کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



 

۲-۱-۵ شادکامی و مثبت اندیشی

شکی نیست که همگی ما به طور فطری، در جستجوی حالات مطلوب و خوشایند هستیم. صفاتی چون شادی و غم، شجاعت و ترس، اعتماد به نفس و خودکم بینی و… ریشه در احساسات انسان ها دارند. احساسات نیز در جای خود، شخصیت افراد را شکل می دهند؛ چرا که این احساسات، محرّکی برای تعامل ما با محیط پیرامونمان هستند که اگر از تعادل مناسبی برخوردار باشند، سبب تصمیم گیری های درست و منطقی در مشکلات زندگی می شوند و موفّقیت را در انجام شدن کارها به دنبال خواهند داشت (خان­زاده و صفی خانی، ۱۳۸۵).  شادکامی، تأثیر مهمی در موفّقیت افراد دارد. افراد شادکام، نگرش خوشبینانه ای نسبت به وقایع و رویداد های اطراف خود دارند و به جای جبهه گیری منفی نسبت به اتّفاقات پیرامون خود، سعی در استفاده بهینه از این رویدادها دارند. همچنین انسان های شاد و دارای شخصیت سالم، انسان هایی مسئولیت پذیر و شهروندانی خوب خواهند بود (خان­زاده و صفی خانی، ۱۳۸۵).

در تحقیقی که در دانشگاه تگزاس انجام گرفت، نشان داده شد که خُلق و خوی خوب (احساسات و شخصیت متعادل)، به طرز قابل ملاحظه ای، سطح امید را در فرد، بالا می بَرد که در نتیجه، فرد، بهتر می تواند از پس موانع اضطراب آفرین زندگی براید. بنابراین، مشاهده می شود که شادکامی، با شخصیت و روحیه افراد، ارتباط مستقیم دارد. فردی که روحیه شاد دارد، در انجام دادن فعّالیت های روزانه، مثبت اندیشی را سرلوحه فعالیت های خود قرار می دهد و بهتر از دیگران برای مشکلات کوچک و بزرگ، چاره اندیشی می کند. به تعبیری دیگر، شادکامی، زمانی به وجود می اید که انسان، از خود و محیط اطراف خود، احساس رضایت بیشتر داشته باشد (علی پور و نوربالا، ۱۳۷۸).

به اعتقاد بریبنر، میزان شادی و رضایت هر فرد از زندگی، رابطه ای مستقیم با نگرش افراد به زندگی دارد و این بدان معناست که هر چه قدر افراد، از رویداد های پیرامون خود راضی تر باشند، به همان میزان نیز شادترند و اگر این احساس رضایت، کمتر باشد، به همان میزان، احساس رضایتمندی و شادکامی کمتری دارند.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

۲-۱-۶ شخصیت برون گرا و شادکامی

بر اساس تحقیقات روان شناسان، مغز انسان های برون گرا و اجتماعی و خوش مشرب، یعنی کسانی که شخصیتی متعادل و نسبتاً سالمی دارند، به عوامل مثبتی مانند یک چهره شاد و خوش حال، واکنش بیشتری نشان می دهد. این، دلیل روشنی برای وجود ارتباط مستقیم، میان شادکامی و شخصیت و موفّقیت است. برخی روان شناسان، معتقدند که شادکامی، همان برون گرایی یا ثبات» در نظریه ایزنک است و برون گرایی، قوی ترین زمینه ساز شادکامی ( بویژه در بخش اجتماعی) است (منتظری و همکاران، ۱۳۹۰).

