فروش اینترنتی فایل پایان نامه مدیریت نظریه فرایند استراتژی |
دیدگاه فرایندی با این فرض آغاز میشود که نمیتوان موفقیت کسب و کار را به شکل نظریه واریانس کدبندی کرد. سازمان نیاز به فرایندی جهت بسیج نیروی ذهنی افراد خود و مهارتهای شبکهسازی و مشاهده آنها دارد. این فرایند باید فضا را برای ایدهها مهیا سازد. استراتژیست به تکامل از منظر بقای سازمانهای واقعی نمینگرد، بلکه آن را بقای ایدهها میداند. این امرآنها را به آنچه که در داخل سازمانها رخ میدهد، علاقمند میسازد. یک فرد فرایندگرا علاقهی زیادی به فرایندهای داخلی دارد. مطالعه فرایندهایی که در داخل سازمانها رخ میدهند، منجر به ظهور نقطه آغاز بنیادین پارادایم فرایندی یعنی ابداع عمل و تفکر میشوند. یک فرد فرایندگرا با یک تکاملگرا موافق است که اکثر موقعیتهای سازمانی آن قدر پیچیده هستند که نمیتوان تمامیت آنها را تجزیه و تحلیل کرد. ما نیاز به ورود به حلقه پیوند اقدام، درک و تفکر نسبت به یادگیری مستمر و مداوم داریم. استراتژی مؤثر موجب برانگیختن آغاز موفقیتآمیز حرکت به سمت این حلقه یادگیری میشود. الگوی یادگیری با ترکیب و یکپارچهسازی تجربه، محسوسسازی و اقدام در یک پدیده کل نگر در توسعهی استراتژی به کار گرفته میشود.
۲-۱-۳-۴- مکاتب از دیدگاه مینتزبرگ:
– مکتب طراحی: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند مفهومی
– مکتب برنامهریزی: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند رسمی
– مکتب موقعیتیابی: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند تحلیلی
– مکتب کارآفرینی: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند تخیلی و بینشی
– مکتب شناختی: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند ذهنی و فکری
– مکتب یادگیری: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند نوظهور
– مکتب قدرت: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند مذاکره
– مکتب فرهنگی: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند جمعی
– مکتب محیطی: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند واکنشی
– مکتب ترکیببندی: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند تحول و دگرگونی (مینتزبرگ و دیگران، ۱۳۸۴: ۹).
۲-۱-۳-۴-۱- مکاتب تجویزی
یکی از اصول این مکاتب این است که شکلگیری استراتژی را آگاهانه و کنترل شده میداند. طرح ریزی و اجرا و ارزیابی در فرایندی تکمیلی ولی جدا از هم صورت میگیرد (علی احمدی، ۱۳۸۳: ۸۱). مکتب طراحی که در آن استراتژی فرآیندی سنجیده ناشی از تفکر آگاهانه است. در این مکتب مسؤولیت بر عهده مدیریت عالی سازمان است. استراتژی به دنبال ایجاد تناسب بین قابلیتهای داخلی با فرصتهای ایجاد شده در محیط خارجی سازمان است (اندروز، ۱۹۸۷، چندلر، ۱۹۶۰، سلزنیک، ۱۹۵۷). مکتب طرح ریزی که در آن طرحریزان متخصص با بهره گرفتن از شیوهها و فنون رسمی و گام به گام مشابه آنچه در مکتب طراحی صورت میگرفت عمل میکنند (انسف، ۱۹۶۵). مکتب موضعگیری که بر اساس دو مکتب قبلی پایهریزی شده است، بیشتر بر محتوای استراتژی تأکید میکند (پورتر، ۱۹۸۰، ۱۹۸۵).
۲-۱-۳-۴-۲- مکاتب توصیفی
چون سازمانها و شرایط محیط به صورت مستمر تحت تغییر و کنترل هستند، لذا در فضای تحول و تغییر سریع نمیتوان استراتژی از پیش تعیین شده و کاملاً مشخص را دنبال کرد. (استراتژیست ۱۳۸۳: ۸۰).
مکتب کارآفرینی که در آن به استراتژی به صورت فرآیند بینشیای گریسته میشود که به وسیله رهبران شکل میگیرد (پیترز و واترمن، ۱۹۸۲). مکتب شناختی که بر فرآیندهای تفسیری و ذهنی استراتژیستها تمرکز دارد (باگنر و توماس، ۱۹۹۰، رگنر وهاف، ۱۹۹۳). مکتب یادگیری که طبق آن استراتژیها از مجرای یادگیری افراد در طول زمان پدید میآیند (لیندبلوم، ۱۹۵۹، نلسون و وینتر، ۱۹۸۲، کویین، ۱۹۸۰). مکتب قدرت که به استراتژی به مثابه ی یک فرآیند سیاسی مینگرد (پتی گرو، ۱۹۷۷). مکتب فرهنگی که در آن به اثر فرهنگ بر ثبات استراتژیک پرداخته میشود (پیترز و واترمن، ۱۹۸۲). مکتب محیطی که به محیط به صورت علتی فعال مینگرد و سازمان را منفعل میبیند (حنان و فریمن، ۱۹۸۵). مکتب پیکربندی که تمامیمکاتب فوق را در قالب پیکربندی و تحول یکپارچه میکند (میلر و فریزون، ۱۹۸۰، مینتزبرگ، ۱۹۸۳).
۲-۱-۳-۵- طبقه بندی استیسی
۲-۱-۳-۵-۱- تئوری انتخاب استراتژیک
نظریه انتخاب استراتژیک به تعاملهای انسانی نگاهی سیستمی دارد، سیستمیکه به وسیله ائتلاف غالب در سازمان انتخاب شده است. نظریه انتخاب استراتژیک فرض میکند که افراد قدرتمند سازمان میتوانند بیرون از قرار بگیرند و مدلی برای کنترل آن طراحی نمایند. سازمانها در صورتی تغییرهای موفقیت آمیز خواهند داشت که مدیران رده بالا مسیری درست برای آنها انتخاب نمایند و جزییات مورد نیاز برای تحقق مسیر فوق را بیان کنند. این نظریه تجویز میکند که باید در ابتدا طرح تغییر ریخته و سپس اجرایی شود. تئوری انتخاب استراتژیک افراد و انتخاب عقلایی آنها را محور تبیینهای خود در مورد سازمان قرار میدهد. علت عملکرد و «شکل» سازمان استراتژیای است که به وسیله قدرتمندترین اعضای سازمان به صورتی عقلایی انتخاب شده است. یک طرح استراتژیک عبارت است از انتخاب رسمی ترکیب واژهای از فعالیتهای آتی و نیز موضع بازاری مشخص برای کل سازمان است تا بدان طریق حد بهینهای از عملکرد در بستر آتی محقق شود. طرحریزی استراتژیک شامل انتخاب مقاصد و هدفها برای کل سازمان پیش از اقدام به آنها است. همچنین طرحریزی استراتژیک حاوی تسهیم نیتی مشترک بین مدیران به منظور تعقیب نمودن اقدامهایی جهت تحقق آینده مورد نظر است. اما پیش از انتخاب آیندهی مورد نظر و اقدامهای مورد نیاز، آنها باید محیط آینده را شناسایی کنند و نیتهای خودشان را به آن متصل نمایند. به بیان دیگر، مدیران قادر به طرح ریزی نیستند، مگر آنکه پیش بینیهای منطقی درباره زمان آینده داشته باشند. آینده نه تنها باید قابل شناخت باشد، بلکه باید پیش از اقدامهای مورد نظر شناخته شود. حیطه زمانی و سطح دقت باید طوری باشند که عملکرد مورد نیاز را محقق کنند. طرح ریزی بلند مدت به پیش بینی پذیری بلند مدت نیاز دارد وگرنه در این صورت تنها تعدادی طرح کوتاه مدت وجود خواهند داشت.
۲-۱-۳-۵-۲- سازمان یادگیرنده
متون سازمان یادگیرنده بیشتر با ابزارهاى روش شناختى اى سر و کار دارند که میتوانند به شناخت، بهبود و ارزیابى کیفیت فرآیندهاى یادگیرى در سازمان کمک کنند. متون حوزه سازمان یادگیرنده در پى الگوها و شکلهاى آرمانى هستند نه سازمانها از طریق آنها مى توانند از رقبایشان پیشی بگیرند. نویسندگانی که در سنت یادگیری سازمانی قرار دارند علاقهمند هستند که بیشتر ماهیت فرآیندهاى یادگیرى را بفهمند و نویسندگانى که در سنت سازمان یادگیرنده جاى مىگیرند گرایش به توسعه روش شناسیها و مدلهاى هنجارى تغییر در راستاى بهبود فرآیندهای یادگیری هستند
[۱]. The Design School
[۲]. Conception
[۳]. The Planning School
[۴]. Formal
[۵]. The Positioning School
[۶]. Analytical
[۷]. The Entrepreneurial School
[۸]. Visionary
[۹]. Mental
[۱۰]. The Learning School
[۱۱]. Learning School
[۱۲]. Emergent
[۱۳]. The Power School
[۱۴]. The Environmental School
[۱۵]. Negotiation
[۱۶]. Reactive
[۱۷]. Cultural School
[۱۸]. The Configuration School
[۱۹]. Collevtive
[۲۰]. Transformation
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-06-08] [ 11:46:00 ق.ظ ]
|