کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



     انسان در جهات گوناگون قابلیت رشد دارد و هرقدر بتواند رشد خود را از نظر کمی و عددی و کیفی افزایش دهد به مقام واقعی که برای آن خلق شده یعنی مقام خلیفه اللهی نزدیک می­شود. در گذشته اشاره شد که یکی از تفاوت­های اساسی انسان و حیوان از نظر رشد همین اکتسابی بودن رشد در انسان است یعنی انسان باید استعدادها، قابلیت­ها و توانائی­های خود را بشناسد و از آن­ها استفاده کند و کمالات بالقوه را به فعلیت برساند.

 

 

۱) رشد فردی و اخلاقی

 

اولین رشدی که انسان باید شرایط و کیفیت تحصیل آن را بشناسد و در جهت بهره­مند شدن از آن گام بردارد، رشد فردی و اخلاقی است که به منزله زیربنا و شرط لازم رشد در سایر زمینه­هاست، یعنی اگر رشد فردی و اخلاقی بدست نیاید هرگز نمی­توان در جهت تحصیل سایر رشدها (مثل رشد اجتماعی) موفق بود.

 

۲) رشد در عبادت

 

از جمله چیزهائی که رشد داشتن در آن فوق­العاده اهمیت دارد رشید بودن در امر عبادت است، حال باید دید معنی رشد در عبادت چیست؟

 

شکی نیست که بهترین اعمال عبودیّت و بندگی و عبادت خداوند متعال است، ولی باید توجه داشت عبادت آن وقتی اثر مطلوبی خویش را بر روی روح و جان آدمی می­گذارد که اوّلاً توأم با معرفت باشد تا حقیقت عبادت صادق باشد، و ثانیاً همراه با نوعی اکراه و تحمیل بر خود انجام نپذیرد و گرنه چه بسا ممکن است نه تنها مثمر ثمر واقع نشود بلکه اثرات مخرّب و زیان­آوری برای انسان داشته باشد. استاد شهید مطهری (رحمه الله) در این باره می­نویسد[۱]:

 

بسیاری چنین خیال می­کنند که چون عبادت خوب است پس هرچه بیشتر بهتر، غافل از آن­که عبادت آنگاه اثر خود را می­بخشد که جذب روح شود و روح از آن به طور صحیح تغذیه کند، همان طور که معنی استفاده از غذای خوب این نیست که هرچه بیشتر بهتر، معنی استفاده از عبادت نیز آن نیست که هرچه بیشتر بهتر. عبادت باید توأم با نشاط باشد. البته مقصود این نیست که قبلاً باید نشاطی وجود داشته باشد تا عبادت شروع شود. بسا افرادی که هیچ وقت نشاط پیدا نکنند، نشاط تدریجاً با عادت و انس با ذکر خدا پیدا می­شود. ظرفیت انسان برای عبادت یک ظرفیت محدود است، فرضاً که انسان عبادت را با نشاط آغاز کند، پس از مدتی که بدن خسته شد، نشاط هم از بین می­رود و عبادت جنبه تحمیلی پیدا می­کند و در حکم خوردنی نامطبوع می­گردد که عکس­العمل بدن این است که آن را به وسیله استفراغ دفع نماید، نه در حکم غذای مطبوع که عکس­العمل بدن این است که آن را جذب کند.

 

خوب عبادت کردن و از مواهب آن بهره­مند شدن حساب و قاعده و به اصطلاح مکانیسمی دارد و تنها کسانی می­توانند از مواهب آن بخوبی بهره گیرند که دارای رشد عبادی باشند.

 

۳) رشد از نظر آموزش و پرورش

 

حیوانات هم در شعاع حیات خود از نوعی رشد بهره­مندند، به طور غریزی سود و زیان خود را تشخیص می­دهند و به طور غریزی آمادگی و لیاقت نگهداری و بهره­برداری از امکانات خود را دارند، آنچه را که آگاهی ندارند و لیاقت بهره­برداری ندارند چیزهائی است که در نظام خلقت جزء امکانات آن­ها قرار نگرفته است، ولی رشد انسان اکتسابی است، باید انسان آن را تحصیل کند، آگاهی­های لازم انسانی کسبی است، همچنان­که قدرت­ها و توانائی­ها و لیاقت­ها و آمادگی­های انسان برای نگهداری و بهره­برداری از امکاناتی که در نظامات خلقت در خور فعالیت او قرار داده شده نیز اکتسابی است. و آنچه که عهده­دار این دو مسئولیت یعنی آگاهی و شناخت و پرورش استعدادهای آدمی است آموزش و پرورش است.

 

استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می­گوید[۲]:

 

«آموزش و پرورش به طور کلی متوجه این دو جهت است. آموزش­ها متوجه آگاهی  بخشی­هاست که یک رکن رشد است. و پرورش­ها متوجه توانائی بخشی­هاست که رکن دوّم آن است»

 

۴) رشد ملّی

 

همانطور که یک فرد رشد می­کند و احیاناً ممکن است به مراحل عالیه رشد انسانی هم برسد، گاهی هم یک ملت خود و امکانات خدا داد خویش را می­شناسد و استعدادها را از قوه به فعل می­رساند و با استفاده صحیح از مواهب الهی مسیر تکامل را طی می­کند. و به عبارت دیگر رشد منحصر در رشد فردی نیست گاهی هم یک ملت دارای رشد و رشید نامیده  می­شوند. مرحوم شهید مطهری در این باره می نویسد:

 

«رشد فقط منحصر به فرد نمی­شود، در مورد ملت­ها نیز، سرمایه­هایی طبیعی، فرهنگی و انسانی و امثال آن، سرمایه­هایی است که در اختیار ملت­ها قرار دارد»۱، و «رشد ملی» عبارتست از لیاقت و شایستگی یک ملت برای نگهداری و بهره­برداری و سود بردن از سرمایه­ها و امکانات طبیعی و انسانی خود، به هر اندازه که لیاقت و شایستگی اداره و بهره­برداری از آن­ها را دارد به همان اندازه «رشید» است.

 

[۱] مطهری، مرتضی، امدادهای غیبی در زندگی بشر، نشر صدرا، ص۱۰۷.

 

[۲] همان منبع ، ص۱۴۸.

 

۱- همان منبع ۱۴۹-۱۴۸.

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 03:38:00 ب.ظ ]




روانشناسان در علم روانشناسی نیز بین بلوغ و رشد تفاوت قائل شده­اند و بلوغ را تکامل و نمو جسمانی و مجموعه عواملی که در این تکامل تاثیر دارند می­دانند، همانگونه که در حقوق و فقه بلوغ را به معنی رسیدن به سن تناسل و توالد می­دانند، سنی که در آن اعراض رجولیت نسبت به پسران و اعراض انوثیت نسبت به دختران کامل می­شود و در آن بلوغ نکاح با توجه به آیه شریفه: «وابتلو الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم» حد فاصل بین صغر و کبر می­دانند که این را بلوغ طبیعی نیز می­گویند، ضمن اینکه بلوغ طبیعی و سن آن بیشتر نسبت به حضانت و ولایت بر نفس خواهد بود که در آن به ترتیب و نگهداری صغیر و … پرداخته می­شود. اما در رشد منظور توان مالی و عقل عملی است به گونه­ای که شخصی دارای ملکات نفسانی لازم در راستای تشخیص صلاح و خیر باشد، تصرفات در اموال و دارایی خود را با رعایت مصلحت و موافق مقتضای عقل و شرع انجام بدهد و این دو با هم فرق دارند.

 

 

بطوریکه اتفاق فقها، و حقوق­دانان در این است که برای خروج از مرحله صغر دو وصف بلوغ و رشد هر دو لازم است و تنها ابوحنیفه و برخی از پیروان وی معتقدند که بلوغ به تنهایی کفایت می­کند و بالاخره بعد از رسیدن به ۲۵ سالگی چه رشد محرز شده یا نشده باشد اموال شخصی را به وی تسلیم می­داریم تا هرگونه دخل و تصرفی را بنماید. بنابراین بلوغ طبیعی با رشد در ابعاد مختلف با همدیگر فرق دارند. هرچند تاثیر این دو را در یکدیگر نمی­توان انکار کرد.

 

در بلوغ طبیعی که منظور نمو جسمانی می­باشد عواملی چون مسائل ژنتیکی و محیطی و حتی آب و هوا تاثیر می­گذارند بطوریکه مثلاً در مناطق قاره بچه­ها زودتر به بلوغ جسمانی و طبیعی می­رسند. ولی رشد کیفیات نفسانی و عقلانی است که احراز آن نیز با عرف است و تشخیص آن براحتی بلوغ جسمانی با علائمی که در مباحث گذشته بدان اشاره شد نمی­باشد.

 

ضمن اینکه وقتی به شیوه و سیاق قانون­گذاری مراجعه می­کنیم می­بینیم که بین بلوغ و رشد تفاوت قائل شده است. بعنوان مثال در تبصره ۲ ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی ایران می­خوانیم: “اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی می­توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد. “زیرا رشد کودکان بالغ نیاز به اثبات دارد. لذا اماره قانون شاید بتواند مشکل را تا حد زیادی حل نماید و اطمینان حصول رشد را ایجاد کند.

 

بند الف) لزوم اماره قانونی برای رشد

 

همان­گونه که می­دانیم قانونگذار ما در مباحث مختلف حقوقی و تدوین قانون مدنی بویژه در تدوین احوال شخصیه گرچه متکی بر فقه امامیه است و رای مشهور و اجماع را در بسیاری از مواد بعنوان ملاک عمل قرار داده است ولی در مواردی از حقوق کشورهای فرانسه و سوئیس نیز متاثر بوده است.

 

یکی از مواردی که به تأثی از حقوق خارجی در قانون مدنی ما آمده بود و در اصلاحات اخیر و در راستای تطبیق قانون با فقه امامیه حذف گردید اماره قانونی برای تشخیص رشد   می باشد. قانون مدنی ایران علاوه بر اینکه در ماده ۱۲۰۸ خود غیر رشید را تعریف می کند در ماده ۱۲۰۹ اماره سن را مطرح می­نمود و هر کس که دارای هیجده سال تمام نبود را در حکم غیر رشید می­دانست، با این وجود در صورتی­که بعد از ۱۵ سال تمام رشد شخصی در محکمه ثابت می­شد از تحت قیمومت خارج می­گردید که این ماده در تاریخ ۸/۱۰/۶۱ حذف گردید.

