کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



  • آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

     

    اصول مدیریت برای نوآوری شامل ۳ اصل عمده است:

     

    ۱ – جداسازی افراد از یکدیگر، جورکردن افراد با هم
    ۲ – نظارت و گوشزدکردن
    ۳ – پاداش به افرادی که چندین نقش را ایفا می کنند( جلیلیان، مرادی و کاکامامورایی، ۱۳۸۹).

     

    ۲-۳-۱۰- شرایط ایجاد خلاقیت و نوآوری:

     

    ۱- فضای خلاق :

     

    مدیریت باید همیشه آماده شنیدن ایده های جدید از هرکس در سازمان باشد. در واقع سازمان باید در جستجوی اینگونه فکرها باشد. به کارگیری،سیستم مدیریت استعداد، ابزار موثری در سازمان به شمار می رود. مدیران با بـه کارگیری این ابزار می توانند مهارتهای کارکنان مستعد را به طرز صحیحی گسترش دهند. ممکن است شما باافراد مستعد زیادی برخورد کنید، که در سازمانی مشغول بکارند ولی نمی توانند نتایج قابل توجهی تولید کنند. این به خاطر فقدان سیستم مدیریت استعداد مناسب روی می دهد.                                                           ۲-دادن وقت برای خلاقیت:

     

    موسسات برای این منظور می توانند شرایط خاصی را برای کارکنان مهیا سازند.

     

     

     

    ۳-برقراری سیستم پیشنهادات :

     

    یکی از روش های ترغیب خلاقیت برقراری سیستم دریافت پیشنهادات است بدین ترتیب روشی برای ارائه پیشنهادات فراهم می شود( آقایی، ۱۳۸۵).

     

    ۴-ایجاد واحد مخصوص خلاقیت:

     

    گاهی گروه خاصی از کارکنان برای نوآوری و خلاقیت استخدام می شوند و در بعضی از سازمانها این گروه را واحد تحقیق و توسعه می نامند. این گونه واحدها وقتشان را صرف یافتن ایده های جدید برای ارائه خدمات یا ساختن محصول، فناوری می کنند و گاهی تحقیق محض انجام می دهند(همان).

     

     

     

    ۲-۳-۱۱- روش های افزایش خلاقیت:

     

    کسب تجربه با دقت در جزئیات و ایجاد پرسشهای زیاد، در مورد نحوه انجام کار ها و محیط اطراف و نیز مطالعه، گوش دادن و خوب دیدن ، مسافرت، تماسهای شخصی بویژه با کودکان و تغذیه و تهییج تصور بازیهای فکری مانند: حل معما و جدول، بازی شطرنج، مسابقه بیست سؤالی

     

     

    سرگرمی ها و هنر های زیبا در قالب کارهای دستی، نقاشی،  مجسمه سازی، نواختن موسیقی

     

    مطالعه و خواندن بیوگرافی انسانهای موفق، مطالعه کتب تخصصی و عمومی

     

    نویسندگی و نوشتن آنچه به اندیشه می آید.

     

    تمرین در حل خلاق مسائل (تدبیر برای حل مسائل مشخص حقیقی)

     

    کار گروهی با رعایت قواعد آن

     

    در پیرامون و محیط کار خود اشیاء گوناگون داشته باشید.

     

    خود را در نقش یک « تولید» تصور کنید و نقش آن تولید رابازی کنید.

     

    به طبیعت نگاه کنید و الهام بگیرید.

     

    تمام فرضیات خود را به شکل پرسش مطرح کنید( حسینی، ۱۳۸۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 07:09:00 ب.ظ ]




  • ۱- عوامل فردی

     

    عوامل روانشناختی و فیزیولوژیکی فردی متعدّدی وجود دارند که ممکن است سازگاری اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. ویژگی­های ظاهری، مانند جذابیت­های فیزیکی و مهارت­های حرکتی از جمله متغیرهایی هستند که در پذیرش فرد از سوی همسالان نقش مهمّی دارند. همین طور، هوش، از جمله عوامل روان شناختی است که می ­تواند بر سازگاری اجتماعی افراد تأثیر گذار باشد. برخی دیدگاه­ها هوش بالا را موجب ناسازگاری می­دانند. به علاوه دیدگاه­هایی وجود دارد که هوش متوسط را عامل یازگاری مطلوب معرفی می­ کنند. ویژگی­های شخصیتی نیز بر سازگاری افراد تأثیرگذار هستند. از جمله­ی این عوامل، میزان تحملی است که فرد می ­تواند در برابر به تأخیر انداختن ارضای فوری نیازهایش از خود نشان دهد. افرادی که از سازگازی بالایی برخوردارند، قادرند درنگ­هایی را که در مسیر برآورده شدن نیازهایشان پدید می­آیدف تحمل می­ کنند (مکتبی، ۱۳۷۸).

