مقاله حقوقی با موضوع گفتار دوم – مفهوم تجاری بودن قرارداد در نظام حقوق تجارت بینالملل |
گفتار دوم – مفهوم تجاری بودن قرارداد در نظام حقوق تجارت بینالملل
در قانون تجارت ما تعریفی از قرارادادهای تجاری بینالمللی به عمل نیامده و این عنوان کمی نامانوس مینماید،و به تبع آن قانونگذار ایرانی در تعریف قراردادهای تجاری بینالمللی سکوت اختیار نموده است.
قرارداد تجاری بینالمللی عبارت است از عقدی که جهت خرید و یا هر نوع تعهد دیگری در مورد انتقال کالا یا خدمات و غیره بین دو یا چند شخص حقیقی یا حقوقی و یا سازمان دولتی در دو کشور مختلف منعقد میشود.[۱]
هدف از محدود کردن اصول قراردادهای تجاری بینالمللی به قراردادهای تجاری به هیچ وجه اتخاذ تمایزی نیست که به طور سنتی در برخی از نظامهای حقوقی بین طرفین و یا معاملات مدنی و تجاری ایجاد شده است؛ به عبارت دیگر به معنای این نیست که اعمال این اصول به این امر وابسته باشد که طرفین وضعیت رسمی تجار را دارند و یا نه و یا معامله مورد نظر ماهیت تجاری دارد یا خیر، اندیشهای که در این اصول نهفته است مستثنی ساختن به اصطلاح معاملات مصرف کننده است، معاملاتی که در نظامهای حقوقی گوناگون به طور فزاینده تابع قواعد ویژه قرار میگیرند که اغلب مشخصه امری دارند و هدف از آنها حمایت از مصرف کننده یعنی طرفی است که به روشی غیر از روال تجارت یا حرفهاش وارد قرارداد میشود. معیارهایی که در سطح ملی و بینالمللی درباره تمایز بین قراردادهای مصرفی و غیر مصرفی پذیرفته شده نیز گوناگون است. در این اصول تعریف صریحی ارائه نمی شود ولی فرض بر این است که مفهوم قراردادهای تجاری باید به گستردهترین مفهوم ممکن آن درک شود آن چنان که نه تنها معاملات تجاری مربوط به عرضه یا مبادله کالاها یا خدمات بلکه انواع دیگری از معاملات اقتصادی همچون موافقت نامههای سرمایهگذاری و یا اعطای امتیاز، قراردادهای خدمات حرفهای و غیره را هم در بر میگیرد.[۲]
- نظامهای تشخیص تجاری بودن :
به طور کلی دو نظام را می توان در تشخیص تجاری بودن یک قرارداد مد نظر قرارداد:
۱- نظام موضوعی(دیدگاه موضوعی یا عینی)
۲-نظام شخصی
(البته عده ای هم قائل به وجود نظام سومی با عنوان نظام مختلط هستند که در ادامه به تشریح آن خواهیم پرداخت)
در نظام موضوعی یا نوعی جدا از این که طرف یا طرفین قرارداد تاجر باشند صرفا به اعتبار موضوع آن تجاری محسوب میگردد و همان طور که میدانیم ماده ۲ قانون تجارت ایران تحت این نظام شکل گرفته است، بر عکس در نظام شخصی، یک قرارداد جدای از موضوع آن به اعتبار تاجر بودن طرف یا طرفین قرارداد تجاری محسوب می گردد، که ماده ۳ قانون تجارت ایران از این نظام تبعیت مینماید؛ فلذا قانون تجارت ایران از هر دو نظام موضوعی (نوعی ) و شخصی تبعیت مینماید، در نظام حقوق تجارت بینالملل ضابطه تشخیص قراردادهای تجاری روشن و صریح نیست، لیکن از بررسی کنوانسیونهای بینالمللی، قوانین بعضی کشورهای تاثیر گذار و قانون نمونه آنسیترال می توان دریافت که :
اولا: نظام نوعی یا موضوعی مورد پذیرش واقع گردیده است.
ثانیا: قراردادهای مصرفی، شخصی و خانوادگی غیر تجاری توصیف میگردند، زیرا این قراردادها به جهت حمایت از مصرف کننده تحت مقررات خاصی قرار کرفتهاند؛ مقرراتی که فلسفه وجودی وضع آنها حمایت از حقوق مصرف کننده است. قرارداد تجاری به آن دسته از قراردادهایی اطلاق میشود که هدف آنها کسب و کار و برآوردن نیازهای تجاری است با این توضیح که قراردادهای مصرفی ازاین موضوع مستثناهستند.[۳]
_ نظام مختلط نوعی و شخصی
در این نظام، مانند نظام حقوقی ایران و فرانسه، قانون ابتدائا به تعریف موضوعی عملیات تجاری می پردازد و آن گاه با تعیین معاملات تجاری تجار را معرفی مینماید و سپس بعضی از معاملات آنان را به اعتبار شخص تاجر دارای وصف تجاری میداند. در نتیجه، در این نظام نه تنها به صورت موضوعی به تجاری بودن معاملات توجه مینمایند، بلکه به شخص تاجر نیز به جهت تجاری دانستن بعضی معاملات وی اعتنا کردهاند.[۴]
گفتار سوم – مفهوم تجاری بودن در کنوانسیونهای بینالمللی
همان طور که اشاره گردید، در کنوانسیونهای بینالمللی تعریف صریحی از مفهوم «تجاری بودن» ارائه نگردیده است، لیکن دقت در مواد و اصول این اسناد خصوصا بحث مربوط به (قلمرو اجرا) مبین این است که از نظر تدوین کنندگان آنها منظور از (تجاری بودن قرارداد) خارج کردن قراردادهایی است که برای مصارف شخصی و خانوادگی تنظیم میگردند. به عبارت دیگر، کنوانسیونهای بینالمللی به حالت ایجابی مفهوم تجاری بودن هیچ توجهی ننمودهاند و تنها توجه خود را به مفهوم سلبی آن معطوف داشته اند. برای مثال ماده ۲ کنوانسیون بیع بینالمللی کالا مصوب ۱۹۸۰ وین، بیع کالاهایی که برای مصارف شخصی، خانوادگی یا استفاده در منزل خریده میشوند، به جهت غیر تجاری بودن از شمول کنوانسیون خارج نموده است؛ مگر اینکه فروشنده قبل از انعقاد قرارداد یا در زمان انعقاد آن اطلاعی نداشته یا مکلف نبوده اطلاعی دراین مورد داشته باشد. مشابه این مفهوم را میتوان در مقررات دیگر مانند: ماده ۴ کنوانسیون ۱۹۷۴ نیویورک در خصوص مرور زمان در بیع بینالمللی کالا، بند ۲ ماده ۳ کنوانسیون ۱۹۸۳ژنو در مورد نمایندگی در بیع بینالمللی کالا و بند ۳ ماده ۲ کنوانسیون ۱۹۸۵لاهه در مورد قانون قابل اعمال بر قراردادهای بیع بینالمللی کالا نیز مشاهده نمود.
