کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



  • اهمیت اجتماعی و اقتصادی بهداشت ­روانی (سلامت­روانی)

     

    طبق تعریف سازمان بهداشت، بهداشت ­روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می­گیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش­های اجتماعی، روانی و جسمی بهداشت، تنها نبود بیماری یا عقب­ ماندگی نیست. در این تعریف همان ­طور که ملاحظه می­شود، سازگاری با محیط اهمیت زیادی دارد، طبق این تعریف شخصی که بتواند با محیط خود (اعضای خانواده، همسایگان، همکاران و به ­طور کلی اجتماع) خوب سازگار شود، از نظر بهداشت­ روانی بهنجار خواهد بود. این اشخاص با تعادل ­روانی پیش خواهد رفت، تعارض­های خود را با دنیای بیرون و درون حل خواهد کرد و در مقابل ناکامی­های اجتناب­ ناپذیر زندگی مقاومت خواهد نمود (نوید و راتوس[۱]،۲۰۰۷، ترجمه سیدمحمدی،۱۳۸۹).

     

     

    اگر کسی توان انجام این کارها را نداشته باشد و در نتیجه با محیط خود به شیوه­ی نامناسب و دور از انتظار برخورد کند از نظر روانی بیمار محسوب خواهد شد، زیرا با این خطر رو به ­رو خواهد بود که تعارض­های حل­ شده خود را به صورت نوروز نشان دهد و به شخص نوروتیک تبدیل شود. در هر جامعه­ای کودکان و نوجوانان درصد قابل ملاحظه­ای از جمعیت را تشکیل می دهند که به علت خصوصیات جسمی و روانی و اجتماعی که دارند بسیار آسیب­پذیر می­باشند و یکی از خطوط فرعی بالا بردن سطح سلامت­ روانی در مراحل مختلف رشد از دوره جنین تا پیری می­باشد، که این عمل از طریق مقابله و مبارزه با شرایط بالقوه و استرس­زا و زیان ­باری که منجر به ­وقوع ­ناپذیر فقر و جهل و نابسامانی خانوادگی و اختلالات آموزشی و اجتماعی می­باشد. تحقیقات انجام ­شده در رابطه با بهداشت­ روانی کودکان و نوجوانان حاکی از این است که شیوه اختلالات روانی در بین کودکان و نوجوانان ۳ تا ۱۵ سال در کشورهای پیشرفته ۵ تا۱۵ درصد می­باشد. این رقم در مورد کشورهای در حال ­توسعه ­نیز صادق می­باشد. منابع­ علمی همچنین گویای این واقعیت هستند که­ مسئله بهداشت­ روانی کودکان و نوجوانان تحت تأثیر تغییرات اجتماعی و سیاسی نیز قرار می­گیرد. چنانچه در کشورهای پیشرفته اختلالات ­روانی و بین کودکان و نوجوانان شهری  نسبت به کودکان و نوجوانان روستایی، یا شهرهای کوچک بیشتر شود، و این افزایش را مربوط به مشکلات موجود در خانواده می­دانند که ناشی از، اختلافات پدر و مادر، افسردگی و یا انحرافات والدین می­باشد و یا این ­که به علت شرایط اجتماعی ـ اقتصادی موجود در جامعه است. بنابراین، بهداشت­ روانی مردم از اهمیت بسزایی برخودار است و به همین دلیل امروزه جوامع مختلف بسیج شده ­اند تا سیاست­های مربوط به بهداشت ­روانی و پیش­ بینی بیماری­های روانی را سازمان دهند. این سیاست­ها، که می­توانند ارزش­های انسانی و اقتصادی بسیار بالایی داشته باشند، ایجاب می  کنند که پیش از هر چیزی نیازهای بهداشت ­روانی شناخته شوند. منظور از نیازهای بهداشت روانی این است که عوامل تضمین­ کننده­ آن، مخصوصاً در مورد کودکان را بشناسیم، و به­ علت­های اختلال آن پی ­ببریم و با چگونگی درمان آنها آشنا شویم (گنجی، ۱۳۷۶، به نقل از خزل پور،۱۳۹۰).

     

     

    در سال ۱۹۴۸، کمیسیون مقدماتی سومین کنگره جهانی بهداشت ­روانی یک تعریف دو قسمتی ارائه می­دهد:

     

    الف) بهداشت ­روانی حالتی است، که از نظر جسمی، روانی و عاطفی، در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد. برای فرد مطلوب­ترین رشد را ممکن سازد.