     

     

    ۲-  عوامل خانوادگی

     

    خانواده مهم­ترین نقش را در اجتماعی شدن کودک به عهده دارد، زیرا مفهوم ((خود)) که عامل مهمّی در رشد شخصیت و تعادل روانی کودک در سال­های نخستین زندگی شکل گرفته و در اثر نحوه­ی رفتار و واکنش اعضای خانواده در کودک ایجاد می­شود. روابط میان اعضای خانواده اگر بر پایه­ احترام و توجّه به استقلال و همدلی باشد در کودک میل به ارتباط با دیگران افزایش می­یابد (احدی، ۱۳۷۵، به نقل از مکتبی، ۱۳۸۷). از سویی، وجود والدین رکن اساسی خانواده است. والدین با فراهم آوردن محیطی امن و سالم، رشد روانی مطلوب فرزندان را میسر می­نمایند. در چنین شرایطی، عدم حضور هر یک از والدین در محیط خانواده، می ­تواند آثار نامطلوبی بر رشد طبیعی فرزندان و سازگاری آن­ها بر جای گذارد (خدری و عسکری، ۱۳۹۰). همین طور، نوع روابط میان اعضای خانواده، شیوه­ی تربیتی والدین، اندازه­ خانواده و نیز ترتیب تولد فرزندان از جمله عوامل مؤثر در سازگاری اجتماعی فرد به شمار می­روند (احدی، ۱۳۷۵، به نقل از مکتبی، ۱۳۸۷).

     

    ۳- عوامل اجتماعی

     

    یکی از منابعی که به وقوع فرایند سازگاری کمک می­ کند، حمایت اجتماعی است. حمایت اجتماعی شامل منابع اجتماعی است که افراد آماده­ی دریافت آن هستند ال روابطشان را بهبود ببخشند (لورا، گراهام و نااُمی، ۲۰۰۷، به نقل از خوش کنش، اسدی، شیرعلی پور و کشاورز، ۱۳۸۹). برای نمونه، حمایت­های اجتماعی دریافتی از سوی گروه همسالان، به فرد نحوه­ی تحمّل ناکامی را که شاخص سازگاری مطلوب است می­آموزد تا از این طریق بتوانند با شناسایی افکار و هیجان­های دیگران، واکنش­های مناسبی از خود نشان دهند. همچنین گروه همسالان به عنوان یکی از عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر سازگاری افراد به ویژه نوجوانان، این امکان را برای آن­ها قراهم می­آورند که چگونگی کنترل رفتار اجتماعی را بیاموزند، مهارت­های مربوط به سن خود را یاد بگیرند، احساس­های خود را با هم در میان بگذارند و خود را برای یک نیروی فعّال جامعه بودن آماده کنند. از دیگر عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر سازگاری اجتماعی، محیط­های آموزشی هستند. از نقش­های مهم محیط­های آموزشی آماده سازی دانش آموزان به منظور افزایش قدرت سازگاری و رویارویی با دنیای در حال تغییر است. در این میان، رسانه­های گروهی نیز نقش بسیار مهمّی در اجتماعی شدن افراد دارند. این ابزارها با در اختیار نهادن الگوهای علمی متفاوت به مردم، با تبلیغ رفتارهای و بیان دیدگاه­های گوناگون درباره­ی موضوع­های مختلف، شیوه­ی زندگی افراد و نحوه­ی سازگاری آن­ها را به صورت مثبت یا منفی تحت تأثیر قرار می­ دهند (مکتبی، ۱۳۸۷).

