کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



 

گفتارسوم :طرفین دعوی

 

طبق ماده ۵۰۴ قانون آئین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ کسی می‌تواند دادخواست اعسار از هزینه دادرسی را تقدیم نمایدکه به دلیل عدم کفایت دارایی یاعدم دسترسی به مال خود به طورموقت قادر به پرداخت مخارج محاکمه نباشد .

 

اما در خصوص اینکه دعوی اعسار از پرداخت هزینه دادرسی باید به طرفیت چه کسی طرح شود اختلاف نظروجود دارد، چرا که در ماده ششم قانون اعسار [۸۵]۱۳۱۰ مدعی العموم ومدعی علیه به عنوان طرف دعوی محسوب می شدند اما این قانون به موجب بند «۱۲ » ماده ۷۸۹ قانون آئین دادرسی مدنی ۱۳۱۸ ملغی شده و مواد ۵۰۴ تا ۵۱۴ قانون آئین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ جایگزین آن شده که در آن مدعی العموم به عنوان طرف دعوی ذکر نشده است با توجه به نسخ مقررات آئین دادرسی مدنی سابق در خصوص موارد ابلاغ به دادستان و با توجه به ماده ۵۰۷ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی ، نیازی نیست که دادستان طرف دعوی قرار بگیرد . لذا نسخه ثانی دادخواست و ضمائم آن صرفا می بایستی به خوانده (دعوی اصلی )ارسال گردد و نیازی به ابلاغ وقت رسیدگی به دادستان نمی باشد .

 

دعوی اعسار اعم از اینکه به طور جداگانه و یا ضمن دعوی اصلی مطرح شود با توجه به قسمت اخیر ماده ۵۰۷ قانون آئین دادرسی مدنی به طرفیت خوانده اصلی مطرح می‌گردد و در مقررات فعلی دعوی به طرفیت دادستان پیش‌بینی نشده است[۸۶].

 

اما به طور کلی چنین می توان پاسخ داد که چنانچه به تاریخچه این موضوع نظری بیفکنیم ملاحظه می شود که به موجب ماده ۶ قانون اعسار و افلاس واصلاح قانون تصریح محاکمات ، مصوب ۱۳۱۰ دعوای اعسار به طرفیت مدعی العموم اقامه خواهد شد .

 

لاکن قانون اعسار و افلاس و اصلاح قانون تسریع محاکمات ، مصوب ۱۳۱۰ به موجب ماده ۴۰ قانون اعسار نسخ صریح گردیده . همچنین فصل اول قانون اعسار به موب بند ۱۲ ماده ۷۸۹ قانون آئین دادرسی مدنی نسخ شده است «قانون‌گذار در ماده ۶۹۹ قانون آئین دادرسی مدنی مدیر دفتر را مکلف می‌کند که یک نسخه از دادخواست و مدارک اعسار و پیوست های آن را برای دادستان ونسخه دیگر رابرای طرف دعوای اصلی ارسالی دارد .

 

مفهوم آن این است که دادخواست اعسار باید به طرفیت دادستان اقامه شود . لکن قانون‌گذار درماده ۵۰۷ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ فقط مدیر دفتر را مکلف به ارسال نسخه ای از دادخواست برای طرف دعوا کرده و ذکری از لزوم ارسال نسخه ای از دادخواست ‌و مدارک برای دادستان نکرده است.

 

با این وصف هرچند از لحاظ اصول حقوقی و برای دفاع از خزانه دولت ،طرف قرار دادن دادستان الزامی است لاکن با توجه به مراتب فوق، به نطر می‌رسد قانون گذار، نظر بر عدم لزوم طرف قرار دادن دادستان یا رئیس حوزه قضایی برای دعوای اعسار از هزینه دادرسی داشته است .

 

البته این ماده ‌بر اساس اصول مسلم حقوقی تأمل برانگیز است و به نظر می‌رسد با توجه به تشکیل دادسرها در نظام قضایی کشور و مسئولیت های دادستان در قوانین جاری نسبت به اصلاح آن باید اقدام شود .[۸۷]

 

گفتار چهارم : دادگاه صالح

 

منظور از صلاحیت دادگاه یعنی:« شایستگی دادگاه ها برای رسیدگی به انواع دعاوی . ‌بنابرین‏ دعوی با ویژگی های خاص خود ، باید در محکمه ای طرح گردد که مناسب با آن ویژگی باشد[۸۸].

 

همچنین صلاحیت از حیث مفهوم:«تکلیف و حقی است که مراجع قضاوتی (قضایی یا اداری)در رسیدگی به دعاوی ،شکایات در امور بخصوص،به حکم قانون دارا می‌باشند[۸۹]» .

 

با توجه به ظاهر ماده ۲۴ قانون آئین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ :«رسیدگی به دعوای اعسار به طور کلی با دادگاهی است که صلاحیت رسیدگی نخستین به دعوای اصلی را دارد یا ابتدا به آن رسیدگی ‌کرده‌است .»

 

ادعای اعساراز هزینه دادرسی چه در مرحله بدوی و چه تجدید نظر و فرجامی با دادگاه بدوی یا دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به دعوای اصلی را دارد ویا دادگاهی که نخستین بار به دعوا رسیدگی کرده می‌باشد .اما با توجه به ماده ۵۰۵ قانون آئین دادرسی مدنی مصوب۱۳۷۹:«… اظهار نظر ‌در مورد اعسار از هزینه تجدی نظر خواهی و یا فرجام خواهی بادادگاهی می‌باشد که رأی مورد درخواست تجدید نظر و یا فرجام را صادر نموده است .» نشان می‌دهد که در خصوص ادعای اعسار از هزینه دادرسی بایستی در دادگاهی که رأی تجدید نظر و یا فرجام مورد درخواست واقع شده ، اقامه شود.