 

ماده واحده مصوب ۱۳۱۳ تحت عنوان “قانون راجع به رشد متعاملین” نیز قبل از آن ۱۸ سالگی را اماره رشد می­دانست. در ماده واحده مذکور تصریح شده بود: “اشخاصی که به سن ۱۸ سال تمام رسیده­اند از طرف محاکم عدلیه و ادارات دولت و دفاتر اسناد رسمی رشید محسوب می­شوند مگر آن­که عدم رشد آن­ها بطرفیت مدعی­العموم در محاکمه ثابت گردد، مناط تشخیص سن اشخاص اوراق هویت آن­ها است مگر آن­که خلاف آن ثابت شود.”

 

در این روش با رسیدن شخص به ۱۸ سالگی رشد او نیز محرز می­گردید و نیازی به اثبات در محکمه نداشت ولی به هر حال عدم رشد نیز در محاکم قابل اثبات بود زیرا ما می­گوئیم ۱۸ سالگی تنها اماره قانونی رشد است (این همان قولی است که رشد در آن به معنی حقیقت نبود بلکه با تعیین مظنه معلوم می­شد). هم­چنین در جریان تصویب مواد ۱۲۰۹  و ۱۲۱۰ قانون مدنی در سال ۱۳۱۴ مفاد تبصره فوق­الاشاره تکرار گردید و بر آن تاکید شد ولی در اصلاحات سال ۶۱ ماده ۱۲۰۹ حذف و ماده ۱۲۱۰ نیز به گونه­ای اصلاح شد که سن بلوغ را برای رشد کافی می­داند مگر عدم رشد ثابت شود. در بحث بلوغ و تحدید سن گفته شد که این سن برای پسران ۱۵ سال تمام قمری و برای دختران ۹ سال تمام قمری خواهد بود که بنظر نمی­رسد                 علی­الخصوص در سن بلوغ دختران اماره­ای واقعی و متناسب برای رشد باشد زیرا حقیقتاً غالب دختران در ۹ سالگی رشید نمی­باشند و براحتی می­توان از طریق اختبار و آزمایش آن­ها بدین نتیجه رسید. درباره پسران ۱۵ سالگی به مراتب به واقعیت نزدیک­تر است ولی باز شاید بتوان بدان خدشه وارد نمود. ضمن این­که مفاد ماده ۱۲۱۰ با تبصره ۲ آن به وضوح در تعارض است که بحث در این خصوص خود به رساله­ای جداگانه نیاز دارد.

 

اماره قانونی برای رشد یعنی قرار دادن سن مشخص برای رشد می­باشد که در اغلب کشورها پذیرفته شده است، هر چند هر کدام سنی متفاوت از دیگر کشورها قائل شده­اند.

 

 

 

بند ب) راه­های اختبار یا اثبات رشد

 

زمانی شخص اهلیت استیفاء را بطور کامل دارا خواهد بود که رشد وی محقق شده باشد. ولی تحقق رشد و اثبات آن به آسانی بلوغ نیست که بطور طبیعی با علائم و پیامدهای خاص خود همراه باشد. لذا اثبات رشد به مراتب سخت­تر از بلوغ و دقیق­تر خواهد بود. در تعریف رشد گفته شد که چهره­ای از عقل است که شخص را از تباه کردن اموال خود باز می­دارد و به اصلاح آن هدایت می­کند.۱ رشید کسی است که تصرفات او در اموال و دارایی خود عقلائی باشد. (مسلماً عقلائی بودن مفهوم رشد نیاز به تحقیق­وجستجو در شیوه و سیره عقلاء دارد تا بتوانیم بگوئیم فلان شخص رشد یافته و رشید است یا غیر رشید و سفیه می­باشد. حتی علم روان­شناسی نیز نتوانسته است معیارهای جامع و متقنی را ارائه دهد که با وجود آن­ها رشد حقیقتاً تحقق یافته باشد تشخیص رشد در هر شخص بوسیله اختبار و آزمودن وی در اموریست که متناسب با وضعیت اجتماعی و شخصیتی وی می­باشد. مرحوم خوانساری در جامع­المدارک می­فرماید: در رشد احتیاج به تمرین و ممارست نیست بلکه با ابتلاء و امتحان رشد ثابت خواهد شد.)۲

 

علامه حلی در کتاب قواعد می­فرماید: “و یعلم باختباره بمانیاسبه من التصرفات فان عرف منه جوده­المعامله و عدم­المغابنه ان کان تاجراً والمحافظه علی ما یکتسب به والملازمه ان کان صانعاً و اشباه ذلک فی­الذکر و الاستغزال والاستنتاج فی­الانثی ان کانت من اهلها و اشباهه حکم بالرشد” مرحوم علامه در عبارت فوق برخی از راه­های آزمودن و اثبات رشد را معرفی می­نماید و معتقد است آزمایش شخص باید متناسب با او باشد. مثلاً هنگامی­که جوهره معامله و عدم غبن در عقود و معاملات از تاجری محرز گردد بطوری­که بر آن­چه که کسب می­نماید محافظت و دقت کند. اگر صنعت­گر باشد در صنعت خود رعایت مقتضیات و امانت را بکند و امثال آن در مردان راه­های اختبار و آزمودن است. به عبارت دیگر هر گاه شخصی متناسب با موقعیت اجتماعی و شغلی خود تصرفات صحیح و عقلائی بکند و عقلاء روش او را مطابق با شیوه خود بدانند رشد محرز می­شود.

 

اما اختبار و آزمودن دختران مسلماً با پسران تفاوت دارد و باید متناسب آنان انجام گیرد. مثلاً یک دختر باید خیاطی و بافندگی بداند، البته اگر اهل آن بوده باشد و یا اعمالی که عقلاء از یک دختر بالغه و رشیده توقع دارند. همان­گونه اگر اهل آن بوده باشد. همان­گونه که می­دانیم اختبار و آزمودن برای اثبات رشد در فقه امامیه به دلایل مختلف از جمله اصل، اجماع، اخبار و کتاب پذیرفته شده است.[۱]

 

به هر حال آزمودن و اختبار برای رشد بنا به ادله مختلف لازم و ضروری است. (مرحوم محقق ثانی در جامع­المقاصد می­فرماید: “ولا یکفی­المره لابد من­التکرار مکرراً تحصل بلا غبطه­الظن کما نص علیه فی­التذکره اذالملکه لا یعرف حصولها مره”.)[۲] این نکته را شیخ در مبسوط ذکر نکرده بود ولی محقق ثانی و صاحب تذکره معتقدند که انجام کار به شیوه عقلایی باید برای شخص ملکه باشد و یکبار انجام دادن برای اثبات رشد کافی نیست بلکه باید آن­قدر تکرار شود که ظن غالب ایجاد گردد که شخصی رشید و اعمال او عقلایی است.

 

مرحوم سیدعلی طباطبائی در ریاض­المسائل معتقد است که رشد مفهومی است عرفی و رشید کسی است که صلاح و خیر اموال خود را بداند و این مسئله برای او ملکه نفسانی شده باشد که اقتضای اصلاح و امتناع از افساد آن را بنماید، بطوری­که در غیر راه­های عقلایی مصرف نکند، نه مطلق اصلاح چون در این صورت با سفه که مقابل رشد است جمع خواهد شد، با این وجود که به مجرد عدم رشد صدق نمی­کند. به هر حال اختبار و آزمودن به نظر وی چنین است: “یعلم رشدالصبی باختبار بما یلائمه من­التصرفات والاعمال لیظهر اتصافه بالملکه”.[۳]

 

۱) احراز رشد

 

برای این­که رشد شخص احراز گردد، باید از وی تحقیق و آزمایش به عمل آورد. آزمایش شخص شیوه خاصی ندارد، بلکه باید از موازین عرفی بهره جست، ضمن این­که برخی از فقیهان نیز برخی از روش­های اختبار و آزمایش را ذکر کرده­اند از جمله در مورد مذکر برخی از امور که مناسب حال اوست باید در مدت زمان متفاوت به او تنویض کرد مانند بیع، شراء، اجاره … امور دیگر مانند مباشرت به انفاق و … اگر در امور محوله مانند افراد متعارف عمل کرد، رشد او نیز احراز می­گردد و گر نه غیر رشید تلقی می­شود، و در مورد اناث نیز اموری از قبیل اداره برخی از امور منزل و یا خیاطی و امثال ذلک اگر در آنان امارات و قرائنی باشد که نشان­گر رشد و آگاهی آن­هاست، می­توان آن­ها را رشید دانست.۱

 

البته کار سفیه را نباید با عمل سفیها یکی دانست، ممکن است خردمندی نیز گاهی عمل حقوقی سفیهانه­ای انجام دهد در حالی­که سفیه نمی­باشد.۲

 

فقها برای اثبات رشد دو راه تقرین نموده­اند:   ۱) اختبار    ۲) شهادت

 

۲) اختبار

 

–  دلایل ثبوت رشد به وسیله اختبار

 

گاهی برای ضرورت اختبار جمعی  برای شناخت رشد به کتاب و اجماع تمسک جسته­اند.

 

۱-۱ وابتلوالیتامی حتی اذا بلغوالنکاح فان آنسته عنهم رشداً فادفعوا الیهم سمعو الیهم.

 

۱-۲ لیبوکم ایکم احسن عقلاً مراد از ابتلاء امتحان است.

 

–  کیفیت اختبار

 

فقهاء حد و اندازه­ای و کیفیت خاصی برای اختبار صبی ذکر نکرده­اند چه در مذکر و چه در مونث بلکه امر را موکول کرده­اند به اقتضای طبیعی و اجتماعی طفل به عنوان مثال تجار فرزندانشان آزموده می­شوند به بیع و شراء …. و دختران نیز به امور خانه­داری اگر متعارف معمول افراد انجام دادند رشد ایشان احراز می­شود.

 

–  زمان اختبار از رشد

 

چه زمانی عملیات امتحان شروع می­شود قبل از رسیدن به سن مقرر از تمام شدن پانزده سالگی برای ذکور و نه سالگی برای مونث یا بعد از بلوغ؟

 

برخی از شافعیه معتقدند که عملیات امتحان بعد از بلوغ آغاز می­شود.

 

برخی از شافعیه معتقدند که تجار در تجارت آزمایش نمی­شوند مگر بعد از بلوغ زیرا قبل از بلوغ تصرفاتشان صحیح نیست.