چان و جوزف[۱]، در تحقیقی تحت عنوان ابعاد شخصیت، ابعاد امید و آرزو و سطح بهزیستی افراد»، بدین نتیجه رسیدند که برون گرایی و احساس جامعه پذیری، با شادکامی، همبستگی مثبت دارد. آنها برخی از ویژگی های شخصیتی افراد برون گرا را این گونه برشمردند: به وقایع پیرامون خود علاقه مندند؛ روراست و معمولاً پُرحرف اند؛ عقیده خود را با عقاید دیگران مقایسه می کنند؛ اهل عمل و پیش قدمی در کارها هستند؛ به سهولت، دوستان جدیدی می یابند و خود را با یک گروه وفق می دهند؛ افکار خود را بیان می کنند؛ به ایجاد ارتباط با افراد جدید، علاقه نشان می دهند؛ خوش مشرب اند؛ زیاد احساساتی نیستند؛ ریسکپذیرند؛ سریع تصمیم می گیـرند؛ اجتماعی هستند؛ درک آنها و شناخت شخصیتشان آسان است؛ شخصیت آنها در خلوت و حضور دیگران یکسان است؛ معاشرتی هستند؛ پس از آن که حرف خود را می زنند، به گفته خود می اندیشند؛ کارهای گروهی را می پسندند؛ رنگ های روشن را بیشتر دوست دارند؛ بیشتر، از اَعمال دیگران خشمگین می گردند تا کارهای خودشان؛ اطّلاعات شخصی خود را به سادگی با دیگران قسمت می کـنند؛ رویکرد سریع الوصول را بیشتر ترجیح می دهـنـد؛ تنها از روی تجارب زندگی خود درس می گیرند و نه عبرت گرفتن از دیگران (علی پور و نوربالا، ۱۳۷۸). در تحقیق دیگری که توسط آرگایل و همکارانش در مورد تعریف شادکامی» صورت گرفت، مشخّص شد که هنگامی که از مردم پرسیده می شود: شادکامی چیست؟ آنها دو نوع پاسخ را مطرح می کنند: اوّل این که ممکن است حالات هیجانی مثبت (مانند لذّت) را عنوان کنند و دوم، آن را راضی بودن از زندگی به طور کلّی و یا در بیشتر جنبه های آن بدانند». بنا بر این، به نظر می رسد که شادکامی، دو جزء اساسی (عاطفی و شناختی ) دارد که بُعد عاطفی آن، موجب می گردد انسانی که دارای احساس شادکامی است، از نظر دیگران، به عنوان فردی بشّاش و سرزنده شناخته شود و در مناسبات اجتماعی نیز بتواند راحت تر با دیگران ارتباط برقرار کند. همچنین از بُعد شناختی نیز چنین فردی، نگرش مثبتی نسبت به دنیای پیرامون خود دارد و اتفاقات و رویداد های اطراف خود را با دیدی خوش بینانه می نگرد (منتظری و همکاران، ۱۳۹۰).

به اعتقاد آرگایل، شادکامی، دارای اجزایی چون: وجود هیجانات مثبت و نبود هیجانات منفی (از جمله افسردگی و اضطراب)، داشتن روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن در زندگی، داشتن رشد شخصیتی، دوست داشتن دیگران و دوست داشتن زندگی است (آرگیل و همکاران، ۱۹۹۵).

 

[۱] – Chan & Jozof




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 07:19:00 ب.ظ ]




مبانی نظری احساس پیوستگی

یکی از متغیرهای شخصیتی که در چند سال اخیر مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است، احساس پیوستگی[۱] است، (سالیوان[۲]، ۱۹۹۳؛ آنتونوسکی[۳]، ۱۹۹۶ ).

احساس پیوستگی یک سازه شخصیتی با سه مؤلفه درک پذیری[۴]، توانایی مدیریت[۵] و معناداری[۶] می باشد. در درک پذیری به احساس پیوستگی اشاره می شود که در آن فرد معتقد است هیچ چیز منفی یا حیرت آوری اتفاق نیفتاده و زندگی می تواند خوب و معقولانه و مطابق انتظارش پیش رود. مؤلفه توانایی مدیریت، احساس دارا بودن منابع مورد نیاز برای حل مشکل و مبارزه با استرس ها را منعکس می کند و در نهایت، احساس معناداری متضمن این است که چقدر فرد زندگی را با ارزش دانسته و تا چه اندازه این حس را به تنها به لحاظ شناختی بلکه به طور هیجانی به همراه دارد ( آنتونوسکی، ۱۹۹۶؛ آنتونوسکی، ۱۹۸۷ به نقل از واستاماکی[۷]، ۲۰۰۹ ).

