منابع مقالات علمی : تنگناها و تصمیمات مجدد |
تنگناها و تصمیمات مجدد
تنگنا نقطهایست که در آن دو یا چند نیروی متضاد به هم برخورد می کنند _ یک محل تلاقی_ باب تنگناها را به سهنوع یا سهدرجه تقسیم کرد. تنگناهای درجه اوّل، بین حالت والد شخص و حالت کودک او مبتنی بر ضد باز دارندهها است. اوّلین درجه تنگنا، واکنش به ضد بازدارندهها است. در ابتدا کودک تصمیم میگیرد، آن چه والدینش از او میخواهند، از قبیل سختکارکردن، را انجام دهد، و ممکن است، تا زمانی که برای کارکردنش نوازش دریافت می کند و کارکردن با دیگر علایقش در زندگی منافاتی ندارد، احساس خوبی داشتهباشد. در این نقطه که او میخواهد تغییرکند و کمتر کارکند، احساس می کند گیرکرده و توان تغییر ندارد، او در تنگنا قرارگرفته است. برای بیرون آمدن از این تنگنا، او از جانب حالت بالغ کودک آزادش- همان استاد کوچولویی که تصمیم اوّلیه را برای سخت کارکردن گرفته بود، تصمیم گیری مجدد می کند.
در تنگنای درجهدوم، استاد کوچولو در پاسخ به یک بازدارنده، به جای ضدبازدارنده، تصمیم اتخاذ کردهبود. برای حل موفقّیتآمیز این تنگنا، مراجع خود را در خاطره والدین واقعیاش و اینکه آنها چگونه صدا میزدند، چگونه نگاه میکردند، چگونه احساس میکردند، درگیر می کند.
اغلب تفاوت در شدت والدین است که ممکن است در اوّلین مرحله کار چندان اثربخش نباشد. درمانگر محیطی ایجاد می کند تا مراجع همان احساسی را که در تصمیم گیری را اوّلیه داشته را دوباره تجربه کند. مراجع باید بیشتر در حالت کودک خود باشد تا در حالت بالغ. تنگنای درجهسوم، تنگنایی است که در آن مراجع خود را به عنوان کسی تجربه می کند که همیشه همانطور تجربه میکرده، بوده است. در تنگنای درجهسه، مراجع اعتقاد دارد که، همیشه خودسر، عصبانی، به دردنخور، یا فردی بوده که توان بازیکردن ندارد، او واقعاً جنسیت دیگری دارد و به اشتباه در بدنی متفاوت متولد شدهاست. برای کارکردن با چنین تنگناهایی، مراجع نیاز دارد که هر دو جنبه وجودش توجه کند.« من مرد هستم، به همان اندازه که زن هستم» «من بازیگوش هستم و به همان اندازه اصلاً نمیتوانم بازی کنم» و به نوبت هر کدام از جنبه های وجودش را بازی کند تا زمانیکه انرژی موجود در بخش کودکی وجودش را تجربه کند. ( گلدینگ و گلدینگ ، ۱۹۷۹)
توالی فرآیند تصمیم گیری مجدد:
- یک قرارداد جلسهای شفاف ایجاد کنید.
- از مراجع بخواهید تصویری را که می تواند بیانگر مشکل ارائه شدهباشد را مطرحکند. همانطور که این تصویر را شرح میدهد، درمانگر احساسات تخریبی که مراجع تجربه می کند را یادداشت می کند.
- درمانگر از مراجع میخواهد تصویری از دوران کودکیاش را مجدداً تجربهکند که به تصویر اخیری که توصیف کردهاست مرتبط باشد.
- هنگامی که مراجع در «کودک» خود قراردارد، درمانگر به او کمک می کند تا نسبت به منابع کاملاً کتابخانهای که در زمان حال برای بقاء و رفع نیازهایش در اختیار دارد به آگاهی برسد.
- در زمانیکه مراجع در حالت کودک قراردارد، از او بخواهیم تصمیم جدیدی اخذ کند که از آن طریق بتواند از منابع فعلیاش بهره کامل ببرد. برای جا به جایی احساسات تخریبی و وارد کردن احساسات اصیل و یا تأیید کلامی تصمیمات جدید که به صورت همخوان است، درمانگر خوب گوش و مشاهده می کند.
- از مراجع بخواهید مجدداً به حالت بالغ برگردد و از او بخواهید خیلی زود تصمیم گیری مجددش را در ایجاد اکنون محکمکند. این بدان معنا است که از مراجع بخواهید درگیر یکسری رفتارهای جدید شود و یا نسبت به برخی محرکهای حسی که می تواند در آینده تجربیات تصمیم گیری مجدد را فعال کند، آگاهی کسب کند.
- در نهایت درمانگر با مراجع در مورد یک قرارداد وارد مذاکره میشود، تا طی آن رفتارهایی جدید برای تصمیم گیری مجدد را به طور متناوب تمرینکند. (استوارت، ترجمه عطارها، ۱۳۹۱)
مثلث نمایش کارپمن
آسانترین راه برای درک و تحلیل نیروی محرکه یک بازی استفاده از مثلث درام میباشد. این کار شباهت میان بازیهای روانی و درام تئاتری را نشان میدهد. صحنههایی که توجه تماشاگران را بهتر جلب می کند، حاوی عناصر بازی است. درست مانند نمایشنامه درام بازیگران که نقشهای آزاردهنده، ناجی، قربانی را طبق شکل زیر اجرا می کنند.(هی، ۱۹۹۴، ترجمه عظیمی، ۱۳۸۵)
ناجی
آزاردهنده قربانی
نمودار ۲-۱ مثلث نمایش کارپمن
« آزاردهنده » کسی است که دیگران را تحقیر و سرزنش می کند، از نظر « آزاردهنده »، دیگران افرادی دون و غیرخوب هستند. « نجاتدهنده » نیز افراد را دون و غیرخوب میپندارد ولی « نجاتدهنده » از سطح بالاتری کمک ارائه میدهد. او بر این باور است که « من باید به دیگران کمک کنم، زیرا آنها به قدر کافی توان کمککردن به خود را ندارند » در مورد « قربانی » این خودش است که مادون و غیرخوب است. گاهی اوقات شخص « قربانی » به دنبال « آزاردهندهای » میگردد که او را تحقیر کند و دور بیندازد و یا اینکه « قربانی » به دنبال « نجاتدهندهای» است که به او کمک کند و این باور را که « من » نمیتوانم از عهده خودم برآیم را تأیید می کند. (استوارت جونز، ۱۹۸۷، ترجمه دادگستر،۱۳۸۶)
[۱]-Impasses and Redeicisions
[۲]-Free child
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-02-31] [ 05:18:00 ب.ظ ]
|