     

    ب)جامعه خوب جامعه­ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم می­ کند، و درعین حال، رشد خود را تضمین می­نماید و نسبت به سایر جوامع پر باری نشان می­دهد (پارسایی کیا،۱۳۹۰).

     

    [۱] – Navid & Rathus

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 08:52:00 ب.ظ ]




  • فروید اولین دانشمندی بود که به شیوه­ی علمی منظم و منطقی و براساس یک سلسله اطلاعات  کلینیکی، تأثیر دوران رشد و تکامل را در ایجاد شخصیت انسان مطرح نمود و اهمیت آنرا مورد تأکید قرار داد به اعتقاد او شخصیت انسان در اواخر سال پنجم زندگی کامل می­شود و پس از آن هر نوع رشد و تکاملی که رخ می­دهد فرعی است به نظر وی در کودکی ۴ مرحله جسمانی شمولی ـ جنسی وجود دارد که شخصیت او را شکل می­دهد. این مراحل عبارتند از: مرحله دهانی، مقعدی، فالیک و مرحله جنسی می­باشد(نوید و راتوس[۱]،۲۰۰۷، ترجمه سیدمحمدی،۱۳۸۹).

     

    از نظر فروید، اضطراب زیربنای تمام هنجارهای روانی و در واقع اضطراب در اصل انسان را برای مقابله با خطر تجهیز می­نماید و اضطراب بر سه نوع می­باشد:

     

    مقاله - متن کامل - پایان نامه

     

    ۱ـ اضطراب واقعی یا عینی

     

    ۲ـ اضطراب نوروتیک

     

    ۳ـ اضطراب اخلاقی(احمدزاده،۱۳۸۵، به نقل از عطارشوشتری و شفاعی،۱۳۹۱).

     

    مطرح­ کردن نظریه فروید حتی به اختصار کار آسانی نیست. زیرا شکل­ گیری نظریه او در طول  زندگی وی بصورت تدریجی و حتی تا آستانه درگذشت او در سال ۱۹۳۹ همچنان ادامه داشته است. از نظر فروید ساختار شخصیت شامل دستگاه پویا و مربوط به هم است. نهاد، خود، فراخود و بنابراین کار فرد رسیدن به هدف­های مورد نظر به شیوه­ای است که از نظر جامعه پذیرفته شده باشد. در واقع خود، نماینده­ی آگاهی هشیارانه از جهان است پس در واقع از نظر فروید رشد واقعی شخصیت تابع گذر فرد از یک رشته مراحل روانی ـ جنسی است. فروید (۱۹۶۳) ویژگی­های خاصی برای سلامت ­روان شناختی که ذکر کرده است که نخستین ویژگی خودآگاهی است. یعنی هرآنچه که ممکن است در ناخودآگاهی موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود عوامل سرکوب­ شده در ناخودآگاه بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف ­شده برای نگهداری آنها در ناخودآگاه بایستی به من بازگردانده شود. تجارب کودکی ناخودآگاه بایستی باز گشوده شوند و از این طریق به­ فرد کمک شود تا شیوه­ی ارضای کودکانه را رها کند. در نهایت خودآگاهی حقیقتی ممکن نیست مگر اینکه کنترل غیرواقعی و غیرضروری من برتر در هم شکسته شود(مریدی،۱۳۸۹؛ به نقل از پارسایی کیا،۱۳۹۰).

     

    زیرا ظرفیت ناخودآگاه من برتر بازتابی از تحریم­ها، ممنوعیت­ها و ایده­آل­های والدین فرد است و این مسایل در انسان نوعی احترام غیرمنطقی و انعطاف­پذیر را جایگزین وجدان سخت­گیر و اخلاقی می­شود این واپس­زده خودآگاه شوند می­توانیم زندگی لذت­آوری را شروع کنیم خودآگاهی لذت­ طلبی نیست. خودآگاهی عنصر اصلی سلامت­ روانشناختی و در شخص بالغ نتیجه واپس­زنی تمایلات غریزی جایگزین محکومیت آنها می­شود به­ نظر فروید:«خودآگاهی برای سلامت­ روانشناختی کفایت­کننده نیست» در نتیجه فروید معیار نهایی سلامت­ روانشناختی را بیگانگی منطقی از علاقه­مندی­ها و اشتباهات عمومی می­داند(سمنگان و جوکار،۱۳۸۹).