 

البته ۲ احتمال وجود دارد ، یک احتمال آن است که ماده ی . ۵۰۵ قانون آئین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ نیز به دادگاه بدوی نظر دارد و ابهام آن به وسیله ماده ۲۴ قانون آئین دادرسی مدنی بر طرف می شود . احتمال دیگر آن است که :« در مقایسه بین دو ماده ۲۴ و ۵۰۵ قانون آئین دادرسی مدنی باید گفت، بنابر حکم خاص مقرر در ذیل ماده ۵۰۵ قانون آئین دادرسی مدنی چنانچه فرجام خواسته رأی دادگاه بدوی باشد ،رسیدگی به ادعای اعسار از هزینه دادرسی مرحله فرجام بااین دادگاه و چنانچه فرجام خواسته رأی دادگاه تجدید نظر باشد رسیدگی به ادعای مذکور با دادگاه تجدید نظر خواهد بود . »احتمال نخست منطقی به نظر می‌رسد[۹۰].

 

درمورد مرجع رسیدگی به ادعای اعسار از هزینه دادرسی دعوای اعتراض ثالث و اعاده دادرسی گفته شده است :«با توجه به حکم مقرر در ذیل ماده ۵۰۵ و رعایت مواد ۴۲۰ و۴۳۳ قانون باید گفت مرجع رسیدگی همان دادگاه خواهد بود که نسبت به رسیدگی به دعوای اعتراض ثالث یا اعاده دادرسی موظف به رسیدگی است».

 

گفتار پنجم : نحوه اثبات دعوی

 

حالت اعسار حالتی بر خلاف اصل می‌باشد . و اصل بر عدم اعسار می‌باشد . ‌بنابرین‏ مدعی اعسار باید آن را اثبات نماید و دلیل اثبات نیز معمولاً شهادت شهود است . در قوانین تعریفی از شهادت نیامده است اما به نقل از برخی اسانید شهادت اخبار و نقل واقعه ای است که پیش از آن در حضور شاهد رخ داده و اعلام اراده چهره انشایی ندارد و احتمال صدق ، کذب و اشتباه درک واقع، در آن وجود دارد[۹۱] .

 

برای اثبات دعوی اعسار از هزینه دادرسی ماده ۵۰۶ قانون آئین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ بیان می‌دارد .«در صورتی که دلیل اعسار شهود باشد . باید شهادت کتبی حداقل دو نفر از اشخاصی که از وضعیت مالی و زندگی او مطلع می‌باشند . به دادخواست ضمیمه شود . در شهادت نامه ، مشخصات وشغل و وسیله امرار معاش مدعی اعسار و عدم تمکن مالی او برای تأدیه هزینه دادرسی با تعیین مبلغ آن ،باید تصریح شده و شهود منشأ اطلاعات ‌و مشخصات کامل و اقامتگاه خود را به طور روشن ذکر نمایند . »

 

همان‌ طور که در ماده فوق اشاره گردید برای اثبات دعوی اعسار از پرداخت هزینه دادرسی اولاً ؛ شهادت حداقل ۲ نفر لازم است ثانیاًً :شهود می بایستی از وضعیت معیشت مدعی اعسار مطلع باشند ثالثاً :باید مقدار تمکن مالی او را صراحتاً تعیین نمایند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-09-21] [ 11:25:00 ب.ظ ]




 

۲-۵۳- درمان اختلال احتکار

 

به طور کلی پاسخ به درمان در بیماران مبتلا به اختلال احتکار در مقایسه با بیماران OCD، چه درمان دارویی و چه درمان های روان شناختی ضعیف است. بعضی از محققان دلیل اثر بخشی ضعیف(SSRIs)ها را در این بیماران ناشی از این می دانند که آسیب عصب- زیست شناختی[۱۲۲] این بیماران (مانند پایین بودن فعالیت قشر کمربندی قدامی[۱۲۳]) خاص و متفاوت است(سکینا و همکاران، ۲۰۰۴). علاوه بر این، انگیزه پایین در این بیماران از جمله دلایل دیگر اثربخشی پایین درمان های روان شناختی در این افراد است.

 

۲-۵۴- درمان رفتاری

 

مواجه سازی و جلوگیری از پاسخ (ERP) از جمله بهترین درمان های غیر دارویی است که برای OCD به کار برده می شود. برای درمان اختلال احتکار نیز دقیقأ از این روش استفاده می شود. یعنی فرد مورد تشویق قرار می‌گیرد که وسایل و اشیای غیر ضروری را دور بریزد و همچنین از رفتارهای خرید غیر ضروری و انبار کردن بی مورد بپرهیزد. هر چند تحقیقات نشان می‌دهند که نسبت اثر بخشی درمان رفتاری برای اختلال احتکار در مقایسه با بیماران OCD ضعیف تر است(ماتیکس- گالز[۱۲۴] و همکاران، ۲۰۰۲؛ابرامویتز[۱۲۵] و همکاران، ۲۰۰۳).

