پیوند فقه و حقوق بشر |
بیشتر شدن نزدیکی این دو نظام به همدیگر شود.
- پاسداشت سنت و پذیرش تجدد
در عین اینکه جهان شمولی در اصول اساسی حقوق بشر را باید پذیرفت، اما نباید یکسره فرهنگ ملی و دینی را به فراموشی سپرد و ویژگیهای فرهنگی خود را نادیده گرفت. هر فرهنگی باید ضمن احترام کامل به اصول برابری، آزادی و دموکراسی ویژگیهای مثبت خود را پاس بدارد. فرهنگها نیز باید براساس نیاز جوامع خود پیش بروند و اگر چه باید از حرکت مثبت و تحسین برانگیز غربیان در آفرینش حقوق بشر الگو بگیرند اما نباید استقلال فرهنگی خود را از دست دهند! حقوق بشر یکی از ره آوردهای تمدن جدید و مدرنیسیم است و از سویی فقه بیانگر سنت دینی و اسلامی. حال در پیوند فقه و حقوق بشر نخست باید از امکان یا عدم امکان جمع سنت و تجدد سخن گفت اصولا آیا میتوان هم سنت را پاس داشت و هم مدرنیسیم را پذیرفت؟ اندیشهی تجدد از درون خود سنت زاده میشود اما در همان حال میکوشد با بازسازی عناصر کهن موروثی، به احیای مجدد آن دست یابد. غربیان در سه قرن اخیر بر پایه همین طرز تلقی، تاریخ تمدن خود را انگاشتند و آن را به مثابهی امری همواره «نوشونده» و در حال تکامل معرفی کردند. تاریخ فرهنگی غرب به دورههای مختلفی تقسیم شد. اگرچه هر دوره ویژگیهای خاص خود را دارد اما در عین حال در حکم حلقه زنجیری است که ما قبل و ما بعد خود را به هم پیوند میدهد. در این رشته بهم پیوسته ما قبل، به وجود آورندهی حلقهی بعدی است . از طرفی دیگر حلقهی زنجیرهی بعدی، نیز به نوبهی خود تعیین گر قبلی است.(الجابری،۱۹۹۹،۳۵) بدین ترتیب غربیان فرهنگ خود را با نیازهای زمانی هم سو و هم نوا کردند و چیز ثابتی را به نام سنت حفظ نکردند تا اکنون چالشی برای تطبیق آن با زمانهی جدید داشته باشد.
- بررسی وضعیت سنت و تجدد در اسلام
اما در دنیای اسلام، وضعیت چنین نبود. عقل اسلامی برخلاف عقل غربی تاریخمند شد و مسلمانان در نو کردن آن کوششی بکار نبردند تا اینکه میان سنت و تجدد در جهان اسلام نبردی به پا شد و بسیاری از اندیشه گران پنداشتند که یا باید سنت را پذیرفت و نوخواهی را یکسره رها کرد یا سنت را یکسره واگذاشت و مدرنیسیم را پذیرفت. اما الجابری معتقد است که میتوان میان سنت و تجدد آشتی افکند. روش او همانند بسیاری دیگر از اندیشمندان مسلمان بازسازی فهم از سنت و ارتباط آن با زمان حاضر است. او معتقد است که نوسازی اندیشه سنتی به این معناست که ما بتوانیم سنت را زیر تسلط خود در آوریم نه این که سنت ما را تحت سیطرهی خود در آورد.(الجابری،۳۵،۱۹۹۹) نتیجهای که میتوان از این دیدگاه گرفت این است که دیدگاههای سنتی پیرامون دین، برخاسته از پیش فرضهایی است که پیشینیان، پیرامون متون دینی داشته اند و امروزه با توجه به تغییر شرایط عصری و محیطی، پیش فرضهای انسان مدرن عوض شده است و بنابراین فهم و تفسیر وی نیز از متون دینی متفاوت و سازگار با عصر جدید میباشد. عدهای معتقدند که اگر دین در برابر نیازهای جدید نرمش نشان ندهد فراموش خواهد شد.«هیچ دین و مذهبی نیست مگر اینکه با این دو راهی مواجه است: یا دگرگونی را نپذیرد و برود یا دگرگون شود تا بماند.»(ملکیان،۱۳۸۱،۳۰۵)
- عدم اختلاف مبانی اسلام و حقوق بشر
آنچه امروز به عنوان حقوق بشر در قالب اعلامیه جهانی پدیدار است، تحفه نوبرانهای نیست که عده ای از سفر فرنگ به ارمغان آورده باشند، بلکه اصولی پذیرفته شده در میان تمامی فرهنگها و ملل است که به زبان واحد عدهای خاص به قلم تحریر درآمده است. به عبارتی، آن چنان که میگویند با، باورهای دیگر اقوام به ویژه مسلمین بیگانه نیست که نتوان جمله نام آشنایی از درون آن بیرون کشید. چالشی که میان حقوق بشر و اسلام دیر زمانی است سخن از آن رانده میشود، حاصل دو تفکر است که در دو انتهای یک حرکت پاندولی قرار گرفته و علی الظاهر هیچ گاه به یکدیگر نخواهند رسید، عدهای صرف به حرکت درآمدن قلم نگارش اسناد حقوق بشری به دست نمایندگان تفکرات غربی، را کافی برای رد آن میدانند و با بدعت دانستن ورود این حقوق به نظام حقوقی اسلامی، با استناد به برخی اغراض سیاسی کشورهای غربی آن را نوعی غرب گرایی میدانند، و در سوی دیگر تفکری قرار دارد که به لحاظ عدم شناخت کافی از مبانی اصیل اسلامی یا سوء اعتقاد و یا غفلت نفسانی در پی جایگزینی مبانی اسلامی با حقوق بشر غربی هستند. این تفکر در یک واگرایی آشکار نخست تطبیق نظام حقوقی اسلامی با حقوق بشر غربی و سپس منصرف شدن از داشته های اسلامی به نفع باورهای وارداتی را میپذیرد، صحبت از تجددگرایی دینی در قالب جامعه مدنی در این چهارچوب عینیت مییابد.(سروش،۱۳۸۰،۱۶؛کدیور،۱۳۸۲،۱۲۵؛ مجتهد شبستری،۱۳۸۴،۲۵)
جمع میان سنت و تجدد امری شدنی است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که جمع میان فقه و حقوق بشر هم امری امکان پذیر است. مبنای اصلی حقوق بشر باور به حقوق طبیعی بود، حقوق طبیعی یا فطری در اسلام هم وجود دارد؛ ناصر کاتوزیان باب مستقلیات عقلی را همان حقوق فطری میداند و میگوید حتی شیخ انصاری در فرائد الاصول باب حجیت قطع، عقل مستقل را عقل فطری نامیده است.(کاتوزیان،۱۳۷۸،۵۰)
- عقل و بنای عقلاء نقطهی پیوند فقه و حقوق بشر
گمان میرود برای یافتن نقطهی پیوندی میان فقه و حقوق بشر باید از عقل و بنای عقلاء سود جست. حقوق بشر بر فرد انسانی تکیه دارد. هم چنین دیدیم که اصول اساسی حقوق بشر هم در میان حقوقدانان و هم در میان دولتها مقبولیت گستردهای یافته است. اگر چه نمیتوان از تک تک انسانها نظرخواهی کرد که آیا حقوق بشر را میپذیرند یا نه؟ اما میتوان ادعا کرد که عقلاء هم حقوق بشر را پذیرفتهاند. چنانکه همه انسانها از گروهها، دولتها و افرادی که حقوق بشر را نقض می کنند اظهار تنفر می کنند. هم چنین کسی پیدا نمی شود که صراحتا اعلام کند که حقوق بشر را نمیپذیرد، این شواهد نشانگر پذیرش حقوق بشر از سوی همه انسانهاست، پذیرشی که از روی عقل و خرد میباشد. آیا بنای عقلاء در تایید حقوق بشر مورد تایید شارع هم هست یا نه؟ در پاسخ به این سئوال باید گفت که اگر نظر پارهای فقها نظیر محقق اصفهانی و محمد رضا مظفر را پیرامون دلیل عقل بپذیریم و آن این که هرگاه تمام عقلاء امری را تایید کردند که البته در شمار مسائل حسن و قبح عقلی باشد در این صورت کشف میکنیم که شارع هم با آنان هم عقیده است و دیگر نیازی به امضای شارع نیست البته این در صورتی است که مصادیق حقوق بشر را در شمار مسائل حسن و قبح عقلی وارد کنیم.
گفتار چهارم: بازتاب حقوق بشر در فقه معاصر
در سالهای اخیر شاهد پارهای تحولات در برخی آرای فقهی بودهایم. فقها تا حدی کوشیدهاند با دخالت دادن عناصر زمان و مکان، دلیل عقلی، قاعده لاضرر، مصلحت و… در برخی احکام تغییراتی ایجاد کنند. حتی گاهی اوقات در این باره سخن از فهمها و قرائتهای گوناگون متون دینی از زبان برخی فقها شنیده میشود. ابوالقاسم گرجی میگوید:«به نظر من یک اشتباه کلی و شایع در میان برخی از آقایان اهل علم که به خوبی مشهود است این میباشد که گمان می کنند آن چه از روایات و آیات فهمیدهاند اولا درست است و ثانیا فهم آنها همان اسلام است. این گروه میپندارند اگر کسی با ارائه دلیل و مدرک برخلاف ظاهر آیه یا روایتی که آنان، آن را معتبر میدانند، حرفی زد اگرچه آن حرف با ظاهر آیه و روایت مخالف نباشد ولی آنان، آن را مخالف میدانند. در آن صورت آن فرد برخلاف اسلام حرف زده است در حالی که این تصور صحیح نیست.(گرجی،۱۳۸۲،۳)
- حقوق زن
شرط اصلی سعادت هر یک از زن و مرد در حقیقت جامعه بشری این است که دو جنس هر یک در مدار خویش حرکت کنند. آزادی و برابری آن گاه سود میبخشد که هیچ کدام از مدار طبیعی و مسیر فطری خویش خارج نگردد. آنچه در آن جامعه ناراحتی آفریده است قیام بر ضد فرمان طبیعت است نه چیز دیگری.(مطهری،۱۳۷۵،۲۳) از همین رو آنها چنین میاندیشند که تساوی حقوقی زن و مرد رواست اما تشابه حقوقی آنان نه. آنان معتقدند که کوشش اهالی مغرب زمین در مطالبهی حقوق و وظایف کاملا یکسان و مشابه برای زن و مرد ناشی از به فراموشی سپردن تفاوتهای طبیعی و غریزی این دو با یکدیگر است. (حکیمی،۳۲۱،۱۳۷۹)
- آزادی اندیشه، عقیده و تغییر مذهب
از فقیهانی که بسیار از آزادی سخن رانده است، آیت الله مطهری میباشد او آزادی را واقعیتی مقدس میداند(مطهری،۷،۱۳۷۰) و بر این باور است که اسلام رشته تقلید را از اساس پاره کرده است و دینی را که آزادانه درک نشده باشد اصلا نمیپذیرد چه رسد به این که بیاید و مردم را مجبور کند که اسلام را بپذیرند.(مطهری،۱۲۶،۱۳۶۴) فقیهان آزادی بیان با آن ویژگیهایی که در اسناد حقوق بشر آمده است، را نمی پذیرند. بلکه بر آزادی بیان، قید و بندهای بیشتری را لازم می دانند. علامه جعفری اگرچه معتقد است که از نظر اسلامی «کسانی که حقیقت یا حقایقی را میدانند و آن را مخفی می کنند و به مردم بیان نمیکنند، یکی از بدترین عذابهای روز قیامت در انتظارشان است.»(جعفری،۱۳۷۰،۴۲۸) اما آزادی بیان را به صورت مطلق نمیپذیرد. از اختلافات میان فقه و حقوق بشر مسالهی حرمت حفظ کتب ضاله بود که خود از مصادیق عدم آزادی بیان میباشد. برخی گفتهاند حرمت خواندن و حفظ کتب ضاله مسالهای فردی و بنابراین شخص خود باید از خواندن و حفظ این کتابها دوری کند، نه اینکه حکومت به جمع آوری و نابودی این گونه کتب و نشریات بپردازد.(ایازی،۲۱۹،۱۳۷۹)
- حقوق بشر و روشن فکری دینی
فقیهان معاصر اگرچه آرای نوینی را فراروی نهادهاند، اما در اختلاف میان حقوق بشر و فقه اسلامی بیشتر جانب فقه سنتی را رعایت می کنند و اندک اقبالی به اسناد حقوق بشر دارند. اما روشنفکری دینی -یعنی جریانی که مدعی است خوانشی از دین به دست داده است که میان سنت و مدرنیسیم آشتی میافکند- معتقد است در اختلاف میان دیدگاههای سنتی و حقوق بشر باید حق را به حقوق بشر داد. البته روشنفکران دینی معتقدند میان اسلامی واقعی و حقوق بشر تعارضی وجود ندارد و تعارضی اگر هست میان قرائت رایج و حقوق بشر است. یکی از روشنفکران با طرح این پرسش که ما مسلمانان با همین حقوق بشر معاصر که از واقعیتهای تاریخی عصر ما برآمده و ضرورت خود را نشان میدهد، چگونه باید رودررو شویم؟ آیا بدون هیچ بحث و کنکاشی، چون واقعیتها آن را بر ما تحمیل می کند، باید آن را بپذیریم؟ چنین پاسخ میدهد: «صاحب این قلم این شیوه را درست نمیداند و معتقد است باید بحث های تئوریک مربوط به پذیرش حقوق بشر قبلا انجام شود. نخست آنچه بعنوان موانع عقیدتی این پذیرش قلمداد میگردد باید بررسی شود تا معلوم گردد که نه تنها مانع عقیدتی بر سر راه پذیرش حقوق بشر وجود ندارد، بلکه مسلمانی ما در عصر حاضر اقتضاء می کند، حقوق بشر را بپذیریم»(شبستری۱۳۸۴،۲۶۵)
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-06-08] [ 11:31:00 ب.ظ ]
|