کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



در دهه حاضر مطالعات علمی پیرامون تعارض زناشویی توجه زیادی را به خود جلب کرده است. در مقایسه با یافته های علمی دهه های گذشته در این دهه حجم زیادی ازمطالعات به جنبه های مختلف تعارض زناشویی اختصاص داشته است. درک کیفیت و ارزش ازدواج وسیله ای برای درک اثرات ان بر روی تمام فرایندهای داخلی و خارج خانواده است. دلایل معقول و منطقی مطالعه برروی جزییات تعارض زناشویی، درک محدودیت ان در عدم سلامت خانواده و اشخاص ،اهمیت ان برای جامعه در حالیکه ازدواج های موفق شکل می گیرد، دست کشیدن از جرم و نیاز به گسترش مداخلات تجربی برای زوجین به منظور جلوگیری یا کم کردن فشارهای زناشویی و طلاق است (برادبری و دیگران، ۲۰۰۷،به نقل از نظری، ۱۳۸۷).

 

 

رابطه زناشویی و زندگی مشترک مانند هر رابطه دیگری دارای جنبه های مثبت و منفی است.صمیمیت و مشارکت از جنبه های مثبت آن و ناسازگاری و عدم رضایت از جنبه های منفی آن به حساب می اید (فینچام۲۰۱۱).

 

از نگاه ترمن(۲۰۰۷،به نقل از شیخی،۱۳۸۸) عدم ثبات و استواری عواطف در زندگی زناشویی موجب ناخرسندی و تعارض می گردد که تاثیرات سوء آن بر کودکان غیر قابل انکار خواهد بود . هنگامی که دو نفر به عنوان زن و شوهر با یکدیگر زندگی می‌کنند تعارض به وجود خواهد آمد. در تعامل‌های بسیار طبیعی زن و شوهر، مواقعی هست که اختلاف‌هایی به وجود می‌آید و یا نیازها برآورده نمی‌شوند، در نتیجه، هر دو شریک نسبت به هم احساس خشم،  ناکامی و نارضایتی می‌کنند. بنابراین اگر تعارض به وجود می‌آید، زن و شوهر باید برای آن آماده شوند. این آمادگی باید نه تنها بر حسب توانایی برقراری ارتباط مؤثر باشد بلکه با توجه به انجام راهبرد حل مساله به شیوه نظامدار که ساختار و نظمی برای جلسات حل تعارض فراهم می‌آورد، به وجود آید.

 

مهمترین عامل و شاخص تعیین کننده کیفیت ازدواج نوع رابطه بین زن و شوهر است و یکی از عوامل مهم در هر رابطه زناشویی رضایت خاطری است که زن و شوهر از ان احساس می کنند (همان منبع).

 

رابطه زناشویی رضایت بخش تاثیر زیادی بر سلامت روانی و رشد شخصی زوجین و فرزندان انان دارد. میزان رضایت خاطر از رابطه زناشویی روی ارسال و دریافت پیام تاثیر می گذارد. شوهری که از ازدواج خود ناراضی است به حوادث منفی زندگی توجه می کند و از پیام همسرش برداشت منفی می نماید در حالیکه شوهر راضی برداشت هایی مثبت دارد.

 

وقتی زوجین به طور پیوسته دچار مشکل می­ شوند می­توان آن­ها را در چند علّت ردیابی کرد. تعارض زمانی به وجود می ­آید که زوجین به دلیل همکاری و تصمیمات مشترکی که می ­گیرند درجات مختلفی از استقلال و همبستگی را نشان می­ دهند که این تفاوت­ ها را می ­توان روی یک پیوستار از تعارض خفیف تا تعارض کامل طبقه­ بندی کرد (لانگ، ۲۰۰۸). از نظر گلاسر (۲۰۰۰، به نقل از قربانی، ۱۳۸۴)تعارض زناشویی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف در خواسته­ ها، طرحواره­ های رفتاری و رفتار غیر مسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است (گلاسر،۲۰۰۰؛ فرحبخش، ۱۳۸۳). یکی دیگر از این عوامل مهم، مبهم و نارسا بودن ارتباطات به صورت غیر مستقیم است. در خانواده­ های آشفته اصولاً ارتباطات غیر کلامی به شکل کاملاً منفی احساس و ابراز می ­شود (موسوی ، ۱۳۸۹). همچنین از مهمترین مسائلی که زوجین با آن دست به گریبان هستند عدم آشنایی کافی از همدیگر است که بلافاصله بعد از زندگی مشترک بروز پیدا می­ کند (بریچلر، ۲۰۱۱).

 

تعاریف متعدد برای واژه تعارض زناشویی ارائه شده است.درمانگران سیستمی تعارض زناشویی را تنازع بر سر تصاحب پایگاه‏ها و منابع قدرت و حذف امتیازات دیگری می‏دانند (براتی، ۱۳۸۵)

 

از نظر وایل(۲۰۰۷)کنش و واکنش دو فرد که قادر نیستند منظور خود را تفهیم نمایند، تعارض یا تنازع نامیده می‏شود.

 

کلینیکه  (۲۰۰۳، نقل از والی‏پور۱۳۸۹) معتقد است اختلاف در روابط نزدیک وقتی بوجود می‏آید که نزدیکان کارهایی انجام دهند که ما دوست نداریم یا از انجام کارهایی امتناع ورزند که دوست داریم.

 

هالفورد (۲۰۱۱) ضمن بحثی درمورد آشفتگی روابط زناشویی به گزارش نارضایتی مهم و مداوم در رابطه توسط حداقل یکی از زوجین اشاره می کند. در اینجا منظور از اصطلاح «مهم» تأثیر این موضوع بر کارکرد همسر و منظور از «مداوم» اشاره به اختلافات دائمی می‌باشد. به نظر کاهن (۲۰۰۲، به نقل از مارکمن، ۲۰۰۸ هرجا عدم توافق، تفاوت یا ناسازگاری بین همسران وجود داشته باشد تعارض به وجود می‌آید. فاورز و السون (۲۰۰۹) نیز زوجین متعارض را ناراضی از عادات و شخصیت همسر و دارای مشکل ارتباطی در حوزه‌های گوناگون می‌دانند.

 

 

در مورد تعارض دو دیدگاه متداول وجود دارد و هرکدام از جنبه‏ای به آن می‏پردازند.دیدگاه سنتی  که نظریه‏ای غالب است تعارض را موجب افت و تخریب و مسبب بحران می‏داند و بر پیامدهای مخرب و معایب آن تمرکز دارد؛بنابراین جهت‏گیری این دیدگاه درمان و حل سریع تعارض می‏باشد.از طرف دیگر، دیدگاه تعاملی اختلاف ادراک و نظرات مختلف و عدم توافق در تصمیمات را موجب بهبود و رشد و رفع نقایص و عامل پویای و تحرک می‏داند(بهارستان، ۱۳۸۳)

 

بر همین اساس ابتدا به پیامدهای مثبت و آنگاه به تأثیرات سوءتعارض زناشویی پرداخته می‏شود.ترنر (۲۰۰۴) به نقل از ویکز و تریت ( ۲۰۰۸) اصطلاح بهره‏برداری از تعارض را عنوان می‏کند و آن را فرایندی فعال و پویا در جهت استفاده زوج از تعارض و بسنده نکردن به حل مشکل تعریف می‏نماید.به نظر وی تعارض می‏تواند مثبت، مولد و عامل رشد باشد.هشت کارکرد مثبت تعارض از نظر ترنر عبارتند از:

 

۱-بهره‏گیری از انرژی به جای سرکوب آن.

 

۲-استفاده خلاقانه از تعارض در جهت رشد پرسش‏ها و آرای جدید.

 

۳-برملا شدن احساسات و افکاری که تاکنون مخفی مانده‏اند.

 

۴-خلق شیوه‏هایی نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین.

 

۵-ارزیابی مجدد قدرت در رابطه.

 

۶-خلق یک فضای همکاری و مشارکت.

 

۷-یادگیری دیدی منطقی نسبت به مسائل و

 

۸-مذاکره دوباره در مورد قراردادهای دیرین و تغییر انتظارات در رابطه

 

در زمینه تأثیرات مخرب تعارض می‏توان به پیامدهای جسمی، روانی و رابطه‏ای آن اشاره نمود.از لحاظ روانی، اکثر افراد تعارض در روابط را بی‏نهایت تنش‏زا تجربه می‏کنند (هالفورد، ۲۰۰۱).تعارض با خطر فزاینده انواع اختلالات روانی از جمله افسردگی خصوصا در زنان، سوء مصرف مواد خصوصا در مردان، ناکارآمدی جنسی در هر دو جنس و مشکلات رفتاری فزاینده در فرزندان خصوصا اختلالات رفتاری پسران ارتباط دارد(افاری  ، ۲۰۰۹).

