیندهای تفکیک و تعمیم بر ساختن مجدد طرح واره در جهت تطبیق آنها با تجارب جدید تأثیر گذار است.
ون مرینبور و همکارانش مدل طراحی آموزشی ۴ مؤلفهای را مطرح کردند که بر ادغام و هماهنگسازی مهارت هایی متمرکز است که یادگیری پیچیده را ترکیب میکند (ون مرینبور، کلارک و دیکروت، ۲۰۰۲؛ ون مرینبور و کرشنر، ۲۰۰۷). مدل ۴ مؤلفهای شامل ۱۰ گام است که طراحان در بررسی یادگیری پیچیده آن را دنبال میکنند (جدول ۲-۴ را ملاحظه کنید).
جدول ۴-‏۲٫ مولفه های مدل طراحی آموزشی ۴ مولفه ای با گام های مربوطه

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

 

مولفه های مدل طراحی آموزشی ۴ مولفهای ۱۰ گام برای یادگیری پیچیده
وظایف یادگیری طراحی وظایف یادگیری
ترتیب و توالی طبقات وظایف
تنظیم اهداف عملکردی
اطلاعات پشتیبان طراحی اطلاعات پشتیبان
تحلیل راهبردهای شناختی
تحلیل مدل های ذهنی
اطلاعات روندی طراحی اطلاعات روندی
تحلیل قواعد شناختی
تحلیل دانش پیش نیاز
تمرین بخشی از وظیفه طراحی تمرین بخشی از وظیفه

وظایف یادگیری برای یادگیری پیچیده میتواند هم در محیط های واقعی و هم شبیهسازی شده اجرا گردد. آنها امکان انجام وظیفه را تماماً از مهارت های تشکیل دهندهای فراهم میآورند که در کنار یکدیگر، مهارت پیچیده را شکل میدهند.
اطلاعات پشتیبان در واقع پلی را بین دانش قبلی یادگیرنده و وظایف یادگیری به وجود میآورند (ون مرینبور، کلارک و دیکروت، ۲۰۰۲) و از آن در جهت حمایت از خلق یک طرح واره از طریق بسط روابط بین اطلاعات جدید با دانش قبلی استفاده میشود. اطلاعات پشتیبان برای هر یک از وظیفه متوالی در واقع یک بسط از اطلاعات قبلی است که به یادگیرندگان کمک میکند، چیزهایی را انجام دهند که قبلاً قادر به انجام آن نبودند. راهبردهای سؤالی یا توضیحی میتوانند برای این نوع اطلاعات استفاده شوند. اطلاعات پشتیبان همچنین شامل بازخورد شناختی در تشویق یادگیرندگان به تأمل و تعمق بر کیفیت رویکردشان برای حل مسأله و راهحلهایشان است. آن همچنین در راستای افزایش راهبردهای شناختی یادگیری یادگیرندگان فراهم میآید (ون مرینبور و کرشنر،۲۰۰۷).
اطلاعات رویهای برای یادگیرندگان، گامهایی را تدارک می بیند که آنها به آن نیاز دارند تا مهارتی را تکرار کنند. با توجه به ارائه به موقع اطلاعات، زمانی اطلاعات رویهای ارائه میگردد که یادگیرندگان در کار کردن در وظایف تکراری بدان نیاز دارند. این اطلاعات شامل ابعادی از به کارگیری چگونگی قواعد و رویه ها و همچنین بازخوردهای اصلاحی در خطاها میباشد. اطلاعات رویهای در واحدهای کوچک سازمان مییابد که نمایش اطلاعات نامیده میشود. براساس نظریههای نمایش اجزاء و تبادل آموزشی مریل (۱۹۸۳ و ۱۹۹۹) ون مرینبور و همکاران (۲۰۰۲) پیشنهاد میکنند که نمایش اطلاعات باید شامل تعداد زیادی مثال و تعمیم باشد. به عنوان نمونه، قواعد کلی هستند که میتوانند در گسترهای از موقعیت ها به کار روند و مفاهیم پیش نیاز قواعد هستند. به طوری که آنها به یک طبقه از اشیاء یا وقایع برمیگردند. اغلب برای ارائه مثال ها، مطلوب است که تعمیمها را همراه با مثال یا تصویر توصیف گردند. قواعد چنین مثال هایی، اثبات تجربی[۶۳] نامیده میشود و مفاهیم، الگوها و اصول آنها نمونه نامیده میشوند.
مولفه نهایی در مدل طراحی آموزشی ۴ مولفهای، انجام دادن بخشی از وظیفه است. انجام بخشی از وظیفه در واقع از تقویت قواعد و رویههایی پشتیبانی میکند که در آن اغلب نیاز به میزان زیادی از تمرین خواهد بود (ون مرینبور، کلارک و دیکروت، ۲۰۰۲). در صورتی که رویکرد کل وظیفه در جهت تسهیل ساخت یک طرح واره به کار میرود، اما راهبرد بخشی از وظیفه، یک وظیفه پیچیده را در مولفه های آن میشکند و هر یک از آنها به طور مجزا تدریس میگردند. پس بخش های متنوع در کل وظیفه ترکیب میشوند (ریچی، کلاین و تریسی، ۲۰۱۱).

