سایر اوصاف خداوند ندارد؛ زیرا افعال او خارج از دایره ی علم الهی شکل نمی گیرد. در وجود انسان نیرویی به نام وجدان هم هست، که به شکل های مختلف ظاهر می شود. از سوی دیگر، انسان می تواند به شیوه ی خاصّی در زندگی دنیوی عمل کند؛ مانند دنیاگرایی صرف و یا آخرت گرایی صرف، و یا جدا کردن حساب آخرت از دنیا و ارتباط نداشتن بین آن دو. امّا تنها شیوه ای که می تواند سعادت دنیا و آخرت انسان را تضمین کند زندگی بر اساس حیات معقول است. حیات معقول یعنی تنظیم کردن زندگی دنیوی انسان به شکلی که علاوه بر سعادت دنیوی، سعادت اخروی نیز تأمین شود.
۸) مصطفی فرح بخش (۱۳۸۷) پژوهشی تحت عنوان «انسان و مفاهیم در دیدگاه علاّمه محمّد تقی جعفری» انجام داده و به این مسأله اشاره کرده که هر اندازه فاصله ی بین ناظر و جسم متحرّک زیادتر باشد، حرکت آن جسم کندتر می کند. حقیقت این است که با این که سازنده ی کشش زمان در کارگاه مغز ماست و ما می توانیم عبور طناب ممتدّ زمان را در درون خود احساس نموده و چگونگی ِ شتاب و کندی ِ آن را به طور مستقیم دریافت کنیم ، با این حال ، به ندرت اتّفاق می افتد چنین توجّه عمیقی به درون داشته و واقعیّت گذشت زمان را به خوبی دریابیم . در نهایت به این نتیجه رسیده که از دیدگاه علاّمه اساسی ترین مختصّ حیات ، تعدیل و تصعیدِ خودمحوری به سود انسان محوری است که رو به کمال دارد. همان گونه که ملاحظه می شود، اشتراک با حیات دیگران و لزوم ِ تعدیل و تصعید، با لذّت جویی سازگار نمی باشد.
از آن هنگام که در دیدگاه نوع انسانی، حقیقتی به نام «قانون» نمودار شده، مفهوم «عدالت» نیز برای او مطرح گشته است ، زیرا عدالت عبارت است از: رفتار مطابق قانون . این تعریف که به نظر ما یکی از جامع ترین تعریفات برای عدالت است ، می تواند شامل همه ی رفتارها و پدیده های عادلانه باشد. گمان نمی رود یک انسان عاقل پیدا شود و معنای قانون و عدالت و اهمّیتِ اساسی ِ آن دو را درک کند، با این حال عاشق عدالت نشود. عدالت است که واقعیّت را از ضدّ واقعیّت تفکیک می کند. عدالت است که طعم حیاتی ِ قانون را مشخص می کند.
۹) مرتضی یوسفی راد (۱۳۸۶) پژوهشی تحت عنوان «کنکاشی در فلسفه سیاسی علاّمه ی جعفری: فلسفه سیاسی حیات معقول» انجام داده که وی بیان می کند علاّمه ی جعفری ضمن نقد و نفی فلسفه های مادّی، ضرورت داشتن نگرش فلسفی با جهت الهی برای حیات و زندگی را واضح و روشن می داند. به عقیده ی وی، باید در جامعه تعقّل همگانی ایجاد کرد تا همیشه همه ی افراد جامعه، از افکار، اعمال و رفتارهای خود پرسش فلسفی داشته باشند و در عین حال بتوانند بدانها پاسخ معقول بدهند. فلسفه، اصلی ضروری برای زندگی بشر است. فلسفه، یعنی فکر، تأمّل، اندیشیدن، واین امر همه ی شئون حیات آدمی و اصول زندگی انسان را در بر می گیرد. فلسفه به این معنی یک پیشرفت و حرکت در عمق و تحوّل، گردیدن وشدن است؛ چون به طرح سؤالات اساسی پرداخته و اهتمام به پاسخ آن ها داشته؛ در حالی که علوم تجربی امروزی، حرکت در عرض و سطح دارند؛ امّا فلسفه مبانی اصول عملی هر جامعه را شکل می دهد و با فرهنگ آن جامعه عجین شده است. علاّمه ی جعفری در نظریّه ی حیات معقول خود، آن را گردیدن، شدن وحرکت در رسیدن به هدف های والای انسانی می داند که با گذشتن از حیات طبیعی و حرکت در حیات معقول تا رسیدن به حدّ کامل آن به دست می آید. وی امکان دستیابی به چنین حیاتی را با اعمال سیاست، معقول می داند که مجموعا نظام سیاسی حیات معقول را تشکیل می دهند. نتیجه این که فلسفه سیاسی علاّمه ی جعفری، ترسیم گر زندگی مطلوب وحیات معقولی است که ناظر به دو بعد مادّی و معنوی انسان و نیازهای آن است. علاّمه ی جعفری تفکّر سیاسی حاکم بر غرب را ناشی از نگرش مادّی از انسان و حاکمیّت سیاست مادّی و طبیعی حاکم بر جوامع غربی می داند که دنیای معاصر را دچار دردهای بی درمان زیادی کرده است. وی نجات بشریّت را در شکوفاسازی عقول بشری و وجدان سلیم و فطرت پاک می داند که در ذاتّ انسان نهاده شده و انسان به واسطه ی آن ها امکان درک حقّ و باطل را می یابد و این به واسطه ی درک معارف حقّ از منابع عقل و وجدان و پیامبران عظّام و رسیدن انسان به واسطه ی مدیریت معقول به آزادی مسئولانه و انتخابگر و آگاهانه در درک بهتر(شایسته)ها و عمل بدانها حاصل می شود.
۱۰) حسن مهدی فر(۱۳۸۱) پژوهشی تحت عنوان «حیات معقول از دیدگاه علاّمه ی جعفری» انجام داده که به این مسأله اشاره کرده زندگی انسان و چگونگی و هست و بایدهای آن، همواره یکی از بزرگترین دغدغه های انسان شناسان، حکیمان و در راس همه ی آنان پیامبران الهی و اوصیای آنان بوده و اصولاًً هدف از فرستادن پیامبران و انزال کتب، راهنمایی و ایصال انسان به زندگی والا و هدفی اعلا بوده است. ضرورت تفسیر و توجیه صحیح حیات انسانی و هماهنگ ساختن دو قلمرو زندگی انسان آن چنان که هست و آن چنان که باید باشد در تمامی شئون و ابعاد آن، همسان ضرورت وجود خودانسان است. لزوم عبور انسان از مرحله ی حیات طبیعی حیوانی به حیات اعلای انسانی و حرکت به سوی هدف والای زندگی که همانا رسیدن به جاذبه ی ربوبی و لقاءالله است، مقصود اصلی آفرینش انسان تلقی می گردد، در قرآن و سخنان معصومین علیه السلام خصوصاً نهج البلاغه، تفسیر و توجیه زندگی انسانی و ارائه راهکارهای منطقی در جهت تحوّل و حرکت تکاملی انسان و ورود وی به حیات طیّبه، به طور کامل