 

البته ارتباط بین تعارض و اختلالات روانی یک‏سویه نیست.بلکه اختلالات روانی شدید و طولانی نیز احتمال رشد رابطه‏ای لذت‏بخش برای فرد را کاهش می‏دهند.مثلا ازدواج بیماران اسکیزوفرن یا اختلال شخصیت‏ها به احتمال بسیار بیشتری به طلاق می‏انجامد(لنج  ، ۲۰۰۳).

 

علاوه بر اختلالات روانی، تعارض بر سلامتی جسمی نیز تأثیر دارد.افرادی که روابطی رضایت‏بخش و حمایت‏آمیز دارند در مقایسه با زوج‏های دارای مشکل به احتمال کمتری دچار بیماری‏های مهم می‏شوند و در هنگام بیماری نیز بهتر معالجه می‏گردند.همچنین رابطه مستندی بین درد و رفتارهای سازگارانه با بیماری‏های مزمن و تقویت غیرعمدی رفتار بیماری در روابط دارای مشکل وجود دارد.

 

به‏همین‏ترتیب مشکلات زناشویی تأثیرات مستقیمی بر فرایندهای فیزیولوژیک بر جای می‏گذارد؛از جمله تعارض در رابطه با کاهش ایمنی بدن، افزایش فشار خون و احتمال تصلب‏شرایین رابطه دارد(شمالینگ  و شر  ، ۲۰۱۰).

 

تعارض زناشویی با پدیده خشونت  نیز مرتبط است. حدود یک چهارم ازدواج‏ها حداقل در یک مقطع با تهاجم فیزیکی بین‏فردی روبرو می‏شوند، خشونت تقریبا همیشه با آشفتگی رابطه ارتباط دارد.

 

تقریبا سه‏چهارم زوج‏های درمانده که برای درمان مراجعه می‏کنند، خشونت یک همسر نسبت به دیگری را در یک سال اخیر گزارش می‏کنند(اولیری ، ۲۰۰۱، به نقل از هالفورد، ۲۰۰۸).این خشونت غالب اوقات به صورت پرتاب اشیاء، هل دادن، سیلی زدن یا پرتاب کردن می‏باشد. میزان خشونت اوایل رابطه یکی از پیش‏بینی کننده‏های مهم شکست در ازدواج است(هالفورد، ۲۰۰۸).

 

تعارض در روابط زناشویی بر کل رابطه نیز تأثیر دارد.پژوهش نشان می‏دهد زوچین متعارض کمترین میزان رضایت‏مندی از ازدواج و بیشترین احتمال طلاق را نشان می‏دهند (فاورزوالسون، ۲۰۰۷).

 

در ایران نیز از هر ۱۰۰۰ ازدواج حداقل ۱۷۴ مورد آن با رضایت از رابطه، اسنادهای بوجود آمده و استحکام رابطه مرتبط است. بنابراین تعارض از جمله مهم‏ترین مباحث در مطالعه ارتباط بین‏فردی و روابط زوجین در نظریه‏های زوج‏درمانی به شمار می‏رود و بررسی آن ضروری به نظر می‏رسد.

 

رایس (۲۰۰۶) دو نوع تعارض را در روابط زناشویی مطرح می­سازد: تعارض سازنده و تعارض مخرّب. در تعارض سازنده تمرکز بر حل مسئله بوده، در حالی که در تعارض مخرّب زوجین همدیگر را به جای مسئله مورد حمله قرار می­ دهند. در این تعارض از طریق سرزنش و انتقاد هر یک از زوجین سعی دارند دیگری را تحت نفوذ خود درآورده و اظهارنظرهای بسیار منفی علیه یکدیگر به کار می­ برند که در این حالت ارتباط درستی بین آن­ها برقرار نمی ­شود (افخمی،‌ بهرامی و فاتحی­زاده، ۱۳۸۶).

 

در تعریفی که وینچ و همکاران در سال ۱۹۷۴ از تعارض زناشویی عنوان کرده اند آن را به عدم انطباق بین وضعیتی که وجود دارد و وضعیتی که مورد انتظار است به حساب اورده اند (به نقل ازسلیمانیان، ۱۳۸۲).

 

انها معیارهای هشت گانه ای را برای موفقیت زناشویی برشمرده اند. این معیارها عبارتند از:

 

۱- ثبات

 

۲- انتظارات اجتماعی

 

۳- رشد شخصیت

 

۴- مصاحبت

 

۵- شادی

 

۶- رضایت

 

۷- سازگار

 

۸ – یکپارچگی

 

شاد بودن به عنوان یک فرد یا زوج پیوسته در تمام عمر کار سختی است ، هیچ فردی همیشه شاد نیست و برای زوج ها نیز طبیعی است که دوره هایی از ناشادی، کشمکش یا فشار داشته باشند.واقعیت این است که ازدواج فرد را شاد نمی کند،شاد نگه نمی دارد و یا به وی کمک نمی کند که از زحمت و سختی دور شود.قطعاً کسی که هدفش از ازدواج همیشه شاد بودن است محکوم به شکست است(ملازاده ،۱۳۸۶).

 

ادل (۲۰۰۴ ، به نقل از ملازاده ،۱۳۸۶) توافق در ارزش ها را با عدم تعارض زناشویی مرتبط می داند به این معناکه زوج های موفق خود را با نظام زندگیشان منطبق می سازند. مطالعه ازدواج هایی که امکان ارزیابی به انها وجود دارد بر این دلالت می کند که الگو های متفاوتی در عملکرد موفقیت امیز ازدواج ها به نمایش گذاشته می شوند.

 

بنابرانتظارات لیدرر (۲۰۰۵، به نقل از ملازاده ،۱۳۸۶) یک روش واحد برای دو نفر به منظور داشتن زندگی زناشویی خشنود وجود ندارد اما با پیگیری عناصر اصلی معلوم می شود که گرچه الگوها متنوعند ولی قواعد مشترکی وجود دارند. برخی از قواعد مشترکی که در ازدواج ها خشنود با الگوهای عملکردی متنوع مشاهده می شوند عبارتند از:

 

۱- همسران در یک زندگی زناشویی موفق، بادوام و توام با رضایت به یکدیگر احترام می گذارند ، هریک از همسران یعنی ویژگی ها یا توانایی های قابل احترام را در دیگری می یابد.مثل همسر خوبی بودن،تامین مخارج کردن، طبع و ذوق هنری داشتن و… هر چه میدان احترام گذاری به یکدیگر وسیع تر باشد زندگی زناشویی رضایتمندانه تر خواهد بود. این همسران تایید و ارزش گذاری خود برای همسرشان را نشان می دهد و به طور پیوسته کارهایی را انجام می دهند و بیان می کنند که عواطف ، عشق و احترامشان را با یکدیگر نشان می دهند و کلمات و اعمالی را که اهداف مثبت ازدواجشان را تایید و حمایت می کند انتخاب می کنند.

 

۲- همسران نسبت به یکدیگر صبور هستند. انها درک می کنند که امکان فریب خوردن یا خطا کردن در خودشان وجود دارد. انسان را اسیب پذیر می بینند و به این ترتیب می توانند قصور و کوتاهی دیگری را بپذیرند.آنها مسئولیت رفتار و عزت نفس خودشان را به طور فردی می پذیرند و انتظار ندارند که شریک زندگیشان مسئول شاد و خوشحال نگه داشتن انها باشد. به همین دلیل از سرزنش یکدیگر اجتناب می کنند و در عوض انچه در مورد همسرشان درست است تایید می کنند ، با همدلی به سخنان یکدیگر گوش می دهند و در جستجوی عواملی هستند که در روابط انها تاثیر مثبت بجای می گذارد.

 

۳- همسران بر پایه اعتماد متقابل به تشریک مساعی می پردازند. تشریک مساعی بر اعتماد تقابل زوج های دارای زندگی زناشویی با ثبات و رضایت بخش بنیان نهاده شده است و به انها امکان صرف وقت،انرژی، رغبت و اطمینان به درگیر شدن در فعالیت ها و کارهای فرعی خارج از محیط زناشویی شان را می دهد. انها ازاد هستند که نه تنها فقط از یکدیگر بلکه از هر چیز و هر کس دیگر که ممکن است انها را بطور فردی یا دوتایی غلاقه مند سازد، لذت ببرند.