     

    نظریه­ کارل یونگ

     

    یونگ معتقد است که در هر فرد نوعی شخصیت ناخودآگاه جمعی و از قبل تعیین ­شده توسط نژاد او شکل گرفته است. فرد براساس آن تجارب فردی خود را به نحوه انتخابی بر می­گزیند. یعنی به وسیله تجارت فردی بخصوص شخصیت ناخودآگاه جمعی و نژادی خود رابطه و تغییر دهد. با این تعریف شخصیت فرد نتیجه نیروهای درون کهن و عوامل موجود بیرونی زمان حاضر اوست. اهمیتی که یونگ برای گذشته نژادی و تاریخی شخصیت فرد قائل بوده است باعث شده که پیش از هر روانشناسی دیگر به مطالعه مذاهب، سنبل­های قدیمی، آداب و رسوم و عقاید انسان­های اولیه بپردازیم و برای آنها همان ­قدر اهمیت قائل شود. به ­نظر یونگ شخصیت از چند سیستم جدا ولی مربوط به ­هم تشکیل شده است که مهم­ترین این سیستم­ها عبارت است از:

     

    ـ ایگو

     

    ـ ناخودآگاه شخصی و عقیده­ها

     

    ـ ناخودآگاه جمعی

     

    علاوه براین سیستم­های متقل به صفات دیگری مانند:

     

    ـ نگرش­های برون­گرایی و درون­گرایی

     

    ـ کنش­های فکر

     

    ـ احساس و ابتکار نیز در نظریه یونگ دارای اهمیت خاصی هستند. از نظر یونگ فرآیند تفرد از عوامل مؤثر در سلامت­روان است. تفرد در ساده­ترین شکل آن عبارتست از:

     

     

    ـ منفرد شدن

     

    ـ همگون ­شدن

     

    ـ تمیز تدریجی خودآگاهی از ناخودآگاهی

     

    ـ منحصر به­ فرد شدن بی­ نظیر

     

    بطور کلی فرد به خود حقیقی مبدل می­شود و برای رسیدن به این تفرد نیاز است که نسبت­های ناخودآگاه و خودآگاه یکپارچه شوند. به ­نظر یونگ سلامت­ روانشناختی و خودشناسی یکسان هستند و تحقق خود به سه معیار مشخص می­شود:

     

    ۱ـ بایستی واپس­زنی تخلیه شود.

     

    ۲ـ از طریق مشارکت بی­قید در مذهب و یا نمادی از این نوع ناخودآگاه را درک کند.

     

    ۳ـ از طریق ایمان به نماد یا اسطوره­ی خصوصی به خودشناسی نزدیک می­شود.

     

    از نظر یونگ، در رشد سالم، تمام نیروهای مخالف و موافق در یک هماهنگی و وحدت پیش می­روند به نحوی که تکانه­های نهاد یا نظارت خردمندانه «من» و مواظبت و مراقبت «من برتر» بصورت قابل قبولی فرهنگی و تحت شرایط مورد تأیید جامعه ارضا می­شوند (شاملو، ۱۳۷۷، به نقل از مرادی دولت آبادی،۱۳۹۱).

     

    نظریه­ آلفرد آدلر

     

    آدلر از اولین پیروان فروید بود ولی بعدها از او جدا شد و مکتب خود را به نام روانشناختی فردی تشکیل داد اساس نظریه­ او براین است که انسان در اصل بوسیله­ی عوامل اجتماعی برانگیخته می­شود و از عوامل بیولوژیک. آدلر معتقد بود که در هر انسانی احساس حقارت وجود دارد و یکی از طرق برگزیده برای جبران احساس حقارت و ضعف تلاش برای کسب قدرت و طریق دیگر انکار و عقب­ نشینی از واقعیت است. از نظر آدلر سبک زندگی هر فرد منحصر به خود اوست و در تمام طول  عمر الگوی رفتارهای بعدی او قرار می­گیرد(شاملو، ۱۳۷۷، به نقل از خزل پور،۱۳۹۰).

     

    بنا به نظر آدلر (۱۹۳۷) فرد برخوردار از سلامت ­روانشناختی توان شهامت با جرأت عمل ­کردن برای رسیدن به اهدافش را دار چنین فردی جذاب و شاداب و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی را با دیگران دارد. به عقیده آدلر، فرد سالم از مفاهیم و اهداف خویش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر عذر و بهانه نیست، فردی مطمئن و خوش­ بین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در جبران، اقدام به رفع آنها می­ کند (کورسنی[۲]، ۱۹۷۲؛ به نقل از مرادی دولت آبادی،۱۳۹۱).