احساس پیوستگی سازه ای است که توسط آنتونوسکی ( ۱۹۹۳ ) برای نشان دادن مقابله موفقیت آمیز در برابر فشارزاهای زندگی بیان شده است که جهت گیری کلی فرد و احساس اعتماد و پویایی مداوم و فراگیر را در زندگی و دنیای پیرامون وی نشان می دهد. احساس پیوستگی باعث می شود فرد تحریکات درونی و بیرونی دریافت شده را در زندگی سازمان یافته تر، قابل پیش بینی تر و توضیح پذیرتر درک نماید. به بیان ساده تر، احساس پیوستگی به ادارک و احساسات فرد اشاره می کند که زندگی برای او قابل درک، کنترل پذیر و پر معنی است و احساس پیوستگی یک ویژگی شخصیتی است و کسی که این احساس را داشته باشد:

۱- محرک های درونی و محیط بیرونی که در طول زندگی ساخته شده اند را قابل پیش بینی  و توضیح می داند.

۲- معتقد است منابعی برای روبرو شدن با مطالبه های محرک ها وجود دارد.

۳- این مطالبه ها، چالش هایی هستند که ارزش سرمایه گذاری و مبارزه دارند و بر همین اساس آنتونوسکی احساس پیوستگی را هسته اصلی پردازش اطلاعات پیچیده توسط انسان می داند که تعارضات را حل کرده و استرس را قابل تحمل می کند.

احساس پیوستگی، احساس قابل اعتماد، پویا، با ثبات و نافذ است ( آنتونوسکی، ۱۹۸۷؛ به نقل از ساوولاتین[۸] ۲۰۰۵؛ آنتونوسکی، ۱۹۹۶ )و آنتونوسکی معتقد است که احساس پیوستگی یک منبع مقاومت تعمیم یافته ای است که اثرات استرس را بر سلامت تعدیل می کند؛ این تعدیل از این طریق انجام می گیرد که احساس پیوستگی روشهای سودمند و مفیدی از برخورد با عوامل استرس زا را در اختیار افراد قرار می دهد و لذا این احساس، آن افراد را قادر می سازد تا در برابر اثرات استرس های زندگی مقاومت بیشتری از خود نشان دهند (زهراکار،۱۳۸۷).

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

آنتونوسکی احساس پیوستگی را به عنوان جهت گیری نافذ در نظر می گیرد که منجر به شکل گیری باورهایی می شود مانند این که محرک های درونی و بیرونی که در مسیر زندگی قرار دارند، قابل پیش بینی و توضیح پذیر هستند. فرد از منابع و توانایی هایی برای مواجهه با مجموعه ای از این محرک ها برخوردار است که احساس ارزشمندی مواجهه با این محرک ها را به دنبال می آورد (آنتونوسکی، ۱۹۸۷ به نقل از واستناماکی، ۲۰۰۹). آنتونسکی همچنین معتقد است که احساس پیوستگی باعث ایجاد منبع مقاومت تعمیم یافته ای می شود که اثرات استرس بر سلامتی را تعدیل می کند. بدین صورت که، روشهای سودمند و مفیدی از برخورد با عوامل استرس زا را در اختیار فرد قرار می دهد و از این رو، فرد را قادر می سازد تا در برابر اثرات استرس های زندگی مقاومت بیشتری از خود نشان دهد (بارتلت[۹]، ۱۹۹۸ به نقد از زهراکار، ۱۳۸۷).

احساس پیوستگی توانایی انتخاب یک راهبرد مقابله ای مناسب را برای مواجهه با محرک های استرس زای موجود در زندگی مهیا می­کند ( توماسون[۱۰] و همکاران، ۲۰۰۹ ). زیرا انتخاب یک راهبرد مناسب برای مقابله استرس زاها بستگی به نوع نگرش و سازه های شخصیتی دارد. چنانچه استفاده راهبرد مقابله ای متناسب با موفقیت استرس زا کارآمد نباشد، می تواند منجر به برخی از مشکلات روانشناختی شود. یافته های بسیاری از پژوهشها رابطه احساس پیوستگی و سلامت روان را مورد تایید قرار دادند ( کانتین[۱۱] و همکاران، ۲۰۰۸، فلسنبرگ[۱۲] و همکاران، ۲۰۰۶؛ سامنین[۱۳] و همکاران، ۲۰۰۱ ). اما در خصوص رابطه احساس پیوستگی و راهبردهای مقابله ای مسأله مدار رابطه مثبت و بین احساس پیوستگی و راهبرد مقابله ای هیجان مدار رابطه منفی بدست آوردند ( توماسون و همکاران، ۲۰۱۰ ).

[۱]- sense of coherence

[۲]- Sullivan

[۳] – Antonovosky

[۴] – Compkehensibility

[۵] – mmanayeability

[۶] – meaningfulness

[۷]- Vastamaki

[۸]- Savoluinen

[۹]- Bartlet

[۱۰]- Tomotsune

[۱۱] – Tomotsune

[۱۲] – Konttinen

[۱۳] -Suominen




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:18:00 ب.ظ ]




بخش های اصلی و مرکزی احساس پیوستگی

آنتونوسکی (۱۹۸۷) یک سری از مصاحبه های دقیق و کامل را با طیف وسیعی از افراد آغاز کرد که دارای یک چیز مشترک بودند همه آنها شوکهای عاطفی عمده ای را تجربه کرده بودند و گزارش کرده بودند که بسیار خوب بر آن غلبه کرده بودند، تحلیل و آنالیز این پروتکلها منجر به جداسازی آنها در دو گروه به ترتیب احساس پیوستگی خوب و ضعیف شد. آنتونوسکی (۱۹۸۷) سپس در جستجوی موضوعات مشترک هر دو گروه بود و به طور دایمی قادر به تشخیص سه موضوع اصلی و مرکزی بود که به عنوان بخش های اصلی و مرکزی احساس پیوستگی و قابلیت درک و فهم؛ قابلیت مدیریت و هدفمند بودن دیده بود.

 

۲-۲-۲ قابلیت درک فهم

قابلیت درک و فهم به حدودی اشاره می کند که فرد محرکهای درونی و بیرونی را معقول تر و قابل پیش بینی تر و توضیح پذیرتر درک نماید. به بیان ساده تر، احساس پیوستگی به ادارک و احساسات فرد اشاره می کند که زندگی برای او قابل درک، کنترل پذیرتر و پر معنی است. فردی که به خوبی حس قابلیت درک و فهم در او پرورش یافته است رویدادها را به گونه ای برداشت می کند که در آینده قابل تفسیر و پیش بینی یا به عنوان رویدادی دارای نظم و سازمان دهی و توضیح پذیر می داند حتی هنگامی که آنها غیر قابل پیش بینی هستند (آنتونوسکی، ۱۹۸۷). به عبارت دیگر فرد با حس قوی قابلیت درک و فهم قادر است تا رویدادهای در جهان اطراف خود را منطقی و معقول سازد و بنابراین بهتر با چالشهای پیش رویش مواجه می شود و بر آنها غلبه می کند و فردی با حس ضعیف قابلیت درک و فهم چیزها را به عنوان ضربه گیرهایی از یک رویداد زندگی به رویداد دیگر خواهد دید و در تلاش برای ادغام کردن چالشها در زندگی خود مستأصل خواهند شد و از پا می افتند (آنتونوسکی، ۱۹۸۷). ضرورتاً قابلیت درک و فهم این سوال را بررسی می کند که چرا این اتفاق افتاد؟. فردی با احساس پیوستگی بالا قادر خواهد بود تا توضیح قابل درک از رویدادها را ارایه کند. از طرف دیگر فردی با احساس پیوستگی ضعیف قادر خواهد بود رویدادها را ساختاری قابل درک و فهم دریافت کند.

 

۲-۲-۳ قابلیت مدیریت

دومین بخش حدودی را تعریف می کند که فرد در می یابد منابع در معرض و دسترس فرد برای برآورده کردن تقاضاها و نیازهایی که به وسیله محرک­های فراوان او را احاطه می کنند کافی و مناسب هستند (آنتونوسکی، ۱۹۸۷). اصطلاح در معرض و در دسترس فرد ممکن است به هر دو منابع قابل کنترل (یعنی تحت کنترل فرد) و منابع غیر قابل کنترل (تحت کنترل دیگران) اشاره داشته باشد که فرد احساس کند می تواند روی آنها حساب کند (به آنها متکی باشد) (‌آنتونوسکی، ۱۹۸۷).

به عبارت دیگر فردی با حس بالای قابلیت مدیریت احساس خواهد کرد قادر است از عهده آن برآید  و رویداد با تجربه را مدیریت و کنترل کند و اگر رویدادی مغرضانه و ناروا یا غیر قابل مهار باشد چنین حسی نخواهد داشت. بنابراین، به همین ترتیب این جنبه از احساس پیوستگی این سوال را مورد بررسی قرار می دهد که چگونه می توانم مدیریت کنم؟ فردی با حس بالای قابلیت مدیریت قادر خواهد بود بداند چگونه از عهده رویداد یا تجربه ای از طریق استفاده از منابع در دسترس برآید. فرد با حس پایین قابلیت مدیریت ممکن است نداند چگونه با استفاده از منابع در دسترس از عهده آنها برآیند یا به طور متناوب برای «چگونگی» منابع نداشته باشند.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

۲-۲-۴ هدفمند بودن

آنتونوسکی (۱۹۸۷ ) این بخش را به عنوان ارایه عامل انگیزشی یا عامل غیر شناختی می بیند. بنابراین افرادی با احساس پیوستگی بالا از حوزه هایی در زندگی خود صحبت خواهند کرد که برای آنها مهم بودند و هم از لحاظ احساسی و هم در شیوه شناختی برای آنها معقول و منطقی بود. افرادی با احساس پیوستگی ضعیف نشان خواهند داد که هیچ چیز در زندگی آنها مهم و معقول و منطقی نمی باشد. بنابراین، همینطور هدفمندبودن این سوال را مورد بررسی قرار می دهد و « معنی و مقصود این چیست؟» در نتیجه حدودی است که فرد احساس می کند زندگی از لحاظ احساسی معقول و قابل درک است و مشکلات و نیازها و درخواستهایی که زندگی به آنها تحمیل می کنند، ارزش صرف انرژی، مسئولیت پذیری و تعهد و اشتغال دارند. بنابراین چالشهای زندگی به جای اینکه باری بر دوش فرد باشند خوشایند هستند که فرد ترجیح می دهد بیشتر با آنها مواجه شود. به عبارت دیگر فردی با حس بالای هدفمندی مشتاق خواهد بود با چالشها دست و پنجه نرم کند و در رویدادها با تجربیات در جستجوی معنی و هدف است و برای تسلط بر آنها با متانت و بزرگ منشی بهترین کار را انجام خواهد داد(آنتونوسکی ۱۹۸۷).

آنتونوسکی۱۹۸۷، به نقل از تورشیم[۱](۲۰۰۱ )مطرح کرده است که احساس پیوستگی ممکن است استرس و سلامت را به سه روش زیر تحت تاثیر قرار دهد.

۱- احساس پیوستگی تحت تاثیر  قرار می دهد خواه اینکه محرک به عنوان یک عامل استرس زا به اثبات برسد یا خیر.

۲- احساس پیوستگی حدودی را تحت تاثیر قرار می دهد که عامل استرس زا منجر به تنش می شود یا نمی شود.

۳- احساس پیوستگی حدودی را تحت تاثیر قرار می دهد که تنش موجب پیامدهای معکوس سلامت می شود.

آنتونوسکی( ۱۹۸۷‌) نشان داد که احساس پیوستگی بالا ممکن است مانع از تنشهای مرتبط با استرس از پیشرفت به سمت مشکلات جسمانی و سلامتی شوند. بر این نکته تاکید می شود که احساس پیوستگی یک سبک خاص مسلط شدن نیست و همچنین مطرح کرده که افراد با احساس پیوستگی بالا احتمالاً استراتژی تسلط را بیشتر انتخاب می کنند که برای پرداختن و مواجهه با عوامل استرس زا موثر است.

[۱]- Torshim




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:18:00 ب.ظ ]




۸ ارزیابی حمایت مالی

بدون شک، ارزیابی تاثیر حمایت مالی، حوزه­ایی است که تحقیقات حمایت مالی هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ کیفیت سالهای زیادی نیست که به آن توجه کرده است. تاثیر حمایت مالی روی آگاهی و  در یک مقدار بزرگتر  انتقال وجهه (تصویر) بیشترین توجه آکادمیک را به خود جلب کرده است. همیشه نتایج ثابت نیستند، اما امروزه دانش درباره سطوح آگاهی و عوامل تاثیر گذار در آگاهی به طور غیر قابل مقایسه ایی بیشتر از سالهای پیشین هستند. بیشتر مواقع، تکنیک­های ردیابی برای ارزیابی اثرات حمایت مالی استفاده کرده­اند. کمتر از یک چهارم مطالعات تجربی هستند (بجورن،۲۰۱۱).

شرکت­ها تلاش کرده­اند تا تاثیر حمایت مالی را بوسیله بازنگری ارقام فروش، وجهه(تصویر) موافق حامیان مالی، و آگاهی شان از حامیان مالی یا علامت­های تجاری؛ اندازه­گیری کنند.  به هر حال، به نظر نمی­رسد شرکت­ها تلاش­های حمایت مالی شان را به طور مؤثر اندازه­گیری کنند. هفلر[۱] در سال ۱۹۹۴ تخمین زده که کمتر از ۲۵% حامیان مالی رویدادهای بزرگ می­دانند چطور به طور مؤثر حمایت­های مالی را در حوزه­های رویدادهای اجتماعی جهانی بکار ببرند. همچنین مک کارویل، فلود و فروتس[۲] (۱۹۹۸) نتیجه گرفتند که به دلیل مهارت و سختی اندازه گیری تاثیر حمایت­های مالی روی مصرف کنندگان، شرکت­ها یک شغل مؤثر برای ارزیابی تاثیر درگیری حمایت مالی را هدایت نمی­کنند(اینجو،۲۰۰۴).

برای حامیان مالی و مدیران بسیار تعیین کننده است که نشان دهند نتایج سرمایه­گذاریشان در طرح‌های حمایت مالی را (برای بررسی موفقیت هر نوع حمایت مالی) ارزیابی می­کنند. به عنوان یک نتیجه، شرکت­ها از سازمان دهنده­­گان رویداد می­خواهند تا به طور مؤثرتر دلارهای حمایت مالی را به منظور به حداکثر رساندن خط کف شرکت[۳]؛ اداره کنند(آرتور، اسکات، وودز و بوکر[۴]؛ ۱۹۹۸) (اینجو،۲۰۰۴).

تاثیر حمایت مالی می­تواند بوسیله بازنگری ارقام فروش و یا تأثیر مراودات[۵]، وابسته به اهداف شرکت‌ها؛ اندازه­گیری شده باشند (مارشال و کوک[۶]، ۱۹۹۲). مینگهام (۱۹۹۱) پنج روش عمده اندازه گیری تاثیر حمایت مالی را پیشنهاد کرد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

  • (الف) اندازه گیری سطح نمایش/ پوشش رسانه ای کسب شده؛
  • (ب) اندازه گیری اثرات مراودات درگیری حمایت مالی[۷] ، که شامل اندازه گیری سطح آگاهی، نگرش­ها، و تغییرات ادراک با توجه به حامیان مالی/ حمایت مالی؛ می­شود؛
  • (ج) اندازه گیری کارایی[۸] فروش؛
  • (د) نظارت بازخورد خارجی؛
  • (ه) تجزیه تحلیل هزینه­ سود ؛

اهمان[۹] (۲۰۰۲) پیشنهاد می­کند که یک شرکتی که آرزو دارد ترقی کند نمایه رسانه­ایش، باید موفقیت­هایش را در روزنامه­ها، مجلات، و دیگر مکان­ها در طول و بعد از نمایش؛ دنبال کند. نویسنده احساس می­کند که یک شرکت آرزو کننده برای افزایش رابطان فروش باید تعداد افراد عبور کننده از جایگاهش، تعداد آنهایی که واقعاً خرید می­کنند، و مقایسه ارقام با زمانی که شرکت حامی ­مالی نبود را دنبال کند. اگر ارزیابی مستقیماً بر اساس اهداف بیان شده از حمایت مالی انجام شود حامی ­مالی بهترین بهره را خواهد برد (اینجو،۲۰۰۴).

همچنین باز­شناسی و فراخوانی حامی­ مالی به عنوان یک درجه معینی از کارایی حامی ­مالی استفاده شده است. بازشناسی و فراخوانی شامل اندازه­گیری توانایی مصرف کننده در فراخوانی و بازشناسی یک حامی ­مالی در ادامه یک رویداد است (کورنول و همکاران[۱۰]، ۲۰۰۵). فراخوانی و بازشناسی حامی­ مالی بر اساس فرضیه نمایش ­- انحصاری[۱۱] است (زاجونک[۱۲]، ۱۹۶۸) که ادعا می­کند  نمایش مداوم در یک محرک، یک پاسخ مؤثر تولید خواهد کرد (هایدی،۲۰۰۷).

 

[۱] Heffler

[۲] McCarville, Flood, and Froats

[۳] corporate bottom line

[۴] Arthur, Scott, Woods, & Booker

[۵] communication

[۶] Marshall & Cook

[۷] communication effects of sponsorship involvement

[۸] effectiveness

[۹] Ehmann

[۱۰] Cornwell et al

[۱۱] mere-exposure hypothesis

[۱۲] Zajonc




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:17:00 ب.ظ ]




فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                              صفحه

چکیده………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱

فصل اول: مقدمه و معرفی

۱-۱٫ مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۳

۱-۲٫ بیان مساله………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵

۱-۳٫ اهمیت و ضرورت تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۷

۱-۴٫ اهداف تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۹

۱-۴-۱٫ هدف کلی………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۹

۱-۴-۲٫ اهداف اختصاصی………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۹

۱-۵٫ سوالات تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۰

۱-۶٫ قلمرو تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۱

۱-۷٫ محدودیت تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۱

۱-۸٫ تعریف واژه ها و اصطلاحات………………………………………………………………………………………………………………………۱۱

فصل دوم: مبانی نظری تحقیق

۲-۱٫ بازاریابی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۵

۲-۲٫ بازایابی ورزشی ………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۶

۲-۳٫ حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۷

۲-۴٫ مزایا و اشکالات حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۲۰

۲-۵٫ حمایت مالی در ورزش………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۲۱

۲-۶٫ فاکتورهای کمک کننده به رشد بالای هزینه­های صرف شده در حمایت ­های مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۲۳

۲-۷٫ اهداف حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۲۴

۲-۸٫ ارزیابی حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۲۸

۲-۹٫ حمایت مالی با تبلیغات متفاوت است………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۰