 

۲-۵۵- درمان شناختی- رفتاری(CBT)

 

درمان شناختی- رفتاری برای درمان اختلال احتکار به وسیله (فروست و هارتل، ۱۹۹۶؛ استکی و فروست،۲۰۰۷،۲۰۰۳؛ فروست و تولین، ۲۰۰۷)تدوین و گسترش یافته است. به اعتقاد این افراد، دلبستگی به اموال، فرآیندهای شناختی ناکارآمد، نگرانی های انگیزشی، رفتارهای اجتنابی و رفتارهای وسواسی علت این اختلال است. در این درمان سعی می شود که باورها و افکار ناکارآمد مانند ناتوانی و عدم تحمل در آینده بدون ذخیره سازی، مورد شناسایی و چالش شناختی قرار گیرند. همچنین فرآیندهای شناختی ناسازگار مانند سوگیری توجه، شناسایی و اصلاح می‌شوند. علاوه بر این، در این رویکرد بر روی اصلاح کمال گرایی و مسئولیت پذیری افراطی نیز تمرکز می شود. در نهایت نیز از آزمایش های رفتاری، مواجه سازی و جلوگیری از پاسخ نیز استفاده می‌گردد. پژوهش ها نشان می‌دهند که اثربخشی CBT نسبت به درمان رفتاری ERP سودمندی بیشتری را در بردارد (استکی و همکاران، ۲۰۱۰).

 

۲-۵۶- دارو درمانی

 

درمان های دارویی مختلفی برای اختلال احتکار پیشنهاد و استفاده شده است. ولی تحقیقات از اثربخشیSSRIs (کلومی پرامین، فلوکستین، فلوکسامین، سرترالین، پاروکستین و سیتالوپرام) برای درمان این اختلال حمایت می‌کنند(استین و همکاران، ۲۰۰۷). با این حال، تحقیقات نشان می‌دهد که درمان دارویی به تنهایی اثربخشی ضعیفی بر روی این بیماران دارد(استین و همکاران، ۲۰۰۷).

 

تعدادی از باورها و علائم خاص که در اختلال احتکار مورد مطالعه قرار گرفته است به شرح زیر است:

 

قبل از اینکه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی(DSM-5)، در سال ۲۰۱۳ از سوی انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر شود، اختلال احتکار به عنوان یکی الگوهای اختلال وسواس فکری- عملی مورد توجه قرار می گرفت و خود به صورت اختلال مجزا مطرح نشده بود اما امروزه این اختلال روانی نه تنها به صورت مجزا تشخیص گذاری می شود بلکه پژوهش های زیادی برای شناخت عوامل روانشناختی و باورهای شناختی فراشناختی این اختلال و تشابه روانشناختی این اختلال با اختلال وسواس فکری- عملی به راه افتاده است در زیر چندی از نتایج این تحقیقات مرور می شود.

 

در پژوهشی که توست( دیانی و همکاران، ۱۳۹۲) با هدف بررسی ارتباط باورهای فراشناختی با رفتار ذخیره ای در جمعیت غیر بالینی انجام شد. نتایج نشان داد بین رفتار ذخیره ای/ احتکار و باورهای فراشناختی همبستگی مثیت معنادار وجود دارد (۰۱/۰p<). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که ۵/۲۰ درصد از واریانس عامل درهم ریختگی توسط باورهای مثبت در باره نگرانی و خودآگاهی شناختی، ۸/۲۵ در صد از واریانس عامل اندوخته سازی توسط باورهای مثبت در باره نگرانی، کنترل ناپذیری و خطر و اطمینان شناختی، و ۹/۲۰ درصد از عامل کسب اشیاء توسط باورهای مثبت در باره نگرانی، کنترل ناپذیری و خطر، کنترل افکار و خود آگاهی شناختی تبیین می شود.‌بر اساس یافته های این پژوهش، سه بعد فراشناختی: باورهای مثبت در باره نگرانی، کنترل ناپذیری و خطر، و خودآگاهی شناختی نقش جدی در پیش‌بینی رفتارذخیره ای/احتکار دارند که لازم است توسط پژوهشگران و درمانگران بیشتر مورد توجه قرار گیرند.

 

در تحقیقی ارتباط بین احتکار و نشانه های وسواسی فکری- عملی میان افراد غیر بالینی بررسی شده است(رید[۱۲۶] و همکاران۲۰۱۳)،در این مطالعه بین رفتار احتکار و شناختهای احتکار همبستگی مثبت مشاهده شد.رفتار احتکار همچنین با اضطراب اجتماعی، نگرانی و افسردگی نیز همبستگی داشت.مدل رگرسیون معنی دار نشان داد که نشانه های افسردگی بیشتر واریانس رفتار احتکار را تبین می‌کند.یافته های این پژوهش نشان داد که مانند اختلالات وسواسی در اختلال احتکار نیز نشانه های افسردگی ممکن است با فراوانی بالا مشاهده شود.این پژوهش تشابه بین اختلال احتکار و اختلال وسواس را تأیید می‌کند.

 

باورهای فراشناختی در اختلال احتکار نیز اخیراً مورد بررسی قرار گرفت (تیم پانو[۱۲۷] و همکاران۲۰۱۳).نتایج این پژوهش نشان داد که باورهای مثبت ‌در مورد نگرانی با افکار وسواسی و منظم کردن همبستگی مثبت داشت.باورهای منفی ‌در مورد کنترل ناپذیری با افکار وسواسی و وارسی کردن همبستگی داشت و اطمینان شناختی با منظم کردن واحتکار همبستگی معنی دار داشت.باور ‌در مورد نیاز برای کنترل افکار با افکار وسواسی منظم کردن و احتکار و خود اگاهی شناختی با افکار وسواسی و منظم کردن ارتباط معنی داری داشت.

 

 

فصل سوم:

 

ابزارها و روش پژوهش

 

-۱- مقدمه

 

در این فصل ابتدا طرح پژوهش، جامعه آماری، حجم نمونه و روش نمونه گیری ارائه شده و در ادامه ابزارهای استفاده شده در پژوهش و روش های آماری استفاده شده برای تجزیه و تحلیل داده ها معرفی خواهد شد.