د) الگوی مبتنی بر مسألهی جاناسن

جاناسن (۱۹۹۷) اظهار میدارد که مسائل برحسب ساختار، پیچیدگی و انتزاعشان متفاوت هستند. وی همچنین بین مسائلی که کاملاً ساختار یافتهاند و مسائلی که دارای ساختار ضعیف یا نیمه ساختاریافته هستند، تمایز قائل میشود. مسائل کاملاً ساختاریافته راهحلهای شناخته شدهای دارند که نیازمند به کارگیری تعدادی مفاهیم، قواعد و اصول ثابت میباشند، در حالی که مسائل نیمهساختاریافته از راهحل های چندگانه، عناصر ناشناخته و روابط متناقض در بین مفاهیم، قواعد و اصول برخوردارند. انواع مسائل کاملاً ساختاریافته شامل مسائل داستانی و منطقی است. در صورتی که نمونههایی از موقعیت های نیمهساختاریافته شامل مسائل طراحی به عنوان نمونه، ساختن یک پل عریض یا دشواری هایی مثل، چگونگی پس گرفتن یک کشور در پایان جنگ است.
همچنین انواع مسائل برحسب پیچیدگیشان، تعریفشان، تعداد متغیرها یا موضوعات درگیر با حل مسأله، متفاوت هستند. مسائل ساده شامل عملیات شناختی کمتری نسبت به مسائل پیچیده است و مسائل ساده همچنین نسبت به مسائل پیچیدهتر حالت ایستاتری دارند. جاناسن (۲۰۰۰) اظهار میدارد: مسائل پیچیدهتر، پویاتر هستند و آن شامل آن دسته از مسائلی است که در آنها، محیط انجام وظیفه و عواملش طی زمان تغییر میکند. وی همچنین فکر میکند که مسائل دارای حوزه خاص، موقعیتی هستند و در یک بافت ویژه به کار رفتهاند.
در بحث روابط ساختاری و حل مسأله، جاناسن (۲۰۰۰) بین نظریهاش و دیگر رویکردها برای توالیدهی تمایز قایل میشود. وی معتقد است که ساختار سلسله مراتبی مهارت های ذهنی که توسط گانیه و مریل مطرح گردیده است، به خوبی روابط پیچیدهی مطرح در حل مسأله را بررسی نمیکند. جاناسن (۲۰۰۰) بیان میدارد:
حل مسأله به عنوان یک فعالیت، پیچیدهتر از مجموع مولفه های تشکیل دهنده آن است. حل مسأله ضرورتاً درگیر با مولفه های شناختی همچون اطلاعات گزارهای، مفاهیم، قواعد و اصول است. با وجود این در برداندهی دانش ساختاری، مهارت های فراشناختی، مولفه های انگیزشی، نگرشی و دانش درباره خودش است.