 

۴- در یک ارتباط زناشویی توام با حس همکاری و مشارکت ممکن نیست زن و مرد همیشه با یکدیگر موافق باشند اما می توانند براحتی مخالفت خود را اعلام کنند و این امر مورد پذیرش قرار گیرد. انها بدنبال راه حل می گیرند که مورد تایید هر دو قرار گیردریال،مشکلات زندگی را همواره با یکدیگر حل کنند و به طور منظم و صحیح برای تعریف و حل مشکلات حتی اگر خیلی ساده باشند به گفتگو می پردازند (ملازاده،۱۳۸۶).

 

نتایج تحقیقات بوث و اماتو (۲۰۰۴ ، به نقل از ملازاده ،۱۳۸۶) نشان داد که سازگاری روانشناختی بیشتر در بعد فردی می تواند سازگاری و رضامندی زناشویی بهتری را در پی داشته باشد. از سوی دیگر رضایت مندی زناشویی نیز به سازگاری و رضایت عمومی در زمینه های مختلف مانند روابط اجتماعی بین فردی و رضامندی شغلی کمک می نماید. با وجود این نباید تصور شود که فقط کیفیت روان شناختی یکطرفه کافی است .چون وجود سازگاری ، روابط دوستانه و محبت امیز بازخوردها و سبک زندگی کاملاً متفاوت از یکدیگر است. به بیان دیگربرای نارضایتی و ناسازگاری زناشویی ضرورتاً نباید هر دو نفر مشکل داشته باشند.رضایت مندی زناشویی می تواند بطور کامل بر کیفیت زندگی تاثیر گذارد. تحقیقات انجام شده اهمیت تاثیر ان را بر انواع نتایج بالینی مانند برداشت روانی، برداشت جسمانی و حتی طول عمر تایید نموده اند ، با توجه به اهمیت رضایت مندی زناشویی در بهداشت و سلامت، بسیاری از متخصصان این سازه را همواره مورد سنجش قرار می دهند (الیور و میلر،۱۹۹۴،به نقل از سیدی،۱۳۸۶).

 

[۱] Bradbery

 

[۲] Finchaam

 

[۳] Ter man,D

 

[۴] Lung

 

[۵] Glasser

 

[۶] Brichler

 

[۷] Wayl

 

[۸] Ckilinikeh

 

[۹] Halford

 

[۱۰] Kahen

 

[۱۱] Marckman

 

[۱۲] Fawes & Olson

 

[۱۳] Terner

 

[۱۴] Wicks & Trit

 

[۱۵] Afari

 

[۱۶] Lench

 

[۱۷] Shemaling & Sher

 

[۱۸] Oliery

 

[۱۹] Rays

 

[۲۰] Winch & et all

 

[۲۱] Edell

 

[۲۲] Lidrer

 

[۲۳] Booth & Ammato

 

[۲۴] Oliver &Miller

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 05:13:00 ب.ظ ]




تعارض به طور طبیعی در تمام زمینه‌های شغلی،تحصیلی، خانوادگی، ازدواج و در سطح فردی و جمعی روی می‌دهد. روابط خانوادگی فشرده‌ترین موقعیت برای تعارضات بین فردی است. روابط عاطفی و عاشقانه زمینه را برای محک زدن جدی مهارتهای آموخته شده برای زندگی مهیا می‌کنند. در ارتباط بین افراد تعارض وقتی بروز می‌کند که فرد بین اهداف،نیازها، یا امیال شخصی خودش و اهداف، نیازها و امیال شخصی طرف مقابلش ناهمسازی و ناهمخوانی می‌بیند (پریوت و روبین ،۲۰۰۳؛ به نقل از وانگ ،۲۰۰۶ ). به طورکلی، طراوت و سلامت خانواده تا اندازه‌ای به میزان تعارض در خانواده و نوع تعارضی که تجربه می‌کنند، بستگی دارد. تعارضات در خانواده اغلب منجر به استرس می‌شود، می‌تواند پیش بینی کننده شروع افسردگی، اضطراب و بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی باشد. (اورهوسلر و آدامز ، ۲۰۰۵ )

 

دانلود پایان نامه

 

زیگرت و استمپ (۲۰۰۹) اثرات”اولین نبرد بزرگ” را در روابط عاشقانه بررسی کردند و پی بردند که برخی زوجها برنده و عده ای بازنده اند. آنها نتیجه گرفتند که”تفاوت بزرگ بین برندگان و بازندگان در شیوه درک و اداره تعارض توسط آنها بود”. ویلموت (۲۰۰۵) خاطر نشان می‌کند: ” آنچه که در مقیاس وسیع، طول عمر رابطه را معین می‌کند این است که طرفین رابطه تا چه اندازه با موفقیت از برهه‌های تعارض می‌گذرند”. به عقیده کومستاک و استرزیزویک (۲۰۰۳ ) این وجود یا نبود تعارض نیست که”کیفیت ازدواج” را تعیین می‌کند بلکه طرز اداره موقعیتهای تعارض آمیز است که کیفیت رابطه زناشویی را تعیین می‌کند. بنابراین، مهارت کلیدی در روابط متعهدانه دراز مدت، مدیریت تعارض است (ویلموت و هاکر،۲۰۱۰)

 

وقتی تعارض بروز می‌کند، طرفین رابطه دست بکار می‌شوند تا با اقدام برای برطرف کردن آن دوباره آرامش را به رابطه بازگردانند. تجارب، دانش، باورها و ارزشهای افراد شیوه‌های مختلفی را برای حل تعارضات پیش روی آنها می‌گذارد.‌ این شیوه ها به “سبکها و تاکتیکهای حل تعارض” موسومند (ویلموت و هاکر ،۲۰۱۰).

 

سبکهای حل تعارض در واقع پاسخهای الگوبرداری شده یا مجموعه ای از رفتارند که افراد در هنگام تعارض به کار می‌برند. تاکتیکها در واقع حرکات فردی هستند که افراد انجام می‌دهند تا نظرکلی خود را پیش ببرند. بنابراین، سبکها تصویر بزرگتری را ارائه می‌دهند. درحالی که تاکتیکها قطعات ارتباطی خاص این تصویر بزرگتر را توصیف می‌کنند. با این حال، وقتی این تاکتیکها به دفعات بسیار زیادی بکار می‌روند، تبدیل به سبک یا پاسخ الگوبرداری شده می‌شوند (ویلموت و هاکر،۲۰۱۰).

 

دگرگرن سازی تعارض به تغییر مفهومی ویا ادراکی در یکی یا بیش از یکی از طرفین رابطه متکی است. “برداشت یا تصور” ، هسته اصلی واکاوی تعارضات است. در تعارضات بین فردی، افراد طوری واکنش نشان می‌دهندگویی‌که در اصل اهداف متفاوتی دارند، برخی منابع به اندازه کافی وجود ندارند و طرف مقابل در واقع پا در راهی می‌گذارد که انگار که در حق دیگری لطف می‌کند. گاهی مواقع، باور بر این است که این شرایط واقعی است اما مقایسه اینکه چه چیزی واقعی است و چه چیزی از نظر شخص درست است، مبنای تحلیل تعارض را شکل می‌دهد(همان منبع)

 

مداخلات آموزشی و درمانی متعددی برای حل تعارضات زناشویی صورت گرفته است. برخی بر عوامل شناختی نظیر الگو‌های اسنادی و یا باورهای غیر منطقی عام یا خاص رابطه تاکید کرده اند (برای نمونه الیس و هارپر ،۱۹۷۵؛اپستین و ایدلسون ،۱۹۸۱؛ الیس و گریگر ، ۱۹۷۷؛رومانس و دبورد، ۱۹۹۶؛ به نقل ازبهاری و سیف،۱۳۸۴). زیرا این باور وجود دارد که درک پویاییهای زناشویی و تغییر رابطه اهمیت زیادی دارد (برای نمونه، بوکام ،۱۹۸۱؛اپستاین ،۱۹۸۲؛ به نقل از اعتمادی،۱۳۸۴) و برخی نیز تبادلات رفتاری زناشویی و یا عوامل رابطه‌ای نظیر مهارتها را کانون مداخله خود قرار داده اند (برای نمونه،جاکوبسن و مارگولین ، ۱۹۷۹ ؛به نقل از برنشتاین و برنشتاین ،ترجمه سهرابی۱۳۸۷). عده ای نیز بر هیجانها و یا بر سیستم زناشویی تاکید کرده اند.

