دیدگاه روانشناسی مثبت گرا |
-
رویکرد مثبتگرا، با توجه به استعدادها و توانمندیهای انسان (بهجای پرداختن به نابهنجاریها و اختلالها)، در سالهای اخیر مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است.
این رویکرد، هدف نهایی خود را شناسایی سازهها و شیوههایی میداند که بهزیستی و شادکامی انسان را بهدنبال دارند. از این رو عواملی که سبب سازگاری هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی گردند، بنیادیترین سازههای مورد پژوهش این رویکرد میباشند. در این میان، تابآوری جایگاه ویژهای در حوزههای روانشناسی تحول، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است، بهطوری که هر روز بر شمار پژوهشهای مرتبط با این سازه افزوده میشود.گارمزی و ماستن (۱۹۹۱، به نقل از سامانی، جوکار و صحراگرد،۱۳۸۶) این رویکرد تابآوری را ”یک فرآیند، توانایی، یا پیامد سازگاری موفقیتآمیز با شرایط تهدیدکننده“، می پندارند. به بیان دیگر تابآوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است (والر، ۲۰۰۱، به نقل از سامانی، جوکار و صحراگرد،۱۳۸۶).طبق این دیدگاه میتوان گفت تابآوری، توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی- روانی، در شرایط خطرناک است. افزون بر این، پژوهشگران بر این باورند که تابآوری نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است (گارمزی، ۱۹۹۱؛ ماستن، ۲۰۰۱؛ راتر، ۱۹۹۹؛ لوتار، سیچتی و بکر، ۲۰۰۰، به نقل از سامانی، جوکار و صحراگرد،۱۳۸۶).
به باور این دیدگاه تابآوری، بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر (در شرایط تهدیدکننده) است و از این رو سازگاری موفق در زندگی را فراهم میکند. در عین حال کامپفر(۱۹۹۱) به این نکته نیز اشاره می کند که سازگاری مثبت با زندگی، هم میتواند پیامد تابآوری بهشمار رود و هم بهعنوان پیشآیند، سطح بالاتری از تابآوری را سبب شود. وی این مسأله را ناشی از پیچیدگی تعریف و نگاه فرآیندی به تابآوری میداند (رضاپور، ۱۳۸۹).
راه های ارتقای انعطاف پذیری کنشی
برای رسیدن به این مقصود روش های ذیل مدنظر می باشد:
الف) احساس ارزشمندی: پذیرفتن خود به عنوان فردی ارزشمند، و احترام قایل شدن برای خود و توانایی هایشان. بی قید و شرط دوست داشتن و سعی در شناخت نقاط مثبت خود و پرورش دادن آنها و از طرف دیگر شناخت نقاط ضعف خود و کتمان نکردن آنها. علاوه بر آن سعی می کنند که این نارساییرا با واقع بینی بر طرف کرده و در غیر این صورت با این ویژگیکنار می آیند.
ب) مهارت در حل مسئله: افراد تاب آور ذهنیتی تحلیلی- انتقادی نسبت به توانایی های خود و شرایط موجود دارند، در مقابل شرایط مختلف انعطاف پذیرند و توانایی شگفت انگیزی درباره پیدا کردن راه حلهای مختلف درباره یک موقعیت یا مساله خاص دارند. همچنین توانایی ویژه ای در تجزیه و تحلیل واقع بینانه مشکلات شخصی و پیدا کردن راه حل های فوری و راهبردهای دراز مدت برای حل و فصل مشکلاتی که به آسانی و سریع حل نمی شوند را دارا هستند.
ج) کفایت اجتماعی: این دسته از افراد مهارت های ارتباط با دیگران را خیلی خوب آموخته اند.آنها می توانند در شرایط سخت هم شوخ طبعی خودشان را حفظ کنند، می توانند با دیگران صمیمی شوند و در مواقع بحرانی از حمایت اجتماعی دیگران بهره ببرند؛ ضمن اینکه این گونه آدممی توانند سنگ صبور خوبی باشند، وقتی برایشان حرف می زنید می توانند خوب گوش می دهند و خودشان را جای شما می گذارند. در ضمن آنها طیف وسیعی از مهارتو راهبردهای اجتماعی شامل مهارتهای گفتگو، جراتمندی و گوش دادن ، آمادگی برای گوش دادن به دیگران واحترام گذاشتن به احساسات و عقاید دیگران که در تعاملات اجتماعی بسیار مهم است را دارا هستند (سلامات، ۱۳۹۳).