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

اً بنیادین و اصیل، توضیح داده شده و مورد تأکید قرار گرفته است. از طرف دیگر، علاّمه ی جعفری (ره) دارای دیدگاه های جامع، ارزشمند و نوین در موضوعات مختلف دینی، فلسفی، کلامی، فقهی و انسان شناسی است که موضوع حیات معقول از جمله ابتکارات ایشان در جهت تفسیر صحیح حیات انسانی می باشد لذا جایگاه انسان به عنوان رهرو طریق حیات معقول، توصیف و راه های تکامل انسان در حیات تکاملی و معقول تبیین شده است در ادامه، انسان کامل از منظر حیات معقول و عرفان مثبت اسلامی که مبتنی بر قرآن و نهج البلاغه است مورد توجّه قرار گرفته است.
با توجّه به پژوهش های فوق ذکر برتری این طرح بر این است که ضمن بررسی شخصیّت و دیدگاه های علاّمه ی جعفری، به طور اخص به بررسی دیدگاه های فقهی ایشان می پردازد.

۱-۱-۵) اهداف کاربردی

این پایان نامه می تواند برای دستگاه های زیر مورد استفاده قرار گیرد؛
دانشگاه ها
مؤسّسات پژوهشی
این قبیل دستگاه ها می توانند برای آشنایی بیش تر از دیدگاه های علاّمه ی جعفری استفاده کنند همچنین می توانند در جهت گسترش تحقیق و پژوهش در این زمینه، از تحقیق مورد نظر استفاده نمایند.

۱-۱-۶) روش تحقیق

این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با رویکردی فقهی انجام می شود.

۱-۱-۷) ابزار گردآوری داده ها

مراجعه ی مستقیم به منابع کتابخانه ای و غیره (اعم از فارسی، انگلیسی، عربی) استفاده از مجلّات و فصلنامه های پژوهشی، مقالات اینترنتی و سایر منابع موجود روزنامه ای و منابع اسنادی می باشد.

۱-۱-۸) سازماندهی تحقیق

در این پژوهش در فصل اوّل کلّیات تحقیق و در فصل دوّم به بررسی زندگی نامه ی علاّمه و در فصل سوّم به بررسی آراء و اندیشه های علاّمه پرداخته ایم و در فصل چهارم دیدگاه های فقهی علاّمه را مورد بررسی قرار داده ایم و در نهایت در فصل پنجم به نتیجه گیری پرداخته ایم.
فصل دوم
شناخت زندگی و شخصیّت
استاد علاّمه ی جعفری

۲- شناخت زندگی و شخصیّت استاد علاّمه ی جعفری

امروزه همه ی اندیشمندان و صاحب نظران مسایل اجتماعی به این حقیقت تأکید دارند که از طریق بررسی نوع برخورد و کم و کیف بهره برداری مردم جوامع مختلف از سرمایه های مادّی و معنوی خود می توان دور نمای آینده ی جوامع را از نظر پیشرفت و تعالی و یا انحطاط و عقب ماندگی به صورت بسیار دقیق پیش بینی کرد.
بر این اساس، استفاده ی مناسب از دست آوردهای فکری و فرهنگی اندیشمندان بزرگ و دانشمندان متعهّد، در دست یابی به اهداف اجتماعی و پیشرفت های لازم علمی و فرهنگی و نیز در مبارزه با پیش آمدهای ناگوار اجتماعی و غیره بسیار مفید و مؤثّر می باشد. از جمله ابعاد مؤثّر شخصیّت بزرگان عرصه ی علم و اندیشه، شناخت شخصیّت، اخلاقیّات ، تفکّرات سیره ی زندگی آن هاست. این بخش از شخصیّت انسان های برجسته، به ویژه از نظر آموزشی و تربیّتی در همه ی اقشار به ویژه قشرهای جوان بسیار مؤثّر است. در این بخش، سعی در شناخت شخصیّت علاّمه ی جعفری و ویژگی های شخصیّتی آن داریم، ضمن این که تلاش می شود نگاهی به دوره های مختلف زندگی پربار علمی علاّمه و بررسی بعضی از ویژگی های سازنده ی شخصیّت آن داشته باشیم.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۲-۱) زندگی نامه ی علاّمه ی جعفری

