این مدل آموزشی بیشتر به مشارکت فرد آموزش گیرنده در محیط های واقعی چند فرهنگی مربوط می شود. توماس و اینکسون(۲۰۰۵: ۱۰-۹)، در مقاله خود با عنوان"هوش فرهنگی برای یک محل کار جهانی ” نشان می دهند که هر چند تجارب بلند مدت در کشورهای خارجی بهترین فرصت برای تحصیل و تقویت هوش فرهنگی است، اما شیوه های دیگری نیز برای اثر گذاشتن بر این متغیر وجود دارند. آنها روش های خود را به عنوان قواعد مشارکت می نامند. از نظر آنان این ها قواعدی هستند که مدیران باید همواره آنها را به هنگام کار با افرادی از زمینه های فرهنگی متفاوت به خاطر داشته باشند.

بهره گیری از این الگو ضرورتا یک محیط چند فرهنگی واقعی را طلب می کند که فرد در آن قرار گرفته است. و به نحوی آگاهانه به دنبال هوش فرهنگی خود است. به عبارت دیگر کلاس آموزشی که در این الگو مورد توجه ارائه دهندگان آن است، کلاسی است که محیط آن یک محیط کاری چند فرهنگی با توجه به نوع تخصص فرد آموزش گیرنده است. در چنین محیطی فرد آموزش گیرنده باید به موارد زیر بپردازد:

    1. دانش خود را درباره فرهنگ و زمینه فرهنگی خود افزایش دهد. همچنین به آنها بیاندیشد و مشخص کند که وی دارای کدام تعصب های فکری یا رفتاری است. و چه ویژگی های منحصر به فردی را در مقایسه با دیگران که در محیط چند فرهنگی قرار گرفته داراست. وی باید به گونه ای آگاهانه و با مرور رفتارهای روزمره اش تلاش کند تا مشخص نماید که چگونه زمینه فرهنگی اش به گونه ای ناخود آگاه در رفتارها و ادراکاتش منعکس شده است.
    2. لازم است که آموزش گیرنده متوجه نشانه های رفتاری و تفسیرهای ممکن باشد. همچنین باید مشخص کند که چنین نشانه های رفتاری دارای کدامین اثرات احتمالی بر رفتار دیگران است.
    3. تلاش کند تا رفتارهای خود را به شیوه ای که برای آموزش گیرنده سهل تر، است برای موقعیت های جدیدی که در آن قرار می گیرد، اصلاح و سازگار کند.

دانلود مقاله و پایان نامه

  1. دقت کند افرادی که با وی در تعامل هستند چگونه به سازگاری رفتاری وی پاسخ می دهند.
  2. علاوه بر استفاده از روش های سازگاری اندیشیده و برنامه ریزی شده، روش های سازگاری فی البداهه را نیز آزمایش کند و گزارشی از نتایج آن تهیه نماید.
  3. رفتارهای جدیدی را که اثر بخش بوده اند، تکرار نماید. به نحوی که به صورت خودکار در آیند.

دو الگوی مورد بررسی قابلیت ترکیب با یکدیگر را دارند. در حالی که الگوی ارلی و ماساکوفسکی عمدتا بر محیط آموزشی نظیر محیط های دانشگاهی تمرکز دارد. الگوی توماس و اینکسون یک محیط کاری واقعی و چند فرهنگی را به عنوان محیط آموزشی خود برمی گزیند. الگوی اول می تواند با سرعت کمتر، اثرات عمیق تری را بر رفتارهای واقعی آموزش گیرندگان بگذارد. در هر حال چنین به نظر می رسد که بهره گیری از الگویی که از نقاط قوت این دو الگو(سرعت آموزش و اثر رفتاری ) ترکیب یافته باشد، امکان پذیر است.

۲-۱۱-۳ الگوی حلقه های سه گانه باووک[۱] و همکاران

باووک و همکاران(۲۰۰۸) با برجسته کردن مفهوم حساسیت بین فرهنگی و طرح اهمیت و ضرورت آن برای رسیدن به روابط بین فرهنگی اثربخش، الگوی خود را برای توسعه این حساسیت فرهنگی به نام” الگوی یادگیری فرهنگی حلقه های سه گانه [۲] ” نام نهادند و همچنین داشتن حساسیت بین فرهنگی را متغیر ضروری برای علاقمندی به فرهنگ های سایرین، و توجه به تفاوت های بین فرهنگی و پس از آن تمایل به اصلاح رفتاری عنوان شد. ارلی و انگ(۲۰۰۳) در اثر خود با نام “هوش فرهنگی: تعاملات فردی در بین فرهنگ ها ” فردی را دارای هوش فرهنگی بالا می دانند که بتواند به شیوه مؤثری در یک زمینه فرهنگی نوین و متفاوت با زمینه فرهنگی رشد یافته در آن خود را سازگار کند، بدون آنکه هویت فرهنگی خود را کنار بگذارد( به نقل از قاسمی، وحیدا،یزد خواستی ،۲:۱۳۸۹).

[۱] Bhawuk

[۲] Triple-Loop Cultural Learning Model

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...