جاناسن (۲۰۰۰) نشان میدهد که عناصر درونی برای یادگیرنده بر چگونگی حل انواع مسائل مختلف تأثیر میگذارد. وی فرض میکند که مهارت حل مسأله بستگی به یک طرح واره برای حل انواع خاصی از مسائل دارد. وی اظهار میدارد که یاگیرندگان مدل های ذهنیشان را اعم از دانش تأملی، راهبردی، روندی یا ساختاری میسازند (جاناسن و هنینگ[۶۴]، ۱۹۹۹). جاناسن (۲۰۰۰) نشان میدهد که تفاوت های فردی در یادگیرندگان به طور غیر مستقیم بر حل مسأله تأثیر میگذارد. این عوامل عبارتند از:
مهارت عمومی حل مسأله
آشنایی با نوع مسأله
دانش در آن حوزه
دانش ساختاری (به عنوان نمونه دانش از این که چگونه مفاهیم در یک حوزه به هم وابسته هستند).
فرآیندهای شناختی و فراشناختی
عوامل عاطفی، انگیزشی و ارادی.
بر مبنای گونهشناسی جاناسن از مسائل، شرایط درونی بر حل مسأله و دانش این که چگونه انسان مسأله را حل می کند، تأثیر میگذارد. جاناسن (۱۹۹۷) برای حل مسائل کاملاً ساختاریافته و نیمه ساختاریافته یک مدل طراحی آموزشی ارائه کرد. این مدل گام ها و فعالیت هایی (به عنوان نمونه شرایط بیرونی) را ارائه میکند که طراحان آموزشی باید در هنگام توسعه آموزش برای دو نوع مسأله اصلی اعم از مسائل کاملاً ساختاریافته و نیمه ساختاریافته دنبال کنند (جدول ۲-۵ را ملاحظه کنید). وی همچنین چند راهبرد آموزشی برای درگیر کردن یادگیرندگان در حل مسأله پیشنهاد میکند که عبارتند از: موارد اصیل، شبیهسازی ها، مدل سازی، مربیگری و یادگیری مبتنی بر مسأله.
جاناسن (۲۰۱۱) اظهار میدارد، اگر از یادگیرندگان انتظار میرود بتوانند مسائل واقعی را حل کنند، تدریس دربارهی حل مساله کفایت نخواهد کرد. چنانچه بازدهی یادگیری برای یادگیرندگان، چگونگی حل مسائل است، آنها باید در مسائلی درگیر گردند که بر مبنای وظایف کاری یا فعالیت های زندگی واقعی باشند.
جدول ۵-‏۲٫ مدل جاناسن (۱۹۹۷) برای طراحی آموزشی حل مساله

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:06:00 ق.ظ ]




نقد و نقادی بستر ساز زمینهای است برای حرکتی اصلاحگر و بالا رونده. به قول معروف نقد سازنده است و این از آنرو است که اگر انتقادهای وارد بر نظریهای اثبات شود، نظریهپرداز با برطرف کردن نقایص به رشد و تکامل رأی خود میپردازد و اگر انتقاد اثبات نشود، بر استحکام آن نظریه افزوده میشود که در هر دو صورت سازندگی در ابعاد فردی و اجتماعی حاصل میگردد. در این بخش نیز ما با توجه به مبناهای شناخت انسان از نظر مکتب اگزیستانسیالیسم به بررسی انتقاداتی که بر دلالتهای تربیتی مسئولیتپذیریِ این مکتب وارد شده است میپردازیم. لذا در ابتدا نقدهای موجود صاحبنظران در این زمینه که امکان دسترسی به آنها برای محقق فراهم بوده مطرح شده و در پایان نقد پژوهشگر از دلالتهای تربیتی مسئولیتپذیری در این مکتب عنوان میشود.
نقد اگزیستانسیالیستهای خدا باور
از بررسی آراء و دیدگاه های فلسفی و تربیتی کییرکگور، یاسپرس، مارسل و تیلیش به نظر میرسد این خداباوران مسیحی، تحت تأثیر جوّ طوفانزای وجودگرایی، خواسته یا ناخواسته، و دانسته یا نادانسته کوشیدهاند اندیشه های خود را با جوّ پدید آمده محک زنند و جریان مزبور را به نفع باورهای دینی خویش مصادره کنند؛ غافل از اینکه وجودگرایی، خود نیازمند کسب اعتبار است. با مراجعه به اندیشه های وجود گرایان خداباور با کانونی از التقاط و دوگانهگرایی روبهرو میشویم که از یک سوی بر آزادی فردی و شخصی انسان از هر گونه التزام نظری و عملی پای میفشارد، و از سوی دیگر، میخواهد انسان را تحت فرمان و اراده خدا درآورد. در این نگاه دوگانه بیش از آنچه به اصالت و وحدت وجود خداوند نظر شود، به اصالت وجود انسان و وحدت فردی و شخصی او توجه شده است. در این صورت، این اراده و خواست فرد انسان است که بر خواست و اراده الهی تقدم دارد. بدین ترتیب، هم سیمای انسان مخدوش شده، و هم وجود و عظمت خداوند تحت الشعاع وجود و حضور فرد یا افراد انسانی قرار گرفته است. در نتیجه، فرد همچنان در فضای تیره و تار احساس اضطراب و بیمعنایی و بیهودگی به سر میبرد. بدیهی است پیش از اینکه اعتقادات ایمانی این صاحبنظران امواج وجودگرایی را درنوردد و بر آنها فایق آید، خود مغلوب آن امواج گردیده است. (رهنمایی، ۱۳۸۸، ۱۲۵)
نقد وجود گرایان سکولار
هیچ یک از دیدگاه های سهگانه وجودگرایان لائیک، نمیتوانند هستی و انسان را آن گونه که باید تفسیر کنند. در اردوگاه تربیتی این سه نظر، انسان، ناخواسته و به رغم ناتوانی خود مجبور است تنها با اتکا به آرزو، خواست و قدرت خویش و بدون هیچ پشتوانهای از جهان ماوراء بکوشد به کمال نهایی خود برسد؛ چه، اساساً جهان ماورایی وجود ندارد که بتوان به آن تکیه کرد. به انسانِ تربیت یافته نظام فکری سارتر که مینگری، موجودی محکوم به آزادی بیحد و حصر، مقهور تنهایی و بیکسی و سرگردانی و پوچی و بیهودگی میبینی. تربیت یافته اندیشه هایدگر، شخصی است که با عزم و اراده خویش هستی موجودات خود را در چنبره بحران هویت گرفتار میبیند؛ بحرانی که از آن راه گریزی نیست. وضعیت رقتبار متربی نیچه از این نیز وخیمتر است. وی باید به گونهای طاقتفرسا بکوشد تا قدرت را به چنگ آورد و خواست و خواهش خود را حاکم کند؛ چه، در غیر این صورت، محکوم شکست و فنا خواهد بود و بیارزش و بدفرجام خواهد شد. بر این اساس، مشخص است که تکلیف و سرانجام انسان مکتب وجودگرایی سکولار چه خواهد بود! (رهنمایی، ۱۳۸۸، ۱۳۸)