 

مذاهب دیگر و امامیه زمان اختبار را قبل از بلوغ ارجاع داده­اند به جهت عمل به ظاهر آید «وابتلوالیتامی…» در تحریرالوسیله آمده با این فرق که در لمعه اختبار از رشد در بخش صغیر آمده است و در تحریر در بخش احراز رشد سفیه.

 

هم­چنین در تحریرالوسیله زمان اختبار از رشد را به شکل واضح­تری بیان کرده است.

 

«اگر احتمال حصول رشد طفل قبل از بلوغ وی بود، واجب است قبل از فرا رسیدن بلوغ طفل از وی اختبار شود تا به مجرد رسیدن بلوغ اموالش را به وی تسلیم کنند. در غیر این صورت در هر زمانی که احتمال رشد در هنگام بلوغ و یا بعد از آن وجود داشت می­باید رشد او اختبار کرد.[۴]

 

۱-  کاتوزیان، ناصر، قواعد عمومی قراردادها، نشر میزان، ج ۲، ص ۲۶.

 

۲- خوانساری، سیداحمد، جامع­المدارک فی شرح المختصر النافع، انتشارات بصیرتی، ج ۳، ص ۳۶۷.

 

[۱] حسینی­العاملی، سیدمحمد جواد، مفتاح­الکرامه، ج ۵، ص ۲۴۷.

 

[۲] طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم، عروه الوثقی،ج ۲ ، ص ۱۸۴ به نقل از پایان نامه فوق ص ۱۸۰

 

[۳] طباطبائی، سیدعلی، ریاض­­المسائل، ج اول، ص ۵۹۱. به نقل از همان منبع ص ۱۸۹

 

۱- الموسوی­الخمینی،سید روح­الله , تحریرالوسیله، نشربی تا,ج ۲، ص ۱۰۲ .

 

۲- کاتوزیان، ناصر، قواعد عمومی قراردادها، نشر میزان، ج ۲، ص ۲۸.

 

[۴] ­الموسوی­الخمینی، سید روح­الله، تحریرالوسیله، نشر بی تا، ج ۲، ص ۱۱.

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:37:00 ب.ظ ]




     در ۶ بهمن ۱۳۱۳ تا ۲۱ اسفند جلد دوم قانون مدنی، از کتاب اول اشخاص تا قسمتی از کتاب هفتم در مورد نکاح تصویب شد که از جمله مواد آن، مواد ۱۰۴۱ و ۱۰۴۲ و ۱۰۴۳ بوده است. و در سال ۱۳۱۴ از کتاب هفتم به بعد که در بر گیرنده کتاب دهم حجر و قیومیت است به تصویب رسیده.

 

 

بند الف) ماده ۱۰۴۱ سابق و بعد از اصلاح سال ۶۱

 

۱) ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی سابق «نکاح اناث قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام و نکاح ذکور قبل از رسیدن به ۱۸ سال تمام ممنوع است. معذلک در مواردی که مصالحی اقتضا کند با پیشنهاد مدعی العموم و تصویب محکمه ممکن است استثناء معافیت از شرط اعطاء شود ولی در هر حال این معافیت نمی تواند به اناثی داده شود که کمتر از ۱۳ سال تمام و به ذکوری شامل گردد که کمتر از ۱۵ سال تمام دارند»

 

ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی در بهمن و اسفند ۱۳۱۳ و قبل از تصویب ماده ۱۲۰۹ و ۱۲۱۰ تصویب شده است.

 

ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی مصوب ۱۳۱۳ نکاح اناث قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تصویب شده است.

 

نکات قابل توجه ماده

 

۱- حداقل سن لازم نکاح برای ذکور ۱۸ و اناث ۱۵ سال در نظر گرفته شده است.

 

۲- معافیت از سن، طبق شرایطی پیش­بینی شده است.

 

۱- سن لازم برای ازدواج: پسر باید ۱۸ سال و دختر ۱۵ سال داشته باشد.

 

در مورد ازدواج از سن مذکور، به سن ازدواج تعبیر می­شود ولی آیا این سن بلوغ است؟ یکی از شرایط لازم برای اهلیت بلوغ است که در نکاح نیز لازم می­باشد و در ماده ۱۰۶۴ قانون مدنی نیز آمده که عاقد باید عاقل و بالغ و قاصد باشد. از بلوغ سخن به میان آورده ولی در مبحث شرایط نکاح که بلوغ یکی از شرایط اساسی آن است، از ذکر کلمه بلوغ خوداری و تحت عنوان قابلیت صحی برای نکاح آمده است.

 

– قابلیت صحی برای نکاح

 

منظور از قابلیت صحی برای نکاح این است که زن و مرد، استعداد جسمانی لازم را برای ازدواج داشته تا آینده دچار عواقب ناگواری نشوند و این منوط به سن خاصی نبوده، و در هر سنی حاصل شود مجوز نکاح است[۱] در واقع منظور از تصویب ماده ۱۰۴۱ این بوده که اولاً: سنی برای ازدواج در نظر گرفته شود که نه آنقدر پایین بوده که وضعیت جسمی و سلامت فرد را به خطر اندازد، [۲]چرا که ازدواج در خردسالی زیان هایی به بار آورده چونکه دختر و پسر ازدواج را درک نکرده و از عهده وظایف زناشوئی به خوبی بر نیامده و یکی از مهمترین علل طلاق و داشتن فرزند ضعیف از نظر جسمی و ذهنی، ازدواج در سن کم می­باشد و این سن نه چندان بالا باشد که عادات و رسوم و سنن جامعه ما را نادیده بگیرد.[۳] و می دانیم که علمای روان شناس و علوم طبیعی بارداری سنین بالاتر از ۱۸ سالگی به ویژه سنین ۲۸-۲۳ سالگی را مطلوبترین سن برای بارداری زن پیشنهاد کرده­اند.[۴] ثانیاً به این سن عنوانی غیر از سن بلوغ بدهند تا هم خلاف واقعیت نبوده چرا که افراد در سن معین به بلوغ نرسیده و عوامل مختلف محیطی، نژادی، مذهبی، بهداشتی در آن دخیل بوده است و هم خلاف سن بلوغ مشهور فقها نبوده باشد.[۵]

 

لذا به خاطر توجه به سلامت روحی و جسمی فرد و امکان انجام وظایف زناشویی و جلوگیری از بیماری های روحی و جسمی به جای سن، قابلیت صحی برای ازدواج آمده که منطقی به نظر می رسد و هر چند ممکن است از سن بلوغ طبیعی بالاتر باشد ولی علاوه بر توانائی جنسی به توانائی جسمی هم توجه شده و از طرفی شرط معافیت از این سن پیش­بینی شده که سن حداقل پیش­بینی شده در معافیت به بلوغ طبیعی نزدیک است. دکتر حائری شاهباغ در خصوص وضع ماده ۱۰۴۱ می­گوید، پس آن­چه به عنوان سن در ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی آمده است، سن بلوغ نبوده بلکه چیزی بالاتر از سن بلوغ جنسی می­باشد و می‏گذارد در به کار بردن اصطلاح قابلیت صحی برای نکاح، به جای سن بلوغ نکاح، برخی ملاحظات را در نظر داشته است و دکتر ناصر کاتوزیان در این زمینه می­گوید: «…. علت این­که سن بلوغ نیامده و تحت عنوان قابلیت صحی برای نکاح آمده است این بوده که از طرفی قانون­گذار می­خواسته سن بلوغ مورد نظر در فقه (۹ سال برای دختر و ۱۵ سال برای پسر) را در این­جا بیاورد و از طرف دیگر نمی­خواسته با عنوان کردن سن بلوغ (۱۸ سالگی و ۱۵ سالگی) برای ازدواج ذهنیت بدعت در دین و فی لغت با آن را بیاورد لذا تحت عنوان قابلیت صحی برای نکاح آمده است. و در این­جا بلوغ قانونی رابطه خود را با بلوغ جسمی حفظ کرده است…»[۶]

 

واقعیت این است که نباید به تکلف افتاده و سن مورد نظر در ماده ۱۰۴۱ را سن بلوغ نکاح بدانیم. درست است که این سن طبق این ماده سن نکاح تلقی شده ولی می­شود آن را سن بلوغ دانست چرا که هر چند سن بلوغ مورد نظر مشهور با واقعیت­های روز همگونی ندارد و باید سن بالاتری به عنوان سن بلوغ در نظر گرفته شود ولی نمی­شود فاصله را تا حد ۱۵ سال برای دختر و ۱۸ سال برای پسر دانست. هر چند سن معافیت پیش­بینی شده تقریباً همان سن بلوغ است، مگر این­که قائل شویم که ماده ۱۰۴۱ بلوغ جنسی و جسمی لازم برای ازدواج و آن­ هم با رعایت احتیاطات و مصالح زوجین از نظر بهداشت، سلامت، وضعیت فرزندان … را مورد لحاظ قرار داده است که معمولاً بعد از بلوغ طبیعی، مدتی تاخیر نیاز دارد. البته در فقه هم در مورد نکاح علاوه بر بلوغ جنسی، بلوغ جسمی را هم شرط برای نکاح دانسته­اند هر چند سن مشهور فقهاء در اغلب موارد نمی­توان بلوغ جسمی را به همراه داشته باشد.

 

در هر صورت ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی مصوب ۱۳۱۳: چند دلیل نقطه مثبتی در قانون گذاری بوده است:

 

۱- بعد از تصویب ماده واحده راجع به رشد متعاملین و استثناء نکاح و طلاق از شمول اماره رشد وضعیت در مورد نکاح و طلاق روشن نبوده. ۲- سن مورد نظر در ماده ۱۰۴۱ در خصوص نکاح صحیح بین سن نکاح شرعی و مشهور فقهاء عرفی بوده است. چرا که نظر مشهود فقهاء بر این بوده که بلوغ جنسی که آن­هم در ۹ سالگی برای دختر و ۱۵ سالگی برای پسر حاصل می­شود مجوز نکاح است.

 

ولی عرفاً ازدواج در این سنین واقع نمی­شد چرا که اساساً توانایی حس و روحی لازم برای ازدواج در این سنین فراهم نمی­شود هر چند در عرف هم موقعی که از بلوغ سخن به میان می­آمد سن ۹ سال و ۱۵ سال به ذهن متبادر می­شود.ولی ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی بر خلاف قانون گذاری­های خارجی[۷]، سن بلوغ را خیلی بالا نبرده تا با شرع و عرف همخوانی نداشته باشد بلکه سن تعادلی را پیش­بینی کرد. ۳- با وجود اینکه سن ۱۵ و ۱۸ سال سن متعادل و مطلوبی بود ولی این اجازه را داده بود که در مواردی که اقضاء کند در سن کمتر حداقل ۱۳ سال برای دختر و ۱۵ سال برای پسر ازدواج انجام گیرد.

 

 

 

 

 

۱) معافیت از شرط سن

 

در ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی مصوب ۱۳۱۳، بعد از بیان اصل کلی در نکاح و این که حداقل سن برای نکاح (۱۵ سال و ۱۸ سال) در نظر گرفته شده است به عنوان استثناء بر آن، معافیت از شرط سن پیش­بینی شده است. البته این معافیت مطلق نبوده بلکه حداقل سن برای آن در نظر گرفته شده و تابع شرائطی می باشد.

 

ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی مصوب ۱۳۱۳، بعد از بیان اصل کلی در نکاح و این­که حداقل سن برای نکاح ۱۵ سال و ۱۸ سال در نظر گرفته شده است به عنوان استثناء بر آن، معافیت از شرط سن پیش­بینی شده است. البته این معافیت مطلق نبوده بلکه حداقل سنی برای آن در نظر گرفته شده تابع شرایط می­باشد.

 

۲)  مصلحت دختر ایجاب کند

 

در ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی سابق «معذالک»

 

باید دید چه مصالحی مد نظر بوده و سبب معافیت سن می­شود؟ مصالح، واحد و ثابت نبوده، بلکه موارد متعددی ممکن است باشد، از جمله این­که ممکن بود مرد و زنی را برای ازدواج برباید. بند ب و بند ماده ۲۰۹ قانون مدنی که اگر منجی علیها راضی به ازدواج گشته و قبل از صدور قرار مجرمیت، ازدواج به عمل می آمد برابر قانون مدنی مرتکب دیگر تعقیب نمی­شد. حال آنکه اگر زن به سن نکاح نرسیده بود برای اینکه ازدواج ممکن باشد دادستان می­توانست معاف شدن از سن را تقاضا کند. در مواردی هم بی سرپرستی یا فقر زن یا شوهر ممکن است از مصالح شرط معافیت به حساب آید.۱

 

در موادی بین پسر و دختر رابطه نزدیکی وجود داشته است و دختر باردار شده است که برای حفظ آبروی خود و خانواده، دختر را شوهر می دهند.۲

 

مصلحت اعم از مصلحت جسمی یا مالی و معنوی است، به عنوان مثال، اگر برای درمان یا رهایی از فساد اخلاقی یا محیط نامناسب خانوادگی یا فقر مالی ازدواج صغیر لازم بود این معافیت قابل تقاضا بود، البته باید توجه داشت که تمام مصالح فرد باید مورد توجه قرار گیرد که این به عهده دادگاه است و اگر صرفاً به توانایی جسمی فرد توجه شود و طبق آن معافیت صادر شود ممکن است آثار ناخوشایند از جمله طلاق زودرس را به دنبال داشته باشد.[۸]

 

به هر حال شرط معافیت از سن استثناء بوده و باید مصلحت دختر و پسر این معافیت را ایجاب کند.

 

۱-۲- تقاضا از دادگاه و موافقت آن

 

در صورت وجود مصالح، با پیشنهاد دادستان و تقاضا از دادگاه، اجازه ازدواج در سن ۱۳ و ۱۵ سالگی داده می­شد. آیا دختر ۱۳ ساله و یا پسر ۱۵ ساله در صورت وجود مصالح، می­تواند خودشان از دادگاه تقاضای معافیت سن کنند؟

 

اگر چه اصل حق و به عبارتی تمتع از شرط معافیت سن، برای آنان تجویز شده بود ولی اعمال و اجرای آن که تقاضای از دادگاه از جمله آن است به وسیله مثلاً دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله به طور مستقیم امکان نداشته چرا که استثنائاً در مورد ازدواج معافیت از سن داده شده بدون این که فرد رشید محسوب شود در این خصوص تا تقاضا از طرف ولی صورت گرفته و خود دختر ۱۳ ساله حتی با اذن ولی نمی­توانست عقد نکاح را منعقد کند ولی باید عقد را منعقد می­ساخت و از طرف دیگر، معافیت از شرط سن برای دختر کمتر از ۱۳ سال و پسر کمتر از ۱۸ سال سبب  نمی­شد که به طور مستقیم بتواند در دعوی، مدعی و مدعی علیه واقع شوند چرا که رشید محسوب نشده­اند مگر آن که خلاف آن ثابت می­شد.

 

– ماده ۱۰۴۱ اصلاحی سال ۶۱

 

ماده ۱۰۴۱ سابق قانون مدنی به این اعتبار که سن لازم برای ازدواج را ۱۵ و ۱۸ سال معرفی کرده بود و هر چند سن معافیت را ۱۳ و ۱۵ دانسته بود، به زعم عده­ای، به خاطر مبانیت با شرع مقدس که سن بلوغ را ۹ و ۱۵ سال دانسته بود در سال ۶۱ تغییر یافت.

 

در مقایسه ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی سابق و جدید می­توان گفت که شکل و اسلوب هر دو ماده یکی است: ۱- در ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی، نکاح قبل از رسیدن به سن معینی ممنوع اعلام شده بود و در ماده ۱۰۴۱ جدید هم نکاح قبل از بلوغ ممنوع اعلام شده است. ۲- در ماده ۱۰۴۱ سابق قانون مدنی نکاح قبل از سن (۱۵ و ۱۸) در صورت اقضاء و رعایت مصلحت دختر یا پسر مجاز و معافیت از شرط سن دارا می­باشد و در ماده ۱۰۴۱ جدید هم به شرط رعایت مصلحت مولی علیه اجازه نکاح قبل از بلوغ داده شده است منتها تفاوت­های عمده­ای بین این دو ماده وجود دارد که یکی از ۵ سالگی و عدم تناسب در تعبیر اصلاح ماده ۱۰۴۱ حکایت دارد: ۱- در ماده ۱۰۴۱ مصوب ۱۳۱۳ نکاح قبل از رسیدن به یک سن متعارف و معمول که همواره  شرائط جسمی و روحی را در بر می­گیرد منع شده بود ولی ماده ۱۰۴۱ جدید، نکاح پیش از بلوغ را ممنوع تلقی کرده است. تا این­جا مشکلی پیش نمی­آید چرا که به گواهی قرآن به روایات و فقه، بلوغ مجوز نکاح، بلوغ طبیعی و کامل بوده که معمولاً با سن مندرج در ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی سابق (۱۳ سال و ۱۵ سال) مطابقت دارد. ولی مشکل در سن بلوغ است که در تبصره ماده ۱۲۱۰ آمده است «هیچکس را نمی توان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود، مگر آنکه عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد» که در عمل مشکلاتی به دنبال داشته و از طرفی معمولاً در عرف هم به این نوع ازدواج تن در نمی­دهند. و اما در مورد ماده جدید ۱۰۴۱ قانون مدنی که «نکاح قبل از بلوغ ممنوع است.»

 

تبصره: عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی و به شرط رعایت مصلحت مولی علیه صحیح می باشد.

 

ممکن گفته شد که این ماده ناظر به قبل از بلوغ بوده و در خصوص صحت ازدواج دختران و پسران پس از بلوغ اظهار نظر نشده است و چه بسا دختر و پسر به بلوغ برسند ولی توانایی فکری و جسمی ازدواج نداشته باشند.۱ ولی این سخن قابل ایراد است چرا که معیار در ازدواج، بلوغ و عدم بلوغ است.۲ و علت تغییر ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی هم، این بوده است و اصل کلی این­که با رسیدن فرد به بلوغ، مجوز نکاح فراهم می­شود و تبصره ماده اشاء بر اصل کلی که منوط به اجازه ولی دانسته. مفهوم مخالف/ ماده ۱۰۴۱ این است که دختر و پسری که به بلوغ رسیده­اند  می­توانند ازدواج کنند.

 

تبصره ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی جدید: عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی، به شرط رعایت مصلحت مولی علیه صحیح می­باشد در ابتدا ممکن است به ذهن آید، آن­چه در اصل ماده ممنوع شده، در تبصره مباح دانسته شده است نه به صورت استثناء. در صورتی که شرط اصلی نکاح، بلوغ است و در ماده ۱۰۶۴ قانون مدنی هم آمده است: «دولت می تواند ازدواج بعضی از مستخدمین و مامورین رسمی و محصلین دولتی را با زنی که تبعه خارجه باشد موکول به اجازه مخصوص نماید» به عبارت دیگر شخص غیر بالغ اهلیت تمتع ازدواج را ندارد. اجازه عقد قبل از بلوغ است استثناء. بود که و شرط رعایت مصلحت مولی علیه مؤید انسانی بودن آن است زیرا ازدواج به خاطر جایگاه ویژه خود، باید با آگاهی زن و مرد و رضایت هر دو منعقد شود که می­طلبد که علاوه بر رشد جسمانی رشد عقلانی داشته باشد.

 

بند ب) ماده ۱۰۴۲ قانون مدنی سابق و بعد از اصلاح سال ۶۱

 

«بعد از رسیدن به سن ۱۵ سال نیز اناث نمی­توانند مادام که به ۱۸ سال تمام نرسیده­اند بدون اجازه ولی خود شوهر کنند» همان­طور که گفته شد، سن ۱۸ سالگی به عنوان اماره رشد در کلیه عقود و معاملات در نظر گرفته شده بود منتها در مواردی هم­چون نکاح و طلاق به علت داشتن شرائط خاص از شمول این اماره خارج شده بودند. نکته قابل توجه در این است که استثناء نکاح و طلاق از اماره رشد به منزله رشید شناختن فرد نبوده و صرفاً سن تعدیل شده است و چون رشید نبوده­اند برای نکاح اجازه ولی شرط بوده است، چه در مورد دختر و پسر، طبق ماده ۱۰۴۲ قانون مدنی که در راستای ماده ۱۰۴۱ بوده که سن نکاح را برای دختر ۱۵ سال و پسر ۱۸ سال در نظر گرفته است، چون دختر به سن رشد نرسیده باید با اجازه ولی ازدواج کند ولی پسر از آن­جا که به ۱۸ سالگی رسیده، و رشید محسوب می­شد نیازی به اجازه ولی نداشت مگر         این­که طبق قسمت دوم ماده ۱۰۴۱ از شرط معافیت سن استفاده می­کرده که در آن صورت چون حداقل سن، ۱۵ سالگی بود باید از ولی اجازه می­گرفت.

 

بند ج) ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی قانون مدنی سابق و بعد از اصلاح سال ۶۱

 

«نکاح دختری که هنوز شوهر نکرده اگر چه بیش از ۱۸ سال تمام داشته باشد متوقف به اجازه پدر و جد پدری است». طبق ماده مذکور، هر چند دختر به سن کبر و رشد رسیده است ولی اگر چنان­چه باکره بوده قبلاً ازدواج نکرده و برای اولین بار بخواهد ازدواج کند ناچار است که اجازه پدر یا جد پدری را جلب کند. البته باید توجه داشت که اجازه ولی در مورد دختر رشید، منحصر به امر ازدواج بوده و گرنه دختر با رسیدن به سن رشد اهلیت انجام کلیه اعمال حقوقی را پیدا می­کرد و اجازه دخل و تصرف در دارایی و امور مالی خود را پیدا می­کرد.

 

این ماده پسر را در بر نمی­گرفت و پسر با رسیدن به سن رشد در کلیه امور از جمله نکاح از تحت ولایت پدر و جد پدری خارج می­شد.

 

و در تفاوت آن در این خصوص با دختر ممکن است گفته شود که چون پدر خیرخواه فرزند خود می­باشد و احتمال دارد دختر دچار هوس بازی و فریب مرد بیگانه شود لذا پدر با اطلاع از خود مرد و ثروت و سابقه خانواده­اش دختر را به عقد او در می­آورد تا ازدواج با تأمل و تحقیق لازم صورت گیرد چرا که دختران تجربه لازم را ندارند. این با ایراداتی مواجه شده از جمله این که چه بسا این مسائل در مورد پسر هم صادق باشد و از طرفی اگر خود دختر دوراندیش تر از پدر بوده باشد معلوم نیست چاره چیست؟ ۱

 

در مورد ایراد اول می­توان گفت که اولاً ولایت به خاطر حمایت از پسر و دختر بوده و تا زمانی است که به سن رشد نرسیده­اند ولی همین که فرد کبیر و رشید شد از تحت ولایت خارج می­شد. استثنائاً در مورد دختران آن هم در امر ازدواج ولایت استمرار داشت چرا که از نظر مصلحت و وضعیت زندگی اجتماعی و خانوادگی دختران آسانتر در معرض فریب و مشکلات ناشی از ازدواج ناموفق قرار می گیرند که در مورد پسر کمتر است.

 

در مورد ایراد دوم باید گفت که: اولاً دختر به عنوان یکی از طرفین عقد ازدواج باید قاصد بوده و رضایت داشته باشد. ثانیاً در صورتی که پدر بخواهد از حق اجازه خود سوء استفاده کند امکان زوال ولایت پدر و جد پدری در این خصوص پیش­بینی شده است که دختر می­تواند با دادن دادخواست اجازه برای ازدواج، به طرفیت ولی خود، با معرفی کسی که می­خواهد با او ازدواج کند و با ذکر خصوصیات شخص و مهریه… از دادگاه اجازه ازدواج بگیرید.

 

۳) ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی. در ماده ۱۰۴۳ مصوب ۱۳۱۳ آمده بود: «نکاح دختری که هنوز شوهر نکرده اگر چه بیش از ۱۸ سال تمام داشته باشد متوقف به اجازه پدر یا جد پدری او است. هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند دختر می تواند با معرفی کامل مردی که می خواهد به او شوهر کند و شرایط نکاح و مهری که بین آن ها قرار داده شده به دفتر ازدواج مراجعه و بتوسط دفتر مزبور مراتب را به پدر یا جد پدری اطلاع می دهد و بعد از پانزده روز از تاریخ اصلاع دفتر مزبور می تواند نکاح را واقع سازد. ممکن است اطلاع مزبور به وسائل دیگری غیر از دفتر ازدواج به پدر و یا جد داده شود ولی باید اطلاع مزبور مسلم شود.» که می­بینیم که در ماده ۱۰۴۳ اصلاحی مصوب ۶۱ «نکاح دختری که هنوز شوهر نکرده اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند دختر می تواند با معرفی کامل مردی که می خواهد به او شوهر کند و شرایط نکاح و مهری که بین آن ها قرار داده شده به دادگاه مدنی خاص مراجعه و به توسط دادگاه مزبور مراتب به پدر یا جد پدری اطلاع داده شود و بعد از ۱۵ روز از تاریخ اطلاع و عدم پاسخ موجه از طرف ولی دادگاه مزبور می تواند اجازه نکاح را صادر نماید.» که قبل از اصلاح و تأیید آن در سال ۷۰، سن ۱۸ سالگی بکار رفته بود.

 

همان­طور که ملاحظه می­شود این ماده و متن قبلی آن، تنها باکره و شوهر نکرده را شامل شده، هر چند بالغ شده و حتی رشید باشد، ولی در مورد پسر صادق نیست، که در این خصوص گفته شده که دختر کم تجربه و از طرفی والدین علاقه مند به فرزند خود بوده و مصلحت او را در نظر می گیرند و نسبت او دلسوزترند که ایراد شده به چرا: اولاً فقط دختران را شامل می­شود. ثانیاً چه بسا دختران صلاح خود را بهتر از والدین تشخیص دهند. در جواب ایراد اول گفته شد که استمرار ولایت در خصوص ازدواج دختر استثناء و به دلایل خاص بوده است. و در جواب ایراد دوم هم گفته شد که در این مورد اذن و اجازه ولی ساقط می­شود که این در قسمت دوم ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی آمده است: «هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند دختر می تواند با معرفی کامل مردی که می خواهد به او شوهر کند و شرایط نکاح و مهری که بین آن ها قرار داده شده به دادگاه مدنی خاص مراجعه و به توسط دادگاه مزبور مراتب به پدر یا جد پدری اطلاع داده شود و بعد از ۱۵ روز از تاریخ اطلاع و عدم پاسخ موجه از طرف ولی دادگاه مزبور می تواند اجازه نکاح را صادر نماید»

 

 

 

[۱] عراقی، عزت الله ,مجلهحقوق زنان،نشر راهنما، شماره سوم، ص۱۰.

 

[۲] عراقی، عزت الله، حقوق زن در دوران ازدواج چیست؟ مجله حقوق زنان، چ دوم، ص۲۷-۲۶.

 

[۳] صفایی، سیدحسین، حقوق خانواده،  انتشارات دانشگاه تهران، ج۱، ص۸۱-۸۰.

 

[۴] برهانی، فاطمه، عوامل موثر بر سن ازدواج، معاونت پژوهش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۴.

 

[۵] عراقی، عزت الله، همان منبع، ص۲۷.

 

[۶] کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی، نکاح و طلاق، نشر میزان، جلد ۱، ص ۶۶.

 

[۷] به عنوان مثال در قانون مدنی فرانسه سن لازم برای ازدواج دختر ۱۵ و پسر ۱۸ سال در نظر گرفته شده است.

 

۱- شایگان، سیدعلی، حقوق مدنی ایران، انتشارات طه، ص۶۸.

 

۲- صفایی، سیدحسین، حقوق مدنی خانواده، انتشارات دانشگاه تهران،ص۸۹ .

 

[۸] شایگان، سیدعلی، همان منبع، ص۲۹۴.

 

۱- عنایت، سیدحسن، بررسی ق اصلاح موادی از ق.م فصلنامه حق ۶۴، ص ۷۶.

 

۲- کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی، نشر میزان، ج ۱، ص ۷۲.

 

۱- منوچهریان، مهرانگیز، انعقاد قوانین اساسی و مدنی و کیفری ایران از نظر حقوق زن ، سازمان داوطلبان حمایت خانواده، ص۳۳.

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:37:00 ب.ظ ]




قانون حمایت خانواده مصوب ۵۳

 

قانون حمایت خانواده با ارائه راه حل­های جدید پیرامون سن ازدواج در سال ۵۳ به تصویب رسید ماده ۲۳ این قانون «ازدواج زن قبل از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام و مرد قبل از رسیدن به سن ۲۰ سال تمام ممنوع است معذالک در مواردیکه مصالحی اقتضاد کند استثنائاً در مورد زنی که سن او از ۱۵ سال تمام کمتر نباشد و برای زندگی زناشوئی استعداد جسمی و روانی داشته باشد به پیشنهاد دادستان و تصویب دادگاه شهرستان ممکن است معافیت از شرط سن اعطا شود.»

 

نکات قابل توجه در ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده مصوب ۵۳

 

۱- سن لازم برای ازدواج

 

سن لازم برای ازدواج مرد ۲۰ سال و زن ۱۸ سال در نظر گرفته شده و این به خاطر انتقادهائی بود که به ازدواج­های نوجوانان وارد می­شد، چرا که طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی مصوب ۱۳۱۴ شرط و معافیت سن تا ۱۳ سال برای دختر و ۱۵ سال برای پسر داده شده بود که گرچه در مواردی به مصلحت آن­ها بود ولی در اعطاء معافیت شرط سن مصلحت لازم به عمل نمی­آمد و مسائل دیگر مرتبط با ازدواج، همچون وضعیت جسمی و… مد نظر قرار نمی­گرفت و در واقع خود سن معافیت که استثناء بود به صورت اصل درآمده بود و ازدواج در سن ۱۳ و ۱۵ به علت تجربه کم زوجین و در مواردی به طلاق می­انجامید ق گذار در سال ۵۳ با هدف رفع عیوب آن، ماده ۲۳ را تصویب کرد.۱

 

۲- شرط معافیت از سن

 

در ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده هم شرط معافیت از سن داده شده است با این تفاوت که این اعطا معافیت اولاً فقط به زن داده شده است و ثانیاً زن کمتر از ۱۵ سال نباشد ثالثاًً برای زناشوئی استعداد جسمی و روحی داشته باشد ولی ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی هم به زن و مرد اجازه استفاده از شرط معافیت را می­داد و از طرف دیگر طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی هر مصلحتی که برای زوجین ایجاب کند به طور عام، معافیت از شرط سن را به دنبال داشته است ولی در ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده باید استعداد جسمی و روانی برای زن و مرد باشد.

