جامعه­پذیری فرایندی است که افراد نگرش­ها، ارزشها و رفتارهای مناسبی را به عنوان عضوی از یک فرهنگ، درونی می­ کنند در این ارتباط می­توان نقشهای جنسیت را به عنوان رفتارهای مورد انتظار، نگرش­ها، وظایف که یک جامعه به هر جنس نسبت می­ دهند، تعریف کرد. این رهیافت به دیدگاه تعامل­گرایی نمادی نزدیک می­باشد(شافر و همکاران، ۱۹۹۲: ۹۸)، اجتماعی شدن نقش­های جنسیتی که خود نوعی از اجتماعی­شدن است بدین معناست که چگونه دختران و پسران امتیازها و رفتارهای مناسب از نظر جنسیتی را برای ایفای نقش می­گذراند، فرا می­گیرد (ویتاکر،۱۹۹۹: ۳۳).  به لحاظ بیولوژیکی بین جنسها تفاوت وجود دارد. این تفاوت بیولوژیکی منجر به رشد هویت جنسیتی(خودپنداری یک فرد از مذکر و مونث بودن می­شود، هویت جنسی یکی از اولین معانی است، در بسیاری از جوامع تمایزات اجتماعی  بین جنسیت­ها حاصل تفاوت بیولوژیکی است، هویت جنسی پایه احساس فرد از مذکر یا مونث بودن است در حالیکه نقش­های جنسی، در ارتباط با جامعه­پذیری در درون هنجارها با توجه به مردانگی و زنانگی است (شافر و همکاران،۱۹۹۲: ۹۸)، تربیت و اجتماعی شدن هر یک از اعضای خانواده تأثیر عمیقی بر جایگاه فرد در خانواده و حتی نحوه برخورد اجتماع با فرد را در پی دارد، در عین حال انتظار می­رود که بر جایگاه آنها نیز تأثیر داشته باشد، ایدئولوژی جنسیت با توسعه اجتماعی و اقتصادی جامعه در حال تغییر است و با تحصیل و اشتغال زنان به سمت برابری حرکت می­ کند(تری یاندیس، ۱۳۷۸: ۹۷). بخشی از قدرت تصمیم ­گیری در خانواده به کارکرد نقش­های سنتی جنس مذکر و مونث بر می­گردد، به اعتقاد ریتزر در چنین جامعه­ای از زنان انتظار می­رود که نسبت به مردان نقش مطیع را بازی کنند و زنان تا حدی نقش جنسیتی سنتی مطیع بودن را می­پذیرند، این امر علاوه بر حیطه خانواده حتی در قلمرو کار و شغل نیز وجود دارد.

 

 

تحقیقاتی که در گروه­های کاری انجام شده، نشان می­دهد که مردان به همان نسبت از نفوذ بیشتری نسبت به زنان برخوردارند، به طور مستقل جامعه­پذیری می­شوند؛ در مقابل زنان اعتماد به نفس کمتری دارند، در این مورد زنان احساس وابستگی و انفعال بیشتری در حضور مردان می­ کنند(پو و دیگران، ۱۹۸۳، به نقل از صبوری). تصورات و رفتارهای جنسی را متأثر از نوع جامعه­پذیری است، به دنبال این نوع جامعه­پذیری زنان دارای تصویری منفعل و مردان دارای تصویری فعال ترسیم شده ­اند، با این وجود ­بیشتر فراگرد آموزش طی فراگیری نقش رخ می­دهد، اعضا در هر جامعه­ای در قالب نظامی از موقعیت­ها و جایگاه­های اجتماعی و همچنین بر اساس جنس، سن، ثروت، شغل طبقه ­بندی می­شوند، با این حال هر یک از جایگاه­ها، نقش­هایی را اقتضا می­ کنند که یک رشته چشم­داشت­ها را به همراه­دار، خلاصه کردن نقش­ها بر مبنای جنسیت این واقعیت را نشان می­دهد که جایگاه فرد را نه در بین گروه­های اجتماعی و حتی فردی بلکه در داخل خانواده آشکار می­ کند و حقوق و مسئولیت­ها و شأن افراد را به همراه دارد. این جامعه­پذیری هر دو جنس را از دستیابی به برابری امکانات در هر زمینه­ای به خصوص زمینه آموزش و پرورش محروم می­سازد زیرا که هر دو جنس را در انتخاب رشته بر اساس گرایش­ها و استعدادهایشان باز می­دارد.

 

 

 

۲-۵-۱۰٫ نظریه نیازهای سرمایه داری

 

میشل بارت [۱]در تحلیلی مارکسیستی- فمینیستی از تقسیم‌کار جنسیتی در خانه، بر ایدئولوژی خانواده‌گرایی و تأثیر نظام سرمایه‌داری بر تقویت و رواج آن تأکید کرده است. به گفته وی، بر حسب این ایدئولوژی، خانواده هسته‌ای به طور طبیعی بنیان می‌گیرد، جهان‌شمول است و تقسیم‌کاری طبیعی را مشخص می‌سازد؛ تقسیم‌کاری که مرد را تأمین‌کننده امکانات اقتصادی و زن را تیماردار و تأمین‌کننده کار بی مزد خانگی می‌داند. البته این نوع نظام خانوادگی جنبه گریزناپذیری از نظام سرمایه‌داری نبود اما از درون روندی تاریخی پدیدار گشت که طی آن، ایدئولوژی مزبور به روابط تولیدی سرمایه‌داری راه یافت. این ایدئولوژی تا اندازه‌ای از دیدگاه‌های پیش از سرمایه‌داری درباره جایگاه زن ناشی شده بود اما علت گسترش آن تناسب بیش‌تر با اوضاع و شرایط سرمایه‌داری بود. نظام خانواده یا خانوار در میانه قرن نوزدهم و در نتیجه پیوند اتحادیه‌های صنفی کارگری و سرمایه داران تثبیت شد زیرا هر دو گروه معتقد بودند که زنان را باید از نیروی کار کنار گذاشت (ابوت و والاس،۱۳۸۰: ۲۹۱-۲۹۲). به باور مارکسیست فمینیست‌های جدید، خانواده هسته‌ای از سه طریق تولید و بازتولید نیروی کار، تأمین مکانی برای نگه‌داری ارتش ذخیره کار و تسهیل مصرف مقادیر گسترده‌ای از کالاهای مصرفی به سرمایه‌داری خدمت می‌کند (کنیوتیلا،۱۹۹۶: ۲۷۱). همان‌گونه که خود بارت اعتراف نموده، ارتباط کارکردی خانواده با ساختار‌های سرمایه‌دارانه، ارتباطی علی و معلولی نیست تا در نتیجه، خانواده را فرآورده نظام سرمایه‌داری بدانیم. خانواده به عنوان واحد اصلی جامعه در هر نظام بدیل دیگری که به جای سرمایه‌داری مفروض گرفته شود، با نهادهای اجتماعی آن نظام، کنش متقابل داشته و به اهداف آن نظام خدمت می‌کند. بنابراین، نمی‌توان به بهانه مخالفت با سرمایه‌داری، اساس زندگی خانوادگی را زیر سؤال برد، آن‌گونه که در رویکرد عده‌ای از فمینیست‌ها مشاهده می‌کنیم (تانگ،۱۹۹۷: ۵۷).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

[۱] Michelle Barrett

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...