 

 

[۱] Privet & RObin

 

[۲] Wang

 

[۳] Orhosler & Adamss

 

[۴] Zigert & Stamp

 

[۵] Wilmot

 

[۶] Ckomestak & Stersizowick

 

[۷] Wilmot & Hacker

 

[۸] Allis & Harper

 

[۹] Apestin & Idelson

 

[۱۰] Allis & Geriger

 

[۱۱] Romance &Debord

 

[۱۲] Boockam

 

[۱۳] Jacobsen & Margolin

 

[۱۴] Bernstein & Bernstein

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:13:00 ب.ظ ]




اغلب مشکلات زناشویی از نداشتن یا به کارنبستن مهارت‌های ارتباطی ناشی می‌شوند و حل مسأله ازجمله مهارت‌های سازنده‌ای است که می‌تواند مشکلات رابطه‌ای همسران را کاهش دهد. همچنین آگاهی زوجین از طبیعی بودن اختلاف‌ها و تفاوت‌های زن و شوهر و نگریستن به تعارض به عنوان یک مسأله و چالش برای حل‌کردن و نه یک عامل تهدیدکننده و مخرب می‌تواند در حل اختلافات آنها کمک بسزایی محسوب شود.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

صاحب‌نظران یکی از مهمترین مشخصه‌ های موقعیت‌های مسأله‌آفرین ازجمله تعارض همسران را واکنش هیجانی افراد می‌دانند. آنها عقیده دارند اولین قدم در کلیه مسایل زندگی مگر ساده‌ترین آنها «مکث کردن و فکر کردن» است. اگر افراد در هنگام مواجهه با مشکل فوراً پاسخ دهند ممکن است وقت کافی برای پاسخ‌های شناختی باقی نگذارند، پاسخ‌هایی که به شخص در انتخاب سلسله اقدامات مؤثر کمک می‌کنند (دیویسون و گلدفرید، ۱۳۷۱؛ ترجمه احمدی). لذا شیوه حل مسأله می تواند در بروز واکنش‌های هیجانی زوجین مؤثر باشد. در پایان با توجه به مؤثربودن شیوه آموزش حل مسأله در کاهش تعارض همسران شهر اصفهان، توصیه می‌شود سایر مشاوران و رواندرمانگران خانواده و ازدواج نیز از این شیوه استفاده کنند

 

 

عدم توافق موجود بین زوج ها نه تنها غیر عادی است بلکه اگر ساختارمند حل شود باعث تحکیم رابطه می‌شود. غم، تنش و بروز خشم بین زوج ها گریز ناپذیر است. منبع این اختلاف‌ها می تواند تقاضاهای غیر واقع بینانه و غیرمعقولانه، انتظارات کشف نشده و موضوعات حل نشده یکی از زوج ها باشد. حل کردن تعارض ها، احتیاج به صداقت و شوق برای درک دیدگاه همسر دارد، حتی اگر بسیار زمان بر باشد.ارتباط سالم موضوع حساسی است به خصوص وقتی موضوع تصمیمات ما در مورد روابط زناشویی، دوره کار، ازدواج و تشکیل خانواده باشد.

 

حل مسئله بر یک فرآیند رفتاری شناختی یا آشکار دلالت دارد که پاسخهای بالقوه مؤثر برای موقعیت مشکل را فراهم می‌کند. احتمال انتخاب مؤثرترین پاسخ را از میان پاسخهای متعدد، افزایش می‌دهد.برنامه حل مساله به دو مرحله تقسیم می‌شود.

 

۱- شناسایی مشکل

 

۲- حل کردن مشکل

 

در مرحله اول فرد تلاش می‌کنند شناخت متقابلی از مشکل بدست آورند. در این مرحله مهارتهای مختلفی مورد نیاز است. شریکها باید مهارتهای تصریح رفتاری، بیان احساس و مهارت گوش دادن فعال را داشته باشند. در مرحله دوم، انتخاب و اجرای یک راه‌حل مهمترین کار است.با سازماندهی حل مساله به این دو مرحله و مراحل فرعی مختلف، می‌آموزیم که این فرآیند جدید نظامدار و کنترل شده است. با این ذهنیت، برنامه ارائه شده در قسمت بعدی تلاشی است برای سازماندهی کوشش‌های حل مساله جهت استفاده در جلسه درمان و خانه.

 

۱– شناسایی مشکل

 

مرحله ۱: انتخاب زمان و مکان مناسب برای حل مساله

 

قبل از هرگونه تلاش برای حل مشکل، زن و شوهرها باید ابتدا محیطی پیدا کنند که بحث و بررسی صریح موضوعات را تسهیل نماید، همچنین زمان حل مساله نیز باید مناسب باشد.

 

مرحله۲: ثبت جلسات حل مساله

 

چهار نوع اطلاعات مهم حاصل  از جلسه حل مساله وجود دارد که می‌بایست در دفترچه یادداشت زن و شوهر ثبت شود:‌تاریخ،‌ مشکل بحث شده، پیامد به دست آمده و امضای زن و شوهر.

 

مرحله ۳: تعریف دقیق مشکل

 

اولاً شریکها  باید به خاطر داشته باشند تا به حقایق پایبند باشند. دوم، شریکها باید تلاش کنند بیشتر از یک مشکل را در هر بار بحث نکنند. سوم در نظر داشته باشند مشکلاتی را که در حال حاضر اتفاق افتاده است یا به طور بالقوه در آینده نزدیک بروز می‌کند، بحث کنند.

 

۲- حل مشکل

 

مرحله ۴: پذیرفتن مشکل و حرکت در جهت یافتن راه‌حل

 

افراد به منظور اینکه مساله‌گشای خوبی باشند، باید ابتدا یاد بگیرند گوش کنند و نظر و احساس همسرشان را بپذیرند. سپس به اتفاق همدیگر می‌توانند این سئوال مهم را مطرح کنند. (برای حل این وضعیت چه کاری می‌توان کرد؟)

 

مرحله ۵: راه‌حل مشکل مستلزم تصریح هدف است

 

شریکها جهت حل مشکل خوشان ابتدا باید بدانند برای چه هدفی می‌کوشند. بنابراین اهداف باید عینی باشند و به صورت صریحی عنوان شوند تا به خوبی دریابیم به این هدفها دست یافته‌ایم یا نه و آیا این اهداف برای هر دوی  آنها قابل پذیرش است و سرانجام اینکه هدف باید عملی باشد.

 

مرحله ۶: در نظر گرفتن طبقه وسیعی از راه‌حل‌های احتمالی

 

بعد از ارائه اهداف شریکها باید راه‌حلهای بسیار مختلفی را برای حل مشکلات جستجو کرده و در نظر بگیرند مهمترین مساله این است که افراد باید در ارائه و مطرح کردن راه‌حلهای احتمالی به طور کلی عاری از تعصب بوده و سعه صدر داشته باشند. آنها باید خلاق باشند، راه‌حلها را فهرست‌بندی نمایند بعد از آن به صورت منطقی ارزیابی می‌شوند.

 

مرحله ۷: انتخاب یک راه‌حل با توافق طرفین

 

شریک ها چطور تصمیم می‌گیرند که کدام راه‌حل باید انتخاب شود؟ پاسخ این است که آنان باید با هم به توافق برسند به منظور دستیابی به بهترین راه‌حل‌ها برای مشکلات زن و شوهر هر دو باید موافقت کنند تا حدی در موضع‌شان تعدیل به وجود آورند که نیازهای  همسر و خود را با وضعیت تطبیق دهند.بهبود مهارت‌های حل مساله یکی از رویکردهای درمانی متفاوتی است که برای تسهیل تعامل مؤثر زن و شوهر در دسترس می‌باشد. هدف درمان برای زن و شوهر این است که در نهایت درمانگران خود باشند.همچنین مهارت‌های که آنان کسب می‌کنند می‌تواند در مورد طبقه وسیعی از مشکلات که به‌طور غیرقابل اجتنابی در روابط دراز‌مدت اتفاق می‌افتند به کار برده شوند.

 

۳-۲-۲-نظریات سبب شناسی تعارض زناشویی

 

در این قسمت محقق به نظریات روانشناختی که شامل روان تحلیلی، رفتار شناختی و نظریه مبادله اجتماعی است اشاره می کند.

