- در تابستان که هوا گرم است سعی کنید در و پنجره هایی که فاقد حفاظ هستند بسته نگه دارید.
- هنگامی که به مسافرت می روید همسایگان مورد اطمینان را در جریان قرار داده تا مراقب منزل تان باشند.
- اگر از سیستم دزدگیر برقی استفاده می کنید به طور مرتب آن را کنترل کرده معایبش را برطرف کنید وهنگام خروج از منزل کلید آن را باز نمایید.
- از میزان دارایی و اموال موجود در منزل نزد افراد بیگانه صحبت نکنید.
- معاشرین فرزندان خود را قبل از تردد به منزل تان مورد شناسایی دقیق قرار دهید.
- برای در ورودی منزل از قفل های مطمئن استفاده نمایید.(گل محمدی، ۱۳۸۴، ۹۴-۹۱)
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |
۲-۸-مرور نظری (نظریه ها و دیدگاه های علمی مرتبط با موضوع)
نظریه های مرتبط با موضوع تحقیق شامل موارد زیر می باشد:
۲-۸-۱-نظریه پیشگیری وضعی
در جرم شناسی بر حسب تاریخ ظهور آنها ۶ نوع پیشگیری قابل تفکیک از هم است. معیار نوع نخست تحت عنوان پیشگیری متداول و دو نوع دیگر به عنوان پیشگیری جدید مورد توجه قرار می گیرد (کسن، ۱۹۹۲، ۹۲-۹۵). اما پیشگیری وضعی[۴۷] به عنوان یکی از پیشگیری های جدیدی است که شامل مجموع اقداماتی و تدابیر است که به سمت تسلط بر محیط و شرایط پیرامونی جرم و مهار آن متمایل است. استقرار پلیس در فضای جغرافیایی معین و با گشت های پلیسی در مکان ها و محل های معین در چارچوب پیشگیری وضعی قرار می گیرد زیرا بدین ترتیب وضعیت و اوضاع و احوال ما قبل و شرف به بزه کاری به ضرر مجرم تغییر می یابد و لااقل مجرم را از ارتکاب جرم در آنها محدوده یا نسبت به آن آماج معین مصرف می کند این پیشگیری مثل واکسن درجلوگیری از شیوع بیماری عمل می کند نه مانند معالجه پس از وقوع بیماری که گاهی از این روند تحت عنوان (مدیریت کردن خطر جرم) نام برده شود. این مدیریت مشتمل بر موارد زیر است:
-
- از بین بردن کامل برخی از خطرات.
۲- تقلیل برخی از خطرات با کاستن از دامنه خسارات وارده.
۳- تقلیل برخی ازخطرات به وسیله انجام اقداماتی مثل نصب تلویزیون مداربسته یاافزایش تعداد افراد پلیس
۴- انتقال برخی از خطرات به وسایلی مثل تسهیل بیمه و نظایر آن.
۵- پذیرفتن برخی از خطرات که اجتناب ناپذیر بوده و رفع آنها. (دیوید، ۱۳۷۹، ۱۱۴)
شرایط فیزیکی محل ارتکاب جرم درپیشگیری وضعی به شرح ذیل می باشد:
به منظور درک رفتار های مجرمانه و ارتباط آن با محل وقوع جرم و آگاهی از شرایط فیزیکی این مکان ها در گروه های مختلف جرم، برخی از مشخصه های مکان چون تاریکی، خلوتی و تراکم جمعیت باید بررسی گردد.