     

    به ­نظر آدلر فرد دارای سلامت ­روان، روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در کوره­های اجتماعی و خانواده بدرستی می­شناسد. فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش می ­پردازد. فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب اهداف است. فرد سالم خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها، فرد سالم از اشتباهات اساسی پرهیز می ­کند، اشتباهات اساسی شامل:

     

     

     

    ـ اهداف نادرست و محال

     

    ـ درک نادرست و توقع بی­ مورد از زندگی، تقلیل یا کاهش ارزشمندی خود، ارزش­­ها و باورهای غلط می­باشد.

     

    – چنین فردی سعی در کاستن عقده حقارت دارد و بدنبال غلبه و چیرگی بر بی­ جرأتی است و در نهایت چنین فردی موفق می­شود که انگیزه­های نامطلوب خود را دگرگون سازد.

     

    – فرد سالم دارای علاقه­ اجتماعی وصل به مشارکت اجتماعی است. جالب­ترین هدف شخصیت سالم به عقیده­ی آدلر تحقق خویستن است. بینش­گری و ابتکار فیزیکی از ویژگی­های دیگر سلامت­ روانشناختی است(نوید و راتوس،۲۰۰۷، ترجمه سیدمحمدی،۱۳۸۹).

     

    [۱] – Navid & Rathus

     

    [۲] – Corseny

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:52:00 ب.ظ ]




  • آمادگی اعتیاد، استعداد برای معتاد شدن به هر طریقی است. پژوهش­های مختلف نشان می دهند که برای پذیرش و مصرف مواد، زمینه های رشدی ناسالمی لازم است. در واقع معتادان کسانی هستند که مواد، به زمینه های رشدی ناسالم آن ها اضافه می شود. یعنی رشد ناسالم در زمینه های مختلف موجب گرایش آن­ها به مواد می شود و رشد گرایش به مواد در طی زندگی، تحت عنوان استعداد اعتیاد، مطرح است (کلد­ی و مهدوی، ۱۳۸۲). عده ای از نظریه پردازان معتقدند که گرایش به اعتیاد یک وضعیت فیزیولوژیکی اساسی است، چیزی که فرد با آن متولد می شود (تامر، ۲۰۰۱). به عبارت دیگر اعتیاد به مواد مخدر، دامنگیر افرادی می­شود که از آمادگی برای ابتلا برخوردار هستند. به طور نمونه، مصرف مواد مخدر می تواند تابع ویژگی­ها و خصایص فردی باشد. یعنی وجود برخی خصایص از لحاظ فردی باعث گرایش به مواد مخدر شود. به عنوان مثال نوجوانان با ویژگی های افسردگی، اضطرابی و ناآرامی از گرایش و آمادگی بیشتری برخوردارند (کاظمی حقیقی، ۱۳۸۱). همچنین، افراد با هیجان خواهی بالا با احتمال بیشتری در رفتارهای پرمخاطره (مثل مصرف مواد) برای ارضای نیاز هیجان خواهی یا به­دست آوردن بروندادهای مطلوب درگیر می شوند (ایمز، زاک و استیس[۱]، ۲۰۰۲). بنابراین به طور کلی این اعتقاد وجود دارد که گرایش اولیه به مصرف مواد مخدر در مصرف کنندگان مواد وجود داشته و در واقع این گرایش موجب مصرف مواد توسط آن­ها می شود. نظریه پردازان کوشیده اند این گرایش نوجوانان به اعتیاد را در چهار چوب های مختلفی تبیین نمایند. در بخش زیر عمده ترین مدل ها توصیف می شوند.
    پایان نامه

     

     

     

    1. مدل های مربوط به گذارهای تحولی برای مصرف مواد

    به طور کلی رفتار و سبک زندگی پرخطر در دوره نوجوانی رو به افزایش می گذارد. چنین خطراتی در اثر (مستقیم یا غیرمستقیم) گذارهای تحولی[۲] متعدد پدید می آیند. گذارهای تحولی عبارتند از “مسیرهایی که ما را به خود تغییر یافته اجتماعی، روانی و جسمانی متصل می کنند. معنی و رویداد گذرهای تحولی ریشه در تعامل فرآیندهای بلوغ جسمی، انتظارات و اثرات فرهنگی، و هدف ها و ارزش های فردی دارد. افراد همان طور که بر محیط فیزیکی و اجتماعی اثر می گذارند، از آن اثر می گیرند و گذارهای تحولی خود را تا اندازه ای شکل می دهند (شولنبرگ و ماگس[۳]، ۲۰۰۱، به نقل از پورشهباز و همکاران، ۱۳۸۴). عبور از نوجوانی و آغاز جوانی، یک گذار تحولی مهم و حیاتی است که در طی آن تنوع و گوناگونی مسیرهای زندگی افزایش می یابد. گذرهای تحولی فشارزا در دوره نوجوانی و جوانی را می توان به شرح زیر گروه بندی نمود (پورشهباز و همکاران، ۱۳۸۴):

     

      • گذرهای زیستی و روان شناختی

     

      • گذرهای هویتی (یعنی تغییراتی در خودشناسی و خودگردانی)

     

      • گذرهای ارتباطی (یعنی تغییراتی در روابط با والدین و همسالان)

     

    • گذرهای موفقیت (یعنی گذرهای شغلی و تحصیلی)

    به منظور چگونگی اثر گذارهای تحولی بر رفتار پرخطر به ویژه مصرف مواد مخدر مدل های متعددی مطرح شده اند، از جمله ۱) مدل بار اضافه، ۲) مدل رشدی ناسازگار، ۳) مدل ناهماهنگی فزاینده، و ۴) مدل کاتالیزور (شتاب دهنده) گذار.

     

    در انتها باید اذعان کرد که علی رغم تلاش های گسترده و تبیین های مطلوبی که در این مدل، درباره سبب شناسی مصرف مواد صورت گرفته است، افرادی که مستعد مصرف مواد هستند، تنها در یک الگوی خاص گذار تحولی قرار نمی گیرند. این پدیده حاصل تعامل عوامل متعدد است، به همین دلیل هر یک از مدل ها درباره تبیین سوء مصرف مواد مخدر تنها قسمتی از حقیقت را نمایان می سازند.

     

     

     

    [۱]- Ames, Zogg, & Stacy

     

    [۲]- developmental transition

     

    [۳]- Schulenberg & Mags

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




  • بررسی های دهه گذشته درباره مصرف مواد مخدر بیشتر بر مشخص نمودن عوامل خطرزای شروع، تدوام و شدت یافتن مصرف مواد مخدر از یکدیگر تمرکز داشته است که این عوامل می توانند همپوشی­های پیچیده ای نیز با یکدیگر داشته باشند (سادی[۱]، ۱۹۹۹).

     

    نقطه مقابل عوامل خطرزا، یعنی عوامل محافظت کننده به عواملی اطلاق می شود که احتمال مصرف مواد مخدر را کاهش و یا تاب آوری را افزایش می دهند. اگر چه بیشتر پژوهش های پیشین درباره عوامل خطرزای مصرف مواد مخدر هستند اما اخیراً بر عوامل محفاظت کننده، همچون خودکارآمدی، اعتمادبه نفس، عاطفه مثبت، و غیره نیز تأکید شده است. به عنوان نمونه، آن­چه در سال های اخیر در چهارچوب مدل عوامل خطرزا و محفاظت کننده بر آن تأکید بیشتری می شود، شناخت عواملی است که خطر مصرف مواد مخدر را کاهش داده و یا فرد را علی رغم وجود عوامل خطرزا، از مصرف و سوء مصرف مواد مخدر مصون می دارند. در حقیقت یکی از محکم ترین دلایل بررسی عوامل محفاظت کننده در مورد مصرف مواد مخدر، پی بردن به این پرسش است که چرا در افراد زیادی به رغم این که در معرض عوامل خطرزا قرار دارند مشکلات جدی سوء مصرف مواد بروز نمی کند و برعکس، چرا عده زیادی از افراد به رغم این­که در معرض عوامل خطرزای اندکی قرار دارند دچار مصرف یا سوء مصرف مواد می شوند؟

     

