کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



 

 

از جمله افراد مهمی که در زمینه جرم و جنایت کار کرده اند می توان از کلیفورد شاو و هنری مک کی نام برد که به بررسی علل کجرفتاری در منطقه در حال تغییر و تبدیل یعنی همان منطقه ۲ می پردازند . آنها معتقدند که مشکلات اجتماعی شهر شیکاگو به علت الگو کنترل نشده مهاجرت و ایجاد منطقه های طبیعی است که در این مناطق اهالی از فرهنگ کلی جدا افتاده اند و همانند گیاهی که در خاک رشد می کند ، ساکنین این مناطق نیز در کنار یکدیگر به اجبار قرار گرفته اند و تحت تأثیر جریان هایی قرار دارند که در اختیار خودشان نیست بنابراین اهالی دچار یک همزیستی بیمار هستند . این مناطق در واقع از سایر نقاط شهر جدا افتاده . معیارهای رفتار ، هنجارها و ارزشهای دیگری در آنجا شکل گرفته است که با فرهنگ مسلط در دیگر مناطق در تضاد است . در این مناطق گرایشهای فرهنگی خاصی استقرار یافته ، به طوری که افراد مرتباً در معرض یادگیری الگوهای موافق قانون شکنی هستند . بنابراین جنایت در این مناطق و اطراف آن دیده می شود . آنها معتقدند که علت کجرفتاری و ارقام بالای آن در این مناطق بی سازمانی اجتماعی است . به این معنی که شیوه نرمال و رفتار در همه سطوح جامعه به یک شکل نفوذ نکرده است . شاو و مک کی کوشش می کنند تا از نظر تجربی این مسأله را به اثبات برسانند . آنها نشان می دهند که میزان و درصد بالای کجرفتاری در منطقه های در حال تغییر و تبدیل تحت تأثیر جریان هجوم و استقرار قرار گرفته ، این امر نه تنها در شیکاگو بلکه در شهرهای دیگر می توان مشاهده کرد . در این منطقه ها که دچار بی سازمانی اجتماعی هستند ارزشهایی پرورش پیدا می کنند که الگوی رفتار کجروی را مورد تأیید قرار می دهند ، و تأکید دارند که لزوم اصلاحات اجتماعی برای توسعه فرهنگ مسلط جامعه در این مناطق ضروری است . این مناطق تحت تأثیر نیروهای ویرانگر قرار دارند که کارکردهای اجتماعی را فلج می کند و جامعه از حالت تعادل خارج می شود . در عین حال مقاومت در مقابل رفتار کجروی کم شده و نه تنها تحمل می شود ، بلکه در مواردی رفتار پذیرفته شده محسوب می گردد . بنابراین از نظر شاو و مک کی مسئله این مناطق عدم حضور معیارهای فرهنگی مناسب می باشد که فقر و در نتیجه میل به انحراف نشانه های آن است ( ممتاز ، ۱۳۸۵ : ۸۵ و ۸۸ ) . به عبارت دیگر شاو و مک کی فرض کردند که زندگی در محله فقیر ( حوزه گذار ) موجب می شود افراد به جرم دست زنند . آنها جرم و بزهکاری را در زمینه تغییر محیط شهری و توسعه اکولوژی شهر نشینی تبیین و نشان داده اند که شیکاگو محله های متمایز و متفاوتی دارد . بعضی مرفه نشین و بقیه فوق العاده فقیر و رنج کشیده هستند . این محله های انتقالی خیلی فقیر از میزان بالای دگرگونی جمعیت رنج می برند . و توانایی نگهداری و محافظت ساکنین و حمایت این محله ها در برابر گروه های محرمانه اندک است . میزان مهاجرین در این محله ها زیاد است . بچه های این محله ها بین همانند شدن با فرهنگ جدید و پیروی از ارزشهای سنتی والدینشان دچار آشفتگی شده اند . آنها به زودی در می یابند که مکانیسم کنترل اجتماعی که رفتار آنها را در شهر یا کشور قبلی شان یا حوزه روستایی محدود کرده بودند از هم گسیخته اند . در این حوزه ها سنتها شکسته و نهادهای قراردادی محله ها کارایی خود را از دست داده اند . در نتیجه بچه های این محلات احساس از جا کندگی کرده و فاقد مجموعه ارزشهای مؤثر و عملی هستند که آنها را از ارتکاب جرم نگه دارد . شاو و مک کی نشان داده اند که حوزه های اکولوژیکی متمایز در شهر توسعه یافته اند که از پنج منطقه متحدالمرکز تشکیل شده اند و تفاوت ثابت و معنی داری در میزان جرم درون هر منطقه وجود دارد . بالاترین میزان جرم در منطقه گذار( انتقالی ) است که بیشترین مهاجر را هم دارد یعنی بیشترین ساکنین آن در شهرهای دیگر متولد شده اند و اکنون در این منطقه سکنی گزیده اند . دورترین مناطق از مرکز هم پایین ترین میزان جرم را دارند . شاو و مک کی مدعی هستند که در مناطق ( حوزه ) انتقالی فرهنگهای چندگانه و ارزشهای ناهمگن وجود دارد ؛ هم ارزشهای قراردادی و هم ارزشهای انحرافی وجود دارند . بچه هایی که در این محله ها بزرگ می شوند کم کم در می یابند افرادی که بزهکار هستند از نظر مالی موفق تر هستند . در نتیجه آنها نیز در انتخاب بین یک شیوه زندگی قراردادی و یا انحراف آمیز ، شیوه زندگی انحرافی را بر می گزینند .

 

 

آنها به باندهای خلافکار ملحق می شوند . شاو و مک کی می گویند که رشد و توسعه باندهای خلافکار علت اصلی بزهکاری نوجوانان و جوانان در حوزه های فقیر نشین است . آنها می گویند دگرگونی و ناهمگونی جمعیت در محله های فقیر نشین به چند دلیل احتمال بی سازمانی اجتماعی را افزایش می دهد:

 

۱- شایستگی و توانایی نهادها برای کنترل درونی مشکل است . وقتی که تعداد زیادی از ساکنین این محله به جامعه شان علاقمند نباشند در اولین فرصت تصمیم به مهاجرت می گیرند .

 

 

۲- زمانی که شبکه های محلی در یک حالت مداوم بی ثباتی قرار گیرند ، توسعه روابط اولیه که منجر به ساختار رسمی کنترل غیر رسمی می شود ، کم می گردد .

 

۳- ناهمگونی ا ز ارتباط افراد جلوگیری می کند و بنابراین افراد در صدد جستجو راه حل برای مشکلات عمومی و رسیدن به اهداف جمعی نخواهد بود ( ممتاز ، ۱۳۸۵ : ۸۵ و ۸۸ ) .

 

ابعاد مداخله گر بی سازمانی اجتماعی از دیدگاه شاو و مک کی

 

۱- توانایی اجتماعی برای نظارت و کنترل همسالان .

 

۲- وجود شبکه های دوستانه غیر رسمی محلی .

 

۳- میزان مشارکت محلی در سازمانهای داوطلبانه و رسمی .

 

ثابت شده است که بزهکاری در اصل یک پدیده گروهی و جمعی است و از این رو بر اساس نظر شاو و مک کی توانایی یک اجتماع برای کنترل دینامیسم های سطح گروهی مکانیسم کلیدی پیوند دهند . ویژگیهای اجتماع با بزهکاری است . آنها استدلال می کنند که ساکنان اجتماعات همبسته و همگن بهتر قادر هستند که رفتار نوجوانان را کنترل کنند تا زمینه برای بزهکاری گروهی ایجاد نشود . در عوض اجتماعاتی که قادر به کنترل گروه های نوجوانان نیستند میزان بالاتری از بزهکاری را تجربه خواهند کرد . بعد دوم سازمان اجتماعی یک اجتماع یا محله شبکه دوستانه غیر رسمی محلی است . تئوری سیستمی می گوید که شبکه های اجتماعی اصلی از اجتماعات اکولوژی انسانی را تشکیل می دهد . وقتی پیوندهای اجتماعی محلی توسعه و گسترش یابند توانایی ساکنین محله برای کنترل اجتماعی افزایش می یابد ؛ زیرا آنها قادرند تا غریبه ها را بهتر شناسایی کرده و آمادگی بیشتری برای درگیر شدن با افراد مجرم دارند . بعد سوم سازمان اجتماعی میزان مشارکت محلی در سازمانهای داوطلبانه و رسمی است . سازمانهای اجتماعی مظهر ساختاری همبستگی اجتماعی محلی است . کورن هاوزر استدلال می کند که بی ثباتی نهادی و انزوای نهادهای محلی عوامل ساختاری اساسی بی سازمانی اجتماعی هستند . به طور خلاصه نظر آنها این است که وقتی روابط نهادهای اجتماعی ضعیف شود ، توانایی اجتماع برای حفاظت و حمایت کردن علایق محله ضعیف می شود.