-
- تاثیر تاریکی و روشنایی در ارتکاب جرم: تاریکی از جمله عواملی است که می تواند به شدت از کنترل اجتماعی بکاهد. این امر باعث می شود تا احتمال وقوع برخی جرایم بیشتر شود. نتایج بررسی ها تاثیر روشنایی یا تاریکی را در وقوع جرائم نشان می دهد. (عبادی نژاد، ۱۳۸۲، ۱۲۳)
- ارتباط شلوغی و خلوتی محل وقوع جرم: در مقایسه با ویژگی تاریکی، خلوتی محل وقوع جرائم از اهمیت نسبتاً بیشتری برخوردار است. جرم سرقت بیشتر از آن که متکی به تاریکی باشد، به عامل خلوتی و دنج بودن محل نیازمند است. در یک تحقیق حدود۳/۶۳% از سارقان مکان سرقت خود را دارای ویژگی خلوت اعلام داشته اند. (همان منبع)
- ارتباط میزان جرم و تراکم جمعیت در مناطق شهری: تحلیل نقشه های تراکم نسبی جرم (به ازاء جمعیت و واحد سطح) ارتباط مستقیم و مثبت تراکم جمعیت (در نواحی مختلف) و تعداد جرم ارتکابی در هر منطقه را بخوبی نشان می دهد. بنابراین هر قدر تراکم در ناحیه یا منطقه ای از شهر بیشتر باشد احتمال وقوع جرم در آن افزایش می یابد. (همان منبع)
۲-۸-۲- نظریه پیشگیری مکانی از جرم[۴۸]
تئوری پیشگیری مکانی جرم اولین بار از طرف “رونالد کلارک [۴۹]” ارائه گردید. این تئوری بر محیطی که جرم در آن اتفاق می افتد تاکید دارد. هدف آن تلاش در جهت کاهش فرصت های محیطی جرم می باشد. تئوری پیشگیری مکانی جرم بر این اساس استوار است که جرایم از طریق شناسایی و از بین بردن فرصت های تسهیل کننده جرم که در محیط وجود دارد کاهش می یایند. این تئوری به شکل ساده به دنبال دشوار کردن راه های دستیابی نزدیک تر به اهداف مجرمانه است. همچنین تئوری پیشگیری مکانی جرم بر انتخاب منطقی مجرمین تاکید ویژه دارد زیرا مجرمین مکان های خاصی را که دارای فرصت ها و تسهیلات لازم جهت اعمال مجرمانه هستند انتخاب می کنند. کلارک در کتاب خود تحت عنوان “پیشگیری مکانی جرم “در سال ۱۹۹۴ می نویسد. ” این تئوری با طراحی محیط سروکار ندارد بلکه به شناسایی و کاهش فرصت های محیطی جهت جلوگیری ازوقوع هر نوع جرم و جنایت می پردازد “. به عقیده کلارک این تئوری به دنبال یافتن ریشه های مکانی جرایم است.در واقع این نظریه یک رهیافت جرم شناسی محیطی [۵۰] است. به نظر کلارک بین فعالیت های غیر قانونی و مجرمانه و ویژگی های محیطی محل ارتکاب جرم رابطه مستقیمی وجود دارد. (کلارک، ۱۹۹۲، ۶)رودز[۵۱]و کونلی[۵۲]درسال۱۹۸۱اظهار نمودند مکان های خطرناک ممکن است دو نوع جذابیت برای اعمال مجرمانه داشته باشند، یکی جذابیت به دلیل وجود اهداف مجرمانه و دیگر جذابیت مکان یا ویژگی های محیطی که ارتکاب جرم را تسهیل می کند. پل و پاتریشیا برانتینگهام در سال ۱۹۹۵ بیان کردند که مکان جذب کننده جرم است. مکان هایی که دارای فرصت ها و تسهیلات جرم می باشند. مجرمین را به خود جذب می کنند و اگر امکانات محیطی نباشد مجرمین در یک مکان جمع نمی شوند کاهش جرایم مستلزم از بین بردن و تضعیف فرصت های مکانی جرم است.(دیوید ویسبرد، ۱۹۹۷، ۱۶).
۲-۸-۳- نظریه پیشگیری اصلاحی[۵۳] :
اساس این نظریه بر پیشگیری جرم از طریق بهبود و بهسازی شرایط اجتماعی استوار است تا بدین وسیله بتوان با بزه کاری مقابله نمود و با حداقل میزان آن را کاهش داد همچنین با ایجاد واحد های همسایگی قابل دوام و احیاء کردن محله فقیر نشین و ایجاد تسهیلات و امکانات تفریحی در مناطق مختلف شهر و در نهایت ایجاد جامعه سالم می توان از وقوع جرم در سطح شهر جلوگیری کرد و امنیت عمومی را افزایش داد.(کردلو، ۱۳۸۴، ۳۷)
۲-۸-۴- نظریه پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیط:[۵۴]
جفری اولین کسی بود که در سال ۱۹۶۹ نظریه پیشگری از جرم از طریق طراحی محیطی را ارائه داد. به نظر جفری جامعه شناسان به میزان قابل توجهی در عوامل اجتماعی موثر بر جرم از قبیل محرومیت، تاثیرات فرهنگی، خانواده و. .. اغراق کرده اند و به عوامل بیولوژیکی و محیطی توجهی نکرده اند. او برفرصت هایی که محیط در اختیار مجرمین قرار می دهد تاکید داشت و جرایم گوناگون را ناشی از این فرصت های محیطی می دانست. (کلارک، ۲۰۰۱، ۳۰)
به نظر جاکوبز نظریه مذکور بهترین ابزار برای کاهش فرصت های محیطی بزه کاری است این تئوری به پیشگیری از جرم از طریق طراحی و برنامه ریزی مناسب محیط تاکید می کند که می تواند منجر به کاهش فرصت های وقوع جرم و بهبود زندگی مردم شود. مطابق دیدگاه فوق از طریق برنامه ریزی و مدیریت محیط فیزیکی و کنترل کاربری های اراضی از قبیل مناطق تجاری، مسکونی، معابر عمومی و… و طراحی فضا های شهری می توان به افزایش امنیت و سلامت عمومی جامعه کمک نمود. به نظر جفری مراقبت های طبیعی شهروندان از طریق ساختارها و فضا های شهری عامل مهم در کنترل جرایم شهری است.
