۴-۷- دلایل تغییر رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال تحولات سوریه

 

در مورد دیدگاه ها و اقدامات ترکیه نسبت به تحولات سوریه و اهداف آن از ایفای نقش در بحران سوریه را می توان در قالب تئوری رئالیستی و موازنه قوا مورد بررسی قرار داد. در مورد عمده ترین اهداف ترکیه از نقش آفرینی در تحولات سوریه می توان به : توجه به منافع ملی، ایفای نقش رهبری در منطقه و ایجاد تغییر در موازنه ی منطقه ای اشاره کرد. در ذیل اشاره ی کوتاهی به هر کدام خواهیم داشت.

 

 

 

۴-۷-۱- توجه به منافع ملی

 

اگر چه در دوره اردوغان و در راستای سیاست «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» ترکیه به گسترش روابط با سوریه پرداخت. اما در پی انقلاب های عربی رویکرد ترکیه نسبت به سوریه کاملاً عوض شد. زمینه اصلی این چرخش اولویت نگاه ترکیه در روابط با غرب می باشد. اما علی رغم بهبود روابط دو کشور طی سال های اخیر، چرخش رویکرد اردوغان نسبت به سیاست های بشار اسد در پی تحولات اخیر در سوریه ناشی از عوامل داخلی چون اهمیت به منافع ملی در سیاست خارجی ترکیه و عوامل خارجی چون نقش کشورهای خارجی به ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا می باشد(برزگر،۱۳۹۲: ۳۱۰). بدیهی است که تمام بازیگران سعی دارند در سایر تحولات حداکثر منافع را بدست آورند. منافع ملی کشورها ایجاب می کند که بازیگران برای کسب منافع و اهداف تعریف شده خود در این تحولات نقش بازی کنند. ترکیه نیز به عنوان بازیگر منطقه ای حاضر در مسأله سوریه با تبعیت از آموزه‌های «رئالیستی» حاکم بر سیاست خارجی خویش در صدد بهره برداری بیشتر و به تبع آن تأمین حداکثری منافع ملی خویش در ابعاد گوناگون وجودی از طریق مشارکت در بحران سوریه بوده است. دولت ترکیه ضمن تبعیت از اصول و مبانی شکل دهنده سیاست خارجی خویش که مبتنی بر آموزه‌های واقعگرایانه که تأکید بر قدرت به خصوص ابعاد نظامی آن، اولویت بخشیدن به منافع ملی، اعتقاد به شرایط هرج و مرج گونه (آنارشیک) نظام بین الملل، فقدان اقتدار مرکزی در سیاست بین الملل، عقلانیت رفتاری دولت‌ها در تامین حداکثری منافع ملی و همچنین عدم امکان توسعه همکاری های بین المللی از ویژگی‌های بارز آن می ‌باشد، از همان ابتدا به عنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار فارغ از ابعاد منفی یا مثبت ماهیت تأثیرگذاری خویش، در بحران سوریه شناخته شده است که از آغاز بحران در سوریه سعی کرده است با حمایت از نیروهای معارض داخلی و تقویت آن‌ها، زمینه‌های سرنگونی بشار اسد را فراهم کرده و در نهایت با سقوط نظام سیاسی سوریه به آنچه که می‌خواست و در صدد آن بوده است یعنی تغییر ساختاری نظام سیاسی سوریه و متعاقب آن تحقق مقام مرجعیت منطقه ای ترکیه از این راه، دست یازد. واقعیت این است که ترکیه از همان ابتدا در راستای تحقق «حاصل جمع جبری صفر» وارد بازی استراتژیکی با سوریه شد. به این معنا که هر میزان امتیازی که ترکیه به دست خواهد آورد به همان میزان امتیاز را سوریه باید از دست بدهد. یعنی نتیجه برای دولت ترکیه مثبت و برای سوریه منفی باشد. یا به عبارت بهتر، برآیند و نتیجه نهایی بازی برد ترکیه و باخت سوریه شود (خوشایند، مهر۱۳۹۱).

 

 

 

۴-۷-۲- ایفای نقش رهبری

 

ترکیه در تلاش است به جای جایگاه بی طرفانه در امور خاورمیانه، تبدیل به بازیگری مهم در این منطقه گردد(امیدی و رضایی، ۱۳۹۰: ۲۳۳). اهمیت ترکیه در منطقه به شکل مستمر، در حال افزایش است و تمایل ترک ها برای تبدیل شدن به بازیگر اصلی منطقه، بر بیشتر تلاش‌های دیپلماتیک آنها سایه انداخته است، اما دقیقاً نمی توان سیاست ترکیه را تعریف کرد. آشکار است که ترکیه به انتقاد شدید از بشار اسد و حکومت بعث این کشور می پردازد و اظهارات ترک‌ ها هر روز به مواضع سران آمریکا نزدیکتر می شود. ترک‌ ها پناهندگان سوری را که خواهان عبور از مرزها هستند در پناه خود می گیرند(والرشتاین، ۲۰۱۲). یکی از اهداف اصلی ترکیه از نقش آفرینی در تحولات سوریه را باید در بلند پروازی های آنکارا در دست یابی به نقش رهبری سیاسی در منطقه دانست. ترکیه در صدد است با بهره گیری از نفوذ خود در سطح منطقه در ظاهر با حمایت از اعتراضات مردمی در خاورمیانه به عنوان یکی از مؤلفه های قدرت نرم در سیاست خارجی خود استفاده کند تا در صورت بروز هر گونه تغییر در کشورهای منطقه جای پای خود را در سیاست های دولت های بعدی باز کند. در این میان ترکیه نیز ضمن همراهی با غرب و تثبیت موقعیت خود به عنوان مدلی میانه رو و مترقی از کشوری اسلامی، خود را به عنوان بازیگری مهم در جهان اسلام و خاورمیانه مطرح خواهد کرد. از سوی دیگر با ادامه حمایت از فلسطین خود را به عنوان پرچمدار مقاومت در منطقه معرفی خواهد نمود (برزگر،۱۳۹۲ :۱۹۳).