استاد علاّمه ی جعفری به سال ۱۳۰۲ خورشیدی[۱] در یکی از خانواده های متدیّن شهر تبریز متولّد شد. کودکی خویش را در پناه پدری راستگو و مادری سیّده و پاکدامن آغاز کرد. پدر علاّمه جعفری، حاج کریم جعفری، تحصیلاتی نداشت و نانوا بود امّا حافظه ای غیر عادّی داشت و اغلب سخنان وعّاظ شهر را جمله به جمله بیان می کرد، خود علاّمه می گوید: «پدرم درس نخوانده بود امّا حافظه ی غیر عادّی داشت و اغلب سخنان وعّاظ شهر را جمله به جمله بیان می کرد. بعدها ما به عظمت پدرمان پی بردیم. او روحیه ی بسیار بالایی داشت و آدم رقیق القلبی بود. شغلش نانوایی بود و بدون وضو دست به خمیر و نان نمی زد»(فاضلی، ۱۳۷۸، ص۴۵).
امّا مادر ایشان از سادات علوى یکى از خاندان بزرگ تبریز به شمار مى‏آمد، با سواد بود و نخستین بار قرآن را به استاد جعفری آموخت. امّا متأسفانه در سن سی و دو سالگی (درسال ۱۳۲۱ش) ازدنیا رفت. علاّمه در این زمینه می گوید: «مادرم از سادات علوی و از خاندان بزرگ تبریز به شمار می آمد. مادرم بر خلاف پدرم با سواد بود و جوان هم از دنیا رفت و به هنگام مرگ سی دو سال داشت و نخستین بار او قرآن را به من یاد داد. حتّی یادم می آید وقتی با او به مشهد رفتیم، در طول راه قرآن می خواند و میان راه که برای استراحت و نماز توقّف کردیم، فرزندانش را دورش جمع کرد و یک سوره ی قرآن به ما تعلیم داد» ( سفری، ۱۳۷۷، ص۲۱).
جوادی می گوید: «مادر علاّمه از خاندان بزرگ و محترم تبریز بود. پدر ایشان مرحوم «ربیع حکیم» طبیب بود و مرحوم حاج کریم جعفری پدر علاّمه در روزگار جوانی نزد میر ربیع حکیم کار می کرد»( جوادی، ۱۳۷۸، ص ۹).
علاّمه در آغازین سال های حیات حدود شش سالگی به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایى را در دبستان اعتماد آغاز کرد و چون خواندن و نوشتن را پیش از آغاز دبستان، از مادر خویش فراگرفته بود، به صلاح دید مدیر مدرسه (جواد اقتصادخواه) درس و تحصیل را از کلاس سوّم ابتدایی آغاز کرد، امّا پیش از ورود به کلاس ششم، وقفه ای دراین امر پیش آمد ولی دوباره  با «حوزه ی علمیّه طالبیّه‏» تحصیل را آغاز کرد و در آن‏جا دروس سطح مقدماتى حوزه و ادبیات را در نزد استادان بزرگوارى چون سیّد حسن شربیانى، میرزا على اکبر اهرى، میرزا ابوالفضل سرابى و. .. خواند. در این ایّام، هم کار مى‏کرد، و هم درس مى‏خواند. پس از مدتى تحصیل در مدرسه طالبیّه ی تبریز، علاقه ی عجیبى به هستى‏شناسى پیدا کرد و چون در تبریز اساتیدی درخور این رشته نبود، به تهران آمد و مابقی متن رسایل و مکاسب را در تهران آموخت. هم چنین در درس‏هاى مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد رضا تنکابنى و آقا میرزا مهدى آشتیانى، و. .. کسب فیض می کرد.
علاّمه ی جعفرى پس از حدود سه سال اقامت در تهران در سال ۱۳۲۵ به حوزه ی علمیّه قم مشرّف شد و حدود یک سال در آن جا از محضر بزرگانى چون آیت الله سیّد محمّد تقى خوانسارى، سیّد محمّد حجّت کوه کمرى، سیّد صدرالدّین و امام خمینى (ره) و. .. بهره جست. در سال ۱۳۲۰ (ه. ش) به اصرار آیت الله میرزا فتّاح شهیدى رهسپار نجف گردید. علاّمه در این باره مى‏گوید: عمده محرّک من براى رفتن به نجف مرحوم شهیدى شد. یادم مى‏آید مقدارى از وسایل راه را هم ایشان فراهم کرد. در نجف، استاد علاّمه ی جعفرى به مدرسه ی صدر وارد مى‏شود و بار دیگر، جلد دوّم کفایه آخوند خراسانى را مطالعه و بحث مى‏کند و در درس‏هاى خارج آیات عظّام شیخ محمّد کاظم شیرازى، آیت الله خویى، آیت الله سیّد محمود شاهرودى، آیت الله حکیم، آیت الله سیّد جمال گلپایگانى، آیت الله سیّد عبد الهادى شیرازى و آیت الله میلانى شرکت مى‏کند و به موازات شرکت در درس‏هاى خارج، اصول و فقه، در محضر استادان بزرگى چون آقا شیخ صدرا قفقازى و آقا شیخ مرتضى طالقانى به فراگیرى دروس فلسفى و عرفانى مشغول مى‏شود.
پس از سه سال تحصیل در نجف اشرف، در سن ۲۳ سالگى موفق به دریافت درجه ی اجتهاد از سوى آیت الله شیخ کاظم شیرازى مى‏شود. در مجموع، حدود هفده سال در نجف اقامت مى‏کند. در این مدّت علاوه بر تحصیل، به تدریس خارج فقه و اصول و دروس فلسفه و معارف و نگارش کتاب مشغول مى‏شود(فیضی تبریزی، ۱۳۸۰، ص ۴۳).
سرانجام پس از پایان تحصیلات و تکمیل معلومات، عازم ایران مى‏گردد. پس از بازگشت ‏به ایران، در قم به خدمت آیت الله بروجردى شرفیاب مى‏شود. ایشان از علاّمه مى‏خواهد تا در قم بماند و به تدریس بپردازد. از آن جا که آب قم با مزاج وى سازگار نبود، عازم مشهد مى‏گردد. پس از یک سال اقامت در مشهد به تهران بر مى‏گردد و پس از یک سفر دیگر به نجف، به توصیه استادان بزرگوارش دوباره به ایران برمى‏گردد و پس از بررسى نیازهاى موجود علمى و فکرى و فرهنگى جامعه، به جاى تدریس فقه و اصول،. .. به کار پاسخ گویى به شبهات جوانان و تحقیق و تالیف مى‏پردازد( سفری، ۱۳۷۶، ص ۷).
گلی زواره ای درباره ی برگشت علاّمه ی جعفری به ایران می گوید: «در واقع فصل آن رسیده بود که این درخت تناور که در باغ اندیشه و معرفت نجف به شکوفایی و رشد رسیده بود به شاخه گستری پرداخته و از محصولات و ثمرات آن شیفتگان اندیشه های ناب اسلامی استفاده کنند و مردمان در سایه اش روان خویش را تسکین دهند»(گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص ۶۴).
وی در تهران و قم از محضر فقها و حکمایی چون: میرزا مهدی آشتیانی، شیخ محمّدرضا تنکابنی و عارف دانا سرشت، میرزا محمّدتقی زرگر تبریزی بهره هایی شایان گرفت. شیخ تنکابنی از فقهای والامقام بود و «کفایه و مکاسب»را علاّمه ی جعفری ازایشان آموخت
. و «فلسفه »را هم خدمت میرزا مهدی آشتیانی فراگرفت و «حکمت منظومه ی حاج ملّاهادی سبزواری و بخشی از امور عامّه اسفار» را نیز در محضر ایشان تلمّذ کرد و نزد آقا شیخ محمّدتقی زرگر هم «مسایل عرفانی» را آموخت.
درسال۱۳۲۱شمسی به سبب بیماری و رحلت مادر، به تبریز برگشت و در درس آیت الله شهیدی حضور یافت. اندکی بعد با اصرار شدید آیت الله شهیدی مواجه شد که مصرّانه از او می خواست راه نجف را پیش گرفته، هر چه زودتر به کانون علمی حوزه ی علمیّه نجف بپیوندد. می توان گفت: شهیدی فقید که نسبت به حضور وی در ساحل دریای علم علی(ع) اصرار و الحاح تمام و جدّی داشت، با خدمت خویش در روانه کردن جعفری به نجف در سال ۱۳۲۲ خورشیدی مطابق با سال ۱۳۶۳ قمری نیز مهیّا کردن شرایط مقدّماتی آن، در سرنوشت علمی و تکامل فکری وی، نقشی اساسی ایفا کرده است. فاضلی می گوید: «آیت الله شهیدی علاّمه ی جعفری را به نجف کشاند و او را «فقیه»، «فیلسوف»، «محقّق»، «استاد» و در یک کلمه «شیخ الریس» علاّمه ی جعفری کرد»(فاضلی، ۱۳۷۸، ص۶۷).
حضور ۱۱ ساله ی محمّدتقی جعفری در دانشگاه دینی بزرگ نجف اشرف که آکنده از اساتیدی بسیار ممتاز و صاحب نظر هم چون: سیّد ابوالقاسم خویی، سیّد محسن حکیم، شیخ کاظم شیرازی، سیّد عبدالهادی شیرازی، سیّد جمال الدّین گلپایگانی، شیخ مرتضی طالقانی و. .. بود، تأثیر قاطعانه ای در شکل گیری شخصیّت علمی و عملی وی داشت، به گونه ای که در سن ۲۳ سالگی (سال ۱۳۶۶ ق ) موفّق به اخذ درجه ی اجتهاد از شیخ کاظم شیرازی شده، ایشان سپس خود یکی از مدرسین و اساتید کانون علمی نجف به شمار می رفت.
این دوره از زندگی، وی با وضعیت معیشتی آزاردهنده ای، روزگار خود را می گذراند. از ایّام تحصیلش در نجف این گونه نقل کرده است: «با شهریه ای که آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی در نجف می داد، گاهی اوقات مخیّر بودم بین این که غذا تهیه کنم یا کتاب بخرم، کتاب می خریدم. » با آن که هزینه های زندگی در آن زمان پایین تر از امروز بود، ولی چون استاد به غیر از شهریه ی اندکی که از طرف آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی پرداخت می شد، منبع درآمد دیگری نداشت، بنابراین، هم زمان با تحصیل، بخشی از زندگی روزانه ی خود را به کار اختصاص داده بود تا بتواند زندگی ساده ی خود را اداره کند. به عنوان نمودی بارز از زندگی ایشان در آن دوره، می توان به خانه ای زیرزمینی اشاره کرد که در اوان زندگی مشترک در آن اسکان گزیده بود همسر فداکار علاّمه ی جعفری ، «مرحومه خانم جمیله ی فرشباف انتظار»، در راه به ثمر رسیدن و به سامان شدن ارکان زندگی علمی و قوام حیات خانوادگی ـ اعمّ از انجام وظایف همسری و مادری فرزندان و تحمّل مشکلات و مسایلی که محمّدتقی جعفری همواره با آن ها مواجه بود ـ نقشی به یاد ماندنی و خاطره آمیز در طی چهل سال زندگی زناشویی با علاّمه ی جعفری را ایفا کرد که کمتر کسی از آن اطّلاع دارد (گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص۲۸).
هم اندیشی با «مرحوم محمّدرضا مظفّر فیلسوف »، فقیه و منطقی نواندیش در نجف و احمد امین ریاضی دان برجسته ی دانشگاه بغداد مؤلّف کتاب «التّکامل فی الاسلام» که سال های سال تداوم یافت، وهمین امرباعث شد که وی در موضوعاتی چون «فقه و فیزیک »، «فلسفه و زیبایی شناسی»، «تاریخ و روان شناسی» و برخی دیگر از دانش های گونه گون، و نوپای غربی به یک نگاه جامع برسد و در شناخت تمدن علمی غرب و اروپا و ادبیات دوران پس از رنسانس با تمام جوانبی که داشت گام هایی علمی بردارد.
این موضوع را در آیینه نخستین اثر ارزشمندش، کتاب «ارتباط انسان ـ جهان» که در سن ۲۸ ـ ۳۰ سالگی به رشته ی تحریر درآمد، بهتر می توان نگریست. این کتاب که با گرایش فیزیک و فلسفه تألیف یافته، محصول پویندگی هایی بود که سال ها به طول انجامید و حضور مؤلّف خویش را در مرزهای واقعی دانش های نوین تثبیت کرد. وی تا واپسین روزهای عمر، مطالب و مسایل جدّی دنیای جدید را مورد اهتمام قرار می داد. این اهتمام در درجه ی اوّل، شناخت واقعیّات و سعی در فهم و درک درست آن ها و در درجه دوّم، تحلیل و تشریح منتقدانه آن ها بود(حسینی، ۱۳۸۲، ص۲۷).
تحلیل و آرای علاّمه ی جعفری در خصوص جریانات فکری، منطبق بر تفکّراتی بود که به عنوان دانشمندی جوان و اسلامی اندیش، آن ها را از اساتید زبده و جریانات زنده ی دوران تحصیل خود به ارث برده بود، و به نظر می رسد، اصل آن به زیربنای تربیتی تمدّن علمی اسلام برمی گشت. علاّمه ی جعفری پس از اتمام تحصیلات، وقتی در خلال سال های دهه ۳۰ به ایران بازگشت، باز به بررسی جریانات فکری روز پرداخت. بی گمان، او با روشنفکری های واقعی موافق بود و اساساً همین موضوع بود که وی را به تحقیق و تفحّص واداشته بود؛ تحقیق و تفحّص هایی که شاید پررنگ ترین عنصر حیاتش در طول ۶۰ سال زندگی علمی او محسوب می شود. علاّمه محمّدتقی جعفری، در زمره ی متفکّران و اندیشمندانی بود که چون در وادی انسان شناسی گام می زد، می کوشید که انسان و انسان جدید را به درستی بشناسد. بر این اساس، برای انسان ها فراتر از اهمّیّت صوری و نظری، ارزش عملی و عینی قایل بود و با اخلاقی سازنده و سلوکی راهگشا، زیباترین جلوه های اخلاقی و حِکَمی خود را در همین رابطه بروز می داد. شاید در پرتو همین جلوه ها بود که در مدّت زمانی نه چندان زیاد، توانست تألیفاتی پر شمار و عمدتاً بدیع از خود به یادگار نهد، که از مشهورترین آن ها می توان به مجموعه ی ۱۵ جلدی «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی» و «ترجمه و تفسی
ر نهج البلاغه» در ۲۷ مجلّد اشاره کرد. این دو اثر به نوبه ی خود، حاوی عمده ترین تفکّراتی است که او به مدت ۴ دهه متناوب، به آن ها پرداخت و کوشید یافته های خویش را در قلمروهایی چون: انسان شناسی، جهان شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی، اخلاق، حکمت، فلسفه و عرفان و فقه ارائه کند(عباسی، ۱۳۸۸، ص ۱۶).
پس از اتمام تحصیلات و ارتقاء به مراتب بالای علمی، ساده زیستی او کماکان تداوم یافت. وی که در دامن مشکلات زیسته و دوره ی دانش اندوزی را با شرایط سخت اقتصادی و معیشتی به سر آورده بود، پس از آن که به مقام استادی رسید و در اندازه ی توانایی اش به تدریج بر مشکلات اقتصادی چیره شد، باز به سنّت روزگار دانش اندوزی وفادار ماند و زندگی اش را تا آخرین حدّ ممکن، از آلایش به هر نوع تجمّل و دنیازدگی مبرّا نگاه داشت. نظام شخصیّتش به گونه ای بود که با کارهای اقتصادی و غیر علمی پیوندی نمی یافت و تنها به مسایل علمی می اندیشید؛ این که چگونه می توان بحران هویت را مهار کرد و به پرسش های به حقّ و منطقی افراد جامعه ـ خصوصاً جوانان ـ جواب سازنده و صحیح داد، این دیرین ترین مشغولیتی بود که افکارش از سال ها پیش به آن ها معطوف گشته، همواره نیز متوجّه آن بود (تفقدی، ۱۳۸۴، ص۱۲۱).
از دیگر ویژگی های وی این بود که در مقولاتی مثل علم و تفکّر، قایل به توقّف نبوده، مسیر آن را آشکارا پایان ناپذیر می دید و می گفت: «در مسیر علم و دانش هیچ گاه قانع نشدم». تنها با لحاظ و فهم این ویژگی است که می توان سر تألیفات و اندیشه های پردامنه ی ایشان را گشود: از زیبایی شناسی تا فلسفه و ادبیات، و از شناخت و تحلیل هنر تا دریافت روان و انسان و حیات. وی جزو متفکّرانی بود که دیدگاه های خویش را پیوسته با عنصر زمان هماهنگ می کرد. او به تفکّر «تطبیقی»، «روزآمد» و «زمان گرا» ایمانی راسخ داشت. بخش مهمّی از جهت گیری های فکری و علمی اش در اصل به ایده ای با عنوان «فرهنگ مشترک بشری» برمی گشت. فرهنگ مشترک بشری که از تفکّرات اساسی و اوّلیه ی علاّمه ی جعفری به شمار می رود، به این معناست:
«فرهنگ های بشری، در ریشه های فوق ظاهری خویش با همدیگر اشتراک داشته، پیوندهای زوال ناپذیر دارند که عوامل محیطی و جغرافیایی نمی توانند بر آن ها دسترسی پیدا نموده و تأثیر انفعالی در آن بر جای بگذارند. » (شوشتری، ۱۳۸۱، ص ۱۴).
برخی از متفکّران معاصر یونانی، وقتی می خواهند او را معرفی کنند، به این خصلت وی انگشت می نهند که: «علاّمه ی جعفری هیچ کس را رد نمی کرد، چون او معلّم بود نه قاضی». معلّمی که از «عنوان» و «افتخار» گریزان بوده، به مسئولیت هایی می اندیشید که یک معلّم واقعی، باید به فکر ادای آن ها باشد و دانش اندوزان خویش را، از لحاظ مجهز کردن به آن ها مطمئن و آسوده خاطر کند (پیشین).
وی اگر درباره تعلیم و تربیت با احتیاط و دقّت فراوان سخن می گفت، چون اعتقاد داشت: تعلیم و تربیت کاری خدایی است، در حقّ موجودی که مخلوق اوست و راهش نیز به سوی او منتهی می شود.

عکس مرتبط با اقتصاد

۲-۲) اخلاقیّات علاّمه ی جعفری

اخلاق در رفتار علاّمه به خصوص در جمع خانواده، تجلّیگاه صفای ناب قلبی و محلّ ظهور و بروز بعد عظیم و خالصی از پختگی شخصیّتی و عرفانی او بود. نکته ای که در خصوص این شخصیّت علمی مشهور و برجسته است بعد وسیع و چشمگیر تقوای الهی و علمی علاّمه است و بدون اغراق می توان ایشان را از مصادیق بارز عالمان دانست که حرف و عملشان تا حدود زیادی مطابق یکدیگر و بلکه مؤیّد هم است. او شخصیّتی است که در طرز اندیشه ی افراد زیاد تأثیر گذار است و برای اندیشمندان شرق و غرب شناخته شده است، اگر او را بزرگترین متفکّر انسان شناس جامعه ی معاصر ایران به شمار آوریم سخنی به گزاف نگفته ایم، مهم ترین ویژگی شخصیّت اخلاقی او خلوص و تقوایش بود، نه تنها تحلیل های فکری خاصّی در باب اخلاص داشت که تار و پود وجودش با این خصوصیّت تنیده شده بود، همین حالت به او صفا و نورانیّتی ویژه بخشید و تزکیّه ی درون از او شخصیّتی محبوب خاصّ و عام ساخت، تقوا او را از دنیا طلبی بازداشت، فرصت گران بهای عمر را با برخی اشتغالات که برای او بیهوده می نمود تلف نکرد، با این که به تلاش های اجتماعی علاقه داشت و فردگرایی افراطی را نفی می کرد (گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص ۹۷).
غرویان می گوید: «علاّمه ی جعفری فراتر از آن است که در آثارش توان جست و عمیق تر از آن که در کتاب هایش توان یافت. انسانی است بی آلایش و کم پیدایش با «خلوصی خاصّ» و بی تعلّقی ویژه»(غرویان، ۱۳۵۳، ص ۵۳).
کسانی که او را می شناسند اذعان دارند که: مهم ترین ویژگی شخصیّت اخلاقی او «خلوص و تقوایش» بود. نه تنها تحلیل های فکری خاص در باب «اخلاص» داشت که تار و پود وجودش با «اخلاص» تنیده شده بود، بلکه «اخلاص باطن» به او صفا و نورانیّت بخشیده و صفای درون از او شخصیّتی محبوب خاصّ و عام ساخت. «اخلاق و تقوا» او را از دنیا طلبی باز داشت و او در تمام عمر با برکت خود هیچ گاه به دنبال مطاع دنیوی نرفت (رضوی، ۱۳۷۷، ص ۱۴).
دکتر گواهی می گوید: «نکته ای که درباره ی شخصیّت علمی علاّمه بسیار مشهود و برجسته است، بعد حقیقتاً وسیع و چشمگیر تقوای الهی است. بدون اغراق می توان گفت که حضرت ایشان از مصادیق بارز عالمون عاملون هستند که حرف و عملشان تا حدود زیادی مطابق و مؤیّد یکدیگر است» (رشاد، ۱۳۷۶، ص ۴۳۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...