 

۱-۳-۲-۲- رویکرد روان پویایی (روان تحلیلی)

 

امروزه نظریه روان پویایی یا همان روان تحلیلی به عنوان اساس . پایه نظریه های مشاوره و روان درمانی،نوین شناخته شده است. در واقع اگر بخواهیم این نظریه را شرح دهیم باید به پایه گذار اصلی ان یعنی زیگموند فروید و نظریه وی هم اشاره ای کنیم. فروید پس از سال ها مطالعه و تاثیر گرفتن از نظریات یکی از دانشمندان بزرگ قرن نوزدهم به نام ارنست بروک روانشناسی پویا را خلق کرد. در این روانشناسی تبدیل و تبادل انرژی در درون شخصیت ادمی مورد مطالعه قرار می گیرد( ساعتچی، ۱۳۸۲).

 

روانشناسی فرویدی نوعی روانشناسی نیروهای متعارض است که جزئی از طبیعت دوگانه فکر انسان می باشد. طبیعت دوگانه و متعارض ذهن را می توان به دو بخش هشیار و ناهشیار تقسیم کرد. از دیدگاه فروید این نوع دوگانگی ادمی را به دلیل انکه در جامعه زندگی می کند می توان به دو حالت ،یعنی انسان به عنوان حیوانی زیستی و انسان به عنوان موجودی اجتماعی تقسیم کرد. بوسیله همین تعارض های موجود بین هشیار در مقابل ناهشیار و تعارض های موجود بین هوشیار در مقابل ناهشیار و تعارض های نوجود بین نیروهای محرک زیستی در ادمی و نیروهای معتدل سازنده اجتماعی در محیط است که شخصیت فرد رشد پیدا می کند، فرهنگ پذیری به وقوع می پیوندد و شخص ارزش ها را کسب می کند (جورج و همکاران، ۲۰۰۴،به نقل از خطیبی زاده،۱۳۸۸).

 

در رویکرد روان پویایی، برگذشته فرد و تعارض های درون روانی وی تاکید می شود. این دیدگاه نه تنها به گذشته و تجربیات شخصی اهمیت می دهد بلکه به خانواده نیز به عنوان یک واحد مهم نگریسته می شود بر اساس این دیدگاه عوال ناهشیار بر تمامی جنبه های زناشویی تاثیر دارند. در انتخاب همسر در مشکلاتی که در خلال زندگی مشترک ایجاد می شود و در چگونگی حل انها (احدی،۱۳۸۲).

 

بر اساس این رویکرد  درون فکنی های بیمارگونه افراد نیز در بروز اختلاف های زناشویی موثر است. در این نظریه هدف عمده در کار با اعضای خانواده کمک به انها برای کسب بینش نسبت به رفتار متقابل یکدیگر است. در این روش درمانی اعضای خانواده به تداعی ازاد تشویق می شوند تا افکارشان  را ازادانه و بدون سانسور به زبان اورند. درمانگران پیرو روان پویایی در مقایسه با درمانگران مکاتب دیگر معمولاً تفسیرهای کمتری به عمل می اورند، سولات کمتری می پرسند و مداخله فعالانه کمتری دارند (احدی،۱۳۸۲).

 

 

 

۲-۳-۲-۲-رویکرد رفتاری- شناختی

 

این رویکرد براین فرضیه اساسی استوار است که هر کدام از زوج ها مجموعه ای از باورهای اساسی درباره ارتباطات صمیمی دارند که آنها را در رابطه زناشویی نیز وارد می کنند.

 

مطابق با این دیدگاه برداشت زن و شوهر از رفتار یکدیگر بیش از خود رفتار اهمیت دارد. زیرا انسان به برداشت ها و نتیجه گیری های خود حکم واقعیت محض یا حقیقت را می دهد و به ان به عنوان فرض هایی که باید ازمون شوند نگاه نمی کند.به عبارت دیگر در این رویکرد تاکید بر این است که چگونه زوج ها رفتار یکدیگر را تفسیر می کنند و ان را مطابق با محتوای شناختی خود ارزیابی کرده غنا می دهند و در نهایت چگونه رفتارهای همسر خود ر ناشی از خودخواهی یا بی نزاکتی تعبیر می کنند. پیامد چنین برداشت و تفاسیری بروز رفتارها و واکنش های تهاجمی نسبت به طرف مقابل یا کناره گیری از اوست. در این موقعیت کسی که مورد حمله قرار گرقته نیز خود را مستوجب مجازات ندانسته، با حمله پاسخ داده و یا به سهم خود بیشتر فاصله می گیرد و بدین ترتیب تبادل رفتاری بیزار کننده بین زوجین افزایش می یابد (اپشتاین و شلزینگر،۲۰۱۲).

 

اپشتاین و ایدلسون(۲۰۰۹) دریافتند که میزان باورهای غیرواقع بینانه درباره رابطه زناشویی پیش بینی کننده نیرومندی برای پریشانی زندگی زناشویی و انتظارهای منفی از درمان است و در نتیجه پیشنهاد می کنند که برنامه های درمانی برای رفع ناکارامدی رابطه باید مبتنی بر بارسازی شناختی فهرستی از باورهای غیرواقع بینانه رابطه زناشویی را فراهم اورده اند. این پرسش نامه ۵ باور را بررسی می کند.

 

۱- عدم توفیق ویرانگر است.

 

۲- از همسران انتظار می رود فکر خوان باشند.

 

۳- همسران نمی توانند تغییر کند.

 

۴- کمال جویی در رابطه جنسی.

 

۵- انعطاف ناپذیری نقش جنسیتی (یعنی، زنان و مردان از لحاظ نیازهایشان در رابطه زناشویی متفاوتند.) (برنشتاین،۲۰۰۵ ،به نقل از جعفری،۱۳۸۴ ).در واقع این نظریه به این مسئله اشاره دارد که این گونه باورها با سازگاری زناشویی همبستگی منفی دارد.البته همانطور که از عنوان این نظریه پیداست، رویکردی رفتاری – شناختی است. ساختار نظریه اولیه این رویکرد بر اساس تبادل اجتماعی است (تی بک و کلی،۲۰۱۰).

 

تی بک فرض می کند رابطه اجتماعی نتیجه در دسترس بودن تقویت و دو سویه بود. رضایت از ارتباط در زوجین ان شکل می گیرد و ادامه می یابد. رضایت از ارتباط در زوجین و احساس صمیمیت از تقویت فوری رفتار هر همسر بوسیله رفتار متقابل مثبت از سوی همسر دیگر بوجود می اید. امروزه ثابت شده است که این فرضیه تقابلی اشتباه است. روابط شاد دوسویه نیستند و یا حداقل در کوتاه مدت این گونه نیستند بلکه در عوض همسران شاد تمایل به پاسخدادن به رفتارهای همسرشان را ندارند و مثبت بودن راحتی زمانی که متقابل نباشد حفظ می کنند (جکوبستن و همکاران،۱۹۸۲؛به نقل از جعفری ،۱۳۸۴).

 

تقابل منفی ویژگی اصلی اختلال در ارتباط است. رفتارهای زوج ها رضایتمندند در کوتاه مدت شبیه حساب بانکی است. رفتار مثبت یا منفی تحت تاثیر اعتبار ارتباط معنا پیدا می کند.زمانی رفتار منفی متقابل است که اعتبار پایی باشد. سرانجام تداوم رفتار منفی در بیشتر مواقع اعتبار رابطه را پایین می اورد.البته نه در همه ارتباطات بلکه تجربه طولانی رفتار مثبت همسر منحجر به تحمل بیشتر امور منفی خواهد شد.درمانگری شناختی رفتاری برای افزایش رضایت زناشویی زوجین فنون و روش هایی را بکار می برند که شامل: اموزش مهارت های حل مساله، اموزش کاهش تعارض، اموزش ابزار وجود، اموزش مهارت گوش کردن، اموزش مهارت حرف زدن و ابراز عشق و علاقه و بهبود رفتار جنسی می شود (برنشتاین ،۲۰۱۰)

 

[۱] Davidson & Golfrid

 

[۲] Jeorj & et al

 

[۳] Shelsinger & Epeshtain

 

[۴] Epeshtain & Idelsson

 

[۵] Berenshtain

 

[۶] Uhacobsen & et al

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:12:00 ب.ظ ]




در این نظریه پاداش ها و هزینه های موجود در تعاملات مورد توجه قرار می گیرد. افراد به دنبال مبادلات پاداش دهنده هستند  و تلاش کمتری را برای حفظ هزینه ها در مقایسه با پاداش ها می کند.اکثر مطالعات در مورد کیفیت تصمیم گیری در خانواده در توجیه علت و چگونگی تصمیم گیری از این نظریه استفاده نموده اند (لاسول و لاسول،۲۰۰۱،به نقل از زمانی منفرد،۱۳۸۵).