د) خوش بینی: اعتقاد راسخ به اینکه آینده می تواند بهتر باشد، احساس امید و هدفمندی و باور به اینکه می توانند زندگی و آینده خود را کنترل کنند و موانع احتمالی نمی تواند آنها را متوقف سازد.
ه) همدلی: تاب آورها دارای توانایی برقراری رابطه توام با احترام متقابل با دیگران هستند که موجب به هم پیوستگی اجتماعی یعنی احساس تعلق به افراد، گروه و نهادهای اجتماعی می شود (محمدزاده،۱۳۸۷).نقش محیط در انعطاف پذیری کنشی
علاوه بر ویژگی های فردی که در مورد تاب آوری بیان شد، ذکر این مطلب مهم به نظر می رسد که برخی از مولفه های محیطی در رشد و پرورش افراد تاب آور موثر هستند. این ویژگیعبارتند از:
۱- روابط حمایت گر و توام با توجه و وجود شبکه ای از افراد که از یکدیگر حمایت می کنند؛
۲- معیارها و انتظارات بالا اما معقول خانواده و جامعه در مورد رفتار فرد؛۳- ایجاد فرصت مشارکت در فعالیت های اجتماعی توسط والدین برای فرزندان (مینایی،۱۳۹۲).
در آخر ذکر این مطلب ضروری به نظر میرسد که تاب آوری فقط داشتن فهرستی از ویژگینیست بلکه یک فرایند است که در زندگی واقعی تاب آفرینی نامیده می شود. همه انسانها دارای توانایی ذاتی برای تاب آوری هستند. اما، رفتار تاب آورانه رفتاری اکتسابی و یادگیرانه است. برخی از ویژگیی تاب آوری درونی است و انسان آن را دارد یا می تواند به دست بیاورد. اما، بعضی دیگر فقط با پرورش آنان در محیطی تاب آفرین (مانند خانه و مدرسه) به دست می آید. بنابراین به شما خواننده عزیز توصیه می شود که برای بهبود سطح کیفی بهداشت روانی خود به این موارد توجه داشته باشید که در رویارویی با عوامل تنش زا به نقاط قوت افراد، خانواده ، مدرسه ، محیط و جامعه توجه شود. یعنی، در برابر موقعیت های مختلفی که برای شما پیش می آید به جای اینکه به نقاط ضعف و ناتوانایی های خود تمرکز داشته باشید. به فرآیند حل مسئله بپردازید، یعنی به تعریف دقیق مشکل یا مشکلات پرداخته تا دقیقاً بدانید مشکلات فعلی شما چه چیزهایی هستند و بتوانید هر کدام را در یک سطر توضیح دهید (تدین، ۱۳۹۳).
سپس به اولویت بندی مشکلات پرداخته و بدانید کدام مشکلات مهم تر یا فوری تر هستند و باید تا دیر نشده فکری به حالش بکنید و کدام مشکلات مزمن تر یا بی اهمیت تر هستند. سپس برای حل مشکل فکر کنید و هر راه حلی رابه ذهنتان می رسد یادداشت کنید. از ساده ترین و خنده دارترین گرفته تا معقول ترین راه حل ها، همه را فهرست کنید و در مرحله بعد به اولویت بندی راه حلبپردازید و به راه حل هایی که در اختیار دارید امتیاز مثبت و منفی بدهید و آنها را براساس بیشترین نمره ای که می گیرند، اولویت بندی کنید. روانشناسمی گویند که «تاب آور» ها در هر شرایط آسیب زایی هم که قرار بگیرند، باز روانشان آسیبی نمی بیند اما این چطور ممکن است؟ تاب آوری به زبان خیلی ساده یعنی اینکه انسان در یک محیط پر از آسیب زندگی کند اما از بیشتر آنها سربلند و سالم بیرون بیاید. اما منظور ما این نیست که تاب آوری فقط مربوط به دوره کودکی است. هر کسی در طول زندگی اش حتی تا سالمندی می تواند تاب آوری را از تجربه هایش بیاموزد و حتی دوز تاب آوری اش بالا و پایین برود (خزائلی پارسا، ۱۳۸۸).
باورهای فراشناختی
در سال های اخیر فراشناخت به عنوان یکی از پیش بینی کننده های آشکار در مورد تکلیف پیچیده به شمار می آید. واژه فراشناخت نخستین بار توسط فلاول[۱] (۱۹۷۹) به کار برده شد، که به فرآیند تفکر در باره تفکر و دانش در مورد اینکه «چه می دانیم» و «چه نمی دانیم» اطلاق می شود. مطالعه فراشناخت ابتدا در حوزه روانشناسی رشد و بعد در روانشناسی حافظه، سالمندی و عصب روانشناسی مطرح شد (وینمن[۲]،۲۰۱۰، به نقل از فخری، ۱۳۹۱). فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است که شامل دانش (باورها)، فرایندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی، نظارت و یا کنترل می کنند (عاشوری، ۱۳۸۸).