 

 

 

۴-۷-۳- ایجاد تغییر در موازنه ی منطقه ای

 

تحولات اخیر در خاورمیانه را می توان به عنوان محور اصلی تغییر در موازنۀ قدرت منطقه ای دانست. هر گونه جابه جایی در ساخت قدرت سیاسی کشورهای منطقه، دارای ییامدهای راهبردی برای کشورهای مختلف خواهد بود. به عبارتی دیگر، جا به جایی قدرت و رهبران سیاسی در خاورمیانه نه تنها منجر به ایجاد خلاء قدرت در سطح منطقه ای می شود بلکه می توان آن را زمینه ساز دگرگونی های بنیادی تری در حوزۀ امنیت منطقه ای دانست. بنابراین تحولات مربوط به بهار خاورمیانه بر معادله قدرت و موازنه منطقه ای خاورمیانه تأثیرگذار خواهد بود. در این راستا کشورهایی همانند ترکیه و عربستان در صدد برآمدند تا بر موازنۀ منطقه ای تاثیر به جا گذارند. بنابراین ترکیه و بازیگرانی که نقش رقیب منطقه ای ایران ایفا می نمایند، تلاش دارند تا نقش ایران در برقراری امنیت منطقه ای در خاورمیانه را کاهش دهند. به همین دلیل از یک سو درصدد تغییر موازنه قدرت منطقه ای علیه جمهوری اسلامی ایران هستند، از سوی دیگر تلاش می کنند تا موج های جدید نوگرایی را در حوزه شکل بندی های قدرت منطقه ای تحت تأثیر قرار دهند(مصلی نژاد،۱۳۹۱: ۳۵). ترکیه همواره ایران را به عنوان یک رقیب در منطقه می بیند. این کشور رقابت تاریخی در خاورمیانه با ایران دارد اگر چه این رقابت یک رقابت یک رقابت نرم ژئوپلیتیکی می باشد که در سال های گذشته شدت بیشتری پیدا کرده است.

 

بعد از حمله آمریکا به عراق و بدنبال آن خروج نظامیان آمریکایی، ایران نقش فعال تری در عراق پیدا کرده است، علاوه بر آن از طریق گروه های طرفدار خود در لبنان توانست جایگاه خود را در این کشور تثبیت کند؛ همچنین خواهان برقراری و گسترش روابط با مصر می باشد ؛ از طرف دیگر حمایت های مطلق ایران از نظام اسد باعث بی اعتمادی گروهی از مردم سوریه شده است، از این زمان فرصت برای ترکیه هموار شد که با ایجاد تغییر در نظام سوریه، این کشور را از هم پپیمانی با ایران جدا کند. به خصوص که ترکیه از حمایت آمریکا نیز برخوردار است(نیفین، ۲۰۱۱). از یک دهه گذشته همواره این مسأله در سطح منطقه مطرح بوده است که توازن استراتژیک منطقه ای به هم خورده است و ایران جایگاه ویژه و برتری در سطح منطقه به دست آورده است، از جمله کشورهای منطقه که نسبت به این مسأله واکنش نشان دادند رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی بودند و در مقابله با ایران، تشییع و مقاومت برآمدند. بعد از تحولات اخیر منطقه ترکیه نیز به تدریج به این جریان نزدیک شده است و درصدد جلوگیری از نقش ایران در منطقه پرداخت.

 

آنکارا معتقد است در صورتی که بشار اسد حفظ شود، موازنه بین ایران، عراق و سوریه دسترسی ترکیه به خاورمیانه را با مشکل مواجه خواهد کرد. ترکیه بر این تصور بوده است که با تغییر نظام حکومتی در سوریه و روی کار آمدن دولتی نزدیک و همراستا، می تواند حوزه نفوذ خود را در منطقه خاورمیانه و شرق مدیترانه گسترش دهد. به همین دلیل سیاست خارجی این کشور برای اینکه در آینده جای پای محکمی در سوریه برای خود ایجاد کند به حمایت مخالفین بشار اسد پرداخته است. رئالیسم حاکم بر سیاست خارجی آنکارا، سیاستمداران ترک را واداشته است تا از نخستین روزهای آغاز تحولات سوریه تمام قد در مقابل دمشق قرار گرفته و با بهره گرفتن از تمامی اهرم‌های تحت اختیار خود اعم از قابلیت‌های سیاسی، توانمندی‌های اقتصادی، پتانسیل‌های استراتژیکی، امتیازات ایدئولوژیکی و نفوذ فرامنطقه‌ای، بدنبال تحقق اهداف از پیش تعریف شده خویش در ابعاد سیاسی، امنیتی، ایدئولوژیکی و… با بهره گرفتن از تحولات سوریه و فرصت‌های ناشی از بحران موجود در دمشق باشند. حمایت از اپوزیسیون سوری و برگزاری کنفرانس برای آن ها در ترکیه و همچنین پذیرایی از مردم سوریه در مرزهای مشترک دو کشور، نشان‏دهنده تمایل ترکیه برای تغییرات سیاسی در سوریه است. این سیاست ترکیه می ‏تواند منجر به تضعیف جایگاه ایران در سوریه و در نتیجه در لبنان و غزه شود و توازن منطقه‏ ای را به ضرر ایران تغییر دهد(برزگر،۱۳۹۲ :۱۵۴).





موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...