نقد در ماهیت
اگزیستانسیالیسم در برابر ماتریالیسم دیالکتیک، که انسان را موجودی بازیچه جبر تاریخ میداند، و در برابر ناتورالیسم، که انسان را یک شیء طبیعی میشناسد، و در برابر جبر، که انسان را بازیچه قوانینی که در دسترس او نیست معرفی میکند، و در برابر مارکسیسم که میپندارد تنها با حل شدن سیستم اقتصادی تمام رنجهای بشری حل خواهد شد و همه آمال بشری تحقق پیدا خواهند کرد، و در برابر مکتبهای نیهیلیستی و بدبینیهای مبتنی بر پوچی مطلق عالم، عالیترین مکتبهاست.
دیدیم که علم، بعد از این که مذهب را از جامعه راند و رسالت رهبری بشریت را برای خودش عنوان کرد، جنگهای بزرگ جهانی را به راه انداخت و بعد به یک دستگاه اداره تولید و مصرف کالاهای اقتصادی تبدیل شد و نوکر صنعت شد نه نوکر حقیقت.
به قول برشت: علم، فلجتر و رسواتر، از کلیسای قرون وسطی شکست خورد.
در سال ۱۹۳۳ علم به این صورت درآمده بود؛ مذهب هم به آن صورت از جامعه اروپایی رخت بربسته بود، و از همه مهمتر، انسان گرفتار یک زندگی شد که در جمله “فدا کردن آسایش برای ساختن وسایل آسایش” خلاصه میشود.
برای انسانی که به چنین گرفتارییی دچار شده و در چنین وضعیتی و در چنین جوی بیمارگونه و غیر انسانی که انسان گرفتارش است و در برابر آن مکتبهای قرن ۱۹ که انسان امروز را نمیفهمند (چون نسلی که بعد از جنگ پیدا شده، به مکتب دیگر و رسالت دیگری نیازمند است)، اگزیستانسیالیسم بزرگترین ارزش علمی و انسانیاش این است که – برخلاف مارکسیسم، ماتریالیسم و ناتورالیسم- انسان را آزاد اعلام میکند و مسئول خودش و سازنده و تربیت کننده ماهیت خودش معرفی مینماید.
تا اینجا از همه مکتبها، به نیاز انسان بیچاره امروز بهتر پاسخ میدهد.
ولی ازآنجا که در برابر انسان متعالی و همچنین برای نجات انسان از این گردونه ابلهانه تناسخیِ بودایی- صنعتی هیچ راهی و هیچ مسئولیتی و هیچ الگوی مطلقی، که همه انسانها به آن ایمان داشته باشند و در برابر آن احساس مسئولیت جدی کنند، ارائه نمیدهد، مکتب ضعیفی است. (شریعتی، ۱۳۸۹، ۵۸ تا ۶۰)
دکتر شریعتمداری نیز در این مورد و در خصوص تعلیم و تربیت اگزیستانسیالیستی مینویسد:
انسان در بدو تولد موجودی است با استعدادها یا امکانات معین. از باب مثال فرد آدمی از لحاظ هوش در موقع تولد تا حدی در سطح معین قرار دارد و ممکن است استعدادهایی مخصوص در زمینه هنری، ادبی و ریاضی دارا باشد. محیط در پرورش استعدادها و ایجاد عادات معین در افراد تأثیر دارد. از طریق تربیت نیز میتوان تمایلات، عادات، نظرها، طرز فکری خاص و فهمی از امور در افراد بوجود آورد.
علاوه بر زمینه ارثی و عوامل محیطی فرد آدمی فعال است و میتواند خود را از نفوذ عوامل مختلف خارج سازد و در برخورد به امور عکسالعملهای معین از خود نشان دهد.
با توجه به وضع انسان باید دید معنای این قضیه که انسان ماهیت خود را میسازد چیست. به طور مسلم آنچه در زمینه بدنی و روانی به صورت توارث به فرد منتقل میشود مصنوع خود او نیست اگرچه پایه و اساس ماهیت او را تشکیل میدهد. آنچه فرد از محیط میپذیرد نیز جزء آنچه خود او میسازد محسوب نمیشود. محیط نیز در تشکیل ماهیت انسان مخصوصاً در زمینه اجتماعی تأثیر فراوان دارد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

عکس مرتبط با اقتصاد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:05:00 ق.ظ ]