مقاله (پایان نامه) ازدواج دختر باکره رشیده بدون اذن ولی |
ضمانت اجرای ازدواج دختر باکره رشیده بدون اذن ولی
چنانچه دختری به سن بلوغ رسیده، بدون اذن پدر یا جد پدری و یا در صورت مخالفت ایشان بدون تشریفات قانونی و کسب اجازه از دادگاه اقدام به ازدواج کند، این ازدواج چه حکمی داشته و دارای چه ضمانت اجرایی است؟
جواب این سؤال قاعدتاً هنگام نقل نظرات فقهاء در رابطه با استقلال یا عدم استقلال دختر باکره بطور ضمنی داده شده بدین بیان که فرضاً کسانی که اجازه پدر یا جد پدری را در نکاح دختر شرط میدانند باید معتقد به بطلان چنین ازدواجی باشند، معذلک در بین فقهاء کمتر کسی به صراحت قائل به بطلان این ازدواج شده است. البته بر این که هر گاه بعد از ازدواج، پدر دختر به آن رضایت دهد، این ازدواج نافذ و صحیح میباشد اتفاق نظر وجود دارد.۱ در این خصوص، ابوالصلاح حلبی، در کتاب الکافی فیالفقه میگوید: «لا یجوز لهاالعقد علی نفسها بغیر اذنها فان عقدت خالقت السّنه و کانالعقد موقوفاً علی اضمائهما.» «اگر دختر بدون اذن پدر و جد پدری عقد کرد با سنّت مخالفت کرده ولی صحت عقد متوقف بر اجازه آنهاست.»۲
ابن زهره در غنیه معتقد است هر گاه ولی دختر، عقد را اجازه نداد، عقد منفسخ است.۳ شیخ مفید در مقنعه چنین میگوید: «و ان عقدت علی نفسها بعدالبلوغ بغیر اذن ابیهاخالفتالسنه و بطلالعقد، الا یجیزهالاب» و قائل به بطلان چنین عقدی است با این حال، بسیاری از فقهاء این چنین عقدی را صحیح میدانند. مثلاً شیخ طوسی در کتاب المبسوط چنین میگوید: «و اذا تزوج من ذکرنا بغیر ولی کانالعقد صحیحاً و اذا و طیءالزوج لم یکن علیه شیئی من ادب و حد ولا خلاف فی سقوطالحدْ الا شاذامنهم قال: ان کان یعتقد تحریکه وجب علیهالحد و المهر یلزمه بالدخول بلا خلاف و متی ترافعا الیالحاکم لم یجزان یفرق بینهما» «هر گاه دختر بدون اذن ولی ازدواج نماید، عقد صحیح بوده و هر گاه زوج با وی نزدیکی نماید هیچ عقوبیتی نخواهد شد و در سقوط حدّ از وی خلافی نیست مگر قولی شاذ و نادر و هر گاه معتقد به حرمت باشیم، در صورت نزدیکی، بر زوج، حدّ واجب شده و مهر نیز با دخول بر وی ثابت میگردد . و اگر هم موضوع نزد حاکم مطرح شد، حاکم نمیتواند حکم به جدایی زن و مرد بدهد.»۱
فقهاء دیگری همچون صاحب شرایع، صاحب جواهر، شهید اول و شهید ثانی نیز بر این امر معتقدند و چنین عقدی را صحیح میدانند.۲
عدهای از فقهاء نیز احتیاط نموده و گفتهاند: بر عقد بدون اجازه پدر آثار صحت مترتب نیست منتهی احوط برای پدر آن است که اجازه دهد و اگر اجازه نداد پسر و دختر بایستی از یکدیگر جدا شوند و احوط آن است که دختر هم بدون طلاق از طرف پسر با مرد دیگری ازدواج ننماید.۳
استنباط قضات و رویه دادگاهها نیز از ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی در این رابطه متفاوت است. عدهای تمایل به بطلان چنین عقدی دارند. حال آنکه برخی دیگر معتقدند الزام دختر به گرفتن اجازه پدر، در واقع جنبه تکلیفی دارد که تخلّف از آن، سبب بطلان عقد نمیگردد، بلکه تخلّف انضباطی محسوب گردیده و مثلاً برای سردفتری که چنین ازدواجی را ثبت میکند، مجازات انتظامی در نظر گرفته خواهد شد.۴۱ چنانکه در حکم شماره ۴۳۲ مورخ ۱۲/۳/۵۹ سابقالذکر شعبه اول دادگاه مدنی خاص تهران صراحتاً چنین نظری مطرح گردیده است.
کمیسیون قوانین مدنی اداره حقوقی دادگستری نیز در جواب سؤال یکی از دادگاهها که به شرح ذیل میآید اعتقاد به عدم بطلان ازدواج دختر، بدون اذن پدر داشت معذلک تا کنون این نظریه اعلام نگردیده است. ۵
دادرس دادگاههای حقوقی یک سمنان استفساری به شرح زیر از اداره حقوقی بعمل میآورد: «…۲- طبق ماده ۱۰۴۳ اصلاحی قانون مدنی نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد، موقوف به اجازه پدر و یا جد پدری است…» حال اگر دختری بدون اذن پدر و یا جد پدری با مردی ازدواج نموده و صاحب فرزندی گردد و در این صورت اگر پدر یا جد پدری این ازدواج را تنفیذ ننماید، این عقد از نظر حقوقی چه وضعی خواهد داشت؟»
کمیسیون قوانین مدنی، پس از بحث فراوان، به حکایت پرونده کلاسه اظهارنظر کرد که: «اگر چه ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی نکاح دختر باکره را موقوف به اجازه پدر یا جد پدری نموده است ولیکن ماده مزبور و موارد دیگر این قانون دلالت بر بطلان عقدی که بدون اجازه واقع شود یا نامشروع بودن طفل حاصل از این ازدواج ندارد.»
کمیسیون آئین دادرسی مدنی نیز موافق همین نظر کمیسیون قوانین مدنی بود. ولی پاسخی که سرانجام بعنوان نظر مشورتی اداره حقوقی با شماره ۲۷۹۸/۷ مورخ ۸/۹/۱۳۷۱ به مراجع استعلام اعلام شد، چنین بود: «…۲- صحت و بطلان عقد و همچنین مشروع و نامشروع بودن طفل حاصل از ازدواج به نحو مذکور در استعلام، از جمله مواردی است که احتیاج به صدور فتوی از طرف مجتهد جامعالشرایط صاحب فتوی دارد، قاضی محکمه در چنین مواردی طبق اصل ۱۶۷ قانون اساسی و ماده ۲۹ قانون تشکیل دادگاههای کیفری یک و دو و شعب دیوانعالی کشور، باید با استناد به منابع فقهی معتبر یا فتاوی معتبر، حکم قضیه را صادر نماید.»۱
در این رابطه که هر گاه بکارت دختر از راه زنا یا شبهه زایل شده باشد، گفته شد که عدهای از فقهاء این زن را در حکم باکره دانسته و لذا معتقدند میبایست برای نکاح از ولی خود اجازه بگیرد. اما عدهای دیگر بر این قولند که زوال بکارت از راه زنا یا شبهه سبب سقوط ولایت پدر یا جد پدری است.۲
در قوانین ایران، در این خصوص موردی وجود نداشت و لذا بر اساس اصل ۱۶۷ قانون اساسی که قضات را موظّف مینمود هرگاه حکم هر دعوا را در قوانین مدوّنه نیابد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر مراجعه و حکم قضیه را صادر نمایند.۳ در این رابطه بین قضات محاکم نیز اختلاف نظر وجود داشت. عدهای مطلق دخول را سبب سقوط ولایت ولی قهری میدانستند و برخی دخول مشروع را، بر همین اساس در موارد مشابه رویههای مختلفی توسط قضات اتخاذ میگردید تا اینکه موضوع در هیأت عمومی دیوانعالی کشور مطرح و هیأت عمومی در تاریخ ۲۹/۱/۶۳ رأی ذیل را بعنوان رأی وحدت رویه صادر نمود:
«با توجه به نظر اکثر فقهاء و بویژه نظر مبارک حضرت امام مدظله العالی در حاشیه عروه الوثقی و نظر حضرت آیهالله العظمی منتظری که در پرونده منعکس است و همچنین با عنایت به ملاک صدر ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی، عقد دوم از نظر این هیئت صحیح و ولایت پدر نسبت به چنین عقدی ساقط است و مشروعیت دخول قبل از عقد شرط صحت عقد و یا شرط سقوط ولایت پدر نیست و دخول مطلقاً (مشروع باشد یا غیر مشروع) سبب سقوط ولایت پدر میباشد…»[۱]
اختیار وصی در نکاح غیر رشید «سفیه»
در مورد اختیار وصی، نسبت به انعقاد عقد نکاح برای سفیه، حکم قضیه واضحتر از حالت صغر است در نکاح سفیه، فقها حتی نسبت به ولایت پدر و جد پدری تردید روا نداشتهاند و با توجه به عدم بحث آنان نسبت به ولایت وصی بر سفیه در عقد نکاح، باید این عدم ذکر را دال بر عدم ثبوت این ولایت دانست چرا که مسلماً اختیارات وصی که جانشین پدر و جد پدری است کمتر از خود ایشان میباشد و حال آنکه نسبت به ولایت ایشان در نکاح سفیه، تردید روا داشته و بسیاری، سفیه را در امر نکاح خود آزاد دانستهاند. معذلک عدهای از فقهاء بر ولایت وصی بر سفیه به شرط رعایت مصلحت وی و فقدان ولی قهری معتقدند.
بر این اساس و با توجه به مجموع نظرات، ولایت وصی را صرفاً در مورد جنبه مالی نکاح که مهریه است ثابت میدانیم زیرا سفیه از تصرفات مالی خود ممنوع و محجور بوده ولی از آنجا که در انعقاد عقد نکاح دارای عقل و قصد و بلوغ میباشد لذا نکاح وی بدون دخالت وصی صحیح میباشد ماده ۱۰۶۴ قانون مدنی.[۲]
۱- حلی، ابی جعفربن منصور بن ادریس، کتاب السرائر، انتشارات اسلامی، ج۳، ص ۱۵۹، به نقل از پایان نامه فوق ص ۷۸
۲- همان منبع، ص ۲۹۳.
۳- همان منبع، ص ۳۰۸.
۱- همان منبع ص ۱۶۳.
۲ نجفی، شیخ محمدحسن , جواهر الکلام ، با تحقیق و تعلیق و تصحیح محمد قوچانی، انتشارات بصیرتی، ص ۱۴۹.
۳- امام خمینی (ره)، به نقل از دادنامه ۲۲-۳/۶/۵۹ شعبه اول دادگاه تجدیدنظر مدنی خاص، مجموعه قوانین سال ۶۳، ص ۳۷.
۴ و ۵ مهرپرور,حسین ,مجموعه نظریات شورای نگهبان ,چ موسسه کیهان ,ج ۳,ص ۷۷.
۱- همان منبع، ص ۱۳۳.
۲- طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم ، عروه الوثقی، ج ۲، ص ۷۲۸.
۳- ر.ک: ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی و قسمت اخیر ماده ۲۹ قانون تشکیل دادگاههای کیفری ۱و۲.
[۱] ناصرزاده، هوشنگ، مجموعه آراء وحدت رویه قضایی، نشر میزان، ص ۷۱
[۲] عاقد باید عاقل و بالغ باشد. ۱. عاقد ممکن است زوجین یا نمایندگان قانونی آنان باشد و در هر حال باید اهلیت داشته باشد. ۲. در ماده ۱۰۶۴ قانون مدنی. اشاره ای به لزوم رشد نشده است و این سکوت بطور ضمنی بر نفوذ نکاح سفیه دارد. با وجود این، رضای سفیه در تعیین میزان مهر نافذ نیست.
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 03:32:00 ب.ظ ]
|