 

 

هرکس منابع شخصی مانند پول، دانش، استعداد، عاطفه، مهارت و … دارد که برای پاداش مناسب دیگران از این منابع استفاده می کند، چنین منابعی می تواند منبع قدرت در تصمیم گیری زوجین باشد. نظریه مبادله اجتماعی بطورگسترده ای برای کمک به زوجین در موقعیت های تعارضی استفاده می شود.  اکثر درمان های موفق زناشویی بر حداکثرسازی جنبه های پاداش دهنده روابط و به حداقل رساندن موانع تاکید می کنند. بر پایه این نظریه شرکت افراد در رابطه ای صمیمانه و ادامه دادن به ان تا زمانی پایدار است که از نظر پاداش ها و هزینه ها خشنود کننده باشد. بر این اساس اختلاف و نارضایتی زناشویی تابعی است از نرخ تقویت و تنبیه. شاید بهتر باشد تقویت /پاداش را خشنودی و تنبیه/ هزینه را ناخشنودی بنامیم. بنابراین بر اساس این نظریه افراد می خواهند خشنودی را به حداکثر و ناخشنودی را به حداقل برسانند (برنشتاین ،۲۰۱۰ ).

 

انتقادی که به این نظریه وارد شده این است که همه موضوعات در قالب این نظریه توجیه نخواهد شد. جنبه های بسیاری از روابط به نظر می رسد که مبتنی بر عوامل پیچیده ای باشند که غالباً فراتر از هوشیاری طرفین باشد (لاسول و لاسول،۲۰۰۱؛به نقل از زمانی منفرد،۱۳۸۵).

 

راسبالت مهمترین عامل موثر در رضایت مندی زناشویی را میزان پاداش و هزینه موجود در رابطه مطرح می کند. به نظر وی اکثر افراد رضایت مند پاداش زیاد و هزینه کم را گزارش می دهند.اگر برای طرفین رابطه سودمندی داشته باشد و ارزوها و انتظارات انها مطابقت کند رضایت مندی را تحت تاثیر قرار می دهد.اگر رابطه ای سودمندی زیادی برای طرفین داشته باشد ولی انها احساس کنند که بطرز غیرمنصفانه ای تهدید می شوند رضایت مندی کامل احساس نخواهد شد.به نظر متخصصین روابط ناقرینه که در ان تعادل بین پاداش و هزینه های طرفین وجود ندارد در مقوله تعارض مبادلات قرار می گیرد (تیلور، سیرز و پیلاو،۲۰۱۱).

 

نظریه مبادله اجتماعی مبتنی بر یک مدل اقتصادی از رفتار انسان است. فرض اساسی در نظریه فوق این است که روابط با پاداش بیشتر و هزینه های کمتر، تعارض کمتر ایجاد خواهد کرد و دوام بیشتری خواهند داشت.شواهد قابل توجهی نشان داده اند که دوام یک رابطه با سطح کلی پاداش های موجود مرتبط می باشد (رکازین،۲۰۰۵؛به نقل از زمانی منفرد، ۱۳۸۵).

 

از طرف دیگر مطابق با اصول یادگیری انتظار می رود که تعاملات رضایت مندتر تکرار شود و تعاملاتی با رضایت مندی کمتر اجتناب شود. نتیجه یک تعامل می تواند بر حسب پاداش ها و هزینه های رابطه توصیف شود. به نظر متخصصین اگر هزینه ها بیش از پاداش ها باشند فرد رابطه را ترک کرده یا به ان خاتمه خواهد داد.بررسی های انجام شده نشان می دهد که رضایت مندی زناشویی به میزان پاداش های کسب شده برای هر یک از طرفین بستگی دارد و به ویژگی های اجتماعی مربوط نمی شود.

 

کامو (۱۹۹۳) در بررسی روی زوج های ژاپنی و امریکایی متوجه شد که میزان پاداش از تعامل زناشویی در هر دو گروه بطور مساوی عامل مهمی در رضایت مندی محسوب می شود (فلیپ ، برنشتاین؛۲۰۱۲).

 

 

 

۴-۳-۲-۲-نظریه ارتباطی

 

در این مبحث به نظریه مشاوره واتزویک (۱۹۷۰)رویکرد ارتباطی در رابطه با اختلاف های زناشویی  اشاره می شود.

 

واتزویک و همکارانش درباره حیطه بازخورد،صحبت کرده اند، رابطه توسط الگوهای ارتباطی پویا همچنان باقی می مانند.حتی وقتی عنوان تغییر می کند. هر ارتباط هم پاسخ به یک محرک است و هم یک محرک جدید که به منظور حذف یک پاسخ طراحی می گردد. الگوی بازخورد در شکل زیر نشان داده شده است (به نقل ازابراهیمی،۱۳۸۵).

 

محرک

 

پاسخ

 

محرک   پاسخ                                                        پاسخ       محرک

 

پاسخ

 

محرک

 

 

 

بر طبق این الگو هر پاسخی هم زمان محرکی است که پاسخ یا واکنش دیگری را برمی انگیزاند.بازخورد مثبت، هر نوع ارتباطی است که منجر به تغییر رابطه می گردد و بازخورد منفی هر ارتباطی است که تغییر در رابطه و درک ایجاد نکند. رفتار هر فرد بوسیله رفتار دیگری متاثر شده و یا  تاثیر می گذارد زیرا ارتباط مداوم است. واتزویک و همکاران ۵ واقعیت را در نظریه خود مطرح نموده اند که به شرح زیر است:

 

واقعیت اول

 

شخص نمی تواند ارتباط برقرار نکند.این واقعیت بیان می کند که تمامی رفتارها نوعی ارتباط است و به عبارت دیگر از انجایی که چیزی به عنوان غیررفتار وجود ندارد چیزی به عنوان غیر ارتباط نیز وجود ندارد،هر کوششی جهت اجتناب و احتراز از رفتار غیرممکن است.

 

 

 

 

واقعیت دوم

 

هر پیامی دو سطح (محتوا و رابطه) دارد، محتوای یک پیام ، اطلاعات کلامی است و سطح رابطه اطلاعاتی است در مورد رابطه بین مردم که دخیل هستند.سه نوع پیام در سطح رابطه وجود دارد.

 

۱- تایید کردن،تصدیق کردن

 

۲- تصدیق نکردن

 

۳- دفع کردن

 

پیام ثابت و تایید شده موافقت با پیام فرد دیگر در مورد رابطه است، پیام تصدیق نشده به فرد دیگر می گوید که او وجود ندارد و پیام دافعه، مخالف با پیام فرد در مورد رابطه است. همیشه یک پیام چند پاسخ در سطح رابطه اش دارد ، وقتی سطح محتوا و سطح رابطه یک پیام گیج و الوده (مختل) می شود و یا متضاد هستند مشکل ایجاد می شود.

 

واقعیت سوم

 

نقطه گذاری ،الگوهای ارتباطی را نظم داده و برای پیشبرد روابط حیاطی است.از نظر فرد سوم شخص، ارتباط ممکن است بدون وقفه به نظر برسد اما شرکت کنندگان ترتیبات را به طور دلخواه تعیین می کند که اغاز و پایانی را داشته باشد،این تصمیمات دلخواه نقطه گذاری نامیده می شود، اگر دو نفر ارتباطی را به نحو گوناگونی نقطه گذاری کنند در روابطشان مشکل ایجاد خواهد شد.

 

واقعیت چهارم

 

دو نوع ارتباط مقایسه ای و شماره ای وجود دارد، ارتباط مقایسه ای غیر کلامی است و شامل حرکات بدن ، کیفیت صدا و سروصدای عیرکلامی، استفاده از فضای اجتماعی و شخصی می شود. ارتباط شماره ای کلامی است که منطقی تر، انتزاعی تر و پیچیده تر از ارتباط مقایسه ای است.

 

واقعیت پنجم

 

دو نوع تعامل متقارن و مکمل وجود دارد ، تعاملات متقارن با یکسان بودن وجود اختلاف ناچیز ما بین طرفین ارتباط معین می شود، تعاملات مکمل تعاملی است که نشان دهنده حداکثر اختلاف بین دو نفر مورد بحث است و گاهی از انان به عنوان یم نفر در موقعیت بالا و دیگری در موقعیت پایین یاد می شود. باید توجه داشت که تعاملات متقارن و مکمل اگر در مواقع مناسب بکار روند تعیین کننده ارتباط سالم و درست هستند (ابراهیمی ،۱۳۸۵).

 

[۱] Lasoul & Lasoul

 

[۲] Tailor , Seyrez & Pillaw

 

[۳] Reckasin

 

[۴] Kaamo

 

[۵] Watesvick

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:12:00 ب.ظ ]




الف : تعارضات زناشویی

 

وجود اختلافات عقیده و رفتار بین زن و مرد امری طبیعی است. ولی خانواده‌هایی وجود دارند که در آن زن و مرد زندگی مشترکشان تبدیل به یک میدان جنگ کرده‌اند. رفتارها و روابطشان به شدت متزلزل و بدون سازندگی است چنین خانواده‌ای یک خانواده توخالی و شبه خانواده به شمار می‌رود. بسیار اتفاق می‌افتد که اطرافیان و همسایگان و بویژه بزرگان فامیل برای برقراری صلح و آشتی با آنها صحبت می‌کنند و ممکن است چنین صلحی برای مدتی برقرار شود؛ ولی طول این آرامش به احتمال زیاد کوتاه خواهد بود.

 

 

ب: تعارضات والدین با فرزندان

 

نوع دیگر اختلافات شدید در خانواده‌ها عدم سازگاری فرزندان و والدین با همدیگر است. متاسفانه والدین خود را از نیازهای روز تطبیق نمی‌دهند. فرزندان نیز فرزند زمانه خود هستند و نه چهل سال پیش. این وضع با بزرگتر شدن و کثرت فرزندان بارزتر می‌شود. اگر این اختلافات در خانواده مورد توجه قرار نگرفته و برای برطرف کردن آنها اقدامی صورت نگیرد، بصورت بحران جلوه گر شده آسیب‌های جبران ناپذیری را بر پیکر خانواده وارد خواهد کرد.

 

 

علت شناسی تعارضات زناشویی

 

تحقیقات مختلف در حوزه‌های روانشناسی و جامعه شناسی عوامل زیادی را برای تعارضات خانوادگی ذکر کرده‌اند ولی تفاوت آنها را بصورت زیر ذکر کرد:

 

– علت مذهبی شامل تفاوت‌های مذهبی (غالبا تضاد مذهبی) ، رفتار و عقاید خلاف اعتقادات مذهبی و …

 

-علت فرهنگی شامل تفاوت‌های در نوع نگاه به زندگی مشترک ، تفاوت‌های قومی یا شهری – روستایی.

 

-علت زیستی شامل نازایی و عقیمی ، وضعیت چهره و مشکلات مربوط به سلامت و بیماری.

 

-علت عاطفی شامل عواطف خشک و سرد و عدم درک یکدیگر ، مشکلات در روابط جنسی ، تند خویی و پرخاشگری و … .

 

-علت اجتماعی شامل داشتن دوستان منحرف و اعتیاد، دخالت اطرافیان و عدم استقلال از خانواده پدری ..

 

-علت سیاسی شامل اختلافات قبیله‌ای – قومی ، گرایش‌های سیاسی متفاوت ، محدود کردن آزادی‌های طبیعی

 

-علت اقتصادی شامل بیکاری، ولخرجی، فقر و تجمل گرایی و … .از علتهای اصلی تعارضات والدین با فرزندان است.

 

۵-۲-۲-تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط زناشویی

 

تعارض‌های زناشویی تاثیر عمیق منفی بر روابط آنها و پیرو آن بربافت و روابط خانوادگی می‌گذارد. آنها ممکن است روابطشان آنقدر سرد شود که ماه ها با همدیگر حرف نزنند، روابط جنسی نداشته باشند، تک نفره غذا بخورند، حضور همدیگر را در یک مکان تحمل نکنند و در آخر ممکن است کارشان به درخواست طلاق بکشد.

 

طلاق مسایل شخصی ، اجتماعی و اقتصادی فراوانی را پیش می‌آورد. اشخاصی که زندگی مشترکشان متلاشی می‌شود، نسبت به مردم عادی آمادگی بیشتری دارند که از نظر جسمی ، روانی ، خواب و تغذیه” اختلال پیدا کنند یا به سو مصرف الکل و مواد روی آورند. در کنار آثار مخرب طلاق بر زن و مرد “فرزندان” نیز از پیامد های  طلاق والدین‌شان متاثر می‌شوند.بطور کلی طلاق گیرندگان در ایجاد ارتباط با فرزندان خود دشواری پیدا می‌کنند، بخصوص آنها از کسی که از نظرشان مقصر اصلی طلاق باشد، متنفر می‌شوند. با این وجود سوال اصلی این است که از بین روابط طولانی پرتنش زن و شوهر و طلاق کدام یک بر فرزندان اثر مخرب تری دارد؟ تحقیقات با در نظر گرفتن کل جامعه به سو طلاق رای می‌دهد(شیخی،۱۳۸۸).

 

۶-۲-۲-تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط والدین با فرزندان

 

 اختلافات والدین با فرزندانشان (بویژه مواردی که همراه با توهین ، تحقیر ، ضرب و شتم باشد) به احساس عدم امنیت روحی و جسمی ، تنفر (همراه با احساس گناه) ، خشم از والدین و رفتارهای نابهنجار اجتماعی (از قبیل سو مصرف مواد ، فرار از خانه ، اقدام به خود کشی یا خود زنی) منجر می‌شود. بعضی مواقع موضع فرزندان موضع یاس و احساس پوچی بوده در خود خلا بزرگی احساس می‌کنند. این خلا همان نبود محبت و عواطف والدین است و این زمینه ساز قبول عواطف دروغین همراه با نیت‌های شوم دیگران می‌شود.

 

اهمیت آموزش مهارت های ارتباطی به زوجین و تاثیر مثبت آن بر کاهش تعارضات زناشویی :

 

 به عقیده گاتمن کیفیت تعامل بین زن و شوهرها پیشگوی مهمی برای آشفتگی زناشویی یا طلاق است.مطالعات وی نشان داد زوجینی که ارتباط منفی‏تری با همدیگر دارند، دارای ازدواج نابسامان بوده یا آشفتگی زناشویی در آینده را می‏توان به آنها نسبت داد.وی دریافت زوج‏هایی که درصدد طلاق هستند، در تعاملات زناشویی خود از هیجان‏های منفی بیش از هیجان‏های مثبت استفاده می‏کنند(گاتمن، ۲۰۱۲ )

 

آموزش ارتباط با هدف بهبود روابط زوجی رضایت‏مندانه و پیشگیری از شکست ازدواج در دهه ۷۰ توسعه یافت.برنامه‏های آموزشی ارتباط را می‏توان در سه طبقه وسیع جای داد:برنامه اطلاعات و آگاهی، پرسشنامه‏ها، و برنامه‏های آموزش مهارت.فرض اساسی رویکرد آموزش مهارت این است که برخی افراد مهارت‏های اساسی رابطه زناشویی را اصلا یاد نگرفته و یا فراموش کرده‏اند.بنابراین تأکید این برنامه‏ها بر آموزش مهارت‏های اساسی مانند ارتباط مؤثر است(هالفورد، مور، ۲۰۰۹).

 

برنامه‏های آموزش ارتباط می‏تواند در سه سطح به کار روند:

 

سطح همگانی ۱ :برای تمام افرادی که به‏نحوی درگیر زندگی مشترک هستند یا قصد ازدواج دارند.

 

سطح انتخابی:برای افرادی که در خطر بالای مشکلات زناشویی هستند.

 

سطح نمایان:به عنوان مداخله اولیه در مورد افرادی که دارای مشکلات رابطه‏ای هستند، اما هنوز به مرحله آشفتگی شدید روابط نرسیده‏اند.

 

اکثر برنامه‏های آموزشی ارتباط به زوجینی ارائه می‏شود که در سطح عمومی قرار دارند و اغلب آنها در مراحل اولیه ازدواج هستند(هالفورد و مور، ۲۰۰۷).و به عبارت دیگر این آموزش‏ها برای همسران خشنود بیشترین نتیجه را دارد، اما حتی همسرانی که دارای روابطی با خطر پایین و یا در مراحل اولیه تعارض هستند نیز می‏توانند از این برنامه‏ها سود ببرند.