الگوهای تفکر منفی بر اساس عادات شناختی خودکار، قدیمی و جا افتاده ای قرار دارد که اغلب به صورت نشخوار ذهنی جریان دارد و به طور ناکارآمدی برای اجتناب از افسردگی یا موقعیت های مشکل ساز زندگی فراخوانده می شوند. نشخوار ذهنی برای دوری از اضطراب و یا افسردگی انتخاب می گردد. نشخوار ذهنی افراد را بیشتر مضطرب و نگران می سازد. معمولا افراد بیمار برای رهایی از اضطراب به نشخوار ذهنی پناه می برند. البته پاسخ هیجانی به اضطراب و افسردگی به دو صورت است : یاحواس پرتی (توجه برگرداندن)، و یا نشخوار فکری. نشخوار فکری به عنوان اشتغال دائمی به یک اندیشه یا موضوع و تفکر درباره آن شناخته می شود (آزادی، ۱۳۹۳).
نشخوار فکری طبقه ای از افکار آگاهانه است که حول یک محور مشخص و معمولی می گردد، بدون آنکه تقاضاهای محیطی فوری، وابسته به آن ها باشد و جنبه تکراری دارند. بر علل و نتایج علائم متمرکزند و مانع حل مسئله ناسازگارانه شده و به افزایش افکار منفی می انجامد. افکار ناخواسته یا مزاحم، مشکل اصلی افراد مضطرب است، زیرا احساس تهدید و هیجان منفی برای آن ها دائمی شده است. علت اینکه افراد، از سبک های مختلف برای مقابله با افسردگی و اضطراب استفاده می کنند این است که شخصیت ها متفاوت است. این گونه سبک پاسخ به اضطراب باعث به طول انجامیدن نشانههای اضطراب و شدت یافتن آنها میشود. این نوع سبک مقابله، از دیدگاه روانشناسان، مقابلهای ناکارآمد و ناسازگار است، زیرا به حل مشکلات کمک نمیکند و باعث بدتر شدن اوضاع روانی و خلقی فرد میشود. سبک نشخوار ذهنی در پاسخگویی به اضطراب، روشی است که براثر عادت ایجاد شده است و میتوان آن را تغییر داد. طبق این مدل، فرد مضطرب در مجادله بین ترس از اینکه اضطراب غیرقابل کنترل است و عقیده بر اینکه اضطراب از او محافظت میکند، قفل شده است (محمدخانی،۱۳۸۷).
در واقع از طریق نشخوار ذهنی، شخص خود را در معرض رویارویی های متعدد با محرک استرس زا قرار می دهد. بدین ترتیب، نشخوار ذهنی، می تواند باعث ایجاد نوعی استرس مزمن در فرد گردد. پیامدهای منفی نشخوار ذهنی افسردگی زا شامل:
۱- عاطفه منفی؛
۲- علائم افسردگی شدیدتر و طولانیمدت؛
۳- تفکر دارای سوگیری منفی؛
۴- کمبود انگیزه؛
۵- اختلال در تمرکز و شناخت؛
۶- افزایش استرس (شاملو،۱۳۸۸).
باورهای فراشناختی یعنی اینکه فرد به دنبال حالت افسردگی و غمگینی، رفتارها و افکاری را نشان میدهد که توجه او را به سمت علائم افسردگی جلب میکند. مثلا فرد به دنبال رخداد حالت افسردگی در گوشهای مینشیند و با خود چنین میگوید فقط من هستم که به این حالت گرفتار شده ام. نتیجهی افسردگی من چه خواهد شد؟ اگر از این حالت در نیایم چه اتفاقی میافتد. این گونه سبک پاسخ به افسردگی باعث به طول انجامیدن نشانههای افسردگی و شدت یافتن آن ها میشود. این نوع سبک مقابله، باعث بدتر شدن اوضاع روانی و خلقی فرد میشود.تحقیقات نشان داده است که زنان بیش از مردان به نشخوار فکری گرفتار میشوند و شاید این یکی از علل شیوع افسردگی در زنان باشد (سالاری فر و پوراعتماد،۱۳۹۰).
[۱]- Felaven
[۲]- Vietman
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-06-07] [ 05:58:00 ب.ظ ]
|