 

۳-۲- روش پژوهش و تحلیل داده ها

 

طرح پژوهش در این تحقیق از نوع توصیفی- همبستگی می‌باشد.پژوهش حاضر در قدم اول برای ‌پاسخ‌گویی‌ به سوال پژوهشی از آمار توصیفی استفاده می‌کند. سپس درتجزیه و تحلیل، از روش همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه متغیرهای پژوهش یعنی رابطه بدریخت انگاری بدن با نشانه های وسواسی- جبری، باورهای وسواسی، عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی و همچنین رابطه احتکار با نشانه های وسواسی- جبری، باورهای وسواسی، عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی استفاده می شود و در فرضیه های ۹ و ۱۰ برای پیش‌بینی متغییرها از رگرسیون گام به گام استفاده می شود.

 

۳-۳- جامعه پژوهش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ب.ظ ]




 

اولاً ،مبنای حجر صغیر در حقوق امروز فقدان اراده نیست، بلکه حمایت از محجور است. اگر مبنای حجر صغیر ممیز فقدان اراده حقوقی بود، می بایست کلیه اعمال حقوقی او باطل و کأن لم یکن باشد، در حالی که قانون‌گذار برخی از اعمال حقوقی او را صحیح و نافذ دانسته است. در واقع با اینکه صغیر ممیز می‌تواند انشای عقد یا ابقاع نماید و به دیگر سخن اراده حقوقی اعلام کند، به منظور حمایت و تأمین منافع و مصالح صغیر یاد شده ، قانون‌گذار او را اصولاً از تصرف در اموال وحقوق مالی خود منع ‌کرده‌است؛ پس مبنای حجر صغیر ممیز حمایت از محجور است که بطلان اعمال او را اقتضا نمی کند، بلکه بر عکس یا عدم نفوذ این اعمال سازگار است.

 

ثانیاًً قانون مدنی در ماده ۱۲۱۴، معاملات غیر رشید را غیر نافذ دانسته است، مگر اینکه با اجازه ولّی یا قیم انجام شده باشد . اگر چه این ماده مربوط به غیررشید (سفیه) است، با بهره گرفتن از ملاک آن می توان معاملات صغیر ممیز را هم اصولاً غیر نافذ تلقی کرد، زیرا صغیر از جهت داشتن قوه درک ، تمیز و ارداه حقوقی مانند غیر رشید است. حتی برخی از حقوق ‌دانان کلمه غیررشید در این ماده را شامل صغیر ممیز دانسته اند.

 

ثالثاً مواد ۸۵ و ۸۶ ق. ا.ح نیز مؤید این نظر است . ماده ۸۵ به ولّی یا و قیم احتیار داده است که در صورت اقتضا به محجور که شامل صغیر ممیز هم می‌باشد اجازه دهد به کار یا پیشینه ای اشتغال ورزد ، قرار داد کار منعقد کند و لوازم آن کار پیشه را تهیه نماید برای مثال ابزار لازم برای کار را بخرد . ماده ۸۶ نیز مقرر داشته است که محجور ممیز می‌تواند اموال و منافعی را که خود به دست آورده است با اذن ولّی یا قیم اداره نماید و اعمال حقوقی لازم برای اداره آن ها را انجام دهد. چون خصوصیتی در این گونه اعمال نیست، می توان با تصمیم قواعد مندرج در این مواد اظهار نظر کرد که صغیر ممیز اصولاً می‌تواند با اذن ولّی یا قیم اعمال حقوق انجام دهد.

 

رابعاً ، مصلحت صغیر ممیز و جامعه نیز در این است که اعمال حقوقی او با اذن ولّی یا قیم نافذ باشد، زیرا با این اعمال ، صغیر ممیز تجربه پیدا می‌کند و ‌به‌تدریج‌ آماده ورود به زندگی حقوقی و استقلال در اداره امور خود می شود.

 

بعلاوه جامعه نیز چه بسا به کار و فعالیت صغیر ممیز نیاز دارد و از آن سود می‌برد؛ چنانچه در بسیاری از مغازه ها و واحدهای بازرگانی یا خدماتی صغیر ممیز به خرید و فروش و معامله اقدام می کند . حکم به بطلان این معاملات مشکلاتی برای مردم به بار می آورد با مصلحت جامعه سازگار نیست.

 

خامساً ، رویه قضایی هم مؤید این نظر است. هیئت عمومی دیوان عالی کشور در رأی اصواری شماره ۲/۳۸ مورخ ۱۷/۲/۳۹، همین نظر را پذیرفته و به ماده ۱۲۱۴ ق.م استفاده ‌کرده‌است. در این رأی آمده است « … استناد به ماده ۱۲۱۲ قانون مدنی بر بطلان معامله صغیر، با اینکه ماده ۱۲۱۴ قانون مذبور که وارد بر ماده استنادی می‌باشد، معامله صغیر را غیر نافذ دانسته مستند قانونی نداشته…»

 

با توجه به دلایل مذکور می توان گفت اعمال حقوقی صغیر ممیز،در صورتی که بدون اذن ولّی یا قیم باشد، اصولاً غیر نافذ است که ولّی یا قیم می‌تواند، با رعایت مصلحت محجور، آن را اجازه (تنفیذ) یا رد کند و در صورت تنفیذ، عیب عمل انجام شده رفع و عمل از روز وقوع معتبر و مؤثر تلقی خواهد شد ؛ ‌بنابرین‏ هر گاه صغیر ممیز با اذن ولّی یا قیم عمل حقوقی ، مانند خرید و فروش و اجاره، انجام دهد عمل مذبور صحیح و نافذ است.(صفایی،قاسم زاده،۱۳۰:۱۳۸۰-۱۲۸)

 

اعمال صرفاً مضر ، حتی اگر با اذن ولی یا قیم باشد، باطل و کان لم یکن محسوب می شود.