دیدگاه مورد نظر می کوشد از نظارت طبیعی شهروندان به عنوان عامل بازدارنده فعالیت های غیر قانونی همراه با طراحی مناسب محدوده های شهری بهره گیرد. جاکوبز در شکل گیر و توسعه نظریه مذکور نقش بسیار زیادی داشته است. جاکوبز در کتاب خود تحت عنوان “مرگ و زندگی شهر های بزرگ آمریکا” می نویسد: شهر های جدید به گونه ای طراحی نشده اند که مردم قادر به دیدن خیابان های عمومی و مکان های اطراف منزل خود باشند و همین امر باعث شده است تا امکان کنترل اجتماعی برای پیشگیری از جرم از مردم سلب شود.مهمترین اصول حاکم بر این دیدگاه جهت طراحی محیط با هدف پیشگیری از ارتکاب بزه کاری به شرح زیر قابل تفکیک است:
الف) نظارت طبیعی: آنچه مسلم است مجرمین می خواهند در مکان های خلوت و دور از انظار مردم به اعمال غیر قانونی خود دست بزنند. بر اساس این نظریه با به حداکثر رساندن میدان دید ساختمان ها و کاربری های مختلف می توان مراقبت های طبیعی از خیابان ها، معابر و حریم ساختمان ها را افزایش داد و در نتیجه از میزان جرایم کاست.
ب) تعیین قلمرو مالکیت :مردم نسبت به اموال و املاک خود احساس تعلق و مالکیت دارند و از آنها محافظت می کنند. با طراحی ومدیریت مناسب فضا و ایجاد موانعی جهت تعیین مالکیت های خصوصی (منازل شخصی) و نیمه خصوصی (محلات مسکونی) می توان از وقوع جرایم جلوگیری کرد.
ج) کنترل دسترسی ها[۵۵]: کنترل ورودی ها و خروجی های ساختمان ها و معابر و مراکز تفریحی و محلات مسکونی و. .. باعث کاهش جرایم می شود.
د) فعالیت های حمایت کننده[۵۶]: طراحی مناسب فضا های مختلف شهری و برنامه ریزی جهت ایجاد کاربری های مناسب در سطح شهر باعث ترغیب مردم به استفاده از فضا های عمومی می شود و حضور زیاد مردم در این گونه فضاها باعث بالا رفتن نظارت طبیعی شهروندان شده، در نتیجه از میزان جرایم کاسته می شود. (کلارک، ۲۰۰۱، ۳۰) بر اساس این دیدگاه با برنامه ریزی صحیح و طراحی مناسب شهری بدون نیاز به پلیس و نیرو های انتظامی بلکه با تشریک مساعی عمومی و با کمک ساکنین شهر می توان از وقوع جرایم پیشگیری کرد. بنابراین نظریه فوق بر محیط کالبدی شهر با هدف کاهش جرم و هم بر افزایش تجانس و امنیت عمومی اجتماع و ساکنین شهر تاکید دارد.(همان)
این عقیده که محیط فیزیکی می تواند باعث افزایش یا کاهش فرصت های جرم شود ایده جدیدی نیست. در سطح بین المللی مطالعات بسیار وسیعی از چند دهه پیش در رابطه با تاثیر محیط بر وقوع جرایم مختلف صورت گرفته است. توافق عمومی بر این مساله وجود دارد که اگر محیط فیزیکی به طور صحیح و مناسب طراحی و برنامه ریزی شود می تواند از بروز جرایم مختلف پیشگیری کند. محیط می تواند تاثیر بسیار زیادی بر امنیت جامعه داشته باشد. بعضی از محیط های فیزیکی باعث احساس امنیت در ساکنین می شوند و در مقابل برخی محیط ها موجب ترس، ناامنی و وحشت در مردم می شود. در این راستا برنامه ریزی و طراحی محیطی باتغییراتی که در محیط فیزیکی ایجاد می کند نقش بسزایی در افزایش حس امنیت عمومی ایفا می کند. به منظور درک نوع کاربری اراضی شهری و تاثیر آن در پیشگیری از جرم لازم است عناصر اصلی یک عمل مجرمانه را بشناسیم.