     

     

    ۴- عوامل مذهبی و اخلاقی

     

    فردی که به اصول اخلاقی اعتقاد دارد از یک سری روس­های سازگاری خاص خود برخوردار است که از آن جمله می­توان به خویشتن داری، مثب نگری، توکل به خواوند هنگام مواجهه شدن با مشکلات اشاره نمود. انسان اخلاقی نیازهای خود را به صورت متعادل برآورده کرده و از هرگونه افراط و تفریط اجتناب می­ کند (به نقل از مکتبی، ۱۳۸۷).

     

     

     

     

     

    [۱]. Social support

     

    [۲]. Laura

     

    [۳]. Graham

     

    [۴]. Naomi

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:08:00 ب.ظ ]




  • هیجان پدید­ه­ی جان بخش زندگی و اساس فراز نشیب­های تجارب روزانه و لحظات بیادمانی حیات انسان است. آشکار است که هیجان­ها مهم هستند و نقش بسیار مهمی در زندگی ما بازی می­ کنند. بیش از همه آن­ها مکمل سلامتی، موفقیت و روابط شخصی هستند و برای بقای ما مهم هستند. دلایلی منطقی برای این گفته وجود دارد. اول اینکه، هیجان­ها شامل اطلاعاتی در مورد خود و دیگران و جهان ا­طراف می­باشند. دوم اینکه آن­ها، در تفکر و تصمیم ­گیری به ما کمک می­ کنند. سوم اینکه، هیجان­ها بی­سامان نیستند، بلکه قابل فهم و پیش ­بینی می­باشند. هیجان­ها طی میلیون­های سال تکامل یافته­اند و در نتیجه استعدادی بالقوه هستند که امروزه به عنوان یک سیستم راهنمای درونی به انسان خدمت می­ کنند(سپهریان، ۱۳۸۶).

     

     

    هیجان­ها پدیده­های چند بعدی هستند. آن­ها به صورت پدیده­های ذهنی، زیستی، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجان­ها تا اندازه­ای احساس­های ذهنی هستند و باعث می­شوند تا به شیوه خاصی احساس کنیم، مثلاً خشمگین یا شادمان شویم. هیجان­ها پاسخ زیستی نیز هستند واکنش­های فیزیولوژیکی، که بدن را برای عمل سازگاری آماده می­سازد. هیجان­ها هدفمند هم هستند. برای مثال، خشم میل انگیزشی برای انجام دادن کاری، مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض کردن به بی عدالتی در ما ایجاد می­ کند که در غیر این صورت چنین نمی­کردیم. هیجان­ها پدیده­های اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجان زده می­شویم، علائم قابل تشخیص چهره­ای، ژستی و کلامی می­فرستیم که دیگران را از کیفیت و شدت هیجان پذیری ما با خبر می­ کنند. هیجان نوعی ساختار روان­شناختی است که این چهار جنبه­ی تجربه را در یک الگوی هم زمان، هماهنگ می­ کند. هیجان همان چیزی است که عناصر احساس، انگیختگی، هدفمندی و بیانگری را در واکنشی منسجم به رویداد فراخوان، تنظیم می­ کند (ریو، ۲۰۰۵، ترجمه­ی سید محمدی، ۱۳۸۷).­

     

     

    هوش هیجانی

     

    یکی از مفاهیمی که در دهه­های اخیر مورد توجه قرار گرفته، مفهوم هوش هیجانی است. دلیل این امر توانایی فرضی هوش هیجانی بالا در حل بهتر مسائل و کاستن از میزان تعارضات بین آنچه که انسان احساس می­ کند و آنچه که فکر می­ کند؛ می­باشد. هوش هیجانی یعنی توانایی اداره مطلوب خُلق و خوی و وضع روانی و کنترل تکانش­ها است. عاملی که هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد اندیشه و امید می­ کند. پیچیدگی­های عصر حاضر و سرعت تحولات در عرصه­های مختلف زندگی، نقش یافته­ های دقیق و علمی روانشناسی را حساس­تر نموده ­است.

     

    در مسیر تحولات زندگی اهمیت هوش هیجانی به عنوان یک عامل برای سازگاری مناسب با تحولات، بیشتر مشخص شده­ است و در این میان توانمندی­های صرفاً عقلانی دیگر نمی­تواند پیش ­بینی­کننده خوبی برای موفقیت در زندگی باشند. هوش هیجانی به ما می­گوید که چگونه از هوشبهر برای موفقیت در زندگی استفاده کنیم. هوشبهر عبارت است از توانایی یادگیری مجموعه ­ای از مهارت­های هوشی مختلف، در عین حال می­توان آن را مجموعه ­ای از توانش­های نسبتاً کلی مثل توانایی در به خاطر سپردن اعداد و توانایی در واژه سازی دانست. به عبارت دیگر هوشبهر شامل تواناییهای ما برای یادگیری منطقی و انتزاعی است، و به ما می­گوید چه کاری می­توانیم انجام دهیم. هوش هیجانی به ما می­گوید که چگونه از هوشبهر در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم. هوش هیجانی به ما در جهت شناخت احساسات خود و دیگران، مهارت کافی در ایجاد روابط سالم با دیگران و حس مسؤلیت پذیری در مقابل وظایف کمک می­ کند.

     

    در سال ۱۹۹۰ پیتر سالوی و جان مایر از دانشگاه ییل نظریه قابل فهمی از هوش هیجانی ارائه دادند. آنان هوش هیجانی را نوعی پردازش اطلاعات هیجانی می­دانند که ارزیابی دقیقی هیجان­ها در خود و دیگران، ابراز مناسب هیجان و تنظیم انطباقی هیجان به نحوی که زیستن را ارتقاء بخشد در برمی­گیرد (بخشی سورشجانی، ۱۳۸۷).

     

    صاحب نظران و پژوهشگرانی که به بررسی و مطالعه علمی هوش هیجانی می­پردازند، معتقدند که هوش هیجانی می ­تواند کاربردها و تأثیرات مهمی بر فعالیت­های گوناگون زندگی آدمی چون رهبری و هدایت دیگران، توسعه حرفه­ای یا شغلی، زندگی شغلی، زندگی خانوادگی و زناشویی، تعلیم و تربیت، سلامت و بهزیستی روانی و … داشته باشد. از هوش هیجانی نباید به عنوان رقیب یا جانشینی برای توانایی، دانش و آگاهی و مهارت­های شغلی نام برد. بلکه باید فرض­شود که هوش هیجانی می ­تواند سبب بهبود و اصلاح فعالیت­های حرفه­ای، موقعیت­های شغلی و کسب مهارت­های لازم و مطلوب گردد (نوری امام زاده­ای و نصیری، ۱۳۸۶).

     

    [۱]. emotion

     

    [۲]. Reeve

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:08:00 ب.ظ ]




  • قدمت واژه هوش هیجانی به سال ۱۹۹۰ برمی­گردد که دو محقق آمریکایی به نام­های پیتر سالوی و جان مایر در مقاله خود نخستین بار از این واژه استفاده کردند. از نظر آنان هوش هیجانی عبارت بود از این که هوش هیجانی یعنی شناخت و مدیریت احساسات خود و دیگران و استفاده از هیجان­ها برای تحرک و هدایت فکر خود و دیگران. البته پیش از آن­ها، یکی از هم دانشگاهی­های پیترسالووی به نام هوارد گاردنر نیز نظریه­ای با عنوان «هوش­های چندگانه» داده بود و در میان هوش­های هفت­گانه­اش چیزی شبیه به هوش هیجانی به اسم هوش درون فردی معرفی کرد (کشفی، ۱۳۹۱).

     

    دانلود پایان نامه

     

    سیاروچی، فورگاس و مایر ( ۲۰۰۶، ترجمه­ی نوری امام زاده­ای و نصیری، ۱۳۸۳) فعالیت­های صورت گرفته در حیطه­ی هوش هیجانی از سال ۱۹۰۰ به بعد را به پنچ دوره تقسیم کرده است.

     

    1. سال­های ۱۹۶۹-۱۹۰۰ دوره­ ای که در آن مطالعات روان­شناختی مربوط به هوش و عاطفه جدا و مستقل از یکدیگر صورت می­گرفت.

    مطالعه­ هوش: طی این دوره قلمرو روان آزمایی هوش توسعه یافت و فناوری پیچیده و پیشرفت آزمون­های هوش به وجود آمد.

     

    مطالعه­ عواطف: در حوزه­ عواطف، مباحث پیرامون مسأله تخم مرغ و مرغ بود که ابتدا کدام به وجود آمد، اول واکنش­های فیزیولوژیکی به وجود می­آیند بعد هیجان یا بالعکس. در حیطه­های دیگر داروین روی موضوع وراثت و تکامل و پاسخ­های هیجانی بحث می­کرد، اما طی این دوره، اغلب عاطفه به عنوان موضوعی که تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار می­گیرد، مورد توجه بود.

     

    مطالعه­های مربوط به هوش اجتماعی: در همان زمان که ارزیابی هوش مطرح شد و فعالیت­های علمی در مورد هوش کلامی و استدلالی در جریان بود، تعدادی از روانشناسان جهت شناسایی هوش اجتماعی تلاش می­کردند. اما در کل می­توان گفت تلاش­های در این مسیر تا حد زیادی دل سرد کننده و مفاهیم هوش محدود به شناخت بود.

     

    1. سال­های ۱۹۸۹- ۱۹۷۰ دوره­ ای که طی آن روان­شناسان به بررسی چگونگی تأثیر عواطف و تفکر بر یکدیگر می­پرداختند.

    مطالعه­های اولیه در مورد هوش هیجانی طی این دو دهه صورت پذیرفت. در این دوره حوزه­های شناخت و عاطفه مورد بررسی قرار گرفتند تا مشخص شود که عواطف و شناخت چگونه روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند. اعتقاد بر این بود که افراد افسرده نسبت به سایرین ممکن است واقع بین تر و دقیق­تر باشند و نوسان­های خلقی ممکن است خلاقیت را افزایش دهند، هم چنین در این دوره حوزه­ ارتباط­های غیر کلامی توسعه یافت و مقیاس­هایی برای قیافه افراد، اختصاص یافت. در حوزه­ هوش مصنوعی بررسی­ها و آزمایش­ها در مورد این موضوع بود که رایانه­ها چگونه می­توانند حالت­های عاطفی را درک نمایند.

     

    در نظریه جدید گاردنر در مورد هوش چندگانه، از نوعی هوش نام می­برد تحت عنوان هوش درون فردی که به توانایی دریافت و نماد پردازی عواطف اشاره داشت. کار آزمایش در مورد هوش اجتماعی به درک این موضوع منجر شد که هوش اجتماعی شامل مهارت ­های اجتماعی، مهارت هم­دلی، نگرش­های جامعه­پسند، اضطراب اجتماعی و عاطفی بودن می­باشد.

     

     

     

     

     

    1. سال­های ۱۹۹۳-۱۹۹۰ دوره­ ای که در آن، هوش هیجانی به عنوان یک موضوع مورد مطالعه و تحقیق مطرح گردید.

    این دوره ۴ ساله که از ابتدای دهه­ی ۱۹۹۰ شروع ­شد مایر و سالووی چند مقاله در زمینه­ هوش عاطفی منتشر کردند. مقاله­ها زمینه­ مناسبی را برای مطرح شدن مفهوم هوش عاطفی فراهم نمودند. در همین زمان نتیجه مطالعه­ای که شامل معرفی اولین مقیاس ارزیابی توانایی هوش عاطفی بود با همین نام منتشر شد. همچنین، در این دوره زیربناها و مفاهیم بنیادی هوش عاطفی به ویژه در زمینه­ علوم عصبی، توسعه پیدا کرد.

     

    [۱]. multiple intelligences

     

    [۲]. Forgas

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:07:00 ب.ظ ]




  • بعد از عنوان شدن هوش هیجانی توسط مایر و سالوی و عمومیت پیدا کردن آن توسط گلمن، به طور روز افزون در سالهای اخیر مورد توجه عوام قرار گرفت. امروزه هوش هیجانی توانایی شناخت و مدیریت هیجان­های خود و دیگران تعریف شده است؛ و وقتی راجع به رشد افراد، عملکرد و رضایت از زندگی صحبت می­شود یکی از موضوعات مهم است (پیکوارز، ۲۰۰۶).

     

    مایر و سالوی (۱۹۹۷، به نقل از کاریم و ویز، ۲۰۱۱) هوش هیجانی را به صورت توانایی ادراک دقیق، ارزیابی و ابراز هیجان­ها، توانایی دسترسی به احساس­ها یا بسط آن­ها در جهت تسهیل افکار، توانایی فهم هیجان­ها و آگاهی هیجانی و نیز توانایی تنظیم هیجان­ها به منظور ارتقای رشد هیجانی و ذهنی تعریف کردند. به علاوه، سالووی و مایر (۱۹۹۰، به نقل از نقوی، ریدزون و منصور، ۲۰۱۰) هوش هیجانی­را دربرگیرنده­ی توانایی شخص برای مدیریت احساس­ها و هیجان­های خود و دیگران، تمایز بین آن­ها و استفاده از چنین اطلاعاتی برای هدایت فکر و عمل خود می­دانند.

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

    به علاوه، گلمن (۱۹۹۶، به نقل از براملاگ، ۲۰۰۹) بر مبنای ایده­های سالووی، توضیح مختصر دیگری را در مورد ماهیت هوش هیجانی ارائه می­دهد «هوش هیجانی نوع دیگری از باهوش بودن است. فهمیدن احساسات خود و استفاده از این احساسات  برای تصمیم گیری­های خوب در زندگی است. هوش هیجانی توانایی مدیریت خوب خلق­های پریشان کننده و کنترل تکانه­هاست. هنگامی که در حال کارکردن برای رسیدن به اهدافتان، به مانعی برخورد می­کنید، هوش هیجانی برانگیخته می­شود و شما را امیدوار و خوشبین نگه می­دارد. هوش هیجانی همدلی است، درک احساسات افراد اطراف شماست، مهارت اجتماعی است و به معنی به خوبی با دیگران کنارآمدن، مدیریت هیجان­ها در روابط، توانایی قانع کردن یا رهبری دیگران است.

     

    همچنین، به عقیده­ی بار-آن (۲۰۰۶) هوش هیجانی نقطه تلاقی مهارت­ها و تسهیل کننده­های هیجانی و اجتماعی فرد است که با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. این مجموعه مشخص می­ کند که فرد تا چه حد در درک و ابراز خود، درک دیگران، و برقراری ارتباط با آن­ها و نیز مقابله با نیازها و مشکلات زندگی به گونه­ای اثربخش عمل می­ کند.

     

     

    مایر، سالووی و کاروسو (۲۰۰۲، به نقل از نقوی و همکاران، ۲۰۱۰) معتقدند هوش هیجانی دارای ویژگی­­های علمی یک هوش منطقی به شرح زیر است.

     

      1. ملاک مفهومی: هوش هیجانی عملکرد ذهنی را منعکس می­ کند و صرفاً شیوه ­های مهم رفتار کردن یا مهارت­های غیر هوشمندانه یا خودتکریمی نیست. به عبارت دیگر، هوش هیجانی توانایی­های مرتبط با هیجان را اندازه ­گیری می­ کند.

     

      1. ملاک همبستگی: هوش هیجانی در برگیرنده­ی مجموعه ­ای از توانایی­هاست که وابسته و مرتبط با سایر مهارت­های ذهنی هستند و به وسیله­ی انواع دیگری از هوش­های ثابت شده تعریف می­شوند.

     

    1. ملاک رشدی: هوش هیجانی با افزایش سن و تجربه از کودکی تا بزرگسالی گسترش می­یابد.

    با توجه به جنبه­ های تکاملی هوش هیجانی، سه توانایی ذهنی در نوجوانان حائز اهمیت است:

     

      1. ادراک، ارزیابی و ابزار هیجان­ها یعنی توانایی شناسایی و فهم هیجان­های خود و دیگران بر مبنای نشانه­ های موقعیتی، بیانگر و معانی هیجانی مطابق با فرهنگ.

     

      1. مدیریت و تنظیم هیجان­ها و توانایی شخص در پرداختن سازگارانه به هیجان­های متعارض یا منفی با استفاد از راهکارهای خود نظم دهی. به علاوه، شخص بتواند هیجان­های منفی خود را که باعث آسیب رساندن به دیگران می­شود مهار کند.

     

    1. بهره برداری از هیجان­ها یعنی توانایی برنامه ­ریزی منعطفانه و استفاده از هیجان­ها در حل مسأله (نقوی و همکاران، ۲۰۱۰).

    [۱]. Karim

     

    [۲]. Weise

     

    [۳]. Naghavi

     

    [۴]. Redzuan

     

    [۵]. Mansor

     

    [۶]. Bramlage

     

    [۷]. self-respect

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:07:00 ب.ظ ]