    در مورد رابطه میان عوامل خطرزا و محافظت کننده مصرف مواد باید به چند نکته توجه داشت. اولاً معمول این است که عوامل خطرزا و محفاظتی را روی یک پیوستار در دو نقطه انتهایی مقابل هم، در نظر می گیرند. برای نمونه، عملکرد ضعیف درسی در مدرسه یک عامل خطرزا برای مصرف مواد مخدر و عملکرد خوب یک عامل محفاظتی در برابر مصرف مواد مخدر محسوب می شود (پاندینا، ۲۰۰۶). بر اساس این رویکرد، عوامل محفاظتی تنها اثر عوامل خطرزای خاصی را تعدیل می کنند. برای مثال، محیط حمایت کننده خانواده ممکن است تنها در صورت وجود نفوذ همسالان برای مصرف مواد مخدر، اثر محفاظتی داشته باشد. محیط خانواده بدون چنین نفوذی از سوی همسالان، ممکن است اثری روی گرایش نوجوان به مصرف مواد نداشته باشد، چون مصرف مواد تا حدودی نامحتمل است. دوم، عوامل محفاظتی می توانند با کاهش احتمال بروز عوامل خطرزا وارد عمل شوند. به عنوان مثال یک خانواده حمایت کننده می ­تواند حضور یا بروز اثرات منفی همسالان را با اعمال نفوذ روی نوجوان در مورد انتخاب دوست کاهش دهد. سوم، گاهی یک عامل خطرزا یا حفاظتی می تواند به پی آمدهای گوناگونی منتهی شود (چند پایانگی[۲]). برای مثال یک عامل خطرزای خاص (مشکلات تحصیلی) الزاماً به مصرف مواد کمک نمی کند و در حقیقت، برخی از عوامل خطرزا می توانند به منزله عوامل محفاظتی روی بعضی از افراد در بعضی شرایط عمل نمایند (پاندینا، ۲۰۰۶). نمونه بارز آن، اعتیاد به الکل در والدین است که می تواند در مورد بعضی به منزله عامل خطرزا و در مورد بعضی دیگر به مثابه عامل محفاظتی عمل کند. فرزندان افراد الکلی در معرض خطر بالایی از ابتلا به سوء مصرف و وابستگی به الکل، که به دلیل ساز و کارهای زیستی و اجتماعی شدن پدید می آید، قرار دارند. با این وجود، فرزندان افراد الکلی شانس بالاتر از متوسطی برای غیرالکلی ماندن نیز دارند. چهارم، تعداد بسیار اندکی از عوامل خطرزا یا محفاظتی را می توان سراغ داشت که همگانی باشند، به این معنا که در مورد همه افراد یکسان عمل کنند. بنابراین، مکانیسم اثر و فرآیند عمل عوامل خطرزا و محفاظتی می تواند به واسطه ویژگی های مهمی آشکارا تفاوت کند.

     

    مقاله - متن کامل - پایان نامه

     

    در ادامه چند رویکرد توصیف می شود که عوامل خطرزا و محافظت کننده موثر بر آمادگی اعتیاد را مطرح کرده اند.

     

     

     

     

     

     

     

    ۱-۲٫ رویکرد اجتماعی/فرهنگی، بین فردی و فردی

     

    بررسی های هاوکینز، کاتالانو، و میلر[۳] (۱۹۹۲، به نقل از کیم، زین و هانگ[۴]، ۲۰۰۲) حاکی از آن است که مهمترین عوامل خطرزای مصرف مواد عبارتند از: الف) عوامل اجتماعی/فرهنگی، ب) عوامل بین فردی و ج) عوامل فردی.

     

    الف) عوامل اجتماعی/فرهنگیمهمترین عوامل اجتماعی/فرهنگی خطرزا مصرف مواد عبارتند از: قوانین و هنجارهای حمایت کننده سوء مصرف مواد، در دسترس بودن مواد، محرومیت شدید اقتصادی، بی سازمانی و آشفتگی محل زندگی و باورهای فرهنگی.

     

    ب) عوامل بین فردی: عوامل بین فردی اصلی در زندگی نوجوانان عبارتند از: خانواده، مدرسه و گروه همسالان و مهم ترین عوامل خطرزای مصرف مواد مخدر در این گستره ها عبارتند از: رفتار و نگرش خانواده نسبت به مصرف مواد مخدر، شیوه های تربیتی ضعیف و ناهمخوان خانوادگی، تعارض ها و اختلافات خانوادگی، پیوند و تعهد اندک به خانواده، ارتباط با همسالانی که مواد مصرف می کنند، تعهد پایین به مدرسه و شکست تحصیلی.

     

    ج) عوامل فردی (زیست-روان شناختی): مهمترین عوامل خطرزا فردی (زیست-روان شناختی) مصرف مواد مخدر در نوجوانان عبارتند از: شخصیت، مشکلات عاطفی/رفتاری زودهنگام و پایدار، گریز از ناملایمات و آشفتگی های عاطفی، احساس بیگانگی و روحیه عصیانگری، نگرش مثبت به مصرف مواد مخدر، و تغییرات خلقی[۵] .

