کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



  • به منظور مطالعه سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی، نخستین تفسیرهایی که فرد در برابر یک موقعیت مبهم اجتماعی مطرح می‌کند، ارزیابی می‌شود و یا سناریویی از موقعیت مبهم اجتماعی به فرد ارائه می‌شود و از وی خواسته می‌شود تا از بین تبیین‌های مشخص (تبیین‌های مثبت، منفی و خنثی) محتمل‌ترین تبیین را برگزیند. مکانیزم روش مطالعه اینگونه است که از آنجا که موقعیت‌های اجتماعی اغلب مبهم هستند، امکان تحریف آن‌ها بالاست (کلارک و ولز، ۱۹۹۵). از طرفی افراد با اضطراب اجتماعی محرک‌ها را در جهت تایید باورهای خود تعبیر می‌کنند. پس می‌توان گفت برای مطالعه سوگیری تفسیر لازم است تا تفسیر فرد از یک موقعیت مبهم سنجیده شود. مطالعاتی که بر مبنای این پارادایم‌ها صورت گرفته‌اند، بروز سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی را اثبات نموده‌اند؛ بدین ترتیب که افراد با اضطراب اجتماعی در موقعیت‌های اجتماعی، تفسیرهای تهدیدآمیز بیشتر و تفسیرهای بی‌خطر کمتری را نشان می‌دهند (هاپرت[۱]، فوآ، فوور[۲]، فیلیپ[۳] و متیوز، ۲۰۰۳؛ واسیلوپولس[۴]، بانرجی[۵]، ۲۰۰۸).

     

     

    امیر، فوآ و کولز (۱۹۹۸) در مطالعه‌ای با هدف سنجش نوع تفسیر اطلاعات در اضطراب اجتماعی، به نمونه‌ای از افراد با اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال وسواس-اجباری و بهنجار، ۲۲ داستان مبهم ارائه کردند که ۱۵ داستان اجتماعی و ۷ داستان غیراجتماعی را شامل می‌شد. برای هر داستان ۳ تفسیر ممکن ارائه شد: مثبت، منفی و خنثی. از آزمودنی‌ها خواسته شد سه تفسیر موجود را به ترتیبی که به ذهنشان می‌آید، درجه‌بندی کنند. همچنین تفسیرها را به ترتیبی که به صورت معمول به ذهن فرد دیگری می‌آید، درجه‌بندی نمودند. محققین دریافتند که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، در موقعیت مرتبط با خود، به احتمال بیشتری داستان‌های اجتماعی را به صورت منفی تفسیر می‌کردند. در واقع این افراد تمایل به انتخاب تفسیرهای منفی برای وقایع مبهم داشتند، حتی وقتی تفسیر مثبت هم وجود داشت. این سوگیری در آزمودنی‌های دو گروه دیگر مشاهده نشد.
    پایان نامه

     

    کانستنس، پن، ایهن و هوپ (۱۹۹۹) نیز با هدف بررسی سوگیری در تفسیر محرک‌های مبهم در افراد با اضطراب اجتماعی، الگوهای تفسیری ۴۷ دانش‌آموز با اضطراب اجتماعی بالا و ۴۷ دانش‌آموز با اضطراب اجتماعی پایین را تحلیل نمودند. نتایج نشان داد که دانش‌آموزان با اضطراب اجتماعی شدید درمقایسه با دانش‌آموزان با اضطراب اجتماعی خفیف، تفسیرهای تهدیدآمیز بیشتری از وقایع بین فردی مبهم نشان می‌دهند. اگرچه این سوگیری آنقدر شدید نبود که یک سبک تفسیری منفی آشکار را نشان دهد، اما با یک ناتوانی برای نشان دادن تفسیر مثبت در این افراد همراه بود. از آنجا که تفاوت‌های گروهی در تفسیرهای مربوط به وقایع با محرک‌های غیر اجتماعی مشاهده نشد، مطرح شد که محتوای خاصی در سوگیری تفسیر مرتبط با اضطراب اجتماعی وجود دارد.

     

    نتایج مطالعه استوپا و کلارک (۲۰۰۰) فرض سوگیری تفسیر منفی در افراد با اضطراب اجتماعی را تقویت نمود. یافته‌ها نشان داد که افراد با اضطراب اجتماعی در مقایسه با افراد مبتلا به سایر اختلالات اضطرابی، موقعیت‌های اجتماعی مبهم را منفی‌تر و موقعیت‌های غیر مبهم و اندکی منفی را به صورت فاجعه‌آمیز تفسیر می‌کنند. آن‌ها به احتمال بیشتری این وقایع اندکی منفی را به خصوصیات منفی پایدار خود نسبت می‌دادند و معتقد بودند که آن رویداد یک پیامد منفی طولانی مدت و جدی دارد.

     

    هاپرت، فوآ، فوور، فیلیپ و متیوز (۲۰۰۳) در بررسی سوگیری تفسیر در افراد با اضطراب اجتماعی با بهره گرفتن از تکلیف داستان‌های ناتمام، به آزمودنی‌ها که ۱۰۲ فرد با اضطراب اجتماعی شدید تا خفیف بودند، داستان‌های ناتمامی ارائه دادند و از آن‌ها خواستند چهار تفسیر مثبت و منفی‌ای که برای هر داستان ارائه شده بود را درجه‌بندی کنند. یافته‌ها نشان داد سوگیری منفی در تفسیر موقعیت‌های اجتماعی با اضطراب اجتماعی همبستگی مثبتی دارد اما با عاطفه منفی به طور کلی مرتبط نبود. در مقابل، سوگیری مثبت در تفسیر موقعیت‌های اجتماعی به میزان کمتری با عاطفه منفی کلی رابطه داشت و این رابطه معکوس بود.

     

    هاپرت، پاسوپولتیا[۶]، فوآ و متیوز (۲۰۰۷) با طرح ارائه شنیداری سناریوها و ارزیابی کلماتی که فرد در تکمیل سناریوها انتخاب می‌نمود، نیز سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی را تایید نمودند. آزمودنی جملات اجتماعی مبهم ناتمام را به صورت شنیداری دریافت می‌کرد و از وی خواسته شد هر تعداد پاسخ تک کلمه‌ای را که به ذهنش می‌رسد، مطرح کند و در نهایت بهترین پاسخ را برای تکمیل جمله انتخاب کند. کل پاسخ‌ها، پاسخ اول و پاسخ نهایی تصدیق شده به صورت جداگانه بررسی شدند. نتایج نشان داد که افراد با اضطراب اجتماعی بالا در مقایسه با افراد با اضطراب اجتماعی پایین، تعداد بیشتری پاسخ منفی و اضطراب‌آمیز و تعداد کمتری پاسخ مثبت و خنثی ارائه کرده بودند و این در تمام اندازه‌گیری‌ها مشاهده شد. علاوه بر این، مقیاس خودگزارشی برای سوگیری تفسیر نشان داد که ارزیابی‌های منفی‌تر و اضطراب‌آمیزتر با اضطراب اجتماعی مرتبط است.

     

    در همین راستا و در مطالعه اینکه افراد با اضطراب اجتماعی چگونه وقایع اجتماعی با ارزش‌های متفاوت را تفسیر می‌کنند، وونکن، بوگلس و وریس (۲۰۰۳) تفسیرهای افراد با اضطراب اجتماعی را برای چهار گونه سناریو اجتماعی سنجیدند: مثبت، مبهم، نسبتاً منفی، قویاً منفی. از شرکت کنندگان خواسته شد که چهار تفسیر را برای هر موقعیت با توجه به احتمال درست بودن آن درجه‌بندی کنند. شرکت کنندگان با اضطراب اجتماعی در مقایسه با گروه کنترل بهنجار، تفسیرهای منفی بیشتری را برای هر چهار نوع سناریو مطرح کردند. علاوه بر این، سوگیری تفسیر در اطلاعات اجتماعی نسبت به اطلاعات غیر اجتماعی، اختصاصی بود؛ بنابراین استنباط شد که سوگیری تفسیر در موقعیت‌های اجتماعی برای افراد با اضطراب اجتماعی فارغ از بار ارزشی موقعیت دیده می‌شود.

     

    با نتایج متقن مشاهده شده، امیر، برد و باور (۲۰۰۵) این سوال را مطرح نمودند که سوگیری منفی در تفسیر وقایع اجتماعی مبهم توسط افراد با اضطراب اجتماعی به خاطر وجود اختلال است یا به علت پریشانی کلی. برای پاسخ به این سوال، دو آزمایش برای سنجش سوگیری تفسیر با بهره گرفتن از فیلم ویدئویی صورت گرفت. هر فیلم ویدئویی شامل یک هنرپیشه زن یا مرد بود که به دوربین نزدیک می‌شد و در مورد بعضی از جنبه‌های مربوط به اشخاص یا عملکرد آن‌ها نظر می‌داد. ۲۴ فیلم مثبت، ۲۴ فیلم منفی و ۲۴ فیلم خنثی بودند. سپس از شرکت کنندگان خواسته شد با مشاهده هر فیلم مطرح کنند که از نظر هیجانی در آن موقعیت چه احساسی داشته‌اند. افراد با اضطراب اجتماعی، فیلم‌های تعاملات اجتماعی مبهم را منفی‌تر از افراد بهنجار درجه‌بندی کردند. با این مطالعه نقش منحصر به فرد اضطراب اجتماعی در سوگیری تفسیر تعاملات اجتماعی مبهم تایید شد.

     

    از آنجا که واسیلوپولس و بانرجی (۲۰۰۸) گزارش نمودند که سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی، محدود به موقعیت‌های اجتماعی است، می‌توان گفت که افراد با اضطراب اجتماعی اطلاعات اجتماعی را به شیوه‌ای متفاوت از دیگر اطلاعات پردازش می‌کنند.

     

    [۱] Huppert

     

    [۲] Furr

     

    [۳] Filip

     

    [۴] Vassilopoulos

     

    [۵] Banerjee

     

    [۶] Pasupuletia

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 05:40:00 ب.ظ ]




  • مداخله آزمایشی در سوگیری توجه به دو شکل صورت گرفته است؛ نخست القای سوگیری توجه در افراد غیر مضطرب و سنجش تاثیرات آن و دیگر اصلاح سوگیری توجه. به جهت حفظ اختصار و استحکام بحث و درراستای طرح پژوهش حاضر، در این بخش به دسته دوم مطالعات مذکور پرداخته می‌شود.

     

    لی، تان، کوان و لیو (۲۰۰۸) در مطالعه‌ای با نمونه اضطراب اجتماعی، اثرات اصلاح سوگیری توجه بر علائم اضطراب اجتماعی را مورد بررسی قرار دادند. برنامه اصلاحی با بهره گرفتن از آزمایه پروب دات و تصاویر چهره در هفت جلسه اجرا شد. در گروه آزمایش پروب تنها به دنبال چهره‌های مثبت و در گروه کنترل به یک نسبت به دنبال چهره‌های مثبت و منفی ارائه شد. در پس‌آزمون، افراد گروه آزمایش، به تصاویر مثبت نسبت به تصاویر منفی پاسخ‌های سریع‌تری می‌دادند درحالی که سرعت پاسخدهی افراد گروه کنترل نسبت به دو نوع تصاویر یکسان بود؛ بنابراین اجرای آزمایه در یک بازه زمانی هفت روزه اثربخش تشخیص داده شد. علاوه بر این، نتایج تایید نمودند که اصلاح سوگیری توجه می‌تواند سطح اضطراب را در تعاملات اجتماعی کاهش دهد.

     

    آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

     

     

     

     

     

    امیر، وبر، برد، بومیا و تیلور (۲۰۰۸) اثربخشی و تعمیم اجرای تک جلسه‌ای طرح فوق را بر تکلیف سخنرانی[۱] سنجیدند. افراد گروه اصلاح سوگیری توجه که در جهت توجه به چهره‌های خنثی آموزش دیده بودند در مقایسه با گروه کنترل، اضطراب کمتری در حین سخنرانی نشان دادند و ارزیابان عملکرد آن‌ها را مثبت‌تر درجه‌بندی نمودند. در تبیین یافته‌ها مطرح شد که اثرات اصلاح سوگیری توجه بر اضطراب به‌واسطه ارتقاء توانمندی بازگیری توجه از نشانه‌های تهدید در موقعیت سخنرانی شکل گرفته است.

     

    در مطالعه‌ای دیگر، امیر و همکاران (۲۰۰۹) اثرات روش آموزش توجه (۸ جلسه آموزشی) را بر علائم اضطراب اجتماعی در ۴۴ فرد مبتلا به هراس اجتماعی منتشر بررسی کردند. در برنامه اصلاح توجه، پروب در تمام کوشش‌ها جای تصویر چهره خنثی ارائه می‌شد و بنابراین توجه به دور از تهدید جهت داده می‌شد و در گروه کنترل، پروب با فراوانی یکسان جایگزین تصاویر چهره تهدیدآمیز و خنثی می‌شد. نتایج، افزایش بازگیری توجه از تهدید در پس‌آزمون گروه اصلاح توجه نسبت به پیش‌آزمون را نشان دادند. هم از نظر متخصص بالینی و هم در مقیاس‌های خودگزارشی نیز علائم اضطراب اجتماعی کمتری در این گروه گزارش شد. در پس‌آزمون ۵۰ درصد شرکت‌کنندگان گروه اصلاح سوگیری و ۱۴ درصد شرکت‌کنندگان گروه کنترل ملاک‌های تشخیصی DSM-IV برای اختلال هراس اجتماعی منتشر را برآورد نکردند. کاهش علائم در گروه اصلاح توجه، در پیگیری ۴ ماهه تداوم داشت.

     

     

    اشمیت، ریچی، بوکنر و تیمپانو (۲۰۰۹) در طرحی مشابه به این سوال پرداختند که آیا آموزش بیماران با اضطراب اجتماعی منتشر درجهت درگیر نشدن با نشانه‌های اجتماعی منفی می‌تواند به بهبود اضطراب اجتماعی منجر شود یا خیر. شرکت‌کنندگان پس از مصاحبه بالینی-تشخیصی و تکمیل سنجش‌های خودگزارشی، به تصادف در دو گروه آموزش توجه و کنترل قرار گرفتند. مرحله مداخله شامل ۸ جلسه ۱۵ دقیقه‌ای (به مدت ۲ هفته) بود و پس‌آزمون یک هفته بعد از جلسه آخر انجام شد. در گروه آموزش، پروب در مجموع ۱۶۰ کوشش، در ۸۰ درصد موارد جایگزین چهره خنثی شد ولی در گروه کنترل احتمال جایگزینی پروب به جای چهره خنثی و انزجاری مساوی بود. همان‌طور که پیش بینی می‌شد، بیماران گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، کاهش بیشتری در اضطراب اجتماعی و اضطراب خصلتی نشان دادند. در پایان ۷۲ درصد بیماران گروه آزمایش و ۱۱ درصد بیماران گروه کنترل، ملاک‌های اختلال اضطراب اجتماعی منتشر را نداشتند. پس از ۴ ماه پیگیری، بیماران گروه آزمایش، بهبودی بالینی خود را حفظ کرده بودند.

     

    کاستر، بائرت، بوک‌استال و رات (۲۰۱۰) در بررسی اثرات کاهش سوگیری توجه بر مراحل پردازش اولیه و بعدی تهدید این یافته را گزارش نمودند که کاهش سوگیری توجه در مرحله اولیه پردازش اطلاعات، با ارائه ۳۰ هزارم ثانیه و ۱۰۰ هزارم ثانیه محرک اثرگذار نیست و این اثربخشی در مراحل بعدی رخ می‌دهد.

     

    اگرچه اکثر تحقیقات آزمایشگاهی نشان دادند که اصلاح سوگیری توجه به اطلاعات منفی موجب تخفیف واکنش اضطرابی به استرسورهای طرح‌ریزی شده آزمایشگاهی می‌شود، سی[۲]، مک‌لئود و بریدل[۳] (۲۰۰۹) سهم اصلاح سوگیری توجه را در آسیب‌پذیری نسبت به استرسورها در زندگی واقعی بررسی کردند. یافته‌ها نشان داد روش‌های اصلاح سوگیری توجه در القای اجتناب توجه از اطلاعات منفی موثر است. به علاوه، این آموزش اضطراب صفت را کاهش و اضطراب حالت را در پاسخ به رویداد استرس‌زای محیط واقعی تخفیف می‌دهد.

     

     

     

    ۲-۲-۳-۲- تعدیل سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی

     

    به منظور بررسی نقش علی سوگیری تفسیر در اضطراب، می‌باید سوگیری تفسیر مورد مداخله آزمایشی قرار گیرد. مطالعاتی که اصلاح سوگیری تفسیر را هدف قرار داده‌اند، نقش علی سوگیری تفسیر بر اضطراب را اثبات نموده‌اند (سالمینک، ۲۰۰۷). در ادامه به مطالعات کلیدی صورت گرفته در این حیطه پرداخته می‌شود.

     

    نخستین بار متیوز و مکینتاش (۲۰۰۰) در راستای بررسی نقش علی سوگیری تفسیر در اضطراب، طرحی آزمایشی اجرا نمودند. در گام اول، از افرادی که نمرات متوسطی در اضطراب صفت داشتند دعوت شد تا در پژوهش یاد شده شرکت کنند. علت انتخاب این افراد اطمینان یافتن از این بود که سوگیری‌های پیشین قابل توجه نباشد. شرکت‌کنندگان با بهره گرفتن از روش تعدیل سوگیری شناختی-مؤلفه تفسیر، آموزش دیدند تا اطلاعات مبهم را به صورت مثبت یا منفی تفسیر کنند و سپس تاثیر آن بر اضطراب مورد مشاهده قرار گرفت. به این ترتیب که شرکت‌کنندگان ۱۰۴ سناریوی کوتاه را خواندند که ماهیتی مبهم داشت و به احتمال مساوی می‌توانست پایانی مثبت یا منفی داشته باشد. هر سناریو به یک کلمه ناقص ختم می‌شد که آزمودنی‌ها باید آن را تکمیل می‌نمودند. تکمیل کلمه ناقص، ابهام داستان را با معنا بخشیدن به آن در جهت مثبت (آموزش سوگیری مثبت) و یا در جهت منفی (آموزش سوگیری منفی) حل می‌کرد. فرض بر این بود که تفسیر اطلاعات مبهم در جهت خاص و به صورت مکرر، تعدیل تفسیرها را باعث خواهد شد. نتایج نشان داد شرکت‌کنندگانی که تحت آموزش مثبت قرار گرفته بودند نسبت به گروه آموزش منفی، در حل کلمات ناقص مثبت سرعت بیشتری داشتند و بیشتر تفسیرهای مثبت را اتخاذ می‌کردند. نکته مهم‌تر اینکه تعدیل سوگیری تفسیر به تغییر در اضطراب نیز منجر شد. به این معنی که شرکت‌کنندگان گروه آموزش منفی، اضطراب بیشتری داشتند در حالی که اضطراب در گروه آموزش مثبت کاهش یافته بود. این یافته از این فرضیه که سوگیری تفسیر مربوط به اطلاعات مبهم به طور علی در اضطراب نقش دارد، حمایت می‌کند.

     

    ویلسون[۴]، مک‌لئود، متیوز و راترفورد (۲۰۰۶) نیز دریافتند که آزمودنی‌هایی که تحت آموزش سوگیری مثبت قرار می‌گیرند نسبت به آن‌هایی که تحت آموزش سوگیری تفسیر منفی قرار دارند، در پاسخ به ویدئوهای استرس‌آور، اضطراب کمتری را تجربه خواهند نمود. این یافته تاثیر تعدیل تفسیر بر واکنش اضطرابی را تایید نمود.

     

    در خصوص برنامه تعدیل سوگیری تفسیر، متیوز، ریجوی[۵]، کوک[۶] و یند[۷] (۲۰۰۷) گزارش نمودند که با اجرای چهار جلسه برنامه تعدیل سوگیری در مورد افراد با اضطراب خصیصه‌ای بالا، تفسیرهای گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در پس‌آزمون مثبت‌تر و کمتر منفی به دست آمده است. علاوه بر این، اضطراب خصیصه‌ای افراد گروه آزمایش در پس‌آزمون نسبت به پیش‌آزمون کاهش معناداری را نشان داد.

     

     

     

    سالمینک، ون‌دن هوت[۸] و کینت[۹] (۲۰۰۹) نیز با القای سوگیری تفسیر مثبت و منفی در افراد مبتلا به اضطراب صفت بالا نشان دادند که پس از آموزش، آزمودنی‌های گروه آموزش مثبت در مقایسه با گروه آموزش منفی، اضطراب صفت و حالت کمتری داشتند. به علاوه آزمودنی‌های گروه آموزش مثبت در مقیاس آسیب‌شناسی عمومی نمرات کمتری کسب کردند.

     

    با تایید اثرات القای آزمایشی سوگیری تفسیر و تعدیل آن، تعدیل سوگیری تفسیر در اختلال اضطراب اجتماعی مورد توجه قرار گرفت.

     

    مورفی، هیرچ، متیوز، اسمیت و کلارک (۲۰۰۷) مطالعه خود را به منظور پاسخ به این سوال شکل داده‌اند که آیا آموزش سوگیری تفسیر مثبت در یک جلسه می‌تواند به تفسیرهای مثبت بیشتر و تفسیرهای منفی کمتر از رویدادهای اجتماعی در گروهی از دانشجویان مبتلا به اضطراب اجتماعی منجر شود یا خیر. گروه آموزش مثبت به ۹۵ سناریوی کوتاه گوش کردند که می‌توانست از نظر اجتماعی به صورت تهدیدآمیز تفسیر شود اما در نهایت به صورت مثبت خاتمه می‌یافت. گروه کنترل به همان سناریوها گوش دادند با این تفاوت که سناریوها با جهت‌گیری خاصی خاتمه پیدا نمی‌کردند. بعد از آموزش، با بهره گرفتن از آزمون بازشناسی به تغییرات حاصل در سوگیری تفسیر پرداخته شد. نتایج نشان داد که آزمودنی‌های مبتلا به اضطراب اجتماعی که تحت آموزش تفسیر مثبت قرار داشتند در مقایسه با گروه کنترل، تفسیرهای مثبت بیشتر و تفسیرهای منفی کمتری نسبت به سناریوهای اجتماعی مبهم جدید اتخاذ می‌کنند. همچنین آزمودنی‌ها پیش‌بینی کردند که در موقعیت‌های اجتماعی آینده نیز اضطراب کمتری خواهند داشت.

     

    برد و امیر (۲۰۰۸) با هدف تعدیل سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی و سنجش تاثیر این تعدیل بر علائم اضطراب اجتماعی، پارادایم ارتباط کلمه-جمله[۱۰] را به عنوان روش سنجش و تعدیل سوگیری تفسیر در نمونه‌ای از دانشجویان مبتلا به اضطراب اجتماعی استفاده نمودند. آزمودنی‌هایی که برنامه تعدیل تفسیر را در هشت جلسه و در طی چهار هفته تکمیل کرده بودند، کاهش تفسیرهای تهدیدآمیز و افزایش تفسیرهای مثبت را نشان دادند که این تغییر به محرک‌های جدید نیز تعمیم یافته بود. همچنین گزارش شد که برنامه تعدیل تفسیر باعث کاهش نشانه‌های اضطراب اجتماعی در پس‌آزمون نسبت به پیش‌آزمون شده است. این نخستین پژوهشی است که گزارش نموده القای تفسیرهای مثبت نه تنها در کاهش تفسیرهای منفی موثر است بلکه به طور خاص، نشانه‌های اضطراب اجتماعی را نیز کاهش می‌دهد.

     

    مبینی (۲۰۱۰؛ به نقل از خلیلی طرقبه، ۱۳۹۱) با بهره گرفتن از روشی مشابه روش متیوز و مکینتاش (۲۰۰۰) نیز به این نتیجه دست یافت که آزمودنی‌های گروه آموزش تفسیر مثبت در مقایسه با گروه کنترل، تفسیرهای منفی کمتر و تفسیرهای مثبت بیشتری در موقعیت‌های اجتماعی مبهم جدید اتخاذ کردند اما برخلاف پژوهش برد و امیر (۲۰۰۸) کاهش در علائم اضطراب اجتماعی مشاهده نشد.

     

    ترنر[۱۱] و همکاران (۲۰۱۱) اثربخشی برنامه تعدیل تفسیر را به نمونه‌ای از بیماران اضطراب اجتماعی با تشخیص سایکوز گسترش دادند و گزارش نمودند که اگرچه در نمونه هشت نفره پژوهش، سه نفر افزایش تفسیرهای مثبت را نشان دادند اما همه بیماران خلق مثبت بالاتری نسبت به پیش‌آزمون داشتند.

     

    خلیلی طرقبه (۱۳۹۱) نخستین بار اثربخشی برنامه تعدیل سوگیری تفسیر را در مطالعه‌ای بین فرهنگی مورد سنجش قرار داده است. طرح آزمایشی وی برمبنای روش متیوز و مکینتاش (۲۰۰۰) در چهار جلسه بر روی افراد با اضطراب اجتماعی اجرا شد. نتایج کاهش معنادار تفسیرهای منفی و افزایش معنادار تفسیرهای مثبت را در گروه تعدیل در مقایسه با گروه کنترل در برابر سناریوهای مبهم نشان داد. علاوه بر این کاهش معنادار اجتناب و آشفتگی هیجانی گزارش شد. نتایج در پیگیری ۴۵ روزه پایدار بود.

     

    [۱] Speech Task

     

    [۲] See

     

    [۳] Bridle

     

    [۴] Wilson

     

    [۵] Ridgeway

     

    [۶] Cook

     

    [۷] Yiend

     

    [۸] Van den Hout

     

    [۹] Kindt

     

    [۱۰] Word-Sentence Association Paradigm (WSAP)

     

    [۱۱] Turner

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:39:00 ب.ظ ]




  • تعامل سوگیری توجه و سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی

     

    امیر، بومیا و برد (۲۰۱۰) با در نظر گرفتن سبک توجه افراد مضطرب اجتماعی به اطلاعات منفی اجتماعی و همچنین تفسیر منفی این اطلاعات، این فرض را مطرح کردند که ممکن است این سوگیری‌ها حاکی از مکانیزم واحدی در فرآیند پردازش اطلاعات باشد که تداوم اضطراب اجتماعی را موجب می‌شود. در آزمون این فرض، در ابتدا سوگیری توجه و سوگیری تفسیر با بهره گرفتن از آزمایه پوزنر[۱] (امیر، ۲۰۰۳) و پرسشنامه تفسیر[۲] (امیر، فوآ و کولز، ۱۹۹۸) مورد سنجش قرار گرفت. سپس برنامه تعدیل سوگیری تفسیر بر مبنای پارادایم ارتباط کلمه-جمله در یک جلسه ارائه شد و مجدداً سوگیری توجه و سوگیری تفسیر ارزیابی شد. افراد گروه تعدیل تفسیر که در جهت تفسیر خنثی و غیر تهدیدآمیز محرک‌های مبهم آموزش دیده بودند، در پس‌آزمون و در مقایسه با گروه کنترل، تفسیرهای منفی کمتری نشان دادند. این اصلاح سوگیری تفسیر به سوگیری توجه نیز تعمیم یافته بود به نحوی که افراد گروه آزمایش توانمندی ارتقا یافته‌ای در بازگیری توجه از اطلاعات تهدیدکننده کسب نموده بودند. این نتایج تاثیر آموزش سوگیری تفسیر بر سوگیری توجه به تهدید را تایید نمود و ارتباط علی سوگیری‌های توجه و تفسیر بر تداوم اضطراب اجتماعی را اثبات کرد. بر همین اساس نتیجه گرفته شد که تغییر سیستماتیک در یک سوگیری شناختی تاثیر معناداری بر دیگر سوگیری‌های شناختی دارد.

     

     

    در سنجش طرف دیگر این تعامل یعنی اثرگذاری سوگیری توجه بر سوگیری تفسیر، وایت[۳]، سووی[۴]، پین[۵]، بار-هیم و فاکس (۲۰۱۱) مطالعه‌ای با طرح القای سوگیری توجه و سنجش تاثیر آن بر تفسیر اطلاعات مبهم طرح‌ریزی نمودند. در این طرح، با بهره گرفتن از آزمایه پروب دات و ارائه پروب در تمام موارد به دنبال چهره عصبانی در مقایسه با چهره خنثی، سوگیری توجه منفی القا شد و پس از آن، تکلیف جملات ناتمام هاپرت و همکاران (۲۰۰۷) اجرا شد تا تاثیر زنجیره‌ای سوگیری توجه و سوگیری تفسیر ارزیابی شود. در تحلیل نتایج، شرکت‌کنندگان گروه آموزش سوگیری توجه به تهدید، تفسیرهای منفی مرتبط با اضطراب بیشتری دربرابر موقعیت مبهم نشان دادند. اگرچه نسبت کلی تفسیرهای منفی مرتبط با اضطراب در میان دو گروه آموزشی و کنترل تفاوتی نداشت اما در افراد گروه آموزش، به احتمال بیشتری نخستین تفسیر مرتبط با تهدید بود؛ بنابراین استنباط شد که سوگیری توجه به تهدید قابلیت فراخوانی سوگیری تفسیر منفی را از طریق برجسته ساختن توجه به اطلاعات مرتبط با تهدید که قبلاً دیده نمی‌شدند، داراست. در نتیجه از آنجا که توجه به صورت همخوانی به نشانه‌های تهدید معطوف شده است، در واکنش به اطلاعات مبهم، تفسیر مرتبط با تهدید در دسترس خواهد بود.

     

    پایان نامه

     

    به نظر می‌رسد مسیر پژوهش‌های صورت گرفته در حیطه ارتباطات زنجیره‌ای مؤلفه‌های برنامه تعدیل سوگیری شناختی بسیار سریع تغییر جهت داده و بر اثربخشی برنامه‌های تلفیقی این مؤلفه‌ها متمرکز شده است. این نقیصه آنجا پررنگ می‌شود که حتی درصورت اثربخشی برنامه‌های ترکیبی، می‌باید سهم برنامه هر مؤلفه مشخص شود تا بتوان درک دقیقی از نقش مؤلفه‌ها و مکانیزم‌های سودار درگیر در فرآیند پردازش اطلاعات به دست آورد.

     

    در مطالعه اثربخشی برنامه‌های ترکیبی، بروسان[۶]، هاپیت[۷]، شلفر[۸]، سایلنس[۹] و مکینتاش (۲۰۱۱) اثربخشی تلفیق مؤلفه‌های توجه و تفسیر برنامه تعدیل سوگیری شناختی را بر روی ۱۳ فرد مضطرب بالینی با چهار جلسه آموزشی مورد سنجش قرار دادند. نتایج کاهش توجه به تهدید و ارتقا سوگیری تفسیر مثبت به همراه کاهش اضطراب صفت و حالت شرکت‌کنندگان گروه آزمایش را تایید نمود.

     

    برد، ویسبرگ و امیر (۲۰۱۱) نیز اثربخشی تلفیق مؤلفه های توجه و تفسیر را در افراد با اضطراب اجتماعی ارزیابی نمودند. این برنامه، ترکیبی از آزمایه پروب دات و پارادایم ارتباط کلمه-جمله بود تا توجه و تفسیر افراد به دور از محرک‌های منفی (از طریق ارائه پروب پشت چهره خنثی) و تفسیرهای تهدیدآمیز (با ارائه بازخورد مثبت به تفسیرهای خنثی و بازخورد منفی به تفسیرهای تهدیدآمیز) جهت داده شود. برنامه دو بار در هفته و در هشت جلسه اجرا شد. افراد گروه آزمایش در پس‌آزمون در مقایسه با گروه کنترل، نمره اضطراب اجتماعی کمتری در پرسشنامه‌های خودگزارشی به دست آوردند. علاوه بر آن در تکلیف سخنرانی نیز با اضطراب کمتر و عملکرد بهتر نسبت به پیش‌آزمون ارزیابی شدند. در نهایت اینکه اندازه اثر این برنامه ترکیبی نسبت به درمان‌های شناختی-رفتاری و دارویی، متوسط تا بالا گزارش شد.

     

     

     

    [۱] Posner Task

     

    [۲] Interpretation Questionnairre

     

    [۳] White

     

    [۴] Suway

     

    [۵] Pine

     

    [۶] Brosan

     

    [۷] Huppitt

     

    [۸] Shelfer

     

    [۹] Sillence

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:39:00 ب.ظ ]




  • انگیزه کمال و تأثیر آن در طول تاریخ مورد بررسی همه جانبه و گسترده توسط فلاسفه و روانشناسان به ویزه نظریه پردازان رویکرد روانکاوی قرار گر فته است . هر چند کمال گرایی سابقه طولانی دارد اما پزوهش های تجربی اندکی برای بررسی این سازه انجام شده است . ولی در سال های اخیر میزان این بررسی ها رو به رشد بوده است . اگر چه بر اساس شواهد موجود تفاوت های فردی زیادی در کمال گرایی وجود دارد ، اما مهم ترین مشخصه های کمال گرایی ، داشتن اهداف بلند پروازانه ، جاه طلبانه ، مبهم و غیر قابل وصول و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف است و با کاوش دقیق در روحیان انسان در می یابیم که انسان دوست دار خوبی و کمال طلبی است. بدیهی است این تمایل انسان یعنی انسان کامل و بی عیب بودن به نفسه ایرادی ندارد. در همین حال انگیزه کمال و تأثیر  آن بر رفتار انسان در طول تاریخ به صورت همه جانبه و گسترده ای اوسط روان شناسان به ویژه نظریه پردازان رویکرد در روان کاوی ، مورد بحث قرار گرفته است. برای مثال آدلر[۱] (۱۹۵۶) اشاره می کندکه تلاش برای کمال گرایی یک جنبه ذاتی انسان است. هورنای[۲] (۱۹۹۵) از سوی دیگر بر کمال گرایی روان نژند و طفره رفتن به دلیل ترس کمال گرایان از شکست خاص می شود، تمرکز دارد.  اخیراً محققانی مانند بلیت[۳] (۱۹۹۵) بیان کرده اند: نیاز شدید به موفق شدن و اجتناب از انتقاد دیگران و دوری جستن از ظهور عیب و نقص های افراد کمال گرا را وادار به انجام فعالیت های مداوم و سخت به منظور دست یابی به موفقیت می کند، ولی اغلب زندگی آنها نسبت به انتقاد های دیگران و اندیشیابی افراطی و در عین حال می تواند دلیل خشنودی بسیار نا چیزی از این دستاورد ها گردد و منجر به صدمه پذیری نسبت به انتقادات و شکست ها شود. به دلیل ضرورت حفظ چهره ای توانا و کمال گرای خویش و دیگران، چنین افرادی به طور مداوم در تلاش هستند تا جایگاه خودشان را ثابت نگه دارند. بنابراین همیشه خود را تحت آزمایش می بینند و بر هر نوع شکست و انتقاد احساس نا امنی و آسیب پذیر بودن و اغلب از رو آوردن به سوی دیگران و کمک خواستن از آنها حتی از نزدیک ترین دوستان خویش برای کمک و سهیم شدن در نا راحتی های خود عاجزند (هاسل[۴]، ۲۰۰۹).

     

     

    روانشناسان در همان اول قرن بیستم در پی مفهوم کمال گرایی بودند و در همین راستا از واژه ی perfect که به معنی: عالی و بی عیب و نقص و درست است استفاده کردند و به این ویژگی Perfectionism گفتند، یعنی گرایش افراطی به بی عیب و نقص بودن . روانشناسان ایرانی اما واژه درستی در برابرش نداشتند،  بعضی ها می گفتند کامل گرایی چندان مطلب را نمی رساند، بعضی ها بی نقص گرایی را مناسب می دانستند، که یک ملغمه نا زیبا از واژه های عربی و فارسی است . و این بود که همه، از وجه مذهبی، عرفانی و نهایتاً وجه مثبت کلمه کمال منصرف شدند و حال کمال گرایی ترجمه جا افتاده Perfectionism است(تری و آونز[۵]، ۲۰۱۲).

     

    ۲-۱-۲ تعاریف کمال گرایی

     

    سازه کمال گرایی در دهه ی اخیر مورد توجه پژوهشگران بسیار قرار گر فته است و هر کدام به مقتضای دیدگاه خود از آن تعریفی ارائه داده اند، با این وجود، اکثر محققان به این توافق رسیده اند که معیار های بالا برای عملکرد مفهوم اساسی کمال گرایی است (دنولت[۶]، ۲۰۱۰).

     

    کمال گرایی  در یک تعریف به افکار و رفتار های خود تخریب گرانه ای اشاره می کند که هدف آنها نیل به اهداف به شدن افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزی به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می شود( احمدپور، ۲۰۰۹).

     

    در تعریف دیگر کمال گرایی  را به این شکل تعریف می کنند: گرایش افراطی فرد به بی عیب و نقص بودن ، کوچک ترین اشتباه خود را گناهی نا بخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار پیامد های شوم شکست را کشیدن(نوربالا و باقری یزدی، ۲۰۱۳).  افراد  کمال گرا معیار های بسیار بالایی را برای موفقیت در نظر می گیرند و اگر به آن اهداف بلند پروازانه نرسند ، خودشان را شکست خورده می دانند. آنها نسخه همه اتفاق های دنیا را با قانون همه یا هیچ می پیچند. برای کمال گرا ها نتیجه هر کاری یا شکست کامل است یا موفقیت کامل. دانش آموزی که موقع انتخاب رشته دانشگاهی، فقط دانشگاه تهران را وارد برگ انتخاب رشته می کند، ورزشکار یا مربی ای که همه مساوی گرفتن ها را یک شکست مفتضح می داند ؛ همه و همه نمونه های افراد کمال گرا هستند(بشارت، ۲۰۱۰).

     

    در یک تعریف کمال گرایی نیاز شدید برای پیشرفت است و این گرایش به صورت معیار های شخصیتی بالا و غیر واقع بینانه آشکار می شود(سابونچی و لانچ[۷]، ۲۰۱۲).

     

    دنولت (۲۰۱۲) کمال گرایی را به دو بعد کمال گرایی بهنجار و کمال گرایی روان نژندانه تقسیم می کند. وی معتقد است کمال گرایی روان نژاندانه عبارت است از : نگرانی زیاد در مودر ارتکاب اشتباه و ترس از قضاوت های دیگران .

     

    در یک تعریف دیگر کمال گرایی را به عنوان مجموعه ای از معیار های بسیار بالا برای عملکرد که با ارزش یابی های انتقادی همراه است تعریف کرده است(بشارت، محمدی، پورنقاش و حاتمی، ۱۳۸۸).

     

    در تعریف دیگر کمال گرایی عبارت است از گرایش فرد به داشتن مجموعه ای از معیار های بالای افراطی و تمرکز بر شکست ها و نقص ها در عملکرد است (ابراهیم زاده، ۱۳۸۵).

     

    [۱] Adler

     

    [۲] Hornay

     

    [۳] Belit

     

    [۴] Hassel

     

    [۵] Terry-short LA, Owens

     

    [۶] Denollet

     

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:38:00 ب.ظ ]




  • نظریه ها، دیدگاه ها و ابعاد کمال گرایی

     

    ۲-۱-۳-۱ ابعاد کمال گرایی

     

    هیویت و فلت (۱۹۹۱، به نقل از بشارت، ۱۳۸۱) مطرح نمود که کمال گرایی از سه بعد مجزا تشکیل شده است. شامل (کمال گرایی خود مدار، کمال گرایی دیگر مدار  و کمال گرایی القا شده اجتماعی)

     

    ۱- کمال گرایی خود مدار

     

    یک مؤلفه انگیزشی است که شامل کوشش های فرد برای دست یابی خویشتن کامل می باشد. در این بعد کمال گرایی افراد دارای انگیزه قوی برای کمال معیار های بالا غیر واقعی، کوشش اجباری و دارای تفکر همه یا هیچ و رابطه با نتایج بصورت موفقیت های تام یا شکست های تام می باشند. بر عیوب و شکستت های گذشته خویش تمرکز می کنند و معیار های شخصی غیر واقعی را در سر تاسر حوزه رفتاری خود تعمیم می دهند.  این افراد به حد افراطی مو شکاف و اقتصاد گر هستند، به طوری که نمی توانند عیوب و اشتباهات یا شکست های خود را در جنبه های مختلف زندگی بپذیرد.

     

     

    ۲- کمال گرایی دیگر مدار

     

    بعد مهم دیگر کمال گرایی شامل عقاید و انتظارات در مورد قابلیت های دیگران است. کمال گرایی دیگر مدار یک بعد بیان فردی است که شامل تمایل داشتن معیار های کمال گرایانه برای اشخاصی است که برای فرد اهمیت بسیاری دارند. از آنجایی که کمال گرایی دیگر ندار با عدم اعتماد و احساس خصوصیت نسبت به دیگران همراه می باشد، این بعد کمال گرایی ممکن است به روابط بین شخصی دشوار منتهی می گردد.

     

    ۳- کمال گرایی القا شده اجتماعی

     

    این بعد، از بیان فردی دیگران ساخته شده است.  عقیده ای است که دیگران انتظار اغراق آمیز و غیر واقعی را بر شخص اعمال می کند اگر چه برآوردن آنها مشکل است، ولی شخص باید به این استاندارد ها قائل آیند تا مورد پذیرش دیگران قرار گیرد. چون این معیار های افراطی از طرف دیگران به عنوان معیار های تحصیل شده خارجی تجزیه می شوند این احساس در فرد به وجود می آید که غیر قابل کنترل هستند و منجر به احساس شکست، اضطراب ، خشم درماندگی، نا امیدی می شود، که با تفکرات خود کشی و افسردگی مرتبط می گردند و  با سطوح بالای کمال گرایی القا شده اجتماعی و بر خورد با معیار های دیگران نگران می شوند. آنها از ارزیابی منفی دیگران می ترسند و از عدم تأیید دیگران اجتناب می کنند و اهمیت بیشتری برای دستیابی توجه دیگران نشان می دهند.

     

    ۲-۱-۳-۲ نظریه های کمال گرایی

     

    ۲-۱-۳-۲-۱ نظریه فروید[۱]

     

    فروید (۱۶۷۵؛ به نقل از  نجاریان و رحمی، ۱۳۸۹) این تئوری را بیان می دارد؛ کمال گرایان پایبند به قوانین اخلاقی شدید می باشند، بدین معنا که محرک اصلی در  زندگی آنها خوشبختی نیست، بلکه تکامل یافتن و برتری یافتن است. زندگی آنها در یک سلسله (حتماً باید فلان کار را انجام داده باشد) خلاصه می شود. آنها باید در هر کاری به حد کمال برسند و بهترین نحو آن را انجام دهند و گرنه راضی نخواهند بود. شخصی با این خصوصیات باید در قضاوت صد در صد اشتباه نکند. اگر این گونه افراد به ایده آل های خود ساخته و بسیار دشوار خود نرسند، اضطراب و احساس تحقیر به آنها دست خواهد داد  و خود را سرزنش می کنند. نه تنها برای این که در حال حاضر موفق به رسیدن به ایده آل های خود نیستند، بلکه برای شکست هایی که در گذشته نیز در این راه نصیب آنها شده است. حتی اگر این افراد تحت شرایط دشواری قرار گیرند؛ احساس می کنند که این عوامل نباید از رسیدن به مقاصد آنها جلو گیری بنماید،  زیرا که به تصور خود باید به آنقدر قوی باشند که بتوانند تمام سختی ها را تحمل کنند.

     

     

    ۲-۱-۳-۲-۲ نظریه کاری هورنای

     

    هورنای در تحلیل خود از نظریه فروید اظهار می دارد : به نظر فروید ، روان رنجور ها به وسیله کشش یا احتیاج به کامل بودن دائم، به طرف هدف رانده نمی شوند، بلکه آنها احتیاج دارند، به وانمود کردن یا تظاهر نمودن به این که در جست و جوی کمال  هستند.  البته درست است که این افراد به واسطه ی داشتن قوه ی (فرا خود) ظاهراً خود مختاری و استقلال زیادی تری از خود نشان می دهند، تا انواع دیگر روان نژند ها.  ولی این استقلال نتیجه ی عصیان و عناد است، نه نتیجه سلامت فکر . این افراد با وجود تظاهر به استقلال فکری و عاطفی بسیار کم اراده بوده و دائما برای اخذ تصمیم به دیگران متکی می شوند . یعنی این که احساسات و افکار و رفتار آنها بر اساس آنچه حس می کنند، دیگران از آنها انتظار دارند، می باشند. همچنین به شدت روی عقاید دیگران نسبت به خود حساب می کنند و این که دیگران آنها را اشخاص کامل و بی عیب و نقص بدانند، بسیار برای آنها حائز اهمیت است. البته ، تمایل انسان به حفظ ظاهر و نیاز او به کامل بودن امری طبیعی است ولی آنچه در شخص روان نژند مورد بحث و قابل توجه است، این است که این تظاهر به قدری اغراق آمیز می شود که همه ی شخصیت او مبدل به یک ماسک می شود، به طوری که احتیاجات واقعی او تحت الشعاع میل قرار می گیرد . تمایل به کامل بودن ممکن است به صورت های مختلفی که مورد پسند اجتماع است ظاهر گردد: از قبیل نظم و ترتیب ، پاکیزگی، پشتکار، لیاقت ، سخاوت،  مهارت در کار های هنری ، عملکرد های متفاوت و امثال آن . در این که در کدام یک از این موارد شخص میل به تکامل پیدا می کند، به عوامل مختلف بستگی دارد . از قبیل : استعداد های فکری ، و بالاخره نوع اضطرابی که به وسیله کامل بودن ، موفق شدن ، از شدت آن کاسته می شود( هورنای، ۱۹۵۴؛ به نقل از نجاریان و مقدم، ۱۳۹۳).

     

    یکی از عواملی که باعث می شود (خود واقعی) که طور طبیعی رشد نکند، این است که چون مهم ترین احتیاج کودک و در شرایط نا مساعد از بین بردن اضطراب ، رفع تضاد و آرامش  درونی است، دیگر چندان توجهی به احساسات، تمایلات و علایق و آرزو های واقعی و اصیل خود ندارد و به دنبال این است که خود را از آزار دیگران در امان نگه دارد.  در نتیجه از وجود خود واقعی غافل و بی خبر می گردد . نهایت این که فرد راه حل همه مشکلاتی که تا کنون برای او ایجاد شده در تخیل و تصور جستجو می کند، یعنی به این طریق موفق می شود که اولاً خود را بر جسته تر از دیگران تصور می کند و احساس کوچکی و حقارت خود را تسکین دهد : ثانیاً سعی می کند تخیل و تضاد های خود را حل نماید، بدین معنی که در تصور ایده آلی که از خودش ترسیم کرده هیچگونه تضاد نمی بیند. از سوی دیگر  چون فرد نمی تواند، خود فعلی را آن طور که هست، تحمل کند، خود ایده آل خود را کم و بیش را متعلق به  خود تصور می کند . از خود انتظار دارد که باید به هر طریقی که شده به خود ایده آل برسد ، اما چون خود ایده آلی اساس واقع ندارد و بسیار بالا و بی نقص است ، شخص هرگز نمی تواند به آن برسد . این است که با خودش دشمن می شود،  عناد و کینه می ورزد . فرافکنی در این خود بدین طریق صورت می گیرد ، که همان انتظار بلند پروازی هایی که از خودش انتظار دارد از دیگران هم پیدا کند . یعنی از آنها می خواهد که آیده آل باشند و چون نیستند آنها را هم خیلی پست و حقیر و ناقص می بیند (هورنای، ۱۹۵۴؛ به نقل از نجاریان ، عطاری و زرگر، ۱۳۸۸).

     

    ۲-۱-۳-۲-۳ نظریه آدلر

     

    آدلر (۱۹۳۷؛ به نقل از هرمزی نژاد، ۱۳۸۰) ابتدا از میل به قدرت به عنوان نشانه ای از تلاش های ارگانیسم برای سازگار شدن با احساس درماندگی حاصل از تجارب کودکی سخن می راند، این اصرار تدریجاً به تأکید در مورد تلاش برای برتری یافتن تبدیل شد. برتری جویی در نظر آدلر از احساس حقارت ریشه می گیرد  و از نظر او  این دو از یکدیگر تفکیک نا شدنی هستند. نکته مهم این است که مقصود آدلر از برتری جویی، تسلط بر دیگران و کسب امتیازات اجتماعی و نظایر آن نیست،  بلکه وحدت بخشیدن به شخصیت است . آدلر عقیده تلاش برای برتری را به عنوان واقعیت اساسی زندگی به شمار می آورد . برتری هدف نهایی است که در جهت آن تلاش می کنیم . منظور او برتری به مفهوم عادی این کلمه نبود و این مفهوم ربطی به عقیده برتری نداشت. تلاش برای بهتر بودن از دیگران و گرایش خود پسندانه یا سلطه جویانه یا عقیده ی کاذب نسبت به توانایی و موفقیت ها نیست . منظور آدلر از این مفهوم تلاش برای کمال و واژه ی کمال که از کلمه لاتین به معنی کامل کردن یا تمام کردن است. بنابراین آدلر پیشنهاد کرد که ما در تلاش جهت کامل کردن خودمان برای برتری می کوشیم. این هدف فطری یعنی تلاش در جهت کامل شدن به سوی آینده جهت گیری شده است. در حالی که فروید معتقد بود که رفتار انسان به وسیله گذشته تعیین می شود یعنی به وسیله غرایز و تجربیات کودکی، آدلر انگیزش انسان را بر حسب انتظارات برای آینده می دید. وی مدعی بود که ما نمی توانیم به غرایز یا تکانه های اولیه به عنوان اصولی توجیهی متوسل شویم . فقط هدف نهایی برتری یا کمال است، ولی تلاش برای دستیابی به آن در شکل روان رنجور می تواند با گرایش به قدرت و کنترل دیگران خود نمایی کند. ولی در شکل بهنجار می تواند به صورت نیروی محرکه ای جهت ارتقا به سوی اتخاذ و کمال باشد.

     

    ۲-۱-۳-۲-۴ نظریه ی پرلز

     

    پرلز معتقد است، سائق انسان را وضعیت هایی نا تمام یا گشتالت های نقاص معین می کند و می گوید:  هر موجود زنده ای به تمایلات و کمال گرایش دارد، هر چه این گشتالت به کمال گراییدن را باز دارد یا بگسلد برای موجود زنده زیان آور است و به وضعیت نا تمام می انجامد که بی تردید محتاج به پایان رسیدن (تمام و کمال شدن) است. پرلز نظر خود را در خصوص کمال گرایی در قالب سطور حاوی پند و اندرز این گونه بیان می کند :

     

    ای یار کمال طلب نباش کمال طلبی زجر و نفرین است، بیم آن داری مبادا هدف را درست نبینی اما بگذری تا خود کاملی

     

    ای یار از اشتباهات نهراس اشتباهات گناه نیست ، اشتباهات راه های متفاوت انجام دادن کار است بسا که آفریننده تر تازه هم باشد .

     

    از افراط و تفریط حذر کن هم از کمال طلبی و هم مداوای آنی شادمانی آنی و هوشیاری آنی هراس(پرلز، ۱۹۸۰؛ به نقل از والان، ۲۰۱۳).

     

    [۱] Feroid

     

    [۲] Perlz

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:38:00 ب.ظ ]