عناصر ذیل جهت وقوع یک جرم لازم و اساسی است:
- مجرم[۵۷] و انگیزه و توانایی او جهت ارتکاب جرم.
- قربانی یا هدف جرم[۵۸] (می تواند شخص یا شی ء باشد)
- شرایط زمانی و مکانی مناسب برای اقدام مجرم.
بی شک شکل و ویژگی های محیط ساخته شده به عنوان مکان جرم می تواند تاثیر بسزایی در وقوع جرایم مختلف داشته باشد. مطابق تحقیقات انجام شده، بیشتر جرایم در فضا های عمومی شهر روی می دهند تا فضا های خصوصی همچنین در مناطق مسکونی با اجاره بهای پایین و تراکم بالای جمعیت میزان جرایم بالاست. عکس این قضیه نیز صادق است. در مناطقی از شهر که تراکم جمعیت بسیار پایین است به علت نبود نظارت و کنترل اجتماعی از سوی مردم جرایم زیادی اتفاق می افتد. در مناطقی از شهر که نظارت اجتماعی کمتر است ارتکاب جرم تسهیل می یابد از جمله این مکان ها ویرانه ها و ساختمان های خالی از سکنه و رها شده، توقفگاه های متروکه، دالانها و معابر باریک، سرپوشیده و تاریک، کاربری هایی که در نقاط پرت و دور از شهر به حالت انزوا قرار دارند، مثل زمین های بازی، زمین های با پوشش گیاهی بسیار متراکم، زمین های خالی و بایر در سطح شهر، معابر و مکان های فاقد روشنایی مناسب، زیرگذرگاه های تاریک و معابر باریک واقع در میدان ساختمان های بلند و.. می باشد. اینگونه مکان ها و فضا های شهری از دید مجرمین محل های مناسبی برای ارتکاب جرم هستند. چرا که نظارت معمولی بر این مکان ها حاکم نیست و مجرمین در حین ارتکاب جرم دیده نمی شوند از طرف دیگر این مکان ها از این نظر که برای اختفا و پنهان شدن نیز مناسب هستند بیشتر مورد توجه مجرمین قرار می گیرند. (کلارک، ۲۰۰۱، ۳۰)
۲-۸-۵- نظریه ترکیبی جرم[۵۹]
این تئوری بر متغیر های اجتماعی و فردی مجرمین از قبیل جنس، سن، قومیت، نژاد، خانواده، شرایط اجتماعی محل سکونت مجرمین و. .. تاکید می کند. در این مطالعات خصوصیات اجتماعی و فردی شخص مجرم بررسی می شود و به شرایط محیط پیرامون مجرم توجهی نمی شود. بر اساس دیدگاه ترکیبی، دولت ها با تکیه بر خدمات آموزشی و اجتماعی می توانند رفتار مجرمین را مهار نمایند. همچنین با سیاست گذاری های دقیق قضایی و کیفری می توانند از وقوع جرایم جلوگیری کنند. (بلاک، ۲۰۰۰، ۷)
۲-۸-۶- نظریه پنجره های شکسته[۶۰]:
بی نظمی های فیزیکی و بهم ریختگی های فیزیکی مثل محله های کثیف و پر آشغال ساختمان های مخروبه و دیوار های ترک خورده با پنجره های شکسته خود به نوعی باعث جذب مجرمین و اعمال غیر قانونی در این محیط ها می شود.
از آنجا که در این گونه مکان ها به دلیل بی نظمی و آشفتگی فیزیکی جمعیت بسیار کمی تردد می کند، نظارت و کنترل اجتماعی بسیار پایین است. از این رو مجرمین جهت انجام اعمال مجرمانه خود کشش بیشتری به این مکان ها دارند. ارتباط بین محیط های شهری بی نظم و بهم ریخته و افزایش ناهنجاری به نظریه “پنجره های شکسته” معروف است. این نظریه اولین بار توسط ویلسون و کلینگ در سال ۱۹۸۲ مطرح شد.(پرکینز، ۱۹۹۳، ص۲۲) اسگوگان[۶۱] و مکسفیلد[۶۲] در سال ۱۹۸۱ بیان کردند، پنجره های شکسته ساختمان ها و آشفتگی های ظاهری محیط، عامل موثر در افزایش جرم می باشد. افراد بزه کار با دیدن پنجره های شکسته ساختمان ها و بی نظمی های فیزیکی محل متوجه عدم نظارت و کنترل اجتماعی در آنها شده و جهت اعمال مجرمانه خود جذب اینگونه مکان ها می شوند. (توکلی، ۱۳۸۴، ۳۶)
۲-۸-۷- نظریه سفر های مجرمانه
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت