• یافته پژوهش حاضر مبنی بر تأثیر شیوه فرزندپروری مقتدر  بر مشکلات رفتاری(فرضیه ۵) با یافته­ های کیم و همکاران (زیرچاپ)؛ اولیور و همکاران (۲۰۰۹)؛ آبار و همکاران (۲۰۰۹)؛ ون آکن و همکاران (۲۰۰۸)؛ پراپر و همکاران (۲۰۰۷)؛ توماس (۲۰۰۴، به نقل از آشر، ۲۰۰۶)؛ لنگو (۲۰۰۶)؛ پرینزی و همکاران (۲۰۰۶)؛ مازیفسکی و فارل (۲۰۰۵)؛ لنگو و کوواکس (۲۰۰۴)؛ گالامبوس و همکاران (۲۰۰۳)؛ فلدمن و کلین (۲۰۰۳)؛ بروک و همکاران (۲۰۰۲)؛و آنولا و همکاران (۲۰۰۰) همخوانی دارد. در نتیجه استفاده والدین از شیوه فرزندپروری مقتدر که کنترل و حمایت بالا را در مورد فرزندان در بر می­گیرد، تأثیر منفی بر مشکلات رفتاری آنان دارد. شیوه تربیتی مقتدر شامل پذیرش عاطفی، اعطای استقلال روانی و کنترل ثابت رفتاری  است، (گری و اشتینبرگ، ۱۹۹۹) و بررسی ها نشان داده اند پرورش یافتن در چنین محیطی با شاخص های مثبت بهداشت روانی مثل تکامل مثبت اخلاقی و عدم گرایش به بزهکاری مرتبط است (اشتینبرگ، ۲۰۰۰). سازه های قابل ملاحظه ای که برای اجتناب نوجوانان از مشکلات رفتاری در حیطه خانوادگی شناخته شده است شامل مهارت های ارتباط سازنده، تقویت مثبت، نظارت و حل تعارض می­باشد. نظارت والدین در صورتی که در بافت یک رابطه مثبت بین والد- کودک باشد، از ارتباط با گروه همسالان منحرف پیشگیری کرده، در نتیجه نوجوان کمتر تحت تأثیر همسالان منحرف قرار می گیرد. همچنین با توجه به اینکه خود مختاری یکی از ویژگی های دوره نوجوانی بوده، این­که والدین بدانند چگونه و چه هنگام به نوجوانان خود اجازه بروز آن را بدهند و همچنین مدیریت کردن اوقات فراغت همچون شب ها و اواخر هفته از مهم­ترین عوامل، جهت پیشگیری از مشکلات رفتاری است که والدین با شیوه فرزندپروری مقتدر در این موارد دارای عملکرد مناسبی هستند (پیرس[۱] و همکاران، ۲۰۰۸). همچنین یکی از پیش شرط­ها و پیش نیازهای اساسی اجتماعی شدن، رشد در یک محیط راحت و تجربه روابط ایمن و ثابت با والدین است (وندلور، پیرز و اسکوبی[۲]، ۲۰۰۷). کودک زمانی احساس پذیرفته شدن و امنیت می­ کند که والدین نسبت به نیازهایش حساس و پاسخگو بوده، احساسات مثبت خود را مطرح کرده و درخواستهای­شان برای کودک قابل درک و پاسخ دهی باشد (چن و همکاران، ۲۰۰۳).

     

     

    اما نتایج پژوهش حاضر، بر خلاف انتظار نشان می­ دهند که شیوه های فرزندپروری مستبد و سهل گیر بر مشکلات رفتاری تأثیر ندارد (فرضیه ۶ و ۷). این یافته با نتایج پژوهش های ذکر شده در بالا ناهماهنگ است. همان طور که پیش از این مطرح شد، والدین سهل گیر شامل دو زیر گروه هستند: الف) والدین دموکراتیک که کاملاً آسان گیر بوده و حس وظیفه شناسی، توجه و تعهد بیشتری نسبت به فرزندانشان دارند (جان بزرگی و همکاران، ۱۳۸۷). این والدین با فراهم کردن حمایت اجتماعی باعث می شوند که کودکان بهتر قادر به مقابله با شرایط استرس زا بوده و در نتیجه کمتر به مشکلات رفتاری برونی سازی دچار شوند (ولفرادت و همکاران ۲۰۰۳) و ب) والدین غیررهنمودی که هیچ گونه کنترلی را برای کودکانشان جایز نمی دانند. بنابراین تبیینی که می توان ارائه داد، این است که شاید والدین مطالعه حاضر بیشتر جز والدین سهل گیر در دسته دموکراتیک آن بوده اند. همچنین ربه کا (۲۰۰۱، به نقل از پازانی، ۱۳۸۳) نیز در نظریه خود علاوه بر ویژگی های منفی این شیوه فرزندپروری (مثل سطح متوسطی از انحراف های اجتماعی و مصرف مواد)، ویژگی های مثبت آن را که شامل اعتماد به نفس، مهار درونی و پیشرفت تحصیلی است، مطرح می­ کند. بنابراین به نظــر می­رسد که در مطالعه حاضــر کفه ترازو به نفع ویژگی­های مثبت سنــگینی می­ کند.در مورد والدین مستبد می توان چنین نتیجه گیری کرد که ویژگی های والدین مستبد در ارتباط با همه نوجوانان باعث ایجاد مشکلات رفتاری برونی سازی نمی شود بلکه با توجه به نتایج پژوهش حاضر، در تأثیر این شیوه فرزند پروری بر مشکلات رفتاری عوامل دیگری نیز دخیل هستند از جمله ویژگی های شخصیتی مثل نوجویی.

     

     

     

     

    اثر شیوه های فرزندپروری بر راهبردهای مقابله

     

    یافته ها نشان می­ دهند که شیوه فرزند پروری مقتدر بر راهبرد مقابله مسئله مدار (فرضیه ۱۲)، شیوه فرزند پروری مستبد بر راهبرد های مقابله هیجان مدار و اجتنابی (فرضیه فرضیه ۸ و ۱۰) و شیوه فرزند پروری سهل گیر بر راهبرد مقابله اجتنابی (فرضیه ۱۱) به طور مستقیم اثر دارند. بدین ترتیب که استفاده والدین از شیوه فرزندپروری مقتدرانه تأثیر مثبتی بر استفاده از راهبرد مقابله مسئله مدار در نوجوانان داشته و استفاده آن­ها از شیوه فرزندپروری مستبد و سهل گیرانه تأثیر منفی بر استفاده از راهبرد مقابله اجتنابی توسط آنان دارد. همچنین، استفاده والدین از شیوه فرزندپروری مستبد علاوه بر تاثیر بر راهبرد مقابله اجتنابی، موجب افزایش استفاده از راهبرد مقابله هیجان مدار در نوجوان نیز می­شود. یافته پژوهش حاضر همانند یافته های براند و همکاران (۲۰۰۹)؛ نیجهاف و انگلز (۲۰۰۷) و ولفرادت و همکاران (۲۰۰۳) است. اما برخلاف پژوهش­های پیشیـــن، یافته­ها نشان می­ دهند که شیـــوه فرزندپروری سهل گیر تأثیری بر راهبرد مقابله هیجان مدار ندارد (فرضیه ۹). این یافته با پژوهش های ذکر شده در بالا ناهماهنگ است. همان طور که قبلاً مطرح شد، والدین سهل گیر را می توان در دو زیر گروه جای داد: الف) والدین دموکراتیک ب) والدین غیر رهنمودی. در دسته دموکراتیک، والدین برای فرزندان خود حمایت اجتماعی بالایی فراهم می کنند. در نتیجه، این کودکان در مقایسه با کودکان مستبد (اما نه مقتدر) از لحاظ هیجانی و عاطفی در وضعیت مطلوب تری به سر می­برند. پس، شاید والدین سهل گیر در پژوهش حاضر بیشتر در دسته دموکراتیک که از ویژگی حمایت بالا برخوردارند (جان بزرگی و همکاران، ۱۳۸۷)، قرار داشته باشند. اما در شیوه فرزندپروری مقتدر، والدین علاوه بر اینکه به حمایت کافی از فرزندان خود می پردازند، کنترل مناسبی را نیز اعمال می نمایند و این منجر به رشد مهارت تنظیم عاطفه در کودک می شود و به همین دلیل است که گفته می شود، خانواده نقش بسیار مهمی در مهارت تنظیم عاطفه در کودکان دارد. یکی از جنبه های مهارت تنظیم عاطفه که موجب انطباق روان شناختی مطلوب کودک می شود، راهبرد مقابله کارآمد همچون مسئله مدار می باشد (هالپرن، ۲۰۰۴).

     

    [۱]- pierce

     

    [۲]- Vandeleur, Perres, & Schoepi

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...