 

با توجه به ماده ۶۸۲ قانون مدنی «محجوریت موکل موجب بطلان وکالت می شود مگر در اموری که حجر ، مانع در توکیل در آن ها نمی باشد و همچنین است محجوریت وکیل مگر در اموری که حجر مانع از اقدام در آن نباشد» بیانگر این است که صغیر ممیز می‌تواند برای قبول هبه و صلح بدون عوض کسی را وکیل خود سازد زیرا اهلیت موکل در این قانون اهلیت انجام عمل حقوقی مورد وکالت است و چون موکل خود می‌تواند انجام دده لذا به دیگری نیز می‌تواند وکالت دهد. به همین دلیل اهلیت موکل در زمان وکالت دادن به شخص ثالث ضرورت دارد، و پس از آن تاریخ نیز هرگاه عارضه ای اهلیت لازم برای انجام عمل حقوقی مورد وکالت موکل را سلب کند عقد وکالت منحل می‌گردد.(کارتوزیان ۱۴۳:۱۳۸۲).

 

در قبول نمایندگی و وکالت صغیر ممیز اختلاف نظر وجود دارد عده ای گفته اند قبول نمایندگی و وکالت از طرف صغیر ممیز صحیح است چون یک عمل صرفاً نافع است و در رشد شخصیت صغیر کمک می‌کند و دکتر حسن امامی این نظر را پذیرفته اند چنین استدلال می‌کند آنچه برای صغیر ممیز باطل است تصرف در اموال خود اوست نه در اموال دیگران با اجازه مالکان آن ها، مگر اینکه به طور غیر مستقیم برای او ایجاد تعهد و مدیونیت نماینده طبق این نظر نیازی به اجازه ولی وجود ندارد و می‌تواند وکالت دیگر را قبول نمایند حتی وکالت خود ولی را قبول کند.دادن چنین حقی به صغیر ممیز امروزه مشکلات و دشواری هایی دارد.

 

اولاً قبول وکالت ، عمل صرفاً نافع نیست، چه ممکن است صغیر نتواند تعهدات ناشی از وکالت را انجام دهد و به دیگر سخن ، در اجرای تعهدات خود مرتکب تقصیر گردد و بدین سبب مسؤل شاخته شود.

 

ثانیاًً از ظاهر مواد ۶۶۲ و ۶۸۲ ق.م که اهلیت را در وکیل شرط می دانند چنین بر م آید که صغیر ممیز نمی تواند بدون اذن ولّی وکالت قبول کند؛ ثالثاً ، منطقی و به مصلحت نیست که صغیر بتواند اعمالی را به وکالت و به حساب دیگران انجام دهد که برای خود نمی تواند انجام دهد.

 

می توان گفت صغیر ممیز نمی تواند بدون اذن ولّی وکالت قبول نماید و این عمل بدون اذن ولّی غیر نافذ است، مگر قبول وکالت در اعمال صرفاً نافع که صغیر ممیز برای آن اهلیت دارد. البته وکالت صغیر از طرف ولّی هم نافذ است ، زیرا ولّی با دادن وکالت به مولی علیه ، در واقع در قبول وکالت به او اذن می‌دهد.(صفایی وقاسم زاده،۱۳۸۰:۲۳۳-۲۳۲)

 

۲-۴-۲-۲ عقل

 

عقل عبارت است از نیروی فکری که شخص به کمک آن می‌تواند رفتار و کردار و اداره امور خود را به طور متعادل تنظیم کند شخصی که فاقد عقل باشد مجنون نامیده می شد. مجنون نیز بر دو قسم است، مجنون ادواری و مجنون دایم: مجنون ادواری کسی است که در قسمتی از زمان مجنون و در قسمتی دیگر عاقل است بر عکس مجنون دایمی ، به طور مستمر مبتلا به جنون می‌باشد.(شهیدی،۱۳۸۰(۷۴:

 

عقل را به نیروی اندیشه که انسان به کمک آن از معلومات خود به شناسایی مجهولات می‌رسد. خوب و بد اشیاء و اعمال خود و اشخاص را در سطح متعارف می شناسد و اراده او نسبت به کردار او حاکمیت دارد و ماهیت آن با تمیزیکی است. که این مقدار از درک و تمیزاهلیت قانونی انسان است. لذا از نظر حقوقی فقدان درک و تمیز در انسان که مانع انتساب عمل به اراده می شود جنون نام دارد(قاسم زاده،۹۴:۱۳۸۷).

 

۲-۴-۲-۲-۱ وضعیت معاملات مجنون

 

جنون عبارت از اختلال گذار یا دایمی است در روان شخص که مانع ادرک مفهوم و طبیعت آثار اعمال او می شود. چندان که آنچه می‌کند به فرمان اراده او نیست و وجدانش از آن آگاهی ندارد(کاتوزیان،۱۱۰:۱۳۶۸).

 

مجنون ادواری : کسی مه به طور متناوب در حال جنون باشد یعنی کمی عاقل باشد و مدتی دیوانه باشد.

 

مجنون دائمی: کسی که بدون انقطاع در حال جنون به سر برد.( لنگرانی ، ۱۳۸۴: ۶۲۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:07:00 ب.ظ ]




 

امّا در روانشناسی ، شخصیت به مفهومی متفاوت از آنچه ذکر شد ، تعریف می شود. مثلاً، در روانشناسی همه کس دارای شخصیت است و بنابرین ، اصطلاحی به نام بی شخصیت در روانشناسی وجود ندارد (کریمی،۱۳۷۶،ص ۶)

 

همان‌ طور که عامه مردم از کلمه شخصیت برداشتها و تعابیر متفاوتی دارند در بین علمای روانشناسی نیز برای آن تعریفی واحد که قابل پذیرش قاطبه آنان باشد نیست و مفهوم آن بستگی به دیدگاه روانشناسان ‌در مورد انسان داشته و با توجه به دیدگاه های روانشناسان نسبت به انسان و رفتار او تغییر کرده و به شکلی خاص بیان شده است با ‌وجودی که تاکنون تعاریف متعدد و مختلفی از شخصیت بیان شده است ولکن هیچ کدام از آن ها به ‌عنوان تعاریفی واحد و مورد اتفاق همه روانشناسان پذیرفته نشده است و چنانچه در پی خواهد آمد، می توان تفاوت بین تعاریف آنان از شخصیت را به عنوان دو قطب یک طیف از نگرش ها و بینش های روانشناسان ‌در مورد انسان و رفتارهای تلقی نمود به نحوی که در در یک قطب این طیف بینشی قرار دارد که جهان درون انسان را اصیل دانسته و رفتارهای او را پرتوی از آن جهان (جهان درون) می‌دانند و تفسیر آن ها از انسان نیز در سایه این بینش شکل می‌گیرد و در قطب دیگر این طیف گروهی قرار دارند که عالم درون انسان را نیز قابل مطالعه می دانند ومعتقدند برای مطالعه شخصیت انسان باید به واکنش های ارگانیزم در مقابل با محیط توجه نموده و یا بررسی و مطالعه رفتار وواکنش های انسان به شخصیت وی پی برد (احمدی،۱۳۶۸،ص ۹)

 

دکتر شاملو نیز معتقد است که با وجود تعاریف مختلفی که از شخصیت وجود دارد یک نکته مورد اتفاق همگان است وآن اینکه شخصیت به روندی اساسی و مداوم درباره فرد انسان اطلاق می شود ، وی غیر از توافق اساسی، وجوه تشابه دیگری نیز بر می شمرد که عبارتند از :

 

اغلب نظریه ها، شخصیت را نوعی سازمان یا ساخت فرضی می دانند . در شخصیت رفتارها تا حدی وحدت و سازمان دارد و به عبارت دیگر شخصیت نوعی پدیده انتزاعی است که آن را ‌بر اساس تفسیر بیرونی فرد می توان شناخت.

 

اکثر تعاریف بر وجود تفاوت های شخصیتی بین افراد تأکید می نمایند. در لغت شخصیت این معنا مستتر است که هر فردی واحد منحصر به فرد و به اصطلاح عوام ، تک است وهیچ شخص دیگری را نمی توان یافت که کاملاً شبیه او باشد. با مطالعه شخصیت افراد خصوصیاتی که ‌بر اساس آن فردی از فرد دیگر متمایز می شود روشن می‌گردد.(شاملو،۱۳۷۲،ص ۱۳)

 

نظری اجمالی، به تعاریف شخصیت نشان می‌دهد که تمام ابعاد شخصیت را نمی توان در یک نظریه یافت در حقیقت تعریف شخصیت بستگی به نوع تئوری یا نظریه هر دانشمند دارد.

 

ارائه تعریف دقیق از شخصیت بسیار دشوار می‌باشد و تاکنون تعاریف زیادی از آن ارائه شده که تفاوت های زیادی با هم دارند. این تفاوت ها بیشتر به خاطر مفهومی است که از آن ساخته اند و همچنین ناشی از نظریه های مختلفی است که ارائه دهندگان این نطریه ها درباره رفتار آدمی دارند.

 

به عنوان مثال : آلپورت شخصیت را جنین تعریف می‌کند: شخصیت عبارت است از سازمان پویایی درون فرد که این سازمان مشتمل است بر آن دسته از سیستم های روان تنی که رفتارها و افکار ویژه انسان را معین می‌سازد. چنانچه ملاحظه می شود در این تعریف “شخصیت” سازمان درونی بیان شده است، که رفتار و افکار انسان را تعیین می کند.

 

آلپورت در این تعریف سعی دارد نشان دهد که رفتارهای پراکنده انسان در مجموعه ای واحد قرار می گیرند که این مجموعه مفسر تمامی آن رفتارهاست. هرچند تعریف فوق از سوی علمای رفتارگرا شدیداًً مورد اعتراض واقع شده و آن را خارج از حیطه علم روانشناسی دانسته و آن را قابل مطالعه علمی نمی دانند و از آن جمله می توان به دیدگاه والترمیشل اشاره کرد که در تعریف خود از شخصیت می‌گوید: شخصیت عبارت است از الگوهای مشخص رفتار (اعم از افکار و هیجانات) که سازگاری هر فرد را در مقابل محیطش مشخص می‌سازد.(احمدی،۱۳۶۸،صص ۱۰-۹)

 

چنانچه می بینید در این تعریف سعی شده است از پرداختن به مفاهیم ذهنی که قابلیت مشاهده و تجربه را ندارند پرهیز شود و به الگوهای رفتاری که نوع سازگاری هر فرد را در مقابل محیطش مشخص می‌سازد تأکید دارند.

 

شخصیت فرد مجموعه ای نسبتاً باثبات از مشخصات تمایلات ، خلق و خوی که به طور قابل توجهی به وسیله وراثت و عوامل محیطی فرهنگی و اجتماعی شکل می‌یابد. این مجموعه عوامل تعیین کننده تشابهات و تفاوت های رفتاری است (Salvator,1989,pp243-245) شخصیت مجموعه تفکیک ناپذیر آن خصایص بدنی و نفسانی است که شناخت دوستان نزدیک شخص یا به عبارت دیگر ، آن نقاب یا ماسکی است که فرد برای سازش با محیط ، که در حقیقت نوعی بازیگری در صحنه زندگی است به چهره خود نهاده است.

 

شخصیت عبارت است از الگوهای رفتار و شیوه های تفکر که سازگاری فرد با محیط را تعیین می‌کنند. (کریمی،۱۳۷۶،ص ۶) شخصیت مجموعه ای پایدار از ویژگی ها و گرایشهاست که مشابهت و تفاوت های رفتار و روانشناختی افراد (افکار، احساساتو اعمال) را که دارای تداوم زمانی بوده و ممکن است بواسطه فشارهای اجتماعی و زیست شناخحتی موقعیت های بلاواسطه شناخته شوند یا به آسانی درک نشوند مشخص می‌کند شخصیت الگویی از رفتار اجتماعی و روابط اجتماعی متقابل است. بنابرین شخصیت یک فرد مجموعه راه هایی است که او نوعاً نسبت به دیگران واکنش و یا با آن ها تعامل می‌کند.(سیاسی،۱۳۷۴،ص ۲۵۱)

 

شخصیت مجموعه کامل احساس فردی از خود است . شخصیت عبارت است از نیروی سازمان داده شده ای برای بیان الگوی مشخصات و رفتارهای فردی است و بنابرین شخصیت تحت تأثیر مجموعه ای از تجارب و عوامل ژنتیکی قرار دارد و بدین دلیل شخصیت برساخته ای پویا است که تحت تاثیر عوامل زندگی فردی و سازمانی قرار می‌گیرد (Lawerences,1997) . موضوع شخصیت به بیانی بسیار ساده ، همان انسان واقعی است با همان وضعی که در خیابان یا در کار یا بهنگام فراغت دارد. پس از نظر ما شخصیت یک کلیت روانشناختی است که انسان خاصی را مشخص می‌سازد ؛ در نتیجه (شخصیت) یک مفهوم انتزاعی نیستبلکه تجلی همیم موجود زنده ای است که ما از برون می نگریم و از درون او را حس می‌کنیم ، نگرش و حس کردنی که ‌در مورد افراد متفاوت است(مای لی، ۱۳۷۳،ص ۱) آلبرت روانشناس معاصر، شخصیت را سازمانی با تحرک روان و تن آدمی که موجب سازگاری با محیط اوست می‌داند از نظر مای لی شخصیت را مجموعه فعالیت های روانی که متشکل از دو ارگان وحدت و هویت می‌داند(پروا،۱۳۷۰،صص ۱۴۵-۱۴۳).

 

‌بنابرین‏ از مجموعه تعاریف فوق می تواننتیجه گرفت که اصول اساسی زیر در تعیین شخصیت میان روانشناسان مورد قبول است.

 

۱-شخصیت یک کل سازمان داده شده است و فرد هیچ معنی خاصی ندارد.

 

۲-شخصیت به صورت الگوی قابل مشاهده و اندازه گیری سازمان داده شده است.

 

۳-علاوه بر آنکه شخصیت دارای اساس بیولوژیکی است همچنین شخصیت محصول محیط های فرهنگی و اجتماعی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ب.ظ ]




 

محیط طبیعی و فضای سبز طبیعت دارای عناصر سه گانه هوا ، آب و خاک می‌باشد به گونه ای که دارای فرایند طبیعی خاصی می‌باشد حال در صورتی که تغییر و فعل و انفعالات فیزیولوژیکی و بیولوژیکی شیمیایی در خواص طبیعی عناصر سه گانه مذکور شکل بگیرد ، با پدیده آلودگی مواجه خواهد بود. اما از سوی دیگر آنچه به عنوان تعریف قانونی مطرح می‌باشد در ماده ۹ قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست مصوب ۱۳۵۳ تحت عنوان آلودگی زیست محیطی چنین آمده است : « منظور از آلوده ساختن محیط زیست عبارت است از پخش یا آمیختن مواد خارجی به آب هوا ، خاک یا زمین به میزانی که کیفیت فیزیکی، شیمیایی یا بیولوژیک آن را به طوری زیان آور به حال انسان یا سایر موجودات زنده یا گیاهان و یا آثار و ابنیه باشد ، تغییر دهد» . اما در عین حال ارائه ی تعریف حقوقی از آلودگی نیز لازم و ضروری است ؛ در این چارچوب بایستی گفت « آلودگی را از منظر حقوقی باید ‌در اسناد و قوانین و گاهی در دکترین حقوقی جست . در قوانین متعددی نیز آلودگی تعریف شده است که از جمله آن ها می توان به ماده ۹ قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست مصوب ۱۳۵۳ با اصلاحات بعدی و تبصره ماده ۶۸۸ قانون مجازات اسلامی اشاره نمود . همچنین باید از برخی اسناد بین‌المللی مرتبط نیز یاد نمود . در دکترین نیز معمولاً این کلمه همراه با لغت مزاحمت به کار می رود که مفهوم گسترده ای از آن مدنظر بوده و عبارت است :از اعمال ارادی و غیر ارادی انسان که باعث آسیب به عناصر طبیعی و محیط زیست شده و می توان آن ها را تعیین و شناسایی نمود نظیر آلودگی هوا ، آلودگی آب ، آلودگی خاک و غیره »[۵۲] .

 

گفتار دوم : هوا

 

هوا نیز یکی از اجزا و عناصر مفهومی مهم می‌باشد . « هوا ملکول های پراکنده موجود در فضای زمین است که جو نامیده شده و جو زمین یا هوا سپهر نیز شامل پوششی از گازهاست که به لایه‌های مختلفی تقسیم شده است و تا ارتفاع ۲۰۰۰ کیلومتری ادامه دارد»[۵۳]. « هوا عموماً اشاره به ترکیباتی می کند که مجموع این ها جو زمین را تشکیل می‌دهند . به عبارت بهتر هوا به خودی خود یک گاز نبوده بلکه ترکیبی از گازهای گوناگون است که هر کدام دارای ویژگی های خاص خود می‌باشد . لذا می توان گفت هوا آمیزه ای از گازهای گوناگون اطراف جوزمین است . این ترکیبات گازی در سطح زمین و تقریبا تا ارتفاع ۸۰ کیلومتری نسبتاً پایدار بوده و بیش از این ارتفاع به چند هزارم در صد نمی رسد . این جو لایه نازکی است که تمام کره زمین را در خود پیچیده و برای تمام موجودات زنده زمین منبع بزرگی است ، این جو در تعادل بین نیروی جاذبه و حرکت گرمایی در ملکول های هوا نزدیک به سطح زمین نگه داشته شده است . بنابر توضیحات فوق می توان گفت که آلودگی هوا اصطلاحی است کلی که اشاره به مجموعه ای از آلودگی هایی می‌کند که در جو زمین وارد می‌گردند و کیفیت عناصر تشکیل دهنده آن را تغییر می‌دهند »[۵۴].

 

گفتار سوم : محیط زیست

 

یکی دیگر از عناصر مهم مفهومی در تعریف و تحلیل مفهومی موضوع تحقیق ؛ محیـط زیسـت می باشـد. بعضی از نویسندگان از این که بتوان تعریفی جامع و حقوقی از محیط زیست اراده داد ، اظهار تردید کرده‌اند زیرا حقوق داخلی ایران و بسیاری از کشورها در خصوص تعریف محیط زیست ساکت هستند و بیشتر محیط زیست را در رابطه با عناصر طبیعت ، منابع طبیعی ، شهر و مناظر به کار برده اند . به همین جهت مفهوم محیط زیست از نظر کشور ها با توجه به اهمیتی که هر کشور به یکی از عناصر زیست محیطی می‌دهد ، می‌تواند متفاوت باشد .

 

برای اینکه بتوانیم تعریف جامعی از محیط زیست ارائه دهیم به ناچار باید برخی از مفاهیم را که شناخت محیط زیست ، متوقف در آشنایی به آن ها‌ است ، را تعریف کنیم و در انتها تعریف مورد نظر از محیط زیست را بیان نماییم . یکی از این مفاهیم طبیعت است ؛ طبیعت را اگر بخواهیم از واژه ای با مفهوم مبهم نام ببریم این واژه چیزی جز کلمه ی طبیعت نخواهد بود ، زیرا به تمام موجوداتی که پروردگار در جهان بی انتها ، آفریده است طبیعت گفته می شود به عبارت دیگر ، هر چیزی که دست بشر در ایجاد آن دخالت نداشته باشد ، طبیعت نام دارد .

 

یکی دیگر از این مفاهیم اکولوژی است ؛ اکولوژی یا بوم شناسی ، دانشی است که به مطالعه ی روابط جانداران با محیطی که در آن زندگی می‌کنند ، می پردازد . با توجه به محتوای نه چندان روشن محیط زیست ، افکار عمومی ، بین اکولوژی و محیط زیست تفاوت چندان قائل نیست .

 

اکوسیستم : عبارت است از هر ناحیه ای از طبیعت که در آن ، بین موجودات زنده و اجسام غیر زنده واکنش های متقابل انجام می‌گیرد ، تا تبادل مواد بین آن ها به عمل آید . مثلاً یک دریاچه یا یک جنگل ، یک اکوسیستم است و شامل چهار عامل تشکیل دهنده، یعنی اجسام غیر زنده ، تولید کنندگان ، مصرف کنندگان و تجزیه کنندگان می‌باشد ؛ از این رو محیط زیست را می توان یک اکوسیستم دانست که از تعداد بی شماری اکوسیستم های کوچک تر تشکیل شده است و بشر برای زندگی و ادامه ی آن به تمام اکوسیستم ها وابستگی دارد . اکوسیستم انواعی دارد ، مانند اکوسیستم خشکی و اکوسیستم دریایی ، که این ها نیز خود انواعی دارند که جهت رعایت اختصار خودداری می شود.

 

دیگر مفهوم مرتبط، کره ی زمین است . کره زمین را بر مبنای معیارهای زیست محیطی به بخش های زیر تقسیم می‌کنند :

 

۱- لیتوسفر : کره ی سنگی ، که شامل صخره های جامد و قسمت مذاب داخلی است .

 

    1. پدوسفر : کره ی خاکی ، که در اثر فرسایش لیتوسفر و بقایای جانداران و پس ما نده های مواد آلی تشکیل می شود و لایه ی نازک فوقانی آن برای کشاورزی به کار گرفته می شود .

 

    1. هیدروسفر ؛ کره ی آبی مشتمل برسه چهارم آب شور و شیرین است که سطح کره ی زمین را فراگرفته است .

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:09:00 ب.ظ ]