     

     

     

    ۲-۲٫ الگوی ساختار علی مصرف مواد

     

    در نمودار ۱-۲ عوامل خطرزا و محافظت کننده به صورت مدلی با ساختار علّی (گالانتز و هارتل، ۲۰۰۲، به نقل از پورشهباز و همکاران، ۱۳۸۴) ارائه شده است. بر اساس این مدل شروع مصرف مواد مخدر نتیجه تعامل پویای فرد با محیط است. در این مدل، تأثیرات اجتماعی و آسیب پذیری تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند. همچنین، افراد ممکن است از مسیرهای مختلف، مصرف مواد مخدر را آغاز نمایند. هر چه تعداد عوامل خطرزا در ارتباط با فرد بیشتر باشد، احتمال مصرف مواد مخدر توسط او بیشتر است. زیرا وجود عوامل خطرزای چندگانه، هم در پیش بینی شروع مصرف مواد نقش دارد و هم در میزان مصرف بعدی موثر است. در مقابل، هر چه تعداد عوامل محافظت کننده بیشتر باشد، احتمال مصرف مواد مخدر توسط وی کمتر است (مینویی و صالحی، ۱۳۸۳).

     

     

     

    [۱]- Swadi

     

    [۲]- multiend

     

    [۳]- Hawkins, Katalano, & miller

     

    [۴]- Kim, Zane, & Hong

     

    [۵]- mood alteration

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




  • بر اساس این مدل (پاندینا، ۲۰۰۶)، عوامل خطرزا و محافظت کننده مصرف مواد می توانند به سه دسته کلی زیست شناختی، رفتاری/روان شناختی، و اجتماعی/فرهنگی تقسیم شوند. همچنین، هر کدام از این دسته ها نیز به دسته های کوچکتری تقیسم بندی می شوند که عبارتند از:

     

     

    عوامل زیست شناختی. عمده ترین عوامل خطرزا و محافظت کننده زیست شناختی شامل متغیرهای زیر است:

     

      • نیمرخ های ژنتیکی که منجر به تغییرات عملکرد مغزی شده و در نتیجه فرد را از آمادگی و گرایش به اعتیاد محافظت کرده یا مستعد و آماده مصرف مواد می سازد.

     

      • اختلالات یا توانایی های پردازش حسی

     

      • تغییرات عصب شناختی نیز می توانند فرد را مستعد مصرف یا از مصرف محافظت نماید.

     

    • در انتهای این طیف تاریخچه خانوادگی مصرف الکل و مواد یا اختلالات مرتبط از جمله اختلالات عاطفی و اختلالات خلقی، وجود اختلالات تکانه ای و وجود بدکاری عصب-روان­شناختی قرار دارند.

    عوامل روان شناختی و رفتاری. که شامل سه دسته فرعی فرآیندهای درونی نظیر افکار و احساسات، نیمرخ های فعالیت رفتاری مانند رفتار مواد جویی و انحراف کلی، و در آخر شیوه های تعامل بین فردی است. عمده ترین عوامل خطرزا و محافظت کننده رفتاری/روان شناختی شامل متغیرهای زیر هستند:

     

      • سبک های شخصیت نظیر هیجان جویی، نوجویی، آسیب گریزی یا پاداش وابستگی

     

      • نیمرخ عاطفی، سبک های تنظیم خود مانند نیمرخ های مقابله ای، صلاحیت رفتاری، و خودکارآمدی/اعتماد به نفس

     

      • وقایع و تجارب مثبت و منفی زندگی

     

    • نگرش ها، ارزش ها، عقاید نسبت به مصرف مواد.

    عوامل محیطی و اجتماعی. که شامل دسته های فرعی تعاملات خانوادگی، ارتباط با همسالان، تعاملات سازمانی، و ساختارهای نهادی/اجتماعی است. عمده ترین عوامل خطرزا و محافظت کننده فرهنگی/اجتماعی مصرف مواد عبارتند از:

     

      • ساختار/عملکرد حمایت خانواده

     

      • شیوه های فرزندپروری

     

      • فرصت برای رشد صلاحیت های اساسی

     

     

      • گروه همسالان

     

      • فرصت های اجتماعی و اقتصادی همچون مسائل آموزشی

     

      • ساختار کلی حمایت اجتماعی

     

      • دسترس پذیری فعالیت های اجتماعی

     

      • سازمان ها از جمله مدارس، نهادها یا محل کار

     

      • قدرت و تأثیر اعتقادات دینی جامعه

     

      • هنجارهای اجتماعی، نگرش ها و اعتقادات مرتبط با مصرف مواد

     

    • مشوق های اجتماعی و اقتصادی تبادل مواد

    هر کدام از این عوامل می توانند به عنوان عوامل سازه ای یا پویا باشند و یا می توانند یک رابطه سطحی با مصرف مواد داشته یا نقش یک عامل تعدیل گر یا میانجی را برای شروع مصرف مواد داشته باشند (پاندینا، ۲۰۰۶).