۲-۱۰٫ تمایز حمایت مالی از مراودات ترویجی دیگر………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۱

۲-۱۱٫ تفکیک حمایت مالی از تکنیک­های ترویجی و مراوداتی دیگر………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۲

۲-۱۲٫ فروش حضوری………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۴

۲-۱۳٫ پیشبرد فروش………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۴

۲-۱۴٫ تصویر و بازاریابی هیجانی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۵

۲-۱۵٫ رسانه های گروهی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۶

۲-۱۶٫ پوشش رسانه ای و در هم ریختگی حمایت مالی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۶

۲-۱۷٫ علامت های تجاری………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۳۷

۲-۱۸٫ مروری بر پیشینه تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۴۰

فصل سوم: روش شناسی تحقیق

۳-۱٫ روش تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۵

۳-۲٫ جامعه و نمونه آماری و روش نمونه گیری………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۵

۳-۳٫ روش اجرای کار………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۶

۳-۴٫ ابزار پژوهش………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۶

۳-۵٫ ساختار پرسشنامه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۶

۳-۶٫ روایی و پایایی پرسشنامه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۷

۳-۷٫ روش تجزیه و تحلیل داده ها………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۷

۳-۸٫ تعاریف عملیاتی واژه های تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۵۷

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

فصل چهارم: یافته های تحقیق

۴-۱٫ یافته های توصیفی تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۰

۴-۱-۱٫ توصیف وضعیت سنی گروه مورد مطالعه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۰

۴-۱-۲٫ توصیف جنسیت گروه مورد مطالعه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۱

۴-۱-۳٫ توصیف وضعیت تحصیلیات گروه مورد مطالعه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۲

۴-۱-۴٫ توصیف وضعیت سازمان نمونه آماری………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۳

۴-۱-۵٫ توصیف وضعیت تمایل به حمایت  در حوزه های مختلف ورزشی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۴

۴-۱-۶٫ توصیف وضعیت تمایل به حمایت  در بخش های مختلف ورزشی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۵

۴-۱-۷٫ توصیف وضعیت گستره فعالیت های سازمان مورد مطالعه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۶

۴-۱-۸٫ توصیف وضعیت سازمان های مورد مطالعه بر حسب تعداد کارکنان………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۷

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

۵-۱٫ خلاصه تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۷۸

۵-۲٫ بحث و نتیجه گیری………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۸۱

۵-۳٫ پیشنهادات برخاسته از تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۸۴

۵-۴٫ پیشنهادات برای تحقیقات آینده………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۸۵

منابع

منابع فارسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۸۷

منابع انگلیسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۹۰

 

پیوست ها………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۹۶

چکیده انگلیسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۹۹

 

 

فهرست جداول

عنوان                                                                                                                              صفحه

جدول ۴-۱٫ توصیف وضعیت سنی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۰

جدول۴-۲٫ توصیف تحصیلات نمونه آماری………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۲

جدول ۴-۳٫ توصیف وضعیت سازمانی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۳

جدول ۴-۴٫ توصیف وضعیت تمایل به حمایت………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۴

جدول ۴-۵٫ توصیف وضعیت حمایت در بخش های مختلف………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۵

جدول ۴-۶٫ توصیف وضعیت گستره فعالیت سازمان ها………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۶

جدول ۴-۷٫  توصیف وضعیت تعداد کارکنان………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۷

جدول ۴-۸٫ سوال اول تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۸

جدول ۴-۹٫ سوال دوم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۰

جدول ۴-۱۰٫ سوال سوم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۱

جدول ۴-۱۱٫ سوال چهارم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۲

جدول ۴-۱۲٫ سوال پنجم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۳

جدول ۴-۱۳٫ سوال ششم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۴

جدول ۴-۱۴٫ سوال هفتم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۵

جدول ۴-۱۵٫ سوال هشتم تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. ۷۶

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:17:00 ب.ظ ]