 

برنامه‏های متعددی به آموزش مهارت‏های ارتباطی می‏پردازند.برنامه بهبود رابطه گورنی  و همکاران( ۲۰۱۰)، برنامه پیشگیری  و بهبود رابطه مارکمن و همکاران( ۲۰۰۸) و برنامه ارتباطات زوجی مینه‏سوتا  توسط میلر  و همکاران( ۲۰۰۶) از آن جمله‏اند.شیوه گفتگوی مؤثر از اجزاء برنامه ارتباطی میلر، واکمن  نانالی ( ۲۰۰۶) می‏باشد(بهاری ۱۳۸۹).آنها در رویکرد خود با بهره گرفتن از چرخه آگاهی و چرخه گوش دادن به زوجین مهارت‏های حرف‏زدن و گوش دادن مؤثر برای حل اختلافات را می‏آموزند.

 

برنامه آموزش ارتباطات زوجی مینه‏سوتا:برنامه ارتباطات زوجی مینه‏سوتا چند ویژگی خاص دارد که عبارتند از:ارائه نقشه‏های ساختگی برای آگاهی زوجین از خود و همسر؛ارائه یازده مهارت خاص حرف زدن و گوش دادن برای ارسال و دریافت واضح‏تر و دقیق‏تر پیام‏ها، تأکید بر جنبه‏های رفتاری و نگرشی در زمینه حل تعارض و برقراری رابطه، ارائه فن‏آوری‏های مهارت‏آموزی، و تمرین‏های ارتباطی در جهت به‏کاربستن این مهارت‏ها(همان منبع).

 

بر طبق این رویکرد هرچند مسائلی که زوجین با همدیگر درباره آن صحبت می‏کنند مهم است، اما از آن مهم‏تر، تعیین کیفیت رابطه، یعی نحوه گفتگوی آنهاست.در این راستا با معرفی چرخه آگاهی یعنی طرح و نقشه‏ای که به فرد کمک می‏کند تا آگاهی خود را درباره مشکلات تشخیص و گسترش دهد به آموزش مهارت‏های حرف زدن با بهره گرفتن از این چرخه پرداخته می‏شود.این مهارت‏ها عبارتند از:حرف زدن از طرف خود، توصیف اطلاعات حسی، بیان افکار، در میان گذاشتن احساسات، بیان خواسته‏ها و مطرح نمودن اقدامات، در ادامه به پنج مهارت قدرتمند گوش دادن پرداخته می‏شود تا توجه فرد به آگاهی همسرش جلب شود. توجه کردن، تصدیق نمودن، دعوت کردن، خلاصه کردن و سوال کردن پنج مهارت کلیدی گوش دادن هستند.آنگاه ضمن آشنا نمودن زوج با شیوه‏های متداول و ناکارآمد در برخورد با تعارض زناشویی و الگوهای حل تعارض به آنها کمک می‏کند با مهارت‏های حرف زدن و گوش دادن را با فرایندهای عملی تصمیم‏گیری مشترک و حل تعارض تلفیق نمایند.

 

در این برنامه زوجین دستورالعمل‏هایی را برای کاربرد مهارت‏های اساسی در رابطه زناشویی دریافت می‏کنند.این دستورالعمل‏ها از طریق سخنرانی، ایفای نقش، نمایش فیلم آموزشی و کتاب‏خوانی به زوج منتقل می‏شود.در ادامه به آنها فرصت داده می‏شود تا این مهارت‏های جدید را تمرین کرده و از آموزش‏دهندگان بازخورد دریافت کنند.اکثر این برنامه‏ها دارای طرح‏های با ساختاری است که مستلزم انجام تکالیف بین جلسه برای زوجین می‏باشد(هالفورد و مور، ۲۰۰۷)

 

مسئله مهم در گفتگوی زوج، یک مفهوم‏سازی مشترک بین درمانگر و زوج در مورد اهم موضوعات مورد نظر می‏باشد.این موضوعات باید در حین مکالمه زوجین مدنظ داشته باشند.مثلا اگر فقدان صمیمیت مسئله اصلی زوجین می‏باشد، آنها باید در هنگام گفتگو بر شیوه‏هایی تأکید کنند که با مسئله صمیمیت مرتبط باشد و یا در مورد همسرانی که تعارض آنها در مورد توزیع کنترل و قدرت می‏باشد، بهتر است گفتگوی آنها حول محور تغییر پویایی‏هایی زوج متمرکز باشد.هرچند فرایند ارتباط اهمیت خاصی دارد، اما موضوعات مهم برای زوج نیز باید به‏طور همزمان مدنظ باشند.(باکوم، اشتاین  و ولتلید، ۲۰۰۸)

 

زوجین با تغییر تعامل کلامی منفی که یک عامل رفتاری پویا است می‏توانند شانس زندگی مشترک خود را افزایش دهند در حالی که عوامل نسبتا ثابتی مانند سن ازدواج و ویژگی‏های منفی شخصیتی به سختی قابل تغییرند(گاتمن، ۲۰۱۲)

 

فیشر و اوری(۱۳۸۲، ترجمه قراچه‏داغی)برای گفتگوی مؤثر نکات زیر را مورد تأکید قرار می‏دهند.

 

۱-تمایز قایل شدن مسئله و شخص از طریق رفتار همدلانه و احترام‏آمیز دو فرد با یکدیگر، ۲-گوش دادن فعال، درست، عینی و بدون تعصب به خود و همسر در هنگام تلاش برای حل مسایل، ۳اجتناب از شیوه‏های قطبی و مجادله‏آمیز و در عوض، تمرکز برموضوعات خاص، ۴-ایجاد تعداد زیادی از نتایج بالقوه رضایت‏آمیز برای هر دو نفر و۵- استفاده از معیارهای منصفانه، منطقی و بی‏طرفانه برای قضاوت.

 

 

 

اوری (۲۰۰۶، به نقل از ویکز و تریت، ۲۰۰۷)بعدها مدل مذاکره فیشر و اوری را گسترش داد و بر تغییرات مورد نیاز در هنگام مقابله شدید فرد مقابل تمرکز نمود.مواردی که وی اضافه نمود از این قرارند:

 

۱-جدا کردن ذهنی خود از تعامل و مشاهده‏ی آنچه روی می‏دهد بجای پاسخ مقابله‏ای یا پرخاشگرانه، ۲-پاسخ همدلانه به عقاید، موضوعات و احساسات فرد مقابل، ۳-ساختاردهی مثبت به مسئله‏ی مورد نظر، ۴-جستجوی شیوه‏هایی برای برآورده شدن علایق ابراز شده و ابرازنشده هر دو نفر به شکل برنده-برنده و دوری از شیوه‏ی برنده-بازنده و۵-تعیین صریح و شفاف پیامدهای گفتگو برای هر کدام در صورتی که از طریق مذاکره نتوان به توافقی ارضاءکننده رسید.

 

به هر حال از آنجا که ارتباط کلامی ویژگی اختصاصی انسانهاست و افراد در قالب کلام، نگرش‏های خود را درباره خویشتن، مخاطب خود، مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می‏دهند، آموزش مهارت‏های کلامی از جمله مهمترین روش‏هایی است که در استحکام و بقای رابطه زناشویی نقش دارند.

 

فرایند و مهارت‏های آموزشی برنامه ارتباطات زوجی از مبانی نظری و عملی تئوری سیستم‏ها گرفته شده است.سیستم عبارت است از هر کلی که اجزاءآن در تعامل با یکدیگرند. تمام روابط انسانی را می‏توان به شکل یک‏سری از ویژگی‏های سیستم بررسی و درک کرد. سیستم ثابت نیست، بلکه موجودیتی پویا و زنده دارد که به صورتی معادل از ثبات و تغییر برخوردار است(میلر و شرارد، ۲۰۱۰).

 

چهار هدف اصلی برنامه ارتباط زوجی با بهره گرفتن از ویژگی‏های نظریه سیستم‏ها از این قرارند.

 

۱-افزایش آگاهی از خود و رابطه(با توجه به ویژگی‏های فردیت، تعامل، تأثیر متقابل، مرزها و همکاری مشترک)، ۲-آموزش مهارت‏هایی برای صحبت کردن و گوش دادن کارآمدتر به همدیگر(با توجه به ویژگی‏های تمایزیافتگی و پردازش اطلاعات آن نظریه)، ۳- توسعه اختیارات و انتخاب‏ها برای تقویت رابطه(با توجه به اصول حفظ خود، تصحیح، کنترل و اصلاح خود)و۴-افزایش رضایت از پیامدهای مباحث و رابطه(اصل هدف و کارآمدی.

 

[۱] Halford & Moor

 

[۲] Miller & et al

 

[۳] Miller , Wackman & Nanaly

 

[۴]  Backom . Stain & Waltelid

 

[۵] Oweri & Fisher

 

[۶] Owery

 

[۷] Miller & Sherard

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:11:00 ب.ظ ]