     

    با توجه به مدل زیستی-روان­شناختی-اجتماعی مصرف مواد، عوامل خطرزا و محافظت کننده مصرف مواد در طیف گسترده ای قرار دارند که امکان بررسی همه علل به صورت ساختاری امکان پذیر نیست. اما با توجه به مدل ساختار علی مصرف مواد، یکی از متغیرهای دور اثر گذار در مصرف مواد، خانواده می باشد. در همین رابطه نظریه پردازان نیز توافق زیادی دارند که خانواده نقش مهمی در شکل گیری رشد کودکان داشته و در بین عوامل متعدد خانوادگی اثر گذار بر رشد کودک، شیوه های فرزندپروری به عنوان یک متغیر مهم در نظر گرفته شده است (کلتیکانگاس- جاروینن، رایکونن، اکلوند و پلتونن[۱]، ۲۰۰۴) و همان طور که مطرح شد، شیوه های فرزندپروری می تواند به عنوان عامل خطرزا و محافظت کننده مصرف مواد باشد (پاندینا، ۲۰۰۶). از طرف دیگر، در این مدل علی، عوامل روان شناختی، نزدیک ترین متغیر اثرگذار بر مصرف مواد محسوب می شوند. همان طور که قبلاً در مدل زیستی-روانی-اجتماعی مطرح شد، عوامل روان شناختی می توانند طیفی از متغیرهای درونی مانند عوامل شخصیتی شامل نوجویی، هیجان خواهی و راهبردهای مقابله تا متغیرهای بیرونی مانند نگرش نسبت به مواد را در برگیرند. بنابراین با توجه به پیشینه پژوهشی و نظری، از جمله عواملی که نقش موثرتری در شروع مصرف مواد داشته اند شامل شیوه های فرزندپروری (پاتوک- پکهام و مورگان-لوپز[۲]، ۲۰۰۶)، شخصیت به ویژه نوجویی (لرر، کانیاس، کارنی، ابستین[۳] و لرر، ۲۰۰۶)، راهبردهای مقابله (بایلی، هیل، اوستل و هاوکینز[۴] ، ۲۰۰۹) و مشکلات رفتاری برونی سازی شده (هایمن و سینها[۵] ، ۲۰۰۹) است. هر کدام از این عوامل می توانند نقش محافظت کننده یا خطرزا را در ارتباط با آمادگی اعتیاد داشته باشند. بدین ترتیب که شیوه فرزند پروری مقتدر به عنوان عامل محافظت کننده و شیوه های فرزندپروری مستبد و سهل گیر به عنوان عامل خطرزای آمادگی اعتیاد شناخته شده اند. همچنین، نوجویی بالا و مشکلات رفتاری نیز به عنوان عامل زمینه ساز برای شروع مصرف مواد شناخته شده اند. راهبرد مقابله مسئله مدار نیز جزء عوامل محافظت کننده و راهبردهای مقابله هیجان مدار و اجتنابی، جزء عوامل خطرزای آمادگی اعتیاد هستند. بنابراین در پژوهش حاضر در ارتباط با آمادگی اعتیاد، متغیرهای شیوه فرزند پروری به عنوان متغیر دور و متغیرهای روان شناختی نوجویی، راهبرهای مقابله به عنوان متغیرهای نزدیک و مشکلات رفتاری به عنوان نزدیک ترین متغیر بررسی شدند.

     

    در ادامه هر یک از متغیرهای پژوهش به تفصیل بیان می­شوند.

     

     

     

    [۱]- Keltikangas-Jarvinen, Raikkonen, Ekelund, & Peltonon

     

    [۲]- Patock-peckham & Morgan-Lopez

     

    [۳]- Lerer, Kanyas, Karni, & Ebstein

     

    [۴]- Bailey, Hill, Oestele, & Hawkins

     

    [۵]- Hyman & Sinha

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ب.ظ ]