گفتار چهارم – مفهوم تجاری بودن در مقررات و اسناد بینالمللی
در اصول قراردادهای تجاری بینالمللی مصوب ۱۹۹۴و اصلاحی ۲۰۰۴ موسسه بینالمللی یکنواخت نمودن حقوق خصوصی و اصول اروپایی حقوق قراردادها مصوب ۱۹۸۹،هیچ ضابطهای در مورد مفهوم تجاری بودن قرارداد ارائه نگردیده است، اما ماده ۱ قانون نمونه آنسیترال در مورد داوری در تشریح و تبیین کلمه تجاری آورده است که: (اصطلاح تجاری باید در مفهوم وسیع آن تفسیر شود؛ به نحوی که موضوعات ناشی از هر گونه رابطه را که دارای ماهیت تجاری است اعم از قراردادی یا غیر قراردادی در برگیرد. مراد از روابط دارای ماهیت تجاری تهیه یا مبادله کالا یا خدمات، قرارداد توزیع، نمایندگی یا کارگذاری تجاری، حقالعملکاری، اجاره به شرط تملیک، ساخت پروژهها، مشاوره، مهندسی، پروانه امتیاز، سرمایهگذاری مشترک و انواع دیگر همکاری صنعتی یا تجاری حمل و نقل تجاری کالا یا مسافر از طریق هوایی، دریایی، راه آهن یا جاده میباشد.) هر چند ضابطه ارائه شده در کنوانسیونهای بینالمللی درباره مفهوم تجاری بودن به اندازه کافی روشن و رسا نیست، اما همین قدر که به حالت سلبی، قراردادهای مصرفی، شخصی، خانوادگی را به دلیل وصف غیر تجاری، از قلمرو اجرایی خود خارج نموده اند قابل دفاع میباشد. این قراردادها عمدتا تابع مقررات آمره ملی و قواعد حقوق مصرف هستند که به منظور حمایت از آنها وضع شده است.[۵]
گفتار پنجم – مفهوم بین المللی بودن قرارداد
بند اول – تعریف مشخصه بین المللی بودن
در روشهای قانونگذاری ملی و بینالمللی مختلف راهحلهای گوناگونی برای تعریف مشخصه بینالمللی بودن قرارداد ارائه شده است که این بازه را میتوان از ارجاع به محل سکونت عادی یا محل تجاری طرفین در کشورهای مختلف تا اتخاذ معیارهای کلیتر همانند دارا بودن ارتباطهای مهم با بیش از یک کشور، انتخابی از قوانین کشورهای مختلف ویا برخورداری از ویژگی تاثیرگذاری بر منافع تجاری بینالمللی در نظر گرفت.
در این اصول هیچ یک از معیارهای مزبور به روشنی مقرر نمی شود با این وجود فرض بر این است که مفهوم قراردادهای بینالمللی باید به کاملترین وجه ممکن تفسیر شود، آنچنانکه در نهایت فقط وضعیتهایی مستثنا شود که هیچ عامل بینالمللی در آنها ذی مدخل نیست، یعنی مواردی که در آنها همه عوامل مرتبط با قرارداد مورد نظر فقط به کشور مربوط باشد.
قید بینالمللی مبین این امر است که طرفین قرارداد در فراسوی مرزها با هم معامله می کنند و یا قرارداد بناست که در فراسوی مرزها به اجرا درآید، و مهمترین تفاوت قراردادهای داخلی با قراردادهای بینالمللی ارتباط این نوع از قراردادها با بیش از یک نظام ملی است، بر خلاف قراردادهای داخلی که در چهارچوب یک نظام حقوقی ملی منعقد و اجرا میشوند، در قراردادهای بینالمللی حداقل دو نظام ملی مطرح است.[۶]
بعضی نیز در تبیین بینالمللی بودن قراردادها قائل به تفکیک هستند: قرارداد بینالمللی در معنای اخص به عهدنامهها و مقاولهنامههای دوجانبه و یا چند جانبه بین دولتها اطلاق میشود، اما قرارداد بینالمللی در معنای اعم به قراردادی که یک طرف آن دولت و یا سازمان وابسته به دولت و طرف دیگر یک شخصیت حقوق خصوصی باشد قابل اطلاق است، بلکه در مواردی هر معاملهای را که طرفین آن از ملیتهای مختلف باشد اصطلاحا معامله بینالمللی و قرارداد و داوری مربوط به آن را قرارداد بینالمللی و داوری بینالمللی مینامند.[۷] کنوانسیون بیع بینالمللی کالا نیز تعریف ویژهای از بیع (که از جمله قراردادهای تجاری بینالمللی میباشد)ارائه نموده است، براساس کنوانسیون بیع بینالمللی کالا، بیع زمانی جنبه بینالمللی به خود می گیرد که محل تجارت طرفین قرارداددر کشورهای مختلف باشد،لذا دیگر تفاوت نمی کند که کالا از کشوری به کشور دیگر حمل شده باشد یا خیر.[۸]
بند دوم – معیارهای تشخیص بینالمللی بودن
درباره اینکه بینالمللی بودن قرارداد دارای چه مفهومی است و چه عنصری سبب تمییز و تشخیص قراردادهای بینالمللی از قراردادهای داخلی میگردد نظامهای حقوقی هر کدام ضابطه خاص خود را دارند. کنوانسیونها، اسناد و مقررات بینالمللی هم از معیار واحدی در این خصوص تبعیت ننمودهاند. در اصول موسسه یکنواخت کردن حقوق خصوصی و اصول اروپایی مسئله کاملا مسکوت مانده است اما در برخی از کنوانسیونها و قوانین دیگر ضابطه خاصی ارائه شده است، ولی عمدتا سه معیار از اهمیت قابل توجهی برخوردار است:
۱-تابعیت
بر اساس این معیار آنچه سبب تمییز یک قرارداد ملی و داخلی از قرارداد بینالمللی میشود عنصر تابعیت است. یعنی همین که طرفین قرارداد تابعیت دو کشور را داشته باشند قرارداد بینالمللی تلقی میشود، خواه مرکز حرفه و تجارت آنها در یک کشور باشد و خواه در دو کشور.
۲-مرکز حرفه و تجارت
منظور از مرکز حرفه و تجارت محل مهم امور تاجر یا مرکز اصلی فعالیت او است. بر اساس این معیار، آنچه سبب تمییز قراردادهای بینالمللی از قراردادهای داخلی میگردد این است که مرکز حرفه و تجارت طرفین قرارداد در دو کشور واقع شده باشد، هر چند هر دوی آن ها از تابعیت واحدی برخوردار باشند. عمده کنوانسیونهای بینالمللی که در حوزه حقوق تجارت بینالملل تنظیم و تدوین یافتهاند همین معیار مورد پذیرش واقع شده است از جمله :
– کنوانسیون بیع بینالمللی کالا مصوب ۱۹۸۰ که در ماده ۱ خود این معیار را تحت شرایطی پذیرفته است.
– ماده ۱ کنوانسیون ۱۹۶۴ لاهه در مورد قانون متحدالشکل انعقاد قراردادهای بیع بینالمللی کالا
– بند ۱ از ماده ۲ کنوانسیون ۱۹۷۴ نیویورک در مورد مرور زمان در بیع بینالمللی کالا
– ماده ۲ کنوانسیون ۱۹۸۳ ژنو در مورد نمایندگی در بیع بینالمللی کالا
– ماده ۱ کنوانسیون ۱۹۸۵ لاهه در مورد قانون قابل اعمال بر قراردادهای بیع بینالمللی کالا
– ماده ۳ کنوانسیون ۱۹۸۸ اوتاوا مربوط به تامین اعتبار بینالمللی برای اجاره
– ماده ۲ کنوانسیون ۱۹۸۸ اتاوا در خصوص کارگذاری وصول مطالبات و انتقال طلب بینالمللی
سوالی که ممکن است مطرح شود این است که اگر طرفین قرارداد یا یکی از آنها بیش از یک مرکز حرفه و تجارت داشته باشد کدام یک از آن دو ملاک اعتبار است ؟ پاسخ به این سوال در اکثر کنوانسیونها به صراحت بیان شده است؛همچنان که برابر بند ۱ از ماده ۱۰ کنوانسیون وین و بند ۲ ماده ۲ کنوانسیون ۱۹۸۸ اتاوا در خصوص کارگذاری وصول مطالبات و انتقال طلب بینالمللی، هر گاه یکی از طرفین بیش از یک مرکز حرفه و تجارت داشته باشد، محلی ملاک است که با در نظر گرفتن اوضاع و احوال قبل از انعقاد قرارداد یا در زمان انعقاد آن نزدیکترین ارتباط را با قرارداد و اجرای آن داشته باشد. شق الف از بند ۴ ماده ۱ قانون نمونه آنسیترال نیز مقرر میدارد: ( چنانچه طرفی بیش از یک مرکز حرفه و تجارت داشته باشد، محلی که نزدیک ترین ارتباط را با موافقت نامه داوری دارد، محل تجارت او خواهد بود.)
۳-وجود یک عنصر خارجی
بر اساس این ضابطه که از دو معیار قبلی عامتر و کلیتر است، وقتی تمامی عوامل و شرایط قرارداد در حیطه و قلمرو نظام حقوقی کشور واحدی واقع شود، قرارداد داخلی میباشد؛ اما اگر به جهتی از جهات قرارداد با بیش از یک کشور ارتباط پیدا کند و اثر آن از مرزهای یک کشور بگذرد وصف بینالمللی پیدا می کند. برای مثال اگر یکی از طرفین قرارداد تابعیتی متفاوت از طرف دیگر داشته باشد، محل انعقاد قرارداد و یا محل اجرای آن به عنوان لوازم عرفی قرارداد در کشور دیگری باشد، همچنین وقتی موضوع معامله در کشور ثالثی غیر از کشوری که مرکز حرفه و تجارت طرفین در آن وجود دارد واقع شده باشد، قرارداد بینالمللی محسوب خواهد شد.تردیدی نیست که این ضابطه سبب گسترش شمول قراردادهای تجاری بینالمللی نسبت به قراردادهای داخلی میگردد. اما باید یک محدوده و چارچوبی برای عنصر خارجی قائل شد وآن را محدود به عناصر و عواملی دانست که ارتباط مستقیم و نزدیک با قرارداد داشته باشند. قانون نمونه آنسیترال به نوعی از این ضابطه تبعیت نموده است.[۹]
[۱] – کمالی،اسماعیل،۱۳۸۷،نقش اصل حاکمیت اراده در تعیین قانون حاکم بر قراردادهای تجاری بین المللی در حقوق ایران و کنوانسیون های بین المللی،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی،فصل ۱٫
[۲] – اخلاقی، بهروز، امام، فرهاد، ۱۳۹۳، اصول قراردادهای تجاری بین المللی۲۰۱۰، چاپ اول، تهران،موسسه مطالعات و پژوهش های حقوقی شهر دانش،ص۲٫
[۳] – حافظی احمدی، علیرضا، قراردادهای تجاری بین المللی و قوه قاهره، ۱۳۹۲،تهران،نگاه بینه،ص۲۳٫
[۴] ایرانپور، فرهاد، ۱۳۸۱، نگاهی اجمالی به اصل حاکمیت اراده در حیطه انتخاب قانون حاکم بر تعهدات ناشی از قرارداد های تجاری، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی،ش۵۵،ص۱۴٫
[۵] – حبیبی، محمود، ۱۳۸۹، تفسیر قراردادهای تجاری بینالمللی، چاپ اول، تهران، نشرمیزان،صص۴۱-۴۲٫
[۶] – شیروی، عبدالحسین، ۱۳۹۲، داوری تجاری بینالمللی، تهران، چاپ دوم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)،ص۱۴۷٫
[۷] – موحد، محمد علی،۱۳۸۶،درس هایی از داوری های نفتی:قانون حاکم،چاپ اول،تهران،نشر کارنامه،ص۱۹٫
[۸] – سماواتی، حشمت الله،۱۳۸۲، حقوق معاملات بین المللی، چاپ سوم، تهران، انتشارات ققنوس،ص۴۴٫
[۹] – حبیبی، پیشین،ص۴۸٫
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-06-08] [ 08:09:00 ب.ظ ]
|