فايل – گشتالتدرمانی |
گشتالتدرمانی شکلی از هستیدرمانی است که به وسیله فریتسپرلز توسعه یافتهاست و بر این فرض مبتنی است که افراد باید مسیر خود را در زندگی بیابند و مسئولیت شخصی خود را بپذیرند. (کوری، ۲۰۰۴، نقل از محمدی، ۱۳۸۹)
این نظریه بیشتر از چگونگی عمل سوأل می کند، به چرایی کار ندارد. به تجربههای کنونی و اینجا و مفاهیمی مانند سدشدن آگاهی، برونفکنی، بازگشت، یکیشدن، خودمسئولیتی و خودنظمجویی توجه دارد. و به عبارت دیگر در این نوع درمانگری سعی برآن است که سدهای آگاهی برداشتهشود و پیوستار آگاهی افزایشیابد. درمانگر پیرو این مکتب سعی می کند توانایی فرد را برای خودنظمبخشی افزایشدهد. (وویت و دیاک، ۲۰۰۷)
شیوه گشتالت به آگاهی درآوردن درلحظه، تفاوتهای آشکار بین نمایش و واکنشهای مراجع میباشد. گشتالتدرمانی بیش از سیسال وجود داشتهاست و اصول اساسی آن ایناست که، زندگی در زمان حال اتفاق میافتد نه در زمان گذشته یا آینده. بنابراین، یک گشتالت درمانگر میگوید، «زمانیکه در زمان حال زندگی نمیکنیم، به طورکامل زنده نیستیم» این نظریه به ندرت بیان می کند که چرا چیزی اتفاق میافتد، امّا در عوض چگونگی اتفاقافتادن و چیزی که مراجع میخواهد در مورد آن انجام دهد را در زمان حال موردبررسی قرار میدهد. در زمان حال، جراحتهای عاطفی حلنشده تجربه میشوند، و زمانیکه اینها به طورکامل تجربه شدند، تغییر به طور طبیعی اتفاق میافتد. (سرات،۲۰۰۲)
ملینک (۲۰۰۵، به نقل از محمدی، ۱۳۸۹) معتقد است در گشتالتدرمانی، تبادلات بین مشاور و مراجع، به عنوان یک ابزار جهت تغییر مشهود است. بیمار با ایدههایی که جز گشتالتدرمانی است به چالش میافتد و بدون اعتراض در بازیها شرکت می کند. در گشتالتدرمانی فرض بر این است که مکالمات تبادلی که انجام میدهد و آگاهیهایی که بیمار به دست میآورد، تنها یک تمرین در جلسه درمان نیست، بلکه می تواند موجب حل مشکلات بیمار در خارج از جلسه درمان شود. در گشتالتدرمانی فرض بر این است که بدونآگاهی تغییر به وجود نمیآید. زمانی انسان با مشکلی مواجه میشود به طور ذاتی جهت تغییر با محیط با دیگران عمل می کند، امّا زمانیکه به طور جدی موضوع را بررسی کنیم و یا در مورد آن آگاه شویم در حال انجامدادن چیزی متفاوت خواهیم بود.
مفهوم نمایشنامه زندگی
نظریه نمایشنامه زندگی برای اوّلینبار توسط اریکبرن و همکارانش، به خصوص کلاد استانبر، در اواسط دهه ۱۹۶۰ بنیان گذاردهشد. موضوع نمایشنامه زندگی، به عنوان بخشی از نظریه تحلیل تبادلی اهمّیت زیادی پیداکردهاست، به طوری که در حال حاضر اهمّیت آن در سطح اهمّیت حالت ایگو که هسته مرکزی تحلیل تبادلی است، قراردارد. این اندیشه که الگوی زندگی افراد بزرگسال تحت تأثیر تجارب دوران کودکی آنان قرار میگیرد، نه تنها هسته مرکزی تحلیل تبادلی است، بلکه در بسیاری از گرایشها و نظریات روانشناختی دیگر هم وجوددارد. نکتهای که نظریه نمایشنامه زندگی را در تحلیل تبادلی از دیگر نظریات متمایز میسازد این است که از نظر تحلیل تبادلی، کودک در دوران اوّلیه زندگی، طرح و برنامه ویژهای برای زندگی آینده خودش بنیان میگذارد تا این که به شکل خیلی ساده، یک دیدگاه کلی نسبت به جهان پیداکند. این طرح زندگی به شکل نمایشنامهای تهیه میشود که به طور واضحی دارای آغاز، بخش میانی و پایانی است. (استوارت جونز، ۱۹۸۷، ترجمه دادگستر،۱۳۸۶)
برای اطلاع از طرز کار نمایشنامه زندگی و برای برخورد درمانی با آن، لازم است که اطلاعات مفصلی از دستگاه نمایشنامه زندگی داشته باشیم. اغلب نمایشنامهها قبل از ۶ سالگی برنامه ریزی میشوند. (برن، ترجمه قرچه داغی،۱۳۷۰) شروع نگارش نمایشنامه زندگی از بدو تولد بوده است. زمانی که ۴ سالگی فرا رسید، اساس این طرح و نقشه تصمیم گیری شدهاست. در ۷ سالگی جزئیات اصلی داستان زندگی کامل میشود. از آن زمان تا ۱۲ سالگی ویرایش میشود و نکاتی به آن اضافه میشود. در دوران نوجوانی و بزرگسالی تجدید نظر شده و با این واقعیتها و ویژگیهای زندگی گروهی هماهنگ میشود. این داستان دارای مفهوم، موضوع اصلی و نقشههای فرعی است و ممکناست کمدی یا تراژدی، جالب و پرهیجان یا خستهکننده، الهامبخش و روحافزا یا بیروح و کسلکننده باشد. (استوارت جونز، ۱۹۸۷، ترجمه دادگستر،۱۳۸۶)
نمایشنامه زندگی ابزاری است در دست کودک برای حفظ موضع زندگیش. کودک در اوّلین سالهای زندگی خود اطلاعاتی را مورد داد و ستد نوازش، ساختدادن زمان و موضع زندگی دریافت می کند. او شرایط را طوری جور می کند که پیشاپیش تصمیمات زندگی وی گرفته شدهباشند. کودک پس از نوشتهشدن نمایشنامه زندگیش، نقش یک کارگردان را بازی می کند و دنبال کسی میگردد که بهتر از بقیه نقشهای نمایشنامه او را بازی کند، همانطور که برن میگوید : «کودک برای واداشتن افراد به انجام دادن بازیهای موردنظرش به ترفندهای جالبی متوسل میشود و در نهایت کسانی را برمیگزیند که بیش از دیگران با نمایشنامه او هماهنگ باشند. به عبارت دیگر، کودک به طور شهودی کسانی را که نمایشنامه های زندگیشان مکمل نمایشنامه زندگی او هستند برمیگزیند.» (منینگر، ۱۹۹۴، ترجمه فیروزبخت،۱۳۸۴)
انجمن تحلیل تبادلی برای کشف و پیبردن به نمایشنامه زندگی افراد پرسشنامهای تنظیمکرده که شامل ۳۷ سوال است. با پاسخ به این سوألات توسط افراد، رواندرمانگران و مشاوران نمایشنامه زندگی افراد را شناسایی می کنند، برای نمونه چند مورد از سوألات عبارتند از:
- خودتان را به طور خلاصه توصیف کنید.
- مادر و پدرتان را به طور خلاصه توصیف کنید.
- زمانی که پدر و مادر از شما تعریف می کنند، چه میگویند؟
- زمانی که انتقاد می کنند چه میگویند؟
- عمدهترین نصیحتشان به شما چیست؟
- وقتی بزرگ شوید میخواهید چهکاره شوید؟
- مادر و پدرتان میخواهند چهکاره شوید؟
- جذابترین داستان دوره کودکیتان چه بود؟
تصمیمات
والدین در یک محیط خانوادگی سالم، صرفنظر از اینکه فرزندشان چه عملی را انجام می دهند، بیقید و شرط از آنها مراقبت می کنند. اما وقتی مراقبت و محافظت را مشروط به اجرای احکام خود میدانند و فرزندشان را وادار می کنند خصایص مورد نظر آنها را بپذیرد، فرزند شروع به « نمایشنامه نویسی» می کند. تصمیمات نمایشنامهای معمولاً به صورت هوشیارانه و برای همراهی با احکام والدین اتخاذ میشوند. در این مقطع، فرزند برای آنکه از تنبیهات و انتقادهای والدینش در امان بماند، خودمختاری خویش را به محافظت و مراقبتهای والدینش میفروشد. این تصمیم در واقع تبدیل موضع «من خوب هستم» به «من خوب نیستم» است. آدمها در مورد خوببودن، یا غیرخوببودن دیگران هم تصمیم میگیرند. درمانگر به آدمهایی که این چنین تغییرموضعی را داشته اند، کمک می کند نمایشنامه قبلی خود را کنار بگذارند و زندگی توأم با خودمختاری را دنبال کنند یا به قول برن، آنها نمایشنامه را تمام کنند و نمایش دیگری را شروع کنند.(بوستان،۱۳۸۶)
[۱]-Life Script
[۲]-Cloude steiner
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-02-31] [ 05:19:00 ب.ظ ]
|