 

منابع بیرونی سازمانی اجتماعی شاو و مک کی

 

۱- پایگاه اقتصادی – اجتماعی پایین ساکنین محله .

 

۲- تحرک ساکنین یا عدم ثبات ساکنین محله .

 

۳- ناهمگونی نژادی و قومی .

 

۴- از هم پاشیدگی خانواده .

 

۵- شهر نشینی.

 

شاو و مک کی معتقدند که پایگاه اقتصادی – اجتماعی یک همبستگی اکولوژیکی قوی با جرم و بزهکاری دارد و می گویند که محله هایی با پایگاه اقتصادی پایین فقدان پول و منابع کافی هستند . همچنین می توان گفت که پایگاه اقتصادی – اجتماعی رابطه مستقیم با مشارکت در سازمانهای داوطلبانه و رسمی را دارد و نشان داده است که اجتماعات با پایگاه اقتصادی – اجتماعی پایین نسبت به اجتماعات با پایگاه اقتصادی – اجتماعی بالاتر از پایه سازمانی ضعیفتر رنج می برند . آنها بر این عقیده هستند که تأثیرات پایگاه اقتصادی- اجتماعی بر بزهکاری به صورت مقدماتی از طریق کنترل های رسمی به عنوان بازتابی از مشارکت سازمانی و نظارت اجتماع بر نوجوانان محله عمل کرده است . منبع دوم بی سازمانی اجتماعی شاو و مک کی فرض شده است که عدم ثبات و تحرک ساکنین شبکه روابط اجتماعی محله را تخریب می نماید . در یک طرح مشابه کاساردا و جان ویتز استدلال می کند که همگون سازی تازه واردها در ساختار اجتماعی محله یک فرآیند موقتی و گذار بوده است و عدم ثبات ساکنین به عنوان مانعی برای توسعه شبکه های وسیع و گسترده دوستانه ، گروه های خویشاوندی و پیوندهای معاشرتی محلی بوده است .

 

منبع سوم بی سازمانی اجتماعی در مدل شاو و مک کی ناهمگونی نژادی و قومی است که معتقدند توانایی ساکنین محلات فقیر نشین را برای رسیدن به وفاق خنثی می سازد . از نظر سوتل ، بی اعتمادی همراه با ناهمگونی ، ساکنین محله را از شرکت در انجمن ها باز می دارد اگر چه گروه های قومی متعدد ممکن است ارزشهای قراردادی مشترکی داشته باشند ؛ اما ناهمگونی از ارتباطات و الگوهای تعاملی جلوگیری می کند .

 

منبع چهارم بی سازمانی اجتماعی از هم پاشیدگی خانوادگی است . سامپسون استدلال کرده است که از هم پاشیدگی خانواده و زندگی زناشویی ممکن است کنترل اجتماعی غیر رسمی را در سطح اجتماعی کاهش دهد . عقیده کلی بر آن است که خانواده های دو والدینی نظارت و سرپرستی لازم را نه فقط بر فرزندان و اموال خانواده شان فراهم می کنند ، بلکه بر فعالیتهای عمومی اجتماع نیز اعمال خواهند کرد . از این دیدگاه نظارت بر گروه همالان و فعالیت باندها به سادگی به خانواده ، بچه ها وابسته نیست ، بلکه یک شبکه کنترل جمعی خانواده وابسته است ، در تأیید این امر سامپسون نشان داده است که از هم پاشیدگی خانواده در سطح کلان تأثیرات مستقیم زیادی بر میزان جرم جوانان داد که این امر هم برای سفید پوستان و هم برای سیاه پوستان صادق بوده است . پنجمین متغیر بیرونی بی سازمانی اجتماعی ، شهر نشینی است . اگر چه شاو و مک کی به صورت مقدماتی بر الگوهای درون شهری بزهکاری توجه کرده اند ؛ اما چارچوب آنها با این ایده منطبق است که اجتماعات شهری در مقایسه با حوزه های روستایی و شهرهای کوچک توانایی اندکی برای کنترل اجتماعی دارند . به طور کلی شهرنشینی ممکن است شبکه های خویشاوندی و دوستانه را تضعیف نماید و از مشارکت اجتماعی در امور محلی جلوگیری کند .

 

مدل علی نسخه گسترش یافته تئوری بی سازمانی شاو و مک کی برای تبیین میزان جرم و بزهکاری

 

تئوری بی سازمانی اجتماعی توسط افراد مختلفی مورد آزمون تجربی قرار گرفته است . سامپسون و همکارانش  ( ۱۹۹۷ ) در یک مطالعه بر روی ۳۴۳ محله شیکاگو نشان داده اند که چگونه همبستگی محله و کارایی جمعی در میان افراد محله یک بخش اساسی از تأثیرات محرومیت تمرکز یافته ( شامل درآمد پایین ، بیکاری ، از هم پاشیدگی خانوادگی یا از هم گسیختگی خانواده ها و درصد بالای غیر سفید پوستان ) و عدم ثبات ، ساکنین را بر جرایم خشونت آمیز تعدیل می کند .

 

یافته های پیمایشی جرم بریتانیا برای سالهای ۱۹۸۴ ، ۱۹۸۸ و ۱۹۹۲ هم نشان داده است که جرم و بی نظمی از قبیل تخریب کردن ، آشغال ریختن ، شعار روی دیوار نوشتن و عدم نظارت بر جوانان منجر به ترس می شود ترس هم همبستگی محله را کاهش می دهد و ضعیف شدن همبستگی دوباره جرم و بی نظمی را بیشتری را به همراه دارد .

 




 

بی نظمی / جرم

مدل بی سازمانی اجتماعی برای تبیین جرم

 




 

+

 

 




 

+

 




 

ترس

 

 

 

 




 

+

 




 

کاهش همبستگی محله

 

 

 

 




 

جرایم جدی / بی نظمی

 

 

 

 

اسمیت[۱] و جارجورا[۲] ، ( ۱۹۹۸ ) هم داده های پیمایشی جرم و ملی را برای آزمون تأثیرات اصلی و مشروط فقر ، ثبات ساکنین و ناهمگونی بر میزان قربانی شدن در ۵۷ محله مورد استفاده قرار داده اند . یافته های آنها نشان داد که بی سازمانی اجتماعی ، قربانی شدن و سرقت در محله ها پیش بینی می کند . اما برای جرایم خشونت آمیز دریافتند که تأثیر عدم ثبات ساکنین با سطح فقر در یک محله وابسته است . بنابراین اسمیت و جارجورا به این نکته پی بردند که توانایی برای کنترل اجتماعی باید در رابطه با دیگر ویژگی های محله شناخته شود که می توانند انجام فعالیتهای مجرمانه را تسهیل نمایند . ( Bursik , 1988 , 541 ) .

 

دیدگاه مارکو ویتز[۳]

 

مارکو ویتز برای مشخص کردن رابطه بین محرومیت اقتصادی و خشونت دو تئوری بی سازمانی اجتماعی و فرهنگی را با هم ترکیب کرد . تئوری فرهنگی نشان داد که بخش بزرگی از رابطه بین محرومیت اقتصادی و خشونت از طریق نگرشهای مثبت راجع به خشونت از قبیل تأکید بر شجاعت مجازات تمایل به تشدید نمودن وقایع منفی در مشاجرات و به کار بردن نیروی فیزیکی یا زور برای حل مشکلات توضیح داده می شود . او می گوید : که خشونت به عنوان شکلی از سازگاری با شرایط اقتصادی به وجود می آید .

 

محرومیت و کمبودهای اقتصادی منجر به یک حساسیت یا نگرانی از موقعیت به ویژه در میان همالان و هم محلی ها می گردد . این کمبود بر دستیابی به کالاهای مادی و تأکید دارد و چون فرد نمی تواند به شیوه های قانونی به این کالا دست یابد ، از خشونت به عنوان شیوه ای برای دست یابی به کالاهای مادی استفاده می کند . در همین زمان اگر ساکنان محله های فقیر و محروم همبستگی ضعیفی با هم داشته باشند و توانایی کافی برای کنترل رفتار ساکنان محله ، به ویژه جوانان نداشته باشد ، میزان جرم و خشونت در محله افزایش می یابد . بنابراین می توان گفت که بخشی از رابطه بین پایگاه اقتصادی – اجتماعی پایین خشونت به خاطر همبستگی ضعیف محله و کاهش کنترل اجتماعی غیر رسمی در محله است ( Markowitz ,2001,152 ).

 

[۱] – Smith

 

[۲] – Jarjoura‌

 

[۳] – Markowitz

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 03:03:00 ب.ظ ]




نظریه دوایر متحد المرکز -خشونت ، کجروی ، جرم ، بزهکاری و پرخاشگری جوانان

 

 

 

نظریه کارکردی توسط ارنست برگس[۱] مطرح گردید ، و در قالب مکتب شیکاگو به بررسی ویژگیهای شهر ، تغییرات اجتماعی و توزیع رفتارشان را به وسیله نظریه دوایر متحد المرکز مطالعه کرد. نظریه دوایر متحد المرکز ، شهر را به پنج منطقه تقسیم می کند . بر اساس این نظریه ، منطقه اول مرکز ظهر می باشد که مراکز تولیدی و تجاری در آن قرار دارد . منطقه دوم مربوط به کارگران و افراد فقیر است که به نحوی با مرکز تجاری در ارتباطند . این منطقه را مرکز در حال تحول نیز گویند ، صرفاً بدین خاطر که به محض هر گونه تغییری در وضعیت ، فقرا یا زاغه نشینان محل سکونت خود را تغییر می دهند . منطقه سوم نیز بیشتر متعلق به کارگران با تخصص و دارای درآمد بهتر است ، یعنی کسانی که به نحوی از مناطق فقیر نشین و دوایر دوم جدا شده اند . منطقه چهارم عموماً در اختیار افراد مرفه الحال ، صاحبان صنایع ، هتلها و مراکز توریستی و … می باشد . منطقه پنجم بیرونی ترین منطقه شهر است که شهرکها را شامل می شود . بسیاری از ساکنین این منطقه در طول روز این منطقه را خالی نموده و برای کار به شهر می روند ( شیخی ، ۱۳۸۴ : ۲۲۵ – ۲۲۶ ) .

 

پایان نامه ها

 

برگس و پارک معتقدند که در تبیین جرم ، بزهکاری و دیگر اعمال خلاف ، منطقه اصلی و کلیدی ، منطقه دوم یعنی انتقالی است . در منطقه دوم از دوایر متحد المرکز جابه جایی هایی مستمر صورت می گیرد . همچنین ، منطقه یاد شده یا مسائل اجتماعی عدیده ای مواجه می شود . پیدایش مسائل گوناگون اجتماعی در این منطقه بیشتر به علت تحرک زیاد و از دست رفتن کنترل روی افراد ساکن در این منطقه است . در مواردی حتی کنترل کاملاً از دست می رود و نتیجه چنین وضعیتی پیدایش خشونت های گوناگون ، غیر اخلاقی شدن جامعه ، ظهور بزهکاری نوجوانان ، پیدایش دسته ها و گروه های خلافکار ، فقر ، گسسته شدن خانواده ، پیدایش « واندالیسم » یا محله نامناسب می باشد . برگس و همکارانش معتقدند که به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی و عدم ثبات ساکنین جرم و بزهکاری در این منطقه ( دوم ) به اوج خود میرسد ( شیخی ، ۱۳۸۴ : ۲۲۷ و ممتاز ، ۱۳۸۵ : ۸۵ ).

 

۷-۳-۷-۲- تبیینهای تلفیقی

 

نظریه یا تبیینهای تلفیقی کجروی ، توجه خود را به متغیرهای متنوعی معطوف می دارند . این تنوع می تواند یا ناشی از تعلق متغیرها به سطوح مختلف تحلیل خرد ، میانه و کلان باشد و یا ناشی از طبیعت زیستی ، روانی ، روانشناختی اجتماعی یا جامعه شناسی آنها . توجه مستقل به این تبیینها از آن رو اهمیت دارد که بخش قابل توجهی از تبیینهای جرم و کجروی ، یا صرفاً یک متغیر مستقل را مورد توجه قرار داده اند ؛ یا اینکه در عین توجه به نقش متغیرهای متعدد ، نگاه خود را بر یک متغیر با یک نوع متغیر خاص ( مثلاً ، متغیرهای ساختی ) متمرکز ساخته و به « بزرگ نمایی » آن پرداخته اند . مطالعه تبیینهای کجروی ، نشان می دهد که کمتر نظریه ای تحلیل خود را به نقش آفرینی یک علت واحد محدود ساخته است و بسیاری از آنها ، دست کم ، اشاره ای به اثر گذاری انواع از علل متفاوت دارند ( سلیمی و داوری ، ۱۳۸۶ : ۴۳۴ ) .

 

در زیر به چند مورد از نظریه پردازان مشهور تبیینهای تلفیقی اشاره می گردد :

 

۱- الگوی خنثی سازی سایکس و ماتزا

 

گرشام سایکس و دیوید ماتزا ، الگویی را برای تبیین کجروی ارائه داده اند که عناصر اصلی نظریه های یادگیری ، پدیدار شناسی ، کنترل و برچسب زنی را در خود جمع دارد : نخست با پرداختن به اینکه کجروان ، راه فرار را فشارهای همنوایی را از جامعه می آموزند ، به نقش یادگیری اشاره می کند . دوم به اینکه توجه می دهد که کجروان ( به ویژه نوجوانان که در برابر برچسب های جامعه ، آسیب پذیرند ) پس از مواجهه با جامعه ، به بازنگری در خود پنداره و سپس رفتار خود می پردازند . سوم مثل نظریه های کنترل ، فشارهای عاطفی و ارزشی جامعه بر کجروان یا یکی از عوامل بازدارندۀ جرم و کجروی می شمرد . چهارم هدف کجروان را از توسل به فنون خنثی سازی ، رها شدن از فشارهای همنوایی می داند و این امر ناشی از پایبندی درونی آنان به نظام ارزشی و هنجاری جامعه است .

 

 

شواهد این پایبندی را نیز سایکس و ماتزا مشاهدات زیر می دانند :

 

۱- کجروان گاه از رفتار نادرست خود ، احساس پشیمانی و گناه می کنند .

 

۲- آنان ، اغلب به انسانهای درستکار و مطیع قانون احترام می گذارند .

 

۳- بین افرادی که می توانند قربانی آنان باشند ، یا دیگران فرق می گذارند .

 

به نظر سایکس و ماتزا بر اساس این مشاهدات باید پذیرفت که کجروان یا از نادرستی عمل خویش آگاهند و یا آنکه از نیاز به همنوایی در امان نیستند . چون همنوایان ، پیوسته خود را نیازمند مشارکت در انواع رفتارهای همنوایان ( مانند تحصیل ، رفت و آمدهای خانوادگی ) می بینند . سپس به هر دلیل ، ارزشها و نگرشهای مرسوم را معتبر می دانند . به همین سبب ، همواره خود را با معضل احساس گناه مواجه می یابند و به فرمولهای مبتنی بر عذر و بهانه و تخفیف با گناه متوسل می شوند (همان منبع ، ۱۳۸۶ : ۴۳۱ و ۴۳۲ ) .

 

۲- الگوی تلفیقی الیوت ، هیوزینگا و ایجتون

 

این الگو برآیند آثار متغیرهای به کار رفته در نظریه های ساختی ، تضاد ، زیستی ، روانی و روانشناختی اجتماعی بویژه عنصر جامعه پذیری را مورد توجه قرار داده اند تا بدین وسیله بتوانند جرم و انحراف را در جامعه تبیین کنند . بر اساس نظریه الیوت و همکارانش ، نوجوانانی که در حوزه های سازمان یافته اجتماعی زندگی می کنند – و در خانه به صورت ناقص جامعه پذیر شده اند – خطر زیادی برای فشارهای دریافتی دارند – درک آنها از فشار بعداً به ضعیف شدن دلبستگی فرد به هنجارها ، فعالیتها و گروه های قراردادی منجر می شود . – و پیوند قراردادی ضعیف و میزان بالای فشار اجتماعی موجب می شود تا بعضی از جوانان ارزشهای قراردادی جامعه را طرد کنند و نپذیرند –و در جستجوی پیوند با گروه های هم سال منحرف بر می آیند . این گروه های بزهکار ضد اجتماعی ، فرد را برای انجام جرم و خشونت تشویق و تقویت کرده و مدلهای نقشی برای رفتارهای ضد اجتماعی را فراهم  می کنند . دلبستگی به این گروه های بزهکار و ضد اجتماعی هنگامی که با پیوندهای ضعیف با هنجارها و گروه های قراردادی ترکیب شود و به افزایش رفتارهای بزهکارانه و خشونت آمیز و مصرف زیاد مواد مخدر منجر می شود .

 

او بیان می کند ، زندگی در محله های بی سازمان ، احساس یأس و ناامیدی ، احساس ناتوانی برای پیشرفت و درگیر شدن در جرایم را بوجود می آورد و این امر شرایطی را بوجود می آورد که در آن ارزشهای قراردادی جامعه تضعیف می شوند . در نتیجه بچه ها علاقه به درس و مدرسه ، خانواده و نظم اجتماعی را از دست می دهند ، در چنین جامعه ای گروه های همالان بزهکار جایگزین قابل قبولی شده و ارتکاب به جرم و خشونت را حمایت می کنند . ( Siegel , 2001 : 273 – ۲۷۵   ) .

 

 

 

الگوی تلفیقی الیوت و همکارانش

 

 

فشار و از خود بیگانگی

 

 

اجتماعی شدن ناقص

 

 

 

بی سازمانی اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ضعیف شدن پیوندهای اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

           
       
     
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ملحق شدن به خرده فرهنگهای منحرف و کجرو

 

 

 

پذیرش ارزشهای گروه همسالان منحرف و کجرو

 

 

 

عدم پذیرش ارزشهای اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بزهکاری و مصرف مواد مخدر

 

 

 

 

( همان منبع ،‌۲۰۰۱ : ۲۷۵ )

 

 

 

 

 

۳- نظریه خصلت نهفته[۲]

 

این الگو افرادی خاص را دارای ویژگیهای زیستی و روان تأثیر گذار بر تمایلات و آمادگی کجروانه        می دانند . سپس با تأکید بر ثابت ماندن این ویژگیها در طول دوران زندگی فرد ، و نیز توجه به عنصر گزینش ، مدعی می شوند که جمع شدن اثرات آنها با تأثیر فرصتها و نیروهای اجتماعی ، او را با شدت بیشتری در معرض کجروی قرار می دهند .

 

الف ) الگوی « نظریه عمومی جرم » گاتفریدسون و هیرشی

 

این الگو ابتدا « خویشتن داری » را مسئله اساسی و « کجروی » را معلول فقدان آن می داند ( رویکرد کنترل ) . جامعه پذیری ، محیط خانواده ، پیوندهای اجتماعی و بویژه ناکار آمدی تربیت کودکان را در « خویشتن داری » مؤثر می داند ( رویکرد یادگیری شرطی ) . و عناصر زیر را از نظریه های دیگر اخذ کرده است : خود خواهی ذاتی انسان ( نظریه کلاسیک ) ، آثار محیط و ساختار خانواده ( رویکرد جامعه شناختی ) . به طور کلی الگوی عمومی جرم از تلفیق مفاهیم گزینشی و نظریه های کنترل : شخصیت انگیزشی ، فقدان خویشتن داری ( در اثر تربیت نادرست ، والدین کجرو و … ) ضعف عناصر پایبند کننده به جامعه ، تشکیل شد ( سلیمی و داوری ، ۱۳۸۶ : ۴۳۶ – ۴۳۷ ) .

 

ب ) الگوی یادگیری  سرشتی ویلسون و هرنشتاین

 

نظریه یادگیری سرشتی جیمز ویلسون و ریچارد هرنشتاین ، پر نفوذترین و بحث انگیزترین نظریه در حوزۀ نظریه های یادگیری است . ویلسون و هرنشتاین که را با تمسک به مضمون مشابه با گزینش که موضعی شناخته شده در رویکردهای گزینشی است ، آغاز کرده و بر آنند که مرتکب شدن یا نشدن هر دو نوع رفتار کجروانه و غیر کجروانه ، منافع و مضرات خاص خود را دارد . برای نمونه ، منافع ارتکاب کجروی می تواند تأیید همسالان یا باد آورده ها مالی باشد و منافع مرتکب نشدن آن ، دور ماندن از مجازات و برخورداری از وجدانی آسوده . بدین شکل ، آنان پیش از هر چیز به مفهوم نسبت نهایی تفاضل میان منافع و مضرات حاصل از ارتکاب رفتاری خاص یا مرتکب نشدن آن اشاره می کنند و یادآور می شوند که اگر منافع حاصل از انجام یک رفتار ( خود ارتکاب جرم و خواه پایبندی به هنجارها ) ، بیش از منافع ترک آن باشد احتمال انجام پذیرش آن افزایش می یابد . از ویژگیهای مهم الگوی یادگیری – سرشتی توجه به تأثیر متقابل ویژگیهای جسمی و شرایط اجتماعی در شکل گیری کجروی و تلفیق عناصر رویکردهای گزینشی و روان شناختی اجتماعی است ، افراد برخوردار از نقایص شخصیتی و روانی ارتکاب کجروی را بر می گزینند .  ( Siegel , 2001 : 274‌ ) .

 

[۱] – Ernest . W . Burgess

 

[۲] – Latent Trait Theories

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:03:00 ب.ظ ]




پترسون با تکیه بر مشاهداتی گسترده دربارۀ خانواده های دارای کودکان پرخاشگر و مبتلا به اختلالات رفتاری و خانواده های فاقد اینگونه کودکان ، چهار الگوی کنش متقابل را در محیط خانواده تشخیص داده است که می تواند با کجروی های بعدی همراه باشد :

 

۱- فنون تربیتی و انضباطی ناکارآمد ، از جمله سرزنش گری افراطی یا سهل گیری توأم با بی تفاوتی.

 

۲- محروم بودن کودک از تربیت مثبت والدین و احساس دلبسته بوده آنان به خود .

 

۳- مراقبت غیر مؤثر بودن والدین از رفتار کودک .

 

۴- عجز از بکارگیری تدابیر کافی و وافی حل مشکل ، که حاصل آن ایجاد فشارهای روحی و تحریک پذیری روز افزون در خانواده است .

 

به نظر پترسون می توان ، با حمایت از کودک ، برخورد گرم و صمیمی با او و همچنین بکارگیری منسجم انواعی از قواعد روشن رفتارهای پرخاشگرانه را کنترل کرد.(Petterson ,1986 : 932 –۹۹۴ ).

 

۵- تئوری چلبی

 

چلبی چهار سازه ، نیاز ، فرصت ، معنا و انتظار را در زمینه تبیین رفتار ارائه می دهد . او رفتار را تابعی از سازه های فوق به صورت ترکیبی و تجربه ای می داند و معتقد است راست رفتاری در سطحی منوط به آن است که افراد و کنشگران فردی و جمعی فرصت مکفی در اختیار داشته باشند ، نیازهایشان واقعی باشد ، انتظارات معقول و موجه اجتماعی از آنها وجود داشته باشد و معنی هایی که از طرف جامعه به آنها می رسد صریح ، منطقی و موجه باشد . در روابط اجتماعی شان احساس عدالت رابطه ای و در توزیع مواهب جامعه هم احساس عدالت توزیعی را داشته باشد . چلبی اظهار می دارد که تعهد ، اندیشه ، پول و زور پاسداران اصلی ، پایه هر نظم اجتماعی می باشند . که کم و کیف هر کدام در نظم اجتماعی تجربی متفاوت و متغیر است و میزان یک نظم در هر کدام از آنها به عوامل بیشماری از جمله بستگی به فاز جامعه دارد ، یعنی اگر جامعه در فاز اقتصادی باشد نظم اجتماعی آن بیشتر متکی بر پول و ثروت است ، در صورتی که در فاز اجتماعی باشد نظم آن بیشتر وابسته به تعهد است . در صورتی که در فاز سیاسی باشد نظم آن بیشتر اتکا به زور دارد و اگر در فاز فرهنگی باشد نظم آن بیشتر تکیه بر اندیشه دارد ( جلیلی ، ۱۳۸۱ : ۸۶ و ۸۷ ) .

 

از دیدگاه چلبی کژرفتاری وقتی به وجود می آید که :

 

۱- برای افراد فرصت کم یا زیاد باشد .

 

دانلود پایان نامه

 

دانلود پایان نامه

 

۲- فرد به دلایل مختلفی نیاز داشته باشد .

 

۳- انتظارات اجتماعی از افراد پایین یا بالا باشند .

 

۴- معناها برای آنها مبهم ، غیر منطقی و ناموجه باشند .

 

و احساس بی عدالتی رابطه ای و توزیعی کنند هر کدام از آنها در ترکیب با یکدیگر می توانند به کژرفتاری منجر شوند . اگر این تز را به صورت یک تابع در نظر بگیریم می توان گفت که این تابع از چهار سازه ژنریک ( نیاز ، فرصت ، معنا و انتظار ) تشکیل گردیده است که رفتار تابعی از این سازه های می باشد . خصوصیت جالب و قابل توجه این تابع ( ( نیاز ، فرصت ، معنا و انتظار ) رفتار = F ) اثر ترکیبی عناصر آن با یکدیگر می باشد به گونه ای که می توان تابع های مختلف را از آن استخراج نمود . به همین دلیل چلبی آن را یک ابر تابع یا تابع بزرگ می نامد .

 

وی دو نوع ترکیب عمده برای چهار عامل مزبور قایل می شود : اول ترکیبی که روابط آن بر اساس گزاره های منطقی باشد . دوم ترکیبی که رئالیستی باشد .

 

چلبی بر اساس ترکیب نوع اول یعنی ترکیبی که روابط آن بر اساس گزاره های منطقی باشد ، چهار قضیه محوری تئوریکی اش را به شرح زیر مطرح می کند :

 

قضیه اول : سطح تولید فرصتها در جامعه در سطوح مختلف با کژرفتاری رابطه ای سهمی درجه دو دارد؛ یعنی :

 

الف ) اگر فرصت مکفی باشد احتمال کژرفتاری فرد پایین می آید .

 

ب ) اگر فرصت کم باشد ، احتمال کژرفتاری بالا می رود .

 

ج ) اگر فرصتها زیاد باشد احتمال کژرفتاری بالا می رود .

 

قضیه دوم : نابرابری در توزیع فرصتهای اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی رابطه خطی مستقیم با کژرفتاری دارد . نابرابری ها موجب اشاعه فساد و کژرفتاری در جامعه می شود .

 

قضیه سوم : میزان انتظارات جامعه از افراد با کژرفتاری رابطه سهمی درجه دو دارد یعنی :

 

الف ) اگر انتظارات اجتماعی افراد موجه و معقول باشد احتمال کژرفتاری کاهش می یابد .

 

ب ) اگر انتظارات اجتماعی از افراد بالا باشد احتمال کژرفتاری افزایش می یابد .

 

ج ) اگر انتظارات اجتماعی از افراد پایین باشد احتمال کژرفتاری افزایش می یابد .

 

قضیه چهارم : معنی سیبرنتیکی روی رفتار دارد یعنی رفتار را تعیین می کند ، آنومی معنایی می تواند احتمال کژرفتاری را افزایش دهد ( همان منبع ، ۱۳۸۱ : ۹۳ و ۹۴ ) .

 

جمع بندی مطالب جامعه شناختی

 

– نظریه فشار

 

نظریه های فشار یک نوع دیگر از نظریه های جامعه شناختی هستند و معتقد هستند که انحراف برای این پیش می آید که جامعه دستیابی به برخی هدفها را تشویق می کنند ؛ ولی وسایل ضروری برای رسیدن به این هدفها را در اختیار همه اعضای جامعه قرار نمی دهد . به عبارت دیگر نظریه پردازان فشار مدعی هستند جرم تابعی از تضاد بین اهداف و ابزارهایی است که مردم می توانند به شیوه مشروع برای رسیدن به آن اهداف از آنها استفاده کنند . بر اساس این نظریه احساس ناکامی ، از خود بیگانگی و فقدان حمایت مثبت خانواده احتمال ارتکاب جرم فرد را افزایش می دهد و یک امر مطلوب برای انتقام ، کینه توزی و گسست قید و بندهای اجتماعی را بوجود می آورد که این احساس را به شکل رفتارهایی از قبیل خشونت نشان می دهد . دورکیم از جمله نظریه پردازان قرن نوزدهم است که به تبیین کژرفتاری از دیدگاه جامعه شناختی پرداخت . او از پیشگامان نظریه فشار است که نظریه آنومی ( بی هنجاری ) را برای تبیین جرم و کجروی مطرح نمود.  او معتقد است که در شرایط اجتماعی استوار و پایدار ، آرزوهای انسان از طریق هنجارها تنظیم و محدود می شود و با از هم پاشیدگی هنجارها ( و لذا از بین رفتن کنترل آرزوها ) یک وضعیت آرزوهای بی حد و حصر یا آنومی بوجود می آید . از آنجا که این آرزوهای بی حد و حصر ، نمی توانند ارضا شوند ، در نتیجه یک وضعیت نارضایتی اجتماعی دائمی پدید    می آید . سپس این نارضایتی در جریان اقدامات اجتماعی منفی نظیر خودکشی ، تبهکاری ، طلاق ، خشونت و … ظاهر می گردد . دورکیم بر این باور است همانطور که جامعه به سمت ارگانیک شدن پیش می رود ، هنجارهای اجتماعی مستقر تضعیف می شوند و قدرت تنظیم کنندگی خود را از دست می دهند ، و جامعه دچار شکل خاصی از نابسامانی و آشفتگی ارزشی می شود که دورکیم آنرا آنومی می نامد . آنومی زمینه ساز انواع مختلف ناهنجاری های اجتماعی است. ( ستوده ، ۱۳۸۵ : ۱۲۸ ).

 

رابرت مرتن نیز در کنار سایر نظریه پردازان فشار معتقد است که انحراف ( کژرفتاری ) برای این پیش می آید که جامعه دستیابی به برخی هدفها را تشویق می کند ولی وسایل ضروری برای رسیدن به این هدفها را در اختیار همه اعضای جامعه قرار نمی دهد . در نتیجه ، برخی افراد یا باید هدفهای خاصی را برای خود برگزینند و یا برای رسیدن به هدفهایی که فرهنگ جامعه شان تجویز کرده ، باید وسایل نامشروعی را بکار ببرند .

 

 

به عبارت دیگر مرتن آنومی یا بی هنجاری را به فشاری اطلاق می کند که وقتی هنجارهای پذیرفته شده با واقعیت اجتماعی در ستیزند ، برای افراد وارد می آید . در واقع این نظریه ، انحراف را به عنوان نتیجه فشارهای ساختاری می داند که مردم را تحت فشار قرار می دهد ، تبیین می کند.( همان منبع،۱۳۸۵ : ۱۲۹ ).

 

آلبرت کوهن در نظریه خود به عنوان ناکامی منزلتی ، کجروی را به پایگاه اجتماعی و طبقات اجتماعی منسوب می کند و منشأ این رفتارها را عدم دسترسی به هدف مورد قبول جامعه می داند . او کجروی را اعتراض ناشی از یأس و نومیدی ، ناکامی و حرمان طبقه محروم جامعه ذکر کرده که به شکل ویرانگری ، تخریب و خشونت نمایان می شود . کوهن معتقد است در بسیاری موارد ارتکاب جرایم گوناگون به خاطر یک هدف سودمند گرایانه انجام نمی گیرد . بلکه هدف از ارتکاب جرم سرگرمی و لذت جویی می باشد . و از سوی دیگر کوهن مفهوم ناکامی منزلتی را به علت فشاری در نظر می گیرد که نظام اجتماعی به فرد وارد می سازد و او را به سوی بزهکاری سوق می دهد ( کوهن ، ۱۹۷۱ : ۴۹ و ۵۰ ) .

 

بنابراین با توجه به نظریه فشار می توان گفت که پایگاه اجتماعی – اقتصادی پایین والدین و ناکامی در ارتکاب خشونت جوانان و دیگر رفتارهای خطرناک تأثیر عمده ای دارد . بر اساس تئوری محرومیت نسبی احساس بی عدالتی اجتماعی مستقیماً با نابرابری درآمد رابطه دارد و این احساس در جوامعی بیشتر است که در آن فقرا و ثروتمندان در آن در کنار هم زندگی می کنند ، و جوانان محله های فقیر نشین هنگامی که خودشان را با افراد ثروتمند و کسانی که در ناز و نعمت هستند مقایسه می کنند احساس ناکامی و بی عدالتی کرده و در نتیجه آنها هم سعی می کنند تا به ثروت و رفاه دست یابند . حتی اگر از طریق روش های غیر قانونی باشد و این شرایط میزان جرم و خشونت را در میان این افراد افزایش می دهد . تأثیر نابرابری ممکن است زمانی به حداکثر خود برسد که افراد فقیر باور داشته باشند توانایی اندکی برای رقابت در جامعه داشته یا جایی که تعادل قدرت اقتصادی و اجتماعی بیشتری به نفع ثروتمندان تغییر می یابد . تحت این شرایط فقر نسبی احتمال انتخاب فعالیتها و اعمال غیر قانونی را افزایش می دهد . چنین احساسی در افراد باعث افزایش میزان جرم و خشونت می شود . مارکووتیز محرومیتها و کمبودهای اقتصادی منجر به یک حساسیت یا نگرانی از موفقیت بویژه در میان همالان و هم محلی ها می گردد و این کمبود برای دستیابی به کالاهای مادی تأکید دارد و چون فرد نمی تواند به شیوه قانونی به این کالا دست یابد از خشونت به عنوان شیوه ای برای دستیابی به کالای مادی استفاده می کند . بسیاری از نظریه پردازان نظریه خرده فرهنگ ، بر تمایز هنجارها و ارزشهایی تأکید دارند که گروه های متفاوت بدان پایبندند و مدعی می شوند که علت تحقق جرم ، نوعی تعارض میان هنجارهاست . ( سلیمی و داوری ، ۱۳۸۶ : ۳۴۴ ) .

 

ولتر میلر ، فعالیت نوجوانان بزهکار در طبقات فرودست را کوششی قلمداد می کند در جهت دستیابی به اهدافی که فرهنگ این طبقات آن را ارزشمند به حساب می آورد ( همان منبع ، ۱۳۸۶ : ۳۴۹ ) .

 

ولفگانگ و فراکوتی از نظریه پردازان تئوری خرده فرهنگ خشونت ، خشونت را نتیجه طرفداری از مجموعه ارزشهایی است که به کار گیری خشونت و پرخاشگری را تشویق و حمایت می کنند . این ارزشها مخالف ارزشهای مسلط جامعه هستند . رید یکی دیگر از نظریه پردازان خرده فرهنگ خشونت است و می گوید که بعضی وقتها افراد مرتکب خشونت می شوند زیرا آنها می خواهند چنین باشند ، و چیزی آنها را متوقف نمی کند ، اما بعضی وقتها افراد مرتکب خشونت می شوند حتی اگر نخواهند ؛ زیرا مجازات خواهند شد اگر دست به خشونت نزنند .

 

 

 

 

 

 

 

– نظریه بی سازمانی اجتماعی

 

نظریه بی سازمانی اجتماعی جرم و خشونت را ناشی از بی سازمانی محلات می داند . بر طبق این نظریه پایین بودن کنترل اجتماعی غیر رسمی در محلات ، کاهش همبستگی اجتماعی ، ناهمگونی جمعیت ، پایین بودن پایگاه اقتصادی – اجتماعی افراد محله موجب افزایش جرم و خشونت می شود .(ممتاز، ۱۳۸۵: ۸۶ ) .

 

دیدگاه اکولوژی ( بوم شناسی ) به توزیع پدیده های و رابطه آنها با محیط می پردازد و جرم را تابعی از تغییرات اجتماعی می داند که جدایی از تغییرات محیطی به وقوع می پیوندد ، و از سوی دیگر معتقد است که عوامل محیطی و اجتماعی از قبیل محیط های خانوادگی ، گروه همسالان ، هنجارهای اجتماعی ، ویژگیهای جمعیتی و عوامل فردی در خشونت افراد مؤثر است .

 

– نظریه تضاد

 

نظریه پردازان تضاد اجتماعی ، تبیین جرم را در درون بافتهای اقتصادی و اجتماعی با بیان ارتباطی پی می گیرند و معتقدند که تضاد میان طبقات اجتماعی علت اصلی جرم و کجروی در درون جامعه است . بر اساس این دیدگاه تضاد اجتماعی خود ناشی از نابرابری و بی عدالتی اجتماعی است که در آن مردم به دو دسته فقیر و ثروتمند تقسیم می شوند . مارکس معتقد است که بدتر شدن وضعیت کارگران و فاصله طبقاتی بین فقرا و ثروتمندان علت اصلی تضادهای اجتماعی است و در واقع کجروی را واکنشی به شرایط نامساعد طبقه فقرا و احساس بی عدالتی اجتماعی آنها می داند(محسنی تبریزی، ۱۳۷۳ : ۲۸ ) .

 

فردریک انگلس از جمله نظریه پردازان تضاد است او جرم و خشونت را ناشی از ساخت روابط تولید در نظام سرمایه داری قلمداد می کند و شرایط اقتصادی ، بویژه فقر مادی را از علل اصلی جرم و خشونت می شمرد . او در عین حال تصویر خود درباره جرم و کجروی را در قابل نوعی پیامد اخلاق زدایی اجتماعی یا افول انسانیت در افراد و نوعی بازتاب انحطاط در جامعه می داند. ( ممتاز ، ۱۳۸۵ : ۳۲ ) .

 

ویلهلم بنگر از دیگر متفکران تضاد است او بزهکاری را دارای نوعی منشأ  اجتماعی می داند ؛ او نظام سرمایه داری را عامل اصلی شکل گیری جرم معرفی می کند و بر آن است که این نظام ابتدا با بوجود آوردن سیه روزی و بدبختی ، شرایط چنین اندیشه یا را بوجود می آورند و سپس با ارزش بخشیدن به مفاهیمی مانند خودخواهی ، سود اندوزی و خود پرستی و ایجاد حرص و آز در میان قشرهای جامعه ، در عمل ارتکاب جرم و خشونت را تشویق می کنند ( سلیمی و داوری ، ۱۳۸۶ : ۳۵۷ ) .

 

نظریه یادگیری اجتماعی

 

نظریات یادگیری اجتماعی ، کجروی را پدیده ای می دانند که اشخاص آن را در خلال شیوه های متفاوت یادگیری فرا می گیرند . یادگیری عبارتست از اخذ بازتابها‌ ، عادات ، طرز رفتار و … از دیگران که به کمک چهار نحوه عمل « تکرار » ، « تقلید » ، « تشویق و تنبیه » و « آزمایش و خطا » در ارگانیسم روانی شخص جا می گیرد و به رفتارها شکل می دهند . آنها معتقدند که جرم همانند دیگر رفتارها در اثر یادگیری هنجارها ، ارزشها و رفتارهای مرتبط با فعالیت مجرمانه آموخته می شود . یکی از قویترین نقاط نظریه یادگیری این است که بر یگانگی افراد تأکید دارد و اعتقاد دارد که افراد متفاوت ممکن است به دلایل متفاوت مرتکب جرم یا بزهکاری مشابه شوند . به این دلیل می باشد که انگیزه ها و انتظارات هر کس را بر اساس تجربیات آموخته شد مختص به خود می باشد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:02:00 ب.ظ ]




« رابرت . کی . مرتن » یکی از آغاز گران جامعه شناسی مشکلات اجتماعی است . مرتن در مقاله معروفش تحت عنوان « ساخت اجتماعی آنومی » مفهوم آنومی « دورکیم » را تعدیل نمود و آن را در معنای خردتری از نظریه دورکیم در نظر گرفت . به عبارت دیگر دیدگاه مرتن بیش از آنکه جامعه شناسی کلان باشد ، جامعه شناسی خرد است ، حال آنکه دیدگاه دورکیم ، جامعه شناسی کلان     می باشد . در عین حال مرتن خود تأکید دارد که مفهوم آنومی را از مفهوم « نظم اخلاقی » در دیدگاه دورکیم وام گرفته و آنرا در خصوص وضعیتهایی به کار برده است که در آن ، ساختار اجتماعی ، آرزوهای متعارفی را بر می انگیزاند و در همان حال شیوه های دستیابی بدان را محدود می سازد به نظر مرتن دو عنصر مهم در ساختار اجتماعی عبارتند از :

 

۱- اهداف مقبول اجتماعی .

 

۲- وسایل مقبول اجتماعی یعنی شیوه های دستیابی به این اهداف که جامعه در اختیار فرد قرار می دهد .

 

دیدگاه اکولوژی ( بوم شناسی )

 

این دیدگاه در اواسط قرن بیستم توسط لوئیز ورث ، رابرت پارک و ارنست برگس مطرح گردید . دیدگاه اکولوژی به توزیع پدیده ها و رابطه آنها با محیط می پردازد و جرم را تابعی از تغییرات اجتماعی می داند که جدایی از تغییرات محیطی به وقوع می پیوندد . برگس و همکارانش تلاش کردند رابطه بین جرم و اکولوژی را در شیکاگو تبیین کنند . آنها شهر را به عنوان یک موجود زنده در نظر می دیدند که رشد می کند و کل ارگانیکی را تشکیل می دهد و حوزه های متعدد شهر را به عنوان اندامهایی در نظر گرفتند که برای کارهای مختلفی به خدمت گرفته می شوند .

 

پایان نامه

 

تئوری محرومیت نسبی

 

مفاهیم تئوری آنومی را با مدلهای بی سازمانی اجتماعی ترکیب کرده اند بر اساس نظریه بلاو افراد طبقه پایین ممکن است هم احساس محرومیت نسبی کنند و هم این احساس را تشدید کنند وقتی که آنها شیوه زندگیشان را به آنهایی که در ناز و نعمت و رفاه هستند مقایسه می کنند . افرادی که به دلیل طبقه اقتصادی یا نژادی شان احساس محرومیت کنند . سر انجام احساس بی عدالتی و نارضایتی را گسترش می دهند . رفاه و خوشبختی اندک طبقات پایین شروع به تخریب جامعه ای می کند که نابرابری اجتماع را پرورش داده و شانس افراد را برای ترقی و پیشرفت با بهره گرفتن از ابزارها و شیوه های مشروع مسدود کرده است . ناکامی مداوم و زیاد که منتج از این احساس نابرابری است ، پرخاشگری و دشمنی سرکوب شده را به وجود می آورد که در نهایت به خشونت و جرم منجر    می شود . تأثیر نابرابری ممکن است زمانی به حداکثر خود برسد که افراد فقیر باور داشته باشند توانایی اندکی برای رقابت در جامعه داشته یا جایی که تعادل قدرت اقتصادی و اجتماعی بیشتر به نفع ثروتمندان تغییر می یابد . تحت این شرایط فقر نسبی احتمال انتخاب فعالیتها و اعمال غیر قانونی را افزایش می دهد . براساس دیدگاه محرومیت نسبی احساس بی عدالتی اجتماعی مستقیماً با نابرابری درآمد رابطه دارد و این احساس در جوامعی بیشتر است که در آن فقیر و ثروتمند در کنار هم زندگی می کنند . نوجوانان محله های فقیر نشین هنگامی که محله شان را با محلات مرفه و ثروتمند نشین همان شهر مقایسه می کنند احساس ناکامی و بی عدالتی کرده و در نتیجه آنها هم سعی می کنند تا به این امکانات اقتصادی ارزشمند دست یابند . حتی اگر از طریق روش های غیر قانونی باشد ، این شرایط خود میزان جرم و خشونت را در این محلات افزایش می دهد .

 

نظریه رده سنی سامپسون و لوپ

 

مهمترین عوامل در بستر خانواده که بزهکاری را تحت تأثیر قرار می دهند از انضباط نابسامان و سخت گیری های اعمال شده از سوی پدر و مادر ، طرد پدر ، طرد عاطفی کودک از سوی پدر و مادر خود این عوامل را ویژگیهای ساختاری همانند یک خانواده پر جمعیت ، پایگاه اقتصادی – اجتماعی پایین والدین ، جابجایی زیاد خانواده ، مجرمیت والدین و فروپاشی خانواده را تحت تأثیر قرار می دهند . تأثیر این عوامل ساختاری بزهکاری غیر مستقیم است . بقیه نظریه سامپسون و لوپ به پایداری و دگرگونی در روند زندگی مربوط است . آنها تلاش می کنند به این پارادوکس آشکار معنا بخشند که رفتار جامعه ستیزان دوران بچگی و بزهکاری اطفال و نوجوانان بهترین پیش بینی کننده رفتار مجرمانه دوران بزرگسالی است . با این وجود بیشتر بزهکاران در بزرگسالی مجرم نمی شوند . آنها بیان می کنند که بزهکاری دوران بچگی احتمال پیوند خوردن اجتماعی دوران بزرگسالی را کاهش می دهد که آن هم به نوبه خود احتمال رفتار مجرمانه دوران بزرگسالی را فزونی می بخشد.

 

دیدگاه تضاد

 

نظریه پردازان اجتماعی ، تبیین جرم را در درون بافتهای اقتصادی بافتهای اقتصادی و اجتماعی و با بیان ارتباطی پی می گیرند ، که میان طبقات اجتماعی ، کجروی و فرآیند کنترل اجتماعی وجود دارد . تبیینهای تضاد فرض می کنند که در درون جامعه وفاقی کامل و واقعی درباره ارزشها وجود ندارد ؛ و جامعه مرکب از گروه های ستیزه گر و برخوردار از ارزشها و منافع متفاوت است که در بخش عمده ای از این آرا و نظرات ، در قالب طبقات اجتماعی جلوه گر می شوند . و این وضعیت باعث شده تا نظریه پردازان ، جرم را پیامد تضاد طبقاتی تلقی کنند .

 

تئوری خرده فرهنگ خشونت

 

یکی از مهمترین تبیین های تئوریک در مطالعه خشونت های بین شخصی جوانان و بزرگسالان ، تئوری خرده فرهنگی خشونت ولفگانگ و فراکوتی است . بر اساس نظریه خرده فرهنگ خشونت بعضی گروه ها نسبت به دیگران بیشتر مرتکب خشونت می شوند ؛ زیرا آنها مجموعه متمایزی از ارزشهایی دارند که خشونت را تأیید نموده یا با آن مدارا می شود . این ارزشها برای تبیین میزان بالای خشونت در میان اقلیتها و مردان و زنان طبقات پایین جامعه و غیر به کار گرفته می شود . فیلسون و همکارانش معتقدند که تئوری خرده فرهنگ برای واحدهای اجتماعی در ابعاد متوسط از قبیل مدرسه و محله ها ، نیز قابل کار برد است . یعنی میزان خشونت از محله ای به محله دیگر متفاوت است . تبیین های خرده فرهنگ خشونت به صورت ضمنی یا آشکار بر تأثیرات اجتماعی شدن تأکید دارند .

 

 

نظریه فشار ساختاری 

 

این نظریه رفتارهای انحرافی را نتیجه فشارهای اجتماع می داند . تعبیر ساده آن وجود فراوان فقر در یک ساختار اجتماعی ، فشارهایی را برای بروز انواع خاصی از کژرفتاری ها فراهم می سازد .

 

برخی از جامعه شناسان ، تمام مشکلات و کجرویها را از ساخت جامعه می دانند . مرتون معتقد است که ساخت اجتماعی در مرحله های خاصی ، شرایطی را فراهم می کند که شکستن قواعد حقوقی پاسخی نرمال محسوب می شود . او چنین وضعیتی را بی هنجاری ( بی هنجاری ؛ به وضعیتی آشفته ای در جامعه گفته می شود که هنجارهای از بین رفته یا در تضاد قرار گرفته باشد ) می خواند و می گوید : انحراف برای این پیش می آید که جامعه دستیابی به برخی هدفها را تشویق می کند ؛ ولی وسایل ضروری برای رسیدن به این هدفها را در اختیار همۀ اعضای جامعه قرار نمی دهد در نتیجه ، برخی افراد یا باید هدفهای خاصی را برای خود برگزینند و یا برای رسیدن به هدفهایی که فرهنگ جامعه شان تجویز کرده ، وسایل نامشروعی را به کار ببرند . تئوری فشار مدعی است ، جرم تابعی از تضاد بین اهداف مردم و ابزارهایی است که آنها می توانند به شیوه ای مشروع برای رسیدن به آن اهداف از آنها استفاده کنند نظریه پردازن فشار استدلال می کنند که اگر چه اهداف اقتصادی و اجتماعی برای مردم در همه قشرهای جامعه مشترک هستند ، ولی توانایی دستیابی به این اهداف به طبقه افراد وابسته است . بیشتر مردم خواهان ثروت ، داشتن همسر ، قدرت احترام و دیگر وسایل راحتی زندگی هستند . اعضای طبقه پایین قادر نیستند این نمادهای موفقیت را از طریق ابزارهای قراردادی و مشروع به دست آورند . در نتیجه آنها احساس خشم ، ناکامی و ناخشنودی می کنند . افراد طبقه پایین  می توانند این شرایط را بپذیرند و به عنوان یک فرد مسئولیت پذیر زندگی کنند یا می توانند شیوه های دیگری برای موفقیت بر گزینند که این شیوه ه شامل سرقت ، خشونت یا استعمال مواد مخدر است . بر اساس این نظریه احساس ناکامی ، از خود بیگانگی ، فقدان حمایت مثبت خانواده احتمال ارتکاب جرم فرد را افزایش می دهد و یک امر مطلوب برای انتقام ، کینه توزی و گسست قید و بندهای اجتماعی را به وجود می آورد که این احساسات را به شکل رفتارهایی از قبیل خشونت نشان می دهد . اگر ناکامی و فشار متوجه درون فرد گردد تلاش برای خود کشی افزایش می یابد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:02:00 ب.ظ ]




بر اساس نظریه الیوت و همکارانش ، نوجوانانی که در حوزه های سازمان یافته اجتماعی زندگی می کنند – و در خانه به صورت ناقص جامعه پذیر شده اند – خطر زیادی برای فشار بعداً به ضعیف شدن دلبستگی فرد به هنجارها ، فعالیتها و گروه های قراردادی منجر می شود . – و پیوند قراردادی ضعیف و میزان بالای فشار اجتماعی موجب می شود تا بعضی از جوانان ارزشهای قراردادی جامعه را طرد کنند و نپذیرند – و در جستجوی پیوند با گروه های هم سال منحرف بر می آیند . این گروه های بزهکار ضد اجتماعی ، فرد را برای انجام جرم و خشونت تشویق و تقویت کرده و مدلهای نقشی برای رفتارهای ضد اجتماعی را فراهم  می کنند . دلبستگی به این گروه های بزهکار و ضد اجتماعی هنگامی که با پیوندهای ضعیف با هنجارها و گروه های قراردادی ترکیب شود و به افزایش رفتارهای بزهکارانه و خشونت آمیز و مصرف زیاد مواد مخدر منجر می شود .

 

 

جمع بندی دیدگاه های روانشناختی

 

بسیاری از اندیشمندان که در زمینه خشونت و جرم کار کرده اند ، روانشناسان می باشند . این افراد بر نقش عوامل روانی و خلق و خوی افراد تأکید دارند و برخلاف دسته قبل معتقدند که رفتار های نابهنجار فرد را باید توسط عوامل روان و مشکلات درونی فرد جستجو کرد نه مشکلات زیستی و وراثتی . روانشناسان به نقش و تأثیر غریزه ، محرومیت و بی نظمی های روانی در زمینه خشونت و جرم اشاره می کنند .

 

جمع بندی مطالب نظریه های یادگیری

 

یکی از مهمترین دیدگاه های اجتماعی عمده در تبیین خشونت نظریه های یادگیری اجتماعی می باشند . بر اساس این دیدگاه خشونت همانند دیگر رفتارهای افراد در اثر همنشینی با افراد جامعه آموخته می شود . آنها در این باره به نقش خانواده و همالان در ارتکاب خشونت اشاره می کنند . از جمله نظریه پردازان یادگیری اجتماعی که از مهمترین آنها نیز به شمار می رود می توان به آلبرت باندورا اشاره کرد . او مدعی است که غالب رفتارهای انسان از طریق مشاهده در خلال فرایند الگوسازی فرا گرفته می شوند . الگوهایی که از طریق تجربه مستقیم و تقلید رفتارهایی که مشاهده کرده یا دیده اند یاد می گیرند . ادوین اچ ساترلند نیز در کنار سایر نظریه پردازان یادگیری معتقد است که رفتار انحرافی از طریق داشتن روابط اجتماعی با انواع خاص از مردم آموخته می شود ، به عبارت دیگر مردم همانطور که در مصاحبت و معاشرت با افرادی که به هنجارها احترام می گذارند ، به رعایت هنجارها ترغیب و متمایل می شوند ، در هم صحبتی و همنشینی با افراد منحرف و کجرو به سمت رفتارهای انحرافی سوق می یابند . آلبرت باندورا اعتقاد دارد هر نوع رفتاری بوسیله مشاهده رفتار دیگران آموخته می شود . یا اینکه فرد به عنوان الگو انتخاب می شود یا چند بستگی به عوامل مختلفی از جمله موقعیت او دارد .

 

 

جمع بندی دیدگاه زیست شناسی

 

خشونت و جرم به عنوان یک پدیده و مسئله اجتماعی مورد توجه اندیشمندانی همچون لومبروزو و شلدون قرار گرفته است ، آنها به نقش عوامل زیستی و وراثتی اشاره کرده اند و در واقع معتقدند که خشونت و جرم افراد را می توان توسط خصوصیات بیولوژیکی فرد تبیین کرد .

 

 

 

بنابراین با توجه به نظریه های و تحقیقات گوناگون صورت گرفته می توان مدل نظری تحقیق را به صورت زیر نشان داد .

 

منابع فرضیه ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرضیه ها نظریه ها
تضاد والدین ، قربانی خشونت شدن نظریه یادگیری اجتماعی باندورا و ساترلند
پایگاه اقتصادی – اجتماعی والدین بی سازمانی اجتماعی ، نظریه اکولوژی ، محرومیت نسبی ، رده سنی سامپسون و لوپ
احساس بی عدالتی اجتماعی نظریه تضاد ، نظریه خرده فرهنگ خشونت
میزان جرم در محله نظریه بی سازمانی اجتماعی
ناکامی نظریه فشار و محرومیت نسبی
داشتن همالان بزهکار نظریه یادگیری اجتماعی باندورا و ساترلند و نظریه الیوت
شاهد خشونت بودن نظریه یادگیری اجتماعی باندورا و ساترلند و نظریه اکولوژی

 

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:02:00 ب.ظ ]