 

۳- مجازات تخلف از سن ازدواج قانونی

 

تخلف از سن ازدواج قانونی مورد نظر در ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده، مجازات کیفری مندرج در ماده ۳ قانون ازدواج ۱۳۱۶ را به همراه دارد. البته هر چند در ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده همچون ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی تخلف از شرط سن برای ازدواج موجب مجازات متخلف می­باشد ولی در صورت وقوع ازدواج، ازدواج باطل نبوده بلکه آثار خود را به دنبال دارد.[۱]

 

بند الف) نقد ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده

 

گر چه تصویب این ماده در راستای رفع آثار و عواقب ناشی از اعطاء شرط معافیت از سن به طور معمول نه استثناء تا ۱۳ سال برای دختر و ۱۵ سال برای پسر بود و با این دید تصویب شد و در واقع سن قانون ازدواج برای دختر همان سن رشد بود (۱۸ سال) و از طرفی هر چه زن و مرد با  تجربه­تر و عاقل­تر باشند، امکان اداره خانواده و تربیت و پرورش صحیح فرزندان بهتر تامین می­شود، ولی خود این ماده در نهایت آثار خطرناک تر از ماده ۱۰۴۱ به دنبال داشت، چرا که رسیدن به سن بلوغ برای دختران و پسران و مواجه آن ها با یکی از اساسی­ترین نیازهای خود یعنی نیاز جنسی می­طلبد که یا زودتر ازدواج کنند تا از طریق مشروع و قانونی به اطفای نیاز سرکش خود بپردازند یا این که اگر آن ها را به خاطر مصالحی همچون عدم توانایی جسمی و روانی لازم و … از ازدواج منع کنیم برای آن ها تمهیداتی بیاندیشیم.[۲]

 

از طرفی ممکن است گفته شود این قانون با زندگی شهری و صنعتی تناسب بیشتری دارد ولی آیا با زندگی روستایی هم تناسب دارد؟[۳] آیا می­شود ازدواج­های زیادی را که در پایین­تر از این سن در برخی روستاها واقع می­شود ممنوع اعلام کرد و زوجین را به عنوان مجرم دستگیر و مجازات کرد؟ در زمانی که روابط بین دختر و پسر راحت­تر شده است و عواملی همچون تغذیه مناسب، وسائل ارتباط جمعی در بلوغ و رشد موثر بوده و بلوغ زودتر از قبل صورت می­گیرد و از طرفی قوانین برخی از کشورها میل به پایین آوردن سن ازدواج دارند، آیا بالا بردن سن ازدواج در کشوری که متاثر از دین والای اسلام و فرهنگ متمدن است کار بجا و شایسته می­تواند باشد.

 

آیا بهانه مسائل اقتصادی، اجتماعی، لوکس پرستی و تبلیغات می­توان سن ازدواج را که متاثر از غریزه سرکش است و منع آن یا اطفاء نادرست آن ویرانگر حیات انسانی است، تغییر داده، یا این که این عوامل را تغییر دهیم یا این که روال زندگی به نحوی باشد که موانع و مشکلات رفع شود. در نهایت باید گفت که سن مورد نظر در ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳ به دور از رسم و عادت معمول در برخی نقاط کشور، مخصوصاً روستاها بوده[۴] و از طرفی در حالی که در مورد ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی که سن پایین­تری را پیشنهاد کرده بود، در مطابقت آن با شرع تردیدهایی به وجود آمده بود منتها چون با مصالح و توانایی­های جسمی و روحی،… تقریباً انطباق داشت و از طرفی هم معافیت از شرط سن اعطاء کرده بود در بین مردم خصوصاً روستائیان هم جا افتاده بود و مورد قبول بود حال در این زمان، تصویب ماده ۲۳ و بالا بردن شرط سن قابل انتقاد بود چرا که سکوت گذاشتن مسئله سن در مورد پسر و عدم معافیت آن ها غیر عقلانی بوده[۵] و همچنین گرچه این ماده تحت تاثیر تبلیغات بویژه مسئله تنظیم خانواده قرار گرفته بود ولی می توانست انحرافات مالی و روانی بدنبال داشته باشد حال آنکه عادت و رسوم کشورها و رعایت احتیاطات لازم متاثر از شرع مقدس اسلام چیزی غیر از این را می­طلبد.

 

ب)  ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده ناسخ ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی است؟

 

ابتدا وجوه اشتراک و افتراق این دو ماده ذکر می­شود تا بعد ببینیم ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی را نسخ کرده یا خیر.

 

 

 

وجوه اشتراک

 

۱- هر دو ماده سن ازدواج را مطرح کرده­اند سنی را که مسلماً با نظر شهور فقها راجع به بلوغ مطابقت ندارد چرا که در ماده ۱۰۴۱ سن ۱۵ برای دختر و ۱۸ برای پسر به عنوان سن ازدواج  پیش­بینی شده بود و در ماده ۲۳، ۱۸ سال برای دختر و ۲۰ سال برای پسر تعیین شده بود، حال آنکه سن بلوغ مورد نظر مشهور فقها ۹ سال برای دختر و ۱۵ سال برای پسر است.

 

۲- در هر دو ماده معافیت از سن منوط به شرائطی است.

 

۳- در هر دو ماده برای متخلف مجازات مقرر شده است.

 

۴- در هر دو ماده ازدواج صورت گرفته قبل از این سن باطل نبوده و آثار مربوط به نکاح را به دنبال دارد.

 

وجوه افتراق

 

۱- شرط معافیت از سن طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی به دختر و پسر اعطاء شده ولی ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده فقط به پسر.

 

۲- شرط معافیت از سن در مورد دختر وفق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی از ۱۳ سالگی اعطاء شده ولی طبق ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده از ۱۵ سالگی.

 

۳- شرط معافیت وفق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی در صورت وجود مصالح به دختر و پسر اعطاء می­شود ولی وفق ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده علاوه بر وجود مصالح، استعداد جسمی و روانی برای زناشوئی، هم لازم می­باشد.

 

در مجموع می­توان گفت به دلائل گفته شده، سن مورد نظر در ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی (۱۵ سال برای دختر و ۱۸ سال برای پسر و شرط معافیت از سن) منطقی تر از ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده بوده و بر آن برتری دارد، چرا که ماده ۲۳ اولاً به دور از عادات و رسوم متداول جامعه ایرانی بوده.

 

ثانیاً: با مذهب رسمی کشور فاصله زیادی دارد. ثالثاً: مصالح اجتماعی و فردی افراد غیر آن را می­طلبد. رابعاً: تنها دختر را در بر گرفته و نسبت به پسر سخت و خشن است و این در حالی است که نسبت به زمان وضع ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی، به علت بالا رفتن فرهنگ، بهداشت و عوامل دیگر،. بلوغ جنسی زودتر بروز می­کند.

 

در مورد نسخ ماده ۱۰۴۱ به سبب تصویب ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده ممکن است گفته شود که قانون حمایت خانواده قانون مشکلی بوده و از نظر صحت و بطلان ازدواج باید به قانون مدنی رجوع کرد. به عبارت دیگر قانون حمایت خانواده نمی­تواند بر قانون مدنی وارد شود.۱ از طرفی ممکن است گفته شود که ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده جایگزین ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی شده و با توجه به ماده ۱۲۰۹ قانون مدنی هرکس که بالای ۱۸ سال تمام نباشد در حکم غیر رشید است،… و در تمام عقود و ابقاعات اعم از نکاح… فرض قانونی بر عدم رشد کسانی که به سن ۱۸ سال تمام نرسیده­اند وجود داشته و ماده واحده ۱۳۱۳ یک استثناء دارد و آن در مورد نکاح و طلاق هر یک از زن و مرد است که به سن ۱۵ سال تمام رسیده باشند فرض رشد برای آن­ها شده در حالی که طبق ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده، دختر ۱۵ ساله رشید محسوب نشده و صرفاً به خاطر مصلحت او ازدواج او موجه دانسته شده است.۲

 

ولی واقعیت این است که ق حمایت خانواده قانون ماهوی بوده و از آنجا که حکم هر دو ماده  راجع به ازدواج و مقرر کردن مجازات برای متخلف است و چون ماده بعد از ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی تصویب شده است باید قائل شویم که ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی با تصویب ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده نسخ شده است، چرا که وقتی ملزم به رعایت ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده باشد عملاً ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی بی‏فایده می­شود.

 

پس شکل و اسلوب اصلی ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده، همان شکل و اسلوب ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی است از جمله در مورد سن لازم برای ازدواج و شرط معافیت و به عبارتی موضوع بحث هر دو ماده یکی است و از طرفی مربوط به نظم عمومی و امری بوده که حتی می­بینیم اموال شخصیه اقلیت­های مذهبی را هم متاثر کرده است و در آئین نامه زرتشتیان سن مندرج در بحث نکاح آنان منوط به رعایت ماده ۲۳ قانون حمایت خانواده شده است.

 

۱- کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی خانواده، ، نشرمیزان ، ج۱ ، ص۶۸.

 

[۱] حائری شاهباغ، سیدعلی، حقوق مدنی، نشر میزان، ص ۱۰۸.

 

[۲] کاتوزیان، ناصر، قواعد عمومی قراردادها، نشر میزان، ج۱، ص۶۸.

 

[۳] کاتوزیان، ناصر، همان منبع، ج۱، ص۶۸.

 

[۴] عراقی، عزت ا…، حقوق مدنی، انتشارات دانشگاه تهران، ص۳۰-۲۹.

 

[۵] قندهاری، محمدحسین، مجله قانون وکلاء ، ش۱۳۱،ص۴۸.

 

۱- مجله حقوقی وزرات دادگستری، شماره ۱۱ و ۱۲ ، ص۱۳۹.

 

۲- کاتوزیان، ناصر، قواعد عمومی قراردادها، نشر میزان، ج۱، ص۶۸.

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:36:00 ب.ظ ]




سن بلوغ و رشد بعد از اصلاحات ۱۳۶۱

 

بعد از پیروزی انقلاب در قوانین حاکم بر اجتماع ایران تغییرات محسوسی بوجود آمد که قانون مدنی یکی از قوانین بود که با تغییراتی هر چند کم اما در مورد ازدواج می توان گفت با یک انقلاب و رجوع به فقه امامیه صورت گرفت.  در سال ۱۳۶۱ مقنن ما دست به تغییراتی زد و ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی را بدین شکل اصلاح و مقرر نمود که: نکاح قبل از بلوغ ممنوع است.

 

تبصره: عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی صحیح است به شرط رعایت مصلحت مولی علیه.

 

سال ۱۳۷۰ نیز بصورت قطعی به تصویب مجلس و شورای نگهبان رسید و بنظر می­رسد که در تصویب این قوانین فقه به طور کامل مد نظر قرار گرفته است. چه ممنوع کردن ازدواج قبل از سنین تعیین شده در ماده ۱۰۴۱ سابق از آن جهت که سن بلوغ دختر بنا به نظر اکثر علمای امامیه ۹ سال تمام قمری می­باشد مغایر با شرع و از قانون مدنی حذف گردید. از طرف دیگر مقنن ما در ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی سن بلوغ را برای دختر و پسر تعیین نمود بدون اینکه از سن رشد حتی نامی بمیان آورد و سن بلوغ را که در صدر ماده با رشد یکی دانسته است برای دختر ۹ سال تمام قمری و برای پسر ۱۵ سال تمام قمری قرار داده بود و با توجه به ماده ۱۰۴۱ همین قانون هر چند با رعایت مصلحت قبل از بلوغ می توانند افراد به عقد هم در آیند ولی نکاح بعد از رسیدن به این سنین واقع می شود. ولی دیگر نیازی برای رجوع به محاکم دادگستری برای ازدواج افراد وجود ندارد چه با رسیدن به ۹ سال و ۱۵ سال می توانند با هم ازدواج نمایند. نکته دیگری که در این خصوص باید مورد توجه واقع شود این است که این امکان وجود دارد که نکاح قبل از رسیدن به سن بلوغ واقع شود ولی تا رسیدن شخص صغیر به سن بلوغ آمیزش با وی ممنوع می باشد و تخلف از این شرط نیز تبعانی همراه خواهد داشت و این خود سبب گردیده تا برخی از حقوقدانان با توجه به صدر ماده ۱۰۴۱ که نکاح قبل از بلوغ را ممنوع کرده و تبصره همین ماده که نکاح را منوط به اجازه ولی کرده است بدین نحو مورد تفسیر قرار گیرد که صدر ماده نکاح قبل از بلوغ را ممنوع کرده است منظور از این ممنوعیت، منع آمیزش می باشد چه نکاح به معنی آمیزش در صدر ماده بکار رفته است ولی تبصره ذیل آن به معنی عقد نکاح می­باشد که قبل از بلوغ ولی می­تواند برای دختر یا پسر خود واقع سازد. ۱

 

عده­ای دیگر از حقوقدانان ضمن رد این ادعا معتقدند که چنین توجیهی در مورد این ماده صحیح بنظر نمی­رسد چه ما معتقد می­باشیم که مقنن از عقلا یک جامعه می­باشد و اینکه مقنن ابتدا یک استثناء را در صدر ماده بیاورد یک امری محال می­باشد با توجه به عرف جامع ما و اصول علمی و عقلی این یک امر بدیهی بنظر می­رسد که زناشوئی با دختری که به سن بلوغ نرسیده باشد ممنوع است و هیچ پدر یا ولی حاضر به ازدواج دادن خود قبل از رسیدن به سن ازدواج نمی­باشد. چه در غیر این صورت این یک امری است که به هوس رانی بیشتر شبیه است تا ایجاد هسته اولیه جامعه. این امر هم برای مردم و هم برای مقنن پذیرفته شده است و مقنن در مقام بیان این امر بدیهی نبوده است بلکه هدف مقنن این بوده که نکاح قبل از بلوغ را بطور کلی ممنوع اعلام دارد ولی از طرف دیگر احساس اینکه مبادا این امر مخالفت فقها را به همراه داشته باشد این ممنوعیت را با رعایت تمام جوانب و اینکه نکاحی که قبل از بلوغ واقع می­شود به مصلحت مولی علیه و صغیر باشد را مورد پذیرش قرار داده است. هر چند که مصلحت کودک یک امری است که نمی­توان بدین راحتی بدان پی برد و برخی از حقوقدانان این را یک حکم و فرض ضرری دانسته­اند.۲ برای این نظر و ادعای خود یک دلیل دیگر نیز در اختیار داریم مبنی بر اینکه مقنن ما قابلیت صحی و رشد جسمی و اصولاً صلاحیت افراد را مد نظر و توجه قرار داده است و در این مورد ممکن است تعارض حاصل شود چون این امر به گونه­ای است در جامعه فعلی ما که می­توان گفت اکثر دخترهایی که به سن ۹ سالگی می رسند هر چند از نظر قانونی به سن بلوغ رسیده­اند اما می­توان این را ادعا داشت که کمتر ایرانی در این سن قابلیت نکاح و تحمل عمل جنسی را دارا می­باشد. همین مسائل و دیگر موارد باعث گردیده بود که مقنن ما برای اصلاح ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی قبل از اینکه به صورت کنونی به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد بدین صورت به تصویب کمیسیون امور قضایی مجلس برساند که نکاح قبل از بلوغ ممنوع است و همچنین بعد از بلوغ اناث نیز در صورت عدم استعداد جنسی به تشخیص پزشکی قانونی است[۱] و خود تفکر وضع یک چنین ماده­ای هر چند که به تصویب هم نرسید ولی بیانگر این مطلب است که دخترهای ایرانی در سن ۹ سالگی توانایی ازدواج را ندارند و این موضوع باعث شده بود که چون دخترها حتی بعد از ۹ سالگی هم به سن بلوغ- جنسی- نمی­رسد تشخیص این امر به مراجع ذی­صلاح- پزشکی قانونی- واگذار گردد که خود ناشی از احتیاط مقنن و حفظ سلامتی جسمی افراد می­باشد ولی این نکته نیز در این رابطه مورد توجه می­باشد که حتی تصویب این قانون هم چیزی از مشکلات را کم نمی­کرد و شاید بر آن­ها هم می­افزود چه آنوقت مردم هر روز برای گرفتن مجوز ازدواج باید به پزشکی قانونی مراجعه          می­کردند که در عمل نه برای مردم مقدور بود نه برای پزشکی قانونی ولی این قانون در نطفه محکوم به مرگ گردید و قبل از اظهار نظر از سوی شورای نگهبان راجع به این قانون کمیسیون مذکور طی نامه­ای به شورای نگهبان درخواست کرد تا لایحه را به آن شورا اعاده نماید تا اصلاحات ضروری لفظی در آن به عمل آید بعد از استرداد لایحه، ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی به شکل کنونی خود تغییر و به تصویب رسید. [۲]اینکه آیا این تغییر در ماده ۱۰۴۱ یک تغییر لفظی می­باشد یا یک تغییر اساسی می­باشد را باید خود افراد تشخیص دهند.

 

بررسی این امر نشانگر واقعیتی است که قوه مقننه ما در مقابل شورای نگهبان دست به عصا راه می رود تا از لحاظ شرعی با فقهای آن شورا درگیر نگردد. با تصویب ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی می­توان اینگونه بیان داشت که موضوع قابلیت صحی که مقنن برای ازدواج در نظر داشته است دیگر نمی­توان ادعا کرد که لحاظ می­گردد چه ازدواج در هر سنی که ممکن است واقع گردد و هیچ کس براین امر نظارتی ندارد. و با اجازه مقنن برای ازدواج در سن صغر رسیدن به بلوغ هم نمی­تواند مانع از وجود این عدم تناسب گردد هر چند که با توجه به ماده ۳ قانون ازدواج مصوب مرداد ماه ۱۳۲۰ برای افرادی که بر خلاف ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی با کسی که هنوز به سن قانونی برای ازدواج نرسیده باشد مزاوجت نماید به حبس تادیبی می­رسد و حتی اگر باعث نواقص بدنی در افراد گردد و به نقص یکی از اعضاء یا مرض دائم گردد به حبس ۱۰ تا ۱۵ سال با اعمال شاقه و اگر به فوت طرف منتهی گردد مجازاتی که برای زوج در نظر گرفته­اند حبس دائم با اعمال شاقه می­باشد. هر چند که قسمت­هایی از این قانون راجع به ازدواج دختران در زیر سن ۱۳ سالگی می­باشد ولی سایر مجازات­ها قابل اجرا می­باشد. هر چند که مقنن ما سن ۹ سالگی را برای افراد سن بلوغ قرار داده است و ازدواج در این سن را مقرر نموده است ولی عملاً در دفتر ثبت ازدواج، ازدواج­هایی به ثبت می­رسند که دختر حداقل ۱۳ سال سن داشته باشد و در عمل بر خلاف قانون مدنی که سن ازدواج را ۹ سالگی به بعد قرار داده است مانند قانون مدنی سابق سن ازدواج ۱۳ سالگی قرار داده شده است.۱ نکته دیگری که در این ارتباط لازم به تذکر باشد این است که در عمل ازدواج­هایی که در ایران صورت می­گیرد تنها ۲% از دخترهای ایرانی در زیر سن ۱۶ سالگی ازدواج می­کنند.۲ که این آمار و ارقام جای تامل بسیاری دارد و بیانگر این واقعیت است که مقنن در جامعه ما توجهی به پیشرفت جامعه و سننی که مورد پذیرش آن­ها واقع شده نکرده است.

 

سن ازدواج در قانون کشورهای اسلامی

 

در دیگر کشورهای اسلامی نیز قوانین احوال شخصیه سنی را برای ازدواج قرار داده­اند که قابلیت صحی برای عقد نکاح می­باشد که با توجه به قوانین کشورهای اسلامی سن ازدواج با هم متفاوت می­باشد. طبق مقررات احوال شخصیه تونس سن بلوغ قانونی برای دخترها ۱۵ سال تمام و برای پسرها ۱۸ سال تمام می­باشد و اگر کسی که خلاف این امر را ادعا داشته باشد و بخواهد زیر سن بلوغ طبیعی ازدواج کند می­توانند با اجازه ولی و با توافق دادگاه ازدواج کنند. می­توان چنین گفت که مقنن کشور تونس تدبیر و دوراندیشی خاصی داشته است هم موارد مختلف و اوضاع اجتماع را در نظر داشته است و هم این امر که ازدواج برای تشکیل زندگی مشترک می­باشد که عقل و اندیشه نیز در آن موثر می­باشد و از نظر مقنن تونس دور نبوده است.در کشور مغرب نیز سن ازدواج و اصولاً ازدواج مانند کشور تونس می­باشند ولی اگر کسی بخواهد مثلاً: دختر در سن کمتر از ۱۵ سال و پسر ۱۸ سال تمام بخواهد ازدواج نماید باید از طرف ولی خود اجازه داشته باشد و اگر ولی به دختر و پسر خود اجازه ندهد این اجازه را دادگاه صادر می­کند.

 

در کشورهای آفریقایی دیدیم که سن ازدواج برای دختر و پسر با هم متفاوت می­باشد ولی در کشور عراق قانونگذار از این لحاظ هیچ تفاوتی بین دختر و پسر نگذارده است و اگر دختر یا پسری بعد از رسیدن به سن ۱۶ سالگی بخواهد ازدواج کند و قابلیت جسمی داشته باشد و به بلوغ طبیعی نیز رسیده باشد می­تواند با اجازه ولی و رای دادگاه ازدواج کند و اگر ولی بدون علت موجه از دادن اجازه به فرزند یا مولی علیه خود برای ازدواج امتناع کند در این مورد تصمیم با دادگاه خواهد بود. ۱ در قوانین – نه در عمل- سن ازدواج به حد سن ازدواج در ایران پائین نمی­باشد و همان طور هم که عنوان کردیم به خاطر سنی است که فقهای ما برای بلوغ جسمی ۹ سالگی قرار داده­اند.

 

بحثی راجع به سن رشد بعد از اصلاحات سال ۶۱

 

با تصویب قانون مدنی در سال ۱۳۱۴ سنی بعنوان سن رشد مقرر گردید و با رسیدن افراد به این حد بالغ و رشد محسوب می­گردیدند ولی با تغییراتی که از سال ۱۳۶۱ در قانون مدنی ما بوجود آمد برخی از مواد قانون مدنی حذف گردید که یکی از مواد حذف شده ماده ۱۲۰۹ قانون مدنی می­باشد که همراه با این ماده سن رشد نیز از بین رفت و با تعیین سن بلوغ شرعی این دیدگاه به وجود آمد که هرکس با رسیدن به سن بلوغ رشید نیز محسوب می­شود مگر اینکه جنون یا عدم رشد او در دادگاه ثابت گردد. ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی که می­توان گفت جایگزین ماده قبلی- ۱۲۰۹ گردیده است این تفاوت را دارد که در ماده مخذوف سن رشد به طور صریح روشن شده بود و هرکس به سن ۱۸ سال تمام شمسی می­رسید رشید محسوب می­گردید مگر اینکه جنون یا عدم رشد فردی در دادگاه اثبات می­گردید اما ماده ۱۲۱۰ اصلاحی در تبصره ۲ چنین مقرر می­دارد که: اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی می­توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد. این تبصره با خود ماده که سن بلوغ را باعث خروج از حجر می­داند مطابقت ندارد چه در صدر ماده خروج از حجر یک شرط دارد و آن هم رسیدن به سن بلوغ می­باشد. اما در تبصره ۲ برای اینکه صغیر از حجر خارج گردد و بتواند به استقلال برسد ۲ شرط وجود دارد یکی رسیدن سن بلوغ و دیگر این است که فرد مذکور به سن رشد برسد این موجب بروز اختلاف بین حقوقدانان و حتی برانگیخته شدن اعتراضات اساتید مسلم حقوق خصوصی گردید و این اعتراضات و اختلافات ادامه داشت تا اینکه پای این اختلافات به محاکم دادگستری نیز کشیده شد و آراء متفاوتی از محاکم دادگستری صادر گردید و هیات عمومی دیوان عالی کشور برای رفع این اختلاف دست به کار گردید و در این ارتباط رای صادر نمود که برای دادگاه­های دادگستری لازم الاتباع گردید خلاصه چنین بود که بعد از بروز اختلاف بین دو دادگاه فسا و جهرم به خاطر تفاسیر متفاوتی که از ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی داشتند چنین مقرر شده که ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی اصلاحی ۸ دی ماه ۱۳۶۱ که علی القاعده رسیدن صغیر به سن بلوغ را دلیل رشد قرار داده و خلاف آن را محتاج به اثبات دانسته ناظر به دخالت آنان در هر نوع امور مربوط به خود می­باشد. مگر در موارد امور مالی که به حکم تبصره ۲ ماده مرقوم ملزم به اثبات رشد است؛ به عبارت اخری صغیر پس از رسیدن به سن بلوغ و اثبات رشد می­تواند نسبت به اموالی که از طریق انتقالات عهدی یا قهری قبل از بلوغ مالک شده مستقلاً تصرف و مداخله نماید و قبل از اثبات رشد از این مداخله ممنوع است. براین اساس، نصب قیم به منظور اداره امور مالی و استیفای حقوق ناشی از آن برای افراد فاقد ولی خاص پس از رسیدن به سن بلوغ و قبل از اثبات رشد هم ضروری است. ۱ از این رای هیات عمومی چنین مشخص می­گردد که نظر هیات این بوده است که اولاً: رسیدن به سن بلوغ که در ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی آمده است نشانه رشد و موجب حجر دانسته و این در مورد کلیه امور غیر مالی صغیر می­باشد پس می­توان چنین بیان داشت که این ماده رشد افراد را از دو جنبه مورد توجه قرار داده است یکی امور غیر مالی و مالی که با توجه به این قانون فرد با رسیدن به سنی که مقرر شده است رشید محسوب می­گردد ولی برای اینکه امور مالی همین افراد به آن­ها برسد باید رشد آن­ها به اثبات برسد. ثانیاً: بنابر تبصره ۲ ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی برای خروج از حجر مالی دو شرط لازم است یکی سن بلوغ و دیگری رشد می­باشد و قبل از اینکه این دو شرط برای وی حاصل گردد وی حق دخالت در امور مالی خود را نخواهد داشت. بنابراین با توجه به قانون مدنی و رای وحدت رویه به این نتیجه می­رسیم که صغار بعد از رسیدن به بلوغ شرعی که ۱۵ و ۹ سال قمری برای پسر و دختر می­تواند در امور غیر مالی خود مانند طلاق اقرار به نسبت و سایر موارد دیگر حتی اقرار به جرمی که موجب قصاص می­گردد از حجر خارج می­گردد و به اصطلاح رشید می­گردد و فرد می­تواند امور خود را در این قسمت به طور مستقل انجام دهد و تحت هیچ نظارتی نمی­باشد چه فرد رشید دیگر نیازی به هیچ کس برای اداره امور خود نخواهد داشت و این با اصول سازگار می­باشد؛ اما در امور مالی برای اینکه از فردی رفع حجر گردد علاوه بر اینکه به بلوغ برسد باید رشد وی نیز به اثبات برسد و می­توان گفت امور مالی از دیگر امور مهمتر می­باشد. ایراداتی بدین قانون و رای وحدت رویه وارد می­باشد اول اینکه طبق رای صادره از هیات عمومی دیوان عالی کشور صغیر بعد از رسیدن به سن بلوغ در امور غیر مالی می­تواند هر چند که بعضاً به جان فرد هم بستگی دارد و ممکن است زندگی فرد را زیر و رو کند دخالت نماید یا در امر نکاح و طلاق که با یک عمر زندگی سروکار دارد می­تواند دخالت کند ولی در امور مالی که اهمیت آن اگر نگوئیم کمتر است و بگوئیم که برابر است فرد نمی­تواند هر چند که به سن بلوغ رسیده باشد دخالت نماید و اگر بخواهد این امر را انجام دهد نیاز است که رشد وی اثبات گردد. علاوه بر این که دیوان عالی کشور ما تا حتی می­توان گفت مشکل اصلی ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی را حل نکرده است چه این هیات چیزی راجع به سن رشد نیاورده است و همچنین بلاتکلیفی برقرار می­باشد و در این خصوص برخی چنین نظر داده­اند برای تعیین رشد به ولی فرد رجوع کرد و حرف ولی را مستند قرار داد و فرد را رشید محسوب کرد ولی امروزه نمی­توان به گفته ولی اعتماد کرد چه نمی­توان به امانت یا آگاهی یا بی نظری و دقت عمل ولی اعتماد کرد۱. یک راه حل دیگری که در این خصوص وجود دارد که قائل به این امر گردیم که هر فرد برای اینکه بتواند به سن رشد برسد باید به دادگاه برود و رشد خود را اثبات نماید یا به اصطلاح حکم رشد را بگیرد که این امر هم تکلفی برای افراد و هم دردسری برای محاکم و باعث تراکم امر در محاکم می­گردد و برای اینکه از تراکم کار کاسته شود عملاً این کار انجام نمی­گیرد ولی برای گرفتن یا اثبات رشید بودن به محاکم دادگستری مراجعه نمی­کند. ایراد دیگری که به نظر می­رسد این است که ما بعد از تصویب این ماده قانون و رای وحدت رویه از این به بعد دو نوع اهلیت استیفاء داریم یکی اهلیت در امور غیر مالی و یا رشید بودن در امور غیر مالی و دیگری اهلیت در امور مالی و رشید شدن در امور مالی که هر کدام از اینها از لحاظ سن با هم تفاوت دارد و می­توان گفت رشید شناختن افراد در امور مالی یک سن خاص ندارد و ممکن است فردی در سن ۱۴ سالگی رشید شناخته شود ولی فردی در سن ۱۹ سالگی هنوز سن رشد نگرفته باشد برای حل و فصل این معضل برخی از حقوقدانان و اکثر مراجع ذی صلاح دولتی هم همین راه حل را پذیرفته­اند اینها معتقدند که با توجه به ماده واحده مصوب ۱۳۱۳ راجع به رشد متعاملین به قوت خود باقی می­باشد و اماره­ای برای رشد محسوب می­گردد که همان سن ۱۸ سالگی می­باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱- مهرپور، حسین، جزوه درسی مدنی ۵ دوره کارشناسی،انتشارات شهید بهشتی،  ص۳۳.

 

۲- کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی خانواده، نشر میزان  ، ص۶۹.

 

[۱] عراقی، عزت ا…، آیا می­دانید حقوق زن در دوران ازدواج چیست؟، مجله حقوقی زنان ، ص۳۰.

 

[۲] مهرپور، حسین، جزوه درسی مدنی ۵ دوره کارشناسی،  انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، ص۳۵.

 

۱- آیت الهی، زهرا، مقاله سن ازدواج دختران، مجله کاوشی نو در فقه، شماره ۱۸-۱۷، ص۲۷۲.

 

۲-همان منبع، ص۲۶۶.

 

۱- صفایی، سیدحسین، امامی، اسدا…، حقوق خانواده، نشر گنج دانش، ج۱، ص۹۱-۹۰.

 

۱- روزنامه رسمی، شماره ۱۱۹۳۶-۲۷/۱۱/۱۳۶۴.

 

۱- صفائی، سیدحسین، قاسم زاده، سید مرتضی، اشخاص و محجورین، نشر میزان، ص۱۸۸.

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:35:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم