پایان نامه تعیین اثربخشی درمان نقش ثابت در درمان اختلال وسواس ـ فکر ـ عملی در زنان شهر تهران در سال88 |
کنترل در جلسه اول اجرا شد و نحوه تکمیل پرسشنامه مادزلی و آزمون REP برای آنان تشریح شد. در جلسه دوم طرح نقش درمانی ثابت به گروه آزمایش ارائه گردید و پس از اطمینان از اینکه آزمودنی ها نقش درمانی ثابت را به مدت دو هفته اجرا کرده اند ،در جلسه سوم، آزمون مجدد از دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد و نمرات مورد مقایسه قرار گرفت.در این پژوهش فرضیات زیر مورد آزمون قرار گرفت.
روش نقش درمانی ثابت اختلال وسواس فکری ـ عملی را کاهش میدهد.
روش نقش درمانی ثابت تعداد سازه های شخصی افراد وسواس فکری ـ عملی را تغییر میدهد.
روش نقش درمانی ثابت پیچیدگی شناختی افراد وسواس فکری ـ عملی را تغییر میدهد.
برای بررسی هر یک از فرضیات بالا، میانگین های پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از آزمون t وابسته، با هم مقایسه شدند و نتایج بدست آمده، هر سه فرضیه پژوهشی را در سطح اطمینان 95/0 تائید کرد.
کلید واژه: نقش درمانی ثابت، سازه های شخصی، وسواس فکری-عملی
مقدمه
متفکر بودن وجه تمایز انسان ازسایرموجودات است. چون فرایندهای عقلی درحدی حایز اهمیت است که اکثرروانشناسان شخصیت اثرات آن را بر رفتار انسان به نوعی مورد تایید قرار داده اند. جرجکلی[1] روانشناسی برجسته بالینی از اولین شخصیت شناسانی بود که بر فرایندهای شناختی بعنوان ویژگی برجسته کنش شخصیت تاکید کرد (کریمی،1374).
براساس مکتب شخصیت شناختی که جورج کلی در تحول ان نقش اساسی داشته است، انسان جهان را از دریچه سازه های ذهنی خود میبیند. سازه[2] عبارت است از مجموعه تفکراتی که براساس آنها، فرد دنیای تجربیات خود را تفسیر ،و از آنها نتیجه گیری میکند. سازه نشانگر سبک مداومی است که شخص براساس آن، شباهتها و تفاوت های بین پدیده ها را در جهان خود مشاهده میکند و از آنها مفاهیم قابل ادراکی دست می یابد (شاملو / 1370).
نظریه کلی وجه اشتراک زیادی با دیگر رویکردها ندارد. در نظریه او بسیاری از اصطلاحات و مفاهیمی را که در نظریه های شخصیت میشود یافت، نمی یابیم. مفاهیمی چون: ناخودآگاه، خود، نیاز، سابق، محرک، پاسخ، تقویت،خویشتن و حتی انگیزش و هیجان در بافت نظریه وی یافت نمی شوند. این سوال مطرح می شود چگونه می توان شخصیت انسان را بدون در نظر گرفتن انگیزش و هیجان درک کرد؟ عنوان سازههای شخصیت،[3] قرینه هایی در مورد اینکه کلی چگونه قصد معرفی شخصیت را دارد، بدست می دهد. به گفته او همه مردم قادرند سازه های شناختی درباره محیط خود را بسازند و به آنها شکل دهند. افراد همه اشیای فیزیکی و اجتماعی را در جهان اطراف خود ، بگونهای تعبیر و تفسیر میکنند که از آن یک الگویی را به وجود آورند . بر مبنای این الگو، مردم درباره کلیه اشیا،افراد و رویدادهای زندگی دست به پیش بینی می زند و این گونه پیش بینی ها را برای هدایت خود در فعالیت های زندگی بکار می گیرند. بدین ترتیب، برای اینکه دیگران را درک کنیم، بایستی الگوهای آنها، یعنی شیوه ای را که آنها جهان خود را شخصاً می سازند، درک کنیم. بنابراین، این تعبیر و تفسیر فرد از رویدادهاست که حایز اهمیت است و نه خود رویدادها (کریمی، 1374).
رویکرد جورج کلی در شخصیت، مفهوم بی نظیری را در مورد ماهیت انسان ارائه داده است. او مفاهیم انگیزشی را در مورد ماهیت انسان مردود دانسته است. در حالی که فروید[4] معتقد بود انسان به وسیله تکانه های ناهشیار مورد کنترل قرار میگیردو اسکینر[5] نیز انسان را موجودی منفعل در برابر محرکات محیطی می دانست (دارابی، 1384). راجرز[6] و مازلو[7] بر آشکار کردن قابلیت های درونی فرد تکیه دارند (پروین، 1372). کلی در تفسیر رفتار از اصطلاحات شناختی استفاده میکند، یعنی بر راههای ادراک ما از رویدادها، نحو تفسیر آنها بر مبنای ساخت های موجود و نیز چگونگی رفتار ما با توجه به این تفسیرها تاکید دارد.
فرض کلی در مورد ماهیت انسان این است که هر فرد یک دانشمند است. هر دانشمند تلاش میکند تا پدیدهها را پیش بینی و کنترل کند. کلی بر این باور است که روانشناسان نیز همانند دانشمندان تلاش می کنند تا پدیده های جهان هستی را پیشبینی و کنترل کنند.درک افراد از رویدادها صرفا در محدود مقوله هاییست که در اختیار آنها قرار دارد. وانسان آزاد است تا به هر گونه رویداد معنی خاص بخشد و نمی تواند خارج از سازه هایی که برای خود ساخته است، انتخابی داشته باشد (پروین، 1386).
از نظر کلی، حداقل سه مولفه در شکل دهی هر سازه لازم است: دو جزء از هر سازه باید ظاهرا شبیه یکدیگر باشند و سومین مولفه در قطب متضاد ان قرار داشته باشد. وقتی دو مولفه شبیه به یکدیگر معنی شود، قطب شباهت[8] را به وجود میآورند و وقتی که با مولفه سوم در تقابل قرار گیرند، قطب تضاد بوجود می آید[9] سازه ها براساس توانایی پیش بینی شان آزمون می شوند بنابراین به نظر کلی، هر فرد راهحلی را انتخاب می کند که نوید دهنده بیشترین رشد در نظام سازه ای وی باشد. اگر در نظام سازه ای او ناهمسانی وجود داشته باشد انتخاب ها با یکدیگر جمع نمی شوند بلکه یکدیگر را باطل می کنند. اگر نظام همسان باشد پیش بینی و آزمایش گذاشته میشود. در صورتی که رویداد پیش بینی شده اتفاق نیفتد، آن سازه حداقل برای مدتی بی اعتبار می شود. در این صورت، فرد باید سازه ای جدیدی به وجود آورد یا سازه ی قبلی را تغییر یا گسترش دهد، تا پیش بینی رویدادهایی را که اتفاق افتاده است در برگیرد. رفتار ناهنجار، شامل کوشش هایی است در جهت حفظ محتوی و ساخت نظام سازه ای، علیرغم پیش بینی های نادرست یا نامعتبر مکرر (پروین، 1386). بنابراین برای درمان و از بین بردن هر نوع ناراحتی روانی ناشی از ناهمخوانی بین سازه ها و تجربه های فرد، باید سعی شود که سازه های فرد تغییر و یا تعدیل شود. کلی برای انجام چنین تکلیفی ، روش نقش درمانی ثابت را معرفی کرده است .[10]
این رویکرد درمانی با یک ارزیابی کامل و دقیق از سیستم سازه های درمانجو آغاز میشود و سپس درمانگر براساس این ارزیابی، برای درمانجو یک نقش یا طرح ثابت آماده میکند. چنین طرحی یک فرد خیالی[11] را مطرح میکند که اگرچه شبیه درمانجوست، اما دارای سازه ها متفاوت است. بنابراین، درمانجو را وادار میکند رفتاری از خود نشان دهد که او در آن زمینه خاص دستخوش مشکل است (راس، 1372).
بیان مساله
اختلال وسواس از جمله اختلالات روانی بسیار پیچیده و بحث انگیزاست (مسعودی، 1381). اکثر مردم، اعم از بزرگسال یا کودک، در زندگی روزمره، شکل های خفیفی از نشانه های وسواس جبری را تجربه میکنند. بر اساس مطالعات همه گیرشناسی ناحیه زیر پوشش، حدود 50 درصد موارد است. وقتی نشانه ها خفیف هستند، فواصل دوره های اختلال طولانی تر است اما در صورت عدم درمان ، نشانه های اختلال وسواس فکری- عملی ممکن است یک عمر پایدار
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 09:44:00 ب.ظ ]
|